اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۵۵۵ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

HAGHH

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۰ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

یه روز یادمه داشتم تو ماه مبارک یکی از روزاش روزه بودم قرآن میخوندم دیگه آخراش بود و میخواستم قرآن رو ببندم ورق زدم همینطوری و دل داده بودم و همینطور میخواستم بخونم سوره ی قلم بود یادمه بعد به سبکی خوندم یه طورایی به سبک روضه خوندن دیروز رفتیم مسافرت مامانم میگفت انگار داری علی مثل اینا که سرقبور قرآن میخونند میخونی حالا من این سبک خیلی آَشنا نبودم اون روز وقتی سوره ی قلم رو خوندم ولی دیروز تو مسافرت که میخوندم داشتیم توجه میکردیم که خدا چی گفته در سوره ی قلم خدا انگار داره غم پیغمبرش رو میخوره میگه من باور نمیکنم که دیوانه باشی ای پیغمبر خدا میگه ها باید دیوانه باشی یا دیوانه وار بخونی یا غم زده که بفهمی و من این سبک رو در غیر این سوره هم خوندم جواب داد خدا دلش میسوزه که میگن به پیامبر دیوانه و غمش رو میخوره و گریه وار که بخونی خدا داره گریه هم میکنه پس!!! این یک نکته

  1. ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

  2. مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ

  3. وَإِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ

  4. وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ

  5. فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ

  6. بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ

  7. إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

  8. فَلَا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ

  9. وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ

  10. وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ

  11. هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ

  12. مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ

    و....

دیروز میخواستم بخونم و سبک خوندنم رو بزارم روی نت حتما شاید یه روزی بکنم اول از خودم میترسم بد بخونم دوم بحث های دیگر که امنتاع می ورزم

نکته ی دوم اینکه آقا خدا دیوانه وار میگه فلا تطع المکذبین مگه پغمبر از مکذبان پیروی میکرده خدا دیوانه وار میگه و اگه دیوانه وار و زاری کنی شاید بفهمی نه مسخره ها و میفهمی نکته بالاتره حالا من نکته شو نه ولی میگم  از اون آیه ها نیست که داستانش رو ندونیم همینطور وسط قرآن پیدا کرده باشیم و بخوایم قضاوت کنیم و 100 تا دلیلی بیاریم نه یک آیه ی معمولی است که خدا به عشق پیامبرش گفته و احساس مطرحه نه نکته و دعوا و قانون و چه میدون تبصره از این آیه ها هم داریم و بیانگر عشق زیادی است که احتمال اینطور باشه که خدا دلش سوخته وه چون خدا خودش از از مکذبان پیروی میکرده است و میکند حتی الان و پیامبر که خلیفه ی خداست دلش برای پیامبر میسوزه که نکنه مثل من بشی و باشی تو این کار را مکن حالا نگاه کنید که باید به چه عشقی قرائت کرد (دیوانه وار)

البته من به این تکیه ی اولش توجه کردم با زاری و روضه و دیونگی باید خوند جاهای دیگر قرآن زیاده که عشق مطرحه عشق خدا به بنده حتی زبان حال ها و دیگر...

ما که خودمون دیوانه که هستیم که نه که فردا راننده ی دیونه پیدا بشه برای ما نه ما  که دیوانه شدیم دیگه این چیزارو بهمون می فهمونن وگرنه نمی دونیم شاید هزارتا نکته ی دیگر هم شما پیدا کنی چرا و غیر خوندن احساسی من باشه یا شاید فردا نظرم عوض شد حالا

javAD

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

میدونی حالا نگیا که لیس للانسان الا ما سعی و از این حرفا خدا میگه روزی میدم به بعضی ها مثلا بی حساب الانم اگر مغازه داری هر چی روزبت معلوم نیست چند تا مشتری داری میدونی؟ نه حالا اینو میخوایم بگویم که بله ما خدا رو نمی بینیم که داره روزی بی حساب میده چه و مشکل اینجاست الان معلوم نیست بعد مرگ هم مرد و زنی در کار باشه یا نه اصلا مرد و زنی به چیه؟ خیلی ها اون دنیا رسوا میشن یه بار بیشتر گفتم که خیلی ها اون دنیا اصلا برای که گیر بدن بهشون ها نه اینکه چیزی باشه بهشون میگن چرا روسری نداشتی مردکه تو که زن بودی و اینا رو چند سال پیش گفتم میگم که اینو بگم که مرد و زنی برای ما مهمه که بله علی الظاهر چه در جامعه ی مدرن غرب که بیشتر چه در ما زن ذلیل تره و ضعیف هم که هست پس... نه اصلا وقتی خدا رو نمی بینیم اون دنیا... خدا براش اینا مهم نیست که یه زنی چه کنه و یه مردی چه نکنه یه مردی چه طوری براش فرصت فراهم بشه بشه مرجع یه زنی بشه کلفت خونه خوب خدا چی پس؟ خدا بی حساب ممکنه زنه رو البته خیلی ممکنه ببره بالا این برای ما مهمه توی این دنیا که خدا رو نمی بینیم هی میگیم زنا فلانن زنا کم ارزشن رتبه رو خدا بی حساب میده(حالا محض درست کردن و ریفرش کردن عقاید خراب حالا شاید نه فاسد باشه فاسد خودمه) خلاصه آقا می بینی که طرف خواننده ی غربی هست شبکه ی اخبار سیاسی انگلیسی داره ولی حضرت توش تصرفی میکنه که من نماز خون نمی تونم اون کاری که این مرد عرق خور داره میکنه رو بکنم (خوب زینبیه شاید) از یه طرف دیگه غرب با فساد و رونمایی زنانه و اوج بهره بری از تکنیک های غیر الهیه کار را به اوج حتی رقابت کشانده خوب زن خواننده بشه صداش هم قشنگ مثلا خوب لذت داره نمیگیم نداره و اینا در مباحث غیر الهیه به اوج میرسونن کار را چه در فیلم هاشون که بهشت دنیوی هستا نه اخروی و ما هم نمیتونیم به خاطر امنیت به خاطر فساد خودمون کم جنبگی مون لذات الهیه رو قالب کنیم حتی یه قاری ابدالباسطی اجازه نداریم داشته باشیم حالا این حرف من نیست اینو داشتم میگفتم که یارو مردکه عرق میخوره داره به سود مملکت ما و تصرفی و روزی که بی حساب بهش دادن معتاد هم هست  و شده حتی باعث میشه ادامه بده کارش (حالاباز میکنم ادامه دادنو) رو و خلاصه به هر نحوی که شده یه کاری میکنه یه شعری میگه یه خواننده ای هست که من مومن با خدایی که ادعام میشه اون روزی رو امام زمان حالا به نفعمه ها و حتی دشمن ضد انقلاب و میترسیم از خود مسلمون ها در غرب فضا بازه یه ایرانی میگه هر کی مثل من نیست عامل صهیونیسمه خوب طرف نمیفهمه بوبای آمریکای صهیونیسمی که این داره تو شعر راک مسخره میکنه واقعیت میگه اصلا شاید اصلا مهم هم نباشه حالا ما جیکمون تو ممکلت اسلامی هنوز در تیومده 1000 تا دشمن...نمیگم آزادی نیست همین که فیلتر نمیشیم همین که میتونیم حرف بزنیم هر چی دلم میخواد میگم بالاتر از آزادی است ولی میگم اونکاری که امام زمان و ائمه سپرده دست خواننده ی غربی یا حتی قاری شاید اصلا درسته الهی نیست ولی زنا گفتیم باید نه همیشه در مقولات دینی بلکه در دنیا تا حدی معلوم گول بخورن زنه میگه من زندگیم و جونیم رو گذاشتم پای این مرتیکه میخوام طلاق بگیرم خوب این باید یه خورده گول بخوره میخواستی نزاری مجبورت که نکردیم...و البته بیشتر زن های دیگر که راضی نیستن به اوضاع و یه خورده خومونیم کم داریم. حالا خدارو نمیبنی هیچ چرا اسیر میکنی انگار حتما باید علی دایی گل بزنه البته میزد نه اون کچل دفاعی جسینی بود کی بود اون دیدی دفاع بود هد میزد گل میشد ما کارمون حساب کتاب نه داره ولی قرار نیست که یه سری آدم باشن که بهتون حال بدن هرروز بیام فیلم بازی کنیم (فقط یه عده ی خاص تحت مراقبت گروه فلان تیک) یه عده ی دیگری باید روزنامه و وبلاگ بزن تحت نظر یه عده ای خاص فلان گروه و خلاصه هر کی تو این مملکت کاری بکنه باید طبق بالاتری ای تحت مراقبت خاص و یکی دیگری هم که پیدا شد حرف زیادی زد بزنیم توسرش در دم یه کم مردانگیش رو چک کنیم و غیره تا خفه شه یا بزرگان وارد شن ببرنش بالا آقا ما چقدر اون موقع در مورد آخوند های بی مجتهد گله کردیم حالا اوصولی ها و یه عده پاچه خوار بگیم چی بگیم که باید از اینا رد بشه بچه درصورتیکه بزرگان سگ دارن دیونه میگن آتش به نیستان و خرمن میزنن یه سگ فراری مخصوصا جوان ها که استعداد دارن رد میکنن میزنه از فلان خواننده از فلان بازیگرا بالاتر کارشو با بی تجربگی کامل خراب میکنه بعد ما تعجب می کنیم ازش میگیم چطوری اینکارو کرد که ما نمی تونستیم (رزق بی حساب وکنترل گری های بی حساب ما و کشتن استعداد جوان) الحمدلله جوان ها کار خودشون رو میکننا در مورد کار خارق العاده صحبت می کنیم که الان همه نوع خواننده ای هست نه در بحث خوانندگی حالا در هر بحثی که میلنگیم باز چوان ها بر خلاف چیزی که گفتم وارد میشن جوونن و ناپخته دیگه و بایدم بهشون گیر داد تا همینطوری خراب کنن نمیگیم بده میگیم آزادی که فلانی داره در غرب نه حالا آزادی روزی ای که خودش رو خراب کرده برای گول زدن دنیا و زن ها متناسب تره و غرب چشم زن های ما رو بیشتر گرفته تا فیلم تلوزیونی خودمون. البته جذاب تر دنیا هست ولی مرض میان کفر و دین خیلی نزدیکه یه مرتبه یارو لخته خوب چی داری نگاه میکنی تو مشکل به هم میزنی...خواننده ش همینطور ولی اینا برای گول زدن بهشتی نشان دادن درست ولی این نقاشی های هنری که کبوترهایی رو نشون میده که اسلامی است و برای یکی مثل من معلوم نیست که این هنر الهیه چیست که قبلا بیشتر بود و حرفشم کمتر الان همه رو میخوان چیز کنند خراب.

درمورد ادامه دادن هم که گفتیم آقا خواننده ای رو که نخواد خدا نمیتونه صداش بیرون بیاد تو ممکنه از خواننده هه کفرت بیشتر باشه نمیگیم چنابت ها تو بحث و جنجال فساد نیستیم کسی که فاسده و جنایت میکنه هرچقدرم نخواد آخر خودشم به زودی سرنگون نشه حکومتش نمیمونه بالاخره ولی یه خواننده ای که شعری میخونه هنرش تا 100 سال ممکنه  پابرجا بمونه این فیلم های ضدا ایرانی هم نمیگیم اینا مدرک میشه برای دوران فهمش بیشتر انسان که چقدر ضد ما بودن و ضد خودشون مدرک میشه کما اینکه الان هست درست ولی در آینده خودشون گیر میکنن خلاصه آقا داشتیم میگفتیم همینکه میتونه بخونه بنویسه ادامه بده همین کلی توفیق میخواد حالا نمیگیم همینکه ادامه میده یاروی غربی همش ائمه خواستند و کارش درسته ها نه اونی که کارش غلطه و فحش مییده نه اون سرنگون میشه مثلا رادیو فردا فحش بده چی میشه؟ خودش نابود میشه در صورتیکه ممکنه بعضی هاشون عقیده داشته باشن برای ترویج فساد یا هر دلیلی بشینیم شبکه ی تلوزیونی ایران رو هک کنیم فحش بدیم تو رادیو پورنو پخش کنیم توی موج صدا وسیما و این شیاطین دیگه به نهایت دشمنی رسیده باشن در حالیکه نمیگیم شیاطین نیستند و دلشون برای ما سوخته میگیم که این میفهمند که اگه اینکارو خدایی نکرده بکنند ملت بسیج میشه ملت غیرت داره تو رو خدا و خلاصه چی میشه میشه اول انقلاب و اسلام به خطر میافته و ازاین حرفا و مردم انقلاب میکنن و سو استفاده هایی هم مثل چادر میشه و دیگه وضع خودشون بدتر میشه و ایران هم از یه در دیگه وارد میشه هر چی تحریم میکنن دیگه بالاتر تحریم اقتصادی که رژیم طاغوت شیطانی نکرد که کرد؟ دیدیم چی شد...خلاصه یارو خواننده اگه ضد بخونه نمیتونه ادامه بده چه بسا شده بود به خاطر فیلتر رد شدن ووبلاگ داشتن اصلا نمیتونستم خودم ادامه بدم کارشیطان نبود امام عصر از دستم ناراحت شده بود نتونستم توبه کردم بابااا امام عصر نخواد صدات در نمیاد همینطوری که نیست که یه شعری خوندن و تو شنیدی شیطان میگه چرا شعر بد ترویج نمیکنه بالا نیماد این مشهور نمیشه این و الا هست نمیگیم نیست فیلم های زشت و مفتضح اگه یه مومنی نگاه کنه براش ضرر داره و خودش هم نمیتونه دیگه مثل قبل صداش بالا نمیاد پس نمیگیم نیست کلاا راه بد هست برو معتاد شو برو همین الان سیگار بخر بکش کسی جلوت رو نگرفته منتها از کلی فیوضات که مومن باشی منع خواهی گشت...برای مومن داریم میگیم نه برای خودمون که نمیتونه ادامه بده آخه بعضی ها این خواننده های عرق خور رو در حد مومن بالا میبرن میگن ما که نماز نمیخونیم نمیشه این چه طوری روزی بهش رسیده که اینطور شعر میگه یا اینطوری بازی میکنه یا اینطور خوشکله ما گفتیم اینا اول دنیاست نهایت کارشون و گول زدن دنیوی است و اخروی رو یا ما لذت نمیبریم و درک نمیکنیم یا جنبه نداریم و بیهوش  میشیم یا به فساد و (حرف بد) ربطش مییدیم و خرابش میکنیم خلاصه اینجا نمیشه بهشت فعلا پیدا کرد تا بجنگیم ببینیم خون بدیم اول انقلاب دوران جنگ بچه ها چه شاد بودن بله این همه شهید داده باشیم برای بچه ها و زندگی راحتشون و نسل جدید و ما الانن نسل من بهترین نسل هاست نسل بعد جنگ 8 سال حتی شاید از نسلی که الان داره میاد بهتر باشه دهه ی 60تی ها رو میگم لذا الان در تاب و تبیم و قاطی شده و درگیری رخ داده نمیگییم دهه ی 80 90 70 بده میگیم که شرایطشون بده وگرنه مقدس نما زیاد داشتیم خودمون گول نخوردیم و چادری همه گناه کن.خلاصه داشتیم میگفتیم مومن نباش عرق بخور ادمه دادن در کار نیست عرق نجاست بخور برات ممکنه سود هم داشته باشه مخصوصا اینا که سکسی هستند و دینارو جنسی میبنند فقط خوب چه شون کنیم!!! بزا خوش باشن. الان من بهت میگم برو خوش باش تو چی تلقی میکنی از خوشی؟ چی والو خلاصه مومنه که نمیتونه ادامه بده و براش بده وگرنه امام زمان به فاسد فاحش نمیگیم نظر نداره ولی مثل ما وله دیگه تقوا نداره هر چی از زبونش بیرون میاد از خدانمیترسه به فکر روز حساب نیست خدا ببینید روز حساب رو در قرآن چقدر تاکید داره روزی که ممکنه دوره زمونه ی زیادی تباشه مدتش برای بعضی ها هستا درسته که خدا سریع الحسابه ولی بعضی ها در جواب وسوال گیر میکنند خلاصه در مقایسه با بعد از روز جزا که میریم بهشت خالدین فیها اومده برای جهنم هم خالدین همین ولی چقدر تاکید شده در روز حساب یوم الحسرت چند تا اسم داره معلومه حساسه خدا بهش مدتش گفتیم در مقایسه با قبل و یا بعدش چیزی نیست ولی محشری است انفجاری است چی بگیم آخه که جدی بگیری اینا که چیزی نیست محشر و انفجار خدا گفت خودش تعریف کرده چی میشه....

rahman

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۷ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

بعضی موقع ها جوان ها و افرادی رو می بینم که در حالت عبادت بیشتر هستند یعنی ما که نماز میخونیم این هیچ سری به سجده گزاشتن بیشتر و با خدا نجوا می کنم نه اینکه شیطان باشم و حالش رو داشته باشم ولی حسادت می ورزم میگم این با خدای خودش خلوت کرده اینطوری و با این حال چی میخواد خوب خدا بهش میده این که مشکلی نیست خدا آرومش میکنه چرا پس اقدر نجوا میکنه در سجده مثلا و  عبادت می کنه و وقتی با حال خودم مقایسه می کنم که چقدر خدا باهام ساخته یعنی کنار اومده خلاصه این چی میخواد بعد میدونی باید یه حالی داشته باشی توی این دنیای کثیف آدم خیلی توفیق میخواد که بتونه و حال داشته باشه تسبیحی به دست بگیره دو رکعت نماز مستحبی بخونه خیلی وقتا توفیقشم ندارم جوونیم دیگه...این هدف این جوون که سر به سجده ی خداوندی گذاشته برام مهمه که آیا برسه یا نه اصلا!!! این کششی و جاذبه ای که داره که من ندارم که پوچم و دورم هدف چیه حاله؟ پوله؟ خوب آدم هدفش خداست راه زیاده برای رسیدن به خدا خوب ..بخشش خدا ست ؟ آقا آدما توی این دنیای کثیف همه کارمیکنن ولی ای خدا به طرفت که نمیان که دورکعت نماز برای غفرانت بخونن میسازن حتی حاظرند مریض بشن قرص بخورن روانی بشن ولی اشکی حالی نداشته باشند که تو حالشون رو درگرگون سازی ای خدا منم دلم میخوااد به طرفت بیام دور از حسود تو رو بخونم مخصوصا الان هاکه وقتشو دارم و خلوتم خیلی زیاده و شیاطین اذیتم میکنن و راحتم نمیزارن دلم میخواد به یادت باشم نمیدونم چه کنم نماز بخونم کافیه...؟؟ نمی دونم راه دست من نیست دست تویه تو باید عوضش کنی حال منو خیلی افسرده ام این روزا نمی دونم چه کنم نمیزارند دیگران زندگی کنم انگار مال خودم نیستم نه انگار مال تو نیستم خدا چه کنم من؟ انگار کار خوبی در پرونده ندارم و همش پوچ انگار ارزشی برایت ندارم موندم باید چه کردهی میخوام خودم درستش کنم با نفسم میخوام خودم حال خودم رو احسن کنم ولی باور کن خدا نمیشه نمیتونم بچه که نیستم که با دل پاکم هرچی خواستم تو بدی علی الحساب نه دوران عوض شده خودم عوض شدم دور شدم ازت و میخوام کاری بکنم ولی تو باید برای من کاری بکنی خدا من درسته چموشم و زیرک و زیر بار عمل اندکت هم نمی روم ولی چه کنم این روزها افسرده شدم و نمی دانم چه کنم و تو برنامه ای به دلم نمی اندازی که برو و فلان کار را بکن مثلا مثل قدیم باید خودم تصمیم بگیرم چون جنبه ی هدایتش را ندارم یا گوشم بدهکار نیست پاک نیستم دلم میخواد هرچه تو گفتی بکنم تا نورانیتم امیدم حسم روندم برنامه ام درست شود و من راحت.

rab

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۳ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

داشتم سخنرانی استاد فاطمی نیا رو گوش میکردم که اینکه آقاا میگفتند که خود ائمه نه مثلا اسم علی خودشون اسما خداوند هستند...و منافات نداره که بخوانیم خدا را با اسم یا رحمان یا رحیم (نوع اول) بگیم خدایا به حق فاطمه الزهرا مرا ببخش مثلا (نوع دوم استفاده از اسما) مثلا بعد می گفتند جلوترش اینکه بعضی از بزرگان کراماتی که داشتند از دو نوع این اسما استفاده می کردند...و دیگه بازش نکردند اینو که یعنی چه حالا ما بریم جلوتر اینکه اگر دقت کرده باشیم دیگه چیزی نمیمونه اینکه آقا سنی ها از اسما ائمه و توسل از طرق ائمه به خدا استفاده نمی کنند و عقبند اصلا خود من هم پارسال گیر کردم دیدم که آقا خدایی که می پرستم اصلا چی دارم می پرستم چقدر مگه بزرگه این ائمه هستند که بزرگند و خدایی دارند ما که چیزی نداریم و فهمیدم که در زندگی من و اون چیزی که یه عمر می نوشتم خدایا تو وبلاگهام مثلا قبلانا اینا پوچ بوده من فکر می کردم بگم خدا نزدیک میشم فکر میکردم از کودکی همه میگن خدا خدا منم باید بگم در صورتیکه راه راه زینب بود حرف حرف زینبه و به احترام حضرت زینب امام حسین(ع) هست که به ما نگاه میکنند و رحمت نازل میشه یا حالمون عوض میشه وگرنه نگاه کن این علمای سنی به کجا رسیدند چون طرق ائمه نیست چون بدون ولایت حضرت کار درست نمیشه و خدا حساس هست روی ائمه محض این اینارو میگم که یادم باشه خدا که باهاش صحبت نمی کنم و موندم و شاید قهر ولی قسمش بدم به ائمه و اینکارو بکنم و از نوع دوم که عرض شد استفاده ببرم وگرنه ائمه در کودکیم مخصوصا زیاد بودند در زندگیم و من نادون فکر می کردم خداست و هی میگفتم خدا خدایا و از ائمه و راه خواستن از ائمه و جاو اومدن و بخشیده شدن و حاجت خواستن و راهشون همون راهشون جلو نیومدم در صورتیکه اگه نخواد حضرت زینب هیچی دیگه خدا هم نمیخواد خدا اصلا معلوم نیست به ما گنهکارا چه طوری نگاه کنه و شاید طرد باشیم اینم که ائمه توی دعاهاشون خدا خدا می کنن ما چه میدونیم کیه مخصوصا من گنهکار خدا چیه خدا کیه هر کی فکر بکنه به ذات خدا که نابوده نمیخواد درگیر خدا کنیم و اسما خدا رو خوندن خوبه نوع اولش ولی ممکنه در باز نشه که بشینیم ذکر اعظم خدا رو هم بگیم مثلا من امتحان کرد یارحمان گفتن چیزی نشد زیاد هم نگفتم ولی میدیدم راه بسته بوده نمی دونم توجه نمیکنه خدا نمیدونم نمی دونم حال بهتری داشتم اصلا حالم عوض نشد جرا نمی دونم انگار قبول نیستا اصلا بعضی ها میگن بدون صلوات توی نماز میخوای چی بگی ذکر و قبول ندارند بدون صلواتش حالا درسته صلوات میفرستیم ولی حالا که اینا دیگه بماند...ولی چی دیگه بماند همین دیگه باید زرنگ باشیم خدایا به حق خانم فاطمه الزهرا همه ی ما رو ببخش و با اشکی از چشمامون که بیاد نشانه ی بخششت را بگو و نشان ده.یه بار خودت قسم بده گنهکار فکرشو بکن راه عوض میشه و این توسل ها که سنیا گیر میده به شیعه گیر میکنیما اگه نکنیم در زندگی مخصوصا ماشینی و شلوغی که داریم و حواسمون نیست به خدا و خدا رو گم کردیم اومدیم با اسما نوع دوم و اهل بیت پیدا نمودیم خدا را و راه باز شد دیگه منم بزرگتر شدم و فهمیدم که خدا خدایی که میکردم همش از طرق ائمه بوده وگرنه الان خدایی در دلم نیست و پوچم و داغ نیستم منتهی عقلم نرسید هی گفتم همه میگن خدا خدا نمیشه با خدا که طرف شد عزیز به پوچی و کافری میگراید حالا تو بگو خدا کیه اگه ادعات میشه ها؟ بشین برای من بگو چیزی نداریم تعریف کنیم همین دیگه...


tan

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۷ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

 داشتیدم به موضوع ایمان و تقوا می فکریدم که آقا اصلا یه موقع بود که میگه خدا که مسلمان نیستید و ایمان به قلوبتان وارد نشده درست پس می فهمیم که ایمان یه چیز اکتسابی و دادنی است تقوا هم تا حدودی هست ولی تقوا بالاتره از ایمان طبق روایات ولی اینو میخوام بگم که ایمان آقا خطر داره برای کسی که تقوا نداره یعنی نه که خطر داره طرف خودش خطریه...شیطون ها جمع میشن که یارو رو خراب باندازن و این ممکنه تن بده پس اصلا رو ایمان نمیشه حساب کرد طرف ممکنه یه نوری ایمانی بهش بدن ما تعجب کنیم که مثلا به جایی رسیده ولی تعجب نداره اصلا... خودش ارزشش که می ارزد به تقواشه به اینه که چقدر جلوی خودش رو میگره نه به چیزی که میفهمه حرف میزنه شاید فقط حتی حافظ میگه تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست یعنی به تقواش و دانشش بارو هم نمیشه اطمینان داشت پس اصلا نباید به یکی مثل من که حالا تقوا هم نداره ممکنه مبدا میلش عوض بشه ولی اومدیم همونم باز برگشت خیلی سخته حتی تقوا هم اگه داشتم نمیشد لذا اینو میخوام بگم که این بچه ریشی های حزب اللهی اینا ممکنه بدترم باشن در هجومند ممکنه هر کاری کرده و یه مرتبه ازشون سر بزنه مخصوصا وقتی تقوا نیستا حال نورانی هم باشه اینا ملاک نیست آیت الله بهجت هم به کسانی که مورد اطمینان مثل باشن یا هرکسی توصیه میکردند که یارو مثلا اگه 1000 تا جمله از روی چی بگم حالا یادم نیست بگه که مثلا یعنی مورد اطمینان هست بعد شما برید نگاه کنید اون 1001 کمیش از روی ظنش صحبت نکرده باشه و بررسی کنید نه که همینطوری دل ببندید و قبول حالا توصیه شون رو یادم نیست...


hggg

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۵ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

اینم یکی از  شعرای آلبوم رقص گلها از عباس بهادری است یادش بخیر وقتی کوچیک بودیم گوشش می دادیم با لینک دانلود

کسی صدای مرا شنیده آیا
نشسته قایق من به گل خدایا
کسی صدای مرا شنیده آیا
نشسته قایق من به گل خدایا

اسیر بند تنم فسرده شد چمنم
نظر گشاده منم به بی کران ها
مگر تو چاره کنی نظر دوباره کنی
مرا نظاره کنی از آسمان ها
مگر تو چاره کنی نظر دوباره کنی
مرا نظاره کنی از آسمان ها

گذشت فرصت و من خطی نخواندم
برای آینه ها غریب ماندم
گذشت فرصت و من خطی نخواندم
برای آینه ها غریب ماندم

تو را بهانه کنم مگر جوانه کنم
پر از زبانه کنم چراغ دل را
شبم چو محرم تو به سیر عالم تو
بگیرم از غم تو سراغ دل را
شبم چو محرم تو به سیر عالم تو
بگیرم از غم تو سراغ دل را

لینک دانلود


havijjj

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۳ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

یادش بخیر میدونی چه ایام خوشی داشتیم در کودکی یعنی ایام دبستان می فهمیدیم سحر و صبح یعنی چه یه حس دیگه ای داشت فرق داشت شب و روز با سحر یه مستی ای داشت یه نسیمی میومد حالا نمی دونم اینا نیست یا اثر گناهه که من نمیفهممش دیگه البته دومی درسته... چه خواب عمیقی انگار خواب زمستانی بود و مادرم که بیدارم میکرد اصن حال نداشتم صح که برم مدرسه مدرسه برام اسارتگاه بود که مجبوری قبول کرده بودم و قرداد بسته بودم که باید رفت مثل دوران آمادگیم.مامان میگفت که تا 5نجم دبستان هم خودش شلوار پام میکرده... اصلا حال نداشتم برم خیلی خوش بودیم اون موقع ها بارونم که میومد خوشحال میشدیم و یه بارونی میزد حالا هم همونم نمیاد.انگار خدا میخواست با آمدن بارون گناهان رو بشوره...مردم هم متدین بودند گرچه دشمنی ها و پستی ها بیش از این بود که هست با انقلاب اون موقع ها و پنهانی تر بود ولی یه بارون میومد همه خوشحال میشدیم همه بچه ها الان پیر شدیم تو جوونیمون اصلا نشاط نداریم همش گناه و گناه روی هم انباشته باور کن اگه تو دبستان شعر حافظ رو میزاشتن شاید حال و هواشو بیشتر از الانه میفهمیدیم الان اصلا انگار نفرین شدیم و من تعجب میکنم که بتونم بهشت رو پیدا کنیم روی زمین دوباره ودوباره حیواناتی که نسلشون منقرض شده رو احضار کنیم و ستنجاقک و پروانه های سفید و پروانه هایی که زرد وسیاه بودند دوباره بیان پیش بچه ها آخه چطوری میشه حس الان حس بزرگ شدنه حس بچگی نیست و جوانی در روح انسان ها به بچه اهمیت نمیدن بچه باید خودش رو مرد بگیره بزرگ بگیره از همون کودکی کتاب غصه هام تغییر میکنند نقاشی هایی که بهشت و پرندگان رو نشان میداد چه شد کجا رفتن نشاط عادمی چه شد چقدر افراط کردیم همش پرید دیگه کودکان پیر شدن الان بچه ها کم شدن الان حرف حرف بچه نیست باید بزرگ بگیره خودش رو چقدر متلک های کودکانه داشتیم ما چقدر بزرگترا گذشته از گناه و زشتی هم که بود چیز میز یاد بچه ها میدادن و براشون شعرهایی میساختند الان بچه ها با زور شعر یه توپ دارم رو برات بخونند...چقدر شعر زیاد بود محبت به کودک در مهدکودک از روی عشق و نه پول زیاد بود الان شده توسعه و تعاون و پول و ماشین سازی محبت گم شده احسان نیست نمیدونم من بچه ی قبل انقلاب که نیستم نمیدونم شاید دوران من که 8سال جنگ و این همه شهید بود اینطوری بود شهدا کجا رفتن اصلا...مردم دعا می کردن بارون بیاد تو خونه تو خلوت با خدا بیشتر راز و نیاز میکردن خدا رو بیشتر صدا می کردن اعتقادات بیشتر بود بعد انقلاب حالا قبلش رو که من نبودم که ببینم چه طوری بوده ولی خوش بودیم فردا معلوم نیست با علم شیمی یه غذایی درست کنند بدن بخوریم کیک ها شیرکاکائو ها همه چیز مشتی و دلچسب بود الان کیک که درست میکنن خمیره و برکت نیست انگار انگار داریم دور میشیم و نفرین انگار راه ها عوض شده البته نه همه جا وهمه کس جمع کلی رو دارم میگویم و همه چیز پولی شده و تبلیغات بد نیست ولی کو محبت و عشق...انگار خدا نیست.....خوشحال نمشیم و از کرده ام راضی میدونی چند وقته از دل و رضایت ربم نخندیده ام و مسرور ماله گناهه...

dardddd

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۴ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

یادمه مو البته در حیطه ی خودم نه مثلا فراتر همین جمع خونواده البته اگه فتنه هم نمی شد متخصص آروم کردن بودم ولی متخصص خراب کردن هم نیز ولی تو فضای خودم که دیونه باشه آروم میکردم قبلا با نوحه ای تازه هم یاد گرفته بودم اینکارو این بود ولی اینکاره بودم این درست ولی میدونی اگه معجزه هم بکنیا که ما میخوام از امام رضا بعدش تکفیره به احتمال 60 % بعد بدتر میشه میدونی.چون مردم که باور وایمان ندارند و منم یه بار گفتم امام رضا که میریم میگیم آقا تحویلمون نگرفت مثلا یعنی چه یعنی معجزه هه رخ نداد و معجزه ی درونی و قلبی بالاتره تا جسمانی و سختر حتی سیر ملکوتیش.

خلاصه آقا من به خاطر کارم دشمنی بام میکردند حتی نظرات خیلی بد بود و افتضاح با اینکه معرفت میگفتم وقتی گناه باشه و وقتی زن نظرش بیش از جنسی بالاتر نیست اینا هر چه مقام هم برسه عبد مرده و مردم هم که میدونی چی میخواد!!! خلاصه دشمن بودن با ما گرچه فرشته ها آسیب نمی زدند ولی حالا...مراقب میشد یعنی نه فرشته نه چیزی فقط خدا نوری که داری تو نمیزاره همین نوره نمیزاره نفوذ کنند اگر بدن و خاموشش نکنی یا فرنطینه و سهمه بندی نشه بین همه. خلاصه آقا از سر امتحانم حتی نه از سر دشمنی بعضی وقتا این شرورترین شیاطین رو میفرستادن بعد اینا درسته فتنه میکردند از جن و انس در منزل ما و احوالات قبلانا ولی اینو نمیخواستم بگم میخوام بگم پارسال که من متخصص آرام کردن تشویش در منزل و روحیه بودم نه تنها نتونستم در ماه مبارک اینکارو بکن آخه میدونی من میرفتم قبلانا نه ماه مبارک میرفتم بدترین و زشترین چیزا میدیدم و بابای آمریکایی که بازنش داشت چیز میکرد رو هک میکردم با گناه و یه ننوع ایجاد محبت هم هست بستگی داره خدا چی بخواد با گناه خودم بعد وضعم میریخت به هم و نوححه گوش میدادم و امام حسین به هر حال لطف میکرد بدترین نگاه ها و ظلمات رو رد که میکردم هیچ به دیگرانم میدادیم ما هر چی باشه محبتی اگه شعری اگه متنی اگر چیزی که آرام بکنند هر چی آقا امام حسین (ع) لطفش بیشتره و این بود که حالا هم بگم که امام حسین عزیزم کسی نمیتونه حمایتش کنه اینطور نیست که من دارم فکر کنی دارم یاری میدم این توی سیرم به خاطر گناهانم سری رو فهمیدم و باز میکنم به این نیست که گولشون بزنی درسته بعضی مداح ها میخوام با زور بگیرند ولی هر چی هست گول نمیخوره خدا موجود هوشمندی هم قبول نداری اگه باشه ایمانت پایینه خودمون رو گول میزنیم بعد میگیم پیغمبر گول خورد درسته رحمتشون زیاده و آمرزیده میشیم ولی گووول نخورده و اگه از راه ائمه بریم خیلی زودتر بخشیده میشیم هیچ چیزایی هم نصیبمون میشه و ادمین ممکنه بشیم این درست ولی ساده نباش. خلاصه اینو میخواستم بگم که من که متخصص بودم ازهر راهی رفتم پارسال تو ماه رمضان نتونستم اوضاعم رو آرام کنم و جو رو یعنی کار فرشته و نمی دونم جن و حور و پری و این حرفا گذشته بود در محظر تام بودن مجبور شدم تنها بشم رفتم توی خونه ی خالی تا خودم رو شناختم که چه مارمولکی ام و دیدم که حتی خودم رو لخت میکردم در اون جوی که اول آروم نبود دوم رحمانی بود لخت میگشتم میگفتم تو بهشت مگه لخت نیستن یعنی اصلا اعتقاداتم پوچ و بهشت و حال رو میخواستم البته ناچارا به این اوضاع افتادم چون خواسته ام در نیتم مشکل داشتم و دارم اینطوری شدم وگرنه اگر ریاضت میکشیدم و تحمل سختی حتی آقا نماز نمیتونستم بخونم آروم نبودم دست خودم نبود شیاطن هم نبودا شاید بود ارواح شیاطان ولی صورتم یه جوری شده بود غذا نمیخوردم انگار ریاضت که نه روزه هم گرفته بودم آزمایش میکردم تلوزیون که نگاه میکردم انگار اثر داشت روی برنامه اش و حتی خنده بازار رو که میدیدم میفهمیدم روزی امسال فرق داره و استاد روزی بودم یعنی بالاتر از حال ما جند تا روی دستمون کسی نیومد و ما میدونستیم که کار رو با هم اینجا کشوندیم حالا چرا این پیش اومده بود چون داشتن مردم انگار روی آنتن باشی ها داشتن نگامون میکردند و دروبین هم نبود که بببنیم جام جم بود جام جم چیه؟... یعنی نه شما ها بزرگان که از دل میبنند امام رو ول کرده بودند چسبیده بودند به من زمینی و منم میتونستم به مشابه هوشن بعضی چیزا رو تصور کنم که آخرش بستنم بردنم تیمارستان! به خیر گذشت ولی هر کاری میکردم میگفتن دیونه ها دارند میکنند تنها بودم تو خانه ی دیگرمون حتی برای اینکه تقلید نکنن و نمی دوستم چه کنم ور میداشتم دوچرخه بازی نصف شبی که کسی نتونه ادامو در بیاره و پیدا کردن دیگه... و ریدم. دیشبم ریدم و گریه کردم یعنی ریدم=گریه کردن یه معناشه در عرفان ...حتی یه دختر چاادری اخبار گوی نونهالان خوب میومد توی ذهنم و کسان دیگر گرچه تنها بودم موج ورم داشته بود و روانی شده بودم/..و هر کاری میکردم که اضاع خودم آروم بشه این داغ خاموش ناشدنی بود حتی محبت می کردنن و من حضرت اباالفضال ذو در ذهنم بود و مجسم میکردم و حرف حتی توی بهشت دنیوی بودم و همش توی حمام بیشتر یه صبح تا شب شب تا صحبی میرفتم خوابم نمیبرد حتی رحمت نازل میشد توی حمام و آب که میرختم روی سرم نوازش میکرد و انگار سنگین شده بود و یه طوری بود حتی حتی وقتی میخواستن ببرندم یکی گفت روسری نمیخوان بهش بدین اقدر وضعم خراب شکر خداا کن جوون که مثل من نمیشی و بلا سرت نیومد حتی روزی رحمانیت کم هست.....والی هرکاری میکردم که اوضاع روانیم آروم بشه جن  و اینا هم نبودند ولی نمیشد هر کاری هر هربه ای تا گناه حتی ولی خیلی عوض نمیشد حالم روضه حتی اوضاع بدتر میشد و میخواستندم حتی و دیگه حتی اگه جوش بزنه صورتم برام فرقی نداره اگه مریض بشم  شکایت نمی کنم چون هم خودم رو شناختم هم چیزای دیگر ولی قبلا اینطوری نبود همیشه بهترین چیز رو برام خواست امام زمان از فکر جاهلانه ی خویش...

البته بگم کاری به گناهه ندارم خودارضایی در مورد در نظر گرفتن یه زن کافر اگرچه در خود مسئله اشتباه است کار ولی هک محسوب نمیشه ولی درمورد زن مومن هست و گناه کبیره تری هست اصلا خیلی گناه کثیفیه که مرتکب شده ام حتی من شوخی ندارم که کارممون اینجاست...و این محبتشی هم که داره به معنای الخبثات للخبیثینه که پای ما در اول جوانی باز شده بود بر خبیثات ومشکل اونا چه کنیم.

والا شما اشک بریزید بر ابی عبدلله بعد نگاه به هر کی کنی این نفوذ داره نگات و خوشکلش میکنه اثر داره دعا حساب میشه نگاه به صورتشون الان نگاه کنید بازیگرا چقدر پیشرفت میکنن از دعای خیر و نگاه های خوب حالاقبلنا بیشتر که الان نگاه ها آلوده شده و ماهواره و حقشون این بازیگرا که مردم نمک نشناس وطن نگاهشون کنن و همش مال این دخترای پاکه نگاه که مثلا عاشقشون میشن و پسرا زنده میمونن بازیگرا وگرنه بازیگر حکم اول و آخرش قتل روانی شدنه ولذا ما نمیخواد بازیگر و بازیگردان بشیم ما ابی عبدلله گریه کنیم تو چشممون حالا من نه ولی شما نگاه میکنند تو چشموتون مادرتون حضرت زهرا نگاه میکنند(ع) و نیاز به محتاج شدن به خلق که نیست اصلا بالاتره خیلی هم باالاتر فقط خودشون باید بخوان من نمیگم باید اینکارو کنی ونکنی دست من نیست آقای فاطمی نیا بالانرین چیزی که در این مواقه میگن داشته باشیم صفات عالیه هست یه صفه عالیه هم داشته باشیم بسه ممونه .

jangal

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۲ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

سلام خواهر عزیز مجتهد...

 باور کن از وقتی که شما در زندگی من هستید و من فکر می کنم از کودکی.....

باور کن از وقتی که مرا در وبسایت های نامشروع پیدا کردید و دستم را گرفتید...

باور کنید از وقتی که دیگر نمی توان طعم خوشی زندگی را با لبخندی روی لبانتان بگذارم....

باور کن از وقتی که نمی توانم صدایم را نازک کنم و مثل بچه سوسول ها برایتان جلب توجه نمایم...

باور کن از وقتی که نمی دانم حیطه ی کاری و شغلی شما چیست...

باور کن از وقتی که شما را یکی از زن های امام زمان می شمارم...

من بوده ام که طعم خوش زندگی را از شما ربوده ام و من می ترسم از خود می ترسم که آنگونه که شما خوش خیالید به من که آینده ای تابناک داشته باشم نباشم و وقتتان را روی فاسقی بیش نگذاشته باشید از آن موقع که به یادتان نمی خندیدم یا به یادتان در آیینه ها ساکت می شوم چون شما را می بینم و نمی دانم خودم هستم یا خیر می گویم از جن هستند یا انس از آن موقع که حیطه ی کاری شما را شیطانی خواندم باور کنید مجبور بودم در صورتیکه هیچ گاه شما حتی میل ما را به سوی گناه شهوت نراندید و خود مایل بودم و شما را بد می خواندم چون می ترسیدم از موقعی که در باره ی شما فکر می کنم و شما فکر میکنید من آغاز و پایان زندگی شما هستم از سن تان بگویم؟ نمی دانم نمی دانم شما آن زنی هستید که مجرد بوده یا نمی دانم من در حیطه ای از زمان را میخواستند به شما قالب کنند همین بزرگان ولی از زمانی که امام زمان را در دل دیدیم فهمیدم یعنی آن نقطه ی عطف و می گویم شما همان زن نبودید کنارشان...

از موقعی که نمی توانم یعنی اصلا برعکس آرامش و آسایش دو گیتی را محروم خود کردم شما چگونه به پلیدی من می سازید و هیچ به من نمی گویید در صورتیکه من خودم را قبول ندارم و نه حالش را باور کنید من علی قبلی نیستم من گم شده ایم راه راه ضاله است باور کنید اگر بیرون نمی آیم از خانه حال ندارم برای شماست و شما غمی هستید که من به چهره تان نشانده ام و شما شاید مخالفت بدانید از وقتی که دستور دادید به وبلاک حمید جان مشایخی بروم و آنگونه در مورد مختار بنویسیم گفتم بقیه ی نوشتارم هم همینگونه گول خورده ام...نمی دانم چگونه کنار بیاییم ولی من که شما در ذهنم بودید را رمضان گذشته هک جنسی کردم و این گناه بزرگ را به دوش گرفتم و مدتی حالم بد شد و یاد زینب (س) افتادم که چگونه مصیبتی از امثال ما کشیده که خود را مسلمان و دیگران را یهودی و زشت است اما خارجی می نامیدند پسر رسول خدا و از خودم بدم آمد......من حتی نمی خندم چون شمایی را در زندگی و بال عظیمی را تحمل می کنم که هم لازم به دیدن و تصور کردن امامم دیگر نیست هم نمی خندم چرا اینکه شما می خواهید و اینگونه مرا یافته اید و شناخته اید و می دانم که تصور می کردید که من خیلی گمراه تر و جنسی تر باید می بودم خودم هم تعجب می کنم از زمانیکه آن بلا سرم آمد لز الطاف خفیه خدا برعکس می بینم شهوت نیست و کمتر شده گرفتار تر شده ام و همیشه برای همینکه نباشد و به امید آن روز از فیلتر رد میشدم که بسته شوم ولی حالا می بینم که فرو رفتن در ظلمات چه سخت است آدم خود را گم کند و شما همیشه شاید به من به نظر برادر مومن جنسی نگاه می کردید یا شاید بچه ی مومن هوس باز ولی می بینید دیگر خبری نیست...من نمی دانم حد صحبت با شما چقدر است و شما را هم برای خود میخواهم و رفتن به خانه ای دیگر را موجبات غم خویش می دانم گرچه در همین نوشته می توانند اگر بزرگان بخواهند نوشته ی شما را جدا کنند اما باز هم می ترسم از خود چه کنم نکنم چگونه من شما را راضی نمایم به خدا شما می دانید که من تا قبل از اینکه یا حتی الان شاید که بنویسم در مورد عشق پیامبر (ع) به زن همه اش نگاهم شهوت آمیز بود نسبت به زن و شما که می دانم می دانید وزن را موجودی می پنداشتم که باید به سرش زد و هر چه بخواهد مرد بلا سرش بیاورد پس چگونه این همه سال با من ساختید و زندگی خود را وقف من کردید شاید همه بدانند اگز شما نییایید با من من پریشان و ناراحت میشوم و کمبودی دارم در حالیکه به سادگی از نبودن شما در زندگی ام سخن می ورزم شما چگونه حالات بین مرا و امامم را می دانید یک زن با این قدرت شما بودید که جای امامم را در دل گرفتید و من شاکی ام گرچه تاب دیدار ندارم نخیر ولی من راه دوست مجرد را می خواهم دلم میخواهد به فکر یک مرد باشم درصورتیکه در کودکی یک فرد ضد انقلاب تا به حال مرا تصور میکردید شاید که بد بیاایم جلو و هیچ گاه به من توجه نکردید حالا که گمراه شدم در ذهن منید حالا که همه ی نقشه هایم را لو دادم حالا که فهمیدید پدرم بازیچه ی من بوده و خدا او را آفریده که من با او بازی کودکانه کنم و عقلش بیش از این نمیرسد یا خود را چنان کرده که هیچ کس نفهمد و به خری زده و هیچ کس سخن نمی ورزد و من خود را نشان دادم حالا....و من پشیمان از آمدنتان نیستم من پریشان از حالتان من بدون اجازه ی شما نمی توانم ناخن خود را بگیرم مانند همان چیزی که خاله شاهدونه میگفت و من میگفت خاله بیاد ناخنتو بگیره و من می گفتم خاله ای هم هست که دستان من و افکار من اوست...از یک مرد و بچه ای که جز هوس از زنان نفهمیده یک عمر چه انتظاری دارید چه آدم شدنی شما مرا بزرگ کردید و بزرگ دانستید و زنانگی خود را چه خوب قایم کردید در این نت گرگ آلود به کمک دوستان مرد پدرم و او...

ahanggaran

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۰ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

امشب که الان ساعت 3:26 دقیقه است ومردم رفتن بیرون دو پست قبل که هیچی یه سایتی سایت که نه یه وبلاگی راه انداختیم به نام این www.pirmard.blogsky.com  و دیدیم سرمون خوشبختانه خلوت شده از اون بابات بعد هیشکی نبود حوصله م سر رفت انگری بردز بازی کردم دعا هم خونده بودم بعد خلاصه تا نقاشی کشیدن بعد گفتم چی بکشم به دلم خورد پیره مرد حالا میخوام اگه شده هر دو سه روزی شاید اگه تونستم یه پیرمرد براش بکشم بزارم تو اون وبلاگه البته میدونی که من نقاشیم خوب نیست و حوصله ی وقت گذاشتن و تصرف و نصوف و چه میدونم تصورشو ندارم همینطوری در عرض ایکی ثانیه فقط یه چیز بگم که حالا اگه خواستید بکنیدا ولی خلاصه نامردی نکنید پیرمرد کشیدن سخته من باید یه طوری این آدم رو بکشم که گولتون بزنه که چشم شما پیرمرد ببینه حالا نخندین راست میگم جون شما حالا بگذریم و بگذرید فقط اگه یادم موند اینکارو خواهم کرد حالا چرا پیرمردشو نمیدونم ولی برام خطر نداره در ضمن کسی نباشه حوصله م سر رفت اینطوری میدونی یا اباالفضل(ع)...

nAHAVANDIAAN

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۸ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

 البته من با فرشته های معصوم بد نیستم و این از گناه من است که بعضی وقتا چیز میشه یعنی میدونی نظم دنیا و جهان با اینا است از طرف خدا وحی از ایناست دعا کردن از ایناست اگرم گیر میدم برای دیونگی شونه که نمی دونن چی کار کنند و قیامتی که بعد از امام حسین(ع) بود و دست خودشون نبود والا قبل از شهادت امام صدقه هفتاد بلا رو دفع می کرد حالا خراب شده و سیستم خرابه و لعنت بر دنیا شده و اگه این رحمت بخواد برگرده باید امامون بر روی زمین بیان این نظریه است فقط حالا حق بدین دیگه به مام...وگرنه بد نیستم مگه میشه بد باشیم با خدا هم از بدی خودمونه ما هم نفرین شدیم که باقی موندیم وگرنه بشریت بعد اون واقعه باید میرفتند و ما تاریخ میخونیم و نمی دونیم هم در چه زمان و دوران ظهوریم مثلا یا نه و نمی دونیم در چه کره ای هستیم یه کره ی زمین به این بزرگی هم نیست و دیدمان کوچک و گرفتاریم اصلا امام علی(ع)که می فرمایند دنیا این کجاست جا هاست ماله؟ زنه؟ کره ی زمینه؟ حاله؟ غفلته؟ پس ما همه اشتب میزنیم...مام فرشته ها روندیدم با چشم که بگیم خودشه.

eered

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۶ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

توضیحات و فرو رفتن بچگانه من در  بعضی جملات تا فراز 14 جوشن

 یَا رَافِعَ الدَّرَجَاتِ:

خدایی هست که درجات ما رو بالا میبره بعد بگو کار منو خودمو فلانیو هست!!!

سَامِعَ الْأَصْوَاتِ:

خدایی هست که در تنهایی در هرجا صدامو میشنود بعد بگو هیچکس نمیشنوه!!!

 یَا خَیْرَ الذَّاکِرِینَ:

خدایی هست که یاد کردنش بهترین یاد کردن هاست بعد برو به جاش غیرش رو یاد کن!!!

یَا مَنْ تَوَاضَعَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ:

خدایی هست که تواضعش از عظمتش هست بعد یارو عظمتش رونمیبنه میگه تواضع دارم خدا رونمیبنه اصلا و در نظر نداره!!!

 یَا مَنْ ذَلَّ کُلُّ شَیْ‏ءٍلِعِزَّتِهِ:

خدایی هست که از عزتش همه ذلیل میشن بعد میگه چرا اولیای خدایی بعضیشون به نظر میاد در چهرشون ساده و مثل ذلیلان!!!

یَا مَنْ خَضَعَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِهَیْبَتِهِ:

خدایی هست که تواضع طرف از چیزی نیست جز هیبتشه که دید و ما نمی بینیم!!!

یَا کَاشِفَ الْبَلایَا:

وقتی خدایی هست که بلا ها رو دفع میکنه اینا فرشته ها حرفشون چیه و چرا آزمایش می کنند و دشمنی ضد خدا!!!

یا مُونِسِی عِنْدَ وَحْشَتِی:

خدایی هست که چه یادم باشه که برطرف شده وحشتم و کار اون بوده چه یادم نباشه ،کار اون بوده که شده و الان دیگه نمیترسم و راحتم!!!

صَاحِبِی عِنْدَ غُرْبَتِی:

خدایی هست که به واسطه اش غربتم بر طرف میشه و همیشه که غریب نیستم و نمیمونم!!!

یا دَلِیلِی عِنْدَ حَیْرَتِی:

خدایی هست که به واسطه ی اون بود که حیرتم بر طرف شد وگرنه هنگ میکردم و قفل میشدم در حیرت بعد از حیرت زدگیم خدا خواست ادامه بدم و بیام بیرون... !!!

یَا دَلِیلَ الْمُتَحَیِّرِینَ :

خدایی هست که هرکس متحیر شد(در فکر رفت یا تعجب کرد نه بیخال و حیوان باشه)اثر اویه...

یا أَمَانَ الْخَائِفِینَ:

خدایی هست که اگر ترسم برطرف شد شک نکن که خودش خواسته از ترس بیام بیرون...

 

 پس خدا هست

 

kkkoila

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۲ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

حالا که داستان یه زن فاسدی که حالا اگرچه توبه کرد و جوان رو منع کرد و رستگار شد رو گفتم یه داستان دیگری که یادم اومد و به دلم خورد رو رونویسی میکنم از کتاب تحفه ی دانشجو از استاد سید علی اکبر صداقت درمورد این کتاب جاهای دیگه بحث شد.داستانه خیلی عبرت آمیز هست.خلاصه ش هم میتوستم حالا شما خودت بعدا خلاصه کنید.

رونویسی:

((مقام زن بنی اسرائیل

امام صادق (ع) (در حدیث طولانی)فرمود: یک زن در بنی اسرائیل بود که اورر به عمل زنا دعوت کرند و قبول ننمود.حتی او را تهدید به قتل نمودند باز هم قبول تکرد.در نتیجه گرفتار ترس و وحشت شدیدی شد.خداوند او را از دست زناکاران نجات داد.

ولی بعدا او را با ستم به کسی عنوان کنیز فروختند.آن کسانی که او را خریده بودند او را با خود سوار کشتی نموده و رهسپار مقصد خویش شدند.پس خداوند آن ها را غرق نمود و آن زن را نجات داد تا اینکه آن زن در جزیره ای افتاد. سپس خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی فرمودکه برود به پادشاه انها بگوید،مخلوقی از مخلوقاتم در آن جزیره است. همه شما بروید و او را پیدا کنید و بیاورید.بعد در نزد او به گناهان خود اعتراف کنید، بعد هم از او بخواهید که شما را ببخشد. چون اگر شما را ببخشد من هم شما را می بخشم.))

می اینی اصلا شوخی نداره خدا با کسی هر کاری هم کنه میبنیه بخشیده نمیشه یه اشتباهی که معلومم نیست که از کجاست و پیامبره هم خبر  نداره تا خدا نگه..............شوخی نداریم.

hghj,

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۰ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

آقا موضوع خاصی نیست داشتم فکر می کردم بعنی داشتم میدیدم تلوزیون و طرح بازسازی و کارای هنری که عتبات عالیات یعنی حرم حضرت علی(ع) رو شبکه ی 1 داشتن نشون میدادند و ما می دیدیم که طلاها سیاه شده بود حالا اینکه آقا آخرش طلاهای مردم رو نشون میداد فکرشم خطرناکه ولی یه مرتبه گفتم توی یه صحنه هم بیشتر نبود گفتم اینا هوس نمیکنن یه النگوش رو بردارند بعد گفتم فکر خوبی کردم یا نه یعنی یه طوری... بعد یاد کوچیکی هام افتادم که طلا جمع می کرند و بابامم مسخره میکرد یه طوری صحبت می کرد که این زنا رو اشکشون رو در میارن بعد آخرش طلا هاشون رو هوطوطو بعد من نمیگم حالا بد  شد یا نه اینو میگم اون موقع ها میگفتم اگه دزدی کردند و مثلا یه النگوش رو بر داشتند حروووومشون باشه و خلاصه کار زشتی میکنن بعد امروز میگفتم نه بابا مخصوصا اگه نیاز داشته باشن بد هست کاره و نیت اون زنه تغییری ایجاد نمیشه ولی اومدیو یکیشون حالا ما نمیگیم فساده و اینا آدم های خاصی اند اصلا ولی اومدیو یکی شون هوس کرد برداره من میگم کرم اقا امام علی زیاد و معصومین اینا که چیزی نیست براشون شاید گناهی هم نکرده اون جوری که دوران کودکی رفته بود توی ذهنم...میایی یعنی امام علی بیش از اینا به ما و کفار لطف دارند ومیدن و اگرم نمیدن و ما نمی بینیم  مثلا پولی مالی به صلاحمونه مثلا دنیا پرستی می کنیم یادمه شیطان هایی میخواستند جوانی رو از راه به در کنند داشته در کوه عبادت می کرده میگه ما باید کاری کنیم که این زنا کنه یعنی دنیا پرست بشه این دیگه خود به خود عبادت نخواهد کرد و داستانش رو میدونید دیگه که میاد شیاطنه پیشش و بیشتر از خود جوانه عبادت میکرده و بدون استراحت و اینا بعد این جوانه جوگیره میشه میگه تو چه کار کردی که اینطوری عبادت می نمایی  میگه من یه بار زنا کردم تو هم اگه میخوای مثل من عبادتت بشه بیا این پول رو بگیر برو پیش فلان زن فاسد اینم میره و از اینا بعد زنه بهش میگه تو رو کی فرستاده و گول میخوره بعد داستان رو تعریف میکنه بعد زنه میفهمه و میگه این شیطان بوده و برو ببین اگه هنوز توی کوه داره عبادت میکنه بفهم نبوده و میفهمه که شیطانه و هلاصه آخرشو یادم نمیاد ولی این زن فاسد به خاطر این کارش حتی رستگار میگن میشه خلاصه دنیا پرستی بده آقا که درگیر بشیم صلاحمون چیه پست ومقام واینا.

mjjjd

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۷ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

 با سلام دوباره اینکه درسته که الان سیاست تغییر کرده یعنی سیاستشون اما ایتا راه ما رو می بستند که وب ندیدم بزرگان هم می دیند پرونده ی ما خرابه اونام از یه راه دیگر مشکلات خودشون رو قاطی ما می کردند لذا راه ما بسته میشد وقتی پای بزرگان به وسط میومد و مجبور به کنکاش و خودمون رو نشون بدیم و بیام وسط داد بکشیم و قاطی کنیم عکس بزاریم چون معلوم نیست اینا دارن چه کار می کردند و اعتماد هم نبود و بدبینی بود یعنی ولی با این وجود آدم های بد دکتر روانی ضد انقلاب آقا نمیوتنه جلوی ما رو بگیره اینو من به شما به حق میگم چرا چون امام حسین (ع) رو نتونستند جلوشو بگیرند وگرنه الان هیشکس شهید نمیشد همه مثل آمریکا بودند کشته هم بده داد کو شهید؟ اگر بده ها راه شهادت و دین بسته میشد اگر امام حسین(ع) نبود پس ما خودمونیم که راه خودمون رو میبنیدیم ما مذهبی ها راه جوانات رو هم بعد بعد چی میشه اعتقادات غلط داریم قانون بد مخصوصا قضاوت و اجرای حکمش چرا چون ما میدونیم چی درسته فقط درصوتیکه غلطه اگه بچه ی خودت مومن اعدام میشد اینو نمیگفتی...درد نکشیدیم و اینا که اینطوری میشن حق میدیم که دست خودشون نیست...

حالا اینو نمیخواستم بگم میگم بابا آبروتم بره در راه غیر  خدا نه ها در راه خدا باشی خدا عزیزت میکنه دیگه بالاتر از آبرو که نیست پس دغدغه ی چی داریم تا اگه خدا باشه و حسش کنیم اگه دیده بشیم اگه بخوان هر کاری بکنند تا خدا پشتت دیگه بیشتر از آّبرومندی شهادت که نمیتونن کاری کنند دیگه چی...پس خدا خودش اصلاح و درست میکنه نگران نباش که اینو کردم آبروم میره یا دیده میشم یا نمیتونم اگر خدا رو داری (هاپشه عطسه...) حالا اگه خدا هم نیست در زندگی عیب نداره اگه یه وقت مثل من شدی فضات پیچیده شد عیب نداره اصلا کاری نداره یاد خدا کن وقتی داری دیده میشی یاد که میتونی بکنی حدقل کار و کاری هم به خدا نداشته باش بگو خدا هست.نمیتونی؟ من تونستم سعی کن... پس نگو چه کنم نکنم فکرتو عوض کن...همی

njhhhh

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۵ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

 با سلام اینکه شاید نتیجه ی کاملی نباشه ولی توی شهرهای بزرگ نسبت به شهر های کوچک مثلا جهرم ما اینا یه طوریه که نگاه میکنی یعنی ساده تر زندگی میکنن بعد میگی اینا یه امتیازی دارند  و نتیجه اینکه اینا چیزی دارند که ما تو شهرمون نداریم و ساد زیستند حالا نتیجه ش یادم رفت ولی میبینی تو شهرهای بزرگ میخوان بشن لندن میخواست سن فرانسیسکو بشن و مردم اون شهرهام انتظار دارند ولی از کلی موهبت های ساده زیستی و ساده گرفتن در شهر و همین طور چند تا ماشین مدل نه بالا البته میدونی ممکنه فساد هم بیشتر باشه در ساده زیستی و زنی که غرور داره و مغروره براش خوبه زنی که کلاس میزاره و همینطوری راحت تن به هر کس نمیده ولی داشتم فکر میکردم همیشه که میرم جهرم که اینا انگار قانغ هستند و زندگیشون راحتره نسبت به شیراز و تهران دیگه بدتر و ساده میگرن هم زندگیشون هم زندگیشون ساده و قانع و فکر میکردم مثلا خدایی ترند به خاطر گرما و موهبتی که در شهر مثلا جهرم هست بعد چی شد یه عکس از شهر هند دیدم که اینا دیگه کی اند اینا ساده تر از شهرهای مان و گیر و داد شهرنشینی لوس انجلسی نیستن و مسائل براشون ساده تر بازه و راحترم هستند خداییش ولی شما چه نتیجه ای میگیری از شهرهای هند رو که ببینی و مردم سوار دوچرخه های کهنه و گاری های درپیت من اول میگفتم یه امتیازی خدا داده ولی نمی دونم شما چه نتیجه ای میگیری و من به خاطر اینکه نتیجه نمی گرفتم درست نمی نوشتم این فکرمو ولی حالا که نوشتم چند تا نتیجه ی خودمونی گرفتم...و مردم قانع اند... حالا عکس شهرهای هند و اون کهنه شهری که همه راحتند و قانی حالا شایتم نه به رضای خدا و به یادش نه ولی یه موهبتی است...


yyy

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۲ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

 داشتم برآوردی می کردم که آقا چند درصد افکارم دست خودمه و مال من همین علی همین شخص خودم بلا نفوذ دیگرانه بعد دیدم بیش از 90% مال من نیست اصلا!!! و می دیدم که قبلا حتی در زندگی معمولیم در مسافرت در همه جا تحت نظرم اصلا و نمیخوان و نباید بعضی حرفا رو اصلا میزدم و خدا پیروزم کرد...همین الان میخوام بنویسم درموردش فکرم عوض میشه آهان یادم انداختن از یه جای دیگر شما در نظر بگیر اینا یه کار خوبی کردند از یه خوشی زنی از یه ارتباط نامشروعی امتنا کرده باشند حالا نه خودشون میدونن نمیگم داستان اینه میگم بعضی ها یه کارای خوبی کردند که ارتباطشون قوی است نه اینو هم نمیخواستم بگم میخواستم بگم که آقا ما دنبال خوشی و چه میدون ما جوونا دنبال مشهوریت هستیم و خودمون میخوایم و استعداد ناشکوفا داریم و خودمون میخوایم زنم که نداریم در دل دیگران جا بیافتیم و این فرصت خوبیه برای مانور بر روی ما آخه چند سال پیشم علاوه براینکه جوان ها محکوم به شکست بودند و باید اصلا کارایی میکردند و رویشون کار نمیشد اینا اصلا بد بین شده بودند که کاری نمی کنن این جوان ها ونظام باید تغییر کنه و اینا و دیدیم که روی ما کار شد وقت گذاشتند اصلا زندگیشونو دادند وقتشون رو که با مایی که شقی هم هستیم و به فکرشون نیستیم یا اصلا اجازه نداریم مستقیما بشناسیمشون خدا میدونه کین و میشناستشون ما کی باشیم خلاصه اینطوری شد..و به قولا خیلی وقتا اصلا لازم نیست اصلا به صلاحمون نیست که من بودنم کار کیه روی فکر من ولی بارها  هم گفتم که من یه نویسنده ایم حتی ویرایشش هم کار من نیست چیزای دیگرش دست من نیست ولی چون خبر ندارم هی فکرم در مورد خودم عوض میشه و میدونی اینو شما نمیدونی کی گفت ولی من در زندگی قبلا بیشتر تحت نظر و رحمت الهی بوده ام و میدونی اینونگفته کسی یعنی نمیدونی کی گفته وقتی گرمی در زندگی و نمی دونی داری چه کار میکنی و اینا هستند از طرف خدا بعد از مدتی که رفتند یا کار داشتند خلاصه میفهمی احساس دوری رو و میفهمی که چیزی نبودی یا اصلا اگه گناه کردی و لطف خدا کم شد میگی ای وای من پیش خدا بودم و خلاصه یه غمی میشینه در زندگیت با نبودشون...

,jhff

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۰ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

 امشب رفتم مسجد چند ساعت پیش و یه سخنرانی که داشتند می کردند رو شنیدم و تموم که شد دیگه حال نشستن نداشتم برگشتم خونه داشتند درمورد داستان شهادت امام عصر یعنی حضرت علی صحبت می شد درمورد امام عصر هم صحب شد اویلش بعد امسال که توی ماه رمضان اصلا سخنرانی آیت الله فاطمی نیا رو گوش ندادم ولی یاد شب های قدری که ایشون صحبت می کردند افتادم در ماه مبارک که آقا قرار بوده طبق چیزی که امشب شنیدیم و آقای فاطمی نیا و کلا اینطوری بوده داستان که امرعاص ملعون و معاویه (بدون تشدیده معاویه میگفتن) و حضرت علی (ع) در نماز شهیدشون کنند امامون رو ولی همه میدونیم داستانش رو اول نکته ای که آقای فاطمی نیا تعریف می کردند این بود که حدس میزنند که این امرعاص خبر داشته از این خوارج و اینا که تصمیم داشتند این سه رو بکشند و شهید کنند امامون رو این یک نکته که به مسجد نمیاد دومین نکته می گفتند که یه بار من فکرشو میکردم که چرا حضرت علی (ع) رو موفق شدند که شهیدشون کنند ولی این دو ملعون رو نه آقای فاطمی نیا می گفتنا بعد میگفتن به دلم اومد و خدا خواست فهمیدم که شهید محراب باشند اینا هم مثل حضرت علی (ع) ای که در خانه ی خدا به دنیا آمدن و در مسجد محرابش شهید بعد اگه اینا هم کشته می شدند اون موقع بد جا می افتاد اصلا حالا اینا حرف من نبود نکته بود...

gffm

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۸ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

 داشتیم اینو میگفتیم که امام که بیان صدقه حالا صدقه یکیشه که درست میشه و اینا بعد اینا فرشته ها چیز میشن دیگه هم لازم نیست که امام عصر برای من دعا کنه که زیر این فشارها ادامه بدم وبلاگمو روحیه ام رو نباخم و دعایی مخصوص نمایند البته برای همه دعا می کنند ولی میدونی این فرشته ها حقی رو ببنینند از در نفوذ وارد میشند که آقا این میشه کشتتش شکستش داد چون ما بالاتر نیستیم و نمیخوان باشیم ولی چرا پیامبر؟ چون پیامبر تواضع داشتند و اینا نمی دونن تواضع حدش چقدره فرشته ها رو میگم و مردم اون زمان وگرنه میگه چرا پیامبر به معراج رفت و آقای فاطمی نیا می فرمایند از قول صاحبدلی کسی که چرا اصلا روی زمین زندگی می کردند ایشون با اون مقام تواضعه که فرشته ها رو هم گول زده و نمی فهمند وگرنه مقامش بر هیچکس معلوم نیست فقط حرفش هست حتی در ملکوت برکوت...

gfgfjj

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۷ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

 داشتم بررسی می کردم که اگه یه آخوندی یا کسی که حق در دلشه کشته بشود بالاتر کشته شده یا علی (ع) یعنی نه که بالاتر منظورم نیست این یعنی اونی یعنی قاتلی که کشته است اون بدتره یا بن ملجم؟ اگر بدتر نیست چرا علی(ع) می جنگید با کفار ولی به قاتل خود شیر میداد شب قتلش...البته استدلال بالاست اون خوارج بود و تکلبفش برای ما مبهم نیست ولی به اسم شیعه چه می کنند و چه عذاب هایی می بینند مراجع و مثلا آقای کریمی آقای عرشی آقای احمدی و مراجع یعنی آقای مکارم آقای خامنه ای و ... اینا بدتر از کشته شدن هم  میکشند کشته شدن یعنی فوزت به زبان علی ولی کشیدن و زجر کشی و عذاب روحی دیگه چپه البته نمیخواستم اینو بگم همون حرف اول و ما نباید ساده باشیم.و امام زمان که هر روز یه کاری می کنند که برای فراموشی برای هر کوفتی اشکش دربیاد برای امام حسین و امام حسین (ع) می فرمایند که داغ حضرت علی اکبر یا اصلا حضرت فاطمه داغ کشته شدن فرزندانش تا روز قیامت بر دلشون هست حتی در نظر بگیر امام زمان  هم حک.مت عدل رو برقرار کردند هنوز داغه هست حتی اگر اول به سراغ قبر این ملاعین و انتقام مادرشون بروند داغه خاموش نمیشه هیچ فکر کردی چرا؟