یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۵۵۵ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

haghg

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

امروز نه اینکه و برای اینکه دوبار طی دو مثال متفاوت به یه موضوع خاصی که میگم ربط داده شدم پس بازگو میکنم مختصات موضوع رو، پس اول موضوع اینکه موضوع اینه که کلمه ی فرقان در قرآن آمده و به معنای اینه که یه چیزی داشته باشیم که حق رو از باطل جدا کنه اینو معنیش اینجوری کردن حالا چایی نشنیده ام که به معنای فضا شناسی و خبره شدن در فضای روحانی و شیطانی حتی چیزی گفته بشه یعنی بگن فرقان یعنی فضا شناسی متناسب با جو الهی و شیطانی کاری کردن

یعنی آقا ما امشب رفته بودیم مسجد و انتظار داشتیم در فضای روحانی اونجا مثل دیروز صلوات بفرستیم برای مردم دیدم حالا یا خودم وصل نبودم و اینا و خدایی نبودم به جاش متناسب با فضای و جو نماز ذکرم چیزی دیگری بود یعنی آدم باید فضا شناس باشه بدونه چی باید بگه و این خبره شدن کار هر کسی نیست و نیاز به تقوا داره یعنی اینطور نیست که حاج محمود کریمی همینطوری مثل من بیاد روضه بخونه نه باید جو حاکم یاری کنند حتی ممکنه صدا و نوحه و تمرینش فرق داشته باشه متناسب با جو حاکم الهی و مردمی و یارش شهدا حتی یعنی نمیشه برنامه ریخت که اینطور باید کرد بلکه باید خبره بود و بدونیم چی کار کنی حالا منم که نوحه ی ایشون رو میخوانم با توجه به جو ایشون هست و دارم تمرین و تقلید می کنم از ایشون ولی مثلا آریکا بخواد با ما بجنگه همینطوریه فضا شناس نیست درسته اسلحه هاشو با روز و شبی و اینا جور میکنه و فضای منطقه ولی حواسش نیست ک میخواد با خدا بجنگه با دین بجنگد لذا هرکسی نمیتونه فضا شناسی کنه از نظر روحانی که باید الان من متناسب با حالم چه ذکری بگم چه کنم که خدا راضی باشه الان چه کنم حالا هرچه قدرم بدم راه چیه؟ خوب اینو هرکسی نمیدونه  و مممکنه بدونه حتی بهش بگن کفران کنه پس بهش هم نمیگن به صورت اینکه یه عارفی بیاد مستقیم بزاره کف دستت نه خودتم باید جهاد کنی و به آنچه میدانی عمل.

نویسنده : علی | تعداد بازدید : 31

hhgaagh

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه کتابی هست که دیگه الان ها امید ندارم عوض شم و مثلا دیگه با این بیراهه ها امام زمان دستمو بگیره و صفحه ای نو باز کنه ولی تو نوجوانی دنبال همچین کتابی بودم کتابی که درمورد محبت اهل البیت باشه و معنیه محبت امام حسین رو فهمیدم در ایام کوتاهی و چشیدم هم یعنی اون موقع در اول دبیرستان که آرزوم در زیبا شدن بود دیگه یه بار اومدم گفتم خدایا من نمیخوام از ظاهرم دوستام بفهمند دوستت دارم از درون دوست دارم باهات باشم که میدونید دیگه این حرفا در من الان نیست و یه نمازی هم تو مسجد میخونم خودم لااقل شکرخدا شکر خدا بعضی موقه ها می فهمم البته گرچه بده ولی ریا دارم و برای خدا نیست گرچه شیطان مورد نظر نباشه ممکنه ریا کمترشه!!!

خلاصه آقا آیت الله حبیب الله فرحزاد رو شاید شما در تلوزیون دیده باشیدش و ایشون معلومه از چهره ی ظاهریش که امام زمانی هستتند و حتما میشناستشون خلاصه کتابی دارند که چند روز پیش توی محرم شاید شب چهارم رفته بودیم مجلسی گرفتیم کتاب بسیار خوب به نام ((محبت و رحمت)) که خیلی مفید بوده و دوست دارم اگه قرص و اطرافیان بزارند و رحمت باشه و نور و حوصله م بزارند بشه حوصله م این کتاب رو بخونم بیشتر چند صفحه ای که خوندم دیدم خودشه همونی که میخواستیم.

و حرفایی میزنند در مختصات مختصر و کوتاه که یه دنیا میشه روش کار کرد در این کتاب و خیلی مفید و خوبه

امروز صبح داشتم میخوندم این کتاب رو به یه چیزی رسیدم که خیلی خوب بود و دنیایی هست

یعنی آقا ما که شما رو نمیشناسیم ما خیلی همه فن شناس باشیم دله شما رو میشناسیم ممکنه اگه ظاهرتون رو ببینیم بفهمیم که شما وبلاگ منو خوندید ولی نکته اینه که دل ما با هم بشه تا امام زمان بیان در دله ما این هدف وبلاگ هست که خدا و امام زمان بیان و جنگ ودعوا نباشه و کیف کنیم از رحمت الهی و عوض بشیم همه با هم و همه با هم به سمت نور و خدا برویم و چه برسه د جامعه هم اثر کنیم این از هدف و اما ایشون در کتاب حرف دله مارو گفته اند و رد شده اند که می نویسیمش...

آیت الله فرحزاد می گویند:

(( تالیف قلوب

یکی از سیره های پیامبر خدا تالیف قلوب بوده؛ دل ها را به هم نزدیک می کرده است. اگر دوتا دل با هم یکی شود، سومی آن ها خدا و امام زمان(ع) و همه ی خوب های عالم اند.فرق نمی کند ، زن و شوهر باشند یا رفیق و همسایه . اگر دوتا دل با هم یکی شد، رحمت خداوند با هم سرازیر می شود. یکی شدن یعنی دیگر من و تویی نباشد. دوتا دل که یکی شد، همه ی هستی به آنجا می آید.در برابر آن هرجا که دو تا دل از هم فاصله گرفتند، سومی آن ها شیاطین و بدی های عالم اند. همین است که مولانا می گوید:

جان گرگان و سگان از هم جداست                         متحد جان های مردان خداست

  اگر دوتا دل واقعا یکی شود، یعنی من و تو نداشته باشیم، جیبمان یکی می شود آبرویمان یکی می شود، خواهش هایمان یکی می شود.اگر کسی به شما ضرر زد، به من ضرر زده است.همچنین ضرر به من ، ضرر به شما است. اگر خیری به من رسید شما خوشحال می شوید و اگر خیری به شما رسید من خوشحال می شوم.اگر ضرر به شما رسید من پکر می شوم و اگر به من رسید شما پکر می شوید، این خیلی مهم است.

(( ولا یزالون مختلفین الا من رحم ربک)) و مردم همواره در اختلافند مگر اینکه خدا رحم کند)) واقعا همینط طور است. کار خیلی مشکلی است، مگر اینکه خدا رحم کند و این اختلاف از میان برود و دل ها یکی شود.خداوند بعد می فرماید((و لذلک خلقهم)) در تفسیر آمده است:(( ای للرحمه)) یعنی آن ها را برای همین رحمت آفریدیم. یعنی انسان را برای رحمت خلق کردیم نه برای اختلاف.))

خوب البته این یک نکته و بخش کوچکی از کتاب بود که همینطوری امروز صبح خوندم وخوشم اومد قبلش و بعدش هم هست و خیلی زیباست....و نکات دیگر و بحث های خوب دیگر هم هست که پیشنهاد می کنم کتاب رو بخرید...

ashki

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۹ ق.ظ | علی | ۱ نظر

http://s4.picofile.com/file/7999304515/ashk.mp3.html

 دانلود غیرمستقیم

دانلود مستقیم

اشکی در گذرگاه تاریخ

------------------------------------

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید

آدمیت مرد

گرچه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب

گشت و گشت

قرنها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ

آدمیت برنگشت

قرن ما

روزگار مرگ انسانیت است

سینه ی دنیا ز خوبی ها تهی است

صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است

صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست

قرن موسی چمبه هاست

روزگار مرگ انسانیت است

من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندرین ایام زهرم در پیاله اشک خونم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان میکنند

دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا

آنچه این نامردان با جان انسان میکنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است

از فریدون مشیری

 

kalagh

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر


http://s4.picofile.com/file/7997863010/ghorob_paeez.mp3.html

دانلود غیر مستقیم

دانلود مستقیم

غروب پاییز

------------------------

دلم خون شد از این افسرده پاییز
از این افسرده پاییز غم انگیز
غروبی سخت محنت بار دارد
همه درد است و با دل کار دارد
شرنگ افزای رنج زندگانی ست
غم او چون غم من جاودانی ست
افق در موج اشک و خون نشسته
شرابش ریخته جامش شکسته
گل و گلزار را چین بر جبین است
نگاه گل نگاه واپسین است
پرستوهای وحشی بال در بال
امید مبهمی را کرده دنبال
نه در خورشید نور زندگانی
نه در مهتاب شور شادمانی

فلق ها خنده ای بر لب فسرده

شفق ها عقده ای در هم فشرده!!!
کلاغان می خروشند از سر کاج
که شد گلزار ها تاراج تاراج

درختان در پناه هم خزیده

ز روی بام ها گردن کشیده
خورد گل سیلی از باد غضبناک
به هر سیلی گلی افتاده بر خاک
چمن را لرزه ها در تار و پود است
رخ مریم ز سیلی ها کبود است
گلستان خرمی از یاد برده
به هر جا برگ گل را باد برده
نشان مرگ در گرد و غبار است
حدیث غم نوای آبشار است

چو بینم کودکان بی نوا را

که می بندند راه اغنیا را.

مگر یابند با صد ناله نانی

دراین سرمای جان فرسا مکانی
سری بالا کنم از سینه ی کوه
دلم کوه غم و دریای اندوه

نگاهم می شکافد آسمان را

مگر جوید نشان بی نشان را.


به دامانش درآویزد به زاری
بنالد زین همه بی برگ و باری
حدیث تلخ اینان باز گوید
کلید این معما باز جوید
چه گویم بغض می گیرد گلویم
اگر با او نگویم با که گویم؟
فرود اید نگاه از نیمه ی راه
که دست وصل کوتاهست کوتاه
نهیب تند بادی وحشت انگیز
رسد همراه بارانی بلاخیز
بسختی می خروشم های ،باران!
چه می خواهی ز ما بی برگ و باران
برهنه بی پناهان را نظر کن
در این وادی قدم آهسته تر کن
شد این ویرانه ویرانتر چه حاصل
پریشان شد پریشان تر چه حاصل
تو که جان می دهی بر دانه در خاک
غبار از چهر گل ها می کنی پاک
غم دل های ما را شستشو کن
برای ما سعادت آرزو کن

از فریدون مشیری

shiraz

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

http://s4.picofile.com/file/7997823973/ivan.mp3.html

http://upload4u.org/images/4qogn6n8m7rj7dp97qpl.mp3

دانلود غیر مستقیم

دانلود مستقیم

در ایوان کوچک ما

------------------

جز خنده‌های دختر دردانه‌ام «بهار»

من سال هاست باغ و بهاری ندیده ام!

وز بوته‌های خشک لب پشت بام‌ها،

جز زهرخند تلخ،

کاری ندیده‌ام،

بر لوح غم گرفته ی این آسمان پیر

جز ابر تیره، نقش و نگاری ندیده ام!

در این غبارخانه ی دود آفرین ، دریغ

من رنگ لاله و چمن از یاد برده‌ام

وز آنچه شاعران به بهاران سروده‌اند

پیوسته یاد کرده و افسوس خورده‌ام.


در شهر زشت ما،

اینجا که فکر کوته و دیواره ای بلند

افکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما!

من سال‌های سال

در حسرت شنیدن یک نغمه ای نشاط،

در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز،

یک چشمه، یک درخت،

یک باغ پرشکوفه، یک آسمان صاف،

در دود و خاک و آجر و آهن دویده ام!


تنها نه من، که دختر شیرین زبان من،

از من «حکایت» گل و صحرا شنیده است!

پرواز شاد چلچله‌ها را ندیده‌است

خود، گرچه چون پرستو، پرواز کرده‌است

اما، از این اتاق به ایوان پریده است!


شب‌ها که سر به دامن «حافظ» روم به خواب،

در خواب‌های رنگین، در باغ آفتاب

شیراز می‌شکوفد، زیبا تر از بهشت

شیراز می‌درخشد، روشن تر از شراب.


من با خیال خویش،

با خواب‌های رنگین،

با خنده‌های دختر دردانه‌ام بهار

با آنچه شاعران به بهاران سروده‌اند

در باغ خشک خاطر خود شاد و سرخوشم


اما «بهار» من،

این بسته بال کوچک، این بی بهار و باغ،

با بال‌های خسته در ایوان تنگ خویش،

- در شهر زشت ما،

اینجا که فکر کوته و دیواره ا ی بلند،

افکنده سایه بر سر و سرنوشت ما-

تنها چه می‌کند؟

می‌بینمش که  غمگین، در ژرف این حصار، 

در حسرت شنیدن یک نغمه ای نشاط،

در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز،

یک چشمه، یک درخت،

یک باغ پرشکوفه، یک آسمان صاف،

حیران نشسته است!

در ابرهای دور

بر آرزوی کوچک خود چشم بسته‌است.


او را نگاه می‌کنم و رنج می‌کشم!

---(((از فریدون مشیری)))---

donbal

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه سه تایی نکته بگویم و شخصی هم هست یعنی داشتم نماز شکر میخوندم امروز صبحی به دل خورد یا مثلا رفتم مجلس اهل بیت عزاداری گریه کردم چیز شد دومیشم اینکه داشتم تو حمام فکر میکردم

اما اول اینطوری بگم که آقا بعضی موقه ها میگیم دیگه امید نداریم ما به کسی هیچکسی هم دعامون کنه کارمون درست نمیشه یا بخشیده نمیشیم یا درب رحمت باز نمیشه دیگه چه فایده وقتی هیچکسی کاری نمیتونه برامون کنه دیگه چه دعایی بخونیم پس به درد نمیخوریم و این همه سینه زدیم عوض نشدیم خوب میخوام بگم این یک حالی است که اتفاقا باید برسیم تا دعایی رو باز کنیم یعنی وقتی تو امیدت به همه جا قطع شد اتفاقا زمان خوبی است برای که این همه نماز هست این همه دعا در مفاتیح حالا موقه شه که بخونی و سو استفاده و استفاده کنی مثلا من امروز تو مسجد داشتنم کتاب ارتباط با خدا ورق میزدم آخرین صفحه ش درمورد نماز شکر بود که به جا بیاوریم و خواندم

دومین نکته ای که این روزا به ذهنم خورد اینه که آقا میگه این همه ما سینه زدیم و گریه کردیم در مجالس پس کو شهدا کو این مرده ها چرا در زندگی ما اثر نمی کنند؟؟!!! خوب این نکته ش واضحه که ما گنهکاریم که اینطوری فکر کنیم و حالا دوران جوانی و نوجوانی خوبی داشتیم که محبت امام حسین رو داشتیم یا توبه شکستیم و طمع داریم که همونطوری باشه که میگیم چرا دعای شهدا و تاثیرش رو نمیبینیم در زندگی خودمون و اتفاقا داشتم فکر میکردم رسیدیم به اینکه آقا ما گناه کردیم دیگه باید برای تنبیه هم شده یه فضایی ایجاد بشه که دیگه همون گناه رو نتونیم بکنیم یعنی میگم اینکه شهدا هم همین سوال رو از ما دارند که چرا با وجود این همه تاثیر و دعایی که در زندگی ما دارند مثلاا چرا با این همه ما عوض نمیشویم و آدم!!! یعنی باید به خاطر گناه اول دیگه گناه بعدش پیش نمیومد و رحمت و معرفت و دین و خدا و اینا گرفته میشد ولی دیدیم که نشد مثلا حضرت آدم کسی نبوده براش دعا کنه گناه به اون صورت عقلی ما نکرده هم ولی از بهشت رانده شد حالا ما این همه گناه میکنیم انگار نه انگاره ما و تاثیر شهداست واینا...

نکته ی سومم اینکه داشتیم روضه وسطش به دلم خورد که تو فکر میکنی امام حسین براش مهمه این گناهای تو؟؟ یعنی آقا دستگاه بزرگه یه مرتبه زیر و رو میکنند همه رو و شفاعت میاد میبره مارو وقتی آدم میاد تو مجالس اهل بیت میشینه و اشک میریزه حساب کن خودت و بدون حالا گناه بده ولی اصلا به گناه من و شما کار ندارند و نمی بینند پس چی رو میبینند؟ چه میدونم.

و حالا باید بعضی موقه ها آقا شیطون میبنده حالتو میگیره حتی اشکت رو و خودتم خودتو بالا میگیری و تواضع نداری بعد میگی چرا اینطوری شده بالاخره ما باید خودمون در معرض نور اهل بیت باشیم یا نه؟ قایم نشیم از نور و نترسیم و حالا هرچه قدر بدی شما و من حتی دروغکی هم که شده یه تسبیح دست بگیر بگو غلط کردم یا امام حسین حالا همشم ذکر گناه نباشه که چیز باشه سلام بده و توسل بجو اینا الکی نیستا درسته خجالتم خوب چیزیه ولی اینجا باید پررو باشی شیطان گولت نزته به سادگی از کنار ائمه عبور کنی و نور و چیزی نگیری و توسل توسل توسل نجوییم شروع کنیم دست منم نیست و دعای دیگران خودمون بریم سمت نور با کمال پررویی و سماجت فقیری کنیم و همینه که شیاطین فرصت رو ازت میگیرند و پشیمون شدی بعد گناه ممکنه بیشتر پیش امامت بری و دیگه مضطر بشی ولی حالا دیگه ؟ پس وقت را غنمیت بشماریم و بدونیم که شیاطین دارند کار میکنن رو ما که از رحمت دور باشیم و خجالت بکشیم و نریم پیش اماممون و کم رویی من حالا حدیث رو نمیدونم این کمرویی آقا رسم ادب نیست ولی یه حدیث تندی قبلاا درموردش خوندم که حالا یادم نیس بگم خدمت حظورتون یعنی من در پستهای قبل گفتم که بعضی کارهارو نمیکنیم دیگه و کار فرهنگی میکنند اینو من قبول دارم که باید رزق و روزی الهی باشه که کار فرهنگی رخ بده و کارساز باشه این درست ولی ما میبینمی که فضای شیطانی رخ میده و میگیره رزق رو و یه عده هم پشت سرش همینکارارو میکنند و راه میافتن چه پلیس چه دیگران و جوگیرمیشن جلوی جوانان رو میگیرند و اینا هم ترسو میشن یا چیزای دیگه مخصوصا مردا.پس شیاطین مراقب باشیم فضا سازی نکنند که نتونیم وگرنه بله باید رزق معنوی و فرهنگی و اینا از بالا برسه و باید توکل داشت من به توکل کار نداشتم و شیاطین بود منظور.

haaagh

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

والا نمی دونم چی بگویم بعد میگم تقصیر خودمه و مظلوم تر از خودم گیر نیاوردم برای این کار برای این حرفا لذا ما که گهی نیستیم ولی یکی مثل این مجری تلوزیون ماه رمضون که میاد اینا دیگه باید به خاطر یه سری آدم که هنوز واژه ی مناسب برای این گروه پیدا نکردم حالا ما میگیم آدم های معمولی و مردم خوبه؟ خلاصه برای اینکه مردم باید احترامش بزارند و نگاهش کنند و تحملش از این مجریا و خوب شیاطین هم هستند و مردم هم از یه طرف این بزرگان حالا ما داریم درمورد بزرگانم صحبت می کنیم که کلید مارو میدن دست شما خلاصه باید ما و این مجریا آدمک یه عده ای باشیم که پول دارند یه عده ای که نظارت دارند یه عده ای که قدرت دارند یه عده ای که پلیسند امنیت هست رقابت هست هر چی هست این نکته اش اینه که بزرگان هم زورشون به شما نرسیده کلید مارو که آدمک شما بشیم رو یه طوری مارو بستن به شما حالا ما اگه بخوایم ذکر خدا بگیم نمیشه اگه بخوایم خوش باشیم حال کنیم بازی کنیم هرچی نمیشه دیگه آزاد نیستیم ماها و نکته همین بود دیگر که گفتیم که بزرگان با شیاطین و یا پلیس ها دستشون در یک کاسه میشه تا مارو کنترل کنند خوب تقصیر خودمون هم هست و تقوا نداریم و همه برتر نیستند ولی هرچه که هست سخته از شیطان ها از دستشون راحت شیم زندگی خودمون رو داشته باشیم یعنی منی که وبلاگ می نویسم به جای که رحمت خدا بیشتر بشه به جای این یه موقعی وضع جنایی و پلیسی میشه یه موقعی روحانی میشه یه موقعی سیاسی میشه و دست منم نیست گروه ها ریختن اینجا  و ما هم بزرگان حمایت نمی کنند چون سست عنصریم حالا درسته من تایپ می کنم وبلاگم رو ولی قرار نیست که حالا درسته که خودم (علی آقا) اینجا نشسته تک و تنها به عقیده ی خودش می نویسه و تایپ میکنه ولی معلوم نیس عالم ماوراء که تقلب میرسونند و اینا و از کجا میاد ولی هرچی هست به جای که رحمت زیادتر بشه اسارت رخ میده در ما و به جای اینکه دعامون بالابره نمازمون حالش ییشتر بشه اشک گیرمون بیاد خلاصه آدم شدن سخته و گفتیم بزرگان هم دستمون رو نمیگرند و با شما جلو میان چون اونا هم زورشون به شما نمیرسه لذا بدبختی ای رو باید تحمل کنیم ما برای خودمون مثل عروسک که بندها اسیرش کردن و میرقصونند و شما هم نمیتونی همیشه ما رو اذیت کنی بلاخره شاید توبه کردیم بالخره اگه صلاح بود بزرگان صفحه ای جدید اندرون ما باز خواهند کرد و پیچیده میکنند اینا موقته بالاخره مام میتونیم بریم سه چهار ساعت تو حرم بشینیم میتونیم یه ساعت پشت سرهم دعا بخونیم تا ببینیم دنیا دست شماست؟ولی واقعا آدم بعضی موقه ها نمی دونم بستنش جایی یا خودش با خدا بده که نمیتونه دعا بخونه دست خودش نیست نمیتونه بره حرم هرکاری بکنی حوصله اش نمیشه آقا نمیشه دیگه هرچی میخوای بهش بگوو و نماز روزانه و واجب هم کفایت کار نمیکنه بستگی داره جنگ چه طور باشه سحر و جادو میکنند آقا شیاطین هم بیکار ننشسته اند درسته شیاطین کید و مکرشون ضعیف هست ولی من با شیاطین انس هم طرفم و نفوس قوی تازه بزرگان هم ارتیاطشون بدن به اینا و کلید و ماسماسک و بند عروسک خیمه شب بازی رو هم تقدیم بکنند دیگه البخیر الوضوع خدا به خیر کنه این وضع رو ولی گفتیم بالاخره هرچی که هست خودشون دارن بازی میکنند و خودشون مطمئنا یه جا گیر و وضع و صفحه ی روزگار یه روز به نفع ما میشه اینجا نشد اونور دنیا و جهان میرسیم ما بالاخره نون و آبی جمعه...

hhagh

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

شوخی رو بزاریم کنار یه بحثی رو شروع کنیم ببینیم چقدر اثر داره و واقعا هم باید دید یعنی یقین که نمیزارن بکنیم ما اینم خودش یه ایراد دیگرش هست که باز می کنیم اگر بشه فقط نمی دونم از کجا شروع کنم چندتا مسئله رو قاط بزنیم و حالا چون از اینجا شروع شد اینکه ایراد یک اینکه آقا ما رو گروه نمی کنند من اگه 5 تا آدم مثل خودم رو میشناختم بهتر میشدم اگه چهارتا تکراری مثل خودم هم منش هم روش حالا ما که کاره ای نیستیم و فیلم هم زیاد میسازند یعنی میگم میل ندارند اینا که کار گروهی بشه میل ندارند که برنامه ای باشه برای افراد خاص و یک هدف مشخص طی بشه چه فرهنگی چه دینی که آقا از پله ی دو برویم پله ی سه اصلا همچین برنامه ای حالا نمیگم به خاطر بودجه اش و سودش و پولش اینطور شده ولی دیگه نیست برنامه ها و شده حمام زنونه اصلا هدف نداریم ما اونایی هم که مخ اند گزاشتیمش کنار این چه وضعیه؟ و معلومه چه کاره ایم ما اگه شما یک هدف فرهنگی اول بدانیم پله ی چندم ایستادیم و هدف بزاریم یه پله بریم بالا چند صد وبلاگ نویس که از پله ی بعدی خبر ندارند مساعدت میکنن و هم دل میشن میان وسط الان فقط باید با اجازه ی پلیس برنامه ی پنهانی که الان دیگه همون برنامه هم نیست اجرا بشه فقط زیر نظر یه عده اصلا درگیر نمیکنن جوان ها رو چرا چون میترسند چون زنانه میدونند چون هدف و گروه مردمی خودجوش وجود نداره دیگه و از هر تجمع گروه مردمی میترسند و نمیزارند رشد بکنه خودشونم میخورن و میخوابن و کار ندارند و دلسوز جوان ها و مردم نیستند دیگه در صورتیکه باید برای تک تک افراد جامعه برنامه داشت و پیشرفتشون داد الان من که وبلاگ نویس حرفه ای هستم و میشنیم پشت کیبورد همینطوری می نویسم از ذهن اصلا با بچه های مثل خودم طرف نیستم چرا چون زنانه است حمام ما و فضای ما چون به بهانه ی فساد و اینا نباید کار کرد خوب خوبه که پاستوریزه باشه ولی نه اینکه کاری کنیم که پیر بشن کاری کنیم که شیر دیگه مواد اصلی رو هم نداشته باشه و این دست ما نیست پیش میاد و قبول داریم ما باید هم حزب باشیم و حالا از راه دور هم که شده با این همه پرونده ی قضایی که از دزدان از قاتلان اینا به چه درد میخوره اینا باید رو باشه هم حزب باشیم باید مردم خود جوش باشند که میدونیم مثلا من در دوران راهنمایی مدرسه بودم یادم هست که قرآن ها رو یه پوششی در روی متن قرآن گزاشته بودن که بی وضو دست نزنیم خوب این خوبه یه کاری کرده اند الان دیگه همچین گروه هایی کارهای اندک حتی دیگه نمیکنند و جمع نمیشن براشون اهمیت نداره اوضاع هم خوب نیست چه جنگی چه اقتصادی چه مذهبی چه سیاسی و یه زمانی دنبال من بودن که چه کاره ام حالا من خودم باید برم دنبال شما بیام خوب نمیتونم شکست میخورم چرا چون پلیس فضا رو از من گرفته البته روی نوشته  هام کار میشه نه که نمیشه و راضی ام و خوب میشناسند مارو ولی رشد بهمون نمیدن و خوشون هم گفتم فضا و برنامه ندارند برای پیشرفت یک قدم بالاتر جامعه در فلان زمینه اگه شما برنامه داشتین ما جوان های امروزی و پیرمردان فرداها یه کاری میکردیم سبقت میگرفتیم از شما بلکه شما میخوان پاستوریزه کنید که آشوب نباشه و میگین به ما بروبابا شکمتون پره والا جنگ تحمیلی و اقتصاد بدش اینطور نبود و بسیج میشدن مردم و جوان ها پرشور بودن راست هم میگن فضای زنونه باید اینطور باشه الان یه مسابقه ی فرهنگی بزارن بیشتر زن ها وارد میشن و دلشون میسوزه پس چه کنیم زن هام میخوان مردونه وارد شن مثل ما بعضی از مرد ها هم انتظار وارد شدن در صحنه به صورت زنانه دارن که درگیر نباشند لذا فضا هم بد فضایی است و دیگه فرصت اینکه ما خودی نشان بدهیم نیست خودمون رو نابود کردند و جوان رو محدود کردند که جیکش درنیاد به جای که زیر پروبالش رو بیگیرند پیشرفتش بدهند البته درست پیشرفت بدندا چون اول شیطان دلش برای من میسوزه و میاد تو میدون جلو با من نه خوبا و خوبا صعیف اند و گوشه نشین الان دیگه ارزش قائل نیستد برای یک وبلاگ نویس و یه همایش جمع نمی شند درست کنند و برنامه بریزند از اونطرف فتنه درست میشه با جوان ها کار کردن و تفریط میشه و جوان سرکشه اینم هست که باید پخته بشه ولی نخبگان رو همیشه خراب میکنن و از اونطرف فقط پاستوریزه بشه کار بسته دیگه ما اگه کمک میخوایم بکنیم نباید بریم دم در خونه ی یتیم باید بریم کمیته ی امداد و پول بندازیم تو صندوق در صورتیکه خدا می فرماید که ولی آن ها یتیم را بر سر سفره خود نمینشانند!!! یعنی دیگه قرار نیست یتیم بیاد و تو چه کار به مردم دیگه داری و فضا زنانه است و رابطه ندیم با مردم دیگه اصلا از دیگران احوال نپرسیم و پاستوریزه مثل خارج و غرب زندگی کنیم و فسادشم کمتره وخطرش چه میدونم شاید راستم میگی ولی نباید بدبین بود به خاطر چند نفر یعنی آقا در فضای زنانه همینه ها یعنی دوتا ایراد میبنن دیگه آقا قانون عوض میشه دیگه میترسه بیاد حرف بزنه دیگه از این راه نرو تا ابد و مام گفتیم ترس زن خوبه برای مردا بده.

حکمت 102 نهج البلاغه

روزگاری بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخن چین را و خوششان نیاید جز از بدکار هرزه و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار کمک به نیازمندان خسارت و پیوند با خویشاوندان منت گذاری و عبادت نوعی برتری طلبی بر مردم است در آن زمان حکومت با مشورت زنان و فرماندهی خردسالان و تدبیر خواجگان اداره می گردد.

haghhgh

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۰۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

والا نه که چند روز پیشا یه سایتی رفتیم ما و نمی دونم چیز و اینا یعنی اتفاقی هم رخ دادااا نگاه کردیم دیدیم مجموعه کتاب های آیت الله قرائتی رو گزاشتند مام دانلود کردیم حالا اولی رو که باز کردیم خیلی خوشمون اومد و مخصوصا خیلی علمیه کار و علم رو بالا می برد و آدمی که بخواد ملا بشه در این روزا باید یه سیری و سری بزنه تا یه چی یاد بگیره حالا همشم علم نیست مخصوصا برای همه ی سنین خوبه پس دانلود کن

دانلود کتابهای زیر با حجم ۵۵٫۶ مگابایت

آقا داشتیم میخوندیم و کیف می کردیم چون وقت اضافیم زیاده و منم زیاد خوابیده بودم و خوابم دیگه نمیبرد و اینا نشستیم به مطالعه اینکه آقا یه حدیثی رسیدیم در این کتب که ایشون در کتابشون آورده اند همین اولین کتاب از این مجموعه کتب

درمورد قهر خداست آقا بعضی موقه ها خدا قهره و شوخی هم نداره هرچی نمیخوای صدا بزن منم که میشناسید هرکاری میکنم بعد انتظار جواب و اینا دارم چه برسه خودم رو هم مظلوم و مستحق دیدارحق بدانم که کور خونده ام با این وضع خلاصه آقا خدا قهر کرده جوابت نمیده؟ این حدیث رو گوش کن البته میدونیم اغلب محض گناستا یه کاری میگم بکنیم حالا شقی که نیستیم ما.

امیرالمومنین فرمودند: هرکس منکر و خلافی را دید و قلبا از آن ناراحت شد همانا از قهر خدا نجات پیدا کرده و تن به سلامت برده است و هرکس با زبان از کار خلاف نهی کرد به پاداش رسیده است.(وسائل الشیعه ج11 ص 405)

خوب معلوم شد که یه دلیل قهر خدا چیه آقا... ما آقا بعضیا یک صحنه های زشتی رو میبنین کیف می کنند حالا بماند دیگه اصلا قتل و عام مردم سوریه و کربلا و عراق و هرجا که خبرشو میشنویم اخیرا هم در سراوان چیز شد آقا عین خیالمونم نیست انگار هیچی نشده حالا شما ناراحت میشید قلبی خودم رو میگم اصلا هیچی انگار!!!!! بعد میگه چرا خدا قهر کرده با من و جوابمو نمیده خوب قلب دست انسان نیست تیره و قساوت بگیره معلومه پس اول فهمیدیم که این همه شهید دادیم و اینا و مردم سوریه و شیعیان و اینا خوب خودمون اگه واقعا متاثر میشیم که شکر خدا کنید شما ولی اگه مثل منی اید قلبون نمیگیره و فرقی نمیکنه خوب انتظاری هم نیست که خدا قهر کنه که معلومه دیگه از حدیث لااقل ما اگه قلبون منزجر نمیشه باید زبانا لااقل نفی کنیم و دروغکی هم که شده بدمون بیاد و القا کنیم به خودمون و تلقینا دشمن خدارو دشمن بداریم و لعنت بفرستیم یه کاری بکنیم در هنگام خلافی را دیدن که الان در زمان ما تلوزیون و اینترنت زیاده که بشه خلاف دید تا زمان حضرت خودشون ولی می فرماید با زبان هم نهی کنیم به پاداش میرسیم حالا بماند...

البته کتب ایشون خیلی مفیده ها و تنها علم نیست و از آیه آقا یه ک نکته هایی درمیاره که آدم میگه نکنه حضرت مسیح(ع) استادشون هستند...

خلاصه اینکه ما ازخودمون حال خودمون رو به سادگی می فهمیم که ناراحت میشیم یا نه بعضیها واقعا مریض میشن این ناگواری ها رو می بینند و قلب صاف و پاک و خدایی دارند و آیا نیاز به توبه داریم یا نه این به سادگی در میزان ناراحتی و یا بی خودی یا بیتفاوتیمون معلومه و خودمون از خودمون خبر داریم مخصوصا الان ها که دیگه داره محرم هم میرسه و عزاداری سالار شهیدان که برای مظلومیتشون اشک داریم اصلا تفاوتی تلنگری چیزی خلاصه خودمون رو خوب میشناسیم ما و از قلب ریا و نفاق و هر کثافتی که توش هست رو میشه شناخت و اگه خانواده ی خودمون بود دلمون میخواست عالم عزادار باشه برای یک جنایتی و هزارتا چیز میشدیم و ممکن بود کافر بشیم اگر ظلمی به ما میشد و مظلومانه یکی از خانواده مون  چه باشه اینکه واقعا قصدی هم تباشه و عمرش به پایان رسیده باشد.

raha

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه موضوعاتی هست که آدم فکرشو هم بکنه تجدید نظر میکند و سخت هست تفکرش مثلا من در این موضوع که اندیشیدم تا حالاش که می نویسم یک اینکه درجه ی عقلی مقام بهشتی است که هرکس اندازه ی عقلش بهشتش بالاست دوم اینکه زنده  بودن خدا و شهدا است سوم هم اینکه گناه نکنیم و تکفیری نباشیم

آقا میبینی کسانی که بهشت میروند اینا دیگه از دست خدا راضی اند و نمی دونم همیشه خدا هم از دست ما بهشتیا(مثلا) راضی هست یا نه ولی رضایت دو طرفه خیلی مهمه ولی رضایت داره مثلا اگه سنی بره بهشت از خدا رضایت داره خلاصه آقا داشتم فکر میکردم حالا درسته کسی که ولایت امام علی رو و رنگ و بوی امام علی رو نداشته باشد این بهشت نمیره ولی در کل میگیم که آقا سنی هم رفت بهشت مثلا خوب این یه عمری سنی بوده دیگه تقصیر ننه و باباش که نیست بهشتش یه ذره هم به بهشت شیعیان نمی ارزد آقا یه بهشت رده پایینی بهش میدن این سنیه بعد داشتم میگفتم حالا عدالت خدا درسته که هست گفتم خدا دلش مثلا نمیسوزه که بهشت سنی ها انقدر پایینه دیدم که آقا ما مرده ایم کلا ما ها زنده نیستیم زنده باخبره خواب نیست میدونه خدا کیه خداشناسه میدونه اطرافش چی میگذرد اصلا ذکر یا حی یا قیوم داریم که ذکری هست بالا که من نمی دونم اینو ولی شهدا هم زنده اند ما ادای زنده ها رو در میاریم هر خوبی که میکنیم از بالاست و دست خداست این از زندگانی دوم آقا برای خدا که فرقی نمیکنه که سنی مثلا بهشتش پایین باشه گور باباشم کرده...چه برسه ما دلمون براش بسوزه که ما بابامون شیعه بوده و مام شدیم خوب افتخاری است که ایرانی هستیم ما و اگه یهودی بودیم چی؟ اگه دینمون کفر بود چی؟ ولی اینا مرده اند در کل برای خدا اهمیت ندارند آقا موضوع و بازی و حرف خدا و همنشینی با خدا و لقای خدا برای زندگان و شهدا و اولیا و پیامبراست ما دیگه میریم دوتا حوری هم باشه مشغولیم و چیز دیگه که میمونه اینکه بهشت اندازه ی عقل ماست ممکن نیست که مثلا در بهشت آِیت الله فلان شاید به ما خوش نگذره چون عقل ما اندازه ی اونا نیست و درک نمیکنیم ممکنه درختای اون آقا آیت الله به ما فحش بده تو بهشتش درسته بهشت جای امن و راحتی است ولی برای خودش نه برای ما که بریم فضولی کنیم تو بهشتش یعنی حالا درکل اینطور هم که نباشه که فحش بدهند به ما اینطوریه که بهشت به اندازه ی عقل هست درجه اش این حدیثه شاید که به اندازه ی عقل ها است درجات بهشت...و در آخر هم اینکه ما گفتیم گوربابای سنی خدا براش اصلا اهمیت نداره زنده و مرده بودنش که حالا ما دلمون برای بهشتش بسوزه که رده اش پایینه و اینا اونا که زنده نیستند زنده بودن که به  خوردن نیست الان کافر ها هم بیشتر از ما حال حیوانی و خوردنی میکنن یعنی زنده اند؟؟ نه خلاصه گورباباشون که خلق شده اند تو دنیا گورباباشون که هر جایی هم بروند و رستگار هم نشن دیگه ما کوتاه اومدیم گفتیم شاید یه بهشت بروند مشغولشون کنه خدا و دیگه هرکسی ککه به لقای خدا نمیرسه مثل ما که نمیرسیم هرکسی که عندالله نمیشه خوب ما کوتاه اومدیم و گفتیم میرن بهشت شاید خیلی هاشونم بروند جهنم  و الان ما مجبوریم در زمین و دنیا قوانین پخش کنیم که اگه خیلی کلی باشه و فراگیر و عموم یرای همه ی اقوام و سنی وشیعه و سفید و سیاه و همه میگیم به به چه قانون خوبی هست این قانون دنیوی ولی معلوم نیست بعد از مرگ چه بلایی سرمون بیاد و چه گروهی باشیم و چه رفتاری باهمون بکنند اینارو ما نمیدونیم و دست خودمون نیست  و پرونده بسته است و سنی متعصب میگه خدا کاشکی منو خلق نکرده بود و در ذاتش شک میکنه  و دیگه براش اونجا ارزش قائل نیستند خدا و فرشته ها بعد مرگش و هلاکتش و دیگه مثل حقوق انسانی دنیوی که نیست که برابر باشه اگه قانون خوبی باشه دیگه دست ما نیست پرونده بسته شد.و در کل حالا بماند این مهمه که ما هم گناه نکنیم نکته ی سوم همین بود که تقوا داشته باشیم تکفیر نکنیم اگه همون سنی هم گناه نمیکرد حق و امام علی رو قبول میکرد در دل شاید خلاصه تکفیری نباشیم ما ما اگه بخوایم زنده باشیم باید گناه نکنیم باید تقوا داشته باشیم این کاریه که در این دنیا از دستمون بر میاد وگرنه فرقی نمیکنیم با اون سنی مگه میشه آدم زبانا امام علی رو قبول داشته باشه و هر گناهی بکنه بره بهشت؟ نه شاید بدتراز سنی یه هم درآد معلوم نیست ما هم داریم امتحان میشیم محض همینه که شیعه ی واقعی بودن سخته وگرنه خیلی از این سنی ها و وهابی ها نمیتونن دین واقعینشون رو نشون بدهند میدونن حق با ما و شیعیان هست منتهی گیر هستند حالا ما داریم برعکس پیش میریم در زندگانی موون چرا تقوا نداریم همون ایمان کممون روهم حفظ نکردیم و دیگه آخرشم دعا کنیم عوض شیم و ایمان داشته باشیم حالا که این نوشته رو خوندیم و نادم هستیم مثلا خدا هم یه دری روی ما واز کنه و رحمت بده و ما انتظار داریم و دعایی کنیم و دعایی بخونیم و مفاتیح باز کنیم کاری از دستمون آخه بر نمیاد دست خداست عوض شدن و هرچیز...

نویسنده : علی | تعداد بازدید : 44

ترسیدن

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

در مورد ترس در پست قبل کمی تا قسمتی ابری صحبت شد که باید کارشناسی کسی درمورد ترس صحبت کنه چون رو لبه است لبه ی تیغ چرااینکه در جامعه شناسی دو جنس مختلف داریم و اون حدیث معروف که ترس هم جزءش هست یعنی بعضی از صفات که بهترین صفات برای مردان و بدترینش برای زن است از جمله ترس و بخل و تکبر ، البته ترس در زنان رو امام علی(ع) اینطور توضیح داده اند که اگه زن بترسد از چیزی که به آبرویش زیان رساند فاصله می گیرد!! که اگه اینطور باشه خوبه ولی نمی دونم حالا ترس در این مواردهایی و بحث هایی که می کنیم اگه زن بترسه مثلا در سیاست خوبه یا نه یا از سوسک بترسه خوبه یا نه ،یاا نه ع باید فقط صرفا در آبرویش بترسد چنانچه امام علی فرموده اند ولی به نظر میاد ترس زن و مرد رو کلی فرموده اند که برخی صفاتش خوبه برخی بد دیگه تقصیر خودمونه از این بع بعدش.

خلاصه آقا دست رو نقطه ضعف من نزارید که از یه طرف خودم ترسو ام و دوستان بیشتر زنند اینجا با ما درگیر و خوی بد زنانگی داریم ما از یه طرف رفتیم تیمارستان و پلیس صد و ده و باید قرص بخوریم و یه دادی نمیتونیم توی خونه ی خودمون بزنیم از طرف های دیگر هم هست که بالخره پلیس که نمیاد با ما دوکلوم حرف حساب بزنه پلیس باید بالای سرش پلیسی دیگه است و اینا و پلیس میگه باید از من شما به هر حال و هروجه و هر دلیل و کاری که میکنی باید از من بترسی!!!! و القا میکنه طوری که خودتم نمیفهمی از یه طرف دیگه شما تو نماز اگه از خدا نترسی وحواست به مردم باشه که وای آبروم رفت یا کمرو باشی خوب یکی دیگه رو درنظر داری جز خدا و داری سجده میکنی برای شیطون مثلا و حضرت علی (ع) هم در جایی بود قبلانا خوندم فرموده بودند که بزرگترین گناه ترسه!!!! از یه طرف دیگه ما میگفتیم که آمریکا هرچی بخواد تهدید کنه این که جراتشو نداره حمله کنه که گزینه ی نظامیش رو میز باشه بعد که ضایع شد خودش گیر میکنه حالا چرا ما اقدر کلیک کنیم روشون که لحن آمریکایی ها تهدیده؟؟ خوب باشه میگی چی کنیم خودشون ضایع میشن و (اینطوری ما فکر میکردیم که اگه گفت حمله هیچکه دیگه جدی نمیگره و دروغه مثلا و اینا) خلاصه دیدم نه بابا این بگه حمله می کنیم در مردان ما تزلزل ایجاد میشه و همین جنگ نرم دیگه همینه در وادی ترس وارد میشن اینا آدم که بترسه از چیزی خداش تغییر میکنه و دینش عوض میشه حالا چه سیاست چه اینا ولی زن باید ترسو باشه ولی مردان ما که باید بجنگند چیز میشن یعنی نه اینکه اخلاقم زنانه بود میگفتم هرچی نمیخواد آمریکا تهدید کنه!!!

برای اینکه بیام درمورد ترس صحبت کنم چون تخصص ندارم و خودمم اخلاقم زنانه است و بدترین صفته برای یک مرد ولی دیگه چه کنیم ما؟؟؟ باید ذکر گفت شاید باید از حضرت علی مدد گرفت و بگم اینو که بیشتر ترس هایی که برای زن که نه شاید زن باید بترسه و شاید باید بترسه که بدحجاب باشه  و باید بترسه که دنبال مردان بره باید بترسه که از خونه بیرون بیاد و جنگ روانی براش درست کنیم هم خوب است شاید ولی مرد آقا نباید بترسه و جامعه دارند همین مذهبیا قاطی کردن موضوع مرد و زن رو ، خلاصه آقا بیشتر ترس های مردان هم واهی هستا یعنی جنگ روانی هست یا شیطان داره میترسونه که مرده دینش عوض بشه گفتیم هر چی این جنگ های روانی و ترس های بیشتر واهی برای زن خوبه برای مرد بده طبق فرمایشات حضرت مولا امیرالمومنین(ع) خلاصه آقا دیدیم تخصص نداریم و موضوع باز و خوبیه در جامعه شناسی و مذهب که درمورد ترس صحبت کنند واینا برای همین سری به نهج البلاغه هم زدیم درمورد ترس:

حکمت 208: ... و کسی که از خدا بترسد ایمن باشد...

حکمت 175: هنگامی که از چیزی می ترسی خود را در آن بیفکن زیرا گاهی ترسید از چیزی ، از خود آن سخت تر است.


rana

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

سعی می کنم درمورد توکل به خدا این پست دربیاد ولی چیزای دیگری هم و روزی های دیگری هم هست که ربط نداشته و فکرش از جای دیگست و حرف زیادی هم ندارم درمورد توکل بزنم تا بینیم چه از آب درمیاد................

راستش مجبور شدم برای سبک زندگی شناسی بوداا که گفتیم یه سری به یه سایتی بزنم که میگم حالا اسمشو ، بعد دیدم سایت های خوبی هست که تفکرات و پژوهش ها و اینا و مذهب و دین دیگه برای ما چیزی نمیمونه که واقعا بخوای سرچ کنی مطلب و سایت خوب و خداشتاسی و در اسلام اصلا بخوای چیزای مذهبی بخونی سایتهای خوبی داریم که دیگه ما چیزی نیستیم و یکی مثل من که در پایه های تزلزل اعتقادی و تزلزل یقین کار میکنه انتظاری نیست با وجود پژوهشگران و روحانیون بزرگ دیگه ما اصلا خونده هم که بشه وبلاگمون این خودش خیلیه چه برسه که مجبوری خونده بشه یعنی شغل طرف باشه و ما هم پرحرفی کنیم بعد شما هم فکر کنی که مثلا من هدف خاصی و طمعی از شما دارم که این چیزارو می نویسم یا جایی پول میگرم خوب خود پرستی بده کلا هم ولی با این وجود آدم اگه تشنه باشه و طالب باشه جواب خیلی سوال هاش حله همین الان یه سایتی بودم نمی دونم چی شد وصل شدم به سایت دیگر یعنی داشتم از سایت http://www.golestanekeshmiri.ir/ زیارت ناحیه مقدسه میخوندم رسیدم به گناه داوود حضرت داوود بعد که سرچ کردم گناهش چی بوده رسیدم به سایت http://quran.porsemani.ir بعد تو این سایتم گشتم رسیدم به سایت erfan.ir خلاصه خدا کنه آدم حق پذیر باشه نه فقط شغلش گیر دادن به ما باشه  و به خاطر نون و آب یا هرچی مارو دنبال کنه نه من خودم حق پذیریم و تشنگیم (این دونا شدا1.حق پذیری2.تشنگی) کمه و بده به خاطر گناهان قبل و دیروز هم زیارت جامعه خوندم حالم خوب شد نسبت به حق پذیری حق و بهتر شدم و راه باز شد همینم میخوام صحبت کنم خلاصه اینکه آدم خدا کنه دنبال دین باشه و تشنه ی معرفت حالا بعضی ها انقدر حق پذیرند و مام جوونیم دیگه نمیشه فشار آورد قرص میخوریم خلاصه علاقه نداریم زیاد این سایت هارو با دقت بشینیم بخونیم خودش خیلی میخواد یعنی سال های پیش که منابع زیاد نبود مردم خودشون رو میکشتن برای یه کتاب خوبی مثلا ولی الان منابع زیاده و سر جوان ها شلوق و خوبه که آدم خودش دنبال معرفت بگرده و تشنه باشه خودش  و درمورد حق پذیری هم آقا گناه بکنی پیش میاد دیگه خدا ارتباطش رو قطع میکنه یعنی آقا شما معذرت میخوامااا ببخشید میگی به خودت گور بابای افراد عارف و حق الان شما خودت رو در نظر بگیر عکساشون هست ظاهری در باطن هم اگه رفتار و منش رو دوست داشته باشی آقا شما در نظر بگیر بخوای با پیامبرت محشور بشی بروی بهشت کنارشون خوب چقدر پیامبر (ص) رو دوست داری مگه شما و من چقدر محبت داریم خوب هیچی دیگه دست من و تو نیست باید پیامبر دوستمون داشته باشه درست ولی در کل اگه گناه کنیم دور میشیم و خودمون هم عقب میمونیم خودمون میدونیم که مرحوم امام رو چقدر دوست داریم و خواهیم داشت الان از حال خودمون با خبریم دیگه درست من این رابطه ام خراب شده بود سیمم وصل نبود زیارت جامعه خوندم عوض شدم امروز و گفتیم توبه کردیم هم

این از این بعد اینکه اول بزار مطالب پراکنده رو بگویم تا برسیم به توکل آقا من همین الان داشتم زیارت ناحیه رو قبل از که بیام بنویسم اینارو در سایت http://www.golestanekeshmiri.ir/ مطالعه می کردم آقا درمورد پیامبرای قبل فرموده بودند چیزایی رو در دعا که آدم بالاخره هم تمسک میجویه و هم میبینه که همه چیز و همه کار شده و اینا اینکه آقا داشتم فکر میکردم که ما خودمون ما جوان ها هستیم که به میدان نمیام و اتفاقا اینکه توکل نداریم وگرنه اینکه ما مردان که ترسو هستیم حالا زنا پنهانیه کارشون و جهادشون این درست کار ندارم به خودمون کار دارم اینکه آقا بعضیا همش دنبال راهای جدید هستند دعای جدید نمی دونم سبک دینداری جدید اینا گفته شده یعنی زیارت ناحبه مقدسه اومده دیگه تمام شد الان نمیشه دعاهای مفاتیح رو کنار گذاشت و انتظار دعا و رحمت جدید داشت درسته باب احکام و معرفت بازه ولی گفته شده یعنی کم نزاشتند برای ما ممکنه اگر امام زمان ظهور کرد دعاهای جدید متناسب با جامعه بیاد این درست در آینده ولی میگم آقا الان امام زمان منو ببینه نمیاد یه معرفت و باب الهی با من در میان بزاره و ذکر جدید بگه آقا همه چی گفته شده بلکه درمورد حال و احوال و همین عقل حیوانی خودم باهام صحبت میکنه امام زمان مقدس نما نیست!!! از طرفی ما خودمون عقب کشیدم همه چیز فراهم مثلا شما در نظر بگیر یکی آخوند بشه ولی روش نشه امام جاعت بشه روش نشه منبر بره حالا یکی مشکل داره ولی حالا آخوندا هم نکشیم وسط خودمون ما که ادعامون میشه در صحنات فتنه و جنگ و اینا عقب کشیدیم و توکل نداریم که واقعا کارهارو واگذار کنیم به خدا و برای خدا پیش بریم حالا درمورد توکل هم میگم.

درمورد هم اینکه امروز دو سه بار به توکل کردن و واگذاری کار به خدا ربط داده شدم تا اینو بنویسم اینجا اینکه آقا توکل خیلی مهمه آیت الله کشمیری می فرمودند که آیت الله قاضی توکلش خیلی بوده حالا شما هم میتونید اگه باشه کتابش در سایت http://www.golestanekeshmiri.ir/ در قسمت مطالعه ی کتاب برید بخونید کتاباشو ولی خلاصه توکل آقا توکل بعضی ها آقا میترسند از مردم کارها رو به خدا واگدار نمیکنند و دل رو به دریا نمییزنند بعضی ها باید موقعیت براشون فراهم بشه مثلا بهشون خوش بگذره تا دل رو بزنن به دریا بیان وسط میدون باید همه چیز ایده آل شرایط جنگی نباشه آرامش کامل مثل یک زن ترسو که البته ما گفتیم که ترسو بودن در حدیثه بود که تعریف کردیم که زن ترسو بودنش بهترین صفت براش هست و بدترین صفت برای مرد خلاصه آقا همین من میترسم بعضی موقه ها برم مسجد و توکل نمیکنم میبنی که آقا خلاصه یکی کم رو هست دیگه توکل نمیکنه و توکل هم باید ذکر بگیم مثلا ذکر یونسیه خوبه یا ذکر هایی که کار رو واگذار میکنه بعضی موقع ها شرایط طوریه که فضا بسته است حالا شرایط الهی اینطوره یا امتحانه یا نیست هرچی هست باید خدا رو داشت که کاری کرد دست خودمون نیست خدا داره امتحان میکنه باید داشته باشیش و واگذار کنی مهم خداست که در نظرش بگیری و بسپارپیش که من خیلی در این زمینه ها لنگ میزنم در زمینه ی توکل به خدا  و انگار ندارمش بعضی موقع ها و درنظرم نمیاد که خوب تقصیر خودمه ولی گفتیم دیگه کم رویی و ترس و شرایط خوب بد و هرچیزی نباید مانع بشه که دل رو به دریا نزنی و به سمت خدا نری اینا بهونه نیست باید نترسید مرد بود حالا چیزای دیگه هم هستکه آدم توکل نمیکنه تا دل رو به دریا بزنه و شرایط دیگر و زنانه رفتار میکنه که اینا خوب نیست برای پسرا و مردا بعضی هام عادت دارند به دل به دریا زدن و ترس ندارند و کاذبا قوی هستند ولی خلاصه با این همه گرگ باید خدا رو داشت و واقعیت رو و مهم ترسه نیست مهم توکل  و خداست یعنی اگر میبینی هیچی نداری توکل کنی بری خرید نه حالا حتما  بخری بلکه ببینی شاید خدا بزرگه  یعنی اگر گناه کردی  توکل کنی بری مسجد نترسی از مقدسات یعنی اگر شرایط خوب نیست توکل کنی قدم بزاری یعنی اگر میترسی از ضایه شدن و اینا البته برای خدا بری ها نه برای مطرح شدن خود الان من تو خونه ام اگر اداره بودم و شغل اداری داشتم دیگه باید توکل می کردم الان خودمونیه وضع و در پناه خانواده ایم و میرقصیمم برای شما اینجا من و دکتر برای افسردگیم دوا داده باید خوشحال باشم لذا فضا فضای اداری نیست و نباید جناحی و اداری رفتار بشه چون همین امروز بابام که در اداره کار میکنه داشت صحبت می کرد باهام درمورد فیلم های که گذاشتم میگفت مثلا با یه شورت تو میری توی خیابون که همه ببیننت و اینا گفتم نه خلاصه دکتر هم قرصامو کمم نکرده دوبرابرش کرده از موقع اولش و باید بیشتر برقصم چقدر من ساده ام!!

halat

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ق.ظ | علی | ۱ نظر

من از کلید خیلی خوشم میاد چون کارهای بزرگی میکنه در حالیکه بی ادعاست و خودنمایی نمیکنه یه تکه آهنه در دست که تراشیده شده و حتما درد زیادی کشیده است و درد رو هم میفهمه چیه ولی خودشو نشون نمی دهد که ماییم و گفتم کارهای بزرگی میکنه برای ما بشر که متعصفانه خیلی مورد تفقد چی میگن توجه و اینا هم نیست پس مراقب باشیم کلید رو پرتاب نکنیم که بخوره زمین و خراب بشه و احترامش کنیم و بزاریم تازه خیانت نمیکنه اگر هم بکنه میشه شاه بهش میگن شاه کلید بعد میگم یعنی میشه یه ریموت کنترل دزد گیر ساخت که با یه دور اسکن درب همه ی ماشین ها رو باز کنه و مثلا تو پارکینگ کلیک کنیم در همه ی امواج و فرکانس دزدگیرها رو فعال کنه و درب هارو باز؟؟...

 

من از تایر خیلی خوشم آخه بار سنگینی رو حمل میکنه خیلی هم خطر نداره در رانندگی و خراب شدنش درسته باعث خطر میشه ولی مثل آهن که آدم میکشه نیست در تصادفات اگه از روی پای کسی هم رد بشه رد شده این از خطر اما میچرخونه دیگه امورات رو و کار مردم رو راه می اندازه خیلی هم خودنمایی نمیکنه که ماشین به این گندگی رو ما به حرکت در آوردیم بلکه نظرش اینه که عوامل دیگری هم در به وجود آمدن حرکت دخیلند یکی اشم ما و خیلی خاکیه و خودشو میکشه به زمین و عمرشو کم و کمتر میکنه برای ترمز گرفتن قربانی میکنه اول خودشو شاید بشه بدون نور رانندگی کرد ولی بدون لاستیک؟ ...

دیگه از چی خوشم میاد؟؟؟اونروز سوار اتوبوس بودم داشتم فکر می کردما


dann

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

با دست پر نیومدم و حالمم خوب نیست و چیزی نمیخوام فرو کنم تو اون مغزتون برمااا ولی شما این آیه رو ببینید این آِیه رو چند روز پیش تو مسجد میخوندنش

اعلموا انما الحیاه الدنیا لعب ولهو وزینه وتفاخر بینکم وتکاثر فی الاموال والاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما وفی الآخره عذاب شدید ومغفره من الله ورضوان وما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور

خوب یکی که ناشی باشه مثل من میگه آقا دیگه خدا هم خودش گفته تو این دنیا (حالا اینجا شاید منظور از دنیا قبل از مرگ باشه)(چیست دنیا از خدا غافل شدن/نی طلا و نقره و فرزند و زن)(دنیا متضاده آخرته و شاید مکان و زمان مطرح باشه و یا نباشد بس که آخرت معلوم نیست برای ما غافلان که مکان و زمانش فقط فرق فوکوله یا نه) خلاصه آقا ما ناشی گری می کنیم میگیم خدا هم خودش گفته تا زنده ای برو دنبال زن و حال و بازی و لهو و لعب در دنیا خودشم توضیح داده که دنیا محل زیاد کردن بچه و تفاخر ورزیدن و آرایش کردن و بجه زیاد کردن و ایناست پس بریم حال کنیم تو آخرتم خدا بزرگه ممکنه همه چیز عوض بشه........خوب شما این شبهه رو جواب بدین که نه من حال دارم نه علم حدیث و داستان و اینا دارم و ما خلقنا للعب

دوم میگیم عده ای فکر می کنند میریم بهشت حال می کنیم و لذت و میگن آخوندا راست میگن هر لذتی ببریم تو این دنیا مکافات داره خلاصه مام میگیم لذت یکی از نعمت های بهشتی است و وجوهشه معرفت یکی دیگه شه و هزاران بعد ناشناخته داره که نعمت های بهشتی اند اونجا که فقط دیدنی نیست و هرچه دیدنی است خدا!!!... خلاصه قاطی نکنید همینطوری یه چیزی پروندم ... خلاصه خدا خودش میگه لعب و لهو ماله دنیاست حالا تو انتظار حیوانیت و بازی در بهشت داری که بهت خوش بگذره!!! فکرا عجبا اگرچه در بهشت هر هر لدت و رحمت و نعمتی توش هست و اینا....

dinn

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

درمورد عوض شدن اعتقادات جامعه صحبت کردیم و درهمون حده مثالهایی که زده بودیم قصدمون بودا نه ربطش بدیم به آمه ریکا ولی حالا که ایطوو شد درباره ی آمریکام صحبت کنیم...که آقا مگه چه عیبی داره رابطه بزنیم یا نزنیم در حالیکه مگه چند درصد نماز میخونن، مرتیکه حاظره زنش بره آمریکا لخت بشه موهاش بیرون و بی حجاب الزاما هم تجاوز بش بشه طی اقامت نشینی مشروبم دوست داره همین مرتیکه ی ایرانی رو میگم اگه بدتر نکنن تو ایران  بعد شما چی میگی؟ مگه چند درصد ایرانی ها نماز میخونند؟ ولش کن. خلاصه آقا صحبت میگفتن سر سیاسته معلوم شد بود!!1 ولی اعتقادات رو در نظر بگیر ساندویچ فروشی معروف و یا فقط بانک آمریکایی پاش باز بشه تو ایران آقا خودمون کودتا می کنیم بر علیه خودمون اگه حتی ساندویچیه مظلوم باشه و کار به دینمون هم نداشته باشه که دارن اگه بیان حالا در نظر بگیر واقعا دست دوستی بدیم چی میشه و فرهنگی که آخوندا دارن اسلامیش می کنن به کجا میرود و جوان کجایی میشه آقا جوانی که از بس پاکه ما مجبوریم بگیم مرگ بر آمریکا جوان هایی که چشمشون پاکه دلشون نور داره اینا خب زود هم گول میخورن با پیدا شدن آمریکا انتظاری نیست لذا صحبت سر دینه مردم  هست ولی من که خطبات نماز جمعه ها رو گوش نمی دم و نمیرم هم متعصفانه ولی چرا صحبت نمی کنند که آمریکا چشه که رابطه نداشته باشیم چرا نمیگن باید تاا کجا داشته باشیم چرا باز نمی کنند مسائل دین رو خوب میترسند دیگه مردم دین ندارند سر اعتقاداتشون از اول انقلاب تا حالا مخصوصا زنای بدحجاب نذاشتن و مگه چند در صد ایرانی ها نماز میخونند؟> لذا جوان نورانی نمیتونیم بزاریم آمریکایی شه و سفارتش بیاد و حالا با وجود ماهواره کار خودش رو کرده در فرهنگ مبادا باز بشه بیشتر لذا مگه چند در صد ایرانی ها نماز میخونند؟ لذا دجار چند گانگی هستیم عده ای نماز هم نمیخونند پس حق میدیم که آمریکایی باشند و دوست داشته باشند لذا اگه دیپلماتیک و اینا است رابطه باید حدش معلوم بشه نه زن آمریکایی چادر بپوشه بیاد خونه ی ما... و هم اینکه وقتی گلشیفته پا میشه میره آمریکا دیگه ما انتظار نداریم که چادر بپوشه و راحت لخت میشه میاد تو میدون و انتظار بیشتر نداریم اینه دوستی آمریکا.آقا آمریکایی ها دلشون میخواد نور جوان ما که آخوند باشه رو بگیرن دلشون میخواد دخترا با آخوندا شوخی و بازی کنند حق میدیم زیباند و الهی حتی از آخوندهای ما خوششون میاد لذا روحانی دوست داره رابطه بهتر بشه بتونه قدم بزنه در آمریکا شاید ولی روحانیت اینطوری نیست دوست نداره پاشو بین کسانی که دوست دارند کسان نه حیواناتی که دوست دارند سگ باشند دوست دارند مثل گاو و گوسفند حال کنند و بخوابن و بخورند الان یکی از بزرگترین آرزوهای کفار که خودشونم دوست دارن این نکته داره ها که خودشون هم میخوان که سگ باشن و راضی اند بعد از مرگ مثل گوسفند بخورن و بخوابن و حال کنند حتی آرزوش رو دارند والا به خدا اینطوریه دیگه این قاطی ش بکنی با اسلام صد رحمت به اسلام آمریکایی که توش ممکنه تفکر و اندیشه و سیاست نو هم باشه ولی خلاصه معلومه دیگه مگه چند در صد ایرانی ها نماز میخونند؟ خمس میدن حالا ما گفتیم خمس میگن تجسس نکن چی کار داری خوب این همه بچه به دنیا نمیاد محض تجسسه دیگه.

mozartive

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

امروزو هم ما رفته بیدیم حرم و دیگه خوب بود دعاگوی کسانی که میشناسیم باشیم و شکر به جای آوریم که همکاریم یا مثلا قومیم  و خویشیم یا دوستیم بالاخره آدم نباید همکارشو بد بنامه و احترامش میکند.الان توی خونه ام و اصلا حال دعا کردن رو نداریم و فتنه است اینجا حسش نیست اصلا و منم تو خونه دلم گرفته بود که رفتم بیرون و ضررم نکردم یه چند نفری رو هم دعا کردیم ما حالا درمورد دعا گفتیم صلوات رو بفرستیم و تجسم کنیم گنبد خضراء را و موقع گفتن عجل فرجهم برای دیگران دعا کنیم که میشه دعای خاص کردن! ! ! البته من یه حال بدی پیدا کردم طرف های گناه و چون گنبد خضرا ء رو به جای پیامبر تصور کردم در ذهنم گنبد خضراء اومد و چیزی شنیدم یعنی میگم اولا تصور کردن پیامبر ممکن نیست ما ندیدم پس میتونیم گنبد خضرا رو تصور کنیم و رمزه و جوابم بشنویم نه حالا مثل من گناه کنی چواب بشنوی رمزیه بین ما و رسول اکرم(ص) ولی تو حرم که ما دعا می کردیم دیدم نمیخواد گنبد رو موقع تصور کردن شخص مورد نظر در نظر گرفت و کافیه همین صلوات به نیتش و تصورش بفرستی هیمنم دعای خاصه هست برای دیگران و ربطش نده به گنبد و پیعمبر طرف رو راهیش نکن یعنی میخوام همینو بگم که آقا صلوات فرستادن و تصور یارو و یاروهه این تصور امروزه به تصویر تبدیل شده و دیگه شما به راحتی میتونید تصویر طرف رو ببینی و در دست داشته باشی و براش دعا کنی ولی تجسم کردن فرق داره یعنی ممکنه چیزی هم بدی و بگیری و یا در احوالاتش بری و سخن مبادله بشه ولی بعضی موقع ها تصورش در ذهن نمیاد یا گم میشه با زور با عکس میشه کار کرد اگر لجاجت نباشه یعنی میگم ذهن آدمی خودش اتومانیک همه چی داره و قوی تره تا پیشرفت کنه هم باز تصور بهتره و کارگشا تره این از این

بعد دیگه امروز دیدم که در دعا کردن مثلا تسبیح ما یه دور صلوات بفرستی دستت مقدس میشه و عرق میکنه و چیز خوبی میشه که به صورت بکشی یا مثلا سر قبور افراد خوب خاکش رو بمال به صورتت این جیزه خوبیه و یه چیزایی هم دردعا کردن میگیریم ار طرف مثلا اگه زن باشه خوب زیبایی ای رو خدا میده یعنی میگم دعا کنی در رحمتت زودتر باز میشه و دعا کن برای دیگران بعد ذکر خدا بگو ذکره خدات کار میکنه و دل رو آروم میکنه و کارسازه ولی اگه درب بسته باشه آدم فکر میکنه ذکرش کارساز نیست

بعد دیگه اینکه دیدیم یه خوبی بهم برسه دلخوشیم زیاده و مشغول میشم  درسته جای شکر گزاری از خدا داره خوبی رسیدن ولی دل نبند به چیزی عزیز شکر خدا رو بکن ولی دل نبند خدا تو قرآن می فرماید که بعضی ها اگه بهشون لطف کنیم یه نعمتی بهش بدیم میگن خداا ما رو دوست داره و خیرمون رو خواسته ولی اگه نعمت رو بگیریم زود میگن خدا پشت کرده به ما خوب حالا آیه اش رو یادم نمیاد ولی توجه کن که اولی مثل دومیه یعنی ما بیشتر به این فکر میکنیم که نعمت رو ازمون گرفت حالا شما به نعمت دادن هم فکر کن درسته شما میگی خوب نعمت داد شکرش رو میکنیم و میگیم خدا بزرگه چه خدای خوبی مگه چه عیبی داره قوابم داره ولی مسئله سر گوساله شدنه و اگه حیوان هم نباشیم آقا دل نبند به یه چیزی که خدا بهت داده این آخرش نیست دل به خدا باید بست وگرنه بهشت سنی هم خوبه اگه ما ببرنمون بهشت سنی ها ما خدا رو هم شکر میکنیم بهشته دیگه آقا و درجه داره تا درجه حالا درجه ی بالا یه طور دیگست اصلا اینجا دعواست که بهشت عرفا کجاست بعضی ها میگن اینا دنبال یه زمین خشکند که نماز بخونن نه دنبال حوری اند حالا اگه ما بریم پیششون چون حوری نیست دورو برشون ناراحت خواهییم شد و اصلا بهشت اینا به درد ما نمیخوره چون اینا غرق در خدان حالا یه بحث دیگه پیش میاد که آقا غرق خدا شدن میگن این نیست که نوری بشی بپیوندی به خدا ها اینو بزرگان میگن که اینطور ی نیست که ما یه چند باری عرض کردیم به اشتباه  خلاصه الغرض دل خوش نکنیم به چیزایی که گیرمون میاد ولی شکرشون رو هم بکنیم

kheradjamE

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

آقا در جامعه شناسی شعور جمعی داریم که یه مرتبه اجتماع پشت می کنند به بعضی اعتقادات و از یه جای خاص سامان میگیره مثلا زن ها بینشون مد میشه که متداوله که فلان چیز مد شد دربین زنان که محسوسه مثلا اگه لباس ده سال پیش رو مرد و زن مخصوصا بپوشه ما که بزرگتریم می فهمیم یعنی می گم بعضی چیزا هست که در جامعه رو به انزال و نابودی کشیده میشه و واضحه اقا دیگه فلان فحش رو مردم تو زمان ما نمیدن بچه ها هم نمی دن دیگه شعرهای کودکان زمان ما با زمان الان فرق فوکوله اینا رو ما می دونیم وقتی می بینی ارزش های جامعه نه سنت های خدا نه ها سنت خدا تغییر نمیکند ولی ارزش معنوی جامعه تغییر میکنه آقا بهتر بگم فکرها و خرد جمعی هم تغییر میکنه مثلا حضرت عیسی(ع) زنده اند ولی تا کنون آقا حکومت اسلامی یا دوران خودشون حکومت مسیحیت تشکیل ندادند نظامش رو ولی یکی مثل امام خمینی اینکارو کردند و الان خرد جمعی ما و ارزش جمعی اگه یکی مثل امام خمینی پاشه شعار بده ضد استکبار اصلا دورش هم جمع نمیشن مردم دیگه گذشت زمانی که آقاصی بیاد شعر بخونه و مردم جمع بشن و معروف بشه و حتی تلوزیون پخش کنه آقا ارزش جامعه نمیخواد خدا میخوادا بزار بهتر بگم رزق و روزی تغییر کرده الان منم موندم که بتونم با وبلاگ نویسی کارام رو جهانی کنم دیگه تغییر ککرده روزی خدا و حضرت خضر(ع) داره جای دیگه رو مخ کار میکنه و ممکنه منم ندونم و سد راهش بشوم...

حالا موضوع ما خرد جمعی کودکان هست که میخوام بهش توجه ویژه بشه که امثال ما که قوی هستند در کار و یه عده ای دارند از هم سن و سال های خودشون حتی کار میکنند اینا آقا متناسب با جامعه عقلشون میکشه یعنی مثلا الان عقل جامعه در دوران جنگ وقتی که من به دنیا نیومده بودم شکل نگرفته بود و درگیری بود بین جامعه شناس و آخوند و مردم و همه جا حالا ما بزرگ شدیم آقا یعنی میخوام بگم  دیگه ما به دوران بچگی بر نمیگریدم و بچه ها دیگه مثل ما بچه بازی و بچگی نمی کنند چرا چون هم سن و سال های من روی کارهایمون کار میکنند و سن و شعور و عقل جامعه اندازه ی عقل امثال ماست پس بچه بچگی دیگه نمیکنه باید به ما برسه و رشد کنه باید میانبر بزنه و بچه ی پاک خوب میدونه از ما بهتر میدونه اگه نماز بخونه که اشکال جامعه کجاست و چه نقشی باید بازی کنه در جامعه ماهم گرفتارشما وخرد جمعی.

jong

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۵۴ ب.ظ | علی | ۰ نظر

یادمه در مورد این حدیث بحث و گفتگو کردم که مشکل جامعه ی ماست و نمیشه در روانپزشکی غربی مرد و زنان رو نباید کنار هم خلق هم دونست و یک سیستم براشون پیاده کرد همگانی این شد درست ولی نه اینکه دیشب داشتیم ما چت می کردیم با یه پسری که یه سال بزرگتر از من بود اسمشم حسین بود تا اذون صبح صحبتم طول کشید آقا ما دیدیم که یارو خوب بحث می کنه یه لحظه شک کردم که خودش رو بالا گرفته یا چیزی داره پیش خدا راستیتش خوشم اومد داشت یه بچه ای رو در مورد شهوت باهاش صحبت می کرد و توصیه خوب می کرد ولی میگفت من پا ذاشتم روی دلم و دیگه عاشق هیچکس جز دوست دخترم نمیشم و میگفت اگه به سن 22 تا 27 8 سال برسی دیگه چی میگی و اینا یه طوری بحث می کرد که دیگه این رد کرده این برهه ها رو و من که گفتم زن نداره که داره نصیحت می کنه و مثل خودمونه و بالاخره ممکنه شهوت غالب بشه از یه طرف بحث جدی می کنه و داره خودش رو بالا میگیره آقا ما خوشمون اومد ازش گیر مختصری دادیم که تا صبح طول کشید اذونش و گفتم تو پیش خدا چیزی داری؟ گفتم آبرو داری؟ گفت نه گفتم پس خودت رو بالا نگیر و تکبر نداشته باش و تواضع داشته باش که برای مرد اگه بخواد به جایی برسه و پیشرفت کنه بهتره آقا این دیگه قاطی کرد گفت نه من کجا بالا گرفتم من فقط داشتم نصیحتش می کردم مگه من چیز بدی گفتم

حالا خلاصه می کنم دیگه چی شد منظورم این بود که و بهشم گفتم که تو میگی آبرو ندارم  ولی کسی که جلوی شهوتش رو بگیره آبرو داره پیش خدا و من فکر کردم واقعا داری و میخواستم برای منم دعا کنی بعد دوباره گیر داد که فلان و من درست صحبت کردم واینا من گفتم که من خودم حرفی رو که خدایی باشه نمیزنم (طوری که خودم رو بالا بگیرم)مگه اینکه حرفم اثر خدایی داشته باشه و در طرف تحول ایجاد کنه و پشت سرم خدا همراهم باشه خلاصه دوباره گیر داد که مگه حرف بدی بهش زدم آخرم این حدیث رو که الان سرچ کردم پیداش کردم براش گفتم که

امیرمومنان علی علیه السلام می فرمایند: «برخی از نیکوترین خلق و خوی زنان، زشت

 ترین صفت اخلاقی مردان است، مانند تکبر، ترس و بخل، هرگاه زنی متکبر باشد، بیگانه را

به حریم خود راه نمی دهد، اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می کند و چون

ترسان باشد از هر چیزی که به آبروی او زیان رساند فاصله می گیرد.»

و گفتم دیگگه که اگه تو زن بودی محکوم میشدم و میگفتم خودت رو بالاتر هم بگیر ولی حالا که مردی مثل ما باید تواضع داشته باشی بعد دوباره گفت من کی تکبر داشتم واینا؟ میخوام که کدروت و دلخوری بینمون نباشه و اینا بعد گفتم یه لخظه داشتی تمام شد و درمورد عجب هم صحبت کردم و گفتم که اگه عچب داشته باشی و خودت رو بنده ی خوب خدا بدونی از اونی که شهوت داره گناه میکنه از اون بدتریم ممکنه پیش خداوند گفت عجب چیه دیگه گفتم عجب مانند تکبره منتهی تکبر باید کسی وجود داشته باشه ولی عجب پیش خودتم ممکنه خودت رو بالا ببریم و اینا بعد گفت من تکبر ندارم گفتم بابا چی میگی آخوندا ده سال درس میخونن پیر میشن باز تکبر دارند و گیرن حالا شما یه شبه چیز...

حالا الغرض این حدیثه رو شما تماشا بکن من به یه نکته توجه نکرده بودم که آقا بهترین صفات مرد بر عکسشه اینا که گفنیم  درست حالا نکته اینه که آقا بهترین صفات مردان سخترین صفاتشونه یعنی دست خودشونم نیست که تواضع داشته باشن یا نه و باید خدا بده این از این که مردترین بشن دوم اینکه امروز بیرون بودم و میدیدم که بعضی از زن و دختران لباس آنچنانی و موهاشونم بیرونه خوشم اومد!!! یعنی محل سگ به امثال ما تنیزارند از بس کلاس دارند و یه بارم در فیلم ها گفتم که زینبی بودن و اینا... ولی حالا بعضی دخترای چادری هر پسری که اومد میخوان اصلا بگن ما چه خوبیم بیا ازدواج البته بعضی شون...البته این صفات درمورد زنا است ولی دختران میتونن و باید تواضع داشته باشند و شوهر

adabbb

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ب.ظ | علی | ۰ نظر

بعضیا کلا ادب ندارن مثلا در حضور رهبر معظم انقلاب برسند میگن چفیه میخوام بعد نه همون چفیه ای که رو دوش مبارکشون هست رو هم میخواهند بعدش با افتخار داستانش رو بر این و اون میگن درصورتیکه ولی فقیه جانشین خداست و هر دعایی بکنند مستجاب میشه این حداقلشه چنانچه بعضی افراد شهادت خواستند و دعای ایشون مستجابه و شدم یعنی میخوام درمورد این صحبت کنم که ما چه جوری نماز میخونیم در سجده با چه لحنی؟ فشار میاریم روی خودمون صدامونو برای خدا چیز میکنیم این سجده لحنت اگه ریاکارانه است و پیر شدی که فایده نداره دیگه تو پیری ولی لحن من و تو در نماز آزمایشی است برای رسیدن به محظر بزرگان که جانشین خدان اگه ریاکارانه است بده پس وبا چنان حالی است که دیگران بپسندند و یا طوری است که در محظر ایشان ضعیفتر یا قوی تره لحن این مشکل داره  و اگه خوابم هستی اینم مشکل داره تازه خدا جانشینی که داره بر زمین این جانشین ممکنه و هست صد البته مظلوم ولی خدا مظلوم نیست پس باید لحن ذکر گفتن در نماز و خدا رو تحویل گرفتن و ناز کردنت پایین تر از روبرو شدن با ایشون باشه ولی آدم بعضی آخوندا رو که صداشون رو میشنوه در تلوزیون و اینا آقا میگه اینا رو ملکوت و عرش نشستن انگار!!!ولی دربرابر رهبر انقلاب خضوع ندارن و عادی اند چه برسه امام زمان(عج) که خدای تواضع اند و ما هم کلا ادب نداریم در این ضمون و بهتره و شرمندگیش برای بعد کمتره که به حظور برسیم پس باید در نماز تمرین کرد و چهره شون رو درنظر داشت داری با رهبرت حرف میزنی خدا که دیدنی نیست ولی جانشینشون داری با حضرت عیسی(ع) هستی خلاصه باید تمرین ادب کرد و پیشرفت کرد.. اینم از تجسم نماز امروز ما که در ضمینه ی ادب شد

babake

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ب.ظ | علی | ۰ نظر

دیشب داشتیم چت می کردیم با بچه ها دیگه دیدم برای خودم مردی شدم و بزرگ شدم و حرف زدم در مورد زن گرفتنم با بچه ها توی چت روم و اینا امشب هم ساعت دوازده به بعد سر همین موضوع قرار داریم با بچه ها درسته دخترا رو بلاک کردم ولی سخت پشیمون شدم و دنبال یه کیس مناسب می گردیم برای ازدواج موقت یا دائم حتی!!! خوب دیگه عقل داریم خودمون و بزرگیم این منتهی ایرادم این قرصه است این قرصه اصلا علاوه بر اختلال در قوه ی جنسی و کاهش میل و تمرکز نداشتن و هزار جور بیماری علاوه بر اینا منو جنون داده اسمش ریسپریدون هست ریسپریدون 2 که میتونید چک کنید قبلانا که نمیخوردم آدم تر بودم و مطمئن تر ولی حالا که ازدواج می خوام بکنم به مامانم الکی گفتم که دختره گفته مامانت نظر چیه گفت باید از بابات بپرسی همین امروز صبحی گفتما و منم قرصم رو نخوردم گفتم به یه روانی دختر نمیدهند و من دیگه خوب شدم بعد بابام اومد تو اتاق و میزد تو سر خودش که بخور بخور اتفاقا امشب دختر عمم هم بود و میگفت آبرومو میبره همه جا و صداشو بالا آورده بود و من میگفتم تو خودت دختر به روانی میدهی؟ میگفت بخور و اینا و من میگفتم خوب شدم میگفت دوباره حالت برمیگرده میگفتم مگه من چه کارت کردم؟ من آتبشت زدم مگه؟ میگفت دوباره میزنی میگفتم یعنی من پدر به این مهربونی رو آتیش میزنم میگفت حالت بد میشه و دیگه مونده بود برام گریه کنه میگفت آتیش نمیزنی حالت بد میشه میگفتم اونبار تو دیونه خونه زنه میگفت تو میخواستی بابات رو آتیش بزنی که آوردندت اینجا بعد منم بهش گفتم که تو رو اگه میخواستم بزنم با نفت اینکارو میکردم نه با یه دونه کبریت(چقدر من ساده ام!!) صحبت می کردم که قانعش کنم اما هی میگفت بخور و بازور میخواست بده میگفتم آخه این قرص رو برای شهوت داده اند که از (حرف بد) رد شدم مثلا حالا نگفتم بهش (حرف بد) بعد گفتم من که دیگه میخوام زن بگیرم چرا بخورم بعد یه حرفی زد گفت کسی که بیمارستان رفته(بیمارستان روانی) بهش زن نمیدن گفتم من خوب شدم دیگه گفت نخوری حالت بد میشه و نمی دونم از کی میترسید که اینطوری خودش رو میزد بالا و پایین!!! گفتم تو آخه خودن دخنتر میدی به یه روانی؟ آخه شما بگید که این همه وبلاگ نوشتم من به خاطر دوتا قرص حالم خوبه؟ فکری است بد عجیب نهایتا 5 هزار تومن بیشتر گرفتم و شد 20 تومن و گفتم قسم بخور که درستش کنی اگر گفتند روانی هست این خانواده اش و دختر نمی دیمم تو باید ببری با خانواده ش صحبت کنی و درست کنی میگفت دست من نیست اینچیزا میگفتم قول بده حالام قرار شد فردا بریم پیش دکتر فیروزآبادی و بگیم میخوام ازدواج کنم ولی این بار با بابام میخوام برم هر چی میگفتم خوب زنگ بزن بهش بگو میخواد زن بگیره بازم قرص بخوره؟؟ هیچی آقا حرف تو گوش مبارکش نمیرفت و خیلی میترسید نه ازمتا از یکی دیگه نمیدونم کیه... یهعنی واقعا به من زن نمیدن چون رفتم تیمارستان؟ این همه وبلاگ نوشتم مشکلی دارم؟ اصلا یکی از شرط های من برای ازدواج شاید این باشه که حرف منو که مینویسم رو بفهمه و محض همین اینو اینجا نوشتم هم که بخونه بعد ایراد نگیره و خودش صادقانه قضاوت کنه و باید بدونه و درک داشته باشه و حرف دل منو متوجه بشه زن عزیزم که چی میگم نه مثل شما خل باشه.و بهشم گفنم به باببام من با یه روانی مثل خودم ازدوج نمیکنم...