اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۹۷ مطلب با موضوع «داستان بیمارستان کشیده شدن» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۲۹ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
اقا ما هی میایم پست شخصی ندیم نمیشه تبلتمون ویروسی شده نمیدونم چشه باید بزنم تو سرش تا کار کنه بعد میگم نکنه انتقامشو ازم بگیرن و یکی فردا بزنتم یا اصلا صدای ضربه رو ضبط کنن و پخش کنن کاری که جاسوسان امریکایی میکنن به قول آقای فاطمی نیا ره که دیشب گوش میدادم اینکه زنبور عسل باید خودش بره به حال خودش روی گل ها چنانچه قرآن فرموده که شفا باشه نه اینکه شیره و شکر بدن بهش این به عنوان مربا هست پس صدای مارو ضبط نکنین بی اجازه که فایده و اثر نداره بزار خودمون فیلم میگیریم! دوما تبلت خراب شد وو یاد بدبختی  هام افتادم چک کردم دیدم حالش برای این خرابه که چرا مثلا شاید زودتر ما حمله نکردیم برای فتوح جهان اولا ما مذاکره میکردیم وتحریم بودیم یعنی بزرگان ما تسلیم شدن چون اقتصاد خراب بود شر کولشون میافتاد لذا ساکت شدن و مظلوم بعد کار دست امثال ما افتید که ما هم تا تونستیم بچه بازی کردیم و مخشونو زدیم یعنی سیاست بحث هسته ای و تحریمی بیشتر بچه بازی شده بود! خوب دلیل دوم که من مذاکره کردم و قوی نبودم قرص هاست من ۸ سال قرص اشتباه بهم دادن به گفته ی دکتر که گفت اشتباه دادن قرصتو حالا یا منظورش ممکنه قرص دیگری باشه ولی اون مضرره رو حذف کردن عدد هشت هم بتازگی خبر داریم مقدسه خخخ آقا ما هی نوشتیم نوشتیم هیچکس یا نشنید یا نیومد چک کنه و وکیل بشه انگار از آمریکا قرص دادن به پای ما! لذا زجرش هم ما کشیدیم هم امریکای بدبخت و حالا که عوض شده روحیه ی منم با قرص ها تغییر کرده و این طبیعیه که در نوشته ها اثر داره ولی سهل انگاری از من نیست و من مقصر نیستم که تبلتم رو خراب میکنید و ویروسی جرا اینکه شما اصلا پیش دکتر من نرفتید و منو منزوی کردید حالا صدا و سیما شده یار من این فایده نداره دیگه دیگه مخ من داعونه داعونه من تا موقعی که قرص بخورم تحت تعقیبم بدتر از زندانی ها  یعنی زندانی ای اگر مرخص شد به بهانه ی دزدی دیگه به اون صورت گارش ندارن درسته پرونده ش سیاه شده ولی ولش میکنن بره پیش زنش حالشو ببره ولی ما  تو اردوگاه خانه ای اسیرمون کردن دکترا بعد هم بزنم تو سر تبلتم میگن این دیوانه اس  باید زنجیر بهش وصل کنن بفرستن تیمارستان یعنی رقیق حال مااینطوریه البته نمیخواستم بگم ولی گفتیم دیگه امیدوارم دیگه تبلتم رنگی رنگی نشه و خراب نشه و منو مجبور نکنن بزنم تو سرش البته من با محبت با دکترم صحبت کردم دیدم نشد!نمیزارن که ما حرف بزنیم که!!!در همین حد بابا بی میل!

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۰۸ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

الان داشتم برنامه ی شبکه چهار رو میدیم استاد دینانی و استاد مجری یک حرفایی میزدن دریا دریا، منم باید برای دکترا بگم حالمو تا خوب بشم مسائل متغصفانه زیاد بوود و استاد استاده روحه دیگه و منم اولا گناه کرده ام و فراموش کاریم دوما فشاری که روم ایجاد شده که ترسیدم و به مرگ فکر کردم خوب دیگه چی بود؟ بزاربینم از برنامه نکته هاشو میشه درآورد مقدمتا اینکه مثلا شیطان ها که بهشون بله گفتم و ردشون نکردم و ضعیف بودم و امتحان بود برای مرحله ی بعد بعد دیگه شهوات که ما فکر کردیم باید همش جسممون خوب بشه نه بلکه روح هم تقاضا داره و به گناه افتادیم و چون آدم بارزی هستیم عالم ریخت بهم با گناه ما! خوب من تو خونه راستش نکته ی دوم رو باز کنم که آقا تمرکز و فشار بزرگان بیشتر شد و خوب هم بود برام یعنی استاد میگفتن که اگه یه آدمی رو 100 سال مثلا در خانه نگه دارن خوب این به کجا میرسه؟ مقاوم میشه؟؟ نه بلکه باید روی امثال ما کار و توجه بشه منم که همش تو خونه ام حالا مجاز و تلوزیون و اینترنت یاری میده ولی تلوزیون از بیرون و درون حمله میکنه و ما هم اگر استاد قوی نظارت کنه رویمون نه که شیاطین میبنینم که به فکر شهادت میافتم و ضعف دارم و یه نکته ای بسیار مهم که میخوام صحبت کنم اینه که من جلوی تلوزیون از بس فضا سنگین شد اینو محض تجربه میگم یا مثلا توی اتاقم خوب انتظار داشتن از من بزرگان که یاری بدم و بیام بالا ولی من گناه کردم و الان داغونم و حال معنویم بد و درسته به آرامش نسبی رسیدم ولی کروکورو فراموش کار شدم ولی اون موقع که گناه هم نکرده بودیم آقا فشار به جان رسیده بود دیگه که این خوبه و باید حتما برسه ولی احوالم چه طور بوده این دو سه هفته که باید بگم اولا اینکه تا ما اومدیم رشد کنیم و مورد توجه بزرگان قرار گرفتیم یازن ها توجه کردن و اومدیم بیام بالا و خدایی بشیم بابام زنگ زد تیمارستان که منو ببرن که این خعلی بده و دیگه تو تیمارستانم مشکلی ندارم چون تمرکز نیست و توجه و امتحان بزرگان ولی اسیر شدم وباید قرص بخورم پس امتحان بزرگان رحمته برای تجربه و باید رنج و سختی کشید تا مرد شد نه اسارت نامردی دوما خودم ضعیفم آقا یعنی جلوی تلوزیون همش به خودم و احوال خودم و خودیت و مبتلی به خودم هستم نه به تلوزیون یعنی برنامه ی تلوزیون رو هم میبینم دارم خودمو میبینم این درمورد برنامه هاییه که دوست دارم وگرنه کلا برنامه هارو که این چند روزه میبینم خودمو میگیرم مثل پیام بازرگانی که میگه خودش رو نمیگیره و اینا خوب اولا من فکر کردم جنگه و باید فیلم بازی کرد و همش در خودشناسی نبوداااا بلکه خود بینی بود و این خطرناکه و این عجب هست!!! این ضعف من که در مقابل بزرگان سر خم کردم و الان با فرمایشات استاد تجربه شد و فهمیدم که عظمت بزرگان منو رسوا کرد و شناخته شدم که چقدر ضعیفم و آدم قوی ای نیستم! حالا یه موقعی آدم خودشناسی میکنه بلکه داره فکر میکنه به موضوعی و داخل خودشه حالا خودشناسی بحث جداست که به عقل من نمیرسه دقیقا چیست ولی خودبینی جداست از خودشتاسی خود بینی یعنی خود بزرگ کردن و توجه به خود به صورتیکه مخ شمارو داشتم جلوی تلوزیون میزدم و خودمو گرفته بودم خوب این از عظمت بزرگان هست و ضعف من در مقابل شما ولی من فکر کردم شیاطین دارن حمله میکنن بهم نگو بزرگان داشتن امتحانم میکردن و من نفهمیدم و شکست خورد چون تجربه نداشتم و ذکر خدا هم نگفتم و فیلم بازی کردمو اوضاع هم خراب بود و روی آنتن بودم و دیگه مسخره بازی درآوردم که به گناه کشیده شد و الان آرومم ولی الا بذکر الله تطمئن القلوب باید پتاه به خدا ببریم این اوقات باید قران خواند موقعی که روی آنتنیم و به خدا فکر کرد نه که مثل من بریم شهوت بیافریتیم و دیگه خدایی نباشیم و عالم  رو بهم بریزیم و شکست بخوریم خوب دنیا محل امتحان و زیاد کردن بچه و اینا است طبق قرآن یعنی هی جنگه هی باید شکست خورد و ییروز شد امیدوارم اگه بزرگان باز هم دعام کردن و بهم فکر کردن شاید الان هم هستن و من کر شده ام و کور!!! دفعه ی دیگه سعی میکنم اول قرآن رو بخونم تا خودمو نگیرم و انقدر ادا و اطفار چلوی دوربین تلوزیون و دوربین شما درنیاورم و اذیتام و روان بازیم کمتر بشه.

ولی دو مساله درجوار بزرگان اذیت کننده ست یک شیاطین دارن از تلوزیون ماره میبینن دوم شیاطین دارن از طریق چشم ما نقاط تمرکز رو کنترل و میبینن که ما چی میبینیم و خوب انتظار دارن در جوار بزرگان یعنی سیاست تعیین میشه از طریق رفتار گفتار کردار و بینایی هم کمتر دروق میگه چشم لذا روانی میشیم که زیاد نباید دل داد به برنامه های شیطانی و فیلم خوبه ولی نه هر فیلمی لذا این حالات عصبی موقعیه که تمرکز روی ماست و جمعند و قانون و قضاوت دارن و ما محکومیم لذا باید بفکر خدا بود و پیش خودمون باشیم بیشتر و نمیزارن با خیال راحت تلوزیون ببینیم حالا اگر تلوزیون خودش دوربین داره ممکنه بشه بزرگان رو تحمل کرد ولی کنترل بینایی چشم ما که چشم ما دوربین شده آزار دهنده ست و باید حتما خدایی بود برای دفعش و ذکر گفت گاهی هم ناچاریم یعنی به ننه ی خودمونم نمیشه نگاه کرد گاهی!! من خودم این روزا جلوی تلوزیون اصلا نماز یومیه میخونم و راحترم و قشنگترم میخونم ارادی و غیرارادی!

ببین اینا نکاتیه که شیاطین مسلط میشن و باید تربیت شد و آموزش دید و فراموش نکرد تکنیکارو مثلا یقینا نفر اول کنکور مثل ما تلوزیون نمیبینه و مثلا زل نمیزنه یا فکرش فرق داره و تمرکز حالا من تاحالا مقایسه نکردم ولی این شیاطین همش میخان مخ بزنن و روی مخند و تسلط میخان کنند و مارو اسیر و روانشناسان مقایسه ی منو نفر اول کنکور رو و اشتباه من از استفاده از تلوزیون که حتما روی مخ و نحوه ی درس خواندن و کلا زندگی تاثیر داشته رو میدونن و میتونن کمک کنن البته باید میریتاریستی باشه این روانشناس!من و شما خعلی وقتا اگر رادیو گوش بدیم یا صدای تلوزیون رو گوش بدیم تاثیر پذیری بیشتری داریم حالا ممکنه تاثیر بدی هم باشه نه همش خوب!!!ممکنه آلوده باشه

یه نکته ی مهمی هم استاد فرمودن که ما اسیر تکنولوژی هستیم نه تکنولوژی اسیر ما باشه!!! مثلا اگر برق یه روز تو تهران بره اصلا کلا فلج میشیم وگفتن  خدا نکنه بره!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۴۸ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
دکتر روان پزشک که میدونی میبنی شما اینا همشون دلسوزن مثلا من یادمه یه بار رفتم مطب هنوز روی زبونم نیومده بود بگم ببخشید آقای دکتر که دکتره گفت خواهش میکنم منم دست خودم نبود گفتم ببخشیدا البته من زیاد میگم ننه م هم بام بود یعنی اجباری! یعنی میگم اصلا دکترا عصبانی بشن از دستت هیچ ربطی به بیماری و نوع قرص روانت نخواهد داشت فقط شما پاتو بزار تیمارستان من خودم میدیدم که دوستای تیمارستانیم چندین قرص با رنگ های مختلف حالا من که یه قرص بیشتر بهم نمیدادن بدبختا این قرصه هم برای که چیز نشه یه قرص ضد چیز میدادن و اولشم دکتره نصفش میککرد ولی بعدا دکترا دیدن که ما دوباره اومدیم و سه باره و دیگه قطعش نکردن قراره جشن مون رو قطع روان رو یعنی قرصشو موقع دم قبر باهم برگزار کنیم! حالا جدای از شوخی علائمی هست برای بیماران که اینا که با ما دکترا که با ما دکترا که با ما حرف نمیزدن لذا دوربین بالای کلمون بود توی تیمارستان و عجب حالی میکردیم با بچه ها ولی هرچه بود اینو میگم که یه سری رفتارها هست بیماری نیست بلکه درسته مثلا علامت خاصی داره وسواسی ولی مثلا من که دیونه نمیشدم و سالم بودم بیشتر یه سری رفتارها هست که آموزشی است مثلا شما یه مرتبه پا میشی میری دستشویی حالا اگه نوع پاشدن فرق داشته باشه دلیل تمیشه که مثلا شما بیش فعال باشی یا اگه سرعت داشته باشی البته من به این کارا کار ندارم میگم اینا دلسوزند نه حاکم میتونه به دکتر روان گیر بده اگر راحت بگن باید به کلت سیم برق وصل شه اینا خودشون متخصص اینکاره اند نه شما میتونی گیر بدی و از شما بگدره شما که نمیدونی من چمه فقط دستور میدی ما میتویسیم اینجا!!!و نه کس دیگری مثل قاضی ها این دکترا وجدانی کار میکنن بین خودشون و خدا وگرته به کله ی منم دکتره نوشت که  برق وصل کنن چون اولش قرصام رو نمیخوردم بعد پرستار اومد گفت بگین که ما راضی نیستیم یعنی خانواده ام خدا خیرش بده پرستارم پرستار جدید!!!دیگه الان روان پزشکا دروغ سنج دارن و بله دروغ سنج چیز مطمئنی است از نظر شما دیگه وقتی اعصابت خورده رو میفهمن با دستگاه مثل همین برنامه ی دید در شب اینا خعلی قوی ان دیگه عقل که کار نمیکنه دستگاه دوربین دستگاه جاسوسی دستگاه پزشکی و اینا خودشون راختن شما فقط کافیه پات به بیمارستان باز شه تا فیلم سینمایی شروع شه !

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۳۰ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

آقا ما داشتیم کانال اوپاراتمون رو نصو شویی چکی میکردیمه که یه هویی دیدیمتم که یه پیسغومی اومده یه اون کنارکو وازش که کردیم دیدیم راستش یه کلیپ دیگه حذف شده بنام چی؟؟ حسین حسین حسین بعد که بلند بلند فکر کردیم تو اتاقم رو تختخوابم به جای باریک کشید اینکه میخان ببینن واکنش من چیه وگرنه این کلیپ که سالمتر از خعلی از کلیپای دیگمم بله ببینیم که یارو چی میگه بیشتر از این عقلم نمیرسه ولی به ایناش کار ندارم بلکه ما یه چند روزه بلند بلند خطرناک فکر میکنیم و حرفامونو میزنیم بر زبان فکرو چون فشار زیادتر شده ولی اگه به پولش برسیم مثلا خوبه خلاصه گفتیم اینا دیدن هفت هشت سال پیش به قبل زنان هوای مارو دورادور دارن و اصلا عاشق شدن خوب حالا منبع فکری عشق زن یعنی مبداش این بود که ما سرچ کردیم و وبلاگی پیدا کردیم که مطلب کنار وبلاگ رو از کنار وبلاگش کپی کنیم بعد گفتم  که اینا ارزش حرفای وبلاگم رو به اندازه ی بزرگترا که نمیفهمن فکر میکنن چرت و پرته و منظور رو هم هیچ ولی جوانترا حالا که ما بلند بلند حرف نزنیم افکارمون رو اینا که  فکر میکنن ما مثلا اسکول و دنبال چیز میز و قدرتیم مثلا و وقتی هم بلند حرف زدیم میفهمن ما عاقلیم!!! لذا گفتم اینان هشت سال پیش زورشون میومد که زنان عاشقم هستن و هوامو دورادور دارن برای همین یک دلیل بود که دشمنی و حسادت کنند! فرستادن تیمارستان تا دیگه ننویسم یعنی شاید هم نفرستادن ولی دیگه حمایتم نکردن که ! خلاصه ولی الان همون روانپزشک الان که یه روانی هستم و به روانی زن نمیدن الان یه حرف حقی میزنه همون که منو فرستاد تیمارستان و از قدرت انداخت میگه که شما برو زن بگیر راحت میشی آخه طفلک دیده ما زن نداریم حالا اومدیم شونصدتا کلیپ ساختیم بیشتر و اینم که بدتر شد کاش همون زنان بودن اینطوری میگه دکتره که وضع که بدتر شد!! و فکرشو که میکنم میبینم که بله اصلا کلیپای زنان چیز رو که دیدم  حالا باعث شد برم دنبال کلیپ حسین حسین بگردم تا دوباره آپلود کنم یه لحظه دیدم چقدر دیونه ام اگه آدم زن خوبی داشته باشه و پولدار نمیخاد حتی کار کنه نمیخاد حتی بره دنبال قدرت من که کارم رو خریت دیدم و گفتم راست میگه اگه زن داشتم شاید یه کلیپم نمیساختم ولی در کل شرایطش نیست ولی حق میدم به زن پرستان که به کلیپام گیر جدی بدن چون من اون کلیپای خارجی زنان رو که دیدم الان جز دیوانگی چیزی اسمش نمیزارم با این حال زنانه م درمورد کلیپام اصلا انگار هیچ اند کلیپای من در برابر اونا من خوذم اگه جایی برم ماهواره نگاه کنم خوشم میاد میگم چقدر جوانپسنده چقدر من فکرم عقبه از جوان های دیگر چقدر من رقصیدم و فکر میکردم شاخم ولی بیخبر از اونا بودم بله الان اصلا اگه قراره رسیدن به زن باشه تمام کلیپا و زحمت مردان میشه فدای جسم و تن لطیف زن و ارضا شدن اگه هدف باشه وقتی انسان فکرش زنانه باشه جهان رو و عالم رو لیلی ببینه نمیگم غلط دیده بلکه بلخره یک زن خوبتر از ما هست که بیارزه زحمت های ما ختم بخیر ایشان بشود اینه وضع دنیا! ولی اگه دید خدایی باشه شیاطین حمله میکنن و فتنه هست و حسادت و ماهم نورانی ممکنه خطرناک بشه و دشمنی کنن!تا جایی که سطح کار ما پایینتر از سطح کار افکار زنانه ی اینا شه یعنی اینکه فکرش زنانه است بهتر بفهمه ایمجاشو اشتباه کردم در کلیپم مثلا ولی من که ممکنه دیدم خدایی بوده انقدر فشار درون و بیرون زیاد که متوجه عیوبم اصلا نشده باشم البته اگر در دو دید عیب ها یکسان باشن و فنی و علمی باشه و مورد قبول خاصه!

بسم الله الرحمن اارحیم

سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۵۴ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

خوب سیر زنانه مون آپیدت شد و یه وضع جدید پیش اومد این زنانی که قوی اند و به ذهن ما میان و مومنن و مت مجرد اولش تکبر داشتن نسبت به ما و ما یا خواستمون بد بوده یا الهی و عاشقشون شدیم و دلمون میخاد کنارمون باشن و الان به ما ایمان آوردن و دوستمون دارن و دیگه تکبر ندارن این تکبر زنان از بهترین صفاتشونه ها که باید در هر زنی حتما باشه و چندتا صفته که برعکس مردان باید باشه چندین مرتبه این حدیث رو گفتم و دونکته هرچه مثلا تکبر بیشتر باشه زنه مقامش بالاتر و بهترین زنان الگو بیشترین تکبر دارن نسبت به نامحرم و الان وضع جامعه خرابه ممکنه تکبرشون رو خورد کنن یا طرف نشون نده و مجبورش کنن شیاطین و وضع خرابه خلاصه ولی اگر من رحمانی و الهی باشم میتونم مخ هر زنی رو حتی با گناه هم شده بزنم و هک کنم تا اینجاشو قبلا گفته بودیم حالا اینکه این دوستی ها عاقبت خوشی نداره و نهایتا بلخره من خودم به گناه میکشم مثلا میام بهشون فکر میکنم و اون هم دید اگه به خودش فکر کنم ممکنه منحرف شم مثل قبل لذا  چندتا دختر نشونم داد و گناه نکردم نکردم تا اینکه شیطان منو یاد یه صحنه ی زشت فیلمی که قبلا خوشم میومد و زنه متکبر هم بود انداخت پس عاقبت خوشی نداره برای من و هم اون زن که متواضع شده و دلخوشه به من و بهم فکر کرده و ماهم خوشمون اومده و مومن هم هست ولی امشب من دیدم باید از خدا خواست لذا بهش فکر کردم ولی گفتم خدایا به امید تو نه خلقت!!! مدام تکرار کردم ولی قبلا اگه ذکر میگفتم برای شهوت خود یا محبت اون بود ولی اینبار خدارو یاد کردم و ختم بخیر شد پس باید در همه ی کارها هم بگردیم بیینیم ذکرش چیه و کودومش بهتره و یاد خدا داشته باشیم اینطور که نمیشه ما همش غفلت از خدا و یادش نباشیم بعد تو نماز بخوایم یهویی به خدا برسیم بهترین ذکرها هم جواب نمیده و باید کلی نماز مستحب خواند مثلا لذا فارسی هم شده یاد خدا کنیم در همه حالت و خدا اول در نظر باشه وگرنه کاری که مثلا با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشه ناقص و ناتمام میمونه طبق روایت و باید برای خدا باشه من خودم اصلا خیلی کم با خدا حرف میزنم و از شیاطین و فتنه هاشون میترسیدم که اشتباهه باید حتما به نحوی یاد خدا کرد در همه حال اینطور که نمیشه فقط تو مسجد و نماز خدا خواه بشیم و حواسمون همه جا باشه بعد تو نمازم جایی نمیرسیم اگه حتی سنگین ترین ذکرا رم بگیم باید حواس و توجه از قبل به خدا باشه قبل نماز من خودم قبلانا اصلا به زنان فکر نمیکردم که بخوام شهوت درسته انحراف داشتم ولی خدایی و از فیلتر رد میشدم ولی دیدیم دیگه موقع زن گرفتن نمیشه از زن ها صرف نظر کرد و بیخیالشون بود و این زنارو هم خدا میفرسته که امتحان بشم و هم قوی وگرنه زنان دیگر و عادی مهرشون در دلم نمیشینه وقتی به ذهنم میان و برام مهم نیستن این دوتا هم اولش تکبر داشتن و خوشم اومد ولی الان خودمونی شدیم و در ذهنم میان و قوی اند و باز خودم اولش بهشون فکر نمیکنم ولی خودشون مومنانی قوی ترن که میتونن در ذهنم بیان و آروم میشم و خوشم میاد ولی نمیخوام به ارضا و بهتر بگم خودارضابی بکشه و همین آب قبل منی کفایت میکنه و آروم گرچه تا همین چند وقتا پیش اگه آب قبل منی هم میریخت میرفتم و وسواس داشتم حتما غسل کنم و بدم میومد و غفلت میدانستم سر همین قضیه بار دوم و سوم که زیاد حمام رفتم برای غسل فرستادنم تیمارستان اصلا بعد هم قرص برای کمبود شهوت نوشتن 

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۳ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

آقا وقتی ما میایم میگیم اینا همشون زن منن شما میخندی ممکنه و مسخره کنی ولی واقعیته یعنی وضع اینجوری شده به یه روانی اولا زن نمیدن دوما ما بلخره یه حداقل بهشتی باید داشته باشیم و اینا یا افراط میکنن و میپرستن و میکشن هرکی بخواد نزدیک ما بشه یا هم تفریط پدر مارو در میارن از اسارت خانگی که دادمون درآد بنویسیم براتون اینجا فعلا بیخیالیه الان یعنی من چند روزه دیگه قرص روان نخوردم گفتم سرم درد میگیره کتاب نمیتونم بخونم مثلا و تمرکز ندارم یا نمیفهمم چی گفته و حافظه ام هم از بین داره میره بعد مامانم دیروز رفته پاشده رفته بیمارستان پیش دکتره چدیدی که زنه که این قرص نیمخوره اینم گفته دکتره که قرصش اشتباه بوده قرص جدید داده دکتره زنه دگتره جدید خوب آقا ما 8 سال ریدن روی شهوتمون به جای که زن برامون بگیرن و بدن فرستادن تیمارستان 8ساله که قرص اشتباهم میدن که شهوت بی شهوت شایدتم دیگه بچه هم براتون نزام یعنی نتونم  خوب دیگه منم گقتم قرص نمیخورم این همه توضیح دادیم و نوشتیم نه وکیلی نه چیزی نه کسی اومد یه قرون پول بده برای این قر و رقص و نوشته ها و عکسا ذلیلمونم کردن و دشمنمون هم هستن و حسودم هستن که دکترا چرا علم و معرفت و تشخیصشون قد یه بچه ی نادونی مثل من نیست و نمیتونن مثل من بنویسن و در دل جای بگیرن ونبوغشون نمیکشه تازه دشمنی هم میکنن و اون نظامی ها هم ترس از پست و مقامشون که دیگه قصد جونمون رو کرده بودن ما رقصیدیم شیاطین هم که قتنه ی همیشگی ما هم تنها در خانه با یه مشت مومن که قدرتم ندارن تحملمونم میکنن زن و بچه هاشون هم با وجود ما در امن و امان نیستن یعنی اینا مثلا هوادارای ما که ذلیلترم شدن با کارای ما ما هم گفتیم جوون پسند بشه و رقصی کردیم تحریمم شدیم و حالا دیگه بعد از 8 سال میگن آقا قرصی که برای شهوت و اعصاب خورد کردنت دادیم اشتباه بوده بیا این قرص جدید رو بخور آقا قرص روان که اشتباه باشه یعنی جون آدم مجانی یعنی هرچی به شما گفتم باید با اصلش فرق داشته باشه و هزار تا جنایت دیگه که هیشکسم صداشم در نخواهد اومد اصلا حالا برای چی قرص دادن که بماند که مایه کبریت انداختیم روی باباجاتمون اینا هم که عقده داشتن که ما وبلاگ خوب مینویسیم و دشمن ما بودن نه تنها نجاتمون ندادن اومدن گفتن تو باید قرص جنایتکارا و قاتل ها رو بخوری چون میخواسته ای بابات رو آتش بزنی خوب حالا 8 سالم خوردیم تا آخر عمرم باید بخوریم و آسیب روانی زدن به کسی هم دیه اش کامله که این قرصارو نوشته اند حالا ما چه جلب توجه کرده باشیم و بابا هم ترسانده بودن که باید این بره تیمارستان یعنی قرص رو از پیش دکترا داده بودن برای شهوت و ما هم اون موقع نمیرقصیدیم و بدجور زده بودیمشون زمین چون شهوتم داشتیم دیگه تند و با قدرت و صلابت مینوشتیم تا بهونه دستشون افتاد در 18 سالگی حالا با این وضع  شما زن من میشی هستی گناهه نیست؟؟ دیگه خالا گناهشم پای من نمینویسن واقعاتا ما هرچی گناهم کنیم میره تو حساب اینا آدم هم بکشیم حقه زنا کنیم هرچی کنیم حقه وقتی جلوی جنایت رو نگیرن تو خداباشی حق نمیدی به من؟؟ خوب این لااقل حداقل موجودی و حق من اینه که این زنا همشون زن منن و حالا اگه حال داشته باشم یه حالی بهشون میدم از دور ولی دیگه خوشمم نمیاد و میلم هم نمیکشه دیگه فقط اگه یه وقت افسردگی بگیریم شاید شاید آقا بله آقا وضع خرابه یعنی خرابش کردن.

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

خوب ما چند پست قبل گفتیم شاید از حسودیشون نیست ولی اومدیمو بود حالا وضع پیش اومده که میگم در سوره ی ناس چند تا چیزه که باید پناه برد بخدا یکیش فی العقد زنانه یکیش حسادت در حسادت اگه دست خالی باشی یعنی اثر نداره مثلا خوشکلی شما خوب این داره حسادت میکنه نور داری چیز با ارزشی داری حب اهل بیت داری خوب دست خالی نمیشه جلوی این حسودا ایستاد یعنی بچه های فتا و پلیس هم نمیتونه برات کاری کنه مگه اینکه یاری خداوندی بشی یا پلیس کاری کنه که حسادتشون گل نکنه ولی اومدیم شما مثل ما ایراد از کار پلیس گرفتی و پلیسه خودش حسودتر شد خوب حالا شما در جمع شیاطین جنی در جمع اینا که باشی وضع خعلی فرق داره اگر فرشته ها و نور ایمان نداشته باشی ناقصت میکنن یعنی مثل من میشی که بار اول همه بام بدشن و کاری کردن که من با بابام اختلاف داشته باشم حالا تو اگر باباتو نکشدی اینا فرصت بهت میدن این شیاطین و حسودان اگر دیدن نماز میخونی و تسلط برای کشتن نیست حالا که نا امید شدن میفرستنت تیمارستان غافل از اینکه این باعث میشه اگه خدا بخواد بالاتر بپری ولی تیمارستان و قرصاش از زندان میتونه بدتر باشه لذا حسادتو داریم میبینیم که هنرمندان و بازیکران و فوتبالیستا بجای اینکه دعاشون کنن حسادت داریم خوب اینا مدام در جنگن و یه آدم جا افتاده هم میتونه حسادت داشته باشه و خودشم متوجه این عیب ضرر و عاقبتش رو ندونه خوب ما امروز خوشبختانه در ذهنمون مهمان هنرمند و بازیگر و فوتبالیست داشتیم و بعد از مدت ها آل یس و جوشن کبیر خوندم براشون چون رو مخم بودن و نام نمیبرم چون اگه بگویم ممکنه دیگه به فکرم نباشن و جدا شن از من تنها لذا جوشن کبیر اسم خداست شما قبلا گفتم ازرویش بخوان و به یاد افراد باش این دعای خوبیه اینکار و داره حسادت میشه متعصفانه به اینا و چون مشهورند آدم های قوی تر از ما هستن چون مدام در جنگند و حسودان ولشون نمیکنن لذا خوب منم نمیگم آدم خوبیم دعاشون کردم بلکه خدا بزرگه و عاشق اینه که شما برای دیگران دعا کنی اصلا خلاصه یه مساله ی تکنیکی اینه که لحن دعا چیه بهترین لحن خواندن دعا شاید هنگام گریه است که صدات بغز آلود و بیرون نمیاد اما مداحان داد میزنن و حالشون خرابه و از صدای خودشون خوششون میاد اینکه بلند بخونی و با ریتم خاص هیچ عیبی نداره و تکنیکه شما حق داری از خودت مثلا دفاع کنی یا خودتو لوس کنی ولی دعا ارزشش بالاست و شما اگر بدانی امام زمان گوش میده باید مودبانه باآقا صحبت کنی که جانشین خداست لذا من خودم ادب نداشتم و جولان میداد صدام و دعام و افراد مختلف مشهور رو هم یاد میکردم و سرکشانه دعا میخوندم تا دیگه آخراش متوجه شدن بهتره آرام بخونم و مودبانه مثل زن ها که دعا میخونن باید در مقابل مردترین مردان تواضع داشت و نرم بود و دیگه اینبار فهمیدم صدای کلفت و بی ادبانه خعلی هم خوب نیست بعضی وقتا ولی بعضی مواقع هم اعصابمون خرده دیگه دلگیریم نمیدونم فشار رومونه و لحنمون یه کم خشنه ولی دعای جوشن کبیر طولانی تره لذا انواع سبک هارو میشه امتحان کرد مثلا من میدم یکی خنده ش گرفته یکی میگه این برای منه و توجه ش به منه یکی دیگه مسخره زیرکانه میکنه و میگه صداش برای رسانه ای شدن خوبه یکی هم تو بغل شوهرش رفته هنگام دعا خوندن ما لذا شیاطین حسادت کردن و بلخره جمع حسادتی رخ داده پس از دعا و شیاطین حمله گر شدن چرا چون من به جای رفاقت و حبس کردن و منزویم کرده اند و کسی هم نظر نمیده و من افسرده ام کردن و بی توجه شدن حالا من دارم با یه سوزی خدا رو صدا میرنم خوب زورشون میاد میگه تو باید منو بخوای ولی میبینه من افسرده و پریشان که نیستم دارم از بابت توجه بزرکان و از یاد من بودن دارم دعا هم میخونم و دعاشونم میکنم و با خدا دوستذشده بودم خوب زورش میگیره شیاطین که من تنها نیستم و خدارو دارم و توطئه ی بیشتر میکنه 

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

یه مساله ای که چندین سال پیش ما باهاش روبرو بودیم و سرکوب و مفروظ شد نورانیت داشتن پسرها مخصوصا و دخترا بود که زن ها رو جذب میکردن دور خودشون توسط نور الهی ای که یا خودشون دزدیده بودن و دعا شده بود یا بلخره شیاطین در عالم و دنیا داشتن در خارج که این نورانیت ها رو مثلا در روسیه یک پسرهای خوش هیکل با موهای خاص بالازده که بس که نور الهی تابیده بود زن ها جذب و گول میخوردن  و این نور حروم شد چون درست بین خلائق تقسیم نشده بود  الانم اگر مخصوصا جن ها جمع بشن جن های زن و یا زنان تحت تاثیر نورانیت و جذابیت و زیبایی پسری قرار بگیرن فورا میفرستنش تیمارستان چنان که بار آخر منم مست شده بودم و هم صدام و هم قیافم تا اینکه هنوز نرسیده به تیمارستان نورم پرید لذا در عالم دست به دست هم دادن نیروهای امنیتی که دل زن ها نره چون در خارج که برای پول و گول زدن زنان اگه نورانیت الهی جذب بشه  و یه مرتبه یه ملت رو درگیر و حذبه ی پسر دور خودش این زن هارو جمع میکنه و خطرناکه ولی حدس میزنم جون نور از عالم ارواج و روخانیت صادر میشه خدس میزنم بزارن کنترل شده این پسرها در آینده جذبیت و نورانیت بگیرن و بگردن در شهر و زیبا شن البته گفتم که کنترل شده وگرنه چندین سال پیش پسرودخترها عاشق و یک اعجوبه های زیبایی یه مرتبه پیدا میشد دل همه رو میبرد و کنترل شده نبود حتی در کفار ولی الان نورانیت رو جلوش گرفتن و  جرمه الان زیبایی و نورانیت الهی داشتن در دنیا و میفرستن تیمارستان و قرص و دوا میدن که از این جذابیت در آن و این نورانیت چون  مملکت رو یه پسر مشغول خودش ممکنه بکنه و نورانیتشم گفتم الهی است اگر در ایران جلویش رو بگیرن این نورانیت از خارج سر در میاره و هر نژادی هم فرق داره مثل اسب ها یه مرتبه این در موهاش مثلا خاصه این آقا پسر و به یه مرحله ای رسیده که موهاش بالا جمع میشه و میشه زد بالا و یا پیچ داره  و یعنی باید یه یه نورانیت و خوبی ای رسیدن که اینطوری زیبا میشن یعنی اخلاقشون هم زن پسند هست و خوبی ای باید داشته باشن که زیبایی هاشون زیبا بشه مثلا یه کوذک که هنوز کار خوبی نکرده از زمان کودکی با معصومیتی که داره نمیتونه این  مراحل رو رد کنه لذا چندین سال پیش دیگه ماموران جلوش رو گرفتن و جرمه زیبایی ای که نورانیت داشته باشه!!!و مخصوصا این جن های زن که اسمشون پری است شر رخ میدادن و زیبا میکردن و حتی الهی و فرشته ها هم توی این زقابتا از دست قتنه های شیاطین درگیر میشدن لذا دعوا شد و بساطش جمع شد و الان مشاهده میکنید نور الهی در چهره ها و جذابیت پسرا کم شده چون کنترل شده نبوده و الان زن ها کنترل شده در ایران بر پسران ناظرند چه در درس چه کارای دیگه و پسرها نمیتونن قیام کنند و شدن بره

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۲۵ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

خوب تو خونه خالی جنذ تا عکس گرفتم از خودم و تا آماده و کم حجم بشه یه مطلبی رو بازگو کنیم که آقا ما این اداها و اعتماد به سقف اینا که تا قبل از قرص و تیمارستان و اینا که نداشتیم یعنی یه آدم آرومی بودم  که یک سال حتی به عنوان با اخلاق ترین فرد درمدرسه که مدیر عزیز و بزرگمون جدید شد در دبیرستان و استاد معنوی حتی بود و خعلی بزرگ بود خلاصه مشورت کرد با جند تا دانش آموز اونا هم منو انتخاب کردن و هنوز آیت الکرسی رو که هدیه دادن تو خونه مونه و مدیرمون هم خعلی ادیب شد از وبلاگ داری من  و منم دیگه سال آخری تصمیم گرفتم برم غیر حضوری بخونم و فشار زیاد بود و مدیرمون گفت بیا صحبت کنیم و زنگ زد و فکر نمیکرد من قبول کنم چون خعلی خجالتی و ترسو بودم ولی من دیگه شیر شده بودم و حتی اونجا تو مدرسه یه نفر  رو فرستاده بودن مامور کنار مدیرمون میگفت تو دلت میخواد بری دانشگاه شریف؟؟!! منم گفتم میخوام خودم درس بخونم و یه دانشگاه خوب اخزش دانشکاه آزاد شهرمون قبول شدم و ذرس خون و زرنگ نبودم و تمرکز نداشتم و وبلاگ میزدم همش و گفتم شما ؟؟ چون داشتم با مدیرمون بحث میکردم و مدیرمون میگفت که این روشت که مثل سنی هاست!!! خلاصه حالا کار نداریم من جلوی مانیتور حتی حق نداشتم صورتم رو بخوارونم چون موج زن ها پشت مانیتور آماده که من میخوام چی بگم و وبلاگ بنویسم و حتی حالا صورتم رو میخواروندم ولی تا سال ها کار خاص و فکری نمیکردم و همین طور مثل مترسک شده بودم و حنی بعدش که رفتم غیرحظوری بخونم تصمیم گرفتیم بریم کلاس کنکور وقتی ثیب نام کردیم دیگه پیش دانشگاهی هم راه انداختن و استاد های بزرگ که اینجا بدبختیمون شروع شد از تهران میومدن و پروازی و دانش آموزا همه بزرگتر و جنگی شده بود و مثلا معلم شیمی که خعلی قوی بود یا دینی کلی در حقم استادی کردن اینا که نمیشه بازش کرد اینجا که چقدر بزرگوار بودن و قوی و خلاصه جملات وبلاگ منو میگفت یهو جلوی بچه ها مثلا من  نوشته بودم که ((به جای اینکه دستمون رو بگیرند یکی هم میزنن تو سرمون ))بعد ها گفتم شاید این چیزی که نوشتم رو اصلا کاره همین خودش بوده که به دلم انداخته و بچه ها پرسیدن شما روی چه کسی کار کرده اید میگفت روی ستار زارع!! ولی من که میدونم چه بزرگواری بود و چهره اش جوان بودا ولی خعلی نورانی و آدم میگه خضر نباشه خوبه!! یا معلم دینیه اگر عیسی نبوده باشه خعلی خوب میشه چون من قدرشون رو ندونستم! بعدشم که امام زمانی شدیم و وضع شیراز هم به هم ریحت دیگه اصلا کلا فضا خراب بودا و داغون خلاصه اینو میگم که آقا این اداها رو نداشتیم و در همین موسسه یکی میگفت بلخزه یکه کاری کردی یعنی داشتن کنترل میککردن وقتی 18 سالم بود که من دارم چکار میکنم و یه موسسه و کلاس خصوصی درسی ساختن ولی الان ما بازیگرم شدیم براتون لذا اینجا ما یه تکونی دادیم به خودمون اینا میگفتن بلخره یه کاری کرد این!! یعنی تحت شدید بود و زن ها پشت سر این موسسه ی ما و با آمدن این استادان حساس ترم شده بود و همش جنگ بود که زن ها آرام بشوند و مشکل نداشته باشن خلاصه وضع خراب بودا بعدها که دیونه شدم توی خونه خالی برای بار سوم که رفتم تیمارستان میومدن این استادان روی مخم و لحن صدامو عوض میکردن و فشار روانی یه چیزایی القا شد از راه دور انقدر قوی بودنا!!! یعنی میخوام بگم الان اینطوری شدم و خعلی خجالتی بودم و منم تو فکر بودم چه طور این کثافتکاریام درست بشه در آینده ونظر اینا به ما برگرده که خراب کرده بودن ضد ما پشت سرمون وخسادت های قوی و چشم زننده.دیگه با آمدن این استادان در 18 سالگی امام زمانی شدم و به دلم خوردن و گفت که بگم به معلم شیمی که ساعت شما هم خراب میشه؟؟ و ساعت من خرابه!!! خلاصه آقا ما هم گفتیم و استاده تسبیح رو در آورد جلوی همه و گفت که من این ساعت رو یه عزیزی بهم هدیه داده و یه بارم ازش پرسیدم توبه توی شیمی یعنی انفجار؟؟ بعد از چند هفته شیراز بمب گذاشتن!!!  جهرم بودم و حالم خوب نبود و جهرم هم قرصی میدادن که همش بخوابم و اونجا هم حمله بود تا اینکه فهمیدم که مدیرمون زنگ زده بود خونمون که حال من خوبه یا نه؟؟ گفتن چه طور مگه بعد گفته بود که بمب گزاشتن توی حسینه ی سید الشهداء و و گفتن که من جهرمم دیگه وقتی حبرش رسید میترسیدم که شرش کول من باشه و تعجب کردم از اینکار مدیرمون که زنگ زده خونمون و نگرانم بوده!! یه بارم با مدیر دبیرستان رفتیم مشهد و من کچل کرده بودم ویچه ها هم مثل من بعضی هاشون کچل کردن خلاصه تو حرم قرار شد یه ساعت خاص جمع بشیم با مینی بوسی چیزی بریم هتل آقا ما دیدیم یه سخنرانی از آقای یزدی است ساعت رو نگاه کردم دیدم ده دقیقه گذشته توی حرم بودما خلاصه نرفتم سر قرار و کلی بیچاره مدیرمون ناراحت شده بود و دوستام میگفتن این رفته پیش دوست دخترشو خلاصه توی فرودگاه برای برگشتن هم دیدم دی وی دی محمود کریمی که خریده بودم نیست بعد برگشتم از سالن فرودگاه بیرون اومدم رفتم توی مینی بوس بگردم دیدم یه کیف کوچک روی زمینه و بعدش فهمیدم که این کیف متعلق به دختر مدیرمونه جون اونا آخر مینی بوس بودن و برگشتم دست خالی و پیش مدیرمون رفتم و قضیه ی محمود کریمی رو گفتم و گفتم این کیف رو پیدا کرده ام یعنی اگر من جای مدیر بودم حاظر بودم گم بشه ولی دست یکی مثل من نیافته خلاصه به بچه ها هم نگفتم چی شده و توی هواپیما که سوار شدیم دیدم کارت پرواز من بدبخت شماره نداره و من نشسته بودم کنار دوستام توی هواپیما که دیگه مدیرمون اومد گفت عیب نداره بری جلو شما؟ منم بلند شدم رفتم اول هواپیما نشستم چون فکر کنم شک کرده بودن بهم که خارج شدم از سالن فرودگاه!!وقتی هم میخواستم غیرحظوری بخونم و قرار شد با مدیرم صحبت کنم میگفت دوستام خواب دیدن که امام حسین داره حرم رو جارو میکنه  و میگه مهمان داریم!!! بعدش بمب گزاشتن ولی گمونم خودش خواب دیده بود چون خعلی بزرگوار بود و استاد بزرگی بودش و الگوی نامحسوس من 

یا مثلا توی این موسسه بچه ها و خوده معلم شیمی میگفت این استاده دینی بالاتره و میگفتن سوال کنکور حتی طرح کرده چند سال پیش و استاد دینی یه مرتبه صداشو تغییر میداد و شبیه به مستربین بود و تو هر جوی متناسب با اون جو آینده ی ما نوع خاص لحن صدا و قیافه داشت و میگفت دیگه مبخوام تو دانشگاه درس ندم!! و فامیلیس ستینه بود دلم براش تنگ شده و بدون نوشته ها درس دینی میداد و حتی از افرادی مثل صادق هدایت حرف میزد و نکات خاص و ریز درس دینی رو میگفت که به ذهن هیچکس خطور نمیکرد و خعلی من راهنمایی شدم و از یه عده شیعه که توسط شخصی به نام علی شیعه شدن در چین صحبت کرد یه صحبت هایی میکرد که در آینده بهش رسیدم و معلم شیمی هم همینطور میومد سرکلاس و می نوشت اولش روی تخته همیشه به یادش بعد مثلا من گناه میکردم از فیلتر رد میشدم و عذاب وجدان و وبلاگ مینوشتم و جو ضد من و روحانیون عصبانی از من و منم گیر میدادم به مشکلات مملکت که تقصیر ایناست و هبچ وقتم آدم نشدم گناهمو ترک کنم خلاصه یه شب که همینکارو کردم استاد شیمی اومد گفت اگه فلانجوره تقصیر منه و دستش رو گذاشت روی سینه و همش به آرامی میگفت تقصیر منه و یا سوال درسی که میپرسیدم میگفت سوال المپیاده و خعلی منو دوست داشت دیگه منم قدرشو ندونستم و در روح من موند یا مثلا معلم دینی میگفت دربعضی مناطق تهران مثل صداوسیما اصلا نمیزارن رد بشیم از خیابونش!!! یعنی نفوذ نداریم 

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۶ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

خوب قبلا درمورد گوش گفتیم که مخصوصا کسانی که به یاد خدان مردم میرن روی ذهنشون مخصوصا جادوگران و شیاطین و ذهنش رو منجرف از یاد خدا می کنند یا با اینکار طرف رو بنده ی خودشون میکنن و با صحبت های بیجا حتی نورش رو میدزدن و آیه میگه ( ویل لکل همزه لمزه) لذا یه روش دادیم که آقا دو تا سیم بزار تو گوش و تو عالم خودت و خدا باش تا با حرفاشون نبرنت و یا روش دادیم طوری غرق بشیم در یاد خدا و ذکر گویی که هیچی جز خدا نشنویم و تمرکز کنیم بر روی ذکر که جز خدا نبینیم که این روش تمرین میخواد و سخته و جهادیه و روایت هم داریم که حرف هرکی رو گوش بدی بنده ش شده ای انگار لذا اینا با زور میان از طریق قلب روی مخ  و قلب ما و تا سکته مون ندن و به اهداف شیطانیشون نرسند هم دست بردار نیستند لذا روش جدید که امتحان کردم روی جادوگری که نزدیک بهم شد همون جادوگره که گفته بودم قبلا این بود که هرچی میگفت رو در دلم تکرار میکردم مثلا با موبایل حرف میزد و من هرچی بر زبانش اومد رو تکرار کردم لذا به جای که دلم رو بسپارم به خدا سپردم به اینا و فرشته ها ممکنه ناراحت بشن و امتحان کردم و فهمیدم که داشت وسوسه ام میکرد ولی با اینکاری کردم فهمیدم که داره روم کار انجام میده مثلا میخواست جلوی حرف بابام وایسم در همین مدت اندکی که با هم بودیم! اثرات دیگری هم داره من قبلا روی احبار شنیدن اینکارو کردم که هرچی گوینده میگفت رو در دلم تکرار کردم و حس میکردم روی اخبار گو اثر داشت و هم خودم احبار رو با دقت بالاتری فهمیدم وگرنه تا نور برای همون کار نباشه و اونقدری که باید بفهمم چیزای دیگری که گوش میدم و میبینم رو نمیفهمم مثلا چشمم دوست نداره که تمام صحفه های نت و عکس هارو ببینه ممکنه از عکس زشت خیره بشم و یه نگاه حلاله و من درحالیکه یک نگاه میکنم خیره بشم البته حرف توبه شو زدیم ولی گفتم که وقتی صفحان نوشته رو میبینم همشو حال نمیکنم اگه کنجکاو نباشم رو همشو ببینم و چشمم به سمتش نمیره انگار باید نور خاصی داشته باشه مثلا تبلیغات رو اصلا چشمم نمیخونه و چیزای اضافی مگر اینکه خودم بخوام یه روش سریع خوانی همینه دیگه که با نور کار میکنه و قبلا هم گفته بودم و امروز و دیروزم سراغ چند تا زن رفتم با اکثر زنا حال نمیکنم و باید خودشون بخان و رو مخ باشن و نورانی و آشنا بهشون فکر کنم و فعلا هنوز صحبت نمیکنم و براشون ذکر میگم ونوازششون میکنم اونام خوششون میاد و دعام میکنن ولی به حمام و گناه و غسل و کفن کار نمیکشه ولی صحبت باهاشون نمیکنم اگه ذکرش هم خواستین که از راه دور برین رو مخ طرف این ذککر لاحول و لا قوه الابالله و با این دکر عرفا میگن همه کار میشه کرد ولی برای دعا کردن طرف صلوات بهترین دعاست مخصوصا در نماز و درنماز نباید روی مخ کسی رفتاو توی سفرم گه بودم در مورد رن استادم بد میخواستم فکر کنم چون رو مخم بود بعد گفتم چه ذکر بگم گفت یا حی یا قیوم خلاصه این زنها شهر همشون زن منن و اگه نوازش ذهنی تجسمی کنم خوششون میاد جداب میشن و اگه پیشرفت کنم میتونم خوش هیکل و آرایششون کنم از راه دور ولی مثل قبل نیست که فرستادنم تیمارستان چون یادمه وبلاگ داشم و مانیتور دوربینش باز و یه مرتبه دیدم کلا روی آنتنم و زدم رفتم خونه ی خالی اونوری و مشکل روی آنتن بودن و تحمل نکردن چشم هارو داشتم تا اینکه فرستادنم تیمارستان و دیگه فهمیدم نمیتونم با حضرت اباالفضل بمونم در کنارش و 24 ساعته بهش فکر کنم و دیگه نیازی هم نیست باید خعلی حساس و مهم باشه که 24 ساعته بحوای پیش حضرت خودتو عرضه کنی و بمونی پیشش که الان از بس وضع  خوبه میرم پیش زنا و دیگه مهم نیستم و حساس و امنیتی نیست خدا رو شکر!!!لذا نکته این بود که اباالفضلی که باشی جهادی هستی و به زن ها فکر نمیکنی و زن ها اگه حتی ببیننت خوش هیکل و زیبا میشن از راه دور چه برسه که تو خودت خواسته ات هم باشه یعنی بدون ذکر منبع رجمت الهی میشی و شیاطین اول میان سراعت که نور بگیرن لذا ما رفتیم روی آنتن و همه حس میکردم دارن نگام میکنن خلاصه منم همش به حضرت اباالفضل معتقد بودم و کسی نداشتم لذا بعدا فهمیدم بهتره فاصله از ایشان داشت چون روانی میشیم چون نمیزارن این شیاطین و میفرستن تیمارستان برای آخرین بار همین طور شد دیگه من دیوانه م کردن و خضر و عیسی از دور راهنمایی و عالم ارواخ رو مخم یعنی هر کاری میتوانستم بکنم لذا خیانت کردم چون در دلم زن بود و دستم رو ماشه لذا اگر نوازش میکنن دیگه گناه نباید کرد وخواست جوان نفسانی است وگرنه هرچی میخواستم بهم داده بودن و مست مست شده بودم الان دیگه میدانم باید از نظر فشار روانی بدتر از اون موقع که تیمارستان فرستادنم باید بشم وگرنه پیشرفتی نداشتم و درجا زده ام لذا مرد باید باشیم ما

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۴ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
خوب بلخره رسیدیم جهرم ما و دارم از وای فای دایی ایم بی اجازه چیز میکنم حالا بهش میگم الان توی مغازه است و میخواستم با تبلتم از توی اتوبوس بگم یه چیزایی ولی خط نداد بله ما یه چیزایی رو از دست دادیم که خوب بود و ارزش مثل چادر حالا بازش میکنم قضیه رو جلوتر اومدن روی مخم منم گفتم خلاصه آقا ما ت اتوبوس هم چشم رو هم گذاشتیم و اومدن روی مخمون یه دختری اومد لخت کرده بود و یه بازیگر زن حدود 50 خلاصه منم تو اتوبوس دیگه شما اسمش رو بزار رندی ما فکر سانفرانسیسکویی کردیم و ذکرمون رو گفتیم و اما باید الان چیزایی رو باز کنیم که ما تخت رو تخت خوابیده مرده میدادیم خوب قضیه و قضیه ی کلا ما نمیشه خعلی بازش کرد و باید حتما بچه ها بازش کنن توی گروپ من وبلاگ داشتم و از طرفی از فیلتر رد میشدم و سنم هم نوجوان بود و یا نمیدانستم که از طریق مانیتور از این گنده ها که دوربینش معلوم نیست دارن مارو از شیشه ی مانیتور میبینن یا هم واقعا غرق در جنگ بودم و فعلا برام مهم نبود و یه چیزایی برام ارزش بود لذا راحت گناه میکردم جلوی جاسوسان و زنان و مخصوصا خارجی ها جاسوسی زیاد بود و از طریق تلوزیون ها و مانیتورها بدون اجازه ی پلیس ایران چیز میکردن یعنی جاسوسی و وضع خراب بود همش هک میکردن کامپیوترها رو و جاسوسی و خعلی ویروسی و جنگی بود فضا تا اینکه پلیس الان بین المللی شده و خارج از سیاست با هم دست و ارتباط و رد و بدل دارن یعنی الان پلیس آمریکا شاکی از من بشه برام قرص ریسپریدون مینویسه باید بخورم یا برم تیمارستان! خلاصه یک کار ارزشی که ما میکردیم گروهمون و الان دیگه نمیشه این بود که محبت زنان رو با ذکر و دعا و خواست الهی میگرفتیم یعنی همه زنان روی سرشون سوار بودیم و حسادتشون رو عوض میکردیم البته اون موقع زنان در قسمت جاسوسی قوی بودن و خاله زنک بازی و حسادت هاشون فراوان یعنی یه زن مثلا پلیس میتونست هر غلطی بکنه و زور داشت! لذا من خودم تا حالا ندیدم که فیلمی رو از من جاسوسی کرده باشن و اینا هم رو نمیکنن چون دستشون رو میشه و باید غرامت بدن و شکایت میکنیم ما لذا مثلا خود جن ها اون موقع جلسه داشتن در اتاق من منم لخت میشدم لذا دیونه ام کرده اند و پیش رمال خوب هم که رفتیم گفتن که به خاطر اینه که لخت شده و دعا برام نوشت خلاصه آقا یک کار ارزشی که الان مدفون شد و سرکوب شد که جاسوسان امام زمان میکردن  همین تخت روی تخت خوابیده مرده میدادیم بود یعنی من بدبخت رو نورانی میکردن میفرستادن به جنگ زنان که چشم بزنن و چیزخور بشن و منم شدم بتشون و اون موقع هم نورانی و نوجوان و گناهکار خلاصه آقا این کار رو متخصصان و جاسوسان خبره میککردن یعنی شما با ذکر میتونی من رو آرایش کنی از راه دور میتونی زبان من رو ببندی میتونی شیطان من رو دور کنی میتونی منو بکشی میتونی حتی ایمان من رو اگه قوی باشی زیاد کنی همه کار میشه کرد و اونایی که قوی ترند بادعا همه کار میکنن و مسیح و خضر و ولی عصر همینکه بخوان چیزی رو میشه و کار خدایی میکنن و مادر صحنه باشیم مثلا و آدم تکراری ای  نباشیم و بشه از ما کار کشید و اقرراد رو مدیریت کرد آخه نگاه کنید مثلا خضر نبی چه کنه بیچاره بره مثلا توی خیابون لاغرکی بشینه سر راه من هی بزنه بر سر خودش و غصه بخوره که چرا من بدم و گناهکار؟ اینکه نمیشه! دیگه مثل قدیم نیست باید گروه های بزرگ جامعه رو اداره کنن دیگه باید منو راهنمایی کنه  تا من سیاست دنیا رو بریزم به هم اینطوریه قضیه لذا مثلا آهنگ میسازند اینا فیلم میسازن کارهای بزرگ میکنن و قوی 
یه چیز دیگه هم که داشت یادم میرفت بحث موکلین بود که آقا این دفعه که فکر کردم و ذکر گفتم میدیدم موکلین ومامورین امام زمانی دارن به حسابشون میرسن به حساب زنان و محض همین بود که فهمیدم که من پشت کامپیوتر داغونم که گناه میکردم و اتفاقا زیبا میشدم و اینا میدیدن از گناه یا مظلومیت من نبود بلکه عنایت خاص امامون بوده که زن ها محبتشون جلب میشد وگرنه منو میکشتن با این حرفای تندم و جو ضد من بوده همیشه منتهی خدا بزرگه و یاری داد و عزیزم کرد با اینکه پلیس و جاسوسان دیگر با من بد بودن ولی محبت الهی شیاطین رو هم جلب میکنه لذا من دیدم مامورین امام زمانی با ذکر گفتن من به جان این ها افتادن مثلا من که میخواستم دست این زن رو بوس کنم و ذکر میگفتم و تجسم میکردم یه مامور و موکل اینکارو میکرد نه من!!! و من میدیدم که اینکار میکنن ولی این مامورین یا حالا بخاطر اشتباه من اینکارو میکنن یا اگه لطف الهی است که داره شامل زنان میشه ولی اینا در عمل پیش زنشون ممکنه خعلی شنگول باشن ولی پیش زن نامحرم خعلی از نزدیک منظورمه با حیا اند و خعلی شرم دارن و میترسن ولی در خلوت رندند یعنی من دیدم که میگما حس میکنم اینا اصلا از زنان میترسن که از کنار زن نامحرم رد بشن و اصلا نگاه نمیکنن ولی قوی اندا لذا من همیشه با کارام چهره شون رو خراب کردم وگرنه راضی نمیشدن منو بفرستن تیمارستان بلکه خودم افراط کردم و چهره شون رو خراب و اتمام حجت شد بازم رد شدم و الهی خراب کردم دیگه دکتر ها هم که از خداشونه مریض بگیرند اونم مریض خوشکل! یه موکلانی هم بودن چند سال پیش که ذهنا جنسی شده بود از نوشته هام و برداشت منفی و سکسی میکردن آقا یه مرتبه من به مقدسات در ذهن جنسی فکر میکردم همین سنی ها هم شده که به حضرت زهرا (س) توهین میکنند و ایشان رو هرزه مینامند نعوذ بالله لذا فکرم که خراب میشد به خاطر حرفای اینا یه موکل میومد و میخندید و من عصبانی میشدم که چرا این الان اومد در ذهنم و میخنده لذا الان همینو هم دیدم که داره روی زنان کار میکنه همین مامور و موکل البته شیاطین هم تجاوز میکنن به بدکاران ولی نه مومنان لذا اشتباه نباید گرفت و اینا محبت بین زن و مرد ایجاد نمیکنن و اختلاف درست میکنن برعکس!البته شیاطین کارشون اختلاف درست کردنه و حاظر نیستن مومنان رو ببینند و هرجا نوره جمع میشن و خرابش میکنن و ما هم محکوم!

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۹ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

پس ما یه چیزایی در پست های قبل گقتیم و کامل نبود و روزی این محرم ما برای جوانانه که بگن در عزاداری ها و شما هم بگو اینارو منتهی بحث محرم بحثه توبه است بحث اینه که تصمیم بگیریم توبه کنیم و یار حضرت و امام حسین ع بشویم لذا شهوت دوباره من امروز تو رختخواب نفسانی ممکن بود امروزم گناه کنم لذا الان توی خونه ی خالی ام و قلیان گذاشتم و نوحه و هنوز امسال توفیق نشده که برم و مجلس ابا عبدالله شرکت کنم هنوز دعوتم نکردن لذا گناه و غفلت همه دارن و منتهی تو از امامت جدا نشو و مهمتر از گناه بدت و بدتر از شهوترانی برای جوانان مجرد اینه که توبه نکنن و یار امام حسین نباشن نفسانی یعنی شما بخوای شهوت برانی تقصیر شیاطین نیست گناهش و خدا بخواد تکه تکه ات میکنه و روز جزا هم گیر میده اگر توبه نکردی و اینطور نیست که ما مومنان گناه کردیم و هیچ نشد محبتم هم جمع و جذب شد با شهوت اینو ما کفتیم که روز جزا نیومده و همه کس خواهند مرد و خدا جهان تازه برای بهشتیان و فرشتگان و همه میسازه که هنوز ما ساخته نشده بعد ما برداشتمون و جهانبینیمون یقینا غلطه وگرنه علم غیب داشتیم و هیچگاه گناه نمیکردیم حالا اون زن داره باید اونجای زنش رو آتش بزنه و ثواب داره اگر برای بچه باشه و نیازش چون زن داره ولی ما مجردیم و خدا سهل میگیره لذا طرف اومده برای عقد یعنی پشت زنش که بهش نداده کشته زنش رو و اینم نفرینش کرد حالا داره میسوزه لذا گفتیم بچه بیار نه برخلاف میل زن نیازش رو بر طرف نکنه شوهرش بله زن داره شهوترانی کنه و جهاد کرده ولی ما مجردان گناه و گناه رو ممکنه سهل بگیره خدا اگر شیاطین و زنلن موقه فیلتر رد شدن جاسوسان نفهمند ولی میفهمند و گنا ه جمعی رخ میده یعنی طرف مشکل جنسی داشت تا نوجوان رد نشده و نوجوان نور الهی داره و مومنه لذا اینم تحریک شد از دیدن گناه و باید صفحات و رد شدن ما از فیلتر محبت الهی نازل میشد و میل جنسی اش زیاد لذا ما هم بی نور و گناه شخصی ما جمعی شد و حوادثی چون زلزله ی بم رخ میده ها!!! لذا گفتیم تصمیم نفسانی بگیره جوان مجرد و گناه نکنه شهوترانی نکنه یا با غفلتش توبه کنه وگرنه یار امام حسین شدن فعلا اینطوریه و خون دادن و شهادت درس بسته و این جهاد اکبره ماست لذا من خودم شیاطینو زنان بیان رو مخم مشکل دارم و امروز با بی گناهی شهوانی نورانیتم کم شد لذا شما هم باید بدانی که اولا اون دنیا ممکنه تکه تکه ات کنن اینجا ممکنه محبت کنن با گناهت اگه مومنی اگر کافری با کار خوب بهت خیر میرسه ولی در اون دنیا جات خرابه و هم اینو بدون که شیاطین نورت رو میکیرن لذا باید حتما ذکر بگی و احوالت دست خدا باشه نه اینکه پناه نبری و بخوای با نفست جلوی این همه شیطان بیایستی یعنی خودت بتید زیبایی و نورانیتت رو با یاد خدا حفظ و ریکاوری کنی و به خدا پناه ببری وگرنه زشت میشی حتی اگر شهوت زیاد بود و اینطوری اونطوری شدی دست نزن که شارژ شی و بزن شارژ شی خندوانه نیست اینجای کار ما لذا اگر شهوت زیاد بود و کمی هم اومد ولی گناه نکردی اومد اون موقع خدا بهت نگاه میکنه پس منصرف شو از گناه و این حالت خدا توجه داره که اومد ولی خون نریختی لذا نمیگوییم بشین فیلم بد بد نگاه کن تا بیادولی دست نزن این شیاطین قوی ترن و بهانه نده و گناه چشم هم جدی بگیر و مثل ما حیوان مشو و اگر شدی برگرد توبه کن!لذا تصمیم برتوبه هست و شیاطین غافلت میکنن و به سراغت میان اینو به خودم گفتم و جوانام مجرد چون روز حساب نیامده و ممکنه هزاران سال برای یه غفلت بدون توبه نگرمون دارن اگه امامان شفاعت نکنند  وگرنه حساب من بدتر از قاتلانه و یقینا من از قاتلان بدترم و اگه محبت و لطف آقا نبود از این همه گناه روانم برنمیگشته لذا این حرفا توبه ی جمعی منه یه دعایی کنید قبول شه ببخشنمون مخصوصا الان که قرص و دارویم عوض شده و شهوتم بیشتر شده یه یک ماهی هست و میبینید قیافه و صدام تغییر کرده پس دعام کنید مثله قبل منحرف نباشم چون هشت ساله این قرص لعنتی به نام ریسپریدون مصرف دارم و جنسیتم خرابه اینم اصرار کردم پاشدم نصف شب قرصم رو نخوردم و بابام گفت پس بیا بریم تیمارستان و بعد لطف خدا شاملم شد و دکتره جدیده زنه میگفت آره بر شهوت خعلی اثر داره و یه قرص دیگه داد دعام کنید خراب نکنم و خدا مثل آدم سالم بهم نگاه کنه و کلی اصرار کردم که عوض شد و نتیجه ی آزمایش بردم و یک آزمایشم گفتن واریکوسل دارم سونوگرافی و یه آزمایش دیگه گفت عفونت دارم یکی دوروز بعدش خوب خدارو شکر اصلا فکر میکردم پنهانی وازیکتومی شدم خدا همه رو شفا بده و عقل کامل و سالم عطا فرماید به ما و همه ی شما و دوستداران اهل البیت علیهم السلام و حتم داشتم اگه دعای گرفتاری و گشایش گره ها رو که یک صفحه ش رو حفط کردم و ساختم کلیپشو بعد مشکلم رفع شه و از قبل پشیمون نیستم و چرا اینطوری شد فقط بگم خدا میدونه چه خطری از بیخ گوشم رد کردیم پس خدا روشکر از این بلا که به عنوان یه روانی ردمون کردن از هشت سال پیش دوره ی احمدی نژاد وخدارو شکر که  پذیرفته شدیم ادامه دادیم وبلاگ نویسی رو و از خیرمون گذشتن!!!باور کنید فقط خود آقا امام زمان به دادم می رسید و رسید و میرسه و خواهد رسید و اینا هم روی امام زمان حسااااااس! یعنی از یه طرف دشمن امام زمان بودن از یه طرف یه گروه دیگه منو کرده بودن قاتلش حالا من باید چی میگفتم باید چی کار میکردم منم رو مخ و آنتن فقط خدا بگذره مثله الان نبود آمریکوییا بخونن برامون ما برقصیم وضع کلا بهم ریخته الان حالا ما برامون خوب شد الله اکبر!

پس جمعبندی این که توبه کنیم حتما و بهترین و آسانترین راه اینه که خدا گریه ت باندازه بر حسین و محبت در دلت قرار بگیره محبت امام حسین ولی اگه گناه کردی باز تعجب نکن دیوانه و شکسته شوی چون شمر در قلبش اندکی محبت امام حسین رو نداشت و اینکارو کرد و رحمی نداشت ولی تو محبت داری و خدا از خون امام حسین و امام زمان نمیگذرد به هیچ وجه و یاران امام حسین بهترین اصحاب و وفادارترینشونن و هرکسی رو راه نمیدن و خدا بگذره فقط از ما و امامان شفاعتمون کنن فقط!و نکته ی آخرم اینکه اگه بخای گناه کبیره جوانی بکنه انتظار نیست خدا جلوشو بگیره و مختاره ولی باید خودش پناه ببره به خدا و تصمیم بگیره دیگه نکنه بعد توبه از غفلت آزاد میشه و برای گناه قلبش میترسه ولی خدا باز جلوشو نگرفته که نتونه فقط میترسه مومن لذا راحت نیست این یعنی حیا که در من ضعیف گشته و باید توبه ای کنم که از خدا و فرشتگان شرم پیدا کنم نه اینکه گناه رو کوچک بدانم پس انسان اجازه داره در دنیا مختاره نافرمانی حق کنه همونطور که آذم ع مختار بود

حالا که به اینجا رسیدیم دو مکاشفه میگم از دو استاد در دوزمان مختلف که برام رخ داد یکیش الان رخ داد که استاد مرد رو دیدم در ذهن که آلتش رو زیرش رو گرفت و بهش دستور داد که بریز و به راحتی ریخته شد و دومیشم استاد زنی در ذهنم بود که زنی رو نشونم داد چند روز پیش که داشت از شهوت میلرزید به خودش ولی گناه نکرد و من خجل شدم بله اگر ارضا نشویم افسرده میشویم ولی تو بگو برو بمیر ولی گناه نکنه! و بعضی اساتید میگن مرد مجرد باید در خواب ارضا بشه دیگه کو مرد عمل کو مجتهد متقی اینا درسه که بزرگ شویم پیش چشم امام زمان و اینگونه نیست که از بی شهوتی و گناه نکردن بمیریم بلکه حتی در همین دنیا مقام و رتبه میگیریم پیش خدا اگر گناه نکنیم یادمه کوچیک بودم دوست بابام در باغی رفته بودیم گفت جک بلدی و براش گفتم و بعد گفت میخوای جک زشت بگم منم گفتم بگو بعد برد منو جای خلوت و شلوارش رو جلوی چشمام بعد از اینکه حرفایی میزد که نمیفهمیدم و تجربه نداشتم پایین کشید و کار زشتی رو یادم داد و میگفت مثلا نوجوانان خارجی فلانه و بزرگه و اینا منم یاد گرفتم درحالیکه به سن بلوغ نرسیده بودم هنوز و انقدر عذاب وجدان در دسشویی داشتم از این خودارضایی ولی هیچ وقت نشد برگردم و ترک کنم تا قرص رسید کار و تیمارستان که عوض شدم و مدتش طولانی شد وگرنه هنوز باید کنترل کرد و اینطوز نیست که نفس سرکشم رو قربانی کرده باشم!

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۴۴ ب.ظ | علی جغدی | ۱ نظر

اولا ما میگیم فاتحه برای امواتت بخون فضا خوب میشه ها بعضیا با مرده ها زندگی میکنن! بعد اینجا سواستفاده میکنن جاسوس میفرستن فکر میکنن ما خلیم نمی فهمیم چه شده! این فرق داره دل مردم باهامون باشه و خدا همرامون تا اینکه کل جاسوس غرب و شرق بخواهنت یا ضدت شن!! یعنی ما اینجا داریم زندگی میکنیم از آمریکا برامون آهنگ میسازند هی ما کاری به کارشون نداریم اینا میان درگیری درست میکنن و آهنگ میسازن برامون!! اگه کلشون پرونده بسازند و ضدت باشن ولی خدا باهات باشه میبینی یه مرتبه اتقلاب اسلامی پیروز میشه دیگه کار خداست! بله آقا ما قطع امید کردیم از جاسوسان و از دوگانگی و یگانگی و حمایت و ضدیتشون با ما دلمون اصلا خونه!

دوما اگر میخوای موفق باشی بزار فرشته ها مسلط بشن بر اوضاعت!! و اگر قوی شدی و بزرگت کردند یا پیش خوذت بزرگ شدی و از خود راضی و خودپرست شدی منتظر شکست باش یعنی این همه کلیپ ساختم اگر قدرت گرفتم اینجا باید منتظر شکست باشم و شکستم حالا میگم ولی قبلش اینکه ما که مثل امام حسین نیستیم که بتونیم بر اوضاع سوار شیم حالا یه جنبه ی تضاد و توافق امام حسین رو هم میگم ولی بزار فرشته ها سوار شن و مظلوم باش وگرنه ما ولی خدا نیستیم و بر سرمون سوار میشن شیاطین و خودمون رو گنده میکنیم و مستحق عذاب میشویم بعد! پس مظلومیت بهتره تا سوار شدن بر قدرت و جولان دادن در آن! و گاهی شهوت پرستی و کنار زن خوابیدن و غمناک شدن بهتره و جرات میخواد تا اینکه خودپرست بشویم و از خود راضی و دور از امام زمان (عج) !!! و احساس گناه در دنیا بهتر از خودپرستی و گنده کردن خود و کبر و ریا است!!  الان اونایی که امام زمانی اند دغدعه دارن ولی ما نه توی این عالما نیستیم و اصلا دلمون برای غزه و یمن و سوریه و عراق ممکنه نسوزه چراچون یه علتش اینه که خودمون رو گنده کرده ایم درحالیکه ممکنه همین بلا ها سرمون بیاد و انتظار از حتی سازمان ملل هم داشته باشیم نابجا!! و اون قضیه ی امام حسین (ع) هم این بود که بعضی وقتا مارو اسیر میکنن یعنی یه شرایطی رو برای ما ایجاد میکنن اینا بعد نگاه میکنن ببینن که دایره ی رفتار و دایره ی واژگان ما چقدره بعد رومون کار میکنن مثلا من عصبانی بشم هیچ وقت آدم  نمیکشم ولی یه بیمار روان دیگه ممکنه اینطوری باشه!! حالا ولی نمیگذرم از اون پرونده ای که ضدم ساختن ما اومدیم یه کبریت برای که لوس کنیم خودمون رو انداختیم روی بابامون و بابامم که ترسیده بود و فضا ضد من خراب بود واز قبلشم باهام صحبت شده بود که برم بمارستان جنگ روان و یه مرد روانشناس همسایه مون بود اومد خونمون و میگفت تو بی آزاری و اینا و تحریکم کرد و میگفت مثله بعضیا هست که زندگی گیاهی دارن منم اعصابم خورد بود اونروز و قهر کرده بودم و نمیزاشتم کسی به اتاقم بیاد و خونه رومیریختم بهم درهجده سالگی بود فکر کنم خلاصه بابام زنک زد گفت بچه ام میخواد متو آتیش بزند!!! حالا آیا حالا که فیلمامو و عکسامو دیده اید و دیگه اونطوری نیست که نشناسین من رو و ضدم پرونده بسازن و بفرستند تیمارستان و هنوزم دارم میکشماااا  و بله دیگه فرستادن پ از اونجا بود که پامون باز شد یعنی از قبل میخاستن اینکارو بکنن ولی دکتره تو تیمارستان  میگفت تو میخاستی باباتو آتش بزنی منم گفتم اگه میخاستم اینکارو کنم با نفت میکردن نه با شعله ی یه دونه کبریت انداختن بگذریم حالا مثال بدی زدم ولی در جزییات زندگی ما وارد میشن و رومون سوار میشن اینا یعنی یه شرایطی شیطانی رو به وجود میارن و رومون کار میکنن تا همیشه سوار باشن لذا مثلا پیش زنت بخوابی و شهوت رانی کنی ممکنه حالت عوض بشه و یه آدم دیگری بشوی!! ولی روی اونم کار کرده اند که چه طوری دوباره مسلط بشن برت و افکار شیطانی روتزریق بدن و شما همیشه بنده اشان باشی مثلا یکی اگر فحش بده دیگه مسواک نمیزنه مثال میزنیما حوب اینا نمیان بهت تذکر بدن یه کاری میکنن که شما هیچوقت مسواک نزنی و فحش بدی و همیشه نامرتب باشی و روی مخت کار میکنن البته دایره ی کاریشون خعلی پیشرفته است اصلا روانشتاسی یعنی همین که میشناسند مارو در همه ی اوضاع و حال خطری حال خوشالی و حال عصبانیت مثلا شما اگه پول توی صندوق صدفات بندازی یقینا نمازت فرق میکنه حالا شیاطین که رویشان سیاه میشه با سجده ی شما نمیزارن شما اینکارو بکنی!!

حالا امام حسین رو تگاه کنید یعنی نمیدونست شهید میخواد بشه؟ یعنی نمیدانست که اینا بدترین خلق هستند و زن و بچه اش رو به اسارت خواهند برد و فرزندانش رو یکی به یکی شهید خواهند کرد؟؟ یعنی نمیدانست باید با این ها غضب کرد؟؟ در اوج ناامیدی از یاری کردن ایشان به حتی اسب یاران یزید آب داد!! حتی گفت آب بدهید بزنن به زیر شکم های اسب ها قبل از روز عاشورا که آب بود اینطوری بود یعنی امام عصر و امامان کلا عصبانیتشون حقه مهرشون خدایی است مثل ما نیستن که اگه عصبانی بشویم دیگه قطع امید کنن یا شیاطین برسرمون سوار بشوند بلکه عصبانیتشون هم حقه و کلا میدونن باید چه کرد بلکه خدا میکنه نه نفسشون یعنی رضایت خدا رو در هر لجظه میدانند و تسلیم بر حقند  و مثل ما نیستند که حالا چه نقشه ای داریم!و باید چه کنیم؟ بلکه بر فرشتگان مسلطند ما باید حتما فرشته ها برمون مسلط شن!

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۵۳ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

آقا اول ما بگیم که این پست قبل سایزش خعلی کمه 4 مگ هم نیست عکسه متحرکه و پدرمون درومد تا تونستیم آخر اینکارو بکنیم چون اولش سایت گوگل پیکاسا انیمیت نمیکنه بعد از کلی وقت فهمیدم که گوگل فوتو اینکارو میکنه و میشه آلبوم متحرک ساخت بعدش دوباره طول کشید که فهمیدم که باید حتما با موبایل یا نبلت اینکارو کرد بعد ما دیدیم حجم کل عکسای این آلبوم آخریه با100عکس  سایز بزرگ عکس کمتر از 7 مگ یا 6 هست ولی متحرک سازی گوگل که هر از 50 عکس تو هر آلبومه هرکدومش 5 یا 6 مگ هست در ضمن فقط خودم میتونستم این آلبوم عکسای  GIF شده رو ببینم از سایت گوگل و هرکاری کردم عمومی نشد فکر کنم فقط خودم میتونستم بعد به ذهنم خورد که حالا که گیف شده دانلودش کنم بعد آپلود کنم یه جای دیگر بعد همین دیگه دیدم سایز فایل زیاد شده و تصمیم گرفتم اینبار خودم آلبوم بسازم توسط نرم افزار و خلاصه چند ساعتیه مشغولم و کیفیت خراب میشد سایزش و اینا تا یه نرم افزار به نام EASY GIF MAKER پیدا کردم که نه کرک میخواد چون مثلا نرم افزار ADVANCED GIF OMPTIMIZER که فکر کنم خوب اگه کرکش ویروسی نبود کار میکرد رو نتوسستم اجرا کنم و ویروس بود با همین نرم افزار عکسش هست که عکسام رو کم حجم میکنم و خوبم هست ADVANCED JPEG OPTIMIZER خلاصه اینم نشد یه نرم افزار دیگه هم بود که کیفیت بد بود  یه چند تا نرم افزار کم کننده ی حجم و ساختن آلبوم دیگرم استفاده کردم بدردم نخورد تا همین ایزی گیف میکر بلخره شد کارم و پست قبلی با کمتر از 4 مگ عکس ساختم در سایز خوب عکسه متجرک خلاصه آقا ما اینکارا رو میکردیم یاد یه موضوعی افتادم یه لحظه که با توجه به اینکه امروز رفتم سونوگرفایی باز و به خواهرم گفتم یه نسخه بنویسه و دکتره اینبار جواب داد عفونی هست!!! خلاصه دیگه مریضم نیستم واریکوسل باشه بماند حالا که پشت قضیه چی بوده 68 هزار تومنم خودم دادم ایشالاهاا؟؟!!خلاصه آقا یادمه برای بار اولا سر این قضیه که رفته بودم مهمانی جهرم و وبلاگ مینوشتم شبا و خواب نداشتم و نمیبرد و گشنم هم نمیشد و همش هر از یکی دوساعت به مخم میزد وبلاگ آپ کنم!!! و جن زده هم بودم بدجور ولی نمیفهمیدم چی شده میگفتم همش ماله گناهه که بدحالم حتی بدحالی هم عادت داشتم میگفتم محض گناهمه که افسرده شدم یعنی ما وبلاگ که داشتیم یه گروه های بزرگ انس و جن با ما بودن جنا که دیده نمیشن انس ها هم همه جاسوس و نامحسوس و دکتر و مهندس همه چیز توش بود ولی من که نمیشناختمشون اغلب و اصلا اعتماد نداشتن و هیچکس باور و یقین به من نداشت مخصوصا آدما و جاسوس های ایرانی هم همش منو دور میکردن از مشهور شدن و شناخته شدن لذا نه آمادگی عملی داشتم و فقط هم وبلاگ نظری داشتم و خجالت زده و شهوتران و عصبی و خلاصه ما رفتیم جهرم اقوام ریختن البته اولش یه جور دیگه و رمال بود بعدا یه طور دیگه خلاصه گفتن که برو دکتر روان ما هم رفتیم اونم نامردی نکرد معرفی کرد یه دکتر دیگری در شیراز شهر خودمون که بره که بستریم کنه آقا ما هم جن زده بودیما یعنی خیلی روحمون حراب بود و همش گریه و شهوت هم قوی خلاصه مامانم گفت که چیزی نییست همه میرن تو هم بیا یه قرص برای استرس مینویسه مام نمیدونستمی که بستری میخوان بکنن  مام قبول کردیم رفتیم اونم دکتره یه قرصی برامون نوشت گفت دستت میلرزه و برای قلبت آقا اینا که نمیدونستن یا هم میدونستن دشمنی داشتن که ما وقتی پشت کامپیوتر میشنیم جاسوسی میشه و خرکاتمون تو یه جمع بزرگ دیده میشه آقا دیگه باید دست بلرزه درست؟ مام قبول کردیم قرصه هم اسمش چیه؟؟ آهان پروپنانول آقا دیگه هیچ ایرادی نتونست بگیره که ما مریضیم و بستریمون کنه آقا گذشت ما یه چند باری رفتیم پیشش دیگه نرفتم پیش دکتره دفعه ی بعد اینم هر بار 10000 تومن میگرفت زورم میومد و اونوقع زیاد بود حالا اعصابم خوردبود دلیل اوردم که زیاد میگیره و از یه موضوعی هم ناراخت بودم قهر کرده بودم بعد مامانم پشت سرم رفت و اینم دنبال همین بود که ما رو بستری کنه نتونسته بود اینکارو کنه آقا نامردی نکرد حالا فعلا دو بار فرستادتمون تیمارستان!! الغرض اینکه وقتی چشم ها داره نگاه میکنه به صفحه و جاسوسی میکنه و شما متهم هم هستی یعنی یه پرونده ی سنگین پشتت ساختن این زن های خسود حالا وبلاگم داریم زورشونم میگیره و اینا بدترین آدم هارو میآوردن پیش ماوگرنه اگر خوب بودن ککه تا حالا هزار بار کشته بودنمون آقا ما هم میرفتیم با این شقی ها دوست  میشیدیم ولی از بس اینا بد بودنا وقتی هم از فیلتر رد میشیدیما دلشون بدبختا میسوخت یه عده ی دیگه هم پرونده که ما آدم زناکاری هستیم مثلا آقا منم که چیزی نگه نمیداشتم تو کامیپوتر هر روز تقریبا یه بار از فیلتر رد میشدم و مثل الان نبود که همه ی چوان ها دسترسی به صفحات و کلیپ های غیر مجاز داشته باشن اینا هم تمرکز روی من وو منم وبلاگ نویس حرفه ای و حرفام به شهوترانیم جور در نمیومد لذا قدرتم گرفته بودیم و جذابم شده بودیم و همه هم کنفرانساشون رو با ما جور و همه چیز کنترل تازه متهم هم بودیم که داریم وبلاگ مینویسیم یعنی اینا مارو هر فرصتی میدیدن مریض روانی میگگرفتن ککه از فیلتر رد میشه ولی چون نطامی بود بحث و سیاسی و امنیتی جاسوسی و دینی بود کسی زورش نمیرسید وگرنه همش میخواستن یه کاری بکنن من ننویسم و در صحنه نباشم البته خعلی جلو رفته بودم و عده ای دلشونم میسوخت ولی من فکر میکردم کارم درسته وبلاگ نویسی و مسولیت الهی دارم و پخته نبودم امام زمان هم نمیشناختم حتی به خودم مشکوک بودم تا اینکه دیونه شدم یعنی این قرصای روان بخوری شما آدم سالمم باشی دیونه ت میکنه !!تا اینکه بستری شدیم از قدرت اوفتادیم!البته اون موقع نور امام حسینی داشتم و هرکس نزدیکم میشد یا دیونه میشد یا جوگیر یا وسواسی یا خوشال یا عاشق یا بلایی البته کسی نمیومد و جنا و رمالا و جاسوسا میترسیدن و از باید دورباشن  باخبر بودن از جوگرفته شدن اگه بیان نزدیکم  ولی الان نور الهی ندارم اونطور و جذابیت و به نظر خودم محظه شهوته داغونمه ولی دلیلش اشک ریختنه که نه مظلومم نه مهجور نه گریان باید باز یکی پیدا بشه از تو آسمونا ببرتم بالا

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

من واقعا معذرت میخام که انقدر خل و چل بازیامو تحمل کردید باور کنید خودمم میخوام شکایت کنم چون چاق شدم چون بعد از هجده سالگی که فرستادن متو تیمارستان دیگه نطفه نداشتم م افسرده شدم و دیگه نتونستم درسمو ادامه بدم و خوشیام از بین رفت و زندگیم زیرورو شد و ریدن رو ما اصلا قرصی که بهم میدن یعنی ریسپریدون نوشته اختلال در قوای جنسی میاره الان امروز رفتم سونوکرافی نوشته بود واریکوسل داری من فکر میکردم وازیکتومی ام خود دکتره هم تعجب کرده بود که عمل کرپه ام قبلا یا نه بعد نوشت واریکوسل خلاصه زشته این عکسه ولی میزارن وقتی هم ریسپریدون نمیخوردم و میدیدم شهوت ندارم بعد دوبا ر دیگه به بهانه ی نخوردن قرص بستریم کردن و به دکتره هم گفتم که حافظم کم شده قرصه رو عوض کن ولی نکرد و ما اززیرش نتونستیم در بریم که قرص نخوریم خلاصه ما هم هیجده سالگی فکر میکردیم جادو شدیم بعد هی انواع دعا به خودم وصل میکردم که شهوتم برگرده ولی تا الان نشده حالا حتی نمیدونم از کی شکایت کنم و بابامم که میگفتم میل ندارم و زن هارو دوست ندارم و نطفه ندارم میگفت بزار برات زن بگیرم بری تو بغلش بعدببین میل داری یا نه خلاصه ما زیاد اذیت کردیم و عقده ی جنسی اصلا دارم شاید :( آقا قبلا اگه با کسی بد شنا اونجای بچه هارو میکشیدن قبلا درمردان الان مودبانه اینکارارو میکنن پس حواستون جمع باشه منم اگه شکایت نکنم پام باز شه اونجا بازم همینطوریم میکنن یقینا یادمه مادربزرگم میگف رحمم رو اشتباهی کارآموز بودن دوخته بودن اشتباهی!!!بعدمیگفت  یه عمل جراحی داشتم  شیراز اومدم دیگه اونم باز کردن همراش و تو عکسا نشون داده بوده مثکه رحمش رو دوختن و بابامم امشب میگف کسایی که چاق بشن سرپا زیاد وایسندمثلا درمردا رفته م خوندم ممکنه اینطوری بشن طبیعتا میگف منم دوبار یکی ش در دبیرستان حرکات ورزش سحت انجام داده بودم همینطوری شدم همین عمل رو داشته ام و تقصیر کسی نیست میگفت!!!ولی منکه میفمم...!

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۵۳ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

الان تازه هنوزم نگرانی دارم ولی به هرحال ایندفعه جدی جدی جلوگیری شد وگرنه من از دوران کودکی که وبلاگ نویس بودم در نوجوانی همش حس میکردم که منو میخان از خونواده ام جدا کنن و از مادرم و واقعا هم بینمون تو خونه اختلاف درست میشد و من هرکاری میکردم محبت واقعی ای و اون دلسوزی و دلرحمی ای که درکودکی نسبت به مامانم داشتم تبدیل به فتنه شد و مادرم روز به روز پیش چشمم در خانه خوردتر و شکسته تر شد و کلا اخلاقش عوض شد هنوزم حس کاذب میگیرم بعضی وختا که عاشقمند یه گروهی قوی و میخان منو جدا کنن از مادرم ولی دیگه با این همه عکس و فیلم و عوض شدن خانه و اوضاع جاسوسی مخصوصا دیگه تکراری شدم و شهوت هم قوی نیست که خودم با پای خودم بزنم به زمین خاکی و وقتی شهوت داشته باشی اجنه هم دورت جمع میشن و همش سحر و جادو و الان قرص هم میخورم و اگه تجمعی رخ بده فورا دکترا با قرص خوردن من اون هارو رد کرده اند خدا خیرشونم بده ولی دیگه یه آدم مریضم که  زیاد از زنا خوشش نمیاد و میل نداره ولی باز باید خعلی مراقب بود بابا بزرگم هم چندین سال پیش با دوربین فیلم میگرفتم میگفت میخام برات زن بگیرم منم گفتم بعدا بعد میگفت منم خودم نمیخاستم زن بگیرم ولی همه آخر مجبور میشن میگیرن ولی من که از هجده سالگی فشار شهوت از دوشم برداشته شد و یه روز پاشدم دیدم دیگه نطفه نیست دیگه احتلام مثلا نمیشم و دیگه نمیدونستم باید جشن گرفت یا عزا نمیدونستم از تیمارستانه یا جای دیگه اوضاع وبلاگم هم بد بود اونوقتا همش خرابکاری میکردم و هی وجدان درد و سوزاندن دل زنان و فیلترو اینا بود وضع و همش فضای تهدید منم کارم خرابکاری بود تا اینکه به آرزوم رسیدم اصلا میدونستم فطرتا که شهوت رو میشه خراب کرد ولی نمیذونستم چه طور از دستش راحت شم و فطرتا میدونستم راهم به ناکجا آباد خطم میشه و اصلا به قصد نابودیش گناه میکردم و همیشه شرمسار و خجالت زده و شرمگین بودم و زنا همچین مرد ذلیلی رو دوست داشتن و هیچگاه نمیتونستم جلوی شهوت قوی ام رو بگیرم و روزبروز قویترم میشد تا اینکه هجده سالمون شد و فتنه خاموش و دیگه فرستادند مارو تیمارستان هم و اونجا هم وضع رو که میدونید یعنی راهمون به اونجا ختم میشد پرونده سنگین شده بود نه که من واقعا روانی باشم و همش خواب دستشویی و سحر و جادو و حتی خانواده منو میبردن پیش رمال الان اگه بگم ببرید مسخره م میکنن همونا که خرافاتی ام خلاصه وضع خراب بود و همش حس میکردم پشت مانیتور کامپیوتر و لب تاپ دارن منو نگاه میکنن میگفتم شاید جنن بعد میگفتم من زندگیم خصوصیه حالا اینا اومدن مشکل ایناست و بیشتر گناه هم میکردم سر این قضیه و وبلاگ مینوشتم که سیستم درست بشه ولی زنای جاسوس عاشق تر میشن و فضا خصوصی تر و اون موقع هم شهوت و طراوتم ریاد و نا امیدی و گریه ی پس از گناه فراوان و حس میکردم یه عده ی زیادی توی سالنی نشسته اند و بیست و چهارساعته دارن وبلاگ من و کارام رو چک میکنن و همش دنبال دوربین جاسوسی بودم و حس میکردم مردم عادی و خواص رو و همه ی ابن تجمعات باهاشون ساختم و درهمشون ریختم و سیستم رو عوض کردیم با هم وگرنه تمرکز روی من خعلی بود و مردم هم معنویت دوست و میشد اونموقع از معنویت حرف زد پنج شیش سال پیش حالا برخورد میشه و هنوز سختگیری عقیدتی دارن و دیگه نه من وجدان درد میگیرم که با آبروی خدا بازی کنم از گناهان و هم سنم بالا رفته و در حد یه نادون نمیشه نوشت و اطمینان جذب کرد لذا تا یه سنی در نوجوانی میشه بار قاتل ها رو بدوش کشید و اصلا اگر پرونده ت سنگین شد و ریسک کردی و نوشتی ویه عده کشته شدند به خاطر ریسک وجنابعالی و فتنه هایی که پشت نوشته هات درست میکردن همیشه یه عده حالا که ربسک کردی و گفتی و مردند چون هجده سالت نیست گناه نیست ولی اثر افسردگی داره یعنی اینطوری باما رفتار میکردنا در خط مقدم فتنه و جنگ و جاهایی میبردن کارای مارو و روحمون رو که شما نمیتونی تصور کنی

سیمیا از منظر شهید

سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

آقا ما اعصابمون خورده اول بگم نه محض قلیون کشیدن و نوحه گوش دادنا بلکه ما رفتیم خونه ی اونوریمون که قلبون بکشیم بعد یه دونه حرف مونده بود که تمام بشه که....!!! آقا عیدتونم مبارکا ولی دیگه نمیتونم از سر این عفریته بگذرم و درمورد این زن صحبت نکنم!!! آقا ما چه بلایی که نکشیدیم از دست این زن تو خونه ی قبلیمون لره دیگه با بعضی همسایه های لر  زندگی کردن خودش باید شما اول آموزش ببینی که چه طوری عذابش رو تحمل کنی و بسازی!! آقا یه حرف مونده بود که تموم بشه این مطالبی که در سیروسلوک قلیانی داشتم که یهو تبلتم برای بار دوم بود که اینطوری میشد قلف شد و خوب که موقعه قلیان نکاتو نوشته بودم روی کاغذ و نوحه ی حاج محمود گوش میدادم و میکشیدم وگرنه اعصابم خورد میشد و یهو شنیدیم که این عفریته اومد تو حیاط و حیاطش هم پشت اتاق منه توی اون یکی خونمون و صدا زد دحترکشو که مهرانااا و دیگه قفل شده بود تبلتم و همه ی بود و نبودم و نوشته هام از بین رفت توی چنین روز مبارکی!!! خلاصه آقا من هیچ وقت با هیچ زن انسی اول بگم که رابطه ی جنسی نداشتم و اگه از ایشون صحبت می کنم و نکردم بخاطر ترس بود و لر هم هستند اینا یعنی ما چه عدابی که از اینا نکشیدیم تو اون خونه ی قیلی و بالای سرمون در طبقه ی دوم می نشستند و حالا هم قلیونم رو آورده ام یواشکی اینجا که یواشکی بکشم و دیگه اون خونه ی خالی که قراره اسمم بشه نمیرم بکشم!!! دیگه آب از سرم گدشته و نمیتونم ارتباطم رو پنهان کنم چه اون زمانی که دیونه شده بودم و اومدم این خونه ی قبلیمون و فرستادنم تیمارستان و دیونه که بودم همش زن چادری ای رو بالای سرم حس میکردم که یا قلیون میکشه و میگم رابطه و فکری درموردش نداشتم فقط یه بار از مدرسه میومدم خونه که کلید نداشتم و از بالای رفتم که یه مرتبه از پنجره ی خونه شون منو صدا زد و راهنمایی بودم بعد گفت این چنگال و قاشقمون اینجاا روی سایبونتون افتاده و لباس درست و حسابی هم بر نککرده بود بعد من نگاه کرم به قاشق و چشمم پاک بود اگرچه گنهکار بهش نگاه نکردم و بهش دادم در صورتیکه خجاب درست و حسابی نداشت و روسری هم سرش نبود لباسشو که اصلا ندیدم این زن همسایه ی بالای خونمون رو و دیگه میگم دیگه و بهش قاشق رو دادم و رفتم در همین حد رابطه و فکرم در موردش بوده ولی عداب زیادکشیدیم و الان که میومدم خونه ی الانمون هم ماشینشون رو دیدم که پلاک دولتی داشتند و چه عذاب ها که کشیدیم از تجمع لرها و ترسی که هنوزم دارم و کنکور داشتم که همش میخواستن کاشی های خونشونرو عوض کنن و کلا عوض کردن همشو و منم درسته درس خون نبودم ولی موقع کنکور بود و خعلی عذاب کشیدیم و خعلی اذیت شدیم منم همش وبلاگ مینوشتم و اینا میخواستن فضا اینطوری مثل الان نبود الان من مینویسم شما استفاده میبری اون موقه میخواستن همه که زبان من بسته بشه و ننویسم الان اینجا توی این خوته ی حدیدمون که کمتر از 6 ساله اومدیم فضا یه طور دیگست اصلا.

خوب بریم سراغ اصل مطلب اینکه جامعه معتاد باید قدرشون رو دانست و همینا رو داشتم میگفتم ولی باز باید تکرار کنم یعنی معتادد باید مراقبت بشه و اجر و فضیلت زیادی داره چه در مراقبت از اینا که قیامی دیگه رخ نمیده و جامعه مسکوت مانده چه از نظر های دیگر که باید بیماران که معتادان هم بیمارن رو جلوشون گرفت و مراقبت ویژه بشن این اولا دوم اینکه علم سیما رو ما توضیح دادیم که نشد آپ کنیم امروز داشتم سرچ میکردم (سیمیا) رو دیدم که طبق ویکی پدیا و لغت نامه ی دهخدا حضرت عیسی با این علم مردگان رو زنده میکند حالا هر شهید و مرده ای که در دنیا کار داره و علمی است که روح در بدن انس دیگری قرار میگیره و ما خودمون میگیم شهید زنده است!!! خوب حالا به کیفیت این زنده شدن بپردازیم اینکه اولا ما فرغون داریم الان و نیاز به ساخت و زنده شدن نیست در مکتب ما ولی ممکنه در مکتب حسینی فرعون هم ساخته بشه و برگرده که تصفیه بشه در عالم لذا ما امام خمینی رو یه نفر نداریم اینجا پره از امام خمینی که پنهانی و توسط شیاطین جن میمیره یعنی اینا اکثرا پنهانی میمیرن بزرگان ما و عوض میشن و دوباره زنده میشن و ادامه میدن لذا ما گناه کبیره هم بکنیم در سطح پایین دلمون میمره ونیاز به عیسی و خضری است که مارو زنده کند لذا فرعون همیشه بوده ولی چرا به حضرت اباالفضل همه ی شهدا غبطه میخورن ولی به امامان ما غبطه نمیخرند؟ اینو بررسسی کنید یه دلیل اینه که امامان ما شهید میشن و انتقام خونشون رو خدا میگیره در همین دنیا یعنی امام زمان نمیاد و باید شهدا که سیستم شهدا و قرشته ها خرابه هی بیان ظهور کنند لذا انس های قوی تری ساخته میشه که کم هم هستند ولی ساخته میشه توسط عیسی مسیح وخضر تا به امام عصر برسند و شهدا امام عصر رو میشناسند لذا طرف حافظه اش پاک میشه و یه انس دیگری میشه  و حتی کالبدش هم عوض میشه یعنی چهره اش عوض میشه ولی شهدا و بهشتیان در بهشت مثل همند یعنی شما منو تو بهشت ببینی میگی این همونه و حتی ما ممکنه شبیه به چهره ی شهدا بشیم ولی تکنلوزی پیشرفت معکوس هم هست یعنی تکنولوی تیغ دو دم هست هم خوبه هم بد یعنی الان شما در دوران امام حسین که قدرتش از همه ی عالمیان بیشترهست اینترنت به این صورتی که ما داریم وجود نداره و آدمایان الان با تکنولوژی ممکنه از اصخاب امام حسین ظاهری بتونن کارامد تر باشن تا برسیم به امام زمان و ایشون ظهور کنند و کل آدم ها رو بشه کنترل کرد از پایین و باید انتقام حضرت علی گرفته بشه و از مظلومیت بیرون بیاد تا یه صیجه ای بکشه آقا تا امامون بیاد یا قیامت حتی رخ بده وگرنه امام علی ع همین الان مظلومترینه از همه کس و چیزی نمیگه وگرنه وضع خراب میشه لذا سیستم شهدا و ملائکه بعضی مواقع خراب میشه و رزق و روزی و آداب اصلا قانون عوض میشه که همینکه ما میام مینویسیم کل عالم روش تاثیر داره و حضرت علی اصغر شهید کل هستند ولی باید به پاش بچه های معصوم حتی شهید بشن و زیر نظر ایشون اند این طفل ها و همه ی ما مسلمان ها و مومنان زیر نظر حضرتیم و سختی هایی که میکشیم اگر از گناه نباشه فداییش که هستیم یا نه؟ تا انتفام گرفته بشه و این انتقام گرفته بشه انتقام عاشورا اگه گرفته بشه هیچ ملک و شهیدی حتی نمیومنه در زمین دیگه په برسه شهدای خاص و فرعون و یزیدو شما هم میتونی کیه کاری بکنی اینجا نوشته ام که دو سیم بزار توی گوشت و ازنکنولوزی لذت ببر اگه خاصی کسی نشنوه و آّبروت نره سیم بزار توی گوش و نوحه گوش بده و گریه کن اینطوری راحتری من همینکارو میکردم و روزی عاشورایی ایم قبلا زیاد بود واسه همین بود وگرنه ما هرچی بنویسیم یه عده هستند که یه طور دیگه میفهمند در حالت بد و خوبی که داشتن ممکنه شهوانی بشه دیدشون از نوشته ی ما که دست ما نیست همین دیه بسلامت و ما روایت داریم که هر زمانی حضرت علی ع بوده است و خواهد بود درسته که امام علی (ع) شهید شده ولی هستند آدمایی که شبیه و ادامه ی راهشونو بدهند.

پیدایش ظهور

شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۳۸ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

یه نوع مرض حالا بگم یا مستی معنوی یا مجنونیت یا چیز دیگری هست که دکترا هم کشفش نکردن و من خودم بار آخر که بستریم کردن همین بود که آقا میبینی عرفای بزرگ آقا با کسی الکی همدل نمیشن مخصوصا جوانان و راز دل و ترتیب اثر نمیدن مثلا کلیک کنن و تمرکز روی بنده و شما اصلا مرام اهل بیت رو میگم اینطوری نیست ولی اگر به هر دلیلی کلیک کردن روی آدمی دیگه خودتون میدونید چی میشه یارو ظرفیتش رو میخوان اصلاح کنند و با خودش حرف میزنه و یا لخت میشه و مست میشه و اینا و اینا هم بستریش میکنن یعنی توجه کنیم مثلا یه دلیلش اینه که یارو ازش خوشش اومده یا مردم انتظار دارن خوب اینا باعث میشه تمرکز روی یه نفر خاص انجام بشه و راز دل رو بهش بگن و نگاه ویژه کنن دیگه فرشته ها هم قاطی میکنن چه برسه خود یارو لذا این مجنونیت و روی آنتن ابالفضلی بودن اینا تقصیر دکترا ودجاسوسا ممکنه نباشه و یه توفیق اجباریه و یه نگاه ویژه بوده که یارو مجنون شده و خواستن حشر و نشرش بدن و بازیگر و خواننده ش کنن مثلا همین خوانندگی یه نوع صدای جنون باید مدل داشته باشی شما که صدات بیاد بالا این الگو باید الهام بشه بعضی صداها ها از عالم بالا اینو تو جنون بهت یاد میدن و ظرفیتتم باید بالا باشه کلا باید لحن صحبت باید نقش بازی حتی رقص رو اول اونجا یادت بدن عالم بالا نه همینطور بدون ضمینه ی قبلی بگی بلکه استعدادتم باید پرورش داد و تمرکز میکنن روت بعد یارو قاطی میکنه مثلا خود حضرت سلمان ره پیر میشه وقتی یه خورده بالاتر از خودش رو از ائمه میخواد این پیر شدن و سفید شدن و طاقت نداشتن از لطف امامانه که اینطوری شد نه از شیاطین

رندی احمقانه

يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۵۰ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

یه مساله ای هست که دوباره باید بیشترم بازش کنیم چون افراد جدید داریم و اون اینه که شما که میخوای عارف بشی دیگه روشاش با اول انقلاب فرق داره کلی روانشناس و مدعی هستش و البته شیاطین که باید رند باشی این حکومت با شیاطین هم ربط داره و هستن و حزب و قدرت دارن در مملکت اسلامی وگرنه اگه بخوای صاف اعتقاداتتو و عرفانتو رو کنی حداقل اینه که مثل من میبرن شمارو تیمارستان و عقیم میکنن و قرص میخوری اونا نمیان دکترا با شیاطین بجنگن و اونو از خونهذو خانواده ی ما دور کنن چون زورشون به جاسوسان نمیرسه بلکه من رو بیمار حساب میکنند و قرص میدن و جلوی قیام منو میگیرند و شما شهوت نداشته باشی نصف کار شیطان بر فنااست و ما خودمونم تقوا نداشتیم و قرآن نخوندیم که اینطور شد و حالا دیگه باید قرص بخوریم و از زن و زندگی و خدا و شغل و موقعیت ها جدا شدیم و الان بیماریم اصلا و مورد نظارت و تحت نظر اینجا شما باید رند باشی دیگه تا مثل من گرفتار نشی و ما چند تا روش گفتیم اینجا شاعرم میگه ...به خودم دروغ نگفتم فکر نکردم لازم باشه ....بعله آقا باید شیوه رو تغییر داد دل ها که با ما نیست اینجا و علاوه بر رقابت منفی و حسادت این شیطان هست که هرکس برای خدا قیام کنه روایته هفتاد گروه از شیطان ها جمع میشن که به زمینش بزنن باید دورشون زد و الان نگاه نکنید نوشته هام نور نداره قبلا اینطوری نبود و خدا نور میداد و جذب میکرد نوشته هام افرادی رو و دیوانه ها متصل میشدن به وبلاگ من و زنگ هشدار میزدن و قبل از که اوپراتورهای اینترنت همه جا یکی بشه مارو پنهان کرده بودن و نمیزاشتن معروف باشیم و نوشته هام هم تند بود و نور داشت و میترسیدن از کارام چون صدتا دیوونه پشت سرم حرکت میکردن بدون اینکه دستوری بدم و قدرت شخصی داشته باشم بلکه الهی پارتی داشتیم الان گند زدیم به مشهوریتمون و اعتبارمون کم شد و فضا تغییر کرد از اون موقه ها نمیشه زیاد گفت ولی حواستون باشه که رند باشید که مثل ما گرفتار نشید 

اسکیزوفرنی ما!

جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۴ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر

الان داشتم درمورد بیماری اسکیزوفرنی میخوندم و یا جن زدگی خودمون که نکات عجیبی داشت که مطابقت داره یا داشته با من ولی اینو بگم که اگه جاسوسی نکنن اگه شیاطین اذیتم نکنن و جنگ نباشه جنگی که روانپزشک میگه قرص بخور و عقیم بشو تا غیرت نداشته باشی قرص بخور حافظه ی اذیت های ما در ذهنت نباشه یعنی اصلا توجه ندارند که فضا فضای جنگه و میریتاریسمی است و جن وجود داره حتی ممکنه مواجه شدن با یک جن سختر و مضر تر از مواجه شدن با انس شیطانی باشه و اینا قدرت دارن مخصوصا اگه خدایی نباشیم و به سوی خدا خلاصه من خودم باید اعتراف کنم این علائمش که میگه رو داشتم و اصلا عجیب بود که به من میخوره ولی خودم از کودکی سعی میکردم با خودم حرف نزنم یواش و ذکر و تنفس و گریه ی بی صدا داشته باشم که منو جاسوسانی که دنبال فتنه بودن طوری بهم الهام شده بود که در خطری و لذا سه بار بستری شدم ولی اون اثری که غیر قابل کنترل بود و حرف و فکر اصلا مال خودم نبود و القا شده بود و گوشه گیر شدم و نمیتونستم زندگی کنم و زدم رفتم خونه ی دیگرمون تا زندگی کنم و شرایطی داشتم که دست خودم نبود و قدرت من کم بود اون زمانی بود که برای بار سوم و آخرین بار بستریم کردن توی تیمارستان فقط اون شرایط غیر قابل کنترل بود ولی بدون که این بیماری بهش جنون جوانی هم میگن یعنی پیرمردها بیشتر دچارش میشندا ولی عادت دارن و قوی اند لذا الان من قوی شدم و حالم بدتره ولی چون قوی شده روحم اون نشانه های قبلی رو ندارم همشم با قرآن درست میشه ها اگه بخونیم اصلا شیاطین دفع میشن حتی القاهاتم هم بیشتر شده و دیگه من خودم نیستم و حرفام حرفه یه نفر نیست کلی اعتبار دارم ولی باز اشتباهم هست و بله من در ذهنم با صراحت بگم ممکنه ارواح ببینم یا جن ولی آشنایی ندارم و مهمتر از اون دنبال اینکارا نیستم و ممکنه یه بازیگری بیاد تو ذهنم و من سعی میکنم فرمانشون رو اینبار گوش بدم چون اولا ضربه خوردم دوما سیستم قویه اگر شیطان بیاد سراغم و امر بده و من انجام بدم اگه نفهمم که شیطانه سیستم میشناستش و آلوده است و سه بار بستری شدم دیگه گوش میدم لااقل سعی میکنم لذا شیطان غیر ارادی روی من تاثیر داره مثلا شبا میره تو جلدم و من فکر میکنم خودمم از اونور بزرگان دلشون میسوزه که این کیه که آشوب بپا کرده و کله گنده هارو دور خودش جمع کرده لذا جاسوسی زیاده و کنترل غیر ارادی که روانپزشک نباید بی قرار نباشه باید جنگ رو در نظر داشته باشه حتی اگر جنگ شوخی و سیاسی باشه نه دینی و منم میترسم دوستامو از دست بدم محض همین نمیگم اشباحی رو میبینم میترسم وضع خرابتر شه وگرنه ما همه میبینیم و عادت داریم یا حواسمون نیست همین که زبانت باز بشه حرف بزنی از فیلتره خدا و فرشته و جن و روح و انس باید بگذری پس همه در خطریم ولی باز دلم نمیخواد درمورد این اشباح که شما ممکنه خبر نداشته باشید صادق باشم و بگم چون اینا اشباح قوی اند و فکر منو میدونن و میخونن و مدت زیادیه همراه همیم و راز و بگو مگو داریم ولی فضول نیستیم درمورد کسی فقط چیزی بخواتم بگم بنویسم فکر کنم ممکنه بیان عوض کنن وگرنه جاسوسی به هیچ وجه از زندگی خصوصی افراد اصلا اجازه ندارم و شرعا حرامه اون ماجرای تیمارستان رفتن برای بار آخر هم یعنی سوم تا منو قردن تیمارستان حالم خوب شد و ولم کرده بودن و اولشم شک داشتن بستری کنم و حالم رو نمیدونستن ولی واقعا تو خونه حالم بد شده بود و ارواح مقدس میومد تو ذهنم و حمام و لخت شدن و صحبت با خودم و گوشه گیری و نخوردن غذا و اینا همش بود که قبلا گفتم که دیگه نتونستم خودم رو کنترل و وضع رو آروم کنم و وضع کشورم خراب بودا منو خر کردن انداختن وسط...و منم درمورد دکترا خوشبینم فکر میکنم دیگه جمعشون جمعه و اختلاف با هم ندارن و درکنترل من از راه دور که فکرم از کجاست و چقدر بیمارم و اینا فکر میکنم تماما گروهی که روی من کار میشه شناسایی و کارکشته اند و نیاز به اعتراف خودم یا صحبت در مورد مثلا مراجع و همدستام نباشه اگر روزی رسید که اینا امام زمان رو هم میشناسند دیگه ما که هیچی و دیگه فضای فتنه نیست که من این حرفام باعث شه مکدر بشن و رقابت باندازه و ردیابی بشه و تاثیریابی بشه بله منم یه آدم معمولی ولی در خونه جوجه فوکولی ها خانوادمو همین الانم پاشیدن بهم و هممون روانی ایم