بسم الله الرحمن الرحیم
نمیتونم خودم رو درمان کنم!!! چیرو درمان کنم؟ حالا میگم ولی شاید محض اینه که مشهور شدم یا محض اینه که مامور دارم و دعام میکنن یا نفرین یا محض اینه که بت شدم و پشت سرم دارن فضای شیطانی ای میچینن حالا حالم اینطوری شده یا محض اینه که خودم حال خودم رو میگم یا گناه زیاد شده یا یکی عاشقم شده همش کار شیطان نیست شیطان ضعیفه درسته قدرت داره ولی تسلط خاصی نداره حالا بیماریم اینه که حال خودم رو نمیتونم خوب کنم و بجا بیارم یعنی نمیتونم بر غم ها و امید و حسرت و حالات خودم تسلط پیدا کنم یعنی مثلا یادمه چند وقت پیش میگفتم که دارم سریال قطار ابدی میبینم ولی الان این روزا حالم بهم میخوره از سریال های نوستالژیکی حالا شایدم بعد شخصی نداره و اجتماعی باید درست بشه مثلا در اجتماع یه گروهی دارن کار میکنن روی موضوغی و برنامه شون سخت و جدید یا قدیمیه یا اصلا میبنی حال من باید بروز باشه یعنی یه عده روی حال امروز من کار میکنن خوب عوامل زیادی در شادی و غم امروز و بروز و بروز هم یعنی زحمت کشیدی کار کردی وقت گذاشتی روی عبادت یا خدا یا روی من بعد حالا درو میکنی وقتی من این مطالب رو مینویسم عده ای حال خودشون رو با ما میسنجن دیگه اگه اعصاب نداشته باشم از نوشته هام معلومه و دل ها دست من نیست دل دست امام زمانه [(عج) مثلا موضوع داعش همه رو افسرده میکنه دیگه نایی نمیمونه برای ما که بروز وبلاگ مینویسیم لذا شایدم تقصیر خودم نباشه که حالم دست خودم نیست یا حالم رو نمیتونم خوب کنم باید دعام کنن هرچی هست مثلا این روزا از زن ها بدم میاد به خودم میگم قرص که نخوردم گناه خاصی هم نداشتم جادو هم که نشدم چیزی نخوردم تقصیر شیطان هم نیست پس چرا من بختم بسته شده؟!! شاید پشت سرم دارن خرابم میکنن پیش مومنان؟!!! شاید متنقر شدن یه عده از من شاید پول میدن به یه عده که نفرینم کنن شاید هم یه دختری عاشقم شده بختم رو بستن که از زنان خوشم نیاد ولی موضوع اینه که هرموقه اینطوری میشد صبر میکردم خوب میشد بعد از یکی دو روز ولی الان متاسفانه طبق شعر امیر تتلو شده که آسوده بخواب که دوروبرت پت و پهن و گرگ و عنکبوته و آلوده نباش و همش درست درمیاد خلاصه عجیب برام اینه که نمیتونم خودم رو جمع و جور کنم و خوب کنم هرچی ذکر میگیم دعا میخونیم البته نه زیاد خلاصه یه بختک سنگینی افتاده توی زندگی ما که درست بشو هم نیست باید همش آسوده بخوابیم حالا شاید جمعی همه مون همینطوری شدیم یه عده بچه مومن مثلا ولی چرا نمیتونم خودم رو خوب کنم چرا درست نمیشه وضع؟ قبلا انقدر علاقه داشتم که یه فیلم نوستالژیکی نگاه کنم اصلا روحم شاد میشد الان فکرشو هم میکنم حالم بهم میخوره قبلا میتونستم خودم رو کنترل کنم و بر غم ها فائق بیام بلخره یه نوعی از فیلم خوب بود الان خوصله اصلا ندارم و نمینونم ادامه بدم این چه حالتیه قبلا هرکاری میخواستم راحت میکردم فقط وقت نداشتم الان همش میخوابم این چه حالتیه یعنی داغنونما داغون!!یعنی افسرده شدم توی دنیا هم که میدونی اگر غرق در زن بشی نابود میشی اگر فاصله هم بگیری افسرده میشی الان اصلا هیچ حس خوبی ندارم و شاد نیستم و قبلا با یه امیدی مینوشتم الان همون امید هم ندارم خاموش شدم!!
- ۹۶/۰۳/۱۴