فرق است درآب خضرکه ظلمات جای اوست/تاآب ماکه منبعش الله اکبراست
اول بگویم که این عنوانه ربط خیلی خاصی نداره اما خلاصه یادمه بچه که بودیم وبلاگ میزدیم هم خودم محبت داشتم هم احاطه ی محبت بود یعنی دیگه وقتی بچه باشی کار فرهنگی بکنی و گناهتم کم باشه دیگه انتظاری نیست که احاطه ی امام حسین(ع) برت باشد وقتی نامشو فقط زنده بداری در وبلاگ نویسیخلاصه این بیت رو میگفتم که از محبت خارها یادمه تو پرانتز خوار هم میزاشتم کنار خار حاالا خوارتوخارش نکنیم خلاصه خارها (خوارها) گل می شوند و از این حرفا میزدیم بعد بازدیدکننده ی ظاهری که نه از این جن من ها جمع می شدند و برای مجبتی که گفتم خودم داشتم یه کمی و زیادش داده بودند خلاصه کار می کرد حروف ما و از این حرفها و محبت واقعی بود که داشتیم دیگه یعنی بیشتر از الان خیلی هم بیشتر دیگه مجبور شدیم رفتیم توی هزل گویی و وحی رو ول کردیم و خودمون رو نشون دادیم بیشتر که این بلا سرم اومد و رازهارو فاش نمودیم و از این حرفا رازهایی که اسراره ها نه که راز شمارو بعدا بیای یقه بگیری.
آقا از محبت خوار ها گل می شود الیته اون موقع خفقان بود و ما هم بره بودیم میگفتم بره بودیما (که حالا این حرفو زدیم) و در مورد جایی مکانی مدرسه ای چیزی که توش جمع بشن و خودشون به دست خودشون بخونن و تدریس کنن و موبایل بسازند و به روز هم باشن صحبت می شد.
خلاصه آقا گذشت و گذشت تا اینجا رسیدیم و دیگه ظاهری و دنیوی شدیم:
از محبت چی آقا؟ خار ها گل می شود حالا حرف بزرگتر از ما زده شاعر و میگه که بخار چون میدونی که خار که گل بخواد بشه فرق داره با گیاه ولی مو میخوام امروزا در مورد گیاه و از این حرفا صحبت کنم که آقا باید گل و گیاه محبت ببینن تا در بیان یعنی من که الان بختم بسته است و محبتی از خودم ندارم و روحی جنی بابایی مادری ندارم که نگاه کنه به کارم(گلکاری مثلا) و محبت داشته باشه خودم از پیش خودم که مهر الهی در قلوبم نیست نمی تونم گیاهی به کارم چه برسه طرف فردی گیاه پزشک بیاره که گیاهاش پر محصولتر باشد و محصولش رو بیشتر کنه..خدا هم میگه خودش تو قرآن که شما زراعت میکنید یا ما ولی میومنه یه چیز دیگر که آقا حالا که ما هرچی اگر هندونه بکاریم هندونه ها یا در نمیاد شرش هم پای گیاه و کود اب و تخم گیاه و از این حرفا میزاریم پس چطور این همه هندونه در میاد تو مملکت به این خوشمزگی قبل از اینکه جواب بدهیم اینکه همین آب دادن یا کود دادن همین که خارج شدی از زندگی و داری به گیاه میرسی همین یه نوع محبت حساب میشه که داری وگرنه بشین و آب بهش نده شاعر میگه: باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش/بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش. حالا ربطی هم شعر حافظ مثل عنوانش که گذاشتم شعره رو خیلی هم نداشت ها ولی خوب شاعره و اما جواب سوال که گفتم قبلش یه چیز دیگری بگویم یا چیز دیگری گفتم الغرض جوابشو خودمم نمی دونم آقا باغبان محبت الهیه داشته دیگه مثل ما شهری ها نبوده زکاتشو هم داده رفته سر قبور دعا کرده خوبه؟؟ اما خارحی ها چرا که مشرکن اینا محبتشون کجابوده همینام تو بگو بارونشون کجابوده!! یعنی از ما بیشتر نه حدیثه کافرا هر کار خوبی که میکنن تو همین دنیا جوابشو میبینن ولی دیگه اون دنیا چیزی ندارند اینم حدیثش اگه ربط داشته باشه و سوالی که گفتم رو یادتون مونده باشه ولازم نباشه دوباره بخونین متن رو و زیاد نپیچونمتون دیگه. خلاصه من هندونه ی خارچی هم نخوردم ببینم کدومش خوشمزه تره...