اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۹۷۵ مطلب با موضوع «تفکرات شخصی» ثبت شده است

فرق است درآب خضرکه ظلمات جای اوست/تاآب ماکه منبعش الله اکبراست

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۳۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

اول بگویم که این عنوانه ربط خیلی خاصی نداره اما خلاصه یادمه بچه که بودیم وبلاگ میزدیم هم خودم محبت داشتم هم احاطه ی محبت بود یعنی دیگه وقتی بچه باشی کار فرهنگی بکنی و گناهتم کم باشه دیگه انتظاری نیست که احاطه ی امام حسین(ع) برت باشد وقتی نامشو فقط زنده بداری در وبلاگ نویسیخلاصه این بیت رو میگفتم که از محبت خارها یادمه تو پرانتز خوار هم میزاشتم کنار خار حاالا خوارتوخارش نکنیم خلاصه خارها (خوارها) گل می شوند و از این حرفا میزدیم بعد بازدیدکننده ی ظاهری که نه از این جن من ها جمع می شدند و برای مجبتی که گفتم خودم داشتم یه کمی و زیادش داده بودند خلاصه کار می کرد حروف ما و از این حرفها و محبت واقعی بود که داشتیم دیگه یعنی بیشتر از الان خیلی هم بیشتر دیگه مجبور شدیم رفتیم توی هزل گویی و  وحی رو ول کردیم و خودمون رو نشون دادیم بیشتر که این بلا سرم اومد و رازهارو فاش نمودیم و از این حرفا رازهایی که اسراره ها نه که راز شمارو بعدا بیای یقه بگیری.

آقا از محبت خوار ها گل می شود الیته اون موقع خفقان بود و ما هم بره بودیم میگفتم بره بودیما (که حالا این حرفو زدیم) و در مورد جایی مکانی مدرسه ای چیزی که توش جمع بشن و خودشون به دست خودشون بخونن و تدریس کنن و موبایل بسازند و به روز هم باشن صحبت می شد.

خلاصه آقا گذشت و گذشت تا اینجا رسیدیم و دیگه ظاهری و  دنیوی شدیم:

از محبت چی آقا؟ خار ها گل می شود حالا حرف بزرگتر از ما زده شاعر و میگه که بخار چون میدونی که خار که گل بخواد بشه فرق داره با گیاه ولی مو میخوام امروزا در مورد گیاه و از این حرفا صحبت کنم که آقا باید گل و گیاه محبت ببینن تا در بیان یعنی من که الان بختم بسته است و محبتی از خودم ندارم و روحی جنی بابایی مادری ندارم که نگاه کنه به کارم(گلکاری مثلا) و محبت داشته باشه خودم از پیش خودم که مهر الهی در قلوبم نیست نمی تونم گیاهی به کارم چه  برسه طرف فردی گیاه پزشک بیاره که گیاهاش پر محصولتر باشد و محصولش رو بیشتر کنه..خدا هم میگه خودش تو قرآن که شما زراعت میکنید یا ما ولی میومنه یه چیز دیگر که آقا حالا که ما هرچی اگر هندونه بکاریم هندونه ها یا در نمیاد شرش هم پای گیاه و کود اب و تخم گیاه و از این حرفا میزاریم پس چطور این همه هندونه در میاد تو مملکت به این خوشمزگی قبل از اینکه جواب بدهیم اینکه همین آب دادن یا کود دادن همین که خارج شدی از زندگی و داری به گیاه میرسی همین یه نوع محبت حساب میشه که داری وگرنه بشین و آب بهش نده شاعر میگه: باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش/بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش. حالا ربطی هم شعر حافظ مثل عنوانش که گذاشتم شعره رو خیلی هم نداشت ها ولی خوب شاعره و اما جواب سوال که گفتم قبلش یه چیز دیگری بگویم یا چیز دیگری گفتم الغرض جوابشو خودمم نمی دونم آقا باغبان محبت الهیه داشته دیگه مثل ما شهری ها نبوده زکاتشو هم داده رفته سر قبور دعا کرده خوبه؟؟ اما خارحی ها چرا که مشرکن اینا محبتشون کجابوده همینام تو بگو بارونشون کجابوده!! یعنی از ما بیشتر نه حدیثه کافرا هر کار خوبی که میکنن تو همین دنیا جوابشو میبینن ولی دیگه اون دنیا چیزی ندارند اینم حدیثش اگه ربط داشته باشه و سوالی که گفتم رو یادتون مونده باشه ولازم نباشه دوباره بخونین متن رو و زیاد نپیچونمتون دیگه. خلاصه من هندونه ی خارچی هم نخوردم ببینم کدومش خوشمزه تره...

bambbo

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز شب یا امشب رفتیم مسجد و خطوراتی داشتم وقتی به خودم نگاه می کردم و اطراف که قبل از اینکه اینو بگم آقا شما نگاه کن به رندان عالم سوز یه قسمتی از شعر رو شنیده تا آخرشو برات میخونه نه شعر کهنه ها شعر جدید الان شما می تونی یه فیلمنامه بسازی؟ الان تو رو خدا فیلمنامه های ما بعضی هاشون قوی اند و مشکل گشا و راه واز کن جامعه دیگه گذشته که جمشید  خان بر اساس نیاز روزش فیلم قاچاقچی ای بازی کنه الان شما یه فیلنامه رو که نگاه میکنی میتونی اول فیلم رو ببینی و تک تک جزییاتش رو پیشبینی کنی با خنده ها و گریه ها و غم ها و کاستی ها اکشن و چه میدونم هر کوفت زهر ماری تا آخرشو خوب ما که نه یعنی من که نمیتونم چرا؟؟ چون اینا با امام زمان در رابطه ان فیلم مزخرف رو نمیگم که توش هزل باشه و ... که بشینی هزل ببافی و رندم که نیستی بدتر بشی جاهل محله نه بالاخره کسی که رنده یه چیزایی رو هم میتونه پیشبینی کنه حتی یه صاحب نظره خدا رحمت کنه آیت الله فاطمی نیا و آقای مطهری رو که ایشون از قول آقای طیاطیایی توی سخنرانی ای میگفتند که آقای طباطبایی فرموده اند که مطهری صاحب نظره بله اینا که رندند میان میگن اگه فلان چیز رو کرده بود در فیلم یا فلان حرفو به جای فلان چیز گفته بود این بهتر بود یا به جای فلان بیت فلان چیزو اگه شما بگی بهتره بله صاحب نظرند و میدونن رندند بعد اینا میان میگن  نایب خاص نبوده امام خمینی و نایب عام بوده!! بابا دیگه تکنولوژیکی هم حساب کنی بالاتره ایشون بعد میگن تازه نایب خاص بوده امام نه نایب عام خوب برای حال خودمونه که عامیم ما همه چرا؟ چراشو برو از چراغ علی بپرس تو به فکر این بهتره باشی که آیا میتونی یه دونه از این فیلنامه ها بسازی و مثل ما بازی نگیری دنیای مدرن امروزی رو میتونی خودت تنها؟ آیا سخنرانی های امام خامنه ای(ره) برات کهنه است یا نوه؟ همین نه ما دنیا رو مسخره گرفتیم و زود میگدریم من بابا بزرگم رنده ولی میگفت طی بحثی که سر چیز جزئی هم بودا که حرف منو گوش نمیده کسی!!! حالا که پیره و خوبه تعریف کنم که یه روز رفته بودم پیشش دید موهایم بلند شده گفت بیا بریم آرایشگاه بعد درست نمینونه راه هم بره چه برسه راه دور از خانه بعد خلاصه سوار موتور شد و تا خیابان انوری رفت و منم که نمیدونستم چی کار کنم و نکنم مجبورا دنبالش راهی شدم و از روی محبت حتی توی آرایشگاه موند و گفت به آرایشگره که موهاشو خوب بزن و از این حرفا تا تمام شد و برگشتیم من حین اینکه داشتن روی موام کار میکردند توی ذهنم حالا خیلی هم فکر نمیکنم حتی توی آرایشگاه میترسم اینا فکر آدم رو بخونن دیگه کمتر فکر میکنم چون در معرض دید یاروام (آرایشگر)نه دشمن!!! خلاصه به خودم گفتم که بگم به این آرایشگره یا نه که جلوی موهامو کوتاه کنه طوری که نخوام شانه اش بزنم و توی همین فکرا بودم خلاصه دو سه بار میخواستمم یا بیشتر که بگم نشد بعد تموم شد و نگفتم و روم نشد که بگم شاید چون تنها نبودم و بابا بزرگمم پام نشسته بود البته خودشم گفت به آرایشگره که من مزاحم نیستم آیا که کسی بخواد بیاد وموهاشو کوتاه کنه (که یعنی تو صف بایسته و منصرف بشه و از این حرفا) خلاصه من چیزی نگفتم تا اینکه اومدم خونه و آرایشگره هم چون ما جوونیم کوتاه نکرد و نپرسید هم خلاصه بعد از حمام رفتن اومدم پیش بابا بزرگم تو خونه شون و سوال کرد در مورد اینکه جلوی موهاتو هم میخواستی کوتاه کنه گفتم بله گفت خوب بهش میگفتی خوب بهش میگفتی با صدای قشنگش که هنوز تو گوشمه و آروم هم میگفت و با آرامش خاصش خدا عمرش رو دراز کنه فیلمشون رو هم خودم گرفتم و گذاشتمش تو وبلاگ دیدید چه زبر و زرنگند؟؟ یه چیزی هم که از این داستان یادم رفت اینکه آقا بابابزرگم قبلش که بریم آرایشگاه میگفت زیاد پول نده و منم هر چی میگفتم خلاصه بعد گفت ببینم چقدر پول داری ومنم که عیدی هامو از خودشون گرفته بودم و پولدار بودم یه خورده هم شاید از مامانم گرفته بودم خلاصه نشون دادم و همشو ورداشت تا رفتیم دم مغازه اش و گفتش که هرچقدر میخوای بهت پول میدم(آقای آرایشگر) فقط خوب براش موهاشو کوتاه کن آخرشم بیشتر از اونی که خواسته بود بهش پول داد و خلاصه پولهای ما رو هم فراموش نشه که پس داد!

و اما خطورات امشب مسجد رفتنم اولا اینکه به حظور شما عرض شود داشتم نگاه میکردم و تعجبم برده بود که گاهی خدا انسان رو برتری میده و بالا میبره خوب این چه گناهی کرده که دچار تکبر نشه و خیلی سخته که خودش رو بالاتر از بغلدستیش که وایساده نماز ندونه تا اینکه یه نفر رو دیدم خدایی و متکبر تر از من بود شاید و راضی شدم و خیالم راخت شد!!! نمی دونم چه کار کنم این تکبر که این وبلاگارو مینویسم میاد سراغم و خودم رو بزرگ می بینم قبلانا گناه میکردم و شکسته میشدم دفعه ی بعد با امید بیشتر میومدم حالا شدم خنثی!!!نه مرد نه زن.

دوم اینکه دل کسی رو اگه بشکانید! کار خیلی بدی کردی و ممکنه حتی اگر بگی خدایا من رو ببخش نمازمو قبول بکن میرم دلشو بدسنت میارم بعدا این دیگه فایده نداره و مثل توبه ای که برای اولین بارت باشه که گناه کردی نیست که گناهت بخشیده بشه و فرصت نماز خواندن در مسجد رو از دست دادی شما مثلا دست باباتو نبوسیدی که برام پیش اومد و نمازم رنگ و بو نداشت تا اینکه اومدم زود خونه از مسجد و دستشو بوسیدم!!!آخه قبلش تو خونه روی شون رو بوسیده بودم بعد دیدم یه عکس العملی نشون داد تا اینکه گفتم شما هم روم رو ببوس دیدم نه بابا انتطار میرفته که به جای اینکه بگم شما هم روی من رو ببوس باید میگفتم که بزار دستتو ببوسم اصلا فهمیدی چی شد این موضوع بوس بوسیمون؟؟ دو سه بار بخون میفهمی!!!

film

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

داشتم به این فکر می کردم که بعضی بازیگرا هستند که اگر نقش خوب بدند یا بعضی هستند در تمام نقوش خوب بازی می کنند انگار در هر فیلم برای همون فیلمه ساخته شده اند در کل چون اولا پیدا نکردم یا یادم نبود همینطور بین عکس ها در اینترنت و فیلتر نت گشتیم تا اینا بدستم رسید این بازیگران به نظر من سبک خاص خودشون رو دارند و هیچکس حتی در بعضی نقوش نمیتواند جایگزین این ها شود (اگه خوب بازی کنند و به درد همون نقش بخورند) حتی به صورتی خوب به نظر من بازی می کنند که حتی امکان میره که انقراض بشن و کسی دیگه مثل اینا پیدا نشه.البنه من هیچ گاه تا حالا فکر نکردم که اگه بر فرض مثال فلانی داره این نقش خاص رو بازی میکنه یکی دیگه بهتره اگه جاش بود و هم  اینکه عمدا بازیگران زن رو نزاشتم چون بازیگر زن جوان در سینمای ما و چه برسه غرب یکی اند (هر کدوم خوشکلتر بود!!!مثلا) و غیره.البته من همه ی بازیگرا رو عکسشونو نداشتما و میدونم بدجور کلیکسیون من کامل نیست از عکسایی که گذاشتم به عنوان نمونه گذاشتم و من.البته منکر این نیستیم که هر بازیگری رو فیلنامه نویس یا کارگردان یا کسی که انتخاب میکنه نشسته فکر کرده و انتخاب کرده و به درد نقش میخوره ولی بعضی از بازیگرا هستند میشه همیشه یا بیشتر اوقات جایگزین بهترشو پیدا کرد یعنی سبک درست و حسابی ندارند  از صدا از قیاقه حتی مثلا غیرت و چیزایی که بازیگر رو محصور و محبوب میکنه ندارند و جایگزین بهترش گفتم زیاده که نام نبردم اینجا.

بدون ترتیبی خاص همینطور میزارم گفتم دو دسته هستند از نظر من چه اونایی که اگر نقش خوب بدن چه اونایی که همیشه نقششون خوبه واینایی که دارن در معرض انقراضند و شاید دیگه مثلشون هم نیاد البته از نظر منه ...  و هر کدام سبک خاص خود را دارند:

 

night

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

تو چرا اینجوری فکر می کنی امروز داشتم خواب خطرناک میدیدم ما آقا چی چیو هدفمون اینه که قیام کنیم یه خون از دماغ بچه ها بیرون بیاد کی میخواد جواب بده خمینی؟ ما خودمون زخم خورده ای.. تو درسام هم ضعیف بودم و نمیکشید چه در این جور کارای حساس!که کارمون کشید به اینجور محل ها برای گذراندن اوقات و خوشی همــــین.تا بخوان فردا پس فردا دستگیرمون کنند از توی خیابون جلوی خونمونم نمی تونم با زور عبور کنم چه برسه سوار تاکسی!

talghin

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

داشتم به این فکر می کردم که یه موقعی داشته ام به این فکر می کردم که آقا ما به مرده ها که تلقین می کنیم که یادشون باشه و جو گیر نشن از مرگ خودشون خوب این تلقین باعث میشه که خدا رو بر زبان بیارند در مقابله با آزمایش سخت نکییر و منکر که میگیم مثلا رب تو خداست خوب این میقهمه چی بگوید و لو میره البته شاید اون موقع که همچین اعتقاد که نه باوری داشتم ایمانم قوی تر بود چون حالا می بینم با اینکه در صف نماز جماعت(که یه عبادت خاصی است و ثواب داره و جای داره که تغییر کنیم و بالاتر از این حرفاست و جمعی ای هم هست و توفیق بیشتر وغیره) می بینم که نه تغیببری پیدا می کنم نه اثر خاصی داره که مثلا خدا بیشترتر یادم بمونه در حالیکه دارن سوره ی حمد و سوره ای دیگر رو میخونند بلند و مثلا میگیم ایاک نعبد و ایاک نستعین نه انگار کار خاصی هم صورت نگرفته (چه بساااا.!!)

yadeayami

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یادمه آخرین باری که رفتم جهرم پیش بابا بزرگم که فیلمشو از ایشون رو هم گذاشتمش اینکه آقا خلاصه نشستیم پیش هم و ایشونم ناشنواست و نشست صحبت کردن یه ریز و حالا که موضوعمون اجتهاد و مجتهدیدن شده بود یادم افتاد که چیا میگفت زیاد گفت ولی خلاصه هم نه اینا که برام جالب بود و مونده توی ذهنم و تازگی داشت رو میگم که:

آقای خامنه ای (ره) رساله شون رو برای مردمان دیگر جهان نوشتند چون اعتقاد داشتند که اعلم تر از من هم هست  و بعد من گفتم کی؟؟ و میگفت همین مجتهدا و یکی یکی نامشون رو میبرد و فهمیدم خودشم الانه در حال حاظر مقلد آقای صافی اند حالا شایدتم به من دروغ گفته و آقای خامنه ای باشه من نمی دونم خلاصه در مورد مجلس خبرگان صجبت میکرد که باید رهبر مملکت بتونه بیاد بره با سفرا صحبت کنه و اینا میشینن و سه نفرو انتخاب می کنن از بین خودشون رئیس مجلس هم میگفت میتونه خودشم بین این سه نفر انتخاب کنه بعد رای گیری میکنن مجتهدا و انتخاب میکنن بعد میگفت ما الان شاید بیش از 200 تا مجتهد داشته باشیم که کتاب بیرون نمیدن و همین چیزا برام میگفت و غیره.

و اگه بخوایم که یه کمی بیشتر باز کنیم این غیره رو در مورد نخست وزیری صحبت می کرد که منهل شد و هم اینکه این میرحسین موسوی چیز بوده نخست وزیر بوده و حالا معاون اول بجاش اومده بعد درمورد قائم مقام رهبری یعنی آقای منتظری صحبت کرد که لتگ و ترک و جفتک انداخت تا بر کنار شد مثلا میومدن خانواده های زندانی ها و این دلش میسوخت و جفتک می انداخت تا گفتند که باید استعفا بدی و میگفت این دولت هم نخست وزیر که نه معاون اولش رو یه نفر پیر انتخاب کرده تا...

http://ali.bloglor.com/p125.html

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز چند ساعت پیش یکی از همین افراد اومده بود تو ذهنم و داشت اشک می ریخت و می گفت که اگه میخوای بری اون دنیا ما هم هستیم و می دونی که اگه بیان تو ذهنم هم معمولا من نمیشنوم و حق صحبت ندارند مگه با ایما یا حتی باید خیلی قوی باشند ولی بیچاره خبر نداشت که من کولبارم رو نبستم و یه مدت بود قبلانا آماده بودم همه ی با هم بریم هوا ولی نشد دیگه و توفیق سلب الیهم اجمعین گشت ه خلاصه نمی دونم بگم خوشحال شدم که اومد ایشون یا بگم ناراحت شدم که آماده نیستم!!!

آقا مت فیلم های جمشید خان آریا رو که فرمودم حتی ایشان قبلانا بر اساس سیاست روز یا نیاز جامعه به عنوان قاچاقچی (استغفرالله) انتخاب میشدند و خط می دادند مثلا یه جمله شون این بود که من اصلا نمی فهمم وطن یعنی چه و این جمله ی بدیه ولی پرمعنا البته اکثرا قاچاقچی ای بودند که متحول می شدند و فیلم چی بود؟ یادم نیست چون خیلی وقته نگاه نکردم و خراب شد سی دیش و خط افتاد روش آهان" قارچ سمی" خیلی فیلم بحالی بود و یکی چند بار دیدمش و الان نمی دونم جز اندوخنه های جدیدم باشه این فیلم یا نه و باید یه نگاه کنم چند روز پیشم هوس کردم  نگاه کنم خوب نشد!!

korrri

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

داشتم فکر میکردم که من بد چی ام(یعتی بد چیزیم) داشتم تصور میکردم که اگه یه نامحرم منو به خودش بخونه استجابت می کنم نه به این دلیل که نیاز دارم یا مریضم میرم به سمتش چون شیطان منو خریده نه یعنی فکرم دست شیطانه دیگه کار به زنه ندارم که لخت شده یا نه فرصت دیدم درسه جرات ندارم هیچ گاه ولی اگه چشمک زد و دعوت کرد که بیو تو دم در بده دیگه فکرم کار نمیده به خاطر شیطان و امر شیطان رو رعایت میکنم و اینطور آدمی هستما. البته باید اینو هم بدونیم و در نظر داشته باشیم که یه زن و مرد نامحرم که خلوت کنند شیطان خودش میگه من سومیش بینشون که در اونجام!! و عقل من که کاری نداره که زنه چی اصلا گفته فقط یه راه ضاله نشون داده عقله دیگه کار نمیکنه و نفسم شاید به خاطر مریضی خیلی نخواد ولی امر عقل شیطان اجابت پذیر هست یا نه؟ و مختل میشه یا نه؟ خوب البته ممکنه به ما هرسه خوش بگذره ظاهرا ولی چی رو فروختیم؟؟

خلاصه تصورشم شما شاید اگه به کار باندازین در مورد خودتون به نتایج بهتر یا بدتر برسید آخه چه مانعی در این دنیا وجود داره که دو کبوتر عاشق به هم نرسند مانع فراخدایی شاید...

البته درکت میکنم بییشترتون رو ممکنه شیطان قدرت فکرکردن رو هم بگیره حالا من داشتم مینوشنم بر اساس تصویر دهنی که اومد وگرنه طرح شیطون خیلی پیچیده س به منکه نمیاد بگه نماز نخون یا دروغ بگو ولی در این مورد ممکنه نزاره تو فکرکنی و تو موقعیتش قرار بگیری بعد بعدا حالتو بگیره و بیچاره ت کنه.

البته منکر این نیستیم که توفیق داد و دست حضرت یوسف (ع) رو گرفت خدا وگرنه اونم اما محض همین چیزاست که آقای فاطمی نیا می فرمودند که نقطه ی خشم رو کور کنید شاید به این دلیل که اون قسمتی که دست ماست درست کارکنه و عقله جمع باشه بعد در این موارد دیگه دست خدا بسپارنمون آخه شیطان وقتی میخواد عصبانیت کنه تو رو توی موقعیتی و یادی می اندازه و خشمت دست خودت نیست دیگه و یه فضایی رو نشونت میده که دیگه نمیتونی خودت روکنترل کنی مگر اینکه نقطه ی خشم رو به قولا کور کنیم و خیلی هم سفارش شده این..

nadidan

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان از مسجد اومدم و نمی دونم لامصب به یه موضوعی گیر جزئی دادم و اشتباه بود که یه نفر رو تو مسجد که همون ایشون رو که صبح در نظر گرفتم بعد دیدم اشتباهه ولی این تجسم افراد که اتفاقا ربط داره به موضوع وبلاگ و تجسمی که یه بار مفصل قبلا صحبت کردم ولی هشیار نبودم باز کار دستم داد و این نظریه که نباید افراد رو به طور مستقیم و خود به خود مگر هدایت باشه  و ما همه با امام زمان در رابطه نیستیم که تصور کنیم و میره که باشیم یعنی ما همه که چهره ی امام معصوم رو ندیدم که حق بدیم بهش...خلاصه از هر بابی که وارد میشم می بینم که این نظریه درسته حالا چه نظریه ای همین دیگه که گفتم که نباید افراد رو تجسم کرد و... که وغیره شو بعدا توضیح میدم... من باب چی... من باب اینکه آقا نباید (در عرفان بالا و نفی شرک بت پرستی متناسب با خودت که بتونی شاید کنار بیایی و یا شاید یه کم زور بزنی درست بشه و بتونی خودت خودت رو عوض کنی) خلاصه من باب جی؟؟

من باب اینکه نباید مستقیم به صورت افراد نگاه کرد که شرک غیر خدا وارد میشم www.nadidan.mihanblog.com توضیحاتی درش دادم...............

من باب اینکه نباید این جا که نشستی و شنستی به کسی غیر خدا فکر کنی برای اینکه شاید بزرگ بدونی و این بزرگ دونستن کار دستت میده شاید ازش بترسی کار دستت میده و همه ی اینا شرک به خداست

من باب چی ؟ من باب اینکه آقا اصلا وقتشو نداریم که روی دیگران به جز خدا وقت تلف کنیم و در نظر بگیریم

و من باب های دیگه حالا حدیث و روایتشو من در خدمت ندارم ولی شما از هر دری وارد بشی این نظریه ی شرک به خدا توسط فکر و تجسم در صورتیکه برای هدایت نباشه و خودمون دست به دامان حضرات نشده باشیم یا خودش خود به خود از نظر الهیه وارد نشده باشه غلطه کار و شرکه به اندازه ی خودش......

خلاصه همین الان بهتون عرض می نمایم که هرچی فکر دارید و یا تجسم میکنید با اختیار خودتون و نه من باب هدایت بریزش دور! آهان


abnabat

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه بار یادمه چند هفته ی پیش در مورد استغفار کردن صحبت می کردم و یه چند نفری رو هم از کسانی که میشناختم گفتم خوبه در نظر بگیرم و برایشون استغفار کنم تا در رحمت الهیه بر روی مویم واز شه یه همچین.خلاصه یه نفر بود امام زمانی که حالا چون سر و رازی پیش هم داریم از دوستان حالا من که اونو نمیشناسم ولی اون خیلی بیشتر منو میشناسه از خیلی وقت پیش(بابا مرده!) خلاصه ایشون رو که از نزدیک هم دیدمشون از دوستان بابام رو در نظر گرفتم و دیدم که حالا ارتباطش قوی بود و قدرتمند بود و چی بود که فهمیدم این برای این گناه انتظار داره من استغفار کنم براش که در رانندگی مگر حق کسی رو خورده باشه مثلا جلو زده باشه از کسی و حق و ناحقی (ناخواسته ها) پیش اومده و همون موقع داشتم فکر می کردم ما کجاییم و چه کارا می کنیم و ایتا چه...


dane2

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

راستیتش دیروز صبح که از خواب بلند شدم یه خوابی رو شبش تا صبح که شد داشتم می دیدم که مامانم هم اومد بیدارم کرد وگرنه نمازم قضا بود و بعضی بزرگان بوده اند که با فرشته هاشون هم اگه نخوام از بحث جدا شم دوست بوده اند و بیدارشون میکردند موقش یا موقعی که باید یا موقعی که میخواستن ولی حالا خیلی از ما رو اگه بیدار کنن گله مند ممکنه بشیم یا بخوابیم و حالا حسش نیست یا اصلا دوس نباشیم گرچه عاشق خواب نداره و از این حرفا.

خلاصه آقا ما توی یه خوابی بودیم که عجیب بود یعنی اون چیزی که میدیدم تو خواب و رویا و دیروز گفتم نگمش و داشتم هم فراموشش میکردم که دیگه بگم آخه شاید به شما ربط خاصی نداشته باشه و مشکل گشا هم نباشه ولی از باب وبلاگ نویسی عرض میکنم شاید یه راهی باز شد برای ادامه ی وبلاگم که چی شد.

خلاصه آقا ما داشتیم خواب میدیدم که رویای عجیبی هم بود چون اولا معلممون زن بود و زن درس فیزیک به ما میداد که بچه ها هم دبیرستانی بودند که اینا به هم جور در نمیاد!!!

خلاصه ما یعنی منی که خواب میدیدم از درس فیزیکی که ایشون درس داده بود هیچی نفهمیدم و قرار شد امتحان بگیرند ازمون خوب من چیزی بلد نبودم و ضعیف هم بودم شاید نمی دونم بچه های دیگر هم مثل من بودند یا نه یعنی کلاسی جایی میرفتند یا اینکه اصلا سرکلاس حواسشون جمع بود یا توی خونه حتی درساشون رو خونده بودند و آماده بودند چون اصلا چیزی نمیگفتند وهیچکس جرات حرف زدن نداشت خلاصه برگه های امتحان رو پخش کرده بودند(حالا من دارم خوابم رو تعریف می کنم ها) و من هیچی بلد نبودم یه مرتبه اعصابم خورد شد و جرات که نداشتم به معلمه اعتراض کنم پاشدم کاری رو کردم که الان توی بیداری هم نمی کنم و هنوز ندارم جراتشو حساب که کردم آخه معلم ابهت داره و روم که نمیشه هیچی حق برگردن ممکنه داشته باشه خلاصه فضای بدی بود و من نمیدونم این فضای اینکه جرات اعتراض رو ندارم به معملمم رو که برم مستقیم دعوا کنم چون من اهل دعوا هم نیستم خلاصه بگذریم بهونه ای پیدا کردم و  بلند شدم گقتم با حالت و لحن دعوا که برگشت پذیر نباشه دیگه کارم گفتم خودکار قرمز من رو فلانی یعنی بغلدستیم بر داشته حالا ما سر کلاس درس و امتحان بودیم و لحن من لحن دعوا بود و میدونستم اگه شاگرد قوی یا زرنگی بودم معلمه برای دانش آموز زرنگه میرفت خودکار قرمز رو میگرفت از بغلدستیش تا برگه ی امتحانش دورنگ و زیبا بشه ولی من جلوی بچه ها بودم و معلمه هم میدونست شاید چیزی رو و فضا فضای بدی شده بود بعد هم فرستاد منو دفتر(محله ها نه دفتر مشق) پیش ناظم ناظمش هم مال دوران راهنمایی ام بودکه بعد از یه مدتی کوتاه  فرستاد منو یه کلاس دیگری و من همش ناراحت بودم و به معلم و کلاس قبلیم فکر میکردم چون دائمی که رفع نشده بود بلا.ولی ایراد از خودم بود کلا وریدم در مقابله و روش غلطم در مواجهه با معلم شاید نمی دونم باید اعتراض میکردم جلو همه یا یه روش دیگری بر میگزیدم اصلا..

البته توی مهدکودک که نه توی دبستانم هم یه همچین چیزایی برام پیش اومد که فرق داشت.

naalbaki

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خدایا توکه همیشه در دسترسی پس مظلوم تری(اگه درست گفته باشه!!!)

خدایا من باورکن ازاین دوریم خودمم نا امیدم و ناراحتم و دلم میخواد هر روزم شده باری یکبارم که شده بهت سر بزنم و توی اینترنت کثیف العاش باهات درد دل کنم اما از چند تا چیز میترسم اول اینکه این روانشناسا میگن کو خدا ونمیشه به خاطر دوریشون از تو خلاصه روی منم تاثیر گذاشته و من باید باهاشون کنار بیام و جلو نزنم ولی ترسم از این نیست. دوم اینکه اطرافیام که گوش میدن فکر میکنن من محتاج به دنیا و زن و چه میدونم پولم که باهات صحبت می کنم توی نت درصورتیکه من محتاج به فقر دعای شمام.

همین دیگه امروز هم که نمازمو خوندم دیدم چشم دل کوره اصلا وقتی گشنه هستیم اون موقع یه طور دیگه دنبال غذای جسمی هنستیم و لحن صحبت عوض میشه انگار راس راسکی با یکی طرفی ودیگه کنایه وجود نداره و میگی ماماآاان غذا (مثلا) ولی در غذای روح و نماز نه با هیچی طرف نیستی تازه ریا هم یه کمی مستحب میشه انگار و ما از خود خدا تا حالا نخواستیم و روبرو نشدیم و چشم دلمون رو با گناه کور کردیم انتظارات واهی هم داریم بابا لااقل تو نماز بدون داری با کی حرف میزنی والا با دوستت قشنگتر صحبت میکنیم.

http://ali.bloglor.com/p130.html

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

ببین من نه فیلسوف خاصی ام نه نظریه پرداز ماهری که نظر موره ور دارن بخشنامه کنن که اینطوری فلانی گفته و نظرش اینه چه خره این خلاصه نگردین در کل مطلب مو و انتخاب کنید موضوع خاص خودتون رو و بازگو و بخشنامه کنید چون من اصلا کسی نیستم و شاید از روی مصلحت حرفی در موضوعی زده باشم که الانه الانشم ردش میکنم همون رو شاید که گفتم چون شرایط داره و زمان هم که میدونی چه بلایی سر ما میاره و با زمان کار میکنیم ساعنمون شاید و میدونی که الان من بگم الانه 30 ثانیه دیگه چراغ مثلا سبز میشه دروغ گفته ام اگر نشرش کنید بعد از 5 ثانیه دیگه یعنی چه؟ یعنی همین دیگه 5 ثانیه بعدش ارزش نداره کلام من و شاید دروغ محسوب بشه اصلا حالا همشم زمان نیست سیاستم هست و چیزای دیگر..

gonahekabire

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

من خودمم غافل از اینکه گناهان ریشه باز کرده در جان من به خودم القا می کردم که آدم خیلی خوبی هستم ولی باور کن در شرایطش قرار نداشتم که رفوزه بشم در حالیکه الان که امتحان شدم جلوی چشمای خودم اصلا روم نمیشه با بعضی ها ملاقات کنم و رودررو بشم مثلا با امام زمان(عج) در حالیکه قبلا اصلا اینطور نبود از خودم یه بت مظلوم هم جلوی چشم شما هم خودمم باورم شده بود ساخته بودم که کناهی هم نداره آقای فاطمی نیا هم میگفتن گناه ظلمه و کوچیکش حتی چون میدونی در مقابل چه کسی است و ابر و ماه و مه و خورشید و فلک در کارند که من به جایی برسم و حالا رفتی نظم جهان رو به هم زدیم با گناه کوچیک و گفتیم هر چی ما بگیم و در مقابل خدا ایستاده ایم و دیگه خودت وخامت اوضاع رو درک کن! خلاصه روم نمیشه دیگه جلو بیام چون شناخت نسبی ازخودم پیدا شد که اگه تو شرایطش بودم گناه گنده تری هم میکردم چون با خیالم به ناموسی از حق حمله کردم و دیدم که چه بدم همین


riaa

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان ساعت 3 صبحه تقریبا و تازه از مسافرت برگشنیم خلاصه خودم رو دیدم که خیلی مشغول زرق و برق دنیام و همه چیزمو نذاشتم به کنار و آماده ی مرگ باشم یا لاقل لا مصب آزاد باشم از هر چیزی درسته زن گرفتن آزادی رو تا حدودی حالا بستگی داره حدش در افراد مطمئنه ی دیگر چقدر باشه خلاصه ما نمی دونیم ولی کولبار خودم رو نبستم و همین وبلاگ هم از جمله وسایلی است که منو پیچیونده حالا اینا آسیب نیست آسیب اینه که برای خدا حالا خدا خیلی بزرگه و ادعای بزرگیه که برای خدا کار کنیم ولی لااقل برای دنیا دارم کار می کنم و این خطرناکه و فکرمو که کنترل کردم دیدم دنیا میاد جلو چشمم کم میارم بعضی مواقع و ریشه زده در وجودم متاسفانه و ایدوئولوژیم و غیره رو تغییر داده شما ممکنه نظز دیگری داشته باشی و از نوشته هام مثل خودمم که شده نفهمی که چه آدم دنیا پرستی هستم ولی خبر نداری که تو یه جمعی که نشستیم و یه زنی وجود داره حالا بگدریم فکرم خرابه و دنیا رو انتخاب میکنم تا حالا آخرتم نه خوبی های دیگر و اینو درک کردم که خیلی گرفتارم متاسفانه خیلی ها بدجور حالا ممکنه با خودم کنار بیام که ریا کاریم کم باشه و از 95% رسیده باشه به مثلا 45% ریا کاریم (معیار و میزان دقیق نیست همینطوری یه چیزی پروندم وگرنه خودم از ریام خبرم ندارم که چقدر فقط کمی سعی دارم بعضی وقتا مخصوصا که از بابام کمتر باشه مثلا اگه بفهمم ها اگه نفهمم که هیچ)ولی خوب مرد آزادی نیستم و گرفتار هوام.

ashkaboos

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

حالا که اینا رو گفتم خوبه و دلم میخواد در مورد اشک هم یه خورده صحبت کنم البته توی مجلس اشک ریختن خوبه ها ولی بعضی موقع ها هست که آدم تو خلوت اشک میریزه و جانسوز هم اگه باشه و داع و گرم مخصوصا به به چه خواهد شد و همین نگاه ویژه است ولی بعضی موقع ها هست نگاه ویژه هستا ولی اشک ریخته نمیشه و چه بسا در مجالس جای ریا هم باشه و فریاد هایی که مثل مال ما بالا نمیره یا آمیخته به گناه شده ولی همینام خوبه ها و خریدار داره و ما نمیدونیم چقدر و چی به حسابمون ریختند همین که وارد شدیما توی مجالس و خلاصه نگاه ویژه ای که میگفتم به ما میشه یا نمیشه همون اشکاس غالبا تا چه مرحله ای ارضا بشیم..

tavakol

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خوب حالا شاید شما بگی ما خدایی هستیم و پیش نمیاد برامون ولی خوب آیت الله فاطمی نیا (ره) داشتند میگفتند که اگه تو خواب که بعضی موقع ها پیش میاد شیطون میخواد غمت بدهد و غمناکت کنه اگه پیش اومد بروید به پهلوی چب (نمی دونم سه بار بود یا نه) و بگویید اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. حالا من کاری ندارم که شما چقدر خدایی هستید و شیاطین چقدر قوی هستند که زجر و اذیتمون کنند (اگر مومن هستی) من خودم خواب که میرم نه میگن که مومن باید یه چشمش باز باشه یه چشمش بسته وقتی میخوابه یعنی باید هشیار وزنده باشه و ابنکه یه چشمش باز باشه خیلی شاید پرمعنا باشه یکی اش اینکه بدونه که الان که دراز کشیده خوابه حتی تو خوابش ها و نباید غرق شد. نه بره تو خواب و گرفتار بشه و اگه زنده باشیم نصف شبی میتونیم به پهلوی چب بریم واین ذکرو بگوییم اصلا خلاصه اقدر بدم میاد که خوابی ببینم ناراحت کننده و تو شرایطش قرار بگیرم ولی توکل به خدا نداشته باشم. دیگه اینکه خوابه و مثل بیداری نیست که بهونه بگیری که آقا ما توکل کردیم نشد نه یه اتفاقی هست که میافته توی خواب و آدم به جای مخصوص و یه عالمی میره که شاید اصلا در بیداری حقیقت نداشته باشه ولی چرا باید ناراخت بشه و وقتی خواب پریشانی میبینه چرا باید غم بخوره و بخوره و بخوره تا بیدار بشه خوب اگه سیمت وصل بود به خدا و خدا رو دوست داشتی که نه یعنی رفیق بودیم با خدا بیشتر از این لااقل توی اون عالم که حقیقت نداره خواب و صرفا اذیتی از شیطانه یا امتحانی است همون موقع توکل میکردی به خدا تا خدا دستت رو بگیره چرا غم میخوری و میخوری تا بیدار بشی. این نشون میده بعضی از ما یعنی خودم رو میگم ایمانشون آبکیه وگرنه نباید غم بخوره تا خدا هست و باید بیدار و هوشیار باشه آخه من چند روز پیش داشتم خواب میدیدم و غم خوردم از خوابم تا بیدار شدم ولی توکل نداشتم به خدا تو همون خواب که نجاتم بده یا حرفی بهش بزنم(به خدا ها)..

kaho

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۷ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

اولا بگم ما مخالف پشتکار نیستیم و از این حرفا لیس للانسان الا ما سعی مخالف روش های فشار هایی که روی بچه میاد و خودش دوست داره آقا به این روش ابتکارانه خودش درس بخونه و روش فشار میاد و... که عرض شد دوما من اگه سری هم باز کرده باشم ها توی عالم صحبت نمیگمش یعنی توی زندگی روزانه در موردش هیچ جا صحبت نمی کنم معمولا و این میمونه توی وبلاگ تا حذف بشه چون حل که نمیشه و یه سری آدم یا میدزدنش یا یه طور بدی حلش میکنند و خلاصه این عالم وبلاگ نویسیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

bcngn

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بعضی موقع ها به کرامات افراد بزرگ و اولیای خدا که فکر میکنم مغزم صوت میکشه و آروم نمیشم میگم چه طوری فهمید فلان رو چه طوری پیشبینی کرد آینده رو چه طوری و چه طوری بعد خودمو هم که هیچ اما داشتم فکر میکردم و محاسبه میکردم تا خوابم ببره یه چیزی به خودم گفتم. گفتم که ائمه که خبر دارند که ما مثلا چند سال عمر می کنیم خوب این ها هم با ائمه اطهار علیهم السلام دوستند دیگه بعضی چیزا رو میگیرند اینا که با خدا دوستند از بعضی چیزا باخبرند و به خاطر قربتشون به رسول الله به امام مهدی (عج) است بعد یه خورده از خسودیم کم شد و کوتاه اومدم!!! ولی بماند دیگه اینکه به خاطر گناهاتی که داشتم حالا بازم کوتاه اومدما ولی باز خیلی بدم میومد که کسی از اسرار دلم با خبر باشه خوب شیطون هم میگن سر میزاره روی سینه ی آدم میشنوه دیگه که چی میگه و اگه ذکر خدا بود که بود نبود مشغولش میکنه!!!!

و خلاصه یادمه قاطی کرده بودم خوبان و بدان رو میگفتم چه معنی داره که صدای قلب منو بشنون و در دل منو بدونن و دیگه عادت کردم فکر نکنم و در دل با خودم صحبت نکنم و کلی هم عقب افتادم به خاطر این موضوع بالاخره متاسفانه و قاطی کردم چون فضا شلوغ بود و جنگ بود و راز نباید و باید تا حدی پنهان می ماند و سرش دعوا بود خلاصه مطلب ما هم که میخواستیم خودمون رو مطرح کنیم و نشون بدیم این شد که شد دیگه می چیه؟

خلاصه مطلب حالا اگه نمی خواستم گناه کنم و در دل دو رو نبودم چه عیب داشت سالکی در هر مرحله ی عرفانی حالا شاید دو تا دگر گفته باشه حتی جوان باشه بشنوه  حرف دل ما رو قبل از تایپ و انتشار حتی تصرف کنه در دل من و داره کمکم هم میکنه که آبروم پیش شما نره پس دستش هم درد نکنه حتما دوستیش با امام زمان خیلی بالانره اصلا اومدیمو امام زمان فرستاده بودش برای من گدا حالا باید انکارش کنم وو بزارمش کنار؟ واقعا من بد کردم اگه من توی آستینم چه میدونم غرضی نداشتم و دو رو دو رنگ نبودم کنار میومدم و فکر میکردم و میگفتم به درک بشنوند اگه من به سمت فحش دادند روانه نبودم و نمیخواستم فاسد بشم خوب چه عیب داشت اولیای خداست و حالا هم میشنوند ها شاید تصرف هم بکنند و تنهام نگذاشتند ولی یه داستان های دیگه هم هست که یه بار گفتم که بدبین شدم به عالم و آدم  بعد از اینکه دیدم و فهمیدم همه ی گناهام رو دیده اند و شیطون گولم زد گفت باید خودت برسی به خدا نه اینکه گریه ات باندازند و ازاین حرفا خلاصه کوتاه اومدیم ولی چه فایده دیگه شرایطش نیست و دیگه گناه روم فشار نمیاره که آزمایش بشم و خوبه ها شکر خدا ولی پیر شدیم!

erewte

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

دلتون بسوزه از این به بعد میخوام توی دلم یه خورده با آقا امام زمان (عج) صحبت نماییم دیگه دوروبرم یه کم خلوت شده!!!!

ولی میدونی ما آدم های عجیب و دو رو و دورنگی هستیم انتظار داریم هر طوری میخوایم زندگی کنیم و هر لفطی رو به هر دلیلی به کار بریم (البته توی دل ها) با امام زمان و اماممون هم میشنوه 100 البته و گوش به فرمان؟ چی دارم میگم خلاصه سمیع هستند این انتظار هست تو ما که چون از همه چیزمون خبردارن هر طوری خودمون خواستیم عمل کنیم و حرف بزنیم ولی اگه روبرومون ظاهر بشن و از نزدیک خدایی نا کرده صحبت کنیم دلمون میخواد بهترین واژه ها (تازه اگه خوب باشیم) به کار ببندیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

من محض همین چیزای درپیت و دو رنگیمه که صحبت نمیکنم ولی تصرفشون هست توی زندگیم بالاخره ولی میخوام صحبت کنم توی دلم ها نه برای شما یا و ها