اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۱۰۶۶ مطلب با موضوع «تفکرات شخصی» ثبت شده است

haghghghghgh

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز ارتباط معنویم به بالاترین ها وصل نشد درست مال کارهای خودمه حالا میخوام توضیح هدایتی بدهیم که میدنمون ولی منتهی اول اینکه ما اگه ببینن امروز دعا میخونیم فرداش دیگه اون حاال رو نداریم و یا حالا بدبین نیستم خیلی پیش اومده فیلم نگاه کردم کتاب خوندم کار تازه ای کردم و جلوش گرفته شد شاید چون شیاطین فکر میکنن که من دارم محض رضاشون کار میکنم و تا اینکه اینجوری بگم مثلا من میگم برای شما که اینکارارو نمیکنم بعد شما مثلا تیزتر میشی میگی نگاش کن برای ما نمیکنه یا فضولی برای کیه پس و خدا رو در نظر نه تو داری نه من ولی تیزتر میشی که من میخوام اگه برای شما کار نمیکنم دارم جلب توجه میکنم کارهام حالا کارنداریم اگه قدرت داری یا گیرکردی در امور ما ول کن بزار برو.

اما مطلب جدای از رزق و روزی شکنی های شما که حالا شایدتم به کارهای روزانه وزندگی من که اینطوری باشه راضی نیستی یا خیرمونو میخوای که آدم چند قطبی شدم شایدم پست عوض شده و نمیتونم مرتب کاری رو تکرار و انجام بدم و از همه ور ریختن وسطمون هرچی هست اینکه آقا بگذریم ولی هدایت خدا هم تاثیر داره کار شما و قدرتتون بالاست و من بازیچه ی کنترلات شما شاید ولی به بدبینی و اینا کار ندارم اصلا میخوام بگم امروز رابطه م به خاطر گناهان گذشته با بالاترین نتونستم وصل کنم و این نشد ولی علم دارم که هدایت شدم به آهنگ گوش دادن و این هدایت دست من نیست میخوام درمورد علمی که  هدایت شدم صحبت کنم که مثلا من امروز آنگ معین گذاشتم و سعی کردم گریه کنم و بخشیده بشم و به بالاترین ها فکر کنم این هدایت هدایتی است که علم من میگه آقا خدا دوستت داشته میخواسته به یه بهانه ای عشقت رو که با گناه کردی یه گریه ای بکنی درست بشه بعد من دیدم علمم راست میگه ولی علم به عمل خداوند سازگار نیست مثلا اگه من به شما بگم که آقا شمام گریه کن معین بزار شاید بگی حالشو ندارم به امام زمان فکر کنم و توی این باغا نیستم ولی میگم اگه روزی هم مثل من شدی خواستی برای گناهات گریه کنی و بخشیده بشی این علمی که  من بهت دادم که خدا میخواد ببخشتت که دوست داری معین گوش بدی این علم هدایتی که من میگم این به درد تو نمیخوره میدونی مثل چی میمونه مثل اینه که آقا تو مهندس بشی راه و روش ساختمان سازی بلد باشی بدونی چه باید کرد ولی کارگر افغانی نباشد که خانه ات رابسازد و عملی در کار نباشه این علم تو به درد خودت میخوره در حالیکه در ساختمان سازی فرق میکنه مثلاا باید برای گریه حال داشت و گریه دست خداست اگه گریه کردی عمل کردی فقط میتونم بهت نشانه بدم دیگه بقیه اش کار ممن و تو نیست باید خدا بده پس خدا رو بیاب!!! پس لازم نیست علم خاصی داشت و نفهم باشی مثل من ولی اشک داشته باشی اومدیم مستم شدی و شعرم نگی مثل جناب حافظ شاید سیاست خدا نیست و روزیش که بفهمی کار میگم دست خداست پس اقدر دنبال علم نباش که سطحت بره بالا به کیفیت کار فکر کن نه اینکه مثلا چه طوری خدا میبخشه آقا چه کار داری خدا چه طوری میبخشه بشین دوساعت با من صحبت کن که توبه خوبه هیچ تاثیری در من نداره تا موقعی که نکنم و ائمه هم درمورد توبه درمورد به تاخیر ننداختن یا مثلا دعا هاشون رو بخونهی روش عمل و کار رونشون دادن که چه باید گفت و هم عمل کرد چون دعا همه چیز توشه هم علم و عمل و همه چیز خلاصه به علم اندکمون عمل کنیم و عمل یعنی حق جویی خدا خواهی تقوا

adab4

يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

روزه یعنی امید الان ساعت پنجه عصره و چندین بار گشنم شد ولی دیدم روز اولی روزه ام من که از روزه نخوردنشو یعنی جلوی خود گرفتن رو دوست دارم آخه وقتی جلوی خودمو میگرم و نمیخورم و دارم هر لحظه به خدا نزدیکتر و اجرم بیشتر میشه و قربم یعنی تا افطار بعد به خودم میگم خوب تو میتونی بهتر هم بشی تو نمیخوری و جلوی خودتو گرفتی همینطور میتونی عوض بشی و جلوی خودتو بگیری یا خودتو وفق به شرایط بهتر بدی یا بهتر تر بشی اصلا طبق روال و تغییر بدی خودتو نه طبق روال سابق مشیتت به این باشه که آدم قبلی باشی نه میتونم بهتر تر باشم و امید دارم به این و خودم که آمرزیده بشم نه مثل سابق پس یه فرصتی ایجاد شده گرچه با خوردن و نخوردن فهمیدم اینو ولی یه امیدی ایجاد شده بالاخره یه تلنگری هست در کار...

hast

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۴۴ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان ساعت 5 صبحه و داشتم تا حدود 3 و اینا چت میکردم در چتی میتی با موبایلم و اینا افکار رو که کنترل کردم توی ذهنشون اومده بود که این زن میخواد یعنی و یه پیشنهاد زبده ی نفسانی هم برای شهوت داشتم که هم به دردسرش بیشتر نمی ارزید هم خوب خدا رو قرار شد یاد کنیم ولی اول خدا رو یاد نکردم در ضمن گفتیدیم که قرص هم میخوریم و ضعیفه شهوت ما ولی بالاخره گناهه هر چی که هست و داشتم یاد می کردم به این فتنه ی شهوات که آقا پیرمرد شده از شهوات گذشته مظلوم شده توی سخنرانی که گذاشتم می گفتن اینو که پیر بشی ملائک احترامت میزارند اسیر دنیایی خلاصه همه چیز شده ولی بحث سر اینه که درجه داریم تا درجه یعنی شهوات جوانی جلوی زبده العارفین شدن پیرمرد رو گرفته پیرمردی که فرشتگان احترامش رو دارند یعنی پیرمرد داریم تا پیرمرد دیگه حالا که پیر شده اسیر دنیا گشته باید همشون عارف باشند ولی درجه بندی دارند یعنی مسئله سر اینه که مردی که موقع شهوات مانند من که امشب گفتم میگه لا حول ولا قوه الا بالله این توی دلش چی میگذره؟ ها؟این میگذره که شهواتش و قوه ی جنسی مرده بیشتر بشه یا نه شهوت بخوابه آقا فتنه هست سر این مسائل ما توی کودکی به خاطر شهوات زیاد به خاطر اینکه بخوابه میگفتیم حالا میبینیم اگه زن بگیریم برای که بیشتتر بشه ممکنه بگیم یعنی وضع خرابه یعنی فتنه است شهوت یعنی معلوم نیست بشه خداییش کرد و ارتباط الهی با شهوات زد با زن و خدا یعنی یاد پیرمرده که میخواد بمیره رو هم توش مونده دیگه نگم چیه این شهوت که کنترل همه چیز رو مخصوصا توی مردها گرفته زن که مشکلی نداره شهوت مرد هر چه قدرم باشه با زنش چیز میشه برای مرد خطرناکه که خداییت رو بگیره یا نه حالا ما قرص میخوریم زیاد کلاس میزاریم اگه گناه نکنیم فکر میکنیم بالاییم ولی معتاد شدیم به قرص و خلاصه باید در نظر گرفت که چه کاره ایم با شهوت و این شهوت بوده که مردان را خوار کرده و پیرمردشم نمی ارزه و مونده توش...

rend

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۶ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امشب رفته بودیم با بیرون بگردیم و گشت شبانگاهی داشتیم توی شیراز و مخصوصا چمران و اینا هم رفتیم اینکه سه نکته که دوتاش سوالی است در ذهنم موند و بود که مطرح کردم و به جایی هم نرسیدیم فقط مطرح شد دوتا سوالشو اگه اشتباه نکنم هنگام دعا توی ذهنم مونده بود و نکته ی اول میگه چرا برای اینکه تصادف نکنی توکل به خدا نمیکنی؟ میگم آخه میخوام رانندگیم خوب بشه و قوی تر بشم (انگار خدا نیستا!!!)

و اما سوال که دعا که میخوندم گفتمش که در دعای کمیل هم بودم که این فکر به ذهنم رسید اول نمیخوام بگم اسلام در بهشت ادامه خواهد داشت و لذات حیوانیه به کنار و اینا نه ازخیرش گذشتیم بی خبریم ولی شک نکن پدر و مادر مرحوم برای والدش دعا می کنند یا اصلا زبان حال دعا دارند در بهشت برزخی هم که شده و اصلا دعاکردن لذت داره و آدم کیف میکنه روحش تازه میشه و غذای روحه دیگه حالا اگه از ما روحمون باقی مونده باشه و بهشتی هم باشیم چه دعایی می کنیم؟؟ زبان حالمون چیه ؟ آیا بهشتیان و محشور شدگان با ابی عبدالله زبان حالشون دعای مثلا فرجه؟ یا دعای کمیل و توسل؟ یا نه دعاهای مخصوص دارند در بهشت

اما سوال دوم اینکه آقا اگر رفتیم بهشت این پروانه و حیوانات و احیانا زنبور اگه وجود خارجی داشته باشند این حیوانات آِیا عقل و شعورشون مثل حیوانات در دنیا ست یا نه عقل و شعورشون مثل ما آدم هاست و صحبت می کنند باهامون ؟و موقعی که حوصله داریم میان کنارمون؟ و هم صحبت میشند این حیوانات اگر شعور دارند آیا عقلشون میشه از ما بالاتر باشه و ما رو بازی بدند و سر کار بزارند و شوخی بکنند و مسخره کنند ما رو در بهشت؟ یا نه وضع طور دیگری است...اگه اینطوریه که چه بهشتیه خطرناکه برامون و سرزنش میشیم مثل رندی که با ما نمیخونه و بالاتره و ما در حدش نیستیم.


lhji

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

جوجو خوب می داند آن منیتی را که ابلیس لعین را بدون وجود شیطانی دیگر در خارج از منیت خویش و نفسش به مقام ذلت و رانده شدن از درگاه رب کشانید...

جوجو خوب می داند آن منیتی را که به تنهایی خودش خودش خود به خود حس وجود دارد...

جوجو می داند آن منیتی را که به تنهایی خودش خود به خود  حس ما شدن ندارد و خود را از ما(الهی و فرشتگان) جدا کرده ...

جوجو می داند آن منیتی را که به تنهایی خودش خود به خود حس اعتماد به نفس دارد...

جوجو می داند آن منیتی را که به تنهایی خودش خود به خود حس بالاتر بودن و خودبینی وبرتریت از دیگران دارد...

جوجو می داند آن منیتی را که به تنهایی خودش خود به خود حس قدرت دارد...

جوجو می داند این منیبت ها را ولی باز می خواهد خود باشد...

bghal

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

جوجه ی غصه ی ما دیگه برای خدا کار نمیکنه...

نمی دونم چشمش زدن بی خدا ها و بد بردنش جلو بر هوای نفسشون یا کار خودش خرابه...

نمی فهمه خدا رو دیگه نمیشناستش چون کوری در شب که چیزی رو نمیبینه تو بگو کوری در روز چه فرقی داره...

جوجه امروز دلش کشیده بود برای خدا کار کنه نشد اما تلقین کرد به خودش اما فهمید که با تلقین هم نمیشه دیگه تا جوجه ی چند روزه باشی...

جوجه خدا رو فراموش کرد اما نفهمید هیچ وقت چه غلطی کرده روز ها گذشت و دلش آرام نشد و رضایتش جلب نبود و خوشحال نشد به یاد قدیم و خدایی بودن...

جوجه ی پر و بال شکسته نفهمید دردش چیست و کجا باید بروه و چی کار باید بکند و از که مدد بگیرد باز...

جوجه اگه بهش بگین حالا خدا نیست ممکنه خوب قبول هم بکنه...

جوجه اگه می دونست که چی رو ازش میگیرن و خدا رو شاید هیچ وقت به این راه ها نمی افتاد...

جوجه دیگه کسی رو نداره هر کی هم جمع بشه خدا نیست دیگه...

جوجه مدت هاست برای دلخوشی دیگران کار میکنه و برای خودش باشه و نشون بده و تشویق و باریک الله ها گفتن ها...

جوجه خدای خودش رو فروخت و خدا هم هیچ نگفت...


heykal

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

این جوجه رو می بینید این بنده هستم ...

همش دوست دارم خودم مطرح باشم و ببینم ...

عقل و استعداد جمعی یخته...

مشورت به شرطی که من باشم اول...

اول اول تو درس که نشد جای دیگر...

اصلا من خودمو عقل کل می دونم...

نمی تونم دو دقیقه کتاب یا فیلم ببینم و  بخونم از بس خودم رو بالا گرفتم...

می تونم ولی مخم نمیکشه چون در کتاب من مطرح نیستم و جاهای دیگر...

هر وقت شکست خوردم و فهمیدم مالی نیستم دوستان زیر پر و بالم و گرفتن و اوجم دادن به آسمونا...

ولی این درس عبرتی نشد برای بعدا دوباره شیطون به سراغم اومد و منو کرد آقای آقا...

خودمم بدم نمیاد بپرستن منو و بزرگم کنن کیف میده آخه

و پست و ریاست به شرطی که خوش باشیم و بچزونیم و بالا سری نداشته باشیم بد نیست خوش میگذره....

خودمم خسته شدم یه موقع بود سیاستم این بود که با هیچکس ارتبط نزنیم حالا می بینم خودم رو بزرگ می گیرم...

باور کن حال ندارم کسی مطرح باشه جز خودم مگر اینکه دستی توش از خیالات داشته برم یعنی داشته باشم....

نمی تونم باور کن حق رو ببینم خوبی دیگران رو چشم ندارم درست ببینم پای صحبت شمام نمی شینم چون من نیستم...

من مرده ایم که زندگی می کنم و دوست دارم همیشه زنده باشم و مطرح ولی قانون خدا را فراموش کردم...

در ضمن همیشه اینجوریا نیستم بلکه می کنندم لباس پادشاهی بر روحم می پوشانند تا بزرگم کنند ولی بعدا می فهمم چه گندی هستم...

همش از چشمان زیبای بزرگان شاید بوده که کنترلم می کنند و انسان هایی هستند اینجا در بلاگ من تا گولشان بزنم هنوز...

هنوز حیطه ی کاری من مشخص نشده که تا کجا ها رفته ام...

حیف که خود کبریایی ام با خود معمولی و با خود شکست خورده و با خود مشورت کرده و با خود تنهای و خود داخل خونه و بیرون خونه اصلا خود به خود شده حیف و قاطی شده همش و ناشناخته موندیم اینجا ما که چه جونوری ایم...

و حیف که درس عبرتی نمیگیریم از خود متکبر خویش...

شده ایم رئیس خودمان همین ریاست بر خویش هم خطرناکه...

babak

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

اگه می پرسی در چه حالی هستیم؟؟

اینکه اولش اینکه تا حالا سه شمارشو هم گرفته ام سه بار بله مجله رو میگم مجله ی جدول(( کلبه ی سرگرمی)) و تو خونه توسط اینترنت و اطلاعات خودم و اینا تکمیلش می کنم شماره ی قبلشو هم فرستادم تا مگر جایزه بگیرم اصلا ولی خوب در اینترنت سرچ کردن برای پر کردن جدول یه مقدار چیزه و علاوه بر 1. سایت گوگل چیزهای دیگری هم برای حل جدول و احیانا برنده شدن هستش مانند 2. سایت واژه یاب 3. سایت ویکی شنری فارسی و 4.سایت پرسش کده و در صورت لزوم مقداری از بیت شعر 5. سایت گنجور یا حتی خود گوگلم هست.

که اگه خواستید توی خونه وقت زیادی آوردیم پر کنیم وقت و جدول را... و نرمش مغز و اینا هم هست و خوش میگذرد...

و بهتر از حالیه که شیطان میخواد شما رو حبس کند که اگر بخوابی راحتری اصلا حالا خواب خوشم نه الزاما توی خونه نمی بینیم و جایی هم که نمیریم لذا سرگرم به کاری هم بشیم فضول زیاده و خلاصه اینترنت رو میریزیم به هم با جمع آوری اطلاعات...

دومین کاری که امروز که نه دیروز کردم بازی ای رو نصب کردم که در سایت 6.رزمینگ گیم محبوس هست و فوتبالی که 34 مگا بایتی هست این بازی و و دسته ی لیگ برتر داره و توی بدترین لیگش تیم تهران وجود داره حالا و سیه چرده هم نمایششون دادن !!!؟؟ ولی بازی خوبیه برای سرگرمی که گذاشتمش تو بلاگم

سومین هم دیدم گزارشگری بازی این فوتبالی بهم چسبیده هوس کردم قرآن بخونم از آخر قرآن تا رسیدیم به نکته ش و غرض گفتن این نکته بیده است اینکه سوره ی ماعون:

  1. فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ

  2. الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ

  3. الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ

  4. وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ

    که در این سوره ی مبارکه هم چند تا دونه از آخر داشتیم میخوندیم اینکه وای بر نمازگزاران کسانی که سبک می شمارند و کسانیکه ریا می کنند و کسانیکه منع می کنند بخشیدن به فقیران را خوب این آیه نکته ای داشت که چند وقت پیش میخواستم بر زبان بیارم ولی نه که آیه رو در نظر داشته باشم ها دیگه بزرگش نکنم اینکه آقا یکی نماز میخونه داره کار بزرگی میکنه یعنی حتی انتظار داره خدا نمازهایی که خونده رو قبول کنه و بالا بره و  اینا ولی توجه نداره که نماز تو باید باعث بشه فقیر رو رد نکنی از درگاهت مثلا من می دیدم در حرم که میرفتم مرد چاقاله ای مثل خودم داشت دو ساعت قرآن و دعا میخوند و وقت گذاشته بود ولی به کسی که باید پول بده نمیداد خوب این چه کاریه یعنی انتظار داری چه دری از درگاه خدا باز بشه و توجه بهت بکنه راهش نیست حالا تا همین قدرش رو فکر کرده بودم ولی قرآن داره میگه وای بر اینا یعنی نمازت باید باعث بشه که فقیر رو رد نکنی شما باید باعث بشه که علاوه بر داخل نماز ریا نداشته باشی که منظور ریا داخل نماز بیرون هم  کمش کنی توسط عقلت چون آقای بهجت می فرموندن ریا برای عبادت مشکل داره وگرنه عاقل باید درست ریا کنه برای بالاترها ریا کنه در مقام و پسته ها یه همچین چیزایی فرمودند و همین دیگه ریاکار باشیم اگه لازمه ولی برای مقامات بالاتر نه نگهبان زیر دست که عقل میگه اینو و نه در عبادت و نماز...

1.http://www.google.com     /

2.http://www.vajehyab.com/

3.http://fa.wiktionary.org

4.http://www.porseshkadeh.com

5.http://ganjoor.net/

6.http://resuminggame.blogfa.com/

anar

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان ساعت 6 صبه و دیشب تا دم صبح داشتم خواب میدیدم از جمله اینکه جایی بودیم تو صحرا و در و کوه اینکه یه دکه ای بود رفتم و خواستم چیز بخرم می دیدم که به طبع من نیست خیلی مثلا چیپس با طمع گردو داشت!!! بعد دقت که کردم دیدم که چیپس با طعم ترش و قرمز انار هم داره و خریدم و قیمتش 550 تومان بود و این یکی به طبع منم میخورد بیرون بودیم با بچه  ها الغرض اگه روزی چیپس با طعم انار ترش دیدید من اول بگم که خوابشو دیده بودمیه...

hajj

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۶ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بعضی وقتا دارم فکر می کنم آدم باید چه کار کنه مگه که جهنمی بشه دشمن خدا خدایی نکرده بشه بشه قاتل امام حسین(ع) همش که جهنمی شدن به این نیست که حتما یه مظلومی گیر بیاری بکشیمش بعد حالا جهنمی شده ایم مثلا حالا دارم می فهمم که گناهامو همونایی که ریز میشمرده ام یعنی کوچیک کم کم تبدیل شد خود به خود و عادتا به حق الناس و حالا باید برای اون زنه تو نماز دعا کنم البته نه که حالا که سجده رفتیم دعا کنیم خیری از ما به اونا میرسه بلکه گرفتاری های خودمون میگم که حق الناسه میخواستی فکر بد نکنی در موردش الان ریسمان من دستشه همش که نباید قتل عام کنم روزیم کم میشه دیگه ولی خوب اگه دعا کنیم مد نظر بگیریم خوب شاید خودش کاری کرد که خودتم نتونی بکنی یعنی مثلا استغفار کرد برامون!!! خوب هرچی نمیخوام بگم استغفرالله هیچ انگار نگفته ام چون حق الناس بر گردنمه پس یه نوع حق الناسی که میشه اداکرد یاد کردن زن مقابل که مثلا بد فکر نمودی کارای بد بد کردی و اون فرشته هایی که یه زمانی پیشت بودند پریدند از پیشت یا رفتن به جاش کنار او مقیم شدن و شوخی هم نداریم این حاله منه که میگم این روزی منه که کم شده حالا بیا و درستش کن من هرچه قدرم تلاش کنم چون حق الناس برگردنمه شوق و شورم تا حدی که جبران کننده نباشم حالا مثلا دل امام زمان هم به دست بیارم ولی حق الناسی که اون دلش میخواد رو درست نکنم و دل اونو به دست نیارم این کار نشدنی است... و میبینی که توی نماز فرصت خوبیه برای بخشیده شدنمون و یادآوری بزرگان و اولیای خدا در نماز واجبه و در سجده تو الان میخوای خدا رو در ذهنت ببینی زیباترین چیزی که میتونی تصور کنی و وجه اللهی که قابل دیدن باشه جهره ی بزرگانه و اولیا الله محض همین کشیدن و نقاشی چهره ی افراد سخته اونایی که خدایی اند ولی با این حال دیگه دوره زمونه ی نقاشی چیز شده و عکس هست و تصور عکس ولی اون موقعی هم که نبوده عکس باز میبینیم که تصور چهره بوده همیشه و خودش رمزه که بتونی چهره ای رو در نماز و سجده یاد کنی و هر چهره رمزی داره و راهی داره و مختص کسی خواص است و منحصر به فرده و نمیشه هر کسی رو یاد کرد هم توفیق میخواد هم قدرت که تو اون بهبوهه ی سجده و یاد خدا کسی رو دعا کرد و هم چون ذهن یاری نمیکنه و اینا.

rezayat

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امشب هوسه گفت نماز شبتو بخون دیگه!!! و اگه بدونی که شیطان از اینکه با شما نبودم و با زنی و نمیدونم با خودش و دیگران و حالا ینی مام یه خورده خلوت داشتیم با خدا سرشو میزنه توی دیوار وناراحت میشه که سجده کنیم خدا رو و بعضی از بزرگان زن هم حتی ناراحت میشن نصف شبی چه برسه به شیطون بعضی از زنان که اساتید مان رو میگیم ها امروز میخواستیم درموردشون صحبت کنیم نمی رفت تو وبلاگ و مشکل داشت بعد گفتیم بیام نماز شب بخونیم و گذشتیم ازشون که اقا اصلا فکر بد در مورد زن مومن استادی که در ذهنت هست جوان و اگه زدی رده بالاشدی وبلاگ پیدا کردی اگر حتی عشوه کرد درموردش فکر بد نکن وگرنه از پاکی میافتی و امام زمانی یا اون زن؟ کدوم؟؟حتی استادتو میگم ها همون زنی که هواتو داره و به خاطر اونه که زیر ولایت طاغوت که خلاصه به خاطر اونه که شادابی و مینویسی و اونه که هواتو داره استادته دیگه کاری نککن که زنت بشه زن مجازی ینی میخواستم چی بگم آهان بهش خیانت نکن و دل خون نکن حتی اگر مجبور شدی و رفتی جاهای بدتری.

خلاصه ما 4تا دو رکعت خوندیم امشب و یه وتر و شفعی هم خوندیم دورکعت شفع یه رکعت وتر

نماز اول تصمیم بر آن شد که درمورد یه شبهه ای جواب داده شد البته نباید فکر مشغول باشه که چیزی برسه و هم دلیل بر این نیست که اصلا چیزی برسه حالا ما خالی بود ذهنمون مخصوصا این رکعت و ذکر رو در سجده بلند گفتم بعدا صلاح دیدم دهانم رو ببندم و توی دلم  ذکر رو بگم محض احتیاط ذکر اصلی سجده رو بلند گفتم بقیه اش رو توی دل یه چندتایی و شبهه اینکه آقا ما وبلاگ داریم اینجا کلی برای شما کلاس میزاریم طرف یارو و یاروهه توی تلوزیون کلی حال میکنن که مردم نگاشون میکنه یارو مادرش رو دوست داره حالا رفتیم بهشت که اینا نیستند که کلاس بزاریم و دلمون برای ننه مون تنگ بشه اولا خدا نگفته همه حسرت میکشن از بهشت بالای سرشون یه عده دوما تونماز گفتم من میخوام بنده ی تو بشم من نمیخوام بازیگر بشم مثلا که( ینی طرز فکر عوض شد) برای دیگران بعد دیدیم بله ما با خدا طرفیم خدا خودش کمبود ها رو اگه رفتیم بهشت جبران میکنه ونیاز به مادر نداری خدا مهربونتره و نمیشه تصور کرد بهشت رو

نماز دوم گفتیم که لا اله الا انت رو یه چند باری تکرار کنیم بعد آقا شما با نوپ شوت بکش به طرف دیوار برمیگرده اصلا یه ذکر بزرگی است این ذکر( یا هو) این هو کیست؟ این انت کیست؟ شما میگی خدا ولی چی داری توی دل خدا هست خدا رو کی در نظر گرفتی خوب ما تا بگن خدا میگیم صاحب همه چیز دنیا و آخرت ولی تو نماز چی وقتی میگی انت همونه آیا در من خودم دیدم ضعیفه انت و در دلم نورانیت نیست متصفانه و  راه به جایی نبردم وگرنه اگه خدا باشه من بنویسم مثلا یا هو این هوای که من مینویسم در نوشتارم تاثیر داره حتی نورانیتش روی شما هم هست و نورانیت داره نوشتار من که این نورانیت رو فهمیدن تخصص میخواد و در  حد ما نیست ولی هست تاثیرش

نماز سوم امشب تصمیم گرفتم آقایی کنم آقایی مخالف تکبر زن داشتنش هست ینی تواضع و برم مسجد الان میام اینجا گناهام یادم نیست میگم شان من بالاتره از مسجد رفتن و خودم رو گول میزنم و ضرر میکنم و نمیرم مسجد و وقتی گناه پیش اومد پناه میبرم خوب غلطه این حالا امروز نرسیدم صبح ساعتت 5 که برم مسجد فردا ان شالله ولی نه هنوز اذون نگفتن ساعتا تغییر کرده قاط زدم میرم ان شالا البته بگم که  خودم رو بالا نمیگرم از دیگرون توی مسجد ینی فکر میکنم خودم بخونم بهتره و یا فراموش میکنم که با خداییان بنشینم و همین بده و باید تواضع داشته باشم زنم میگن نره مسجد بهتره ولی مسجد نورانتی داره که جوان رو جذب میکنه اگه دلش خدایی باشه و میکشاند به سمت خویش امامزاده ها همینطور

نماز چهارم دیدیم آقا کورم و حق رو نمیبینم دیگه شاید محض همون گناه که عرض شد و تفکر در مورد زن  مومنه تفکر بد و اعمال بعدش آقا نکنیم اینکارو من امام زمانی داشتم توی دل و آهنگ ککه گوش میدادم یاد امام زمان هم نمی افتادم هیچ عیبی نیست لااقل بهم بر میخورد دلم میگرفت غمناک میشدم از بعضیاش  حالا امشب گوش میدادم میدیدم دلم سنگ شده ان شالله دعا کنید چشمام بینا شه وحق رو ببینم بیشتر و روزیم زیاد شه هم و هم توبه کنم

نماز وتر هم که خوندیم گفتیم آقا این العفو رو ما گفنیم خدا هم بخشید مثلا حالا ولی چه طوری از دست ما راضی میشود خداوندگار متعال؟؟ ینی یه آِیه اومده ارجعی الی ربک راضیه مرضیه در دنیا نازل شده بر امام حسین (ع) اقا آخرت شاید راضی باشه خدا و حتما هست ولی دردنیا نمی دونم؟؟ ینی از دست امام زمان راضی است خدا نه چرا نه؟؟؟!!! چون امید داره که بعد از پادشاهی ایشان که توی چند روز پیش بابابزرگم میگفت که الان پادشاهی میکنه امام زمان بعدا که خسته شد از خدا میخواد که ظهور کنه!!! خلاصه آقا داشتیم میگفتیم خدا راضی نییت از ما پس از اماممون راضی هست ولی امید هست که حکومت جهانی برقرارا بشه و اون موقع خوشحالی بیشتره 100% و هدف رسیده ایم و رسیده اند خلاصه امام حسین(ع) تکیه تکیه شدند خدا راضی شد پس راضی شدن خدا خیلی جوانب دیگری هم داره که غیر از دست خودمونه بستگی داره چقدر روح بزرگ باشه بچه فرق میکنه با من و من با شما

wghaion

پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خدایا تو که میدونی من اونجور آدماش نیستم و چه قدر دوست دارم تنهام بزارند و توقعی نداشته باشند ازن و حتی اگه شده تشویقم نکنند تا اینکه مثل بعضی بازیکنان فوتبال معروف بند باشم به تماشاگران و اطرافیان خدایا امشب تنهام گذاشته بودند و من یاد تو کردم امشب تنهام هم نگذاشته باشند توقعی نبود انتظار نبود چشم ها بیدار نبودم به راه من و من خوشحالم به یاد تو افتادم و یاد امام حسین(ع) که همه تنهایش گذاشتند حتی یاران نزدیکش هر چه میگذشت به عمر مبارکشان تنها تر میشدند و تنهاتر و یاران نزدیکش هم شهیدتر ولی چهره شان باز تر و خوشحالی بیشتر در اون فشار و منم دوست دارم انتظاری ازم نباشه کسی نباشه که بپرستتم و بیننتم و چشم انتظارم باشه تا در این تنهایی با تو غریب باشم اگر میخواهم برایت گل هم بزنم بسته به تماشای دیگران نباشه و آنگاه برای تو کار کنم و همیشه همینطوری باشه و این را به دلیل گفتم که یک همیشه دوری کنند از من و کارام  کسانی که نیستند دیگه برنگردن و بزرگم نشمارند و مشیت منرو تغییر ندن با خدام  دو قابل توجه بعضی دیگران تا بدونیم اگه روزی روزگاری تنهامونم گذاشتن به هر دلیل از جمله پیرشدن تازه موقشه که به خدا برسیم و خدا هست اونموقع خدا همیشه هست و اون موقعی که دلشکسته شدی و از همه بریدی بیشتر نمایان میشه تا یکی بازی دهد به جمع ومردم و نتونی کنار بیای اصلا امام ها هم نتونستن با مردم کنار بیان و شهیدشون کردند

آخه امشب به جای کارای کامپیوتری و تبعاتش داشتم تا صحبح چت می کردم یاهو هم باز نمیکنه دیگه با موبایلم بود وگرنه داشتم باشبای دیگر موقایسه می کردم دیدم که جو توقعاتی نیومده یاریم بدهد برای نوشتن و اصلا میل به نوشتن ندارم و کمک یاران نیستند و چشمان خیره بعد یه لحظه خلوت کردم قدر یه نماز دورکعتی تجسمی با خدا و این شد که تصمیم گرفتم اینو بنویسم و قابل توجه که با خدایا شروع شد و خدا توش بود.

ewfg

پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

آقا دوباره برگشتم به عجب و دیگه الان متاسفانه شوخی ندارم و بحث خنده دار نیست که...........

آقا تو فیلم هام هم گفتم خودم رو میبینم و اینا حالا بزار اینطوری بگویم امشبم رفتم مسجد ولی چون خدا خوشش اومده بودد به برکت حضرت اباالفضل عجب من که حالا توضیح میدهم رو ببینم که دارم و نشونم داد این خوره رو که حالا توضیح میدهم اینکه آقا خدا میخواست به برکت حضرت نشونم بده و شایدم تا حدی ولی از آینده خبر ندارم که بالاخره شایدتم برطرفش کنه ولی بعید میبینم چون ابزار خاص شیاطین هست عجب و میزنه زمین آدم رو هااااااا. خلاصه میخواست نشونم بده خدا با شبکه ی پرس تی وی نشون داد آو بهانه اش این بود که ما نشسته بودیم و نگاه میکردیم یه خارجی بود شبکه ی پرس که خدا لعنتشون کنه که جلوش رو گرفته اند اینا بگذریم آقا مجری ای داشت که با نام جرج نامی که خیلی آقا حرفه ای بود خارجی بودا ولی در مورد اسرائیل صحبت می کردم ومن حدود حداکثر 15% انگلیسی شو شاید فهمیده باشم که چی میگفت ولی این چنین فردی با این کملات که مجری گری میککرد و یه راست حرف میزد منو به فککر خودم انداخت که 10 دقیقه نمیتونم درمورد اسرائیل صحبت کنم جلوی روی مردم و بااین همه دشمتن خونخوار بعد این درحدی صحبت می ککرد که تازه جلوی دوربین باشه یعنی اندیشمندانه البته سنی ازش گذشته بود و خدا اینطوری پف کردن عجب من رو خوابانید و بدش هم رفتم مسجد البته برای خوابیدن عجب راه هایی پیشنهاد میشه یکی احوال بزرگان و کرامانشون بخونی یکی از دست بابات کتک بخوری مثلا یکی چینین برنامه هایی نگاه کنی و بفهمی هیچی حالیت نیست ولی مهم تر از همه اینه که خدا باید برطرفش کنه وگرنه بیککار بشینی دشمن شیطان آمادست و خدا باید بخواد به یه بهونه وگرنه من کوچیکم که بودم سر مسائل غیراخلاقیم که صحبت ککردم اینککه آقا گناه میکردما ولی در پست بعدیم عجبم کمتر میشد و شکسته میشدم یعنی گناهم باعث میشد که خوار بشم ولی پیشرفت میکردم و بدیش فقط این بود که یه عده منو باز بزرگ میدیدند الان شما نشستی بیککار اینجا خوب؟ و نوازنده نیستی خوب میتونی یاد بگگیری و مثل خودش رو بزنی بعد به خود علاوه بر اینکه بیکار نشستی میگی من یه آهنگ هم نمیتونم بسازم و خودت رو پایین میگیری و نوازنده رو می پرستی الان حرفم این نیست یعنی میگم یه خورده ای از عجب هم به واسطه شماست که می پرستید در من به وجود میاد وگرنه اگه من جلوی خودم رومیگرفتم و یه هفته یه ماه هیچی نمی نوشتم خوب میشد شاید و خدا عجبم رو مفصل میزد.

آقا عجب میگه که وبلاگ من خوبه و جایگاهی داره عجب میگه تو بنده ی خوب خداوندی چه طور میگی من بنده ی خوب خدا هستم در حالیکه گناه کرده ای در حالیکه ائمه ی معصوم جرات نکردند در دعاهاشون بگن هیچ درست این ولی خودشون رو پایین میگرفتند و جز گناهکارا تا این حد ببرید دعا بخونید یعنی همین که من وبلاگ رو بالا بگیرم همین به همین راحتی.

آقا شما عجب نداشته باش و خودبزرگ بین نباش و تنها خودت را ننگر و خودت را وبلاگ خودت را کار خودت را ننگر این باعث میشه که اگه از خدا هم دوری عاقبت به خیر بشوی من الان تو مسچئ حدودد 10 جمله ککه بیام بگم اینجا فکر کرده ام به جای اینکه به فکر خدا باشم اصلا خدا چه معنی داره؟ عجب انقدر خطرناکه ها شما اگه معنای عجب رو بفهمی اگه معنای حسود رو بفهمی معنای چیزی که میخونی در نماز رو بفهمی اینه که به جایی رسیده ای وگرنه به بابای خارجی بگو غیبت نکن نمیفهمه که چرا غیبت بده و معنای غیبت رو اصلا نمی فهمه بگو حسود نباش میگه چه عیب داره اصلا معنای حسود رو نمیفهمه  نمیدونه چرا بده و بد نمیشامرتش یعنی چه تقوا؟ حسش نکردده توضیح هم بدهی بهش که یعنی رشک بردن مثلا چون خودش فاقد اون صفته و زشت نمیشمارتش پس نفهیده البته در نماز خوندن بعضی آیات سنگیه و معناشو شاید ما درک نکنیم نگاه کلی میگم در نماز که حواس پرت نباشه و در کل نماز ذکر اکبر است ودرکل بیدار باشیم حالا تا حدی که دستمونه بیدار باشیم و حواسمون پرت نباشه بعدها اگر گنهاکاریم و درک نمیکنیم بیدارباشیم حالا و اگه گنهکارنیستیم هم بیدار باشیم تا اون اندازه که دستمون  وما یکی از اهدافمون از نماز خوندن معنای درونشه که بفهمیم.خلاصه انقدر بیماری عجب خطرناک بود در من که آقا داشتم نماز میخوندم به فککرش بودم و همه ی بدبختیام رو دیدم از خود بزرگ بینی هست یعتی نگاه می کردم به نیتم میدیدم خرابه نیت برای خدا نیست برای شنیدن شما داشته ام تماز میخوندم آقا همه ی بیماری ها از اینه بزرگ بینی خود و بر طرف نمیشه تا خدا نخواد و میزنه زمین البته باید تمرین کرد آقا میدیدم که این همه نگران بودم از خدا میخواستم نگام کنه فکر میکردم برای گناههام خدا نگام نمیکنه دیگه نامید شده بودم و همش از گناهام میدونستم در حالیکه عجب داشته ام و حالا نمدونم که در آینده آیا عجبم بخوابه یا نه اینو من نمیدونم انشالله اگه شما کنار بیان با ما و دست پلید دشمن خونخوار نخواد وارد حیطه کنه ان شالله رفع بشه و کار نداشته باش به ما که بیاییم بالا اگه بیام میزنه زمین و عجب نمییزاره و بزررگ نشمارید منو و من خوارم وگرنه مصلحت عوض نمیشه که خودم رو بزرگ نبینم و عجب هم با تکبر فرق داره که باید زن داشته باشد عجب اینه که خودت را در خلوت بزرگ میبینی و پیش خودت ولی نکبر یه آدمی هست که تو ازون خودت رو بالاتر میدونید.

torbat

پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان ساعت 3:15 صبه و میخواستم که دیگه یه چند وقتی پیدام نشه محض پست قبلیم ولی بدون من از یه طرف چشم چرانی کرده بودم از یه طرف گریه و دیگه نمیشد کاری کرد وگرنه من اقدرام بی حیا نبوده ام وضع بد بود  که نمیشد کاریم کرد که اینطوری شدم و در محظر حضرت اباالفضل این شد که گفتم در پست قبل و کارم به ناکجا آباد رسیده بود وارنه(وگرنه)  اگه میوه رو میخوردم که تعارف شد که حضرتم ورداشته بود و بعد گفتن له منم بدهند اگه مبوه رو خلاصه میخوردم به به جایی شاید میرسیدم الغرض کار ندارم اومدیم برای نوشتن دیگه.

علاوه بر این موضوع داشتم فکر می کردم که آقا ارتباط زدیم به بالا توی دلمون و حرف زدن که آقا قرار شد یعنی راضی شدم که دیگه نرم دانشگاه میگفت بشین تو کلفتی پدر و مادرت رو بکن اونروز هم رفتم که ثبت نام کنم هنوز اسمم نیومده بود و مسوالین خوشبختانه نبودند ولی خوب دیگه تا همین نیم ساعت 20 دقیقه پیش نظرم این بود که امروز برم صفت نام کنم دیدم اصلا دیپلم داشتم تو این دوره زمونه کلاسش که بیشتره هیچ وقتمم تلف نمیشه سر چیزای بی خاصیت و میگفتن برو کلفتی پدر و مادرت رو بکن البته من کمک نمیکنم تو خونه زیاد یعنی به ندرت و فهمیدم برای دختر و نمیدونم کلاس گذاشتن و اینا دارم میرم دانشگاه میگفتن اگه میخواستی بری کلاس ورزشی مانعت نبودم و هر چی دلت میخواد ورزش کن و همینا که دراز کشیده بودم باهام صحبت شد توی دلم و اینم میخواستم برم قرآن باز کنم برای استخاره چون خیلی قوی نبود الهامه از بالا گفتم شاید وهم باشه بعد دیدم صحبت شد نکردم حالا کی هست که براش کلاس بزارم که دیپلمم؟؟؟ یعنی میبینی راست میگه من برای ازدواج و دختراش میخواستم برم دلم و برای اینا تنگ که نه کلاس دیگه همین که محل هم بهشون نزاری یه کلاسی یه هیجانی داره خودش ولی حالا ولش کن ما گذشتیم راست میگه دیگه من دو تا کتاب باز نمیکنم تو خونه بخونم کتاب های باارزش بعد برم دانشگاه چی پاس کنم قانع شدم.راست میگن دیگه دیگه تکنولوژی اینترنت و اینا به جایی رسیده گذشته از شغل دانش رو میتونی در هر سطحی از اول دبستان به بعد که سواد یاد گرفتی ادامه بدی و در اختیارته مخصوصا برای دخترا که پاشون باز نشه به این مسائل و فرو رفتن در جامعه ی گرگ. ولی به پدر و مادرمم مبگم که آقا من بعدا که حرف حرف شغل و مغل شد ولی با این حال نگیدا(چون دیشب مادرمم داشت میگفت علی نرودانشگاه بعدا برو و این حرفا اگه استرس وارد میشه بهت) که برو کار کن و اینا من پول و مول از خودتون میگیرم و التبه کی خواست زن بگیره فعلا وقت زیاده.

نویسنده : علی | تعداد بازدید : 39

hale bad

پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۴۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

من متاسفانه برای خودم تاسفه که باید بگم و اعتراف کنم اینو................................

اینکه آقا من بدم میاد خودم عاشق زنی باشم علی الظهور و دل ببندم به جنس مخالف حتی اگر کوچکترین دلبستگی ببینم فحش که نه ولی دوری می کنم میدونم واقعی نیست این ولی در باطنا نه ظاهر باز و یه نفاقی دارم که انقدر دوست دارم یه نفر مثلا عاشقم باشه و دل ببنده بهم خیلی بهم خوش میگذره البته حدس میزنم عاشق شدن که دیگران بشوند زنونه و دخترانه باید باشه تا عشق و دوست داشتن مردانه یعنی باید یه خورده گول بخوره طرف که عاشق من بشه و باشه وگرنه من خودم عاشق هیچ مردی نیستم حتی امام زمان!!! ولی میدونم امام زمان خیلی دوست داره و علاقه داره به امثال ما گرچه راهی که میریم هیچستانه ولی همینکه جیز باشه هست دیگه.

شاید این عشقی هم که میگم که منو بپرستند و عاشقم باشند این عشق خودش اخروی باشه و ارواح باشند ولی من خوشم میاد دوستم داشته باشند چون بهم خیلی خوش میگذره خوشحال میشم حال می کنم والان حالم رو مقایسه که می کنم می بینم چند سال پیش عشاقی داشته ام که فروکش شده نسبت به پارسال گرچه نمیشه سنجید چون الان حالم بد بشه و دور بشم باز نمی دونم که عشقه کجاست و غمگین میشم پس نمیشه سنجیدش و نظر داد باز.

می بینی که باز قبلانام اینطوری نبودم مثلا اگه میگفتند که فلان بازیگر مشهور اومده تو شهر اگه میتونستم و فرصتی بود میرفتیم اما حالا اگه بگن از تو خیابون خونه تون رد میشه محض کنجکاوی و مردم چه می کنند میرم ببینم بازیگره رو ولی خوب که چه حالا؟؟ برام فرقی نداره.

24 دی 1391 && http://ali.bloglor.com/p74.html

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان دیگه ساعت 3 صبحه که دارم می نویسم و تایپ می کنم و خوابم نمی برد راستش بعد داشتم فکر می کردم یه کمی بعد یه لحظه برخورد کردم تفکراتم به تمثالی که گذاشتم بعد رفتم تو فکر که اول اینکه آقا این حوریان بهشتی مگه پاداش بهشتیا نیست مگه نمیگن که مزد طرف که کار کرده رو قبل از اینکه عرقش خشک بشه بدین لذا می بینی حکمتی هست که الان بر ما نازل نمیشوند و همچنین ما اومدیم خدا رو بشناسیم در دنیا و فرصت اینکارا نیست وگرنه در بهشت خدا معلومتر از الانه و اقدر از شرمندگی دیگه نگیم که آب میشیم با این لطف و کرم خدا و شکر خدا میکنیم فقط و همینم هست که چطور الان نمی فهمیم و خدا رو نمی بینیم ولی اون موقع که همه چیز آشکار شد رفتیم بهشت مثلا تازه میخوایم چیز کنیم و همش شرمنده میشیم حالا این از لحاظ شرمندگی هست و اینطور نیست که بگیم ما بهشت رو نمیخوایم و شعار بدیم اینطور نیست خدا که نمیخواد گولمون بزنه خدا محض اینکه دوستش داری یعنی ما رو دوست داره بهشت رو آفریده برامون.

و همچنین میگیم که حالا ما می ارزیم اصلا که خداوند حوری را مزدوج کنه با ما! خوب اگه بگی می ارزم من که خدا نهایت خلاقیتش رو برشما نازل کنه و مستحقش هستم پس دیگه چرا عبادت کنیم و اینطوری اصلا درجا خواهیم زد و وای میسیم و سلوک معنی نداره در دنیا میگما که زندگی می کنیم داشتم به این فکر میکردم و دیگه معنی نداره کار ما و نمازامون در صورتیکه ما اومدیم که خدا رو بهتر بشناسیم در دنیا و خدا فرصت داده که و نازل نکرده بر ما نهایت خلاقیتش رو و حوری بهشتی رو که بالاتر بریم البته ما بالاتر نمی ریم که به حوری بیشتر و یا مزد بیشتر و یا حوری بالاتر و قشنگ تر و اینا برسیم نه اصلا هدف این نیست هدف خداست یعنی باید برای ما خداشناسی باشه اینا خودشون میان به موقش پدرمونو در میارند  لذا اگر دنبال مزد و پاداش باشیم و یا حوری چیزی و یا ایراد بگیریم که چرا نیستند داریم همش درجا میزنیم  و مشکل داره کارمون در صورتیکه در دنیا بهشتی میتونیم بسازیم بین خودمون و خدا و این خلوت حایل میان ما و خدا دیگه پیش نمیاد و اونی هم که غرق خدا بشه دیگه براش فرق نداره حوری چی هست دیگه براش فرق نداره که بیاد یا نه  چون غرق در خداست و الان ما نمیفهمیم غرق در خدا راز

و چیزی هم که هست باید نباید اقدر بی انصاف باشیم چون 90% مردم به نظر من حوری بهشتی رو مردان مخصوصا برای اوج لذت حیوانیه میخوان در صورتیکه اینا معرفت بلدند میدونند و مستقیم حتی هستند و ما نمی بینیمشون و شاید نازلند برما اصلا و اگه نباشند غمزده میشیم مثلا همین آیت الله طباطبائی بزرگ صاحبت المیزان دیده بودند در نماز حوری رو که جامی بهش تعارف میکنه و میخواد بده بعد تو نماز بودند (اگه داستان رو خوب توضیح داده باشم اینکه) قبول نمیکنند از دستش بعد تا یه مدت احساس، احساس چی بگم خدا یعنی بگم اندوه مثلا؟؟ حالا یادم نیست یعنی روی ایشون تاثیر گذاشته بوده و اینا ناز می کنند و شنیده بودند ایشون از آیت الله قاضی (ره) فکر کنم که اگه تو نماز حوری نازل شد و جامی داد بر ندارید جام رو حالا کاری نداریم بله اینا معرفت دارند و میخوان ترویج کنند ولی آیا ما می ارزیم و مستحقشیم! اصلا دنبال این چیزا هستیم دنبال معرفتیم نه والا بلا.

dhhd

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه دو سه روزی هست که قبل خواب شب دارم یه صد باری اگه ریا نباشه و تبدیل نشه صلوات بر پیامبر و آل محمد می فرستم و خوشبختانه خواب خوش و حال خوش و به حضور شما عرض شود خواب خوب هم می بینم و نمی دونستم اقدر مفیده اینکار و خوبه بالاخره یه کار  آسون و راحتی و سبکی هست و میتونه هرکسی امتحان کنه و یه فکرهایی هم به ذهنم مخطور شد یعنی خطور کرده

اول اینکه همین کار کوچک رو که میکنی باید هدفت رو که قلب پاک رسول الله هستش رو درنظر داشته باشی نه خیالی یه صلوات مثل بچه کوچیکا یا با زور خدایی نکرده بفرستی یا همینطور شما در نظر بگیر که الان بهت میگن برو ماست بخر خوب زود توی ذهنت مغازه ای رو در نظر میگیری حتی امکان خرید خوب و امکانات که داشته و داره و خلاصه میزنی تو هدف و مسیر یابی میکنی برای نیتت خوب ما هم یه صلواتی که می فرستیم باید پیامبر رو در نظر بگیریم نماز که میخونیم باید خدایی رو بخونیم که هست و داریم درد دل میکنیم نه شعار خاصی بخوایم بدیم و اینا و خداوند زنده است نه که مرده باشه پیامبر اکرم (ص) هم زنده و ناظر و عین الله هستند.

دوم اینکه آقا طرف افتخارش اینه که مثلا دکتر حسابی علیه السلام شاگرد انیشتینه و من خودمو میگم میگفتم کاش انیشتین به دین ما وارد میشد و به حظور شما که  عرض شود اصلا از ایرانی و ایران صحبت می کرد و کلی باعث سربلندی و نمی دونم عوض شدن اعتقادات اونور آب حتی به ما و خلاصه کلی کلاس داشتیم که یه انیشتینی اینطوری بگه مثلا حالا که بود ولی حالا شما در نظر بگیر ما پیامبر (ص) رو داریم هیچی به هیچی افتخارم حتی نمی کنیم! در صورتیکه پیامبر خداست و مام افتخارمونه که مسلمونیم مثلا و از طرف خداست یعنی خدا عزیزترین بنده اش پیامبر اکرم (ص) هست دیگه بالاتر نداریم و....

سوم اینکه ما نوحه میخونیم سینه میزنیم در حالیکه اصلا شاید این اسماءی که میگیم خودشون رو فراموش کرده اند که کی هستند یعنی ما در بزرگان که میبینیم اینطورند که تعریفشون کنی و تمجید هیچ اثری نداره اصلا خود خودش رو فراموش کرده و به حظور شما که عرض شود درب تعریف و تمجیدش کردن بسته شده و تشویق حالا در نظر بگیر ائمه و پیامبر چه طوری اند این همه سینه میزنی حسین حسین میگی اصلا سودی نداره برای امام حسین و کارت هم اجری نداره براش که زنده کردی یاد خدا حالا میگه مزد نمی دونم این دهه محرم رو بگیریم درسته مزد میدهند و از طرف مادرشونه امام حسین یعنی حضرت زهرا هست که دلش میخواد که شما حسین حسین بگی شاید اینطوری وگرنه دغدغه ی اصلی امام حسین که طرف رو نگاه مخصوص میکنه این نیست که سینه بزنی و عزاداری کنی درسته نگاه میکنند ولی نگاه خواص به کسی هست که شایدبه فکر مردم غزه هست به فکر چیزای دیگری است که امام حسین (ع) هست دغدغه شون.لذا امام خمینی هم همینطور بودند میگفتند که این مردم که میگویند روح منی خمینی اگر بگن مرگ بر خمینی هم برام فرقی نداره امام خمینی میگفتند ها (البته حال روحی و روحانی فرق نمیکنه وگرنه چرا ملت فهیم ما چنین کار قبیحی کنند؟)حالا من شعار هاشون یادم نمیاد همین بود یا نه ولی از خودش رد شده و بیرونه روحشون عظیمه و ما مثل  این ها که نیستیم ما آبرومون مهمه آبروی نظام حتی میره اگه یکی بد صحبت کنه به رهبرمون و اصلا صورت مسئله فرق میکنه حرف حرف شخصی نیست درسته این ولی خلاصه اگه حرف شخصی هم بود باز مشکل داریم که کسی بد نگاه کنه بمون بد بگه چه برسه آبرو ببره و تهمت و غیبت میخوایم سر به تنش نباشه حالا امام خمینی(ره) اصلا براشون فرق نداره این موضوع روح عظیمشون رو در نظر بگیر و ائمه هم همینطور بالاتر از این حرفا  سودی نداره این سینی زنی برای امام حسین (ع) برای خودمونه و مادرشونه که نگاه میکند.

چهارمیشم اینکه آقا خدا در قرآن هست که به پیامبر اکرم(ص) می فرمایند که اگه تند خو بودی مردم از کنارت پراکنده میشدند یادمه استدلال کرده بودم که آقا این تندخویی که میگه که پیامبر نیست برای ما گفته که اگه جمع شدند اطرافمون ما داد و فریاد بزنیم یا به دیوانگی چیزی و یه کاری کنیم برند خونشون.

حالا که داشتم بعد این صلواتایی که امشب فرستادم فکر میکردم این به ذهنم خورد که پیامبر به خاطر جاهلیت گرفته تا حتی بزرگواری خودشون که جایگاهشون در عرش بوده وروی زمین با افراد جاهل اون دوران زندگی میکردند چنین پیامبری حتی حق داشته و اختیار داشته که بدخو باشه و سرشون داد بزنه مثل یه معلم که گرفتار بچه های نفهم شده یه دادی هم میزنه به سود خودشون هست راه باز میشه تا اینکه بر سر معلم بچه ها سواربشند لذا گفتم شاید پیامبر اکرم(ص) هم اختیار داشته اند و میتونستند وخدا بهشون حق داده حتی که تندخو باشند با چنین مردم نفهمی ولی باز اینکارو نکردند گرچه گفتم اختیار داشته پیامبر و شاید حتی پیامبر های دیگر قبل از ایشون هم تند خو که نه ولی سنگین بودند ولی پیامبر طوری بوده است که آقا میومدند حرف های خنده دار میزند کنارشون و هیبت آنچنانی که هیچکس نتونه حرف بزنه نداشته پیامبر یا نشان نداده و حتی پیامبر شنیدم توی داستانی که برای فردی که حرف خنده دار میزده دلش تنگ میشده و وقتی دلش میگرفته است میگفته اند که کاش بود اون فرد یه چیز خنده داری میگفت!!!

fssva

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

دیشب گرچه حال نداشتم ولی به هر حال با هر بدبختی که بود داشتم از شبکه ی نمایش فیلم رنگ خدا رو می دیدم و اینکه آقا آدم میمونه توی این فیلم دلش برای کی بسوزه برای پدری که بچه ی نابینا داره و کارگره و سخت داره کار میکنه و زنش مرده با دو سه تا بچه و میخواد ازدواج مجدد بکنه و آخرشم نخواهد توانست  یا اصلا دلش برای خود بچه ی نابینا که جهان رو نمیبینه و نمیتونه درس بخونه و مثل بقیه باشه و اصلا داره فیلم بازی میکنه و خودشو هم مثل ما نمیتونه ببینه بعدا در فیلم و در فیلم از خانواده جدا میشه بسوزه یا برای خواهرش حتی یا برای زنی که سنش بالاست  و مرده میخواد باهاش ازدواج کنه و هنوز شوهر نکرده در این سن یا حتی برای نجار نابینایی که داره با این نابینایی اش کار میکنه یا اصلا برای مادر بزرگه که یاد مادربزرگ خودمون افتادیم که دل رحمه و در این سنش داره مراقبت میکنه از بچه ها و دلش خیلی پاک و رحیم هست و از دوری بچه ی نابینا مریض میشه و میمیره خلاصه علاوه بر داستان زیبای فیلم و مشتقاتش و فیلمبرداری و هر کوفتیش آدم میمونه دلش برای کی بسوزه البته میشه گفت در حقیقت جدای از فیلم باید برای بچه ی نابینا بسوزه این دل که بالاخره این درگیر واقعیته.

sfwfg

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

ول بگویم اینو که غرض از اینکه این چیزارو میگویم نتیجه اش هست و نه آبروم بره آبرومون که بر باده فناست.

خوب بالاخره مرض جدیده و فتنه و اون موقعی هم که من برای گناه کردن از فیلتر رد میشدم و فتنه در کار بود اصلا من که عقلم نمیرسید و زیر 18 سالم بودم کهخ مثلا کسی بخواد صفحات منو مثلا یه کارگری گذاشته باشند که بخواد کارش این باشه که صفحات رو مثلا کنترل کنه حتی توجیه هم می کردم که مگه من کی هستم که بخوان منو کنترل کنند و کار اینا غلطه که اینکارو اگه حتی بخوان بکنند کار اینا غلطه نه من، من گناه خودمه هو خداوند لذا توجیه می کردم کار اندر غلط خود رو ولی بی نصیب هم نبودما و باعث شد تحولاتی در سیستم به وجود بیارم حتی اگه شده یه چیزایی از عالم هپروط دخالت کنم با وبلاگ در زندگی خصوصی دوستان اگه شده اینم شده اینطورم بود ولی خودم نمی فهمیدم ولی مجبورا به طور گریه وار و اشک ریزان صحبت هایی می کردم بالاخره که احساساتی بودند و دیگه سیستم الان حالا یا من بزرگ شدم یا عوض شده و قوی شده هر چی هست آقا اینو میخوام بگم که مورد لعن فرشته ها بودم حدیث هم هست مردی که زن نگیره و چیز بشه حالا یادم نیست مورد لعن زمین لعنش میکند تا ازدواج کند نه ازدواج مچدد ها نه اینو نگفتم خلاصه ما هم به خاطر اینکه کارمون کنترل میشد و پرونده مون هم بدجایی رفته بود به خاطر عبور از فیلتر برای کار زشت این شد که حتی باعث گمراهی دیگرانم شده بودیم که این آقا اصلا با اینکارا این وبلاگ خوب رو داره و اگه اینکارارو نمیکرد... خدایش وبلاگمون هم در سن و سالمون خوب بود و اون موقع ما پروندمون گشاد نشده بود زیر نظر مدرسه و نمیدونم دبیرستان و محافظاشون بودیم مثل بقیه بچه شناخته شده نبودیم خلاصه این بود که باعث گمراهی شدیم که گفتم این بود که آقا مورد لعن برگشت ناپذیر خدا شده بودیم و اگر روضه های امام حسین نبود نه سیستم درست میشد نه ما برمیگشتیم یعنی درسته درسته آقا فرشته ها لعن می کردند و من بدجور احساس دوری و گناه می نمودم یعنی میخوام بگم فتنه که درست شد چند نفر از خدا بی خبر دنیا دستشون بود مخصوصا زن ها و اینا که به رفتار خودشون و مطابق با نه عالم بالا نتیجه می گیرند حتی همین الان نمیدونن من خوبم بالاخره یا بد و بعضی وقتا باید بشینم براشون بخونم از ته دل تا دلم باز بشه از این فتنه ها و بد اندیشی ها که آقا ما خوبیم راهمون حقه مثلا خوب همه اشتباه میکنند و نباید راه رو بر تمام مردم ببندیم که فلانی 100% خدایی فلانی هم 100% کافر و مرتد و فلان.

خلاصه بی شوخی شوخی با گناهی که با ماهواره میشد ما نداشتیم و در دسترس نبود خودمون رو  و دیگران رو مخصوصا دیگرانی که حاجت هم داشتند رو مخشون رو در درسترس گرفته و خراب کردیم همین الانم باز آدم نشدم و بعضی موقع ها میگم برم رد بشم از فیلتر برای فلان کار؟!!!! میبینی وضع خرابه.

خلاصه ما دستی دستی مورد لعن فرشته ها بودیم و این بدی کار بود که فتنه درست شده بود و مسئله بسته نمیشد آخه وبلاگ داشتیم و وبلاگمون هم که شما مشاهده می کنید اون موقع حسوداش بیشتر بود و فضا سخت تر خیلی حسود بود لذا برای اینکه ما رو خراب کنند در نظرها هر کوفنی که رد میشدیم پرونده تشکیل و پرونده سازی میشد به طرز فجیع برای عموم و دیگران رو همینطور با وبلاگم میکشوندم و پرونده هم گشاد تر و ما هم جوان وشهوت بار تر از دیروز تا اینکه همینطور بد تر شد کار و سیستم هم خراب و ضد ما همین الانم هنوز که هنوزه عده ای کارشون اینه که با افکار من که فکر میکنند شیاطنی هست و دست اوله خبرسازه جنگ مخالف میکنند برای اینکه احوال منو بگیرند لذا من قویتر میشم درسته نیروی معنویم خراب میشه و ممکنه حتی حرف نتونم بزنم و یا همش بخوابم در گذشته چون گناه هم میکردم بیشتر بود شاید هم عواقبش باشد ولی حرف من این بود که آقا لعن فرشته ها بودم و فتنه هنوز باز نشده بود از یه طرف صحبت امام حسین دو دقیقه بعدش رد شدن از فیلتر خوب این لعن بدتری هم هست والا ما هم که نمیشناختن کی ام وشک داشتند اصلا که من بچه اینطور خودم مینویسم یا ننه ام!!! خلاصه مورد لعن جمیع بودیم با فتنه ای که برای رد شدن از فیلتر بر سر افراد مجرد یا متاهلی که آخرش به طلاق میکشه کارشون در جرایم اینترنتی بود حالا من یه کاری که از دستم بر اومد که کردم این بود که آقا من تبلغات کردم وگرنه فرشته ها همینطور لعن می کردندم و تبلیغات امام حسین کردم نه خودمو مثل این ایام تبلیغ امام حسین (ع) کمکم کرد شهدا یاری داند و حتی عوالمی رو هم دیدم که خیلی نزدیک بودم یادمه یه موقع که جاهل بودم اصلا میگفتم امام زمان خیلی به من نزدیکه و من نمیدونستم ولی هی میگفتم پس کیه و شناخت ایشون دست ما نیست که بشناسیم میبینیم نمیشناسیم خلاصه اینوو بگم که با همین وبلاگ نویسی و اعتراف به گناه و حتی دوباره گناه و دوباره توبه دست و پاشکسته پا میشدم  و از اول .یعنی میگم مورد لعن خداحتی میشی ولی از امام حسین میگی لعنی که دوری که برگشت ناپذیر بود(چون میدونی این فته حق الناس بود و سیستم قوی نبود و کارگره مثلا جاهل بود که داشت کنترل میکرد و بد نتیجه میگرفت پس حق الناس بود که حالا مام از فیلتربرای تصاویر قبیحه گذشتیم حالاولی.) عوض میشه و در ایام فتنه اینگونه است.


sgrg

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 دیروز هم که تو راه بودیم سوار ماشین که برویم حرم مطهر شاه چراغ (ع) تو راه تو ماشین داشتم  میگفتم و فکر می کردم که این همه ماشین روانه و جلو میره کار و نمیخواد مثلا 24 ساعته دستت روی بوق ماشین باشه و هی بوق بزنی بالخره راه بازه جاده دراز و ماشین ها حرکت می کنند ولی اگه ما  از باطن افرادی که سوار ماشین هستند با خبر می بودیم چه!!! یه سری مثلا گل و گوسفند و گاو پشت فرمونه ماشین نشسته اند بوق براشون نمیزدیم هی؟؟ لذا اینه دیگه.

تو حرم هم یه کاری کرده بودم که بهم نچسبید و حالم خوش نبود اصلا یه دعوایی چیزی کرده بودم که حتی به خاطرش کارهای بد دیگری هم رخ داده بود و عذر و اینا رو خواستم و دیگه تو نماز هم داشتم به این موضوع توی حرم فکر می کردم که  آقا ما یه ذکری رو حالا داریم میگیم و این دکر در نماز که میخونیم ثبت میشه در تاریخ هم ثبت میشه و فرشته ها خود خدا و همه ناظرند از در و دیوار حالا که خدا ممکنه مارو ببخشد و بیامرزد و یا پاداش بده حواسمون باشه که همین الحمدلله رو که میگیم تو نماز مثلا با خلوص نیت بگیم چون شاید که البته خدا ناظره و در آینده میخواد چیز کنه خدا حالا که داره ثبت میشه بهتر و با توجه تر بگیم.