اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه مساله ای هست که از چند جبهه و جنبه میگویمش یک یاد کردن ها دو فکر آزاد و سه و چهارش یادم نمیاد همین دوتا هم نوشتم تا یادم بمونه چی میخوام بگم اول اینکه اگر من یه کار خوبی بکنما و بیام اینجا بگمش بعد نمیدونم چشمم میزنن یا یه گروهی یه کاری میکنه که دیگه از بیخ دلزده بشم حالا یه کار خوبی کرده ام دو سه روزیه و کلیپش هم ساختم به عبارتی ولی خوب دعا کنید دلزده نشم اینکه نشسته ام و صحیفه ی سحادیه رو فعلا دارم دعای هفتمش رو حفظ میکنم آهان سه رو یادم اومد صبر و متناتت خوب یک چی شد حالا؟ یک اینکه بعضی مواقع هست که ارتباط معنویم خوبه و به دلم میخوره وبلاگ بنویسم و فرشته های یاری جو هستند یا دعام کرده اند و اگر نباشند دلم میگیره و هیچکاری بهم فاز نمیده و میمونم که چه کار کنم ولی اگر ارتباط معنوی باز باشه فضاش و شیطانی نباشه و بشه مثلا خوشم بیاد کلیپام و عکسامو نگاه کنم و اینا چیزی که هست یاد انداحتن هست که مثلا من قبلانا وبلاگ که مینوشتم در نوجوانی کلی شاد میشدم ولی الان نمیدونم باید چه کنم که شاد بشوم و هیچکس هم یاریم نمیکنه وقتی داشتم صحیفه رو از حفظ میکردم مثلا یاد خیابون میافتادم که بزنم برم خونه ی اونوریمون بله این یادها که چه باید کرد و اینا دست ما نیست میگم که اگه فضا خوب باشه من به ذهنم میخوره و چیز میز نازل میشه و من مینویسم البته نازل شدن غلطه بلکه همفکری میشه و داعون میشم بعضی موقه ها که چه کنم و همش میگرم میخوابم و نه لذتی نه آرامشی نه چیزی از عکس خودمم بدم میاد ولی توی نوجوانی اصلا افسرده گی هام همش برای شهوت رانی ها و گناهام بود و گریه میکردم  همش و بعدش اصلا افسرده نبودم و راه ها همه باز الان خعلی قوی شده گروه و فورا راهمو میبنده منم اشک ندارم که سبک شم نمی دونم چه کنم خلاصه صحیفه ی سجادیه رو که حفظ میکردم آهان چهارم هم یادم اومد که روش حفظ رو بگویم که چه طوری شد خلاصه حفظ که میکردم فکرم و دلم به یاد یه کارایی می افتاد و اما دو نوشتیم فکر آزاد بله آقا ما اقدر فکرمون آزاده تو خونه که کسانی که فکرمنو میخونن میگن یارو دیوانه است و اصلا فکر نمیکنه ولی الان صبحانه میخوردم و یه جمله رو د ذهنم تکرار میکردم و قشنگ صبرم رفته بود بالا وحتی آدما رو یاد میکردم کاملا و میدیدم که حتی موقه حقظ یه مرتبه فکرم رو میخوان جابه جا کنن و در ذهنم افرادی میومدن و یاد کردن ها و اکتشافات و چی میگن؟ مکاشفه داشتم قشنگ و میدیدم که درگیرم و حس میکردم یارو داره چیزایی که من میبینم رو ضبط کرده و فکر منو گرفته به دست و حالا داره خیابون رو که با چشم دیده بودم رو نگاه میکنه ومنم اینطوری فکرم جابه جا میشه خلاصه صبحانه رو که میخوردم و دعا رو در ذهن تکرار میکردم قشنگ آروم و با متنانت و صبر و حس میکردم دارن چیزایی که من میبینم رو نگاه میکنن و خعلی زیرکانه و با مهارت خاصی صبحانه رو خوردم در حالیکه در ذهنم داشتم جمله رو مرور میکردم پنچم هم یادم اومد فراره همین الان میگم آقا بعضی موقه ها هست دعامون حبسه و هرچی میخوایم از خدا حس میکنیم بهمون نمیده و یا حسمون  اینطوره که هرچی قرآن بخونیم و نماز و دعا انگار فایده نداره و ما خعلی بدیم در این مواقع که ما با آیات خدا به تفکر فرو نمیریم خوب ما هیچی نمیفهمم درست؟ ولی میتونیم که حفظ کنیم قرآن روکه یعنی اینطوری اگه اینکارو بکنیم و طوطی وار هم حفظ کنیم باز خدا نگامون میکنه به لطف و مرحمت و رحمتش رو نازل میکنه درصورتیکه اگه قرآن رو باز کنیم ممکنه اصلا هیچی درک نکنیم!!! و صدالبته یه جایی این حفظ کردنا به دادمون میرسه یا کمکمون میکنه درزندگی حتما حالا اگه نه آینده حتما و اما چهارم روش حفظ بود که توی آپارات دوستی گفت که مثلا 30 بار قاری ای رو که دوست داری صداش رو گوش بده خوب منم اینبار با تبلت صدامو ضبط کردم و گذاشتم روی تکرار و گوش دادم و روش مختلفه اینجا من چند روش امتحان کردم هنوز دو یه صفحه رو بیشتر از حفظ نیستم حالا استاد شده ام!! البته دو جمله از صفحه ی دومم رفتم حفظ کنم آقا من خودم اگه تصویر کلمات در ذهنم باشه خوبه وگرنه نمیشه و بعد باید آرام آرام یکی یکی اول تصویر کلمات رو درذهن بچینم و بعد رفته رفته کلمات رو بگویم اینطوری شیاطین کفرشون درمیادا و بلخره داری فکر میکنی و رحمت و فرشته ها جلب توجه میشه یا مثلا روش دیگه اینکه چند بار گوش دادم دیدم قبلا هم تمرین داشته ام دیگه حفظ بودم بعد با تبلت اول خودم میخوندم بعد صدامو پخش میکردم و باید یه خورده حرکات رو آهسته کنیم در ذهن که این میشه روش سوم حفظ من که کلمات حفظ شده رو میکشیدم وتند تند از روش حفظ نمیکردم ببینم در ذهنم تصویر کلمه میاد و میمانه یا نوچ!

  • محمد علی رضائیان جهرمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی