اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۱۶۹ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

155

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۵ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۱ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۱ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
اصلا صحبت از اینکه بیمارستان  ها قتلگاه و دکتران بعضی شون جانی هستند درست نیست ولی ما خونوادتا برامون پیش اومده که میگیم و حتی همین کارگردان مرحوم کیارستمی اصلا میگفت سرطان هم نداشته و بیماریش چیز دیگری بوده که غلط گزارش دادن دکترش قصور کرده حالا صحبت دز این موارد باید تخصصا بشه و جاهایی هم خوب هست و آدم میبینه که نمیشه که پرستاری بیاد زیر پاشو تمیزکنه نمیدونم تیمارش کنه پرستاریش کنه تا خوب بشه ولی زنش هم حاظر نیست مواقع عادی اینکارارو نمیکنه بعد یه پرستار که پولش هم نمیدن تا موقعی که آمپول اشتباهی رو نزنه تا موقعی که قاتل نباشه اصلا اینا حق بهشون نمیدیم میگیم این فقط پرستارش بود چه برسه دکترین لذا معلومه در کشور که داره چی میشه یک بیماری ای که ضایع است باید 90% خوب داشته باشه خروجی چند درصده؟! البته اینا دکتر نیستند و به قول کیوسک قصاب اند و در واقع با مردم جنگ دارن از همون مهدکودک گرفته که این بچه بیش فعال هست در کشور های خارجی از خداشونه که فعالیت بچه زیاد باشه تا بفرستندش به زمین فوتبال گل بزنه تا از نیروش در جهت درست استفاده کنه و خارج کنه تا بچه های زیاد به دنیا بیاره اینجا حسادت نمیدونم جنگ با خود و خدا و مردم قرص میدن که پدر طرف درمیاد وقتی پیامبر(ص) افتخار میکنه که ماها بچه های زیاد بیاریم به دنیا این یعنی جنگ با همین افراد یعنی باید مقابله کرد کوتاه نیومد لذا علم میخواد که باید پزشکی بخونه ولی تروریست که نمیشه گزاشت پای جایی که نیازه و اونجایی که دکتر واقعا تخصص و درس داره رو باندازن بیرون از گود لذا در شهرهای بزرگ بچه ها کمترند یه دلیلش همین کشتار پزشکان هست و جنگ با مردم که آقا مگه ما قرص نداده بودیم که بچه به دنیا نیاد اینکه میخواد بچه ی سوم هم بیاره این نباید اصلا لذت ببره نباید محبت بینشون باشه بین زن و شوهر و همش باید طبق سیستمشون اختلاف باشه در خانواده ها همش شورش دینا دست شیاطینه این چطوری تونست بچه بیاره حالا که حامله شه زنش طوری پاره ش میکنیم که بچه که خوبه به فکر دستشویی رفتن هم نیافته!! ببینید اینا شده که میگیم لذا در شهرهای کوچکتر بچه ها ممکنه بیشتر باشن که اینجا هم همین طور داره میشه بدتر از جنگ نظامی که میخواستیم جوان هایی که میخوان به یه امیدی زن بگیرن بفهمند بعضی چیزارو که اتفاقاتی است که حس نمیشه در تلوزیون و همه چیز آرومه یا هرچی فیلم ببینند متوجه نمیشن بعد نمیدونه جنگ داخلی خطرناکه راحت به یه امیدی میخواد ازدواج کنه که نمیشه!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۱ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

تصاویری دیدنی از میکروب های زیر میکروسکوپ


تاریخ درج : 1390/05/29
تعداد نمایش : 7775

 

گروه گردآوری:: گروه تصویری پرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۶ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
باید بحث بشه که چرا خودشناسی و نه دیگران شناسی؟!! علم روانشناسی اونجاش بده که شما میری روی مخ دیگران روی رفتار دیگران و شناخت دیگران!! چرا خودشناسی خداشناسی است حتی شما ولی خدارو بخوای روانشناسی کنی اگرچه همه نور است و نورانی میشیم در فضاشون باز اشتباهست یعنی شما اگر رفتار خوبی رو از ما یادبگیری تا موقعی که به خود روجوع نکنی حالا تقوا نداشتی ایمان برب نداشته باشی اصلا جاهایی برعکس میشه میبنی از ولی خدا بدت میاد یا حتی برعکس و دشمنشم میشیم و دشمن خدا همه چیز درون ماست یه عده اصلا از درون  و درد و نور خودشون میخوان مارو بشناسن یعنی طرف زنه نگاه میکنه ببینه چشه خودش بعد مارو اصلا قضاوت میکنن حالا این بحثش جداست علمشو دقیق ندارم که از درد خودمون دیگران رو قضاوت  کنیم که درستم نیست اگر علم نباشه و چیزای دیگر ولی بحث اینه الان که روانشناسی دیگران گرچه خبره باشی یک عامل شیطنت میتونه به حساب بیاد مگر اینکه تچربه شو از درون خودت داشته باشیم یعنی چه؟ یعنی من نگاه میکنم نوجوانی رو میبینم که خودم برام پیش اومده که برای توجه جلب کردن مثلا پیراهن گلگلی می پوشیدم یواشکی نوجوان که بودم تو آئینه خودم این مرض ها رو داشتم لیکن میدونم دقیق نوجوان چه وضعی داره و بیماریش چیه حتی ترقیش میدم چون درون ما همه ی بیماری های روانی بوده تجربه شده مخصوصا کسانی که ایمان دارن همه نوع جنگزدگی داشته اند لذا از درون تجربه و بیماری و همه چیز خودشان میتونن مخصوصا بچه ها و نوجوانان رو بشناسند یک استاد حوزه میدونه دقیق حتی از روی ظاهر من که من در چه  پله ایم خودش حتی اگر به مرض من دچار نشده نزدیک بوده فضای منو داشته و میفهمه اینه اصل پس که بریم خودمون رو بشناسیم نه که قانون بسازیم از رفتار دیگران که هرکه دماغش چاق شد مثلا فلانه اینا علم هست ولی شیطان که بیکار ننشسته همه جور احتلاف درست میکنه حال این بحث بحث بسیار پیچیده است که میگه اگر خود رو بشناسی خدارو شناختی!!! میکشه به درازا بحث که از توان من حقیر خارجه!! لذا بحث پیچیده است برای اصلاح جامعه باید خودمون رو اصلاح کنیم دیگه مثلا هرکس در قبر خودش میخوابه بهشت و جهنم خودش و معرفت خودشه حالا شما درسته منو یاری بدی قبرت نورانی میشه ولی اگه خرابمون کردی جه؟! اصلا بحث خداشناسی گفتم شما از بیرون نمیتونی معرفت داشته باشی مگر اینکه در درونت اثر بزاره وگرنه معرفت مورچه ی بی گناه باید در خداشناسی از هممون بیشتر باشه و داره شکرشم میکنه مورچه پس هدف خعلی بالاتره از خلقت لذا در علم روانشناسی باید شاخه اش با خیوان شناسی جدا بشه یعنی شما رفتار گربه رو چیز کنی نباید رو من پیدا کنی حتی علم پزشکی و روانشناسی موش که میگن خعلی به انس و انسان ها نزدیکه فیزیکش!!! البته چه کیم که بعضیا حیوانانن اکثرا مثلا تو غرب حیوانیت رایجه ولی تو ایران مومنینند مثلا من بعد مدت ها حمله ی شیطانی شد و محتلم شدم توی خواب و یه خواب وحشتناکم داشتم میدیم و با مومنین میجنگند شیاطین دیگه!!! حالا غرب رو باید با همون سیستم حیوانیت شناخت و مسلط  شد دیگه و روانشناسی مسلطه در ایران باید برای اوج دین داشت که خدا  اینو خواسته است!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۱ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

خوب ما ساده گرفتیم قضیه رو و گفتیم باید مومنان جمع بشن و تمام و فتنه هارو در نظر نداشتیم مثل فتنه ی 88 که قیام رخ داد و به نیروی های کوچیک و جمع ها قدرت دادند اینجا خعلی تبصره است که باید چکار کرد یعنی مثلا یکیش اینه که ما رهبر داریم یعنی یک نیروی قوی الهی پیامبری که نمیزاره  بسیاری از فتنه ها رخ بده مثلا اگر یک فرد ضعیف رهبر ما بود و میخواست با هوای نفس و خیال و هرچه کورکورانه بگه ما در بحرین دخالت میکنیم چون اصلا بحرین سند داریم جز ایران هست یا بوده خوب اینجا چه میخواستیم بکنیم جمع هم هستیم لذا ماکوریم و خعلی چیزارو نمیفهمیم اصلا! لذا من خودم سال های پیش از 88 جمع میشدن و منم بی گناه نبودم وسبب خعلی از گمراهی ها شدم چون گروه ها بهم اعتماد داشتن و قد یه بزرگ دین با نوشته ها و ایمانی دوستم داشتن لذا من گمراه کردم و چوبشم خوردم اون موقع خعلی گروه ها جمع  بودند و یه گوشه قدرت نبود قدر خدا میپرستیدن مارو و ماهم همه خوب نبودیم که من میافتادم جلو هم خودم جاهل بودم و ناقص و گمراه هم میپرستیدن و حرفای گنده میزدم لذا تجربه نشان میده باید حتما یک ولی خدا در گروه های مومنین به چنگ بگیره و جونش و آبروش و اینا در خطر نباشه اون موقع حتی بین مجتهدان جنگ  و فتنه و مومنین وسواسی و نمیدونم حتی پلیسا قدرت بیش ازحد داشتن و زورمیگفتن و مجبور بودیم یکی امثال ما جولان بده و از خارج هم ترس و حمایت داشتیم ولی الان هیچکه گوهی نمیخوره هیچ گروه قوی ای حاکم بر جامعه نیست و نخبگان بیکارو از کار افتاده اینم بده لذا مارو الکی بزرگ کرده بودند مجبوری و ما هم گناه میکردیم یعنی هم پرستش من بد بود هم گمراهی من سبب گمراهی دیگران شده بود توجه میکنی؟ یعنی یه موقعی یه زن اقدر بزرگم کرده بود که میگفت تو نباید اصلا گناه کنی و راستم میگفت یک نوجوان اصلا نباید به فکر شهوتش باشه و آزاد نیست و ما هم مشمول دعای امام عصر(عج) همه رو وسواسی کرده بودم و صورتم رو هم جلوی مانیتور میخاروندم یک فتنه ای میشد و جنگ فرشتگان در راه! لذا نه اینجوری نه اونجوری البته من خودم فضا رو در دستم هست ولی شرکت درونشون نداشتم و ندارم در گروه های متخصص مومنن که خصوصی باشه من شرکت ظاهری نداشتم و هرچه میشد به دلم اصل جنگ بود و منم خط شکن لذا اینو میگم که اگه بخوایم گروه مومن اسیر کنیم که بیاید جمع بشین و ابلاغ نظامی سیاسی فرهنگی رو از بالا مخدوش کنیم یعنی ابلاغه کنیم که شما قانون اینه لذا همیشه با قانون نمیشه باید اختیارم داد و قدرت بهشون ولی اگر از فضا خارج بشن خودسرانه دیگه میشه فتنه ی 88 دوم لذا باید در راس یک مجتهدین خاص که در همه ی  امور بشه بهشون رجوع کرد گذاشت و پلیس و همه باید پیروش باشن اینجا یه مرتبه تو گروه دختری عاشق پسری بشه دیگه از جادر میره خعلی باید مرافب بود که یک گروه مومن رو در دانشگاه وگروه های نظامی حتی گروه های فرهنگی حتی همه چیز رو براشون خصوصی اگه کار کنیم خعلی خطرناک میشه من خودم مشاهده میکنم که گروه هایی جنگیر جمع شدن بالای سر من و مدیوم خودشم شیطانی اگر نباشه گنده شده و بهش قدرت دادن که امثال مارو اسیر کنن ، اینم شد گروه؟ اینم شد حمایت از جوان؟ بعد جالبه این مدیوم و جادوگر روهم بازی میدن فقط این شده رئیسشون بهش القا میکنن و این هرچی بگه دست خودش نیست یعنی اینکارا غلطه بله من اینجا اگر نمونه ی اصل از مجتهد باشم که هرچی نظر اونه نظر من بشه این یک برد خعلی خوب و الهی است البته باید تقوا بورزم گمراه نشم ولی در جنگیری و نمیدونم کنترل افراد از دور و سوار شدن بر مشاهیر  نخبگان سرکش اینجا مشاهده میشه میدوم شیطانی است نه الهی اینا گمراهیه!!! لذا میگم که خعلی تبصره داره ما خودمون در حال جنگیم حتی اقتصادی بودجه نداریم که مردم رو جمع کنیم و  مومنین رو و کارای ما هم خودجوش شده ولی هرجا مومنین جمع بشن کانون توجه خارجیان بشن و جاسوس از خارج بیاد فرصت خوبی هست ولی شیطاین هم هستند لذا باید مثل گذشته یعنی بهتر از گذشته چیز کرد وگرنه بله یه جلسه ی عمومی که بزرگان دین بیان نمیشه کنترل کرد پای سخنرانیشون مردم رو که اذیت و شیطنت نکنند ایشالا چه برسه گروه مومنین جمع بشن حتما فتنه داره! یه مساله ش جمع شدن ارواح هست در مجالس که نورانیت میده ولی الان راهشون سد شده یعنی خعلی چیزا هم دست ما نیست و ارواح مسلط میشن فرشته ها مسلط میشن جمع میشن قبض میشیم اینجا اگه شیطانی بشه رحمت کم میشه خدارو نمیشه دور زد نمیشه تسخیر کرد روح مومن و فرشتگان رو اونا با مومنیند نه با زورگوی!

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۱۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۱۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

جستجوی دیوان حافظ در مورد باده

شما در این قسمت میتونین کلمه و یا واژه خودتون رو در کل غزل های دیوان حافظ جستجو کنین و از لیست غزل هائی که متن مورد نظرتون در اونها استفاده شده مطلع بشین ...

 


88 غزل پیدا شد ...


جستجو در مورد باده 

خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ... کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش ...
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی ...
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی ...
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت ...
به سان باده صافی در آبگینه شامی ...
باده نوش از جام عالم بین که بر اورنگ جم ...
گرفتم باده با چنگ و چغانه ...
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش ...
یا جام باده یا قصه کوتاه ...
باد بهار می‌وزد باده خوشگوار کو ...
من برده‌ام به باده فروشان پناه از او ...
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت ...
بیار باده که مستظهرم به همت او ... مدام خرقه حافظ به باده در گرو است ...
ما را ز جام باده گلگون خراب کن ... با ما به جام باده صافی خطاب کن ...
ساقی به دور باده گلگون شتاب کن ...
باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش ...
تنت در جامه چون در جام باده ...
حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو ...
غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم ...
همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم ... گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم ...
ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ ...
خورده‌ام تیر فلک باده بده تا سرمست ...
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس ...
ای باد از آن باده نسیمی به من آور ...
ز لعل باده فروشت چه عشوه‌ها که خریدم ...
بیار باده که عمریست تا من از سر امن ...
حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم ...
باده گلرنگ تلخ تیز خوش خوار سبک ...
مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف ...
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست ...
حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع ...
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود ...
ساقی چو شاه نوش کند باده صبوح ...
زان باده که در میکده عشق فروشند ...
مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی ...
چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان ...
صوف برکش ز سر و باده صافی درکش ...
گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور ...
ناچار باده نوش که از دست رفت کار ...
خوش می‌کنم به باده مشکین مشام جان ... در حیرتم که باده فروش از کجا شنید ...
چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی ...
باده و گل از بهای خرقه می‌باید خرید ...
که پیر باده فروشش به جرعه‌ای نخرید ...
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید ...
و از ژاله باده در قدح لاله می‌رود ...
بیار باده و اول به دست حافظ ده ...
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند ...
پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند ...
خراب باده لعل تو هوشیارانند ...
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا ...
با من راه نشین باده مستانه زدند ...
باده از جام تجلی صفاتم دادند ...
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند ...
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند ...
بی باده بهار خوش نباشد ...
غم دنیی دنی چند خوری باده بخور ... دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش ...
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد ...
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد ... باده با محتسب شهر ننوشی زنهار ...
بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین ...
که بود ساقی و این باده از کجا آورد ... تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر ...
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست ...
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل ...
اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد ... طبیب عشق منم باده ده که این معجون ...
نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست ...
ز زهد خشک ملولم کجاست باده ناب ... که بوی باده مدامم دماغ تر دارد ...
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد ...
گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ ...
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت ... نقد دلی که بود مرا صرف باده شد ...
ساقی بیار باده و با محتسب بگو ...
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست ...
باده لعل لبش کز لب من دور مباد ...
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق ...
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی ...
در مذهب ما باده حلال است ولیکن ...
چنین که حافظ ما مست باده ازل است ...
کنون که بر کف گل جام باده صاف است ...
اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است ...
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست ...
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند ... کافر عشق بود گر نشود باده پرست ...
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست ... بیار باده که در بارگاه استغنا ...
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست ...
گرم به باده بشویید حق به دست شماست ...
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد ... باده نوشی که در او روی و ریایی نبود ...
همچو حافظ بنوش باده ناب ...
ساقی به نور باده برافروز جام ما ...
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش ...
باده درده چند از این باد غرور ...
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی ...