اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۱۰۶۶ مطلب با موضوع «تفکرات شخصی» ثبت شده است

عشق رب النوعی

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه مساله ای که هم خودم تجربتا حس کردم و هم میخوام بگم در من وجود نداشت مسئله ی عشقه که از گناهام بدونم و میدونستم و باید خدا بخواد از عالم بالا وگرنه از پایین و خود ما نیست عشق یعنی یادمه خودم هم تحولی در قلب ظاهریم ایجاد شد موقه ای در اول دبیرستان که بودم و نرم شد و یادم نیست شاید رایحه ی خوش میشندیم و جواب میدیدم و کمی هم قلبم داغ شد ولی دیگه این اتفاق با دوریم یعنی گناه رخ نداد منم باز دنبال این حالت بودم و اون موقه بازار عرفان گرم بود و کتاباش و احوال عرفا رو که میخوندم نوشته بود یکی اش که چنان در عشق خدا فرو رفته بود که جایی ک قلب وجود داره در سمت چپ سینه مشاهده شدهذبود که از سوختن فلان عارف سیاه شده و منم مدام حالم رو مطابقت میدادم و میگفتم چرا حال من مثل اینا نمیشه البته نماز شب نمیخوندما و از گاهی گناه ولی هرچه به پیش میرفتم اون حالت عرفانی و کرامانذخاص نخواستند در من ظاهر شه و منم میدیدم نشد از خودم ایراد میگرفتم و شاید اون راه راهی نبود که همگان و عموم که ما باشیم باید میرفتیم شاید راه بسته شده و عوض شده و انتظارات چیز دیگر است که امام زمان میخاد و نباید مقایسه میکردم هنوزم نفهمیدم باید حتما از عشق به خدا قلب ظاهری داغذو داق بشه تا اینکه ما عاشق او باشیم در این حالت؟؟!!ولی الان که اصلا راهم یه چیز دیگه شده و عوض شده فکرم

یا رب

دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۰۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بعضی موقه ها اگه کار زشتی کنم به پلیدیم و بدی ام که شما میدونید شاید و من خودم غافلم و نمیفهمم پی میبرم اوضاع وقتی وخیم تر میشه که میبینم خدا از روی همراهی با بزرگان ازم گذشته یعنی وخیم تر وقتی میشه که آدم هایی رو میبینم که ظاهر و حالشون و ریختشون حتی بیشتر از نکاه ظاهریه قضیه که نگاهم ظاهریه میبینم پایین ترن از من بعد از شهوت و گناه متنفر میشم میگم اینا چه کار کردن مگه که از من زشترند در ظاهر شاید بعد قاط میزنم که بزرگانی همرامند و غم رو ازم میگرند و دعام میکنن وگرنه باید همش غم و غصه و تنهایی و سرزنش باشه بعد از عصبانیتم مثلا ولی خدت زود میبخشه و منی که پف کرده بودم رو مجازات نمیکنه و میگم چقدر دعاهای شما برام خوبه و من فقط یه آدم بد گنهکارم که چیزی ندارم خوبی ندارم از خودم و بی شما هیچی نیستم نه واقعا میگم و آدم اگرم جدا از گناه فکر کنه آدم خوبیه چه مرد چه زن عجب داره و گمراهه اصلا و ترقی نمیکنه گ دیروز یه جمله ای دیدم نوشته بود ای خدا چرا من رو انقدر محتاج آفریده ای و من رفتم تو فکر که مثلا حال آدم متفاوت میشه و نظریه اش در زندگی مدام ممکنه با حال روحی عوض شه نسبت به خودش و مسائل

آرزوی کاشت هندوانه!!!

شنبه, ۶ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه روز داشتیم با بچه ها چت میکردیم یه شب بعد گفتن آرزوتون چیه منم چیزی که مونده باشه تو دلم عقده کرده باشم رو گفتم و اون کاشتن هندونه بود که از بچگی تو خونه ی دیگرمون تو باغچه ش میکاشتم تخم هندونه رو‌ ولی هیچ وقت به جز یه بار که هندونه ی کوچکی داد و منم خودم نبودم که کاشته باشم و فکر کنم بابام کاشته بود و تخمشو گذاشته بود زیر خاک ولی تو خونه به اسم من تموم شد کاشتنش و افتخار درومدنش و ما میرفتیم تخم هندونه رو میزاشتیم چند روز توی آب یا گندم و نخود لوبیا بعد که جوانه زد میبردیمش زیر خاک و هر روز تقریبا میرسیدیم بهش آب بدیم البته نه هروز و درس هم داشتیم ولی بیرون هم میومدا بوته ش ولی خشک میشد به خاطر خاک بدش بود فکر کنم و داغش تو سینه ام موند دوباره هندونه رو بکارم و بزرگ بشه بوته ش البته یه سال نخود لوبیا هم کاشتم ولی دانه هاش ریز بود و زیادم بوته اش آنچنان که فکر میکردم لوبیا نداد و من تعجبم که این همه لوبیا و اینا صرف میکنن و‌من بابا بزرگم هم باغ داره چند سال پیش تو گرونیا میگفت تربزه یعنی تربچه کیلویی هزار و دیویست تومن ولی خرما کیلویی سیصد تومن!!! شاید اینطوری میگفت !!! و عید که میشد شروع میکردیم تو باغچه گندم و نخود و اینا کاشتن و یه خورده برای سفره هفت سین تو ظرفی گیاه میزاشتیم عید که تموم شد میبردمش تو باغچه یه خورده ی دیگری هم گندم چال میکردم زیر خاک تا دربیاد ولی خورشید هم نورش به خاطر درختا و فضای حیاط خونه کمتر میشد برسه و خاکشم بدبود البته به نوتی آرزوی محالیه واسن من چون هندونه چیدن حتل میده ولی اینکه هر رپز خودت بزرگش کنی و بوته ی نازشو آب بدی تا فکر کنم بعد از یه سال هندونه بده و مراقبش باش این خعلی خوبه و دلچسبه ولی سبزی هم میکاشتیم و از عطاری تخمشو میخریدیم و زودتر درمیومد و خوب بود ولی باز تربچه هاش کوچیک بود یه بارم رفتم انبه خریدم و هسته شو کاشتم تو باغچه درومده ولی خعلی بزرگ نشده دلم میخواست ازگیلم بکارک درنیومد یا خشک شد

=لعن):ایشالا روزی(بد!)خود شما و پسران شمام بشه!!!! :(

شنبه, ۶ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۵۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

آهااای

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

چون سیاست رو بهم زدم ینی روش تفکرانه رو باید یه چیزایی رو اعتراف کنم که شما مثل من نباشید من تمرکز ندارم و کتاب نمیخونم و فی الواقع بی سوادم و منو الگو نگیرید گیره کارام و چه بسا حرفای اشتباهی که زدم و دنبال علم باشید و فکرتون کوتاه نباشه مثل من و من گرفتاری دارم تقلید نکنید که مثل من باشید چه بزرگانی که پای درسشون نیستیم و هدایت نیستیم خود من دلم میخاد مطالعه کنم نه حالشو دارم نه قرص میزاره و مهمتر اینکه نمیدونم چه کتابی بخونم که به دردم بخوره و گمراه نشم و استاد باید بگه ولی میبینم سیاست دیگران عوض شده و مطالب منو خوانده اند و تغییر روش دادن که این ضرره من خودم مشکل دیگری که دارم دانشمندان و روانشناسان غرب رو کوچک و پوچ پرست میدونم که اینم اشتباهه چون قدرت تشخیص غلط از درست رو ندارم یا نمیتونم ثابت کنم یا سیرسلوکم متفاوته اصلا به سراغشون نمیرم و نظرم به بعضی بزرگان خوبه و سطح دیدم پایینه که اینم اشتباه بزرگ منه که بر جوانان القا شده و میخاد مثل من باشه نه من مشکل دارم ومخم تو فضاست به خاطر قرص و دور از علمم فی الواقع پس درستو حتما بخوان و چرت و پرتای منو روش حساب باز نکن چون ممکنه بعضی چیزایی که میگم خعلی جالب باشه ولی دلیل نیست که همه ی حرفام خوب و درست و واقعیت داشته باشه و ضعیف نباشد خودتو محدود نکن هرچی میتونی کتاب و درس بخوونید و از دانشمندان و علمشون بی توجهی نکنید و فکر کنید من قدرت فکرم پایینه میترسم گمراه بشم و جوانم و حال پخته رو نمیدونم لذا به سراغشون فعلا نمیرم که نظریه بدم و کارشناسی کنم حواست باشه پس انو هم گفتم نه ضد خودم بخوام حرف بزنم بلکه میبینم تاثیر منفی روی افکار داشتم یه ایراد دیگری هم که دارم به لحن طرف و تن صداش بیشتر توجه دارم تا بطن متن و چیزی که میگه خوب ممکنه حالش خوب نباشه یا صداش ولی دلیل نمیشه توجه نکنم که طرف چی میگه چون صداش خوب و دلنشین از دید ظاهریه من  نیستش و حافظه مم قوی نیستش و سخنرانی گوش بدم نمیفمم چی شد و گفت ولی در زمان کودکی توجه زیاد داشتم معلممون چی میگوید ولی الان قرصا دیگه که باید نکاتو بنویسن تا بفهمم

اسکیزوفرنی ما!

جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۴ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان داشتم درمورد بیماری اسکیزوفرنی میخوندم و یا جن زدگی خودمون که نکات عجیبی داشت که مطابقت داره یا داشته با من ولی اینو بگم که اگه جاسوسی نکنن اگه شیاطین اذیتم نکنن و جنگ نباشه جنگی که روانپزشک میگه قرص بخور و عقیم بشو تا غیرت نداشته باشی قرص بخور حافظه ی اذیت های ما در ذهنت نباشه یعنی اصلا توجه ندارند که فضا فضای جنگه و میریتاریسمی است و جن وجود داره حتی ممکنه مواجه شدن با یک جن سختر و مضر تر از مواجه شدن با انس شیطانی باشه و اینا قدرت دارن مخصوصا اگه خدایی نباشیم و به سوی خدا خلاصه من خودم باید اعتراف کنم این علائمش که میگه رو داشتم و اصلا عجیب بود که به من میخوره ولی خودم از کودکی سعی میکردم با خودم حرف نزنم یواش و ذکر و تنفس و گریه ی بی صدا داشته باشم که منو جاسوسانی که دنبال فتنه بودن طوری بهم الهام شده بود که در خطری و لذا سه بار بستری شدم ولی اون اثری که غیر قابل کنترل بود و حرف و فکر اصلا مال خودم نبود و القا شده بود و گوشه گیر شدم و نمیتونستم زندگی کنم و زدم رفتم خونه ی دیگرمون تا زندگی کنم و شرایطی داشتم که دست خودم نبود و قدرت من کم بود اون زمانی بود که برای بار سوم و آخرین بار بستریم کردن توی تیمارستان فقط اون شرایط غیر قابل کنترل بود ولی بدون که این بیماری بهش جنون جوانی هم میگن یعنی پیرمردها بیشتر دچارش میشندا ولی عادت دارن و قوی اند لذا الان من قوی شدم و حالم بدتره ولی چون قوی شده روحم اون نشانه های قبلی رو ندارم همشم با قرآن درست میشه ها اگه بخونیم اصلا شیاطین دفع میشن حتی القاهاتم هم بیشتر شده و دیگه من خودم نیستم و حرفام حرفه یه نفر نیست کلی اعتبار دارم ولی باز اشتباهم هست و بله من در ذهنم با صراحت بگم ممکنه ارواح ببینم یا جن ولی آشنایی ندارم و مهمتر از اون دنبال اینکارا نیستم و ممکنه یه بازیگری بیاد تو ذهنم و من سعی میکنم فرمانشون رو اینبار گوش بدم چون اولا ضربه خوردم دوما سیستم قویه اگر شیطان بیاد سراغم و امر بده و من انجام بدم اگه نفهمم که شیطانه سیستم میشناستش و آلوده است و سه بار بستری شدم دیگه گوش میدم لااقل سعی میکنم لذا شیطان غیر ارادی روی من تاثیر داره مثلا شبا میره تو جلدم و من فکر میکنم خودمم از اونور بزرگان دلشون میسوزه که این کیه که آشوب بپا کرده و کله گنده هارو دور خودش جمع کرده لذا جاسوسی زیاده و کنترل غیر ارادی که روانپزشک نباید بی قرار نباشه باید جنگ رو در نظر داشته باشه حتی اگر جنگ شوخی و سیاسی باشه نه دینی و منم میترسم دوستامو از دست بدم محض همین نمیگم اشباحی رو میبینم میترسم وضع خرابتر شه وگرنه ما همه میبینیم و عادت داریم یا حواسمون نیست همین که زبانت باز بشه حرف بزنی از فیلتره خدا و فرشته و جن و روح و انس باید بگذری پس همه در خطریم ولی باز دلم نمیخواد درمورد این اشباح که شما ممکنه خبر نداشته باشید صادق باشم و بگم چون اینا اشباح قوی اند و فکر منو میدونن و میخونن و مدت زیادیه همراه همیم و راز و بگو مگو داریم ولی فضول نیستیم درمورد کسی فقط چیزی بخواتم بگم بنویسم فکر کنم ممکنه بیان عوض کنن وگرنه جاسوسی به هیچ وجه از زندگی خصوصی افراد اصلا اجازه ندارم و شرعا حرامه اون ماجرای تیمارستان رفتن برای بار آخر هم یعنی سوم تا منو قردن تیمارستان حالم خوب شد و ولم کرده بودن و اولشم شک داشتن بستری کنم و حالم رو نمیدونستن ولی واقعا تو خونه حالم بد شده بود و ارواح مقدس میومد تو ذهنم و حمام و لخت شدن و صحبت با خودم و گوشه گیری و نخوردن غذا و اینا همش بود که قبلا گفتم که دیگه نتونستم خودم رو کنترل و وضع رو آروم کنم و وضع کشورم خراب بودا منو خر کردن انداختن وسط...و منم درمورد دکترا خوشبینم فکر میکنم دیگه جمعشون جمعه و اختلاف با هم ندارن و درکنترل من از راه دور که فکرم از کجاست و چقدر بیمارم و اینا فکر میکنم تماما گروهی که روی من کار میشه شناسایی و کارکشته اند و نیاز به اعتراف خودم یا صحبت در مورد مثلا مراجع و همدستام نباشه اگر روزی رسید که اینا امام زمان رو هم میشناسند دیگه ما که هیچی و دیگه فضای فتنه نیست که من این حرفام باعث شه مکدر بشن و رقابت باندازه و ردیابی بشه و تاثیریابی بشه بله منم یه آدم معمولی ولی در خونه جوجه فوکولی ها خانوادمو همین الانم پاشیدن بهم و هممون روانی ایم 

مندلوکات

جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
یه کم پست شخصی بدیم که کم شده مطالبش وقتی میگم که ادمین دیگه نیستم یکی از معنایش اینه که دیگر فضای تازه ی غیر قابل پیشبینی روبروم نیستش و راهی نیست که نرفته باشن که قابل پیشبینی نباشه در سیستم میریتارییسمی میگما و فضای جنگذهم همینطوره هر لحظه ش ممکنه یه اتفاق بیافته و روی همه تاثیر داره مدیریت جنگ و جهاد و مام که میدونید خونوادتا میریتاریستیم اهل خانواده و قوم و خویش اینا هم منتظر بودن مارو باندازن تو چاه و مقصر بدونن مارو و پدرمون رو درآرن از نزدیک و روبرو خوب بودن ماشالا ولی پشت سر چه فتنه هایی که نکردن و عاشق فتنه کردن بودن مخصوصا زن ها رو میگیم و قوم و‌خویشی ما در معرض دید بودیم و گرفتاری های کل کشور رو له من بدبخت وصله میزدن و مقصر میکردن که خدا پشتم بود خودشونم بی گناه جلوه میدادن حتی فکر بابا و مامانم رو ضد من تغییر دادن و پشتیبانی هم میشدن از طرف میریتاریسم و گفتم کاریشم نمیشد کرد پیشبینی کرد الان دیگه شناسایی شدیم و مهم نیستیم و ادمین ولی خوب اینطور فضایی بوده که دشمن از هر لحظه نزدیکتر به نزدیکان و روانشناس و نظامی و همه تا حتی همسایه ها نقش داشتن در جاسوسیه میریتاریسمی از ما در خانه و‌خصوصیات که اینطور شد و رقصم یکیشه کما اینکه میبینید که من تمرین خاصی قبلش نمیکنم و اگه برگردید به عقب رقصم یه چیز دیگه بود و اینطوری نمیشد کار کرد و یه خورده سرم شلوق بود و اعصابم خورد که این چه فضایی ولی خودشون هرکاری خواستن میکردنا ولی من بدبخت لطف الله من الشر العظیم خوب منم سربازی به خاطر بابام معاف بودم و قرص که دادن دیگه مخم نکشید درس بخونم و تنبلم بودم و سرمم شلوق و فتنه روان دیگه نتونستم درسمو ادامه بدم اینم میگه الهی جادوگره میگره ولی همینا شرط میبندم که اون موقع بهذجای الهی برنامه داشتن که منو بکشن و درس نخونم و دشمنشون بودم حالا رنگ عوض کرده...خلاصه از طرف جرم ها رو مربوط به ما شده و فضا جنایی از یه طرف جادوگری و اگه درسم نخونی فضای میریتاریسمی ابراز وجود و رقابت با هم سن و سالات نیست دیگه و هواتو ندارن و ازتم نمیترسن دیگه و حساب نمیبرن زیر دستان و زیر پایی ها و رده پایینا و مسولین کشوری لشکری چون بیکاری و به جایی نمیرسی و اصلا عامل فتنه و بمب گذاری و جنایت میدونن یه بیکاررو که فضامو عوض کردم ینی همش منتظر ایجاد فتنه در هر شرایطی از زندگیم بودن و فورا آنتی میساختن و هم همش حال میکردن با اینکارا با ما تا اینکه سخنرانی کردم و دیدن دنبال جنگ نیستیم و شناخته شدیم و راحت تر شدیم ولی مطمئنم الانم در فکر جنگن و ما همش به زندان رفتن و دستگیر شدن فکر میکردیم یعنی شیطانم برنامه ی جنایت رو روی ما جور میکرد و واقعا بدبختانه مورد شک و تبادل با اسرای یهود بودیم و متقابلا بزرگانم مجبور شدن مارو گنده و برنامه آینده ی غیبی پنهانی رو روی من جور کنن دیگه گذشت تا این شد

آزمایش میشه

جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۳۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

سلام دوستان آزمایش میشه ایشالا سلامت باشید و مهربون

قرزماش

جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

آقا بحث بحث خویشاوندی خودمونی میکنم که آقا دیو چو بیرون رود فرشته درآید آقا ما پست قبل رو زدیم رفتن این پلیدا دور شدن آقا تا دیو نره که فرشته نمیاد نه که فرشته بیاد تا دیو بره ما دیدیم بعد از مدت ها یاد حضرت زینب س افتادیم و بر زبانم جاری شد بله ایام صفر بدتره ما زینبی میرقصیم اما نباید جشن میگرفتیم ولی دیو بود دیگه محض همین به دلم خورد چند لحظه پیش سرچ کنم امام باقر ع در کربلا آیا حظور داشتن و فهمیدم در دل که اگه باشن پدر بزرگوارشون حضرت امام سجاد ع در اسارت و کربلا مقطوع النسل گشتن توسط این پلیدان بله اسارت سخته الان ببینید داعش چه میکنه اسرای جنگ رو چه کردن حتی امام خمینی که تبعید شد مدتی در عراق چه شد براستی مهمانی که نبوده عجب میزبانان پلیدی دست خودتم نیست محض همینه که بعضی عرفا گوشه گیر میشن یعنی زور خدا نمیرسه نه دیوان روزگتر کنارشونم رد شی نحسند و مگه حدیث نیست که درخانه ای که سگ باشه فرشته ها حظور پیدا نمیکنن حالا انسانهایی که خوی درندگی و بدتر از سگ دارند چه؟ منم روم کار شده که همه ی مشکل ها پستی ها و بدبختی ها رو از ضعف خودم بدانم بواسطه ی گناه ولی براستی که رحمت الهی زینبی با وجود این پلیدان قطع میشه بله زور خدا و فرشته میرسه ولی نجسند و ما مورد آزمایش درگاه الهی که نمی دانم باید چه کرد و اینارو هم نمیشناسم دقیقا و باید چه گفت وکاری از دست بنده برنمیاد و نتونستم دل امام زمان رو شاد کنم و یقینا لبخند نمیزنن ایشون اگه منو ببینن وای برما دشمنیه خانوادگیه دلم میخاد روضه گوش کنم 

اصلاحیه

جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خوب الان دارم توسط برنامه جدید کانورت میکنم فیلم هامو به ام پی فور و یه کم سایزشو بزرگتر کردم  بهتر شه حالا تا آماده شه کلیپ جدیدم یه مطلبی به دلم خورد بله داشتم میخوندم اخبارو یکی از فرمایشات بزرگ رهبر گرامیمون از قول امام این بوده که هرچه فریاد دارید برسر آمریکا بزنید و خالی کنید بله اینا درست که آقا اینا غربگران دشمنان داخلی و بی دین و ایمانن مثل خارج نشینان و سیاستشون اشتباست ولی منافقم داریم و نباید خعلی خوش بین بود من خودم تو تیمارستان بهم گفتن تو حس میکنی دشمن داری ؟ یعنی منو بیمار میدونستن چیزی که واقعیت داشت و الان کمرنگ تر شد اگرچه بیشتر روییم و ار نظامی به مردمی شد و تعداد منتشران درسته بیشتر شد ولی یه واقعیتی بود نه یه بیماری خاص و امام زمان به دادم رسید ما اونموقع از شهوت شکست میخوردیم و برای عذاب وجدان حرفای تند و نقدهایی که میترسن افراد رو ریسک میکردیم میگفتیم یعنی اصلا معنای ریسک پذیری رو درست درک نکردیم و جونمون کف دست امنیتم نبود و هرکه گه زیادی میخورد میگرفتنش منتهی گریه بود زیاد تو کار و مظلوم نمایی و اشک درآوردن افراد و خانواده ای اداری داشتیم و بچه هم بودیم بچهذی مدرسه ای ولی شما در نظر بگیر فتنه ی کشته شد شهید صیاد شیرازی رو که ایشون رو که یه کارگر و با پیراهن کارگر شهرداری جلو خونه ش شهید کردن این یعنی اولا فساد ما دوما خائن نظامی سوما رقابت سیاسی که درش آدم میکشن سیاسیون رقیب خودشون رو و چه نظامیون چهارم میفهمیم لیاقت شهادت داشت از سوی رب پنجما اینکه توی خانه اش از قبل جاسوسی میشده و تحت نظر بوده حالا ایشون هرچه قدر خدایی باشه چون توی چنگالشونه باید صبح بره سرکار نمیشه وحی کرد که آقا امروز نرو نه خوب فردا شهید میشه و نمیشه گفت آقا شما قصد جانت رو کردن یه ماه نیا سرکار تا خطر رفع شه نه بلکه سیستم هم غلطه و اینا خوبه بررسی  بشه و اصلاح امورات خلاصه اونموقه ها در شعرما که از پایتخت دوره به اون صورت خاص لااقل برای ما امنیت جانی و مسخرگی حتی نبود والکی نیست که آقای روحانی رو میفرستن خونه ی شهدا تا فضا عوض شه فتنه نکنن وگرنه اخبار مهمی نیست

روفتار موغرضانه

پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۱ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

ببین جوان عزیز حالا که به اینجا رسیدیم بگیم که عزیز جوان خام نباش تو راه دین مردانگیتو ازت میگیرن اینا پس فکر کردی میتونی شاخ باشی و جلو چشم اینا برای زنان خدایی کنی و اینا هیچی نگن نه اینا شغلشونو مثلا رپانپزشک نظامی نمیتونی ازش رد بشی و منم اولش فکر میکردم آقا ما که نوشته هامون و اون خدایی که داریم اصلا ربطی به شهوت جنسی نداره نگو که اشتباه بود فکرمون و دقیقا روی روان و نوشته هات تاثیر داره یه مرتبه بیدار میشی میبینی خدا نیس کافر شدی و همراهاتم تنهات گذاشتن و مایه فتنه و آزمایش و کانون جلب توجه و مظلومیتت پریده پس بپا عقیم نشی اینا که عرض شد فکر کردی میزارن بی حجابی تو جامعه رخ بده پس اینا بیکارن دیگه نه بابا اینا رورشون میرسه و زندانی که بره زندان به قول یه فیلمی پاش که باز بشه زندان شاخشو می کنن حالا چهارتا آخوند خوش بین به نظام و نظامی حرف میزنن نگو مام بهتر میام جلو و رونشنفکریم نه بابا اینا مالک تو اند مالک جسم و‌روح و فوقش یه عمل ربع ساعته بیهوشی دیگه تمام زبونتو میبندن و شهوت بی تاثیر نیست عزیزووم حالا ما شاخ نیستیم وگرنه (سه بار که درحال بیداری و هوشیاری ) تاحالا رفتم تیمارستان پای این قضیه ها و الکی که نبوده اینا قدرتشون میرسه هیپنوتیزم و بیهوش و هر موقه خواستن ببرنت و هیچ مرجع تقلیدی هم زورش اقدر نیست که حتی زبانا ازت دفاع کنه که در خط رهبری هستی اینا خودشون میدونن پس بشینن ما هرکتری بکنیم و بخورند و‌بخوابن و‌هیچی؟؟ باید یه خودی نشون بدن و دیگه اگه اومدی بالا اتمام حجت میشه حالا تجاوزم نکردی به زنی ولی شیطانه دیگه جن زن عاشقت بشه و راحتت بزارن فلسطینیا کمبود دارن...همینطور راحت اومدی بالا تموم شد دیگه؟پس نمازتو بخون که میکنن

هوشیاری

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۲۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه کم باید در باب غفلت در مورد خودمون و کارامون در قرآن و نهج البلاغه و احادیث صحبت کرد ولی شیطان رو هم فراموش نکرد مخصوصا از این جادوگوگوگولی هاش یعنی جادوگره انس که اینا اگر به سراغت بیان از ده فرسخی اش دیگه بوی خدا نمیاد آقا ما دیشب تا صبح داشتیم خواب چرت و پرت میدیدم لذا جدی میگم نمی دونم اینا چه کار میکنن یا وظیفه ی من چیه من باید چه کنم که دوباره خدا بیاد تو قلبم مثلا من هر موقع میرم خونه ی بابا بزرگم جهرم یک فضای خوب معنوی آدم حال میکنه بشینه نماز بخونه میره تو فضا لامصب نمیدونم چرا صدامم خوب میشه بعد هرچی میایم اینورتر تاشیراز و تا خود تهران میبینی انگار وجود اینا و ساختن باهاشون اصلا جرمه یعنی نمی دونم خودم چه کنم که خدا بیاد یعنی آنتی خدا هستن این کثافتا مثلا یه نگاه به چهره ی علی دایی باندازی و خشمش و حرکاتش خوب معلوم میشه شیطان تو وجودش رخته داره حالا هرچی هم نماز بخونیم این یاد خدا نمیاد آقا زوری که نیست خدا بدش میاد اینا پیشت باشن دست خودتم نیست یا نمیدونی باید چه کرد ولی از بس اینا کثیفه کارشون و تجسسشون و بودنشون به پنهانی حتی در زندگیت بوی خدایی هم میره لذا در حرم ها هم خوبه بریم پس یه چند تا کار میکنم اول یه برنامه میزارم برم حرم دوم عبادتم رو بیشتر میکنم و دعا میخونم همین دعا خوندن منما همین دعا یه کاری در نفس درونمه نمی دونم یا این شیطان که طمع دارم از خدا و خدا رو هم میفروشم برای کارهای پایین همین الان که نماز صبحم رو خونده ام و دارم مینویسم داشتم یه لحظه تو نماز فکر میکردم که تقصیر خودمه که طمع دارم بعد سه تا زن شیطان که میشناسم از ذهنم گذشت که اینان!!! الله اکبر حالا یکی بود خوب بود تازه اینارو میشناسمشون الله اکبر!! اینم شد زندگی؟ لذا باید با خدا دوست شم و منم بندگی بلد نیستم نمی دونم چه طوری بنده ی خوبی بشم آهان یادم اومد مثلا شما اگه بگی بابا جان چشم حرفتو گوش میدم این شیطان جادوگر انس یک فضایی ضدت میسازه اگرم گوش ندی یک فضای دیگری ضدت میسازه یعنی اینا دشمنتن و ضد من و شما هر کاری کنیم قسم خوردن ولی جلوی روت عجیبه آقا حالا من میترسم دعوای قوم و خویشی درست بشه وگرنه لوشون میدادم ولی روشاشون هم بلد نیستم ولی به عیته دیدم با چشم خودم که مامانم دقیقا حرف خودشون رو میزد یعنی فکر نمی کردم که کاری کرده باشن که مامانم رو هم اسیر کرده باشن ینی دیگه بدتر از این حالا ما هرچی هم میریم بالا اینا میگن کار ماست پیشرفت ما لذا ما پیشرفت که نمیکنیم رقاص هم شدیم باز میبینیم که بله خدا نیست و اصلا فضایی که شیطنت اینا باشه فضای نجس شیطانی و دور ار محبت خداست و ما در پست قب گفتیم فرشته ها و ارواح که هستن خوبه و ایتا و اینا به خودشون گرفتن و پیداشون شد و حالا نماز ما بالا نمیره متعصفانه من خدا رو گم کرده ام این بده یعنی من تو روز و شب دو کلوم با خدا حرف نمیزنم و آشتی نیستم الان قهقه ش داره میاد این جادوگر که اسمشو نمیگم حالا ما چه بکنیم؟!! پس دعا میخونم و عبادتم رو بیشتر میکنم و واگذارشون میکنم به خدای کریم نه خدای منتقم.

تی شرت پرواز

پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۰۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه سوالی اصلا برای خودم بودش میتونستم هم فیلم بگیرم به عنوان درس جدید بدم بیرون مشهور شم ولی خوب حرف زیاد و توضیح زیادی نداشتم ضایه میشدم خلاصه یه سوالی که همیشه داشتم این بود که تو ترافیک به این بدی سرانجام چه میشه آیا شرایط همینطور میگذره که ماشین ها بیشتر خواهند شد و یا ماشین پرنده ساخته میشه که فاصله گرفت از زمین و با مخ بیایم زمین خلاصه ت کنم داضتم امشب تو خواب پرواز میکردم خواب دیدم یه تی شرط نارنجی ساخته بودیم آستین کوتاه بود و دستاتو باز میکردی و یه کم میدویدی و دست و کف دست رو باز به طوری که چار انگشت به هم چسبیده و جدای از انگشت شصت مثل اینکه تو استخری و داری رو آب میخابی خودت رو پس از دویدن ول میکردی رو هوا و پرواز میکردی با این تی شرت مخصوص که انگار یه تی شرت معمولی بود به فاصله ی حدامثر سه متر از زمین البته من برای بار اول تونستم ولی بعدا که خواستم تو خواب نشون مردم و دوستام بدم هرکاری کردم نتونستم پرواز مجدد کنم حتما قلق خاصی داشته برای پرواز شایدم این تی شرت کشف شده باشه ما ندونیم ولی خعلی حال داد البته تو خواب یاد دوستان حضرت مسیح افتادم چون دیروز قبل این خواب در جایی که نمیشه توضیح داد از حضرت مسیح ع یاد کرده بودم و گفته بودم در فیس بک که بر خلاف عقیده بعضیا حضرت مسیح ع شیعه و یار خاص امام زمان هستن این شد که این خوابو دیدم حالا نمیدونم شاید بار اول تو فضا بودم خارج از محیط و جو زمین ولی فکر نکنم بالاخره شاید این تی شرت روشش اینطوری علاوه بر اینکه سنگینی و نیروی جاذبه رو از بین ببره خاصیتی داره که سبک هم بکنه و یه چیز علمی هست که میگیم  لذا سوخت هم نداشت و سرعت زیاد هم نبود پروازش انگار یه تی شرت معمولی بودش حالا نگی باز از این قرصای روانگردان خورده ها و تو فضاست!!!

آغازمهر

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بچه ها اول مهر شد و کارمون شروع شده گرچه چند سالیه بیخیالم ولی باید به اول مهر احترام گذاشت از قضا روزیمونه درس بخونیم مهندس و دکتر شیم ...

بچه ها من دیگه الان سرم شلوقه و شاید کمتر پیدام شه چون جایی نبود نکات درس ها رو که میخونم یادداشت کنم همینجا سوالات کنکور رو یه کاریش میکنیم تا چشمشون درآد مثلا در کتب های بزرگان چیزی وجود داره به نام شرح کردن که این شرح تخصص میخاد فکر کنم بتونم یه کارایی بکنم برای کتاب قبل از دانشگاه و اول شاید نکاتی که از متن درس میفهمم رو خودم استخراج کنم بعد نکات جزوات یا نکات خاص کتاب تست رو هم بزارم اینجا تا درس عبرتی بشه و همش نباید قبل از مطالعه نکته پیداکرد بلکه باید خودمونم تو دریا شنا کنیم و جهاد بعد اشتباهات رو در امتحان کشف و سره هم بندی هم نکنیم داستان درس رو حالا نمیدونم چیکار میخوام بکنم ینی نمیدونم چیز خوبی دربیاد یا نه...

کنکور93

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بچه ها من دیگه خسته م شد داشتم فیلم میدیدم میخواست کنکور بده بعدشم یه رو کن کنی برای خواهرم که امسال کنکور داره لازمه بعدشم دکتر های روانپزشک که قرص هام رو از زمان تمارستان که یه وعده بود بعد سال پیش یا قبلش کردش الکی دو وعده و فایده نداره یادته گفتم این دوره زمونه یا همه دکتر روانپزشک و روانشناسند یا هم یک روانی و خارج از این دوصورت نیست و من باید کنکور بدم پزشک شم تا روشون کم شه اینا هم و یه رو کم کنی برای پلیس و جاسوسا هم هست که تا موقعی که من درس میخواندم نتوانستند و زورشون نمیرسید که منو ببرن تیمارستان نا پشت کنکور یه سال رفتم زود قرص قرمزی دادند که آرزوی مرگ داشتم بعدشم فرستادن منو به تیمارستان به بهانه ی واهی به هیشکس هم نگفتم میخوام کنکور بدم و حتی خاتواده ام ولی باید سخت درس بخونم رشته ی غیر تخصصی هم دارم نه رشته ی تجربی بلکه رشته ام ریاضی بوده که عذابم رو دو چندان میکنه شاید اینطوری پولدار شم و حقوق بگیرم الان فقط روزی 20 هزارتومن اونم به بهانه ی قرص های روان میگیرم و دستم خالیه ولی روانپزشک بشم نونمون تو آجره و میتونم ماشین های مدل بالا سوار شم و زن های خوشکل مشکل بخرم.

یاد ایامی

شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۱۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امشب داشتم با یکی از دوستام صحبت میکردم و چرت و پرتام رو تصحیح که پایین چت روم عکس یه زن دکتر دیدم و یاد قدیما افتادم اون موقه من از این زنا خوشم نمیومد و فکرم جنسی بود بعد توبه میکردم و همه چیزم از اول باز میشد و عاشق میشدم باز دوباره بعد یه مدت هورمونا به سراغ زنان لخت میرفتم و چون بعدش توبه و گریه و نوحه بود مشکلی نبود حتی شهوتم هم از نو میومد و با تمامی زنان حال میکردم  و محرک بودن نه حتما نوع خاصی از تصویر مستهجن حالا چون تو هوای قبل نیستم و توبه کردم راحت حرفشو میزنم و باکی نه از آبرو دارم نه از زن چون پیمان بستم به خاطر گناه افتضاح گذشته هم زن نگیرم !!! قرص هم میخورم روم فشار نیست آقای فاطمی نیا هم خیالم رو در اپن سخنرانی راحت کرد که متمرکز نشویم روی این تصاویر و تجسم بد خلاصه بزرگان هم از دستم راضی نمیشدن و دل امام زمان برام نمیسوخت چون وفا نداشتم هرچی درمورد امام حسین مینوشتم خرج شهوتم میکردم و قوی تر و نوتر از گذشته میشد و میرفتم از فیلتر رد شدن یه جورایی دست خودمم نبود و باید قطره ای میشد و باید قرص میخورم مثل الان و بعد هم برای احساس گناهم عرفان و حرفایی که دست خودم بود و نبود رو میزدم ینی این داستان ماله قبل از هیجده سالگی حدود هفت سال پیشه که ناامید بودم و پام به تیمارستان باز نشده بود آقا مورد تیر دشمن خارجی چون حرفاش متناسب اونا نبود و جاسوسی هم اون زمان برای وبلاگنویسی زیاد و نظارت مهم نبود اون موقه و هم دشمن داخلی برای اینکه هردفعه از فیلتر رد شدم لذا خدا محبت زنان رو انداخت و زنان منو از صدام ازکارام از دلنوشته هام خوششون میومد و بدجور هوامو داشتم و میدونید دیگه شهوت هم یه عامله برای جمع شدن شیاطین و جن زن و منم تجربه نداشتم نمیدونستم چی شده و بچه بودم و خعلی ناامید و دلشکسته و امام حسینی از یه ور از یه ور دیگه فشار شهوت کنترل و قطره ای نشده خلاصه بد گذشت به ما و چون احوال خوشی نچشیده بودیم چشما باز مبهوت من و قدرتمندان تمرکز روی من و شیاطین هم نمیدونستن من بدم یا خوب و عامل فتنه ولی محبت خدا منو تو دلشون میانداخت که خعلی کاربه کار من نداشتن درسته خواهرام و مامان و بابام خعلی اذیت شدن ولی بود دیگه خلاصه چون حس فشار رو بزرگان تحمیل کرده بودن و بختم رو بسته بودن و کارام و درسام نتیجه نمیداد حس خودکشی نداشتم یه موقه یه ساحر بختت رو میبنده وای به حالت اگه امام زمان بخواد دورت کنه از باغ و محض بعضی مسائل و انتظارات وخرابی ها و نوقع ها روی خوش بهت نشون نده که مثلا ظرفیتت بالا بره و کاریشم نمیشد کرد بحران بود مام عروسک خیمه شب بازی البته چند نکته دیگه که هیچی مثل اولین توبه نمیشه و خعلی حال میده مخصوصا اگه با توسل بر امام حسین باشه جواب میشنوی توی دلت و برای منم پیش اومد که درختان خیابون بهم سلام میدادن بعد گریه و توبه برای بارهای اول که دیگه اون مستی به خاطر اینکه غرق گناه شدم و دسته چندم شدم و قلبم سوراخ شد و دعای توبه حضرت امام سجاد دیگه تنم رو نلزوند و اشکم نیومد و مفرط شدم محض همین دیگه نتونستم به حالت اول برگردم ولی هرچه که باشد نوحه ها و‌روضه های حاج محمود کارای دیگرم رو درست کرد و نورانیت دیگه داد هرچند مثل اولش نشد و شایدتم رسیده باشی و خبر نداشته باشیم ولی درختا و نورانیتی که هرکی برسه نگات کنه مثل اپل دبیرستان و نشستن بر منسب قدرت الهی دیگه با تفریط بدست نیومد اینو هم محض این تکرار کردم چون نوشته بودم اول پست که با نوحه گوش دادن مشکلی نیست ولی دیگه نتونستم حتی الان تنم بلرزه و دعای توبه امام سجاد بخونم نکته ی بعدی منت کشیدن از خارج بود ما که نمیدونستیم تلوزیون داره میبنه مارو تو خلوت جلوی همه و مانیتور حالا ببینید سیستم مجبورم کرد از زنای لخت خارجی بدم بیاد و به اونا نگاه جنسی داشته بشم درحالیکه اسوه ی حسنه امام زمان هست طبق قرآن نه اسوه ی احسن یه پسر ینی اگه فقط امام زمان الگوت باشه غلطه باید ناموس امام زمان نظارت کنه بر پسران و بچه ها و دختران مخصوصا وگرنه گمراه میشی و نمیتونی و رندیت رو مخصوصا لذا ناموس امام زمان وقتی فهمید من خل نیستم دیونه شد و من هم تو دلم بد بود و فکر بد درموردش کردم و اینبار درمورد زن مومن فکر بد و خیانت به امام زمان کردم و چون بچه بودم امام زمان بخشید و همون بیوفایی که خبر داشت از قبل و من ادعام میشد رخ داد و این زنه و من روحمون یکی شد وقتی بلند از روی کتاب خوندم و فهمید عقل دارم ولی دیگه خونمون جابه جا شده بود و لذا از همدلی به امام زمان برگشتم به زن مردم حالا بشیینین مجری زن بزارید برای مملکت که بعدا خواهید فهمید!!!

mrbi

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۳۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

لذا باید دقت کرد و بیدار بود اصلا همین علم روانشناسی خیلی ها عقیده دارند علم جن ها و شیاطین برای سلطه بر بنی بشر است شیطان ها که جمع می شوند و فتنه درست می کنند از خانواده ها و خانوارها اینا بله دیگه فتنه است و طلاق و بدبختی و دل هیچ روانشناس و شیطانی از محبت برای ما نسوخته اینو من بهتون بگم لذا باید شیاطین رو جمع کرد (البته خودشون به پای خودشون اومد) ولی باید جمع کرد به طوری که ناشناخته باقی بمونیم وگرنه با حیوانات فرقی نمی کنیم ما انس ها و بنی بشر الان حیوانات رو هم تربیت می کنند به شیوه ها و سنن مختلف لذا باید دقت کرد آقا و هوشیار بود که تمام حرکات ما داره کنترل میشه مخصوصا در جمع خانواده ها و جنگ نرمه و دیگه بین شیاطین جن نمیشه اسمش رو گذاشت جاسوس بلکه بله جاسوسی هم میشه و اطلاعات شما به دست اونی که میخواد میرسه که بدبختت کنه بله منتهی ما که آدم ها و مسولین خاصی نیستیم مشکلی نداریم و هدف و آماج تیر نیستیم و در رده های پایین تریم همینکه قوم و خویشی باشه که هر از وقتی اذیت کنه این بسه در خانواده های کهن ولی مشاهده می کنیم که نفس های مارو شیاطین میشنوند و شما در حالت های مختلف نوع نفس کشیدن شما از روی صدا فرق میکنه حالا شما شاید بگی در آمریکا میکروفن میزارند در داخل دندان خراب شده ولی باور کنید شیاطین جن از میکروفن قوی تر و حتی روانشناسان بالغ و قابل اعتماد و قوی ای هستند که نمیشه گولشون زد صدای نفس چیز طبیعی است که الان شما داری فکر میکنی یا نه یا با فلان صحبت چه عکس العملی داری ولی وقتی صدای دل و فکرت رو میخونن دیگه هیچی دیگه خلاصه شما توجه داشته باش که باید شیاطین رو بازی بدهیم که بر سر ما سوار  نشوند وگرنه اگر از طرف شیاطین درک بشویم دست از سرمون درسته بر میدارند اگر تمام فکر های مارو بدونن نه من وبلاگ نویسم و روزانه چند صد نفر ممکنه خط بدم لذا آدمی هستم که شیاطین مدام کنترل میکنند حالا اگر درک بشم یا ممکنه دست بر دارند یا ممکنه خودم شکست بخورم لذا تا میتونیم باید بازی شون بدهیم مثلا شما تو قندان به قند مورد نظر نگاه نکن و یکی دیگر را با چشم هم نبین همین یه بازی دادی طرف رو یا مثلا سر سفره ذکر بگو و کاری به جمع نداشته باش چون جمع شیاطین بر اساس ادمین کار میکنند و شما فکرت رو میزدند و توجه ت رو می برند و چاق میشی التبه چاقی مهم نیست بلکه سیطره و شناسایی شدن و باختن شما هست لذا نباید شناسایی بشی اگر شناسایی شدیم اگر هروقت شیطان خواست عصبانیت کرد هروقت خاص با زبان تو صحبت کرد اینا دیگه باختی و شیاطن زده شدی ولی اگر شناسایی نشی بهت خدمت میکنند شیاطین و ازت حساب میبرند چون الان با علم روانشناسی همه داریم کننرل میشیم کسانی که شاخ باشند هم دکتر براشون قرص مینویسه که فکرشون رو مختل کنه لذا تمرکز فکر که فکرت زبانت رفتارت خشمت شهوتت دست خودت باشه و نگو شیطان نمیفهمه ما چه کاریم ما که رند نیستیم که گولشون بزنیم بالاخره امتحانت میکنند جوان که شهوتت رو شیطون میتونه به دست بگیره یا خیر در این امتحان می فهمند و هوش دارند شیاطین که شما جوابت چیه و روی جواب کار می کنند من قرص میخورم فکر و حافظه م مختل شده برای تسلط بیشتر شیاطین وگرنه خبر دارند دوستان که دررووز شاید ده تا پست براتون می نوشتم قبلا و آنلاین بودم همه چیز دست به دست هم میده لذا گول نخور و گولشون بزن که روسرت سوار نشن و اگه نشدن ازت حساب میبرند وگرنه در چنگالشونی و دیگه خودتون خوب میدونید که کسی که در جنگال شیطان شد خدا چی میگه در قرآن درموردش.


خبیثات

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۳۴ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


http://s5.picofile.com/file/8131278318/64khabisat.mp3.html

پیاده شدن متن موضع

----------------------------------------------------------------------------

حالا ما تو پست قبل یه چیزایی گفتیم دیدیم ناقصه اول در مورد اولش که آقا ما یه آدم ضعیفی نیستیما که با چهارتا حرف دیگران به ستوه آمده باشیم آقا بدترین حالات و روان و روحی رو گذراندم گرچه طاقت شنیدن و تحمل حرف زور ندارم و گذشت ندارم از حقم دیگه الان ولی باور کنید چه شرایط سخت روحی رو گذراندم و افسردگی هایی که همشو از گناه خودم میدونستم و شما میبینید که حرفهای شخصی از زندگیم رو میگم که به هیچکس ربط نداره چرا؟؟!!! چون حرف درمیارند چون قانون میسازند پشت سرمون به جامون تصمیم میگرند حکم صادر میکنند و غیره دیگه نپرس از من که چرا رقصیدی رسیدم به سرحدش رسوندندنم و واقعا حبس کشیدم تو تیمارستان سه بار بدبختی کشیدم روحم خورد شد اینا روهمش از گناه خودم و بی تقوایی خودم میدوسنتم در صورتیکه شیطان راه رو بسته بود یعنی شیطان از پلیس قوی تره الان پلیس به من کار نداره شاید بترسه اصلا ولی راه های پنهانی ای که روح رو خورد مییکنه رو گذروندم و قوی شدم الان اگر روح منو بعضی ها خورد نکنند خوابشون نمیبره چون از بس رحمت زیاده پس با من تعارف نکن اگه روحتم قوی است خواستی توی ذهنت تو گوشی یزنی بزن دریغ نکن اگه آروم میشی که این بازی ها زیاد شده و بچه بازی حساب میشه دیگر ولی من جرات نمیکنم اینکارو بکنم با دیگران نامردیه آخه و فکر ناقص و پلیدیه خلاصه عذاب روحی زیاد چشیدیم و دیگه سردرد عادی هست از دوران کودکی داشتم و دیگه نمیدونم سردرد چیه مگه سرم به سنگ بخورد حالا جرا پس حرفای پست قبل رو زدم چون طرف روحش عظیم نیست گیر کرده باید کمک شه تا این اوضاع بیرون بیاد وگرنه اطارف من خوب شده و کار به کارم ندارند ولی در دیگر جاها مخ میخونند راز باز میکنند راز زندگی خصوصی میگیما خلاصه وضع بدیه و به اسم روانشناسی چه خیانت هایی که نمیشه...

چیز دیگری که از پست قبل موند اینکه روش فوتبال عوض بشه یعنی چی؟ یعنی امکاناتی به جز دروازه وجود داشته باشه یعنی مثلا کرنر از نزدیکتر از دروازه زده شه و پنالتی سختر گفته شه اصلا شما همین رو در نظر بگیر که دوتا توپ درمیدان باشه و داور خارج از زمین و تعداد بازیکنان بیشتر شه بعد هیچ عیبی هم نداره که گل های زده بیشتر بشه

مستند جنجال

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


 http://s5.picofile.com/file/8131273018/92JANJAL.mp3.html

دانلود متن صوتی

------------------------------------------------------

البنه ببخشید که لو میدیما ولی ما گفتیم درگیر سیاست بازی نشید دولت محترم و بازی درنیار واسند پیش نماز شن آقای رئیس پشت سرشون نماز بخونیم حالشو ببریم باز میبینیم یه مستندی دراومده اسمش نوشته درمورد آقای رئیس خوب این نه سیاست روز هست نه مد معلومه جناحی و به اصطلاح میخوان باززی کنند و مد و سیاست روز نیستش و معلومه که میخوان باز سیاست بازی درآرند و مام میفهمیم که نیاز و حرف روز چیه و حرف روز هم میزنیم خوشبختانه جایی که توجه به رئیس نیست یه مرتبه جنجال به پا بشه معلومه که سیاستی که احمدی نژاد جان عزیز داشت نیست یعنی حقه نبود صحبت های احمدی نژاد حالا صحبتا هم نه تنها یعنی اخبار دولتش منظورمه که سیاسی نبود مثلا یه مرتبه قهر میکرد ایشون یه هفته نمیومد این که فیلم بازی نمیکنند ولی من شاهدم که صحبتای خودم رو آقای رئیس به صورت فیلم نو اخپار پخش میشه که نشان میده به منبع سرشار از انرژی و حرفاهی بی مورد و بامورد علاقه دارند ولی پوسته ی کار ولی ریشه ی کارشون قوی و مستحکم نیست از اونور جناب رئیس محترم جاسوسی ایران میگن ما مستند رو ندیدیم حالا اسمشونو هم یادم نیست میگن ما ندیده ایم ولی تحمل رو باید ببرند بالا خوب این حرف نشون میده از اول کلام که سیاسی و مد روز نبوده که ندیده اند از اونور نشون میده که مد روز بوده که باید تحمل بالا بره لذا دو پهلو هست و من خودمم ندیدم این مستند رو مثل مستند ظهور نزدیک هست نیست که جامعه تشنه بود و بحث ها داغ بود در مورد ظهور بعد مردم فله فله تو خطه مستند ظهور نزدیک است بودند و لینک دانلودشم من پیدا نکردم خلاصه حالا وضع بد اقتصادی رو با اینا پوشاندن کار خیلی خوبی نیست ولی به هر حال من خودم که مستند رو ندیدم دیگه اظهار نظر نمیکنم که تحمل باید داشت یا نه چون خبر ندارم ولی ایشون که فرموده اند که تحمل بالا بره با توجه به اینکه این مستند رو ندیده اند یعنی بچه بازی هست الکی گرمش نکنید و زیرکانه حرف زدن رئیس کل جاسوسی اسربازان گمنام امام زمان (ع) ولی حالا ما خط نمیدیم که اینکارا درسته یا نه و همیشه باید سر یه عده رو شیره مالید و مشغول کرد مخصوصا زن ها رو ولی راهش نیست این کارا.

barez

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۵۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

البته مو کم تجربه م من و تازه احساس خطر نمی کنم که درمورد دیگران فکر کنم ولی یادمه خیلی وقتا پیش رفتم حرم بعد از یه بزرگی خواستم که نصیحتم کنه و یه جمله ش این بیت بود که با دوستان مروت با دشمنان مدارا بعد حالا من تازه به اینجا رسیدم اول فکر می کردم منظور اینه که دشمنانم رو خیلی دشمن نشمورم و مذاکره و مصالحه کنم ولی نه اینطور بوده قضیه که باید تو که چت میکنی تو که فیلم میزاری تو که وبلاگ داری و داری آدم جمع میکنی دور خودت تو مسولیت داری درسته حالا ظاهرا بستنت یه جایی راحت باشی ولی باید دل ها رو آروم کنی و بهتر بگم مردمدار باشیم!!! بزرگان هم همین مشکل رو با من داشتن و من اذیت می کردم بهم فکر کردن و عشق تقسیم کردن تو قلب و روحم و حالم و خوشی و مستی م از خودشون هم بالاتر رفت!!! ولی من خودم نه الان نمی دونم باید چه کنم نشسته م تو خونه مون سرم درد میکنه توجه می کنم میبینم دارند اونا توی ذهن منو دارند و انتظار دیدنشون و توجه و به حضور شما عرض که صحبتی خوب منم بلد نیستم عشق تقسیم کنم چون عاشق نیستم عاشقم بشوم پام گیرمیکنه لذا چیزی ککه هست باید اگه سرت درد گرفت اگر مشهور شدی بین جمعی باید بهشون فکر کنی و توجه کنی و مردمدار باشی وگرنه ممکنه سرت درد بگیره  و عشق باید دو طرفه باشه و باید از شرشون هم که شده این زنا بهشون فکر کنی وگرنه اوقاتت تلخ میشه و منم گفتم ککه میترسیدم به دیگران فکر کنم چه برسه صحبت حالا میبینم که پام گیره و بزرگان هم کنارم گذاشتن سپردند منو به اینا رفتن و اینا هم وضعشون خرابه آقا یعنی ممکنه عاشق باشن لذا آهنگی گوش کردی باید به فکرشون باشی ولی چیزی که میمونه اشک هست من همیشه دوست دارم اشک بریزم و داشته باشم ولی برای خودم اشکی نمونده حالا می بینم که اگر به فکر اینا باشم میتونم عشق رو با اشکم تقدیم کنم بهشون ولی دیگه پیامدشون رو نمی دونم چی میشه واقعیتش نمی دونم از شرشون راحت میشم یا بدتر بت پرستیشون بیشتر میشه خدایی نکرده ولی دعا و اشک ریخن به یادشون و عاشق کردنشون و مهر و محبت بالاتر بهشون دادن خیلی وقتا رد یابی نمیشه مخصوصا توی بچه ها ولی دربزرگترها عاشقشون کنم کسانی که در ذهن منو بسته اند این دیگه نمی دونم بدتر بشه یانه کم تجربه م!!!