تو رو خدا ما رو اینطور نگاه نکنید دست کم مگیرید که یه عکس حضرت اباالفضلی گذاشتیم کنار صحفه و هیچی نمیگویم نمیدونم چی شد داشتم صدای خودم رو گوش میدادم که قرآن میخوندم دیدم تندم و سرکش شده ام نسبت به سال های قبل ببین من اینطوری نبودم شما نمی فهمید نمی فهمید که اگه انسان جلو بزنه که اگه ببرنش و ولش کنن تو خط مقدم و بیارنش تو صحنه و بزرگش کنند مثل شیطون سرانجامی بهتر از ابلیس نخواهد داشت حالا چه شما و تلوزیون اینکارو کنه چه دیگه بالاتر از فرشته؟؟!! لذا ما که در محظر تام ائمه قرار گرفتیم و اونموقع ایمان به من زیاد بود گرچه از نظر فضای صحبت مثلا اگه الان برم وبلاگ ((پرروی)) رو بخونم میبینم که یه سری آدم هایی پی گیری کردند و من یعنی ذات بد و گنهکار من برا ایشان روشن نبوده و یه جاهایی هم افراط کردم و اصلا گول که نمیخواستم بزنم اینا دیدشون خیلی مثبت بوده به من وگرنه حرف خاصی هم نزدم شما برو در وبلاک ((جیگرار)) بخون و اگه حرف مثبتی هم بوده متناسب با زمان بوده و الان زمانش کذشته و پیشرفتمون حاصل شده و دیگه برنامه ها ساخته شده و قوی شدیم نسبت به ویروسی که صحبت شده قوی شدیم نسبت به حرف هایی که زدیم و در خطر بودیم توش و دیگه شاید جالب نباشه کما اینکه مطالب الان من ممکنه تا چند دهه رو خط باشه و زود کهنه بشه چون خوشبختانه دستگاه دشمن شناسه و زود ارضا میکنند به نفع یا به ضد زود پیگری صورت میگیره و صد البته که الان نو اندیشان بیشتر شده اند و حرف ها زیاد شده و بر ضد هجمه ی دشمن و ما قوی شده ایم و دیگه تمرکز روی بنده هم نیست که بشینم باز کنم و حرفی داشته باشم ما رو فعلا گذاشتن روی سطل آشغال وگرنه 4 تا بمب اطلاعاتی میساختیم بیرون میدادیم توجهات رو جلب می کردیم تا بفهمید دنیا دست کیه لذا خودم نخواستم که در محظر ائمه باشم وگرنه آقا ما خیلی نزدیک شده بودیم با ائمه هر حرفی هم گفتنی نیست ما که نزدیک شدیم ذاتمون دنبال گناه بود ما رو برده بودن بزرگان دم خانه ی اهل بیت ولمون کرده بودن البته اگه اینکارو هم نمی کردند که رفتم تیمارستان و به تیمارستان گرجه ختم شد و خودمو هم شناختم که هیچ گهی نیستم اگه اینکارو نمی کردن تا این حد جلو نمیرفتم که دیگه روم بشه فیلم بزارم و از گناهام حرف بزنم و از فیلتر گذشتن ضد خودم صحبت کنم چرا اندیشه و دید مثبت شما رو عوض کنم آقا شما شاید نرسیده باشید که حتما همینطوره که مستقیما تحت نظر ائمه قرار بگیرید دیگه ناب نداری تو جمع باشی باید خلوت کنی وگرنه دیونه میشی من خلوت کردم و حالا نه که بزنم به کوه بلکه خونه ی خالی داشتیم و زدم اونجا و دیگه پرده ها کنار بود و مستقیما حرف میومد سر زبونم و یه راست مینشستم صحبت کردن که صحبت هامو در وبلاک ((جیگرار)) و همین وبلاگ هم احیانا نوشته ام که توی اون خونه ی خالی دوممون چی شده آقا من نمی دونستم یا حالا میدونستم ولی تجربه نداشتم حتی نماز خوندن و روضه گرفتنم به خاطر جنونی که یه مرتبه به خاطر بزرگ کردن بزرگان رخ داده بود تا جایی که بابا بزرگم تو شهر خودشون هم مثل من با خودش صحبت می کرد و مادر بزرگم رو فرستاد که بیاد پیش من تو خونه خالی ازم مراقبت و غیره اینکه آقا در محظر بودیم دیگه وقتی سر زبانم می افناد جضرت اباالفضل دیگه خودش بود که میومد جلو لذا من این فضا رو شکستم یعنی با گناه با لخت شدن با زیر دوش حمام رفتن و اینا حالا گذشته از گناه خیلی هم بد نبود ولی فضای سنگین رو باید اهلش بدونن و تحمل کنند توی تجسم ما با حضرت اباالفضل نشر و حشری داشتیم تو حمام اصلا دست من نبود اون حرفایی که سر زبانم میومد و داشتند منو آماده می کردند برای روزهای آتی لذا با گناه خودم تمام شد یعنی حالا که دارند به من نگاه می کنند من به جای بهره بری رفتم زیر دوش آب و حال و بهشتی که روی زمین می باید بود لذا آبروی خودم رو بردم و حتی یه زن مومنی رو هک تجسمی ذهنی کردم محض همیناست که پاکیت اول کارمو از دست دادم و خودم رو هم در عوض شناختم که گهی نیستم گرچه تکبر و اینا ریشه اش رو خشکاندن کار هر کسی نیست که بگم تونستم ولی آقا من از پیش حضرت اباالفضل فرار کردم یعنی نمیخوام در محظرشون باشم دیگه چون نابلدم چون نمیدونم باید چه کنم محض همینه که به عکسی گذاشتم چیزی نمیگم درموردشون چون خودم بدم و آرزوی نزدیکی به ایشون رو ندارم گرجه خیلی گنهکارم و درد و رنج دارم که باید عرضه دارم لذا حضرت خودش دورادور هوامو داره وگرنه من چی کار دارم به سر حضرت اباالفضل و اونموقع همش بحث جنسی بود همش حتی تو برزخ و فهمیدم باید یه سری کارهای برزخی هم تو دنیا درست بشه وگرنه امام خمینی با حوری هم خلوت کنه برزخیان کار ندارند!!! لذا صدا های گوناگون داشتم و رزقم خیلی بالا بود در مورد هر کی صحبت می کردم میومد تجسمی با روحشون تو حمام خونه و یه راست صحبت و من که استاد آرام کردن فضا بودم نمیتونستم اینکارو بکنم حالا این هم یه دفعه ای نبود که مثلا ماه رمضان دو سال قبل صورت گرفته باشه وتمام نه حتی سال های قبلشم بود مثلا یه بار خواب دیدم چندین سال قبل که وارد به مجلسی شدیم در خدمت حضرت اباالفضل حالا من که چهرتا نمیشناختم و خوابم هم که با کیفیت نبود من اون موقع ها یه مرتبه خیره مبشدم به عکس حضرت و گریه می کردم و روضه گوش میدادم و همین عکس برام آشنا بود حتی تو خواب و مظلوم بودم و قرب و مقامی داشتم خلاصه مخض اینکه بگم یه کسی بودم و الان دیگه به خاطر بدیم و گناهم و رفوضه شدن در خدمت نیستم این خواب رو تعریف می کنم وگرنه میدونید که خیلی هم هوای روضه گوش دادن الان کردم نصف شبی ولی همیشه میترسم که با حضرت اباالفضل صحبت کنم و محض همینه که خودش شاید به سراغم اومده بود و در محظر و آعوشش بودم و توقعی ندارم جز اینکه احساس دوری کنم و محض گناهام باشه خلاصه ابالفضلی نیستم و به خیر هم گذشت یعنی اگه بودم دیونه میشدم و اینجاها پیدام نمیشد اصلا و دیونه خونه جام بود دیوونه خونه خلاصه آقا خواب دیدیم جندین سال پیش که در محظر حضرت هستیم بعد یه زن بود وارد شد میوه تعارفم کنه بعد من نگاه کردم به سینه اش دیدم لخته واقعیتش بعد ظرفیت نداشتم بیدار شدم از خواب و رفتم حمام به جاش!!! این خواب حضرت اباالفضل.
لذا ما با خانواده ایم و زن هم بگیریم با زن با شماییم اصلا خوبه و همین چیزاست که مایه ی آزمایشه و فتنه است وگرنه دیونه بودیم همیشه و فرار کردیم از پیش حضرت اومدیم اینجا خودمونم فراری هستیم نه که حضرت اباالفضل فراری داده باشتمون پس قدرمون رو بـــــــــــــدانیـــــــــــــــــد و اذیت نکنید وگرنه همون گنهکاره ایما و خود به خود چیزی نیستیم نگامون که بکنند رشد میکنیم.
اینو هم بدونید که اگه خدا میگه اگر گنهکار یک ساعت مانده به مرگش هم توبه کنه میپذیرم این فرق می کنه فرق فوکوله چرا چون اون یه ساعت قبل اولا خود خدا خواسته اتش یعنی خواسته اش دوم اگه تو در حال گناه بمیری با همن حال بات رفتار میکنند و حال آخر خیلی مهمه یعنی میگم توبه کار دست خودش نیست که بگه من توبه کردم حالا نه خدا خودش باید بخواد وگرنه تو اگه به زبان بیاری که توبه کردم خدا ولی در دلت هیچ باشه یعنی آقا اگه گناه کنی و در پایان کارت و عمرت بخوای بگی توبه کردم این خرفت دروغه و با دلت فرق میکنه چون خواسته ی دلت نیست مگر اینکه گریه کنی و خا اشکت رو درآره و ببینه وگرنه به همین راحتی نیست که لذا توبه ی زبانیت که آخر عمریت قبول نمیشه یه دروغ بزرگ هم به خدا گفتی و ماجرای استغفرالله گفتن که شرایطش رو باید داشت که اون یارو نداشت و امام علی تذکر دادند و اینا هم که مادرت به عزات بشینه و اینا
مام همینطوریما گناه که کردی نمی دونی چی کار کنی هوش نداری قلب سوراخه آبروت رفته منم پیش و در محظر حضرت زینب و اباالفضل دو سال قبل در ماه رمضان گناه کردم و حتی تجسم بد یک زن رو کردم و این دیگه با چه رویی آخه برگردم؟؟ در محظر بودم لذا به این زودی ها بخشیده نمیشم و در محظر هم حاظر نمیشم محظر ائمه مگر اینکه از دلشون بیرون بیاد حتی من صحبتش هم با ائمه نکردم که آیا از دلتون بیرون اومده بعد اومدم اینجا دارم مینویسم لذا دست خودمم نیست و از نظر مغزی و عقب ماندگی کم دارم که میام به شما بگم ولی دلم لک زده به اون موقع ها ولی نه از آرامش و جاسوس بازی و چه میدونم فضای بدش خیلی بدم میاد حالا که خوشیم و زندگی می کنیم چرا عاقل کند کاری....