بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۶:۳۵ ق.ظ |
محمد علی رضائیان جهرمی |
۰ نظر
او که روزی آرزوی تو را داشت که پاهای زنش را لیس بزند سرد شده بود و اینک بی میل ولی اینبار شب در بغل زنش فرق داشت و سوره قل هو الله میخاند و فکر میکرد که خدایا میخاهم در مقابلش کم نیاورم خدایا میخام عاشقم باشه خوشم بیاد خدایا میخام هلاکش کنم خدایا میخام پتو رو چنگ بزنه خدایا میخام لباشو گاز بگیره از لذت خدایا میخام دردش بیاد از لذت زیاد خدایا میخام از خوشی چشماش خمار شه خدایا میخام با قدرت زیاد راضیش کنم خدایا میخام فقط منو دوست داشته باشه و خدا آن شب بهش بچه داد!!
- ۰۳/۰۱/۲۲