یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

شخصیمولاسیون

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

نمی دونم چرا تو نمازی که داشتم میخوندم یاد معمر افتادم و همین طور داشتم برای خودم خیال بافی می کردم که یعنی چه کار شیطونه؟؟ جن فرستادن؟مهرم سمیه؟و از این حرفا یاد خدا که نه تو نماز بعد فهمیدم چیزای مهمتری هست که نماز ما مشغولیم بهش چه می دونم نمازم تمام شد من اصلا یاد کسی نمیکنم که مثلا الان در چه حاله چون یقین ندارم اولا این تبدیل به خیال بافی هم ممکنه بشود اومدیم و شد دوما خاطره ی خوشی از این کار ندارم و اگه حرفی زدم و به کسی برخورد یا خبر از بالا اون موقع ها می رسید و منم نمی دونستم منظور چه نامیه خبری بود کار هر کسی میتونه باشه یه جن هم میتونه بده خودت هم نفهمی من که نمی دونم چه طور بود خودم و گفتم الان دیگه نیست بر حسب مصلحت خلاصه حتی یاد بیچاره ها هم نمی کنم و یه عادت نسبت خوب به خودم دادم که گفتم یاد کسی نکنم و خاطره ی خوش ندارم و از این حرفا ولی بر حسب اتفاقی که یادم نیست یاد یه بیچاره بگم نه یا شاعر بگم نه یکی که شعر میخونه افتادم نگران نباش تو نمیشناسیش برا پول میخونه یعنی؟؟ نمی دونم پولم میگیره ولی عجب شعرهایی میخونه من هیچی نمیفهمم تو مسجدمون گه گاه افتادم و یه چیزایی به خودم گفتم مثلا این چه حالی داره الان دارم میگما و از این حرفا و بهش نمیخوره عجیبه بهش نمیخوره که اینطوری باشه نه به قیافش نه خودش بابا همونی که میاد تو مسجدمون شعر میخونه رو میگم دیگه نه هیچ کس دیگه بعد میگم خدا به بعضیا چه چیزا داده همه شعر های عجیب رو از حفظه من بودم جاش از خدا شاکی میشدم که این همه بهم داده؟؟ خلاصه اینم از یاد ما و از این به بعد میخوام یاد بیچاره ها کنم من که کمکی نمیکنم حالا یادشون کنم والا برا خودم خوبه وادعاهام قبلا کوچیک بودم یاد میکردم زیاد به مرور و وبلاگ نمدونم چه بلایی سرم اومد اینم از خودم ، این چقد خوله ما که دیروز در مورد اشک و گریه و اون دعاها حرف زدیم غرض اینکه اول ما خودوم خیلی بدوم و بعضی ها میخونن و برعکس من عمل میکنن تا این حد بدم و دورنگم حالا که گفتیم اشک و زاری داشته باشیم و یاد اون بزرگوار کنیم من خودم که دعا خوندم اشک که ریختم برای حالا یعنی به بهانه ی گناه ها همون موقع یاد یه غذای خوشمزه ای چیزی افتادم حالا نمی دونم خالصانه نبود وگرنه کوچیک که بودم راحت بخشیده میشدم بدون دنگ و فنگ ربطی هم شاید نداشته باشه و یا نمی دونم کار از کجا خراب بود یعنی بیا و برو غذا رو بخور الکی گریه نکن ما میشناسیمت فرج حاصل نمیشه بهت نمی دیم فضل و کرمشو شایدتم این بود خلاصه ما منظور رو نفهمیدیم دوست بابام!!! یه یادی کرده باشیم حالا.

 


  • علی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی