بسم الله الرحمن الرحیم
-
-
177
37 تصویر
سعی کن استاد تغییر باشی، نه قربانیه تقدیر!
درزندگیت به کسی اعتماد کن که بهش ایمان داری نه احســــــــــــــــــــــــاس!
وهرگز به خاطر مردم تغییر نکن!این جماعت هرروز تورا جور دیگری میخواهند!
مردم شهری که در ان میلنگند،به کسی که راست راه می رود میخندند...
چند شب پیش یه خواب خطرناک وخشتناکی دیدم که خعلی ترسیدم اولاش رو یادم نیست دقیقا کجا بودیم فقط یادمه توی اتاقی بودیم یه نفر بود میگفت من میتونم خورشید رو خاموش کنم و آدم بدی بود و دلم گرفته بود اونجا رو کرد به خورشید یه کاری کرد همه جا تاریک شد بعد از کلاس یا اتاق بیرون اومدیم معلمون گفت راه برگشت از این طرفه و یه چیزایی گفت که ما نفهمیدیمراه ازکدوم وره! بعد اومدیم برگردیم هرکس یه راهی میرفت و ما همه میخواستیم در بریم و هوا هم تاریک بود یه خورده برگشتیم انگار بر سر قبرهایی بودیم که داشتیم برمیگشتیم و باید اسرار برگشتن رو بلد میبودیم ولی بلد نبودیم و گم شدیم و گروه هایی رفتن ما نمی دونیم کجا هم رفتن ولی من که راه رو بلد نبودم رفتم به سمتی گیر افتادم اگه برنمیگشتیم گیر افتاده بودیم در جاهای پرخطر که معلوم نبود چه بلایی به سرمون میاد و هیچ کس دلش نمیخواست گیر بیافته و فقط فکر و هول و عجله ی برگشتن داشتیم چون اصلا جای خوبی نبود بعد یه مرتبه گروهی یه عده بچه ها با هم افتادیم یکی از بچه ها دعا و روحانی بود انگار و دوستی ای باهم داشتیم بعد از سر فبور رد شدیم تا اینکه به جایی رسیدیم که دیگه راه نبود بعد به مامور اونجا گفتیم که ما میخوایم برگردیم و راه رو نشونمون بده بعد یه طور نا امیدی گفت که فقط باید بشینید دعا کنید و انگار راه برگشتی نبود بعد نمی دونم چه طور شد انگار از یه راه دیگه ای زدیم بیرون و گفتن بهمون یه کاری خاصی باید سر قبور کنیم ولی ما نفهمیذیم دقیقا چه کار و روش رو نفهمیدیم اصلا وقت نبود یاد بگیریم همه داشتن فرار میکردن بعد فقط فهمیدیم سر یه چندتایی از قبر ها باید یه کاری بکنیم بعد رسیدیم به قبری اومدیم هرکار میکردیم نشد بعد من گفتم باید چند قدم رد بشیم مثلا یه کاری بکنیم ولی اصلا بلد نبودیم چند روش رو پیاده کردیم و وقت نبود باید زود برمیگشتیم تا دیر نشده به بچه های دیگر که در حال برگشت بودن میرسیدیم و راه رو پیدا میکردیم بعد این بچه ای که روحانی بود نمیدونم چیکار کرد دعا کرد یه کاری کرد یه مرتبه دیدم یه محوطه ای بود و ما هم ناامید بودیم دیگه فکر میکردیم راهی نیست برای برگشتن و تا سال ها باید همونجا در جایی پرخطر بمونیم خلاصه یه مرتبه دیدیم که یه راه باز شد و بچه ها همه داشتن میدویدند که از دری وارد بشن به خیابون و سر صدا و اینا زیاد بود بعدمنم داشتم میدویدما ولی عقب افتادم و در میخواست بسته بشه هرچه تلاش میکردم زودتر برسم تا در بسته نشه نمیشد بعد اومدن در رو ببندند که یه نفر میگفت صبر بدید و مانع شده بود که در رو ببندند منم خسته هرچه میدویدم نمیرسیدم و آخرین نفر بودم دیگه داشت در بسته میشد و بچه ها رد شده بودند که من یه مرتبه از خواب بیدار شدم دیدم اذان نگفتن گفتم باید برم نماز شب بخونم!!! یعنی توی قیامت اینطوری هستا راه زیاده شما باید خودت رو نجات بدی اینجا الان امن و امانه ما دلخوشیم ولی کی میخواد به دادمون برسه؟ً! خعلی نکته داره که میشه صحبت کرد که یه عده آدم های کثیف نور خدا و خورشید رو خاموش میکنن بعد باید راه رو بلد باشی که نیستیم ممکنه هر لحظه خطر باشه اصلا نماز شب چه قدر اهمیت داره که ما توجه نداریم که نجاتمون میده
ما که زن نداریم ولی خوب یه چیزایی هم میفهمیم که علی رغم اینکه مرد نیاز جنسی داره نباید بسراغ زنش بره تا اینکه زن خودش بخاد و دین هم میگه زن باید خودش رو لخت کنه در بستر مرد پس اگر مرد نیاز جنسی داشت هم نباید بره وگرنه بهر نحوی هدفش ارضا شدنه و به گمراهی میکشه یا باید زن خوش با محبت بره سراغش یا باید محبت زنش رو جلب کنه که پیشنهاد سکس بده زنش و روابط جنسی هم بجایی نمیکشه و خعلی مواقع پشیمانی هم داره اگر محبت بینشون نباشه و کلی دردسر فقط یک نیاز روحی روانی است وگرنه پیشرفت و سلوک نداره که بجایی برسیم شاید و بیشتر یک تمرینی است برای بهتر شدن و محبت و نوازش بهتر و روابط قوی تر که حتی در صورت بد برعکس میشه و به طلاق و جدایی هم میکشه یعنی یه بهانه است برای کنار هم بودن و دوام زندگی مرد و زن!درسته سلوکی نداره ولی روح مرد و زن رو یکی میکنه و یک هدف میشن حتی از راه دور با همند و بفکر همند و رابطه ی مرد و زنی یکی میشه و روحشون یکی میشه در صورتیکه در خارج اینطور نیست در کنارهم ممکنه نباشند و یک راه رو طی نکنند و همفکر و یکسو باهم نیستند!
بهترین حالت خلوت با روضه و نوحه وقتیه که اشک بریزیم حالا گذشته از بهانه ی روانی شدن محض گناه خود که بهانه ی مناسبی است برای اشک و حتی اوج میده یه نکته برای اشک ریختن و سبک شدن فراموش نشه که امام حسین علیه السلام در بهشته و خوش و خرم اینجا باید حسین زمانه یعنی رهبر عزیزمون رو شناخت و در نظر داشت چرا اینکه حالت فشار روحی که ایشان تحمل میکنن خعلی بیشتر از یاران امام حسین علیه السلام در کربلاست به طوریکه بارها شنیده ایم که از خدا فرا رسیدن نعوذبالله مرگ رو خواسته بودند و خود ایشان در شعری فرمودند شکسته تر از خودم را ندیدم! ببنید چه فشار روحی رو تحمل میکنن کل ارواح مردگان علاوه بر کل شیاطین و سپاه کفر و طاغوت از ایشان انتظار دارند و کار از بالا درسته بلکه مردم و پایین کارشون خرابه پس وقتی نوحه های خوب مثل حاج محمود کریمی گوش میدیم برای خیر خودمون هم شده و توجه الهی و رحمت باید نوحه رو با توجه و در نظر گرفتن رهبر عظیم الشان که بر جای امام حسین علیه السلام نشستند گوش داد تا قدرشون رو بدونیم و حقیقتا فیض الهی نازل بشه وگرنه ما محرم نیستیم تصویر درستی در ذهن از امام حسین علیه السلام نداریم ولی رهبر عزیزمون پدر امتند یعنی همه نوع دردی کشیدن وقتی از سه ساله میگیم و روضه گوش میدیم ایشان پدر چه بسا سه ساله های مظلوم الانند و یکی از اهداف روضه ایستادن در مقابل زور و ظلم صهیونیستی عربی است در جهان پس باید مصادیق زنده رو بی اعتنا نباشیم و احساسات و غیرت داشته باشیم که نداریم با نوحه ها درست میشه کار و کشور قوی!پس برای وصل شدن به خدا با نوحه باید مصداق زنده رو در نظر داشت که بزرگان دینند و همه نوع فشار روانی رو بجان خریده و اتم فشارهارو داشته اند و چیز تازه ای نیست!
حالا کشور باز آرامتر شده و قوی تر شدیم در فتنه ها و امنیت نسبت به دولت های قبل که حتی فتنه ی ۸۸ رخ میداد ولی من از دیروز صبح که اومدم خونه ی مادربزرگ اینا یه خورده پریشان شد روحم و حتی خواب خطرناک هم دیدم در این فضا یعنی میخوام بگم همیشه جنگ و فتنه گوشه ای هست مثلا پلیسها مجبورن حتما با مجرمان درگیر بشوند و کاریشم نمیشه کرد ما همیشه با شیاطین جن و انس جنگ داریم و خواهیم داشت و باید امنیت رو حفظ کنیم و تلاش کنیم ولی بعضی مواقع فتنه ها الکی درست میشه ناخودآگاه با هم بد میشم یا با صحبت درست میشه وبلاگ مینویسیم حتی هماهنگ میشیم و متحد و جنگ رو تبدیل به یک دوستی میکنیم یعنی یه سوتفاهیمی است که نفاق نیست بلکه الکی سوظن یا احساس بد و ترس داریم نسبت به هم در اینجاها اتفاقا همون زنانی که گفتیم باید آرامششون حفظ و درگیر نشن و بچه بیارن و وارد جنگ نشن باید جنگ رو فیصله بدن چون الکی با هم بد شدیم و اینجا زن ها حتی با خریت و استهزا و ساده نگری خودبه خود وضع رو آروم میکنن و جلوی فتنه های بیشتر رو میگیرن آخه زنه دیگه تو هوای احساساته میتونه با طرح موضوع فرعی حتی که ربطی به جنگ نداره وارد عمل بشه وگرنه درگیری رخ میده اصلا که اینا کارهای فرهنگیه نه امنیتی و قاطی نشه!
یکی از بالاترین و بهترین کارای فرهنگی عزاداری و روضه و سینه زنی هاست و حتی بالاترین اعمال و کارهاست کارهای فرهنگی که رحمت و مغفرت و هدایت و معرفت و همه چیز هست در این مجالس میبینی که طرف سینه میزنه کما اینکه توجه به عالم بالا نداشته باشه به خودش میاد میگه چی شده که من دارم میزنم به سر و سینه و بیدار میشه و خود مداح بهترین اشعار و با بهترین نوا آهنگ و صداها مداحی میکنه و اصلا گریه کردن اوج عاشقی و کار بزرگی است ما داریم ظاهری حرف میزنیم که بر روی همه ی عزاداران که شرکت کرده اند این کار فرهنگی بزرگ موثره دیگه چه برسه به اوج برسیم و گریه کنیم و ناله اوج عاشقیت و بهترین راه سلوک الی الله رخ میده وگرنه مجالس اهل بیت و اباعبدالله اگه درست اجرا بشه سبب تمام رحمت ها خوبی ها و اصلاحاته دیگه و موجب پیشرفت کلی دنیا و آخرته مخصوصا شهدا هم شرکت میکنن و مارو عوض میکنن که بالاترین کار فرهنگی مختص شیعیان هست این مجالس
بعضی از مراحل زندگیه با وجود فتنه ها باید آدم ساخته بشه مثلا در مسئله ی ازدواج هنوز شخصیت دختر شکل نگرفته پخته نشده فقط ممکن عاشق باشه که بعد از اعمال جنسی ممکنه همون عشق هم نابود خلاصه حتی اگر قبل از ازدواج هم شناخت تلپاتی و اسرار هم رو به خوبی شناخت و عاشق دورادور بودن این کافی نیست باید فتنه ها رو تحمل کنن باید ایام عصبانیت مشکلات و سختی ها رو در کنار هم بچشند و ساخته بشن هنوز دختر و پسر ساخته نشدن که ازدواج کردن و هرچه شناختشون بیشتر باشه از هم ممکنه به نقطه ضعف و دشمنی و ضربه زدن به هم بعد از ازدواج بکشه لذا هر چه قدر قوی باشیم نمیتونیم شب عاشورا پیش امام حسین علیه السلام بمونیم حالا هرچه قدر هم تمرین کنیم که راه حق نزد امام است باز نمیشه باید ساخته شد باید امام خودش بطلبه مارو باید یک عمر نوکری کرد مگر اینکه با یه گوشه ی چشم آقا نظر کنه مارو ببره!