اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۱۴۱۱ مطلب با موضوع «تفکرات اجتماعی» ثبت شده است

iopuyhjgd

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

شاید شما که خط فکریم رو دونبال کردید من فهمیدم که چند لحظه قبلش یعنی قبل از اینکه (هنوز که نگفتم) بدونید که در مورد خونه ی مادر بزرگه میخوام چند خطی بزنم بر نوشته ها اینو شما میدونی حالا من نمی دونم چه طوری کنترل میشم و این دانستن قبلش چند دقیقه چقدر سرش رقابته و این می ارزه اصلا مثلا خوبه بده مام تنها تو خونه نشستیم اولا بگم که خوشی آقا افراط کردیم توش وگرنه شاید بتونه بچه ی دهه ی 80 دی خوشتر از ما دهه ی 60 تی که جو آرومتری به لحاظ عموما جنگ نرم و افراط گناهی و ماهواره ای و اهورایی اینکه آقا گناه نکن خوشی میگن آقا هرکی گناه نکنه همون روز عیدشه پس حالا اینطور نیست که راه ها بسته شده و ما چون علقمون بیشتره بچه فراموش شده و انقدر نظرمون بد باشه و بگیم مثلاا ما دهه ی 60 تی ها بادبادک داشتیم چه میدونم توپگوشتی داشتیم تیرکمان  و تفنگ بادی و چه میدونم از اینا که تو فیس بک هست و اینا حالا من کاری ندارم که خوشتر بودیم یا نه ولی گناهکار که شدی فاسق دیگه خوشیتم فرق داره شاید گناه کردی خوش بزار باشه.حالا دیدی؟ بله دیگه اینکه آقا ما پس همون گنهکار افراطی هستیم و خودمون که از خودمون میدونیم چه خبره از قرائن هم معلومه دیگه بس کنم برم سر اصل مطلب اینکه...

خونه ی مادر بزرگه رو ما چند تا چیز گفتیم که مال دهه ی 60 و سال 66 اتمام گشت اینکه آقا ما اونمقع که کار به صدای مخمل  و جوجه نداشتیم بچه بودیم مینشستیم برای خوشی هم که شده تماشا و این فیلمه من همش ترسی داشتم انگار تاریکی برزخ بود و چیزی هم نمیفهمیدم ولی همینکه جوجه ها صداشون بلند میشد دو  کلوم حرف میزدن خیلی توش نکته بود مثلا مخمل خواب بود و این صداشون در میومد و میترسیدند مثل خواب بودن بابام بود که اگه صدامون دربیاد یعنی میگم قضای بچگی رو آموزش میداد در حالیکه مورد هجمه و حمله هم نبودند این دوبلور ها اگه الان همون صدا ها باشه مردم پدرشون رو در و ما الان داشتیم اونموقع کار به صدا نداشتیم و بچه بودیم اصلا و اینا و گفتیم اینا در مکاشفه کشفشده داستانش و الکی ساخته نشده مثلا این 20 قسمت و مادر بزرگ داستان هم یه طوری بود چشماش و من از سگه اون موقع خوشم میومد بیشتر از مخمل مخمل هم خوب بود و جوجه ها رو نمیخورد ولی الان که نگاه میکنم حالم بیشتر به مخمل میخوره تا سگه می فهمی خلاصه اینکه آقا جوجه بودیم سگ شدیم گربه شدیم آخرشم مادربزرگ. و اینو بگم که هم که مثلا این فیلمه از نظر ساخت عروسک ها هیچ جای دنیا به این زیبایی ندیدیم و اصلا گرداندن عروسک رو شما نگاه کن میگی اینا چه طوری میچرخن این چه طوری گربه میره تو صندوق الان میگم نه کوچک بودم و آیا اگه با بندی چیزی هست پس چرا دکور صحنه نشون نمیده و به صحرا و نمی دونم جنگل هم که میرند بعد میگی اینا نکنه جن تکون میدتشون و اصلا گوش مخمل مثلا چه طوری تکون میخوره و یا چه طوری یه حلزونی اونم توی دهه ی 60 درسته اون موقع چیزای الکی اجازه  ی پخش نداشت یعنی میگم اون موقع برای دوربین ارزش قائل بودند تا حالا که خودمونی تر شده و اومده توی خونه دوربین اصلا اینکه آقا حلزونه داشتیم میگفتیم که آقا این چه طوری از لونه و خونه اش بیرون میومد و دراز میشد این هیجا اصلا صرف نمیکنه همچین چیزی بسازند بعد میگی با دست تکون میخوردن نه با انگشت بلکه در خانه بود خروس و مرغه و دم پنجره و مادربززگه مثلا پشت پنجره تکون میخورد خوب این باید همه جاش سوراخ سوراخ باشه دکور یعنی آخرشم تو اون بحران جنگ باز نشد که چه سری در کارشون بود محتوایی و تکنیکی و اینا در دوران کودکی مهم برامون نبود چون روزی اهل بیتی داشتیم ما بچه ها و اهل بیت مهم تر بوده و الانه که دور میشیم و نیمخوایم هم حمله کنیم و سنی دیگه گذشته و میبینم که دیگه به اون قوی ای جمع نمی شن متاسفانه که کار کنند و خونه ی مادر بزرگه 2 رو بسازند و بچه  ها هم کمترند و مشکل و مریضی روانی و چنسی مخصوصا و افراطش و این فیلما دیگه عوش شد تاریخمون و خوشی ها عوض شد...

sabk

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

حالا ما یه دوباری هم قرآن خوندیم طوری نیست یعنی شما ممکنه از زندگی خصوصی من بیخبر و بی اطلاع اصلا باشی مگه بیکار باشی یه ضبط صوتی چیزی همراهتون تو خونه مون جامونده باشه چیزی وگرنه میدونی اصلا من اون دفعه که گفتم رفتم پیش بابابزرگم و ایشون درمورد آیت الله صافی گلپایگانی و مرجعیت و مجتهدین و اینا صحبت می کرد من می گفتم حالا شایدعمدا اصلا میگه و من که توی این فکرا و خط ها نیستم اصلا میدونی؟ هر کی تحقیق میکنه و در مورد مذهب مینویسه که مذهبی قرارش نمیدن و متعهد و متقید نه اینطور نیست اینا هم که می نویسم اول یه نوع مرضی هست که عادتا دارم و یه نوع بازیگوشی و میخوام که دعام کنند و حالم خوب بشه هم احساس سبکی میکردم قبلا چیزخور شدم و دنبال همون خوشی هام یعنی خودم بهره مند میشم اگه بدن وگرنه دنبال خط امامت و ولایت نه که نیستم تو خطش و فکرو مکرم و زندگیم رو هدر ندادم براش.زندگیمو  مثل یه آخوند روحانی پاش نزاشتم بشینم 3 ساعت کتاب بخونم تحقیق کنم بیام برای شما بگویم نه بابا ساده گرفتم متن رو و اینو هم شاید براتون جالب باشه که بدانید تحت اینکه بر معلومات اضافه شده درست ولی تحت مسولیت و بار و سنگیمیش رو از دوشم خیلی عالی بچه ها برداشتند و خودمم خودم رو به خلی زدم وگرنه می پرستیدنم و از چند سال قبل بار سایتی و محتوایی وبلاگ بر دوشم سبکتر شده و آزادترم و دستم بازه که بنویسم چیزی رو و بدون فکر میگم و کاری به عقوبات ندارم دیگه وگرنه اگه دستم رو بازتر از این هم میزاشتند کلی بدوبیرا به اینایی که استادند در معرفت میگرفتم که اینا ذره ای ابهت شون اصلا نگاه انگار رقابت ظاهری افتاده در پشت سر علمای بزرگ اسلام الان استادانی هستند که چیزند خیلی خرند و به نام اینا اصلا انگار رقابته معلوم هستا و خلاصه انگار خدا گفته این بهتره و کمی بخوایم ضایعشون بکنیم انگار اسلام در خطر می افته و جو خیلی بد رقابتی بود که من شکستمش تا اون حدی که برآورده شد از دستم که آقا ما که دشمنی با کسان اهل حوزه نداریم که مثلا این چیزا رو میگیم میگیم شما دو تا حدیث بیشتر میدونی ما دو تا فضا  بیشتر باز میکتیم کنار هم نمیخوایم که به رخ بکشیم همو و این به رخ کشیدن نمیدونم سیستمش از کجا پیدا شده بود ومن موفق شدم بالاخره شکستش بدم یا نه نمی دونم ول پرستش خیلی بده که منو بپرستن فلان استادو بپرستن و اگه به دیوانگی نزنیم اصلا روزی که نازل نمیشه هیچ بدم میشه.خلاصه اینم موردی که بود که میتونستم در آینده اگر میخواستی ببینی که دستم و فکرم بازتر بود چه میکردم البته دوستان خیلی کمک کردند وقوی هستند حالا شک داشتم که اینا ارتباطشون تا چخ حد قوی است با ما می بینم که مثالا من مینویسم خواب در خواندن دیدم اینا حتی خواب من رو میدونن و عوضش میکنند و میگن از پیش خدا ؟ خودشون ؟ کی ؟ کدوم استاد ؟ که خواب افراد بی علم و  عمل رو دیده ام و این متن رو که عووض میکنن در متن من و نوشته هام خوب من سوال میکنم که این چه طوری خواب من و از خواب من با خبر بوده حالا من حوصله م نشد یانفهمیدم یا صلاح ندونستم یا ساده گرفتم که ننوشتم ولی براشون اهمیت داره تعریف نمی کنم بیشتر در حدود مشرف به تعجب گیرم که راستی با کیا تعرفم و دارم قت و اعصابشون رو خرد می کنم با کارام و چرا چیز نمیگن و راهنمایی بیشترم نمیکنند اگه قدرت دستشونه نمیگم قدرت دستشون نیست میگم مردم جاشون گذاشتند و بیکار و اینا کردند که ما جوونا ظهور کنیم...چون می دونی مثلا عارف این زمان نه حافظ اصولا شاید مثلا نقشی داره در جهادش که حافظ شعر میگفته دیگه زمان شعر تموم شد شاید حافظ و کارگر این زمان داره نقشی در ساختن یک فیلم جهاد عرصه اش تغییر کرده حالا پس من نمیگم کار منه کار کار گروهیه حالا شما  در نظر بگیر یه وبلاگی چندنفر دست دادند تو دست هم تا ساخته بشه حالا یکی مینویسه و روشن میشه از عالم غیب تا عالم های ظهور دیگه یه فیلم که نمیشه بحث کرد که توش چند نفر مخلند و کار کارگروهی است و یه عده دیده نمیشند و گول پولو میخوریم و میبینیم و برای مثلا شاید پول جمع شدیم اصلا در یه فیلم مثلا که این بده نمیگیم خوب ولی شما در نظر بگیر یه روحانی این یکی از کارهای سختش ارشاده دیگران ومثل یه معتاد که کسانی رو جمع میکنه مثل خودش معتاد میکنه اینم مسولیت سنگینی دارد یه آخوند پس لازمه جهاد کنه و لازمه یعنی نمیشه گوشه گرفت مخصوصا جوانان که خودش رو عرضه بداره و نمایش بده که این هم خطرناکه و فرقه های گوناگون یعنی هرکدومشون یه استادی دارند حالا هر کی یه تبلیغی همه هم میخوان مخ بزنند مردم که معنویت مثلا بره بالا و نیاز دارند که مردم جمع بشن مخصوصا جوانانشون نیاز به حمایت دارند پس حق بدیم که سخت باشه در استادیت و عارفیت و اینا و عرفان کذب موجود و اصلا محدود کنیم به آخوند دین رو...

kaka

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

ینم چند تا آیه از سوره ی نبا که داشتم مطالعه می کردماینکه در آیه ی 28 می فرماید حال ایشان را که امیدی ندارند به روز حساب داشتم به خودم میگفتم این ریشه هست یا اصله یعنی اینی که امید نداره به روز حساب باعث شده گنهکاری و جهنم در پی داره این اولش بوده کارشون یا نه اینطور بوده که اصلا اصل موضوع همینه که اینا امید ندارند یعنی منظورمو رسوندم که میتونه خدا بگه گناه کردند ولی میگه امید ندارند به روزش حالا این امید نداشته باشند بدتره یا گناه بکنیم خوب معلومه گناه پس میتونه این نامیدی از خدا هم نیست همینکه باور نداریم و ناامیدیم و بزار اینطور بگم که در نظر نداریم روز پاسخ و حساب رو این خودش گناه هست و ریشه ی گناه اصلا که بریم جهنم یعنی اونی که بهشیته یه نشونش اینه که مثل من نیست که روز جزا رو فراموش کنه هر چیزی مثلا بگه هرکاری بکنه ترمز داره و اینا هست دیگه هم تو قرآن هم نمونه ش که میترسند اینا از اون روز و هرکاری دست نمیزنن  و نمیکنن و اینا خیال که نیست...و اینکه می اینی یارو عرق خورده مسته حالا هر عرقی به هوش نیست قرص بش میدن اصلا حالا که احساس ترس داره حالا بماند که خدا نگفته ایمان به من ندارند روز حساب رو جدا گذاشته از خودش و خودش رو نشون نداده در ایمان این بماند این چون روز حساب روز سختیه حالا عرق خورده با گچ و قرص این حس ترسش رو میگیرند که راحت باشه و ادامه حالا بده یا نه که دکتر امروزی کار نداره این نباید افسرده بشه حالا خیلی دلشون بسوزنه نباید یعنی باید عقیده اش نسبت به دنیای اینا و روان پزشکان عوض بشه حق نداری احساس ترس کنی اگه گناه کردی در این سیستم مغزتو میشورند شایدتم اگه مثل ما اذیت کنی کسی رو و گناه کردی زورت نمیرسه وبلاگ میزنی همه رو دیونه و چه میدونخم در به در خوته که کاری نداریم اینو میگیم که یارو گناه کرده ها ولی مهم نیست برای خدا این برای همه سر میزنه ولی یاد قیامته روزه هست میترسه حساب و کتاب رو داره این مشکلی نداره از نظر روانی بلکه بهشتی هست گرچه گنه کرده ولی جهنم میکنن روزگار جد و آبادشو آسفالت آقا...

hospital

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
  1. إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ

  2. وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ

  3. وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ

  4. وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ

  5. وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ

  6. وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ

  7. وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ

  8. وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ

  9. بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ

  10. وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ

  11. وَإِذَا السَّمَاء کُشِطَتْ

  12. وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ

  13. وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ

  14. عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ

  15. فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ

  16. الْجَوَارِ الْکُنَّسِ

  17. وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ

  18. وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

  19. إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ

  20. ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ

  21. مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ

  22. وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ

  23. وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ

  24. وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ

  25. وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ

  26. فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ

  27. إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

  28. لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ

  29. وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ

    ------------------------------------------------------------------------
  30. به به یعنی چه چه البته شاید باید از این سوره ها بترسیم و نه به به و چه چه ولی وقتی زمونه مونگولانه است چی میخوای بگی.یعنی تو فیس بوک دنبال اخبار که چه شده فضولیش هم گل.اعصاب مصاب هم نداریم یعنی خدا نیومده بگه عراق توش چی شد سوریه توش چی شد اومده میگه اذا و ادا و اذا این ادا هاجنبه ی اخباریش هم بررسی کنیم یا نکنیم آقا آرامش میده از دربه دری و گمراهی که فراخی بافتیم هیچ اعصابمون هم خورد که چه داره میشه و ما نمی دونیم یا چه جنگهایی خوب چه طوری خودمون رو گول بزنیم و فضول نباشیم تو اخبار خوب خدا داره از خبرهایی که مهمتره و چیز تره توضیح میده آرامشم که گفتیم داره که دیگه نمیخواد به واسطه ی آرامشی خوندنش دربه در اخباری باشیم ...اخبار میشنویم تو اینترنت و فیس بوک و چه میدونم تی وی و اذهان آلوده ولی کاری از دستمونم بر نمیاد و اینجاست مشکل ولی اخباری روو میشنویم در این سوره ها که مهم تره واقعه اش شاید که اومده در قرآن و یه اذا (ی) خواستی است  و یه زمان خاصی است و میخونی و آرومت میکنه از دوروبرت از چنگال طاغوت...درحالیکه نم دونم چند درصد اخبار برای ما نه که نیست به دردمون نمیخورد که تلوزیون میگه و خیلی هم خولند اینا جون اینا فکر میکنن یه تجمعی رو که تو ایران شده بی بی سی پخش میکنه مام باید تو اروپا هر تجمعی و اعتراضشون رو به متراقب و مترادف کارشون پخش کنیم اصلا همینکه گروهی رو پخش میکنند از مردم اروپا نه تنها در ذهن بچه نمیاد که اونجا حق نمیگن و حکومت فساده میگه چه کاره خوبی هم میکنن که ما نمی تونیم در ایران کنیم مثلا قیمت شیر رفته بالا چه قدر آزادند حالا شبکه ی ایران میخواد این خبر بی ربط به ما رو پخش کنه که بگه اینا هم مشکلات خاص خودشون رو دارند مثل ما ایرانی ها  ولی یه چیز دیگری نشان داده میشه اقلم خوبی هاشون رو نشون بدید تا بفهمیم ایران اسلامی تر خدایی تر و چیزتره دیگه مریض.خلاصه 90% اخبار هم به درد ما نمیخورد و نجات بخش نیست ولی این آیه ها نه.

kolah

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان داشتم دنبال یه کارتونی میگشتم به کارتون که نه عروسک بازی بود الستون و ولستون برای دانلود که پیدا نکردم اما میدونی کارتون های زیادی بود که الان دیگه ساخته نمیشه در چندین سال گذشته الان انیمشن های دیگری ساخته میشه که نمی تونم بگم کدومش سختره میخوام  در مورد سختی صحبت کنم که دیگه الانه کارها روز به روز ماشینی تر و آسونتر میشه و بشر را از تمرین و سختی آقا یه آمپولی بسازیم که دیگه ورزش نکنه همین که نشون بده ما ورزشکاریم آقا دیگه نمیخواد که زور داشت اصلا یعنی قدرت و تلاش روز افزون یادمه بابام میگفت تو حتی سر و صدا ها درس میخونده حالا یادم نمیاد ولی دیگه بچه ها یاد گرفتن تلاش نکنند و یکی دیگر از چیزهایی که در شهرستان های کوچک نمایانتره تلاش بیشتر و سختی کشیدن هایی است گرچه پولدارتراز شهری های نیستند  و ماشین ها مدل بالا ولی روزی شون رو هم خدا میده.و یه حدیثی تو کتابی خوندم که بلا میگه به خدا به سوی چه کسانی بروم (زبان حالش) می فرماید به سوی کسانی که مرا اطاعت می کنند و دلیل میاره خداوند که .............آهان توی کتاب تحفه دانشجو پیداش کردم ربطی می دونم زیاد نداره و بهتر از حرفای منه اینا تا بنویسم که یکی بخونه یه چیزی یاد بگیره ولی حرفای من بعضی موقع ها خط میده که چه باید کرد و گفت و دیگه استادان بالاتر می فهمند ما جوون ها گیرمون رو میدونندا ولی حالا خودشون می دونن و این وبلاگی بیشتر نیست مال خودمه و ان شالله غم از بین همه بره و مشکل خاصی پیدا نکنیما و دوباره فرشته ها جلب و جذب بشن بیان راهنمایی مون کنند آخه بعضی موقه ها همه چیز بسته میشه ایده نیست طرح نو نیست و گیر میدن به ما و شما وگرنه ما چیزی نمیگوییم همینکه این کتب های خوب رو بخونیم و داستان ها و روایات رو این خودش خیلی مفید تره همینکه بچه درسشو بخونه تا وقت روی من بزاره:

زبان حال بلا؟

پیامبر (ص) فرمود: هر روز بلا می گوید: به کدام سو روم؟ خداوند متعال می فرماید: به سوی دوستان و صاحبان طاعتم، زیرا:1-با تو کارهایشان را می آزمایم. 2- با تو صبرشان را آشکار می کنم. 3- با تو گناهانشان ر پاک می کنم. 4-با تو بر رفعت و منزلت آن ها می افزایم.

می بینی چقدر زیبا بود وصل پیامبر به خدا که چنین زیبا از طرف خدا حرف میزنه حالا حتی روزیت باشه که اینجا بخونی یا بری کتابرو بخری این خوبه بعضی موقع ها باید تبلیغ بشه که زن ها مد کنند و برای عقب نیافنتادن از دیگران وگرنه تو خلوت و جلوت حوصله شون نمیشه ولی اینجا و در همراهی ها من خودم اینطوریم و حوصله ندارم کتاب خوب سخنرانی آیت الله فاطمی نیا اصلا مخم نمیکشه درس بخونم و سختم باشه حالشو ندارم و خدا این حال رو میده و ان شالله بده به شما اینجاهم و البته یه خورده به حال روزگار و سیاستش هم هست مثلا بچه ی فلسطینی داره گریه میکنه مام ممکنه از اشکش روی ما تاثیر بزاره و باید بعضی موقع ها جمعی حال وجلو بریم به مقصد وبلاگ وگرنه کتاب خوب کم نداریم و قرآن هم فراموش نشه خوندنش یعنی نباید فراموش کنیم و بهونه بیاوریم...

البته کارتون های گذشته پرمحتوا بودند و درسته که فشار روشون نبود مثل الان مادی و روانی که بهترین بشه ولی همینکه ما بچه ها میدیدیم اینا از نظر روانی معنوی سودش رو برده بودند مخصوصا ما بچه های ایرانی شبکه ی ایران قوی بود الان نیست به وضع چندین سال گذشته و الان دیگه روانشناس خبره ی پیرمرد مرده اول دوم دیگه نمیارنش که توی کارتن و فیلم نظر بده (خارجیش مخصوصا) الان توجه در زمون دیگر بیشتره فساد بیشتره دیگه روی خیال بهشتی بچه کار نمیشه روی آرامشش دنگ فنگ بکش اون موقع که میکشتن بدا رو میکشتن توی خارج میگیما الان معلوم نیست جامعه شون ریخته است به هم همه کس هم خودشون میکشن هم براشون مهم نیست و یه عده ای هستند که کار درست میکنن بقیه فساد بقیه مردمم خر در نظر گرفتن.و دیگه ارزشی نیست براشون.سیاسی حرف نمیزنم فرهنگی ست.چیز که ما که بچه بودیم تو ی کارتون هایی که صداوسیما پخش میکرد به نفعشون می دییدم حنا دختر پاک که کار میکردد من یادم نیست ولی همینکه نخی بود همینکه کمک می ککرد  این صفات خوب الان خودشون نمی تونن چیز خوبکه یه دختر و پسر خوب باشه رو در کارتن یا مخصوصا فیلم نمایش بدن همش فساده و برنامه ی خوبشون باید بره و گوسفند و سگ باش (بره ی ناقلا) و ما (کلاه قرمزی) کلاه قرمزی آرزوی آینده ی ماست بچه ی راهگشای آینده بود حالا این جدیدش رونمی دونم بچه بازیگوش بچه ای که اگه درس نتونست بخونه آخرش خوند بچه ای که یاور مجری بشه کدوم بچه اینطوری  به  فکر مجریه تام یعنی امام زمان باشد؟ ما نمیتونستیم کلاه قرمزی رو عروسک نزارییم چون هیچ بچه ای نمیتونست اینکارو کنه یه دلیلش اینه.من هنوز کلاه قرمزی و بچه ننه رو ندیدم ولی چشیدم کلا قرمزی وسرو ناز رو و کلاه قرمزی و پسرخاله رو فیلم سینمایش رو دیدم و هرکدوم از سکانس هاش خاص و تعریف شده و خوب و هدر نرفته ومختص حال و آینده و خط بده به بچه گفتم یه بار کمتر از انقلاب درست کردن نبود این فیلم کلاه قرمزی و سرو ناز که نمیدونم ولی پسرخاله خلاصه کلاه قرمزی هااا.


havich

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

گفتیم فرشته ها دیونه ان یا دیونه میشن آخه چقدر عقل من میدیدم که با نوشتن وبلاگ اون موقع ها که قدرت الهیم قوی بود سیاست عوض میشد یه روز سیاست اینطوری بود و یه روز طوری دیگه و کنترل نمیشدن اینا و منم کنترل نفسم سخت یعنی ساختن با موجودی به نام من الغرض هیچی دیگه چه طوری برخورد بشه شما اگه چهره ی پیامبر رو شاد کنی یا غمناک خدایی نکرده سیاست کل جهان تغییر میکنه نظم کل جهان فرشته ها مخصوصا بعد میبینی پیرمرده طوریش نبود مرد یا دیونه کلاه سرکرده نصف شبی چه میدونم یا یه اتفاق دیگه ماییم که نمیفهمیم برای حیوان چه فرق میکنه زنم که میسازه و استاد ساختن. بقیه هم دیونه میشن که درست رفتار میکنن نهایتا چهره شون دگرگون میشه یه روز این چهره 1000 چهره عوض میشه در عرض چه میدونم اندی مدت.فرشته ها تاب دیدار رو ندارند.یعنی خدا. 

kharboze

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

آقا حقیقت بندگی است کارشون بندگیه از طرف خدا کار دیگری هم میکنن مثل فرشته ها هر کاری فرشته میتونه بکنه مام باید بتونیم وگرنه چه طوری بالا زدی.

داستان اینه که اول بزار باز کنم این گفتیم تو زندان ها بعضی ها هستند که خودمونی اند حالا یکی رو کشت یا نکشت این داستان اینه که طبق آخرین سخنرانی ای که گوش کردم آقای فاطمی نیا می گفتند در پس پرده که جز فرشته ی مرگ هستند جاهای دیگه که این کارو میکنند......................

پس افرادی از طرف خدا هست که آدم میکشند میرند حتی زندان دوباره آزاد آدم میکشند از طرف خدا هستند چنین جلادانی حالا من اینطوری استنباط می کنم که فرشته ها هر کاری میتوونن مام باید یعنی افرادی مامور می شند ماموریت های گوناگون...

خدا خودش آزادشون میکنه و الیته از طرف خودش اینا می کشند برخی را.حتی من گناه که میکردم مورد اتهام این قاتلان وارد میشدم و من که به هیچکی اغلب فکر نمی کنم و می نویسم و زندگی حالا قبلا بیشتر اون موقع ها (افرادی که میشناسما مثل همسایه) میدیدم که مورد تهدید بودم ولش و میومد تو ذهنم انس هم بود که میخواد بکشتم ولی نمی تونست یا همین که من بهش فکر کردم آرومش می کردم و اینا که حقم بر خلاف چیزی که میگن و میکنم تا حدی حق و بخشیده میشم گرجه بارم سنگین بشه و بر دوشم ظاهرا باندازند مردم...

خلاصه میبتی تخصص فلانی اینه که بارون میاد خوب این اول بنده ی خداست دعاش برآورده میشه فلانی چشم میزنه در فلان زمینه ما هم آچار فرانسه که نیستیم وبلاگ داریم و بستگی داره از چه دری وارد خدا بشی خدا رحیمه از چه صفتی استفاده کنه یعنی بندگی کنه تخصص داره آدم ناجور که نمیشه مامور خداست این پیرمردا اکثرا که نه ولی ماموریتشون غیر ممکنه...یعنی آدم یه پیری رو که میبینه یاد خدا می افته و میگه اینا دیگه کین لذت نمی برند زندگی میکنن شهوت ندارند پیرمرده میخنده خوشه اینا همین که عمری دارند مثلا حاج منصور گریه می اندازه ماموره شما و من نمی تونیم مثل ایشون کارای دیگه میکنند هک میکنن ذهن ممکنه اولیای خدایی هر کاری بکنند و بتونن در هرزمینه ولی خوب استفاده غیر خدایی نمیکنند بنده هستند مامور هستند مثل فرشته مثلا انست کرام الکاتبین داریم اینا برای هرکس یه جور میکشنا بستگی داره دست خودش نیست.

BARAN

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز داشتم اخبار رو چند دقیقه پیش میخوندم درمورد سوره که 300 نفری در شهری شون کشته شده اند چند روز پیشم تو فیس بوک همش میگن بچسبید به مردم زلزله زده خودمون و از این حرفا ولی انصافا این مصیبتی است که جلوشو نمیشد گرفت باید صبر کرد حالا عاملش هر چی باشه زلزله دیگه شده اگه گناهه مثلا دیگه حالا حرف الان نیست ولی این همه مردم مسلمان حالا نه لزوما شیعه ی مظلوم دارند کشته میشن و میشه نشوند این میشه جلوشونو گرفت بعد میگم و تعجب می کنم هیچ حسی ندارم نسبت به این کشتار عادی عادی نمی دونم جرا دارم به مسلمانیم شک مینمایم که چرا دلسوز نیستم چرا به فکر شون نیستم مردم بحرین سوریه هر کدوم در صورتیکه در عراق که جنگ شد همش میگفتم آیا مردم جهان دیدند و یاری نکردند این مسلمون ها همشون حق رو دیدند؟ همش به فکر خودمون بودیم حالا که کشورهای دیگر اسیر شدند نیستیم این چه طوره؟ باید روانی بشیم یا نه؟ معلوم روانی شدن از گناهه که ما میشیم و مشکل خودمونه وگرنه مردم فلسطین لبنان عراق افغانستان بحرین سوریه اینا رو دیدیم طوری نشد هیچی اصلا نترسیدیم هم از خودمون که چرا اینطوری سنگدلیم اصلا من خودمو رو میگم دلمون یعنی قویه خدا نمیزاره پس چرا کاری نمی کنیم ما سیاستمونه جنگ میشه از جنک میترسیم ضعیفیم ؟ بمب هسته ای؟ جه میدونم والا گیر جندتا قدر نشتاس سوسولیم و باید برنامه مون رو برای اون ها خرج  کنیم در حالیکه زنان دارند مورد تجاوز قرار میگرند غیرت نداشته باشیم به یادشون نباشیم چه میدونم والا باید چه کرد اقلم اینه که خودمون رو آماده کنیم حداقلش برای آینده اینطور که پیش میره آینده ی خوشی نخواهیم داشت ما مسلمونا و خونریزی است گرجه اگه این تروریستای سوری که وزیرشون رو هم ترور کردند تو ایران بودند و پیدابشه فورا سرکوب میشه و میکشیمشون پاشون برسه و در نطفه خفه میشه این موضوع در ایران ولی باید چه کرد بالاخره این اخبار میگید بگید ما چه کنیم یه برنامه ای چند ساله ای چند هفته ای همشم نه که پول جمع کنیم یا بشینیم گریه کنیم یا مسخره بازی ولی من نمی دونم خلاصه به عنوان برادر مسلمان که قلبم نمیتپد و سنگدل هستم چه کنم و اقلم یه کلاسی برنامه ای برای ما مریض های سنگدل بزارید که عوض بشیم چه میدونم والا. یعنی میخوای بگی اینا توی سوریه حقشونه که این بلا ها سرشون بیاد ؟ همین که یه کودکی بی پدر ومادر بشه گذشته از هزینه ها و مشکلات اداری و صنعتی و چیزی که رخ میده گذشته از همه میدونی چه آسیبی میزند این؟ یه کودکی بی پدر بشه بی مادر بشه چه تاثیری روی روانش داره چقدر سخته باید شرایط رو حس کرد و باید خود رو در قالب اونا گذاشت به جاشون باشیم حالا اگه مسلمان نیستیم و عرق خور و این حرفا انتظاری نیست اصلا پدر و مادر میخوایم چه کار شب و روز مست میکنیم ولی نباید ما دغدغه داشته باشیم همونا حساس ترند ولی ما نباید اخلاق و رفتار و سیاستمون و همه چیزمون روی شبکه و آنتن غرب باشه باید با عشق ومحبت درست بکنی تو مغز باید بهمون بفهمونی چه دردی هست این کشتار ما جوانات نمی فهمیم بعضی موقه ها دور میشیم گول میخوریمو... اصلا مثل بابا غربی آمریکایی نمیدونیم بعضی موقع ها اقدر بی حساس میشیم که میپرسه عراق کجاست بعد این نمیدونه اصلا عراق کشوره چیه حالا گرداگردمون یه کشور چند کشور مسلمان باشه حتی با ما بد باشن ما با دولت بد باشیم کشتاره آقا کشتار ناس خلق الناس باید حساس بود چرا قلب من نمیزنه براشون 

javAD

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

میدونی حالا نگیا که لیس للانسان الا ما سعی و از این حرفا خدا میگه روزی میدم به بعضی ها مثلا بی حساب الانم اگر مغازه داری هر چی روزبت معلوم نیست چند تا مشتری داری میدونی؟ نه حالا اینو میخوایم بگویم که بله ما خدا رو نمی بینیم که داره روزی بی حساب میده چه و مشکل اینجاست الان معلوم نیست بعد مرگ هم مرد و زنی در کار باشه یا نه اصلا مرد و زنی به چیه؟ خیلی ها اون دنیا رسوا میشن یه بار بیشتر گفتم که خیلی ها اون دنیا اصلا برای که گیر بدن بهشون ها نه اینکه چیزی باشه بهشون میگن چرا روسری نداشتی مردکه تو که زن بودی و اینا رو چند سال پیش گفتم میگم که اینو بگم که مرد و زنی برای ما مهمه که بله علی الظاهر چه در جامعه ی مدرن غرب که بیشتر چه در ما زن ذلیل تره و ضعیف هم که هست پس... نه اصلا وقتی خدا رو نمی بینیم اون دنیا... خدا براش اینا مهم نیست که یه زنی چه کنه و یه مردی چه نکنه یه مردی چه طوری براش فرصت فراهم بشه بشه مرجع یه زنی بشه کلفت خونه خوب خدا چی پس؟ خدا بی حساب ممکنه زنه رو البته خیلی ممکنه ببره بالا این برای ما مهمه توی این دنیا که خدا رو نمی بینیم هی میگیم زنا فلانن زنا کم ارزشن رتبه رو خدا بی حساب میده(حالا محض درست کردن و ریفرش کردن عقاید خراب حالا شاید نه فاسد باشه فاسد خودمه) خلاصه آقا می بینی که طرف خواننده ی غربی هست شبکه ی اخبار سیاسی انگلیسی داره ولی حضرت توش تصرفی میکنه که من نماز خون نمی تونم اون کاری که این مرد عرق خور داره میکنه رو بکنم (خوب زینبیه شاید) از یه طرف دیگه غرب با فساد و رونمایی زنانه و اوج بهره بری از تکنیک های غیر الهیه کار را به اوج حتی رقابت کشانده خوب زن خواننده بشه صداش هم قشنگ مثلا خوب لذت داره نمیگیم نداره و اینا در مباحث غیر الهیه به اوج میرسونن کار را چه در فیلم هاشون که بهشت دنیوی هستا نه اخروی و ما هم نمیتونیم به خاطر امنیت به خاطر فساد خودمون کم جنبگی مون لذات الهیه رو قالب کنیم حتی یه قاری ابدالباسطی اجازه نداریم داشته باشیم حالا این حرف من نیست اینو داشتم میگفتم که یارو مردکه عرق میخوره داره به سود مملکت ما و تصرفی و روزی که بی حساب بهش دادن معتاد هم هست  و شده حتی باعث میشه ادامه بده کارش (حالاباز میکنم ادامه دادنو) رو و خلاصه به هر نحوی که شده یه کاری میکنه یه شعری میگه یه خواننده ای هست که من مومن با خدایی که ادعام میشه اون روزی رو امام زمان حالا به نفعمه ها و حتی دشمن ضد انقلاب و میترسیم از خود مسلمون ها در غرب فضا بازه یه ایرانی میگه هر کی مثل من نیست عامل صهیونیسمه خوب طرف نمیفهمه بوبای آمریکای صهیونیسمی که این داره تو شعر راک مسخره میکنه واقعیت میگه اصلا شاید اصلا مهم هم نباشه حالا ما جیکمون تو ممکلت اسلامی هنوز در تیومده 1000 تا دشمن...نمیگم آزادی نیست همین که فیلتر نمیشیم همین که میتونیم حرف بزنیم هر چی دلم میخواد میگم بالاتر از آزادی است ولی میگم اونکاری که امام زمان و ائمه سپرده دست خواننده ی غربی یا حتی قاری شاید اصلا درسته الهی نیست ولی زنا گفتیم باید نه همیشه در مقولات دینی بلکه در دنیا تا حدی معلوم گول بخورن زنه میگه من زندگیم و جونیم رو گذاشتم پای این مرتیکه میخوام طلاق بگیرم خوب این باید یه خورده گول بخوره میخواستی نزاری مجبورت که نکردیم...و البته بیشتر زن های دیگر که راضی نیستن به اوضاع و یه خورده خومونیم کم داریم. حالا خدارو نمیبنی هیچ چرا اسیر میکنی انگار حتما باید علی دایی گل بزنه البته میزد نه اون کچل دفاعی جسینی بود کی بود اون دیدی دفاع بود هد میزد گل میشد ما کارمون حساب کتاب نه داره ولی قرار نیست که یه سری آدم باشن که بهتون حال بدن هرروز بیام فیلم بازی کنیم (فقط یه عده ی خاص تحت مراقبت گروه فلان تیک) یه عده ی دیگری باید روزنامه و وبلاگ بزن تحت نظر یه عده ای خاص فلان گروه و خلاصه هر کی تو این مملکت کاری بکنه باید طبق بالاتری ای تحت مراقبت خاص و یکی دیگری هم که پیدا شد حرف زیادی زد بزنیم توسرش در دم یه کم مردانگیش رو چک کنیم و غیره تا خفه شه یا بزرگان وارد شن ببرنش بالا آقا ما چقدر اون موقع در مورد آخوند های بی مجتهد گله کردیم حالا اوصولی ها و یه عده پاچه خوار بگیم چی بگیم که باید از اینا رد بشه بچه درصورتیکه بزرگان سگ دارن دیونه میگن آتش به نیستان و خرمن میزنن یه سگ فراری مخصوصا جوان ها که استعداد دارن رد میکنن میزنه از فلان خواننده از فلان بازیگرا بالاتر کارشو با بی تجربگی کامل خراب میکنه بعد ما تعجب می کنیم ازش میگیم چطوری اینکارو کرد که ما نمی تونستیم (رزق بی حساب وکنترل گری های بی حساب ما و کشتن استعداد جوان) الحمدلله جوان ها کار خودشون رو میکننا در مورد کار خارق العاده صحبت می کنیم که الان همه نوع خواننده ای هست نه در بحث خوانندگی حالا در هر بحثی که میلنگیم باز چوان ها بر خلاف چیزی که گفتم وارد میشن جوونن و ناپخته دیگه و بایدم بهشون گیر داد تا همینطوری خراب کنن نمیگیم بده میگیم آزادی که فلانی داره در غرب نه حالا آزادی روزی ای که خودش رو خراب کرده برای گول زدن دنیا و زن ها متناسب تره و غرب چشم زن های ما رو بیشتر گرفته تا فیلم تلوزیونی خودمون. البته جذاب تر دنیا هست ولی مرض میان کفر و دین خیلی نزدیکه یه مرتبه یارو لخته خوب چی داری نگاه میکنی تو مشکل به هم میزنی...خواننده ش همینطور ولی اینا برای گول زدن بهشتی نشان دادن درست ولی این نقاشی های هنری که کبوترهایی رو نشون میده که اسلامی است و برای یکی مثل من معلوم نیست که این هنر الهیه چیست که قبلا بیشتر بود و حرفشم کمتر الان همه رو میخوان چیز کنند خراب.

درمورد ادامه دادن هم که گفتیم آقا خواننده ای رو که نخواد خدا نمیتونه صداش بیرون بیاد تو ممکنه از خواننده هه کفرت بیشتر باشه نمیگیم چنابت ها تو بحث و جنجال فساد نیستیم کسی که فاسده و جنایت میکنه هرچقدرم نخواد آخر خودشم به زودی سرنگون نشه حکومتش نمیمونه بالاخره ولی یه خواننده ای که شعری میخونه هنرش تا 100 سال ممکنه  پابرجا بمونه این فیلم های ضدا ایرانی هم نمیگیم اینا مدرک میشه برای دوران فهمش بیشتر انسان که چقدر ضد ما بودن و ضد خودشون مدرک میشه کما اینکه الان هست درست ولی در آینده خودشون گیر میکنن خلاصه آقا داشتیم میگفتیم همینکه میتونه بخونه بنویسه ادامه بده همین کلی توفیق میخواد حالا نمیگیم همینکه ادامه میده یاروی غربی همش ائمه خواستند و کارش درسته ها نه اونی که کارش غلطه و فحش مییده نه اون سرنگون میشه مثلا رادیو فردا فحش بده چی میشه؟ خودش نابود میشه در صورتیکه ممکنه بعضی هاشون عقیده داشته باشن برای ترویج فساد یا هر دلیلی بشینیم شبکه ی تلوزیونی ایران رو هک کنیم فحش بدیم تو رادیو پورنو پخش کنیم توی موج صدا وسیما و این شیاطین دیگه به نهایت دشمنی رسیده باشن در حالیکه نمیگیم شیاطین نیستند و دلشون برای ما سوخته میگیم که این میفهمند که اگه اینکارو خدایی نکرده بکنند ملت بسیج میشه ملت غیرت داره تو رو خدا و خلاصه چی میشه میشه اول انقلاب و اسلام به خطر میافته و ازاین حرفا و مردم انقلاب میکنن و سو استفاده هایی هم مثل چادر میشه و دیگه وضع خودشون بدتر میشه و ایران هم از یه در دیگه وارد میشه هر چی تحریم میکنن دیگه بالاتر تحریم اقتصادی که رژیم طاغوت شیطانی نکرد که کرد؟ دیدیم چی شد...خلاصه یارو خواننده اگه ضد بخونه نمیتونه ادامه بده چه بسا شده بود به خاطر فیلتر رد شدن ووبلاگ داشتن اصلا نمیتونستم خودم ادامه بدم کارشیطان نبود امام عصر از دستم ناراحت شده بود نتونستم توبه کردم بابااا امام عصر نخواد صدات در نمیاد همینطوری که نیست که یه شعری خوندن و تو شنیدی شیطان میگه چرا شعر بد ترویج نمیکنه بالا نیماد این مشهور نمیشه این و الا هست نمیگیم نیست فیلم های زشت و مفتضح اگه یه مومنی نگاه کنه براش ضرر داره و خودش هم نمیتونه دیگه مثل قبل صداش بالا نمیاد پس نمیگیم نیست کلاا راه بد هست برو معتاد شو برو همین الان سیگار بخر بکش کسی جلوت رو نگرفته منتها از کلی فیوضات که مومن باشی منع خواهی گشت...برای مومن داریم میگیم نه برای خودمون که نمیتونه ادامه بده آخه بعضی ها این خواننده های عرق خور رو در حد مومن بالا میبرن میگن ما که نماز نمیخونیم نمیشه این چه طوری روزی بهش رسیده که اینطور شعر میگه یا اینطوری بازی میکنه یا اینطور خوشکله ما گفتیم اینا اول دنیاست نهایت کارشون و گول زدن دنیوی است و اخروی رو یا ما لذت نمیبریم و درک نمیکنیم یا جنبه نداریم و بیهوش  میشیم یا به فساد و (حرف بد) ربطش مییدیم و خرابش میکنیم خلاصه اینجا نمیشه بهشت فعلا پیدا کرد تا بجنگیم ببینیم خون بدیم اول انقلاب دوران جنگ بچه ها چه شاد بودن بله این همه شهید داده باشیم برای بچه ها و زندگی راحتشون و نسل جدید و ما الانن نسل من بهترین نسل هاست نسل بعد جنگ 8 سال حتی شاید از نسلی که الان داره میاد بهتر باشه دهه ی 60تی ها رو میگم لذا الان در تاب و تبیم و قاطی شده و درگیری رخ داده نمیگییم دهه ی 80 90 70 بده میگیم که شرایطشون بده وگرنه مقدس نما زیاد داشتیم خودمون گول نخوردیم و چادری همه گناه کن.خلاصه داشتیم میگفتیم مومن نباش عرق بخور ادمه دادن در کار نیست عرق نجاست بخور برات ممکنه سود هم داشته باشه مخصوصا اینا که سکسی هستند و دینارو جنسی میبنند فقط خوب چه شون کنیم!!! بزا خوش باشن. الان من بهت میگم برو خوش باش تو چی تلقی میکنی از خوشی؟ چی والو خلاصه مومنه که نمیتونه ادامه بده و براش بده وگرنه امام زمان به فاسد فاحش نمیگیم نظر نداره ولی مثل ما وله دیگه تقوا نداره هر چی از زبونش بیرون میاد از خدانمیترسه به فکر روز حساب نیست خدا ببینید روز حساب رو در قرآن چقدر تاکید داره روزی که ممکنه دوره زمونه ی زیادی تباشه مدتش برای بعضی ها هستا درسته که خدا سریع الحسابه ولی بعضی ها در جواب وسوال گیر میکنند خلاصه در مقایسه با بعد از روز جزا که میریم بهشت خالدین فیها اومده برای جهنم هم خالدین همین ولی چقدر تاکید شده در روز حساب یوم الحسرت چند تا اسم داره معلومه حساسه خدا بهش مدتش گفتیم در مقایسه با قبل و یا بعدش چیزی نیست ولی محشری است انفجاری است چی بگیم آخه که جدی بگیری اینا که چیزی نیست محشر و انفجار خدا گفت خودش تعریف کرده چی میشه....

havijjj

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یادش بخیر میدونی چه ایام خوشی داشتیم در کودکی یعنی ایام دبستان می فهمیدیم سحر و صبح یعنی چه یه حس دیگه ای داشت فرق داشت شب و روز با سحر یه مستی ای داشت یه نسیمی میومد حالا نمی دونم اینا نیست یا اثر گناهه که من نمیفهممش دیگه البته دومی درسته... چه خواب عمیقی انگار خواب زمستانی بود و مادرم که بیدارم میکرد اصن حال نداشتم صح که برم مدرسه مدرسه برام اسارتگاه بود که مجبوری قبول کرده بودم و قرداد بسته بودم که باید رفت مثل دوران آمادگیم.مامان میگفت که تا 5نجم دبستان هم خودش شلوار پام میکرده... اصلا حال نداشتم برم خیلی خوش بودیم اون موقع ها بارونم که میومد خوشحال میشدیم و یه بارونی میزد حالا هم همونم نمیاد.انگار خدا میخواست با آمدن بارون گناهان رو بشوره...مردم هم متدین بودند گرچه دشمنی ها و پستی ها بیش از این بود که هست با انقلاب اون موقع ها و پنهانی تر بود ولی یه بارون میومد همه خوشحال میشدیم همه بچه ها الان پیر شدیم تو جوونیمون اصلا نشاط نداریم همش گناه و گناه روی هم انباشته باور کن اگه تو دبستان شعر حافظ رو میزاشتن شاید حال و هواشو بیشتر از الانه میفهمیدیم الان اصلا انگار نفرین شدیم و من تعجب میکنم که بتونم بهشت رو پیدا کنیم روی زمین دوباره ودوباره حیواناتی که نسلشون منقرض شده رو احضار کنیم و ستنجاقک و پروانه های سفید و پروانه هایی که زرد وسیاه بودند دوباره بیان پیش بچه ها آخه چطوری میشه حس الان حس بزرگ شدنه حس بچگی نیست و جوانی در روح انسان ها به بچه اهمیت نمیدن بچه باید خودش رو مرد بگیره بزرگ بگیره از همون کودکی کتاب غصه هام تغییر میکنند نقاشی هایی که بهشت و پرندگان رو نشان میداد چه شد کجا رفتن نشاط عادمی چه شد چقدر افراط کردیم همش پرید دیگه کودکان پیر شدن الان بچه ها کم شدن الان حرف حرف بچه نیست باید بزرگ بگیره خودش رو چقدر متلک های کودکانه داشتیم ما چقدر بزرگترا گذشته از گناه و زشتی هم که بود چیز میز یاد بچه ها میدادن و براشون شعرهایی میساختند الان بچه ها با زور شعر یه توپ دارم رو برات بخونند...چقدر شعر زیاد بود محبت به کودک در مهدکودک از روی عشق و نه پول زیاد بود الان شده توسعه و تعاون و پول و ماشین سازی محبت گم شده احسان نیست نمیدونم من بچه ی قبل انقلاب که نیستم نمیدونم شاید دوران من که 8سال جنگ و این همه شهید بود اینطوری بود شهدا کجا رفتن اصلا...مردم دعا می کردن بارون بیاد تو خونه تو خلوت با خدا بیشتر راز و نیاز میکردن خدا رو بیشتر صدا می کردن اعتقادات بیشتر بود بعد انقلاب حالا قبلش رو که من نبودم که ببینم چه طوری بوده ولی خوش بودیم فردا معلوم نیست با علم شیمی یه غذایی درست کنند بدن بخوریم کیک ها شیرکاکائو ها همه چیز مشتی و دلچسب بود الان کیک که درست میکنن خمیره و برکت نیست انگار انگار داریم دور میشیم و نفرین انگار راه ها عوض شده البته نه همه جا وهمه کس جمع کلی رو دارم میگویم و همه چیز پولی شده و تبلیغات بد نیست ولی کو محبت و عشق...انگار خدا نیست.....خوشحال نمشیم و از کرده ام راضی میدونی چند وقته از دل و رضایت ربم نخندیده ام و مسرور ماله گناهه...

kkkoila

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

حالا که داستان یه زن فاسدی که حالا اگرچه توبه کرد و جوان رو منع کرد و رستگار شد رو گفتم یه داستان دیگری که یادم اومد و به دلم خورد رو رونویسی میکنم از کتاب تحفه ی دانشجو از استاد سید علی اکبر صداقت درمورد این کتاب جاهای دیگه بحث شد.داستانه خیلی عبرت آمیز هست.خلاصه ش هم میتوستم حالا شما خودت بعدا خلاصه کنید.

رونویسی:

((مقام زن بنی اسرائیل

امام صادق (ع) (در حدیث طولانی)فرمود: یک زن در بنی اسرائیل بود که اورر به عمل زنا دعوت کرند و قبول ننمود.حتی او را تهدید به قتل نمودند باز هم قبول تکرد.در نتیجه گرفتار ترس و وحشت شدیدی شد.خداوند او را از دست زناکاران نجات داد.

ولی بعدا او را با ستم به کسی عنوان کنیز فروختند.آن کسانی که او را خریده بودند او را با خود سوار کشتی نموده و رهسپار مقصد خویش شدند.پس خداوند آن ها را غرق نمود و آن زن را نجات داد تا اینکه آن زن در جزیره ای افتاد. سپس خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی فرمودکه برود به پادشاه انها بگوید،مخلوقی از مخلوقاتم در آن جزیره است. همه شما بروید و او را پیدا کنید و بیاورید.بعد در نزد او به گناهان خود اعتراف کنید، بعد هم از او بخواهید که شما را ببخشد. چون اگر شما را ببخشد من هم شما را می بخشم.))

می اینی اصلا شوخی نداره خدا با کسی هر کاری هم کنه میبنیه بخشیده نمیشه یه اشتباهی که معلومم نیست که از کجاست و پیامبره هم خبر  نداره تا خدا نگه..............شوخی نداریم.

mjjjd

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 با سلام دوباره اینکه درسته که الان سیاست تغییر کرده یعنی سیاستشون اما ایتا راه ما رو می بستند که وب ندیدم بزرگان هم می دیند پرونده ی ما خرابه اونام از یه راه دیگر مشکلات خودشون رو قاطی ما می کردند لذا راه ما بسته میشد وقتی پای بزرگان به وسط میومد و مجبور به کنکاش و خودمون رو نشون بدیم و بیام وسط داد بکشیم و قاطی کنیم عکس بزاریم چون معلوم نیست اینا دارن چه کار می کردند و اعتماد هم نبود و بدبینی بود یعنی ولی با این وجود آدم های بد دکتر روانی ضد انقلاب آقا نمیوتنه جلوی ما رو بگیره اینو من به شما به حق میگم چرا چون امام حسین (ع) رو نتونستند جلوشو بگیرند وگرنه الان هیشکس شهید نمیشد همه مثل آمریکا بودند کشته هم بده داد کو شهید؟ اگر بده ها راه شهادت و دین بسته میشد اگر امام حسین(ع) نبود پس ما خودمونیم که راه خودمون رو میبنیدیم ما مذهبی ها راه جوانات رو هم بعد بعد چی میشه اعتقادات غلط داریم قانون بد مخصوصا قضاوت و اجرای حکمش چرا چون ما میدونیم چی درسته فقط درصوتیکه غلطه اگه بچه ی خودت مومن اعدام میشد اینو نمیگفتی...درد نکشیدیم و اینا که اینطوری میشن حق میدیم که دست خودشون نیست...

حالا اینو نمیخواستم بگم میگم بابا آبروتم بره در راه غیر  خدا نه ها در راه خدا باشی خدا عزیزت میکنه دیگه بالاتر از آبرو که نیست پس دغدغه ی چی داریم تا اگه خدا باشه و حسش کنیم اگه دیده بشیم اگه بخوان هر کاری بکنند تا خدا پشتت دیگه بیشتر از آّبرومندی شهادت که نمیتونن کاری کنند دیگه چی...پس خدا خودش اصلاح و درست میکنه نگران نباش که اینو کردم آبروم میره یا دیده میشم یا نمیتونم اگر خدا رو داری (هاپشه عطسه...) حالا اگه خدا هم نیست در زندگی عیب نداره اگه یه وقت مثل من شدی فضات پیچیده شد عیب نداره اصلا کاری نداره یاد خدا کن وقتی داری دیده میشی یاد که میتونی بکنی حدقل کار و کاری هم به خدا نداشته باش بگو خدا هست.نمیتونی؟ من تونستم سعی کن... پس نگو چه کنم نکنم فکرتو عوض کن...همی

njhhhh

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 با سلام اینکه شاید نتیجه ی کاملی نباشه ولی توی شهرهای بزرگ نسبت به شهر های کوچک مثلا جهرم ما اینا یه طوریه که نگاه میکنی یعنی ساده تر زندگی میکنن بعد میگی اینا یه امتیازی دارند  و نتیجه اینکه اینا چیزی دارند که ما تو شهرمون نداریم و ساد زیستند حالا نتیجه ش یادم رفت ولی میبینی تو شهرهای بزرگ میخوان بشن لندن میخواست سن فرانسیسکو بشن و مردم اون شهرهام انتظار دارند ولی از کلی موهبت های ساده زیستی و ساده گرفتن در شهر و همین طور چند تا ماشین مدل نه بالا البته میدونی ممکنه فساد هم بیشتر باشه در ساده زیستی و زنی که غرور داره و مغروره براش خوبه زنی که کلاس میزاره و همینطوری راحت تن به هر کس نمیده ولی داشتم فکر میکردم همیشه که میرم جهرم که اینا انگار قانغ هستند و زندگیشون راحتره نسبت به شیراز و تهران دیگه بدتر و ساده میگرن هم زندگیشون هم زندگیشون ساده و قانع و فکر میکردم مثلا خدایی ترند به خاطر گرما و موهبتی که در شهر مثلا جهرم هست بعد چی شد یه عکس از شهر هند دیدم که اینا دیگه کی اند اینا ساده تر از شهرهای مان و گیر و داد شهرنشینی لوس انجلسی نیستن و مسائل براشون ساده تر بازه و راحترم هستند خداییش ولی شما چه نتیجه ای میگیری از شهرهای هند رو که ببینی و مردم سوار دوچرخه های کهنه و گاری های درپیت من اول میگفتم یه امتیازی خدا داده ولی نمی دونم شما چه نتیجه ای میگیری و من به خاطر اینکه نتیجه نمی گرفتم درست نمی نوشتم این فکرمو ولی حالا که نوشتم چند تا نتیجه ی خودمونی گرفتم...و مردم قانع اند... حالا عکس شهرهای هند و اون کهنه شهری که همه راحتند و قانی حالا شایتم نه به رضای خدا و به یادش نه ولی یه موهبتی است...


yyy

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 داشتم برآوردی می کردم که آقا چند درصد افکارم دست خودمه و مال من همین علی همین شخص خودم بلا نفوذ دیگرانه بعد دیدم بیش از 90% مال من نیست اصلا!!! و می دیدم که قبلا حتی در زندگی معمولیم در مسافرت در همه جا تحت نظرم اصلا و نمیخوان و نباید بعضی حرفا رو اصلا میزدم و خدا پیروزم کرد...همین الان میخوام بنویسم درموردش فکرم عوض میشه آهان یادم انداختن از یه جای دیگر شما در نظر بگیر اینا یه کار خوبی کردند از یه خوشی زنی از یه ارتباط نامشروعی امتنا کرده باشند حالا نه خودشون میدونن نمیگم داستان اینه میگم بعضی ها یه کارای خوبی کردند که ارتباطشون قوی است نه اینو هم نمیخواستم بگم میخواستم بگم که آقا ما دنبال خوشی و چه میدون ما جوونا دنبال مشهوریت هستیم و خودمون میخوایم و استعداد ناشکوفا داریم و خودمون میخوایم زنم که نداریم در دل دیگران جا بیافتیم و این فرصت خوبیه برای مانور بر روی ما آخه چند سال پیشم علاوه براینکه جوان ها محکوم به شکست بودند و باید اصلا کارایی میکردند و رویشون کار نمیشد اینا اصلا بد بین شده بودند که کاری نمی کنن این جوان ها ونظام باید تغییر کنه و اینا و دیدیم که روی ما کار شد وقت گذاشتند اصلا زندگیشونو دادند وقتشون رو که با مایی که شقی هم هستیم و به فکرشون نیستیم یا اصلا اجازه نداریم مستقیما بشناسیمشون خدا میدونه کین و میشناستشون ما کی باشیم خلاصه اینطوری شد..و به قولا خیلی وقتا اصلا لازم نیست اصلا به صلاحمون نیست که من بودنم کار کیه روی فکر من ولی بارها  هم گفتم که من یه نویسنده ایم حتی ویرایشش هم کار من نیست چیزای دیگرش دست من نیست ولی چون خبر ندارم هی فکرم در مورد خودم عوض میشه و میدونی اینو شما نمیدونی کی گفت ولی من در زندگی قبلا بیشتر تحت نظر و رحمت الهی بوده ام و میدونی اینونگفته کسی یعنی نمیدونی کی گفته وقتی گرمی در زندگی و نمی دونی داری چه کار میکنی و اینا هستند از طرف خدا بعد از مدتی که رفتند یا کار داشتند خلاصه میفهمی احساس دوری رو و میفهمی که چیزی نبودی یا اصلا اگه گناه کردی و لطف خدا کم شد میگی ای وای من پیش خدا بودم و خلاصه یه غمی میشینه در زندگیت با نبودشون...

gfgfjj

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 داشتم بررسی می کردم که اگه یه آخوندی یا کسی که حق در دلشه کشته بشود بالاتر کشته شده یا علی (ع) یعنی نه که بالاتر منظورم نیست این یعنی اونی یعنی قاتلی که کشته است اون بدتره یا بن ملجم؟ اگر بدتر نیست چرا علی(ع) می جنگید با کفار ولی به قاتل خود شیر میداد شب قتلش...البته استدلال بالاست اون خوارج بود و تکلبفش برای ما مبهم نیست ولی به اسم شیعه چه می کنند و چه عذاب هایی می بینند مراجع و مثلا آقای کریمی آقای عرشی آقای احمدی و مراجع یعنی آقای مکارم آقای خامنه ای و ... اینا بدتر از کشته شدن هم  میکشند کشته شدن یعنی فوزت به زبان علی ولی کشیدن و زجر کشی و عذاب روحی دیگه چپه البته نمیخواستم اینو بگم همون حرف اول و ما نباید ساده باشیم.و امام زمان که هر روز یه کاری می کنند که برای فراموشی برای هر کوفتی اشکش دربیاد برای امام حسین و امام حسین (ع) می فرمایند که داغ حضرت علی اکبر یا اصلا حضرت فاطمه داغ کشته شدن فرزندانش تا روز قیامت بر دلشون هست حتی در نظر بگیر امام زمان  هم حک.مت عدل رو برقرار کردند هنوز داغه هست حتی اگر اول به سراغ قبر این ملاعین و انتقام مادرشون بروند داغه خاموش نمیشه هیچ فکر کردی چرا؟

fggdds

شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۵۵ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

حالاکه در مورد توبه سخن به میان آمد لازم میدونم که یه نکته ای رو متعرض حظور عاضی عرش نمایم که آقا من در دوران کودکیم یعنی نوجوانی حالا گناهی که روم نمیشه و زشته رو این آقا احساس گناه داشتیم دیگه چه کنیم بعد رفتم کتابخانه خونمون که کتابی پیدا کنم شانسکی با صحیفه ی سجادیه آشنا که شدم و اینا آقا جا داشت فقط برای توبه یعنی میشستی توبه می کردی و اشک در نوجوانی حالا شما بگو جوانی بعد بدنتم میلرزید بعد میرسیدی به اینکه ای خدا بدنم داره میلرزه از شدت گناه یعنی انگار دعای مخصوص برات نوشتن خوب احساس گناه می کردیم شقی نبودیم که خلاصه آقا دعا رو میخوندی شاد میشدی و شنگول میرفتی دعاهای بعدی رو هم میخوندی ولی از فیلتر که رد شدیم گناهمون روی دوش دیگران بود یعنی دیگه باید صفحه ی نتی چک میشد که کجا رفتیم دیگه توبه وبلاگی به میان می آمد و اینطور نبود که در خفا بتونم کولبارم رو سبک کنم چون اینا گمراه که بودند از روی ما حتی فکر میکردند که باید اینکارارو مثل من بکنند تا بتونن اینطوری بنویسند حالا من کار ندارم خدا که نباشه در زندگی همینه و بعضی ها هم سو استفاده کردند و دیوانه هایی که پاشون هیچوقت به این  گناه ها باز نشده بود رو از طرق ما و صفحات و اعمال من خلاصه گناه اونام به ظاهر روی دوش من آقا جلو میرفتیم دیگه و این مشکل  ما شیاطین نمیخوان تو جلو حالا بگذریم حالا نوسینده ی خوبی شدم با این حال؟؟ یعنی بگذریم نکته رو بگیم آقا اون موقع که مستجاب الدعوه بودیم حساب اینجاشو کرده بودند یعنی اون موقعی که حال اشک و زاری داشتیم وصحیفه میخونیدم و گناهمون پنهانی و حس گناه بیشتر بود تا اینکه از فیلتر رد بشیم و گناه آشکاراایی به نحوا و خلاصه وبلاگ بزنیم و ای خدا ای خدا کنیم و بریم مسجد بگن چرا تو نمیری پیش خدا و خبر نداشته باشند که گناه های ما بخشیدنی نیست دیگه از داخل و مجبور بشیم توی همون مسجد هم دنبال امام زمان بگردیم و هم از دیگر جاهای شهر بیان و آخوند مسجد ما هم خوب میخوند  و توبه ی جمعی  کنیم که آقا بعد از فیلتر بهونه گریه ی مسجد و روضه ی اباالفضل و میگفت که هر کی احساس گناه داره برای امام حسین (ع) گریه کنه میگفت امام زمان از مصسبت عمه ش زینب(س) کبری است که.... میگفتن آقای بهجت (ره) فرموده به اون طلبه ی تازه کار بگین که بگوید به حق حضرت زینب خدای ظهور را نزدیک بگردان خلاصه میگفتن تو مسجد و مام میشنیدیم و بیماران هم حتی میگفتن شفا یافته اند حتی از روضه ای که ایشون میخونند حالا اینا داستان بعد فیلتر رد شدن این حساب بعدش رو کرده بودیم و نکته اینه که میخواستم بگم  که آقا دعا خونده بودیم و گریه کرده بودیم حالا آخر دعای 31 که ذکر توبه و در خواست از آن هست می فرمایند ومام میفرمودیم که((فجعل توبتی هذه توبه لا احتاج بعدها الی توبه)) نه توی مسجدا که گریه میکردم ومفم رو میکشیدم به شلوارم نه دوره ی جوانی شما بگو نوجوانی که هنوز درست از فیلتر رد نمیشدم و گناهام پنهانی تر بود و گیر نبودم و نمیخواستمن گیرمون باندازند و گناهان به دوش بگیریم و آقا وضع خراب بود از جاسوسی تا همه چیز و مامم نه مشهور اینکه آقا ما نمیخوام کلاس بزارم دعا کردیم که دیگه لازم  نباشه که بعد توبه کنیم همچنین توبه ای را تا سیممون وصل بود کرده بودیم و دیگ برای همین توبه ی اینترنتی می کردیم! خدا توبه هامو یادشه....

sabab

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 خلاصه آقا دیوانگی هم یعنی تحت نظر داشتن دیوانگان یعنی دیوانه پروری و کله مقولات دیوانگی مکافاتی داره...

مثلا شما در نظر بگیرید که دیوانه ها با هم حمله کنند حالا نه فکر بد نکن همش گناه اون مشکلات دیگری است که یه مرتبه با هم تصمیم بگیرند ولی یکی میگفت تو بهشتیم و ما همه با هم میخواهیم حال کنیم و از این حرفا دیونه بود. ولی در نظر بگیر چه مکافاتی ما بکشیم که دیوانه ها مثلا دیوانه پروری کنند بزرگان بعد من که گفتم الو همه دیوانه هام از این به بعد بگن الو غالبا اینطوریه و منم بازیگر یه دیوانه ی دیگرم گرچه سعی کردم به خاطر مخاطراتش از عقل و زندگی خودم حرف بزنم ولی پیش میاد که بد بین بشن مثلا چی مثال بزنم که باور کنی مثلا حرف خربزه خوبه برای دیوانه ها آقا اینا کار ما نیست مردکـــــــــــــــــــــه ی خربزه ولی دشمن بمب میزاره در کار یا حالا هرکی دیوانه پروری که قصد خاصی داره لذت بره رفت بالاتر به من چه! منم گفتم یه بار ولی بازش نکردم الان مربی بدنساز کلا جسمانی برو از خارج بیار بهتره خوبتر تو جسمند و پرورشش ولی روحانی از آخوندای خودمون میتونیم کمال استفاده رو فکر میکنم میتونیم ببریم اگه دانا. خلاصه همین دیگه دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید امیدوارم دیگر به سبب شغلی که دارم وبی که دارم هیچ دیوانه ای با من درگیر نشه تا پام به اونجای کوفتی باز نشه و یا مجبور نشن بیان توی خونم بریزند و دستگیرم کنند چون در طباطق و توافق و طتابق و تنافق اشتاباه کردند آقا ولی باور کن از ما که خیری نرسید ولی اگه گناه کنیم روی عالم بالخره تاثیر داره ولی اگه شما حالا حمع کنید تمام حواستون رو به من و من خودنمایی کنم و خودم رو بزرگ جلوه بدم مثل شیطان رجیم شیاطین دیگه ساخته میشن یعنی دیگران کار میکنند روی من و گولتون میزنن حتی اگر من قصدم گول زدن باشه یا خیر و اصلا کاری به من و شما نداره داره روی شما کار میکنه من بهانه اش.

rish

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

دیروز بود دیگه داشت نماز جمعه ی تهران رو پخش می کرد تلوزیون و اونجایی که در مورد بسیج شدن مردم در جبهه ها و مانند خورشید روشنه اگر برگردیم بسیج بشیم و مقاومت اقتصادی خلاصه داشتیم نگاه می کردیم شبکه ی 1 که مردی نشون میداد در خلال صحبت بود یا دعا اینکه داشت یه پیرمردی گریه می کرد بعد من شک کردم توش بعد خلاصه یکی از آخوندا هم بود توی کلیبی دوربین رفت روش گریه کرد و مسخره ی عام و خاص شد میخوام از این عمل ریایی و تباکی یه نتیجه ای بگیریم و یه کم عقلمون رو مصرف کنیم آقا خلاصه کنم اینکه بعضی ها اقدر پاکند که نمی تونن فیلم بازی کنند و اگه فیلمبردار رفت رویشون شانسکی میخوان از جهت تبلیغا نه دروغ میخوان بهترین احساساتشون رو نشون بدن ما نباید خل باشیم این داره تبلیغ میکنه که خودش رو به گریه زده و نمیدونه چه کنه از صادقی و سادگیشه نه پیچیدگی و مرموزیش حالا ما نمیگیم هر کی اینکارو کرد اینطوره نه ولی حالا امروزم صبح رفتم مسجد بعد داشتن در خلال صحبت های زیبایی که مثل نماز جمعه ی دیروزی تهران که دیدیم و از این حرفا می گفتند که آقا بقراط بود دیگه؟ گفته که قریب به این مضامین که نباید اصلا بازیگری کرد و نقش بازی کرد چون ما بهترین نقش رو خودمون داریم در زندگی خلاصه من خودمم نمی تونم در یه نقش دیگه بازی کنم و از بازیگرانی که یه سیری و سبک خاص دارند هم تشکر میکنیم تا اینکه 1000 تا نقش درپیت بازی میکنند می بینی یعنی فیلمای ما که ساخته میشه اکثرا حالا اگه از گذشته و زندگی خودشون نباشه و مصداق بارزشون رونشون ندن خلاصه یه طوری هست که بازیگر میدونه باید چه کنه و چگونه بازی کنه و خوب اکثرا کار شده میدونه خلاصه و مثل تئاتر سخت نیست حالا من تئاتر هم از نزدیک نرفتم تا حالا تماشا ولی حدس میزنم اینو یعنی تو ایران خوبه نقشه وهمه جا شاید خوب باشه کی بده ولی من اگه بخوام هم نقش کسی رو بازی کنم در جایی باید حالت رفتار حالت سخن حالت چه میدونم چیز همه چیزاشون رو بگن و توضیح بدن تا شاید بازی کنم بعدشم بلد نیستم خراب میکنم کار دشواریه در مورد من ولی بعضی ها در خیالاتشون همیشه مشکل دارند و خودشون رو جای دیگران میزارند و غالبا حسود در میان حالا خدا کنه جای خوبان بزارند و یه چیز دیگری هم که خوب مطرح شد توی مسجد که رفتم و جالب بود این بود که حدیثه از امام علی(ع) که مومن کمترین مصرف رو داره و بیشترین بازده یه همچین حدیثی و خود حضرت علی (ع) که الگوی عام و خاصند هم  کمترین غذا رو میخوردند و بیشترین کارها و باغات و اینا رو گذشته از رسالتشون حتی میساختند در صورتیکه داشتند میگفتند و ما میشنیدیم که ما مملکتمون بیشترین مصارف رو داره و کمترین بازده ها رو و نه مثل چین و هند می باشد داشتم میگفتم به خودم که لابد این کشورها آدماشون مومن ترند اصلا.هی بخور حالا هی تجاوز هی تچاول و چپاول کنید هی از دولت شیر بنوشید و بکشید کار که نمیخواد دانشگاه هست...

sibbb

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

اونروز که موسافرت بودم رفتم جهرم پیش بابا بزرگ ام دوباره نشست صحبت کردند در مورد مراجع آخه جمعه بود و نماز جمعه پخش می کرد تلوزیون و شبکه ی یکشون هم چیز بود خلاصه موضوعش پیش اومد و میگفتند که آقای خامنه ای خودشون رو اعلم نمی دانند و روحانی و مرجع اعلم اصلا چیز نمیشه رهبر. بعد گوششون هم که نمی شنید که من حالیشون کنم و منم تایید دیگه خلاصه تعریف می کردند که مراجع که رساله داده باشند چند تا هستند و منم نمی تونستم بگم چون یادمم نبود و میگفتن اعلم تر از ایشون مثلا آقای مکارم اند بعد میگفتند اعلم تر از آقای مکارم هم هست؟؟ منم که میدونستم دفعه ی قبل که آقای آِیت الله صافی گلپایگانی رو مرجع تقلیدشون هست حدس می زدم بعد حدسم هم درست درومد خلاصه آقا در مورد آقای مرحوم آیت الله شاه آبادی صبت می کردند که فلانه و می گفتنم ایشون از کجا می شناسندشون!!! در مورد آقای آیت الله جوادی صحبت کردند که ایشون رساله هم نمیده و گردن نگرفته مثل بعضی های دیگر و میگفتن رساله که دادند یعنی اینکه گردن گرفته اند و جواب باید بدهند. خلاصه دوباره نشستند در مورد همون حکم بود که من فکر میکردم از میرزای شیرازی هست صحبت کردند و گفتند که آقای صافی دارند که این معتاد ها میتونن به اندازه ای که نعشه نشند که زنده بمونند تریاک بکشند مثلا و حتی کسی که تشنه اش هست زیاد و داره میمیره میتونه یه استکان آب بخوره مثلا بعد مادربزرگم هم اونجا بودند گفتند حالا چه ایشون (آقای صافی ) بگویند چه تو بگی (پدربزرگم)!! و منم مونده بودم خلاصه اونجا. و خلاصه اون روز در مورد مجتهد شدن صحبت می کردند و اینا که به یه جایی می رسند اینا که میگن حرف من درسته و اینا رو میگفت که منم بفهمم و اندازه ی فهمم باشه و گیرایی داشته باشم و جالبم بود برام خلاصه اینا میگن که ما درست میگیم دیگه و دیگه نباید تقلید کنند از کسی نماز جمعه رو که پخش می کرد تلوزیون بعد نشون میداد میگفت مثلا شاید فلان آدم هم مجتهد شده باشه و ما ندونیم آقای زبرجد رو نشون می داد خلاصه نماز جمعه رو که پخش داشت می کرد تلوزیون می گفت مثلا بعضی از مجتهدا تماز جمعه میخونند و میان خونه نماز ظهر و عصر رو اقامه می کنند دیگه خودشون می دونن.

چند روز پیش یه کتابی گیر آوردم که در مورد سوال و پرسش آقای طباطبایی بودش بعد رفتم توی اینترنت سرچ کردم ((پرسش و پاسخ آیت الله)) شاید همچین چیزی سرچ کرده باشم یه موضوعی بود که یه دختر 21 ساله ای یه نامه ای نوشته بود به آقای صافی و ایشون هم جواب داده بود نوشته بود نمیدونم یه تکیه چادر فلانه هو چه ارزشی داره ازنظر مادی و معنوی و خلاصه ارزش آدم میاد پایین و مخالف حضور زن در عرضه های مختلفه و اینطوره و اونطوره و منم چیز شد یعنی حالا اگه بخوام میتونم برم سوال و جواب ایشون رو هم پیدا کنم و طولانی بود که جوابشون رو داده بودند.

آقا اگه این دنیا فساده خوب این فساده دیگه که یکی لخت باشه زن و چیز بشه و زشت میشه با چند تا مرد بگرده و هم خوابشون بشه مثلا میدونی؟ از خدا دور میشه ولی اگه خدا خودش در اختیار گذاشت نه لازم نیست در اون دنیا میگویم ها و این یوسف گمگشده یه پاکی ای داشته که این زلخیا حق می  دهیم که عاشق شده الکی که نبوده پس زیبایی خدایی گول وراندازم میشه حتی.لذا زن با چادرش با حجابش جلوی خودش رو بگیره معلوم نیست با چه حجاب و وضعی محشور خواهد شد!!!مردان هوس باز که لایق نیستند وگرنه برو توی حوزه ی علمیه قم خواهرم مثلا کشف حجاب کن اگر مجتهد باشند اصلا به دردشون نمیخوری و خودت رو ضایه کردی ولی اگه مثل ما باشند نه ها!خلاصه هر کی یه رتبه ای داره و این دنبا محل پستیه بعضی موقع ها بعضی حرفا میزنند این زنا به خودشون میگیرند مثلا میگن از بهترین چیزهاتون انفاق کنید یعنی مثل زنتو انفاق کن؟؟ نه بد می فهمند یا مثلاا حظور تن در جامعه رو نشون دهنده ی مثلا تداوم و نمی دونم پیروزی حتی آقای صافی هم در جواب ایشون مطلب مهمی رو اشاره کردند که اینا توی غرب نمی دونم 48 % شون توی شناسنامه بی پدرند فرزندان و اینکه ما بعضی از زنان رو میبینیم که مثلا به جایی رسیدند و وزیر شدند ولی اون عده ی بیشترشون رو نمی بینم که در چه حالت اسف بار و بدی قرار دارند در غرب. نگم؟؟ چی نگم می گم.تمام...

بگذریم چند روز پیش رفتم برای پرنده هام غذا بخرم توی مغازه ی پرنده فروشی آخه اینا که غذا بهشون میدی آب میدی حتی برات دعا هم میکنند اینا و آقای فاطمی نیا هم میگفتند چه عیب داره جوانی مثلا قناری داشته باشه توی خونه اش و نگهداری کنه خلاصه آقا یه دختری چیزی بود بعدشم میخواستم برم حرم خلاصه از کنارم توی مغازه رد شد و شایدم داشت نگاه میکرد تو اون فضای باریک ولی من نگاهش نکردم و خود بزرگ بین شده بودم و کلاس میزاشتم که آقا چه کار بزرگی کردم که  نگاش نکردم بعد ناراحت شدم گفتم مثلا حالا چه کار بزرگی؟ این که حالا خوبه تو باید توی آزمایشات بالاتر نه بگی و خلاصه تو حرم سید علاءالدین حسین هم تو فکر بودم که چقدر پایینه سطحم و از این حرفا و فهمیدم اینا طبیعیه برای ما مخصوصا جوان ها که اینطوری فکر کنیم و یه نگاه نکنیم و خیلی کلاسم داشته باشه برامون!!!

fghh

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یکی دیگر از رخنه های دیگری که الانه احساسش میکنم البته من الان که میام اینترنت بعضی سایت های خاص مثل تابناک و همین سرور بلاگ لور رو اصلا باز نمیکنه نه که فیلتر باشه ها با فیلتر اشکن بازش مینمایم با این حال یه دو سه روزه خلاصه آقا چند سال پیش یادمه که مدرسه که میرفتم اصلا یه جور رقابتی چیزی بود در کار ما و وبلاگ نویسی مون و خلاصه کلی میزدن تو سرمون و کلی حسادت میشد و همین حسادت ها بین بچه ها و کسانیکه یعنی مثلا سرپرست که نه یه طور یه نوع مثلا هست اوی نظامی ها فرمانده حالا ما هم نمیشناختیمشون کین و کجان ولی خلاصه همینطور الکی و آزاد نبودیم که هرچی دلمون خواست بنویسیم روی بندگان خدا تاثیر داشت نه تاثیر بدا یعنی داشتن مثلا کنترلمون میکردند و آبرو و حسادت بین بچه ی یارو و کسیکه دوست داشت ولی الان که نه دانشگاه میرم نه جایی اینطوری نیست اصلا و آزاد و مستمع آزادیم و کسی هم حرفی برای گفتن نداره نه که نداره ها حالا فردا چیز بشه یعنی دیگه رقابتی نیست و رقیب میطلبیم و اگه بین ما بجه ها رقابت بیافته چیز میشه دیگه البته رقابت اصلی در این مراکز در نظارت بر روی درس خواندن و درس خوان ها هست بیشتر تا مثلا مایی که وبلاگ داریم و چیزی هم اگه حساب بشیم و منم دوباره قصد دارم برم دانشگاه و پشت کنکوریم ولی نه رشته ای دیگه که بر سرم بخوان سوار بشن نه اون رشته ها یه رشته ی آسونی حتی اون چیزی که یه مدت عاشقش بودم هم قبول شدم و از اول مهرم میتونم برم ولی خوب چیزه دیگه و حالا اگه بتونم یه رشته ی آسونی مثل کامپیوتر مثلا که به دردم هم بخوره اگه قبول بشم و توی شهرمون هم باشه نه خارج شهر و خلاصه آسونو یه چیزی  هم یاد بگیریم و رقابت نباشه برای کشتن و اذیت و جاسوسی یعنی بشه ادامه داد این کارو هم میکنم...