اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۱۴۰۹ مطلب با موضوع «تفکرات اجتماعی» ثبت شده است

zanaann

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

حالا که بحث این شد آقا مگه دست خود ماست که پنهانی و توی خلوت بگیم مثلا یا زینب(س) خدا غیرت داره چرا زنی که پیغمبر باشد هیچگاه نازل نشد چون خدا شرم داره غیرت داره نسبت به زنا چون هر چی پیامبر اومد به غیر از پیامبر خاتم النبیین(ص) همه ضایه شدند و مردم تکفیرشون کردند یا کشتندشون حالا من نمی دونم همین ایمان نصفه و نیمه هم که داریم در جامعه از همین زناست یا نه البته زن های مومن ها وگرنه زن اگه نبود مرد به بهشت میرفت حدیثه اینو خوندم توی کتابی و بعضی مردها هم خیلی نامردند طفلکا به نظر من هر کاری میکنند می سپارند به مادر شهید یا زنشون که براشون دعا کنه اینا میرن سرکار و دنیا پرستیش  و دنبال پول زنه باید براش دعا کنه که اعصاب درست و حسابی و تعادل داشته باشه مرده که از بیرون خونه میاد  و از کوره خارج نشه و غیره.البته زن تا زن داریم ها گفتم که

 


folm

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

البته من نمی دونم هدف از این چیزایی که میخوام بگم چنه (چیه)اما خوب بیخیال.

الان اگه به شما بگن مهم ترین کار سینمایی یعنی ساخت فیلم نامه رو (به نظر من) بر عهده بگیر چی میسازی البته منکر این نیستیم که همش ممکنه به احتمال قوی کار یه نفر نباشه اما خوب البته فیلمنومه تا فیلمنامه داریم بستگی داره چچی بخوای بسازیم و هم اینکه بسیاری از کارهاست که ما می کنیم که یا ابرجدش یا هم برعکس قسمتی کوچک از یه فیلمنومه است اما خوب ما چه چیزی در چنبره ی از علم و دانش و آگاهی و فهم و شعورمون و غیره روی هم چه داریم که بسازیم درسته که دیگه مجبور نیستیم بعضی فیلم های سینمایی بسازیم و میتونیم حتی بعد این جند ساله فیلم خیالی بسازیم اصلا اما باز چه داریم که متناسب با نیاز روز باشه و فرهنگ روز رو در چنگال بگیره و عوض کنه مثل اکثر فیلم های سینمایی که میزنه همه چیز رو داغون میکنه و البته یه سری بازیگر و نقاش کارمون.

زن ها که مثلا اگه بخوان فیلنومه بنویسند مثلا اگه 85% تقلیدی از یه سری سوژه ها باشه در مورد مردهای فیلنمامه نویس هیچگاه اینطور نیست مثلاا45% از دیگرانه بقیه اش حساب کار خودشه و تقلیدی هم باشه از سوژه های واقعی اما به نسبت خلاق کارند و خوبندا ولی زن ها طبق طبع زنانگی باید از یه سری مدها تقلید کنند و پیروی کنند از یه سری افراد به همین دلیل میگم خوبه کارشون ولی نمی تونن خط بدن به یه سری جوون مگر تقلیدی باشه در فیلنامه شون وتقلید سوژه دیگه حرف اول رو نمیزنه بلکه شاید باید یه راه رو نشون بده و یه سری چیزایی که خلاق هم باشه و گول نخوره وگرنه زنا همیشه تو روانشناختی گیرند.و آیا ما حرفی فیلمنامه ای برای نسل جوان و خط دادن به جامعه داریم یا نه از خود؟


resumminggame

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

resuminggame.blogfa.com

اینم یه وبلاگ دیگرم که میدونی من از بازی های کامپیوتری که خوشم اومده رو گزاشتم توش البته جای کار زیاد داره ولی یادمه یه خواب خوش دیدم و بعد هم اسم این وبلاگ اومد لب زبونم که ثبتش کنم هم خوش گدشت تو خواب کاش دوباره از این خوابا ببینم خیلی وفته شاید که خواب خوش ندیدم!!!

یادمه بچه بودیم و شیرشاه بازی می کردیم بعد این خیلی تاثیر فکری و الهامی و ... داشت چون فکرت متمرکز می شد و بعضی موقع ها دیگه  حفظ بودی بازی رو و شیاطین نمیتونستن وسوسه ی قبلی رو که از این راه رد میشدی تو بازی تکرار کنند و دائم داشت فکر کنترل می کردیم و میفهمیدیم شیطونه داره کار میکنه و گفتم دوباره که رد میشیدم تو بازی بعد از اینکه سوخته و باخته بودیم یه خاطراتی که چه وسوسه هایی رو داشته تکرار نمی شد ین یا وقتی دعوا می کردیم یا اذیت مامان بابا یا کار زشتی الهامات و وعده و بشارت ها قطع میشد ولی اقدر شقی بودم که ادامه میدادم بازی رو میخواستم از اون موقع ایام کودکیم(حالا بازی شیرشاه رو دارم میگم که فضای سبز و خوبی داره) میخواستم با زور مثل پدرم همه ی کارارو درست کنم اونم بنده ی خداست و دعوا بود بین الهامات الهیه و شیطانیه تو بازی و ما نمی دونستیم حواسمون به چی باشه فقط بازی می کردیم ولی خود به خود و تا خودآگاه در بازی شیرشاه سخته میشدیماهمش میسوختیم او یه چیزایی عجب آموزش میدیدیم چه ایام خوبی بود وبازی جالبیه! بازی های دیگرم هرکول و از این حرفا بود که دیگه بزرگ تر شده بودیم ولی باز بچه.

-------------------------------------------

البته همین الان که دارم شیرشاه (lionking) بازی می کنم نکاتی دیگر از این بازی در ذهنم اومد یادگار دوران کودکیم اینکه آقا ما تنها که نبودیم تو فضای بازی حالا نمی دونم جن و روح هم داشتند از همون موقع نظارت می کردند در کار ما و این بازی یادمه شیره وقتی کوچک بود و هنوز بزرگ نشده بود آخه در مراحل بالاتر بزرگ میشه و من تا عموش هم رفتم که بکشمش ولی نشد و جان و جون کم آوردم و باختم خلاصه آقا وقتی این کوچیک بود و عادی داشتیم مثلا مرحله  ی یک رو بازی می کردیم این یهو نر بودا از دید دیگرون ماده به نظر میرسید و جاش عوض میشد و ما میفهمیدیم این شیره رو یکی داره بازیمون رو نگاه میکنه البته وحی و الهام هست و حتی درس به بچه ها میده اما جون دیدنی نیست و بزرگترا یا کمک نمیکنند یا البته دورند از عالم بچگی و الهامات اون موقع که ما تا بزرگسالی معمولا نگه نمیداریمش و گناه میکنیم و آموزش های الهیه رو که آروم و کاری نداره از طرف امام زمانه رو  در قالب جنین بازی هایی رو نگه ش نمیداریم و حالا که بازی می کنم چیز خاصی تو این سن دیگه مثلا یاد نمیگرم فقط خاطرات زنده میشه و چه چیزایی یاد گرفتیم این درست اما بچه ها فرق داره خلاصه ی مطلب نکته ی بدی که یادداشت کردم اینکه وقتی گناه می کردم صدا ها اذیت کننده میشد درسته که آهنگ بازی شیرشاه همیشه آروم کننده و تسکین بخشه آهنگ ضمینه ولی وقتی یه پشه ای رو مثلا میکشتم چون گناه کرده بودم صداش اذیتم می کرد یه خورده که یعنی گناه کردیها نکته ی بعدی بعضی موقع ها بود انگار کار دست ما نبود و الهام که اقدر دوست بودیم که اصلا در نظرش نمیگرفتیم و عادی شده بود برامون و در موردش صحت کردم که بزرگ تر ها و بزرگ میشیم خلاصه الهام بعضی موقع ها دخل و تصرف میکرد تو بازی میگفت :«باید اینجاشو میسوختی اما رد شدی!!! اما دیگه مثلا فکرت مشغول نباشه !!!» یه همچین آموزشایی میدیدیما و خودمون هم نمی فهمیدیم روی فکرمون کار میشد و زندگیمون و سوختن که آقا زندگی سخته و از این حرفا و... که توی همه ی بازی ها هم البته سوختن هست ولی این بازی شیرشاه یه طور دیگست مثلا مرحله ی 3شو ببینید(من که دوباره بازی کردم توی 3اش گیرم مرحله ی 3 البته رد میشدم اما یه غفلت میشد و اینا هم دارند دلیل اشتباه منو یادداشت میکنند!!!) خلاصه مطلب مرحله ی 3ش البته همه مراحلش روش فکر شده اما مرحله ی 3ش تا آخرش برو بعد یه پرشش رو اشتباها آخر نپر بعد میای اول بازی یعنی نمیسوزی از اول باید شروع کنی تا آخرش بری این طراحی جالبش عجیبه البته کسانی که نتونستند یا نمیتونن برن ببخشند مرو که یعنی به مرحله ی 3 ش نرسیده اند.یه گریزی هم بزنیم دیروز داشت بابام توی یه سایتی یه مطلبی رو میخوند که یه نفر دانشمندی  چیزی گفته بود که من کارهای سخت رو به تنبل ترین ها میدم تا اینا با آسونترین و راحنترین راه های خودشون اون رو حل کنند و منم تنبلم خیلی ها ولی شما فکرکنی شاید من کار بزرگی و خسته کننده ای می کنم نه بابا این چیزا نیست. خلاصه در مورد انشتین هم بود فکر کنم یه جمله که میگقت درس منو یا چیز دیگری رو هیچگاه یاد نگرفته ای تا بتونی برای مادربزرگت تعریف کنی. خداییش من بعد توضیح میدم؟؟

 ---------------------------------------

الان نکات دیگری از بازی یادم اومد حالا یا چون الان که صبحه دیشب زیادی بازی کردم یا شما بازی کردید خلاصه یکی دیگر از نکات داخل خود بازی اونجاس که از بالای درخت و شاخه اش باید خودت رو باندازی پائین در مرحله ی یک و یه سوسک قرمز رنگ رو حتما بخوری این کارو بکن حتما چون برای خودت جان خودت و ظرفیتش حتی اگر بسوزی در مرحال بالاتر مفیده این و اینو من همین الان یعنی امروز کشف کردم و روزای دیگر یادم نبود یعنی یادم شاید رفته بود (مرحله ی یکه و خشت اوله که تا ثریا ادامه داره ها) این یک دوم اینکه داد زدنش هم قدرت و ظرفیت داره که با یه سوسک دیگری اگه بخوری ظرفیتش میره بالا و ما هم از همون موقع به این نکته که ظرفیتامون بره بالا بالاخره توجه داشتیم نه همش جنسی ایم ها!!! خلاصه گناهه این ولی نمی دونستم که این داد زدن در ایام کودکی شیر که ظرفیت نمیخواست برای چیه این بعد بازی رو اون موقع ها که پنتیوم کامپیوترمون 2 بود و بازی رو هم از یکی از همسایه های محترممون روی یه سی دی به نام پاورگیم که توش پر از بازیه(خدایش 2/14  مگ آهنگشم نمیشه ها توش جا داد) خلاصه ی مطلب آقا گرفته بودیم و بازی قشنگیه (شیرشاه) نکته ی بعدی اینکه آقا این یوزپلنگه کفتاره که باید بزاری خسته بشن و جاخالی بدی بعد بپری روی سرششون و بکشیشون اینا یه خنده  ی مرموزی دارند و داشتند و ما میگفتیم اینا حیوانن ما هم گاهی حیوان میشیم این درست و گناه میکنیم این درست ولی خنده اشون یه طوری بود انگار دیوانه ها که آدم بزرگواری هم باشه و دنیا و جهان اون موقع و سال ها این بلا رو سرش آورده بود که اینطوری میخندید و مریضش کرده بودند ایشون رو...

نکته ی بعدی اینکه وقتی جوگیر میشدیم و خنده ام میگرفت که یعنی کار بزرگی کردم  و یعنی اینکه از خودمون خوشم میومد و خوشحال میشدیم و شاید مغرور از خود بعد یه  آن یه غفلتی مشکلی پیش میومد میسوختم(باخت لحظه ای نه که بعدا فکر کنم چی شد اون نکته ی بعده) که مثلا رد شدم از اینجای سختش و اینا داشتند نگاهمون میکردند و بازیمون این باعث میشد بالاخره نگاهشون یه تاثیری داشت و جو گیر میشیدیم معمولا اینجاش می سوختیم و یه دلیلی داشت که سوخته بودیم غیر از اینکه سخت باشه ها سخت بودنش به کنار!

نکته ی بعدی اینکه آقا اینا ما رو از روی عشق و امتحانی که داشتند هر کاری میکردیم ایراد میگرفتند تا اونجا که باعث شد اصلا فکر نکنیم و بازی کنیم و همین باعث شد سرعت بازیم بره بالا و از حفظ بشم بازی رو آخه اگه میخواستم به اینا گوش بدم یا شک کنم زیاد اینا(جو مخفی بازی) ایراد می گرفتن ولی وقتی میسوختیم به این فکر بودیم که چه اشتباهی کردیم یا از خود راضی شده بودیم یا مغرور یا غفلت یا خندمون گرفته بود و جوگیر وخودبینی و از این حرفا مثلا یکی از ایرادها این بود که باید تو همه ی این ها رو بکشیشون وگرنه مثلا ضعیف هستی باید تک تکشون رو بکشی و من عادت کرده بودم ولی بازی پسر همسایه مون رو که دیدم که توی مرحله ی 3  بود و فکر میکردم خیلی قوی هستم و کسی نمیتونه(بعد بچه ی همسایه مون میگفت که من تا اخرش رفتم و عموشو کشتم که من تعحب می کردم که یعنی قوی تر از من بوده ایشون...) دیدم اینکه اون و ایشون اصلا این ها رو نمیکشد و فرار میکرد بیشتر ازشون و کار درستی هم میکردا ولی من ازم ایراد گرفته بودند چون یا گناهی کرده بودم یا داشتن میپیچوندندمون که بعدها ایرادها زیاد میشه و از این حرفا که ناخواسته تن میدهیم ولی نباید اصلا گوش شنیدن داشته باشی و بازیت رو بکنی حتی اگر وحی رو میشنوی دارن امتحانت میکنن که مقامت بالا بره و نیش میزنن و... شما هم همینطور ممکنه باشید نسبت وبلاگ من مخصوصا این زنا و دخترا که قبلا نیششون کم نبود و ایرادات که دیگه بسته شد بابش و حالا محض ترسه یا سیاست بماند و جو روزگاره و اگه میخواستن بازی رو دوباره بسازند یه جور دیگه میشد حالا...

---------------------

الان که داشتم بازی می کردم رسیدم به مرحله ی 5نجش و مرحله ی 3 و4 رو رد کردم شما شاید هنوزا نتونین اما دیگه ماییم دیگه... خلاصه آقا این مرحله یه آن یاد کوچیکیم افتادم و هنوز از حفظم شاید بیش از 10 سال باشه این مرحله رو بازی نکرده باشم اما از کوجیکی از بس بازی کردم حفظ بودم و از خودم نپرسیدم کجا باید برم شاید برای چنین روزی از حفظ شدم ولی یه سوال برام همیشه وقتی کوجیک بودم بود که آیا من باید این بازی رو یواش و با صبر بازی کنم یا تند و بدون فکر وقتی به این مرحله رسیدی میفههمی که باید تند بازی کرد و بدون فکر اگه تند بازی نکنی حالا شاید این مرحله اینجور باشه و هنوز هم شما حفظ نباشید اما اگه در مرحله ی 5 تعلل کنی یه کم سنگ از آسمون میافته روی سرت و جانت کم خواهد گشت و باید یه طوری بازی رو از حفظ باشی و خودت رو برسونی با جان اولت به جایی که عکس شیر هست حالا اگه سوختی عیب نداره و با جان های بعدی که بازی دیگه اینبار از اونجا (عکس شیر) شروع مییشه آغاز خواهد شد یعنی توجه میکنی در این مرحله باید حداقل دو جان داشته باشی و یه نکته ی دیگه که قبل از اینکه این بازی در این مرحله از حفظ بشم خیلی اعصابم خورد میشد چون من نمی دونستم کجا باید برم و با زور مرحله ی 4رش رو هم رد کرده بودم بعد اینم از آسمون هی سنگ میومد شانسکی میخورد به سرت و جانت کم می شد و اعصاب من هم خورد میشد خلاصه کنم من اولش وای میسدم  برای که حالت تعادل اون موقع نداشنم خلاصه اولش که هنوز وارد بازی هم نشدی همونجام سنگ میاد خلاصه میزاشتم و جاخالی میدادم تو (مرحله ی 5 ) تا اینکه یه سنگ بخوره توی سرم حالا که خورد اصابم خورد میشد و تند میرفتم و تند تند که دیگه هیچی فکر نکنم تا برسم به عکس شیر و از این حرفا یه جاش هست که 100% باید فکر نکنی اصلا و اونجایی است که داری صخره نوردی میکنی و زیر پات یا خوار هست یا هیچی نیست و دره هست یعنی اونجا دیگه باید فقط به فکر پرش درست باشی الان داشتم فکر اضافی میکردم میسوختم ولی آخر نتونستم فعلا مرحله ی5 رو رد کنم ولی میدونم مرحله ی6 آبشاری هست.

بگذریم بچه ی همسایمون بازم یه دفعه ی دیگه که من رفتم خونشون علاوه بر کامپیوتر پلی استیشن داشتند و بازی تکنویه چیه همون موقع میکردیم و بازی توی استوری(toy story) اون موقع و خوش میگذشت...و اونا حرفه ای بودند ولی من بلد نبودم بازی کنم پس بازی نمی کردم یا اگر کردم میسوختم زود...

-----------------------------

ضمن اینکه اگر مشکلی در بازی بود تا این مراحلی که مو رفته ام میتونید در میان بزارید مثلا مرحله ی دو میمونها چه طوری رد میشن نظر بدید تا بگویم ضمن این موضوع اینکه آقا این بچه شیره تا بزرگ بشه خیلی رنج داد به باباشا الان شما نگاه کن در مرحله ی دوم پیش باباشه خوب چرا رها میکنه میره جنگل یعنی میخوام بگم یه جرمی داره این بازی کردنش و اگه بچه ها علاقه ندارند اصلا مهم نیست و من همیشه نگاه میکردم در کودکی که این باباشو رها کرده رفته بازی میکنه و جنگ خاصی هم نیستا یعنی کسی رو نمیکشه حشره هه که چیز میشه از درونش بعد میترکه خود وقتی روش بپری و یه نوع ماجراجویی کرده بچه شیره بعد سوسماره هم که زبونش رو در آورده و مانند بقیه مزاحم هست بعد این کفتاره هم خودش رو میزنه به مردن و اگه بین بازی ها توجه کنی یه بار از کنار عمویش رد میشه یه کفتاری انگار پیکش هست و حشره هم که میخوره نوش جان اما کارش به جایی میرسه که با عموش دعواش میشه در نهایت و باید بکشتش اینو...یعنی باباش رو رها کرده که اینطور ماجراجو شده حالا شاید دلیلی داشته باشه و بابا رب هست و الرب هم که خدا الرب

تو مرحله ی دو باید هر میومن صورتی رو سرش دادد بکشی و بابام وقتی کوچیک بودم یه طوری که باورم شده بود میگفت بهم که بزار که این قدرت فریادش زیاد بشه بعد سرش داد بکش و مام باورمون شده بود تا دیدیم بچه ی همسایه اینکارو نمیکنه فهمیدیم نه خلاصه اونایی که صورتی هستند میمون ها رو باید سرشون داد کشید بعد دو تا درخته بعد باید از درخت دوم پایین اومد و رفت توسط روی جلبک ها به درخت اول فقط یه میمون هست در درخت اول که پایینه و دو بار باید سرش داد کشید و فریاد این نکته شه فقط اگه تونستید سوسکه رو بگیرید بخورید تا بتونید به مرحله ی بین 3 و2 یه فضایی هست برای جمع 10 تا سوسک که یا جون میده یا خورشید...

--------------------------

ضمن اینکه میخواستم یعنی گفته بودیم و خواسته بودیم که یه مدتی در مورد این بازی ننویسیم دیگر!!! اومدم چون چند مرحله ای رو رفته بودم دوباره از 5 اینکه این مرحله نکته ای که داشت اینکه آقا به ما چه...یعنی یادم رفت تا یادم بیاد میریم مرحله ی 4 در اونجا باید از کنار رد شد و پاتوقم کودکیا سمت کناره بود که جلو این حیوانات و وحوش نباشیم ولی الان که فکر میکنم باید جلو سنک ها هم بیایم و جایی که از رویشان بپریم ولی پاتوق هنوز همونجاست...مرحله ی 3 آقا این کفتارا دوباره وحشی و دیونه شدند و حمله می کردند چون من درموردشون صحبت کردم اینجا و هی میسوختم اینبار!!! و انگار صحبت می کنند و دیونه تر از اینا هیچ بچه ای نیست...مرحله ی دو آقا این اسب آبی ها به دلیل کثرت رد شدند از روی شون دیدم که هاشور هایی زیر صورتشون و روی پاشون هست که دقت نمی کردم بهشون و کودکیم هم دیده بودمشون بعد دیدن این ها رو به فال نیک میگرفتم و میگیریم دیدن هاشورها رو...مرحله ی 1 هم که هیچی مرحله ی 5 چی شد؟ از بس طول کشید اومدنمون اینطوری شده والا...ولش کن یه نکته ی دیگه اینکه اگرچه گفتم این بازی یه نوع جرم برامون توی دوران کودکی جرم خفیه داشت که یعنی از زندگی و ننه باباش جدا شده بود ما هم میرفتیم جای ساکت و هنوز با سر و صدا ساختن عادت نکرده بودیم برای تمرکز و ما هم از ننه و بابا و مامان و پدر یعنی جدا میشدیم اینکه ماجراجویی داشت و از این حرفا درست ولی این حیوان شیره یه عزتی داششت و هیچ وقت خوار نمیشد مگر خودمون بباخیم و خواری معنا داشته باشه وبعد سوختن میمونه تیز هوش و پیری میومد که آقا بعضی موقع ها نا امید میشد ولی اینبار از بس رفتم صداش عوض شد و نکه اذیت  کنه ناراحت بشه ها آخه من تو مرحله ی 3 هی خورشید میگرفتم هی میسوختم بعد اینطور نیست که ناامید بشیم از اینکه ظرف جان کم بشه و هی برخورد کنیم به پرنده ها و چی میگن بهشون یادم رفته خلاصه آهان لاشخورا بعد عیب نداره ظرفیتش کم بشه یه سوسک درست وحسابی یا معمولی بخوری پر میشه پر پر مثل بازی های دیگر نیست که یه کم پر بشه کامل ظرفیت جان پر میشه و عیت نداره یه کم جونت کم شد آهان یادم اومد مرحله ی 5 هم در مورد جانش شاید میخواستم صحبت کنم که سوسک نداره که بخوری باید بدوی وگرنه میباخی و قیامتیه برای  خودش...

-----------------------------------------------------

آقا خلاصه ما و ما خلاصه ردش کردیم تا رسیدیم به مرحله ی 8 و فکر کنم 9 تا مرحله ای داشته باشه و دیروز که بار اخیر و آخرین بارم بود که داشتم بازی می کردم 5 تا خورشید داشتم که میشه 10 تا جوون که میشه به 15 تا هم کشوندش یا بیشتر حتی 20 تا یا شایدتم اگه خیلی حرفه ای باشی 25 تا جوون خلاصه حواسم نبود 5 تا خورشید داشتم و میمونه آخرش اومد تو فکر بودم yes و no  نزدم بعد خودش اومد بیرون البته وقتی کوچیک بودم اینطور میشد و یادم میرفت یس و نو بزنم خودش میرفت بیرون ولی خلاصه اینکه آقا نکته ی بازی اینکه وقتی شیره بزرگ شد سرعت بازی کند میشه یعنی تند نمیشه بازی کرد خود به خود و سرعت بازی محتاطانه میشه و مرحله ی 7 آسونه ولی باید دقت کرد و شانس مهم نیست زیاد ولی در مرحله ی 8 طوری شد که به عموش نرسیدیم متاسفانه و سوختم یا خورشید ها رو از دست دادم که گفتم چی شد و حالم گرفته شد نکته ی بعدی که یادم اومد نباید به شیره نگاه کرد و بازی کرد اینم وحی میشد و باید به بازی و شرایطش نگاه کنیم همین دیگه.

--------------------------------------------------

داشتم بازی شیرشاه می کردم باز بعد مدت ها و به یه نکته رسیدم درهمون مرحله ی اولش که بودم یه بار بازی کردم و سوختم در مرحله ی دو و ادامه ندادم دیگه بعدش در مرحله ی بین دو و یک سوسک مخصوص خورده بودم و یعنی اینکه می تونستم سوسک های بیشتری بخوری در بین دو مرحله ی دو و یک و حتی خورشید بگیرم یا جون اضافه اما نگران بودم در دور جدید نتونم زیاد مثل دفعه ی قبل که 35 بار خوردم سوسک و خورشید و جون هم گرفتم نتونم برسم بعد یاد کودکی افتادم که در کودکی حالا دو نفر بودیم با خواهرم سرانجام ضایه میشدیم یا حتی فضای دیگر ساخته شده اینکه همین موضوع برام پیش اومده یعنی همین دیگه که مثل اولش نتونم زیاد سوسک بخورم و ضایه بشم و یه نگرانی ای داشتم اما یادم میاد تو کودکیم که بازی میکردم این خودش اصلا وقتی میرسیدم یا توجیه میشد مشکلم یا اصلا یادم میرفت چنین نگرانی داشتم و درس خوبی بود برای زندگیم اما حالا نه الان نگرانی ضایه شدن جاسوسی بود که اسرائیل مثلا ضایه بشم میخوامم ضایه بشم و اینترنتم هم وصله که بازی میکنم و خوب آنتی ویروسم دارم!!! خلاصه این شد که بازی رو ادامه دادم تا مرحله ی یک تمام شد و توجیه اینکه سوسک اشتباهی خوردم و اگه نمیخوردم و از توی هوا نمیگرفتمش هم میسوختم پس ناچار بودم بخورم گرچه ضایه شدم اما دیگه برام مهم هم نبود!!!

khaste

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

حالا دوست دارم فیلم های جمشید هاشم پور رو ببینم و مجموعه فیلم هاشو گرفتم توی 4 تا دی وی دی هست جمشید (آریا) خیلی باحال بازی میکنه و اگه چشم داشتی روزی مامور گمنام امام زمان رو ببینی ایشون رو تصور کن به جز روحانی عزیزانی که وزیر میشن.چون ایشون امام زمانی است و واقعا مرده.

 

 

دقت کنید که اینا همشون کچل و تاس و بی مو میشن طبق روال جامعه و ریش هم ندارند!!!!!!طبق هدایت امام زمان اصلا و باید برای سلامتی و دوری امام زمان خوبه دعایی بکنیم در فراقشون البته گفتم که در وبلاگ جیگرار هم که آقا عجل لولیک الفرج شاید یعنی بیاد روز قیامت و فوزت برب الکعبه ی امیرالمومنین باشه و اینکه امام زودتر شهید بشن و دقت هم که کردم آقای فاطمی نیا می فرمودند که عجل و سهل لولیک الفرج..البته به ایدوئولزی خودمون بستگی داره این همه ما گفلتیم نشده ولی خوب تا کی میخوای این دنیای پلید رو بکشونیم و شاید و حتما برای ما خوبه این واقعه ی پردرد و بد شاید چون حدیثه که برای خود ما هم هست فرج خواسنن حالا این همه مردم خواستند و فرج برای خودشون حاصل نشد و خدا نخواسته نباید به هر حال به قول ایشان نا امید شد!!! البته من ضد حضرت نیستم که این حرفا رو میزنم و همچنین این عجل لولیک الفرج هم معنیش برام القا شده بود شاید چه میدونم واقعا دارم چرت میگم دیگه؟؟اشکال نداره امروز زیادی فشار آوردم و خسته شدم شاید ولی روزهای پرکارتر هم داشته ام.خدایا کی ما رو شهید میکنی بره اگه نفس زکیه هم یکی نیست (اگر نداشت) خلاصه مثلا شما در نظر بگیر شهید فداکار نوجوان که رهبر امام امت ما خوانده شد و نارنجک بست خوب کی بالاتر از این و خلاصه زمان تا زمان داریم و آدم تا آدم تا ظهور چه معنایی داشته باشه گفتم تیان حالا بدزدنم؟؟؟ ها؟؟


saggggggggg

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بابا سگم سگ قدیم الان دیگه گوشت و استخوون هم براشون باندازی ناز میکنن و به نظرشون نمیاد دیگه البته مو در سایت که نه وبلاگ جیگرارم در مورد سگ ولگرد زیاد که نه تا حدودی صحبت شد باز ...اینا اگه ولگرد باشن و شاید دیده باشین در بیابون هاکه علفم اگه باشه میخورند دیگه چه برسه نان خشک و گفتیم که سگ ولگرد نیاز داره نه من باب اینکه بترسونه مردم رو سگ ولگرد از باب اینکه آقا بولخره یکی باید پیدا بشه در مقابله با زن های آموزش و اسیر شده و آموزش دیده ی در آزمایشگاههای اسرائیل که چیزی برای خوردن ندارن و در یه سالن هایی جمع و  اسیرند و لختند و قاطی و لشکر سفیانی که حدیث وارد شده که مردان در آن زمان در خانه بمانند و بر زنان عیبی نیست و یا باید زنای با غیرت ما بیان جاو در مقابله با حوریان لخت سفیانی که چیزی جز چیز ---نمیفهمند و از گوشه و کنار اروپا چه زنان فلسطینی اسیر مظلوم جهش یافته به سمت پوچی خلاصه یکی باید مقابله کنه و سگ ولگرد صاحبش امام زمانه اینا و اینا پلیس میشن امتحانشم مجانیه حالا مرده اگه چاوی خودش رو بگیره و وارد خیابون نشه تا با این حوریان که گفنیم بعضی شون واقعا حیوان بوده اند به این صورت که از زندگی سیر شدن رفتن تو جزایری لخت شدن و پوچ گرایی بعضی هم جهش یافته و اسیر و ناچار و مظلوم مظلوم مظلوم ایتا رو اسیر کردن بعدش و داشتم میگفتم مردا میخوان چه جوری برخورد کنند؟؟؟ درصورتیکه حالا یه پلاستیک هم روشون بندازن فرداش چی... اینارو یه بار گفتما باور کن دیگه حس نوشتن هم ندارم امروز دیگه ولی خوابم نمیبره و داشتم مطلبمو مرور ذهنی می کردم که در مورد سگ چیزی نوشته بودم گفتم کاملش کنم شب و روزتون بخیر..


zandegi

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


darya

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۱۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یادمه یه بار در مورد اینکه چه آسیب هایی میزنه مدرسه و چه بلایی دارن سرمون میارن و گفتم یه موقعی داشتم فکر می کردم در این مورد اما چی فکر میکردم................................................................................

البته دید کلیه و مهم اینه که تقوا داشته باشی نجات پیدا میکنی اما بالخره چیزیه که هست.خلاصه ما درمورد نفوس مستعد میخوایم به اصطلاح شما افشا گری کنیم که آقا شما اول در نظر بگیر میخوای بری یه لیوان آب نوش جان کنید خوب اولش به خودت طبق سیستم مدارس صحبت میکنی همین درسی هم که شما داری توی دلت میخوانی همین صحبت رو یه عده حالا من نمی دونم جن حساب کنم یا روح سرگردان حسابش ببرم یا حتی اداره اطلاعات خلاصه نفس مستعد گفتیم چون شیطون هم با خیلی ها کار نداره و شیطون میخواد من و تو رو اسیر کنه و برنامه ی امروز تو را که اگر مستعد هستی را ریخته که آقا این فلان کارو تمام میکنه امشب.

خلاصه ی مسئله اینکه درس خوندن از یه طرف اسارت به بار میاره که یه عده ای که معلوم نیست برای من که خدایی ان یا شیاطانی روی سرت سوار بشن یا اصلا دوستت شوند و با هم درس بخوانیم مخصوصا اینکه مجردم که هستیم شیطونه هم رفیقه بالاخره و دوستمون داره بیشتر از خدا خلاصه شیطونه هم یه سری دوست بالاتر داره که رئیسشونه و بهت خیانت میکنه اینه که من میگم هرجور بچه دوست داره بزار درسش رو بخونه و باید بزارن وگرنه صدا و سیما؟؟ نه همون مدرسه با یه سری افراد در بعضی مدارس که ول نیستند و رتبه دارند توسط معلمین کار میشه که مثلا از روی نوشته بخونن خوب داری کنترل عزیز از طرف شیاطین وحرف دلتو میشنون و گفتم باید متقی باشی ومتقی هم نشانه داره یکی به خودش میگه برم آب بخورم بعد پامیشه میره یکی دیگه میگه بریم آب بخوریم و پا میشه میره و اگه میخوای گولشون هم بزنی نمیشه چون اینا روانشناس های خبره ای هستند و میفهمند که چند درصد درسته چون یه عمری به چشمات و رفتارت نگاه کرده شیاطین و یکی هم مثل من یه بلایی سرش میاد که اصلا با خودش حرف  نمیزنه دیگه (اینا رو گفتم از مدارس آموخته اند جه در کتب چه از بچه ها و معلم ها که باخودشون صحبت کنن) خلاصه من با خودم حرف نمیزنم و روال کارم فرق میکنه و دشمنی ایشان و اینان هم با من بییشتر میشه قاعدتا چون نمیوتنن از این روش سوار شن بزرگان رو تهدید میکنن وباعث میشه یکی مثل من وقت بزرگان رو بگیره تا بالاخره اینا روی سر من هم سوارشن طبق ریاضت هایی که ککشیده اند یا اصلا الهی اتد و خدایی و خیر منو هم بخوان ولی با شیاطین که قدرت دارند دست دوستی میدن چون شیطان تهدید میکنه اگه بر فرض روی نفس مستعدی مثل من سوار نشه فلان میشه.خلاصه شما هر کاری که میکنی به خودت قبلش حرفی میزنی ذهنی و درد دلی داری با خودت لذا میبینی بعضی ها اصلا بلند فکر میکنن که بریم حالا سر فلان کار و بلند میگن حالا یا غرض دارن که ما هم همینطور بشیم یا نه بیچاره واقعا گرفتاره ولی معمولا اونایی که بلند میگن که برم مثلا توی مهمونی یا جای عمومی که برم فلان کار رو کنم دارن خط میدن به بچه که با خودش صحبت کنه و این که صحبت کرد دیگه یه نوع اسارته حالا من روایات رو نمی دونم ولی میشه در این زمینه تحقیق بیشتر کرد!!!

دو نکته ای که جاموند اول اینکه وقتی میگه به خودش و تو فکرش و حرف دلش که مثلا ما بریم بیام این ما که میگه خیلی با یکی که داره نمیگه و من میگه و میگه برم فرق داره این اول داره اظهار دوستی میکنه و شیطونه هم فکر میکنه با اون دوست شده و هم اینکه شاید منظورش با دوست فرشته ها یا مخصوصا شهدا باشه که داره توضیح میده به خودشون و اگه لو بره افکارش این متناقض نماست دوم اینکه در حالت فعلی که الحمدلله داریم برای یکی مثل من زشته قرآن بخونه وقتی کنترل میکنم با تقوای نصفه و نیمه ام اینکه زشته که آقا مثلا قرآن بخونه حواسشم در بیرون باشه  یا فکرش منظورمه ها که یه جای دیگه باشه اونی که فکرش پیش دختر مردمه که هیچ دیگه اینو کار ندارم نه فکرش یه جای دیگری باشه و قرآن بخونه این دیگه زشته بعد از سنی و دیگه اصلا رحمتی نازل نمیشه و هم قرآن رو بد میخونه طبیعتا هم ممکنه چیزی عایدش نشه البته نمیگیم اگه فکرمون جابه جا شد گناه کردیم یا اگه نکته ای از قرآن رو نفهمیدم عیب داره نه قرآن تمامش نکته است.و یکی مثل من تو قرآن خوندن اگه فکرش جای دیگه رفت غیر از چیزی که میخونه میفهمه اشتباه است و معمولا این رخ نمیده من معمولا اگه بخواد حواسم توی قرآن خوندن پرت بشه به غیر از لغزش انحراف فکر میرم در حالت فکر نکردن به هیچ چیز مثل روال زندگیم که فکر به چیزی موقع زندگی عادی نمیکنم مثلا بخوام غذا بخورم دوساعت نمیشینم فکر کنم که چه کار باید کرد اتوماتیک انجام میدم ولی همین حالت خلسه و بی فکری هم مضره برای هنگامی که قرآن میخونه و باید حواست جمع باشه  که خدا چی داره همین الان میگه.

نکته ی بعدی اینکه اگه بخوام یه نکته به دو نکته ی قبلیام بگم مثلا پیرمرده بابا رنده عالم سوزه اینم با  خودش که بخواد طبق روال زندگیش و از نظر سقلجیشی و انفورمانیک ممکنه یه سری حرف های دلی رو با خودش بزنه به غیر از ذکر ها ذکر بحثش جداست داره مثلا فیلم بازی میکنه و گنول شیاطین بر حسب رندی اش میزنه این بحثش با ما جداست که فکر نکنیم نه جوانیم زورمون میرسه فکر نمیکنیم عمل می کنیم و منتظر و آماده خوریم که یه چیزی بریزند از بالا توی کاسه مان و بیام برای شما مثلا بگیم وگرنه میگن خوشا آنان که دائم در نمازند.

و یه چیز دیگری که محاسبه می کردیم شنیدیم که یکی میگفت در مدارس عادی بدتره حالا اگه من اشتباه کردم و گفتم بعضی مدارس و همه ی مدارس شیطانی اند و بچه ها شیاطنی میشن.............

 

bazar

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

من میدونم شماها آگاه تر از مایید برای دلگرمی میگم این چیزارو و دیدم بازار گرمه و حرف دل زیاد گفتم اینو هم قبل مرگم به یادگار برای شما بزارم چون ممکنه تا قیام قیامت بر حسب نظام نوین حضرت زهرایی بعضی چشم های گنهکار حالا بدل امام زمان (عج) که امام خمینی بدون ریش باشد را دیده باشند ولی خوب نبینند..................

خلاصه آقا بگذریم بزار حرفمون رو بزنیم اگرم دزدیدنش جایی چه میدونم به خودش و نفس خودش واگدار میکنم. ببین من یه خورده جو گیر شدما و ممکنه تند برم ولی خوب داشتم وبلاگ jigrar مو میخوندم بعد یه سخنرانی از آیت الله فاطمی نیا رو وارسی کردم که نوشته بودمش و رونویسی کرده بودم بعد حرف دلم باز شد متاسفانه و باید بعضی چیزا رو بگویم ولی گفتم یه کم تند ممکنه بگم ولی من ضد انقلابی نیستم حقیقتیه خودش اما از کجا شروع کنم از سخن آقای فاطمی نیا یا از استاد آیت الله خمینی(ره) بله حالا که نزدیکتره میگیم ولی اینو که میگم گفتم ضد انقلاب نیستم و دید شهدا رو هم ندارم و دیدم تا چند متر اونورتر بیشتر نیست و اینو که میگم میخوایم یه نتیجه ای بگیریم برای خودمان...

خوب بگیم آیت الله قاضی (ره) امام خمینی را که دیدند گفتند این جوان انقلابی میکنه که موفق میشه(و چرا بسنده کردند به همین جمله موفق شدن ایشان؟؟؟) و شد هم و درست در اومد چرا بیشتر نگفتند که انقلابش مثلا ختم به مهدی میشه و خلاصه با این علمی که من داشنم اگر جای آقای قاضی بودم هزارتا بشارت ناب میفرستادم که آقا خدایا خدایا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما و هزار تا مقدس نمایی بیش از حد این سوالی بود که همیشه توی ذهنم بود. البته پیرمرده ها رو نمیدونم ولی برای ما نسل جدیدیا و سومی ها شاید خیلی خوب شد انقلاب و بچه های خوبی تربیت شدند نسبت به قبل ه ه  کمیت رو نمیگم کیفیتو میگم ولی خلاصه بگذریم هنوز حرفم مونده نوشته بودم تو وبلاگم از قول آقای فاطمی نیا (ره) که خواجه ی طوسی عبارتی داره که می فرماید "وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا".

حالا بنویسم چی گفتن تا کم کم جلو بریم و بازش کنیم:

اعوذبالله من الشیطان الرجیم (قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاء مَّعِینٍ) این آیه ای بود که دیشب مطرح کردیم و خدمت عزیزان مانوس شدیم آیه ی 30 از سوره ی مبارکه ی ملک سوره ی ملک از سوره های بالخصوص قرآنه و بر حسب روایات و تجربیات اولیاء اسرار زیادی در بر دارد که اگر مباحثمون در آینده اقتضا کرد چیزایی خدمت شما خواهیم گفت و حالا دنباله ی بحث دیشب رو خدمتون عرض می کنیم إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًاگفتیم که تاویل آیه امام است امام معصوم علیه صلاه و السلام إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا یعنیاذا فقدتم امامکم  فماذا تصنعون؟ حدیثه امامتون رو اگر نیافتید چه می کنید بعد عبارت خواجه ی طوسی را برای عزیزان عرض کردیم خواجه می فرماید وجوده لطف , بودن امام لطفی است و تصرفه لطف آخر تصرف امام که بیاد و عرض کنم به حظورتون تصرف کنه امر کنه نهی کنه این لطف دیگری است و عدمه منا یعنی نبودن تصرف هم از ماست ماها اهلیت نداریم و اگر اهلیت داشته باشیم اونموقع حضرت ظاهر میشه و در ما تصرف میکنه خوب این عدمه منا رو یه قدری صحبت بکنیم( و...)

 

خوب این رو کپی کردم از وبلاگ قبلیم خوب یعنی چه یعنی یکی مثل آیت الله قاضی و عرفا اینا با امام زمان در ارتباطند و مثل ما گیچ نیستند که تا انقلاب مهدی خمینی رو نگه دار بلکه ما میخواهیم که امام زمان بیاید (این یک) ما دستور دهیم(این دو) مسلط شویم بر او (این سه) و در نهایت شهیدش کنیم طبق روایات . خوب بابا مگه امام خمینی نیومد؟؟؟ چه کار کردیم همون میشه دیگه در صورتیکه شاید مادرش حضرت زهرا این تصوراتی که ما داریم رو نخوان ایجاد بشه در مورد حضرت بله ما امید داریم ولی چشمان گنهکار و آدم فاسد فاسق اگر هم توبه نکند اگر هم امام را ببیند میبینی یه عمریه دربه در کوچه ی تنهایه ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر و ازاین چروت ولی نخواهد شناخت ان شالله تعالی...

یعنی چه؟ یعنی وجودش لطف اسنت و عدمه منا یعنی نبودن تصرف از ماست بیا و با دل دوست شو با امامت اینا که رفتند یه عمری دنبال امام زمان گشتند که ببینند برای این داستانش تعریف میشه که امام زمانی زنده هست وگرنه اینا همشون اشتباه کردند وگرنه امام ظاهره عدمه منا. حالا نمیخواد زیادی خونم رو آغشته کنم.همین دیگه گفتم نکته ی دیگری به ذهنمم نمیرسه تا اینکه هرجا امام ظاهرشد بین مردم شهیدشون کردند و دوستی دل قوی تره عزیز و اگر طبع زن دارید یا چهره شناس زن مانند هستید چون زنا که میدونی تو زیبایی شناسی و توی ظاهرند بیشتر از مردا  و طبع زنانگی بهتره اگر چشممون کوتاه شده از دیدار امام زمان آخه بعضی از بچه کوچیکا محله ی خوبی داشتند پدرشون خوب بوده امام زمان رو دیده اند و اینا دیگر چهره ی زیباتر و مرد بالاتر را طبغا نمی پذریرند چون حقه حق را دیده اند خلاصه میتونید به عکس های امام خمینی مراجعه کنیم چون امام خمینی رو به همه جا کشیده اند و چهره های واضح و خوبی داره با حالت های درونی مختلفه ولی درسته عدم امام هست گفتم برای زن ها چون زن دیگه باید شوهرش رو بشناسه زیاد خارج نشم از بحث و کسی که دختر میمونه و عغتش رو حفظ میکنه ممکنه امام زمان رو ببینه و بشناسه ولی زن دیگه باید پیش شوهرش باشه...دیگه بیشتر ازاین نخندونمتون خدا نگه دار.و حالا حرف زن  که شد ما نمیدونیم اصلا چند درصد مردم امام زمان رو دیده اند حالا حتی نشناخته باشند هم من خبر ندارم ولی یه پیر زن و یه پیر مرد حقشه دیگه و زن پیر شد دیگه مثل زن جوان نیست که همه چیزش مردش باشه و زن های جوان مظلومترند حالا ما هم سگی نیستیم ولی اگه بخوان ببینند امام زمان رو حتی حالا میخوان چه کار کنند مثلا دستش رو ببوسند... خلاصه تصرف هم ایجاد میشه که زیاد جلو نریم ولی گفتم چه بسا آدم هایی که می بینند و ما هم خبر نداریم و کنار شوهرشون هم زندگی میکنن. دیگه بسه خندوندن بای.

nbmkj

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۶ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خلاصه ی مطلب حالا که کارمون به اینجا کشید داشتم فکر میکردم که یکی مثل من اگه جرایم اینترنتی هم داشته باشه بوالخره کار کیه که یقه بگیره من خودم میترسم که گیر بیافتم پلیس سایبری که میگه مگه شوخی داریم پرونده دنیا دنیا مجازیه  پلیس راه که به من چه پلیس میگه مگه شوخیه باید کار از بالا و دستورش صادرش بشه از از اونجا و خلاصه وقتتون رو نگیرم قاضی میگه مگه شوخی بازیه هر چی پرونده ی شوخی بازی بود میارن برای ما بازی و دروغ بازیه.

توجه میکنید؟؟؟ شوخی نقش مهمی بازی میکنه اصلا در مسولین کشور و هیچ کس به هیچ کس اعتماد نداره در دنیای ما و کار هیچکس درست نیست چرا؟ چون شوخی گفتم نقش مهمی بازی میکنه در بین مسولین و جدی نمیگرند و معلوم نیست بینشون که رهبرشون باید اجازه بده اول تا یکی مثل من بدبخت بشه و رهبرش هم محرومش میکنه با دعاش اگه داره یکی مثل من خلاف میکنه ... این مطلب رو هم (هنوز ننوشتما) در راستای شعری که میخوام بنویسم و گفته امش در وبلاگ reza.bloglor.com می نویسم که بفهمیم ما ها هم محروم میشیم و مورد شماتت قرار میگیریم ولی فعلا از دست یه سری تیمارستانی گیر بودیم که بفرستنمون اونجا و بازی کنیمو امروز داشت آی فیلم فیلم شهریار رو میذاشت جو گیر شدم گفتم شعر بگویم!!!! به قول آقای فاطمی نیا حضرت امام حسین(عمنبع فیض رسانی به عالم هستی اند و حضرت ابو فاضل هم (نفهمیدم) چی کاره شان.

hehe..

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

داشتم به یه مساله ای فکر می نمودم بعد یاد نمودم از کسانی که یعنی دختران منظورمه که دماغشون رو عمل می نمایند (حالا کار به دختر و زن ندارم تو فکرم دختر بود ای بابا) خلاصه داشتم میگفتم به خودم که خوبه یا بده و از این حرفا بعد یه نکته ای به ذهنم رسید یه کم خندم گرفت که اینا با عمل کردن بینی شان و دماغشون خلاصه خودشون رو می پوشونن(حالا من نفهمیدم منظورش از پوشاندن این بود که فکر می کنند که خوشکل و قشنگ شدن و محل کمتر میزارند و خودشون رو به حسابا بیشتر میگیرند و بالا و تکبرم که برای زن قربه الی الله خوبه خلاصه نفهمیدم که منظورش این بود یا خیر.)

rahekaj

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۷ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

نمی دونم والا چی بگم حرف تو مجامع از امام زمان (عج) غیر از اون دروغ ها ها حرف شعر مانند رو میگویم که خیلی کم شده و دیگه کسی صرف نمیکنه براش مثل جناب مرحوم آغاسی شعر بگه و پا به میدون بزاره و خلا وجود نداشتند یگانه ی عالم رو پر کنه در بین ما و امام ما شک نکنیم که تنهاست بالاخره و عاشق که نه ولی منتظراش کیان؟ و اصلا غیر تخصصی شده حالا یا میخواد وقتش رو پر کنه طرف با یه داستان سر هم کردن یا قصد و غرض داره یا هر چیز دیگری جزراه باز کردن که در مورد امامش صحبت می نماید انتظار چیه؟ انتظار شاید یعنی همین راه بازکردن برای یه  نفراینکارهم تخصصی است یعنی راهی که بازمیکنم برفرض مثال بنده باید بااون راهی که شما میخوای باز کنی برای خودت یکسان باشه  و هدف آمدن یک عامل معصوم در میان ما باشه نه اینکه راه خودمون رو باز کنیم متاسفانه کاری که داره انجام میشه به نام حضرت.

و جناب آغاصی میگفت که نام تو بردم لبم آتش گرفت این دروغ نمیومده تحویل ما بده این داشته از عشق میسوخته و برای خودشم مهمه  اینو هم حالا میگیم گفته تا اهمیت کارش رو برای ما بازگو کنه که حقیقی است ولی امثال آغاسی چه شدند شده اند یه سری آدم های کثیف الان و دیگه صرف نمیکنه امام زمانی هابراشون که پاشن بیان برای ما شعر امید بخونند و ما هم گمشده ایم و این خلا پر نشده برای ما نبودن امام در بین خود و اصلا داریم رو به سوی جایی میریم که بگیم آمدنش افسانه است در صورتیکه باید امید ها خیلی بیشتر باشه. الان در ایران خودمون عرض میکنم نه اینکه جهان شاید توی سوئدی سویسی جای باشه برای ایشون که در بین مردم عادی توجه کنید که میگویم مردم غرض دارم که میگم نه مرض ها جایی باشه خلاصه که تا حدی امام زمان رو قبول کنن نه تا حد جان ها تا حدی که غیر مسلمونا می پرستند و عقلشون اگه شراب نخوردن بکشهخلاصه ولی توی ایران ما نه توی ایران ما کسی حتی امام زمان حق نداره قدرت نمایی کنه و گفتیم امام زمان متاسفانه تنهاست بنابر این باید اقدر ما بکشیم دوری و ظلم و ستم را تا بپذیریم که امامی لازم داریم الان نگاه کنید کشور عراق آماده تر از ماست و قدرت بیاد توش سرکوب نمیشه و به خاطر از یه طرف ضعفه ولی خوب تا آقای خامنه ای رو داریم غم هم نداریم که سرکوب بشه حکومت مهدی (عج) ولی بالاخره شوخی نداریم میشه دیگه بین مردم و اگه بخوایم حکومت مهدی (ع) رو در ایران خودمون پیاده کنیم باید جلوی چشم عراق و نیروی مسلح کشورمون یه انقلاب دومی بین خودمون رخ بده که فقط توی ایرانی که این همه ادعا داره حکومت عدل بر قرار بشه.و خلاصه اتتظارها به فساد کشیده شده همشم روضه و گریه نیست بله بخش عظیمی از انتظار عشق بازی است بین ما ولی خوب بچه ای که نمیفهمه چی و سنش کمه و رابطه ی خودش با امامش رو فقط از طریق فساد و گناه جامعه درک کرده این باید یه سری اردوهای فرهنگی بره به نظر من تا اینکه از روش های دلگیر که اگه باقی مونده باشه در مورد انتظار بشه باش صحبت کرد و صدا و سیما هم مبتذل شده اصلا یه جای تنگ و تاریک در نظر گرفته میشه برای برنامه های امام زمانی و درک نمیشه.

gonah

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۴ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

ایام ایام شهادت حضرت زهراء(س) است و من حس بدی نسبت به خودم دارم در مجالس که شرکت می کنم انگار پرتم هم تو مجلس هم توی زندگانی اصلا مخصوصا و اشرفیت نداره حضرت در کارم انگار و خیلی رنجودمشون حس میکنم خدا ازم بگذره  و انگار اصلا فاطمی نیستم و زیبنبیم بیشتر اصلا دور افتادم از درگاه حق تعالی و رابطه نمیدم یا هم به خاطر خوبی های بچه هاس که خیلی بالاتر از منن و پاکتر و مومن تر و من مثل اونا پذیرش نمیشم یا هم اشک های جوان ها رو دیدم و غبطه خوردم ولی هیچ احساس مادری نسبت به حضرت در مقابل من ندارم و برعکس میگم نکنه جز دشمن هاشان باشم خدایی نکرده وشده باشم آخه من خیلی گناه کردم و جدای از گناه بعضی چیزا هست که جبران شدنی نیست و آدم نمیتونه حتی اگه توبه هم کرد مثل اون جوان پاک و نوجوان که تازه وارده نیست و مکتب حضرت زهرا به نظر من مکتب حر شدن نیست که بتونیم برگردیم و با یه شهادت کار تمام بشه بره پی کارش و امام حسین (ع) دستش بازتره برای ما مردای گناهکار رده خارج همین

radical

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

ما که شوخی نکردیم عده ی زیادی از افراد جامعه توی دنیای سیاست شما و از لحاظ حکومت داری که نه ولی دولت داری که دولت هم خیلی بدش نمیاد ظاهرا حکومت داری کنه و دستش تو کاسه ی وزارت خونه ها مثلا اطلاعات بره و از جنبه ی قدرت وارد بشه بگذریم شوهی نداریم که عده ی زیاد از مردم سست ایمانند و باید گول بخورند و راهی هم نیست بگذریم از اینکه دیگه بصیرت و مصیرت سیر سعودی داشته و افراد خودشون یه سری آدم های بصیرتی پرورش دادن و فردا پس فردا اسم بچه شون رو هم میخوان بزارند بصیر خلاصه دولت ما ماشالله با رهبری جناب رئیس جمهور یه سری آدم های زیرک و رند هستند و رندی هم مرتبه داره یه موقع نباید بزاری که دیگران از کارت با خبر بشن و نقوذ کنند داخل و هرچی داری و نداری رو بربایند باید شیره بمالی که جلو نیان ولی گفتم مردم ما بصیرتشون رفته بالا و با این بادها نمیلرزند و حزب الهی ها هم زیاد تفریط کردند چطور یه موقع بود که امید و چشم امید ما حالا بگدریم هنوز توی آمریکا حتی و اون سری عادم عایی که عقلی مقلی دارند هنوز تو آمریکا حالا ما میگیم آمریکا مردم های دیگر جهان هم چشم امیدشون به رئیس جمهور فعلی ماست هنوز حتی با تیلیغات ضد ایرانیولی چه شد عده ی زیادی حالا یا منافقانه و پنهانی یا آشکارا کمر همت به زمین زدن و دشمنی با دکتر محمود خودمون بستند؟ یعنی دیگه از حق دفاع نمیکنه؟ یا موضوع چیز دیگری است خوب گفتیم عده ی زیادی رو باید سرشون شیره مالید چون اگه امام زمان (عج) هم تشریف بیارند ان شالله جمع کثیری همت میکنند به دشمنی با ایشان و نباید ایشون(رئیس جمهرویا) انتطار داشته باشند با توجه به بصیرتی که بدم جا افتاده اصلا بگذریم اینکه ما باید زیر پر وبال رئیس جمهور فعلی رو بگیریم و اگه اشتاباهی چیزی هم پیش اومد باهاش باشیم و با هم درستش کنیم درسته دیگه یه خورده عقلمون رفته بیشتر شده جمعی ولی نباید به فردی با این سابقه خوب کاری بزنیمش زمین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این نظر منه حالا که خودش خواست 4 سال دیگه رئیس جمهور بمونه خوب خودش خواسته دیگه که رنج بکشه حالا ما ضدش نباشیم چون خیلی ایشون مخصوصا تو جهان ما رو سربلند کرد حاظری شما حرب اللهی پاتو بزاری تو آمرییکا و جلوی دشمنان ضد سیاستشون حرفی بزنی به نظر من یه دستشویی هم نمیتونی اونجا بری نه کارهای بزرگی کرده ایشان به نظر من.

dandon

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۶ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

اصلا کلا خیلی نظام آموزشی کشور و مدارس جای گله داره و یه روز داشتم بهش فکر میکردم که بچه رو چی دارن به بار می آرن این نظام بگذریم.

امروز صبح نمازامو خوب خوندم بدون پشت کار خودش ذکر میومد لب دندونام و لب و لوچم و نمیخواست خودم سعی کنم و فکر  کنم و ذکری رو حتی متناسب به خودم و احوالاتم بگویم خودش داشت میومد حالا دعای شماست بماند!!!

خلاصه توی مدرسه میان میگن بچه درس بخون هی بخون بخون بخون انگار سیر و سلوک بچه توی اینه که تنبیه بشه و هی درس بخونه و خودش هیچوقت نباید از سر شوق بره یا باید عادت کنه خرخون باشه از اول تا دیگه بیمه بشه. خلاصه به دلش نمیاد که بره از شوق بخونه بعد که دنبال علاقه میره و درس رو طوری میخونه که علاقه داشته باشه و جذاب و شادی بخش باشه حالا به هر روشی که خودش میدونه خوشش میاد بعد که اینطوری میخونه یا نمره ش کم میشه یا روش غلطیه از نظر کلا همه یا هر گو دیگری پیش میاد و دوباره بچه درس بخون!!!

بعد بچه میبینه ازاین راه نمیشه سعی میکنه سر کلاس فعال باشه سوال های خوب بپرسه کلا دارند روی پشتکار بچه که درس بخونه و یا یه کار شیرینی بلد باشه و یه کاری  بتونه بکنه از پیش خودش کار میکنند سیستم ما این نشد بچه میگه یه جای دیگه پشتکار داشته باشم تو ورزش تو سوال خوب پرسیدن حتی توی خنداندن معلم و دانش آموزا تبحر داشته باشم چرا چون پشتکار میگه و سیستم آموزشی وگرنه من یه موجود به درد نخور خواهم بود در این صورت باید به طوری خودم رو نشون بدم دیگه.

در صورتیکه امروز من نمازم رو خودم تنها نمیخوندم به دلم میومد و ان شالله ادامه داشته باشه ذکر خدا بر لبم و خودش بیاد نه من برم سرچ کنم و دنبال استاد باشم و ... البته خوبه اینکارا ها ولی خوب شرط داره.همین

خلاصه شما نگاه بکن به عقب مونده ها این ها پشتکار دارند آیا؟ حرفی که میزنه ازکجاست. بله اگر خدایی نکرده کار زشنی کرد گناهی مرتکب شد این کار خودشه شاید اگه کار شیطان نباشه ولی صحبت هایی که میکنن زاری گریه هرچی اینا از سمت خداست من عمدا گفتم عقب مونده ی ذهنی که دلشون پاکه و حرف هایی میزنن که مورد قبول شماس نه مثل من و شما قبولش دارین و مدل بارز غیر پشتکاره..

dfsaf

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۱۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بله خلاصه این تا بالا بیاد وبلاگ و آماده ی نوشتن بشه یه خورده وقت میگیره (کلاس نمیزارما) تو این وقتا دیدم اوضاع شلوغه بعد پرسیدم حسابرسی آخرت آسونتره یا حسابرسی دنیا؟؟ بعد جواب اینکه آخرت آسونتره(نسبتا به کسی که محاسبه میکنه) ولی سخترم هست(برای ما)!!!

خلاصه ی مطلب داشتم امروز از معازه ی ساندویچ فروشی چیزی یاد میکردم بعد گفتم به خودم فلانی(علی) (البته حالا دارم میگم چون دارم مینویسم میخوام قشنگ بشه) خلاصه اگر بخوای کار کنی حاظری توی رستورانی مغازه ای چیزی کارکنی یا یه جایی که مثل عروسی ها شام درست می کنن میدن به خورد مردم؟ کدومش رو انتخاب میکنی خوب مشهوریت توی مغازه ی بیرونه نه تو عروسی و عزا پختن یا جایی که دیده نمیشه و تبلیغ نمیشه هنرت خلاصه این شد که امشب هم خوابم نگرفت و در حال حاظر دارم تایپ می کنم بله مشهوریت ممکنه پول بیاره ولی ممکنه آسیب هایی هم داشته باشه اومدیم و بد مشهور شدی و در غیب کارکردن هم حقوق معینی داره و میزان معمولا ثابت تره البته اگر به عنوان کارگر ثابت حقوق بگیریم و در اون صورت مشهور شدن هم ثابت ندند یا مغازه مال خودمون باشه  خلاصه نمی دونم سر در آوردید از این جمله ی آخری یا نه ولی اصلا مهم نیست چون چیز مهمی نبود داشتم میگفتم اگه مغازه دار خودت باشی یا مغازه دار به عنوان ثابت هیشگی پول بهتون نده یعنی بستگی به مشتری ای که میاد کم و زیاد بده در اون صورت داشتم میگفنم خلاصه من که تو فکر مغازه باز کردن نیستم روال زندگی خودم رو میگم مغاز ه ی وبلاگ خودم رو میگم شاید فردا یکی خوشش اومد گفت بیا همکار ما شو اگه بیکاری برم مشهور بشم یا الان مشهورم اصلا. اصلا ولش کن یه شهیدی نوشته بود تو وصیت نامه شون که هرگاه خواستی مشهور بشی مشهور نشو وهرگاه دلت نمیخواد مشهور بشی برو مشهور شو. شاید اینجوری نوشته بود با کمی و کاستی ولی من موندم با این احوالاتم که اولا وبلاگ نویسی که میکنم مشهورم یا نه دوما مشهور بشم؟ سوم اصلا دلم چی بخواد باور کن گیر کردم توش.


cxzxc

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

ببین سیستم پیچیده است و درسته این و حالا میگم چرا پیچیده است ولی حالا ما نمیگیم کسی که شد مثل امثال ما بازگرداندنش دست حضرت فیله نه میشه دوباره کسی که دچار خودبینی و شرک خفی و گناه در خفا شده روزی برگرده و ما ننشستیم واقعیتش از ته دل با ندامت برخورد کنیم آخه کسی که نادمه و پشیمونه رو دیدی؟ نمیخوام زیاد توضیخ بدم شرمنده است داره خجالت میکشه حالا حتی خجالت کشیدنم توعی مرض حساب میشه شاید توی روانشناسی ولی نه یه حس دیگری داره و همین هم هست که سرش پایینه میگه ای خدا یعنی تو منو میبخشی تا یکی مثل من که میگه ببخش (دستور هم میده) و خداش رو یه طور دیگه در نظر داره خوب این یه دلیلش که میگم سیستم پیچیده است همین شد که خداش رو یه طور دیگه در نظر میگیره و خداش با خدای من و تو فرق داره (یا رب الحسین) خلاصه ی مطلب یه دلیل دیگرش هم اینه که طرف نشسته در خلوت گناه کرده پیش خداش و از خدا رد شده از بلوغشم رد شده نشسته عکس اونجوری نگاه کرده خوب این عادت کرده و شرک خفی ریشه زده حالا شما چی میگی؟؟ حرفی داری؟؟ این با خداش کنار اومده یعنی دعواش شده یا ممکنه بگه خدا منو میبخشه یا هر چیز دیگری بگوید ولی خلاصه این کارشو کرده دیگه حالا شما پاشی بیایی تو خلوتش خوب شما ممکنه خیلی خوب باشی مستجاب الدعوه باشی فشار بیاد روت که ببینی بنده ی خدا اول جونی داره چه زچر هایی میکشه آخه میدونی دوری از خدا و شرک خفی خیلی بده و خیلی بده که آدم توی گناهاتش با خدا کنار بیاد و خدای تو یه خدای دیگست همین دیگه چه باید کرد حالا؟؟ دعوا رخ میده این براش دعا هم بکنیم تا خودش نخواد عوض بشه میخوای شما چه کنی؟؟ میگم سیستم پیچیده است.

vnn

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

دفعه ی قبلی که رفتم مسافرت پیش بابا بزرگم صحبت هایی شد میگفت داستان معراج پیامبر (ص) که چندین بار کم شد از مقدار خواندن نماز های یومیه تا اینکه دیگه پیامبر (ص) روش نشد که کمتر ازاین بکنتش خلاصه میگفت نماز شفع و وتر خوندن که خدا در قرآن با رمز آوردتش و فرموده والشفع و والوتر و یه گام کمتر از نماز صبح خواندتشون اقدر ثواب داره و خودش اون روز صبح دیدم با این پای دردش پاشده بود از خواب و با این گوشی که از 20 سالگی دچار مشکل شده بوده و ناشنوان الان چند دقیقه قبل از نماز صبح این سه رکعت رو خوندند و تعریف که می کرد میگفت من نمیشمارم و همینطور العفو میگم تا بتونم تو قنوت نماز وتر خلاصه این شد که ما امشب به خاطر اینکه زیادی روز قبلش که دیروز بشه خواب بودیم بیدار موندیم و گشتیم توی فیلترنت خلاصه این شدد که نمازه رو هم خوندیم:

بابا من دیگه خسته شدم از بس به گناه گذشته م فکر کردم و کاری هم از دستم بر نمیاد انگار راه بخشیده شدن از خودم نیست باید یه خورده خارج شد از خود برای گناه دیگران استغفار و توبه که نمیشه ولی دعا کرد که بخشیده بشن توی همچین نمازهایی بله به یاد یه آدمی که گناه کرده یا شکلش مثل گنهکاراست رو گیر آورد ترجیها از نزدیک و العفو یا استغفار رو به یاد اونا گفت. چه میدونم دیگه......................

شمام به یاد من استغفار کنید..


udrgfww

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان وضع اقتصادی که هیچ منظورم سیاست اقتصادی الان با چندین سال گذشته رو در نظر بگیرید که چه وضعی داشتیم والان داریم آیا پیشرفت کردیم؟؟؟... خوب ببین سخته از نظر من و دید کلی کوچک من حرفهای گنده زدن اما میشه جند نکته رو به راحتی فهمید ضمن اینکه مجبورا به این وضع رسیده ایم و پیشرفت های بزرگی انجام شده و میگم که مجبور بوده اند دولت ولی شما در نظر بگیر

چند سال پیش افراد میگفتند که به به بریم مثلا یه کارخونه ای بزنیم یا یه شرکتی (حالا صرفا برای پولدار شدن) ولی الان اینطور نیست طرف که بیکاره مثل من اصلا امیدی نداره که خودش یه کاری پیدا کنه حالا نون و آبدارش بماند دیگه و خیلی امید کم شده در صورتیکه باید دولت با پیشرفته تر شدن فضا رو باز کنه برای شرکت خصوصی که نه برای مردم که هر کی از هر جا با هر رتبه ای بتونه پولدار بشه و همه ی سرمایه های کلان و بزرگ رو جمع نکنه یه گوشه البته ما میگیم مجبور شد دولت ما اینکارارو بکنه تا از مافیای شکر مثلا جلوگیری بشه و یه عده که پولدار شدن قدرت طلب نباشند والکی بازار رو بدست نگیرند ولی این راهش نبود که راه بسته بشه و یکی مثل من امید نداشته باشه که یه شغل خوبی بدون تحصیلات و نه شرکت عمومی و نه خصوصی و شغل آزاد شغل مناسبش رو به غیر از مافیای دولت آزادانه به صورتیکه وابسته به هیچ حزب و گروهی نباشه در مملکتی که آزادی موج میزنه پیدا بشه کاری براش و ما ناامیدیم یا باید ارتش باشه یا سپاه ما که اصلا سر در نمی آوریم از این چیزا و خبر نداریم.

بماند............

یادمه خانم معلمی داشتیم و اون وقت لباس مخصوصی می پوشیدیم مثلا آبی و شلوار خاکستری که از جاهای مخصوصی که گفته بودند میخریدیم و اونیفرم مخصوص خویش داشتیم. بماندیکی از بچه ها بود که شیطون هم بود همیشه دعوا میکردیم و از این حرفا پیراهنش از توی شلوارش بیرون میومد همیشه بعد اینو میخواستم دو ساعت بگم که خانم معلممون بش میگفت :که انگار هندونه فروشا است شلوارت رو درست کن.و اینطوری خطابش میکرد ولی خبر نداشت که برای یکی مثل من الان تو این زمون که شغل های کثیف و به درد نخور زیاد  شده و نه حالا شغل کثیف مردم دیگه به فکر جمع کردن سکه افتادن و شغل های کاذب و بانک ها هم که سودشون از وام دادنشونه و کاذبه کار وخلاصه اوضاع الی هست چقدر محترمه توی این اوضاع کساد کاری یه نفر وانت گرفته و هندونه داره میفروشه و چقدر با این کلک ها و دزدی ها و شغل های کاذب چقدرشریفه کارش و پر اهمیته کار یه هندونه فروش توی وضع فعلی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

و یه دلیل دیگه هم که یادم اومد الان جنس چینی بود که بله مردم رو فروشنده به بار آوردن فروش جنس ارزان چینی خوب خوبه ولی کی کار میکنه پس و اونی هم که کار میکنه میگه چرا کار کنم با سرمایه ام میرم سکه میخرم حالا داری بابا تو هم؟؟ و مردم به کجا دارند میرند. جنس ارزون خوبه و من حسابش که میکنم میگم اگه بتونم جنس خوب تولید کنم اصلا خودم گران میفروشمش چرا ؟؟ چون زحمت کشیدم وقت گذاشتم چون شما کار نکردید به جای من عرق منو ندید که و نمیتونید قیمت بزارید اگر من کار کنم روی کارم و همینه که ارزش داره کسانی که کار میکنن توی این مملکت و عرق میریزند تا کسانی که پول میشمارند اگه همینطوری بزارنش زن چینی ارزون مهریه و قیمت مسلمون هم به بازار میاد.


ghsghf

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

نه اینکه حوصلم سر رفتیده داشتم قرآن میخوندم بعد گفتم یه مطلبی و یه سری چیزایی باید در مورد یاد بگویم و حالا دقیقا نمی دونم چی میخوام بگم بزار یه کم فکر کنم..

البته یاد با اون یادی که میگویم فرق داره و یاد کردن رو باید یه وارسی و بررسی ای بکنیم دقیق!

از کجا بگم؟بله ما یاد خدا داریم می کنیم که نماز میخونیم و جز یادی چیز دیگری نیست یعنی هستا ولی خوب.

بعد اینکه ما قرآن که میخونیم در لحظه ای که میدونیم داریم پرواز میکنیم یا اصلا حالت عادی یا داریم اشک میریزیم یادی از امواتمون  می کنیم اینم یه نوع یاد کردنه که به واسطه اینکه یادشون کردیم و اسمشون رو بردیم در دل و نیتی هم داشتیم تقی به توق میخوره و میرسه بهشون.

پس ببین حالا که برخورد داشتیم خوبه اینطوری بگیم که نباید هر چیزی رو یاد کرد ما که برای خدا کاری نمیتونیم بکنیم خدا نشسته یعنی امام زمان (ره) نشسته روی صندلی و ما داریم یادی ازش میکنیم همین دیگه نه زورمون میرسه که دست خدا رو بگیریم نه بوسش کنیم نه ناز و نوازش فقط تنها کاری که توی نماز که بالاترین ذکر هست و معراج مومن هست داریم عمل می کنیم یه یادی هست و این شعله و یاد ان شالله از دل هیچکس خاموش نشه.

ولی بعضی مواقع هست که عمل صالح انجام  میدیم که اونم موجب رضای ایشان هست مثلا یتیم نوازی مهر و محبت گل دادن به کسی اینا دیگه عمله دیگه و یاد نیست.

گفتیم ذکر بهتره در مورد خدا اصلا یاد به کار نبریم همین ذکر خدا رو به کار ببندیم چرا؟ چون ممکنه شما تو خونه نشستی دلت با خداست و ذکر نمیگویی هم در ولی یاد خدایی خوب همین ذکره دیگه همش که نباید سبحان الله الحمدلله الله اکبر گفت البته دائم الذکر هم که باشیم دست خودمون نیست یعنی متقی باشیم میتونیم هر یادی بکنیم از خدا ولی اگه مثل من گنهکار باشی سیمت وصل نیست که بخواد متقی باشی.

اینم از این دیگه همین دیگه یه یادی هم هست که ما خودمون میکنیم که میشه = یاد ایامی که در گلشن صفایی داشتیم که اینم با ذکر فرق داره دیگه. حالا چه طوری تقسیم کنیم یادمون رو اگه وصلیم و دائم الذکریم و دائم الفضل و دائم الاجابه خوب کاری نداره در این صورت یه نگاهی به بنده ی رو سیاه بد اخلاق کثیف باندازید و یاد کنید از من دیگه این که دیگه کاری نداره تو فکر چی هستی آمریکا؟ اسرائیل؟ چرا یاد خدا رو ول کردی چسبیدی به 4 تا خبر نمی دونم چیز البته من از این دید نمیگویم که نخونید و وقتتون رو تقسیم نکنید ها نه از این جهت میگم که چرا برای من دعا نمیکنید!!!اینم آخرش به خودمون وصل شد انگار

البته اینو هم بگیم بعد از آخرش که چه بسا ذکرهایی رو که سبب خیر و منفعت و عمل و پشتکار و توبه و انابه و ثواب و همه چیز میشه با این نماز دیگه داشتیم ظاهرش رو میگفتیم که ذکره ولی اومدیمو عوض شدیم!حالا

hvgg

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز صبح البته هنوز صبح هست که دارم مینویسم اما خوب داشتم طبق روالی که یه مدتی هست همینطوری در پیش گرفتم ذکر قرآن مجید حالا بد نیست بگمش که نوشته است توی کتابی که : هرکس در صبح سه بار بگوید اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و سه آیه ی سوره ی حشر را بخواند خداوند 70000 فرشته بر او موکل می گرداند تا او را از جمیع آفات نگاه دارندو تا شب بر او درود فرستند و اگر در آن روز بمیرد شهید مرده است در شب هم بخواند همین منزلت و ثواب به او داده شود.

و البته از روی حدیثه و کتابه هم معتبره و اون سه آیه آخر سوره حشره.

خلاصه ما گفتیم اعوذبالله من الشیطان الرجیم سه بار و یاد این ملعون فی الله و به قول الله افتادیم بازم!!!

کی چی؟؟

حالا میگم نوشتمش روی کاغذ و این بار لازم نیست که فکر کنم و تایپ کنم هر جا راحت بودم عوضش اگه خدا خواست میکنم ولی آماده دارمش:

آدم خوبه یه خورده قرآن بخونه الان شما نگاهی بکن به داستان انحراف شیطان که چه شدهمه چیز نفهته است میبینی یکی میگه مغرور شد یکی میگه حسادت ورزید یکی میگه متکبر شد یکی میگه خودبرزک بینی و صفات دیگه که یادم نیست مثلا دروغ خوبه؟ خلاصه همه هم راست میگن این چش شد شیطان لعین بالاخره در عرض ایکی ثانیه و هچنین بعد از ایکی ثانیه چش شد در دنبالش که به جای توبه کردنش و به جای اینکه سر به زیر بشه (پس تواضع هم نداشت!!!) و استفغار کنه(مستفغر هم نبود!!!) بود تو رو خدا یا نبود که من دارم میگم؟؟؟

خلاصه به جای اینکارا توهین کرد به خدا اصلا که بازش می کنم که چی گفت.

حالا گیرم بر حضرت آدم (ع) که یه بار گفتیم به منزله ی کعبه بوده ایشون برای شیطان که ما هم سجده میکنیم به طرف کعبه حالا گیرم سجده نکردی میر فتی به جای آدم همونجایی که 5 6 هزار سال سجده کرده بودی همونجا سجده می کردی و به همون رسم گذشته (پس ببین کینه هم داشت نسبت به آدم!!) خلاصه میبینی اومده گفته که من همشون رو گول میزنم حالا به جای اینکه بره توبه کنه ها(توهین هم کرده انگار!!!) بعد حالا که توهین کرد بود که خدا بهش گفت تو رانده شدی برو گمشو از درگاه ما بیافت(حالا چه افتادنی هم میوه هم اگه زمانش بیافته .... حالا بگدریم کار نداریم) خلاصه و خدا به ما بنده هایی که داریم ناامید میشیم می فرماید که ناامید نشید ای کسانیکه اسراف نموده اید در گناهان و بازگردید دیگه!!!  و به شیطان میگه تو رانده شدی برو گمشو (در قرآن میگه ها) خلاصه و حتی میبینی خودش رو عالم می دید شیطان عالمی متکبر که از عالم های دیگه بالاتره چون فرشته ها زیر دستش بودند یه زمانی عالمی که آدم (ع) رو که دید و فهمید چه خبره و گفت به خدا که همشون رو گول میزنم(بالا هم دید خودش رو!!!) حالا هنوز آدم زندگی نکرده که آزمایشش کنه ها ولی می دونست شیطان که چه خبره حالا یا از دیگر فرشته ها شنیده بود یا یه سری آدم های دیگه قبلش آفریده شده بودند اینم هست ولی چه طوری از بزرگترین سیستمی که خدا آفریده به نام بشر و انسان با خبر بود که میشه گولش زد جز مخلصین و خدا هم خودش قبول کرد که میتونه اینکارو بکنه ولی راندش از درگاهش بالاخره خوب عجیبه معلومه شیطان هم کسیه و ما چی بگیم بگیم جاهله؟ نه میگیم خدا از دستش ما رو نجات بده و از فریب و نیرنگش

توی همون کتاب (تحفه ی دانشجو) نوشته بود که  ده مرتبه این ذکر رو پیش از طلوع آفتاب بگویید و گمونم حدیثه و اعتبار داره چون تو اون کتابه هست:

((اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله ان یحضرون انّ الله هو السمیع العلیم))