اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۱۰۶۶ مطلب با موضوع «تفکرات شخصی» ثبت شده است

abnabat

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه بار یادمه چند هفته ی پیش در مورد استغفار کردن صحبت می کردم و یه چند نفری رو هم از کسانی که میشناختم گفتم خوبه در نظر بگیرم و برایشون استغفار کنم تا در رحمت الهیه بر روی مویم واز شه یه همچین.خلاصه یه نفر بود امام زمانی که حالا چون سر و رازی پیش هم داریم از دوستان حالا من که اونو نمیشناسم ولی اون خیلی بیشتر منو میشناسه از خیلی وقت پیش(بابا مرده!) خلاصه ایشون رو که از نزدیک هم دیدمشون از دوستان بابام رو در نظر گرفتم و دیدم که حالا ارتباطش قوی بود و قدرتمند بود و چی بود که فهمیدم این برای این گناه انتظار داره من استغفار کنم براش که در رانندگی مگر حق کسی رو خورده باشه مثلا جلو زده باشه از کسی و حق و ناحقی (ناخواسته ها) پیش اومده و همون موقع داشتم فکر می کردم ما کجاییم و چه کارا می کنیم و ایتا چه...


dane2

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

راستیتش دیروز صبح که از خواب بلند شدم یه خوابی رو شبش تا صبح که شد داشتم می دیدم که مامانم هم اومد بیدارم کرد وگرنه نمازم قضا بود و بعضی بزرگان بوده اند که با فرشته هاشون هم اگه نخوام از بحث جدا شم دوست بوده اند و بیدارشون میکردند موقش یا موقعی که باید یا موقعی که میخواستن ولی حالا خیلی از ما رو اگه بیدار کنن گله مند ممکنه بشیم یا بخوابیم و حالا حسش نیست یا اصلا دوس نباشیم گرچه عاشق خواب نداره و از این حرفا.

خلاصه آقا ما توی یه خوابی بودیم که عجیب بود یعنی اون چیزی که میدیدم تو خواب و رویا و دیروز گفتم نگمش و داشتم هم فراموشش میکردم که دیگه بگم آخه شاید به شما ربط خاصی نداشته باشه و مشکل گشا هم نباشه ولی از باب وبلاگ نویسی عرض میکنم شاید یه راهی باز شد برای ادامه ی وبلاگم که چی شد.

خلاصه آقا ما داشتیم خواب میدیدم که رویای عجیبی هم بود چون اولا معلممون زن بود و زن درس فیزیک به ما میداد که بچه ها هم دبیرستانی بودند که اینا به هم جور در نمیاد!!!

خلاصه ما یعنی منی که خواب میدیدم از درس فیزیکی که ایشون درس داده بود هیچی نفهمیدم و قرار شد امتحان بگیرند ازمون خوب من چیزی بلد نبودم و ضعیف هم بودم شاید نمی دونم بچه های دیگر هم مثل من بودند یا نه یعنی کلاسی جایی میرفتند یا اینکه اصلا سرکلاس حواسشون جمع بود یا توی خونه حتی درساشون رو خونده بودند و آماده بودند چون اصلا چیزی نمیگفتند وهیچکس جرات حرف زدن نداشت خلاصه برگه های امتحان رو پخش کرده بودند(حالا من دارم خوابم رو تعریف می کنم ها) و من هیچی بلد نبودم یه مرتبه اعصابم خورد شد و جرات که نداشتم به معلمه اعتراض کنم پاشدم کاری رو کردم که الان توی بیداری هم نمی کنم و هنوز ندارم جراتشو حساب که کردم آخه معلم ابهت داره و روم که نمیشه هیچی حق برگردن ممکنه داشته باشه خلاصه فضای بدی بود و من نمیدونم این فضای اینکه جرات اعتراض رو ندارم به معملمم رو که برم مستقیم دعوا کنم چون من اهل دعوا هم نیستم خلاصه بگذریم بهونه ای پیدا کردم و  بلند شدم گقتم با حالت و لحن دعوا که برگشت پذیر نباشه دیگه کارم گفتم خودکار قرمز من رو فلانی یعنی بغلدستیم بر داشته حالا ما سر کلاس درس و امتحان بودیم و لحن من لحن دعوا بود و میدونستم اگه شاگرد قوی یا زرنگی بودم معلمه برای دانش آموز زرنگه میرفت خودکار قرمز رو میگرفت از بغلدستیش تا برگه ی امتحانش دورنگ و زیبا بشه ولی من جلوی بچه ها بودم و معلمه هم میدونست شاید چیزی رو و فضا فضای بدی شده بود بعد هم فرستاد منو دفتر(محله ها نه دفتر مشق) پیش ناظم ناظمش هم مال دوران راهنمایی ام بودکه بعد از یه مدتی کوتاه  فرستاد منو یه کلاس دیگری و من همش ناراحت بودم و به معلم و کلاس قبلیم فکر میکردم چون دائمی که رفع نشده بود بلا.ولی ایراد از خودم بود کلا وریدم در مقابله و روش غلطم در مواجهه با معلم شاید نمی دونم باید اعتراض میکردم جلو همه یا یه روش دیگری بر میگزیدم اصلا..

البته توی مهدکودک که نه توی دبستانم هم یه همچین چیزایی برام پیش اومد که فرق داشت.

naalbaki

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خدایا توکه همیشه در دسترسی پس مظلوم تری(اگه درست گفته باشه!!!)

خدایا من باورکن ازاین دوریم خودمم نا امیدم و ناراحتم و دلم میخواد هر روزم شده باری یکبارم که شده بهت سر بزنم و توی اینترنت کثیف العاش باهات درد دل کنم اما از چند تا چیز میترسم اول اینکه این روانشناسا میگن کو خدا ونمیشه به خاطر دوریشون از تو خلاصه روی منم تاثیر گذاشته و من باید باهاشون کنار بیام و جلو نزنم ولی ترسم از این نیست. دوم اینکه اطرافیام که گوش میدن فکر میکنن من محتاج به دنیا و زن و چه میدونم پولم که باهات صحبت می کنم توی نت درصورتیکه من محتاج به فقر دعای شمام.

همین دیگه امروز هم که نمازمو خوندم دیدم چشم دل کوره اصلا وقتی گشنه هستیم اون موقع یه طور دیگه دنبال غذای جسمی هنستیم و لحن صحبت عوض میشه انگار راس راسکی با یکی طرفی ودیگه کنایه وجود نداره و میگی ماماآاان غذا (مثلا) ولی در غذای روح و نماز نه با هیچی طرف نیستی تازه ریا هم یه کمی مستحب میشه انگار و ما از خود خدا تا حالا نخواستیم و روبرو نشدیم و چشم دلمون رو با گناه کور کردیم انتظارات واهی هم داریم بابا لااقل تو نماز بدون داری با کی حرف میزنی والا با دوستت قشنگتر صحبت میکنیم.

http://ali.bloglor.com/p130.html

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

ببین من نه فیلسوف خاصی ام نه نظریه پرداز ماهری که نظر موره ور دارن بخشنامه کنن که اینطوری فلانی گفته و نظرش اینه چه خره این خلاصه نگردین در کل مطلب مو و انتخاب کنید موضوع خاص خودتون رو و بازگو و بخشنامه کنید چون من اصلا کسی نیستم و شاید از روی مصلحت حرفی در موضوعی زده باشم که الانه الانشم ردش میکنم همون رو شاید که گفتم چون شرایط داره و زمان هم که میدونی چه بلایی سر ما میاره و با زمان کار میکنیم ساعنمون شاید و میدونی که الان من بگم الانه 30 ثانیه دیگه چراغ مثلا سبز میشه دروغ گفته ام اگر نشرش کنید بعد از 5 ثانیه دیگه یعنی چه؟ یعنی همین دیگه 5 ثانیه بعدش ارزش نداره کلام من و شاید دروغ محسوب بشه اصلا حالا همشم زمان نیست سیاستم هست و چیزای دیگر..

gonahekabire

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

من خودمم غافل از اینکه گناهان ریشه باز کرده در جان من به خودم القا می کردم که آدم خیلی خوبی هستم ولی باور کن در شرایطش قرار نداشتم که رفوزه بشم در حالیکه الان که امتحان شدم جلوی چشمای خودم اصلا روم نمیشه با بعضی ها ملاقات کنم و رودررو بشم مثلا با امام زمان(عج) در حالیکه قبلا اصلا اینطور نبود از خودم یه بت مظلوم هم جلوی چشم شما هم خودمم باورم شده بود ساخته بودم که کناهی هم نداره آقای فاطمی نیا هم میگفتن گناه ظلمه و کوچیکش حتی چون میدونی در مقابل چه کسی است و ابر و ماه و مه و خورشید و فلک در کارند که من به جایی برسم و حالا رفتی نظم جهان رو به هم زدیم با گناه کوچیک و گفتیم هر چی ما بگیم و در مقابل خدا ایستاده ایم و دیگه خودت وخامت اوضاع رو درک کن! خلاصه روم نمیشه دیگه جلو بیام چون شناخت نسبی ازخودم پیدا شد که اگه تو شرایطش بودم گناه گنده تری هم میکردم چون با خیالم به ناموسی از حق حمله کردم و دیدم که چه بدم همین


riaa

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان ساعت 3 صبحه تقریبا و تازه از مسافرت برگشنیم خلاصه خودم رو دیدم که خیلی مشغول زرق و برق دنیام و همه چیزمو نذاشتم به کنار و آماده ی مرگ باشم یا لاقل لا مصب آزاد باشم از هر چیزی درسته زن گرفتن آزادی رو تا حدودی حالا بستگی داره حدش در افراد مطمئنه ی دیگر چقدر باشه خلاصه ما نمی دونیم ولی کولبار خودم رو نبستم و همین وبلاگ هم از جمله وسایلی است که منو پیچیونده حالا اینا آسیب نیست آسیب اینه که برای خدا حالا خدا خیلی بزرگه و ادعای بزرگیه که برای خدا کار کنیم ولی لااقل برای دنیا دارم کار می کنم و این خطرناکه و فکرمو که کنترل کردم دیدم دنیا میاد جلو چشمم کم میارم بعضی مواقع و ریشه زده در وجودم متاسفانه و ایدوئولوژیم و غیره رو تغییر داده شما ممکنه نظز دیگری داشته باشی و از نوشته هام مثل خودمم که شده نفهمی که چه آدم دنیا پرستی هستم ولی خبر نداری که تو یه جمعی که نشستیم و یه زنی وجود داره حالا بگدریم فکرم خرابه و دنیا رو انتخاب میکنم تا حالا آخرتم نه خوبی های دیگر و اینو درک کردم که خیلی گرفتارم متاسفانه خیلی ها بدجور حالا ممکنه با خودم کنار بیام که ریا کاریم کم باشه و از 95% رسیده باشه به مثلا 45% ریا کاریم (معیار و میزان دقیق نیست همینطوری یه چیزی پروندم وگرنه خودم از ریام خبرم ندارم که چقدر فقط کمی سعی دارم بعضی وقتا مخصوصا که از بابام کمتر باشه مثلا اگه بفهمم ها اگه نفهمم که هیچ)ولی خوب مرد آزادی نیستم و گرفتار هوام.

ashkaboos

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

حالا که اینا رو گفتم خوبه و دلم میخواد در مورد اشک هم یه خورده صحبت کنم البته توی مجلس اشک ریختن خوبه ها ولی بعضی موقع ها هست که آدم تو خلوت اشک میریزه و جانسوز هم اگه باشه و داع و گرم مخصوصا به به چه خواهد شد و همین نگاه ویژه است ولی بعضی موقع ها هست نگاه ویژه هستا ولی اشک ریخته نمیشه و چه بسا در مجالس جای ریا هم باشه و فریاد هایی که مثل مال ما بالا نمیره یا آمیخته به گناه شده ولی همینام خوبه ها و خریدار داره و ما نمیدونیم چقدر و چی به حسابمون ریختند همین که وارد شدیما توی مجالس و خلاصه نگاه ویژه ای که میگفتم به ما میشه یا نمیشه همون اشکاس غالبا تا چه مرحله ای ارضا بشیم..

tavakol

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خوب حالا شاید شما بگی ما خدایی هستیم و پیش نمیاد برامون ولی خوب آیت الله فاطمی نیا (ره) داشتند میگفتند که اگه تو خواب که بعضی موقع ها پیش میاد شیطون میخواد غمت بدهد و غمناکت کنه اگه پیش اومد بروید به پهلوی چب (نمی دونم سه بار بود یا نه) و بگویید اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. حالا من کاری ندارم که شما چقدر خدایی هستید و شیاطین چقدر قوی هستند که زجر و اذیتمون کنند (اگر مومن هستی) من خودم خواب که میرم نه میگن که مومن باید یه چشمش باز باشه یه چشمش بسته وقتی میخوابه یعنی باید هشیار وزنده باشه و ابنکه یه چشمش باز باشه خیلی شاید پرمعنا باشه یکی اش اینکه بدونه که الان که دراز کشیده خوابه حتی تو خوابش ها و نباید غرق شد. نه بره تو خواب و گرفتار بشه و اگه زنده باشیم نصف شبی میتونیم به پهلوی چب بریم واین ذکرو بگوییم اصلا خلاصه اقدر بدم میاد که خوابی ببینم ناراحت کننده و تو شرایطش قرار بگیرم ولی توکل به خدا نداشته باشم. دیگه اینکه خوابه و مثل بیداری نیست که بهونه بگیری که آقا ما توکل کردیم نشد نه یه اتفاقی هست که میافته توی خواب و آدم به جای مخصوص و یه عالمی میره که شاید اصلا در بیداری حقیقت نداشته باشه ولی چرا باید ناراخت بشه و وقتی خواب پریشانی میبینه چرا باید غم بخوره و بخوره و بخوره تا بیدار بشه خوب اگه سیمت وصل بود به خدا و خدا رو دوست داشتی که نه یعنی رفیق بودیم با خدا بیشتر از این لااقل توی اون عالم که حقیقت نداره خواب و صرفا اذیتی از شیطانه یا امتحانی است همون موقع توکل میکردی به خدا تا خدا دستت رو بگیره چرا غم میخوری و میخوری تا بیدار بشی. این نشون میده بعضی از ما یعنی خودم رو میگم ایمانشون آبکیه وگرنه نباید غم بخوره تا خدا هست و باید بیدار و هوشیار باشه آخه من چند روز پیش داشتم خواب میدیدم و غم خوردم از خوابم تا بیدار شدم ولی توکل نداشتم به خدا تو همون خواب که نجاتم بده یا حرفی بهش بزنم(به خدا ها)..

kaho

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۷ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

اولا بگم ما مخالف پشتکار نیستیم و از این حرفا لیس للانسان الا ما سعی مخالف روش های فشار هایی که روی بچه میاد و خودش دوست داره آقا به این روش ابتکارانه خودش درس بخونه و روش فشار میاد و... که عرض شد دوما من اگه سری هم باز کرده باشم ها توی عالم صحبت نمیگمش یعنی توی زندگی روزانه در موردش هیچ جا صحبت نمی کنم معمولا و این میمونه توی وبلاگ تا حذف بشه چون حل که نمیشه و یه سری آدم یا میدزدنش یا یه طور بدی حلش میکنند و خلاصه این عالم وبلاگ نویسیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

bcngn

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بعضی موقع ها به کرامات افراد بزرگ و اولیای خدا که فکر میکنم مغزم صوت میکشه و آروم نمیشم میگم چه طوری فهمید فلان رو چه طوری پیشبینی کرد آینده رو چه طوری و چه طوری بعد خودمو هم که هیچ اما داشتم فکر میکردم و محاسبه میکردم تا خوابم ببره یه چیزی به خودم گفتم. گفتم که ائمه که خبر دارند که ما مثلا چند سال عمر می کنیم خوب این ها هم با ائمه اطهار علیهم السلام دوستند دیگه بعضی چیزا رو میگیرند اینا که با خدا دوستند از بعضی چیزا باخبرند و به خاطر قربتشون به رسول الله به امام مهدی (عج) است بعد یه خورده از خسودیم کم شد و کوتاه اومدم!!! ولی بماند دیگه اینکه به خاطر گناهاتی که داشتم حالا بازم کوتاه اومدما ولی باز خیلی بدم میومد که کسی از اسرار دلم با خبر باشه خوب شیطون هم میگن سر میزاره روی سینه ی آدم میشنوه دیگه که چی میگه و اگه ذکر خدا بود که بود نبود مشغولش میکنه!!!!

و خلاصه یادمه قاطی کرده بودم خوبان و بدان رو میگفتم چه معنی داره که صدای قلب منو بشنون و در دل منو بدونن و دیگه عادت کردم فکر نکنم و در دل با خودم صحبت نکنم و کلی هم عقب افتادم به خاطر این موضوع بالاخره متاسفانه و قاطی کردم چون فضا شلوغ بود و جنگ بود و راز نباید و باید تا حدی پنهان می ماند و سرش دعوا بود خلاصه مطلب ما هم که میخواستیم خودمون رو مطرح کنیم و نشون بدیم این شد که شد دیگه می چیه؟

خلاصه مطلب حالا اگه نمی خواستم گناه کنم و در دل دو رو نبودم چه عیب داشت سالکی در هر مرحله ی عرفانی حالا شاید دو تا دگر گفته باشه حتی جوان باشه بشنوه  حرف دل ما رو قبل از تایپ و انتشار حتی تصرف کنه در دل من و داره کمکم هم میکنه که آبروم پیش شما نره پس دستش هم درد نکنه حتما دوستیش با امام زمان خیلی بالانره اصلا اومدیمو امام زمان فرستاده بودش برای من گدا حالا باید انکارش کنم وو بزارمش کنار؟ واقعا من بد کردم اگه من توی آستینم چه میدونم غرضی نداشتم و دو رو دو رنگ نبودم کنار میومدم و فکر میکردم و میگفتم به درک بشنوند اگه من به سمت فحش دادند روانه نبودم و نمیخواستم فاسد بشم خوب چه عیب داشت اولیای خداست و حالا هم میشنوند ها شاید تصرف هم بکنند و تنهام نگذاشتند ولی یه داستان های دیگه هم هست که یه بار گفتم که بدبین شدم به عالم و آدم  بعد از اینکه دیدم و فهمیدم همه ی گناهام رو دیده اند و شیطون گولم زد گفت باید خودت برسی به خدا نه اینکه گریه ات باندازند و ازاین حرفا خلاصه کوتاه اومدیم ولی چه فایده دیگه شرایطش نیست و دیگه گناه روم فشار نمیاره که آزمایش بشم و خوبه ها شکر خدا ولی پیر شدیم!

erewte

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

دلتون بسوزه از این به بعد میخوام توی دلم یه خورده با آقا امام زمان (عج) صحبت نماییم دیگه دوروبرم یه کم خلوت شده!!!!

ولی میدونی ما آدم های عجیب و دو رو و دورنگی هستیم انتظار داریم هر طوری میخوایم زندگی کنیم و هر لفطی رو به هر دلیلی به کار بریم (البته توی دل ها) با امام زمان و اماممون هم میشنوه 100 البته و گوش به فرمان؟ چی دارم میگم خلاصه سمیع هستند این انتظار هست تو ما که چون از همه چیزمون خبردارن هر طوری خودمون خواستیم عمل کنیم و حرف بزنیم ولی اگه روبرومون ظاهر بشن و از نزدیک خدایی نا کرده صحبت کنیم دلمون میخواد بهترین واژه ها (تازه اگه خوب باشیم) به کار ببندیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

من محض همین چیزای درپیت و دو رنگیمه که صحبت نمیکنم ولی تصرفشون هست توی زندگیم بالاخره ولی میخوام صحبت کنم توی دلم ها نه برای شما یا و ها

ihhhhhhhhh8

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

صد البته ممکنه این سوال برای شما پیش نیاد چون به مقام مسخره کنندگان رب نرسیده اید و همچنین آدم خودش از کودکی صاف و رو راست باشه با خدا و توبه هم بکند خودش درست میشه و این قبیل شبهات برایش پیش نمیاد خود به خود اینم هست حالا که برای ما پیش اومده از دوریمونه و حالا سوال چیه؟؟ اینو داشتم یه زمانی می پرسیدم از خودم که ما چه کنیم وقتی ذکر میگوییم؟ یعنی چه چیزی را تصور کنیم نزد خودمان اصلا تصور نیاز هست یا نه؟؟؟ و جوابش رو از ذکر لاحول و لا قوه الا بالله کشف کردم و به ذهنم خورد + یه مطلب دیگری. حالا نمیگم آینه ور داریما و خودمونو درش نگاه کنیم یا یه عکسی از خودمون تو نماز به دست بگیریم و نگاهش کنیم و دکر بگیم نه بلکه میگم که مطلبه دیگر این بود که خودشناسی خدا شناسی میاره و همچینین لا حول و لا قوه الا بالله هم در تفسیرش خوندم که آقای دولابی می گفتند که ((حول)) جنبه ی ظاهر رو داره و ((قوه)) انرژی و درون مد نظر هست که ما که میگویمم لاحول و لا قوه یعنی همش دست خداست درون و بیرون ما پس ما چه کاره ایم.

خلاصه اینکه درون پیچیده تر از بیرون هست منکر آینه نیستیم ولی درون خیلی پیچیده است و باید یه محاسبه ای چیپزی بشه و باهاش کنار بیاییم در ذکر گفتن ها و ذکر اکبر خدا یعنی نماز و چیزی رو نمیخواد تصور کنیم مثلا یه گلی رو یا یه سیبی رو و نماز بخونیم و در تصور به هم بزنیم و خیال به وجود بیاد و از این چیزا فکر نکنم لازم باشه تا با خدا کنار نیومده دلمون و جلوترم بری باز خودشناسی خداشناسیه دیگه

fgrdgh

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

نمی دونم در سیستم نظم نوین جهانی یعنی کلا حالا کسی هست که دلش بسوزه برای افرادی حالا همش کلا به سیستم اخبار گویی تی وی کار ندارم همونام مشکل دارن کلا ولی من که دلم برای کسی نمیسوزه یعنی خیلی سنگدل شدم اصلانم انتظار ندارم کسی یا کسانی دلشون برای من بسوزه با این وضع و کسی از وضع کسی خبر نداره یا هم اگه داره دلش عادت داده شده که بسوزه و بسازه یه مرتبه میبینی بمب گذاشتن 50 تا شهید شدند از شیعیان یا جاهای دیگه از مسلمونا هیجی انگار نه انگار؟؟!! والا قبلا کلی دلسوز بودما بچه ی خوبی بودم ولی حالا پاره سنگ ورداشته این دلم اصلا نه وقتی گذاشتم برای اینکه دلم برای افرادی بسوزه نه جای داره در دلم برای اونا ولی یادمه وقتی مریض شدم مامانم کلی گریه کرد برامم و دها تا خوب شدم همین

janngg

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

چند روز پیش داشتم یه سخنرانی از جناب آقای فاطمی نیا گوش میدادم درش یه موضوع جالبی تعریف کردند البته موضوعاتش همش خوب و جالب و جوان پسند هست اینم روش اینکه یکی میاد میبینه تنها است و پشت پرده یه بطری هست و میگه به خودش که حتما شربت؟ نه شرابه بعد میخورتش بعد متوجه میشه که این شربت سکنجبینه چیه همون شربت خلاصه بوده بعدی اینو باید چی کار کرد؟؟؟؟؟؟

یا یکی پشت پرده هست  بعد این میگه عماره بریم بکشیمش و تیری رها میکنه و میکشتش بعد میره نگاه کنه میبینه که نه عمر عاص بود. خوب این باید چی کارش کنن. عمـــــــــــاریاسر تا عمــــــــــــر عاص.

اگه این که موقعیتش براش پیش اومده و شراب خورده رو شلاق بزنن که این که نخورده شربت خورده بوده اگرم نزنن خوب یه آدم نامیزونی هست این و اگه فرصتش پیش بیاد میخوره و خلاصه فکر کنم توی این اختلاف باشه پیش شما.

fdsfej

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

hحالا در مورد من شاید صادق باشه یا اصلا شاید این یکی دو سال یا اطمینان جلب کردم الکی یا حرفای بزرگتر از دهانم نمی زنم دیگه که در این صورت یا خدا خواسته از خطری که دنبالم بوده رها بیابم و جایی برای خودم وا کنم در مملکت جمهوری یا اینکه اصلا بحمدالله دور افتادم از مکتب اهل بیت و عصمت که اونطوری نیستم یا هم دیگه مکتب شیاطین انقدر دستشون رو شده که اهمیتی نمیدن به ماها دیگه و عددی حسابمون نمیکنن آخه بعد از افتاضاحاتمون یعنی خودم و بعد نوشتن وبلاگ و وبلاگدهی کلی بررسی میشد که این ضد انقلابه و مکتب فراسونری و شییطانی و چه میدونم جاسوس آمریکا و اسرائیل و از این حرفا پس یا هم منو کشف کردن و سیاستم معلوم شده و خونه ام پیدا!!!چه میدونم همش منو دشمن میگرفتم و سیستم بالا بناش رو بر این گذاشته بود و من باید در کنار حروف گنده ام در 3 4 سال پیش همش ثابت می کردم یه چیزایی رو در حالیکه یه عده با من بودند یه عده ای هم چشم دوستی نداشتند و اصلا به این انقلاب به دید شکست خوردن به نزدیکی می نگریدند حالا هم که انقلاب های دیگر کشورهای اسلامی رو دیدند دوباره روشون رو کردن اینور یعنی میخوام بگم منافق زیاده از همین مذهبی ها که بستگی داره جمع رویش کدوم ور باشه همین

و خلاصه هرچی منتظریم و نگاه می کنیم که مستقیم بیان تو چیشمون نگاه کنند که دروغگویی و خلاصه حالا نمیدونم دروغگو ولی رد کنند کلا ما رو و متن هامون رو باهامون سازش کردند به جاش حالا من نمی دونم به عنوان ییه  عنصر نظامی سازش با ما خوبه یا نه . باید جنگ باشه بین متن ها و گفتگو ها یا نه. یام دیگه اقدر روال بجه بازی شده یاپیش پا افتاده که آنتی میسازند زود و دیگه کلام کوبنده اثری نداره لااقل بیان رد کنید مقاله های ما روحرف که حرف من نیست مگه با ببعی طرفم نه بابا هر روز داره شیطان منو میترسونه و من میترسم که درونم 1000 تا جن و شیطان لونه کرده باشه و الانم که مینویسم کار شیطون باشه خلاصه گول ما رو نخورید و اعتماد نکنید مگه عقل ندارین؟؟؟

sadfsafc

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

من خودم؟ من میگم آدم باید نمازی که میخونه یه معراجی و اوجی و حالی تازه داشته باشه که من ندارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اما شما که من کاری ندارم که نماز میخونید یا نه و شیاطانه موضوع من.

اما حالا یه آدمی تو تاریخ شما بگو چه بسا آدم هایی بودند کسانیکه ولایتشون طاغوت بوده حالا نمازم میخونده و اول صفی هم بوده و حتی اصلا تیری چیزی خورده تو سرش شهید شده حالا به اون معنیش کسی نبوده که اینطوری باشه...

خوب این شده شهید ولی ولایت شیطون رو داشته و مثل من معراج نداشته من که نماز شب نمیخونم ولی شاید اونم میخونده ولی معذرت میخوام دیگه بگم که شیطون بوده خودش شیطون انس مثلا حالا ما نمیگیم هر کی اینکارو کرد شیطونه و معراج نداشت خدا خودش میدونه و منافق هم هست ما حال خودمون رو داریم تعریف میکنیم و پیچیدگی نظام جهان نوین...

خلاصه این مرد یا شهید شد خوب تو اون عالم که حقیقت رو فهمید که شیطان بوده خودش اصلا میخواد چه کار کنه آیا بهش فرصت میدن که مکتب شیطان پرستیش رو کامل کنه یا اینکه عوض بشه یا چیز دیگری...چی میشه اینکه اینطوری مرده؟؟خدا چه کارش میکنه قبر و قیامتش چه طوره همین

esfsfv

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز یه کارخوبی کردم که دیدم مقداری از ترسم ورداشته شد و فهمیدم چقدر ترسو بودم اصلا حالا چی کارم کردم بماند به شما ربطی نداره و خیلی باید کنجکاو باشید که بدونید که قرآن خوندم ولی خوب استرس هم یه قدریش به ترس ربط داره وترس درست و حسابی از خدا نداشته باشیم و اصلا به غیر خدا داشته باشیم یعنی از غیر خدا بترسیم شرکه خودش شاید شما بگی من از مارمولکم نمیترسم نه این ترسا رو که نمیگم یه ترسایی هست که خودمونم نمی دونیم مثلا زشتی خودمون رو میخوایم قایم کنیم و استرس داریم در بین مردم یا چیزای دیگه که اصلا شاید فکرشو هم نکنی نه ما بنده ی خدا هستیم درسته اگه گنهکاریم باید در عوض از خلق خدا بترسیم این درست ولی یه ترسایی هست که شیطان القا میکنه مثلا میگه میفهمه ها حالا کار بدی هم نکردیا میگه ریا میشه شما از ترس ریا این کارو نمیکنی یا میکنی یا گیر میافتی اصلا و میری تو فکرای دیگه یا برعکس میگه ریا نمیشه گفتیم شیطان ازهر دری وارد میشه و هوشمنده یه موقع میگه ریاست یه موقع میگه نه اصلا نیست و تشخیصش به تقوای ما بستگی داره و کسی زیرکه که میفهمه کارشیطونه کسی رنده که بازی بدتش شما رو و شیطان رو و در بین خلق نه امثال ما  که دستشون روشده و دیگه فیلمی ندارند صداشون در بیاد تا هفت پشتش رو میخونه طرف و در نماز مثلا یا همینطور که توخونه نشستی دشمن از ترس ما سو استفاده های زیادی میکنه درسته که معلوم نیست آیا روزی آمریکا (جراتشو هم نداره ها) جنگ نظامی بکنه ولی راحت به نام جنگ فرهنگی در ایران و نام آزادی و دموکراسی هر کاری دارند میکنن خودشون اینا درست ولی ترس رو هم در بین حزب اللهی ها پخش میکردند قبلا و چه در آینده خلاصه موضوع ترس خیلی جدی است اصلا ائمه در جاهایی داریم که می فرمایند که اگه فلان ذکر رو بگم یا آیه رو بخونم ترسی ندارم که جن و انس جمع بشن و یا حالا بخوان کاری کنند حالا تو مسجد طرف نشسته صلوات بلند نمیفرسته میترسه (مرده رو میگما) ترسشم واهی است!!!

خلاصه کلی فکر ما عوض میشه از راه حق یا اصلا خودمون عوض میشیم چون گناهی در پرونده داریم که باید بترسیم خودمو میگما ولی اگه اولیا خدا رو دیده باشیم یا در نظر بگیریم آرامش دارند و با این باد هاچی میگن بیده ها نمی لرزند وو نمیترسند در حالیکه شیطان افسار ما رو به خاطرحساسیت هایی که خودش ایجاد کرده درون ما و ترسوندن از اونها در دست گرفته حالا خودم رو میگم که ایمانم ضعیف شده است و الا گفتم یه مشورت نتی کرده باشم که بترسم از شمایا و خلق خدا یا نه آخه میدونی یه سنی رسیده ام و 22 سالم شدده که دیگه باید شجاع باشم و بچه بازیه که از چیزی بترسم البته قبلا که ایمان ضعیف شدم زیادتر بود درسته کم رو بودم و جرات نداشتم حتی حرف بزنم ولی دلداری هایی میدادند که از عالم بالا که ادامه بدم و راحت باشم تو خونه و بنویسم وبلاگم رو وخدا رو شکر تو اینجا امنیت خوبه ..

یادمه جایی تو سخنرانی آیت الله می گفتند آقای فاطمی نیا رو میگم در مورد ترس از مرگ که یه موقع ترس عوامه و یه موقع علمی هست ترس شاید اینطوری میگفتن و یکی میپرسید که میشه هواکش بزاریم تو قبر میگفتن چرا میگفتند آخه یه کن تنفس کنیم یا قبرمون رو توی شیشه بزاریم میگفتن چرا میگفت که آخه دلمون میگیره و از این بچه بازیا..

safade

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۵ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

من الان در سنی هستم که دارم می بینم که همه نقش هام و یعنی نقشه هام تکراری شده و یا بازی شده که تکراری شده و الان یه آدم تکراری در بسته بندی جدیدم و فردی سودمندی نیستم برای جامعه چون از خاتواده شروع نکردم درست شدنم رو و بایدقرص اعصاب مصرف کنم اصلا و یه چیزی اوورترم.

و در ثانی اخلاصم رو شیطان ازم گرفته و ربوده رفته پی کارش یعنی تا موقعی که اخلاص داری خودشون جمع میشن دورسرت و تا فهمیدن وبو بردن خوشبختانه گرفته میشه ولی مگه من میخوام چه کنم!!! این است سوالی در ذهن مو...

و مو نصف عمرم رو گذاشتم(شوخی میکنما) برای اینکه بگم من اونجوری که شما فکر میکنی نیستیم چه بد و بدترش چه خیلی خوبش!!!!!!!!!!

rwyegw

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز صبح رفتم مسجد این تییر ایدولوژی یا تغییر رویکردهایی بود که نوشتم و موضوعش بود خوب یه موقع هست شیطان آدم رو می بنده و ناامید میکنه از رحمت وســــــــــــــــــیع خداوندی و یه موقع هم  هست اینو هم بگم برعکسشه آقای فاطمی نیا می گفتند که هر کسی رو با یه روش میخواد خراب و نابود (خراب و نابود رو خودم میگم) میکنه و با هر کس به روشی خاص خودش و همچنین جای دیگه می فرمود یه موفع در یه فرصت و جایی از ریا می ترسونه و جاییدیگه به ریا وادار میکنه و باید آدم متقی باشه خودش میفهمه که این کار شیطونه یا نه!!!

خلاصه داشتم میگفتم با این ذکر گفتن این امروز که رفتم مسجد و رحمت الهی هم نسیبم شد یه توسل و اشکی ریختم تو راه مسجد ریا نباشه اگه و خلاصه بعد که اومد از مسجد بیرون فهمیدم با دکر حل میشه این دلخوری هام من که ننشستم توی یه روز مثلا 1000 بار ذکر خاص خودم رو بگم یعنی ذکری که دوام باشه وگرنه ذکر مخصوص خداست و ذکر خدا ذکر خودم خلاصه کار نکردم روی خودم بعد میل به سمت توجهات زنانه دارم و توی اتاقم رو نکردم خونه ی خدا تا فرشته ها ساکن بشن مثل خونه ی قبلیمون و راه  رو برای شیاطین باز گذاشتم تا نا امیدم کنند اصلا حالا که اینو گفتم یاد شیخ جعفر مجتهدی افتادم که رفته بودن به یه خونه ای یه پیرزنی بالای خونه ش زندگی میکرده و قوی بوده در ماورا و هرکی وارد این خونه میشده رو با حالا یا علمی یه چیزی بیرون میکرده و شایدم اختلاف درست میکرده حالا من نمیدونم با جن بوده یا چیز دیگه ای اما شیخ جعفر مجتهدی رو هم میخواسته از راه به در کنه یعنی اذیتشون کنه ایشون با ذکر یا علی دفعش میکنه و طوری که توضیح میدادند سخت هم بوده بیرون کردنشون و دفع کار این پس ببین تا خونه ی خدا هست چه خوبه آدم پناه بیاره و بره تا دلش باز شه ممکنه سحری چیزی قدرتی باشه آدم تو خونه ی خودشم نتونه زندگی کنه درست حالا برای مردا میگیم نه زنا پاشن زورکی برن مسجد و اینو هم میخواستم بگم که این سخن بزرگیه که اگه شیاطین نبودند خدا گروهی و فرقه ای رو میفرستاد جای شیاطین شاید فرشته ها و ارواح دیگه که گولشون بزنند یعنی ما باید هر لخظه آماده باشیم و همین دیگه خورده نگیرییم به بعضی چییزا و دنیا محل آزمایشه ماست که باید حتما پس بدیم آقای فاطمی نیا هم میگفت که نمیشه دعا کرد که ای خدا آزمایشم مکن بلکه باید بگیم که سهلش بکن ای خدا وگرنه همه آزمایش میشیم اومدیم که بشیم دیگه...

bdfghw

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۵ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

من اصلا خط فکریم اصلا انگار تو باغ نیستم توجه نمیکنم ببینم امامم چی خواسته از من مثلا و من باید چه طوری زندگی کنم که نه چیزی ها فقط از دستم راحت باشه همین نه اینکه انتظار خاصی داشته باشه از من همین که از دستم راحت باشه و اذیتشون نکنم اهل بیت رو کار بزرگی کردم من راستش همش تو فکر نامحرم هام و خط فکری شبانه روزیم بر میگرده به خیالاتی که از اون ها در دلم میگدره تازه فهمیدم چه کلای گشادی داره سرم میره وقتی خودم رو فکرم رو کنترل کردم که دارم به چیا فکر میکنم اول گفتم توسل کنم به کوری چشم شیاطین بعد  درخواست کردم نزدیک شدنم بهامام زمان که اگه او نخواد گریه م هم نمیگره برا حسین ولی اگر او بخواد کما اینکه فکرم جای دیگه هم رفت و برگشت و تو باغ هم نباشم خودش میارتم تو باغ و حال اشک میده آخه اگه من گریه نکنم سبک نمیشم و باریه ولی تا کی من؟ وقتی یار امام زمان نیستم هویتی و شخصیتی به نام من نیست که بره جلو من مرده ی متحرکم در اون اوضاع بعد هم که دیدم توجه کردند بهم و اشک جاری شد دوباره رفتم خودم با پای خودم به فکر نامحرم ها تازه خنده دار اینه که داشتم میگفتم من زن نمیخوام تو توسلم و لیاقتشو ندارم و بار سنگینیه و یه همچین چیزایی بعد این همه کر کر بافی دوباره یاد نامحرم کردم اصلا اوضاعم خیلی خرابه برام دعا کنید یه فرد سودمندی بشم لااقل.................................اینا رو نوشتم که بفهمید جهت اطلاع که منم وضعم بدتر شماست شما اگه یه زن دارید که عشق بهش میورزین من هر زنی رو میبینم دل ذاتیم میخواد کلاس براش بزاره و خوب از امتحان (حالا یعنی امتحانم باشه؟؟؟) در آم در حالیکه برای یه مرد خوب حالا پیدا نمیشه؟؟؟ برای امام زمانم کار نمیکنم و در نظرش اصلا ندارم یه موقع بود میگفتم نباید امام زمان رو ذهنی در نظر بگیرم چه کارش دارم مگه بیکاره حالام که دارم کافر میشم چه کنم ای خدا شدم شیطان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟