من واقعا معذرت میخام که انقدر خل و چل بازیامو تحمل کردید باور کنید خودمم میخوام شکایت کنم چون چاق شدم چون بعد از هجده سالگی که فرستادن متو تیمارستان دیگه نطفه نداشتم م افسرده شدم و دیگه نتونستم درسمو ادامه بدم و خوشیام از بین رفت و زندگیم زیرورو شد و ریدن رو ما اصلا قرصی که بهم میدن یعنی ریسپریدون نوشته اختلال در قوای جنسی میاره الان امروز رفتم سونوکرافی نوشته بود واریکوسل داری من فکر میکردم وازیکتومی ام خود دکتره هم تعجب کرده بود که عمل کرپه ام قبلا یا نه بعد نوشت واریکوسل خلاصه زشته این عکسه ولی میزارن وقتی هم ریسپریدون نمیخوردم و میدیدم شهوت ندارم بعد دوبا ر دیگه به بهانه ی نخوردن قرص بستریم کردن و به دکتره هم گفتم که حافظم کم شده قرصه رو عوض کن ولی نکرد و ما اززیرش نتونستیم در بریم که قرص نخوریم خلاصه ما هم هیجده سالگی فکر میکردیم جادو شدیم بعد هی انواع دعا به خودم وصل میکردم که شهوتم برگرده ولی تا الان نشده حالا حتی نمیدونم از کی شکایت کنم و بابامم که میگفتم میل ندارم و زن هارو دوست ندارم و نطفه ندارم میگفت بزار برات زن بگیرم بری تو بغلش بعدببین میل داری یا نه خلاصه ما زیاد اذیت کردیم و عقده ی جنسی اصلا دارم شاید :( آقا قبلا اگه با کسی بد شنا اونجای بچه هارو میکشیدن قبلا درمردان الان مودبانه اینکارارو میکنن پس حواستون جمع باشه منم اگه شکایت نکنم پام باز شه اونجا بازم همینطوریم میکنن یقینا یادمه مادربزرگم میگف رحمم رو اشتباهی کارآموز بودن دوخته بودن اشتباهی!!!بعدمیگفت یه عمل جراحی داشتم شیراز اومدم دیگه اونم باز کردن همراش و تو عکسا نشون داده بوده مثکه رحمش رو دوختن و بابامم امشب میگف کسایی که چاق بشن سرپا زیاد وایسندمثلا درمردا رفته م خوندم ممکنه اینطوری بشن طبیعتا میگف منم دوبار یکی ش در دبیرستان حرکات ورزش سحت انجام داده بودم همینطوری شدم همین عمل رو داشته ام و تقصیر کسی نیست میگفت!!!ولی منکه میفمم...!
گفتیم که رندان از اینکه مورد تمرکز و اجتماع و قرار قرار بگیرند گریزانند به نحوی که شاید اصلا دیدی که یه مرتبه خودشون رو زدن به دیوانگی و خعلی کارهای عاقلانه یا سفیهانه انجام دادن شاید یه مرتبه ریشش رو از ته زد لذا یکی از وسایل بدی که همونطور گفتیم جنگ داره و وسیله ی شیطانی رحمانی است تلوزیونه ما تلوزیون که نیگاه میکنیم بلخره مورد قضاوت قرار میگیریم چه برسه محصل و دانش آموزم باشی لذا بعضیا اصلا تلوزیون رو نگاه کنن سردرد میگیرن چون جنگه حالا یه رندی هم میبینی خودش رو به سردرد میزنه و خواب و یا ذکر میگه یا چشمش رو الکی میگردانه بله شما دانش آموز بودی زند بودی و خدا باهات بود و به جزییات مثلا توجه نداشتی به جاش به ابروی نگاه میکردی یکی دیگه یه طور دیگه است به دماع نگاه میکنه یکی اصلا به صورت نگاه نمیکنه یکی اخبار که میبینه بلدوزر داره خراب میکنه ساختمان تو دل یا زبان میگه اوه اوه اوه دیشدندد همینطور که ضربه میزنه خونه ی مردم رو خراب میکنه یه فیلم سیتمایی پیش این روانپزشکا و روانشناسا و شیطان ها میسازه بله اینا خطط رو میگرنن و من خودم خوشم میاد روم تمرکز انجام بشه ولی بی توجهی میکنن و اگه توجه هم بشه باهام میجنگنند یا حسادت میکنند لذا ضد ضربه ام قبلانا همش صورتم میخارید از بس پشت کامپیوتر از تو مانتیتور نگاه میکردن و تمرکز میکردن منم خوشم میومد ازشون و نورانی میشدم فی الواقع ولی تلوزیون هم بده تمام افکار و هواتو میخونن مخصوصا اگه دانش آموز باشی میفهمند کجایی با یه سکانس از فیلم یا چهارتا خبر طراحی شده ارواح و شیاطین جن هواتو میخونن و روانشتاسای قابلی هستند و جنگ و فتنه است مخصوصا پسران که جنگجو باشن ولش نمیکنن و همینطور میفرستنش جلو تا نابودش کنن و بدبختش و همش این درس خواندن نیست که هرکی درسش بهتر بود یه دستگاه های جاسوسی پشتش هست که تو ایران هر کی باهوش تر باشه بدبخترش میکتن و ذلیلش میکننن و هرکی مومن تر و کییس تر و باهوش تر باشه خرابترش میکنن و حسادت بهش بیشتر میکنن کسی هم که نفر اول کنکور میشه وخرخوان تره به اصطلاح بیشتر از همه سواری میده ولی تو خارج مخ ها رو شناسایی و بهترین افرادشون رو راحت در فیلم ها مثلا نقش باهوش فردی رو در فیلم واقعا به یه کسی که در زندگی تست هوشش خوبه میدن ولی در ایران باید بازیگر متخصص باشه و نقشش رو خوب بازی کنه و بازیگرای مشهور ما همه کارن یعنی هم نقش خوب بازی میکنن و هم بد و نقش تخصصی ندارن و همه کار میکنند و نابغه و اعجوبه اند!! و بله یه سیروسیاحتی است و تماشا کردن هست تلوزیون نه اینکه حتما حتما باید نکته پیدا کرد یا برعکس پیدا نکرد باید نشست گاهی اوقات هیچی نفهمید و فقط تماشا کرد تازه تلوزیون رو نه همش بلکه بستگی داره جنگ چی باشه و تمرکز شیاطین بر روی شما چگونه چخ طوری میشه مثلا عصبانی بشی چه طوری و با چه لحنی تمرکزت زیاده بله تمرکز بشه جلوی تلوزیون نابودت میکنن حتی خودتم نمیفهمی داره روحت رو میخراشه و نابودت میکنه طرف
بعضی از زنان قوی ان و مادرزادی جادوگرن و تسخیر میکنن روح مردان رو مخصوصا اونایی که مجردن پس باید حواسمون باشه یه نوع روش تسخیر اینه که اول همکلام میشن با شما تا خودمونی بشیم دوم اینه که شما نگاه به این زن نامحرم کنی سوم مثلا اینه که به یادش گناه کنی اینا چند روش تسخیره و باید حتما حریم خودمونی شدن حفظ بشه وگرنه اگر شما بیگناه هم بشی یارو زنه دل بسته به شما و روحت رو برده و شما به عبارتی شدی بتش لذا همکلام و همصحبت و نگاه به زن نامحرم مخصوصا از نزدیک خعلی خطرناکه و اگه دوطرفه هم نباشه و زنه جایی باز کنه و خط شمارو بگیره مانند اینه که شده زنت و دیگه از راه دور کنترلت میکنه و میاد روی مخت بستگی داره چقدر قوی باشه یعنی من الان شهوت ندارم پلی به یه زنی روی خوش نشان بدهم اگر و مودبانه حتی صحبت کنم اگر دلش رفت و یا چیزی داشته باشم که حسودی کنه این دیگه ولش نمیکنه به این سادگی و مرد رویاهاشه حالا شوهرم داره ها ولی خطرناکه لذا اگه از همون اول نگاش نکنه به صورت و چشم و حیا داشته باشه و حریم رو حفظ کنه این زنه نمیتونه روحش رو تسخیر کنه لذا شما جادوگر زن بیاری که منو تسخیر کنه از راه دور نمیتونه و باید حتما همکلام و همدیگرو ببینیم و خودمونی بشیم لذا باید خعلی مراقب بود حتی اگر زنه از راه دور عاشق منم بشودا ولی روی من اثر تسخیری نداره تا اینکه خودم در دلم راهش بدم یا اشتباهی ازم سربزنه پس حتی صدات زیبا باشه یا روی خوش نشان بدی پیش زنی از نزدیک ممکنه خودمونی بشه و دلش بره مخصوصا زنایی که اینکاره ان و دنباله بهانه و تسخیرن پس مراقب رفتار حتی صدای دلربای خودتون باشید مخصوصا از نزدیک پیش زنی تجربه دارم که مبگما لذا رندان خعلی مراقبن آدم دور خودشون جمع نمیکنن تو صورت مردم نگاه نمیکنن حریم هارو حفظ میکنن و غیره
دو روز پیش یه قسمت از سریال دهه ی هفتاد رو مشاهده یا شایتم اوایل هشتاد خلاصه فضای زندگی و امنیت رو که درنظر میگیریم خعلی ناجور بود و الان شاید در شهرهای اهواز یا سیستان که اختلاف مذهبی ممکنه باشه هنوز اینطوری باشه که پلیس میترسه دزدان و شروران رو دستگیر کنه وقتی هم دستگیر میکنه کسی بالای سرش نبود در اون سالها که حمایتش کنه پلیس رو و همش ترس و اینجا پلیس میاد مثلا از مردم تقدیر میکنه و همراه مردم میشه که مردم کمک کنن در دستگیری مجرم ها و به نحوی دستگیر شدن مجرم رو جلوی چشم مجرم به دوش جوانان خام میانداختن و از جوان های خام سواستفاده میکردن پلیس ها که قهرمان ماجرا اینا بوده اند تا بعدا مجرم که آزاد شد نیاد سراغ پلیس و اصلا بین خود پلیس دوپلیس اختلاف و شک و ترس بود و امنیت خراب و حتی ممکن بود با مافیا ها پلیس همکاری کنه یا کاریشون نداشته باشه دیگه شما اصلا اگر فیلم های قاچاقچی های قدیما رو ببینی که مجرم ها پشیمان میشن و به جای پلیس حمله میکنن و زخمی میشن و قهرمان میشه همون مجرم قاچاقچی از پلیس ها بهتر عمل میکنه و پشیمان شده و حتی در این راه جان میده در دهه شصت و هفتاد فیلما اینطوری بود دیگه و پلیس ها قهرمان نبودن در بعضی فیلمای جنایی ولی الان بحمدلله جای شکر داره که قویا با مجرم ها برخورد یگانه و یه طرفه میشه و کم پیدا میشه کسی که مجرم نباشه و در زندان بیافته توسط مافیا البته برای پول اینطوری میشه ولی کمتر شده این چیزا و قضات قوی تر شدن و اعتماد بینشون بالا رفته یعنی مثلا منکه اقدر از جاسوسی خانواده ها حرف زدم خوب اینا هم حل میشه و ما داریم پیشرفت میکنیم و روز به روز بهتر میشه سیستم و خعلی بهتر از دهه هفتاده الان امنیت مگر در دهکوره ها وضع خراب باشه که امنیت نیست ولی همون دهه ی هفتاد هم همه ی فیلم ها واقعیت رو نشان نمیدادن و پلیس رو مقتدر نشان میدادن در فیلم و چشم مردم یعنی مثلا در قسمتی از شهر تهران که صداو سیما هست و بازیگرا رفت و آمد و زندگی دارن همیشه امنیت هست و مثل شهرهای ما نبود که پلیس ها ممکنه فاسد شن درجاهایی در اون دهه هفتاد لذا ما چشم امید داشتیم از طریق فیلم ها که امنیتمون مثل مناطق امن بشه و همه جا درست بشه که قسمت اعظمی از این کار امنیتی اصلاح شده الان و هنوز هم جای کار دار
ALBUM 5 |
والا ما امروز داشتیم یه فیلم قدیمیه ایرانی از ایرج قادری میدیدیم و واقعیتش رو هم بخواین من مریضم و صدبار گفتم و زیاد از زنا خوشم نمیاد و مشکوک به وازیکتومی ام و فردا هم سونوگرافی دارم چون جنب نمیشم بعد از 18 سالگی حالا بگدریم این فیلم ها که درش زن هامیرقصن و مردان رو به آغوش میکشند اینا زیباست! و جوان پسنده دیگه ولی نکته اینه که حضرت زینب سلام الله علیها رو میبره یزدید ملعون به مجلس شراب و کثافتکاری و برادرش رو به طرز فجیع بعدو قبل شهادت به سیخ میکشه ولی حضرت میفرماید ما رایت الا جمیلا یعنی به جز زیبایی چیزی ندیدم!! این جمله رو بحث کرده ام قبلا ولی یه معنی اش اینه که من بی تقصیرم و این کثافتکاری ها چیزی از عصمت من کم نمیکنه و چون من مرتکب به گناه نشده ام همش برام خوب هم بوده است! و اون دنیا میرم بهشت حالا بریم در بحث حوری بله این فیلم هاهم زیباست که مرد داره بوس میکنه زن رو ولی چیزی که نلخ میکنه اینه که طرف مجرده و بخواد تخلیه بشه این اگه این اتفاق بخواد بیافته کما اینکه طرف روسری هم سرش نباشه بیاد خیابون چون مرده ممکنه به گناه بیافته عرفا حتی دیده اند که زنه داره آتش میگیره یا همچین چیزی ولی باز معشوقه بازی چیزی تماسایی و زیباست اینکه زنی به شوهرش خیانت میکنه و داره به پسری که تشنه ی محبت و ارضا شدن است محبت میکنه دل همه رو به رحم آورده که چه کار خوبی است ولی واقعا شرم آور هست و گناه بزرگی شمرده شده حالا داره محبت میکنه ولی گناه بدو بزرگی است زنا!!! خلاصه حالا این زنان قبل انقلاب چی میشه روحشون در این فیلم ها اگر شما پیگیری میخوای بکنی بهشت و جهنم رو در این قیلم های رقص که معلوم نیست زیباست یا نه میتوانی روح این زن ها رو پیگیری کنی و دوست شی باهاشون اگر یه کم لطافت داشته باشی میتونی حتی به آغوش کشیده شدنشون رو هم اون دنیا ببینی یعنی وقتی فیلم آغوششون در این دنیا ساخته میشه برای اینا راحت هست که اون دنیا و پس از مرگ هم دیده بشن و اینا برای اوایل دوستی جوانان مومن تیکه های خوبی اند اگر ما مرتکب گناه نشویم و اگه زن نداشته باشیم که بخوایم چیز کنیم اینا هستند خوب اگر زن های مومن هم بمیرند چیزی شبیه به جوری میشن یا حوری یا ارواح زن اینا اگر ما مرتکب به گناه خودمون نشیم اینا ممکنه به سراغ جوان ها بیان اگر خدا اجازه بدهد و ما اولش اونا رو نمیبینیم ولی اینا ما رو بوس میکنن و روی شهوت ما کار میکنن ولی قوی کار نمیکنن و ما هم نباید مرتکب به گناه بشویم یعنی من قبلا هم گفتم وقتی مردی شهوتش برانگیخته میشه حتما یه زنی در کار هست یا شیطان زنی یا روح سرگردانی و بستگی داره ولی باید کنترل کرد و دست نزد به شهوت و خودارضایی نکرد وگرنه زشت میشه خلاصه میشینیمو بااین حوریان که دیده نمیشوند و قوی روی شهوت ما کار نمیکنن بحث میکنیم و چون محبت میکنن و مارو بوس میکنن و ما اونا رو نمیبینیم همینطوری سوال و جواب و خلاصه دو کلوم احتلاط تا جایی که این حوری از دست ما ناراجت شه و بره و اینجا معرفت ما که از اون عالم با خبر نیستیم بالا میره و این جوری یا روح زن به ما کلی اطلاعات میشه از زیر زبونش کشید و اینطوری عالم بعد از مرگ رو میشه شناسایی کرد با حرفایی که زده میشه و شاید قصد ما ارضا شدن هست و خود ارضایی نکردیم ولی گفتگو کردیم حالا ارضا هم نشدیم که نشدیم ولی معرفتمون بالا رفته تا جایی که ممکنه این حوری رو ببینیم ولی اگر به سمت خود ارضایی بریم به جای روح و حوری شیاطین زن میبان و هر وقت شما شهوت داشته باشه مردی بلخره دورش زن شیطان یا روح یا زن خودش یا حوری ای کنارشه ولی متوجه نیست و همش میگه زن میخوام و وقتی هم زن گرفت میگه چه غلطی کردما قبلانا وضعم بهتر بود و نیاز روحی نداشتم فقط جنسی بود حالاروحم هم خرابه !! بله آقا باید قبل ازدباج کار کرد روی اینا
خلاصه آقا منم اول راهم و این فیلمایی که نوجوانی مثلا یه آهنگ زن که میشنیدیم روحم میلرزید و میترسیدم ایمانم بریزه ولی الان نه و شهوتم هم قوی نیست خلاصه منم اول راهم و ممکنه هم منحرف بشم با فیلم بد نه که واقعا قوی باشم و قوی ترین آدم ها هم که این فیلمارو میبینن خودشون زن دارند و خیالشون راحته خلاصه اول راخم و اختلاط من که صورت گرفت در رختخواب منجر به جدایی شد و شیطانی هم نبود ولی من اول راه بودم و امروز فیلم ایرج قادری نشون میداد که زنه میرقصید توش و این شد که اینارو گفتم و هنوز راه به جایی نبردم و حوری پسند نشده ام!و اینهام نار میکنن و متناسب با نفس و ذات خودت جواب میدن و خعلی باهوش و زیرکند
یکی از مشکلات اجتماعی بگیم حالا ؟ اقتصادی حالا؟ نظامی؟؟ حالا من تربیتی و آموزشی میگم اینه که هدف مشخصی نداریم و نمیدونیم کجای کاریم و موفقیت نه تنها پیشبیتی نشده بلکه تعریف هم نشده موفق بودن حالا مثال اینکه مثلا یه بچه ی دبستانی که خرف مادر و پدرش رو گوش نمیده اینکه با خدا نمیجنکه و با حق بعد یه فضایی رو قدرت ها و ساحر ها میسازن که یا بچه میترسه یا جوگیر میشه حرف پدرشو گوش میده و مثلا با باباش از خونه میزنه بیرون تا باباهه گفت بیا بریم اینم جوگیر شده میره حالا هیچوقت گوش نمیداده حالا از شیاطین ترسیده و رام شده بله مخصوصا رام شدن و مطیع شدن زن هاهم هست که قدرتا یه کاری میکنن که خودشم نمیفهمه جوگیر میشه مطیع میشه بله این موفقیت نیست جنا همیشه نیستن و همیشه نمیتونن اینکارارو بکنن این بچه هم که باخدا نجنگیده که حرف مامان باباشو گوش نداده لذا هدف اصلا غلطه حالا این شرایط غلط که بعضی ها جوگیر میشن و عملیات موفق آمیز میدونن حرف زیاد داره که من متخصص نیستم و بچه هم ندارم و امتحان نکردم ولی اکثر والدین میخان کاری کنن که بچه هاشون حرفشونو حتما حتما گوش بدن لذا هدف غلطه که به هرقیمتی و شیاطین رو وارد کنی این جواب نمیده بچه تربیتش غلطه و هدف زودگذر و بعدا نتیجه ی عکس میده و بعدا بچه قدعلم میکنه ضده پدر و مادر و همین الان رو نبینید بعد پدره میگه کاش تربیتش خوب بود گرچه حرفم رو گوش نمیداد و باید فرشته هارو هم در نظر داشت و متناسب با حکم الهی قدم برداشت حکم الهی روایته که هفت سال اول بچه باید پادشاهی کنه هفت سال دوم مشاور و وزیر میشه این باید فضا داشته باشه بچه نه یه مطیع محض در این سن ها
خوب همینطوری تسبیح انداختم شانسکی این درومد ولی اگه امتحان کرده باشین یک شکل هایی عجیب غریبی درمیاد این تسبیح که آدم شاخ درمیاره شکل ماشین شکل کف دست خعلی شکل های عجیبی درمیاد که باحاله وقتی ذکر گفتیم مثلا تسبیحات حضرت رو و انداختیم تسبیح رو روی زمین این اشکال بوجود میان بعد من دیروز یه شکلی از تسبیح عکسش رو دیدم که نوشته بود علی بعد امتحان کردم به اون زیبایی نتونستم تسبیح خودم رو علی بسازم بعد فکری به ذهنم خورد که میشه مسابقه گذاشت مثلا یه شکل خاص تسبیح مثل عکسی که گذاشتم عکسش رو بزارن بعد هرکس توانست شبیه ترین جور به عکس من بسازه تسبیحش رو برنده است!!! هم بلخره مردم میرن سر تسبیح و فرهنگش باب میشه هم بلخره مسابقه ی خوبیه و همه میتونن بدون استعداد خاصی شرکت کنن فقط من این جذابیت و مردم رو ندارم و دستگاه و رسانه و بازدیدکننده شو ندارم که بیان سراغم و مسابقه برقرار کنیم و روح علی طباطبایی شاد همش جلوی چشمامه نمیدونم چون به فکرشم اینطوری شدم و وسواسی شدم یا چیز دیگست یه شب بود شاید محرم بود یا زیاد نوحه گوش داده بودم خواب میدیدم در فضای هییت دارم پرواز میکنم و به عبارتی مهمان حسینیانم البته اینجور خوابا نادر میبینم خلاصه حس میکنم این سید بزرگوار هم مهمان امام حسین باشند و جاشون خوب باشه چون وقتی بهشون فکر کردم یاده این خواب که خعلی وقت پیشا دیدم افتادم روحش شاد
یکی از چیزایی که لطف خدا و رحمتش رو کم میکنه و یکی از چیزایی که اگه استاد نباشه در خطریم حتی اگر وزیز بهداشت بشیم همینه که عرض میکنم اینکه آقا ما اونقدر خودمون رو گنده میکنیم که حتی اگر خدا کمکمون هم کنه میگیم عجیب آدم خوبیما یعنی میدونم که خدا داره الان تو وبلاگ نویسی کمکم میده ولی باز خودم رو گنده میکنم در صورتیکه خعلی از ما ها به ذاته یا فی الواقع دشمن یا ضد خداییم ما ضعیفیم خدا قویه ما عجولیم خدا صبوره ما ریزیم خدا گنده است پس خدا هم رحمت خاص و معجزه گراش رو قطغ میکنه چرا چون خودپرست میشیم چون ناعادلیم چون خودمون رو بزرگ میکنیم نه خدا رو بله استادان خدا رو بزرگ میدونن و اون هایی که کرامت دارن نفسشون رو کشتن در راه خدا و فقط بزرگی خدا رو میبینن و توکل قوی ای دارن به خدا ولی ما نه همش خودمون رو گنده میکنیم و خود پرست یا خود پرست هم نباشیم فکر میکینم آدم خوبی هستیم!!! و از خوبی خودمونه بله اگه توو من خوبیم که حقمون بهشته و تو بهشت میدن و اینجا که بهشت نیست لذا کارای گنده نمیتونیم بکنیم و به ضررمون هم هست اگه لطف بزرگی در حقمون بشه ولی وقتی پیش انسان های خدا پرست بزرگ مینشینیم میبینیم طوری یاد خدا میکنن که انگار چیزی جز خدا نمیبینند!! و ما هم خوب میفهمیم چیزایی و یقینمون زیاد میشه میگیم وقتی این پیرمرد بزرگ داره خدا خدا میکنه همین خدا خدا کردنش رو هم ببینیم در تعجب میریم که ما چیزی نیستیم و کارمون هیچ و چقدر خدا بزرگه بله پس استاد لازمه حتما
یه موضوع هم که ظهری میخواستم قبل این موضوغ بگویم اینه که روایته که کسی زیرکه که زیاد یاد مرگ کنه دلم میخواد بررسی کنیم که زیرک چرا؟ و چند تا مثال بزنیم مثلا اگه مامان من بگه بیا ظرف هارو بشور عمرا اینکارو بکنم و عمرا اون هم بگه این چیزارو ولی حالا مثلا مثال میزنیم که گفت بله منم انجام نمیدم ولی وقتی آدم یاد مرگ باشه میگه اولا علم که نداریم ممکنه فردا بمیره و من پشیمون بشم یا خودم بمیرم دوما من که مختص این دنیا آفریده نشدم و برای این دنیا منم خدا با اعمال خیر و نیکم اون دنیا کار داره خلاصه به چند دلیل اگه به مرگ فکر کنیم کارهای نیک انجام میدیم که ما موندگار نیستیم ولی اگر کافر باشیم یقینا اگه پولی پیدا کنیم مثلا در خیابان حق خودمون میدونیم پس یاد مرگ باعث میشه که تغییر رفتار الهی داشته باشیم یاد مرگ هم فرق داره یه مرتبه یکی یقینش زیاده بهشت و جهنم رو تو دنیا مشاهده میکنه یکی دیگه میگه من خاک گل کوزه گرا میشم و بدنم رو کرم میخوره یکی دیگه یه طور دیگه فکر میکنه اینا همش درسته و درجه ی یفین فرق داره که همش خوبه اگه فکر کنیم که رهگذریم و برای این دنیا آفریده نشده ایم فی الواقع!
یه مساله ای هست که از چند جبهه و جنبه میگویمش یک یاد کردن ها دو فکر آزاد و سه و چهارش یادم نمیاد همین دوتا هم نوشتم تا یادم بمونه چی میخوام بگم اول اینکه اگر من یه کار خوبی بکنما و بیام اینجا بگمش بعد نمیدونم چشمم میزنن یا یه گروهی یه کاری میکنه که دیگه از بیخ دلزده بشم حالا یه کار خوبی کرده ام دو سه روزیه و کلیپش هم ساختم به عبارتی ولی خوب دعا کنید دلزده نشم اینکه نشسته ام و صحیفه ی سحادیه رو فعلا دارم دعای هفتمش رو حفظ میکنم آهان سه رو یادم اومد صبر و متناتت خوب یک چی شد حالا؟ یک اینکه بعضی مواقع هست که ارتباط معنویم خوبه و به دلم میخوره وبلاگ بنویسم و فرشته های یاری جو هستند یا دعام کرده اند و اگر نباشند دلم میگیره و هیچکاری بهم فاز نمیده و میمونم که چه کار کنم ولی اگر ارتباط معنوی باز باشه فضاش و شیطانی نباشه و بشه مثلا خوشم بیاد کلیپام و عکسامو نگاه کنم و اینا چیزی که هست یاد انداحتن هست که مثلا من قبلانا وبلاگ که مینوشتم در نوجوانی کلی شاد میشدم ولی الان نمیدونم باید چه کنم که شاد بشوم و هیچکس هم یاریم نمیکنه وقتی داشتم صحیفه رو از حفظ میکردم مثلا یاد خیابون میافتادم که بزنم برم خونه ی اونوریمون بله این یادها که چه باید کرد و اینا دست ما نیست میگم که اگه فضا خوب باشه من به ذهنم میخوره و چیز میز نازل میشه و من مینویسم البته نازل شدن غلطه بلکه همفکری میشه و داعون میشم بعضی موقه ها که چه کنم و همش میگرم میخوابم و نه لذتی نه آرامشی نه چیزی از عکس خودمم بدم میاد ولی توی نوجوانی اصلا افسرده گی هام همش برای شهوت رانی ها و گناهام بود و گریه میکردم همش و بعدش اصلا افسرده نبودم و راه ها همه باز الان خعلی قوی شده گروه و فورا راهمو میبنده منم اشک ندارم که سبک شم نمی دونم چه کنم خلاصه صحیفه ی سجادیه رو که حفظ میکردم آهان چهارم هم یادم اومد که روش حفظ رو بگویم که چه طوری شد خلاصه حفظ که میکردم فکرم و دلم به یاد یه کارایی می افتاد و اما دو نوشتیم فکر آزاد بله آقا ما اقدر فکرمون آزاده تو خونه که کسانی که فکرمنو میخونن میگن یارو دیوانه است و اصلا فکر نمیکنه ولی الان صبحانه میخوردم و یه جمله رو د ذهنم تکرار میکردم و قشنگ صبرم رفته بود بالا وحتی آدما رو یاد میکردم کاملا و میدیدم که حتی موقه حقظ یه مرتبه فکرم رو میخوان جابه جا کنن و در ذهنم افرادی میومدن و یاد کردن ها و اکتشافات و چی میگن؟ مکاشفه داشتم قشنگ و میدیدم که درگیرم و حس میکردم یارو داره چیزایی که من میبینم رو ضبط کرده و فکر منو گرفته به دست و حالا داره خیابون رو که با چشم دیده بودم رو نگاه میکنه ومنم اینطوری فکرم جابه جا میشه خلاصه صبحانه رو که میخوردم و دعا رو در ذهن تکرار میکردم قشنگ آروم و با متنانت و صبر و حس میکردم دارن چیزایی که من میبینم رو نگاه میکنن و خعلی زیرکانه و با مهارت خاصی صبحانه رو خوردم در حالیکه در ذهنم داشتم جمله رو مرور میکردم پنچم هم یادم اومد فراره همین الان میگم آقا بعضی موقه ها هست دعامون حبسه و هرچی میخوایم از خدا حس میکنیم بهمون نمیده و یا حسمون اینطوره که هرچی قرآن بخونیم و نماز و دعا انگار فایده نداره و ما خعلی بدیم در این مواقع که ما با آیات خدا به تفکر فرو نمیریم خوب ما هیچی نمیفهمم درست؟ ولی میتونیم که حفظ کنیم قرآن روکه یعنی اینطوری اگه اینکارو بکنیم و طوطی وار هم حفظ کنیم باز خدا نگامون میکنه به لطف و مرحمت و رحمتش رو نازل میکنه درصورتیکه اگه قرآن رو باز کنیم ممکنه اصلا هیچی درک نکنیم!!! و صدالبته یه جایی این حفظ کردنا به دادمون میرسه یا کمکمون میکنه درزندگی حتما حالا اگه نه آینده حتما و اما چهارم روش حفظ بود که توی آپارات دوستی گفت که مثلا 30 بار قاری ای رو که دوست داری صداش رو گوش بده خوب منم اینبار با تبلت صدامو ضبط کردم و گذاشتم روی تکرار و گوش دادم و روش مختلفه اینجا من چند روش امتحان کردم هنوز دو یه صفحه رو بیشتر از حفظ نیستم حالا استاد شده ام!! البته دو جمله از صفحه ی دومم رفتم حفظ کنم آقا من خودم اگه تصویر کلمات در ذهنم باشه خوبه وگرنه نمیشه و بعد باید آرام آرام یکی یکی اول تصویر کلمات رو درذهن بچینم و بعد رفته رفته کلمات رو بگویم اینطوری شیاطین کفرشون درمیادا و بلخره داری فکر میکنی و رحمت و فرشته ها جلب توجه میشه یا مثلا روش دیگه اینکه چند بار گوش دادم دیدم قبلا هم تمرین داشته ام دیگه حفظ بودم بعد با تبلت اول خودم میخوندم بعد صدامو پخش میکردم و باید یه خورده حرکات رو آهسته کنیم در ذهن که این میشه روش سوم حفظ من که کلمات حفظ شده رو میکشیدم وتند تند از روش حفظ نمیکردم ببینم در ذهنم تصویر کلمه میاد و میمانه یا نوچ!
آقا ما یه اختراع اکتشافی به ذهنمون خورده فقط نخندینا تا بگم البته در مرحله ی تحقیق هستش و چون دیدم که نمیتونم خودم آزمایش کنم و بسازم میگم ولی میدونم همچین کاری میشه که اتفاق بیافته البته باید سنتی نباشه آزمایش ها بلکه اگه سنتی بود تاحالا کشف شده بود بلکه شاید باید از تکنولوژی جدید مثل برق و چیزای پیشرفته استفاده کرد و اون اختراع اینه که باید چیزی کشف کنیم در آزمایشگاه امتحان کنیم که دور لامپ رو بگیره مثلا یک شیشه ی دیگر رو پر از آب کنیم و همراه آب یک محلول خاص تا نور زیاد شه و چند برابر بشه و یا تزیینات نور صورت بگیره و یه نور قشنگی بده البته با برق هم میشه کار کرد که توی مخلول یه سری انفعالاتی رخ بدهد که نور چند برابر و یا زیبا بشه البته الان که فکر میکنم یکی از دانشمندان داشته ایم که ایشون برای درمان مادرش که داستانش رو میدوتید از آیننه استفاده میکنه و نور آقتاب میخوره به آیننه و اینطوری در خانه اش نور زیاد میشه و عمل جراحی صورت میگیره در قدیم اینطوری بوده دانشمنده هم معروفه شاید ملاصدرا بوده یادم نیست یعنی میخوام بگم که میشه طوری لامپ ساخت که جدا از شیشه لامپ توسط آیینه که به طور مخصوصی چیده شده باشند دورش و شکل خاصی داشته باشند نور زیاد متعکس بشه و باید توجه کرد که مثلا در آژمایش آب بر روی شیشه ی لامپ نریزه و باید بشتر توسط تکنولوژی های چدید نور رو زیاد کرد وگرنه در قدیم ها چراغ نفتی بوده و کشف میشد و هم اینکه باید هزینه ی برق و ساختش کمتر از هزینه ی خرید لامپ یا استفاده ی بیشتر از برق برای لامپ های قوی باشه یعنی میگم اگه ما بریم لامپ پر نور بخریم باید طوری اختراع باشه که صرفه ی در برق و هزینه ی کمتر برای خرید لامپ صوت بگیره نه اینکه گرانتر بشه همچی! البته منظورم اینه که توسط آب یا برق یا شیشه های محدب مقعر مثلا لامپهای ریز که داخل اتاق ماشین ها یعنی اتومبیل روشنه توسط اینا کار کرد و مضاعف شه نور یا یه محلولی ژلاتین مانند با تکه تکه هایی مثل گردوغبار با رنگ مخصوص دور لامپ بزارن برای تزیین میشه کار کرد؛
بعضی موقه ها یه فتنه هایی ازجاسوسان شیطانی هست که کاریشم نمیشه کرد حالا من مجبورم لو بدم چی شده ظهر توی خونه مون باشد که پسران و مردان گوش بدهند این روش رو و امتحان کنن اینکه خواهرم قهر کرده بود سر سفره که چرا مامانم تهدیگه سیب زمینی درست نکرده حالا هیچوقت اینکارو نمیکردیم درست و حسابی و از برنامه ی خندوانه هم گمونم به ذهنش خورده بود و مامانم هم طفلک یادش رفت و اینم قهر کرد و غروبر و غرغر میکرد و داد میزد تا اینکه من موقع نماز شده بود و گذشته بود هم وقتش یه خورده خلاصه منم خواب میدیدم که توی خواب بهم گفتن اذان و اقامه بگو و دلم گرفته بود به دلم خورده بود که قبل از نماز بخونم شانسکی تو خواب دیدم و دیگه ما اذان گفتیم بلند و قبلا هم میکفتما توی خانه ولی قطع کرده بودم و دو دل بودم دیگه نگفتم خلاصه روش همینه که بعضی وقتا جاسوسان و شیاطین افراد خانواده مخصوصا بچه روی سرش سوار میشن یا ختی زن ها واینا طوری افسارشون رو بدست میگیرن که باید برای اونا زندگی کرد و حرف زد و اینا هم پشتیبانی میکنن یعنی فتنه و دعوا رو دوست دارند کلا شیاطین و دلسوزی هم میکنن و خریدار هم داره دعوای خانه خلاصه ما که همیشه عادت داریم و مساله ی مهمی نیست دیگه قدرت دارن و میکنن ومنم دیگه اذان رو که میگفتم طوری گفتم که روی خواهرم اثر روحانی بزاره و در نظرش گرفتم و او هم گفت اولش تو دلت بخون و دیگه اعصابش درست شد و بهش گفتیم غذا بخور و اصرار کردیم و قبول کرد و دیگه حتی قبلش هم نمازش رو خواند این یکی خواهرم وقتی دعوا میکنه خعلی لجوج نیست و خر نمیشه به اصطلاخ خلاصه همینه ها علاوه بر اثر روخانی اگر در هنگام فتنه بشنوه صدای خوش اذان رو میبینه دیگه از دعوا و صدای بد غرغر کردن که خریدار داشت صدای اذان ما مردان و پسران بهتره و کوتاه میاد و آروم میشه وگرنه روش فشاره و همینطوری ممکنه بدتر بشه وضع ولی صدای ما رساتر و بهتر و خریدارش هم خدا و فرشته هاست و آروم میکنه حتی اگر موقع نماز هم نباشه اذان بگیم همینه وضع یعنی من در نظر که میگیرم میبینم که وقتی کوچک بودم بابام موقع نماز که اذان میگفت اصلا اخلاق تند من عوض میشد و تا کلی وفت مهربان میشدم و روم تاثیر داشت تا نماز عشاء بعدی برسه و دوباره اذان بگه خخخخ البته الان دیگه همش میره مسجد بابام و تو خونه نیست که اذان بگه و تو اتاقش نماز میخونه و نماز شب هم میخونه و دوستان خوبی داره
album4 |