بسم الله الرحمن الرحیم
دوم آنکه، ایشان مریض شده بودند و اهل علم و عربها به دیدنشان آمده، و طى عیادت گفته بودند: «انشاءالله خوب مىشوید». ایشان در پاسخ فرموده بود:
الموت والحیاة من عوارض البدن و السّوج سوادالوجه فىالآخرة؛
مرگ و زندگانى از عوارض بدن است؛ ولى مصیبت، سیاهرویی در آخرت است.
سلام این رو آیت الله بهجت ره از عجائب شیج انصاری نقل کرده بودند واقعا کی دغدغه قیامت داره از روسیاهی و گرفتاری و تشنگی و عذاب ابدی و قیامت میترسه و من خودم دغدغه م کلا دنیوی است و یه لحظه از قیامتم نمیترسم و تجسم نمیکنم و به فکر نیستم و کل حواسم و تمرکز حال کردن در دنیا و خوشبخت شدن و خوشگذرانی و حال کردن و نهایتا خدا سلامتی بده و پولام تموم نشه و بیمار نشم اصلا آدم مریض و بیمار که میبینم یاد خدا میافتم که آیا کار بدی کرده و آیا خدا خوار و ذلیلش کرده و انقدر نادانم!!! معاد خعلی مهمه جزء اصول دین هست حضرت علی میگه معاد رو چرا فراموش کردی؟! خدا وکیلی ما فراموش کردیم دنیای دیگری هست و آلوده شدیم و غرق در دنیا و من یادمه بچه بودم خعلی بیشتر به مرگ و اون دنیا فکر میکردم درسته الان آگاهیم بیشتر شده ولی نمیترسم دیگه و اشک نمیریزم و برام مهم نیست زندگی اخروی و حیوان و بیخیالم ولی بچه بودم از سایه خودمم میترسیدم حتی ترس جاهلانه داشتم و الکی میترسیدم از مرده ها و جسد و مرگ و عذاب قبر و اون دنیا ولی الان اصلا زیاد برام مهم نیست و نورانیت و پاکیتم رو از دست دادن اصلا فضا بیست سال پیش طوری معنوی بود که مردم و جوانها باور داشتند و انگار جو معنوی و نورانیت و شهدا و ترس از عذاب در جانمون بود که هرکاری نمیکردن جوانها ولی چون بعضی جوانها دیوانه شدن و وسواسی و سر به بیابان گذاشتن و یا گناهان و بی عفتی و بی دینی زیاد شد دیگه اعتقادات پایین اومد الان با اعتقادات و نماز و اهل بیت و مرگ و عذاب مردم شوخی میکنن و جوک میسازن و میخندن و شیاطین پیروز شدن قبلا یک فضای معنوی سنگین بر ما بود که خداترس بودیم ولی آهنگها زیاد شد و انحرافات و عبادت کم شد و نورانیت و معنویت نابود شد الان برای حس معنویت باید در مکان مذهبی جمع بشیم و شیطان نفوذ داره در ذاتمون که حتی بچه های معصوم به دین و معنویت رو نمیارن!! خلاصه ما معاد رو فراموش کردیم بعضیا که قوی اند مدام برای روز قیامت اشک میریزن و لاغر شدن و گوشه گیر و استخوان در گلو دارند ولی ما به فکر لذت بیشتر و حال کردن و پولدار شدن از هر راهی و امکانات در حالیکه اینا اصل نیست و میگذره و دغدغه و نگرانی های من همش دنیوی است و از بعد مرگم فقط اینو میدونم که اگر کاری بکنم باید جواب بدم دیگه هیچی و وله ولم نه اشکی برای خودم میریزم نه ترسی از عذاب قبر دارم نه چیزی جمع کردم برای اون دنیا نه کارام برای اون دنیاست و بیخیال شدم و دقیق حس میکنم که ارواح مومن داخل زندگیم دیگه نیستن با اون نورانیتی که باید داشته باشم!! و اینو یه بیخیالی جمعی و اجتماعی میدونم انگار اگر دغدغه و نورانیت داشته باشیم شناسایی میشیم و میکشند مارو یا آبرومون رو میبرن و جبهه میگرن برای ما شایدم جهنمی شدن اجتماعی باشه و میدونم همین نماز که میخونم خیلیا نمیخونن و خواب آمریکا رو میبینن شایدم رزق و روزی معنوی و رحمت الهی کم شده و افراد خاص فقط پنهانی وصلند و نفرین شدیم که نورانیت و زیبایی نیست!!
- ۰۳/۱۲/۲۱
بله قطعا فعالیت شیاطین هست. ولی فکر کردن بیش از حد بهشون ممکنه حال آدم رو بد کنه. شما وقتی خدارو داری دیگه نباید غمی داشته باشی. خود استاد میگه دین و دین داری برای اینه که شما در هر دو دنیا زندگی شاد و مرفه ای داشته باشی. گفتید 5 جلسه گوش دادید و واقعا شوکه شدم. من فکر کنم شما دارید رگباری سخنرانی هارو گوش میدید. لطفا سعی کنید کمترش کنید ولی پیوسته و روزانه باشه. مثلا روزی نیم ساعت. ولی اگه یه روز نتونستید گوش بدید فدای سرتون. و پیشنهاد میکنم یاداشت برداری کنید از مطالب استاد و قبل هر جلسه این مطالب رو پیش خودتون مرور کنید. ولی باز اگه نشد فدای سرتون یواش یواش قوی میشید ان شاء الله. لازم نیست بار اول سعی کنید همه چیزو بنویسید و مدام پادکست رو قطع کنید برای نوشتن. بلکه اون چیزایی رو بنویسید که براتون جالب تره. استاد جلوتر میگه شما اصلا به فکر منفی نباید اجازه حضور و رشد بدی. غیر از این حرفا، موضوعی هست که میخوام بهتون بگم. شما گفتید بیکار هستید. لطفا سعی کنید این مهارت هارو در اسرع وقت کسب کنید. وقتی ذهن تون آرام و باثبات شد (که حتما میشه ان شاء الله) فعالیت علمی و مطالعاتی رو سعی کنید یواش یواش شروع کنید. اگر به رشته ای در دانشگاهی خاص علاقه دارید میتونید براش شروع به خوندن کنید. فدای سرتون اگه قبول نشدید. من قلبا معتقدم شما هیچ مشکلی ندارید و فکر منفی و تلقینات بد باعث شده در این مدت ناراحت باشید. خود من یکی از سال های دبیرستان حال بد و استرس عجیبی داشتم که رفتم روانپزشک و روزی دوتا قرص میخوردم. ولی خوب نمیشدم و قرص ها اثری نداشت. چون فکرم غلط بود و منفی نگر. مادرم میگفت شاید سحر و جادو شدی و از فلان مسیر نیا خونه و... ولی این حرفا فقط استرس منو بیشتر میکرد و هیچ کمکی بهم نمیکرد. یکسال گذشت از اون موقع و من الان از همون مسیر میام خونه با آرامش و حال خوب بدون اینکه به قولی سحر بشم 😂😆 طبق گفته استاد تلقین خیلی قدرت زیادی داره.تلقین منفی در من اینقدر اینقدر زیاد بود که من واقعا باورم شده بود سحر شدم و هر حال خرابی داشتم ربطش میدادم به اون و این باور در من شکل گرفته بود که برای حل این حال بد کاری از دست من ساخته نبست چون مشکل از بیرونه. این وسط اتفاق مبارکی که افتاد این بود که من با یه قلب شکسته و ناامید با استاد شجاعی آشنا شدم. خیلی کم مثلا 5 دقیقه شروع کردم گوش کردن به استاد و یواش یواش روشن شدم. استاد میگه من مراجعینی داشتم که وقتی زمینه ناراحتی شون رو از بین میبردم، باز نمیتونستن شاد باشن و مدام دنبال یه چیزی میگشتن تا ناراحت کنن خودشونو. این خیلی بده که انسان ذاتا منفی نگر باشه و باید خودشو تعمیر کنه. استاد سخنرانی های دیگه با محوریت زندگی مشترک و ازدواج هم دارن که پیشنهاد میکنم گوش بدید. ان شاء الله سه چهار سال دیگه سرعت پیشرفت و قدرتتون اینقدر زیاد شده که برگشتید به زندگی طبیعی تون و با خانوادتون دارید کیف میکنید. بدونید خدا و پدر و مادر آسمانی مون (اهل بیت)، همیشه هواتون رو دارن و منم دعا میکنم تا شما رو بهترین جاها ببینم.