یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۸۷ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سیروسلوک

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ | علی | ۱ نظر

خوب ما امشب سیر قلیونی یه طور دیگه بود و رفتم و اومدم همین الان مامانم میگفت بابات سه بار استفراغ کرده طفلک و خدا کنه فردا بتونه روزه بره!!! ومنم خودم یادم رفت دیشب بگم دیشب که بحث کردم با زغال که میچرخوندم یه خورده اش ریخت زمین و یه مرتبه دیدم پا گداشته ام رو زغال و یه کم پام سوخت نفهمیدم چه طور اومد زیر پام زغالا کف آشپزخونه وبه اندازه ی یه عدسی سوخت پس مراقب باشید وقتی بابام ناراضی باشه هامیشه دیگه!میگفت گفته رفتم بیرون تو ماشین بودم و گرمازده شده و من و مامانم هم برای ظهر رفتیم حرم حضرت سید علاء الدین حسین ع و میخواستم درمورد یه چیزی صحبت کنم وقتی برگشتم منصرف شدم حتی کاغذ هم توی راه بردم تا نکته هاشو بنویسم از فضای جنگ قبلنا که وضع کشور خیلی بحرانی تر بود قبل از فتنه ی هشتاد و هشت و جنگ داخلی داشتیم  و نفوذ بیگانگانن و جاسوسانشون درکشور هویدا بود و پلیس هم باهاشون همکاری میکرد و هدف خاص و عرق ملی ای نبود بین مسولان و قدرت قوی ای نداشتیم که بشه جلوی نفوذو فتنه های خودمون رو حتی گرفت و ماهواره ها حمله میکردنا و قوه ی قضاییه ی قبلش وهنوز شکل نگرفته بودیم و صحنات جنگ تغییر کرده و جهاد الان و باید شاکر باشیم اینم خودش یه نکته است که یه عده زحمت کشیده اند و ساده نگذریم مثلا الان قبل از ظهر تو فکرم بود که زغال چه طوری درست میکنن؟؟!! بعد سرچ کردم و پیدا کردم ولی شاکر نبودم در جهانی که در انفجار اطلاعات هستیم و ساده گدشتم و بعضیا منت هم میزارن که ما اومدیم و خواندیم!! نه باید شاکر باشیم خلاصه امشب هم سیر قلیانی ایم به این صورت بود که حالت خوب روحی داشتم و وقتی بزرگان باشن و هوامون رو داشته باشن دیگه لازم نیست فشاری بیاریم که دست خودمون نیست و زور بزنیم و ناراحت باشیم و ارتباطمون وصله و متم حالت رضایت داشتم و کینه ی حسادتی نبود دیگه امشب و راحت گریه ام گرفت خداروشکر و آروم شدم ولی یاد خود میافتادم و به مطالبی که دیشب نوشتم فکر میکردم وخنده ام میگرفت البته گریه هم کردیما پای روضه ها و قلیون خوشبختانه ولی راضی بودم و غم نداشتم و دغدغه و اوضاعم آروم بود و دست خودم نبود و چیزی ندارم بنویسم فقط میمونه صحبنی که ظهر میخواستم بگم و فضای جنگی که در اینترنت و وبلاگ بود که ما یهو از شهرستان دور از پایتخت مینوشتیم وبلاگ رو و همه کپ میکردن و میترسیدن پلیس های خائن که الان پتشون رو آبه و تند هم مینوشتم و فضای رسانه ای به قوی ای الان نبود که الان در هر خانواده و ایلی دیگه جاسوس و خبرنگار و بازیگر هست در خاندانشون و اطلاعات طبقه بندی شده خلاصه ما مینویشتیم و اینا فکر میکردن من زنم و نمیشناختن و این شناخت هم خودش مسئله بود که تو خیابون به خاطر امنیت مشکوک میشدن یعنی حفاظت و امنیت ما طوری بود که با مردم عادی و شما فرق داشت ومشکوک تر میشدن و ما مینوشتیم و گروه های دیگر روانی اطلاعاتی و همه متخصصان دلسوز و نسوز میومدن دیگه اینترنت نوشتن همینطوری بود ما ظاهرا بازدید کننده نداشتیم و در حصر خانگی بودیم ولی شما بگوزی هم درخانه میفهمند چه برسه فضای نت لذا دیگه وضع خراب بود و از خارج از کشور هم وضع خراب بود یعنی اونموثع بعضی کشورها مثل روسیه خعلی نفوذ سخت اقزاری بر کامپیوترها و بر پلیس داشتن در کشور و فضا خراب بود و مثلا جاسوسی از داخل مانیتور در ایران یه چیز عادی بود و کنترل نشده از مانیتور کامپیوتر و تلوزیون فقط کافی بود مشکوک بشن لذا ما هم جوان بودیم و نورانی ترم میشیدم و وضع خراب و عاشقانه و اون موقع مارو نظامی ها عقل کل میدونستن چون اخبار فردا دست من بود که چی میشه و از قبل از که سخنرانی بشه ما تته ها رو لو میدادیم از یه جای نامعلوم غیبی و مثل الان نبود که همه سحنران باشن و سخنرانی ها شدیدا چک و کنترل و مینشستن گوش میدادن همه و تغییر میکردن چندین بار گوش میدادن و میپرستیدند علما رو و حساب میبردن همه و دیگه این که میخوام بگم رو میخواستم بگم که یاد گذشته افتادم اینکه ما هم همش فکر میکردیم که بیهوشمون میکنن اینا و هیپنوتیزم مثلا میخوابیدم و بیدار میشدم دیگه کلی سال انگار گدشته و از نظر روان بهم حمله میشد البته نور داشتم و خطرناک نبود حمله ها ولی جن ها همه جمع بودند و ناظر علاوه بر خدا و ما حتی با شهدا هم بد شده بودیم و بحث همش دینی بود و میگتم مثلا شهدا دور ابی عبدالله رو گرفته اند و نمیزارند آقا یه سری تکون بدهد و بگه ای خدا عاشقتم حالا وضع خودم خراب بودا گیر میدادم به شهدا و ملائکه خلاصه من همیشه میدونستم امروز چند شنبه هست چون مدرسه میرفتم بعد از دبیرستان پشت کنکوری شدم و انیا تا اینکه یه روانشناس اومد خونه مون و حالمم  مثل همیشه خراب بود بعد یه سوالی پرسید که فهمیدم تو اغما بوده ام گفت میدونی امروز چند شنبه است؟؟ گفتم نه و به تازگی این اتفاق افتاده بود و حافظه ام خعلی قوی بودا و هنوز قرص هم نمیخوردم ولی روز های هفته رو فراموش کرده بودم وهیچکسم نمیدونست ولی این روانشناس میدانست و روان شناس قوی بود که در مدرسه هم مشاوره میداد و یه چیزی هم گفت که آهنگ معین گوش بده و منم تو خونه گوش میدادم چند تا آهنگش رو اون موقه البته همش نوحه ی حاج محمود و روضه هاش گوش میدادم ولی جدیدا شروع کرده بودم معین گوش دادن و عاشقانه بود فضا ولی اسم معین رو نمیدونستم این خواننده رو و بعدا رفتم ااز معازه و هم اینترنت فول آلبومش رو خریدم

البته فضای سخت درس خواندن رو هم نباید فراموش کرد که چند سال پیش از بالا همه رو بازی دادن و سوالای کنکور و قلمچی رو خاص و غرضدار میزاشتن تا بشه همه ی قدرت هارو جمع کرد مثلا من سوال میپرسیدم از معلم شیمی که شکل پیوند کووالانسی و پیوند واندروالسی شکلش با هم چه فرقی داره و تو موسسه ی کنکور میگفتم که پیش دانشگاهی هم برامون زدن چون من میخواستم غیر حظوری بخونم خلاصه هفته ی بعدش تو قلمچی همچین سوالی میومد!!! ولی من درس خوان و تمرکز نداشتم و فقط سوال ایجاد میکردم در وبلاگ و مدرسه یا سوال های دیگری از استاد شیمی میپرسیدم و میگفت سوال المپیاد و توضیح میداد یعنی میگم اینطوری بازی میدادن بچه هارو و هرکس درکنکور و دانشگاه قبول نمیشد خورد و ذلیل میشد و آبرو و قدرت نداشت و یه نوع رقابت و جنگ بود که سیاسی هم شده بود یعنی آینده دست ما بود که باید بریزه به هم و درس خواندن قدرت میاآورد و منم که چه میدونستم میگفتم به خودم یه سال میشینم میخونم ساله بعد میرم و خلاصه قدرت ها تمرکز کرده بودن روی استادان و معلم ها و بچه ها و همه رو بازی داده داده بودن و گفتم مساله سیاسی بود و وبلاگ منم و خودمون رو ربط میدادن چون میدونستن باید کارو از کجا ساخت و کشور قدرت قوی برای پشتیبانی نداشت و همه میترسیدن و ریسک نمیکردن و هرحرفی نمیزدن و زندان مخفی و ترس بود و نمیشد دوکلوم حرف زد فورا میریختن جاسوسان و اگه شده زندان مخفی یا علنی و با همه دشمن بودن یه عده با مردم الان متعادلتر شدن و زو شون نمیرسه و کنترل شده اند اینا و وضع قاضی ها هم خراب بود و کاری در اصلاح امور نمیتونستن بکنند اینارو میگم اوضاع چند سال پیشه که تازه عوضه شده وضع و میشه حرف زد خلاصه ما رفتیم پشت کنکور و بیکار شدیم و حمایت هایی که میشد پرید و فورا فرستادنمون به بهانه ی واهی تیمارستان!

بله هیچکس نمی توانست به اصلاح امور بپردازه و یه سری فتنه گر قدرتمند روی کشور خوابیده بودند علاوه بر عوامل خارجی که اونا میومدند هک میکردن و اختلاف درست میکردن در دستگاه جاسوسی و سایبری بین من و شما و نظرات زشت میدادند و کنترل نشده بود علاوه بر این ها خود پلیس هم شقی بود حالا نمیگم الان مثلا خوب شده قوه ی قضائیه بلکه این قوه همیشه باید اصلاح بشه ولی خعلی پیشرفت باز انجام شده لذا هیچ گروهی تا چند سال پیش قابل اعتماد برای اصلاح نبود یه مرتبه در پرونده ی جاسوسی اش که سازمان ها برای تک تک ما داره یه کارایی میکردن که طرف ضد انقلابه مثلا و براش پرونده ی سخت میساختن و آبروی خودش و زنش رو میبردن لذا کارها چسبیده بود به نوجوان ها و جوان ها که اصلاح کنند امور رو و فتنه زیاد بود و کار اصلاح اجتماع رو مثلا یک قاضی نمیتونست بکند و نه اعتماد بود بهش هم فضا خرابتر میشد هم حودش ضایع میکرد هم صداش نمیرسید و...

آلبوم 75

پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ | علی | ۱ نظر


75

  • 97 تصویر

  • خاطره ای از حضرت دوست!!

    پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

    عرضی عوضی

    پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۴ ق.ظ | علی | ۱ نظر
    چند نکته رو بگم که قروقاطی  که داشتم تو زندگی فکر میکردم اول اینکه ما برای اینکه شناسایی نشیم و روانشناسان و زن و بچه مارو نشناسند و تکراری نشیم و رند باشیم روش های مختلفی وجود داره یه روش مست شدنه یه روش اینه که تو عالم خودت نباشی وگرنه اگه حرف بزنی هرچند قوی باشی تکراری میشی و بهت میرسند حالا توی خودت نباشی کار میخواد اینو میگم چون داشتم از خودم عکس میگرفتم و عکسام و ژستام تکراری شده بودند و دو نکته فهمیدم یک وقتی شما داری از خودت عکس میگیری میتونی در دلت نماز مستحبی بخونی حالا دیگه تو عالم خودت نیستی و مثلا اگه همیشه به دوربین که نگاه میکردی سیاهی چشم وسط بود دیگه نیست و حالت جدید ایجاد میشه یا مثلا حالت معنویت زیاد میشه خودت نمیفهمی چی شد دومین نکته که فهمیدم البته سه نکته شد نه دو نکته اینکه آقا شما و من نمیفهمیم که کدوم  یک از عکسامون بهتر درومده و قشنگتره البته قشنگ بودن بر میگرده به نکته ی سه و دست خودمون نیست یکی از یه عکس و ژست خاص دیگه خوشش میاد ولی ما اونقدر رند و قوی نیستیم که بفهمیم از بین ده عکسی که مثلا از خودم گرفتم کدومش بهتره و نمی تونم رده بندی و رتبه بدم به خودم مثلا و قوی نیستم نکته ی سوم که فهمیدم هم اینکه هرکس یه جهانبینی داره یعنی شما در حالت روحی مختلف نظرت عوض میشه به موضوع و خودت و جهان و پیرامونت ممکنه الان از عکست بدت بیاد دو سال دیگه عوض شه البته من الان کوتاه مدت در نظرمه یه شرایط دیگه هم پیرامونه یعنی من یه عکس از خودم میگیرم و انتظار ندارم به این خوبی درآد و عامل پیرامون و بیرونی موثر بوده نه عامل درونی که آقا عکس من اگر فلان ژست بگیرم جالب میشه نه نمیشه عامل بیرونی هم هست مقدار نور نزدیکی و دوری و من نمیتونم بگم عکسی که از خودم میگیرم ایندفعه قشنگ میشه نه جهانبینی همینه شما نمیتونی بگی من درست میگم همونی که میگم حقه مگر اینکه یقینیاتت قوی باشه و وقتی هم قوی بود هزار مساله و ریزه کاری داره که حرفت درست باشه و کاشکه همه چیز با حرف حل میشد!! خوب نکته ی بعدی که داشتم فکر میکردم و قبلا هم توضیح دادم درمورد الگو هست که آقا الگوی داشتن فرق میکنه با تقلید کردن الگو داشتن مهم تره که شما بری کارت رو فکرت رو با الگو بسنجی و مراچع تقلید ما تقلید نمیکنن از کسی ولی الگوهای قوی ای دارند مانند پیامبران و امامان و الگو داشتن خعلی مهمه شما ایندوره زمونه الگو نداشته باشی یه خونه هم نمیتونی بسازی و خعلی از ما کارامون رو ارجاع نمیدیم به الگو و الگوی من باید پیدا کنم و تطبیق بدم و فکر کنم که الگوی من خوشش میاد که من جوک بگم مثلا که همه بخندند؟ و قبلا هم گفتم که قرآن میگوید که اسوه ی حسنه است پیامبر نه اینکه اسوه ی احسن آقا همه که نمیتونن دکتر بشن و تخصصی زندگیشون رو بزارن پای فلان دکتر لذا بهترین الگوی من امام زمان نیست ولی الگویی است حسنه که باید فکر کنم که خوشش میاد شاید بهترین الگوی من این باشه که خودم رو بزنم به دیوانگی و بهلول عاقل بشوم!! ولی امامان که اینکارا رو نمیکنن که پس بهترین الگوی من ائمه اطهار نیست و همینه مشکل ماکه آقا ما الگوی مناسب خودمون رو یا پیدانکرده ایم و نمیشناسیم یا تکفیرش میکنیم نکته ی بعد هم که دیشب که تو خیابونا میگشتیم یه ماشین دیدم که تصادف کرده بود و صافکاری نیاز داشت بعد گفتم آیا بیمه کردن ماشین هم قمار بازی است یعنی میبینی که آقا یا اینا در حالت غیر ممکنه ی بد این شرکت های بیمه ضرر میکنن یا هم دارن پول زیادی به جیب میزنن لذا قماره دیگه؟؟ هست یا نه؟؟ ما که خبر نداریم! لذا به نظرم باید سیستم عوض بشه و مردم مثلا همه یه مقدار خاص بسته به ماشینشون بدن وشرکت بیمه خودش تمام صافکار هارو بخره و خودش انصافا خودشون با ماموران خودشون صاف کنن یا هم که هرکس زد به ماشینی خودش پولشو بده مگر اینکه مقصر باشه البته جان آدما مجانیه دیگه؟؟!! چطور خعلی ضرر های دیگه بیمه نیست؟؟ همین مرض و تصادف بیمه هست و شرکت بیمه هم بلدن که کاری بکنن که ضرر نکنن و شما خیالت راحت با ماشینت تصادف کن و بزن خوردش کن طرف رو فقط یه سپر گنده بخر بزار جلوی ماشین بزن بکش البته یه بار بیشتر نمیشه از اینکارا کرد و یه نفر بیشتر نمیشه کشت چون بیمه محدودیت داره و این اتوبوس ها هم خیالشون راحته که بیمه هستن و نگران جان مردم که نیستند طفلکی ها ولی اگه تفاسد و تصادف کنن احتمال اینکه خودشون بمیره راننده اتوباس بیشتره چون جلو هست ولی فرمونم دستشه ها و حواسش هست!
    یه نکته ی دیگری هم فکر کردم در نماز که سوره ی فلق رو خوندم صبح این بود که شما میگویی من خیالاتی شدم پست قبلی و زنان همه حسودن و تو خونشونه حسادت و مشکلی نداره چه برسه که بگم ایمان خودشون مثل آتش که میسوزونه از بین میره و ایمان ما هم از بین میره چون روایت نمیگه ایمان خودشون بلکه میگه ایمان را از بین میبره یعنی ایمان کسی که محسود و مورد حسادت هم هست خورده میشه اینو ما گفتیم شما جدی نگرفتی در صورتیکه حسادت خعلی خطرناکه و خدا در سوره ی فلق میگه (و من شر حاسد اذا حسد) یعنی باید پناه برد از حسود خعلی خطرناکه که خدا هم اعتراف میکنه و کاریش نمیشه کرد باید پناه برد به خدا و مرض بد و گناه خطرناک و کشنده ایه ها معلوم میشه که انقدر مهم بوده وخطرناکه که یه آیه درموردش اومده در سوره ای خلاصه شده و کوتاه یعنی نمیگه از زلزله پناه ببر به خدا میگه از حسادت ببر نمیگه از خعلی خطرهایی که ما میترسیم پناه ببر بلکه جداگانه طی آِیه ی شرفیه از حسادت پناه ببر که کاریش هم نمیشه کرد حسود رو و ضربه شو میزنه و هنوز کشف نشده خطر حسادت که دقیقا چه انفعال ظاهری و باطنی و فیزکی و شیمیای چه اثری داره و پنهانی و از راه دوره و مانند چشم زخم هست تقریبا لذا فراموش نشه معوذتین و سوره ی ناس و فلق و در سوره ی ناس هم یک سوره و کل آیاتش درمورد وسوسه است اینم خطرناکه وسوسه شاید تا این دو سوره رو هر روز نخونیم راهی برامون نمیزارن و کارشون رو میکنن پس بخونیم و پناه ببریم!

    حسد

    پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

    خوب تولد حضرت امام حسن مجتبی بود و تبریک میگم ولی من توجه نداشتم و خبر نداشتم و رفتم خونه ی اونوریمون برای سیرقلیانی و نوحه گوش دادن اتفاقا قبل از ساعت 7 برای اخبار نگاه کردن هم یه شعری تلوزیون شبکه ی 7 گذاشت درمورد حضرت که شک کردم شب رحلت هست یا تولد بعد اومدیم بریم که بابام آماده همونجای قبل نشسته بود بین رام از قبل و میدونست که من امروز هم میخوام  برم خونه ی خالی دیگرمون بشینم قلیون بکشم که لباسمو پوشیدم و افطار هم گذاشتم تو کیف و تبلتم هم شارژ نشده بود دیگه آماده که یهو بهم پرید و حالا غیبت میشه ولی میگفت تو میخوای مارو پیر کنی و پرید به من و منم چیزی نگفتم تا اینکه گفت من راضی نیستم بری آقا ما هم گفتیم مثل آیت الله بهجت کنیم و بشینیم تو خونه نوحه بزاریم و نکته بنویسیم و دیگه خونه ی قبلی مون نریم وبرای  قلیون اینطوری بهتره که مثل آیت الله بهجت که باباش گفت نماز مستحبی راضی نیستم بخونی وتا زنده بود در جوانی ایشون نخواند ما گفتیم حالا مثل ایشون گوش بدیم تا اینکه  دیدم نه اولا خود باباک نزاشت که تو خونه ی الان قلیون بکشم و میگفت برو بیرون بکش و میگفت مثل بابای فلانی که میرفت تو ایوان و اینا باید بری بیرون و وقتی هم قلیان آماده کردم تو اتاق خودم و در رو بستم کلی دعوا کرد و می پرید و فیلم بازی میکرد و اینا و میفت سرم درد میکنه و کلی اوقات تلخی و وقتی هم قیلم بازی میکنه دیگه اصلا نمیشه جلوی چشمش باشی و خون جلوی چشماشو میگیره خلاصه وعده داد که تو این خونه نمیشه و برو بیرون ما هم گفتیم امشب که خودت نبودی که میگفتی تو خونه ی من نکش و اینا حالا داری میگی آسیب میزنه؟ بدبخت من میرم گریه میکنم و نوحه میزارم و کلی بحث کردیم و اومدیم و زدم بیرون دیگه و تاکسی گرفتم و اومدم این خونه ی دیگرمون و نشستم قلیون کشیدن و تازه زغال خریده بودم آقا ما شاید 6 بار زغال آماده کردیم و نشد و حتی رفتم زغال تازه بخرم و دود نمیکرد زعال ها هی رو گاز میززاشتم و تکه های جدید و اینا نگو آقا امروز جشن بوده و ما خبر نداشتیم تااینکه فیلم پایتخت شروع شد و یک ساعت گذشت ساعت ده شد و به مامانم هم گفتم فیلمت رو ببین ساعت یازده بیا دنبالم آقا ما گفتیم حتما عزا هست چون همسایه های خونه ی انوری هم مجلس داشتن و صداشون غمناک بود ما گفتیم عزا است دیگه گفتیم تو این شب واجبه من نوحه گوش بدم و نکته بنویسم در همچین شب عزایی و فیلم رو هم خاموش کردم و زعال هم تازه رفتم از مغازه خریدم و برگشتم و دوباره گذاشتم و این زغال هم نشد باز تا اینکه دوباره آماده کردم و نشستم فیلم  نگاه کردن دیگه این دفعه شد و تلوزیون رو خاموش کردم و گفتم باید من از این شب استفاده کنم و یه نکته بیشتر به ذهنم نخورد یعنی دو نکته درمورد حسادت رو کاغذ نوشتم چون وضع خراب بود یا به خاطر بابام بود یا کارام یا هم عزا بود که نکته نرسید و قلیان هم دود نمیکرد چون اگه دود نکنه من جوگیر نمیشم و باید کام بده و حواسم و وقتی دود کرد توجه میکنم وگرنه فکرم خعلی به نوحه ها نیست خلاصه نکته رو نوشتیم و تلوزیون رو روشن کردیم چون دیگه قلیان باز خاموش شد و دیگه مامانم با خواهرم اومدن دنبالم و پرسیدم امشب شب رحلت حضرت حسن مجتبی است؟مامانم گفت نه شب تولدشونه و تولد منم هست!!! آقا ما هم گفتیم بریم یه دوری بزنیم پس و قبول کردن ورفتیم اتفاقا جایی که قلیان خریدم و زغال هاش خوبه تا دانه برای قناری هام بخریم و منم استفاده کردم و زغاله درخت بلوط که میگفت مخصوصه قلیانه برازجانی است گرفتیم و یه گشتی هم زدیم و گردو های پوست کنده و ساندویچم خریدم تو راه دیگه اومدیم خونه امانکته ای که یادداشت کردم درمورد حسادت بود چون فضای معنویم خراب بود و نور نداشتم و عصبانی بودم گفتم شاید حسادت کرده اند که این بلا سرمون اومده و نکته اینه که آقا باید ما همدل باشیم یه موقعی ای هست شما انتظار داری از من و دعام میکنی و میخوای که من بنویسم و یه موقعی مثل دیروز زیاد نوشتم و شما الان تو فضاشی و دیگه کار و انتظار از ما ندارین ولی یه موقعی هم هست دل ها با ما نیست و دارن دشمنی و حسادت میکنن و این خطره خودش مثلا مشهور شدن خوبه که کلی دعات میکنن چشم های پاک و پیر ولی حسادت هم هست درش و حسادت داریم که ایمان رو میخوره مثل آتش و قبلا هم گفتم حالا ایمان شما به درک آقا ایمان من رو هم که داری حسودی از من میکنی هم خورده میشه و منم قلبم کدر میشه و بی ایمان میشم و خعلی خطرناکه و دوباره داریم که حسادت میخواد تقدیر رو عوض کنه!! لذا چشم هایی که مارو دنبال میکنه اگر یه عده بیاری که جسود باشن در فضای معنوی من بی تاثیر نیست و نور ما گرفته میشه و اعصابمون خورد میشه و چشم میخوریم و نکته نوشته ام که کسی که علمه دین میگیره به دست و علمداری میکنه علاوه بر شیاطین یه عده که عقده دارن و خسودند هم انتظارات بالا دارن مثلا بابای من میکفت به یکی از ائمه ی جمعه که میدید میگفت به جای گریه اگه راست میگی برو جلوی اینا رو بگیر و خلاصه انتظارات بالا دارن حالا طرف خیرخواه هست و بدبختی خودشون رو از ما میبینن که در صحنه ایم و دلشون با ما نیست اینم خعلی بده و دیگه اگه بخوام حسادت بابام رو بگم غیبت میشه مثلا مامانم ککه بهم محبت کنه زورش میاد بابام و یا اگه به فقیری کمک کنم میگه برو به ننه ت کمک کن و برو کار کن و یه قرون پول هم بهم نمیده و کلا من بایکوت میکنه ولی وقتی خوشاله و جاسوساش هستن تو خونه انقدر مهربانه که نگو ولی از اونور خداکنه عصبانی نشه از یه موضوعی کاملا برمیگرده اخلاقش نسبت به موقعی که آرامه.

    صداکردن خدا

    چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

    بیچارگی

    چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

    یکی از فضاهای بد فضاهایی است که قدرت ها جاسوسان پلیسان مسولین یا روانشناس بخواد مارو بازیکنان رو بازیگران رو مردم رو مورد آزمایش قرار بده یعنی یه طرف یه عده زور دارن و قدرت دارن و راحت دارن آبرو میبرن و یه طرف دیگه ما مورد آزمایش و بدبخته بیچاره ایم این فضایی است که رشد و بالندگی از بین میره و پیشرفت صورت نمیگیره و واقعا ما هم داریم محکوم میشیم و مورد بازی هستیم و چون مردم عادی هستیم و زور نداریم یا بابامون قاضی نیست بازیچه ی یه عده فتنه گر که هوای نفسشون رو به زندگی ما میارن و ما قدرت نداریم یا نداشتیم و هر کاری خواستن سر خانواده و زندگی ما میارن و ما هیچ نمیتونیم بگیم و کاری کنیم و زندگی مون میریزه بهم و نمیتونیم لذت ببریم چون دارن بازی میکنن نمیتونیم خعلی کارا بکنیم و همش داریم خودمون رومقصر میدونیم و دستمون به جایی نمیرسه مگه میشه با پلیس جنگید مثلا و ماموران نظام و یا اصلا دارن از زندگی ما فیلم میسازن و تک تک اعمالمون مورد ذره بین شده خوب آیا ما الان خودمونیم؟  نه نمینونیم خعلی کارا بکنیم و تصمیمات درست بگیریم و خعلی کارهای اضلا خوب رو انجام بدیم باز دوباره قضاوت میکنن که یارو مریضه و باز ما محکوم میشیم و تقصیرات اختلافی که در زندگیمون بین خانواده انداختن رو باید خودمون بردوش بگیریم وهزار مساله ی دیگر پیش میاد که زندگی رو بر ما حرام میکنن بعدم خعلی متشخصانه مارو محکوم میکنن ویا میفرستن تیمارستان یا بریم طلاق بگیریم و اصلا توجه ندارن که خدا گفته تجسس نکنید چه برسه اینکارا که اینا میکنن و زندگی دونفره ی مرد و زن رو تبدیل میکنن به زندگی اجتماعی چند نفره و گروهی زندگی کردن و دیونه میکنن آدم رو دیگه و معلومه مقصر کیه بعدم خودشون کلاس میزارن که چگونه عشق در زندگی تداوم پیدا کنه و چه کار کنیم و چگونه زندگی کنیم و باز محکومیم و هیچ ردپایی هم از خودشون نمیزارن البته اینا رو شیاطین جن خبره اند و روانشناسان ماهری اند که با وجوود اینا زندگی همه خرابه و فقط اولیای الهی هستند که اختلاف و دعوای بین زن و شوهر کمه 

    اصل محبت

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ب.ظ | علی | ۱ نظر

    خوب توفیق شد در مقدمات سیر قلیانی نوحه ای بحث کردیم و دیگه خدا روزی داد و جایزه داد امشب چند دقیقه ای حال اشک و روضه داشتیم و دیگه از مقدمات خارج شد روزی نوشتاریمون و مهم همون اشک و حال هست که شما یه لحظه اگه دل بدی و گریه کنی و یاد اباعبدالله دیگه حله مشکلاتت تماما مشکلات روحی دینی روانی و غیره و هنگام سیر قلیانی هم چند نکته فکر کردیم که میخوایم بگویم اینکه چرا اولا تعریف درستی از امام حسین (ع) نمیشود؟؟ چون در خذش تیستیم و در طول تاریخ این همه افراد و شیعه داشتیم تقریبا هیجی نگفتیم البته الان شعرها قوی شده و در مدح حضرت چیزای زیادی میکیم ولی در خدشون نیست و داریم شان حضرت رو پایین میاریم و نقش حضرت امام حسین(ع) خدایی است و کارهای خدایی میکنه ولی داریم مثلا امام حسین ثارالله هستند و خون خدا که این خعلی مهمه و چیز حقیقی است نه مجازی نکته ی بعد اینکه کوتاهترین راه سیروسلوک از طریق امام حسین (ع) هست یعنی حالا بشین و ذکر بگو و یا کوتاهتر دعا کن و اگه نمیرسیم و سنگ دلیم هنوز و بخشیده نمیشویم اگر یا مشکلات راه داریم و استاد نداریم و دیگر مسائل ریز و درشت سلوک رو شما میتونی با یه لحظه گریه طی کنی و گریه دست ما هم نیست و باید بالا بخواد نکته ی بعدی که نوشته ام که ما خود به خود داریم با زندگیمون و رفتارمون که مسلمان هم اتفاقا شان امام حسین رو با زندگیمون پایین میاریم نکته ی بعدی نوشته ام که دلرحمی و دلسوزی و مهربان شدن و اینا همش نشانه ی یه ارتباط خوب با امام حسین هست که شما اشک ریختی پای روضه اگه مهربانتر شدیم راه رو درست رفته ایم نه اینکه بدتر بشویم به این حالت که به جای کینه و خسد و صقات زشت پس ازگریه نوری میگیریم ما که حتی دلمون برای مجرمان و سنی ها هم میسوزد که اثر محبت امام حسین هست که برجانمون نشسته اگر ارتباط خوبی بزنیم و حفظ این نور هم سخته و محبت و سنی ها هم نمیدونن که چقدر امام خسین براشون برنامه داره و دلرحمه و مهربانه حالا آیا ما محبت داریم یا نه؟؟ نکته ی بعدی اینکه در زمان ظهور حضرت حجت عج محبت امام حسین آشکارتر میشه و با یک یا حسین گفتن شما ارتباط ملکوتی برقرار میشه فورا و عجائب رخ میده که الان دشواره این ارتباط و محبت امام حسین بین خلق زیاد آشکار میشه نه که انتقام حضرت مهدی (عج) بیشتر باشه بلکه محبت خعلی بیشتر رخ میدهد محبت امام حسین و همه رو مجنون میکنه الان ما نفرین شده ایم که محبت امام حسین آشکار نیست و نور امام حسین ولی دوران جنگ مثلا معلوم بود چهره ها نورانی بودند جوانان نکته ی بعد اینکه اگه داد بزنیم در روضه ها خعلی خوبه و حساب شده است ولی سوختن آرام به صورتی که اشک بریزیم و صدامون در نیاد بهتره و در رده ی بالاتره ولی باز داد زدن هم گره های دل روباز میکنه و دردها رو تسکین میده درد خود و اهل بیت رو کم میکنه همین داد زدن ها باز ولی در عزای خسین همه چیز در مجالس زیباست و مثلا این صدایی که به گوش میرسه شهدا اجازه دادن جلوه کند وگرنه داد میزنه گنهکار ولی صداش به گوش ما نمیرسه و نمیپیچه و بالا نمیاد و خفه میشه و ساکت میشه ولی همین صدا ها هم خریدار داره و آبروی مجالس امام  حسین که عزاداری میشه همیشه حفظه  و شما همیشه نورانی میشی اگه بری در این مجالس و بیمه شده ایم و آبرو دست شهدا است و شهدا هم روی امام حسین حساس اند و هر صدایی که درمیاد از لطف شهدا است که دارن یاری میدهند ومجلس هیچ وقت سبک نمیشه و به تمسخر نمیکشد و بیمه است و صدای داد و فریاد انعکاس صدای شهدا است در روضه ها که میشنویم داد میزنند و در روضه ها هرکاری میکنن قشنگ درمیاد از آب و اشک وگرنه شهدا نمیزارن چیز زشتی از روضه ها بیرون بیاد و اگر سبک بود هم درسی میشه برای ما که داریم از راه دور گوش میدهیم یعنی یه موقعی ممکنه عزداران صداهایی در بیارن و خسته بشن یا هلهله ی یزدی بکنن متناسب با شعر که ما میفهمیم از داد و فریاد مردم که امام حسین هم در روضه هاش باز مظلومه و ممکنه لشکر یزیدی رخ بده در مجالس خود ما یا ممکنه ما نفهمیم چی روضه خون میخونه و عکس العمل و همراهی نشویم و برعکسشم هست ممکنه یه نفر یه دادی بزنه و آهی بکشه در روضه هاکه حتی ار مداح بهتر نکته ی شعری که داره مداح میخونه روفهمیده است!! نکته ی بعد ایتکه کسانی که صداشون درمیاد و مداحی میکنن هیچوقت دیگه خودشون نمیزارن که خودشون رو خوار کنند به دست خودشون یعنی به نحوی بیمه میشه مداح امام حسین البته ممکنه کج بره ولی شهدا یاوریش میدن و عزتش حفظ میشه یعنی میبینی بین مردم آمریکا هم طرفدار ممکنه پیدا کنه یارو و بخواهنش و صاحب و مالک دل ها میشه مداح و روضه خوان ها و فرشته ها هواشو دارند نکته ی بعد اینکه کسانیکه گریه کن و نوکر امام حسین می شوند نورانی میشوند و هر کس رو ببینن و بهش توجه کنند هم اولا خیرشو میخوان و دلسوزشند و هم چون گریه کن امام حسین بوده اند بادیدن چهری ما ما زیبا میشویم چون اشک ریختن و نور دارن و نگاهشون زیبا میکنه افراد رو و اثر وضعی حضرت دوست هست نکته ی بعدی اینکه اشک ریختن بر امام خسین نشانه ی قبولی و پذیرفته شدن و نوکر شدن هست و از این به بعد همه چیز فرق میکنه دیگه حتی اگر به خاطر دلتنگی و به بهانه ی گناه بر امام حسین اشک بریزیم وضع همینه نگته ی بعدی اینکه علما میگن حسادت خعلی دشوار درمان میشه ولی من در خودم دیدم که کینه و حسادت و فکر بدم عوض شد و به مسائل ریز دیگه فکر نمیکردم و گنده نمیکردم همین حین قلیان داشتم فکر میکردم و با گریه بر حسین و دعا کردن برای دیگران حسادت هم ممکنه حل شه!!!

    یا ولی عصر(عج)

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

    یه مساله که باید مراجع بگن و ما خبر نداریم دقیق اینه که امام زمان (عج) اولا در چه اوضاعی است و بعد اینکه آیا چقدر نفوذ داره در کشور ایران یعنی آیا مانند مراجع ما اسیر یه عده است و یا نه خوب بله هیچ پلیسی نمیتونه جلوی امام زمان رو بگیره و راهش رو سد کنه و از قبل یا این پلیسا مقربند و میشناسن امام زمان و کنار میرن یا جرات نمیکنن ولی امام زمان که ما میدونیم که مانند آدم های معمولی زندگی میکنه و هیچ کس یارای این نداره که کنارش بمونه و همیشه همراهش باشه و غالبا وقتی میبنن ایشون را تنها است ولی دلم میخواد بفهمم که چقدر قدرت داره در کشور آیا قدرت داره مثلا مسولی رو جابه جا کنه یا نه!!؟؟ خوب بله قدرت الهی داره ولی حضرت علی (ع) هم پدر بزرگ ایشون است والگوی ایشان بعضی مسئولین رو انتخاب میکرد در دوران حکومتش که بعدا خیانت میکردن لذا قدرت الهی به کنار قدرت دنیوی هم به کنار و ما که در دنیا مسولامون دینی اداره نمیشن و اشتباه میکنن ولی به نظر میاد ما داریم خودمون توسط حکومتمون راه امام زمان رو سد میکنیم وگرنه اقدر بدبختی و شکست های اقتصادی مدنی و دینی نداشتیم بله امام زمان که پنهان هستنئ از چشم ما ممکنه در بعضی امور ظاهر کار قدرتش در زمان غیبت بیشتر باشه ولی اصلا شما نمیتونی بگی که کنار کشیده اند و به فکر ما و کشور نیستند یعنی منتظر که نمیماند که زمان ظهور برسه بعد یاوری کنه و اگه میبینیم باز حکومت حضرت نیست الان دلیل داره و زورش نمیرسه ولی در کشور ما برای عبور و مرور باید همه پرونده داشته باشند مثلا شما میری خیابون باید حتما شناسایی بشوی ولی در مکه از این خبرا نیست و عربا سیستمشون فرق داره و هم خوبه هم بد لذا امام زمان آشنا داره مانند یک جانباز دوران جنگ عبور و مرور میکنه مثلا ولی ما مردم عادی نمیفهمیم و میبینیم ایشون رو و نمیشناسیم ولی هرکه در افتاد و اذیتش کرد خدایی نکرده دچار عذاب دنیوی و اخروی میشه کسی که راه امام زمان رو سد کنه . 

    افکار پلید

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ق.ظ | علی | ۲ نظر

    به نظر من طوری که فکر کردم اینطوریه که میگم اتفاقا درمورد فکر میخوام خرف بزتم خودمم فکر کردم اینکه بعضی مواقع دارم به یه موضوعی فکر میکنم حالا اصلا مهم نیست مثلا دیشب داشتم به خودم میگفتم آب نخورم بعدا بخورم و مهم نیست بعد دیدم یکی تو فکرم بود میگفت بخور عیب نداره!!!! میبینی اینا وسوسه نیست به نظر من تفکر کردن و همفکری که ایجاد میشه توسط شیاطین نیست شیاطین بر دل انسان سوار میشوند و توسط وسوسه در دل که باید جای خدا باشه و الان اشغال شده توسط شیاطین اینا بر اساس نیاز و طمع و حسد وکینه و اینارو مشتعل میکنن و به سمت این چیزا میبرند ولی وقتی ما داریم فکر میکنیم و مثلا وبلاگ مینویسیم اگه همزمان با نوشتن کمک میشیم اینا توسط بزرگان هست که قوی اند و قرشته ها که طوری روی مخ ما میان که در فکر ما اثر دارند یعنی من احساس میکنم خودم به این نکته رسیده ام ولی اونا اومدن تو فکر منم هک کرده اند و آدم تشکیل شده از فکر مابقی را  استخوان و ریشه هست درست؟ ای برادر تو همه اندیشه ای ...ما بقی را استخوان وریشه ای... حالا ببین اینا چقدر قوی اند که کل وجود من که تشکیل شده از فکر برای وبلاگ مثلا رو میگیرند و اینا شیاطین نیستند چوون شما سراغ نداری جایی که مثلا صدام بشیته حکمت و فکر کنه و صحبت عرفانی بگه چون صدام شیطانی است و شیاطین نمیتونن در فکرش بیان و مثلا صحبت از عرفان کنه و مستقیم نمیتونه وسوسه بشه و هیچ وقت حتی کتاب بزرگان رو حوصله ش نمیشه بخونه صدام حسین چه برسد که بخواد گولمون بزنه و تفکرات دینی داشته باشه اصلا توی این  خطا نیست ولی اگه شیطان زورش میرسید میومد هک میکرد فکرش رو لذا قدرت نداره ولی وسوسه چیزی است که ما میشنویم از جایی ممکنه به احتمال زیاد متوجه نشویم که از کجا امر میگیریم و چی میگیم ولی دقیقا همون کاری که میگه رو انجام میدهیم که وسوسه شده و به سوی بدی و هوای نفس کشیده میشیم نه به سمت نور وحکمت لذا معاویه که دشمن امام علی بود و به قول شاعر بهترین دوست دشمنته تو این اوضاع که امام علی علیه السلام میومد طی نامه هاش با معاویه درد دل میکرده خلاصه معاویه و امروعاص حیله داشتند ومکار بودند نه اینکه بشینن چهارتا کلام حرف درست و حسابی بزنن اصلا بلد نیستند و یه مسجد نساختند مثلا و فکرشون خراب بوده و شیطانی ولی باز میبینی که علما خودشون شیطانشون میگن عالم هست  خودش لذا خعلی از علمای روحانی ما به مقامی میرسند که شیطان مخصوص امام زمان باشند و انقدر خطرناکند مخصوصا اونایی که خودنمایی میکنند و مشهوریت رو دوست دارند و خعلی در دید و زیاد صحبت میکنن و منابرشون مردم جمع میشن اینا مقامی دارند که شیطان امام زمان بشوند وهمه ی ما شیطانی قرین خود داریم لذا من مثلا خودم شیطان مراجع و بزرگانم ولی شیطان من هم از اونور میتونه مخ منو کنترل کنه البته گفتم که کنترل فکر ممکنه توسط انسان های قوی باشه نه شیطانی ولی در کل میگم منم خودم رها نیستم بالاخره و افکارم مال خودم نیست ولی چون میبینم که افکاری که مال خودم نیست در حد رسیدن و به وجد آوردن امام زمان نیست و ارزش آنچنانی نداره وبلاگم پس میگم که بله ممکنه منم شیطانی باشم و خودم ندونم که افکارم شیاطنی است وشاید فکر میکنم که افکار من توسط فرشته های نامقربه باز ولی شیاطنی باشه از اونور!!!

    آلبوم 74

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۲ ق.ظ | علی | ۱ نظر

    نفرت

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۲ ق.ظ | علی | ۱ نظر

    داشتم فکر میکردم که بعضی کارا هست که آدم انگار داره خودش رو ضایه میکنه و توش فتنه هست و دشمن از این روش ها سوار میشه روی ما و روان مارو میریزند بهم شیاطین دو مثال درنظرم بود الان دو مثال دیگه اضافه شد یهویی شد چهارتا البته شاید درست توضیخ ندادم و مثال ها به این چیزی که گفتم نخونه ولی ربطش میدیم ولی شیاطین که سوار میشن رو درنظر بگیر ختی اگر فتنه و ضایغ شدن هن تباشه و یه کم توضیح میدهیم تا باز بشه مثال یک اینکه به هرنخوی که یک زن جوان با مردی خلوت کنه برای صخبت داره ضایه میشه و خورد میشه یعنی اگر مثلا با همسایه خلوت کرد این زن و نشستن به گفتگو اگر خوشش بیاد مرد همسایه ایراد داره اگر نیاد هم باز بده و زشته که از همسایه اش متنفر باشه لذا زنی که داره صحبت میکنه مثلا 5 دقیقه و جوان هم هست پشت سرش و  مخفیانه میتونن ضایع اش کنن و روحیه اش رو خورد کنند و این زن جوان پسرفت معنوی میکنه و فرشته ها بی دلیل ازش فاصله میگیریند و خودش نمیدونه که چرا نورش دزدیده شده و چرا خدا بهش توجه نکرد امروز و یا ارواح و فرشته ها که این فتنه است که ممکنه گناه هم نکرده مثال بعد اینه که آدم هر موقعی که از غذا خوردن دست بکشه خوبه و روایت داریم که سیر نشوید و منم مشکل دارم در این زمینه و میخوریم تا جا داریم و فرشته ها فاصله میگیرن و فتنه ای درست میشه مثال بعدی شهوت هست که شهوت ارضا بشه معلوم نیست خوبه یا نه و این هم باید روش صحیحش باشه یه مرتبه ظالم میشیم و فحش بددیم مثلا به همسر خعلی زشت و ناپسنده مثال بعدی اینه که حرف از دهانمون بیاد بیرون خوب اینم باید کنترل شده باشه مثلا جاسوسان روش هایی دارن که صدای مارو منفور میکنن اول صدای مارو ضبط میکنن بعد متناسب با صدای ما صدایی بالاتر در میارن و بین جمع منفور میشیم یا مثلا مسخره اصلا میکنن و نور صدای ما که از زبان بیرون بیاد بد میشه یا مثلا صدای مارو جایی خرج میکنن مثلا در زندان انفرادی صدای مارو پخش میکنن به صورت خاص و مکرر و ادامه دار و صدای عادی هم نیست مثلا عصبانی هستیم و این مورد آزاره و اینجا هم فرشته ها از صدای ما بدشون میاد دیگه چه برسه گنهکارم باشیم و صدای نفسانی مون حیوانی هم باشه مثل خر عر عر کنیم یا خر و پف کنیم اینم اگه شما صدات بیرون نیاد و کم حرف بزنی و داد نزنی و آروم باشیم خعلی به نفعمونه و فضا روحانی میشه توی خانه چون مثلا اگر خواننده ای با اینکه صداش خعلی زیباست شعری رو بخواند من متناسب با صدای اون خواننده صدام رو طوری میکنم که بالاتر و قشتگ تر به نظر بیاد ولی اگه صداشو پخش نمیکرد نفوذ صدای من کمتر میشد پس شما صحبت که بکنی میزنن رو دستت اگر حتی منفورتم نکنن ولی در زنان آهنگ صدا مهم نیست و نوع صحبت مهمه که مثلا حرف ها و نیکه هایی به هم میپرونند و یا در حالت خوبش ادبشون بیشتره نسبت به صدای زنی که داره حرف میزنه و اینطوری جا باز میکننا یه مثال دیگه هم که شد پنجتا و الان فورا یادم اومد اینه که شما به چهره ی افراد که نگاه کنی حق داری برگردنش اگر مومنی و چهره چیز شخصی است باید گنهکار رو دعا کنی اگر مومنی و اینم نور گیر داره ممکنه اگر مومن باشی یه چهره رو ببینی و مکدر بشی و مکروهیات همین چیزاست دیگه.

    تفکر مدنی

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

    یه مواقعی یه مامورینی برای ما که نویسنده ایم و تحت مراقبتیم میزارن که برعکس خفه مون کنند وقتی استاد تو کار نباشه همینه ها یا حسودی میکنن یا عاشق میشن این زنان و روانشناسم برای مراقبت از ما مرجع کامل و دلسوزی نیستش که لذا این ماموران پیش خودشون از راه دور گروه دا ن و میگن که مثلا من با فلان مامور زن وقتی باشه بهتر مینویسم حالا هدفشون کوفتن من هستا و خفه کردن و حسادت و صدای منو سرد و روی روانم هستنا اگه استاد دلسوز نباشه حکومت ایناست بعد پشت تلپزیون نشستن میگن مثلا من فلان برنامه هارو دوست دارم وکلی برنامه برای من میچینن از کجا معلوم علاقه های من هوس نباش و چیز غیر مفید نباشه لذا نباید حتما با من ساخت و تصمیم از راه دور گرفت و حالا که من مثلا تو خونه زیاد حرف میزنم پس فلان ماموپر جاسوسی کارش درسته نه خعلی حرفا بی مورده و اتفاقا من دارم رد میکنم و اینا خبره اند و هرکسی رو میدونن چه جور از پی اش درآن و بیچاره اش کنن وقتی استاد تو کارای ما نباشه بدبختمون میکنن و منم نه از شما میتونم دفاع کنم نه حداقل از خودم.....

    مهمانی تنهایی خدا

    دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ب.ظ | علی | ۰ نظر
    خوب امروزم سیر قلیونی داشتیم بعد افطار آماده کردم قلیان ولی نمیدونم چی شده بود که موقع قلیان و نوحه گوش دادن مطلب و نکته ای رو یادم نیومد و روزی نرسید که یادداشت کنم و وقتی هم میومدم این خونه ی خالی دیگرمون هم بابام میگفت راضی نیستم حالا نکته به درک اشک هم نریختم و گریه مم نگرفت ولی خوب ماه مهمانی خداست و مهمان ها و فرشته ها هم بودن حتما که نخواستن از بالا و بستگی به روحیه ی خودمونم داره وگرنه اصل اینه که شما بتونی درحالت طبیعی و بدون قلیان نوحه که گوش میدی نکات برسه و ارتباطت با بالا وصل بشه ولی ما خودمون بعضی وقتا کدر میشیم یا فضامون خرابه و روحانی نیست که سیر قلیانی داریم و انتظار داریم با زور نکته پیدا کنیم و بنویسیم ولی نمیشه و دست ما نیست و من خودم اونقدر قدرت ندارم که درمورد یه موضوع که شما بگی بتونم جداگانه صحبت کنم و عقل و دانش مهمه دراین زمینه ی کارشناس شدن ولی نکته ها دست من نیست که مثلا روی یه شخص بشینم براتون بنویسم و یا یک موضوع و اینا دست ما نیست ما شروع میکنیم خودش نازل میشه رحمت اینا رو هم که گفتم بعد از قلیان کشیدن که نوحه گوش میدادم به ذهنم خورد نه که حین قلیان کشیدن البته نمیگم برای روزی نوشتن داشتن حتما باید روضه گوش داد و نکته ی دیگن اینه که در سیر قلیونی شما باید تنها باشی خوب مهمان ها و فرشته ها هستند و شهدا ممکنه یاری بدن ولی شما که نوحه گوش میدی و قلیان میکشی همونطور که گفتم نباید برای ریا و یا در جمع بگی و بخندی بلکه خودت تنها فضایی ایجاد میکنی که تفکر بیاد البته برای هنگام نوشتن ولی روزی دست ما نیست که امروز چی میگیم و بعدا فضا چیده میشه و اگه حالت بد شد وگفتم که بنا براینه که فرشته ها در حالت عادی یاری بدهند ولی اگه  کدر شدی و فضای لعن بود یا گناه کردی باز از اول باید برای ارتباط راه سخت بری و قلیان که آسیب میزنه استفاده کنی ولی ما دلمون میخاد در حالت طبیعی و عادی و بدون قلیان ارتباط بدیم و بنویسیم ولی فضا خرابه و یا نمیخان از بالا و یه کم لطمه میزنیم و قلیان میکشیم تا هم ادعامون نشه و بزرگ نکنیم خودمون رو و بالا ندانیم که من چقدر میفهمم و هم کاره خودمون درست نیست و نوکر نوکر امام زمان هم نیستیم و بفهمیم و شما هم بفهمی که کار قلیان کشیدن و نوحه گوش دادن و نوشتن غلطه ولی بد بوده فضا که اینطوری روزی میدن!!!

    گربه ها(2)

    دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۱ ب.ظ | علی | ۰ نظر

    گربه ها (۱)

    دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ب.ظ | علی | ۰ نظر

    دعا خواندن

    دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۱ ق.ظ | علی | ۱ نظر

    بله درسته که بعضی وقتا ما اصلا به فکرمون نمیرسه که کتاب های دعا رو باز کنیم و روزی خدا رو و سلاح خدا رو و رحمت خدا رو و مغفرت خدا رو و همه چیز رو با خواندن دعاها بگسترانیم!! یعنی اهل دعا نیستیم و فرش قرمز باید باندازن جلوی رویمون که دعوتمون کنن این درست اینکه در حالت شیطانی و گناه ما نمیتونیم دعا بخونیم بله درسته این و درسته اگه افسرده باشیم و گناهامون زیاد باشه و فرشته ها کنارمون نباشن اگه اهل دعا نباشیم در اینصورت دعاهای مثلا صحیفه ی سجادیه خسته کننده میشه و خواندنش انگار عذاب و درد آوره و اصلا به فکرمون هم نمیرسه که دعا ها رو باز کنیم و بخوانیم مخصوصا اگر اهل دعا نباشیم و گنهکار یا یه کاریی کرده باشیم که خدا و فرشتگان و بزرگان و مردم از دستمون رنجور باشن دیگه دعا رو باز نمیکنیم و به فکرمون نمیرسه و از این سلاح استفاده نمیکنیم بله شما اگر دعا بخونی فرشته ها جمع میشن و بعضیا انگار مخالف نور خدا اند و از نمازگراران و عبادت بدشون میاد که اینا دیگه کینه دارن نسبت به ولایت و کار باهاشون نداریم بله درسته که دعا خواندن دعوت نامه میخواد و سخته برای مبتدی ها و ما من خودم خعلی کم دعا میخونم و روزی ندارم و خوشم نمیاد بخونم و سرم درد میگره یا فکرم منحرف میشه و فشار نمی آرم ولی در این ایام مخصوصا خوبه آشتی کنیم یعنی شما دیده ای و قبلا هم درمود دعا خواندن صحبت کردم که جزء برنامه هامون باشه و در این ایام دعاها مستجاب میشه و خدا نشسته ببینه که چی میخوای تا بهت بده واقعا همینطوریه ها یعنی شما میگی هرچی خدا بخواد خیره این جمله ی قشنگیه ولی خدا هم منتظره ببینه بنده اش چی میخاد و اگه نخوایم خودش دشمنی است چون نخوایم و دعا نکنیم میریم از یه جدای پست دیگه و میریم دم درب شیطان خود به خود و آهنگ بد فیلم بد و اینا رو خو میگیریم و نماز هم کفایت نمیکنه این همه دعا داریم باید باز کنیم خدا در این ایام مینگره که ما عقلمون چقدره و ته دلمون چیه همونو میده لذا ما که عقل نداریم دعاهای خوب میخونیم و همینکه میخونیم از روش و حتی درست نمیفهمیم که چی گفت خوبه و میدن بهمون مخصوصا در این ایام ماه مبارک رمضان که مهمان خدایی ایم واقعا مثل یک فلج و معلول نمونیم و دعا کنیم و دست بسته و بی روزی نمونیم و درب الهی بازه ولی یه موقعهایی هم هست که آدم گناه کبیره میکنه نعوذ بالله و شهوت رانی غیرشرعی اینا میکنه و فکر و روح آدم میریزه بهم و همش شک  داره و اعصابش خورده و همش وسوسه میشه و دشمنی داره با خودش و خدا و نظریه اش و اعتقادش عوض میشه و در رنج و عذاب میمونه یه مدت تا مگر توبه کنه و یا نماز بخونه که حالتش برگرده خوب این آدم نمیتونه دعا باز کنه اگر باز هم بکنه فکرش خرابه آدم فاسق و منحرفه ذهنش این باید اول دعاهای آمرزش گناه بخونه ولی ما چی؟ ما که امیدوارم گناه نکنیم و حریم خدا رو نشکنیم باید حالا که حالمون خوبه دعا هم بخونیم دیگه و بی فیض نمونیم دعا توش همه چیز هست وتقدیرمون رو عوض میکنه شما هرچی میخوای بگو من جهنمی ام ولی میتونیم دعا باز کنیم که حالا هرچی میخوای بگو خدا نگام نمیکنه ولی میتونی حالا دعا که بخونیم؟ هرچی نمیخوای بگو من از خدا دورم یعنی نمیتونی دعا بخونی؟ هرچیزی بخوای بگی با دعا تغییر میکنه 

    www.aparat.com/ghannadi

    يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ | علی | ۲ نظر

    روزی بی حساب

    يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۳ ب.ظ | علی | ۱ نظر

    ما باز سیر قلیونی داشتیم و باید در مقدمات اینکارا صحبت بشه البته من گریه تفننی داشتم چون همراه و به بهانه قلیان بود اولا بعضیا فکر میکنن کاره ین یعنی ما که مینویسیم باید از اونا بگذریم و بگیریم که غلطه البته من وسوسه زیاد میشم ولی وقتی اشک بریزی بر امام حسین همه چیز فرق میکنه دیگه البته در دنیا شیاطین هستن و مردم و اجتماع هم گناه میکنن لذا شیاطین فورا فضای معنوی رو میبندن و جامعه رو به سمت بی نوری میاد تا دوباره ایامی مثل محرم بشه و دلا زنده بشن حتی ماه رمضان ولی ما که تنها بشیم و مهمان نداشته باشیم بیان کنارمون روضه گوش بدن همین موقعیت هم خودش فرصته که با آقات تنها بشی و سیر گریه کنی تنها و آروم بشی و مست بشی همش که نباید مهمان باشه و تنهات میزارن و منزویت میکنن و نورتم خاموش میکنن یعنی حتی اگر گناه هم کردیم و فرشته ها تنهامون گذاشتن شما موقعیتی داری روضه گوش بدهی و با آقات حال کنی و سواستفاده کنی از این تنهاییت و ما علی رغم گذشتن از بزرگان میبینی که مینویسیم چون وقتی گریه کنی سدها بسته شده باز میشوند البته من خودم نوشته هام بیشتر وسوسه ای است و گریه کم میکنم ولی اگر گریه کردیم در روضه ها روزی نازل میشه پس ناامید نباش و اگه بنویسیم هم میگن باز موجی شد وقتی از سد اینا که رد بشی اینطوریه و سد رو میشکنه خون و گریه و من خودم عادت دارم و قبلا زیاد روضه گوش میدادم و فضا رو میشناسم و موقه گریه اگه به امام زمان فکر کنیم که چقدر تنهاست و شکسته هستن و گریه کنیم میبینیم با این تنهایی و شکستگیشون اگه ببینیمشون امام نمیدونیم ایشون رو مثلا آیت الله العظمی بهجت رضوان الله علیه اصلا انگار در عالم ما نبودن ظاهرشون رو و عکسشون رو که میدیدم و میگفتیم به خودمون که اصلا به ما فکر نمیکنن و در عالم ما نیستن و خبر ندارن انگار از اوضاع ولی اینطوری نبود و برعکس بود باز و ما از سردلسوزی و بدبختی بر امامان گریه نمیکنیم بلکه خودمون بدبختیم و اونا ارجمندترین افراد پیش خدان و نیاز ندارن کسی دلشون براشون بسوزه و ما عمق فاجعه و درد حسینی رو نفهمیدیم وگرنه گریه کنیم دیگه حله منتهی همش نه برای خودمون و یاد بدبختی خود و اگه گریه از مصیبت هم نباشه و عشق باشه باز ائمه باید به ما فکر کنن تا راحت بشیم و اشک بریزیم و این اشک اگه نداشته باشیم عقده میکنیم و بسته میشیم و گیر میکنیم من گریه رو خعلی دوست دارم وهرکه بیشتر به فکر امامان اشک بریزه محرمتره

    جنگ و منگ!

    يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۹ ق.ظ | علی | ۱ نظر

    الان فضا فضای جنگی نیست و سیاسی است بیشتر در کشور و همه چیز رو دارن کنترل میکنن و شما صحنه و فضای جنگ رو کمتر مستحضرید و جنگ داخلی نداریم خوبه ولی با شرایط چنگ ما داریم دور میشیم یعنی شما تا یه پست بنویسی اینا سیاسی ایش میکنن و شوخی و مسخره و دکتر و روان و نه بالا میره نه اثر داره آخرشم به هیچ ولی ما یادمونه که جنگ داخلی و خارجی بود تا چند سال پیش و پلیس و رئیس جمهور و همه داشتن جدی کار میکردن و تخت کنترل نبودش و همه ی زحمت ها نه قدرشناسی میشد نه چیزی ولی الان رسانه ها اومده قوی شده چه میدونم مدیریت و هرکاری بکنی بگوزی هم پیشبینی شده و دیگه کار از پیش نمیره و باید دوباره جوان ها و نوجوان ها فضایی رو پیدا کنند که در اون جنگه مثلا الان درس خواندن در خعلی از زمینه ها دیگه جهاد نیست و در جهاد هست که مرد و مردانگی تعیین میشه حالا منظور از جنگ چیه؟؟ جنگ و جهاد یه بعد هایی داره که ما نداریم الان یکی اش اینه که شما از خودت اختیار نداری یکی اش اینه که شما نمینونی تو جنگ بگی آقا؟؟ دشمن؟؟ عزیز؟؟ مارو نکش یا بگی تیرننداز یا بگی شب حمله نکن یا موشک غیر مجاز نزن؟؟ نه شما تعیین نمیکینی و هیچ چیزی پیش بینی نشده و باید بری و قوی هم بری و حتی شکست بخوری و تلفات بدی و روانت میریزه به هم خانواده ات اذیت میشن بله ما شرایط جنگ رو داشته ایم 8 سال جنگیدیم دیگه خودتون میدونید چه شرایط سختی است ولی الان وبلاگ نویسی جهاد نیست و فضای جنگ تغییر کرده الان مذاکره میکنیم اوافق میدیم و اینا و هیچکه نمیترسه و باید جوان ها شرایط جنگ رو حس کنند و پشت نکنن مثلا و خسته نشن یا قوی باشن و در شرایط جنگ هست ککه خدا یاوری میرسونه و فرشته هاش مارو نورانی میکنند الان همه شدن بازیگر ماشالا فقط بازی میکنن و کارارو درست نمیکنن استعداد بازیشونم خوبه ماشالا و حرف زیاده اگه فکر کنیم به شرایط جنگ و شرایطی که ما داریم و دیگه پیشبینی شدیم و سیاسی است بیشتر فضای مجازی