یا انیس
سخنرانی حجت الاسلام انجوی نژاد
موضوع: مشکلات رو به رو و اعتماد به خدا - قسمت سوم
شب بیست و سوم ماه رمضان
95/4/9
◄ عناوین اصلی که در این سخنرانی به آن پرداخته شده:» چه اصولی برای حل مشکلات رو به رو وجود دارد؟
» نقش روح و جسم در حل مشکلات چگونه است؟
» انسان می تواند روی ذهشن کار کند و مشکلاتش را حل کند.
» خیلی از اوقات، دردهای ما به ذهنیات منفی ما بر می گردد.
» مشکلی که گناه برای ما ایجاد می کند، چیست؟
» خداوند چه کسی را نمی بخشد؟
» چه بسا جنگل هایی از عبادت، با یک چوب کبریت آتش می گیرد.
» چشمِ فاسد برخی از مردم و مؤمنین را ملاک خدا قرار ندهید!
» از نظر امام صادق(ع) مؤمن باید چگونه باشد؟
» خداوند در قوانین اجتماعی ما دخالت نمی کند.
» قانون اخلاقی خدا؛ با هم بخوریم، با هم شاد باشیم و برای هم گریه کنیم.
» زمین در آخر کار، دست عباد صالح خداست و داستانش خوش است.
» راه حل خیلی از مشکلات، قبول کردن قلبی دین است.
» اگر بنده به خاطر اطاعت سختی بکشد، خدا جبران می کند.
» یکی از نقش های مشکلات، صیقل دادن قلب ما است.
» دلیل شیرینی مؤمن چیست؟
» ما ملت عزا نیستیم، ملت بکائیم.
» خداوند به اعتمادت نگاه می کند.
» به میزان اعتقادت به اینکه آخر بازی هر چه شد، حل است، خدا دوستت دارد.» چه اصولی برای حل مشکلات رو به رو وجود دارد؟ عناوینی که امشب راجع به آن صحبت می کنیم، استفاده از اصولی است که خداوند در خلقت برای ما قرار داده و کمک گرفتن این اصول برای حل مشکلات رو به رو است.
اصل هایی که خدمتتان عرض می کنم، اصل های خلقتی است یعنی خداوند ما را ذاتاً اینگونه آفریده است:» نقش روح و جسم در حل مشکلات چگونه است؟
1- اصل روح و جسم.انسان از دو قسمت روح و جسم تشکیل شده که این دو قسمت در مواقعی که کم می آورند می توانند از یکدیگر سرویس بگیرند و استفاده کنند.
مثلاً یکی از دواهای مشکلات روحی، دویدن است. اگر یک دور بزند، روحش سبک می شود. دقیقا در مشکلات جسمی هم، همین گونه است. یکی از راه هایی که انسان می تواند مشکل جسمی را برای خودش رقیق و قابل تحمل کند، بحث کار کردن روی روح یا ذهنیت است.
» انسان می تواند روی ذهشن کار کند و مشکلاتش را حل کند.بحثی که بارها خدمتتان عرض کردم تحت عنوان معنا درمانی در غرب که شما را در فضای ذهنی بعضاً مالیخولیایی می برد که بدون استفاده از مواد مخدر با تلقین، مدیتیشن و هیپنوتیزم، احساس می کنی به شما خوش می گذرد، صورت عادی این راه در ما قرار دارد. یعنی الزاماً نباید به سمت معنا درمانی برویم، چون انسان می تواند روی ذهشن کار کند و مشکلاتش را حل کند.
چند مدت پیش این مثال را خدمتتان زده ام؛ شهید سید سیروس یگانگی به بچه هایی که به جبهه می آمدند، اول آموزش مجروحیت می داد. می گفت: یکی از چیزهایی که شما را در خط می ترساند، مجروحیت است. وقتی مجروحی را دیدید که استخوانش بیرون زده و دارد از درد نعره می زند، شما دفعه بعد اگر خواستی بروی و بجنگی، احتیاط می کنی و می ترسی! وقتی ضربه می خورد، کسی که فریاد می زند، ترسیده چون ضربه آنقدر آنی و فوری است که اولش درد ندارد. تا بخواهد درد بیاید، دارو و دکتر رسیده. شما بیشتر از ترس فریاد می زنی تا از درد.
بار دیگر اینگونه توضیح می داد؛ امام صادق(ع) می فرماید: اگر مؤمنی سرش درد بگیرد، خداوند تبارک و تعالی به خاطر سر دردش گناهانش را می بخشد. می گفت: فکرش را بکنید؛ شما که برای جهاد به جبهه آمده اید تا بجنگید، ببینید جهاد فی سبیل الله چقدر تاثیر دارد! گناه بری بخشش ندارید، به شما درجه می دهند.
ذهن انسان را برای برخورد با این مشکل آماده می کرد. ذهن درمانی استفاده از روحی است که خدا در ما برای حل مشکلات جسمی، قرار داده. جسم هم جسمی است که برای استفاده از مشکلات روحی از آن استفاده می شود.مثلاً کسی که مشکل روحی دارد، اگر در خانه بنشیند، بدتر می شود! افسردگی پیدا کرده، خمود می شود، باید به ورزش برود.خاطرات کسانی که معلول جسمی اند و قهرمان المپیک شده اند را بخوانید! دوره کاملاً افسردگی را هم پشت سر گذاشته اند، تحمل معلولیت سخت است. دیدند فایده ای ندارد و الان به جایی رسیده اند که خوشحالند. می گویند اگر سالم بودم نمی توانستم به این محبوبیت و شهرت و مقام برسم و لذت موفقیت را بچشم. روح می تواند جسم را درمان کند و برعکس.
» خیلی از اوقات، دردهای ما به ذهنیات منفی ما بر می گردد.خیلی از اوقات، دردهای ما به ذهنیات منفی ما بر می گردد. چند روز دیگر کنکور است، دانش آموز ما از الان با خودش بسته که اگر کنکور قبول نشوم، بدبختم! چه کسی این قانون را برای تو منظور کرده؟!! ذهنیت است، یا خودت بافته ای یا اطرافیان! اتفاقاً کنکور قبول شوی و به دانشگاه بروی، بدبخت شده ای! برای اینکه دنبال مدرک می روی و در آخر هم شغلی پیدا نمی کنی!
» مشکلی که گناه برای ما ایجاد می کند، چیست؟
2- اصل امید."لاتقنطوا مِنْ رَحْمَةِ الله إنّ الله یَغْفرُ الذّنوبَ جَمیعاً ". یکی از مشکلات ما، گناه است. مشکلی که گناه برای ما ایجاد می کند، برای این است که فکر می کنیم از چشم خدا افتاده ایم و مشکلی که فکر می کنیم از چشم خدا افتاده ایم این است که احساس می کنیم خدا دیگر در زندگی به ما کمک نمی کند و در نتیجه در زندگی هم احساس شکست و ترس می کنیم.اگر این ریسک را انجام بدهم و بگویم یا خدا، خدا نمی گوید مرد حسابی تا به حال کجا بوده ای؟! به ریسک رسیدی و گفتی یا خدا؟!! آیه شریفه می گوید:
- اولاً، نا امید نباشید.
- ثانیاً، به میزان عبادت و پاکی هایت، به تو نگاه نمی کنیم. به میزان اعتمادت به ما نگاه می کنیم.
» خداوند چه کسی را نمی بخشد؟اگر مشکلاتت باعث نا امیدی از رحمت خدا بشود، برای ما بد است! از نظر ما بزرگ ترین مشکل و گناه کبیره یک انسان، که حتی من خدا هم نمی توانم او را ببخشم، این است که از من نا امید شود! خیلی به من بر می خورد! این آدم نیم وجبی با شصت و پنج کیلو وزن، برای بخشش از من نا امید است!
- شخصی خدمت پیامبر بنی اسرائیل آمد و گفت: گناهی کرده ام، به خدا بگو ببخشد.
- خدا گفت بخشیدم.
- دفعه دوم گفت: گناه را انجام داده ایم. باز به خدا بگو ببخشد.
چندین دفعه تکرار شد، پیامبر گفت دیگر نمی گویم!
- رفت در بیابانی نشست و سرش را به آسمان کرد و گفت: می بخشی یا دوباره گناه کنم؟!! اگر می بخشی که هیچ، اگر نمی بخشی، گناه می کنم، گناه می کنم، گناه می کنم!
- بلافاصله خداوند به پیامبر وحی کرد که: من هم می بخشم، می بخشم، می بخشم!
جمله آخر خدا خیلی مهم است؛ به این بنده بگو در بحث رحمت با من یکی به دو نکن! حریف رحمت من نمی شود!در آیه "لاتقنطوا مِنْ رَحْمَةِ الله إنّ الله یَغْفرُ الذّنوبَ جَمیعاً "، انّ یک تاکید است. با إن الله شروع شده، تاکید دوم. یغفر چون مضارع است تاکید سوم. الذنوب را می بخشد نه حسنات را، این هم تاکید چهارم. جمیعاً موکد در موکدِ موکد، تاکید پنجم! خداوند با پنج تاکید یک جمله درست کرده است. یک نفر را نمی بخشم؛ کسی که از من نا امید شود.
کسانی را که نمی بخشد، داستانشان چیست؟ کسانی که پرُ رو هستند و عذرخواهی نمی کنند!! می خواهی پرُ رو باشی، در عذرخواهی کردن پرُ رو باش، نه در عذرخواهی نکردن! در توبه پرُ رو باش، هر جا شیطان گفت: پرُ رو باز هم برای توبه آمده ای؟! بدان شیطان است! بگو به کوری چشم تو، بله!
» چه بسا جنگل هایی از عبادت، با یک چوب کبریت آتش می گیرد.
3- اصل احباط و تکفیر.احباط اصلی است که می گوید حسنات شما به وسیله سیئاتتان، خراب می شود. چه بسا جنگل هایی از عبادت، با یک چوب کبریت آتش می گیرد. تکفیر یعنی پوشاندن. "انّ الله یُبدّل السّیئاتِ بِالحَسَنات"، یکی از مواردی که خداوند گناه را می بخشد و می پوشاند، عبادات شماست.شب قدر آمده ای، در اعمالت منظور می کنند. نه اینکه منبر و مداحی گوش داده ای یا فریاد زده باشی و گریه کنی، همین که نیت کرده باشی که می خواهم امشب با خدا باشم، از اذان مغرب امشب تا اذان مغرب فردا شب، این با خدا بودنت، یک حسنه بیست و چهار ساعتِ بزرگ است.
» چشمِ فاسد برخی از مردم و مؤمنین را ملاک خدا قرار ندهید!این حسنه، گناهان قبلت را تکفیر می کند(می پوشاند).
برادران و خواهران، چشمِ فاسد برخی از مردم و مؤمنین را ملاک خدا قرار ندهید! آن ها چیزی از تو ببینند فراموش نمی کنند، خداوند اهل تکفیر است، می پوشاند. در روایت داریم؛ از ملائکه رقیب و عتید هم می پوشاند و آن ها فراموش می کنند ما گناهی کرده ایم. وقتی این ها گناهان ما را به خاطر توبه خط می زنند، یعنی از ذهنشان هم خط می زنند و پاک می کنند.
» از نظر امام صادق(ع) مؤمن باید چگونه باشد؟مشکل ما ذهنِ فاسد برخی از مردم است که بعد از توبه گناهت را به رخت می کشند.
امام صادق(ع) می فرماید: مؤمنی از کنار من رد شد و گناهی کرد. به پشت دیواری رفت، یک ثانیه بعد، برگشت. باید بگویم رفت، توبه کرد و برگشت. امام صادق(ع) می گویند مؤمن باید اینگونه باشد.مدیون هستید اگر یک بار غیر از این برخورد از من دیده باشید و به گوش من نزده باشید که شعار نده! این را گفتم که کسی نگوید شعار نده! مؤمن اگر بزرگ ترین گناه را از مؤمن دیگری ببیند، تکفیر می کند. اگر امشب خودت را مهمان خدا می دانی، گناهان این جمع بدون هیچ شکی، بخواهی یا نخواهی، نیت کنی یا نکنی، الهی العفو بگویی یا نگویی، تکفیر می شود.
از ذهن ملائکه خارج می شود، از ذهن خود خدا هم پاک می شود. نه اینکه خدا علم ندارد، خدا می گوید وقتی من چیزی را بخشیده ام، یعنی بخشیده ام. متاسفانه مردم اینگونه اند؛ تهمت بی عرضگی در رحمت به خدا می زنند! فردا صبح، ملائکه از گناهان چیزی در پرونده تو نمی بینند! شب قدر، شب رحمت است، اگر من در باب رحمت خدا غلو می کنم، خدا لعنتم کند! عده ای باورشان نمی شود و به کارشان ادامه می دهند!
تکفیر یعنی می پوشاند، پاک می کند، برطرف و حذف می کند. پیامبر اکرم(ص) در وصف توبه می فرماید: کأن لم یکن. گویا این کار را نکرده است! » خداوند در قوانین اجتماعی ما دخالت نمی کند.4- اصل اجتماع."إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم".
باید برخی از مشکلات را خودمان برطرف کنیم یا جامعه باید برطرف کند. اگر مشکل اقتصادی داریم، درصدی از آن تقصر خودمان است. نه مطالبه نداریم، هرکسی هم هر کاری دوست دارد انجام می دهد و ما چیزی نمی گوییم. خداوند از این قوم، مشکل اقتصادی را برطرف نمی کند! اقتصاد مقاومتی را عمل نمی کنیم، خدا مشکل را برطرف نمی کند. فاصله بین کاخ و کوخ را کم نمی کنیم، خدا برطرف نمی کند.
خداوند در قوانین اجتماعی ما دخالت نمی کند. نسبت به دزدی، ارتشاء، فساد و بی عدالتی حساس نیستیم، فریاد نمی زنیم، در نتیجه خدا آن فساد را برطرف نمی کند. وقتی نسبت به مشکلات اجتماع تمکین می کنیم، خدا می گوید پس راضی هستند. برخی از مشکلاتی که در شیراز داریم، اگر در شهرهای دیگر بود، مردم دویست بار مسئولین را محاکمه کرده بودند!
پدر و مادر وقتِ درستِ رفاقتی و صمیمی برای تربیت بچه نمی گذارند و بچه را به تبلت، موبایل، تلوزیون و شبکه پویا مشغول می کنند، آن ها تربیتش می کنند، بعد می گویند جامعه بچه ام را خراب کرد! شما باید وقت بگذاری و مشکل خانه ات را حل کنی. باید وقتی در خانه برای تربیت داشته باشی. خدا را شکر می کنیم که برخی از مردم وقتی برای تربیت نمی گذارند، چون نمی دانند چگونه تربیت کنند! باید وقتی را برای یاد گرفتنِ تربیت بگذارند، بعد وقتی برای تربیت در خانه.
» قانون اخلاقی خدا؛ با هم بخوریم، با هم شاد باشیم و برای هم گریه کنیم.باور کنید جمعیتی که شب قدر اینجا هستند، تعاونی راه بیندازند و بگویند ما سعی می کنیم با هم بخوریم، این جمعیت تا پنجاه سال دیگر زندگی بدون مشکلی خواهند داشت. فقط تعاونی باشد، دولت و مجلس هر که می خواهد باشد، تحریم باشد یا نباشد، دلار سه هزار یا سه هزار و پانصد بشود.
قانون اخلاقی خداوند تبارک و تعالی این است؛ قرار است با هم بخوریم، با هم شاد باشیم و برای هم گریه کنیم. در برخی از فامیل ها، با صد نفر تعاونی تشکیل می دهند و مشکلات خانوادگی خودشان را حل می کنند.
» زمین در آخر کار، دست عباد صالح خداست و داستانش خوش است.
5- اصلاح کار.اینکه می گویند آخر شاهنامه خوش است، ضرب المثل غلطی است، چون آخر شاهنامه خوش نشد! رستم سهراب را کشت. شاید منظور شاهنامه فردوسی نیست! ولی این شاهنامه خلقت، یعنی کره زمین، آخرش خوش است.
- "انّ الارضَ یَرثُها عبادیَ الصالِحُون".
زمین در آخر کار، دست عباد صالح خداست، داستانش داستان خوشی است. امام صادق(ع) می فرماید: اگر می دانستید بعد از ظهور امام زمان(عج) چه دنیایی در انتظار شماست، اهمّ حاجاتتان را دیدن زمان بعد از ظهور قرار می دادید. شیعه نقطه عطفی دارد و آن هم این است که وقتی به اوج نا امیدی رسید، می گوید حداقل آقا که می آید! و حتی آدمی که با آرزوی جدّی دیدن مهدی(عج) و ظهور بمیرد، طبق اصل رجعت شیعه، او را بر می گردانند و می گویند این آرزو به دل مرده است! در وصف حکومت امام زمان(عج) نمی خواهیم برویم که رفاه، امنیت، اخلاق و انسانیت اوجِ اوج است، یعنی صد است.
در روایت داریم کسانی که در حکومت امام زمان(عج) هستند، با اینکه می دانند اگر بمیرند به بهشت می روند، خیلی راغب به مردن نیستند، چون خوش می گذرد. البته بعد که به بهشت می روند می فهمند خوشی اصلی یعنی چه.
» راه حل خیلی از مشکلات، قبول کردن قلبی دین است.
6- اصل "لا اکراهَ فی الدّین".دینداری با فشار جواب نمی دهد. "لا اکراهَ فی الدّین" این نیست که اگر کسی در خیابان عرق می خورد و بگویی عرق نخور، گناه دارد. "لا اکراهَ فی الدّین" یعنی دین اجباری نمی شود.
اصلِ اینکه انسان دین را با قلب قبول کند، راه حل خیلی از مشکلات است. وقتی انسان دین را قبول کند، یعنی به درجه ای از اطاعت می رسد، که این اطاعت فی نفسه برایش شیرین است.می گوید من اطاعت می کنم، پس به اجر و مزدی می رسم، ممکن است این اطاعت با شادمانی همراه باشد، ممکن است با ناراحتی! برخی اوقات خوش می گذرد، برخی اوقات خوش نمی گذرد. برخی اوقات از جلسه ای لذت می بریم، برخی اوقات لذت نمی بریم، هر دو هم اطاعت است. بعضی وقت ها دوست دارم نمازی را بخوانم، بعضی وقت ها انگار دارم جان می دهم! آقا امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: صحبت با خدا سنگین است.
» اگر بنده به خاطر اطاعت سختی بکشد، خدا جبران می کند."لا اکراهَ فی الدّین" چه می گوید؟ می گوید دین اجباری نیست، قسمت هایی که به اجبار انتخاب کرده ای را پای اطاعت بگذار و سعی کن با قلبت قبول کنی تا بتوانی لذت هم ببری. با اجبار قبول کردن تو، برخی مشکلات را برایت برطرف می کنیم. مثلا باید فلان کار را بکند، دلیلش را نمی دانست، می پرسد چه کسی گفته؟ خدا گفته است. می گفت باشد و انجام می داد. اینکه می فرماید:
"افضلُ الاعمالِ أحْمَزُها"، به این خاطر است که خدا می گوید بنده به خاطر اطاعت من سختی می کشد، من جای دیگری برایش جبران می کنم. لذا اولیاء خدا لذت می بردند کاری را انجام بدهند و دلیلش را ندانند.
به مالک اشتر نخعی که می خواست به مصر برود، گفتند: به علی(ع) بگو و قانعش کن که به مصر نروی تا اذیت نشوی! گفت: اجرم را خراب کنم؟! ناراحت بود که می خواست از علی(ع) جدا شود، گفتن برو ناراحتی ات را نشان بده، دلش می سوزد و تو را نمی فرستد! گفت: اولاً امام را نشناخته اید، ثانیاً اجرم را خراب کنم؟! با خنده از امیرالمؤمنین(ع) جدا شد.
دنیا سختی هایی دارد، یا سختی هایی که در راه من داری را تحمل کن، من سختی های دیگر را برایت آسان می کنم، یا همین سختی ها را تحمل چون کفاره گناهان است.
» یکی از نقش های مشکلات، صیقل دادن قلب ما است.حضرت آیت الله صدیقی می فرمودند: نوجوانان و جوانانی که گناه می کنند، خدا مشکلاتی در زندگیشان ایجاد می کند و آن ها را صاف می کند. برای گناهان ظاهری و خیابانی، سر دردی، مریضی یا بی آبرویی می آورد و صافشان می کند. بترسید از گناهان قلبی مثل حسد، کینه، کبر، غرور و منیّت که در ما وجود دارد و کسی نمی بیند و چون کسی نمی بیند برای ما مشکلی ایجاد نمی کند و می ماند!این یعنی در هفتاد سالگی به خرسی تبدیل می شوی که اگر باطنت را ببینی، خودت وحشت می کنی.
امام صادق(ع) می فرماید: شما مؤمنین و مؤمنات فکر نکنید وقتی گناهی می کنید، می توانید فرار کنید! یا باید توبه کنید، یا شما را توبه می دهیم!نمی گذاریم خراب کنید! یا امشب با زبان خوش الهی العفو می گویی، یا فردا با زبانِ تَر تمامش می کنیم. شما آبرو و عزت ما جلوی ملائکه هستید. مگر من می گذارم جلوی امت های دیگر کم بیاورید؟! برخی مواقع هم به شما سخت می گیریم.
شیخ رجبعلی خیاط می گوید خواستم گناهی بکنم، شتری پایش را از کنار بینی ام گذراند! فهمیدم خداست و گفتم این کار را که نکردم! الهام شد، من هم که نزدم! اگر کرده بودی زده بودم! مگر من می گذارم آبروی من را ببری؟!
خدا را شکر می کنیم بابت اینکه نا پاکی ما را تحمل نمی کند یا می بخشد یا مشکلی، ناراحتی پیش می آید و حل می شود. باید صیقل بخورد و صاف شود. پس یکی از نقش های مشکلات، صیقل دادن قلب ما است.
» دلیل شیرینی مؤمن چیست؟مرحوم دولابی فرمودند: مشکلات مؤمنین "میم" ندارد یعنی شکلات است. چرا؟ المؤمنون حلویون. مؤمن شیرین و حلوا است. دلیل شیرینی مؤمن این است که چون مشکلاتش "میم" ندارد و با همین مشکلات و از اینکه خدا نا پاکی را در وجودش تحمل نمی کند لذت می برد و دائماً به توبه ای، به اشکی و بهانه ای صیقلش می دهد. دلیل شیرینی مؤمن این است که یکی از قوانین اصلی با خدا را رعایت می کند.برخی اوقات ایرادی به ما می گیرند که آیا این روایت را برای امام حسین(ع) دیده اید؟ "مَن بَکیˈ أو أبْکیˈ أو تَباکیˈ وَجَبَت له الجَنّة"، کسی که گریه کند، یا بگریاند یا ادای گریه را در بیاورد، بهشت بر او واجب است. این مسخره نیست؟!
گریه آدم را سبک می کند. جنتی که اینجا می گوید، یکی از معانی اش آرامش است. باغ شاداب، سر سبزی و شادابی. از طرفی وقتی کسی صیقل پیدا می کند، به بهشت می رود. گریه انسان را سبک می کند و بار گناه را کم می کند. لذا قسمت مسخره ای که برای امام حسین(ع) به ما می گویند این است: مرحوم شیخ شوشتری در خصائص الحسینیه می فرماید: "مَن بَکیˈ أو أبْکیˈ أو تَباکی"، اگر برای امام حسین(ع) گریه ات نگرفت، به یاد مشکلاتت بیفت، با دل شکسته گریه کن، بعد به پای امام حسین(ع) بریز، قبول است!
مسخره نیست، می دانی اصلش چیست؟؟ این است که آن ها دنبال اشکی هستند که خصوصیتی غیر از شستشوی چشم دارد که قلب را شستشو می دهد. برای هر چه می خواهد باشد. صاحب خانه کریم است و می گوید همین قبول است. تو سبک بشو! گریه یک روش درمانی است. از برخی وقتی پرسیده می شود آخرین باری که گریه کردی چه زمانی بوده؟ فکر می کنند! مثل اینکه بپرسی آخرین باری که آب خورده ای چه وقت بوده؟
» ما ملت عزا نیستیم، ملت بکائیم.آیا شما ملت عزا هستید که مدام جمع می شوید و گریه می کنید؟! خیر، گریه روش درمانی است. الان، سینمای درام و ملودرام در جهان طرفدار دارد.
ما ملت عزا نیستیم، ملت بکائیم، یعنی با اشک انرژی می گیریم. بیست و چهار ساعت هم اینگونه نیستیم! نیم ساعت برای درمانمان با خدا وقت می گذاریم. آدم دعایی بخواند، هفته ای یک یا دوبار توسلی داشته باشد.
یکی از دوستان مداح تعریف می کرد که جایی مراسم داشته و وقتی شروع به خواندن می کند، نگاهش می کنند. می گفت: از خدا و توبه خواندم، باز هم نگاه کردند. شعرهای ادیبانه خواندم شاید تأدیب شوند، باز نگاه کردند. دشتی خواندم تا شاید با نوا و نغمه ای اشکی بریزند، نگاه کردند. سراغ امام حسین(ع) و کربلا رفتم، نگاه کردند. به گودی قتلگاه رسیدم و کار تمام شد، باز هم نگاه کردند! بعد از جلسه گفتم چرا گریه نمی کنید؟ گفتند: حاج آقا مرد که گریه نمی کند!!!
اتفاقاً مرد گریه می کند، چون نیاز دارد. شب بیست و سوم شب بهجت ما است. الان امام زمان(عج) دارد مقدرات را می نویسد. با امیدواری نشسته ایم.
اگر چشممان با اضطراب به قلم نوشتن تقدیرات باشد، کم لطفی در حق امام زمان(عج) است. ممکن است آدم خوبی نباشم و بهترین مقدراتم آنچنان دندان گیر نباشد، اما بهترین را می نویسد. می گوید توأمان بهترینِ دنیا و آخرتش را می نویسم، ممکن است بهترینش هم خیلی چیزی نشود، چون تقصیر خودش است، ولی من بهترین را انتخاب می کنم و اجازه نمی دهم خراب شود.
» خداوند به اعتمادت نگاه می کند.برای هر چه می خواهی بروی و هر کار می خواهی بکنی، باید وقت بگذاری، به خدا که می رسی خیلی دنبال وقت نیست! مثلاً بگوید دیشب شب قدر آمد؟ بله. چه چیزی خواند؟! اصلاً سوال نمی کند. ابوحمزه را تمام نکرد؟ نه. فایده ندارد، باید ابوحمزه را تمام کند! چقدر خدا را گیر می دانیم؟؟
خدا به چه نگاه می کند؟ به اعتمادت. بنده مطئنم مهدی فاطمه(س) بهترین مقدارت را برایم امضا می کند. به اندازه اعتماد می دهند، بقیه اش صفاست. کسی دوست دارد جوشن کبیر و ابوحمزه را کامل بخواند، قرآن به سرش چهل و پنج دقیقه یا پنج دقیقه باشد.
» به میزان اعتقادت به اینکه آخر بازی هر چه شد، حل است، خدا دوستت دارد.
- "أنا عند حُسنِ ظنّ عَبدیَ المُؤمن"؛
- باز گردد عاقبت این در؟ بلی.
- رخ نماید یار سیمین بر؟ بلی.
کسانی که می گویند بلی، به آن ها می رسد. کسانی که می گویند امشب هم نشد، نمی رسد.
امشب به میزان اعتمادت، می گیری. به میزان اعتمادت، بهترین مقدرات برایت می نویسند. به میزان توجه و اعتقادت به اینکه می تواند، به تو می دهند. به میزان اعتقادت به اینکه آخر بازی هر چه شد، حل است، خدا دوستت دارد. این دوستی خدا را امشب، بخرید.چند وقت پیش مشهد بودم، در حرم یکی از دوستان گفت: می دانی اینجا کجاست؟ اینجا هما جایی است که موقع خداحافظی برای جبهه، شهید دیزجی رو به حرم گفت: آقا دیگر نمی خواهم قبرت را ببینم! می خواهم خودت را ببینم. همین رفیقم می گفت: تا به حال صد یا دویست بار به امام رضا(ع) در جاهای مختلف همین حرف را زده ام. می گفت: وصال را به من نداده، اما در خدا شک نکرده ام که چرا نداده! بیست، سی سال است به خدا نمی گویم چرا نداده ای؟! گفتم روایت داریم آدمی که اینگونه است، غیر از اینکه به خدا اعتماد دارد، خدا دوستش دارد.
کسانی که شب قدر حکم خدا را تمکین می کنند، خدا می گوید من، دوستت دارم. از فردا هر اتفاقی افتاد بگو: الحمدلله. اگر احیاناً اذیت شدی، بگو خدایا اذیت می شوم، اما اعتمادم را نسبت به تو از دست نمی دهم.