بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی ساده ست که بگیم حاج قاسم رکب خورد بین نیروهای آمریکایی غافلگیر شد ناگهانی به شهادت رسید و جان آدم براش مهمرین چیزه درموقی که تهدید میکرد آمریکا با جرات پاشو گذاشت تو بغداد پس آگاهانه بود یعنی دیگه به اینجاش رسیده بود گفت من باید برم دیگه من همه کار کردم جز شهادت و من با شهادتم پدری از آمریکایی در میارم که سیاست مدارای مست و ناز ما هم از خواب بیدار بشن یعنی آگاهانه رفت توی اون درگیری ها و تهدید های قبلی چنان آمریکایی ها رو بازی داد که الان بفکر جمع کردن خودشونن و دارن میلرزن پشت دیوارهاشون خیلی آگاهانه بود نه اینکه ناگهانی باشه ها بلکه واقعا میخواست با دادن جانش از دین حفاظت کنه شما نگاه کنید جمعیت ملیونی توی شهرها از کجا میان اینا همشون روح حاج قاسم پیششون و جلوی چشمانشونه حاج قاسم الان یکی نیست ملیون ها فرشته در ذهن میان از طرف حاج قاسم شبیه خودش و ما همش همه جا حاج قاسم میبینیم من خودم شب یلدا بود که دندونم آبسه کرد فرداش بود گمونم که قلیون میکشیدم و گفتم طبق چیزایی که سخنرانی کردم با خدا حرف بزنم و درمورد افراد نامحرم و شاید شیاطین بحث کرده بودم که نمیزارن مثلا به خدا وصل بشیم و اینا خلاصه موقه قلیون دیدم حاج قاسم جلوی چشمامه و حتی دعاشون هم کردم و بلند اینبار با خدا حرف میزدم و میگفتم ای خدا اون بازیگیره که رو ویلچره کمکش کن همش تو ذهنم بود بعد حاج قاسم میومد تو ذهنم معلوم میشه داشتن بهمون فکر میکردن آقا ما دعا کردیم دندونمون آبسه کرده بود اولشم فقط دندونم درد میکرد یعنی نمیتونستم باهاش غذا بخورم بعدا آبسه کرد و هی میگرفت و ول میکرد بعد من همون روز فحشم دادم چون فکر میکردم جاسوسا اومدن صدامو بشنون و هی دندونم میگرفت ذوباره ول میکرد تا اینکه چند روز گذشت توی کلیپام گفتم که رفتم دکتر و یه خورده دهانشو و سیر گذاشتم خوب شدم الغرض حاج قاسم توی ذهنم اومده بود قبل از شهادت خدا با امام حسین(ع) محشورشون کنه
- ۹۸/۱۰/۱۶