اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

tregsfg

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

و وقتی که امام می فرماید آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند یعنی چه یعنی دستشون توی یه کاسه هست ارواح حالا نگیم بد و شیطانی هر چی که هست بالاخره یه جایی می روند یا نه اگه خبیث و گنهکار باشند ارواح ما مسلمونا پس ا م ریکا نمی تواند غلط کاری کند اشتب مشتب تو کارش نیست شاید استدلال درست باشه خیر؟؟  ولی ما میتونیم که... و راه حلش اینه که گناه کنیم مثلا..همین دیگه....ما نه ما مسلمونیم یعنی حالا خیلی  از ما ایرانی ها بمون بگم مسلمان چیزه ابهتش میاد پایین این خیلی بده آره ولی ما می تونیم گناه کنیم و گناه برامون معنا داره اونا از ترس آبرو بعضی موقا کارایی نمی کنند ولی هر عملی می کنند و توجیه ای دارند آمریکایی به نام ازادی مثلا بعد بگو گناه نکن خدا هم برای گناهشون نیست که این بلا ها سرشون خواهد آمد بلکه برای بی خدایی و کفران و کفرورزیشونه که خدا رو قبول ندارند چقدر تو قرآن تاکید شده که چون یوم الحساب رو قبول نداشتن صحبتش با اینا سر اعتقاده مثلا و نه گناه گناه برای همه پیش میاد و این همه میگن گناه نکن برای غیر متقی و مومن که نیست که فاسقه فاسق دیگه گذشته اگر برنگردد برای اینه که مدارج بالا رو طی کنه و باید طی کنیم همه توبه را بالاخره تا تازه شروع کنیم... بله بابا جون...

و لازمه ی اعتقاد و اعتماد به مثلا روز جزا اعتقاد به اوله و اولش اعتقاد به خداست .

wwety

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان دوباره مثل دیشب نماز شب که گفتیم که اگه تجسمی نشد حتما چیز بخونیم ینی بر ما اه عاشق و دوستدار خداییم و دنبالشیم دیگه چه برسه ادعای خدایی گری واجبه و دعای فرج رو خوندم و میخوام در مورد آقامون و دعا کردن چند خطی بزنم بر تحریر قلم. اینکه آقا اینجوری شروع کنیم که این ما میگیم آقا بیا مثلا اگه بگیم و خود آقا بیشتر منتظر خیلی منتظر امثال ماست دیگه که خودشون بیان زیر پر و بال بگیرند و بیان جلو بکشند و دست رو دست نزارند تا مقدمات فراهم بشه ما اسممون منتظره وگرنه چه طوری کسی که امامشو نشناخته میتونه منتظر باشد؟؟؟ خیلی سخته تازه اگه ببینیم که خارق عادتم نیست مخصوصا تو کار و سرنوشت دست خودمونه این دیگه سختر میشه کار و آقای فاطمی نیا هم تو محرم امسال از شبکه ی 1 صبح یه روز گوش میدادم گفتند که ما علما رو که میبینیم باید به پاشون رو ببوسیم حالا در نظر بگیر امام حسین کشتن در قلوب خود چه گناهی است و اینکارو که من شخصا نمیکنم در مورد علما که پاشون رو ببوسیم امام رو دیگه در نظر بگیر راحته که دروغگویم مخصوصا الان که فضای ظهور و انتظار خیلی کمرنگ و فضاسازی بیش از حد بدون کارشناسی خوب شده و بدم شده جوانان دیگه مجلس اهل بیت نمیرند مسئولان این مجالس با شکوه رو برگزار نمیکنند هزینه های فرهنگی با بحران اقتصای کم شده برای این مجالس و خوبی اش اینکه بالخره مدعیان کمتر شدند مدعیان ظاهری ها وگرنه ما همه مدعی دروغین امام زمانیم و چیزی که آیت الله بهجت من برام عجیب بود تا حدی حل شد که دعای فرج رو تاکید داشتند ((البته دعایی ککه ر همه ی اعمال ما تاثیر بزاره  برای به هلاکت نیافتادن)) این چه دعایی است که چنین شرایطی داره؟؟ ینی ما امامون رو بخوایم و تبلغات دروغ میگه چرا؟ چون امام خمینی خدا رو شاهد گرفتند که خدایا تو شاهد باش(یا شاهد باش  یا چیز دیگری بود یادم نیست)) که مردم این زمان ما از کوفیان با وفاترند. خوب چیز عجیبه ؟؟ با این تبلیغات ما اصلا همه سلمان و ابوذریم در صورتیکه اینطور نیست دید صدا و سیمایی نیست امام خمینی(ره) چه شرایطی داشته اگه از من می پرسیدی می گفتم بله خیلی یعنی دید مثبتی داشتم نسبت به مردم که باوفاتر از مردم کوفه ایم ما نه بابا چرا اقدر کلاس بیاد پایین نه مردم ما این راهپیمایی ها و نماز جمعه ها(من عقیده ام این بوده با مثبت اندیشی صداسیما عقیده ام این بوداا) که ما اصلا از یاران امام حسین (ع) هم با وفا دارتریم بابا یا اما خمینی(ره) دستمون انداختی؟؟!!! بله حالا میبینیم در این شرایط شایدتم هنوز بعضی ها نفهمیدند من با این سخن امام بیدار شدم و حالا نه بی بی سی راست میگه رادیو فردا جلوی مردم رو نمیشه گرفت و نظام روی آبه.معلوم نیست امام زمان بیاد پس چرا نور آبی و زرد و قرمز از صورت آقا امام زمان نیست بیرون اصلا بعضی ها میگن آقا نورانی نیست بعضی ها زیبایی شناسیشون غربیه از علما میگم ها وقتی امام ظهور کرد اول بدبختیه اینطور نیست که در این شرایط بهتر از آینده هست و بیا آقا دیگه آقای نجابت هم به ما که این همه میگیم آقا بیا آقا بیا میگفتند که بیاد که چی بشه که مثل بقیه اماما کشته بشوند؟ خلاصه ما یه آقایی داریم که بیشتر از ما خودمون رو میشناسه خیلی بیشتر و هوامو دارند و با خبر ترند و بیشتر از ما انتظار هست که به راهش باشیم و قربونش بریم در صورتیکه اصلا اینطوری نیست جان ما فدای امام حسین نیست ما وقتی میگی یابن الحسن دروغ میگیم دلمون نمیسوزه آتش نمیگیریم درصورتیکه مدعیان واقعی اینطوری نیستند دارند از داخل میسوزند.

بعد یاد این می افتم از بیانات آیت الله بهجت در کتابی اما قبلش بگم که مثلا امام زمان رو اگر ما ببینیم شاید نشانه ی خوبی باشه ولی شق القمر که نشده که تضمین داده بشه ما بهترینیم یا تا آخر عمر دیگه تمومه کار و بلکه شاید نشانه ی بدی باشه که تازه شروع شد اصلا و نه بدبختی باز یعنی چه بسا فرج ما درش باشه بلکه مسئوله طرف حالا دیگه شاید مخصوصا که شناختن امام زمان سختر از دیداره یعنی بر حسب مصلحت فکر نکنم امام زمان کارش این باشه که هر کی دیدار میکنند رو معرفی کند خودشان را و این معرفیه خودش یه عمری ممکنه طولش باشه بعنی چه یعنی باید لیافتسو داشته باشی والا اگر همسایه شون هم بشی تا خدا نخواد نمیشناسیم(ظاهری ها وگرنه قلبی هم هست!!!) حتی سلام میکنی ها نمی فهمی کین مثلا باید غریب بشی و همه تنهات بزارند و توی شرایط سخت قرار بگیری و از همه ببری تا خدا به دادت برسه  (میخواستم بگم امام زمان به دادت برسه ولی دیدیم که قوانین الهی است مثلا یه دلیش این بود که گفتمه خدا که قوانین برای خدا تعیین نکنی اینو میدونیکه  که اینکارو کردم چرا ندیدم و دوم با خدا طرفیم و...) و شرایط دیگری که مصلحت رخ بدهد بالاخره بشناسی شون علاوه بر دیدن ایشان و امام زمان خیلی متواضعند اصلا اینطور نیست که ما بتونیم با نوشتار و از روی خیال فکر نکنم بشه کاری کرد با این فضا سازی ها و فضای آلوده ی بد مهربانی جایی نداره در دل ما و مردم که توضیح بدیم آقا مهربونه متواشع و متخاشع و سر به زیر و ...

اما بیانیه ایشان(آیت الله بهجت فومنی(ره)) که: "لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر(ع) تشرف حاصل کند بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز سپس توسل به ائمه(ع) برای او بهتر از تشرف باشد؛ زیرا آن حضرت می بیند و می شنود و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هرکدام از ائمه اطهار(ع) مانند زیارت حضرت حجت است."

و الان (بعد از این مطالب که با خوندن مطالب) یادم اومد اینکه آقا ما که گفتیم که در آینده فضا آماده تره برای ظهور و اینطور نیست که الان خوب باشه و اینا آیا برای آقای هاشمی رفسنجانی الا موقعیتش خوبه؟ نه می بینی که مردم آینده به درک و فهمی می رسند که در عین همه ی فتنه ها یا از دست جونش حتی یا علمشون و فضا بسته تر از الان و اسارت بیشتره تصمیم میگرند آحاد بیشتری در مقابل فضای امروز تعداد اکثریت می بینند به سودش آقا بیاد بعد فضا فراهم و آماده میشه اینطور نیست که دلشون بسوزه و برای خدا همش باشه برای خدا هست ولی مثل جوانان عاشق ما که پر پر شدند نیستند برای اصلاح البته در این دوره زمون تک و توک هستند که دلشون برای امام زمان تنگ بشه و بسوزه ولی واقعیت اینه که زود آقا دلشون رو تو دست میگیره و فشار دوری رو حس نمی کنند نه مثل ما باشند که با گناه همراهند و جوان سر به راهی اند

 و علاوه بر این شما درنظر بگیر ماموران گمنام حضرت امام رو اینا واقعا با امام زمان در ارتباطند حتی اگر قلبی نشناسند که شناخت چقدره در قلب من حدودا نمیدونم و حدودش رو نمی دونم ولی اینا ظاهری هم بشناسند اگر یتی میخوام بگم تردد افراد حالا من حیطه ی شناساییی جنی و شیطانی رو خبر ندارم که چقدره ولی امام زمان رو میخوام بگم میشناسند که تردد و دیدار رخ میده وگرنه باور بفرمایید نمیشد اگر امام زمان رو نمیشناختند میکشتنشون ماموران گمنام امام زمان و شرایط تو کشور ما الحمدلله برقراره حالا من نمی دونم آقا چه طوری در مراسم حج شرکت میکنند و پیاده و طی الارض اما گفتم که اگه خدا نخواد که میخواد نمیشناسی م.

و باور بفرمایید من نمی دونم که مراجع عظام تقلید مثلا آیت الله مکارم حفظه الله و آیت الله خامنه ای (ره) امام زمان رو چه طوری ظاهری یا حتی تجسمی مشاهده می کنند من نمیدونم شما هم شاید مثل من بی خبر باشید ولی چیزی که هست مثلا من تمی دونم که آیت الله خمینی کبیر آیا برای گفته هاش مشورت می کردند با امام زمان در انجام امور هنوز معلوم نیست برای ما و حدش ولی اینو بگم که اینطوری تعریف می کنند بزرگان که بدونیم که مثلا میگن که آیت الله کمره ای (ره) زیاد دیده شده که در خلوت با کسی صحبت می کرده اند بعد غذا که براشون می آورند می دیدند کسی حظور ندارد!!! و یا بابا بزرگم جدا از این حرفا و خارج از شوخی  به جز اینکه نمی دونستند که با امام امام خمینی بحث و مشورت کردند طبق  آخرین بارهایی که پیششون بودم جهرم اینم میگفتند  که آیت الله فخر(ره) آب نمیخورده که مثلا موقع سخنرانی آب میارندا(جدای از بحث محض چیز.)

koi98i

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

((بسم الله الرحمان الرحیم))

اینکه هرروز یه دو تا دونه ای حدیث ثبت نام کردم که بیاد برام و واقعا به حدیثش می ارزه خوب و علاوه بر این خوبه که عادتا یه نفر برام اس ام اس میفرستند و تنها نیستم و درمیام و غیره که مفیده که خیلی هم کشته و مرده اش نباشم  منظور چیه منظور اینه که اس ام اس که کسی به جز تبلیغات و خانواده معمولا به مو نمیده حالا برام تعجب نداشته باشه و عادی باشه وضع و کشته و مرده ی و له له نزنم برای انتظار اس ام اس یه همچین چیزایی یه کی رو داشته باشم که منتظرشم برای فردا تازگی نداشته باشه آخه چی بگم؟ ای بابا

امروز در مورد گناه نوشته م و توبه یادمه هنوزانفاقا اتفاقا اتفاقا یه حدیثی برام سند شد یعنی دوتا حدیث یکی اش این بود که:

حضرت علی(ع): ترک گناه آسان تر از در خواست توبه است.حکمت 170

بعد من یاد قبلانام افتادم که در مورد این حدیث این فکر رو داشتم و الان یه فکر تازه کلی تلاش کردم که یادم بیاد نظریه ی قبلیم چی بوده که قبلا این حدیث زیبا رو داشتم ولی الان حالا  کدومش رو بگم؟

قبلانا که گناهام بیشتر بود و درگیر نفس بودم میگفتم (طبق چیزی که تلاش کردم یادم افتاد اینکه.) آقا اینطوری فکر می کردم که ما که نمیتونیم (خدایی نکرده) گناه نکنیم و سخته(به سختیش فکر میکردم) حالا خدا راهی پیدا بشه و توفیقی که گریه و توبه کنیم و راحت بشیم تا بعدا دیگه گناهی نکنیم.

حالا که نمی دونم دور شدم یا از خدا یا از گناه می گفتم امروز که اگه حتی نمیتونیم توبه کنیم یه راه آسونی هست که گناه نکنیم!!!

نمی دونم الان منطقی ترم یا نه آخه بچه گریه میکنه مبدا میلشم زود عوض میشه راه 100 ساله رو که شمر شده خودش نوجوان و تا حدی جوان در عرض گریه ی چند ثانیه ای طی میکنه و مدام عوض میشه.

و حالا که اینا رو گفتم یاد چی افتادم یاد این افتادم که در آخر الزمان مردم به حیوانات کار قبیح می کنند بچه ها موعظه و آخوند میشن و روی منبر میرند و مرده میره بیرون ایمان داره بدون ایمام برمیگرده و شما الان شاید دارید میگید استغفرالله و شاید خبر ندارید این روایان در مورد ما مسلموناست که خوبان ما اینطوری میشه که ایمان دارند و ایمانشونو از دست میدن بر میگردند طرف میگه چرا به زن ظلم کنم با حیوان میکنم نستجیر بالله بد بین نیستم به شما میگم اینکه اقدر فتنه درست میشه و میگم در بین ما هنوز کاملا رخ نداده وضع اینچنینی و....چرا اینو میگم؟ چون روایته که وقتی دیدی که فلان شد یعنی انقدر واضح هست حالا ما بعضی موقع ها بدتر از اینا میشه و نمی بینیم حالا اینو هم باز کنم ما باید آدم های بد و جنایتکار هم ببینیم و در ذهنمون باشه مثلا اعدام طرف رو بچه ببینه کلی تاثیر داره تا ول باشه جنایتکار و با بچه دوست و گولش بزنه و ببینیم تا در خاطراتمون خدا خواست راهنمایی مون کنه یاد این افراد ما رو می اندازه واز خطر نجات می دهیم برای اتممام حجت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

حالا که فضا بد شد البته قبلش میخواستم و تصمیم داشتم یه چند تایی از این حدیث روایات رو که برام فرستادن به شما هم بگم:

امام صادق(ع)هیچ عاملی برای نزدیکی به خداوند مانند اجتناب از گناه نیست. کافی ج 2 ص 80

حضرت علی (ع): ترک گناه آسان تر از درخواست توبه است.حکمت 170

حضرت علی(ع):همانا پرچم مبارزه را فقط افراد بصیر و با استقامت و عالم به جایگاه حق، به دوش می کشند.خطبه 173

امام صادق(ع):خدایا بصیرت را هنگام در هم ریختن امور بر اثر فتنه ، نصیبم بفرما.کافی ج2 ص592

جناب سلمان از رسول خدا (ص) نقل می کند که حضرت فرمودند:هرگاه بنده ای باطن و درونش را اصلاح کند،خداوند ظاهر او را اصلاح می کند. و هرکس باطن خویش را ضایع و خراب سازد،خداوند ظاهر او را ضایع و خراب خواهد ساخت. بحار الانوار ج 43 ص 46

امام علی (ع) در مورد سلمان فرمودند: خداوند به او پاداش خیر دهد، به راستی که او کجی ها را راست ، بیماری های (قلوب) را درمان و سنت پیامبر(ص) را اجرا نمود. او فتنه ها را پشت سر گذاشت و با پاکدامنی از دنیا رفت.خطبه 228

امام کاظم(ع): انتظار الفرج من الفرج.انتظار فرج خود گونه ای از فرج(و موجب گشایش امور برای منتظر) است. غیبت طوسی ص 457

و...

jujo9u

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

الان حدودا 10:45 دقیقه ی صبحه دوم دی ماه نود و یک هستش و من دارم می نویسم خلاصه آقا اینو داشتم میگفتم که آقا ما یه دوستی داریم که خیلی هم نمیشناسمش و نمی بینمش از دوستان پدر ولی چون من نظر خوب دارم البته خودش خیلی گل هست و مرد بزرگیه ولی من نظرم بش خوبه و چند گاهی میبنم توی فکرمه و میدونه مثلا من چه فکر میکنم. گفتم مرد هستند ایشون و ایراد شرعی نداره و من بازگو نمیکنم شاید روزی یه سری داشته باشیم و منم دوست ندارم شما بشناسینش و اصلا بعضی موقع ها میگم شاید این دوست نیست که میاد توی ذهن من (نمیگم دشمنه میگم ایشون خودش نیست) یعنی چه؟ یعنی میگم اینکه ایشون نیست مثلا شهدا هستند که اومدن به شکل ایشون و بهتر بگم من خیالانی شده ام شاید حالا خیلی ارتباط قوی نداریم و منم نمی دونم با اولیای خدا چگونه ارتباط برقرار کنم ولی میترسم که بام شوخی کنند آخه ما که شوخی نداریم ولی اینا رند هستند محض همین مثلا من بابا بزرگم رو درنظر نمیگیرم در ذهنم تا باش صحبت کنم گرچه ایشان را قوی میدونم ولی روش تربیتیم این نیست مخصوصا من بچه ام شاید باهام در عالم رندی بازی کنند و من استاد خاص ظاهری رو پیدا نکرده ام با این وجود که هیچی در دست من نیست و یه روایتی فرستادند در موبایال که میگفت که آدم های دنیا مانند عروسک (حالا من یادم نمیاد عروسک یا آدمکی چیزی بود) هستند که بازی داده میشن (توسط کی؟ در موردش حالا صحبت می نمایانم مختصری) اینکه آقا مام به خودمون میگم با خیالات بازی نکن مثلا مخصوصا اگه زنی بیاد توی ذهنم میگم بابا (جمله ی بزرگی میگم ها توجه کنید) میگم با خیالات زندگی نکن با خدا زندگی کن، یعنی کار نداشته باش به زنه که واقعا خودش مثلا اگه بازیگری بیاد کار نداشته باش خودشه یا نه و پیش نرو بیش از این که خیالاتی میشی حتی اگر درستم بر فرض باشه کار به کارشون نداشته باش با خدا باش.

حالا اینجا رو داشته باشید یه جمله ی زیبای دیگه که یادم اومد امروز از خودم داشتم فکر میکردم این بود که امروز صبح قاط زده بودم یک ساعت اشتباهی زودتر رفتم مسجد یه دو روزیه دوباره شروع کردم صبح میرم مسجد داشت بارون هم میومد خوب مسجد بسته بود و راه هم طولانی نبود که ولی حاالا ما رفتیم دیگه و چی شد؟ این شد که آدما نمی دونم بیشتر در دقیقه اشتباه میکنن حاظر بشن سر قرار یا در ساعتش که مثلا یک ساعت دورتر یا زودتر بیان ولی این جمله ی زیبام نبود این جمله بود که داشتم تو راه تیرآهن و از اینا میدیدم برای ساختمان سازی بعد گفتم که من این تیرآهن ها رو که چیده بودند و کنار خیابون گذاشته بودند گذشته از قیمت بالایشون خیلی دوست دارم چرا؟ چون خونه ام باهاشون ساخته می شود!!!خونه ی خودمون

خوب داشتیم میگفتیم آقا با خیالات زندگی نکنم (مخصوصا با زن خیالی آمده در ذهن[) بلکه با خدا زندگی کنیم و کار به کارشون تداشته باشیم و امید اس در این صورت گمراهی حالا با بشیم یا نشیم!!!(بستگی داره خوب)

خلاصه آقا امروز در مورد نور علی هم صبح نوشتم بعد رفتم اشتباها مسجد[(اشتباه در زمان رخداد نه در عمل رخداده) اینکه آقا دیدم کنترل میشیم و مثل آدمک ها هستیم حالا اینا جن هستند؟ یا روح هستند یا شهدا هستند؟ کی اند اینا داشتم به همین ها فکر می کردم و دوست پدرم که این آیا با جن مثلا فکر منو میدونه یا با روحی چیزی یا شیاطین مثلا به همه مشکوک شدیم غیر از خدا هیچ کس نبود!!! آقا خدا رو در نظر نگرفتیم یعنی به اندازه ی یه روح سرگردان خدا به این افراد نزدیک نیست که منو تو چنگ خودشون بگیرند؟ مخصوصا ما که از خدا دوریم و بزرگان گذاشتنمون قد خدا. یعنی اصلا کلاس خدا رو پایین آورده بودمااااااااااااااا...

koikjujhu

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یادمه تو فیلمام گفتم حال و احوالم دست خودم نیست امروز نمیدونم چه کار کردم که دلم باز شد البته من زیاد بیرون نمیرم ولی امروز یعنی دیشب شب یلدایی رفتیم یه خورده خرید و گشتن ولی باز میخوام بگم به دو نکته یعنی دو کار کرده ام و حال معنوی ام که شیاطین نمی دونم می بندند و گرفته میشه و نمیتونم کاری کنم و افسرده میشم و حالا نه  گناهی چیزی کرده باشم ولی انگار دست من نیست احوالم و گفتم باید برام دعا کنند دیروز همینطور شدم یه روز که یادمه اینطور شدم قرآن خوندم و باز شد احوالم وگرنه اگه حالم خوب نشه نمیتونم اصلا تمرکز کنم دو صفحه کتاب بخونم یعنی ترجیه میدهم که بخوابم الانم امسال که توفیق نشد بریم دانشگاه دوباله و رفتیم مسافرت و فیلم گرفتیم و اینا نتونستم برم داتشگاه اینم از این ولی اگه حالم بسته باشه ترجیه میدم بخوابم تا بیدار باشم و دیروز هم یعنی دیشب که میخواستم بخوابم نه امروز صبحه دیشب که میشه شب یلدا پریشب خلاصه حالم گرفته بود دو کار کرده ام که رحمت الهی باز شد حالا نمی دونم دقیقا کدومش ولی حدس میزنم به خاطر این درب رحمت باز شد که نوحه هایی رو داشتم دوتا سیم گذاشتم توی گوشم و خوابیدم و همین منشاء کار بود اگرچه خوابم نمیومد و زیاد خوابیده بودم در روز ولی تا خود صبح بیدار بودم و بالخره حالم عوض شد با گوش دادن نوحه در رختخواب و بهتر شد تا جایی که رغبت کردم و میلی که نداشتم که فیلم های خودم رو که گذاشتم رو نگاه کنم خلاصه رغبت ایجاد شد و چند تا فیلم هایم رو هم نگاه کردم و منی که حال نداشتم که فیلمام رو ببینم و از خودم داشت بدم میومد و بسته شده بودم  روحیه ام بازتر شد و حالم بهترتر شد خلاصه اینو خلاصه نمیخواستم از حالم تعریفی بنمایم و بگویم میخواستم اینو متذکر بشوم که آقا دیروز علی رغم اینکه من همیشه دنبال لوس کردن خودم برای خدا هستم و راهی و ذکر خاصی پیدا نمیکردم تا درب رحمت باز بشه و مثل الان بتونم چند کلمه ای بنویسم و بیام اینجا و خارج بشم از حال بدم آقا خلاصه داشتیم نماز میخوندیم یه ذکری رو خدا یادم انداخت ذکر (الحمدلله رب العالمین) این همه چیز رو برای اینجاش نوشتم که آقا شاید استغفار درب رحمت الهی رو باز نکنه و موفق که نشیم هیچ حتی غمزده تر هم بشیم مخصوصا برای افرادی مثل ما که درگیرند و همه چیزشون کنترل و حق الله همش نیست حق الناس شیطانی که بدش میاد و گرفتار ما هست و صحنه سازی و فتنه اگر بتونه درست میکنه و پشت پرده افکار عمومی خراب میکنه و ضربه میزنه و خدایی نکرده خدا کنه از فیلتر رد نشم و اینا آقا حالا مام نمیدونستیم قبلا که اگه از فیلتر رد بشیم خدایی نکرده و سایتی رو که فارسی نیست مثلا باز کنیم به طرز مشکوکی کنترل میکنن که این نوشتار هایی که می نویسم مثلا جاسوس نباشیم ولی از موقعی که فهمیدم که کنترل میشیم و عقلم رسید که دیگه سایت باز نکردم و اصلا به خوبی های دیگر پرداختم و میل ها شهوات را که دست خود انسان نیست بعد شهوت رانی چی بگه و باید کنترل و ارضا بشه و آدم ها با شهوات کلام و نظریه و محبت و همه چیزاشون فرق میکنه و ممکن خیلی بدم بشه و جوانی هست دیگه نمیشه هم ایراد گرفت و پیر بود همیشه ولی آدمی که چوانی نمیکنه و نوحه میزاره توی گوشش درصورتیکه حس خوبی داره ممکنه بعدش از ارضای شهوات داشته باشه و حتی گناه کنه به قول سایت حمید مشایخی و مطلب جالبش که از نادونی وجهل مرکب در بیاید حتی فی الوقوع اگر کنترل کرد و گناه نکرد در دنیای شیطانی و موذی اینترنت خلاصه کنترل کنه خوب درب باز میشه وگرنه تو  چی داری که به امام رضا بگی که کرده ام ای جوان که آقا دعات کنه بله امام رضا(ع) همه مون رو دعا میکنه ولی خوب دیگه بعضی ها نظر کرده میشن و من امشب کنترل کردم علی رغم اینکه زنی اومده بود تو فکرم و میگفت که تو رغبت داری و میخوای این چیزا رو خلاصه من گناه نکردم با این وجود بعد باعث شد همین کنترلی که خیلی هم برای یه پیرمرد جوان سخت نبود باعث شد دو کلوم با امام رضا (ع)صحبت کنم و شکایت کنم و چیزی برای گفتن داشته باشم و بعد دیدم خیلی خودم رو و شهوت رو بالا گرفته ام انگار چیه یه شهوت درپیت که چی کار کرده ایم حالا ما و خودمون رو بزرگ میشماریم و شیطان مشغولمون میکنه و بازیمون میده با بزرگ کردن قوه ی جنسیه خلاصه کار نداریم اگه ارضا نشیم هم طوری نیست ولی خودمون خلیم.

خلاصه الحمدلله گفتن خیلی خوب بود و انگار یه کاری با اختیار خودم بالخره کرده ام وکار مفیدی که نعمات الهی رو در نظر بگیریم در ذهن و یکی یکی بشماریمشون و برای هر کدام بگوییم الحمدلله. حالا ای خدا اگه جرات داری درب رو باز نکن در رحمتت رو  یه کار خیری بالخره کردم. و رب العالمین گفتن هم زیباست که خدا رب جهانیان است و ...

www

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بعضیا نظریه دارند که مثلا حالا شما در نظر بگیر ما مرده ایم و الان این چیزایی که میبینیم رو یا داریم تعریف می نمائیم یا مثلا اینکه داریم فیلمشون رو (اون دنیا منظوره ها) می بینیم. خوب درسته این نظریه ولی وقتی می بینیم که طرف مرده است و ارتباط بر قرار میکنه با این دنیا و اصلا تعریف میکنه که چه شده هو چه ها گذشته برش پس چی میخوای بگی میگی یه آدم دیگست مثلا چی میگی؟ بنده که داشتم حالا منشاءش رو نمیدونم، روزیم بوده که داشتم فکر می کردم(حالا نظریه پردازم شدیم، داشته باش!) خلاصه اینکه داشتم پیش خودم فکر میکردم و تز و مز میدادم برای خودم گفتم بله ما در آینده ای می زیستیم که داره پیش میاد آینده ای که هنوز نمرده ایم و پرونده بسته نشده و روی میزه و مذاکرات و این حرفا... خارج از سیاست -- اینکه آقا شما میگی مثلا این چند ثانیه یه عمر بر من گذشت خوب این چند ثانیه ای که بر شما گذشته که زمانش اندازه ی گذشتن زمان بنده و من که نبوده شما اصلا یه ثانیه رو تعریف بکنید که چقدر تا بعدها. خلاصه آقا داشتیم میگفتیم ما داریم در آینده ای که یا گذشته ای که نمرده ایم زندگی میکنیم پس اختیار هم داره ایم. پس نمردیم ولی بهتر بگم نه گذشته نه آینده ما در زمانی زندگی می کنیم که نمرده ایم رو که گفتم میخوام بگم در زمانی زندگی می کنیم که داریم آینده مون رو میسازیم.

یعنی آینده همینطور داره پیش میاد و جلو میره و ما اختیار داریم که فردامون رو بهتر یا خدایی نکرده بدتر بسازیم.

حالا مسئله آِینده رو که داریم می سازیم رو که دنبال کردم در مورد بدش رو مثل همیشه جنبه ی بدش رو مشاهده نمودم که ببینم چطوره و بعدش هم جنبه ی خوبش پس نترسید هنوز شما قاتل نشدی که میخوام در مورد قتل صحبت کنم و جنبه ی خوب مسئله هم اینه که شما آیا می تونید بالخره در آِینده سیر و سفر کنید و بسازید توبه کنید یعنی و بمیرید و رستگار بشین یعنی آیا دست ما هست بالاخره این که بمیریم با توبه یا نه.

موضوع این بوده که رسیدم در تفکراتم که کل مطالب رو دارم مینویسم حدود 3 4 دقیقه هم شاید طول نکشید فکر کردنش و تایپش و انتقالش و ویرایشش و فکر کردن الان منشا اون 3 دقیقه هست و کمتر از سه دقیقه طول کشید و دارم الان بزرگش میکنم مطلبم رواینکه آقا داشتیم میگفتیم که بعد از این که فکر کردنم به این نتایج رسید به اینجا رسیده ام که آقا یه کی یه نفر رو کشته و قاتله این یارو هه بعد این شما نمیتونی بگی این طرف قفل بکنه و شکسته بشه نه این در زمان گذشته که میتونه زمان حال شما بشه (خدایی نکرده اگر قاتل بشی در آینده ای نزدیک و بخوان دارت بزنندو.. خدایی نکرده) این در زمان الان مسئله برایش حل بوده یعنی یه دفعه که قاتل نشده اگه یه دفعه و یه آن قاتل شده بود که یه آن و یکدفعه توبه می کرد و بخشیده هم میشد گرچه دارش بزنند با خیال آُسوده چشماش رو میبست . نه اینطور نیست که بتونه به این راحتی توبه کنه چرا چون آینده اش رو ساخته بوده چون با رفتار بدش بد حیای ایش هر رفتار بدی که داشته که منشاء ش شده قتل یه بنده ی خدایی این چیز شده دیگه مثلا به مادر فحش داده و میدونسته که این فحشه بده یا مثلا زنش رو کتک زده(حالا مثال میزنیم 600 تا چیز شاید دخیل باشه که آدم قتل عمد بکند و شقی بشود تا این حد) خلاصه این میدونسته که آینده ای بدی خواهد داشت ولی چی کار کرده در کار بدی که می کرده است اصرار ورزیده و پافشاری بر گناهش کرده تا اینکه قاتل شده مثلا اینطوری در نظر بگیر پس این دیگه وقتی آدمی را کشت و سر میله ی دار رفت دیگه نمیتونه دست خودش نیست که دلش بسوزه و توبه کنه توبه نمیتونه بکنه چون در زمان حال مسئله براش حل شده بوده و شاید حتی اگر زیرک بوده و تدبر داشته و داشته آینده اش رو میساخته میدونسته که چنین آینده ی بدی در انتظارش خواهد بود با این بد خلقی اش ولی حالا دیگر کرده و همین دیگه مسئله ی توبه رو هم که گفتیم ما الان نمیتونیم توبه کنیم چون گناهش رو کرده ایم در گذشته و مثل بچه نبوده ایم و مثلا پافشاری کرده ایم و احساساتش رو نداریم و در آینده هم اگر آدمی را کشتیم خدایی نکرده اون موقع هم به خاطر الانمون که داریم راحت زندگی می کنیم و مثل آب خوردن(ان شالله آب گیر بکنه توی گلویش و آرام پایین نره براش(نفرین نمی کنم یه بار گفتم مثل آب خوردن در فیلمام که گذاشتم بعد آبه درست پایین نمیرفت و توی سینه ام گیر می کرد)) خلاصه آقا داشتیم میگفتیم مثل آب خوردن گناه میکنه یارو الان بعد توی آینده ای که میسازه احتمال نمیده گناهاش بیشتر بشه و و در زمان آینده ای که زندگی می کنه ولی قبل از مرگ توبه اش سختر بشه آخه میدونی مسیحیان و یهودیان که میمیرند حقیقت رو میفهند که چه دینی داشته اند و ما هم همینطور حق معلوم میشه ولی چه فایده ای داره این موقع؟ اگه خدا میخواست یه کاری می کرد تو ی این دنیا هم ما قبل مرگ اجبارا بفهمیم اصلا گناه نکنیم و اصلا شما که گناه کرده ای میتونی 1000 دلیلل برای خودت و ظاهرا برای خدا حتی بیاری که اینطور شد و اونطور شد حالا چی میگی میخوای بگی توبه هم نمیتونیم نه من دقیقا همینوو میخوام بگم که توبه کردن و اشک ریختن یکی از آِینده سازی ها و مسافرت های در زمان است که دست ما نیست که اشک میریزیم و توبه کنیم تا خدا ببخشه دست ما این نیست دست خداس رحمت الهی است و باید قدر دونست و الا اقدر سخنه آدم گریه اش بگیره توبه کنه.

28 آذر1391 & http://ali.bloglor.com/p80.html

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

آخه مونگول خره دیونه چرا فکر میکنی کارا درسته و کار تو درستر از همه چرا؟ خره چرا خودت رو انقدر بالا میگیری و کبر داری و خود پرستی و هرچی شد و پیش میاد رو عوضش میکنی به نفع خودت و با خیالت چرا؟ و در نهایت به نفع خودت توی دلت حکم صادره میکنی و خودت رو بالا میبری آخه میخوای به کجا برسی خله شاید رسیده باشی و نمیدونی دیونه...

خلک چرا انقدر خره دیونه ی عوضی خودت رو میبینی و بس حالاشاید بگی  اگه فتنه درست نمیکردند که توی زندگی کسی وارد شدی انقدر به فکر خودت نبودی خوب چه میدونم خلک اگه خدا و شهدا حرفی داشتند که بخوان بهت بگن آخرش احتمال نمیدی که می بستندت به فحش دادن از همیه خود جانب گرفتن وخیال خام و بزرگ بینی خودت و واقعا حقته یه کم بهت فحش بدن...چرا هرچی میشه خودت رو میبری بالا آخه میخوای به کجا برسی دیونه؟ بس نیست فکر کردی فکرات همش درسته و تو هم خیلی میدونی و حالا عالم شدی برای من...فکر کردی دیگه تموم دیگه خودت رو هم بی گناه گرفتی و معصوم تموم دیگه همه هم گول خوردند که با اینکارات آخه مگه بچه ای که دل خدا برات بسوزه بگه بنده ی من بچه است حالا عیب نداره تکبر داشته باشه مثل قبل می بریمش بر خلاف تکبرش بالا چقدر خیال خوش داری دیونه حقته تا صبح بهت فحش بدن ولی اینجا نمیشه حالا هم دو تا دیونه و خر گفتن واینا با اینا کار درست نمیشه تا امروز فردا چه دوباره خودت رو نزد خودت بزرگ میکنی که من از همه بیشتر میدونم بهترم و بالاترم و مظلومم تا قسمتی ابری آخه ی دیونه ی خل دیگه اگه میخواستی هم گول مردم و بنی بشر بزنی این راش نبود که دلشون برات بسوزه دعات کنن آخه دیونه کاشکی فقط دعا بود بهونه ات تو انتظار داری پرستیده هم بشی و به جایی برسی آخه تو یه پا چی بگم والا چه فکر کردی که کی هستی فکر کردی تمام مراحل رو رد کردی و علامه ی زمان شدی برای من حالا خوب بود اگه میشد با فحشی برگردیدی درست میشدی خوب بود مثلا کبرت از بین بره ولی دوباره شروع میکنی و خودت رو میکشی بالای بالا و شیطان رجیم میشی آخه خودتم میدونی هیچ گهی نیستی ولی باز چی بگم والا...

(گفتم یعنی میخواستم به خودم فحش هم بدم چون لازم شده و سرم یه کمی به سنگ که نخورده دیدم دوباره با اشتباهاتم درب رحمت الهی باز شده خودم رو دیدم این شد... کاش میشد انسان خودش خودش رو بالا بیاره در معنویت و پیش خدا عزیز بشه شیطان هم عزیز شد اما پیش فرشته ها بود شاید نمی دونم دیگه دست ما نیست حالا اینم بمونه)

kion

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

سلام میخواستم هم فیلم بگیرم از خودم باز ولی چون نه حالشو دارم و نه حیطه دارم و خلاصه اینو بگم که حرف بالاتر از حد خودم و چه برسه به نهج البلاغه گفتن و خلاصه از اینا ، این شد که تصمیم گرفتم فیلم نگیرم خلاصه چیزم ندارم یعنی در حدش نیستم از این حرفا زدن ولی محض اینکه یه خورده فکر خودم غلط بود گفتم بنویسمش نهایتا و فیلم نگریم حالا حالمونم خوش نیست یه کاری خلاصه کرده باشیم...

در قسمتی از نهج البلاغه خطبه ی 32 حضرت امام علی (ع) می فرمایند:

ضرورت یاد مرگ

به خدا قسم اینکه می گویم بازی نیست، جدی و حقیقت است دروغ نیست، و آن چیزی جز مرگ نیست، که بانگ دعوت کننده اش رسا، و به سرعت همه را میراند! پس انبوه زندگانو طرفداران تو را فریب ندهند همانا گذشتگان را دیدی که ثروت ها اندوخته اند و از فقر و بیچارگی وحشت داشتند و با آرزوی طولانی فکر می کردند در امانند و مرگ را دور می پنداشتند دیدی چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟ 

و آنان را از وطنشان بیرون راند؟ و از خانه ی امن کوچشان داد؟ که بر چوبه ی طابوت نشستندو مردم آنان را دست به دست می کردند؟ و بر دوش گرفتند و بر سر انگشت خودیش نگاه می داشتند؟آیا ندیدی آنان را که آرزوهای دور و دراز داشتند و کاخ های استوار می ساختند و مال های فراوان می اندوختند چکونه خانه هایشان گورستان شد؟ و اموال جمع آوری شده ی شان تباه و پراکنده  و از آن وارثان گردید؟ و زنان آن ها با دیگران ازدواج کردند ؟ نه می توانند جیزی به حسنات بیفزایند و نه از گناه توبه کنند.

اول بگم که همینطوری نهج البلاغه رو باز کردم و بیشتر برای این می نویسم اینارو که فکرم غلط بود در ثانی چیزی هم برای گفتن ندارما یعنی نوشتنش بهتر بود تا ضایه بشیم جند جمله فیلم بگیریم بعدشم نشه اون چیزی که میخواستیم بگیم محض احاطه نداشتن روی مطلب و سخت بودن و در حدش نبودن خلاصه غرض خاصی ندارم همینطوری باز کردم خوندم بعد از مدت هاکه گذشته و این کتاب رو همینطوری محجور(اگه درست نوشته باشم) گذاشته باشم ...

خلاصه آقا اینکه آقا امام علی اولش می فرمایند که جدی است و دروغ نیست و اینکه می گویم بازی نیست(مرگ رو). آخه میدونی الان توی دوره زمونه ما بازی خیلی رواج پیدا کرده از فوتبال که مجبوره تلوزیون سر کار بزاره مردم رو تا بازی های مجازی و کامپیوتری و موبایلی خلاصه اینطوری نیست حتی توی دنیا میریم ماست و پنیر میخریم از در مغازه فرداش میریم نیست یعنی نداره همون ماستی که میخواستیم  دنیاست دیگه شوخی که نداریم قول نداده خدا و وعده که نداده که همیشه بقالی ماست داره....و خلاصه توی دنیا آدما سرکار که هستند دیگران رو سرکار هم میزاراند با اس ام اس ولی اون چیزی که اماممون صحبت کرده اینه که مرگ جدی هست اصلا شما توجه کن که چقدر خدا رو جدی میگیری همونقدر که جدی میگیری و بزرگ میشماریش اجر و مقام داری نزد خدا اصلا بعضی ها میگن خدا هیچکاره هست و بعضی دیگر همه چیز رو از طرف خدا می بینند و اول خدا رو پس خیلی فرقه بین این دویعنی شما که خودت رو گنهکار میودنی همین کار بزرگیه خودت رو گیر بدونی من اسیر خدام حالا این دنیا شاید ظاهرا بر ما به خاطر گیر کردن در دنیا معلوم نباشه و جدی نگیریم و مثل بازی کامپوتری از اول اصلا مرگ رو جدی شاید نگیری ما مثلا مرحله ای بدونیم از تجربه و این غلطه که طرف میگه من زن میگیرم که تجربه کنم متاهلی رو خوب این گرفت ولی مرگ که اینوری نیست یه عمر پشیمون میشه برای این تجربه زن گرفتن متاسفانه ممکنه ولی مرگ بدتره تاابد پیشیمان خواهد شد بعد مرک و زندگی جاودانه است دیگه صحبت سر یه عمر نیست بعد مرگ صحبت سر ابدیته...

و در آخر نهج البلاغه هم می فرمایند که ((لا فی حسنه یزیدون، و لا من سیئه یستعتبون)) یعنی نگاه و قتی ما جدی بگیریم رو شما در نظر داشته باش حالا بعد مرگ که نمیگن آقا شما لخت به دنیا اومدی حالا بفرما هر کی بیشتر پول جمع کرد نه صحبت سر این نیست هر کی خونه اش بزرگتر شد در محظر خدا مقام بزرگتر و بالاتری داره واجری خاص نه این مسئله نیست مسئله ی جدی ما این است که بعد  مرگ شما دیگه نمیتونی حسنه اضافه کنی و آیا تونستی بالاخره توبه بکنی یا نه. ما متاسفانه توبه کردن رو هم پایین گرفته ایم و شوخی همینطوری گناه و توبه اگر انسان خوبی باشیم و توبه هه هم قبول بشه ها و توبه اصلا بکنیم بالاخره ولی شوخی نداره توبه کردن و ممکنه بمیریم بدون توبه و خلاصه سر جمع کردن توشه آخرت و توبه کردن معلوم میشه مردم حسرت می کشند و خواهند کشید و بعضی ها اصلا میگن که آقا زندگی 100 سال اولش سخته و بعد مرگ راحتیم و جای خوبی در نظر گرفتن برای خودشون و از این حسرت ها بی خبرند (توبه کردن آقا یه چیز جدی است نه بازی) و خلاصه میگن بعد مرگ ما تازه خدا رو پیدا خواهیم کرد و اینطوری فکر میکنند که ارتباط ما قوی تر میشه و با خدا صحبت می کنیم تازه حاظرند از خدا گلایه کنند و انابه و سوال هایی دارند که چرا من بنی بشر رو اصلا ای خدا خلق کردی و ادعا دارند و هنوز چیزند خلاصه خوشند که یه چیزی بشه و همشم آه و ناله که ما توی این دنیا نمی فهمیم و حوریان بهشتی! قراره معرفت ما روبالا ببرند و کلاس های آموزشی خدا شناسی برای ما برقراره د برو که رفتیم اون دنیا د برو که رفتیم که از این دنیای پست راحت خواهیم شد  و باخیال تخت و راحت نشسته اند راحت که بعد مرگ ما آزاد میشیم و خدا رو بیشتر میشناسیم و نمیدونند که پرونده بسته میشه و حسنات جمع میشه و توبه نکردی بدبختی حالا توبه مگه چیه والا به خدا...ولی همینو هم نمیتونن و همه چیز رو بازی گرفتن که آقا اصلا ما این بازی رو فعلا حال نداریم میریم به بازی دیگر می کنیم حالا من نمیگم بازیه بده یا مثلا این همه شرکت فلان زحمت کشیده ما نباید حوصله نداشته باشیم ما  میگیم نه بازی فی النفسه خرابه کارش نه که عقیده مون به بازی کامپیوتری دنیوی عوض بشه و بریم توی فکر که چقدر زحمت کشیده اند نه کلا وضع خرابه خانه از پایبست ویران است آقا!

پس در نظر داشته باشیم که بعد مرگ توبه نمیشه کرد پس توبه که خیلی سخته مخصوصا برای ما از رده ها گذشته بحث داغ داغ اون دنیاست اگر وضع مالی وپولی بحث داغ این دنیای ماست اون دنیا پول معنای کاغذ رو هم نداره و ارزشش و توبه در میانه پس حالا که ما زنده ایم با این سختی زیادی که داره می ارزه به فکر حالا من میگم به فکر شما بگو به عملش و توبه کردن عملی و نصوح باندیشیم می ارزه والا و این ارزشش یعنی آسونی کار یعنی آسونه برای ما دنیوی ها گرچه دست ما نیست ولی آیا ما جدی گرفته ایم مرگ و توبه را کردن خم کرده ایم که ای خدا ما شرمنده ایم حالا گناهی سرزده در پی جبرانش باشیم آِیا متواضع هستیم و معترفا بذنبه یا نه؟؟ حالا توبه می کنیم باور کن به خودمم بیشتر و خودم رو نصیحت می کنم نه که بخوام مخ بزنم توبه ی شما به من چه...

ali

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

radicalses

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

داشتم فکر می نمودم به مقام عرفان که آقا یه پسری در عصر جوانیش یه دختر و میل جنسی رو نخواسته خوب کار بزرگیه یعنی خیلی بزرگ که مثلا زن نخوایی یه چیزی در مشرف به مرض یعنی سختی هم رده و اینی که زن نخواسته و این چیزا خیلی چیز بوده یعنی اینه که از حدود حیوانیت گذشته است این درست بعد میبینی دستشو میگیرند و داستان یوسف بار حضرت یوسف زیاد بوده که مام نمیتونیم ولی آرزو و همین که امید نداشته باشی عیب داره این یعنی...

ولی حالا عارف رو نگاه کنید که این زن نمیخواد مثلا؟ نه بابا این از این بهبوبه ها رده که آرامش جنسی گیر باشه این دیگه بابا کیه این فرشته ها رو نمیخواد  امام حسین(ع) قدرت الهی رونخواست آقا اینا چه مقامی دارند میگه من فرشته هه رو نمیخوام به خاطر اینکه خدا میخوام اینا در ذهنشون واقعا چه میگذره چی چیزیو در نظر میگیرند

ما که در حیوانیت در دوران کهن بار جوانی گیر هستیم اینا کجان دیگه...

kahghfw

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

امروز گفتم خونه نبودم و رفته بودم خونه ی قبلی برای سیاحتی چیزی آقا فکرم که میکردم میدیدم کنترل میشه آقا بابا ارتباط مستقیم ول کن بابا مارو چه میکنی میدیدم ر معرض حمله ی سایبری فکری ام و الان این نوشته هایی که مینویسم قبلا چیز شده از نظر همونا کار شده روش دیگه وبلاگ شیطان یا من شیطان اون وبلاگی که نمیدونم هستم لذا فکریاتم رو چند جمله مختصر نوشتم روی کاغذ که بگم اینی که از نظر روانی باز کنیم صلوات رو خودت میخوای عزیز اون دفعه از نظر روانی سوره ی تین رو باز کردم جنبه ی جملاتم رو در احکم الحاکمین نداشتم چی شد خودم مغزم ترکید.حالا دوباره روانی اینکه آقا صلوات بفرستین در خلوت وگرنه رابطه ی هر نوعی با بشری داشته باشی از نظر روانی عرض میکنم مشکل به هم میزنی و از نظر دین میگن بهشون شیطووون آقا... یعنی هر فکری میکتی شیطون فرستاد حالا مراجع هم شیطون دارند تنها نیستیم و بدبخت از اونا هم چیزی میرسه منتها اینا با ما خوبند تا موقعی که در چنگالشون باشیم بریم جلو خوب جوان براش خطرداره وارد صحنه ی مشهوریت و اینا بشه ولی تحت نظر این شیطاین خیلی هم نیست یعنی ما تحت ولایت طاغوت و کمک شیاطیین حالا بگذریم که کمک میشیم اینکه آقا ببین داشتیم میگفتیم صلوات بهترین رابطه است و ازنظر روانی اینکه آقا (روانی نشیم دوباره و سردرد؟؟) اینکه آقا شما سکوت کن و حرف مزن این چی میشه... این فکرت هم بخونند درست در نمیاد کارشون و تو آزادی و ممکنه صد تا فکر کنی ولی وقتی حرف زدی این ثبت میشه و گناه محسوب میشه از طرف سیستم بچه ها و فرشته و حالا برات مهم هم نباشه تو اسیر یه عده میشوی این مهمه که دارند روی افکارت صحبت و کار میکنن تو لام تا کام باز کنی خط فکریت دصت یه شیطان انس صفت اطلاعاتی همه چک میشیم و شیطن انس زیاده خلاصه نقش میبنه و خطتت گرفته میشه ولی حرف نزن هیچکه کاری نمیتونه بکنه خطت هم کنترل بشه از نظر روانی به خاطر گذشته و حرفایی بوده که زدی و آدم زیر تن اسارت رو میشی و اگرم نشی زیر اسارت جانت در خطره این مهمه پس حرف بزن ولی رابطه ی صلواتی داشته باش که منبع فکر 90 % افراد در حیطه ی کاری شیطانه یعنی خونده و کار میشه.

اما موضوع بعدی میگویم که آقا ما سیاستمون اینه که یه نفر مثل نصرتی دفاع چب فوتبالمون باشه وگرنه ما از نظر روانی نخبه های بهترین نخبه های طاغوتی شیطانی رو داریم که میتونه با چیدن افراد گوناگون در زمین فوتبال هر تیمی رو حتی برزیل جلوش باسته منتها سیاست اقتصادی و روانی و چه میدونم یعنی ما نمیتونیم لبنان رو شناسایی کنیم و شکست بدیم نه سیاستمون نیست خواهش میکنم این همه بازیکنن البته بازم بازیکن میاد ولی خوب میشه تومخ بازیکن کرد و فوتبال همین مخ شناسی و حرکت شناسی حریف قبل از اعدام و اعلام جنگ هست پس بهترین بازیکن کسی نیست که ارتباطش با من و شما و حالا نه شیاطان برقرار باشه که حرکت آینده ی طرف رو بدونه بلکه باید بازی کنه چه کار داره به اینکارا بلکه بازکنی هست که ارتباطش با منبع اصلا الهی وصل باشه که بدونه داره چه میکنه در زمین من تو زمین فوتبال مخصوصا با بزگتر از خودم گم میشم اصلا نمیدونم چه کنم کچا وایسم گمم ولی با بچه ها مخشون رو میخونم البته اونا نه مخشون قوی هست که خونده میشه نه بازیشون که دو عامل مهمه.و فوتبال انگلیسی ماشینی به درد نمیخوره دیگه به درد نمیخوره مربی کنار آا مربی باید یاد بده قبلش دیگه تو زمین تماشاچی باشه نه تازه کارش آغاز بشه نه همه کارو باید کرده باشه.


hall

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه موقه هست که آقا عشقه ش اینه که علی دایی(ع) رو ببینه بعد میره به خواب میبینه حالا علی دایی رو مثال میزنیم اما تو خواب میبینی پیش خداست و نشسته و درجه ای خدا بهش داده که از علی دایی مثلا بالاتر حالا این یه عضقی داشته منبع میلش فرق فوکلد خدا بهش داده اصلا براش مهم نیست ببینه یا نه یه حال دیگری داره این...

و اما از اونور پیغمیر به این عظیم الشانی (ص) داشتم فکر می کردم خقیقتش اینه که به حضرت عیسی(ع) که نوشته م در وبلاگ فاطمی نیا اینکه اگر ایشون که این مقام بزرگ و خیلی بزرگند حالا بلا استثنای امتش مسیحیت شیطانی اینکه آقا اگر ابی عبدالله رو ببیند(ع) ایشون تواضع میکند آقای عیسی(ع) بله بعد گفتم که این پیامبران با این عظمتشون حضرت محمد (سلام الله علیه) و رسول اکرم(ص) پس چرا دعا نمی کنند که امام مهدی بیاد و به رخ بکشه قدرت محمدی(ص) رو به تمام دینا و جهانیان خوب تو فکرم بود که دعاشون که برآورده میشه.

می بینی که ما خودمون ضعیف هستیم ومشکل داریم نه مسحیت شیطانی هر چقدرم نمیخواد ظلم کنه اگه امام نیست در بین ما و رسول اکرم دعا کند یا نه که نمی دونیم ما ظرفیت نداریم ما جنبه نداریم فرهنگشو نداریم عرض کنم تاب عطر  گل یاس نداریم بدمون میاد از عطر محمدی اصلا به حظور شما عرض شود بدیم ضعیفیم گول شیطان میخوریم نمی ارزیم آقا نرسیده ایم به اون حد کمال ایراد از ماست اگر نمی بینیم ایشون رو نه ایراد از بابای یهودی ما چه کار به بهود داریم مگه معامله ای هست اینا بهونه است که بگیم نگاه کن و به مسلمون بد نگاه نکنیم مثال مزنیم که بد میخوای دین یهود و اسرائیل مثل اونا که حتی ادعای خدایی هم میکنند دارند چه کارهایی میکنند حالا خودمون مشکل داریم ها ولی اتحادمون رو حفظ می نماییم و این خوبه تا مثل کشورهای مسلمانمون مسلمون به جان مسلمون بافته این خیلی بده می بینی ظرفیت نیست میگی چه کار کنیم؟...

ssaww

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

چشم شیطون کر و کور اینکه آقا ما دوباره قرآن خوندیم و یه چیزایی گرفتیم اینکه اول بگیم اینکه الحمدلله در کشور ما جنگی که در کشور سوریه و مسلموناست نیست و این خیلی جای کار کردن داشته و شده و داره یه قرآن میتونن آروم بخونند اینا آرامش دارند؟ یه آب گوارایی از گلوشون پایین میره؟؟یه فیلمی بیبینن بسازند اصلا همه چیزشون گرفته شد پس خیلی جای شکر داره این و اما قرآن اینکه آقا ((انه لحب الخیر لشدید)) یعنی نوشته مال دنیا رو دوست داره یعنی چیز خوبی هم هست ولی ایراد داره اگه ادامه بدیم می فهمیم که ایراد داره آبه رو حالا توی ذهنم نیست و اما بعد

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ

  2. وَطُورِ سِینِینَ

  3. وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ

  4. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ

  5. ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ

  6. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ

  7. فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ

  8. أَلَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحَاکِمِینَ

     

این سوره رو از نظر کارکرد روی مغز میشه یه بررسی کرد که قسم میده خدا و بعد می فرماید که ما انسان رو در اخسن تقویم آفریدم و اینا و آدم یاد احسن الخالقین بودن ما انس ها میافته و از اینا و شاید کل افتخار و اینا رفته توی ذهنش که ما برتریم و به مجد و چه میدونم چی می گن به جو؟ به چی؟ وجد؟ آهان میاد بعد یه مرتبه خدا میگه در آیه ی بعدش که می فرستیمش اسفل سالفلین!!!! خوب چی کارش داشتی خدا یعنی این(( ثم )) که آمده یعنی به این خاطر که خلقش کردیم انسان رو احسن تقویم یعین به خاطر همین می فرستیمش حهنم!!!!! اسفل سافلین!!! خوب ان چه روانیه و روان گردانی؟ بعد در آیه ی بعدش دوباره می فرماید که جز کسانی که ایمان بیارند و عمل صالح که آدم رجوع میکنه به خودش که چه طوره و اینا و توی این فکراست که آیه ی بعدیش می فرماید جه شد که تکذیب کردی حالا دوباره میاد رو اعصاب و عوض میکنه یعنی نمیزاره آدم یه جور پیش بره مثل داستان و اینا نیست که پشت سرهم باشه فورا داره میکوبه از نظر روانی میگیم ها ما خودمون قرص مصرف میکنیم بعدشم در آیه بعد که آِیا خدا احکم الحاکمین نیست که اینطوری هستید؟ یعنی حقشه که اینطور رفتار کنیم و اینا یعنی فراموش کردی یعنی قدرت نداره و خیلی یعنی های دیگر...


iopuyhjgd

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

شاید شما که خط فکریم رو دونبال کردید من فهمیدم که چند لحظه قبلش یعنی قبل از اینکه (هنوز که نگفتم) بدونید که در مورد خونه ی مادر بزرگه میخوام چند خطی بزنم بر نوشته ها اینو شما میدونی حالا من نمی دونم چه طوری کنترل میشم و این دانستن قبلش چند دقیقه چقدر سرش رقابته و این می ارزه اصلا مثلا خوبه بده مام تنها تو خونه نشستیم اولا بگم که خوشی آقا افراط کردیم توش وگرنه شاید بتونه بچه ی دهه ی 80 دی خوشتر از ما دهه ی 60 تی که جو آرومتری به لحاظ عموما جنگ نرم و افراط گناهی و ماهواره ای و اهورایی اینکه آقا گناه نکن خوشی میگن آقا هرکی گناه نکنه همون روز عیدشه پس حالا اینطور نیست که راه ها بسته شده و ما چون علقمون بیشتره بچه فراموش شده و انقدر نظرمون بد باشه و بگیم مثلاا ما دهه ی 60 تی ها بادبادک داشتیم چه میدونم توپگوشتی داشتیم تیرکمان  و تفنگ بادی و چه میدونم از اینا که تو فیس بک هست و اینا حالا من کاری ندارم که خوشتر بودیم یا نه ولی گناهکار که شدی فاسق دیگه خوشیتم فرق داره شاید گناه کردی خوش بزار باشه.حالا دیدی؟ بله دیگه اینکه آقا ما پس همون گنهکار افراطی هستیم و خودمون که از خودمون میدونیم چه خبره از قرائن هم معلومه دیگه بس کنم برم سر اصل مطلب اینکه...

خونه ی مادر بزرگه رو ما چند تا چیز گفتیم که مال دهه ی 60 و سال 66 اتمام گشت اینکه آقا ما اونمقع که کار به صدای مخمل  و جوجه نداشتیم بچه بودیم مینشستیم برای خوشی هم که شده تماشا و این فیلمه من همش ترسی داشتم انگار تاریکی برزخ بود و چیزی هم نمیفهمیدم ولی همینکه جوجه ها صداشون بلند میشد دو  کلوم حرف میزدن خیلی توش نکته بود مثلا مخمل خواب بود و این صداشون در میومد و میترسیدند مثل خواب بودن بابام بود که اگه صدامون دربیاد یعنی میگم قضای بچگی رو آموزش میداد در حالیکه مورد هجمه و حمله هم نبودند این دوبلور ها اگه الان همون صدا ها باشه مردم پدرشون رو در و ما الان داشتیم اونموقع کار به صدا نداشتیم و بچه بودیم اصلا و اینا و گفتیم اینا در مکاشفه کشفشده داستانش و الکی ساخته نشده مثلا این 20 قسمت و مادر بزرگ داستان هم یه طوری بود چشماش و من از سگه اون موقع خوشم میومد بیشتر از مخمل مخمل هم خوب بود و جوجه ها رو نمیخورد ولی الان که نگاه میکنم حالم بیشتر به مخمل میخوره تا سگه می فهمی خلاصه اینکه آقا جوجه بودیم سگ شدیم گربه شدیم آخرشم مادربزرگ. و اینو بگم که هم که مثلا این فیلمه از نظر ساخت عروسک ها هیچ جای دنیا به این زیبایی ندیدیم و اصلا گرداندن عروسک رو شما نگاه کن میگی اینا چه طوری میچرخن این چه طوری گربه میره تو صندوق الان میگم نه کوچک بودم و آیا اگه با بندی چیزی هست پس چرا دکور صحنه نشون نمیده و به صحرا و نمی دونم جنگل هم که میرند بعد میگی اینا نکنه جن تکون میدتشون و اصلا گوش مخمل مثلا چه طوری تکون میخوره و یا چه طوری یه حلزونی اونم توی دهه ی 60 درسته اون موقع چیزای الکی اجازه  ی پخش نداشت یعنی میگم اون موقع برای دوربین ارزش قائل بودند تا حالا که خودمونی تر شده و اومده توی خونه دوربین اصلا اینکه آقا حلزونه داشتیم میگفتیم که آقا این چه طوری از لونه و خونه اش بیرون میومد و دراز میشد این هیجا اصلا صرف نمیکنه همچین چیزی بسازند بعد میگی با دست تکون میخوردن نه با انگشت بلکه در خانه بود خروس و مرغه و دم پنجره و مادربززگه مثلا پشت پنجره تکون میخورد خوب این باید همه جاش سوراخ سوراخ باشه دکور یعنی آخرشم تو اون بحران جنگ باز نشد که چه سری در کارشون بود محتوایی و تکنیکی و اینا در دوران کودکی مهم برامون نبود چون روزی اهل بیتی داشتیم ما بچه ها و اهل بیت مهم تر بوده و الانه که دور میشیم و نیمخوایم هم حمله کنیم و سنی دیگه گذشته و میبینم که دیگه به اون قوی ای جمع نمی شن متاسفانه که کار کنند و خونه ی مادر بزرگه 2 رو بسازند و بچه  ها هم کمترند و مشکل و مریضی روانی و چنسی مخصوصا و افراطش و این فیلما دیگه عوش شد تاریخمون و خوشی ها عوض شد...

sabk

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

حالا ما یه دوباری هم قرآن خوندیم طوری نیست یعنی شما ممکنه از زندگی خصوصی من بیخبر و بی اطلاع اصلا باشی مگه بیکار باشی یه ضبط صوتی چیزی همراهتون تو خونه مون جامونده باشه چیزی وگرنه میدونی اصلا من اون دفعه که گفتم رفتم پیش بابابزرگم و ایشون درمورد آیت الله صافی گلپایگانی و مرجعیت و مجتهدین و اینا صحبت می کرد من می گفتم حالا شایدعمدا اصلا میگه و من که توی این فکرا و خط ها نیستم اصلا میدونی؟ هر کی تحقیق میکنه و در مورد مذهب مینویسه که مذهبی قرارش نمیدن و متعهد و متقید نه اینطور نیست اینا هم که می نویسم اول یه نوع مرضی هست که عادتا دارم و یه نوع بازیگوشی و میخوام که دعام کنند و حالم خوب بشه هم احساس سبکی میکردم قبلا چیزخور شدم و دنبال همون خوشی هام یعنی خودم بهره مند میشم اگه بدن وگرنه دنبال خط امامت و ولایت نه که نیستم تو خطش و فکرو مکرم و زندگیم رو هدر ندادم براش.زندگیمو  مثل یه آخوند روحانی پاش نزاشتم بشینم 3 ساعت کتاب بخونم تحقیق کنم بیام برای شما بگویم نه بابا ساده گرفتم متن رو و اینو هم شاید براتون جالب باشه که بدانید تحت اینکه بر معلومات اضافه شده درست ولی تحت مسولیت و بار و سنگیمیش رو از دوشم خیلی عالی بچه ها برداشتند و خودمم خودم رو به خلی زدم وگرنه می پرستیدنم و از چند سال قبل بار سایتی و محتوایی وبلاگ بر دوشم سبکتر شده و آزادترم و دستم بازه که بنویسم چیزی رو و بدون فکر میگم و کاری به عقوبات ندارم دیگه وگرنه اگه دستم رو بازتر از این هم میزاشتند کلی بدوبیرا به اینایی که استادند در معرفت میگرفتم که اینا ذره ای ابهت شون اصلا نگاه انگار رقابت ظاهری افتاده در پشت سر علمای بزرگ اسلام الان استادانی هستند که چیزند خیلی خرند و به نام اینا اصلا انگار رقابته معلوم هستا و خلاصه انگار خدا گفته این بهتره و کمی بخوایم ضایعشون بکنیم انگار اسلام در خطر می افته و جو خیلی بد رقابتی بود که من شکستمش تا اون حدی که برآورده شد از دستم که آقا ما که دشمنی با کسان اهل حوزه نداریم که مثلا این چیزا رو میگیم میگیم شما دو تا حدیث بیشتر میدونی ما دو تا فضا  بیشتر باز میکتیم کنار هم نمیخوایم که به رخ بکشیم همو و این به رخ کشیدن نمیدونم سیستمش از کجا پیدا شده بود ومن موفق شدم بالاخره شکستش بدم یا نه نمی دونم ول پرستش خیلی بده که منو بپرستن فلان استادو بپرستن و اگه به دیوانگی نزنیم اصلا روزی که نازل نمیشه هیچ بدم میشه.خلاصه اینم موردی که بود که میتونستم در آینده اگر میخواستی ببینی که دستم و فکرم بازتر بود چه میکردم البته دوستان خیلی کمک کردند وقوی هستند حالا شک داشتم که اینا ارتباطشون تا چخ حد قوی است با ما می بینم که مثالا من مینویسم خواب در خواندن دیدم اینا حتی خواب من رو میدونن و عوضش میکنند و میگن از پیش خدا ؟ خودشون ؟ کی ؟ کدوم استاد ؟ که خواب افراد بی علم و  عمل رو دیده ام و این متن رو که عووض میکنن در متن من و نوشته هام خوب من سوال میکنم که این چه طوری خواب من و از خواب من با خبر بوده حالا من حوصله م نشد یانفهمیدم یا صلاح ندونستم یا ساده گرفتم که ننوشتم ولی براشون اهمیت داره تعریف نمی کنم بیشتر در حدود مشرف به تعجب گیرم که راستی با کیا تعرفم و دارم قت و اعصابشون رو خرد می کنم با کارام و چرا چیز نمیگن و راهنمایی بیشترم نمیکنند اگه قدرت دستشونه نمیگم قدرت دستشون نیست میگم مردم جاشون گذاشتند و بیکار و اینا کردند که ما جوونا ظهور کنیم...چون می دونی مثلا عارف این زمان نه حافظ اصولا شاید مثلا نقشی داره در جهادش که حافظ شعر میگفته دیگه زمان شعر تموم شد شاید حافظ و کارگر این زمان داره نقشی در ساختن یک فیلم جهاد عرصه اش تغییر کرده حالا پس من نمیگم کار منه کار کار گروهیه حالا شما  در نظر بگیر یه وبلاگی چندنفر دست دادند تو دست هم تا ساخته بشه حالا یکی مینویسه و روشن میشه از عالم غیب تا عالم های ظهور دیگه یه فیلم که نمیشه بحث کرد که توش چند نفر مخلند و کار کارگروهی است و یه عده دیده نمیشند و گول پولو میخوریم و میبینیم و برای مثلا شاید پول جمع شدیم اصلا در یه فیلم مثلا که این بده نمیگیم خوب ولی شما در نظر بگیر یه روحانی این یکی از کارهای سختش ارشاده دیگران ومثل یه معتاد که کسانی رو جمع میکنه مثل خودش معتاد میکنه اینم مسولیت سنگینی دارد یه آخوند پس لازمه جهاد کنه و لازمه یعنی نمیشه گوشه گرفت مخصوصا جوانان که خودش رو عرضه بداره و نمایش بده که این هم خطرناکه و فرقه های گوناگون یعنی هرکدومشون یه استادی دارند حالا هر کی یه تبلیغی همه هم میخوان مخ بزنند مردم که معنویت مثلا بره بالا و نیاز دارند که مردم جمع بشن مخصوصا جوانانشون نیاز به حمایت دارند پس حق بدیم که سخت باشه در استادیت و عارفیت و اینا و عرفان کذب موجود و اصلا محدود کنیم به آخوند دین رو...

kaka

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

ینم چند تا آیه از سوره ی نبا که داشتم مطالعه می کردماینکه در آیه ی 28 می فرماید حال ایشان را که امیدی ندارند به روز حساب داشتم به خودم میگفتم این ریشه هست یا اصله یعنی اینی که امید نداره به روز حساب باعث شده گنهکاری و جهنم در پی داره این اولش بوده کارشون یا نه اینطور بوده که اصلا اصل موضوع همینه که اینا امید ندارند یعنی منظورمو رسوندم که میتونه خدا بگه گناه کردند ولی میگه امید ندارند به روزش حالا این امید نداشته باشند بدتره یا گناه بکنیم خوب معلومه گناه پس میتونه این نامیدی از خدا هم نیست همینکه باور نداریم و ناامیدیم و بزار اینطور بگم که در نظر نداریم روز پاسخ و حساب رو این خودش گناه هست و ریشه ی گناه اصلا که بریم جهنم یعنی اونی که بهشیته یه نشونش اینه که مثل من نیست که روز جزا رو فراموش کنه هر چیزی مثلا بگه هرکاری بکنه ترمز داره و اینا هست دیگه هم تو قرآن هم نمونه ش که میترسند اینا از اون روز و هرکاری دست نمیزنن  و نمیکنن و اینا خیال که نیست...و اینکه می اینی یارو عرق خورده مسته حالا هر عرقی به هوش نیست قرص بش میدن اصلا حالا که احساس ترس داره حالا بماند که خدا نگفته ایمان به من ندارند روز حساب رو جدا گذاشته از خودش و خودش رو نشون نداده در ایمان این بماند این چون روز حساب روز سختیه حالا عرق خورده با گچ و قرص این حس ترسش رو میگیرند که راحت باشه و ادامه حالا بده یا نه که دکتر امروزی کار نداره این نباید افسرده بشه حالا خیلی دلشون بسوزنه نباید یعنی باید عقیده اش نسبت به دنیای اینا و روان پزشکان عوض بشه حق نداری احساس ترس کنی اگه گناه کردی در این سیستم مغزتو میشورند شایدتم اگه مثل ما اذیت کنی کسی رو و گناه کردی زورت نمیرسه وبلاگ میزنی همه رو دیونه و چه میدونخم در به در خوته که کاری نداریم اینو میگیم که یارو گناه کرده ها ولی مهم نیست برای خدا این برای همه سر میزنه ولی یاد قیامته روزه هست میترسه حساب و کتاب رو داره این مشکلی نداره از نظر روانی بلکه بهشتی هست گرچه گنه کرده ولی جهنم میکنن روزگار جد و آبادشو آسفالت آقا...

hospital

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۳ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
  1. إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ

  2. وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ

  3. وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ

  4. وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ

  5. وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ

  6. وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ

  7. وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ

  8. وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ

  9. بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ

  10. وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ

  11. وَإِذَا السَّمَاء کُشِطَتْ

  12. وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ

  13. وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ

  14. عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ

  15. فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ

  16. الْجَوَارِ الْکُنَّسِ

  17. وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ

  18. وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

  19. إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ

  20. ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ

  21. مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ

  22. وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ

  23. وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ

  24. وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ

  25. وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ

  26. فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ

  27. إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ

  28. لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ

  29. وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ

    ------------------------------------------------------------------------
  30. به به یعنی چه چه البته شاید باید از این سوره ها بترسیم و نه به به و چه چه ولی وقتی زمونه مونگولانه است چی میخوای بگی.یعنی تو فیس بوک دنبال اخبار که چه شده فضولیش هم گل.اعصاب مصاب هم نداریم یعنی خدا نیومده بگه عراق توش چی شد سوریه توش چی شد اومده میگه اذا و ادا و اذا این ادا هاجنبه ی اخباریش هم بررسی کنیم یا نکنیم آقا آرامش میده از دربه دری و گمراهی که فراخی بافتیم هیچ اعصابمون هم خورد که چه داره میشه و ما نمی دونیم یا چه جنگهایی خوب چه طوری خودمون رو گول بزنیم و فضول نباشیم تو اخبار خوب خدا داره از خبرهایی که مهمتره و چیز تره توضیح میده آرامشم که گفتیم داره که دیگه نمیخواد به واسطه ی آرامشی خوندنش دربه در اخباری باشیم ...اخبار میشنویم تو اینترنت و فیس بوک و چه میدونم تی وی و اذهان آلوده ولی کاری از دستمونم بر نمیاد و اینجاست مشکل ولی اخباری روو میشنویم در این سوره ها که مهم تره واقعه اش شاید که اومده در قرآن و یه اذا (ی) خواستی است  و یه زمان خاصی است و میخونی و آرومت میکنه از دوروبرت از چنگال طاغوت...درحالیکه نم دونم چند درصد اخبار برای ما نه که نیست به دردمون نمیخورد که تلوزیون میگه و خیلی هم خولند اینا جون اینا فکر میکنن یه تجمعی رو که تو ایران شده بی بی سی پخش میکنه مام باید تو اروپا هر تجمعی و اعتراضشون رو به متراقب و مترادف کارشون پخش کنیم اصلا همینکه گروهی رو پخش میکنند از مردم اروپا نه تنها در ذهن بچه نمیاد که اونجا حق نمیگن و حکومت فساده میگه چه کاره خوبی هم میکنن که ما نمی تونیم در ایران کنیم مثلا قیمت شیر رفته بالا چه قدر آزادند حالا شبکه ی ایران میخواد این خبر بی ربط به ما رو پخش کنه که بگه اینا هم مشکلات خاص خودشون رو دارند مثل ما ایرانی ها  ولی یه چیز دیگری نشان داده میشه اقلم خوبی هاشون رو نشون بدید تا بفهمیم ایران اسلامی تر خدایی تر و چیزتره دیگه مریض.خلاصه 90% اخبار هم به درد ما نمیخورد و نجات بخش نیست ولی این آیه ها نه.

rarin

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خوب داشتیم قرآن میخوندیم طبق برنامه به یه نکته ای رسیدم که تا حالا که هنوزم فکرش میکنم باز نمیشه برام این آیه از سوره ی قصص رو شما توجهی بنماید البته نمیخوام علمی اش کنم میخوام همینطوری باز کنم که توجه کنیم بش وگرنه تفسیر هست حسش نیست که برم.

فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ

موسى براى (گوسفندان) آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکى بر من فرستى، به آن نیازمندم!»

خوب داشتم میخوندم آیه رو و کاری هم نداشتم تا رسیدم به کلمه  ی فقیر!!! این آخرش چه طور شده موسی(ع) میگه فقیر اگر احتیاچ بود میگفت محتاچ این دلم میخواد بفمم که این زبان کیه و چه حسی داشته ایشون که زیر درخت رفته و گفته من فقیرم به آن چه از خیر نازل کنی اول چه خیری در کاربوده شما برید بخونید رفته گوسفندان دو دوختر و یه پیرمردی رو آب داده خوب آیا منظورش به این کار خیر بوده که کرده؟ حالا که کرده چرا میگه من محتاج و فقیرم به اینکارا!!! چه حسی داشته آیا احساس مثلا نزدیکی به خدا کرده این کلمه ی فقیر رو چرا به کار برده استغفرالله این معنای شهوت آلود که نداشته که اگه دخترها بیان با من ازدواج کنند من خوشحال میشم و محتاج میشم بهشون و فقیری میشم در اون حالت نه این کار خوبی که کرده انگار شاید برای اون کارش و تفکراتی مخدوش که پس از قتل و دربه دری ایشون بوده یه کاری کرده که جلب توجه خدا شده و میگه من خدا نیاز داشتم که از اینکارا بکنم که حالم خوب بشه و کار مردم رو راه بندازم.شاید اینطوری بوده ولی باز چه حسی داشته که گفته فقیر به جاش 100 تا کلمه میتونسبه بگه آخه شما فقیر رو در نظر بگیر پیامبری هست که فقیر بوده باشه!!! بعد تو دعاهام ما میگیم ای خدا فقیرتیم اینم فقیریش برای خداونده حالا چه طور شده بوده و چه حالی داشته که میگه برای هر خیر و نیکی که بر من بفرستی من محتاجم من فقیرم که رفعش کنم یعنی خودمم لازمم میشه یعنی راهی هست که اینطوری باز میشه دلم یعنی اینطوری آرومم میکنه نه مثل سیگارا!

غشممش

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

یه مسئله ای که ترجی میدم فرار کنم ازش و ننوشتم یعنی یادم رفت در پست قبل اینکه آقا خودمون رو به اهل بیت عرضه بداریم با گفنگویی با صحبتی با کلامی حرف بزنیم بهشون و این دستو العمل آیت الله قاضی(ره) بزرگ به فرزندش بود که هر روز خودت رو به امام علی (ع) مثلا عرضه دار ولی من اینکار نمیکنم یا  نمیکردم جون میترسم و یه نوع نفاق وکج روی و پلیدی هست در کارم و خودم میخوام خودم باشم و بگم تا اون ها و وقتی گناه سرزده رخ بده خدایی نکرده تنها بشم یه فکری به دربه دریم میکنم و یه صحبتی کوتاه حتی یه جمله میکنند راهگشا و یه طوریه انگار حس مزاحمت می کنم نمیتونم توسل کنم بهشون  و روم نمیشه انگار انتظار پاسخ داشتنشون رو(به خاطر ناپاکیم) یه نوع مزامت و تجسس و یه نوع فضولی و تحمیل می دونم ترجیح  میدم سرم تو کار خودم باشه تا 5 دقیقه با  امام زمان با حضرت اباالفضل صحبت کنیم انگار یه وقت خوشی باید در کار باشه یه زمان مشخص به اوج رسیدن انگار در محضظر نیستم و سگی دور افتاده ام که حق نداره نگاه کنه به مقامشون چه در نظر بگیره چه صحبت کنهه مثلا اصطلاح کثافت اهل البیت شما فکر کردی از کجا لقب بر من نهاده شد و چه گناههی مگه مرتکب شدم.مثال میزنیم وگرنه اینا غلطه اگه توبه راست راسکی باشه در بازه و موقع پرورش اندام و عرض اندامه.نه که اشتباهی رخ بده بعدا تازه بفهمی که مردم مثلا ازت میترسند خوب بده این ترس همین یه جمله شد پست قبل که دارن میترسند.

oila

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

دنبال جمله ای از امام زمان داشتم میگشتم که کامله یا نه اینی که توی ذهنم بود این بود که می فرمایند که: ما در حق دوستان خود کوتاهی نمی کنیم بعد می خواستم (حالا جمله ی واقعی شو میگویم جملشون رو) بعد دنبال فقط حق بودم که آیا ما حق داریم و شک داشتم در اونی که توی ذهنمه و خلاصه کار نداشته باشیم اینکه این جمله یعنی چه یعنی خدایی نکرده امام زمان فقط کارش پول باشه به ما یا مثلا چیز دیگری که ما را فراموش نمی کنند نه یعنی شما هر جایی بررسی داری پشتیبانی می شی اگه دوست امام زمان باشی یعنی بالاخره درک میشی یعنی امام زمان مستقیما هم نباشه یارانی دارد اینطور نیست که به بینهایت جلو برسی یار باش درک میشی و چه برسه یاری حتی اگه دشمنا قطار قطار بریزن روی سرمون که دیگه حالا همون جمله ی خودشون رو طی نامه ای بگوییم که این دیگه کامله و بازتر میشه بحث و کلمه حق شما درش نیست در جمله شون چون واقعا حقی نداریم...: و امام زمان (عج) حق دارد بر سر ما: آخه داشتم فیلم امام زمان؟ نه کلاه قرمزی و پسر خاله رو میدیدم که این جمله هه بعدش خورد به سرم... خلاصه:

قسمتی از نامه ی امام زمان (عج) به دانشمند بزرگ شیعه، شیخ مفید را با هم می خوانیم: ما از احوال شما باخبر هستیم و هیچ چیزی از اوضاع بر ما پوشیده نیست . ما در رسیدگی به کار شما کوتاهی نمی کنیم . یاد شما را از خاطر نبرده ایم، اگر ما ، شما را فراموش می کردم ، دشواری ها و مصیبت ها بر شما سرازیر می شد و دشمنان ، شما را ریشه کن می کردند.