اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۱۰۶۶ مطلب با موضوع «تفکرات شخصی» ثبت شده است

ئنهخ

جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۳۷ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خیلی وقتا شده نق زدما یکی از بزرگان خوشش اومده حالا من خودمو عوض نکردما حتی شاید نق و شکایتم هم بچه گانه باشه و حالا از دست نفسم نتونستم ولی بالخره یه تحرکی داشته ام و گره از کار و زندگیم باز شده یکی دعا کرده برام از بالا حالا که گفتم عوض نشده بودم ولی یه مرتبه همه چیز عوض میشه که دست منم نیست یعنی تو روانشناسی که میگه اینکار بکن و اونکار تا درست بشه بره بالا اعتماد به سقفت و اینا حالا اگه راه درستی هم بوده از این روش استفاده نکرده بودماا ولی رحمت الهی که از بزرگان برسه دیگه تمومه فقط یا باید خودتو لوس کنی یا بیای تو چشمشون جلوشون یا بخوای دعات کنن یا استغفار کنی یا پول خرج کنی اصلا در راه خدا این راه ها آسونتره یعنی رها میشی از بند سختی هایی که خودتم نه میتونی تغییر بدی نه میدونی و کارشناسه کار هستی که باید چه کرد

dargah

پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه صحبتی ما کردیم درمود پول این خیلی جا نیافتاد چون میدونم شیطون روم کار کرده و مشکل داشتم اینو باید باز تکرار کنم اینکه آقا آدم باید معصیت نکنه یه نحوی که معصیت از پول خرج کردن براش سختر باشه متعصفانه شاهدم که بعضی وقتا بدجور راحت گناه میکنم و در مقایسه با دنیا و پول حواسم هست و قدر پول رو بیشتر میدونم از گناه کردن و خرج کردن(مخصوصا در راه خدا)اصلا بعضی ها استخدام میشن در سیستم جاسوسی که پول میگیرن که دروغ بگن که جو بد راه باندازن جوی که معصیت داره بعضی ها تو چت روم که میرم گذشته از چیز زن هایی آیدی پسرونه دارند با اسم پسر خوب اینم یه جور درآوردن خود به شکل مردان است که گناه بدی هم هست دراسلام همش که نباید ریش بزاره زنه بلکه اگر مردی در چت روم با آیدی پسر بیاد یا برعکس مورد لعنت قرار میگیره این هم خلاصه راحت غیبت میکنه دلش خوشه ولی نون حلال میاره خونه اون دنیا که اینطوری است ککه پولداران در دنیای ما هستن که زنده ایم در دنیای آخرت اینطور نیست که سکوی بلاتری داشته باشن امتیاز خاصی داشته باشن چون پوول دارند پول ارزش خاص خود رو داره اصن بعضی ازز خوبان هم عقیده دارن برای مردگان باید خرج کرد اصلا حاظر نیستن که دو کلوم قرآن براش بخونن انگار فکر میکنن کاری نمیشه و اتفاقی نمیافته و تا پول نو کار نباشه دلشون راضی نمیشه یه نمونه ش خود من که ارتباط و ایمانم به غیب کمه و از اونور تقوای و ترمز گناهم سیخ و محکم نیست ولی تو مادیات حواسم جمعه خوب که سرم کلاه نره یعنی شما باید بدونی که دروغ گفتن از ضرر مادی بدتره و آسیب بیشتر میزنه و چه الان باشه که شما ضرر کنی و چه در آینده و تقدیرت چه در اون دنیا ما الان خبر نداریم که چه بلایی به سرمون میاد و صدام جنایتکار بااین همه جنایت کردن خدا هنوز مهلت داده بود بهش نه که فورا عذابش کنه نه که فکر کنیم حالا راحت گناه کردیم خدا هم هیچی نه مهلت میده پس غمش رو بخور اگه گناه شد  و به فکر توبه باشیم وگرنه ضرر بدتر از مالی است که بعضی ها جونشون رومیدن ولی پولشون رو نه پس پول رو خرج کن در راه حق و خدا دوم اینکه اگه شده پولت رو خرج کن بگرد دور ایران ولی معصیت نکن یا اصلا پول خرج کن صدقه بده که گناه نکنی و خدا کمکت کنه که بعدا شرمنده و سرافکنده نشی و فکر نکن یه دروغی گفتیم و تمام شد این برای خدا مهمه که معصیت نکنیم ولی پول نه برای خومون مهمه پول اساس پایه ریزی آمریکا پوله ولی ایران و خدا نباید باشه پول گناهتو پس بپرداز اگه شده با صدقه 

خوب زکات و انفاق پنهان خوبه خیلی خوب و ارج داره در پیشگاه رب یعنی بدون که زکات بدی پولت بیشتر میشه این بدون امتحان کن اگه مینونی در دوکارمند که حقوق یکسان بدن یا دوبرادردوقلو با پول های یکسان برسه امتحان خودت که یکیشون بده یکی نه چی میشه الیته نمیشه همه ی جوانب رو درنظر گرفت و خرج مرضی و یعنی هم خرج مریضی باید داد هم دردشون کشید هم وقتشو و من به شما ظلم کنم هم خودم گناه کردم هم شما مظلومی ثواب گیرت میاد و خدا رحمش میاد به شما چه ربطی داشت؟؟؟

البته تناقض رو یادتون بمونه که چند بار حدیث رو گفتیم و اون اینه که زن خسیس باشه بهترین صفته شه ولی مرد بدترین ولی مرد باید دست و دلباز باشه و خرج کنه این نشون میده مردتره ولی برعکسش زن درمورد این صفت زنان که ترس بود و خسیسی و تواضع هرکدومش بحث شد که جای این یکی خالی بوده خسیس بودن و حدیث عجیبیه که مردانیت و زنانیت رو طبق جامعه ی اسلامی نه آمریکایی نشون میدهد و چون  تو غرب جواب نمیدهد این حدیث اتفاقا امام علی این حدیث جامعه شناسی رو برای امت اسلام که همون حکومت اسلامی زیر سایه ی امام زمان و یاری شهدا و امام فقید و حاظر بوده وگرنه رژیم طاغوت که قبلا بود میگفت آمریکا آمریکا که نشون میده که حکومت اسلامی مد نظره امام علی هست هر کی ضدشو بگه کافره و ما هم یه بار گفتیم که امام زمان د خط مقدم جنگ بوده که حکومت اسلامی داریم ما و بهتر از این نمیشده در حال حاظر مگر گناه نکنیم و به خاطر گناه ما بهتر نمیشده دیگه

sara

پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

من به آینده خیلی مطمئنم که زنده میشم یا حتی مرگ هم سفر کردنه نه نابودی و به غیب و به عالم پس مرگ اعتقاد دارم درصوتیکه واقعا نمی دونم چه بلایی به سرم میاد ولی وقتی به گذشته های دور می اندیشم کافر میخوام بشم وقتی که هیچکه نبوده جز خدا؟؟ وقتی که من نبودم دخالت داشته باشم قدرت داشته باشم خوب من کجا بودم؟؟ نفخت من روحی؟؟ ینی جزئی از خدا در روح منه؟؟ و به دوران کودکی میرسم و اندیشه هاش خوب هرچیزی آفریننده داره ولی خدا رو چی؟؟ چه طوری تنهایی بوده اصلا عمر خدا چقدره عمره جهان چقدر است؟؟ بعد به ضعف خودم میرسم که واقعا هیچی نیستم و آدم رو کافر میکنه فکر کردن به خدا چه  طور هیچکه نبوده و هیچی ولی خدا بوده؟؟ بعد اگه فکر کنی به خدا و اول و آخر کارت و ذکر بگی اینطوری بهتره جون یکی از موارد سد راه ذکر همین خود ماییم که میخوایم خودمون رو گنده تر کنیم و نمایان تر نه خدا رو مشکل اینجاست که خدا رو گزاشتیم کنار و هیچکاره و خودمون رو جا انداخیتم وسط. مالک یوم الدین...وقتی خدا نبوده کی بوده؟؟وقنی خدا بوده کی نبوده؟؟؟چی نبوده؟؟ حالا خدا هست چی؟؟هیچی ما نیستیم ادعامونم میشه...


lazan

پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خوب دو سه هفته نبودیم چون سایت و وبلاگ باز نمیشد و منم تا  همین چند دقیقه پیش داشتم وبلاگ جدید آماده می کردم گلچین کنم www.ankabod.persianblog.ir که یه دفعه دیدم که وبلاگ درست شده است و خیلی به موضوع خاصی فکر نمی کردم طی این هفتات(هفته ها) و رویم فشار نبود دو سه موضوع

اول اینکه داشتم قرآن میخوندم پس از هفته ها دیدم که ما و خیلی ها دیدشون مختص پول هست ینی فقط پول همه کارست براشون حالا درسته که پولت رو در راه خدا خرج کنی بازگشت داره و خوبه ولی این ها برای خدا ارزش نداره یعنی باید عمل کرد و نیات مهمه و استعدلال پولیون (پول پرستان) اینه که الان شما برو پیش فلان آِیت الله ببین دوقرون پول بهت میده اگه بهش بگی؟؟؟!!! در صورتیکه بعد مرگ و دنیای ابد دیگه پول معنی دنیوی نداره در صورتیکه پولیون میخوان همه چیز رو با پول حل کنند حالا علاقه به پول ممکنه خوب باشه ولی دنیا پرستی بده بالاخره اون دنیا کاری از دستمون بر نمیاد لذا پول خوبه ولی باید باور داشت که چیزای دیگری در پس اون دنیا خفته و این اعتقاد در قرآن خوندنم خودش رو نشون داد که حواست باشه علی آقا.درسته اگه پول داشته باشی به نیات و اعمالی و چیزایی که بخوای توی این دنیا میشه رسید به خیلی چیزاش ولی باید حواس رو جمع کرد که خدا منتظر پولت نیست و شما دو قرون کل مالت باشه و انفاق کنی همشو چه صد قرون همه شو انفاق کنی اینا میگن برابره واسه خدا.وحالا گفتم پول داشتن و دوست داشتنش خوبه ولی باور کن باور نداشتن به اینکه کار خیر بی جواب میمونه و شما باور نداشته باشی که بعد مرگ با اعمالت سنجیده میشی به دروغات و حساب و کتابت میرسن متعصفانه دنیا جلوی چشمم رو گرفته بود و اتکا کرده بودم به پول که فهمیدم دوباره الانم باز همونطور دنیا پرستم و شیطان جلوی چشممو گرفته ولی باید قرآن خوند.

مسئله ی بعد اینکه پیامبر میفرماید زن زیبای نازا رو ول کن به زن سیاه که بچه زیاد میاره بچسب برو بگیر به زنی این نکته داره که میگه میخواد که اینکارو کنی (میخواد ینی خوبه اینکار بشه) زن سیاه پیش شوهرش شما ببین چه ادعایی داره؟ خیلی میشه تحقیق کرد روی اینکاری که میخواد بکنی و به طلاق نمیکشه و خیلی وفا داره همیشه میگه من مگه چی داشتم که اومد منو نجات داد و عروسی کرد بام خیلی میشه تفکر کرد تا زنی که شوهرش رو خوار میکنه و طلاق و ادعا داره و میگه جوانیم رو شوهرم گرفت و بدبختم کرد حالا میشه روی این مسئله زیاد کار کرد که عشقش هم زیادتره و دوامش خیلی بیشتره که روی زن سیاه کار کنیم ینی نازیبا...

hhhaagh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان مطمئن ترم لذا میدونن چه حیطه ای کار میکنمو قفل نمیشکونم و داغون نمیکنم و بزنم خرابکاری بکنم و نمی دونم دیونه کنم حال خودمم کنترل شده کلا در چنگال طاغوت بگیم هرکی بگیم هستیم و نمیتونم غوغا کنم غوغا به این معنی نیست که شورش کنما بلکه کاری کنم و چیزی بنویسم که شما متعجب بشی و بگی نابغه هست و یا واقعا از اون متنقماست(قیام کننده ها) نه کنترل شده سه بارم رفتم تیمارستان دیدنم بالاخره از یه طرف خودم مریضم و حتی قرص میخورم و نباید خیلی جنب و جوش داشته باشم و فکرباشم و از یه طرف خودم از در خونه ی اهل بیت رانده شدم و از طرف دیگر جو طوری هست که آقا دیگه بزرگترارو گذاشتن توی کار ما و نمیشه براشون بت شد بالاخره میدونن چه گاوی هستیم نمیشه گولشون زد و براشونم برقصی خیلی چیز نمیشه ولی در سیستم چار پنج سال به قبل ناشناخته بودیم و کسی نمیدونست واقعا چه طوریه از یه طرف جوان خام ،خام میشد و سیستم بالا میخواست که عاشق باشن و محبت داشته باشن و نمیدونستن ما چه سنگدلی هستیم و خلاصه محبت بیشتر بود ومنم یادمه که توی خودم حتی نمیتونستم حرف بزنم و آب دهنم همش میریخت اقدر وضع بدی بود که حالا تازه میفهمم معشوق پنهانی در کار بوده حالا یا جن یا جاسوس کار ندارم و داشتم فکرم میکردم به این موضوع اتفاقا که میگم از در اهل بیت فاصله گرفتم فکر میکردم که مثلا در جوانی آقا داغ شده رفته جبهه حالا داره پوزخند میزنه که عجب گاگولی بودیم آقا بعضی موقه ها آدم پیر میشه ولی تجربه اش که بیشتر شده غلطه یعنی شیطانی تر شده نه اینکه حالا آدم تر شده باشه همیشه که تجربه خوب نیست یعنی میگم خوبه ولی شیطان عوضت میکنه بعد میگی من پخته ترم حالا همشم جنگ نه اعتقادات پاک عوض میکنن برات...

دنیال یه سوال بودم که چه پرسیده بوده ام از دفتر این مرجع بزرگوار(علی صافی) که اینطوری شد که در نماز به یادم انداختن اتفاقا همین موکله موکله نمیدونم جن باشه یا نه روح باشه یا فرشته موکله دیگه حافظه ی من رو داشت لذا من غوغا نمی کنم و مطمئن در راه قدم برمیدارم و ازحیطه خارج نمییشم در صورتیکه یه زمانی همش بین آدم های ضعیف قفل میشکوندم و قوای الهی و دست خدا پشت سرم بود  و امام زمان و واقعا راهی جز این نبود که ما طی کرده بودیم ولی الان نه الان یه مریضم التماس دعا و خیلی کار کنم برات دعات میکنم اگه شد و سلاح هم هست و این پیرمردایی که دعا می کنن رودست کم نگیر که میگن کاری نیتونم بکنم فقط یه گوشه میشینیم دعا و اینا همینا هستند که اینطوریه...

خلاصه آقا آیت الله بهجت(ره) بعدش سپرده بودن که بعد از من آیت الله علی صافی (ره) ما هم رفتیم اونموقع ها تو سایتشونو نوشتیم این سوال که الان تو نماز یادم اومد که شک داشتم بگم یا نه اینکه پرسیدم که آِیا جن ها ارواح رو می بینند؟؟یا شایدتم پرسیدم که (به جز ارواح) فرشته ها رو هم می بینند جن ها یا نه؟؟ بعد اومدیم اینجا که الان یه مدتیه هستم(جهرم) داشتند تو تلوزیون آقای آیت الله جوادی آملی رو میزاشت و منم پاشخی توی میلم دریافت نکرده بودم الغرض و سوال شرعی هم نبود بعد ایشون که من نمیفهمیدم و الانم نمیفهمم چی میگن گفتند شبیه به این که جن ها رو ما نمیبینیم و اونها مارو میبینن شیاطین بعد موقع عذاب یا (حالا یادم نیست خیلی وقت پیش بود) چیز دیگر اینا میبینند که داره بدنشون سوراخ سوراخ میشه توسط فرشتگان بعد فاصله میگرن میرن بعد میگفتن که انسان میتونه ا(الغرض) به جایی برسه که شیطان اونو نبینه و تو اونرو ببینی .... خلاصه منم تعجب که گفتم مگه کورند که نبینن مارو حالا امروز داشتم فکر مینمودم که غافل میشن از ما و ما رند میشیم یعنی میدونیم نقشه ش چیه میدونیم که قراره چی بشه همین تجربه زیرکیم و سیستم میشکنم از حالش با خبریم از حال شیاطین اینا هم خدا غافلشون میکنه از ما که کاریمون نداشته باشن و برن پی کار دیگه و رو ما نتونن تمرکز کنن لذا ما رند میشیم چیزی که من اصلا تسلط ندارم و کاملا پختگانه روم کارمیشه و از سیستم نمیتونم در برم فرار کنم.

آخه یکی نیست بگه در مقابل ما و خدا لامصب گول بخور دیگه...

hhaghh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

خواستیم یه پست بشه ولی حالا که دیدیم دلا وازه و گوشا میشنوند پست بعدی رو هم بدیم گرچه خیلی داغ نیستیم و موضوعات ماله شیرازه ولی حالا که اینترنت خراب بود و ما سیممونم دیروز وصل بود و پیشرفتمون میدادند لذا سایت خراب بود و با (pxxx) شکن هم نمیشد اومد تا اینکه دیدیم بریم مسافرت اومدیم شب یلدا پیش بابابزرگ اینا اینکه چند تا وارادات دیگه هم بود

اول اینکه بازیگران اینکه ما داشتیم نصف شب سریال خانه اجاره ای رو میدیدیم اینکه متوجه شدم که بازیگره داره تعجب میکنه یه بازیگر هم سن و سال من هست که توی خنده بازارم بازی میکنه آقا اینا انقدر حرفه ای اند که همشون کارگردانند که بازی میکنند و شخصیتشون مخصوصا توی طنز خرد میشه یه بارم آقای رضا عطاران کیک خامه ای زدند در یکی از فیلم های سینمایی به صورتش حالا نمیدونم(( نیش زنبور)) بود دیدم تعجب کرد و شخصیتش خورد شد بالاخره اینا برای بعضی ها احترام دارند و همه مثل ما نیستند که بخندند حالا تعجب این یاروهه همسن ما اینطور بود که یارو میزد وسط صورتش حین خوندن دایلاگ و این توی فیلنامه نیومده و کارگردان هم نگفته خوب این هنرمنده میزنه وسط صورتش به شوخی یا هرطوری خوب این تعجب میکنه و شخصیتش خورد میشه یا مثلا میخواست جیگرکی بزنه بعد همسایه هه بهش میگفت به جای(jigar) هنرمندی داشت در فیلم میگفت (jagar) خوب توی فیلنامه نیومده یا اصلا متن هاشون جداست و خبر ندارند چی میخواد بشه حتی خودش یه اشاره کوچیکی کرد که جیگر خلاصه یا مهرات غفورایان که معلوم بود خودش داره متن رو عوض میکنه در حالیکه اصل متن رو که فیلنامه داره مطرح میکنه و منم یه بار گفتم که اینا باید به اجنهادی برسند مخصوصا توی طنز که شخصیت ها خورده و احترامات واجب نیست اینکه مجنهد بشن که در همه شرایط بتونن نقش بازی کنند و همچنین اینکه طنز مهران مدیری گرچه ممکنه خوراکش و غذاش بهتر باشه ولی خودش رو بیشتر نمایش میده و میخواد دل واز کنه و نفوذ داشته باشه مثل ما و پشت صحنه نمایش میدن و هر طور شده چیزه ولی این طنز اینا توی نلوزیون بدتره.

دومین واردات دیروز این بود که مامان جانم داشت میرسوند منو به ترمینال که برم جهرم بعد شلوق بود گفت اینا همه چیزو با هم میخوان درست کنند منظورش این بود که شهر رو میکنن و اینا و منم گفتم اینا اصلا نیاید دنبال مدیریت و برنامه گشت توی ایران فقط دنبال ممه ای یا پول آزادی هستند که بگیرن بخورن

سومین واردات این بود که باور کنید تو راه که مامانم میرسوندم ترمینال سه چهارتا تصادف تو خیابون بود  منم وصل بودم دیگه همینطوری داشتم حرف میزدم که مثلا اگه اسکانیا باشه من سوارش نمیشم که دوتاش منفجر شده (که بخوام برم جهرم) خلاصه آقا سرتون رو درد نیارم تصادف دیدیم و زبونمون باز شد گفتم که من که راننده نیستم ولی حس میکنم که بعضی راننده ها دشمن خیالی دارند و فکر میکنند که یکی همیشه پشت سرشون داره تعقیبشون میکنه و یه بیکاری رو گزاشتن پشت سرش وقتی تصادف کردند دیگه به جوش میاره و باعث میشه چیزی دربیاره بزنه بکشتش و الکی دعوا کنه موقع تصادف

چهارمیشم تو اتوبوس که میومدم بود که آقا یکی بود یه جوانی پسری که اقا با موبایل داشت با دوستش صحبت میکرد این جاسوسایی که صدا هارو دارند اینا یا مارمولکن یا آدم های جالبی درمیان و من در انوبوس شهری هم که میشینم اقدر خوشم میاد و جالبه برام که صدای حرف زدن موبایل تو اتوبوس رو بشنوم بالاخره شما یه جیزی یاد میگیری که حتی توی فیلم ها هم نمیشه کار کرد و باید شبکه ای باز بشه که صدای عموم رو پخش کنه که الان زوده و جرات میخواد.

vazaa

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان مسافرتم و داستان داره که خونه نیستم و سایت خراب بود یکی دوروزی نتونستیم بیاییم گیرکردیم اومدیم مسافرت و چند تا موضوع بود که بشه چند تا پست ولی الان دیگه داغ نیستم و نفوذ توی دل ندارم که گرمش کنم شماهم متحیر بشید و احیانا حسادت کنید به ما ولی حالا که احوالم عوض شده شاید بشه توی کی دو پستم جای داد ولی حالا نمی دونم احوال روانتیک من عوض شد یا شما گیر ندادید به وبلاگ یا هرچی هست الان داغ نیستم که بنویسم و نفوذی صحبت کنم و نمی دونم چرا ایراد از درونه یا بیرون شاید شما همیشه بیخیالید یا من چیزخورم داغ نیستم انگار نه انگار تا یه مرحله ای پیشرفت داشته ام و همه چیزمو گرفتندنا و از همه ایناها هم بگذریم سعی می کنم داخل کنم موضوعات رو در یه پست بدیم بیرون البته گفتم داغ نیستم و هم یه سری واردات درونیه ی بوده که در اون لحظه ی خاص که سایت خراب بود وارد شد وم میشه توضیحات براش نوشت و شاید مهم نیست

مثلا داشتم نماز صبح میخوندم تو خونه اومدم نیت کنم نیت کردم اشتباهانه که میخواهم نماز مغرب بخونم بعد یه لحظه فکر کردم دیدم صبحه بابا یعنی میخوام بگم زبونم و حرف دلم که نیت می کردم با واقعیت و آنچه میبود فرق کرده بود و همینه ها یه مرتبه من میشینم برای شما نوشتن (نکته ی اول) و تایپ کردن و من چیزی ندارم و حرف دلم با آنچه هستم و باید بود فرق داره حتی با اندیشه ی شخصیم و از بالا دارن کار می کنند و ممکنه حرفام خودم رو و تفکرات و شخصیت و روانم رو نقض کنه لذا قضاوت نکنید و دارو ننویسید برامون و فکرش که کردم که چگونه ام دیدم من مانند یک رادیو هستم و دستگاه ضبط یا موزیک پلیر یا کامپیوتر دستگاه پخش موسیقی اگه نباشه شما نمیتونید چیزی گوش بدید ولی چیزی از خودش نداره و این دستگاه نیست که با ما صحبت میکنه و اثر داره و پشتش یه آدمه لذا من یه کامپیوتر متوسطم که نفس دارم پس پیشرفته ام و داخل می کنم خودم رو وصل می کنم ولی چیزی ندارم از خودم باز که به شما عرضه دارم این علی رومیگماااا. نکته ی دوم اینکه آقا حرف دل داشت در نمازم تفکراتم رو نقض می کرد یعنی آقا بعضی ها باید توی امتحانات مدارس اشتباه تست بزنن یا اشتباه بنویسیند تا تازه یادبگیرند واینطوری اگرچه شاید تنبل باشند ولی در فشارند

و دومین حالت وارداتیم برمیگرده به حالتی که در مورد رندان داشته ام دیروز قبل از مسافرت به جهرم و بحث مفصلی است که بخوام درمورد رندان صحبت نمایم که داغم نیستم و یادم نمیاد چه چوری میخواستم بنویسیم و قشنگ درنمیاد ولی بالاخره از بالا میرسه اینکه آقا ادامه ی پست قبل بود که لازم شده بود بگوییم اینو که آقا رندان یا مجنهدان و زیرکانما قبلا گفتیم که نمیشه روی سرشون سوار شد حالا داشتیم دیروز فکر میکردم که آقا رندان یه خصوصیتی دارند که هر لحظه میدونن باید چه کرد در هر فضایی یعنی مثلا در هر جایی یه صدای خاص دارند خوب محیطه دیگه در هر فضایی یه نفوذی دارند اینطور نیست که دربرابر روانشناسان و شیاطین هم هستند دیگه و اینا همیشه یه جور رفتار کنند و بشه شناختشون اینارو وای به حال مردی که توسط زنش شناخته بشه وای به حال من که روانشناسا منو بشناسند لذا باید تخصص داشت و نگذاشت که تکراری فرسوده شکست خورده ذلیل و نهایت تحت قدرت و چنگال یارو قرار بگیریم که از خود هیچ چیزی نداشته باشیم و تا خود چه باشد و خداشناسی و اینکه آقا وقتی شیطان نشسته روبروت و شما رو از جایی میبنه که شما متوجه نیستید و نمیبینیشون و اینا دارند روت کار میکنند بالاخره یه طوری میشه دیگه اینا خبره اند لذا باید رند بود و من نیستم این رندیت رو ندارم و از صدام مخصوصا معلومه که در چه حوالی ای میچرخم و بچه ای هستم برای خودم علم روانشتاسی یک علمی است که از اسحله ی نظامی بدتره علمی است که کهنه نمیشه و طلاق همیشه بوده ولی بعضیا در موقیعت های مختلف قرار بگیرند هزارتا کلک مخنلف بلدند اینو من نمیگم خوبه و منظور نیست رندی کلک نیست حتی اگر به صورت کلک اجرا بشه و گول زدن مردم و ریا هم شد رندیت آخه؟؟ تا جنس فروش بره تا غیره.و باید از دست شیاطین خودتو نجات بدی بعضی موقه ها باید فیلم بازی کنی بعضی موقه ها اصلا باید مصنوعی رفتار کنی خوب نمیدونم من که رند نیستم که چه باید کرد وقتی دارند روانشناسان جن منو تماشا می کنن و من خبر ندارم و تحت تسلطشونم و فکری به ذهنم نمیخوره خوب شما چه طوری الکی سیبیلت بخاره؟ یه کاری باید بکنی درمیان اینا دیگه یا الکی یه جات درد بگیره اینا دارن روی همه چیزت حساب باز میکنند تا تسلط کامیپوتری ایجاد بشه تا هر موقه خواستند شما در رانندگی تصادف کنی و خلاصه به میلشون رفتار کنی بدون اینکه طوری بشه الان ما اسلام داریم دین گهربار ومیبینی که در اسلام اینطوری هست یعنی پلیس آمریکا الان شما مشاهده میکنی که بعد از بیست سال متوجه میشه پدری فرزندش دخترش رو 20 سال حبس کرده ولی پلیس های ما اینطوری نیستند و ما نباید پیشرفت کنیم الان اگه آهنگ عشقولانه ی شادمهری فضاش نیست و من نمیگم که خوانده نمیشه بلکه فضای عاطفی اش نیست و نفوذیش این تقصیر پلیس هم هست که اولین کسی بوده که بهش حمله کرده به فرهنگش و تسلط ایجاد شده و کم کاری کرده به عنوان اولین فرد نفوذی بین مردم و اصلا شیطون هم نباشه خدا میگه بعضی از زن ها و همچنین فرزندان دشمن شمااندو میشناسند که چه کار میکنی و اخلاقتو بعد متناسب با خودت میکشند روحتو و میخورنت و آسیب روانی میزنند در حالیکه هیچ گاه پدر و مادر اینطوری نیستند.

سومین حالت جایی بود که یاد بیست و سی و صرفا جهت اطلاعش کردم از دو هفته پیش که میگفت تبهکاره (یه همچین چیزی) گفته یا ... (بوق) یا فیلمتو نشون پدرومادرت میدم آقا یه کم باید حیا داشت حالا اینجا وبلاگه ولی واقعا ارتباط جنسی که زن میکنه دادن محسوب نمیشه در همه جا و خوبان ما و اقدر فکرا خراب نیست  و بد نگاه کنیم که مستفیم میگیم و تبلیغ می کنیددر اخبار که اینطوری صحبت کرد محض جلب مخاطب مجبور که نیستی که اینطوری صحبت کنی داداش من

چارمین واردات دیروز جایی بود که گفتم شاید ظهور امام زمان تا یه زمان خاص یا درکل شخصی باشه که هرکه جداگانه ببینتشون و این سخته تره اگه قرار شد و لیافت دیدار بود یعنی حسنی بشه خودش یعنی نفس زکیه بشه خودش بفهمه که بدترینه که سفیانی خودش بوده اینارو که بفهمی کارت جور میشه.

پنجمین واردات در دیروز بود که بیرون بودیم بابام زنگ زد گفت برین بانک یه مقدار پول برای جهزیه ی خواهرم در بانک پارسیان گذاشته بودند که با شرابط خاص زیاد بشه بعد مامانم میگفت کاش سکه ثبت گرفته بودیم به جاش حالا بگذریم من فکرم خورد که آقا من نمیدونم سیستم بانک ربا هست یا نه ولی با توجه به اینکه قدرت آنقدر زیاده که دیده نشده در جمهوری بانکی ضرر کنه در محاسباتش ولی در هر حال آیا این دزدی حساب نمیشه که سود بکنه بانک ولی بیشتراز حداکثر بیست در صد نده ما معتقدیم که باید به اندازه ی سودش پول بده و حتی به اندازه ی ضررش ما مشارکت کنیم تا چرخ صنعت بچرخه و رونق ایجاد بشود.

hhhagh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یکی از فیلم های دیگری که امشب دیدم ساعت 3:30 صبح شروع میشه از آی فیلم شفکه ی آیفیلم این یه سریالی هست که یه خورده قدیمه هنوز پلاک ماشین هاش قدیمیه در این فیلم که خیلی خنده داره و سیامک اتصاریانم بازی می کنه این آقا وسوسه میشد به کار خلاف بعد یه لحظه یه پلیسی کسی میومد توی ذهنش و میگفت :دیدی گفتم بر میگردی(به زندان) و دستگیرش می کرد حین  تفکرات خلاف حالا ما که سست عنصریم باید یاد سیامک بیافتیم نه پلیس چون بالاخره خودش رو جدا می کرد از وسوسه ها و این خیلی سخنه که آدم وسوسه بشه وسوسه ای که حتی ممکنه شما نفهمی کار کیست!!! لذا نمیشه گفت من وسوسه نمیشم بالاخره شیطونه دیگه مهم اینه که مقابله کنیم و چقدر وای میسیم منکه اصلا قوی نیستم گرچه خودآگاه نیست ولی مخالف تفکر و میل خودم رفتار نمیکنم زیاد و شاید 70% دست شما باشم اگه بیشتر نباشم. لذا شیطون من فرق داره با شما آقا امام زمانی هام قلاب دارن برای طور ینی نمیشه گفت شیطانند ولی در نقش شیطان بازی می کنند یا اصلا شیطان زده اند اصلا جادو می کنند و امام زمان سپاه شیطانی داره فکر کردی راحت میشه رسید به مقصد و تمام؟؟ بعضی موقه ها فکر میکنم میگم این شیاطین امام زمان رو میشناسند؟ میبینن خوب جنن و جن ها شمارشون زیاده و همه جا دستشونه !! البته من سیستمشون رو نمیشناسم ولی شاید بعضی جاها نتونند نفوذ کنند وگرنه بیش از هزار سال یه فوق بشر زندگی کنه خوب دیگه البته بگم ها تا موقعی که خود حضرت نخواد ما ببینیم هزاربارم نمیشناسیمشون و عجیبه این باید برید و به نفعمون نیست آخه سخته یه جنس بشری رو یکی که حالا از همه بین شیعیان مشهور تر و سرور همه ی ماست رو در لباس یه شخصی ببینیم و انسان معمولی خلاصه کار ندارم میگم شیاطین هم سپاه امام زمان هستند حالا یا خودشون نمی دونن یا دارن نقش بازی می کنند!!!

hghghh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

اگر باز حسودان و مانع تراشان اعصاب و حوصله ی ما را به هم نریزند و به جای ایجاد اوقات خوش و خرم و امید ما را به کسالت و خواب واگذار نکنند و به جای پیشرفت دادن و همراهی و دعا ما را جادو نکنند حتی برای استقامت و هدف خوب و بالاتر بردن مقاومت و هدفی به ظاهر خوب اینکه امشب فکر می کردم چرا در جای گناه توجه ام بیشتر است به بالایی ها و در حالیکه آیا خودم را مانع خود برترشدن کرده ام و میخواهم خودم باشم و خودم را ببینم فقط و نه بالاتر را یا اینطور است که بالایی ها را یاد نمی کنم!!!که در حین گناه پر درمی آورم!!! دیدم چنانچه گرفتار شیطانی هستم که روزی آرزوی فاصله گرفتن از شرق تا غربش را داشته ام و خواهم داشت ولی حال غافلم از او چنانچه تو خود ای رب در قرآن فرموده ای که هرکه مرا یاد نکند فورا شیطانی قرینش خواهم ساخت بله دیدم که افکارم با بالا نمیخواند اصلا آنقدر شیطانک نفوذ داشت بر من که نه تنها نمیتوانستم یاد کنم بالا را بلکه اینطور بود که سینه ام تنگ میشد و مرا جدایی می انداخت من چه لجنی شده ام چرا در موقع عادی و نه گناهکاری و وضع بد آن بالایم را یاد نمی کنم؟ چرا همین شیطان حسود مرا ترسانده که امامم را یاد کنم و اشک بریزم چرا اینگونه شده ام سپس کاری کردم و اشک می ریختم و در حین نگاه کردن فیلم توجه ام را و ذکرم سوره ی قل هو الله بود و در دل میگفتم نصف شبی سحرگاه و تلوزیون نگاه می کردم و اشک می ریختم و یاد امامم می کردم چقدر بد شده بودم که یاد امامم نبودم چقدر دلم فاصله گرفته بود حتی میدیدم که سوره را که قطع می کردم و توجه ام به فیلم می شد دلم تنگ می آمد و شیطان جایش را پر می کرد فورا در دلم چرا من به تلوزیون و درونش بیشتر از خدا اهمیت می دهم همه ی یاد های خدا در سوره ی توحید بود چرا من اینگونه شده ام و در فیلم هم دنبال گمشده بودند فیلم آلیس و مرا به گمگشده ام تمایل می داد.لااقل خوب شد  خوبه اندکی ادامه دهم و فیلم و سوره ی توحید و یاد امامم را داشته باشم حتی چند دقیقه چنانچه دستورالعمل  داده اند که شیعه روزی یک ساعت به یاد امام زمان باشد لااقل از فیلمم بزنمم و توسل و توکل جویم دلم باز شده بود آخه و عاشق بودم از کوری حسودان کمی امشب و بعد هم نوای غم گوش دادم و پست قبل را نوشتم با فاصله.

fana

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

از حسادت ها هم بگدریم و مانع پیشرفته شدن ها سحر است و تک اشکی دلم را با نوای غمناک گرفته که کجا می خواهم بروم من برای خودم در دنیا آبرو دارم مال دارم اگر بخواهم از خانه ی خودم به هر مکان بهتری هم کوچ کنم حتی خانه ی خوبتر و بهتر چون انس ندارم چون شرایط خوب نیست نمی توانم زندگی کنم چه برسد از پدر و مادرم مرا جدا کنندچه برسد همه چیزم را بگیرند با مرگم چه برسد از دلبسنگی هایم از مال ها از این ها جدا شوم واقعا سخت است وقتی که فکرش را می کنم الان از چهره ی واقعی ام و راز هایم خبر ندارند و گناهان و راحتم ولی کیست که می خواهد مرا کوچ دهد و شخصیتم را خرد کند خدا را چه دانی؟ شاید بعد از مرگ با من رفتار حیوانگی کنند برای اعمالم و شخصیتم را خورد کنند چه دارم؟ تازه اول بدبختی است وقتی حق معلوم شود وقتی به اندازه ی واقعی به من احترام بگذارند آیا اول بدبختی نیست ملاقات با خدا؟ چرا برای شما آرزو و میل ممکن است باشد نه من حاظر نیستم جای تنگ خویش را ول کنم و دیگر با این اوضاع نمیخواهم با حقیقت هستی روبرو شوم مرا کاری با او نیست من در این افکار نیستم سحر است تک اشکی میریزم که کجا خواهم رفت و چقدر دلبستگی وچقدر عادت اما ولی حق دارم بعد مرگ را ندیدم گرجه در خواب پریده ام.کجا رفتند این همه مردگان؟؟؟خدایا من آماده نیستم کجا میخوان منو ببرند...؟؟

ravan

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان داشتم با مادرم صحبت می کردم تو خونه و حال خودم رو میگفتم بعد از اینکه پست قبل قرآن خوندیم اینکه می گفتم امروز نمی دونم فهیمدم که دست خودم نیست بعضی موقه ها که عصبی می شم و به شما(مادرم) احترامش نمی کنم و نمیزارم و اینا می گفتم مگه من چمه من خودم رو مظلوم و پاک می دونستم که الکی بردنم تیمارستان و قرص دادند و حتی من سیگارم نمی کشم فقط محض توجه بشه جاهایی بهم مثلا و فوت می کنم و نمیکشمم ولی خلاصه می گفتم امروز عصبی شدم و فهمیدم دست خودم نیست و درسته همش از شیاطین میدونم که تو زندگیمند بالاخره بیکار نیست شیطون ولی حقمه که قرص روانی بخورم و جنون چون دست خودم نبود امروز و دیدم با چشم خودم که حوصله ی احترام به مادرم رو نداشتم و چون مادر دوستم به رحمت خدا رفته بود میخواستم احترام بیشتر بزارم(اینا رو میگم که روانکاوی بشم بهتر و زودتر خوب شماا) خلاصه برگشتم به عقب دوران مدرسه میگفتم اون موقه ها به خودم زیاد گیر میدادم و سرزنش میکردم و میگفتم که چرا از فلان جای غیبی خبر ندارم چرا نمی دونم چرا مثل عرفا اونطور نیستم و احوالشون رو ندارم بعد گفتم از موقعی که این قرص رو میخورم درسته دوبرابر کردن و روی حافظه تاثیر داره ولی خدا بهم تقلب میرسونه و بیشتر یاری میشم و وبلاگ نویسیم از دوران مدرسه پیشرفته تر شده و خدا به خاطر این قرص با هام تا کرده و میرسونه و درسته الان نمی دونم دیروز حتی چی شده و چی گذشته ولی چیزایی که مهم باشه رو می فمم و اونایی که لازم باشه خدا خودش به دلم می اندازه ولی در هر صورت الان که حالم بهتر شده و احساس مظلومیت و گناه خیلی کم و ضعیف شده و حالم بهتره از سر قرص الان باز شکر خدا نمی کنم و به وضوح یاری خدا رو می بینم همون یاری که حسرتش رو داشتم در دوران وبلاگدهی مدرسه و حالا شاید شیطان به دلم می انداخت و سرزنشم می کرد بالاخره اسراف کار در گناه هم بودیم و حالا هم نمی گم وضعم خوب شده شکر خدا رو میگم نمی کنم اینم از روان ما و چیز دیگری هم که داشتم میگفتم این بود که گناهامو بر دوش وکول شیاطین می اندازم که اینم صحیح نیست اولا کیدشون ضعیفه و خیلی تاثیر داشته باشه بترسم هست که خیلی بده ترس و البته کیدهای مختلفی دارند و بیشتر به چهره ی راحتی  و دوست شدن میان که میخوان هرکاری بکنیم هرگناهی ولی بهونه ی خوبی نیست برای جهنم رفتن این شیاطین نیستند بهونه اش.

yade doo0st&&http://ali.bloglor.com/p30.html

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

 

 

نویسنده : علی | تعداد بازدید : 59

ره

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بعضی موقه ها پیش میاد آدم یه گناهی میکنه به تعابیر ائمه مثل اینه که یه دیواری رو چیده باشی یه لگد بهش بزنی اینطوری که بزرگان میگن نعبیرش مثل اینه که یه مدت دیوار بچینی بیاد بالا بعد با یه لگد بزنی همشو خراب کنی بریزه پایین آخرشم خونه تکمیل نشده حالا من کار به این ندارم این چیزی که میخوام بحث کنم امروز و تا شب که حرم بودم یه دوساعتی داشتم فکر می کردم آقا خیلی بحث مفصل و کاربردی و خیلی مهم و البته خیلی میشه درموردش صحبت کرد یعنی من از هر دری به قضیه ی خودم نگاه کردم درست اومد و این بحث اینه که ما داشتیم تو حرم برای گناهمون نماز میخوندیم ذکر میگفتیم اصلا یه نوع عناد از گناه در قلبم ایجاد شده بود که هیچ اثر نمی کرد ذکرم یه لحظه متوجه بزرگان شدم در نماز یه آن یادم اومد که آقای قاضی (البته بعدا که داشتم به موضوع فکر میکردم دیدم) آقای قاضی به فرزندشون میگن هر روز خودت رو به حضرت علی(ع) عرضه دار در وصیت نامه شون میگن آقا ما که از خودمون چیزی نداریم باید همشو مثل امام حسین (ع) که حق از طرف الله داشت که خلبفه باشه همشو در راه خدا داد هر چیزی رو ما آقا ما باید همه چیزمون رو بدیم باید تواضع داشته باشیم یعنی آقا باید خیال خودت رو راحت کنی همینکه جوان هستی و غرور داری تا همین حالا نه بعدا که پیر شدی آقا بسپار همه چیز رو به ائمه ات دیگه هر کاری کردی محشور میشی با ائمه اصلا آرزوی جوان ما یه چیز دیگست محشور شدن باا اهل بیت نیست خیلی ها اصلا خبر ندارن باید واگذار کرد توکل یعنی واگذار کردن کار که مهم اینه نه اون دعا خوندن و ذکر گفتن ما هرچی میریم جلو یه آبرو میدن بعد میریم دنبال حال کردن و لذات یا لذات دیگران رو زیاد کردن و باب شدن و طرح شدن خودمون و انتظار داریم رئیس بشیم و یه جایگاهی بین مردم بدست بیاریم و همش مطرح بشیم بابا یه لحظه بسپار کارت رو به ائمه و هرچی داری فدا کن و بگو من غلامتونم سرمونو باندازیم پایین خیال همه رو راحت کنیم دوباره یه آبرو میدن آبروی کمی دوباره حس می کنیم کسی هستیم و دو تا نماز خوندیم تو عرش خدایم انگار نه اونیکه امام زمانی هست تو تماز هم فکرش درگیر امام زمان هست و دیدارش وو خدا به فکر حضرت عباسه که خودمون رو عرضه داریم بهشون که حالا راضی هستند که حالا چی میگن چی میخوان هزارتا دستور و اینا میشه رد و بدل بشه نه مثل ما به فکر خودشون و جایی که باید برسند و تغییر ایجاد کنند آقا ما حیوانیم و اینکه آدم بشیم دست خودمون نیست دوباره یه آّبروی کمی میدن حس میکنیم چه آدم بزرگی هستم و لابد کسی هستم برای خودم آقا امروز ذکر میگفتم باز نمیشد یاد اونموقع قبلش افتادم که امام زمان که حضرت اباالفضل حالا یادم نیست بهشون ارتباط زده بودم در ذهن و چیزی گرفته بودم که حالا چیز اصلی هم نبود ولی در نماز که یادشونن کردم باب باز شد درصورتیکه هرچی ذکر میگفتم چون خودم میخواستم خودم خودم خودم کار رو درست کنم نمیشد پس بیان توکل و توسل کنیم و توکل بی توسل هم فکر نکنم بدرد بخوره بزرگان رو یاد داشته باشیم و عرضه داریم خودمون رو و غلام بشیم و میببینم که دوباره شیطون خواهد آمد منو مثل قبل بزرگ کنه در چشم شما چه برسه چشم دشمن  وخودم که دشمن خودمم لذا باید پناه ببرم و یادم بمونه که خودم از خودم چیزی ندارم و برای خدا نمیشه پیش رفت به جز اینکه سپردش و دید های دیگری هم هست که میشه به قضیه نگاهید/

ببین آدم باید زرنگ باشه نه تنها شما بلکه خیلی های دیگر لیاقتشون بیشتره رئیس جمهور بشن یا رئیس پلیس یا اینا ولی آدم باید زرنگ باشه الان من و تو نماز بخونیم و ادعامون بشه که آقا جامون ته بهشته خوب میدن اینو ولی تو اگه غلام حسین (ع) نباشی و دل داده باشی به بزرگی خودت و کرده هات داری گول میخوری امام حسین (ع) رو هم میفروشی یه بهشتی بهت میدن اون دنیا دیگه با امام حسین (ع) محشور نمیشی به همین راحتی باید غلام بود غلام که از خودش چیزی نداره حالا صد رکعت تماز روزانه بخون ولی امام حسین توش نباشه خوب ثوابش نوش جونت هر کار خوبی بکنی خونتو وقف کنی شاید بگی ما اومدیم که کارای خوب کنیم تا خدا مجازاتت بده ولی حشر و نشر با ائمه رو یادت باشه باید وصل کنی خودت رو باید اول بخوای وقبول داشته باشی امامتو و بخوای محشور بشی و آرزوت باشه و نهایتش بعدا دیگه از خودت چیزی نخوای و نداشته باشی وصل کنی خودتو بپری بری بالا نه ریاست دنیا جلوتو بگیره نه نمازت باعث غرور بشه یه آبروی کمی بهت میدن ضایه اش نکن ما که باب الله نییستیم.

لباس رباتیک

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خود شناسی  خدا شناسیه می دونی؟ درمورد اختراع اون لباس یا عروسک یا ربات صحبت می کنم که امروز فیلمشو گذاشتم که 1.5 برابر مثلا باشه و ما سوارش بشیم و با توجه به حرکات ما در مقیاس پایین یعنی شبیه سازی  یا حتی با توجه به امواج منتشره مغز برای جابه جایی اعضا این درست که وبلاگ ما روزانه  دو نظر هم نداره و فضا نچیده اند که بشنویم شما چی میگی  و مارو دشمن و ضد فرضیدند لذا خودشناسی کردیم و جند تا فضای ایجاد شده در اذهان خودی ها رو که متفکر بودند رو حدس زدیم پیش خودمون و گفتیم نظرات رو هم ندیدیم

حالا اوناایی که شنیدم در ذهن خودم مخصوصا و اطراف چی بود میگن که...:

بعضی میگن که این مانند لباس فضانوردی هست که انسان پاشو به فضا بزاره باید لباسشوو عوض کنه به خاطر محیط بعضی فکر می کنند باید زمانی برسه که ما خودمون رو و اعضای لطیف و ظریف  ضعیفمون رو نشون ندیدم به هم و دیگه چیز بشه و بعضی میگن کارتون ها این ربات ها رو نشون دادند اصلا بعضی میگن شیاطین در بدن انسان وارد میشوند و کنترلش می کنند و این احاطه ی انسان بر این لباس و ربات یکی از کشفیات مهم و سخترین هاست که رقابتش طول میکشه و یه مرتبه وارد میدان نمیشه این اختراع مانند اختراع ماشین ها و هواپیما که مدل های جدید هنوز روانه و رواجه بعضی هم دیدیم که میگن این خرج داره و برای پلیس و جنگ مفید و خیلی خوب است بعضی هم میگن که باید فرهنگ سازی بشه وگرنه همدیگر رو میکشند اگر ربات از راه دور کنترل نشه و آدم توش باشه جنبه ندارند دعوا می کنند ولی بالاخره فرهنگش میاد مانند فرهنگ تلوزیون رادیو ماهواره اتومبیل و هواپیما که اولش دستگاه شیطان بود بعدا دیگه پیشرفته شد 


hhgaagh

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه کتابی هست که دیگه الان ها امید ندارم عوض شم و مثلا دیگه با این بیراهه ها امام زمان دستمو بگیره و صفحه ای نو باز کنه ولی تو نوجوانی دنبال همچین کتابی بودم کتابی که درمورد محبت اهل البیت باشه و معنیه محبت امام حسین رو فهمیدم در ایام کوتاهی و چشیدم هم یعنی اون موقع در اول دبیرستان که آرزوم در زیبا شدن بود دیگه یه بار اومدم گفتم خدایا من نمیخوام از ظاهرم دوستام بفهمند دوستت دارم از درون دوست دارم باهات باشم که میدونید دیگه این حرفا در من الان نیست و یه نمازی هم تو مسجد میخونم خودم لااقل شکرخدا شکر خدا بعضی موقه ها می فهمم البته گرچه بده ولی ریا دارم و برای خدا نیست گرچه شیطان مورد نظر نباشه ممکنه ریا کمترشه!!!

خلاصه آقا آیت الله حبیب الله فرحزاد رو شاید شما در تلوزیون دیده باشیدش و ایشون معلومه از چهره ی ظاهریش که امام زمانی هستتند و حتما میشناستشون خلاصه کتابی دارند که چند روز پیش توی محرم شاید شب چهارم رفته بودیم مجلسی گرفتیم کتاب بسیار خوب به نام ((محبت و رحمت)) که خیلی مفید بوده و دوست دارم اگه قرص و اطرافیان بزارند و رحمت باشه و نور و حوصله م بزارند بشه حوصله م این کتاب رو بخونم بیشتر چند صفحه ای که خوندم دیدم خودشه همونی که میخواستیم.

و حرفایی میزنند در مختصات مختصر و کوتاه که یه دنیا میشه روش کار کرد در این کتاب و خیلی مفید و خوبه

امروز صبح داشتم میخوندم این کتاب رو به یه چیزی رسیدم که خیلی خوب بود و دنیایی هست

یعنی آقا ما که شما رو نمیشناسیم ما خیلی همه فن شناس باشیم دله شما رو میشناسیم ممکنه اگه ظاهرتون رو ببینیم بفهمیم که شما وبلاگ منو خوندید ولی نکته اینه که دل ما با هم بشه تا امام زمان بیان در دله ما این هدف وبلاگ هست که خدا و امام زمان بیان و جنگ ودعوا نباشه و کیف کنیم از رحمت الهی و عوض بشیم همه با هم و همه با هم به سمت نور و خدا برویم و چه برسه د جامعه هم اثر کنیم این از هدف و اما ایشون در کتاب حرف دله مارو گفته اند و رد شده اند که می نویسیمش...

آیت الله فرحزاد می گویند:

(( تالیف قلوب

یکی از سیره های پیامبر خدا تالیف قلوب بوده؛ دل ها را به هم نزدیک می کرده است. اگر دوتا دل با هم یکی شود، سومی آن ها خدا و امام زمان(ع) و همه ی خوب های عالم اند.فرق نمی کند ، زن و شوهر باشند یا رفیق و همسایه . اگر دوتا دل با هم یکی شد، رحمت خداوند با هم سرازیر می شود. یکی شدن یعنی دیگر من و تویی نباشد. دوتا دل که یکی شد، همه ی هستی به آنجا می آید.در برابر آن هرجا که دو تا دل از هم فاصله گرفتند، سومی آن ها شیاطین و بدی های عالم اند. همین است که مولانا می گوید:

جان گرگان و سگان از هم جداست                         متحد جان های مردان خداست

  اگر دوتا دل واقعا یکی شود، یعنی من و تو نداشته باشیم، جیبمان یکی می شود آبرویمان یکی می شود، خواهش هایمان یکی می شود.اگر کسی به شما ضرر زد، به من ضرر زده است.همچنین ضرر به من ، ضرر به شما است. اگر خیری به من رسید شما خوشحال می شوید و اگر خیری به شما رسید من خوشحال می شوم.اگر ضرر به شما رسید من پکر می شوم و اگر به من رسید شما پکر می شوید، این خیلی مهم است.

(( ولا یزالون مختلفین الا من رحم ربک)) و مردم همواره در اختلافند مگر اینکه خدا رحم کند)) واقعا همینط طور است. کار خیلی مشکلی است، مگر اینکه خدا رحم کند و این اختلاف از میان برود و دل ها یکی شود.خداوند بعد می فرماید((و لذلک خلقهم)) در تفسیر آمده است:(( ای للرحمه)) یعنی آن ها را برای همین رحمت آفریدیم. یعنی انسان را برای رحمت خلق کردیم نه برای اختلاف.))

خوب البته این یک نکته و بخش کوچکی از کتاب بود که همینطوری امروز صبح خوندم وخوشم اومد قبلش و بعدش هم هست و خیلی زیباست....و نکات دیگر و بحث های خوب دیگر هم هست که پیشنهاد می کنم کتاب رو بخرید...

haaagh

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

والا نمی دونم چی بگویم بعد میگم تقصیر خودمه و مظلوم تر از خودم گیر نیاوردم برای این کار برای این حرفا لذا ما که گهی نیستیم ولی یکی مثل این مجری تلوزیون ماه رمضون که میاد اینا دیگه باید به خاطر یه سری آدم که هنوز واژه ی مناسب برای این گروه پیدا نکردم حالا ما میگیم آدم های معمولی و مردم خوبه؟ خلاصه برای اینکه مردم باید احترامش بزارند و نگاهش کنند و تحملش از این مجریا و خوب شیاطین هم هستند و مردم هم از یه طرف این بزرگان حالا ما داریم درمورد بزرگانم صحبت می کنیم که کلید مارو میدن دست شما خلاصه باید ما و این مجریا آدمک یه عده ای باشیم که پول دارند یه عده ای که نظارت دارند یه عده ای که قدرت دارند یه عده ای که پلیسند امنیت هست رقابت هست هر چی هست این نکته اش اینه که بزرگان هم زورشون به شما نرسیده کلید مارو که آدمک شما بشیم رو یه طوری مارو بستن به شما حالا ما اگه بخوایم ذکر خدا بگیم نمیشه اگه بخوایم خوش باشیم حال کنیم بازی کنیم هرچی نمیشه دیگه آزاد نیستیم ماها و نکته همین بود دیگر که گفتیم که بزرگان با شیاطین و یا پلیس ها دستشون در یک کاسه میشه تا مارو کنترل کنند خوب تقصیر خودمون هم هست و تقوا نداریم و همه برتر نیستند ولی هرچه که هست سخته از شیطان ها از دستشون راحت شیم زندگی خودمون رو داشته باشیم یعنی منی که وبلاگ می نویسم به جای که رحمت خدا بیشتر بشه به جای این یه موقعی وضع جنایی و پلیسی میشه یه موقعی روحانی میشه یه موقعی سیاسی میشه و دست منم نیست گروه ها ریختن اینجا  و ما هم بزرگان حمایت نمی کنند چون سست عنصریم حالا درسته من تایپ می کنم وبلاگم رو ولی قرار نیست که حالا درسته که خودم (علی آقا) اینجا نشسته تک و تنها به عقیده ی خودش می نویسه و تایپ میکنه ولی معلوم نیس عالم ماوراء که تقلب میرسونند و اینا و از کجا میاد ولی هرچی هست به جای که رحمت زیادتر بشه اسارت رخ میده در ما و به جای اینکه دعامون بالابره نمازمون حالش ییشتر بشه اشک گیرمون بیاد خلاصه آدم شدن سخته و گفتیم بزرگان هم دستمون رو نمیگرند و با شما جلو میان چون اونا هم زورشون به شما نمیرسه لذا بدبختی ای رو باید تحمل کنیم ما برای خودمون مثل عروسک که بندها اسیرش کردن و میرقصونند و شما هم نمیتونی همیشه ما رو اذیت کنی بلاخره شاید توبه کردیم بالخره اگه صلاح بود بزرگان صفحه ای جدید اندرون ما باز خواهند کرد و پیچیده میکنند اینا موقته بالاخره مام میتونیم بریم سه چهار ساعت تو حرم بشینیم میتونیم یه ساعت پشت سرهم دعا بخونیم تا ببینیم دنیا دست شماست؟ولی واقعا آدم بعضی موقه ها نمی دونم بستنش جایی یا خودش با خدا بده که نمیتونه دعا بخونه دست خودش نیست نمیتونه بره حرم هرکاری بکنی حوصله اش نمیشه آقا نمیشه دیگه هرچی میخوای بهش بگوو و نماز روزانه و واجب هم کفایت کار نمیکنه بستگی داره جنگ چه طور باشه سحر و جادو میکنند آقا شیاطین هم بیکار ننشسته اند درسته شیاطین کید و مکرشون ضعیف هست ولی من با شیاطین انس هم طرفم و نفوس قوی تازه بزرگان هم ارتیاطشون بدن به اینا و کلید و ماسماسک و بند عروسک خیمه شب بازی رو هم تقدیم بکنند دیگه البخیر الوضوع خدا به خیر کنه این وضع رو ولی گفتیم بالاخره هرچی که هست خودشون دارن بازی میکنند و خودشون مطمئنا یه جا گیر و وضع و صفحه ی روزگار یه روز به نفع ما میشه اینجا نشد اونور دنیا و جهان میرسیم ما بالاخره نون و آبی جمعه...

halat

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

من از کلید خیلی خوشم میاد چون کارهای بزرگی میکنه در حالیکه بی ادعاست و خودنمایی نمیکنه یه تکه آهنه در دست که تراشیده شده و حتما درد زیادی کشیده است و درد رو هم میفهمه چیه ولی خودشو نشون نمی دهد که ماییم و گفتم کارهای بزرگی میکنه برای ما بشر که متعصفانه خیلی مورد تفقد چی میگن توجه و اینا هم نیست پس مراقب باشیم کلید رو پرتاب نکنیم که بخوره زمین و خراب بشه و احترامش کنیم و بزاریم تازه خیانت نمیکنه اگر هم بکنه میشه شاه بهش میگن شاه کلید بعد میگم یعنی میشه یه ریموت کنترل دزد گیر ساخت که با یه دور اسکن درب همه ی ماشین ها رو باز کنه و مثلا تو پارکینگ کلیک کنیم در همه ی امواج و فرکانس دزدگیرها رو فعال کنه و درب هارو باز؟؟...

 

من از تایر خیلی خوشم آخه بار سنگینی رو حمل میکنه خیلی هم خطر نداره در رانندگی و خراب شدنش درسته باعث خطر میشه ولی مثل آهن که آدم میکشه نیست در تصادفات اگه از روی پای کسی هم رد بشه رد شده این از خطر اما میچرخونه دیگه امورات رو و کار مردم رو راه می اندازه خیلی هم خودنمایی نمیکنه که ماشین به این گندگی رو ما به حرکت در آوردیم بلکه نظرش اینه که عوامل دیگری هم در به وجود آمدن حرکت دخیلند یکی اشم ما و خیلی خاکیه و خودشو میکشه به زمین و عمرشو کم و کمتر میکنه برای ترمز گرفتن قربانی میکنه اول خودشو شاید بشه بدون نور رانندگی کرد ولی بدون لاستیک؟ ...

دیگه از چی خوشم میاد؟؟؟اونروز سوار اتوبوس بودم داشتم فکر می کردما


babake

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

دیشب داشتیم چت می کردیم با بچه ها دیگه دیدم برای خودم مردی شدم و بزرگ شدم و حرف زدم در مورد زن گرفتنم با بچه ها توی چت روم و اینا امشب هم ساعت دوازده به بعد سر همین موضوع قرار داریم با بچه ها درسته دخترا رو بلاک کردم ولی سخت پشیمون شدم و دنبال یه کیس مناسب می گردیم برای ازدواج موقت یا دائم حتی!!! خوب دیگه عقل داریم خودمون و بزرگیم این منتهی ایرادم این قرصه است این قرصه اصلا علاوه بر اختلال در قوه ی جنسی و کاهش میل و تمرکز نداشتن و هزار جور بیماری علاوه بر اینا منو جنون داده اسمش ریسپریدون هست ریسپریدون 2 که میتونید چک کنید قبلانا که نمیخوردم آدم تر بودم و مطمئن تر ولی حالا که ازدواج می خوام بکنم به مامانم الکی گفتم که دختره گفته مامانت نظر چیه گفت باید از بابات بپرسی همین امروز صبحی گفتما و منم قرصم رو نخوردم گفتم به یه روانی دختر نمیدهند و من دیگه خوب شدم بعد بابام اومد تو اتاق و میزد تو سر خودش که بخور بخور اتفاقا امشب دختر عمم هم بود و میگفت آبرومو میبره همه جا و صداشو بالا آورده بود و من میگفتم تو خودت دختر به روانی میدهی؟ میگفت بخور و اینا و من میگفتم خوب شدم میگفت دوباره حالت برمیگرده میگفتم مگه من چه کارت کردم؟ من آتبشت زدم مگه؟ میگفت دوباره میزنی میگفتم یعنی من پدر به این مهربونی رو آتیش میزنم میگفت حالت بد میشه و دیگه مونده بود برام گریه کنه میگفت آتیش نمیزنی حالت بد میشه میگفتم اونبار تو دیونه خونه زنه میگفت تو میخواستی بابات رو آتیش بزنی که آوردندت اینجا بعد منم بهش گفتم که تو رو اگه میخواستم بزنم با نفت اینکارو میکردم نه با یه دونه کبریت(چقدر من ساده ام!!) صحبت می کردم که قانعش کنم اما هی میگفت بخور و بازور میخواست بده میگفتم آخه این قرص رو برای شهوت داده اند که از (حرف بد) رد شدم مثلا حالا نگفتم بهش (حرف بد) بعد گفتم من که دیگه میخوام زن بگیرم چرا بخورم بعد یه حرفی زد گفت کسی که بیمارستان رفته(بیمارستان روانی) بهش زن نمیدن گفتم من خوب شدم دیگه گفت نخوری حالت بد میشه و نمی دونم از کی میترسید که اینطوری خودش رو میزد بالا و پایین!!! گفتم تو آخه خودن دخنتر میدی به یه روانی؟ آخه شما بگید که این همه وبلاگ نوشتم من به خاطر دوتا قرص حالم خوبه؟ فکری است بد عجیب نهایتا 5 هزار تومن بیشتر گرفتم و شد 20 تومن و گفتم قسم بخور که درستش کنی اگر گفتند روانی هست این خانواده اش و دختر نمی دیمم تو باید ببری با خانواده ش صحبت کنی و درست کنی میگفت دست من نیست اینچیزا میگفتم قول بده حالام قرار شد فردا بریم پیش دکتر فیروزآبادی و بگیم میخوام ازدواج کنم ولی این بار با بابام میخوام برم هر چی میگفتم خوب زنگ بزن بهش بگو میخواد زن بگیره بازم قرص بخوره؟؟ هیچی آقا حرف تو گوش مبارکش نمیرفت و خیلی میترسید نه ازمتا از یکی دیگه نمیدونم کیه... یهعنی واقعا به من زن نمیدن چون رفتم تیمارستان؟ این همه وبلاگ نوشتم مشکلی دارم؟ اصلا یکی از شرط های من برای ازدواج شاید این باشه که حرف منو که مینویسم رو بفهمه و محض همین اینو اینجا نوشتم هم که بخونه بعد ایراد نگیره و خودش صادقانه قضاوت کنه و باید بدونه و درک داشته باشه و حرف دل منو متوجه بشه زن عزیزم که چی میگم نه مثل شما خل باشه.و بهشم گفنم به باببام من با یه روانی مثل خودم ازدوج نمیکنم...

derat

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

ببین من هنوز به یقین نرسیدمم که شکل جن و پری و نمی دونم حوری و فرشته چگونه است و چه فرقی داره ولی اشباحی هستند دورو برم که نیت و فکر منو میخونند والا ما ن توی انسشم گیر هستیم انسانش و مثلا فیلمی که ببینم هنوز اونقدر با تجربه نشدم و اون اندیشه و پختگی افراد پیر رو ندارم که در فیلمی یا حتی آدمم ها رو که میبنم بتونم رفتارشون رو از روی ظاهرشون بخونم که این گروه افراد اینطورند و مثلا تکراری اند همون پیرانی ککه دیگه حوصله ی نصیحت ندارند و آدم ها رو خوب میشناسند و تجربه دیده اند منتهی شده بچه های زیر دبیرستانی رو بعضی موقع ها بشناسم که رفتارشون و اون چیزی که توی فکر و اندیشه و ظاهرسازی مثلا بکنند هرچیزی شون رو چون خودم تجربه شو دارم میدونم ولی درمورد بزرگسالان خبره نیستم و اصلا نمی دونم و اونا منو میشناسند که چه جونوری ام خلاصه از بحث جدا نشویم  گفتیم اشباهی رو میبنم من که فلانه ولی داشتم سوره ای از قرآن رو میخوندم گفته بود مثلا: کسانى که به آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را دختر (خدا) نامگذارى مى‏کنند! این سوره ی نجم هست آیه ی 27 هستش یا در جای دیگر قرآن اتفاقی داشتم میخوندمم نوشته بود که افرادی رو بچه و فرزند خدا می دانند حالا یادم نمیاد چه گروهی شاید ککافران بود آقا سه جنبه رو اول بگم یکی اینه که شما ممکنه بگی که دیگه فیلوسفان اومدند چیز شد ما پیشرفت کردیم دیگه قرآن میگه خدا یکی هست دیگه گذشت زمانی که فرشته ها رو دختر خدا می نامیدند دوم ممکنه شما بگی اصلا مگه ما فرشته دیده ایم که دختر خدا بنامیم کو فرشته ما اصلا نو وجود خدا و فرشته ها شک داریم ایمان نداریم (متاسفانه کافریهم) شما داری چی میگی کو فرشته تو دیدی اصلا؟ سوم میگیم که آقا اینو خدا فرمموده کسانی که ایمان ندارند به آخرت اینطوری اند نه همه و ما مقدسیم و ایمان داریم به آخرت 

حالا کلی سه جنبه رو بگیم اینکه آقا آدم بعضی موقع ها کافر میشه و ایمانش بالاست ها حالا دوران چیز گذشت که خدایان چند تا بودند این درست ولی همین الان در زمان ما فشار شیاطین میارند مثلا من قبل از اینکه ببرند منو دیونه خونه با خودم حرف میزدم و حرفای درستی هم به نظر خودم میزدم ولی یه جایی شک کردم که فلانی مثلا گفتم توی دل خودم که فرزند خداست و مثلا چیزه بابا نداره و مادر نمیدونستم همچین آیه ای هستا منتهی در جایی که فکر میکردم حالا درسته فشار روم بود ولی در جایی که فککر میکردم نزدیک شدم به خدا و مستم و فلان دیگه این ها هم توش بود به خاطر گناهان قبل میتونه باشه یعنی اینطوره حالا اونایی که چشمشون بازه و بهتر بگیم نیمه باز بالاخره شما عالم ماورا رو با چشم سر ممکنه نبینی که طرف که میاد به طرفت روحه یا جنه یا پری و اینا هست یا فرشته ولی اگه با همین دید ناقصت که خیلی ها ندارند این دید رو یا مثلا خیلی ها نمیتونن بازگو کنند با همین دید ناقص میشه حالتی داشته باشی که فرشته رو ببینی بگی این دختره حالا نمیگیم دختر خداست در آیه هم تو پرانتز اومده (خدا) رو ولی میگی فرشته ی خدا دختره خوب شباهت دارند به هم اینا درسته این که اینطوری باشه آقا ینی پاکیت دختر مثل پاکیت فرشته است و ممکنه ادا وناز همم برات دربیارند و تو فکرت باشند ولی متاسفانه طبق آیه  چون به آخرت ایمان نداری میگی که دختره مثل من که برام پیش اومد و حالا هنوز یقین ندارم ولی دختری یا فرشته ای در ذهن من اومد و فکرمو رو میخوند و حتی کمک میکرد به ادامه ی فکرم و من میگگفتم این دختره و مثلا جنه دختره و پری است ولی االانم نمی دونم و گفتم چشمم باز نیست ولی میگم که آقا شباهت دارند فرشته ها با دختران و هم اینکه دختر اگر خودش فاسد نباشه و شوهر نکنه هیچ وقت زنا نمیکنه و شما مثلا مهماندار هواپیما رو ببین دخترند مثلا اگه زن نباشند ولی نمیشه هم مرد گذاشت خیلی وقتا...

و هم اینکه ایمان و یقین حالا درسته به آخرت داشته باشی دیگه نباید به فکر شهوت رانی و نمی دونم دختر بچه ی مردم و زنا باشی و یقین سخته درست وی حالا ایمان نداری و ممکنه روزی داشته باشی و نشه الان ولی لااقل دیگه مثل ما تو فکر ازدواج با فرشته هه نرووو براش حیف نیست فرشته ای رو خدا مامور کنه تو به دید دختر قصد سوء داشته باشی؟ ولی البته قضیه از اونور خرابه یعنی دست ما نیست که فکرمون خرابه و من که میگم تو فکرش نرو برای ازدواج اینا و حیفه وافعا مظلومانه است برای او و ستمگرانه برای ما اینکه قضیه از اون طرف خرابه نه اینکه ما بتونیم فکر خودمون رو صحیح کنیم نه ما ایمان به آخرت نداشتیم و نداریم دست خودمون نیست که دختر بنامیم و در نظر داشته باشیمش...

sababe

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۵ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خوب آقا خلاصه اینکه ما گفتیم مطلب قبل اومد که چی شده بود حالا بازش کنیم چون صلوات هست باید توضیح دوباره تکرارا بدیم اینکه آقا ما دنبال بخشیده شدن بودیم چون حالمون پنچر بود و فکر میکردیم گناهه لذا غذا میخوردم میخوابیدم تو هتل خواب چرت و پریشان میدیدم و حتی یادم میرفت که مهمان حضرتیم توی هتل و اینا بعد دوباره میرفتیم تو حرم یعنی حالمون هم گرفته میشد و اینا و دیروز تو حرم بودیم دیگه امروز گذشت...

خلاصه آقا ما توی حرم دیدم که قرآن بخونیم بهتره خوندیم دیگه نشستیم یه گوشه دعاکنیم برای دیگران چون هنوز حس و حال خوب نبود و ما پیچیده شده بود کارمون شما در نظر بگیر یه عده کنترلت کنن و به یه هدف دنبالت باشن خوب ما جمع هستیم و با همیم اگه اون حالش خوب نشه مشکله لذا حالم فردی نبود و جمعی پنچر بودیم کما اینکه مومن ها اگه قلب امام زمان خدایی نکرده بشکند مومن هاهم غمزده میشن و یا روزی باشه بد باشه تئ جمع اثر داره یعنی تو نمیتونی خوشحال باشی اگر بچه نیستی و روحت بزرگه مگه اینکه جمع خوشحال باشند یا بهتر بگویم خوشحالت کنند جمع ما هم وبلاگ ننوشته بودیم دعاگوی مت نشدند و اینم یه دلیل بدحالی و پنچری لذا من خودم گفتم دعا کنم برای دیگران تو حرم این شاید خوب باشه حالا نه برای خودما نه اینکه کار درستی کرده باشم مفید باشه چیز خوبی باشه نظری هم بکنن خوبه ولی دیگه نپرس چی شد که اینطوری شد که دعاگوی دیگران باشیم به این صورت که 100 دانه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستیم برای فرد مورد نظر و اون فرد رو در حرم در نظر بگیریم چهره اش رو و همینطور صلوات بفرستیم اندازه ی دونه تسبیح که میشه صد و یکی فکر کنم خلاصه ما اینکارو داشتیم میکردیم و جلو میومدیم برای چند نفری بعد یهو یه جایی دبشی نزدیک حرم گیر آورده بودیم و شلوغم بود از بس نشستیم بین راه زوار دیگه بلند شدند و جای بهتری گیرمون اومد تکه زدیم به دیوار و صلوات و حتی عرب ها میومدند همه میومدند یه عربی پیری حتی اجازه گرغت حالا من که نمیدونم چی گفت ولی جلوی روی من میخواست پشت به من نماز بخونه چیز کرد که منم سری تکون دادم خلاصه نشستیم به صلوات و یاد کردن چهره ی افراد و صلوات بعد یه مدت یه پیرمرد نورانی اومد که در پست قبل گفتم

گفت سلامتی مهمه و تنت مال خودت نیست باید (در دعای مادرم برام که سالم باشم که بعدا فهمیدم) تنت سالم باشه برای خانوادت برای زنت این تن مال خودت تنها نیست و مثلا شاید ورزش.

خلاصه میگفت که امام رضا اینجا هرکس بیاد یه چیزی بهش میده و میره ولی بعضی ها همینطور الکی میان و میرن و حضرت فرموده است که سه جا من میام یکی در قبر یکی موقع حسابرسی و یکی که نامه ی اعمالت رو به دست چپت میخوان بدهند مثلا خلاصه این از این بعد میگفت بچه تا گریه نکنه مادر شیره ی جونش روبهش نمیده مثلا تو از بابات پول بخوای میگی پنجاه تومن بده بعد بابات نمیده بعد گریه کنی میگه گریه نکن بیا بگیر برو خلاصه شعری رو هم خواند که یادم نیست بعد دیگه گفت که تو چی از امام رضا خواستی گفتم که گناهام بخشیده شن گفت خوب میبخشن بعد دیگه درمورد خمس صحبت کرد نورانی بودا میگفت من وضعم توپه توپه همش رو امام رضا داده بهم من یتیم بودم هیچی نداشتم امام رضا داده و میخندید و خوشحال بود و شوق داشت و من اتفاقا برای آقای حاج منصور عرضی هم دعا کردم و صد تا صلوات اینکه میگفت یه شب ایشون یعنی حاج منصور توی صحن گوهر شاد جایی که دارن میسازن چیزو حالا یادم نیست خلاصه با بچه های جوان داشت میخوند و جوان ها گریه میکردند که من هم گریه ام گرفت از جوان ها و گفتم مگه چی میخوان بعد دیدیم که همون شب 6 تا فلج رو حضرت شفا دادند اینم گفت خلاصه میگفت خمس ندهید نمازتم قبول نیست  و باطله و اینو ما نمیگیم و آخوندا از خودشون درنیاورند بلکه قرآن گفته یک پنجم مال رو باید داد و نمیشه در مال تصرف کرد در غیر اینصورت و میگفت برو به ضریح بچسب و بخواه از حضرت و عمده ی صحبت در مورد خواستن از حضرت بود که قسمشون بده به مادرش حضرت زهرا که تورا به مادرت و همچنین به حضرت جواد و بخواه ایمان داشته باش که حضرت میده هرچی بخواهی و تمام ثروت های جهان در دست این هاست و حضرت تمام قلوب رو عوض میکنه به نفعت اگه بخوان و کلی صحبت که یادم نیست و یه مرتبه گفت کنار ضریح که رفتی این صحبت ها رو که بهت کردم برام صلواتی به یادم بفرست اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.!!

خلاصه مام رفتیم ضریح و دعا و حتی پدرم هم باهشون صحبت کردم و دیگه و اینا حالا درمورد صلوات بود که ما صلواتمون جواب داده بود برای دیگران اینکه آقا بعدا فهمیدم ککه به قول پیرمرده باید عجل فرجهم هم بگم بعدا توی هواپیما برای بالاترین دعا کردم یعنی صلوات فرستادم بعد دیدم موکلینش طردم کردن برای موکلین دعا کردم دیدم یعنی صلوات خبر از غیب میدادند!!! حالا به چه صورت فعلا اینطوری پیشرفته شدم که نباید در حرم حتی به یاد صورت و افراد صلوات فرستاد بلکه باید در عجل فرجهم که در حرم من نمیگفتم عجل فرجهم اون موقع برای گشایش آن ها و امام زمان چون فرجهم هست نه فرجه خلاصه وقتی گفتی عجل فرجهم دیگران رو در نظر بگیر که میخوای خاصه براش دعا کنی صد بار مثلا ولی وقتی صلوات میفرستی باید حضرت رسول رو در نظر داشته باشی ما حضرت رو ندیده ایم پس گنبد خضرا رو در نظر میگیرم و به نظر بنده این گنبد در نظر هرکس که سبزتر باشه بهتره حتی من گنبد رو در نظرم موقع خواب آبی شد متاسفانه که پیوند قوی نبوده و دیگه موقع عجل فرجهم برای امام زمان و اون کسی که خاصه دعا میکنیم که گشایش براشون ایجاد بشه و برای حضرت که بالااترین هستند اگه خواستی دعا کنی امام زمان رو شاید باید گفت:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجه!