اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۴۴ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

پرستش بدبختانه

يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۲۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه مساله ای هست حالا من تخصص ندارم فقط فضاشو میگم وراه رفته شده است که عرض میکنم که یعنی صحبت و تحقیق بشه و اون تحقیق درمورد فردی است که الگو شده و یا داره پرستش میشه این دیگر خودش نیست درسته فضاهایی داره ولی اعمال و کردار و صحبت هاش داره یه عده رو نه راهنمایی ساده بلکه یه عده دارن میپرستنش و این حدش متفاوته یعنی بعضی ها پرستششون اینطوریه که خوشبین و اعتماد دارن یعنی یارو قیافش رو ببینن همین عکسش رو فیلمش رو صداش رو براساس ظاهری حتی یه چیزایی و هدایت هایی و اسراری حالا بسته و بستگی داره می یابند این افراد یعنی مثلا یارو داره حرف عادی میزنه تو جمع ولی انگار داره طرف رو هدایت خاص میکنه و جوابم میابه طرف خوب این خطرناکه ولی یکی دیگه پرستشش طوریه درجای دیگه که طرف اگر اشتباه کنه فتنه میشه یعنی یه جاهلی فکر میکنه اگر یارو فحش داد منم باید بدم خوب این دیگه خطرناکتره وضع و یه عده ی فتنه گر سواستفاده میکنن اصلا مسئله ی پرستش در عارفا هست یعنی من بابا بزرگم تو خونه داره با مادربزرگم حرف میزنه صحبتش الهام بخشه به من و این عجیبه و آخوندا همینطور پرستش میشن و هادی اند و طوری الهام گرفته میشه از بزرگان که خاص هست و اصلا زن روا است که شوهرش رو بپرسته ولی عادت میکنن به هم و دشمنی بینشون میاندازن مگر شوهر اولیای خدا باشه و رندانه عوض کنه و بتونه خودش و زنش رو رندانه به بهشت ببره و طوری که زنش نفهمه که این داره بازیش میده بازی رستگاریت ولی شرایطش رو در نظر داشته باش من حالا نمیدونم این الهامی که از عارف در کلام عادی صورت پذیرفته و ایشون داره سخنرانی و حرف عادی میزنه ولی من الهامن تو دلم حرف دیکری رو خدا میاندازه به موجب بزرگی طرف حالا این عارفه خودشم متوجه هست که ما همزمان یه چیز جدیدی و خاصی فهمیدیم که بستکی داره چقدر قوی باشه و حال داشته باشه و بخاد پیگیری کنه و به ما فکر کنه یا نه  و طرف دیگه خودش نیست و تقدیرش و آزادیش سلب شده ولی خدا اجرش میده و جوان ها هم نباید پرستش بشن عموما و خطرناکه ناپخته ان خوب یه کم در این مورد حرف بزنیم خوبه و البته باید گفت هرجا که نوری از اهل بیت و قرآن و دعا باشه اینطوریه یعنی داری قرآن میخونیا ولی ممکنه یه مسئله ی دیگه بفهمی و ساده بگم خدا به دلت می اندازه اون خدایی که گمش کردیم!!!

هیاهوی عکس

شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۴۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امشبی چند ده دقه پیش داشتم این عکسرو در یکی از همین برنامه های اجتماعی که اسمش چتیمیتی هست نگاه میکردم گفتم عکسش رو بزارم که اگه گفتیم مثلا منظره فکرا بد نباشه ما قبلانم در ضمن فضایی داشتیم که همش فکرها با نوشته هام اکسی بود و اون موقع وبلاگا کمتر بود و سلطه چیز دیگر بود و فاجعه بود نمیشد حرف زد و آدمای قدرت دارم وضعشون بد بود در اینترنت چون هم فیلتر میکردن هم نظرات و عمده کارشون بود و همش فکرا خراب مام گویشمون یه کم مشکل داره و حتی صواستفاده میکردن در جاهای فساد از نحوه نوشتنم که بدبختی ای ما کشیدیم و نظرا بهم بد بود و بدبین بودن نسبت بهم که گذشت حالا کار ندارم میگفتم آقا ما داشتیم میگشتیم بین عکسا این عکسو که دیدیم به دلم خورد از عالم بالا که خودت زیبا ببین عکس رو یعنی کاری کن که در فضا قرار بگیری و جالب باشه برات درصورتیکه عکس زنان هیجانش لااقل برای من توجه بیشتر جلب میکنن اینا که کم اهمیت میشه و خوشمون نمیاد از این عکس منظره که گذاشنم در دید اول با نگاه اول ولی باید کاری کرد که خوضموم بیاد و برداشت و وقت و کار کرد و گذاشت روی عکس منظره که اگه مطابق میل هم نیست یه کم فکر کنیم و همینطوری ساده از عکسه نگذریم یعنی الان شما میدونید که شبکه ی اینستاگرام میلیون ها و میلیلردا عکس داره که جوانان ساده از کنارشون رد میشن و اگه نگاه کنید به عکس که در واقعیت بریم زیر درخت چای بنوشیم خعلی حال میده تا ساده ازش بگذریم البته من خبره نیستم که عکس و صفحه ی مجاز تا چه حاد باید به واقعیت ربطش بدیم چون خعلی موقه ها فریبه فوتوشاپه یا حتی فوتوشاپ هم نباشه عکس که البته حقه اش بدبین کرده مارو نسبت به عکس واقعی گذشته از این محدودیت ها و فیلترهایی من دارم که به واسطه اش خودم رو مثلا اگه زن خوشکلی ببینم عکسش رو جلب توجه آنچنانی نمیکنه و در خیال صاحب نمیدونم زنه رو که بگم به خودم آیا من باهاش ازدواج میکنم مثلا یا خیال ببافم که خدایا یه حوری مثل این بده اینکارارو من تو عکس دیدن نمیکنم و وقت نمیزارم و صاحب خود و واقعی نمیکنم که اگه در شرایط واقعی این زن بیاد چه خواهم اصلا خیال نمیبافم و از عکسا میگذرم و اهمیت نداره ولی اگر با یه دختر عجوزه ی زشتری روبرو بشم ممکنه قلبم بزنه در واقعیت میگما و خعلی به جوانب کار حظورا که کنارهمیم مثلا فکر میکنم و فکرم رو مشغول میکنه اگه حظوری در خدمت دختری برسم یعنی اگر مشغولم هم نکنه منتهی بیشتر از عکس اهمیت میدم به موضوع که نمیدونم باید در عکس های مجاز هم وقت بزارم برای اهمیت دادن به موضوع آخه عکس دختر و زن مردم که من صاحبش نیستم ولی باز باید به جوانب کار فکر کرد حالا نه عکس دختر مردم بلکه بهذجوانب محیط که خوشم نیومد ولی کاری کنم کهدمنظره رو در واقعیت ببینم ببین چه حالی میده در این منظره بشینی و طبع شاعرانه تم گل میکنه در این تصویر اگر واقعا بری این بهشت رو پیدا و خیالم دست یافتنیه یعنی میگن بزرگان که مجاز پلی است به واقعیت ولی ممکنه تحریک عکس مجاز اگه زشت باشه خوب بله ضرر میزنه باید خوبی هارو دید بالخره البته من خودم اینطوریم و ممکنه کار کنمذعوض شم و ممکنه شما فکرت خوب باشه و مثل من نباشی و پاک باشی دو سه سال پیش قبل از که از خودم فیلم سخنرانی بگیرم فضام بدبود روحی و اذیت شده بودم بعد با شخصی به نام نورعلی الهی در اینترنت آشنا شدم که این شخص میگفتن روانی بوده و حرف ضدش زیاده یه کتابش رو اونموقع که خوندم نوشته بود که تا حدود شاید حالا یادم نیست کمتر از صدسال دیگه دستگاهی ساخته میشه که فیلم های ایام گذشته که فیلمبرداری نشده رو نشون خواهد داد و همه چیز رو عالم خودش همه چیز رو ضبط میکند که در تلوزیون ممکنه نمایش بدن حالا شاید حرف ماله بیش از شصت سال هفتادسال پیش باشه حالا کار نداریم اگر ما فیلم عاشورا رو هم بهمون نشون بدن ممکنه گریه نکنیم اقدر وضع خراب باشه تا واقعیت ولی بعضی عرفای خاص دیدن ماجرارو

تمدن

شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۰۶ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

من بی تو چیزی نیستم یکی از چیزایی که باید در نظر گرفت اینه که یه عده شمارو باید درک کنن و خط فکریت رو میدونن و این نیاز ماست چه امام زمان چه یاران باوفایش خبر دارن که درد ما چیه ما الان کجاییم و آیا درک میشیم و شناخته میشیم یا نه و نباید این هارو راند که شما مثلا جاسوسید بلکه اگه درک نشی سیستم اشتباست و روانی میشیم واین بزرگواران هستند که کمک و یاوری و درکت میکنن که خعلی لازم بجا وخوبه و البته این یاران خاص هستند همیشه مگر اینکه با گناه برانیشون و خعلی زشته وگرنه اکر نباشن غمناک میشی ولی جوانان به اصطلاح به زن نیاز دارن که منبع احساساته ولی یکی که مثل من که وبلاگ داره اگر مظلومم بشه به خاطر استادش تا بالاتر نه که خودش واقعا اعجوبه ای باشه نه ما به هم وصلیم ما به هم مریض میشیم و شما دیگه بهتر میدونید در ماجرای کربلا حضرت زینب سلام الله علیها به جتی اینکه غمخوار داشته باشه که برادرش شهید شده و مصیبت سخت وارده به جاش داشت شکنجه ی سخت هم میشد چه روحی چه چیزای دیگه واگر مثلا امامش حضور نداشت حضرت سجاد بعد خعلی دشوار میشد ما الان آدم هایی داریم که بیمار حضرت زینبند و همیشه آشفته و داغون و دیگه همین دیگه روانشناسان یه بخشی از  کارشون اینه که دیگران رو درک کنند و حالش رو بدونن و موقعیت روحی فکریشو ولی مثلا آیت الله خامنه ای ره رهبر عظیم و عزیزمون درک نمیشوند و درد و نگرانی خودشون رو در دل نگه داشتن و نمیتونن بگن و این داغ تو سینه شون هست پس نباید خعلی مقایسه کرد مثلا کسانی که میرن خارج اینا غریب میشن و یه مرتبه خواننده میشن که داخل ایران هم نمونه ش پیدا نمیشهذو غم‌تو سینه دارن چون اونجا دورند از محبت بزرگان و خوبی های ایرانی و درک نمیشن اونجا و دلشون میگیره البته عوامل دیگه هم هست ولی خعلی بده آدم درک نشه و دوروبرش یه عده باشن که هیچ حالتو ندونن و مسخره کنند و نشناسنت و اینا بده که اگه کنیم از بزرگان ممکنه دور بشیم گناه کبیره و عاق والدین و اینا که رحمت خدا قطع بشه وگرنه هرچه قدر بالا بیای کسی هست که حرف دلتو بدونه و غمخوار و همدرت باشه نه که ناشناخته بمونی و بگی بله ما فلانیم و هیچکه راز دلمومن رو و دردمون رو نمیدونه نه غلطه بالخره صاحب داریم 

واکنش عجیب فکری

شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۰۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه کم از خودم بگم اینکه این روزا یه خورده فیلم نگاه کردم و مخصوصا فیلم های کلاسیک و یه واقعیتی از ضعف و جاهلیم فهمیدم با توجه به اینکه فیلم رو ایام کودکی دیده بودم و یه برداشت داشتم ولی الان بعضا برداشت های برعکس و در آینده هم دوباره برداشت ها و فهم ودرکهام برای منی که ادعام میشه وجود خواهد داشت که اولا من اگه بگن و بیارن متن نوشته ی شش سال پیش که حالا نمیدونم چی بوده و دیدگاهم رو بیارن میگم حرف همونی که زدم و درست بوده البته ماجرا سیاسیه و سیاست هرزمانی فرق داره ولی با این وجود بازم دیدگاه عقلیم مخصوصا فرق داره و غلط بوده برداشتم از بعضی مسائل که الهام نشده و دید خودم بوده البته من کمتر گزارش دادم از دیدکاه خودم ولی باید تجدید نظر جهانبینی کنم ولی نوشته ی اون موقع تو دستم نیست اینو میگم چون بزرگترا حساب میبردن از کلامم و منو هم نمیشناختن و این ترسشون رو بیشتر میکرد  دوما چی میخواستم بگم؟ حالا اگه یادم اومد میگم چون برای که یادم بمونه دونکته رو همزمان با کلمه ی اولا شروع میکنم که یادم رفت رشته کلام بله خلاصه آقا ما امروز داشتیم فیلم خواهران غریب رو دانلود کردیم و دارم میبینم وسطش یه کتابی گفت خسروی خدابیامرز به نام خشم فرشتگان این شد که کتاب رمان رو دانلود کردم و یه سری هم به وبلاگ زدم چند نکته بگم آقا ما تو کودکی مثلا این فیلم رو اگه چندین سال پیش میدیدم و دیدم اصلا دیدگاهم اینطور نبود آهان دوما اینکه شما اگه اخبار رو نگاه کنی هدایت نمیشی به صپرت خاص ولی اثر یه فیلم بیشتره فیلم سینمایی برای هدایت خاص تا سریال و حتی تا اخبار و برنامه تلوزیون یعمی الان من دیدم آینده رو در نقش خسرو شکیبایی در خواهران غریب البته نه که بگم مثل اونه ولی شرایط و فضا رو درک کردم و اما سوما اینکه من نسبت به خسرو یه فرد عادی میدیدم و بیشتر به نورانیتی و اون زیبایی هایی که ایام کودکی شبیه به خارجی ها بودن بچه ها  مدنظرم بود ولی الان با توجه به اینکه ممکنه گنهکارتر باشم در مقایسه با کودکی ولی مشاهده میکردم که افراد بازیگر در فیلم مثلا خواهران غریب همه از زیباترین افراد در نظرم بودن و نخبه چرا اینکه رنج هایی کشیدم خودم چه خود خسرو خشکل بود چه افسانه بایگان چه خواهرا و مادربزرگه اینو من از نظر ظاهری گفتم فقط صدای خسرو معرکه بود حالا که میخونم خودم میفهمم این بازیگر نخبه بوده و الکی بزرگش نکردن و این همه بزرگداشت الکی نیست وواقعا کمبودش حس میشه وقتی میبینم که با این همه کلیپ شاگرده شاگرد خسرو هم حساب نمیشم وقتی خودم اومدم تو میدون به عنوان هنرمند بله حالا میفهمم علاوه بر /خود فیلنامه من سریال پهلوانان نمیمرند رو هم دنبال کردم اون موقه ها میگفتم این میخاد حجاب رو نشون بده و نظرم بد بود و خعلی سطحی مینگریستم ولی حقایقی رو میگن این فیلم ها که سیاست امروز و گمشده ی ماست البته اون موقه ها کوچیک بودم که میذاشت ولی حالا تازه میفهمم که باید جوانان این سریال های کلاسیک رو حتما یه مروری بکنن در خلوت و وقت بزارن که هدایت خاصی هست که دیگه الان فضای بازگشت اون فیلم ها نیست و فیلم و‌فرهنگش اسلحه ی خوب و قوی است و این سریال فضای گذشته رو خوب زنده میکنه و بازیگران مرده حتی ممکنه حجت بشن برای ما زنده ها و فضا ی سیاسی نظامی فرهنگی مدنی رو در تجسم و روان و الهام و صحبت مردگان باما و حتی ممکنه هدایت لحظه ای و غیر ناخوداگاه بلکه عینی واضح توسط این سریال ها اگه مرور کنیم مخصوصا جوان ها که ناپخته ایم و مغرور و هنوز شیوه ی زندگی کردن بلد نیستیم و دنبال استادیم و میتونیم بهتر حرف بزنیم و عمل کنیم ولی جاهلیم این ها کمک میشه بامرور فیلم وواقعا جای ما خالی بوده و فقر داریم که کودک بودیم ودنفهمیدیم و چهارم هم همینکه برداشت الان اگه جات گرم و نرم باشه یعنی فضای روحی خوبی داشته باشی با زمانی که روانتا اعصاب خورد باشه برداشت از فیلم فرق داره یعنی در آینده باز نکاتی رو میفهمیم از فیلم که الان نمیفهمیم حالا همه ی فیلم ها همینطوره اگه قوی باشه یعنی بازیگر عمدتا حرفش از بازیش در مقام خعلی بالاتری ممکنه باشه که توجهمون جلب نیست و این ها هم روزیه یعنی هر دیالوگ فیلم قوی برای یه جمع خاصی ممکنه باشه حالا کار نداریم اینو میگم که آقا شما موقعی فیلم رو‌فهمیدی که چمد تا دیالوگ و بازی در ذهنت به یاد بمونه که سخت ولی لااقل موقعی این فیلمهایی که میسازن رو فهمیدی که اگه باز جلوت بزارن بگی تکراریه و نکته ی خاص جدیدی دیگه نفهمی آخه وقتی تکرارشو هم بزارن تازه نکات باز میشه و توجهاتی که مخصوصا در جوان ها که دنبال هیجان هستن کمتر میشه در تکرار و توجه جلب میشه و اگه دوسال دیگه هم ببینی خاطره هست حتی اگر عقلت بالاتر نره ولی هر چه سن بالاتر بره حوصله ی آموزش و عقل و یادگیرث کمتر میشه و تعداد فیلم ها بیشتر مثل روزی روزگاری یا پهلوانان نمیمیرند و خوش رکاب و سریال قطار ابدی و... و آخرن اینکه نکته باز نشد اینکه آقا راهی که خسرو در زندگی واقعی و در فیلم مثلا خواهران غریب رفته چون این دو زندگی و فیلم دوتاش موثر بوده و پیش همدبوده راه تضمینیه یعنی من که هنرمندم خعلی جلو برم الگوم میشه خسرو در این فیلم که مشهور بشم مثلت پس هدایت خاص صورت پذیرفته و هرکس از ما بخاد بره جلو به این فضای فیلم حتی اگه قوت قلب هم باشه و واقعی نباشه هم حتی نیاز خواهد یعنی بعضی فیلم ها داره راه گرفتاری امروز یا روزگار خود حضرت خضر رو‌نشون میده یعنی ما که نمیتونیم از امام زمان بالاتر بریم ولی راهیه که نخبگان گیر میکنن توش ولی ممکنه واقعی نباشه برای بچه ها مثلا برای بچه ها صداوسیما  کودکان رو عرض میکنم یه نفر جوان رو که ریش سفید داره میارن یعنی جوانی رو پیر میکن و ریش و پشم و عصا براش مثزارن و این هی میپره بالا و بچه ها جیغ و‌دست و هورا میکشن یا مثلا شخصیت جا افتاده ی عروسکی از فیلم نوروزی کلاه قرمزی میسازن که این بچه ها بزرگدمیشن نا امید نشن و پیر شدن امری عادی باشه و ناتوانی و این رو باز ظاهری گفتیم ولی فیلمدها ایده آل هایی دارن که قهرمانان و نخبگان نمیتونن در واقعیت برسند و قهرمان مملکت جمهوری بشن!!!

بله میگن صداوسیما دانشگاه است خودش و خدا کنه دنبال علم باشیم ما دختر و دانشگاه خانه و اینا و درسته که چیزی جای کتاب رو نمیگیره ولی استاد و نخبه امروزی که حال کتاب رو نداره لااقل زیاد فیلم میبینه که امیدوارم حوصله داشته باشیم

قدرت ماسود

جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۰۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

یکی از موضوعاتی که قبل فتنه بود و ما داشتیم میسوختیم و میساختیم همین بود که فساد در حکومت بود چراینکه اول مار بودیم و مافیاها ناشناس بودن و جلویشون رو نمیشه یعنی نمیشد گرفت که ما در فتنه ی هشتاد و هشت مشاهده کردیم در شهر ما قوی کار شد یعنی مافیا که دستش به پلیس هم وصل بود و روانپزشک و قدرت یه مرتبه یارو میومد میگفت میخام بخت فلان رو ببندم و پول میداد یا زور داشت و به هدفشم میرسید و پول و زور به قول گروه کیوسک صحنه رو عوض میکنه پس صبر کن اگه میتونی زنده بمونی چرااینکه مافیا و خاله زنک بازی در جایی حتی تا در ده سال پیش دستور میدادن و آدم میکشتن و فضاشون باز بود حالا اینو میگم که دوروبر خودم پلیس داشت پلیس رو گول میزد یعنی اگه بزرگواری مثل من میخاست بره مسافرت جهرم پلیس مقتدر باید یه فضایی رو بر دیگر پلیس که قدرتم داشت میچید یعنی زندگی خصوصی ما هزار رنگ داشت و فضای بی اعتمادی بود به من لذا نظم وجود نداشت و حتی صحبت از خیانت و قتل بود و زن ها در حکومت دست داشتن و غرض ورزی شخصی داشتن که دیگه الان بهتر شد گرچه بعضی از خوبان هم و خالصان بین این ها اینا هم سلب قدرت شد ازشون و سوختن ولی خووب قدرت رو قوه ی قضاییه از دست مافیا گرفت بعد از فتنه که جنبه ی بد هم داشت که مردم قدرتشون کمتر شد ولی هر کس سرجاش نشست نه که احساسی کشور جلو بره و هر زنی حکومت کنه بر سرما و چندگانگی روان و اعصاب و قدرت و برخورد و منش به وجود بیاد حالا من فضای خودم رو میگم ولی شما باید کارشناسانه به مسئله ش نگاه کنیم و دیگه نباید به عقب بازگرده کشور و هم خودم داستان تیمارستان رفتنم ربط داره به این موضوع وقتی من میرقصم ربط داره به خاطر یه سری مقدس نما و حضرت امام سجاد می فرمایند در شعری قریب به این مضمون که اگر چیزی که در دله من هست رو و اون سر رو اون راز و حرف دلمو بگم میترسم همین مسلمانان منو بکشتند منظور مسیحی و یهودی نیست بلکه همین مقدس نماهاست که مسلمونن و خشکند و این موضوع همیشه بوده و خواهد بود ولی بیا جلو و امید داشته باش که ما صاحب داریم که هوامونو داره خودش

استدلال منفی

جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۲۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
ما یه بحثی توی دوپست قبل کردیم و دیشبم بیدار بودم تا الان که صبحه و چندین بار چندین مطلب رو افزودم به متن آقا ما رفته بودیم مسجد دیشب فضا بد بود اونارو نوشتیم در دو پست قبل همین امروز صبح فضا بهتر بود در جهات دیگه بسته بود مثلا اگه لااله الا الله میگفتم بهتر بود تا اینکه دعا کنم لذا اولا ما نگفتیم برین مسجد گوش ندین به حرف روحانی دوما بسته به فضا اذکار وروش ها فرق داره ما این همه ذکر داریم هرنکته مکانی دارد باید متخصص فضا بود نه همش فضای شیطانی ها بلکه هر روزی هر وقتی یه جور حال میکنیم حتی فضای روحانی رو هم میگیم تو اگه تونستی فضای عمومی مسجد رو تغییر بدی تا ازت حساب برن ارواح و فرشته ها و شیاطین اونوقت کار بزرگی کردی مثلا زیر لب ذکر بگی یا صلوات بلند محمدی بفرستی تو مسجد و کارای دیگر سوما فقط خدا کنه خدا بخواد کسی رو نجات بده و شیطان رو ازش دور کنه و شیطان دستش بدتر بسته است در فضای روحانی مسجد یعنی میخام اینو بگم که شیاطین خلاصه کنم که آقا شما اگه درونت یک دایره هم و‌سوراخی از گل قالی رو ببینی توی مسجد مخصوصا اگه متقی هم باشی فضایی ایجاد میشه یعنی خدا ایجاد میکنه که شیطان نتونه روی شما متمرکز بشه ولی اگه شهوتران باشی خودت خودشون رو راه دادی و دوست شدی و فضا دادی یعنی شیاطین حالی به حولی اند الان حال میکنن که کنارت باشن اگه خوششون اومد میمونن ولی اگر فرشته ها در مسجد نه به خاطر ما بلکه خدا بخواد اذیت میکنن فرشته ها شیاطین رو و شیطان حال نمیکنه کنترت بمونه اصلا نمیتونه تمرکز کنه روی تو و شیطان قوی هست و از خدا کمک میگیره ولی کیدش ضعیفه و گول زدنش ضعیفه و روش هاش وگرنه خیلی زرنگه که از قدرت خدا سواستفاده میکنه ما بعضی موقه ها گناه و شهوت برانیم از قدرت و ذکر خدا دور میشیم اصلا ولی شیطان زرنگه و قوی ولی روشش ضعیفه برعکس زنان که قوی نیستن ولی کیدشون قوی است!!! ولی فقط خدا کنه دستگاهی وجود نداشته باشند درکشور که شیطان انس بخاد روی ما متمرکز شه چه بادستگاه خاص چه کمک از جن که پول بگیرن که مثلا روی ما تمرکز کنند و اینا دیگه کیدشون هم ضعیف نیست این انوس و انسان ها و ناس که باید معوذتین خوند نمیدونم پناه برد و خدا کنه پلیس حمایت نکنه ازشون و روایته که برای شیطان انس صلوات بفرست که دور شه و شیطان جن ذکر لاحول ولا قوة الا بالله بگو تا دور شه

نماهنگ ۱۲۲

پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

مانور و حرکت چشم

پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۲۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

ببین اینا برداشت خودمه و شکم دارم ولی شمام نامردی نکن مام تو جنگیم دیگه و اگه جهادت برای خدا باشه همیشه پیروزی هست و نه تکراری میشیم نه سلطه ی غرب را پذیرا یعنی اگر تا صدسال پیش به قبل جنگ تفنگذو شمشیر بوده الان جنگ تفکر هست یعنی واقعا درحال جنگیم و شیاطین و حتی مذهبی ها رو هم مجبور کردن بجنگن و مومنان حتی جاسوسی کنن وگرنه یه پسر یوز ایرانی هم نمیموند و همه نامرد و سلطه پذیر و نوکر غرب میماندند حالا من نمیدونم چقدر صلاحه این حرفا گفته بشه ولی ما خل که نیستیم و خودمم شک دارم حالا ما از یه منظر به قضیه مینگریم و از منظر چشم آقا این چشم خعلی حساسه و این مانوری که میده زبان هارو بسته و اندیشه هارو فروبرده و تسلط ها ایجاد شده یعنی من الان اگه مدرسه برم در حال جنگم اکر وبلاگ داشته باشم در حال جنگ حالا اول شکم به فرشته های خدا که این ها چیزی که من میبینم رو و مشاهدات من رو جایی ثبت و ضبط کنن که این کار توسط فرشته ها صورت میگیره ولی در قبال نصرت پروردگاری و یاری و ادب شدن من هست و ممکنه قطع بشه این تجسسشون و فضولیشون یا شغلشون وکارشون شغل فرشتگان رو عرض میکنم که اینذجای شبهه نداره و فقط شبهه ی من در جاسوسی توسط انس هست که آنچه میبینم همونطور که عرض شد آیا روی تلوزیون میاد یا نه یعنی من به گل قالی که نگاه کردم آیا به نقطه ای که تمرکز دارم رو انس با تکنولوژی پیشرفته میفهمه آیا خوب اینو شک دارم و اما سوم جن که این جن هم درون ما از چشم ما یقینا میتونه نقطه ی تمرکز تورو بفهمه و اینا زیادم هستن و از کودکی شیاطین حالا نگیم اجنه بلکه شیاطین تماما از داخل و بیرون نظاره گر و جنگی داریم ما یعنی شما چشمت بگرده و به سمت بالا بره یع معنی داره اگه بره سمت راست و بیاد چپ فورا یع معنی داره و روانشناسی ای هست که در افراد مختلف ممکنه تفاوت داشته باشه که شما در فیلم ها هم از روی چشم اگر خبره باشی میتونی بفهمی که طرف فکرش چی بود البته بر من حرامه اینکاره که اینو من سربسته گفتم که حرامه تو خود بدان اینارو هم که گفتم محض این بود که در محفلی بودیم و ما که مسجد میریم و آدما هستن این مسجد صاحب داره ولی در خونه شناسایی شده ایم و حرکت چشم خعلی جلب توجه نمیکنه ولی در مدارس و دانشگاهها که در حال جنگن و این نظامی ها و شغل هایی که دشمن میترسه و جلب توجه میکنه خودمون مجبورا داریم خودمون رو داغون میکنیم خوب میشه ذکر گفت شما فکرت رو آزاد نزار تا توسط مانور چشم تسلط یابند اگه فکرت رو توسط مانور چشم بفهمند فردا میشن مامانت و همون حرف مامانت و بابات که میزد رو و‌تو چشم میگفتی یعنی میگفتی بله قربان به والدین رو با همون لحن میزنن منتهی این دامه حالا شما نماز نمیخونی میگی چه دامی چه کشکی خلاصه چندتا روش رندی رو چند ماه پیش گفتیم اما این روش رو هم بدون در محافل جنگ کاربرد داره که آقا دید چشمی که سوال امتحان دانش آموز سرکلاس روانشناس دشمن داره از شیاطین در مدارس بازجویی میکنه و بچه رو در مدرسه و خانه بدست گرفته این روش اینه که شما اولا باید همیشه حوصله ی بازی دادنشون داشته باشی اگر میری بعضی مواقع به مسجد و اونجا در محافل جنگه خلاصه شما همیشه باید حوصله داضته باشی و اولا بدانی که دارن کنترلت میکنن و‌مخت رو روانشناسی پس باید حوصله ی گمراه کردن داشته باشی یا حالا ذکر بگی موقعی که تو مسجد آخونده حرف میزنه تار نفهمند که توجه ت و تمرکزت و حتی. چیزای دیگه چیه حالا من روانشناسی بلد نیستم دوما روش که میگیم اینه که شما ادای خودت رو سعی کن دربیاری یعنی اگر خوشت میاد باید بدوتی از حرفایی که خعلی خوشت میاد مانور چشمت چیه بعد توث مسجد که روحانی حرف میرنه ادای خودت و همون مانور رو در بیار که اولا برن سرکار دوما شناسایی نشی سوما بترسن دیگه و ولت کنن ولی ذکر گفتن بهتره و پیش خودمون توجه به درون و مانور چشم و کارای خودمون چون هرچه خودشناستر باشیم خداشناستریم و آخونده داره مطالب دین میگه ولی هنگامه جنگ سمی است اگر حواست به خودمون نباشه خلاصه شما همینکه به یه نقطه متمرکز شی و ذکر بگی خوبه شما اگر پنج تا صلوات برای هر که میبینی در مسجد متمرکز شه چشمت بهش و بفرسته خوبه و کارای زیادی میشه کرد که چشمت ومانور و حرکتش دست خودمون باشه نه که روانپزشک بفهمه و توسط کلامات فردا بیاد بدزتت و خوبی ها و لذات و همه چیزمون رو شناسایی کنن و اما بچه که داره درس میخونه نمیتونه هم رند بشه هم بجنگه با شیطان طوری که شناسایی نشه اگه بخاد ذکر بگه که درس رو‌نمیفهمه بله گفتیم این در حال جنگ دائمی است و کسی کن جهاد کنه و مومن باشه هرچند گنهکار خدا یاریش میده حتی بعد از گناه هم یعنی الان طرف گناه میکنه راهش خدایی میشه متعصفانه یکیش به خاطر جنگه نامتوازنه!!! ولی نباید کج بود.

و اما از موقعی که میشینی شما جلوی تلوزیون دیجیتاله دجال و نقطه به نقطه چشمت کنترله.

پس حرف دل که از روی چه میخونی کنترل چشمی دلی میشه پس بدان که تا یه کم چشمت ضعیف شد فورا عینک نزن و دنبالشم نرو که تسلط هرکاری هم بکنی رخ میده

منتهی دونکته ی دیگه یکی میزان و تعداد پلک زدن هم چیزایی رو لو میده و یکی دیگه باید تخصص داشته باشی که الان چه کنم ذکر گفتن خوبه ولی روش نهایی نیست یعنی ممکنه تمرکز دشمن الان که ذکر گفتی در مسجد برروی تو کم بشه که هم خوبه اگر ضعیفی هم بده که شما باید اگر قوی هستی بر اون دشمن تسلط پیدا کنی یعنی رند بشی نه که کاری بکنی که سراغت نیان این همیشه هدف نیست باید متخصص بود ینی استفاده از روش مختلف رو در جای خودش به کار برد تا دشمن خوار و ذلیل شه و زانو بزنه نه که فکرت رو کنترل و مسلط شه و بعدش دیگران رو هم بتونه مسلط کنه با روش هاش و توضیحاتش به شخص روانپزشک دیگر یعنی تسلط بر شما به صورت بخشنامه نباید بیرون بیاد وگرنه ذلیل درگاه میشی پس روش مختلف خوبه که حواست به خودت باشه اصلا یه روز تو مسجد دعا میخوندن من چشمم به نوشته دعا بود گفتم نکنه این قاری از چشم من که دعا رو دنبال میکنم از روی دعا میخونه و چنین مدیوم قوی ای هست که نبود و شک اشتباه بود ولی جن چرا و خعلی هم نمیخاد وسواس به خرج بدی بستگی به موقعیت جنگیت داره

دو نکته دیگه اینکه مهم نیست که بنی بشر همش به فکر تسلط و روانپزشک یا جن یعنی جن هم مثل ما مردم هستند و عقل و شعور دارن درست؟یعنی شما هرکاری کنی بالاخره در جاهایی در جنگ هستی و نشستی تو مجلسشون نمیشه گفت ولت کردن و شیطان دشمن قسمذخورده مومنه که گمراهش کنه و همیشه هستن روایته الدنیا سجن المومن یعنی دنیا زندانه مومنه منتهی بحث سر تسلطه آدم که بتونه کاری کنه توسط نصرت فرشتکان که ازش حساب ببرن اونجا کیف میده که سیمت بتونی به بالا و خدا وصل کنی که هیچ آسیبی نمیبینی و اینا نوکرت میشن این هدفه که ازت حساب ببرن اینجاش حال میده  نکته دوم اینکه درسته مردها بیشتر مورد تمرکز اینا هستن ولی زن ها چند برابر بیشتر امکان تسلط بر فکر و روح تا برسه جسم رفتارشون هست یعنی بعضی موقه ها با یه صحبت نرم میشه زن در روایات هم هست مرد که بگه به زنش دوست دارم این از ذهنش بیرون نمیره بله حالا ما جنبه ی خوب ماجرا رو گفتیم وگرنه با وسوسه ها و شیطان انس حتی ممکنه تسلط پیدا کنه آدم عصبانی شه خشمگین شه گناه کنه غیبت کنه دروغ بگه اینا عوارض تسلطه دیگه و باید نماز خوند حتما وگرنه شما بهتر میدونی کسی که شیطان مسلط بشه رو سرش چی میشه و خدا و دین چه میگه درموردش و همه مورد حمله هستیم منتهی بعضی جاها تمرکز شیطان بیشتره که فرشته هام حظور دارند باز

نهایتا لازم میدونم که برای تجسسات روانیم یک درد شکمی هم نیز بکنیم در آخر و اون اینکه ما با دستگاه که کار میکنیم مثل لب تاپ و تبلت و اینا که نظارت وجود داره متعصفانه این نظارت اینا بستن و بیمار دانستن روانپزشکه هست یعنی مارو بیمار میدونه درحالیکه من فکرم رو میبنده و راهم رو کج یا بیراهه میکنه من یادمه قبل تیمارستان حدود چنذسال پیش وقتی یه موضوعی رو سرچ میکردم در نت یا یک بازی کامپیوتری میکردم ویا سایت جدیدی میرفتم اصلا توجه جلب میشد و جوانان اون زمان که قدرتشون بیشتر بود و دوستمون داشتن و منو نابغه و پیشرو قلمداد میکردن کلی روحیه میگرفتم الان کارهای لبتاپ انجام میدم از روش هایی کارام رو سد و افکارم رو بهم میریزن خوب جوان ها هم دیگه تجربه کردن و پاستوریزه کردن که در راس امور کارهای مهم نباشن و شک دارن عاشق بشن و مثلا من که اخبار اوکراین رو نشون میداد و سرکرده اش رو نمیدونستم جالب بود برام که ریسشون یه فرد جوان بود و ناپخته و دیگه تجربه شده که کارهای مهم رو نه در زمینه ی دانشگاهی و اداری و علمی بلکه مسولیت های کاربردی رو از قیام بچه ها گرفتن و راه جوانان رو سد کردن وگرنه مثلا چندین سال پیش جوانان خودشون زیرزمینی قیام میکردن در موسیقی در کارگردانی مثلا وقتی مردم خوششون میومد از فلان فیلم وبازیگر بعد میدان میدادن بهشون و زمینه ی اینکه کارگردان بشه فراهم میشد و کار در دست مردم بود و رای مردم نه یه عده خیرخواه پاستوریزه و ریسک پذیر ولی الان جنایی شده و هرچه تماشگر داد بزنه فلان اثری نداره و مسولین خردمند تجربه شده که خودشون تجربتا انتخاب میکنن و مسولیت های سخت رو به جوانان نمیدن که در راس امور باشن و ماجرای داستان پیامبر رو و اون جوان نوزده ساله که با توجه به اینکه فرمانداران پیر میشد انتخاب بشن اون انتخاب شد ولی حالا قدرت نظامی جامعه و جنایی میگه که بله شما در پنج جا مثلا از جوان سواستفاده کردید یعنی کرده جوان بعد دیگه تصمیم میگرن که همه ی جوان هارو سلب اختیار کنن و حتی راه نفوذشون رو به بالا و پیشرفت مادی معنوی که باید باز باشه میبندند و جامعه اینطوری هم پیر میشه خلاصه هوای مارو داشته باشید که اگه خواستم تو فراغتم یه فیلمی ببینم سرم درد نگیره به خاطر دشمنی اینا و همراهی روانپزشک مذکوره واینا شغلشونه روانپزشک که جلوی منو بگیره در امور و اعصابمو خورد کنه مثلا خعلی از پیام بازرگانی ها تحریک میکنه آدم رو بعد منم تلوزیون رو روشن میزارم میرما یا با تبلت فیلم میزارم از سرجام بلند میشم میرم دیونت میکنما عوضی نفهم کثافن فرستادتمون تیمارستان ولمونم نمیکنه هنوز!!!

آهنگ ۱۲۱

چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۴۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

شش ماهه تشنه

چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۰۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

شش ماهه بجز آب و شیر دگر چه بخواهد

                                                                        زخمی بخورده عدو را زیاران که نکاهد

شش ماهه را نه که آبی است و توانی نه یاوری

                                                                         دردانه را ماندن به دور از برادرش؟نتواند

سیراب گشته ام ز تیر و تور عدو وانگهی 

                                                                          آمد زدور خدا و پیمبرش حالا پدر نسپارد؟

ای نینوا بسوز و داغ شو ز آتش همچنان 

                                                                          ما می رویم آخر ز قتلگه تا او چه دربرتان بیارد

گرمای تو کجا باشد و گرمای دوزخی

                                                                          آن دوزخی که سعدیان تا به ابد زخویش بسازند

ای آسمان خدا تو چه خوب دیده ای

                                                                          تشنه بماندم و تا تشنگان بفهمند و نهراسند

ای آسمان کو شرمت زدیده ی رباب 

                                                                          گر رسم تشنگی و شهادت نبود سیلی نرساند؟

رفتند یاوران به پیش رسول نبی لیکن بدان

                                                                         گر صدهزار جان هم فدا کنند ز رسول الله نرهانند

هان ای ((درون)) به کدامین رهی به کجاها روی

                                                                           یادت حسین و باشد توسل بکن تا تو هم نروانند


شعر عاشورا 93

سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۴۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

در خون خویش بغلت تو ای سالار کربلا 

                                                      شاید به واسطه اش دوباره بربگردد زما حیا

این اکبر و آن اصغرت جان حسین من 

                                                       او زینبی که دو چندان بکرد مصیبتت را سوا

ای قلب چرا سنگ گشته ای در این عزا

                                                        آیا نمی شنوی فریاد العطش را ز بچه ها

ای دل تو خود ببین که علمدار بی دست شده

                                                         تا شایدم کند سیر عطشه هر چه دیندارها

وقتی ز طفل شش ماهه ات حتی نبود 

                                                         رحمی کجا کرده بودند کافران هم ازاین کارها 

هان ای "درون" کجا دیده ای تو کربلا 

                                                          کز آن هزار زخم وسرنیزه مخفی نشد انوارها                                             

آهنگ ۱۲۰

دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۴۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

تی شرت پروازی

دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۳۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
J

تی شرت پرواز

پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۰۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه سوالی اصلا برای خودم بودش میتونستم هم فیلم بگیرم به عنوان درس جدید بدم بیرون مشهور شم ولی خوب حرف زیاد و توضیح زیادی نداشتم ضایه میشدم خلاصه یه سوالی که همیشه داشتم این بود که تو ترافیک به این بدی سرانجام چه میشه آیا شرایط همینطور میگذره که ماشین ها بیشتر خواهند شد و یا ماشین پرنده ساخته میشه که فاصله گرفت از زمین و با مخ بیایم زمین خلاصه ت کنم داضتم امشب تو خواب پرواز میکردم خواب دیدم یه تی شرط نارنجی ساخته بودیم آستین کوتاه بود و دستاتو باز میکردی و یه کم میدویدی و دست و کف دست رو باز به طوری که چار انگشت به هم چسبیده و جدای از انگشت شصت مثل اینکه تو استخری و داری رو آب میخابی خودت رو پس از دویدن ول میکردی رو هوا و پرواز میکردی با این تی شرت مخصوص که انگار یه تی شرت معمولی بود به فاصله ی حدامثر سه متر از زمین البته من برای بار اول تونستم ولی بعدا که خواستم تو خواب نشون مردم و دوستام بدم هرکاری کردم نتونستم پرواز مجدد کنم حتما قلق خاصی داشته برای پرواز شایدم این تی شرت کشف شده باشه ما ندونیم ولی خعلی حال داد البته تو خواب یاد دوستان حضرت مسیح افتادم چون دیروز قبل این خواب در جایی که نمیشه توضیح داد از حضرت مسیح ع یاد کرده بودم و گفته بودم در فیس بک که بر خلاف عقیده بعضیا حضرت مسیح ع شیعه و یار خاص امام زمان هستن این شد که این خوابو دیدم حالا نمیدونم شاید بار اول تو فضا بودم خارج از محیط و جو زمین ولی فکر نکنم بالاخره شاید این تی شرت روشش اینطوری علاوه بر اینکه سنگینی و نیروی جاذبه رو از بین ببره خاصیتی داره که سبک هم بکنه و یه چیز علمی هست که میگیم  لذا سوخت هم نداشت و سرعت زیاد هم نبود پروازش انگار یه تی شرت معمولی بودش حالا نگی باز از این قرصای روانگردان خورده ها و تو فضاست!!!

آهنگ ۱۱۹

چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۰۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

نماهنگ ۱۱۸

يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۰۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

عصای مسخره

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۲۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز صبحی محفل نورانی ای بودمذکه اتفاقی افتاد دیدنی شنیدنی که اگه بخوام کشش ندم زود تموم میشه قضیه یعنی متن سخن کامل یعنی میخام بگم کار کوتاه درمیاد و مقاله ی کمی میشه لذا یه کم گیر بدیم به موضوعی تا درازتر شه متنمون و اون این که آقا ما رفتیم مسجد حتی به جای مسجد اولش نوشتم محفل همونجور که ملاحظه میفرماید چرااینکه بیرون بودم و چندین دفه تو مسجد و راه خونه به مساله که نگاه کردم دیدم آقا دارن خط فکریمون رو عوض و کنترل میکنن مثلا نگم پیرمرد و بگم بزرگوار اینطوری باهم شوخی میکنیم!!!و بحث جدی ای نیست که بخان زورکی آدم رو نوازش کنند که آقا شما وحی منزل برت نازل شده حتما حتما حتما به قدر مجتهدین باید دقت کنی چرا یه زمانی بود که از بی سرپرستی و فشار و در معرض دید بودن و آزادی نداشتن و گیر دادن بهم در خونه ی قبلی مخصوصا فضا طوری شده بود که اگه به امام زمان توجه نمیکردم ممکنه بود برای الانم وضع فرق کنه که به دادم رسیدن و از میز ریاست اومدیم به خولی و چلی و فیلم و اینا که آقا مام مثل شما عادی هستیم خلاصه نمیدونم این فکر مارو میدونن این جرمه یا من که به ذهنم از بالا رسیده جرمه یا مثلا قبل از متن من که همه رو بگم سرکار گذاشتیم آقا جایی مطلب پست آینده من غرض وار تولید شده و من مسلکه ی مسخرگیم ولی تو مسجد یه آدم نفهم عوضی بودم که قدرت مدرت تفکر حتی نداشتم و همینو هم میخان.خلاصه بگذریم آقا ما تو محفل و مسجد یه پیرمرد یا بزرگواری دیدم که عصا داشت و گرچه کمرش کمی خمیده بود ولی میتونست بدون عصا هم راه بروند و ار جلوی منم رد شدن توی محفل !!! حالا که چه؟خوب تا اینجاش امیدوارم که حدس نزده باشین چی میخوام بگم بچه ها!آقا ما اولش گفتیم به خودمون سریع که اینکه یعنی ایشان که میتونه راه بره بعد در ثانیه بعد فورا یاد روایتی افتادیم که میفرماید در سن چهل سالگی عصا بدست بگیرید اینم که گفتم منظور پیامبر ص اینه که بله ما اولا میدونیم چهل سالگی مسخره است شاید که عصای چوبی دست بگیریم در جامعه ی فعلی ما البته لفظ مسخره بده و نمیخاستم بی ادبی کنم به روایت لذا موضوع سیاسی هست که آقا شما تا چهل رو برو صادقانه از چهل به بعد رند باید بشی فیلم بازی کن برای مردم و شیطان تو میتونی راه بری ولی عصا دست بگیر تا مردم چیز شن و خود واقعیت رو مخفی کن دیگه بیشتر از این نمیگم چون کوتا چهل سال عمر که برسم و فکر بخوام بکنم و درمورد بقیه تصمیم همین ظاهرشو ما فهمیدیدم...

نورسنجی

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۵۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

حالا گفتیم که نوشته هامون نور داشته اولا شناسایی خعلی قویه یعنی شما شهوت برانی زن مجتهد استاد میفهمه و نمیشه گولش زد اینو میگم که بالاخره تو مدارس امتحان میدن بچه ها و خط و خط فکری و اینا مشخصه یعنی استعداد وجودی ما از زمان تولد ناعادلانه بر بزرگان مشخصه ناعادلانه ینی کارگر از کارمند ممکنه بالا پایین تر بشه هنوز عدل نیست لذا من حدس میزنم به نوشته هام نور میدادن تا اینکه داشته باشه مثلا حدس میزنم مردم تشنه اونوقت و از روی آبروی بزرگان که ما در مدارس حالا جاسوسی امنیتی سیاسی برای اداره آموزش پرورش شناسایی شدیم با وبلاگ روم کار کردن از جوانب مختلف مثلا یه بخشی از نور میتونه این بوده که نوشته های بلاگ خوشنویسی بشه توسط یه عده الان هیچکه حال نداره خوشنویسی قدیم رو بکنه ولی نور میاره این کارا و من خوشحال میشه روانم اینطوری البته این یه روششه همینکه عرفا مطلب منو ببینن با توجه به قحطی نور و بسته شدن نورما اینکه خعلی تاثیر داره یه سری آرایشگرن من موهام رو دیروز کوتاه کردم مهمان داشتیم بعد هر آرایشگری شمارو روحتا نهایتا شاد نمیکنه بعضیاشون نجسن من آرایشم خوب بود و عالی و همه گفتن تو خونه قشنگ شدم من یادمه بزرگان به طور جمعی اختصاصی نور نوشته هامو چکیده بودن ینی من نوشته هام ملکوتی بود بعد تصمیم گرفتم عکس بزارم تو وبلاگم چند سال پیش آقا نورمون قاطی شد تو عکسایی که سرچ کرده بودم و تو وبلاگ گذاشتم انگار وحی منزل بود و حتی رپی عکسا کد نوری بود و با اینکار همه ی روانیا جلب و توجه داشتن وعکس معمولی که سرچ کرده بودمم زورکی نورانی میشد و تحت تعقیب ذاتی که از کجا اومده و چقدر ارزش معنوی داره قرار میگرفت و وضع بحرانی میشد انگار رو مخ ملت بودیم لذا الان دیگه بزرگان خودشون اینترنت دارن و سلاح دارن اون موقه هر نوشته ای رو نمیخوندند قاضی ها وباید حتما نورشو میسنجیدن که من هنوز از این نورها یی که به لجن کشیدن رو درک نمیکنم ولی شنیدم بعضی از عرفا نوشته های قرآن رو سفید میبینن ولی ما همون نوشته ای که با قلم سیاه هست رو عادی و مشکی میبینیم و خلاصه فضای بدی بود در مدرسه مثلا من تو امتحان از حدیثی پرسیده بودن من نوشتم هرکس روزهاش مثله هم باشه از ما نیست باید مینوشتم از اهل بیت نیست خوب ونمره هم نگرفتم شایدتم اشتباه میگم و یادم نمیاد ولی پیش اومده بود برای بعضی دانش آموزا خوب این دعوا میشه اگه کانون توجه باشه من خودمم همینطورم جدای از عکس هر نوشته ای رو نمیخونم و چشمم میل نداره و حتی تصویر انگار یه نورانیت مخفی داره و در نوشتن هم تندخوانی یه نوع سبکه البته نه نوشته های تو کتاب درسیا بلکه نوشته های اینترنتی و غیر علمی که بعضا چرت و پرت و بی نور و تبلیغاته که به من دخلی نداره و البته اگه دقت کنیم همه همینطورن

حرفی از راست

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۲۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

خوب آیت الله کنی هم به ملکوت پیوستن یادمه و آنطور که یادمه بابابزرگم خعلی وقت پیش حرفی میزد حالا منم میگم منتهی نمیدونم از کجا بابابزرگم این حرفو به من زد و چرا اصلا گفت و آیا میخواست خط بده خوب گوششم میگه نمیشنوه از کجا این حرفو زد خلاصه میگفتش رهبر نباید شل باشه پاش و مثلا شاید اینکه باید مراقب خودشون باشن و اما اینو میگفت که مجلس خبرگان که میخوان رهبر تعیین کنن به این صورته که رئیس مجلس خبرگان از بین نماینده های مجتهد خبرگان سه نفر رو انتخاب میکنه و حتی یکی از آنها هم میتونه خودش باشه بعد نمایندگان رای گیری میکنن از بین این سه نفر تا رهبر ما خدایی نکرده و امیدوارم عمرشون دراز باد انتخاب بشه حالا پرسیدم از بابام دیدم از این روش خبر نداره به مامانمم گفتم اوشون هم خبر نداشت گفتم این بابابزرگ از کجا میفهمه و میگه و آیا از خودش میگه بعد گفت نگیا این از خودش میگه ینی بابای مامانم رو میگم بابابزرگمو و نکته ی دیگری هم گفت که تا حالا گفتم میگفت که الان در ایران آیت الله صافی از همه اعلم تر هستن ولی میگفت تو علی مرجع تقلیدت آیت الله مکارم باشه ولی خودشون میگفتن بابابزرگم که مرجع من و بعضی پیرمردا همین آقای صافی هستند خلاصه تو مسجد و نماز سعی کنیم ظاهری هم که شده ایشون رو در نماز تجسم کنیم یا صلوات بفرستیم به یاد و دعاشون که اثر خوب داره اگرم باطنی میخای بیای جلو بریم رساله شون رو تحقیق کنیم مثلا شما ببینید در حصر خانگی هستند آیت الله سیستانی و میگفتن اونموقه ها شاید نمیدونم هشت سال مردم بیرون ندیدنشون خوب این چه مرجعی هست ماهستیم که باید تجسم در دل قوی باشیم و اینا نقش دارن و مرگشون خدایی نکرده رخنه است ینی الان بهتر از حتی مردگان بزرگ مثل آیت الله قاضی ره اینه که مراجع رو در نماز پایه بگیریم و تقلید کنیم ولی منتهی اگه سن جوانی بگذره ما خودمون رو در پیری بالاتر از مراجع خدایی نکرده میگیریم و تجسم نمیکنیم و عجب و تکبر و کبر میاد و بزرگ میبینیم خودمون رو از علمای دین یه چیز دیگری هم که بابابزرگم چندین دفه گفت و نگفتم این بود که میگفتن که مراجع و مجتهد اعلم باید برن از امام زمان بخوان تا قبر حضرت فاطمه زهراء س رو از امام زمان عج بخوان و بپرسند مراجع تا شاید آشکار کنن حالا من نمیدونم ولی شاید اینطوری میگفتن و دقیقا یادم نیست حرفشونو و مثلا آشکار شدن قبر مطهرشون رو ولی میگفت آیت الله مکارم هم میتونن اینکارو بکنن و بپرسن و معلوم کنند!!

خوددرگیری

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یکی دیگر از فضای بدی که من و ما و جامعه داشت و تا حدودی بعضا رفع شد فضایی بود که من وبلاگ مینوشتم و همش مسولین حالا یا برای که حساس نشن و فتنه نکنن یا هرچی داشتن فضای اقتصادی و تبلیغاتی و پول گرفتن رو از مردم می انجامیدند که خودبه خود نوشته های ما رواج به سمت مبحث پولی شدن اوضاع میرفت و جدی گرفته نمیشد حالا هنوزم نمیدونم دقیقا به چه روش هایی نوشته ی من میتونه به پول تبدیل بشه و نیاز به مافیا هست البته نه همه ی نوشته هام البته نوشته هام اون موقه نور داشت و تله ی نورانی و رندی داشت که افراد رو جمع میکردیم ما و دلچسب بود بگذریم موضوعمون اینه که نمیدونم فضای داخل تلوزیون یا فضای خانه یا دوری از تلوزیون هست که امتحان کردم دیدم که بعضی برنامه هات رو که با تبلت میدیدم توجه کردم برنامه ها خیلی بیشتر اثر داشت در من و خوشم اومد و چسبید تا موقعی که تو خونه با تلوزیون همون برنامه ها رو میدیدم حالا فضای همراهی هم همینه که نباید کارشناسانه جاسوسی بشه مخصوصا روی رفتار ما مبحثه تا چیزی که در تلوزیون میبینیم موقع تماشا لذا اینو میگم که من که چشم برزخی ندارم ببینم پشت تلوزیون و دیوار کی نشسته و خودمم فضولی نمیکنم فی الواقع و دنبالش نیستم که حتی اجازه نمیدم که فکر کنم به این موضوعات پیش پا افتاده تا لااقل خیالاتم رو هم محک بزنم یا بهتر بگم میترسم در چلنجش گیر کنم و ندونم چه باید کرد و میترسم بازیم بدن در خیالم  ولی نباید قضاوت کرد و این میرسونه که فضای تبلت بهتر از فضای لب تاپ جاسوسی مطمئن تر و همینطور تا تلوزیون.که همراهان من اینجا موکلین موقع تبلت که برنامه ی تلوزیون رو باهاش دیدم توجه به نکات بهتر بود و خعلی خوش میگذشت و حواسم جمع بود ولی اینترنتی تلوزیون دیدن مقرون به صرفه نیست تا اینکه شونصد نفر بشینن که من در تلوزیون و حتی لب تاپم چی میبینم و مینویسم که حواستون جنگ و جمع باشه به این کاراشون که آسیب میزنن و دیوانه میکنن و بعد خودشون میان میگن ما خوبت کردیم و قرص میدن و واقعا هم خوب میشی ایشالا که اینا رو باید گذراند تا قوی شد و دشمن خواره.