یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۵۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

سه برخورد رندانه در زندگی

يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۰۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

دو بحث رندی رو بگم تا یادم نرفته تا بازش کنیم یک فحش بدی دردل دو گزارش بدی در دل سه هم بگم بد نیست دروغ بگی در دل خوب این سه نکته رو داشته باش آقا یه جادوگرای پرو و خدا نشناسی با یه جن معمولی میریزن رو سرت و غم بهت تزریق میکنن و پرو هم هستن و باید بشینی عذاب بکشی پس تو دلت بگو پدر سوخته پدرتو درمیارم و راضی نباش به فضای غمی که یقینا از گناه نیست و یا از سرزنش گناه هست که توبه مخصوص خداست اینا فکر میکنن صاحب روح و جسمتن و اذیت میکنن شیاطین و پشتشونم گرمه که ببندشون به فحش که آبروشون بره و در دل تهدید کن و فحش بده که ممکنه فضا ضدشون درست شه و رسوا بشن آدم به هر کثافتی که مجبور نیست بسازه زندگی کنه پس حواست جمع باشه اگه رحمت خدا کم بشه و گناه کنیم و یا غفلتی مثل خواب رفتن  اینا ممکنه میان و‌خودشون این شیاطین نفوذ دارن و قدرت پلیسی دارن در مملکت متعصفانه که هیچ جا جوابگو نیست لازم نیست غم بخوری و باهاشون بسازی اینا پوستشونم کلفته و خدا نشناسند 

دوم اینکه من خودم مثلا شیوه ای دارم و داشتم از کودکی بعد از اینکه فهمیدم که فکر دلم رو میخونن دیگه فکر نکردم و اینا اصلا میگن بهم دیونه که فکر نمیکنه و جلو میره لذا اگر شما با خودت حرف میزنی ممکنه این القا که مثلا بگی به خودت من برم آب بخورم و پاشی بری این ممکنه این حرف دستور و القای شیطان باشه که با خودت حرف زدی این یک دوم اینکه شیطان که دست بردار نیست اگر حرف با خودت نزنی باز برامون برنامه دارن لذا باید گزارش کار بدی یعنی گزارشگر باشی و تحلیل کنی تا فضا ضدت نسازند و نگن دیوونه است و‌هم مسلط بشی بر اوضاع کاریت یعنی خودت حاکم باشی نه دستور شیطان شیطان القا میکنه واگلی اگر شما گزارش بدی و مسلط بشی میتونی فضارو تغییر بدی در مرحله ی بالاتر ذکر گفتن هست که به حای اینکه آنچه میبینی و میشنوی رو در دل خودت با خودت گزارش بدی و رندانه بحث و فضا رو به سمت و سود خود تغییر بدی به جای اینکار بشینی ذکر بگی چون همه که فکرشون کنترل نمیشه همن وقتی مه بخوان حرف دربیارن پشت سر خودشون و حرف دلشون رو بخونن بلکه باید بدونی الان شما بشین ذکر خدا بگو و نمیخواد فشار بیاری فکر کنی ولی یه موقع دارن فیلم سینمایی از زندگیمون میسازن پس باید خودمون به نفع خودمون در دل و عمل گزارش بدیم که گزارش فرق داره مثلا هرچیزی که میبینی گزارش بدی یا هر آنچه شیطان داره عوض میکنه گزارش بدی یا از آینده کاری که میخای بکنی  به نفع خودت یا بن ضرر خودت بستگی داره به شرایط انسان موجود بزرگیه که با شیاطین کنترل میشه باید گلیم خودت رو بکشی بیرون وگرنه مسلط میشن اینا یا حتی گزارشت مثلا موقع سرسفره که جمعند همه سرت رو باندازی پایین و توی صورت افراد خانواده نگاه نکنی و گزارش هاتو و اخباری که رخ داده و چیزای جالب و کارایی که میخوای بکنی رو حتی اینبار بر زبان بیاریم پیش خانواده چون شیاطین سر سفره دستگاهشون روشنه!!!

سوم هم که گفتیم دروغ بگو در دل که جای خداست اگر شیاطین اومدن و مسلط شدن دروغ بگو بگو‌من ده دقیقه دیگه میام تلوزیون نگاه میکنم ولی نرو چون شیطاین جن میشنوند صدای دل رو پس با خودت دروغ بگو طوری که رند باشی نه خودت هم گول بخوری پشت سرشون ولی در زندگی موب نیست دروغ بگی به مردم ولی در دل پیش شیاطین رند باش اینا حق ندارند بیان تو دل ما و هرچی اذیتشون کنی و برنامه شون رو‌بهم بزنی بنده ترت میشن ولی اگه حرفشون رو گوش بدی و‌مسلط بشن جلو پیشرفتت رو میگیرن و بنده اشون میشی همون کاری که دکتر روان پزشک با من کرده که فکرم کار نمیکنه و زود همه چیز رو‌فراموش میکنم و نمیتونم تصمیم بگیرم و‌ زیرکانه جو رو در دست بگیرم اینا ارتباط دارن با هم با یه قرس چوسکی

منهی توجه کنیم که شیاطین رو میشه بازی داد ولی فرشته ها بعید میدونم گول بخورن مثلا شما با خودت در دلت بگی امروز باید پیتزا بخرم ولی میخوای شیاطین رو گول بزنی خوب معلومه گول نمیخورن چون اینکاره نیستی ولی اگر همیشه وقتی میخوای حرفی بزنی قبلش در دلت اول بگی بعد دو ثانیه بعد همون حرف رو بزنی اینطوری به پیش بری اعتماد شیاطین جلب میشه پس باید اول کار کرد و فرشته هام گول نمیخورن و اصلا بازی دادن شیاطین کار سختیه چون اینا خبره اند و روانشناسای ماهری اند باید از راه خدایی وارد شد همین نماز کلی کمک میده و اینا که گفتم فقط تکنیک بود نه راه باز دراز جلوی رو لذا اینجا اگر بر زبان بیاری که ساعت هشت میخام برم پیتزا بخرم راحتری تا توی دلت فکر کنی و اگه دعا کنی راحتری تا بخای خودت تسلط پیدا کنی با خدا باشو خدایی کن!

رباعی خیام آنانکه

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۴۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

آنان ‌که محیطِ فضل و آداب شدند،

در جمعِ کمال شمعِ اَصحاب شدند،

رَه زین شبِ تاریک نبردند به روز،

گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند.

رباعی خیام صبح

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۱۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

صبح است، دمی بر می گلرنگ زنیم،

وین شیشهٔ نام‌وننگ برسنگ زنیم،

دست از اَمَلِ درازِ خود باز کشیم،

در زلفِ دراز و دامنِ چنگ زنیم.

حرمت جالب

جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۳۲ ب.ظ | علی | ۰ نظر

خوب همونطور که گفتم ما استعداد داریم توی فوتبال ولی چرا بازیکن خوبی نداریم؟چون اصلا فوتبال بازی نمیکنیم و حالا کار به تیم فعلی ندارم بلکه اینا خوب بازی کردند و بازیکن های متوسطی بودن یعنی خوب ولی برنامه نداشتن یعنی اگر گلی ایران بزنه باید توی تمرینات و برنامه هات پیشبینی شده باشه درصورتیکه ما گلهایی که زدیم شانسکی و اینطوریه که خدا مگر راهی رو باز کنه این یعنی ضد فوتبال یعنی برنامه ی نود بزاره و بازیکنان ما بخوان از زیر بار مسولیت جا خالی کنند که باخت تخسیر ما نبوده و دوباره ضد فوتبال و میریتاریسمی و بها ندادن به استعدادها جلو برویم و شکست و مصدوم کردن استعدادها درحالیکه عراق بازیکنانش ضعیف تر و بی ادعاتر از ما بودن ولی از تو ماهواره دیده بودن که توی اروپا باید چه طوری برنامه داشت و گل زد و دیدشون بالا بود ولی ما میشینیم نود نگاه میکنیم ونتیجه و اصلا بازیکن خوب نمیشه ساخت و نه ظرفیت روحی هست نه چشم دیدن ظاهری یعنب الان یه بازیکن خوب پیشبینی نشده که بچه ها چطوری روش کار کنن و روحیات و تجسس و زندگیش اصلا یعنی زندگی غیر فوتبالی اصلا جاباز نکردیم و پلیس میگه دردسر برا ما درست نکنید که بخواین مشهور و قهرمان شید همین بازیکنان تبم ملی بسه و اعصابمون رو با اندازه ی مافی خورد کردن و مشغولمون کردن حالا بازیکنان ما مخصوصا در وسط و حمله اصلا نمی دونن چیکار کنن و چطوری تغزیه کنن و برنامه بسازن برای مهاجم الان بازیکنان متوسط بودن و یه تیم کوچک عربی واقعا قله ی موفقیت نبود که ازش بردیم لذا باید باز این نکته فرامپش نشه که پیشبینی بشه که جوان ها بخوان قیام کنند باید در اقتصاد همه جا راهی برای پیشرفت ها پیشبینی بشه نه که سرکوب بشه و طراحی نشه ما باید بازیکن ساز باشم نه ضدفوتبال ساز الان بازیکنان تیم بد نبود ولی باید بازیکن ساز باشیم تا اینکه اکه کسی کل زد فحش نشنوه و تشویق بشه و پیشرفت کنه و نترسه از جان و زندگی و تیم هاژ مافیایی و قدرت ها

روز حشر

جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۳۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

امروز صبحی توی نماز جماعت شرکت کردم و یاد روز محشر افتادم که همه ی مردم اونجا جمع میشن لخت وقتی لخته بدون که همه توی موقعیت خاصی هستیم که حواسمون دنیوی نیست و چیزای دیگه هم میشه فهمید که بر اهمیت اون زمان دلالت داره مثل خواندن نماز جماعت که روبروی خدا سربزیر انداختیم تمرینی است برای آدم شدن و قرار گرفتن توی اون موقعیت خاص بعد میبینیم که بسیاری از حرفا و اعمال روزانمون اشتباه هم نباشد ازروی غفلته مثلا چرا قرآن نمیخوانیم و یاد خدا چون غافلیم بعد یاد کردم نمازم رو که چقدر موقعیت خوبیه که آدم در مقابل خدا سجده کنه و چقدر نزدیکه و خداوند داره نگاه میکنه و فرشتگان ولی باز ما حواسمون نیست اصلا انگار وقتی جوانی در سجده خدارو میخونه میخاد نظم فرشتگان بهم بریزه و کلی دعاش میکنن ولی ما اصلا نمیفهمیم و خوبم هست که بزرگ نشیم و ظرفیتشو نداریم ولی غفلت بده و اینکه نزدیکتر شیم نه که فراموش کنیم خدارو و گناه کنیم احیانا اینم فهمیدم دیگه اینکه روز محشر یقینا با این همه افراد و مردم که از اولین تا آخرین مردم جمع شده اند در پیشکاه خداوند ما یقینا کنار پیامبر نخواهیم بود و اگه موقعیت خاصه عمومی نباشه دربرنامه ایشان را هم اونموقع نخواهیم دید در صورتیکه به خودمون خعلی امیدوار و خوشبینیم و ترازوی اعمال ما هنوز کشیده نشده میدونی مثل چیه مثل نقاشی بعضی افراده که اینا طرح تجسمی رو میکشند ولی ما استعدادشو نداریم که یه ماشین مثلا نقاشی بکشیم و تمرینم نداشتیم حالا بعضی افراد و خعلی افراد اصلا از ما بالاترند ولی ما خبر از درون نداریم و نفس شناس نیستیم بعد خیال میکنیم خعلی آدمیم!! درحالیکه خعلی ها مقام بالاتر نزد خدا دارند و آدمترن خلاصه باید روز حشر رو فراموش نکنیم و توی ذهنمون باشه که میخواهیم جلو خدا وایسیم بعد متوجه میشویم کارامون و حرفامون زیادی بدرد نخوره

خطبه دو نهج البلاغه

جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۲۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر
امشب تو خواب داشتم عذاب میچشیدم بعد آخرش با یه نفر رفتیم بیرون که کتاب نهج البلاغه رو بخریم و دیگه بلند شدم از توی خواب من معمولا اگه یه رزق و روزی الهی یا یک انتظاری که از ما جوان ها میره داشته باشیم ولی این خصوصیت و برنامه و عقب افتادگی رو نداشته باشم از بالا یه کاری میکنن که افسرده بشم و انقدر توی آمپاس میمونم تا راه جدید کشف بشه و از غم بیرون بیام مثلا برقصم یا شعر بخونم یا وبلاگ بنویسمذو نقاشی یا عکس از خودم بگیرم و  هرکار دیگری که انتظار میره تا غم هام کم بشه اینطوریه!!! 
بگذریم آقا ما توی خطبه ی دوم نهج البلاغه موضوعی پیدا کردم که آقا شما توجه کردی که ما رو میبرند به سمتی که خودمون مدرک بگیریم و خودمون به کمال برسیم و خودمون بریم بهشت اصلا و مخصوصا در روانشناسی که آقا همه ی ایرادا رو از خودمون میداند و راه و هدایت رو که مثلا شما خودت اعتماد به نفس کاذب داشته باش خودت با این کارا پولدار شو و اینا و اینا خوبه تا موقعی که تکنیک یاذبهتر بگم علم باشه ولی ما اصلا خدا رو کم در نظر داریم تا کارمون رو اصلاح کنه بعدشم خیلی بی معرفتیم شاید رسیده باشیم و خدا نخواد حتما اون چیزی که فکر میکنیم مصلحت و کمبود ماست مثلا خونه مجلل یا مدرک بالا اینارو تو از کجا میدونی مصلحته لذا بحث بحثه هدایته که دست من و تو نیست حالا توجه کنیم به اول خطبه ی دو حضرت علی ع

((1- ستایش پروردگار 
ستایش مى‏کنم خداوند او را، براى تکمیل نعمت‏هاى او و تسلیم بودن برابر بزرگى او و ایمن ماندن از نافرمانى او. و در رفع نیازها از او یارى مى‏طلبم زیرا آن کس را که خدا هدایت کند، هرگز گمراه نگردد، و آن را که خدا دشمن دارد، هرگز نجات نیابد و هر آن کس را که خداوند بى نیاز گرداند، نیازمند نخواهد شد. پس ستایش خداوند گران سنگ‏ترین چیز است، و برترین گنجى است که ارزش ذخیره شدن دارد، )))

یعنی هدایت و نجات و بی نیازی و کمال دست ما نیست و باید بریم سراغ خدا و ستایش خداذمی فرماید گران سنگترین یعنی شما از راه خدا به پیش بروی هیچگاه غم نمیخوری کهذای کاش پیر نشده بودم ای کاش درس نخونده بودم این راهو نمیرفتم و اصلا میگه بهترین گنج است!!!
خوب اول خطبه هم راه رو نشون میده که حالا بشینیم تا خودش خدا هدایتمون کنه خوب من چه بکنم پس؟؟که می فرماید ستایش کنیم خدارو نماز و دعا به نحوی ستایش کنیم و دعا کنیم که تسلیم باشیم و نافرمانی نکنیم یه وقت و نیازهامون رو مشروعا از خدا بخوایم بعد می فرماید زیرا کسیی که از طرف خدا هدایت بشه هرگز گمراه نمیشه یعنی دست ما نیست باید توکل کرد و سپرد و در این راه تقوا داشت تا به هدف برسیم هدفی که هر گز پشیمانی ندارند و سعادت ماست اصلا. 



ریای مشفق

پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۴۵ ب.ظ | علی | ۰ نظر

بالاخره ما هنوز نمیدونیم من که سیستم امنیتی جاسوسی خونواده ها چه طوره و آیا ما داریم اصلا گروهی زندگی می کنیم و با اقوام وضع منو هم که داری لذا فضولی و اینا ولی یه پیرمرد پیرزنی که نیاز به توجه دارن و دارن فراموش میشن و کوه تجربه و معنویت اند خوبه به یادشون بود لذا میخواهم یه روش رندی بگم که آقا شیاطین و زنا که نمیزارن ما نماز بخونیم اگه صدامون درآد میگن نگاه کن این با صداش منو داره میخواند یا اصلا کاری میکنن که ما ریا کنیم حتی در خانه ولی نماز جماعت که با شکوهه و روحانی طرف قویه و بلند باید بخونه ولی ما میمونیم تو خونه چه کار کنیم ما مردا و یه سری توضیحات در اشعار دادم که خوب یادم نیست یه توضیحاتی قبلا دادم یه توضیحاتی چند روز قبل الان هم میخوام بگم ریارو باید با ریا جواب داد و شما موقع نماز باید حواستون جمع باشه و دیگه برای خداوند بخوانیم نه مردم و شیاطین ولی صدامون رو منفور میکنن و اذیتم نکنن فضای خانه بده و بهتر بگم ایجاد نکردیم یعنی من خودم فکر کنم گروه های متخصص منتظر نشستن که من کلامم چیه و چی میخوام و چی میگم خوب تو همچین شرایط گفتیم میشه کلک زد ودچرت و پرت و دروغ که نه یه طوری اعتمادی رو که داریم رو کم کرد البته که باید راستشو گفت ولی اگر ساده باشیم اسرار دلو بگیم بد میشه لذا هر راستی رو نباید گفت و دروغ های گنده گفتیم بگیم که رو حرفامون حساب نکنن دروغ گنده منظورم ارزش فساد نیست بلکه دروغیه که هیچکه باورش نشه و بدونه سرکاره طرف  و اماخوب ریا رو با ریا جواب بده در جنگ یعنی آقا شما قبل از نماز بشین اگه قوی هستی صورت مراقب رو در نظر بگیر و ریا کن و توی صورتش به نحو عجیبی بلندتر از نماز سوره ی توحید بخون اگر حتی مراقبت رو هم نمیشناسی به نحو عجیب غریبی ریا کن پیش از نماز و جلب توجه کن و به احساساتشون جواب بده و سوره و حمد شعر و داستان تو خلوت بخون تر این صدات درآد و موقع نماز دیگه هشدار نزنن که این حرف زد ببینین از لحن صداش که تو چه هوایهرو بازیشون بده قبل از نماز پس ذکر بلند گفتن هم برای ما مردا حتی ریایی که در عبادت ریا بده خوبه! ! !

زن لوس ننر

پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۰۵ ق.ظ | علی | ۱ نظر

دختر نه میتونه به نظر من تواضع داشته باشه یا با پسر و مرد همکلام بشه ولی برعکس انتظار ما زن خطرناکتره از دختر مگر اینکه دختر فاسدی باشه ولی زن محجبه که شوهر داره نیاز به مراقبتش بیشتره و خطری تره تا یک دختر که ازدواج نکرده دیگه خودتون بهتر میدونین بعضی شغلا مثل روانشناس زن که چقدر خطرناکه در صورتیکه میخوان از دخترا و زنانم دفاع کننا شاید ولی اصل تفکر و شغل روانشناسی زن که با مردان طرف بشن خودش ایراد داره و حالا چیزای دیگرم بگیم که حضرت چندین مرتبه گفتم امام علی ع فرموده اند که تکبر مثلا بهترین صفت برای زنه یعنی زن با پیشرفت با هم صحبتی با مرد غریبه و نامحرم اصلا تناسخذو نسبیت و حرفی نباید داشته باشه اگر بهترین زنه اینطوریه اگر فاسد نیست تکبر داره و نمیخنده با مردان و نزدیک نمیشه و هم صحبت اصلاذمیگه این مرد به من نگاه کنه برام افت داره و کلاسم پایین میاد و در حد من نیست و یه نوع بدبینی داره نسبت به مردا و مردان نامحرم رو پلیس و حتی ممکنه جاسوس ببینه که این از ترسشم هست و پا بزاره بیرون از خونه مخصوصا دارم درمورد زنان جوان روانشناسی میکنما که بره بیرون راحت نیست دیگه چه برسه شغلی داشته باشه که بخواد با مردان طرف شه خعلی براش سخته این زنان خوب کلاس دارن و باکلاس ترین زنان اند و فکر میکنن عقل کلن چون تکبر دارن و فکرشون درسته و مدافع حقوق زنان اند حتی اگر فمینیستم نباشند حالا بعضی زنان پست رو نگاه کنید فکر میکنه اگه مردی خودش رو نشون داد و ابراز وجود کرد یعنی من نیاز به جنس مخالف و نیاز جنسی دارم که خودمو نشون داده ام و همه ی مشکلات مردان را جنسی پنداشت دارند  درصورتیکه برعکسش درسته و این درمورد زنان صدق میکنن که زنی که خودشو میخواد به نامحرم نشون بده همش موشکل داره ولی درمورد همهذی مردان صدق نمیکنه و نباید قضاوت کرد درموردشون ولی مردی که فاسده و‌نماز نمیخونه و همش فحش میده و خدایی نیست اکه خوشال شد فکری داره درمورد زنش و اصلا هیجانات و رفتارش و‌نیازش دست خودش نیست و شیطان میبرتش اینور و اونور ولی زن نه زن هرجا پیداش شد درکنار مردان نامحرم تا اونجارو به گند نکشه و یا خرابترش نکنه باید دعا کرد

تکاثر

چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۶ ب.ظ | علی | ۰ نظر

بله درسته که اگه برای دیکران مخصوصا به خاطر بخشیده شدن گناهان درستکه که میکن اگه برای دیگران دعا کنیم فرشته ها برای ما دعا میکنن و دعای فرشتگان هم مستجاب میشه متعصفانه ه ه ولی یک مسلمان خودش باید ایراد خودش رو بدونه و دنبالش باشه و اصلا دقدقه داشته باشه وقتی میره جلوی خدا می ایسته یعنی شما باید خواسته و دعا داشته باشیم این خواسته داشتن و حوائج داشتن همونطور که گفتیم ادعونی استجب لکم اصلا تجویز میشه به خعلی ها که فکر کنن مثلا رژیم منفور صهیونیستی چند نفر از ما رو شهید کرد خوب باید دعا کنیم نابود شه و اگه مسلمانیم دقدقه داشته باشیم یه سری دقدقه ها هست که حرف دلمونه و باید برد پیش خدا من یکی اشو بردم بعد تو نماز ریام کم شد و صدای بلند خواندن ارکان تبدیل شد به صدای دل و خفه شدم و روم نشد بلند بخوام واز خدا حرف دلم رو لذا ساکت شد و همینکه یا الله هم بگیم و در نظر داشته باشیم حوایجمون رو خدا بهتر میدونه لذا فکر کردم به این مساله رساله که مرد ها باید بلند بعضی ارکان رو در بعضی زمان ها بخوانند خوب من قبلا گفتم شما اول ثابت کن مردی و نامرد نیستیم و ادعایی هم نداریم یه جا دیگه گفتم بلند بخونیم صدامون رو منفور میکنن و از صدامون همه چیزمون لو میره اگر گنهکار باشیم مخصوصا و اینجا امروز چیز دیگری به ذهنم خورد که اولا خدا میگه از رگ گردن نزدیکترم دوما در نماز ریا خعلی بده و جاسوسا هم هستن لذا اینجا همینکه صدا رد بشه از گلو ولو خعلی یواش باشه به نظر من حکم رساله صدق میکنه که بلند خوندی و زنان باید یواش بخونن چون دستوره و حکمه ‌س بهتر اصلا صداشون در نیاد ولو از گلو رد بشه یعنی زبان حرکت نکنه و دهان باز نشه و‌ همه اش از داخل دل بخونن لذا این یه تکنیکه برای مقابله با شیاطین و جاسوسان نه یک اصل! شدیم تیله مجتهدا.

پیدایش ظهور رب در تجلی زمان

چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۰۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

نکته ی خاصی قصد ندارم بگم یه کم میخوام از قبلنام بگم بینم چی میشه قبلنا که کوچیک بودم حتی قبل از بلوغم یادمه فضام غم بود و دلم میگرفت و خعلی بیشتر از الان به فکر مرگ بودیم و یه تاریکی و شب میشد ترس داشتم و فضای برزخی خواب و بیداری بود انگار ارواح انتظار داشتن براشون خیرات کنم و همش یاد مرگ بودم و الانم جوان ها با پیدایش اینترنت و فضای مجازی کمتر یاد مرگ می کنیم من که خعلی غمگین بودم و دوران بلوغ که بیشتر شد و خعلی از مرگ به تناسب بزرگتر ها میترسیدم و به فکر بودم و جای تاریک که می نشستم مثلا میرفتم تو فکر و خیره میشدم و عادت کرده بودم و میدونستم بزرگتر اگه بشم عادی میشه وضعم و اصلا روایات هم میگه زیرک کسیه که زیاد یاد مرگ و خدا باشه ولی الان کلی آرزو دارم و اصلا فکر نمیکنم که بخوام برم و یه نوع آرامش ‌و آمادگی کاذبی دارم که انگارجام خوبه ولی فکرش که میکنم با محاسبات جور در نمیاد و اون وقتا مردگان و ارواح در زندگیم بودن انگار علاوه بر شیاطین و فضای مذهبی بیشتر بود و مثلا مد بود دوستام که میرفتم مسجد با رفقام کتاب سیاحت غرب میخوندیم و میترسیدیم و جوان ها اندیشه شون فاسد نشده بود و فضای مجاز خلاصه میشد به تلوزیون ولی الان اون بخت برگشتی و ناامیدی و غم و پژمردگی و گناهام خعلی کمتر شد و بزرگان دعام میکنن و فضام خوبه و مردگان فکر کنم مثلا جدم انتظاری ازم نداره و مسولیت و جای خالی ای حس نمیشه و مخصوصا دعای خیر بزرگان اوضاع معنوی ایم رو از غم خارج کرده ولی بالاخره گریه نمیکنم و روزی اشک ندارم و هنوز موندم که اوضاعم خوب شده یا بد و خعلی کوچیک بودم در دید بزرگترها حالا انگار از دماغ فیل افتادم و انتظارات فرق کرده و یه عده رو درگیر کارای خودم کردم که روزی الهی ایم کم شده خودبه خود و نمیتونم پرواز کنم و دعا کنم چون هرکی یه انتظاری داره و منم شخص مهم و رویایی اینها نیستم فی الواقع و گرفتاریم برای دیگران از بازده کاریم حس میکنم بیشتر شده که معنویتم رو کمتر کرده دلم میخواد بشینم سیر گریه کنم در خلوت بعضی وقتا ولی فرشته ها نمیان نمیخوان انگار دوران غم به سر اومده و راه رو نمیدونم که باید پله ی بعد چه کنم که خدا راضی باشه از دستم و قبلا خعلی تو فضای روضه ها بودم و به کلی فضام عوض شده البته قرص هام هست و نگاه دکتر که نمیخواد افسرده باشم و غم بخورم ولی میدونی لازمه بعضی وقتا انگار راهم عوض شده و افتادم روی ریل دیگه و مقتضای سنمه که اینطوریه البته تحصیلات هم تاثیر داشت که هر روز بخوای بری مدرسه و درس بخونی و کنار رفیقات باشی و درسی که باید یاد بکیری و ارتباط با معلم ها و اساتید و برنامه هایی که وجود داشت و صبحایی که با زور از خواب بلند میشدم و فضایی که فرشته ها دعا میکنن و کمک میدن کسانی که درس میخونن و رحمت نازل میشه رحمت الهی و انتظاراتی که با الان خعلی فرق داره.....آه زندگی