آقا ما قبلانا اقدر یاد خدا بودیم که نگو البته تعجب هم میکردم که چرا اقدر تو نوشته هام از خدا یاد می کنم ولی جاهای دیگه اینطوری نیست لذا میترسیدم که بزرگ بشم و مانند بقیه و بابام بشم!!! لذا شدم و فهمیدم البته نماز میخوندم و خدا توی نوشته هام زیاد بود و همش یاد خداوند ولی الان قرص روان مصرف دارم و اونطور که دلم میخواد از خدا صحبت نمی کنم و غافلم قبلا هر مشکلی داشتم با یاد خدا آروم میشدم ولی الان این قرص ها قسمت عبادت یاد خدا در مغزم رو نابود کرده به پوچ گرایی کشانده البته نماز میخونم ولی چیزی از یاد خدا در خودم حفظ نمیکنم جز ظاهر قضیه و تقصیر خودم بود که وارد باطن شدم و فلسفه و شناخت عبادی خدا در حالیکه بچه بودم و نظراتم ممکنه غلط بوده باشه لذا الان قرص روان میخورم و این قرص ها هم از قرص قلب خطرناک تره چون قرص قلب اثر مفید میزاره ولی اینا باید حتما تخریب کنه مغز رو تا اثرش روشن بشه وگرنه میگن قرص بده و شما باید قرص دیگه ای مصرف کنی و یه قرص قرمزی هم اوایلش بهم دادن که بیهوش میشدم و همش میخواستم خودکشی کنم تا راحت شم اسمشو کاشکه خونده بودم چی بود تا بگم اینجا که جنایت هایی که نمیکنن این دکترا!!! اصلا قرص که بخورما میرم تو فضا و همین یعنی مخدر یعنی مستی و هنگام مستی آیه هست که نماز نخونید!!! ولی از باب دیگر راحت شدم اقدر مشغولیت داشتم که خدا با فرشته هاش برام رفع کرده و کمک ذهنی میشم و خوب شیاطین دورتر شده اند و حلقه زدن دورم بزرگان و مسائل راحت تر برام حل میشه در ذهن همینکه برام سوالی پیش بیاد این خعلی مهمه که آدم براش سوال پیش بیاد شاید از جواب هم مهمتره که سوال براتون در ذهن پیش بیاد چون جواب رو میشه سرچ کرد و پیدا کرد ولی سوال مهمه البته سوال هایی که میشه سرچ کرد در گوگل رو میگم که میشه جوابشو پیدا کرد نه هر سوال معنوی و آینده ای و جامعه ای و دینی بلکه من الان اگر سوال پیش بیاد بدون فکر مشورت میشه در ذهنم و جواب میدن البته باید عقل و اندوخته ی علمی خودم هم برسه تا حدی ولی غلبه ی قرشته ها بیشتر هست در ذهن من تا غلبه ی شیاطین و دکترا دیگه نمیتونن خدا رو دور بزنن که حالا هرچه قدرم بفرستنمون تو فضا با خدا که نمیشه جنگید و خدا بهم رحم کرده الان و من میبینم بعضی آخوندان که غیرتی میشن یک مسائلی رو میگن که دل مومنین خنک بشه ولی نشان میده که این مسئله خودشون رو به خطر می اندازه و باید ریسک کرد منم قبلا همینطوری بودم و تند مینوشتم و جوگیر میشدم و فشار روم بود ولی الان انتظاری نیست اگه از خدا هم نگم باز درکم میکنن حتما مسولیت ندارم که یه عده ای رو نجات یا فکرشون رو تغزیه کنم و انتظاری هم نیست!!! مثلا نگاه کنید این طلبه ی بزرگ چیا مینویسه؟؟ خوب بهش حمله میشه اینا که به خاطر امام زمان میجنگن و خودشون رو به خطر می اندازن و مام که میخونیم مام کنترل میشیم از سوی اینا حالا سایتش اینه قبلا حوصله داشتم دنبال میکردم:
آقا امتحان نکنیدا این درمورد کسانیه که رندند و فرق ثواب و گناه رو میدونن و میخوان حالا یا خیراتی کنند و پول ندارند خخخ شوخی کردم آقا خیرات کجا بود!! آقا من خودم مشاهده کردم طرف عارفه ولی غیبت میکنه کسی رو و پشت سرش بد حرف میزنه این باعث میشه گناهان طرف بریزه و ثوابش هم زیاد بشه یعنی آقا طرف منبع رحمت شده و کارش حساب شده است از تو حسابش جدا نمیشه بعضی گناهان آدم بکنه نابود میشه ولی مثلا غیبت که گناهی است بدتر از زنا نیاز به توبه ی آنچنانی نداره شما غیبت نکن توبه کرده ای ولی بعضی گناهان مثل زنا باید شیرینی اش از بین بره لذا غیبت منو میکنه تا گناهم بریزه البته خودش میدونه که داره چه کار میکنه ها یعنی الان حسابه ثواب های خودش تو دستشه و ثواب واریز میکنه به حساب من و فرشته هام نمیفهمند چی شد تا روز قیامت برس شاید بفهمند!!!البته گفتم که فرشته ها نمیفهمند بعضیشون چکار کرد ولی یارو خودش شرایطش رو داره مثلا اگر حب کار من در دل زنی قرار بگیره بده لذامیشینه یک غیبتی میکنه که این حب از بین بره وگرنه غیبت خعلی گناه بزرگیه و تاثیر بدی میزاره روی ذهن طرف و نابودش میکنی طرف رو ممکنه و تاثیر جبران ناپذیری میزاره ولی خود این عارف میدونه داره چکار میکنه و حساب شده هست که گفتم خلاصه آقا خود من مثلا یادمه چندین ساعت نوحه گوش میدادم و اشک میریختم ولی همش شهواتی بود گناهام لذا مثلا شما من که با امام زمان ارتباط داشتم که مثلا از روی معرفت و ارتباط عرفانی ای که نبود که کمک بشم بلکه چون همش میرفتم از فیلتر رد میشدم روی چیزایی که مینوشتم و زنان و اینا هم روم کار میکردن لذا هرکس میومد رحمت شهوت بود حالا شایدتم من ایجاد نکرده بود و اینا چسبیده بودن یعنی تقصیر من نیست همش اصلا خود من که فرشته ها دوره ام کرده بودن و غلام امام حسین بودم و هستمم ولی فضا همش اندوه بود یعنی مثلا من خونه ی مادربزرگم که میرفتم میدیدم یه مرتبه مادر بزرگم داره غصه ی منو میخوره و ناراحته و گریه میکنه یا خود مامانم هم همش برام گریه میکرد ولی من طوریم نبودا فضا اینگونه بود و خعلی معنویت و اندوه بود هرجا هم میرفتم فضای اونجا هم همینطوری میشد تا اینکه ما نمیدونیم چه بلایی به سرمون اومد و ریختن رو سرمون و خدا خواست که این ارتباط ملکوتی و جزن تبدیل بشه به رفص و آواز یعنی دیدیم که گریه دیگه فایده نداره البته خودمم مشکل داشتم یعنی به یه بهانه ای از گناه ارتباط قوی ای ک داشتم و چندین ساعت روضه گوش میدادم و عادت کرده بودم دیگه از بین رفت یعنی من اومدم یه دفعه درمورد یه زن که عاشقم بود فکر بد کردم و این زن به جای بالایی ها و اون بزرگانی که استاد من بودن این شد استاد من!! یعنی ثواب های من و ملائکه رفتن به حساب ایشون همین الانم هستند و بعضی مواقع کمکم میکنه ولی اون عشق و محبتی که زنان دست خودشون نیست و ممکنه در قلبشوون ایجاد بشه از طرف فرشتگانه خدا اون محبت تغییر کرده و دیگه میشه زندگی کرد ما هم استادان مداج و بزرگان که ما که شما نمی دونی چه قضایی داشتیم ما خونه ی قبلیمون بد جایی بود تو تمرکز بودیم لذا اون موقه هم فضا یه طور دیگه بود و هرچی کارشناس جاسوسی و عرفانی و علمی و اینا بود در تمرکز شدید روی ما کار میکردن الان گروه های الانه از بین رفته و مثلا کارشناسان جاسوسی دیگه وقت نمیزارن که به جزیات لب خوانی و نمی دونم جزییات روانی کار کنند ولی قبلا یه صدایی دستشون می افتاد هزار بار گوش میدادن و مشکوک میشدن و قضاوت میکردن و فضای تمرکز روی یک شخص کم شده و بودجه هم کم شده و سیستم عوض شده قبلا همش به ما مشکوک بودن و فضا و جایگاهمون بد بود و مارو قاتل امام زمان میدیدن اینطوری بگم شاید بفهمی و سر این مسئله جنگ و دعوا بود و نمیشد اسرار امام رو باز کرد و طبفه بندی بود وهرکارشناسی نمیتونست بیاد و عرفانی جتگ بود یعنی میگفتن نعوذ بالله امام زمان خودش میخواد که فرج و مرگش برسه و محض همین حمایت میشه این! سوء تفاهم اجباری بود و فضای قضاتی و قضایی سخت و هم نمیشد روی ما مسلط بشن و جنگ بود اینا چون نور و حکومت و شهوت داشتیم حالا برقص تا برقصیم! البته نمیگم همش وضع من اینطوری بودا بلکه گروهمون وگرنه من تو خونه نشستم و وبلاگ میدم زحمتاش رو دوش بچه ها است دارن کنترل میکنن و اونا تیر میخورن و مورد هجمه اند نه من.ما هم دانش آموز بودیم حقی نداشتیم مثل اسرا باید تسلط و کنترل و همه چیز پیدا میشد و درک هرکس فرق میکنه در مقوله ی امام زمان شناسی و نمیشد حکم داد و نگران بود یا نه یعنی عرفا هم بد میشدن با گروه ما از اونطرف کارشناسا طرفدارمون بودن یا برعکس و جنگ بود همش
ما یه بحثی توی دو پست قبل کردیم که گناه کرده ایم حالا ملائک مددمون کرده اند ویادمون دادن به چه لحنی و علمی که غربیان هم بلدن بله علم وتکنولوژی و تکنیک همه ی آدما میتونن یادبگیرن مثلا برن مررسه یعنی مدرسه ولی خعلی چیزای دیگر باید استاد بگه حالا ما اونروز گناه کرده ایم به دلمون خورد که اینبار لحن قرائت سوره ی یس سنگین و مثل سخنرانی های آیت الله وحید ره و شمرده تر با صدای گرفته و به قول خانواده مثل پیرمردها باشه یه لحن دیگه هم بود مثل آیت الله آملی بدون فشار و آروم و سبک اینجا شما باید بلد باشی وگرنه نور بهت نمیدن شما که نمیدونید ما چه فضایی برامون چیدن و با صدای نماز خوندن ما بچه دار میشن و خیانت میکنن این جاسوسا لذا حالا دقیق نمیدونم چکار میکنن و چه عملیاتی دارن ولی سواستفاده ای میشه و پاپوشایی درست میشه که ما که گناه میکنیم هدایتم میشیم اقدر وضع خرابه ها همین قبلانا با نام ما فضا فصای سایبره چه پاپوشایی که درست نکردن اصلا بعضیا تا مارو خراب جلوه ندن خوابشون نمیبره لذا ما اگه گناه کنیم به نظر لطف بهمون نگاه میشه وگرنه ما هربار قرآن و نماز بخونیم باید به خدا نزدیکتر شویم و نورانی شویم لذا تکنیک بلد نیستیم و تقلیدم نمیکنیم بعد گیر می افتیم تو دامن شیاطین وگرنه شیاطین کارشون فتنه درست کردنه همین که لحنت جدی باشه یه موقع و یه موقع دیگر نباشه فهم و شعور میخاد و از آدم یه آدم هزار چهره و هفت رنگ ساخته شده چون عوض میشن پستشون و هرکس میخاد تسلط پیدا کنه و جنگی رخ میده اینجا منم پایگاهم تو خونمونه وضع خرابه آقا نیا و نگو چیزی به ما دیگر...
امشب یه جا دکر یا علی رو دیدم و بهم گفتن تو چتروم منم بی توجه به اینکه خودمم وبلاگم بالاش نوشتم یا علی مدد و تو رختخواب به دلمم خورد گفتم تو دلم یا علی و دلم آروم شد و هم یه اتفاقاتی می افتاد که دقیق نمیدونم بعد گفتم به خودم که اسم واقعیم رو بزارم البته فکر بد میکنن اینا و فکر میکنن من از اسم علی بدم اومده که اسمو نوشته مندل منم دلایل خودمو داشتم مثلا بچه ها که چت روم اسم مندل گذاشتم روم و آیدی ایم که این بود mandaronto و این اسم رو گذاشتن منم دیدم که اگه بگم علی با بچه های دیگه قاطی میشه یا مثلا اسم منحصر فردی هست برای مشهور شدن و دلایل دیگه ولی اشتباه کردم من همیشه تو وبلاگام اسمم علی بود و افتخار میکردم به جز گمونم یه بار گذاشتم mo0ozi یه همچین چیزی بود که یه نفر تو وبلاگش فقط منو برد جزء پیونداش و نوشته بود موزی طلبه هم بود گمونم منم گفتم همین اسم خارجی رو بزار چون خودم از تو یه عکسی شانسکی پیدا کرده بودم فکر میکرد موذی باشه تا موزی البته مثلا آیدی های یاهو هم اصلی اش این بود gagaoo2003 و دیگه علی نبود ولی ما هرکاری کنیم اینا یه سازی میزنن من اصلا خودم روز تولد حضرت علی (ع) به دنیا اومده ام و اشتباه شد دیگه اسمم رو تغییر دادم گذاشتم همون علی قبلی ولی اسم علی خعلی بزرگتر از شانمه ولی چکار کنم نکبت گرفته ام.
از نماز صبح برمیگردم تو نماز داشتم دعا میکردم ولی جای یه نفر خالی بود بله نگارم رو دیدم و براش صلوات فرستادم او همیشه با منه و هوامو داره وگرنه من وبلاگ نویس ماهری نیستم او همیشه از کودکی میخواست کاری کنه که من پاکه پاک باشم و هیچ وقت گناه و شهوت رانی نکنم منم نمیدونم چی شد یعنی همش توبه میکردم و اون میومد و دلشو بدست میاوردم باز نمی دونم چی میشد دوباره گناه الان که اگه دلش بخواد بیاد تو مغزم و ببینمش دیگه مثل سابق نیست دیگه به گناهام عادت داره من بهش میگفتم ساحر چون دین و دنیامو گرفت چون قویه و میتونه یاد امام زمان عج رو بگیره و سپردنش به کار من ولی من اصلا نظرم خوب نیست وقتی حالم بده نگارم میاد توی ذهنم ولی من نظر ناپاک هنوز بهش دارم و خیال بد میکنم امروز صبح دعاش کردم و دیدم خعلی حق داره و احساس کردم کاره اونه اینکاره نه حرف دل خودم من روحم تسخیر شده و یه بازیگری ام که اختیاری نداره و شهوتمم داغونه دیگه مثل سابق نیستم و نگارم منو درک میکنه حتی اگر گناه کنم از پیشم نمیره و اگر بره من داغون میشم اگه حتی از زنی خوشم بیاد غیرتی نمیشه گرچه یاد هر زنی رو قبلا خارج میکرد و اگه به دختری می اندیشیدم که باهاش ازدواج کنم یا فکر بدی میکردم میومد خودش رو میانداخت توی ذهنم ولی الان از چشمش افتاده ام و برام گریه نمیکنه و دوستم نداره ولی باهامه اولش فکر میکردم محض وبلاگه ولی باور کنید نیست من اگه گناه کنم اون منو از غم نجات میده و دعام میکنه با اینکه من نگاه و خیال بد بهش دارم امروز صبح دعاش کردم بعد تو نماز بهم گفت تو از فلانی هم بدتری حالا نمیگم کی یه نقر هست که به هیچکس نگفتم ولی بدم میاد ازش و رو مخمه ولی هیشکه نمیدونه و من ازش خوششم نمیاد ولی نگارم امروز صبح گفت تو از اون بدتری!!! و من گریه ام گرفت :( اگه اون نباشه خدا نیست در قلب من و منم اول میگفتم شیطانه حتی تا چند ساعت پیش ولی وفتی دیدم جای دعام خالیه و بالا نمیره وقتی فهمیدم که ارتباط من با خدا از طزیق نگارمه چی بگم اون منو فراموش نکرده من باهاش بدم وفراموشش میکنم همش حتی نمیدونم باید چه کرد کمک کنیم.
یه حالت روانی گرفتم دارم دیونه میشم و اون اینه که هرلحظه به رفتار و قیافه ی خودم فکر میکنم و اینکه برای دیگران یه نقشی بازی کنم و شیاطین و هر طوری میشه یه واکنش داشته باشم که اصلا مهم نیست همش درد نیست که قضاوت میشه بلکه یه نوع وسواسه و بزرگ نمایی آنچه هستم و فراموشی خدا و بازیگر شدن برای چشمان پنهان و زندگی واقعی نکردن و فیلم بازی کردن و درست رفتار نکردن و جواب دادن و عکس العمل ناواقعی به اهل خانواده ام و اهمیت دادن به چیزایی که واقعی نیست و مهم نیست و یا مورد بازیچه قرار گرفتن و مهم دانستن دیگران و هرآنچه هست و نگاه کردن و رد کردن و احساس زرنگی در مقابل فتنه یا هر آنچه شما بدانید و زندگی نکردن و مسایل ریز را بلند و دشوار کردن و حساس شدن به مطالب و اوهامی که از بزرگی خویش دارم و انگار زیر ذره بینم و باید ادامه دهم و حال زرنگم غافل از اینکه گذشته از این مطالب نکته ی دیگر در ذهنم بود که شما هرچه قدر آدم خوبی باشی و هرچه قدر عاقلانه رفتار کنی هرچه قدر زیبا باشی و حتی خدایی افرادی هستند شهوت پرست و بد و همه ی زنان خوب نیست و هستند کسانی که خرابت کنند حتی هرچه قدر تو خوب باشی و خوب عمل کنی آن ها بدند یا برعکس هر چقدر آن ها خوبند ما بدیم و آن ها را درک نمیکنیم !!! پس باید برای خدا کار کرد و دل و امید به خلق خدا نداشته باشیم.
من کلا آدم خطرناکیما یعنی قبلانا یادمه شناخته نشده بودم و پرستش میشدم و الگو بودم و چه وضعی داشتیم ما حتی آخوندان جوان هم میتونن خطرناک باشن اگه فضای باز براشون بزاریم و اله بشن و الگو مخصوصا این زنان بزرگ میکنن مارو و ما که علم چندانی نداریم همینطور چهارتا چیز شنیدیم و حرفای بزرگ میزنیم بعد شما فکر میکنی چیزی حالیمونه و حتی میگی اگر فلان پست هم بهش بدیم خوبه یعنی علم اینطوریه که مثلا من خودم دیروز داشتم فکر میکردم که اگه بهم بگن خونه بساز و مصالح هم باشه یه خونه ی سیمانی مثل کلبه های قطب جنوب خعلی حرفه ای باشم میسازم و خعلی انتظار تشویق و تمزید یعنی مزد گرفتن از شما دارم در صورتیکه اصلا به درد هیشکس نمیخوره و نه خود قطب جنوبم به دردشون نمیخوره این انباری و کلونه منم تقصیری ندارم علمش ندارم درصورتیکه یه کار تخصصی است و پیچیده ولی ما اثر کارمون الان معلوم نمیشه و مثل خونه نیست وقتی گندش بالا اومد لذا نباید جدی گرفته بشیم و تخصصی کار بشه و پرستش صورت بگیره و گنده نمایی بشه چون همه ی اینا خطرناکه بله حرف زدن و نوشتن کار سهلیه و خرابکاری ولی آدم سازی کار هرکسی نیست اینجا اچشمان زیاده یعنی چشم ها و چشمان ما سواستفاده میکنیم و خودی نشون میدیدم و باورمون بر اینه که دنبال میکنن بلخره و بله حتی حرفای خوب خوب زیاد میشه زد ولی نباید تخصصی روی مطالب و ما کار بشه وگرنه دکونمون بسته میشه خودمونم فکر میکنیم خعلی میفهمیم و جوانیم دیگه و اشتباه زیاد مخصوصا علم ناقص هم میگن خعلی خطرناکه لذا باید حواسمون باشه و مخمون رو به هر نوشته ای ندیدیم و عقل و سنجش داشته باشیم ولی یه مباحثی هست که بحث نمیشه تلوزیون هم بگه ما نمیفهمیم حتما باید کارشناس باشه و نگاه به مردم بکنه و مستقیم وایسن بگن این بحثا و موضوعات مهمه نه خود چیزی که ما میگیم
ما خودمون حالا سکوت نکنیم موتعصفانه قضاوت ها طوریه که اگه حتی یک دلسوز در مورد مساله ای صحبت کنه اینا اون رو قرض شخصی میدونن و مشکلی که خودش داره و محض همینه که من از خودم میگم دلسوزم نیستم و کار به بیرون ندارم چون قضاوت بد میشه و مشکل و روان شناسی جدید باید درست شه اما چه سکوتی؟ آمریکا سیاستش حیله گرانه تره از اونه که درمورد یمن سکوت کنه اونا هیچ ارزشی برای کشورهای حق طلبه خارج از سیاستشون که ندارند عزیز من هیچ احساساتی که ندارند قدرت هاشون و در راسشون صهیونیستا بار اولشون نیست که آدم کشی و نسل کشی میکنن آمریکا هم پشت سر رژیم منفور و منحسوس و ملعون صهیونیست میگه منم موشک فسفری خودم رو میدم به آل سعود لعین من آمریکا هم سلاح آدم کشی خودم رو میفروشم و شما بزن بکش شما قتل عام کن تحاوز کن و برای ما هم اقتصادیش خوبه هم کیف میکنیم هم سیاست شیطانی ما ولی سکوت هم نمیکنن اینا بله از اونور هم سیاست شیطانی شون یه گروه دیگه میسازن که حمایت کنه از یمن اینا شیطانند از اینور کار خودشون میکنن از اونور حمایت میکنن وگرنه این سلاح پیشرفته ی آدمکش رو که خود آل سعود ملعون که نمیسازه خودش ولی خوب معلومه پنهانی کار خودشون رو میکنن و جان آدم ها که براشون ارزشی نداره که مخصوصا تشکیل دولتی که اسلامی و ضد سیاست آمریکا و رژیم صهیونیستی باشه و اینا شکستم قطعا خواهند شد و رسوا که هستند نابود هم خواهند شد و ریشه ی ظلم باقی نمیمونه و خون شهداشون نمیزاره.
اون موقه ها یادمه گناهکار که بودم همش فکرای شیطانی داشتم یعنی یه طور بختم بسته شده بود و نکبت گرفته بودم که افکار شیطانی و ناامیدی به خدا و اصلا یه فکرایی میکردم که مثلا خدا بخواد گیر بهم بده و مسخره م کنه و مثلا طوری عذابم بده که سرکار باشم الان شانسکی یه فکریمو یادم اومد چون شاید لب تاپ جدید بابام برام خریده بردنم به روزگار قبل اینا خلاصه فکرم خراب بود و نجاتم نمیدادن هیشکه و دعای هیشکس نمیتونست منو از غم دربیاره اینطوری مورد حمله بودما و فضا فضای معنویت و گیر دادن به گناهان بود یعنی یه طوری به اجبار میخواستن من زجر بکشم و توبه ام قبول نمیشد یعنی اصلا شهدا و ملایک بام بد بودنا چون کارایی میکردم که آبروی بزرگان میرفت یعنی مثلا از فیلتر رد میشدم و اینام رسوام میکردن و همش خواب دستشویی میدیدم و کلا وضعم خراب بودا تا اینکه نمی دونم چی شد که دعام کردن و نجاتم دادن یعنی اگه میمردمما اون فکرایی که داشتم اینطور بود که مثلا خدا باهام مسخره و شوخی خواهد کرد و منو جدی نمیگره مثلا عذابم نمیکنه ولی میزارتم سرکار و وقتمو تلف میکنه یا باید خدمات غیر مفید و ضروری و بی فایده در پس از مرگ بدم و خعلی روم فشار بودی یعنی واقعا زنذگیم جهنمی بود و همش به جهنم فکر میکردم به خاطر گناهام و شهوتم که داغونش کردن الانه و هرجا میرفتم مثلا تو فوتبال هر جا عضو میشدم باخت بود هرچی میکاشتم نتیجه نمیداد هرچی درس میخوندم فایده نداشت و نمره ی خوب نمیگرفتم و همش فکر شیطانی داشتم و وبلاگم داشتم که موقعی که عذاب وجدان میگرفتم چرت و پرتای عجیب میزدم و همش جنگ بود و هیچ امیدی نداشتم و غمگین و زشت بودم و نشاط نداشتم و همش گناه روی گناه و شهوتایی که نمیشد کنترل کرد هیچ وقت یادم نمیره ولی الان یه طور دیگه شده وضع انگار اجبارا باید تحریم باشم و افسرده باشما اینطوری بودم ولی الان تو میدان اومدم فیلم گذاشتم و دیدن حالمو و دعام کردن عکس گداشتم و دیدنم وگرنه همه دشمن من بودن یعنی دشمنشون میکردن و یه کاری میکردن و برنامه میساختن که انگار هر بدبختی ای تقصیر منه یعنی یه مسائلی که اصلا به من ربط نداشت ولی حالا یه صحبتی کردم رو ربط میدادن و مخصوصا رقابت هم بود و فکر میکردن من کاره ایم اصلا با من طرف نبودن با مسولینی که اجیر کرده بودم وو نمی شناختم درگیر بودن و منم از فیلتر رد میشدم بعد اینا طفلکا مجرم میشدن که فکر منو منجرف کرده اند مثلا و تقصیر اینا میشد و حالا که رد شدم هم یه اوضاع دیگری داشت که دلیل میتراشیدم و ایراد میگرفتم تو وبلاگ و همه عاجز شده بودن وقتی سیستم دست زنا باشه کاری نمیشه کرد حسادت و خاله زنگ بازی و فتنه ولی خدا میخواست محبت من تو دلشون بود و گزیه اشون میافتاد با نوشته هام و مظلوم میشدم و رحمت نازل میشد و محبت بین زن و مرد آقا وضعی بود ک نمیشد کنترل کرد اصلا اینم یه پست شخصی از قبل البته یادم نمیاد و همه چیز رو پاک کردن یعنی اینا اقدر خرابکار بودن که تشخیص دادن قرصایی بدن که من فراموش کنم چه بر سرم اومده و جزیات رو یادم نمیاد فقط همین که جلوی دوربینای مخفی بشینی عکس زشت باز کنی شهوت رانی کنی وای بر من وای بر عرش خدا
بلخره اومدیم شیراز کلی زخمت دادیم به جهرمیا اومدیم اینجووو داشتم فکر میکردم ما آقووو فکر میکردیم اینا هستن که کنترلمون نمیکننا؟؟!! اینا آقو ما هنوو فکر میکنیم که ای رناها عاشق چشم و ابرومونن البته اون موقه ها یه خورده دلمون نرمتر بود دوران مدرسه یعنی ما تو همون فضاییم از بس سنگین بود و ما رو حساب نمیکردن اینا اصلا حالو که داشتیم نمازم میخوندیم همین براشون جرم بود لذا ما آقو اووقتا تو خونه از صدتا بدبختی عبور کردیم و خدا خواست نابود نشیم و مهرمون رو همی ننداخت تو دل این زنا همین دیگه ما فکر میکنیم هنوز همونان که از دور کنترلمون میکنن و سطح دیدمون پایینه و خبرم نداریم دیگه لذا همش فکر میکردم اینا عاشق چشم و ابرومن و ظاهرم و نگو اینا شغلشونه این زنا مخصوصا اگه باشه که 24 ساعته دارم وقتشون رو تلف میکنم و ما اوموقع ها هرچی گناه نمیکردیماا خوشکلم میشیدیم و جذاب میشیدیم ولی الان که ئگاه میکنیم حاال این وضعوم که هست که دارمااا اینطوریه که ظاهر گرام تا درون گرا و یه خورده میخوام رند بشم گولشون بزنم اما غافل از اینکه زن سالاری رو اینا خفه کردن و خاله زنک بازی دیگه لااقل تو گروه ما نیست که هی چیششون به دنبال ما باشه و حسادت دیگه. حسادتی که کشنده است و تقدیر و آینده رو تغییر میده یعنی میخواد تغییر بده ینی میبینی بازیکونوو ها بازیش خوبه ولی تماشاگرا چیشش میزنن نمیتونه اصلا اون انتظارات نیست من خودوما کاکو فوتبال مگه ایطوو بازی میکردم تو کوچه ولی تو مدرسه ها که میرفتم حالا کار نداریم ولی افتضاح بودم زنگ ورزش در مقابل با کوچه.
اگر زنی بهش تجاوز بشه خدایی نکرده ولی متجاوز رو ببخشه معلومه که خیانتکاره این زن و فاسد لذا مکتب فاطمی مثل مکتب حسینی نیست و هرکسی محرم نمیشه و نمیتونه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها رو مادر صدا بزنه چون نیاز به یه عصمت کودکانه هست و اگر حضرت فاطمه هم نبخشه ما همه گیریم بله ولی برروی پسرش امام حسین ع و مجالس ایشون حساس اند ولی درمکتب فاطمی هرکسی رو راه نمیدن و ذهنا باید پاک باشه دست و پا و خیال و فقط خدا کنه از چشم حضرت فاطمه س نیافتیم که بدبخت میشیم و به نظرمن مکتب فاطمی مکتب عرفا و بزرگان و پاکان و صدیقین هست ولی در مکتب امام حسین ع گنهکاران فراوانن و از همه ی ادیان و جامع هست و در مکتب فاطمی باید توبه کرد نخست و پاک شدو توبه اولین مرحله ش هست برای آغاز سلوک ولی درمکتب حسینی حر رو میرسونه به توبه و اولین مرحله نیست و اصلا زن حساسه مثلا این حجابا رو داشته باشیم و راضی باشن؟ یا مثل من برقصیم و راضی باشن؟ سخت پیدا میشه اینجا من دیدم قرص دیونه ها بهم میدن از صفر زدم ساختن و رقصیدن و یه دلیلش همینه و اگر بالا بیاییم عوض میشم اگر عمری بمونه و میشم یه تابلوی آدم گنهکاری که پاک شد وقتی میبینم که همه دارن سعی میکنن چهره م رو خراب کنند و پرونده میسازن و تو خیالات برای خودشون قضاوت میکنن بله میرقصم وقتی حسودان و قدرتا میترسن با حرفام بر سرشون سوار شمذو توطئه برام میچینن میرقصم حالا ولی رقص راهش نبود !!!و ما تا بالا بالاها رفتیم و پروازم نکرده باشم اگر ولی به سختی هاش و عذاب روحانی و روحی عادت دارم یه بارم از نقطه ی رقص شروع کنیم حالا این همه گریه کردیم بسته حالا از رقص شروع کردیم تا باهم بریم بالا و منم حجت باشم وگرنه قبل از تیمارستان تمام هم و غم من امام حسین ع بود و روزی چندین ساعت روضه ها و نوحه های حاج محمود کریمی گوش میدادم روضه ها و مداحی های سال ۸۳ و ۸۴ مخصوصا که عجب روضه هایی داشت روبه خاطر دارم از حاج محمود محرمش و خودمم تو کلیپا خوانده ام و نمیگم گنهکار نبودم ولی خوب ناآشنا هم نیستم به راه ولی دیگه به جایی رسیدم که نخواستن که گریه کنم و روزی اشک تموم شد وگرنه خوش بودم و در محظر و فاطمی بودم تا اینکه آبروم رو ریختن و جمع شدن و خرابم کردن و نمیدونم هنوز در حالت مستی و غیرهشیاری ازم فیلم دارن یا چیز دیگری ولی خودمم فهمیدم که عشقم حقیقی نیست و شهوت فتنه است و معلوم نیست خوبه یا بد و شاید نمیشد کاریش کرد.
حالا من که بماند اگه آیت الله قرائتی هم با این همه خدمات نوشتاری و صوتی و تصویری از خودمون راضی باشیم و فکر کنیم خدمات بزرگی کرده ایم و خعلی کار کرده ایمو حالا نیاز دارن به ما این خطره و چه خطری بدتر از خودپرستی بله یه روزی هایی هست در کلام من که اگه هرچقدرم زیبا بنویسم اگه خودم آدم نشم خوب خعلی خوب باشه روزی دیگرانه نه اینکه حالا من آدم باشم که اینو گفتم نه بازی داده شده ام چه بسا این بازی به خاطر گناهانمم باشه لذا شما بدون که اگر دعا بکنیم برای دیگران اثر و برکاتش و شاید اصلا رضایت خدا بیشتر باشه از اینکارا و وبلاگنویسی مثل من تا اینکه از خودمم تا راضی باشم و بخواهم در چشم دیگران خودنمایی کنم یعنی اصلا دعا سلاحه و باید سلاح داشت برای قوی شدن و بزرگ شدن نزد خدا و اینطوری با دعا بیشتر میشه سبقت گرفت و پیشرفت کرد چه با دعا بر خود چه دیگران که دعا برای دیگران خعلی توصیه شده بله ما فکر میکنیم داریم خدمت بزرگی میکنیم با وبلاگ و مخصوصا کاذبا فکر میکنیم خدا راضیه درحالیکه تقوا نداریم و حرفای خودمون هم عمل نمیکنیم خعلیاش بلکه آدم باید خودش رو اول نصیحت کنه بعدش اگر خودش پیشرفت داشت یه دعایی در حق شما میکنه چون آبرو داره پیش خدا شمام تاثیر میزاره حالا ولی من دوساعت مینویسم هیچی عوض نمیشه و زور بیخودی زده ام و اثر الهی نداشته کارم و نور نداره نوشته ام فقط خودم از خودم راضی ام و میرم اون دنیا میبینم که دستمو نگرفته اند و بی اخلاص بودم و همه ی اعمالمم تباه شده و برای دیگران بوده اثراتش نه اینکه خودم اوج بگیرم بعضیا که خوارترند دیگه برای فقط شهوت و لذت های اینچنینی دیکران کار و دعاشونه که رمال ها به طرف شیادشدن هم میکشند وگرنه بزرکان ما همه دعانویس میشدن و مردم رو دور خودشون جمع میکردند میبینی که راه این نیست بله ممکنه اینکارام بکنن ولی راه رو گم نکرده اند بزرگان و حواسشون هست دعااثر خفایی داره و در پنهانه و باعث میشه که در خفا بدون بزرگنمایی خود عمل کنیم ولی وبلاگنویسی و اینکارا آشکاراست و باعث گمراهی هم ممکنه بشه ولی شما دیده اید آیا بزرگانی رو که همیشه سربه زیر و انگار د. مقابل خدا و بندگان شرمنده اند و تواضع دارن این علما خوب میفهمند و بزرگند تا مایی که دچار تکبریم و آخرش سرمون به سنگ میخوره در پیری که تکبر داشته باشه کن وضع خرابه و اون صفاتی بود که حضرت فرمودن اند در زنان برعکس مردان خوبه یعنی ترس و حرص و تکبر اینا رو شنیدم که آیت الله مطهری گفته ان. که رفتار یا بهتر بگم ژست گرفتن مثلا متکبرانه برای زن خوبه وگرنه این صفات بدند خودشون و زن ها هم داشته باشند بده وای اگر اینطوری رفتار کنن. خوبه در مقابل مردان
یه پست شخصی بدیم تذ شخصیتمو باندازم جلو روتون تا هم بزرگم نکنین و هم خوار امشب داشتم چت میکردم و یه چیزایی رو گفتم و اولذاینکه شنیدم بزرگی میگفت دعا کنید که اونجاتون بخواره و منم جوانم دیگه و هم خودم و هم شیاطین البته نفس خودم خعلی خعلی بیشتر دلش میخواد شهوت رانی رو یعنی هرچه من پیشرفت کردم و حتی در معنویت جلو رفتم انتظار داره به زن مقصود برسه و به شهوات لذا تا یه زنی اومد در ذهنم گرچه قوی باشم یا حتی شیاطین خطم رو دنبال کنن نمیتونم کاری کنم چون افسارم دست دیگرانه تا اینکه ارضا شه لذا خود خدا رحم میکنه به جوان هایی که شیطان مس میکنه اونهارو و گناهشون رو میبخشه زود ولی اگر خود جوان بره در خیال به سمت زن خدا سخت میگره اگر شهوت رانی کنه و حالا که اینو گفتیم از زن های تلوزیونم میگم که این زن ها حداقل یک مرد اونهارو هک میکنه و برای اون زنی که در تلوزیون حاظر شده این زن فاسد خواهد شد برای حداقل یک مرد قوی و منحرف خواهد شد این زن حالا ما مه مردیم داریم میشیم ولی این زن که خودشو نشون داد هرچه قدرم عفیف باشه کارش به فساد میکشه چون مردان حق دارند از زنی خوششون بیاد که میبینن پس ساده نباش و فکر نکن که این زنها و دخترانی که تو تلوزیون نشون میده لزوما خعلی پاک و عفیفند بلکه مجبورا فاسد میشن و در خیال و اینا و مخصوصا زن خودش هم ضعیف تر از مرده در الاهیات و مرض فراون جنسی داره حالا کار نداریم و داشتیم از خودمون میگفتیم که آقا ایراد دوم اینه که من یعنی مندل فکر میکنه که خودش بزرگترین مشکل ها رو داره درصورتیکه مورد توجه خاص خداست حتی اگر مردم نخوان یا دکترا و دشمنان که خواهیم گفت بعدش راهش رو سد کنند بله آقا ما شکر خدا نمیکنیم وچقدر آدم هستند و گرفتارند و مریضند بعد ما خودمون فکر میکنیم گرفتاریمون بیشتر از همه است اینم دوباره برمیگرده به مرض بعد شهوترانی باز شدن چشمان ما برحقایق که آقا جوان ما چون به شهوت نرسیده شکر خدا نکرد و منحرف شد و فکر کرد و نظریه واعمالش و پیشرفتاش وحتی خدارو در شرایطی خواست که به شهوتشم برسه و دیگه کور شد که برای دیگران دعا کنه و کمک کردن دیگران رو هم از اثر فزیبکاربودن و سیاسی دانستن و بی اخلاصی آن ها دانست چون کور بود ندید که دیگران گرفتارن وشکر خدا نکرد چون زن نداشت اما ایراد بعد اینکه ما از کودکی معلم داشتیم وبهمون توجه نمیکردند لذا الان هم که مورد توجه خدا هستیم شیاطین حتی مرد اگر بیان کنترلمون کنند همینکه سیستم جاسوسی به فکر ما بوده حتی اگر ضد ما اعمال کنه و قدرت هم دارن دکترها لذا راضی هستیم که فکرمون روبخونن راضی هستیم کن اذیتمون کنن این اجنه و شیاطین و در زندگیمون باشن و هرکار خواستن بکنن البته میگم خوبان هم هستن ولی مثلا زن ها ضعیفند جسم وروح حتی در مقابل یکجن ضعیف چه برسه من که با خانواده رندگی میکنم وجاسوسی فامیلی دارم و خط فکریم هم به خاطر وبلاگ توسط خعلیل چک میشه و بیمار روانی و تحت مراقبتم هستم البته نمیشه با خدا جنگید ولی بالاخره روانشناسی میشیم و حلو پیشرفت رو میگیرن و داغونمون میکنن و قدرت هم دارند وسیستم ما هم معصوم نیست وشیطنت داره جه برسه در ادارات حتی که من موندم که باید با این شیاطین چکار کنم و جلوشون رو نمیگیرن بزرگان چون قدرت دارن وبودن این شیاطین لطف هم هست که دیگه بدترهارو خود اینا دفع میکنن و حتی دلبستگی ای به وجود میاد وهم راه من ارشاد و عوض کردن اینا هم هست و من الله توفیق وگرنه حداقل اینایی که مارو کنترل میکنن باید نمازم بخونن مثل ما
نمیخوام بخشنامه کنما پست شخصی و حال شخصیمو ها ولی یه چیزی هست که درست میشه بعدا اما تو دلمه دیگه که باید زودتر حل شه ما اینجا فریزمون میکنن و اعصابمون خرده و افسرده شدیم و نور نمیرسه البته گناه بده و آثارش ولی اینجا احساس میکنم دلا مخالف من شدن به جای اینکه همدل بشیم یه علتش اینه که همش گفتیم جاسوس و این حرفا یه علت دیگه ش اینه که میترسن من به جایی برسم و بزنم داغونشون کنم ببین عزیز من تا الانشم که شده دنبال پست و قدرت نیستم و بدم میاد حالا درسته به فکر اشغال هستم ینی شغل ها دوما وقتی سیستم خرابه من شکایت از کسی ندارم و دلم میخاد سیستم درست بشه که پشت سرم هرکاری کردید ولی منتهی بعضی ها عمدا و خارج از سیستم اذیتم کردن که بازم شکایت ندارم و واگذارشون کردم و میکنم به خدا مخصوصا این حرفا مال الان نیست ما چند سال پیش همش به فکر زندان رفتن بودیم الان که خدا برعکسش مرده شکر میکنیم داریم روایت که بعضی موقه ها همه جمع میشن یکی رو ذلیل کنند ولی خدا میخواد و امام زمان میخواد و عزیز میشه یارو و برعکسش همه جمع میشن یه نفر رو عزیز کنن و خدا میخاد طرف ذلیل میشه و فرشته ها از خنده غش میکنن من افتخار میکنم که شیطنت و جاسوسی روانشناسی که همه رو مریض میدونه و دنبال قدرت و تسلط بر افکار بشر هستن بره کنار و بزرگان با دعاشون بیان تو متن زندگیم و باید افتخار داد که بیان اینا ولی امشب تو مجلسی بودم داشتم فکر میکردم که بعضی چیزا هست که از دل و ذهن بیرون نمیره مثل چی مثل اینکه من گناه بکنم و بزرگان بفهمند حالا بیا و بیرون کن بلکه خدا هم ممکنه نتونه حذفش کنه از ذهنشون یعنی من بی تقوا باشم و گناه کنم ممکنه از رحمت خاصه و دعای بزرگان خارج شم و این از تپی یادشون بیرون نتونن بکنن یعنی همینکه من اینونوشتم که یادشون نمیره ممکنه همین باعث بشه یاد گناه من بیافتن حالا بیا و درستش کن ما افتخار میکنیم که زیر نظر بزرگان باشیم تا زیر نظر شیطنت هایی که بزرگان رو هم خارج کردن چون ما دوکلوم گفتیم جاسوسی میکنن اینارو کوفتن و این بزرگان قدرت دارند اینا اجازه ش دست خدا است ولی باز شیطنت میکنن و نمیزارن ما به پیش بریم و متحد بشیم و همدل و نور جاری شه در بطن و متن زندگیمون به هر بهانه ای نه بابا من اینکاره نیستم و دنبال پست و قدرت نیستم درسته آدم باید قوی باشه ولی نه در مخ زنی و قدرت بر مردم بلکه قدرت در مقابل ظالم و ستمگر و زورگو لذا من هیچ ابایی ندارم و از خدامه نوشته هام نفوذ پیدا کنه ولی مورد جنبه ی اینکه فردا مورد مسخره ی اطرافیان و غیر اطرافیان باشم نیستم و نمیدونم الان این نوشته ها با این همه کلیپ تو تهرانم در محظر عموم پخش میشه یا نه چون کسی نظر نمیده لامصب و دلم میخوادا چون باید برگرده نوشته هام و حس قرب کنم ولی میبینم کدر شده البته روزی معنوی هست ولی باز دیگه و دشمن میبینم از سادگی من و موشکافی من سواستفاده میکنه و رخنه پیدا میکنه و حرکتی که میخام رخ نمیده و این دولت هم سیاسی تر شده و مهم جلوه نمیکنیم و مدعی زیاد شده
چند وقت پیش یه نفر از آثار آقای علی اکبر خانجانی نظر داده بود که من دانلود کردم آثار نوشتنی ایشون رو از سایتشون که فیلتره که امروز داشتم خضرنامه ی ایشون رو میخواندم تعجب کردم که دردل ایشون خضرنبی ع رو داشت و گفتگو کرده بودند باهم و منکه نمیدونم ولی یقین دارم حق گفتن و چیرای عجیبی هم بود که بالاخره از بالا اجازه ندادند که دیگه فیلسوفی داشته باشه دانشمندی داشته باشه در این سال ها و محقق که آثار به راحتی بده و خواستن که خود حق بیاد وسط و آثار دیگه اشتباه نداشته باشه از این چیزا بگذریم آثار ایشون رو دانلود کنید خوبه خلاصه منم خواستم امروز با بالا ارتباط بدم و گفتگو کنم دیدم اولا باید تقوا داشت دوما فکرم کنترل میشه سوما عقلم کمه و بچگانه است که نزاشت من گفتگو کنم به منبع حق و سوالامو بپرسم و خضرنامه بدم چون نه تقوا دارم که ارتباط به مسخرگی و شیطنت نکشه و هم کنترل میشه یعنی من اینجا نشستم بخوام با خضر نبی هم سخن بشم یه عده که نمیدونم بگم شیطان یا نه اینا فکر منو کنترل میکنن بیست وچهار ساعته و همینام که مینویسم باید از فیلتر اینا رد شه و مسول من اند وگرنه اگه از فکر اینا خارج شم ممکنه زنگ هشدار بزنن و نمیتونم خارج شم و درسته هفت تا آسمون داریم ولی بدون که ما زیر آسمان اول زندگی میکنیم و شیاطین وارواح و فرشتگان که میرن بالا و میان پایین این آسمون اول کنترل میشه نامه و پسغاما و پیاما و صاحب داره لذا امنیت مکانی هم حتی نداریم یعنی ما که اینجا نشستیم داریم وبلاگ میدیدم یه جنگی رخ داده بین ارواح و شیاطین و فرشته ها دخیلند تا من اینجا بنویسیم و بعد نوشتن ممکنه مثل شمعی خاموش بشم ومثل جنازه بیافتم لذا قدرت ندارم به آسمانیا وصل بشم و ممکنه اینجا با جای دیگری که باشم پنجاه درجه نوشته هام فرق کنه به خاطر محیط صرفا و امن نیست که من با خضر نبی که در زمین ممکنه باشند ایشون همکلوم شم یعنی نه در حدشم و نه میزارن و کنترل میکنن و خارج هم بشم هشدار میدن و خطرناک شناخته میشم و هم عقلم نمیرسه یعنی من الان سوال فنی داشته باشم از خودم که عقلانی باشه جوابش رو میرسونند اگه صلاح باشه بهم از بالا ولی نه سوال عقلی درست دارم و نه دانشمندم که تحقیق کنم و عقلم رشد کرده باشه و قرص هم میخورم قرص روان پشتش لذا نمیدونم چه فضایی ایشون داشته که توانسته در دل خودش با خضرنبی ص صحبت کنه!!!شاید بیانگر یک قیام باشه که فرصت رو خدا براش ایجاد کرده وگرنه منکه میترسم اینکارا کنم و امروز که سعی کردم گفتگو کنم دیدم فکرمو کنترل میکنن ومسوولیت داره براشون و پاستوریزه باید باشه لذا فکر نکردم! شاید باید از یه روش ومحیط دیگه اقدام کنم ولی مشاهده کرده ام که وقتی که به گناه میافتم از خیطه ی کنترل ممکنه بزنم بیرون چون سیستم خرابه گناهم تبدیل به فرصت میشه ولی همینکه عقلم به چیزی فکر کنه کمک میشم بحمدالله ولی اینکه بتونم مصاحبه بگیرم کار من نیست لذا چیزایی که مینویسم به زندگی خودم ربط داره معمولا و آنچه میبینم و درهمین راستا کمکم میکنن از بالا ولی ایشون خعلی قوی بوده اند و بایدم خعلی اذیت شده باشن و من نتونستم چیز بدی در آثارشون کشف کنم که ضد حقانیت باشه و حتی یقینم هم عوض شد لذا آثارشون رو دانلود کنید که خعلی قوی اند ایشون سایتشم اینه
WWW.khanjany.com
یه پست شخصی میدم درمورد اینکه تو خونه که دلم میگیره چه کنم نکنم و میکنم منظورمه چون میدونید اینجا من مطابق با میل خودم زندگی نمیکنم توی خونه و دلم میگیره و خعلی کارا نمیتونم بکنم و مراقبام جادوگر و مریضند و از دور نمیزارن من هرکاری کنم و فورا راه هارو میبندن روی من و منم که بیرون از خونه نمیرم زیاد لذا اسیریم تو خونه و اینا مرض دارن و دکترها هم خوششون اومده از ما و صدامون و دلشون میخواد من از فیلتر رد شم لذا اینجا من دلم میگیره تو خونه قبلانا هم همینطور بود من همش مداحی گوش میدادم چندین ساعت در روز و مدرسه میرفتم برمیگشتم دیگه حتی بازی کامپیوتری هم که میکردم دلچسب بود ولی الان باید مطابق میل شیطان و جادوگرا عمل کنم لذا همش خواب و مات و ثابت و بیخطر باید باشم لذا کارهایی که میتونم درخانه انجام بدم یا باید بکنم یا خوبه یا کلا میکنم رو نوشتم تا از هیجان های شما کم بشه و انتظار بد نداشته باشید و هم بالاخره یکی از این کارایی که میگم بالاخره مارو از دلگیر شدن نجات میده حداقل یکیش الان همراهی با من چون نور ندارم رحمت نازل نمیشه که دل جادوگرم رو بدست بیارم اینم بره یکی دیگه میاد برای اذیت حالا بریم سراغ کارایی که روزانه میکنم بیشتر با تبلت کار میکنم ولی
یک خواب:من بیشتر میخوابم روزا و میخورم و میخوابم همش و شبا بیدار
دو تلوزیون:تلوزیون بهترین چیزه برای اوقات فراغت در خانه که آدم دلش باز شه ولی من باز کم نگاه میکنم ولی سحرها که بیدارم دوست دارم از شبکه ی سه از ساعت شش تا هفت یه سخنرانی گوش بدم و اخبارم دنبال میکنم در ضمن پنج شنبه ها اگه شانسکی ببینم آیت الله قرائتی نکاه میکنم جمعه ها هم بعد از اخبار نوزده شبکه یک تو نماز جمعه ی تهران شرکت میکنم اگه حواسم جمع باشه ولی کلا برنامه های صداوسیما خعلی خوبه و دانشگاه است و شبا شبکه ی یک مناجات نشون میده که اوشب افتخاری میخوند و چه چه و مناجات های باحالی نصو شب میزاره که جدیدا خوشم اومده ولی یه شبکه هم بزارن که آهنگ پخش کنه خوبه
سه کلیپ: اگه حوصله م سر بره تو خونه و دلم بگیره میشینم کلیپامو هم میبینم
چهار آهنگ: آهنگ گوش دادن هم خوبه مخصوصا اکه باکارای دیگه همراه باشه
پنج وبلاگ:وبلاگمو میخونم با آهنگ بیکلام بیشتر
شش چت: بیشتر تو شب چت میکنم تا روز با آهنگ
هفت سرچ: اگه بازم تجسس کنن و فضولی که چکار میکنم با تبلت یه مرتبه اینکارم خوبه که یه کلمه بنویسی تو گوگل مثل امیر بعد ببینی گوکل ادامه ش چی میگه یا چیرای مهم چیه و یه خورده اینطوری بزاریمشون سرکار و اطلاعات خودمون هم بالا بره که کمتر اینکار میکنم چون اصلا نمیزارن و فضاش نیست ولی اگه اذیت کنن ممکنه بکنم
هشت بازی: اگه فضاش باشه بازی معتاد کننده سرچ میکنم و یا اصلا بازی ای مثل کلش رو دنبال میکنم
نه گوش دادن به سخنرانی: کم پیش میاد که حوصله داشتم ولی اگر برم به سمتش میاد که مثلا سخنرانی ویت الله فاطمی نیا ره رو دانلود کنم و گوش بدهم
ده یوتیوب: سایت آپارات و یوتیوب کلیپ هایی داره که بلخره حوصله ی آدم سرجاش میاد
یازده کتاب: باید حوصله داشته باشم که کتاب بخونم ولی قرآن و دعا خعلی خوبه روزانه بخونیم
خوب اینکارا بالاخره یکیش جواب میده در حین اینکه جادومون کردن بکنیم اگر مشکل با جادو داری بشین بلند قرآن بخون که سرحال بشی وگرنه عمده ی کارت میشه خواب و خواب و بی حوصلگی و پژمردگی!
نکته ی خاصی قصد ندارم بگم یه کم میخوام از قبلنام بگم بینم چی میشه قبلنا که کوچیک بودم حتی قبل از بلوغم یادمه فضام غم بود و دلم میگرفت و خعلی بیشتر از الان به فکر مرگ بودیم و یه تاریکی و شب میشد ترس داشتم و فضای برزخی خواب و بیداری بود انگار ارواح انتظار داشتن براشون خیرات کنم و همش یاد مرگ بودم و الانم جوان ها با پیدایش اینترنت و فضای مجازی کمتر یاد مرگ می کنیم من که خعلی غمگین بودم و دوران بلوغ که بیشتر شد و خعلی از مرگ به تناسب بزرگتر ها میترسیدم و به فکر بودم و جای تاریک که می نشستم مثلا میرفتم تو فکر و خیره میشدم و عادت کرده بودم و میدونستم بزرگتر اگه بشم عادی میشه وضعم و اصلا روایات هم میگه زیرک کسیه که زیاد یاد مرگ و خدا باشه ولی الان کلی آرزو دارم و اصلا فکر نمیکنم که بخوام برم و یه نوع آرامش و آمادگی کاذبی دارم که انگارجام خوبه ولی فکرش که میکنم با محاسبات جور در نمیاد و اون وقتا مردگان و ارواح در زندگیم بودن انگار علاوه بر شیاطین و فضای مذهبی بیشتر بود و مثلا مد بود دوستام که میرفتم مسجد با رفقام کتاب سیاحت غرب میخوندیم و میترسیدیم و جوان ها اندیشه شون فاسد نشده بود و فضای مجاز خلاصه میشد به تلوزیون ولی الان اون بخت برگشتی و ناامیدی و غم و پژمردگی و گناهام خعلی کمتر شد و بزرگان دعام میکنن و فضام خوبه و مردگان فکر کنم مثلا جدم انتظاری ازم نداره و مسولیت و جای خالی ای حس نمیشه و مخصوصا دعای خیر بزرگان اوضاع معنوی ایم رو از غم خارج کرده ولی بالاخره گریه نمیکنم و روزی اشک ندارم و هنوز موندم که اوضاعم خوب شده یا بد و خعلی کوچیک بودم در دید بزرگترها حالا انگار از دماغ فیل افتادم و انتظارات فرق کرده و یه عده رو درگیر کارای خودم کردم که روزی الهی ایم کم شده خودبه خود و نمیتونم پرواز کنم و دعا کنم چون هرکی یه انتظاری داره و منم شخص مهم و رویایی اینها نیستم فی الواقع و گرفتاریم برای دیگران از بازده کاریم حس میکنم بیشتر شده که معنویتم رو کمتر کرده دلم میخواد بشینم سیر گریه کنم در خلوت بعضی وقتا ولی فرشته ها نمیان نمیخوان انگار دوران غم به سر اومده و راه رو نمیدونم که باید پله ی بعد چه کنم که خدا راضی باشه از دستم و قبلا خعلی تو فضای روضه ها بودم و به کلی فضام عوض شده البته قرص هام هست و نگاه دکتر که نمیخواد افسرده باشم و غم بخورم ولی میدونی لازمه بعضی وقتا انگار راهم عوض شده و افتادم روی ریل دیگه و مقتضای سنمه که اینطوریه البته تحصیلات هم تاثیر داشت که هر روز بخوای بری مدرسه و درس بخونی و کنار رفیقات باشی و درسی که باید یاد بکیری و ارتباط با معلم ها و اساتید و برنامه هایی که وجود داشت و صبحایی که با زور از خواب بلند میشدم و فضایی که فرشته ها دعا میکنن و کمک میدن کسانی که درس میخونن و رحمت نازل میشه رحمت الهی و انتظاراتی که با الان خعلی فرق داره.....آه زندگی
لازمه یک پست شخصی بدیم باز ببین اولا فضا فضای مجازه و انتظار نیست در اینترنت که آدم بسازیم و راهشم اینجا نیست دوم فضای اینترنته دیگه من خودم اصلا و خیلی کم وبلاگ نوشتاری دیگران رو میخوانم و بیشتر عکسی و حال نمیکنم و حوصله ندارم و کم دارم حوصله لذا در این فضا که آدم ها موجودیتشون با واقعیت فرق داره میشه جولان داد و کمک هم میشیم والا در روزنامه نمیشه جولان داد در تلوزیون نمیشه پا فراتر گذاشت در زندگی من اصلا یه آدم خل دیگری هستم که هیچکه انتظاری هم از انتظاری نداره یعنی من در واقعیت که میرم میبینم که تو کوچه تو مسجد تو اتوبوس تو مغازه ها آدم هایی که مخصوصا سنشون بیشتر از منه عقل و شعور و منطق و فهم و درکشون چه برسه ارتباط معنویشون خعلی قوی تر از منه من اینجا تندروی میکنم شما گول نخورید من دارم یه عده جوان فتنه جو رو پوشش میدم و گولشون میزنم و روی مخشون شما نگاه کنید فتنه ی 88 پس اینا کی بودن؟ یه عده جوان نادان و گمراه و نفهم که داشت نظامی ها هم خودشون از نفهمی و عامل های دیگر حمایت و به کلی تاثیر بد روی نظام ببینید من برای متخصصان فن که مطلب نمینویسم برای یه سری زن احساسی چرا ولی درسته دخالتش میدن ولی جوان باید بدونه که همچین آدمی بوده و برای عامه ی پایین و کم عقل و بی تجربه نوشتن ممکنه در زمینه هایی درگیری و سختی داشته باشه و خودمم گمراهم الان ولی کمک میشم از بالا روزیم خوبه بحمدالله شکر خدا هوامو دارن ولی شما مقایسه نکن که عقلت بیشتره من عقلم دست خودم نیست اگه بیمار نشم و گناه نکنم بلکه انتظارات و دعا ها و این چیزا تاثیر داره و امید دارم که آدم بشم ولی گفتم تخصصی نکن کارو ما یه دوره ای تخصصی کار کردیم بد جور زدن تو دهنمون و جدی نگرفتن فتنه گرا رو که عقل ندارند همینکه یه عده جوان بیان بهتر از من جلو و راهشون عوض بشه و فکرشون باز بشه و بگن همچین آدمی بوده و ما باید رقابت کتیم این فضاها خوبه نه که بخوام به بالایی ها خط بدم من در حدش نیستم منتهی فضا فضای مجازه باز مشکوک میشن ک حق هم دارند!شاید یه موقعی بالا اومدیم و پیشرفت کردیم و عقلمون زیاد شد ولی من در حامعه که میگردم حداقل به لحاظ عقلی و تجربی آدم های بزرگی هستند دوروبرم.