سلام یکی از کارهایی که شیاطین روی ضمیرناخودآگاه ما میکنن تغییر روحیه است که روانشناسان فورا میفهمند یعنی اینا اذیت کردن هاشون طوریه که خودت عصبانی باشی و دقت نکنی و هوشیار نباشی و همینکه سلام نکنی به مردم یعنی برد همینکه دعوا و بددهنی کنی یعنی بردن شیطان البته افراد مختلف تسلط مختلفه دارند و اعمال ما هم نقش زیادی داره مثلا گناه اینا یه کاری میکنن امروز احوال پرسی با دوستت نکنی و جان و توانش رو نداری یا بی ادبی میکنی یا مثلا یه کاری میکنن که خودت نتونی بخندی و ناراحت باشی لذا خعلی بر روی روحیه و اعصاب ما تاثیر میزارند تا جایی که خودت با دستان خودت خودکشی کنی و بری جهنم!! و امید داشتن خعلی مهمه و اگه خودت خودتو ارضا کنی مانند اینه که خودکشی کردی و ناامید میشی و تا چند روز حالت بده لذا بر روی روحیه و انگیزه و تلاش و امید ما تاثیر میزارند اینها یه مرتبه حال نداری کتاب بخونی اصلا نمیتونی یا حال نداری تلوزیون تماشا کنی و حوصله ت نمیشه این کار شیطانه!! و نماز تاثیر زیادی بر روی روحیه ت داره دعا و قرآن همینطور و نمیشه که همش جادو باشیم و بخوابیم و ورزش نکنیم و تنبل و کسل باشیم!! لذا اینها بیشتر به روحت آسیب میزنن نه اینکه باهات بجنگن یه کار میکنن که از درون خودت بپاشی و انگیزه و امیدت رو از دست بدی نه اینکه آسیب فیزیکی بزنند بهت!!
اى کمیل، علم بهتر از مال است. علم تو را نگه مى دارد و تو باید مال را نگه دارى. مال به هزینه کردن کاسته مى شود و حال آنکه، از علم هر چه انفاق کنى، افزونتر شود و آنچه به مال پرورده شود با زوال مال زوال مى یابد
اى کمیل بن زیاد، شناخت فضیلت علم، رکنى از ارکان دین است که باید بدان گردن نهاد. به علم است که آدمى، تا هنگامى که زنده است به اطاعت پروردگارش پردازد و پس از مرگش نام نیک او بر جاى ماند. علم، حاکم است و مال، محکوم.
اى کمیل، مرده اند آنان که گنجوران مال اند، هر چند، به ظاهر زنده اند، ولى عالمان تا جهان برپاى است برجاى اند. اجسادشان از میان مى رود، ولى آثارشان در دلها موجود است.
سلام این یه قسمت دیگه از حکمت ۱۴۷ نهج البلاغه است یه نکته ای در آخرین سخنرانی که فعلا گوش دادم از آیت الله جوادی آملی پیدا کردم که نفهمیدم خوشحال باشم و ناراحت و خطریه که هنوز دچارش نشدم ببنید میفرماید علم تو را نگه میدارد و تو باید مال رو نگه داری ببنید اگر دنبال علم بریم و عالم بشیم خدا آبرومون رو حفظ میکنه و سلامتی بهمون میده مثلا بیماری هایی که آبرو میبره یا فساد اخلاقی وفساد مالی و اینا دچار نمیشیم اگر دنبال علم بریم مثلا بعضیا تو خودشون جیش میکنن و خودشونو نگه نمیدارن خدا حفظت میکنه اگه عالم بشی و بهت رحم میکنه که پیر شدی و اینا به بیماری هایی که ذلیل بشی و آبروت بره دچار نشی ولی اگه دنبال مال و پول بری اینطور نیست دیگه و میفرماید کسی که مال جمع میکنه مرده متحرکه تا موقعی که بمیره ولی عالم همیشه زنده است و مال رو اگه ببخشی کم میشه ولی علم رو اگه به دیگران یاد بدی علمت بیشتر میشه و با علمه که حرف خدا رو گوش میدیم ما وگرنه مال اندوزی باعث میشه طغیان و سرپیچی کنیم از خدا ولی هر چی علممون بیشتر شه خدارو بیشتر بندگی میکنیم و مال برای کسی کار میکنه که علم داره گرچه عالم مال نداشته باشه ولی کل مالها و کم و زیاد شدن قیمت ها دست عالمه و کارهاش یهو یه بحث میکنه رهبری قیمت نفت پایین بالا میشه!! و ما که از گشنگی نمیمیریم اگه مال جمع نکنیم ولی اگر دنبال علم بریم خدا خودش نگه میداره مارو مثلا بیماری سرطان نمیگیریم که بخاد کلی پول خرج کنیم که آیا خوب بشیم یا نه!!
بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانى انباشته است، اى کاش کسانى را مى یافتم که مى توانستند آن را بیاموزند آرى تیز هوشانى مى یابم امّا مورد اعتماد نمى باشند، دین را وسیله دنیا قرار داده، و با نعمت هاى خدا بر بندگان، و با برهان هاى الهى بر دوستان خدا فخر مى فروشند. یا گروهى که تسلیم حاملان حق مى باشند امّا ژرف اندیشى لازم را در شناخت حقیقت ندارند، که با اوّلین شبهه اى، شک و تردید در دلشان ریشه مى زند پس نه آنها، و نه اینها، سزاوار آموختن دانش هاى فراوان من نمى باشند. یا فرد دیگرى که سخت در پى لذّت بوده، و اختیار خود را به شهوت داده است، یا آن که در ثروت اندوزى حرص مى ورزد، هیچ کدام از آنان نمى توانند از دین پاسدارى کنند، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند، و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش مى میرد.
سلام خب این قسمتی از حکمت ۱۴۷ از نهج البلاغه هست که راستش حسرتش بر دلم موند و من مدتیه دو سه روز که دوباره بعد از چند سال غفلت سخنرانی آیت الله جوادی آملی رو گوش میکنم و درس اخلاق ایشان که درمورد نهج البلاغه هست چون چند روزه جهرمم الان و روزه ندارم و قلیون میکشم لذا همینطور از سخنرانی های اخیر شروع کردم به سخنرانی های قبل و نکات زیاد بود ولی خلاصه فهمیدم امام علی به کمیل که رازدارش بوده میگه علما چهار دسته اند که هیچ کدومشون باهاشون حال نمیکنم و راز دار من نیستن و آقای جوادی همینجا رو که رسیدند و تفسیر نکردن و عربی شو خوندن در طی چند هفته و خعلی ناراحت شدم و هر چی میرم عقب تر باز پیدا نمیکنم و بر حسب مصلحت سکوت کردند و یه داغ دیگه هم که گذاشتن این بود که فرمودند دسته سوم خودش سه دسته است و توضیحی ندادند و اعصابم خورد شد و حسرتش رو دلم موند دسته سوم علمایی اند که از شهوت میگند و منم مدام تکنیک های شهوت رو خدمتتون عرض میکنم میخواستم توضیحی تفسیری چیزی بشنوم نشد لذا خودم همینطوری بحث کنم در حکمت ۱۴۷
گروه اول تیزهوشانی اند که ادعاشون میشه و امام علی اعتماد بهشون نداره و ممکنه حق بگن یا نه چون اینا دین رو وسیله پول دروردن قرار دادن مثلا میرن یوتیوب که پول میده کلیپ مذهبی میسازن و از دین میخان پول بسازند که امام علی اعتماد بهشون نداره و میخان با دین کلاس بزارن و پز بدن پیش مردم و فخر بفروشند دومین دسته گروهی اند که بزرگان دین رو قبول دارند ولی ساده اند و با اولین شبهه کل دین رو میبرند زیر سوال و ایمان و یقین ندارند بعد امام علی میگه این دو گروه که هیچی بدرد ما نمیخوره و من به عنوان شاگرد قبولشون نمیکنم بعد درمورد گروه سوم بحث میکنن که اینها اختیار خودشون رو به شهوت داده اند و همش دنبال لذت و عشق و حالند که توضیحی درموردشون ندادند زیاد و مسکوت موند ولی احتمالا میتونه شاگرد امام علی باشه و گروه چهارم هم عالمانی هستند که در پول و ثروت جمع کردن حرص میزنن و تا موقعی که پول باشه مثلا کار میکنن و بخش مادی رو در نظر دارند و چشمشون به اینه که پولشون زیاد میشه یا نه اگه زیاد میشه تبلیغ دین میکنند بعد میفرماید این چهار گروه پاسدار دین نیستند و محرم اسرار نیستند که من بهشون توجه ویژه داشته باشم و بیشتر اینها حیواناتی هستند که علف میخورند و علمشون نابود میشه با مرگشون یعنی اینا عالمند و نظریه دارند و به مردم درس میدن ولی اینطوریه خلاصه همونجای حساس که درمورد شهوت بود که همش من بحث میکنم در مورد شهوت آیت الله جوادی چیزی نگفتند و داغش تو سینه م موند شاید خعلی ها رسوا میشدند و باید بحث نشه جالبه گفتند دسته سوم خودش سه گروهه ولی دیگه ادامه ندادند!!!
سلام خب ما گفتیم تو خانه نوحه گوش بدیم و مداحی خوبی رو گوش میدیم اگر گریه و اشک داشتیم ماموران و کسانیکه باهاشون طرفیم از دوست و دشمن مشخص میشن و بستگی داره اشکمون میاد یا نه و دست خودمون نیست و خدا فضا و دوست ودشمن رو بهمون نشان میده و مثلا در مساجد و حسینیه ها و هیئت ها بیشتر گریه و اشک داریم چون اونجا شهدا هستن و دعامون میکنند و رحمت خدا نازل میشه و مامور ما هستن
خب در تماشا کردن زنها بر روی گوشی هم وضع همینه شما وقتی زنی رو میبینی که داره حال میکنه و در بغل مردی هست آیا خوشت میاد یا نه اگر تحریک میشی و خوشت میاد حتما اون ماموری که کنترلت میکنه عاشقته و یک زنی هست که دوستت داره ولی بعضی وقتا اصلا تحریک نمیشیم و از هیچ زنی خوشمون نمیاد لذا مارو نمیخان خب ما قبلا هم گفتیم اگر تحریک شدیم باید آب عشق که تمیز هست بریزیم نه اینکه ارضا بشیم خدایی نکرده و آب نجس بریزیم!!
سلام بعضی موقه ها هست که ما مداحی میزاریم حتی تو گوش با هندزفری که ظاهرا کسی نمیشنوه جز خودمون که بعضی وقتا گریه میکنیم و اشک داریم ولی ممکنه بعضی موقه ها سنگدل بشیم و بیخیال مصیبت میشیم ببینید این بستگی داره با کی طرفی و کی روت کار میکنه و مامورت هست و دلسوز برای شماست و دعات میکنه و نگرانته یا اصل دین رو قبول نداره و رحم نداره و بستگی داره چگونه بات رفتار کنن و قضاوتت کنن و چقدر برای اون مامور و جاسوس اهمیت داری و آیا حسوده و دنبال تخریب کردن من و شماست یا عاشقت هست و کمک میده تورو و فورا ما متوجه میشیم که براش اهمیت نداریم و دشمنی میکنه با ما و اینو خدا نشونت میده ولی اگر هیئت بری اونجا خود فضا نورانی و شهدا هستن و مومنان روح و زنده لذا بیشتر گریه میکنی و حالت خوب میشه!!
دوم آنکه، ایشان مریض شده بودند و اهل علم و عربها به دیدنشان آمده، و طى عیادت گفته بودند: «انشاءالله خوب مىشوید». ایشان در پاسخ فرموده بود:
الموت والحیاة من عوارض البدن و السّوج سوادالوجه فىالآخرة؛
مرگ و زندگانى از عوارض بدن است؛ ولى مصیبت، سیاهرویی در آخرت است.
سلام این رو آیت الله بهجت ره از عجائب شیج انصاری نقل کرده بودند واقعا کی دغدغه قیامت داره از روسیاهی و گرفتاری و تشنگی و عذاب ابدی و قیامت میترسه و من خودم دغدغه م کلا دنیوی است و یه لحظه از قیامتم نمیترسم و تجسم نمیکنم و به فکر نیستم و کل حواسم و تمرکز حال کردن در دنیا و خوشبخت شدن و خوشگذرانی و حال کردن و نهایتا خدا سلامتی بده و پولام تموم نشه و بیمار نشم اصلا آدم مریض و بیمار که میبینم یاد خدا میافتم که آیا کار بدی کرده و آیا خدا خوار و ذلیلش کرده و انقدر نادانم!!! معاد خعلی مهمه جزء اصول دین هست حضرت علی میگه معاد رو چرا فراموش کردی؟! خدا وکیلی ما فراموش کردیم دنیای دیگری هست و آلوده شدیم و غرق در دنیا و من یادمه بچه بودم خعلی بیشتر به مرگ و اون دنیا فکر میکردم درسته الان آگاهیم بیشتر شده ولی نمیترسم دیگه و اشک نمیریزم و برام مهم نیست زندگی اخروی و حیوان و بیخیالم ولی بچه بودم از سایه خودمم میترسیدم حتی ترس جاهلانه داشتم و الکی میترسیدم از مرده ها و جسد و مرگ و عذاب قبر و اون دنیا ولی الان اصلا زیاد برام مهم نیست و نورانیت و پاکیتم رو از دست دادن اصلا فضا بیست سال پیش طوری معنوی بود که مردم و جوانها باور داشتند و انگار جو معنوی و نورانیت و شهدا و ترس از عذاب در جانمون بود که هرکاری نمیکردن جوانها ولی چون بعضی جوانها دیوانه شدن و وسواسی و سر به بیابان گذاشتن و یا گناهان و بی عفتی و بی دینی زیاد شد دیگه اعتقادات پایین اومد الان با اعتقادات و نماز و اهل بیت و مرگ و عذاب مردم شوخی میکنن و جوک میسازن و میخندن و شیاطین پیروز شدن قبلا یک فضای معنوی سنگین بر ما بود که خداترس بودیم ولی آهنگها زیاد شد و انحرافات و عبادت کم شد و نورانیت و معنویت نابود شد الان برای حس معنویت باید در مکان مذهبی جمع بشیم و شیطان نفوذ داره در ذاتمون که حتی بچه های معصوم به دین و معنویت رو نمیارن!! خلاصه ما معاد رو فراموش کردیم بعضیا که قوی اند مدام برای روز قیامت اشک میریزن و لاغر شدن و گوشه گیر و استخوان در گلو دارند ولی ما به فکر لذت بیشتر و حال کردن و پولدار شدن از هر راهی و امکانات در حالیکه اینا اصل نیست و میگذره و دغدغه و نگرانی های من همش دنیوی است و از بعد مرگم فقط اینو میدونم که اگر کاری بکنم باید جواب بدم دیگه هیچی و وله ولم نه اشکی برای خودم میریزم نه ترسی از عذاب قبر دارم نه چیزی جمع کردم برای اون دنیا نه کارام برای اون دنیاست و بیخیال شدم و دقیق حس میکنم که ارواح مومن داخل زندگیم دیگه نیستن با اون نورانیتی که باید داشته باشم!! و اینو یه بیخیالی جمعی و اجتماعی میدونم انگار اگر دغدغه و نورانیت داشته باشیم شناسایی میشیم و میکشند مارو یا آبرومون رو میبرن و جبهه میگرن برای ما شایدم جهنمی شدن اجتماعی باشه و میدونم همین نماز که میخونم خیلیا نمیخونن و خواب آمریکا رو میبینن شایدم رزق و روزی معنوی و رحمت الهی کم شده و افراد خاص فقط پنهانی وصلند و نفرین شدیم که نورانیت و زیبایی نیست!!
سلام خب من پنج تا سخنرانی از استاد شجاعی که دوستم پیشنهاد داد رو گوش دادم و نکات مهم و جالب توجه خعلی داشت که فعلا نتیجه خاصی برای شما نگرفتم که بخوام بگم بلکه میخام درمورد رحمت الهی این سخنرانی هایی که حق هست و درصد بالایی از سخنرانی از یقین و احادیث و تجربه شخصی فرد بزرگوار دین هست که گمراهی توش نیست بحث کنم یعنی من امروز یه خواب آرام رفتم بخاطر اینکه سخن رانی ایشان رو گوش داده بودم و به قول استاد: جانور فربه شود از راه نوش ...آدمی فربه شود از راه گوش.. لذا باید توجه بشه که فرشته ها و رحمت الهی در این سخنرانی بزرگان دین که درس اخلاق میدن هست و شیطانی که مدام وسوسه میکنه تیرش به سنگ میخوره حالا ایشالا اگه من جملات و احادیث استاد به یادم بیاد بعدا استفاده میکنم ولی میگم اگر یادداشت نکردم و نتیجه هم نگرفتم ولی مورد رحمت فرشته ها و خدا قرار میگیرم همینکه یه سخنرانی رو گوش دادم و حالم خوب میشه و شیاطین دور میشن و کلی امید و آرامش میگیرم لذا مداومت باید کرد تا یک سال به قول استاد برای یک مهارت از قول امام علی و باید تنبلی و بی حوصلگی رو بزاریم کنار که عامل همه بدبختی های ماست!!
سلام خب چندتا نکته در مورد تمرکز و وسواسیت شیطانی باز بگیم اولا چرا ما در طول روز که این همه وسوسه میشیم چرا حالا به فکر این نمیافتیم که دو تا سوره از قرآن و دو تا دعا بخونیم؟؟ ببین شیطان مدام مارو مشغول کرده و اگر با خودت گفتی یه ساعت دیگه یا الان برم سوره واقعه یا یس یا یک دعا رو بخونم حتما ارواح و فرشته ها به ذهنت انداختن و ما خعلی از کارهایی که میکنیم از یه عالمیه که به ذهنمون رسیده حالا اگه شرور باشیم مدام شیطان وسوسه کرده و بدی رو به ما القا کرده دومین نکته اینکه اگر ما گناه کنیم مخصوصا در بحث گناهان شهوت بعد افسارمون خود به خود دست شیاطین میافته و حتی احوالمون مثلا همش غم میخوریم بعد اگه شیطان خواست ناامیدمون میکنه و چیره میشه بر بدن و ذهن ما و تمام فکرمون رو و روحمون رو تسخیر میکنن و ناامید میشیم از خدا سومین نکته اینکه غذاها خعلی تاثیر دارن بر افکار و روح و جسم که باید بسم الله گفت موقع خوردن غذا و اگه درست و حسابی و از ته قلب الحمدلله هم بگی غذا لذیذ میشه در دهانت و خوشمزه میشه برات و کلا اینو میگم که جادو ها بخشبش توسط غذاهای ناپاک و یا ورد خوندن چیزی بهش دمیدن یا اصلا نجسند خب اینا که بخوری اگر بسم الله نگی شیطان وارد بدنمون میشه حتی غذاهای حرام و شبهه ناک که مال دزدی و اینا کلا آتیش هستن و حتما نجسی نیست بلکه از راه حرام هم وارد شده باشه خعلی تاثیرات بد میزاره مثلا حال نداری عبادت خدا بکنی!
سلام خب دوستم کامنت داد تو وبلاگ و یه مقاله مفید رو برام گذاشت از تمرکز ذهنی و چند روش تمرین تمرکز که خارجیا داده بودن مثلا به یک سیب در ذهن فکر کنیم و دیدم من فقط دچار عدم تمرکز نیستم و همه این مشکل رو دارن که تو کاراها و اهداف موفق نیستیم و خارجی ها از شیطان چیزی نمیگن و دین لذا تو جنگ نیستند خعلی چیزا رو تمرکز اثر داره مثلا جملاتی که در دل بدون صدا میگی یا ذکر خدا یا امید یا گناه و شیطانت حتی همین شیطان مدام داره مارو وسوسه میکنه و افکار و چیزهایی رو بهمون القا میکنه که متاسفانه ما خودمونم نمیفهمیم و روی ما اثر میزاره یعنی کار شیطان وسوسه ی پنهانه که تو اصلا فکر میکنی اون کار رو باید انجام بدی و فکرت و تمرکزت رو منحرف میکنه به موضوعی پوچ و بی اهمیت لذا داره مدام فشار میاره و حتی روی عصب جسمانی و گوش و دل و فکر و قلب کار میکنن شیاطین و جالبه ما اصلا متوجه نیستیم و فکر میکنیم خودمون به اون غذا یا عمل و کار مشغول شدیم لذا تمرکز نداریم و بیقراریم همش که باید ذکر خدا بگیم و قرآن با نرمی و آرامش بخونیم یا به قول دوستم بگیم لا اله الا الله که در تمرکز مهمه وگرنه حتی میل جنسی کم میشه و اشتها و تند تند و با عجله و شتابزده کارهارو میکنیم بدون عقلانیت و آرامش بله آرامش مهمه که فقط با ذکر و یاد خدا ایجاد میشه لذا شیاطین روی ما متمرکزند و تا موقعی که شیطان تسلط داره بر ما اصلا یک آدم بزرگ نمیتونیم بشیم که مسولیت داره چون فکرمون هزارتا جا میره و از اهداف دور میشه و هرچی شیاطین خواستن ما میگیم و عمل میکنیم و حتی میترسیم و توهمی میشیم لذا خلوت مهمه که ذکر بگیم یا فکر داشته باشیم تا بتونیم متمرکز بشیم روی اصل کاری که باید انجام بدیم!!
سلام دیروز یکی از بچه ها محبت کرد تو وبلاگ کامنت بهم داد و سخنرانی استاد شجاعی رو برام گذاشت و من همون جلسه اول رو که گوش دادم درمورد مهندسی فکر بود فهمیدم چقدر ناشکرم و داشت گریه م میگرفت و یه چندتا نکته استنباط کردم و فهمیدم علاوه بر چیزهای با ارزشی که گفتن و گهربار بودند همه اینکه اولا نظام خلقت بر شکرگزاری از خداست یعنی هم عبادته شکرگزاری از خدا و بنده هاش که خدا گفته ما برای عبادت کردن شمارو خلق کردیم هم اینکه وقتی شکرگزاری میکنیم از خدا و واقعا راضی هستیم زمانیه که به خدا خعلی نزدیک شدیم یعنی محبت خدارو با تشکر واقعی از خدا میچشیم و تا شاکر نباشیم خدارو درک نمیکنیم و خدا با تشکر ما از خودش بلکه خودشو بهمون میده علاوه بر ثواب زیاد و بهشت اولا نفس ما باید راضیه باشه تا خدا مرضیه باشه لذا باید با تمام جان از خدا تشکر کنیم حالا اگر روی سنگ هم بخابیم اوقاتمون تلخ نیست و شاکریم اصلا وقتی راضی باشی از خدا و تشکر کنی ازش ممکن نیست عصبانی بشی و ناراحتی روحی داشته باشی و خوش و خرمی و صبوری و همه چیز زیباست و شادی زیادی داری چون در بغل خدا رفتی حتی درد و عذاب الهی محبت خداست و نوازش او حالا خعلی پیش اومده من برای مخ زنی و بدون محبت و اخلاص تشکر کردم از خدا ولی وقتی شاکر واقعی هستی دلرحم و با اشک واقعا چشم امیدت به خداست و خدارو میبینی که چقدر دوستت داره و چه قدر نجاتت داد و حالا که گرفتاری اتفاقا نه تنها قهر نکردی و سرزنش نمیکنی خودت و خدارو بلکه میگی خدا بهم بیشتر توجه داره و با اعماق وجود شاکری نه طلبکار چون واقعا خدا بزرگتر از اینه که ازش بخای و نده و حالا که نداد بهترشو حتما میده گاهی ما تنبلیم و بی انگیزه یا غافل که از خدا بخایم!!
سخنرانی های مهندسی فکر از استاد شجاعی رو از لینک زیر گوش بدین مفصل بحث کردن درمورد اهمیت تفکر
https://media.montazer.ir/?p=22702
سلام یک خاب مفتضحی دیدم که نگو و نپرس یعنی تو ایرانم اینجوریه یا من خارج بودم؟؟ من خواب دیدم بعد از سحری هندزفری گذاشتم تو گوشم مداحی گوش میدادم تا آخر که بیدار شدم خواب دیدم اولش یادم نیست از جایی که خانه بایابزرگم بیرون اومدم و با یکی از اقوام نزدیکم تو شهر بودیم بعد رسیدم به یه فروشگاه که مجسمه دوتا کرم کاکائو بزرگ بالای فروشگاه بزرگش بود رفتم داخل فروشگاه شدم و مسول فروشگاه رفیقم و پسر همسایه اون کوچه مون بود و یکم حرف زدیم و کرم کاکائو لوله ای خریدم ولی به نظرم یا تهران بودیم یا یکی از کشورهای خارجی که ایرانی زیاد داشت یکم با رفیقم حرف زدم و دوباره اقواممون رو دیدم بعد یه گله پسر شدیم و جمع شدیم که بریم کنسرت و باعث و بانی ایش من بودم و همه رو جمع کرده بودم و به خاطر من قرار بود بریم ولی من فقط اقوام نزدیکمون رو میدیدم و بقیه حس کردنی بودن و نمیدیدم یا نمیشناختم خلاصه یه گروه بودیم رفتیم دم کنسرت ولی در باز نمیشد و پر از آدمای خارجی بود تا اینکه اقواممون شروع کرد همونجا شعر خوندن وخوانندگی یهو در باز شد و رفتیم همه وارد ساختمون شدیم و طبقه های مختلف با کشورهای مختلف بود وپرچمشون هر طبقه مال یک کشور بود طبقه دو مال اسرائیل بود ما از طبقه یک بالا اومدیم بعد یه دختر تو راه پله دستشو مالید به من و پایین میومد و یک نگاه پر معنایی بهم کرد ولی من بهش توجه نکردم بعد رفتیم طبقه دو و شلوغ بود و همه جوانهای ایرانی میومدن تو طبقه اسرائیل تا من وارد شدم بدون اینکه چیزی بخورم مست شدم و هوش از سرم پرید و چشمام تار و سیاهی میدید و دختر و پسر قاطی و آهنگ پخش میشد و یه ساختمان خانه مانند بود و تو هر طبقه دختر و پسر قاطی باهم همراه آهنگ حال میکردن ولی من هیچی نمیتونستم ببینم و اولین بار بود اینجور جایی وارد میشدم بعد اقواممون که آهنگ میخوند رفت یه گوشه ساختمون و ایرانی ها بیشتر طبقه دوم ساختمان اسرائیل میومدن برای کنسرت خلاصه من رفتم ته سالن دیدم حالم بهتر شد و خلوت تره و نشستم رو زمین و آهنگ جوان پسند پخش میشد و دخترها هم بودن یهو یه دختر اومد کنارم دراز کشید و میچسبید بهم و روم خوابید ولی من واکنش نشون ندادم و خوشم اومد ولی نمیخاستم کاری کنم و تحریک زیاد نشدم و لباسمو بیرون نیوردم و دختره هم ایرانی بود تا اینکه دید بهش پا نمیدم یکم چسبید بهم و رفت و دخترا پیش پسرا حال میکردن و شراب میخوردن و تو بغل هم بودن تا اینکه آخراش یه مرد آشنا دیدم که تو خواب فقط دیده بودمش و مسول بود و یکم باهاس حرف زدم انگار منو میشناخت و دید که حال نمیکنم و راستیتش از اسراییل خعلی بدم میاد و میدونستمتو زمین دشمنم و به خاطر کشتار فجیعشون لعنت شده و نفرین شده ولی تو ایران همچین ساختمان کنسرت یا فاحشه خانه چه معنایی داشت؟؟ یکم بجاس آهنگ گوش دادن سینه زنی کردم چون تو خواب مداحی تو گوشم پخش میشد و اون آدمه که منو میشناخت فهمید خلاصه زمان پایان اومد و قرار بود خارج شیم بعد یه کد رو کارت ورود بود که متناسب با ساعت باید حساب میکردی تا بتونی کفشتو تحویل بگیری از جاکفشی و من بلد نبودم وهمه رفته بودن!!