اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۱۰۶۶ مطلب با موضوع «تفکرات شخصی» ثبت شده است

delbara

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

 شما می بینید که بزرگان با هم سر و سری دارند توی دل اصلا عارف ها رو بررسی کنید می نشستن کنار هم و با سکوت با دل با هم احوال پرسی و حرف میزدند حالا من نمی دونم سیاسته حرف توش باشه هست و نباشه هست چی هست جعل تاریخی است الان شما نگاه کن داستان علی(ع) با پیامبر(ص) و حضرت خدیجه و فاطمه سلام الله علیهما یعنی این بزرگوارترین ها سر و سری نداشته اند با هم نه بین مردم مثلا داستان ازدواجشون رو من نمیدونم ولی بعضی ها میگن مثللا یا فاطمه میخوای زن علی(ع) بشی نه پدر هر چه شما بخواهید و ... در صورتیکه اینا توی عالم قبل مرگ با هم نزدیک تر بودند و میشناختند و رابطه اصلا شاید محرم که بوده اند یا نه؟ و ما یه زنی دختری رو میبییم در یک نگاه عاشقش میشیم و انگار توی جایی دیده بودیمش نه سحرو جادو ها نه حالا دیگه من نمی دونم سیاسته یا رازی است یا چیز دیگری که این داستان های اینطوری تعریف میشه و حرف توش نباشه و رازیه اما ما نباید اقدر ساده باشیم وگرنه پیوند محکمه و حضرت علی (ع) هم حرف توش نباشه زن های دیگری جز فاطمه (س) را انتخاب و برگزید(؟)


gfrte

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 خلاصه آقا گفتیم چپاول و چه میدونم از این حرفا واقعا آقا چرا انقدر بانک؟ یادمه چند هفته پیش پرسیدم از پدرم که بابا این بانک ها ضرر نمی کنند یا شاید پرسیدم که ورشکست نمی کنن و نمیشن بعد بابام گفت همشون پولاشون روی همه و با هم یعنی پول هارو میریزن رو هم کار میکنن یعنی چه یعنی دست در دست هم دارند ولی چرا همه مثلا در قالب یه بانک کاملی مثل نام بانک ملی در نمیان؟ خوب سواله دیگه.چون میخوان با تبلیغات و هرکوفت دیگری چیز کنند یعنی مثلا بانک پاساگارد آقا هخمانش و کورش کبیر و ایران و از این حرفا اون یکی مثلا عسکرین چه میدونم امام زمان کجایی کی میایی؟ هر کی یه طرقی گرفته تو دستش داره چپاول میکنه این همه بانک هم لازم نیست لازمه؟ بله اگه یکی مثلا 20% سود بده یکی 18 خیلی هم دزدی شده یا یکی جایزه هایی که معلوم نمیشد چی شد وو کجا بود و گیر گی اومد.

یه سوال دیگری هم توی ذهن من و بچه بود که آقا این پولا گفتم بابا این کسی که مثلا حالا هزاری که نه مثلا چک پول 50 تومنی میزنه خوب پولدار میشه که داره میزنه دیگه ها؟ تا یکی که پول کاغذش اندازه ی مثلا چند تا ورق روزنامه هم نمیشه ها؟؟.

siggggar

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 یه حالگیری بنماییم در مورد مورغ راستش میخواستم در مورد یه موضوعی صحبت کنم چند دقیقه پیش بعد دیدم به صلاحم نیست و گفتم اگر ذکر بگم بهتره چی میخواستم بگم؟؟!! یادم رفت نوک زبونمه خلاصه دیدیم با ذکر گویی حل میشه و مهم نیست گفتم یا الله هنوز شاید بیش از یه مرتبه نگفته بودم که تصویر گوشت مرغ با سس اومد توی ذهنم و دیدم آدم چقدر باید چیز بشه و خر بشه که اینو بخوره و حالا یا فضاش نبود یا سر سفره نبودم یا گشنه که طرد میشد گوشت مرغ رو بگیری با دندان و اوف اوف تصورش بکن حالا؟؟؟!!! مرغه هم یه زمانی زنده بوده طی مراتبی کشته شده اومده توی دهان مبارک شما و ما.چی کار کنیم قیمتش رفته بالاا.

صلوات فرستادم تا اون موضوعی که یادم رفته بود یادم اومد که منصرف شدم و با ذکر گفتن حل میشد و ذهنم رو باز گذاشتم که ببینم جه جمله ای میاد من از این کارا بگم نمی کنم جز در مواقع حساس و ترجیح می دم و به صلاحم هم هست که خودم فکر کنم تا آزاد بزارم ذهنم هر جی اومد توش نه میبینی که من در مورد زندگانیم صحبت می کنم و اونایی که مشهوده برای خودم و حل شده برای خودم نه چیزی رو آزاد بزارم نمیخوام که شعری بگم که خودم نمی دونم یا مسئله ای که حل نیست و این بار هم مجبور شدم و اگه مجبورم کنند اینکارو میکنم و خالی میکنم ذهنم رو از فکر و بعد می نویسم حالا شد دیگه و این جمله بعد صلوات   و خالی کردن ذهن به یادم اومد که میخواستی که در مورد اینکه دیگه نمتونی بخندی و.... که دیگه دیدی؟ یادم اومد البته همین که یادم نمیومد هم صلاحی بود وگرنه فراموشکاری نشانه ی خیلی خوبی نیست.خلاصه داشتم فکر میکردم گفتم حل میشه با یاد خدا و ذکر و مسئله ی مهمی نیست که کسی وارد عمل بشه خلاصه بابا توی زندگیم بعضی موقع هاس که آهنگ گوش میدم ولی فردا اصلا حالشو ندارم انگار مثلا این آهنگه برای یه شیطونی و ارضای حالش گذاشتم بعد به جز وبلاگ نویسی کارای دیگه میکنم کتاب مثلا میخونم کار خوبی هم دارم میکنم بعد اینا راه منو میبندند  و قدرت دارند انگار من تنها نیستم توی اتاقم و زندگی میکنم اینا هم هستند و شیطان هم میخواد دوستت بشه شاید شیطان نباشند و جن باشند شاید یکی دیگری باشند که دارن امتحان می کنن خلاصه من خودم تنها نیستم و به عینه هم میبنم که قدرتشون بیشتر از منه یعنی بر روی افکار من حالا نمگم شیطان ها ولی هر کیاز یاد خدا غافل شد شیطانی دارد بالاخره و من تعجبم میبره که این قدرت الهی رو از کجا آورده اند یعنی من خودم اصلا شرک که میدونم به کنار اینو ولی اصلا نمیتونم و قدرتشو ندارم که بر سر یه بچه سوار شم و زندگیشو از دید چشمان قشنگش تماشا کنم شاید و باهاش صحبت کنم و زن گقتیم اینا زنا باید مردان رو بپرستند وبرای همینه که زیادی روانپزشک ها زن که هستند هیچ زیادی از مرد ها جلوتر می افتند حالا نگیم روانشناسی و محدودش کنیم زیبا شتاس تر و چی بگیم دیگه آدم و بچه و اینا رو بیشتر از مردا میشناسند و وارد هم میشن ولی مرد ها بلعکس...خلاصه داشنم میگفتم چطوریه این من برای خدا کار نمیکنم دیگه و گفتم با یاد و ذکر خدا هم حل میشه این و مشکل خاصی نیست و حالا از نوجوانی رسیدیم به جوانی مدت زیادی نگذشته عادت نداریم به فضای قبل و یا زیادی تکریم میشدیم و قدرت معنوی داشتیم اینطوری نبود که آقا اخلاص داشتیم خودمون اگه چیزمون گم میشد پیدا میشد میگفتند که کار خداست و یاد خداوند می انداختنمون و ما هم شکر میکردیم ولی الان اصلا خدا نیست عروسکیم و طبیعیه که دیگه روی سرمون به دون خدا سوار شن و ما رو کنترل کنند حالا شیطان هم نباشند هیچ مهم نیست یعنی بهتره برامون که شیاطین نباشند ولی خوب و شاید اصلا شکست عشقی هم بخوریم و ندونیم خودمون در فضایی که اینا نباشند آخه میدونی تهدید شیطان قبلانا که وبلاگ می نوشتم زیاد بود مخصوصا این زنهاشون میگفتن آقا ما میریم ها اینطوری میشه خلاصه رابطه دو طرفه و به نفع هممونه و قرینمون که اینطوریه و ما راضی هم هستیم و تقصیر خودمه که یاد خدا نیستم و تلاش نمیکنم بابا جون خلاصه ما هم میگفتیم خوب بروند این جن های شیطان از زندگیمون مگه چی میشه و تجربه نداشتیم چون عشق واقعی رو یه کمی چشیده بودیم ولی اعلام نمیکردیم که آقا تو وبلاگ که برین از اینجا درسته میگفتم یه زمانی شیطان وجن رو برامون نفرستید و حرفم هم معنا داشت و به کرسی مینشست ولی پارسال توی همین ماه مبارک بود که ریختن روی سرمون و دیگه تیمارستان و از این حرفا حالا کار اینا هم شاید نبود ولی خوب دیگه مراقبت نشد و ول شدیم تا ظرفیت بره بالا شاید اصلا خلاصه رفتند از زندگی و دیدند که ما عوض نشدیم ما نه دنیال اون موقع ها نه الانا الان مشرک آقا اون موقع نه دنبال حوری وجن و پری بودیم نه چیزی و عشقمون امام حسین بود که برسیم یعنی ولی عشق هام عوض میشه خلاصه رفتند و تهدیدم کردند که میرن و ما هم محض اینکه مهمان داشتیم و با هم کار میکردیم صحبت هاشون رو غرض دار بعضی هاشون که حالا نمیدونم فضا بود دیگه دست من نبود ببینمشون هم علم غیب ندارم نمیشناسم خلاصه از روی غرض الهی نه نفسانی خودم می آوردیم روی بلاگ بعد اینا جدا شدند از ما ما هم ادامه دادیم به کارمون و شکست که داشتیم از گناه میخوردیم اینم روش.خلاصه دیدند طوری نشد تصمیم به دیوانه کردن ما گرفتن که در خدمتیم.

khabb

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 من اول مخافم و ناراحتم که قیمت مرغ زیادتر شده اما از یه لحاظ نه که خوشحالی کنم اما...

این همه کارخانه هات و ماشین هات و غیره دلوپ دلوپ تلق تلق همینطور دارن چیز تولید می کنند و فله فله و تولید انبوه بدون هیچ احساساتی وارد بازار می کنند اما مرغ که یه موجود زنده هست  درسته میکشنش و لختش میکنند میدن دم مغازه ها و دکان هات اما انگار یه موجود زنده قیمتش رفته بالاا.


siggar

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 یه دلیل که برای خودم حل کردم که فرشته ها چه طور یاری نکردند امام حسین (ع) رو و با اون وضع فجیع بد امام ما شهید شد این جمله است: این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست. دیگه فکر نکنم بالاتر از این دلیل بتونیم بتراشیم...

آقا اینا اصلا نفهمیدند داره چی میشه و عقله دیگه کار نکرد!!! دیوانه ی امام حسین بودند و شاید شنیده بودند که الساعه مهمان خواهند داشت پسر رسول خدا (ص) دیگه نمی دونستند چه کنند و نکنند و خلاصه آماده نبودند شاید و فضا فضای بزرگی هم بود که هر کس نمیتونست دیوانگی خودش رو نمایان و از حد بگذره مثل در آتش انداختن حضرت ابراهیم که نبود همه ی پیامبران جمع و نظاره گر عاشورا میگن بودند و شنیده ایم از نزدیک! و کسی جرات نداشت حرف اونجا حرف خدا بود.

همسر امام حسن مجتبی (ع) هم دیوانه بود و عاشق فهمید وضع چه طوره بعضی ها اعتقاد دارند و همینه که آقا شرایط رو خوند میدونست با بدترین شرایط شهیدشون خواهند کرد امام معصوم رو پس با زهری امام رو شهید کردند و حتی از عشقش امید به شفاعت هم دارند این زنه و اینو هم بگم که تنها معصومیت امام نیست بحث ما یالاتر از این حرفاست مقام ایشان خلاصه شما مردهای بزرگ رو ببین این زن امام معصوم این میگن شاید حربه اش بوده که گول یزید رو خورده باشه و ما اینطوری فهمیدیم عشق زیاد به حضرت امام حسن (ع) باعث شده بوده که نفهمه داره چه میکنه و میخواسته از این اضراب و درماندگی اصلا درشون بیاره و نه که برای پول و مقام بوده حالا ما نمیدونیم باید پرسید؟؟!!


acadsa

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
داشتم یه داستانی رو میخوندم توی یه کتابی که به این آیه رسیدم درست چند هفته پیش هم به این آِیه هه رسیده بودم و میخواستم هم درمورد خودم درموردش صحبت نمایم ولی نشد تا اینکه خوندم وقتی این آیه هه نازل شده بوده و نازل میشه ابلیس پیروانش رو جمع میکنه و نگران میشه بر فراز کوه ثور و خلاصه هر کی یه نظری میده تا وسواس خناس میگه انسان ها را با وعده ها و آرزو ها آلوده به گناه می کنم سپس استغفار و بازگشت به سوی خدا را از یادشان می برم. تا اینکه ابلیس هم خوشحال میشه و از این حرفا...
و اما آیه اینه که : 
((والذین اذا فعلوا فاحشه و ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم.))
((پرهیزکاران کسانی هستند که هرگاه مرتکب گناه زشتی شدند یا به خود ستم کردند به یاد خدا می افتند و برای گناه خود طلب آمرزش می کنند.))
و اما اون صحبتی که  میخواستم بکنمش اینکه آقا ما منکر این نیستیم که کسی که گناه و فاحشه و چه میدونم ستم به خودش کرد به هر نحوی خود به خود بعدش باید بره به یاد خدا چون از حالی خوش به حالی بد رفته و فهمیده مخصوصا جوانات که چه کلاهی سرش رفته نه این نه وقتی یه مدت گذشت آقا اینا فتنه میکنند این شیاطین میگن نگاه کن این همه کار میکنه تو خونه ش هم فتنه میکنندا تا توبه نتونه بکند میگن نگاه این همه کار میکنه بعدش دعای استغفار میخونه بعدش قرآن میخونه نه بابا این اصلا چند قطبیه و... و آقا فتنه حتی من مونده بودم که باید پس چه کرد وقتی یکی از فیلتر رد شده و همه چی دیده باید چه کنه بعدش بره بخونه نره خوب فتنه میشه صداش که بالا میاد اینا از اون موقع فتنه میکنند خلاصه اگه کسی درگیره دو تا سیم هم میتونه توی گوشش بزاره و آروم که هیشکی نفهمه توبه ش رو بکند و روضه گوش کنه این یه راهش ولی بعضی موقع ها ادم اقئر که فضا رو براش میبندند گولش میزنند همینکارو هم نمیکنه و عناد میورزه بعد یه مدتی و دیگه بعد اون مدت پرهیزگار نیست و بماند دیگه پرهیزگارام ممکنه پاشون وا بشه به این مسائل...

pangol

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خوب یه موضوع دیگه که داشتم فکر می کردم دیروز توی مسافرت این بود که بابا مثلا ما مهمان خدایم و روزه ایم و خدا این همه وعده داده در بهشت خلاصه شما نگاه این خارجی ها رو پس که اینا رو چرا خلق کرد خدا داشتم به این موضوع فکر می کردم که اینا اون دنیا که به مقام ماها نمیرسم حالا از خودمم راضی نیستم ولی بالاخره چی میشه و چرا خلقشون کرد اول ما کار به خوباشون نداریم که چی میشن اینا و یه کار خوبی کردند چه بسا خیلی هاشون نجاتم پیدا کنند ولی بالاخره ما که نمیدونیم برای اینکه هم خودم خراب نشم و هم فکرم گفتم آقا حالا بازترش کنم اینکه مثلا گربه چه اختیاری داره یه سگ چه اختیاری داره خوب اینا حیوان شدند اصلا بعضی هاشون که بدتر مان دیگه چیه حالا از باب این مسئله اینو نمیگم که رسیدم به اختبار گربه اینو گفتم که برسیم به اختبار گربه وسگ تا چیز دیگری رو صحبت کنیم آقا اینکه خدا که میتونست اگه گشنگی و نشنگی ما بکشیم حتی اگه وفا داری رو بخواد نشون بده خلاصه هر صفت خوبی که ما  داریم رو با حیوانات نشون بده دیگه هم لازم نبود ما خلق بشیم نه ما باید آگاهانه وفادار باشیم مثل سگ وگرنه سگ چه میدونه وفاداری چیه وفاداره ذاتا اختیار دستش نیست اصلا ولی ما هم اگه بشینیم عرق بخوریم خدایی نکرده آگاه نباشیم چه فایده کارمون؟؟ پس میدونیم ما خیلی چیزارو و نمیکنیم و محل آژمایشه دیگه و این آزمایش کردنه خداست که ارزش پاداش داره نه مثل آژمایشات ما که درپیته و دو تا سوال تستی ...


jhuy

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 الان شما در نظر بگیر جمله ی ادعونی استجب لکم این برای خدا شاید حالا ما نمیدونیم اما بررسی کنیم که ادعونی مهمتره یا استجب لکم خوب برای ما اجابت دعا مهمه شاید ولی واقعیت اینه که بعضی ها اصلا نیتونن دعا کنند و دعاشون حبسه نه من باب اینکه دعاشون برآورده نمیشه ها نه به خاطر این میگم حبسه که بلد نیستند اصلا حال دعا کردند ندارند این دعا کردند و توانستن و موفق شدن این مهمه بعضی موقع ها بود کوچیک بودیم با بجه های مدرسه کارت بازی می نمودیم بعد اینا چیز بود یعنی همش مثلا یکی بود میگفت ای خدا ای خدا من برنده بشم شاید اینطوری میگفت بعد من اونوقع ها میگفتم و شک داشتم حالا برنده میشد یا نه رو تحویل تدبیر و ایناش دادم و کار نداشتم میگفتم نکنه حتی این شاید خرافاتی شده باشه و کارش خرافی باشه که این همه خدا رو صدا میزنه و میخواد در صورتیکه اینطور نیست و مهم اینه که بخوای از خدا مهم تر از اینه که به خواسته ات برسی چرا؟ چون خدا وعده داده به خواسته ی دعات میرسی حالا با شرایطش بالاخره ولی آِیا صدا کردیمش...آخه من داشتم بازی می کردم با موبایل یه کیسه ی پولی بود که شانسکی میومد بعد از خدا که میخواستم یه مرتبه نمیومدا نمیومد ولی از خدا که میخواستم پیداش میشد شانسکی بود...

jangs

جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

باور کن خواب عجیبی بود ما همیشه تو خواب بودیم و نمی دونستیم!!!

آقا امروز توی ماه رمضون حال خوب نبود حوصله هیچکسو نداشتم از اون حالا که خواب باشی راحتتری ها و بی خیال خلاصه ت کنم آقا نشستیم داد و زاری که ای خدا حالمون خوب نیست و نشستیم ذکر گویی بلند بلند تا رفتیم ز گله به خدا گویی و علی علی گفتن و رسیدیم بعدش به امام حسین گفتن و روضه و بعدشم به حضرت اباالفضل همطینطور که هر چی بلد بودم و اندکم بود رو گفتم کم اوردم بعد رفتم توی وبلاگ علی لربلاگ و شروع کردم با موبایل از روی روضه ها خوندن و خوندن و کیف کردن خلاصه آقا خوابمون گرفت و برد صبح هم روضه ی آقای محمود کریمی گوش کرده بودم خلاصه آقا خوابیدیم خلاصه با هر بدبختی که بود بعد این روضه ها بعدش توی خواب کجا رفتم و چی دیدم خواب می دیدم که می گفتند حالا منم نمی دیدمشون یا الهام می شد یا خیلی خودمونی بودیم یا هم با مادرم بودیم انقدر نزدیک... خلاصه آقا فهمیدم که باید امام حسین (ع) یعنی رفته بودم اون زمان ها خلاصه یه کاردی هم داشتم خلاصه اقدر می ترسیدم بعد قرار شده بود یعنی فهمیدم که باید امام حسین (ع) بیایند و با حر بجنگنند (حالا من هوشم نداشتم و نمی فهمیدم حر اصلا کی هستند!!!) خلاصه آقا فهمیده بودم که با حر که بجنگند ما نجات پیدا می کنیم یا راه فرار باز خواهد بود خلاصه به همین امید داشتیم می گذروندیم و منم از ترس داشتم چیز میشدم اصلا فکرشو نمی کردم انقدر ترسو باشم خلاصه آخرشم صحنه ی خانه بود که تو خانه بودیم و انتظار می کشیدیم حتی رجز ها رو هم می شنیدیم که می گفتند میخوای مثلا حالا یادم نیست از اصحاب امام حسین بود و یارانش خلاصه دشمن می گفت که میخوای چی کارش کنیم و می شنیدیم که میگن که گوشش رو برای تبرک می خواهم ببینم و اونا هم همینکارو میکردند دشمن گوش و لب و از اینا رو می بریدند و می فرستاند خلاصه خیلی ترسناک بود بعد ما هم توی خونه بودیم آخرش و منتظر امام حسین تا بیاد با حر بجنگه طبق چیزی که شنیده بودیم و ترسیده هم بودیم بعد دشمن داشت یکی یکی خانه ها رو میومد جلو و یه زن و یه دختری هم بود دشمن و خلاصه با کارد افتادند توی خونه ها و ما هم توی خونه بودیم و ترسیده حتی من خانه ی قبلی که مادربزرگم توش بود رو دیدم که این زن  و دختر مادر بزرگم رو کشتند و چشمش رو در اوردند بعد نوبت ما بود و دختره آروم وارد میشد و حتی حرف میزد و منم در رو بسته بودم که نیاد توی خونه ی ما و داغونم بودم از کشته شدن مادربزرگما خلاصه آقا باز انتظار می کشیدیم که امام حسین با حر بجنگد و اون روز برسه ولی البته من میخواستم با این دختره بجنگم ها ولی بازم هم میگفلم بابا این دختره از کجا اومده حتما آدمای دیگه هم کشته تا به ما رسیده و خلاصه نشد ما بجنگیم ولی آخرش اینکه فهمیدم که خیلی ترسوام حتی اگه با حضرت حسین با حضرت زینب (س) باشم و روضه بخونم حاضر نیستم حتی بجنگم و دفاع کنمو.....................


barzandav

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۶ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 آقا آخرت شده؟؟ من نمی دونم بعضی ها از من حسین هم جلو خواهند زد؟ چطوره آخرت! خوب بگذریم باییم اینجاش که آقا آخرت شده؟ آقا مشکل چیه چرا اقدر دین سخت گرفته میشه این همه احکام گیره برنامه ی زلال احکام... تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل باز کنم؟ نگم؟ بگم وقتی گفتم نگم حالا چی شدی انگار. آقا طرف آخونده یا امام زمانی هست راهش یا نیست یعنی آدما یا پیغمبرند راهشون یا دیگه شوخی نداریم شیطان اصلا شیطان اصلا خیلی وسیعه حیطه ی کاریشون که باز نمی کنیم اینو میخوایم بگویم که آقا مجتهد شد روحانیه؟ این اول مجتهد شدن راه خدا هست بگیم یا نه یعنی آخره کاره یعنی یکی مثلا زد دلش که بره حرم تو اونجا 24 ساعته زندگی کنه مجتهد هم نباشه اصلا بده خوبه یعنی میخوام بگم فضولیش به کسی نیومده که طرف مجتهده یعنی اینو نمیخوام بگم میخوام بگم فضولیش به روحانی زیر دستش نیومده یعنی آقا ما گرفتار روحانی که مجتهد نیست هستیم وگرنه احکام زندگی انقدر پیشرفته نبود رقابت افتاد بین پاکی و مجتهدی دامن و خرمن را آتش زد والا مجتهدا به ما آدما انقدر سخت نمی گرفتند روزه چی چی باطل میکنه ؟؟ خوب بابا این گرفتار شاگردش شده در روی دربایستی گیر کرده حکم برای اون داده شما باید مصداقش روبر عالم بگیری؟ یعنی یه مجتهد میخواد حکم برای جهان بده؟؟ یا گیر زیردستاشه؟ نه میگم حکم نده ریدم خراب کردم بله حالا شما درست فکر کن من اینو در نظر دارم که آقا من متخصص نیستما ولی اگه درونم نجس باشه لیاس روحانیم پاک نباشه نماز یاطل نمیشه ولی لباس ظاهریم میشه؟؟ خوب بابا این برای این گفته که تو لباس ظاهریتو پاک کنی که درس عبرتی بشه برای داخلت و لباس درونت وگرنه اگه داخل نجس شد باطله باطلتر هم هست نیس؟ والا من نمی دونم این فیلم الیاس بود چرا نمیشینید بازش کنید؟ چه طور جنگ که میشه همه ی حکم ها تغییر میکنه ولی جنگ نرم هیچی باید بشینیم تو خونه؟ چه طور یکی من مثلا جانم مثلا این اگه بگه من مسافر آخرتم نمازم شکسته هست کی قبول میکنه؟بابا سخت گرفتیم و اید دین رو برای دین برای بالانریا برای مدعیا که میخوان هنوز میرند آخوند میشن که مرجع بشن برای اینا وگرنه اگر آخوند نبود که امام زمان اومده بود!!! خرقه رو حافظ کنار گذاشت. گول خورده در جوانی ادامه داده باید به مقام عظمی هم برسه حرفی نیست حسادتم نمیکنیم ولی مدعی آقا مدعی برنامه زلال.انگار سیر  و سلوک همه یکی است بابا این با خداش قهره یه رکعت قهره چه دو رکغت...این احکام هم که منتشر میشه برای پاکان هست نه برای همه یقه و مچ نگیر برای بچه ی نوجوانه برای جوانه برای کسی که مقیده کسی که قهر کرد رفت شوهر کرد که دیگه... بعدشم اون کارا بعدشم عناد بعدشم گناه یعنی تا آدم توبه نکنه لا یمسه الا المطهرون نهمیفهمه که بخواد عمل کنه به دینش چه مقیدی مقید ما اسلام توی کوچه و بازاره و تلوزیونی است که فیلم نشون میده؟ به قول آقای فاطمی نیا اگر اسلام اینی که توی کوچه و بازار بود همین بود امام حسین (ع) جان و مال  و زن و فرزندش رو به خطر نمی انداخت پس چی مقید تو باش اگه اینه دین حالا که دین اینه حکم یه چیز دیگری است احکام یه چیز دیگری است احکام کوچه و بازار یه چیز دیگری است اگه دین اینه حالا چرا بد تبلیغ می کنیم اگه دینشون یه چیز دیگری است؟ اکثر مردم توی توبه مثل ما گیرند تا هم میگیم و ابلاغ میکنیم مرض جوان با روضه حل میشه دانلود نکرده هنوز یکیشو که گذاشتیم حالا چی میگی بشینم علم و معرفت دین باز کنم که بازی کنم با درون نفست گریچ گریچ؟ حال کنیم؟ همی فقط از 2 دقیقه لذت به 10 دقیققه گوش میدی 10 دقیقه بر متر بر ثانیه افزووووون یافت گووووووش فرا دهید بابا بیو و جمعش کن برو پی کارت ما رفتیم...


navard

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۶ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز زیاد انگار درمقایسه با دیروز یه طوریه انگار در محظز نیستما دیروز بابا داشتیم یه قرآنی میخوندیم حالی اول داشتیم دوم جونمون بالا اومد حالا امروز که تازه روزه ام حالا نمی دونم چه طوره کار خاصی نمیخوام بکنما همین قرآن خاص رو میخوام بخونم اصلا انگار نیستم تو هواش و در محظر زینب کبری(س) اصلا یه طوریه که چند تا فرضیه  رو باز میکنه اینکه مثلا یک امروز روز تعطیلیم باید باشه و بچه های بلاگ تعطیل باشند و استراحت ولی مگه میشه آدم در مقابل خدا تعطیل بشه؟؟ و دیروزم چیز بود یعنی میخوام بگم نه اون سختی دیروزیکه فشار اومد بالاخره در سنی هستیم که میشه در مورد این چیزا صحبت کرد میدونی؟نوچ؟ خلاصه آقا دیروز که در محظر شدید بودیم و نمی دونستیم چه کنیم امروزم انگار ول و نمی دونیم چه کنیم باز؟ خلاصه حال نوشتنم نیست انگار انتظار داشتند دیروز از ما دوم اینکه فرضیه دوم اینکه آقا کار ما یا مملکت خلاصه اینطوره که یه روز دست نمی دونم حالا نگیم سپاه و ارتش و از این حرفا بگیم مثلا حالا نمی دونیم گروهک های مختلفه فرضیه بعدی میگه که اینا دارند آزمایش روی ما میکنن و مام مثل معتادا میومی موعتادا آقا امروز انگار براشون چیز شده انگار ثبت شده که ما دشمنیم امروز مثلا باید ساکت باشیم در قبال این گروه و این گروه امروزی دشمن ما  درومدند پس به صلاحه وب نزنیم حال نداشته باشیم خلاصه حال نداریم حتی قرآن بخونیم شایدتم هیچی نشده ها این فرضیه ها الکیه دولکیه ساخته ی مفکیه و پفکیه ما نمی دونیم ولی دیروز رو که به یاد داریم چه سخت گذشت روز گذشته و انگار چشما خیره شده که اذیت کنند و به صلاحمونه هیچی نگیم ولی از اینکه پوزشون رو بزنیم و آزمایششون رو تغییر بدیم خوب آقا مگه مرضه؟ دکتر روح داریم پارتیمونم کلفته توی دکترای روحی و روانی چی میگی تو بله آدم میره درس میخونه ولی آیا با درس خوندن اصلا میشه میره که بشه آدمی رو شناخت این دکترا میخوان آدما رو قدرتشوونو نژادشون رو همه چیزشون رو مثل حیوان و نبات در دست بگیرند خوب نمیشه دیگه بشر طغیان میکنه یه دفع دیدی شدم دشمنتونا دیونه ی زنجری همون چیزی که  میخواین درومدم ها. بابا روحه کار هر کسی نیست با درس خوندنم نمیشه خدا رو باید در روانشناسی در نظر گرفت نمیشه والا ما دو کلوم حرف میزنیم به قبای آقای دکتر بر میخوره بدش میاد که پیغمبر روی زمین اومده نتونسته یانا با زور میخوان با قرص میخوان آقا مگه میشه بگیم تو برو آدم بکش بعد بیا قرص بخور مثلا خوب نمیشه که میره یعنی چه اینکارا

اصلا چرا حالا من دارم کاسه و کوزه ها رو سر دکتر روانپزشک محتاج خالی میکنم؟؟؟ سوالی است در ذهن ریدم نه بابا شاید اصلا بد تبلیغ شده و یا فضایی آلوده برده شده متنم  و حالا منم میدونم جلوی این دوربین لب تاپ حالا باشه...بیا و درستش کن دیگه.

dampaee

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

کسی از امام باقر(ع) پرسید: ای پسر رسول خدا! چگونه دانند که شب قدری در هر سال هست؟ امام فرمود:چون ماه رمضان فرا رسد، در هر شب 100 بار سوره حم دخان بخوان. چون شب 23 ماه رمضان فرا رسید، آنچه پرسیدی خواهی دید.

.من نمی دونم شب قدر کیه ولی علمای بزرگ چون آقای فاطمی نیا و دیگران هم احتمال شب سوم یعنی 23وم رو بیشتر می دونن ولی به هر حال به قول بابا بزرگم که می گفتند که بعضی ها میگن که شب جمعه هست شب قدر بعضی ها شب عید قربان رو می گن و شب قربان رو که می گفت یه خنده ای که دست خودش نبود می کرد بعضی ها میگن شب عید غدیر؟ خلاصه اینو میگفت و من نمیتونستم حالی اشون کنم چون گوش درست و حسابی که نداشند که بابا باید توی ماه رمضان باشه شب قدر و احتمال شب 23وم بیشتره بعد که گفتم مفاتیح روباز کردند وو گفتند که کو؟ و نشون دادند که توی مفاتیح نیامده است.

بعدش داستان شاه سلطان عباس رو گفتند که این میدونسته که شب قدر یکی از شب های سال است و دعا مستجاب میشه هر دعایی که بخواهیم (البته متذکرم که آقای فاطمی نیا می گفتند که شب و روز قدر با هم فضیلتش یکی است و مانند همه) خلاصه آقا این هر شب بیدار میموننده و از خدا میخواد یه 30 سالی پادشاهی کنه!!!

خلاصه شب 23وم پارسال هم من رفتم مسجد محله مون و حالم هم دگرگون نشد خوب شاید تقصبر خودم بود حالا میخوام اگه بتونم از این حدیثی که شده استفاده کنم چون فکر می کردم شب 23ومه ولی حالا شک کردم در عید فطر اصلا...

adab

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۴ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

میدونی؟ داشتم به بچه فکر می کردم که این در کودکی یه چیزایی حتی خرافی آموزش میبینه یعنی مثلا تو فکرش اینه که آقا هر کی از من جلو زد مثلا من کوچک شده ام در راه رفتن خوب اگه کار بدی هم بکنه بستگی داره ها شاید خدا توسط همین خرافه ای که در ذهنش رسوخ کرده شایدتم توسط ائمه باشه و فرشته ها این بعد اگه کار بدی کرد با همین تنبیه میشه شایدا یعنی مثلا داره راه میره و فکر کرده که اگه کسی جلو زد ازش ضایه شده خوب بعد از آن ضایه میشه یا اصلا کار بدی نکرده محبت بهش دادن و کار خوبی کرده برای توانش که چقدر خلاصه آزمایش میشه در همون سنین کودکی ولی ما بزرگترها(سنی) اینطور نیستیم ما عقل داریم یادمه چند وقت پیش به یه بچه ای گفتم اگر حرفه ای هستی اینکارو بکن داشتیم بازی کامپیوتری میکردیم بعد دیدم یه رایحه ی خوشی از درونش بلند شد یعنی نفسش زود ارتباط برقرار میکنه کودک کسی که نابالغه با خدا و سیمش زود وصل میشه خودش  بخواد میتونه ولی ما نه دیگه شرایطمون شاید اونطوری نباشه به خاطر گناه و اشتباهاتمون مثلا من امروز نمازمو که خوندم سیمم به خدا آنچنان که دلم میخواست وصل نبود و خودمم مثل چند سال پیش نبود که با نفسم و تلاش کنم و بخوام بشه نه باید ذکر گفت باید خود خدا بخواد دیگه دیگه من تاثیری ندارم دیگه شاید نتونم لوس کنم خودمو پس باید وقت بگذارم روی تذ(حرف بد) و دکر گویی اصلا.

ketab

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

اصلا تو بگو خودت چرا دیگران رو مثال میزنی همی من اصلا ممکنه برای شما یا اصلا آزمایش باشم. چرا آقای шрфдв اصلا داستان اینه که ...

آقا این آقای این بالایی که گفتم که جرات نمی کنم زیاد حالا میگم که نامش رو ببرم این میاد توی ذهنم بعد بازی انگری بردز هستا که معتاد کننده هم هست بازی این خوک هاشون که میشکی خوب اگه این خوک ها نباشند اصلا نمیشه بازی کرد مثل خنده ی این خوک هاست این و نمیشه هم حذفش کرد توی مجتمع مصالح نظامی عضو اصلی هم هستند و نمیشه گفت برو کنار چون بازی صورت نمیگیره اصلا حالا هر چقدرم ما تلاش کنیم بازیه سیاست دیگه... آره و باید گوش بدیم به حرفاش بسنجیم که چه خبره و اصلا بره جلو و بازیه صورت بگیره حذفشم بر خلاف  رئیس مجمع مصلحت نظام هست نیست؟


jang

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۷ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

آه از آن ساعتی که  با تو حرف می زنند با زبان و خواسته ی خودت و تو میگویی این ها چگونه اینگونه با من سخن می گویند و آیا من نبودم که فلان را گفتم مثلا!!! و می گویی آیا زبان حال مرا لهجه ی مرا از خواسته ی مرا می دانستند یعنی بدون اینکه تمرینی کرده باشند!!! و ما دنیوی ها آنگونه نیستیم و وقت خود را صرف تمرینی می کنیم که اشتباهات مثلا در آن زیاد است و بعد دشمن هم در می آِییم و با هم می جنگیم و ارتباط دلی قوی ای برقرار نخواهیم کرد اصلا و باید مچ بگیریم یا دعوا کنیم یا کلاس بزاریم یا پیش زمینه های ازدواج یا روابط بین الملل یا خواسته های طرف را جستجو کنیم و بیکاریما..

sibb

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

گفتم دارن برامون فضا می چینن که حرف میزنیم و دیدم که داره کار و فضای امروز به جای باریک کشیده میشه خوب منم می بینم که در مورد معنویت صحبت کردم ولی در مورد حالا نگیم شهوت جلو رفته فضای بدی بوده خلاصه خوب چی میشهی می فهمم با شهدا ارتباط زدما نه که نزدم نه ولی ان سیستم و چینش فضا میگه با یه سری آدم دنیوی طرفم که حالا ممکنه خوبم باشه ولی با یه سری نفوس طرفم اینا توی سیستم روانپزشکی هم نمی گنجه که صحبت بشه عقلی مقلی نه فضای سایره رو سنجیدن یه توفیق و تخصصی میخواد الغرض مام یه چیزایی می فههمیم نه همش شما که جلو می رویم به پا یه وقت نزدنمون...

ولی خلاصه باید برای کی کار کرد؟ یکی که نفسش میخواد ارضا بشه ونهایت فکرش اینه یا یکی که عناد داره و روی گردان شده از خدا نمی دونم خودمم یعنی دست ما نیست فردا فضا یه طور دیگه میشه علی الوقوع هر روز انگار با یه سری آدم های گوناگون طرفم من و خیلی سعی کردم فضای خودم باشه بواسطه ی کارم و مریضی های خودم رو شفاف گفتم ولی میبینم دل دادند و دل که ببندد خدا هم باهاشونه بعد توی فضا من تاثیر میزاره و فضام عوض میشه از چیزی که یه نوع حس یه طوری شدن وچگونگی به قولا دارم نه که زنه دنیوی دل بسته نه مرده برای شهوت درونی نگاه میکنه بعد میگه تو بهشتم از این چیزا هست و ما تو بهشت امام حسینیم خره  خلاصه میتونید قرآن بخونید راه فراره تا منو دنبال کنید و دل به من نبندید که هم من گرفتار میشم هم خودتون وابسته خوب شما شاید راه فرارشو بدونید ولی من خامم و اشنباه می کنم و وقتم تلف میشه آره...آخه امروز روزیمون یه طور دیگری بود و پست هایی که میزدم یه جور دیگری بود و درسته هر روز یه طور خواصی میشه و عوض میشه ولی مثل دیروز که میخوام فیلم نگاه کنم نیست یعنی انگار فضا عوض شده و اگه از اونم بپرسی و ادمین نمیدونه چه کار کنه خوب دل داده دیگه به ما ولمون کنه نکنه هر روز اگه دل بدید ما از این گرفتاری ها داریم و باید عوض بشیم و عوض کنیم روزانه خودمون رو بعد میگن فلانی دو قطبیه نمیگن که هروز شونصد نفر مختلفه دارند میزیزند جلو دست پنهانی که خودشونم خبر ندارند ها حالا خوبه اگه دل ندند و ما رو بد بشمارند و یه آدم کثیف و تحت مداوا ولی اگه دل داد مرده من نمیدونم دیگه چه طوری باهم کنار بیایم من دارم وب می نویسم و حرف با کسی نمیزنم چه طوری ارتباط بدیم پس اینا گوشه ای از مصائب و مشکلات دل دادگی هست...

rikhtopash

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۰۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

آقا خدا یه خونه ای داده یه کامپیوتری لب تاپی یه فضای ظاهری و یه فضای باطنی دیگری که من بدون اون هیچ میشم یعنی همین فضای معنوی اگه نباشه من اصلا آدمم حساب نمیشم دیروز دیدم فضا شلوغه خلاصه اگه این شهدا نباشند باور کن ما اصلا خریدار نداریم و اصلاا چیزی حساب نمیشیم بین شما خوبان و فضا برای آدم میچیننند وگرنه ما همون حیوانات سابق هستیم الان من نشستم ممکنه خیلی اوج بگیرم اینجا ولی اگه برم بیرون هیشکی نمیدونه من همونی ام که اوج گرفته ام و ظاهر علی الظهور شاید نشان نده ولی خوب ما به یه بهونه ای جمع که شدیم و بیشتر انگار بازیگرم و بازی دارم داده میشم و داخلم انگار چیزی از خود ندارم و هیچ این فضا هم برای هر پسری باز بشه اگه بهش توجه بشه خوب رخ میده دیگه بزرگان نگاه کنند حالا کاری ندارم یعنی اگر احترامم رو هم نگه میدارند بزرگان وضایه نمی کنند اونا دارند فرشته ها و خدا رو می بینند اصلا تا اینکه یه بازیگری مثل من و من هیچی نیستم و خیلی بدم و این فضاها آزمایشی میره جلو روی بچه های بد و اونایی که نفسشون مخصوصا قوی بوده یا هست یا اونایی که کار کردند اصلا میدونی ما میگیم رزق گریه دادند خوب اگه خودمون دعا کرده باشیم و یادمون رفته باشه چه حاج منصور داشتند توی روضه ای میگفتند صدقه بدید که اشکتون جاری بشه اگه اشک نمیریزید................................ ولی ما جوانات یه عیبی داریم که زود از خود راضی میشویم یعنی دستمون رو بگیرند ببرند بالا نه که پایین نمیایم فکر میکنیم کسی هستیم و گناه که بکنیم می فهمیم هچی دیگه حیوان بودیم و فکر میکردیم یعنی میدونی امام سجاد (ع) توی دعای صحیفه می فرمودند خدایا (کاری کن یا قدرتی بده) که من کسانیکه وضع مادی خوبی دارند رو بالاتر نشمارم یعنی اصلا کسی بالا نیست مگر اینکه خدا برده باشه و کسی عزیز نیست مگر اینکه خدا کرده باشه حالا اگه اینو که خدا عزیزش کرده رو عزیز هم بدونی اشکال داره باید خدا رو عزیز بشماری چون صفت خدا رو نشون میده حالا اگه داری اینو منو هر کی رو بالا میشماری یا عزیز داری در حق من خیانت میکنی چون یه روز سرم به سنگ میخوره و میفهمم هیچی نیستم به زودی و بازیگر وبهانه ای بودم برای اشکی که خدا جاری کرد برای خنده ای که خدا جاری کرد و .. درسته اشتباهات رو باشید شناخت و از نفس من بوده ولی اگه خوبی دیدید همین کار خداست نه من و از من بدونید شرکه مثلا حالا خودم رو گفتم ولی ...

http://ali.bloglor.com/p117.html

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه چی میگویم آقا به افراد مسولین و مخصوصا رده بالا کار نداریما خودمون و در بین خودمون آقا بعضی موقع ها هست که منشا راه دنیوی خیر و برکت آدمه معلومه که آقا کار این طرف بوده کار فلانی هاست اینا دارند چه در گناه چه در خیر دارند سود میرسونند یا ضربه ولی بعضی موقع ها معلوم نیست محض همینه که جاسوسا بیشتر در امر جاسوسی زن موفقه پشت رو سری مثلا راحت میتونه دو تا سیم بزاره تو گوش و راحت هر کاری بکنه مثال میزنیما اما حالا ما کاری نداریم که این دست پنهان مهم تره باید باشه یا آدمی که خودش رو در معرض دید و خطر میزاره میخوایم از این جنبه بگیم والا شهدا هم هستند اینا ما خودمون باید چشم داشته باشیم که بفهمیم وگرنه هر چی میخوای بگو کاره کیه اینا...

خلاصه آقا ما داشتیم بررسی می کردیم که این دست شهدا است یا آدم های معمولی من نمی دونم چرا هی حرف شهدا میاد وسط؟؟ این پنهانیش خوبه و دست پشت پرده که معلوم نشه هیچ وقت کار کدوم نویسنده فیلمنامه مثلا در دنیا کار کی بوده مهمه یا معلوم بشه... اینو نمیخوایم بررسی کنیم که کدومش بهتره اونی که بازیگر میشه بهتره یا بازیگردان و کارگردان نمیخوایم اینو بررسی کنیم حالا همش فلیلم هم نیستا خیلی از پستا پلیس داخلی پلیسی که درگیر میشه مثلا و ... خوب هر کی یه پستی داره بالاخره ولی بعضی ها هر چی بگردی پیدا نمیکنی جاسوس و زن هم نیستا ممکنه شاعری باشه که شعر معروف گفته ولی آنقدر شعر زیباست که اصلا شاعرش گم شده اصلا

خوب حالا بررسی کنیم بعضی ها معتقدند که دست های پنهان کار ائمه ی مرد نیست و کار ائمه زن مثل حضرت فاطمه (س) حضرت زینب(ُس) حضرت معصومه(س) هستند حالا ما نمیگیم کدومشون بهتره ها که پنهان بمونیم یا رسوای عالم بشیم نه یکی شاید راهش این باشه که ظهور نکنه اصلا نه ظهور یعنی خودش رو نشان مردم نده ما نگقتیم این بده از هزار تا خطر در امان میمونه و رنده اصلا خوب این درست ولی آیا باید از اونی که در معرض خطره عقب بیافته در عالم بالا و نزدیک تر شدن با ائمه؟ نه لازم نیست راهش رو عوض میکنه یا عوض میکنند توسط مهر مادرانه یا پدارنه وگرنه اشتباه که نکرده سینه سپر کنه مردانه بیاد جلو و بعدم بکشندش حالا کشتن و شهید شدن حساب نیست این مهمه که سیر عرفانی اگه داره اگه سیر معنوی و فیوضی داره و اینو هم بگم به جز مسولین بالا و مراجع نوحه خوان ها و روضه خوان ها اینا چیزند یعنی هر کی روضه موفق بشه بخواند این مورد توجه خواصه در دینا و آخرتش قرار میکنه این سینه سپر کنه بخونه یا اگه نمیتونه بخونه شعر مصیبت بگه و بیاد جلو این خودش مسبب خیره ها و خیر زیادی اصلا یه در بهشت از در 8گانه مخصوص امام حسین(ع) و این خودش کمم هست یعنی یکی که از در صدیقین وارد میشه و نه امام حسین(ع) در بهشت این خودش مانع رسیدن به فیض الهی بالاتر میشه یا خیر...


SAsd

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

آخه میدونی بعضی از پست هایی که می زنم به خاطر یه نوع بد اندیشی غلط بوده که با فکر و تعقل خودم درست شده ممکنه خیلی پیش پا افتاده باشه ولی من دیگه نمیام بگم نظرم عوض شد و از این حرفا پست خودم رو می زنم.

به عنوان مثال شهید داشتم در مورد شهید فکر می کردم که شهادت آخر کار نیست که یه تیری چیزی بخوره یه آن شهید بشن نه یه سری توفیقات میخواد اصلا یه راهیه که ما شاید اصلا متوجه هم نباشیم و مبداش رو ندانیم بعضی ها که شانسی میدونن که گفتم غلطه این که رفت جبهه شهید شد... ما هم اگه بودیم تو جبهه در معرض تیر اینطوری میشد... بعضی ها فقط ار راه منزل می بینند مبدا رو که آقا سختیش در این بوده که از مادرش و زنش جدا شده و این باعث شد و نقطه ی عطفی بود برای مراحل بعدی و خدا توفیق داد... بعضی ها مبدا رو ارتباطی میدن که توبه کرد مثلا گریه کرد مثلا خدا هم بردش پیش خودش...بعضی ها اصلا شهادت رو نمی بینند و کشته شدن عادی می بینند و میگن فلانی هم به خاطر یه خری در زمان پیغمیر(ص) فکر کردند شهید شده که پیامبر اصلاحش کرد... بالاخره شهادت فرمول خاصی نداره که آقا تو این کار رو بکن شهید محسوب میشی نه دست خداست  و خدا باید توفیق بده و ما وظیفه مان جز بندگی نیست درسته امام حسین(ع) می دونست که شهید میشود ان شاالله و راهی پیدا میشه که حتی شهیدان ما هم شاید  می فهمیدند که چه طوری شهید خواهند شد ولی معلوم  نیست که باید چه راهی را رفت که شهید شد  و فرمولش راه خداست دیگه چیز دیگری به ذهنم نمیاد الغرض اینکه فکرم غلط بود اینجاش بود که یهو شهید نشده که ما بگیم اگه فرصت پیش بیاد حمله بشه ما کشته بشیم شهیدیم شرایط داره ممکن هم هست درست باشه ولی یه راهی داره بالاخره مثلا زن رو در نظر بگیر شهید شدندش با یه مرد چفدر میکنه نمیتونه خوب بجنگه تو خونه نشسته مثلا بمباران میشه آخه امروز رفتم توی یه سایتی وبلاگی کشت و کشتار فجیع مسلمان بودند فکر کنم حالا من نمی دونم اینا نوشته شد بود مسلمان بوده اند ولی چرا اخبارش پخش نمیشه بماند به نفعمونه؟؟ به ضررمونه؟؟ کشت و کشتار مردم میانبار هند و مردم آن دیار.

DDS

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۷ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


یه سوالی داشتم همیشه بعد از یه مدتی که فهمیدم اصحاب یمین اصحاب حضرت هستند بعد گفتم به خودم پس السابقون السابقون کیان حالا چه تحلیلی دارم براش که میگن که اصحاب یمین اصحاب حضرت علی (ع) و الانه از پیش خواتدن سوال در ذهن و یعنی سوره ی واقعه داشتم میخوندم این طوری تحلیل شد که آقا:

اصحاب علی (ع) نمیخواد جلو بزنن از کسانی جلو هستند این یک دوم اینکه حوری در اصحاب یمین گفته نشده چون به احترام یا شاید حقیقت اینکه حضرت علی(ع) در بهشت محشور مشین باهاش این دو سوم اینکه هرچیزی رو باید با ضدش شناخت یعنی چه یعنی اگه اصحاب شمال  و بدی صحبت شده باید با یمنیش شناخت نه با السابقون و دلیل بعدی هم که بعضی هاشون این دوره زمونه اند و بعضی هم هر زمان دیگری اصحاب یمین (ثله من الاولین و ثله من الاخرین) ولی السابقون قلیل شون از دوره ی زمونه مان یعنی دوره زمونه ی حضرت پیامبر (ص) به بعد در صورتیکه ما حضرت علی رو در زمان پیامبر داریم و امید به شفاعت اهل البیت داریم اصلا و دین توسط حضرت مهدی (عج) شکوفا خواهد شد اصلا حالا بگیم اصحاب یمین پایین ترند البته این دلایل شاید برای بعضی ها (حوری پسندان و ...و سنی مثلا) قانع کننده نباشه حتی برای ما اصلا و باید تحقیق و پرسیده بشه از علما اصلا شایتم السابقون هم باز البته جزء اصحاب امام علی (ع) باشه و نمیشه محدود کرد جمع رو