اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

اقتصاد ملی روان

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۲ ب.ظ | پلیسعلی | ۳ نظر

ما ضخیمدر اقتصاد همیشه یه سری حرفا داریم که بله فایده ای هم نداره ولی میگیم اولا الان معلومه که باید حمایت بشه کسی که نولید میکنه یعنی شکست نخوره ورشکسته نشه و هم بازارش بیمه بشه و هم تولید داخلی باب بشه و دکانش بسته نشه و هم بیشترین سود رو تولید کننده ببره بله معازه دار جنس بیسکوت 500 نومنی رو میده مثلا 800 تومن و سود خعلی زیادی نیست و میارزه بری دم مغازه و بخری حتی 1000 ولی مجبور نشی پاشی راه دوری بروی و هزینه بدی و همون جنس رو ارزانتر بخری بله الان فراوانی زیاد شده درسته و مغازه های بزرگ داره ساخته میشه و هایپرها ولی اینو میگم که باید تولید کننده سودی که میکنه از همه بیشتر باشه درصورتیکه در میوه و دیگر اعلام و غلام ها بیشتر دلالان و مغازه دارا دارن سود میکنن و معلومه و میل به تولید کم میشه حتی کارگری که تولید ملی میکنه هم باید از یه مغازه ی سوپری بیشتر سود ببره لذا کارا لنگه و شما میگی چرا بسیج نمیشن جنس خارجی رو وارد نکنند دیگه و میگی تورم میشه ولی وقتی تولیدات و منابع اصلی تولید دست ما باشه اقتصادمون رشد میکنه و دیگه دارن جوش میارن وممکنه جنس خارجی رو جلوش بگیرن و ما توهم نزدیم انقدر میگیم قاچاق نخرید و میگیم اقتصادمون خرابه نه توهم نیست گرانی رو میبینیم  تو بازار انواع و اقسام جنس خارجی رو میبینیم  و یکی دیگه هم سوسول بودن ماست دیگه جوانان دهه ی 70 تو مدرسه یاد گرفتن بخورن و بخونن و بیست بگیرن و راضی نیستن عرق بریزن مخصوصا تو شهرای بزرگ و اینجا کارگرای حمال قوی میشن و قدرت های کوچک ساخته میشه و دلالی رشدد میکنه و میگه تمام سیب ها دلالی اش با من و دیگه مافیا رخ میده و تقسیم نمیشه کارا در این صورت و بین خودشون قدرتمند میشن چرا چون کسی در میدان نیست اینکارو بکنه و فن فنونش و رو بلد نیست و نمیزارن کسی وارد محیطشون بشه و نیروی جوان هم میگه من میرم مغازه میزنم پیتزایی و ماشالا ما مشکل شکمی و غذایی نداریم و همه به فکر شکمند و صنایع غذایی رشد خوبی داره صنعتی و تولید کالا مشکل داریم که تا تصمیم جدی نگیریم که بیرونشون کنیم فایده نداره حتی اگر به قیمت گران شدن قیمت اولش تموم بشه و قبلا نظامی ها خعلی غیرت داشتن و یه بی سیم میدیدن تا تولید ملی اش رو نسازن و ابزارجاسوسی خودشون رو توش بزارن و ابزار جاسوسی خارجی ها رو جدا نکنند از پای نمینشستند تا کشید به صنایع دفاعی و برقی ولی الان کند شده البته پیشرفت ها زیاده بلکه غیرتشون رو میگم که جمع بشن بدون پول کار کنند و اجازه و موقعیت هم ندارند درست و حسابی.....

کفاره

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ق.ظ | پلیسعلی | ۱ نظر
داشتم به موضوعی فکر میکردم که نمی دونم بیانش خنده داره یا نیست نمی دونم جدی بگیریم یا نه نمی دونم فرشته ها و خدا راضی اند از گفتنش یا نه البته یه کم سمت سفاهته و نمیتونم بگم واقعیتیه خوب ما چرا روزه میگیریم؟ ائمه گفتن تا به یاد ققرا باشیم غریب به این مضامین از طرفی مهمان خداییم و کسی که میره میهمونی اسلام میگه باید یه چیزی آماده کنی بخوره طفلکه حتی اگه شده نمک و اینو هم بگم که قوانین احکام رساله همه برای خوشبختیه و قانون بد نداریم حتی قانون های کفاره لذت بخشه خوب حالا روزه خواری که نه بلکه روزه نگرفتن در ماه مبارک رمضان خوبه یا بده؟؟ چطور بده؟؟ شما ظاهرا و باطنن مفیده روزه نگیری اگرچه واجبه یعنی شما با روزه نگرفتنت باید کفاره بدی و همه هم در این ماه مبارک مهمانند چه کسی که روزه میگیره چه نمیگره لذا شما کفاره میدی و ظاهرا خوبه که کفاره بدی و هر روزی که روزه نگرفتی 60 نفر رو اگه غذا بدی مخصوصا فقرا بعد دنیا گلستان میشه میدونی اگه همه ی ما اینکارو بکنیم چه میشه؟ همه ی زندانی ها آزاد میشن اکثرا!!! حالا باطنی چطور؟ باطنی هم خوبه شما روزه نمیگیری حالا پول نداری کفاره بدی به جاش به جای هر روزش باید 60 روز روزه بگیری 60 ضربدر 60 میشه 3600 روز به عبارتی اگر اشتباه  نکرده باشم10 سال درسته؟ درست حساب کردیم یا نه؟؟ خدا عمرتم زیاد میکنه کفارتو بدی خوب مهمون خداییم دیگه چقدر خلیم که روزه میگیری بله باطنا هم خوبه برات به جای یه روز همیشه مهمون خدایی و مریض نمیشی و گناه نمیکنی اگر کفارتو بدی اگر قانون رو رعایت کنیم!! خ خخ البته من خل نیستم و خودم رو به گناه و اینا نمیزنم که کفاره بدما زرنگم! البته با روزه نگرفتن ما نافرمانی خدا کرده ایم و مستحق غذابیم ولی چیزی ازمون کم نمیشه مثلا اون دنیا ثوابامون رو نمیگیرن به خاطر روزه نگرفتن یا نماز نخواندن ولی باز نافرمانی کرده ایم!
البته جا داره یه داستان خعلی خعلی خعلی جالب رو دوباره براتون بگم از پیامبر(ص) و خنده دارم هست و نشان میده احکام خدا و اجکام رساله استثنا هم داره و ممکنه برای من و شما باهم فرق کنه در شرایط مختلف وگرنه اصل همونیه که مراجع میگن و خعلی نکته داره و داستان اینه که یه نفر میاد پیش وپیغمبر(ص) و میگه من کاری کرده ام که روزه ام باطل شده چه کنم؟ میفرمایند (قریب به این مضامین) که 60 تا اسیر رو آژاد کن میگه وثقم نمیرسه بعد میفرمایند 60 نفر رو غذا بده بعد مرده میگه در توانم نیست بعد میفرماید خوب بیا این مثلا میوه و یا غذا رو ببر بین فقرا تقسیم کن بعد مرده میگه تو این شهر کسی از من فقیرتر نیست یعد پیامبر(ص) لبخندی میزنه و می فرمایند که عیب نداره ببر خونه ی خودتون بده به زن و بچه هات 

فهم لایومنون

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۴ ق.ظ | پلیسعلی | ۱ نظر

لقد حق القول علی اکثرهم فهم لا یومنون(7) 

این آیه نکته ای جلب توجه کرد یه نکته هم قبلا گفتم متعصفانه حذفش کردن چون تفسیر غلطی داشت چندسال پیش گفتم که درمورد این آیه هم بحث کرده بودم ولی نکته ی این آیه درست بود به نظر خودم اما ولی به هرحال دو تا حالتم رو میگم مقدمتا بعد وارد میشیم اول اینکه فهم من بستگی داره تفکرات چه طور باشه و پخته بشه تفکر شما روی منم اثر داره و من میفهمم از راه دور و بعد مینویسم وگرنه فکر شخصی که نیست هزاربار چیزی رو میبینم ولی یقینم و زکاوتم نمیکشه ولی اگه مثلا شما بفهمی چیزی یا بعضیا که مورد نظر هستن بفهمند روی منم تاثیر داره مثلا خواهرم منو اسیر کرده باید با توجه به اون زندگی کنم و فهمش روی مغز منم تاثیر داره یا مثلا بابام میره با دوستاش بحث میکنه من اینجا مینویسم ولی از بحثشونم با خبر نیستم ظاهرا و خدا روزی میده و نکته ی شخصی دوم هم که باز ربط داره به این نکته ی قرآنی گفتن من اینه که من که صدام درمیاد بااون صدایی که تو دلمه و اون صدایی که شما خیال میکنی حالت منه فرق داره هر سه تاش و ما به نحوی رندیم و تو کلیپامم مشخصه و داغونم کردن خراب شدم لذا وقتی قرآن بلند بخونم از صدای خواندن خودم نکته ای پیدا میشه یعنی اگر توی دلم میخوندم این نکته رو نمیفهمیدم ولی مراجع وارونه است ممکنه چون دلشون قوی تر از زبانشونه و عبادت زیاد میکنن ما دیگه فعلا اینجوری از آب درومدیم حالا مقدمه تمام اینکه دیدم سوره ی یس که خونده بودم از صدام فهمیدم که (لا یومنون) رو یه طوری خونده بودم که نکته داشت قبلا هم این اتفاق افتاده که از صدای خواندن خودم نکته ی قرآنی بگویم خلاصه لا یومنون رو اینطوری خوندم که چه خوب شد که نمیفهمم راحت شدیم از دستشون و بهتر که ایمان نمی آورن وگرنه مارو هم گرفتار خودشون میکردن!! یعنی خیالت راحت باشه که اینا ایمان نمی آورن من خودم اینطوری صدام معلوم بود و چون صدامو و تصویرم رو ضبط کرده بودم و شما فهمیدی منم اینبار که گوش میدادم متوجه شدم ایراد یا نکته رو حالا داستان چی بوده که اگه خیالتون راحت که ایمان نمی اورن و درگیری و گرفتاری درست نمیکنن دیگه داستان چی بوده خدا میدونه!!! البته یه بار دیگه همونطور که گفتم اینطوری معنی کرده بودم که یه عده ایمانشون از یه حدی دیگه بالاتر نمیره دیگه اینا آزاد میشن و سیر و سلوک خاصی ندارن و باید دنده سنگین حرکت کنند و سرپایینی دارن طرف آخونده ولی دیگه میدونه که مرجع تقلید نمیتونه بشه هرکاری هم بکنه نمیشه این حالت اگر در جوانی بدست می آورد بهتره مثلا بره سیگار بکشه جوان راهش عوض میشه سیگار بده ها بدتر از قلیون و من سیگاری نیستم و تو فیلمام میگیرم به دستم و مراقب باشید البته معنای دیگه هم داره (لا یومنون) که آقا هرکاری کنی ایمان نمی آورن یا می توتیم معنا کنیم که لایومنون یه حالت باشه یعنی در حالت لایومنون قرار دارن  مثل حالت سایلنت گوشی موبایل والا چه میدونم!!

تفکر دوگانه سوز

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۷ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

باز ما اتفاقی افتاد امتحان کردم روش جدید رندی اینکه اول مقدمه بگیم که حرف دل داریم که درسینه است و حرف تفکر که جاش در مغزه شما برای اینکه شیاطین خطت رو نگیرن باید در دل حرف نزنی و صحبت کردن و کلام در دل و خارج از دل رو سر میزارن شیاطین روی سینه ی ما و میفهمند ولی تفکر شما به یه موضوعی فکر میکنی که آب بخورم مثلا بعد ولی با خودت حرف نمیزنی که مثلا برم آب بیارم حالا یا تصویر ذهنی شکل میگیره یا چیزی ولی مهم اینه که فرشته هارو هم بتونی سرکار بزاری تا موکل بالاتر بیاد کمکت کنه و درک نشی در عالم فرشتگان خدا تا مقرب هاشون کمکت کنن و زیاد فضولی نشه و آبروت نره مخصوصا اگه گنهکاریم که زشت میشه خلاصه تمام حرکات ما در عالم بالا فرشتگان مجلس دارن برای تک تک ما و ممکنه حیوان باشیم که چیز عجیبی نیستیم و کارمون ندارن بیشتر مجالس برای مومنین دارند در عالم بالا لذا جن ها در زمینه ی فکر خوانی از یه طریق دیگه میخونن و ارواح یه طریق ارواج سرگردان و فرشته ها هم یه طریق دیگه برنامه دارن و شهدا هم همه کاره درست؟ خلاصه روش اینه که شما با خودت حرف بزن موقعی که تفکر میخوای بکنی مثلا داری تفکر میکنی که تنباکو رو بزارم روی قلیون اینا رو میخوان فکرت رو بخونن ولی تو دلت اگه صحبت نکنی باز فرشته ها میفهمند که میخوان چه کنی لذا یه کاری بکن من امتحانش نکردم ولی انسان هارو میشه از این طریق گول زد ولی فرشته ها به نظرم خعلی سخت بشه گول زد مثلا شما به جای که بگی تنباکو و تصویرش در ذهنت هست به جاش بگو برم مثلا بابونه رو بزارم درست هم نمیخواد دقیق صحبت کنی تا حرف دلت رو بشناسند لذا اگر تفکر نکنی و با خودت حرف دل نداشته باشی بهت میگن اینا دیوانه و این انسان ها با جن ها رابطه دارن دیگه قدرت دارن شما باید با خودت حرف بزنی ولی قوی نیستند مثلا من میخوام برم یک کار جدید بکنم که تا حالا موقعیتش نبوده درست اینکار یک تجربه و سیگنال جدید داره و نمیتونن انسان ها خط فکریت رو بخونن فقط حدس میزنن شبیه چه میخوای کاری انجام بدهی لذا بازی دادنشون کار سختیه ولی بعضی جاها اگه شما بری همیشه جنگه و دعوا بین فرشته و انس و جن  و روح اینا اختلاف و دعواست کجا مثلا مثلا مسجد رفتن!!!

نماهنگ 180

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

مهران جان سلام دور مرا بپذیر

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۹ ب.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر
خوب سیر قلیونی داشتیم امشبم و خدا یاری بده دارم از همون خونه ی دیگرمون مینویسم اگه بشه با تبلتم  چون نگرانم بودن بزرگان و کلیپ ساختیم و قبض شد فضا ونگرانمون شدن از راه به دربشیم به خاطر اینکارا لذا اضطراریه وضع و نمیشه صبر کردن منتظرمند و از همینجا سلام میکنم و از خونه خالیمون مینویسم و مینویسم  چون اینکارا ریسکه و ممکنه گناه کنن با کلیپامون و فضا بد میشه انتظارات بالا میره و فرشتگان هم میترسن از کلیپ ها چون تا قیامت نشه تکلیف فرشتگان هم روشن نیست حالا میرسیم بهش اینکه از اول بگیم چون اولش دیدیم روضه ی قاسم بن الحسن بزاریم خوبه از اول نکات رو مینویسم تا اینکه برسیم اول اینکه به نظر میرسه ما هم سنی باشیم و بهترین گفتار و بهترین رفتار ها رو قبول نداریم و یکی از مشکل ترین راه سیروسلوک هنگام روضه ها اینه که از خودمون بگذریم چون ما مدام طرفدار خودمونیم و به خودمون رای میدیم نه به امام حسین و خود به خود حتی با غذای زیاد خوردن نم باز میگردیم به خود و خودپرستی و نمیشه از جان خود گذشت و مانند عاشقان بود و هرروز دوباره باید برگردیم به خودمون و خارج شیم و دلواپسمون میشن بزرگان و دعامون میکنن و ما غم نداریم وگرنه سخته به ابی عبدالله مطلقا فکر کنیم و باید خودش به فکرماباشه تا گریه و ارتباط وصل شه وسخته  فکر کنیم اگر بزرگان و فرشتگان کنترمون نباشن البته زمینه ی قبلی هم مهمه مثلا مکان و زمان و موقعیت ها کمک میکنه ما از خودمون جدا شیم و به مراجع و امامان فکر کنیم و یا همین سیر قلیونی ما بهانه است و روضه ها کمک میکنه ولی نباید دستگاها جلوی سیر قلیونی و معتادان رو بگیرند چون نی و کوزه و دود و آب و آتش و خاکستر و زغال و اینا چیرای شوخی نیست و آسیب میزنه و عرفانی است و مراقب باشند خوب حالا اینکه بعضی مواقع فضا قبض میشه مثلا من کلیپ ساختم و ممکنه در راه فساد و دید خراب دیگران مصرف بشه و ارتباط منو به بالا قطع میکنه و در حد خودم میمونم و باید حضرت ابالفضل و خضر نبی مارو دوباره وصل کنند به بالا و امامان و دوباره محرم کنن مارو و شما هم هم باید تحمل کنی اگر فیلم بازی میکنی چون ریسکه اینکارا و باید دوباره برگردی و غرق دنیا نشوی مثلا سکس و ارتباط جنسی نور رو میگیره خودبه خود ولی اکه غرق بشی بده وگرنه باید تخلیه بشه طرف یا یه موقع گناه سرمیزنه باید از طریقی که ما نمیدونیم حضرت خضر مارو آشتی بده به امامان یا بهتر بگم وصلمون کنه بازدوباره و بچه ها مهران غفوریان رو هم دعا کنید چون ایشون تو این سیر کمکم کردن از دور و خط فکریمو میدونست و به فکرم اومد و قوی هست و همه ی راه مارو میدونست و نگرانم بود بله ممکنه ما کارایی بکنیم که عالم بالا قبول نداشته باشه و برای یه عده ی خاص باشه ولی ازاونور فکرها خرابه و بد خرج میشه کارما و یا خودمون ضعیف بودیم در کلیپ ساختن و فضا قبض میشه ولی دشمن نمیشیما هنوز دوستمون دارن ولی امام زمانی نیستیم و روزیمون تغییر میکنه و بلخره مرد هم دردنیا باید تخلیه بشه و پیش زنش بره ایشالا و یا ما کلیپ میسازیم دعوا میشه و نظرات بهمون برمیگرده لذا مهران غفوریان شرایط سخت روحی داشته و میدونه راه مارو و جایش در فیلم قهوه ی تلخ خالی بود و از حالت بد روحی ایشان هم بود این فیلم شاید روحیه ش خراب بوده که نزاشتن بازی کنه همین دیگه کوتاه درومد متننمون فکر میکردم بیشتر باشه بله هدف دردنیا نیست که پشت سرهم نور بگیری و شبانه روز مثلا قرآن بخونیم باید صبر کرد هم بر درد و رنج و سختی ها و نور روباید نگه داشت و هم غرق نشد در دنیا وبازگشت به بغل خدا پس از بی نوری و تخلیه یا درحالت بدگناه وگرنه خود به خود شیاطین و اینا مارو برده اند از قبلش اگه دوباره بر نگردیم به سمت نور یا توبه نکنیم  درحالت گناه و عقب میمونیم و خسران زده میشویم.

نماهنگ 179

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۴ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

نماهنگ 178

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۹ ق.ظ | پلیسعلی | ۲ نظر

سیروسلوک

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ | پلیسعلی | ۱ نظر

خوب ما امشب سیر قلیونی یه طور دیگه بود و رفتم و اومدم همین الان مامانم میگفت بابات سه بار استفراغ کرده طفلک و خدا کنه فردا بتونه روزه بره!!! ومنم خودم یادم رفت دیشب بگم دیشب که بحث کردم با زغال که میچرخوندم یه خورده اش ریخت زمین و یه مرتبه دیدم پا گداشته ام رو زغال و یه کم پام سوخت نفهمیدم چه طور اومد زیر پام زغالا کف آشپزخونه وبه اندازه ی یه عدسی سوخت پس مراقب باشید وقتی بابام ناراضی باشه هامیشه دیگه!میگفت گفته رفتم بیرون تو ماشین بودم و گرمازده شده و من و مامانم هم برای ظهر رفتیم حرم حضرت سید علاء الدین حسین ع و میخواستم درمورد یه چیزی صحبت کنم وقتی برگشتم منصرف شدم حتی کاغذ هم توی راه بردم تا نکته هاشو بنویسم از فضای جنگ قبلنا که وضع کشور خیلی بحرانی تر بود قبل از فتنه ی هشتاد و هشت و جنگ داخلی داشتیم  و نفوذ بیگانگانن و جاسوسانشون درکشور هویدا بود و پلیس هم باهاشون همکاری میکرد و هدف خاص و عرق ملی ای نبود بین مسولان و قدرت قوی ای نداشتیم که بشه جلوی نفوذو فتنه های خودمون رو حتی گرفت و ماهواره ها حمله میکردنا و قوه ی قضاییه ی قبلش وهنوز شکل نگرفته بودیم و صحنات جنگ تغییر کرده و جهاد الان و باید شاکر باشیم اینم خودش یه نکته است که یه عده زحمت کشیده اند و ساده نگذریم مثلا الان قبل از ظهر تو فکرم بود که زغال چه طوری درست میکنن؟؟!! بعد سرچ کردم و پیدا کردم ولی شاکر نبودم در جهانی که در انفجار اطلاعات هستیم و ساده گدشتم و بعضیا منت هم میزارن که ما اومدیم و خواندیم!! نه باید شاکر باشیم خلاصه امشب هم سیر قلیانی ایم به این صورت بود که حالت خوب روحی داشتم و وقتی بزرگان باشن و هوامون رو داشته باشن دیگه لازم نیست فشاری بیاریم که دست خودمون نیست و زور بزنیم و ناراحت باشیم و ارتباطمون وصله و متم حالت رضایت داشتم و کینه ی حسادتی نبود دیگه امشب و راحت گریه ام گرفت خداروشکر و آروم شدم ولی یاد خود میافتادم و به مطالبی که دیشب نوشتم فکر میکردم وخنده ام میگرفت البته گریه هم کردیما پای روضه ها و قلیون خوشبختانه ولی راضی بودم و غم نداشتم و دغدغه و اوضاعم آروم بود و دست خودم نبود و چیزی ندارم بنویسم فقط میمونه صحبنی که ظهر میخواستم بگم و فضای جنگی که در اینترنت و وبلاگ بود که ما یهو از شهرستان دور از پایتخت مینوشتیم وبلاگ رو و همه کپ میکردن و میترسیدن پلیس های خائن که الان پتشون رو آبه و تند هم مینوشتم و فضای رسانه ای به قوی ای الان نبود که الان در هر خانواده و ایلی دیگه جاسوس و خبرنگار و بازیگر هست در خاندانشون و اطلاعات طبقه بندی شده خلاصه ما مینویشتیم و اینا فکر میکردن من زنم و نمیشناختن و این شناخت هم خودش مسئله بود که تو خیابون به خاطر امنیت مشکوک میشدن یعنی حفاظت و امنیت ما طوری بود که با مردم عادی و شما فرق داشت ومشکوک تر میشدن و ما مینوشتیم و گروه های دیگر روانی اطلاعاتی و همه متخصصان دلسوز و نسوز میومدن دیگه اینترنت نوشتن همینطوری بود ما ظاهرا بازدید کننده نداشتیم و در حصر خانگی بودیم ولی شما بگوزی هم درخانه میفهمند چه برسه فضای نت لذا دیگه وضع خراب بود و از خارج از کشور هم وضع خراب بود یعنی اونموثع بعضی کشورها مثل روسیه خعلی نفوذ سخت اقزاری بر کامپیوترها و بر پلیس داشتن در کشور و فضا خراب بود و مثلا جاسوسی از داخل مانیتور در ایران یه چیز عادی بود و کنترل نشده از مانیتور کامپیوتر و تلوزیون فقط کافی بود مشکوک بشن لذا ما هم جوان بودیم و نورانی ترم میشیدم و وضع خراب و عاشقانه و اون موقع مارو نظامی ها عقل کل میدونستن چون اخبار فردا دست من بود که چی میشه و از قبل از که سخنرانی بشه ما تته ها رو لو میدادیم از یه جای نامعلوم غیبی و مثل الان نبود که همه سحنران باشن و سخنرانی ها شدیدا چک و کنترل و مینشستن گوش میدادن همه و تغییر میکردن چندین بار گوش میدادن و میپرستیدند علما رو و حساب میبردن همه و دیگه این که میخوام بگم رو میخواستم بگم که یاد گذشته افتادم اینکه ما هم همش فکر میکردیم که بیهوشمون میکنن اینا و هیپنوتیزم مثلا میخوابیدم و بیدار میشدم دیگه کلی سال انگار گدشته و از نظر روان بهم حمله میشد البته نور داشتم و خطرناک نبود حمله ها ولی جن ها همه جمع بودند و ناظر علاوه بر خدا و ما حتی با شهدا هم بد شده بودیم و بحث همش دینی بود و میگتم مثلا شهدا دور ابی عبدالله رو گرفته اند و نمیزارند آقا یه سری تکون بدهد و بگه ای خدا عاشقتم حالا وضع خودم خراب بودا گیر میدادم به شهدا و ملائکه خلاصه من همیشه میدونستم امروز چند شنبه هست چون مدرسه میرفتم بعد از دبیرستان پشت کنکوری شدم و انیا تا اینکه یه روانشناس اومد خونه مون و حالمم  مثل همیشه خراب بود بعد یه سوالی پرسید که فهمیدم تو اغما بوده ام گفت میدونی امروز چند شنبه است؟؟ گفتم نه و به تازگی این اتفاق افتاده بود و حافظه ام خعلی قوی بودا و هنوز قرص هم نمیخوردم ولی روز های هفته رو فراموش کرده بودم وهیچکسم نمیدونست ولی این روانشناس میدانست و روان شناس قوی بود که در مدرسه هم مشاوره میداد و یه چیزی هم گفت که آهنگ معین گوش بده و منم تو خونه گوش میدادم چند تا آهنگش رو اون موقه البته همش نوحه ی حاج محمود و روضه هاش گوش میدادم ولی جدیدا شروع کرده بودم معین گوش دادن و عاشقانه بود فضا ولی اسم معین رو نمیدونستم این خواننده رو و بعدا رفتم ااز معازه و هم اینترنت فول آلبومش رو خریدم

البته فضای سخت درس خواندن رو هم نباید فراموش کرد که چند سال پیش از بالا همه رو بازی دادن و سوالای کنکور و قلمچی رو خاص و غرضدار میزاشتن تا بشه همه ی قدرت هارو جمع کرد مثلا من سوال میپرسیدم از معلم شیمی که شکل پیوند کووالانسی و پیوند واندروالسی شکلش با هم چه فرقی داره و تو موسسه ی کنکور میگفتم که پیش دانشگاهی هم برامون زدن چون من میخواستم غیر حظوری بخونم خلاصه هفته ی بعدش تو قلمچی همچین سوالی میومد!!! ولی من درس خوان و تمرکز نداشتم و فقط سوال ایجاد میکردم در وبلاگ و مدرسه یا سوال های دیگری از استاد شیمی میپرسیدم و میگفت سوال المپیاد و توضیح میداد یعنی میگم اینطوری بازی میدادن بچه هارو و هرکس درکنکور و دانشگاه قبول نمیشد خورد و ذلیل میشد و آبرو و قدرت نداشت و یه نوع رقابت و جنگ بود که سیاسی هم شده بود یعنی آینده دست ما بود که باید بریزه به هم و درس خواندن قدرت میاآورد و منم که چه میدونستم میگفتم به خودم یه سال میشینم میخونم ساله بعد میرم و خلاصه قدرت ها تمرکز کرده بودن روی استادان و معلم ها و بچه ها و همه رو بازی داده داده بودن و گفتم مساله سیاسی بود و وبلاگ منم و خودمون رو ربط میدادن چون میدونستن باید کارو از کجا ساخت و کشور قدرت قوی برای پشتیبانی نداشت و همه میترسیدن و ریسک نمیکردن و هرحرفی نمیزدن و زندان مخفی و ترس بود و نمیشد دوکلوم حرف زد فورا میریختن جاسوسان و اگه شده زندان مخفی یا علنی و با همه دشمن بودن یه عده با مردم الان متعادلتر شدن و زو شون نمیرسه و کنترل شده اند اینا و وضع قاضی ها هم خراب بود و کاری در اصلاح امور نمیتونستن بکنند اینارو میگم اوضاع چند سال پیشه که تازه عوضه شده وضع و میشه حرف زد خلاصه ما رفتیم پشت کنکور و بیکار شدیم و حمایت هایی که میشد پرید و فورا فرستادنمون به بهانه ی واهی تیمارستان!

بله هیچکس نمی توانست به اصلاح امور بپردازه و یه سری فتنه گر قدرتمند روی کشور خوابیده بودند علاوه بر عوامل خارجی که اونا میومدند هک میکردن و اختلاف درست میکردن در دستگاه جاسوسی و سایبری بین من و شما و نظرات زشت میدادند و کنترل نشده بود علاوه بر این ها خود پلیس هم شقی بود حالا نمیگم الان مثلا خوب شده قوه ی قضائیه بلکه این قوه همیشه باید اصلاح بشه ولی خعلی پیشرفت باز انجام شده لذا هیچ گروهی تا چند سال پیش قابل اعتماد برای اصلاح نبود یه مرتبه در پرونده ی جاسوسی اش که سازمان ها برای تک تک ما داره یه کارایی میکردن که طرف ضد انقلابه مثلا و براش پرونده ی سخت میساختن و آبروی خودش و زنش رو میبردن لذا کارها چسبیده بود به نوجوان ها و جوان ها که اصلاح کنند امور رو و فتنه زیاد بود و کار اصلاح اجتماع رو مثلا یک قاضی نمیتونست بکند و نه اعتماد بود بهش هم فضا خرابتر میشد هم حودش ضایع میکرد هم صداش نمیرسید و...

آلبوم 75

پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ | پلیسعلی | ۱ نظر


75

  • 97 تصویر

  • خاطره ای از حضرت دوست!!

    پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۷ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

    عرضی عوضی

    پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۴ ق.ظ | پلیسعلی | ۱ نظر
    چند نکته رو بگم که قروقاطی  که داشتم تو زندگی فکر میکردم اول اینکه ما برای اینکه شناسایی نشیم و روانشناسان و زن و بچه مارو نشناسند و تکراری نشیم و رند باشیم روش های مختلفی وجود داره یه روش مست شدنه یه روش اینه که تو عالم خودت نباشی وگرنه اگه حرف بزنی هرچند قوی باشی تکراری میشی و بهت میرسند حالا توی خودت نباشی کار میخواد اینو میگم چون داشتم از خودم عکس میگرفتم و عکسام و ژستام تکراری شده بودند و دو نکته فهمیدم یک وقتی شما داری از خودت عکس میگیری میتونی در دلت نماز مستحبی بخونی حالا دیگه تو عالم خودت نیستی و مثلا اگه همیشه به دوربین که نگاه میکردی سیاهی چشم وسط بود دیگه نیست و حالت جدید ایجاد میشه یا مثلا حالت معنویت زیاد میشه خودت نمیفهمی چی شد دومین نکته که فهمیدم البته سه نکته شد نه دو نکته اینکه آقا شما و من نمیفهمیم که کدوم  یک از عکسامون بهتر درومده و قشنگتره البته قشنگ بودن بر میگرده به نکته ی سه و دست خودمون نیست یکی از یه عکس و ژست خاص دیگه خوشش میاد ولی ما اونقدر رند و قوی نیستیم که بفهمیم از بین ده عکسی که مثلا از خودم گرفتم کدومش بهتره و نمی تونم رده بندی و رتبه بدم به خودم مثلا و قوی نیستم نکته ی سوم که فهمیدم هم اینکه هرکس یه جهانبینی داره یعنی شما در حالت روحی مختلف نظرت عوض میشه به موضوع و خودت و جهان و پیرامونت ممکنه الان از عکست بدت بیاد دو سال دیگه عوض شه البته من الان کوتاه مدت در نظرمه یه شرایط دیگه هم پیرامونه یعنی من یه عکس از خودم میگیرم و انتظار ندارم به این خوبی درآد و عامل پیرامون و بیرونی موثر بوده نه عامل درونی که آقا عکس من اگر فلان ژست بگیرم جالب میشه نه نمیشه عامل بیرونی هم هست مقدار نور نزدیکی و دوری و من نمیتونم بگم عکسی که از خودم میگیرم ایندفعه قشنگ میشه نه جهانبینی همینه شما نمیتونی بگی من درست میگم همونی که میگم حقه مگر اینکه یقینیاتت قوی باشه و وقتی هم قوی بود هزار مساله و ریزه کاری داره که حرفت درست باشه و کاشکه همه چیز با حرف حل میشد!! خوب نکته ی بعدی که داشتم فکر میکردم و قبلا هم توضیح دادم درمورد الگو هست که آقا الگوی داشتن فرق میکنه با تقلید کردن الگو داشتن مهم تره که شما بری کارت رو فکرت رو با الگو بسنجی و مراچع تقلید ما تقلید نمیکنن از کسی ولی الگوهای قوی ای دارند مانند پیامبران و امامان و الگو داشتن خعلی مهمه شما ایندوره زمونه الگو نداشته باشی یه خونه هم نمیتونی بسازی و خعلی از ما کارامون رو ارجاع نمیدیم به الگو و الگوی من باید پیدا کنم و تطبیق بدم و فکر کنم که الگوی من خوشش میاد که من جوک بگم مثلا که همه بخندند؟ و قبلا هم گفتم که قرآن میگوید که اسوه ی حسنه است پیامبر نه اینکه اسوه ی احسن آقا همه که نمیتونن دکتر بشن و تخصصی زندگیشون رو بزارن پای فلان دکتر لذا بهترین الگوی من امام زمان نیست ولی الگویی است حسنه که باید فکر کنم که خوشش میاد شاید بهترین الگوی من این باشه که خودم رو بزنم به دیوانگی و بهلول عاقل بشوم!! ولی امامان که اینکارا رو نمیکنن که پس بهترین الگوی من ائمه اطهار نیست و همینه مشکل ماکه آقا ما الگوی مناسب خودمون رو یا پیدانکرده ایم و نمیشناسیم یا تکفیرش میکنیم نکته ی بعد هم که دیشب که تو خیابونا میگشتیم یه ماشین دیدم که تصادف کرده بود و صافکاری نیاز داشت بعد گفتم آیا بیمه کردن ماشین هم قمار بازی است یعنی میبینی که آقا یا اینا در حالت غیر ممکنه ی بد این شرکت های بیمه ضرر میکنن یا هم دارن پول زیادی به جیب میزنن لذا قماره دیگه؟؟ هست یا نه؟؟ ما که خبر نداریم! لذا به نظرم باید سیستم عوض بشه و مردم مثلا همه یه مقدار خاص بسته به ماشینشون بدن وشرکت بیمه خودش تمام صافکار هارو بخره و خودش انصافا خودشون با ماموران خودشون صاف کنن یا هم که هرکس زد به ماشینی خودش پولشو بده مگر اینکه مقصر باشه البته جان آدما مجانیه دیگه؟؟!! چطور خعلی ضرر های دیگه بیمه نیست؟؟ همین مرض و تصادف بیمه هست و شرکت بیمه هم بلدن که کاری بکنن که ضرر نکنن و شما خیالت راحت با ماشینت تصادف کن و بزن خوردش کن طرف رو فقط یه سپر گنده بخر بزار جلوی ماشین بزن بکش البته یه بار بیشتر نمیشه از اینکارا کرد و یه نفر بیشتر نمیشه کشت چون بیمه محدودیت داره و این اتوبوس ها هم خیالشون راحته که بیمه هستن و نگران جان مردم که نیستند طفلکی ها ولی اگه تفاسد و تصادف کنن احتمال اینکه خودشون بمیره راننده اتوباس بیشتره چون جلو هست ولی فرمونم دستشه ها و حواسش هست!
    یه نکته ی دیگری هم فکر کردم در نماز که سوره ی فلق رو خوندم صبح این بود که شما میگویی من خیالاتی شدم پست قبلی و زنان همه حسودن و تو خونشونه حسادت و مشکلی نداره چه برسه که بگم ایمان خودشون مثل آتش که میسوزونه از بین میره و ایمان ما هم از بین میره چون روایت نمیگه ایمان خودشون بلکه میگه ایمان را از بین میبره یعنی ایمان کسی که محسود و مورد حسادت هم هست خورده میشه اینو ما گفتیم شما جدی نگرفتی در صورتیکه حسادت خعلی خطرناکه و خدا در سوره ی فلق میگه (و من شر حاسد اذا حسد) یعنی باید پناه برد از حسود خعلی خطرناکه که خدا هم اعتراف میکنه و کاریش نمیشه کرد باید پناه برد به خدا و مرض بد و گناه خطرناک و کشنده ایه ها معلوم میشه که انقدر مهم بوده وخطرناکه که یه آیه درموردش اومده در سوره ای خلاصه شده و کوتاه یعنی نمیگه از زلزله پناه ببر به خدا میگه از حسادت ببر نمیگه از خعلی خطرهایی که ما میترسیم پناه ببر بلکه جداگانه طی آِیه ی شرفیه از حسادت پناه ببر که کاریش هم نمیشه کرد حسود رو و ضربه شو میزنه و هنوز کشف نشده خطر حسادت که دقیقا چه انفعال ظاهری و باطنی و فیزکی و شیمیای چه اثری داره و پنهانی و از راه دوره و مانند چشم زخم هست تقریبا لذا فراموش نشه معوذتین و سوره ی ناس و فلق و در سوره ی ناس هم یک سوره و کل آیاتش درمورد وسوسه است اینم خطرناکه وسوسه شاید تا این دو سوره رو هر روز نخونیم راهی برامون نمیزارن و کارشون رو میکنن پس بخونیم و پناه ببریم!

    حسد

    پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

    خوب تولد حضرت امام حسن مجتبی بود و تبریک میگم ولی من توجه نداشتم و خبر نداشتم و رفتم خونه ی اونوریمون برای سیرقلیانی و نوحه گوش دادن اتفاقا قبل از ساعت 7 برای اخبار نگاه کردن هم یه شعری تلوزیون شبکه ی 7 گذاشت درمورد حضرت که شک کردم شب رحلت هست یا تولد بعد اومدیم بریم که بابام آماده همونجای قبل نشسته بود بین رام از قبل و میدونست که من امروز هم میخوام  برم خونه ی خالی دیگرمون بشینم قلیون بکشم که لباسمو پوشیدم و افطار هم گذاشتم تو کیف و تبلتم هم شارژ نشده بود دیگه آماده که یهو بهم پرید و حالا غیبت میشه ولی میگفت تو میخوای مارو پیر کنی و پرید به من و منم چیزی نگفتم تا اینکه گفت من راضی نیستم بری آقا ما هم گفتیم مثل آیت الله بهجت کنیم و بشینیم تو خونه نوحه بزاریم و نکته بنویسیم و دیگه خونه ی قبلی مون نریم وبرای  قلیون اینطوری بهتره که مثل آیت الله بهجت که باباش گفت نماز مستحبی راضی نیستم بخونی وتا زنده بود در جوانی ایشون نخواند ما گفتیم حالا مثل ایشون گوش بدیم تا اینکه  دیدم نه اولا خود باباک نزاشت که تو خونه ی الان قلیون بکشم و میگفت برو بیرون بکش و میگفت مثل بابای فلانی که میرفت تو ایوان و اینا باید بری بیرون و وقتی هم قلیان آماده کردم تو اتاق خودم و در رو بستم کلی دعوا کرد و می پرید و فیلم بازی میکرد و اینا و میفت سرم درد میکنه و کلی اوقات تلخی و وقتی هم قیلم بازی میکنه دیگه اصلا نمیشه جلوی چشمش باشی و خون جلوی چشماشو میگیره خلاصه وعده داد که تو این خونه نمیشه و برو بیرون ما هم گفتیم امشب که خودت نبودی که میگفتی تو خونه ی من نکش و اینا حالا داری میگی آسیب میزنه؟ بدبخت من میرم گریه میکنم و نوحه میزارم و کلی بحث کردیم و اومدیم و زدم بیرون دیگه و تاکسی گرفتم و اومدم این خونه ی دیگرمون و نشستم قلیون کشیدن و تازه زغال خریده بودم آقا ما شاید 6 بار زغال آماده کردیم و نشد و حتی رفتم زغال تازه بخرم و دود نمیکرد زعال ها هی رو گاز میززاشتم و تکه های جدید و اینا نگو آقا امروز جشن بوده و ما خبر نداشتیم تااینکه فیلم پایتخت شروع شد و یک ساعت گذشت ساعت ده شد و به مامانم هم گفتم فیلمت رو ببین ساعت یازده بیا دنبالم آقا ما گفتیم حتما عزا هست چون همسایه های خونه ی انوری هم مجلس داشتن و صداشون غمناک بود ما گفتیم عزا است دیگه گفتیم تو این شب واجبه من نوحه گوش بدم و نکته بنویسم در همچین شب عزایی و فیلم رو هم خاموش کردم و زعال هم تازه رفتم از مغازه خریدم و برگشتم و دوباره گذاشتم و این زغال هم نشد باز تا اینکه دوباره آماده کردم و نشستم فیلم  نگاه کردن دیگه این دفعه شد و تلوزیون رو خاموش کردم و گفتم باید من از این شب استفاده کنم و یه نکته بیشتر به ذهنم نخورد یعنی دو نکته درمورد حسادت رو کاغذ نوشتم چون وضع خراب بود یا به خاطر بابام بود یا کارام یا هم عزا بود که نکته نرسید و قلیان هم دود نمیکرد چون اگه دود نکنه من جوگیر نمیشم و باید کام بده و حواسم و وقتی دود کرد توجه میکنم وگرنه فکرم خعلی به نوحه ها نیست خلاصه نکته رو نوشتیم و تلوزیون رو روشن کردیم چون دیگه قلیان باز خاموش شد و دیگه مامانم با خواهرم اومدن دنبالم و پرسیدم امشب شب رحلت حضرت حسن مجتبی است؟مامانم گفت نه شب تولدشونه و تولد منم هست!!! آقا ما هم گفتیم بریم یه دوری بزنیم پس و قبول کردن ورفتیم اتفاقا جایی که قلیان خریدم و زغال هاش خوبه تا دانه برای قناری هام بخریم و منم استفاده کردم و زغاله درخت بلوط که میگفت مخصوصه قلیانه برازجانی است گرفتیم و یه گشتی هم زدیم و گردو های پوست کنده و ساندویچم خریدم تو راه دیگه اومدیم خونه امانکته ای که یادداشت کردم درمورد حسادت بود چون فضای معنویم خراب بود و نور نداشتم و عصبانی بودم گفتم شاید حسادت کرده اند که این بلا سرمون اومده و نکته اینه که آقا باید ما همدل باشیم یه موقعی ای هست شما انتظار داری از من و دعام میکنی و میخوای که من بنویسم و یه موقعی مثل دیروز زیاد نوشتم و شما الان تو فضاشی و دیگه کار و انتظار از ما ندارین ولی یه موقعی هم هست دل ها با ما نیست و دارن دشمنی و حسادت میکنن و این خطره خودش مثلا مشهور شدن خوبه که کلی دعات میکنن چشم های پاک و پیر ولی حسادت هم هست درش و حسادت داریم که ایمان رو میخوره مثل آتش و قبلا هم گفتم حالا ایمان شما به درک آقا ایمان من رو هم که داری حسودی از من میکنی هم خورده میشه و منم قلبم کدر میشه و بی ایمان میشم و خعلی خطرناکه و دوباره داریم که حسادت میخواد تقدیر رو عوض کنه!! لذا چشم هایی که مارو دنبال میکنه اگر یه عده بیاری که جسود باشن در فضای معنوی من بی تاثیر نیست و نور ما گرفته میشه و اعصابمون خورد میشه و چشم میخوریم و نکته نوشته ام که کسی که علمه دین میگیره به دست و علمداری میکنه علاوه بر شیاطین یه عده که عقده دارن و خسودند هم انتظارات بالا دارن مثلا بابای من میکفت به یکی از ائمه ی جمعه که میدید میگفت به جای گریه اگه راست میگی برو جلوی اینا رو بگیر و خلاصه انتظارات بالا دارن حالا طرف خیرخواه هست و بدبختی خودشون رو از ما میبینن که در صحنه ایم و دلشون با ما نیست اینم خعلی بده و دیگه اگه بخوام حسادت بابام رو بگم غیبت میشه مثلا مامانم ککه بهم محبت کنه زورش میاد بابام و یا اگه به فقیری کمک کنم میگه برو به ننه ت کمک کن و برو کار کن و یه قرون پول هم بهم نمیده و کلا من بایکوت میکنه ولی وقتی خوشاله و جاسوساش هستن تو خونه انقدر مهربانه که نگو ولی از اونور خداکنه عصبانی نشه از یه موضوعی کاملا برمیگرده اخلاقش نسبت به موقعی که آرامه.

    صداکردن خدا

    چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۴ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

    بیچارگی

    چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۸ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

    یکی از فضاهای بد فضاهایی است که قدرت ها جاسوسان پلیسان مسولین یا روانشناس بخواد مارو بازیکنان رو بازیگران رو مردم رو مورد آزمایش قرار بده یعنی یه طرف یه عده زور دارن و قدرت دارن و راحت دارن آبرو میبرن و یه طرف دیگه ما مورد آزمایش و بدبخته بیچاره ایم این فضایی است که رشد و بالندگی از بین میره و پیشرفت صورت نمیگیره و واقعا ما هم داریم محکوم میشیم و مورد بازی هستیم و چون مردم عادی هستیم و زور نداریم یا بابامون قاضی نیست بازیچه ی یه عده فتنه گر که هوای نفسشون رو به زندگی ما میارن و ما قدرت نداریم یا نداشتیم و هر کاری خواستن سر خانواده و زندگی ما میارن و ما هیچ نمیتونیم بگیم و کاری کنیم و زندگی مون میریزه بهم و نمیتونیم لذت ببریم چون دارن بازی میکنن نمیتونیم خعلی کارا بکنیم و همش داریم خودمون رومقصر میدونیم و دستمون به جایی نمیرسه مگه میشه با پلیس جنگید مثلا و ماموران نظام و یا اصلا دارن از زندگی ما فیلم میسازن و تک تک اعمالمون مورد ذره بین شده خوب آیا ما الان خودمونیم؟  نه نمینونیم خعلی کارا بکنیم و تصمیمات درست بگیریم و خعلی کارهای اضلا خوب رو انجام بدیم باز دوباره قضاوت میکنن که یارو مریضه و باز ما محکوم میشیم و تقصیرات اختلافی که در زندگیمون بین خانواده انداختن رو باید خودمون بردوش بگیریم وهزار مساله ی دیگر پیش میاد که زندگی رو بر ما حرام میکنن بعدم خعلی متشخصانه مارو محکوم میکنن ویا میفرستن تیمارستان یا بریم طلاق بگیریم و اصلا توجه ندارن که خدا گفته تجسس نکنید چه برسه اینکارا که اینا میکنن و زندگی دونفره ی مرد و زن رو تبدیل میکنن به زندگی اجتماعی چند نفره و گروهی زندگی کردن و دیونه میکنن آدم رو دیگه و معلومه مقصر کیه بعدم خودشون کلاس میزارن که چگونه عشق در زندگی تداوم پیدا کنه و چه کار کنیم و چگونه زندگی کنیم و باز محکومیم و هیچ ردپایی هم از خودشون نمیزارن البته اینا رو شیاطین جن خبره اند و روانشناسان ماهری اند که با وجوود اینا زندگی همه خرابه و فقط اولیای الهی هستند که اختلاف و دعوای بین زن و شوهر کمه 

    اصل محبت

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ب.ظ | پلیسعلی | ۱ نظر

    خوب توفیق شد در مقدمات سیر قلیانی نوحه ای بحث کردیم و دیگه خدا روزی داد و جایزه داد امشب چند دقیقه ای حال اشک و روضه داشتیم و دیگه از مقدمات خارج شد روزی نوشتاریمون و مهم همون اشک و حال هست که شما یه لحظه اگه دل بدی و گریه کنی و یاد اباعبدالله دیگه حله مشکلاتت تماما مشکلات روحی دینی روانی و غیره و هنگام سیر قلیانی هم چند نکته فکر کردیم که میخوایم بگویم اینکه چرا اولا تعریف درستی از امام حسین (ع) نمیشود؟؟ چون در خذش تیستیم و در طول تاریخ این همه افراد و شیعه داشتیم تقریبا هیجی نگفتیم البته الان شعرها قوی شده و در مدح حضرت چیزای زیادی میکیم ولی در خدشون نیست و داریم شان حضرت رو پایین میاریم و نقش حضرت امام حسین(ع) خدایی است و کارهای خدایی میکنه ولی داریم مثلا امام حسین ثارالله هستند و خون خدا که این خعلی مهمه و چیز حقیقی است نه مجازی نکته ی بعد اینکه کوتاهترین راه سیروسلوک از طریق امام حسین (ع) هست یعنی حالا بشین و ذکر بگو و یا کوتاهتر دعا کن و اگه نمیرسیم و سنگ دلیم هنوز و بخشیده نمیشویم اگر یا مشکلات راه داریم و استاد نداریم و دیگر مسائل ریز و درشت سلوک رو شما میتونی با یه لحظه گریه طی کنی و گریه دست ما هم نیست و باید بالا بخواد نکته ی بعدی که نوشته ام که ما خود به خود داریم با زندگیمون و رفتارمون که مسلمان هم اتفاقا شان امام حسین رو با زندگیمون پایین میاریم نکته ی بعدی نوشته ام که دلرحمی و دلسوزی و مهربان شدن و اینا همش نشانه ی یه ارتباط خوب با امام حسین هست که شما اشک ریختی پای روضه اگه مهربانتر شدیم راه رو درست رفته ایم نه اینکه بدتر بشویم به این حالت که به جای کینه و خسد و صقات زشت پس ازگریه نوری میگیریم ما که حتی دلمون برای مجرمان و سنی ها هم میسوزد که اثر محبت امام حسین هست که برجانمون نشسته اگر ارتباط خوبی بزنیم و حفظ این نور هم سخته و محبت و سنی ها هم نمیدونن که چقدر امام خسین براشون برنامه داره و دلرحمه و مهربانه حالا آیا ما محبت داریم یا نه؟؟ نکته ی بعدی اینکه در زمان ظهور حضرت حجت عج محبت امام حسین آشکارتر میشه و با یک یا حسین گفتن شما ارتباط ملکوتی برقرار میشه فورا و عجائب رخ میده که الان دشواره این ارتباط و محبت امام حسین بین خلق زیاد آشکار میشه نه که انتقام حضرت مهدی (عج) بیشتر باشه بلکه محبت خعلی بیشتر رخ میدهد محبت امام حسین و همه رو مجنون میکنه الان ما نفرین شده ایم که محبت امام حسین آشکار نیست و نور امام حسین ولی دوران جنگ مثلا معلوم بود چهره ها نورانی بودند جوانان نکته ی بعد اینکه اگه داد بزنیم در روضه ها خعلی خوبه و حساب شده است ولی سوختن آرام به صورتی که اشک بریزیم و صدامون در نیاد بهتره و در رده ی بالاتره ولی باز داد زدن هم گره های دل روباز میکنه و دردها رو تسکین میده درد خود و اهل بیت رو کم میکنه همین داد زدن ها باز ولی در عزای خسین همه چیز در مجالس زیباست و مثلا این صدایی که به گوش میرسه شهدا اجازه دادن جلوه کند وگرنه داد میزنه گنهکار ولی صداش به گوش ما نمیرسه و نمیپیچه و بالا نمیاد و خفه میشه و ساکت میشه ولی همین صدا ها هم خریدار داره و آبروی مجالس امام  حسین که عزاداری میشه همیشه حفظه  و شما همیشه نورانی میشی اگه بری در این مجالس و بیمه شده ایم و آبرو دست شهدا است و شهدا هم روی امام حسین حساس اند و هر صدایی که درمیاد از لطف شهدا است که دارن یاری میدهند ومجلس هیچ وقت سبک نمیشه و به تمسخر نمیکشد و بیمه است و صدای داد و فریاد انعکاس صدای شهدا است در روضه ها که میشنویم داد میزنند و در روضه ها هرکاری میکنن قشنگ درمیاد از آب و اشک وگرنه شهدا نمیزارن چیز زشتی از روضه ها بیرون بیاد و اگر سبک بود هم درسی میشه برای ما که داریم از راه دور گوش میدهیم یعنی یه موقعی ممکنه عزداران صداهایی در بیارن و خسته بشن یا هلهله ی یزدی بکنن متناسب با شعر که ما میفهمیم از داد و فریاد مردم که امام حسین هم در روضه هاش باز مظلومه و ممکنه لشکر یزیدی رخ بده در مجالس خود ما یا ممکنه ما نفهمیم چی روضه خون میخونه و عکس العمل و همراهی نشویم و برعکسشم هست ممکنه یه نفر یه دادی بزنه و آهی بکشه در روضه هاکه حتی ار مداح بهتر نکته ی شعری که داره مداح میخونه روفهمیده است!! نکته ی بعد ایتکه کسانی که صداشون درمیاد و مداحی میکنن هیچوقت دیگه خودشون نمیزارن که خودشون رو خوار کنند به دست خودشون یعنی به نحوی بیمه میشه مداح امام حسین البته ممکنه کج بره ولی شهدا یاوریش میدن و عزتش حفظ میشه یعنی میبینی بین مردم آمریکا هم طرفدار ممکنه پیدا کنه یارو و بخواهنش و صاحب و مالک دل ها میشه مداح و روضه خوان ها و فرشته ها هواشو دارند نکته ی بعد اینکه کسانیکه گریه کن و نوکر امام حسین می شوند نورانی میشوند و هر کس رو ببینن و بهش توجه کنند هم اولا خیرشو میخوان و دلسوزشند و هم چون گریه کن امام حسین بوده اند بادیدن چهری ما ما زیبا میشویم چون اشک ریختن و نور دارن و نگاهشون زیبا میکنه افراد رو و اثر وضعی حضرت دوست هست نکته ی بعدی اینکه اشک ریختن بر امام خسین نشانه ی قبولی و پذیرفته شدن و نوکر شدن هست و از این به بعد همه چیز فرق میکنه دیگه حتی اگر به خاطر دلتنگی و به بهانه ی گناه بر امام حسین اشک بریزیم وضع همینه نگته ی بعدی اینکه علما میگن حسادت خعلی دشوار درمان میشه ولی من در خودم دیدم که کینه و حسادت و فکر بدم عوض شد و به مسائل ریز دیگه فکر نمیکردم و گنده نمیکردم همین حین قلیان داشتم فکر میکردم و با گریه بر حسین و دعا کردن برای دیگران حسادت هم ممکنه حل شه!!!

    یا ولی عصر(عج)

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۲ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

    یه مساله که باید مراجع بگن و ما خبر نداریم دقیق اینه که امام زمان (عج) اولا در چه اوضاعی است و بعد اینکه آیا چقدر نفوذ داره در کشور ایران یعنی آیا مانند مراجع ما اسیر یه عده است و یا نه خوب بله هیچ پلیسی نمیتونه جلوی امام زمان رو بگیره و راهش رو سد کنه و از قبل یا این پلیسا مقربند و میشناسن امام زمان و کنار میرن یا جرات نمیکنن ولی امام زمان که ما میدونیم که مانند آدم های معمولی زندگی میکنه و هیچ کس یارای این نداره که کنارش بمونه و همیشه همراهش باشه و غالبا وقتی میبنن ایشون را تنها است ولی دلم میخواد بفهمم که چقدر قدرت داره در کشور آیا قدرت داره مثلا مسولی رو جابه جا کنه یا نه!!؟؟ خوب بله قدرت الهی داره ولی حضرت علی (ع) هم پدر بزرگ ایشون است والگوی ایشان بعضی مسئولین رو انتخاب میکرد در دوران حکومتش که بعدا خیانت میکردن لذا قدرت الهی به کنار قدرت دنیوی هم به کنار و ما که در دنیا مسولامون دینی اداره نمیشن و اشتباه میکنن ولی به نظر میاد ما داریم خودمون توسط حکومتمون راه امام زمان رو سد میکنیم وگرنه اقدر بدبختی و شکست های اقتصادی مدنی و دینی نداشتیم بله امام زمان که پنهان هستنئ از چشم ما ممکنه در بعضی امور ظاهر کار قدرتش در زمان غیبت بیشتر باشه ولی اصلا شما نمیتونی بگی که کنار کشیده اند و به فکر ما و کشور نیستند یعنی منتظر که نمیماند که زمان ظهور برسه بعد یاوری کنه و اگه میبینیم باز حکومت حضرت نیست الان دلیل داره و زورش نمیرسه ولی در کشور ما برای عبور و مرور باید همه پرونده داشته باشند مثلا شما میری خیابون باید حتما شناسایی بشوی ولی در مکه از این خبرا نیست و عربا سیستمشون فرق داره و هم خوبه هم بد لذا امام زمان آشنا داره مانند یک جانباز دوران جنگ عبور و مرور میکنه مثلا ولی ما مردم عادی نمیفهمیم و میبینیم ایشون رو و نمیشناسیم ولی هرکه در افتاد و اذیتش کرد خدایی نکرده دچار عذاب دنیوی و اخروی میشه کسی که راه امام زمان رو سد کنه . 

    افکار پلید

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ق.ظ | پلیسعلی | ۲ نظر

    به نظر من طوری که فکر کردم اینطوریه که میگم اتفاقا درمورد فکر میخوام خرف بزتم خودمم فکر کردم اینکه بعضی مواقع دارم به یه موضوعی فکر میکنم حالا اصلا مهم نیست مثلا دیشب داشتم به خودم میگفتم آب نخورم بعدا بخورم و مهم نیست بعد دیدم یکی تو فکرم بود میگفت بخور عیب نداره!!!! میبینی اینا وسوسه نیست به نظر من تفکر کردن و همفکری که ایجاد میشه توسط شیاطین نیست شیاطین بر دل انسان سوار میشوند و توسط وسوسه در دل که باید جای خدا باشه و الان اشغال شده توسط شیاطین اینا بر اساس نیاز و طمع و حسد وکینه و اینارو مشتعل میکنن و به سمت این چیزا میبرند ولی وقتی ما داریم فکر میکنیم و مثلا وبلاگ مینویسیم اگه همزمان با نوشتن کمک میشیم اینا توسط بزرگان هست که قوی اند و قرشته ها که طوری روی مخ ما میان که در فکر ما اثر دارند یعنی من احساس میکنم خودم به این نکته رسیده ام ولی اونا اومدن تو فکر منم هک کرده اند و آدم تشکیل شده از فکر مابقی را  استخوان و ریشه هست درست؟ ای برادر تو همه اندیشه ای ...ما بقی را استخوان وریشه ای... حالا ببین اینا چقدر قوی اند که کل وجود من که تشکیل شده از فکر برای وبلاگ مثلا رو میگیرند و اینا شیاطین نیستند چوون شما سراغ نداری جایی که مثلا صدام بشیته حکمت و فکر کنه و صحبت عرفانی بگه چون صدام شیطانی است و شیاطین نمیتونن در فکرش بیان و مثلا صحبت از عرفان کنه و مستقیم نمیتونه وسوسه بشه و هیچ وقت حتی کتاب بزرگان رو حوصله ش نمیشه بخونه صدام حسین چه برسد که بخواد گولمون بزنه و تفکرات دینی داشته باشه اصلا توی این  خطا نیست ولی اگه شیطان زورش میرسید میومد هک میکرد فکرش رو لذا قدرت نداره ولی وسوسه چیزی است که ما میشنویم از جایی ممکنه به احتمال زیاد متوجه نشویم که از کجا امر میگیریم و چی میگیم ولی دقیقا همون کاری که میگه رو انجام میدهیم که وسوسه شده و به سوی بدی و هوای نفس کشیده میشیم نه به سمت نور وحکمت لذا معاویه که دشمن امام علی بود و به قول شاعر بهترین دوست دشمنته تو این اوضاع که امام علی علیه السلام میومد طی نامه هاش با معاویه درد دل میکرده خلاصه معاویه و امروعاص حیله داشتند ومکار بودند نه اینکه بشینن چهارتا کلام حرف درست و حسابی بزنن اصلا بلد نیستند و یه مسجد نساختند مثلا و فکرشون خراب بوده و شیطانی ولی باز میبینی که علما خودشون شیطانشون میگن عالم هست  خودش لذا خعلی از علمای روحانی ما به مقامی میرسند که شیطان مخصوص امام زمان باشند و انقدر خطرناکند مخصوصا اونایی که خودنمایی میکنند و مشهوریت رو دوست دارند و خعلی در دید و زیاد صحبت میکنن و منابرشون مردم جمع میشن اینا مقامی دارند که شیطان امام زمان بشوند وهمه ی ما شیطانی قرین خود داریم لذا من مثلا خودم شیطان مراجع و بزرگانم ولی شیطان من هم از اونور میتونه مخ منو کنترل کنه البته گفتم که کنترل فکر ممکنه توسط انسان های قوی باشه نه شیطانی ولی در کل میگم منم خودم رها نیستم بالاخره و افکارم مال خودم نیست ولی چون میبینم که افکاری که مال خودم نیست در حد رسیدن و به وجد آوردن امام زمان نیست و ارزش آنچنانی نداره وبلاگم پس میگم که بله ممکنه منم شیطانی باشم و خودم ندونم که افکارم شیاطنی است وشاید فکر میکنم که افکار من توسط فرشته های نامقربه باز ولی شیاطنی باشه از اونور!!!

    آلبوم 74

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۲ ق.ظ | پلیسعلی | ۱ نظر

    نفرت

    سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۲ ق.ظ | پلیسعلی | ۱ نظر

    داشتم فکر میکردم که بعضی کارا هست که آدم انگار داره خودش رو ضایه میکنه و توش فتنه هست و دشمن از این روش ها سوار میشه روی ما و روان مارو میریزند بهم شیاطین دو مثال درنظرم بود الان دو مثال دیگه اضافه شد یهویی شد چهارتا البته شاید درست توضیخ ندادم و مثال ها به این چیزی که گفتم نخونه ولی ربطش میدیم ولی شیاطین که سوار میشن رو درنظر بگیر ختی اگر فتنه و ضایغ شدن هن تباشه و یه کم توضیح میدهیم تا باز بشه مثال یک اینکه به هرنخوی که یک زن جوان با مردی خلوت کنه برای صخبت داره ضایه میشه و خورد میشه یعنی اگر مثلا با همسایه خلوت کرد این زن و نشستن به گفتگو اگر خوشش بیاد مرد همسایه ایراد داره اگر نیاد هم باز بده و زشته که از همسایه اش متنفر باشه لذا زنی که داره صحبت میکنه مثلا 5 دقیقه و جوان هم هست پشت سرش و  مخفیانه میتونن ضایع اش کنن و روحیه اش رو خورد کنند و این زن جوان پسرفت معنوی میکنه و فرشته ها بی دلیل ازش فاصله میگیریند و خودش نمیدونه که چرا نورش دزدیده شده و چرا خدا بهش توجه نکرد امروز و یا ارواح و فرشته ها که این فتنه است که ممکنه گناه هم نکرده مثال بعد اینه که آدم هر موقعی که از غذا خوردن دست بکشه خوبه و روایت داریم که سیر نشوید و منم مشکل دارم در این زمینه و میخوریم تا جا داریم و فرشته ها فاصله میگیرن و فتنه ای درست میشه مثال بعدی شهوت هست که شهوت ارضا بشه معلوم نیست خوبه یا نه و این هم باید روش صحیحش باشه یه مرتبه ظالم میشیم و فحش بددیم مثلا به همسر خعلی زشت و ناپسنده مثال بعدی اینه که حرف از دهانمون بیاد بیرون خوب اینم باید کنترل شده باشه مثلا جاسوسان روش هایی دارن که صدای مارو منفور میکنن اول صدای مارو ضبط میکنن بعد متناسب با صدای ما صدایی بالاتر در میارن و بین جمع منفور میشیم یا مثلا مسخره اصلا میکنن و نور صدای ما که از زبان بیرون بیاد بد میشه یا مثلا صدای مارو جایی خرج میکنن مثلا در زندان انفرادی صدای مارو پخش میکنن به صورت خاص و مکرر و ادامه دار و صدای عادی هم نیست مثلا عصبانی هستیم و این مورد آزاره و اینجا هم فرشته ها از صدای ما بدشون میاد دیگه چه برسه گنهکارم باشیم و صدای نفسانی مون حیوانی هم باشه مثل خر عر عر کنیم یا خر و پف کنیم اینم اگه شما صدات بیرون نیاد و کم حرف بزنی و داد نزنی و آروم باشیم خعلی به نفعمونه و فضا روحانی میشه توی خانه چون مثلا اگر خواننده ای با اینکه صداش خعلی زیباست شعری رو بخواند من متناسب با صدای اون خواننده صدام رو طوری میکنم که بالاتر و قشتگ تر به نظر بیاد ولی اگه صداشو پخش نمیکرد نفوذ صدای من کمتر میشد پس شما صحبت که بکنی میزنن رو دستت اگر حتی منفورتم نکنن ولی در زنان آهنگ صدا مهم نیست و نوع صحبت مهمه که مثلا حرف ها و نیکه هایی به هم میپرونند و یا در حالت خوبش ادبشون بیشتره نسبت به صدای زنی که داره حرف میزنه و اینطوری جا باز میکننا یه مثال دیگه هم که شد پنجتا و الان فورا یادم اومد اینه که شما به چهره ی افراد که نگاه کنی حق داری برگردنش اگر مومنی و چهره چیز شخصی است باید گنهکار رو دعا کنی اگر مومنی و اینم نور گیر داره ممکنه اگر مومن باشی یه چهره رو ببینی و مکدر بشی و مکروهیات همین چیزاست دیگه.