یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۶۱۰ مطلب با موضوع «تفکرات شخصی» ثبت شده است

adfd

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر


دیشب تو اتوبوس به یه چیای دیگه چند لحظه فکر می کردم که اینکه یادمه تا چند سال پیش گروهک هایی بودند در همین کشور که به جوان های مردم رحم که نمی کردند هیچ اونایی که مسخ نبودند و آدم شده بودند رو پیدا و میزدند خراب می کردند با هدف های خاص خود و معلوم نبود مسولین و ... چه داشتند می کردند هیچکس هوای مومنان و مومنین و مومنات رو نداشت و ما بایستی خودمون رو به آب و آتش و ریگ می زدیم پس وبلاگ نوشتیم و خودنمایی کردیم خدا ببخشتمون!!!

 

dad

جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

مو نه اینکه چیز همون ارتباطات اجتماعیم خوب نیست همیطوری یه چیزی میگم برای شما که آقا موقعی میشه درست کار کرد درست وارد اجتماع شد که نیازی به حرف زدن نباشه و مردم همو بفهمند منظورات و مکروهات و همه چیز...بعد اون وقت که زبانم رو نخوام بچرخونم تا حرف بزنم خوبه برم سر کار نه فقط برای اینکه این زبان ضایع شدنی باز شه و مدام ضایعم کنه نه برای اینکه خودم فهمم بیشتر بشه هم.

و اینو بهت بگم وقتی رسیدی یا فکر کردی که دیگه حرف نزنم یا کمتر بگم دیگه استخاره نکن لازم نیست قبول کن یا به قول یارو خفه شو.نه که با پدر و مادر و دوستات ها همینطوری چرت و پلاهاتو میگویم.

 

kom

جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ببین من گفتما فردای روز قیامت من حرفامو زدم آقا فردای روز قیامت چی کار دارم ببخشید.آقا حالا اگه مرد و زن و داخل میکنین تو یه سالن کارکنند لااقل مجردات رو خراب نکنید تا با متاهل ها کار کنند چون هم اون دیدش به این بده هم این دیدش من یه مجردی بود کشوندنش به دیوانگی آقا اقدر مسخره ش کردند همش فکرای بد میکردن درموردش من حرفا مو زدم در مورد بقالی و سوپری ها و ... بعد میگه باید یک تجربه ی سیاسی معنوی دنیوی داشته باشه آقا تا بره سر کار بدبخت بیچاره.همین

والا اگه مجردا خرابشون نمیکردم دین و دنیاشون و ناظر بهترتر و کارشناس خبره بالای سرشون بود میگفتم تمام کارای نتی منو وصل کنید به نیروی جوان قوی نه پیر و فرسوده!!! خودمم یه خورده خرابما میبینی بیشترتر..مجردات هم مشکلشون اینه که میپرستند یارو رو و یا زود احساسی میشن در مورد خانوما.


TINAGE

جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

الان داشت اسب رو نشون میداد حالا خودمون اسب نباشیم از سگ ولگردم بگذریم اسب ولگرد سواری میده یا نه؟ ضایع اس اسیرش کردین اگه آدم بودی میومد مثل گربه براش غذا میریختی میخورد دوست میشدی خودش میگفت بپا بالا بریم یه گشتیتم میدم و دیگر دوچرخه هم ساخته نمیشد بلکه اسیر اندر اسیر به دنیا میان و معلوم نیست خودش خواسته به دنیا بیاره یا مثل خر حال میکنه براش.

از اینا بگذریم از همون اول اولا کلاس پنجم یه بچه ای بود از همون موقع اسب داشت خودش نجیب بود فامیلشم نیازی بود و توی درس خوندن و سبقت و خلاصه حسادت نداشتن توی همه ی روحیه اش خوب بود این بچه هه گفتم که نجیب بود من اوموقها از بابامم کتک میخوردم خودم اسبی بودم اصن مامانم حتی.

حالا شما نگا کردی این فیلم اسب سیاه رو من مثلا یه اسبی هم داشته باشم اثتنایی از اون خوش نژاد و بد هرچی این یکی میخواد که بهش غذا بده لابد من نیست اول یه جایی میخواد یه پولی برای اسارت هرچی فضول زیاده لذا سریال اسب سیاه که دیدیم هر دفعه چی میشد خلاصه اسب میخوای بزن تو دمن و کوه هم که بده خشکه همین سبزه زار و علف زار ببندش به یه درخت البته اگه اجازه بده و ما باهم محرم رازیم با اسب همو درک میکنیم ولی دیگرونم نمیزارن میخوان بفهمن چه خبره نه اینجا نمیشه  دیگه دوچرخه اومده دیگه توپ اومد شده ورزش کلاسیک اسب سواری دیگه وقت تلف کردنه بارون نمیاد دیگه اونطوری اینجا رو میگما وگرنه نقطه ی دیگر جهان شاید شهر شما خیلی هم خوب باشه اینحا نه خبری نیس بگدریم از چرت و پلای نصف شبی

faadw

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۹ ب.ظ | علی | ۰ نظر


والا اقد به من گیر ندین من دیگه اون علی قبلی نیستم فضا فضای دیگست صلاح ببینیم ببینیم هوا تاریکه شاید تا سر خط مقدم جنگ هم بیام گرچه نمیدونم حالا جنگ سر چی هست اصن گیج و واج می نویسم چند سال ذیگه هم به چسخولیم میخندم که چروتی بوده چرا چون عقب نشستیم مثل عقب مونده ها و جامون گذاشتند و رفتند مخصوصا اگه زن بگیرم که توی چه هچلی گیر خواهم افتید به دست شما خلاصه سیاسته باید به پیش بره یه موقع چه رفاقتی بود که الغدیر نوشته شد حالا کاغذاشو بچه میگرن میکنن توی بینی چون ارزش نداره جنگ نیست سیاست عوض شده برای ما هم همینطور حالا میگه به قول استاد که آیا حسین می دونست کشته میشه بله خوب می دونست حالا چی میگی به تو چه توی ظاهرات گیریم دیه خلاصه امام نماز میخونه روزه میگیره باید مام بگیریم هم ولی حرام بر ما شرعا که مثل امام رضا زهر رو بنوشیم بخوریم همین.حالا امام زمان هم بیاد تکنولوژی ثانیه ای چه بلایی میخواد سرمون بیاره خدا میدونه چه فیلمی ساخته میشه بازی چی میشه تئاتر چی میشه موسیقی همش که نمیشه میشه؟ خوب یه موقغی سیاست و جنگ دشمن تو این بود بود حالا که دیگه نه اگه اومد میشینیم به خودمون میخندیم یا سکته میکنیم که اینو من گفته بودم نه کار یکی دیگه بود بابا نشونم ندین چی شده ها...جنگه جنگ ناموسی...همون ناموس پرستی.

dsf2

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۷ ب.ظ | علی | ۰ نظر

والا من از مرگ نمیترسم یعنی بیش از اینکه از بعدش بترسم هو زاد و توشه چون از این چیزاش خبر ندارم از بعد مرگ توی این دنیا میترسم که یکی جنازمو بخواد بالای سر بگیره یکی قلبمو دربیاره یکی بسوزونه یکی چه میدونم بخواد بشوره لا اله الا الله همین که یه بمب بزارن جزغاله بشیم راضی هستیم به رضای خدا چرا راه بمب گزارارو سد میشه!

dfdsf

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ | علی | ۰ نظر

اقدر به من گیر ندیدن والا همش تقصیر من نیست یکمی هم به خودتون گیر بدین ببینید مثل من سید سفیانی نشین یه وختی بگدریم:

حالا نگا نمیگیم حامعه نه مردم هر دوره ی زمونی خر بودند گاو بودند و تمام اقشار خیوانات بلکه بدتر حالا چرا خیوان آخه آدم از گاو نمیترسه که شاخ داره"؟ نه همین خودت...

بعدشم یه روز اونموقع ما حسینی بودیم حالا امام خسنی هستیم کسی که بخواد امام خسنی باشه مثل زنا خوشکل بشه کم نیست ما تو این مورد الان ضعف داریم البته قبلا داشتیم ولی چادر سر میکردن برای مرد خودشون شوهرشون داشتن قبلانم شناسایی خونه به خونه نبود که شد اینطری امنیتی به بهانه ای...مرد زیبا هم خدا نگرش میداره در بیاد. ولی ما میگیم امام خسین و امام خسن هم مسابقه میذاشتن ولی اختلاف نبود سر هیبت و سر زیبایی.اینا بین مردم همش سیاسی میشه الان مردم ما زشتی رو پسندیدند و ما هم این شد که میبینی پرواز نمیکنیم با هم بالا بریم زیبایی مرتیکه؟ میخورندت.و آخر اینکه کم پیدا میشه یکی زیبا باشه با هیبت هم باشه مرد رو میگما چه کنیم حالا ما که قراره دنبال ظاهرات دین باشیم و امامان هم داخلش چه باید کرد والا تنهایی نمیشه خودنماییی نمیشه بدبینی نمیشه ها.همه با هم به پیش جلو میزنیم شایدتم زیباییم بد میبینیم؟ نمیدونم ولی جذاب نیستیم پیامبر از یوسف (ع) جدابتر بود خوب اینام هست حالا مرد بشیم که دورمون جمع بشن و میکروفن و از این خروف؟ بابا بسه دیگه

 

dwf

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۵ ب.ظ | علی | ۰ نظر

 
داشتوم به خودم میگفتم البته سیستوم خرابه که باید قیامتی بعد از برزخ بایفته به کار اینو همه هم میدونن حالا برزخم باشه سیستمش ملکوتیه و اینا بله هست ولی خوب. یعنی حالا که اقدر ملکوت رو دوست دارید با اومدن حضرت باید بیترتر بشه اگه چنین عالمی اصن هست هست دیگه.داشتوم بدین فکر میکردم که امام خسین (ع) خواست یه کاری بکنه یعنی همه رو همه ی آبرو ها نمی دونم خونش ریخته بشه به آبروی خدا دورش جمع شدن حالا به هر دلیلی وگرنه چه کار به شیخ نشین ایرانی داشت حتی نامه م براش ننوشت و اونجا تو مدینه هم که چه وضعی شاید خوب بدتر از کوفه یم بود حالا بگدریم داشتم میگفتم یک آهویی خواستندش بکندش حالا کازی هم ندارم اومد پیش امام ولی حساب کن چه شعوری دارند این حیوانات که جمع نشدند مثل حضرت سلیمان دور امامان اینو داشته باش حالا ما چه این دنیا چه برزخ چه میکنی اصن تو خوشت میاد اسم ننه ات رو همه ببرند خوب نه حضرت خیلی پاک و معصومه خوب دیگه بدتر دیوانه حودت دیونه ای بعد میگی مجنون حسینم.غیرتم لوتیگری قدیم من باید همه ی اینا رو دوباره تکرار کنم؟؟؟حالا عیبم نداره نامشو ببری و توسل قلبی داشته باشی شاید بدتر از آهو باشی ولی روضه ی مشکوف؟مکشوف؟همون والا خجالتم خوب چیزی یه.

trf

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۲ ب.ظ | علی | ۰ نظر


داشتم به خودم این فکر را میکردم که آیا پیامبری (ع) ازش خواسته اند که مثلا حیوانی را انسان کند یا خیر؟ بعد دیدم چقدر آدم که خود حیوانند و این معجزه هیچ گاه شاید تا به حال رخ نداده که حیوانی هم به بهشت راه پیدا کند و از انسان جلو تر بزند بل هم اضل.جز میگویند چند سگ که راه پیدا می کنند ولی همه شان را نه مثلا سگ اصحاب کهف.حالا گیرم اومد میخواد چه کنه مثلا پر دربیارد و تو آسمان ها راه برود تا ما بترسیم گیرم به بهشت برویم.

aaasq

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۰ ب.ظ | علی | ۰ نظر

بابا استادی معلمی دبیری هرگویی میدونه خودش چه کنه با مثلا دانش آموز تبعیض قائل بشه هم میدونه داره جه میکنه هر حیوانی رو طرف یه روز سگه فرداش شده اسب من چه کارش کنم؟ میره تلوزیون نگاه میکنه میشه بره فرداش خوب بچه اس دیگه چه کنیم بدبخت دبیرش حالا تو دانشگاهها کمتر پیش میاد ولی معلم خصوصی رو چه طوری حلش کنیم که اومده اونور تر نشسته مگه بیکاره؟ اسیرش کردندا حالا کی میخواد حالا چی میخواد و ازا این حروف بدبخت بیچاره به انسانیتش برسه یا حیوانتشو درست کنه!!!

آقا شرمنده من به مومنات که چشمشون مثلا تره و ایمان دارند نه اصن عاشقن نمیتونم برسم وظیفه ی من نیست وظیفه ی صاحبم ابوالفضل و علی (ع) من شرمنده میشم گو میاد بالا یه طوری میشه خلاصه حل نمیشه تبعیضم قائل نیستم ولی خدا میگه الخبیثات للخبیثین دیگه سگ خبیث و مبیث حالیشه!!! صاحبشو میشناسه اسیرش نکنین آزمایش نکنین 24 ساعته خونشو خراب نکنید بد میبینیدتا حالا هر اشتباهی اصن گناهی از مو و این سرزده باشه که همنیشنی کوچه به خونه شده باشیم!به دنبال چه میگردی؟ به دنبال چه میگردی!به دنبال چه میگردی اینجا!اینم شد فرهنگ آپارتمان سواری.!!!صد رحمت به خانه ی قبلی...

jkh

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

هم الان رفته بوده ام در سایت سمتخدا.آی آر برای فضولی در مورد شیطان چیزی خوانده یوم که خوب نباشد خلاصه اینکه شما در نظر بگیر شیطون تو گوشت چیزی خوب اگه تقواداشتی میفهمی جه نوع خطوری شیطان هم آخه از بمب صوتی مو سواستفاده های فراگیر میکنه برای اذیت مو و جنبه های نفسانی که کاری نداریم خلاصه تقوا داشتی که داشتی ایمان بود که بود ولی اگه مثل مو بودی چه مو اگه صدای یه آدم بشنووم تو گوشوم شاید حدس بزنوم که شیطان داره وسوسه میکنه ولی نه مو ملکوتیوم بیشتر و اینجا ها چی نداره شیطون پیدا شه خلاصه میگوم بله خیره ان شاالله حالا پیروی میکنوم یا نه بحث جداست اون اوایل بعد از گریه و توبه و توسل به امام حسین و کسب حاله نور توی اول دبیرستان و ارتکاب به گناه دیگه بدبین شدم به آدم و خالق و دیگه لج کردوما و حرف گوش ندادوم تا اینکه مجبور به توبه ی بعد از گناه بعدی شوم یا مجبور به حرف زدنی بشوم که اصن دست خودم نبوده باشه و چه شد؟ کلی از حرفای شما رو پس زدم به عنوان اینکه مو با شمایا کاری نداروم والبته سیستم قوی است اما بدبین بودوم به شیطان و از این خطورات نا سلامتی مزه ی محبت چشیده بودم یعنی و دیگه نشد برسیم به اون حال اولیه زدیم تو جاده خاکی و حراب کردن افکار عمومی مردم و از این کارا و اینکاره شدیم و رسید اینجا پس تا میتونید توبه کنید اگه گناه کردی نوجوان جوان گوش بده توبه نکردی شاید دیگه نتونستی مثل اولش شاید دیگه بدنت نلرزه اشک نیاد و به همون نقطه نرسی دیگر شاید اصن راهت عوض شد دیگر گناه شد عیب نداره راه هست برگرد شیطون وسوسه کرد قوت زیاده خوب بعد فرشته ها  یا شایدتم جنونی که شاهد تا آخر گناهتن متاسفانه ی بدش اینجاشو میگم مهمه که شاهد بودن دیگه و گناتو دیدن و میخواهند شهادت میدن و پارتی دارن و شناختند که چه نوع آدمی ای و قوی هستند و تو کوچک و نورسیده در مقابل آن ها و خداوند همچنین و خدا مهربونتره و ازاین حرفا میرسه بدینجا!!!و حالا هنوز شناسایی نشده یه طرف کیه بچه هه که میخواد بیاد و اولشه و خدا اگه ببخشه دیگه در نظر نمیگریه  گناه رو ولی اینا دیدنو ثبتش کردند رمال ها ، رماول بازی بازی با خدا هم ه؟(کلا سیستم خرابه اون وقتش حالا در مورد من به رحمتش...دیگه چه فرقی میکنه الان بروم اصلا..)وبه دنبال یکی میگردن نشونشم دادندو بعضیا و ترجیحا قراین میگه باید پاک باشه طرفه یو... باشه و یکی مخصوص کیه هو جلب اعتمادشون از دست رفتیده بودیه هو خراب شده بودیه و باید شروع میکردمیه چون دوروبرم شلوق بودیه هو از این حرفا ....مویوم کلاس اول و موقع شرم و گیر دادن با گناهان... (شرایط رو درنظر داشته باش چگوونگی بوده برام)...اگه اوایل باشه اینکاره نشده باشی و گناه آلوده میان میگن توبه کن گریه کن گریت میاندازن اونجا یه وقت نیای مثل من بگی خودم میخوام با پای خودم برسم به خدا گریه تو بکن بزار خلاص بشی کاروو تمام کن دلت برای خودت بسوزه کار خودتو بساز خودتو اصلاح کن از خودت شروع کن توبه اگه افتاد عقب کارت لنگه و سختر از همه توبه نصوح یعنی سختر از انجام گناهت بله هر گناهی از جمله شهوات الله...

حالا داره ماه رمضون میرسه وقت برای اصلاح شدن و همه کارت هس تازه مو یک نور کمی از امام حسین(ع) در خواست نمودم و توسل کردم دادند اینطوری شد که نتوستم همیرو هم تحمل کنم و خوشم بوده یوم حالا این این و نمیدونم اشتباها خواستم کار کی بود اصلا؟؟ کی میخواست اینطوری بشه خدا میدونه کی توی دلم بود اون زمان و چه شد و کجا اومدیم اصن...تو نخواه....بهترشو بخواه بعدم اینطوری توجیه کرده بودم که دیگه گناه میکن یا امام حسین(ع) محبتو به هر دلیلی که خواسته بودم و اون نور کم رو دادند و خوش شدم ولی بعدا اینجور توجیه کردم که میخوام برای تو یا حسین(ع) بنالم؟گریه کنم و شد نمیدونم اشتباه بوده یه است یا خیر.. رسیدیم به کجا؟ به پوچی حالا دیگه همون اشک رو هم ندارم و سنگ دل و کار به جایی رسیده که عالم و آدم به جای خنده!...

حالا موضوع شیاطین بوده ببین چی شد کجا رفتیم...مو خودوم در ضمن بگویوم که از همین شیطان هم شروع کردم روشون کارهایی کردند و قرار داد و از حروف با وبلاگدهی ها و تبادل لینک...مو خودم میخواستوم اینه بگویوم که در حال حاظر که ایمان و تقوایی نمانده است برایوم اگه صدایی بشنوم و ندونم کیه؟ کیه؟ شده کمتر شک کنم بلکه عمل میکنم بش و مانند قبل نیستوم چون بعد یه مدتی که اون وضع بی محلاتی رو داشتم و دوستام به قلت رسانیده شدند و کم گشتند چه شد؟ مو تنهای تنهای منفور الی الله شده یوم و حالا عوض گردیدوم و اعتماد می کنم چون راهشو طی کردم و بنی بشر فهمید که مو چیزی در آستین داروم که کس دیگه ی نداره جلب اعتماد عمومی مردم عالم مهمه بالاخره و دیگه حالا یعنی مثلا کوتاه اومدیم و آمده ی پذیرش گول و حیله شما ها الی الله هستیم منتظرتیم خلاصه یه چی میگم به هیشکی نگو خیلی دوست دارم همین دیگه؟ الان ضعیف شده یوم یکی یه فش بده انتظار نداشته باشیم حالا فش نه یه حرکت ناخوشایند بکنه بدم میاد ازش میگم با مویم ه؟ و شدم مثل شما شمام مثل مو نشی یه وقت اینا همش حاله که آدم میرسه بش و دست خودش نیست که چه شود و زیاد کفر نگم اینکه باید آدم شد..بز بز ..

9iuy

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

حالا یه چی میگم یه دوستی دارم به یه جمله ی خودش میخنده میشناسمش نمی دونم کیه یا برعکس حالا جملشو میگم نبایتم انقدر صادق باشم روال کاره...

جمله ش یادوم رفت ولش کن تا چه شود...

خلاصه آقا شما نگاه بکن چه میکنیم ما با خودمان میخوایم همه حکومت باند بازی تفرقه دگرگونی ثابت نیست اینور اونور هرکی یه چی پیدا کرده داره کار میکنه روش سوار باشه روی سرش چپاول کنه اموال قیمتی و غارتی است در کارش. بابا ول کن بابا بینیم بابا...و تمرکز نیست بله ایراد از منه باز...

حالا بهتر میگم چون تابلو هس میگم شما رهبر فقید امت اسلامی را نظر داشته باش همین دیگه ببین مردم حاکم پذیر یا طلب چه میکنند روانشناسه میگه ما میخوایم برسیم یا رسیدم به حالش بابا هیچکه حال ایشان را درک نمیکنه جز ولی امر مسلمین چرا میخواین درکش کنید درست درکش کن احترام رو نگه دار بگو انتقاد پذیر باش چرا میخوای بگی من میتونم به ایشان برسم نمیرسی دیگه بابا حال ایشان مناسب حال ما ما نمی فهیم چرا به خودت میگیری پس چرا میخوای حکومت عدل برقرار کنی نیتتم خیر باشه نکن اینکارو خود من یه احوالاتی داشتم حالا ندارم خودمم خودمو درک نمی کنم پس چه برسه امام زمان رو...حالا امام زمان (عج) می گویند هر روز و شب بر امام حسین(ع) و ائمه اشک می نهانه آیا ایشان درک میکننش به قول دادش...نه خود ما رو میگویم نه بالاتر ما...

njk

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

هر چیزی یک اسم رمزی بری خودشان دارند و ما هم بی خبر باشیم و یا نیست مثلا شما من میگم جگر یاد چه چیزی می افتید خوب کوچیک بودم بگذریم از یه نوع غذایی که توجه نداشتم بدین یاد این یارو کی بود؟ حضرت حمزه سلام الله علیها که جگرشو هند جگر خوار بلعید لعنه الله علیهم خوب ببینید جلو افکار پلید رو هم نه میشه گرفت الانم به یه چی دیگه فکر می کنم هر چیزی رمز پس باید قرآن رو حفظ؟ تا حدودی رمز گذاری میکنه دیگه اینم که یه کاریش وگرنه توی این دور زمونه و کلا دنیا چه میشود کرد با این همه دود و اغیار...شیطان وجود داره بابا دوستمون میشه میاد نزدیک پیشت میشینه از درب رفاقت نه که دشمنی کنه که چرا سحر و جادو تا قرار داد نبستیم با هم میریم گولش میزنیم البته من خبر دارم که فرشته ها هم نباشه ارواحی هستند که به جای شیاطین روح صید می کنند و کار میکنن و آموزشت میدن اگه شیطون نتونست بیاد اونا هستن آزمایش می کنیم 123 بیبین...

gggf

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

خوبه که یه کمی بیشتر از این بر روی تجسم در افکار کار نماییم خوب استاد لازمه و هم نمیشه اینطوری وارد شد ولی اگه پیگیر باشیم خودمون هم میتونیم یک کارای بری خودمان بکنیم خوب شما چطور؟ شما در خلوت اصن چیزایی رو تجسم می کنید یا نه خوبه هر که متناسب خودش بعضی ها خوب بعضی هم زشت ولی مو که نه جدیدا شیطان بت پرستی میکنه روی فکرم ولی منم زود خارج میکنم (ویشششش) اینطری خوب من کسی نیستم که بخوام در این زمنیه (تجسم) صاحب نظری کنم یا استادی داشته باشم چون یه رفتم به یکی که عقلش میرسید همینو گفتم رمال بود حالا که اینجا رسیدیم اولش پیش یکی دیگه شون بردنم برای اولین بار گفت 10 تا جن زن داری و ازاین حرفا بعد پیش همین رفتم گفت بهم شیاد بوده و دعایی وردی چیزی هم خواستم داد نمیدونم چش کردم بعد بهش گفتم حس میکنم دوستام تجسماتی دارند و انگار کارتون می بینند توی فکرشون و از این حرفا گفت اونا آموزششو دیدند خوب منم آموزشو ندیدم حالا که اینطوری شد بگم که من با این چیزا اصن یه زمانی جنگ که نه از خودم دور میکردم آخه معلوم نیست چقدر حقیقته تجسم یه بار بارم برای روانم فرستادنم جایی همونجا که گفتم یه بارش بعد یکی بود با ذهنش دوستش رو صدا می کرد خلاصه معلوم نیست خودمم راستش همینطوری دوستانی دارم اصن یکی رو میشناسم و فکر میکنم فکرمو داره هم زمان میفهمه پس چقدر خلم که چیز بدی رو تصور یا فکر کنم البته ترسی نیست ولی خلاصه کوچیک که بودم برای فوتبال بازی حالا بزار اینو هم بگم که اگه خودم بخوام چیزی رو تصور کنم چی میشه؟ دعوا میشه یعنی؟ نمی دونم والا اسیریم دیگه به شیطون هم کار دارم اما چه بگم اگه خوب باشی تصورات خوب هم میکنی البته تصاویر زشت اومده نمی دونم والا خلاصه اینکه چی چی داشتم میگفتم با خودم آره فوتبال بازی خوب قبلش میشنستم یعنی مینشستم فکر میکردم که فلان تکنیک رو داشته باشم خوب عالم فرشته ها و ارواح و جن هم تکنیک هایی دارند برای گفتار که تجسمی هم هست مثلا این..

qwt

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه چیزی میگم حالا خودستایی می کنم ولی میترسم مثل اون بحث سر تغییر و قر یاروه بچه مد نظر یکی از دوستام مو گریه ش بگیره آخه حاله دیگه یعنی زبان حال

ای خدا حالا که همه حقه ها و کلکام و لحون و دسیسه هایم جهت کسب معرفت و صدالبته محبت الهیت لو رفته و مورد شناسایی قرار گرفته چرا؟ چه میدونم خدا خودشون فکر میخوان برای شما نباشه؟؟؟و  فکر می کنن دارم ریاکارانه میخونم برایشون اینطوری فکر می کنند بله و به جاش مو رو  لعن میکنند در حالیکه خدا در قلوب مومنین است ولی اینان با نفس توهین میفرستند...حالا خوباشون که مسلطند اینطوریند ها بدا که انشالله درکار ما پیداشون نشه انشاالله تعالی پس با صدای بغض و این لحن با تو سخن می گویم و با تو سخن میگویم پس یا در دل می شکنم در خود و اگر شد اشک می ریزم تا کسی صدایم را نشنود!!!!!!!!!!!!!!!!

یا لبم هایم را می بندم و اسم رمز را همینگونه تکرار می کنم با خود بلند بلند به گونه ای که فقط صدایی باشد در پیش و کسی ظاهرا نفهمد در ناله چه میگویم برایت تا درها را بگشایی اسم رمز؟ یا حسین!!! اما خدایا چه کنم؟ این بار مگوی که بهانه رسیدن به این احوالات خدایی نکرده گناه باشد نه دنبال شر می گردن خوب شر می تراشند...بگم؟ بگم؟ در همه حال یا بترسم  از دیگران و نه صوتی نه قرآنی نه غمی و غصه یا تند حرکت کنم یا با فکر...

dte

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

بله طبق قرارداد می پردازیم به خارج شدن از خود البته طبق پستی غیر تخصصی اول صحبت مینماییمیه در مورد خودبینی و خودپرستی.

آهاااااااااااااااااای شاعرا که اوایل شعرهای پرمعنا و زیبا می سرودین آیا دچار خودبینی و خودپرستی نشدید؟ آیا شیطان افسار شما را نگرفت و به زمین زد یا نزد؟

آهااااااااااااااااااااااای نفس کش (ببخشید این که جاش این جا نبود) آهااااااای بازگیرا که خوب بازی می کردین آیا دچار خودبینی نشدید بعد از اینکه مشهور شدید آیا خودبینی شما را به زندگی خود وانداشت تا جز خود خدایی را بندگانی دیگری را نبینید آیا این خودبینی بود که شما را مشهور کرد؟نه نبود شما عاشق بودید که اینگونه به این کجا رسیدید.................

آهاااای خواننده ها آیا نقش شما ها مثل این ها تکراری شد به خاطر خودبینی یا خداوکیلی مردم چشم دیدن پیشرفت شما را نداشتند و شما را به سمت خود جذب نمودند.

آیا ما باید دنبال افراد جدیدی و چهره های نو باشیم یا به انتظار آدم شدن این ها آیا ما هم از پیشرفت اینان خوشحال می شویم یا چشم دیدنشان را نداریم به کوری چشمانمان ...............

در این صورت تا این ها اگر پس از اوج دچار خودبینی شدند و هنرشان فرونشست و تکراری شد تا این شد تا کجا؟ یعنی تا آدم نشوند مردم هم که چشمانشان به آن هاست تغییری نخواهند پذیرفت و از اونور چهره ی جدید هم اگر بود پشت سر این ها برای کمبود نقصانشان است!!!!!!!!!!!

ddt

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

خدایا حالا که منو ول نمودی به حال خویش خودتم میدونی من حال خوشی ندارم و زورم میگیره و چشم ندارم ببینم یکی رو بیشتر از من دوست داری خودت که میدونی حال مارو چون یه زمانی مقرب درگاهت بودم نه اینکه چشم بزنم و چشم بد داشته باشم نه حسودیم میشه برای همین اصن فکرشم به ذهنوم نمیره که چقدر یکی رو دوست داری چه برسه به چشم بد نه وقتی به حال خودوم باشم چه جای این خدایا خودت میدونی یا منو بیشترتر از همه دوست داشته باش یا  لااقل گناهامو ببخش!!!

FDS

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ای مردم مرا اسیر نکنیدیه که من متعلق به شهرهای شما نیستیم شما با ما بسازیدیه با الله بسازید تا ماها با شمایه من متعلق به کوهمیه و بیابانمیه و صحرایمیه و بر خواهم گشتیه روزی بدانجا این دو سه روز را بگذاریدیه تا بگذرد بر ماها من عاشق اینمیه که از ببعی هایه شیر بدوشمیم چوپانی نمایمیم سوار بر الاق ها شومیم و بگردمیم در زمین پاک خدا تا اسیر شهر بازی شومیه و اینگونه اوقاتم تلخ شودیه؟ نمی دانمیم همینیه این کار را نکنیدیه زشت استیه همین..

Zx

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

خدایا چرا به دادم نمیرسیه من که روز به روز بدبخت تر می شومیه و هر ساعت عصیانگر تریه خدایا چه کنمیه تنها و بی کسیمیه و هیچ کس جز تو ندارمیه و امید به پروردگاریت دارمیه چه کنمیه تا به کی اشکال و ایراد و دوری خویش را به دوش دیگران باندازمیه چرا مرا قبول نداری به درگهت و مرا نمیخریه و نمیبریه و هیچ نتوانم کرد.

خدایا بخند؟ خوب بخندیه اما من چه بکنمیه؟ کجا رومیه؟از چه کس خواهش کنمیه؟جز درگهتیه مگر قرار نبودیه که روز به روز پیشرفت بکنمیه و به تو نزدیکتر شومیه نمی دانمیم که شیطان در را بسته اگر نبسته من چه می کنمیم چرا به تو و درگهت نمیرسیم چرا روز به روز دورتر میشویم این که نشد راهیه چه بکنمیه کجا رومیه از که خواهش بکنیمه. امید به درگه تو دارمیه و روبرو با مردمی هستمیه که بویی از تو نبردندیه تا راه را از چاه تشخیص دهنده اهههم ..

و مجبور هستیم که اینگونه با تو صحبت کنمیم چون با نادانان هم طرفیم کجا رومیه چرا در رحمتت را نمیگشایه؟ چرا مرا نمیبریه؟ من چه کنمیه؟ همین

می گویمیه بگذار بگذرد زمان من به تو نزدیکتر خواهم شدیه اما نمیشود آخر شکست میخوریم از نفس خویش خدایا حق را چگونه ببینم درصورتیکه میدانیم که ضایعش خواهم نمود آه تو چه دوری از منیه و من با این راهی که در پیش و پس گرفته اندیم باید تو را به فراموشی سپاریم حالا نه خیلی در نماز تو را یاد میکنمیه چه کنمیه امید به تو دارمیه که در را هرچند کوچک باز بگذاریه و من داخل شوم در حالیکه فقط تو هستیه همین و من در را بگشایم برای بندگانت تا تو را ببیندیه و احساس کنندیه مگر می شودیه که حق را تضییع کنندیه و تو را ببینندیه معحزه هم بکنمیه در این حالیه فایده ای نخواهد گذاشتیه پس چه بکنمیه؟ من خود را نجات دهمیه؟ این که نا جوانمردی است توبه کنم و بگدارم و برومیه؟ توبه ی من که دست اینها بودیه پس چه بکنمیه چرا این همه پیچ در پیچ شدیه؟ شاید مردم میخواهند خوار شدنم را ببینندیه و حال کنندیه چه میدانمیه اما خبر ندارندیه که من خوار و ذلیل درگاه تو گشته امیه و از عرش به فرش افتادیم و ذلیل و خوار شدمیه چه ذلتی بالاتر ازاین هستیه خودم را به نادانی و نفهمی زده امیه و بی خیالی و هیچ نمی گویمیه و عادت کرده امیه به احوالات بدیه و هیچ نمیگوییم حالا فهمیدیه ابله؟ آها ما کجا و قرب الی الله کجا باشدیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

AQQ

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

میدونی به چی داشتمیه فکر می کردمیه؟ خندم گرفته بودیه.

به این که بعضیا نه خیلی ها تصمیم دست خودشون نیستیه و حالا از یه جایی دستور میگیرندیه مثلا جادوگرا و هیچ تصمیمی نمیگریندیه مگه اینکه از اون جا تامین بشوندیه و گرفتیدیه و صادر شدندیه و حاصل شوندیه و برسندیه تا عمل هم بشوندیه حالا حسابشو بکنیه که مثلا یه زن و مرد ازدواج کرده باشندیه حالا این لذاتشو دعوا هاشون تصمیم هاشون از کجا میادیه؟ از امثال ما هه ه ها ها.همین..