اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۲۳۰ مطلب با موضوع «سخنرانی بزرگان!!» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۵۳ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۱۸ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۴ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۷ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۴۹ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و افضلهم محمّد و اهل بیته الاطیبین الانجبین سیّما بقیة الله فی العالمین بهم نتولّی و من اعدائهم نتبرء إلی الله».

مقدم شما بزرگواران حوزوی و دانشگاهی و برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌داریم! در آستانه روز مباهله یعنی بیست و چهار ذیحجّه هستیم که از مفاخر ما شیعه‌هاست. این روز را به پیشگاه ولیّ‌عصر و عموم علاقه‌مندان قرآن و عترت و شما فرهیختگان تهنیت عرض می‌کنیم. قبل از ورود در بحث یک توضیح کوتاهی درباره روز مباهله به عرض شما برسد. همه ما مستحضریم که این جمله نورانی را رسول خدا(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) درباره حسین‌بن‌علی(سلام الله علیه) که در آستانه محرّم آن حضرت هستیم، فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ».[1] این «حُسَیْنٌ مِنِّی» را می‌شود فهمید، چون نوه و فرزند اوست؛ اما «أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» یک توجیه می‌خواهد. همین تعبیر را درباره امام مجتبی هم فرمود که «حسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حسَن».[2] یک طرف این جمله روشن است که «حسَنٌ مِنِّی»؛ فرزند من است؛ اما «أَنَا مِنْ حسَن» توجیه می‌خواهد. بخش سوم بیان نورانی حضرت است که درباره امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) فرمود, فرمود: «عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ»،[3] و مکرّر هم فرمود. این «عَلِیٌّ مِنِّی» یعنی چه؟ از دو طرفش مشکل دارد، هم «أَنَا مِنْ عَلِیٍّ» مشکل دارد و جای سؤال است، هم«عَلِیٌّ مِنِّی».

اما این آیه نورانی مباهله به همه این سؤال‌ها پاسخ می‌دهد، در این آیه ذات اقدس الهی وجود مبارک حضرت امیر را به منزله جان پیغمبر حساب کرده است ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ.[4] اگر بگوییم من از خودم هستم خودم هم از من است سؤالی ندارد؛ چون یک واقعیت است. تعبیر قرآن کریم هم تعبیر معرفتی و حُکمی و عقلی است و همه معارف را به همراه دارد. آن بیان نورانی که در روایات هست که «کُلُّهُم من نور واحِد»[5] روشن می‌کند که اینها یک حقیقت‌اند به چهارده لباس در آمدند؛ آن وقت هم « أَنَا مِنْ عَلِیٍّ و عَلِیٌّ مِنِّی» معنایش روشن می‌شود هم «أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ». چرا وجود مبارک رسول خدا این حرف را درباره پسرش ابراهیم نگفت, درباره نوه‌اش می‌گوید, ابراهیم پسر او بود؛ نگفت ابراهیم از من است، هر پدری یک پسری دارد؛ اما «نبیّ بما أنّه نبیّ» بخواهد بگوید من از فلان کس هستم؛ یعنی مسئله امامت, ولایت, نبوّت یک نور است این نور گاهی به صورت پیامبر در می‌آید گاهی به صورت صدیقه کبرا در می‌آید, گاهی به صورت دوازده امام در می‌آید؛ البته در هر جایی درجه خاصّ خودش را دارد و مرتبه مخصوص خودش را دارد، حکم مخصوص خودش را دارد؛ لذا آنچه در روایات ما هست که «عَلِیٌّ مِنِّی و أَنَا مِنْ عَلِیٍّ» که این را قبلاً فرمود و بعد از مباهله به صورت رسمی‌تر بیان فرمود، درباره ائمه دیگر؛ این آیه مباهله، خیلی شفاف و روشن می‌کند؛ این تعارف نیست این یک تحقیق است نه تشبیه, نه تمثیل و نه مانند آن؛ «أَنَا مِنْ عَلِیٍّ و عَلِیٌّ مِنِّی» و در بعضی از روایات هم دارد که آیه نازل شده است که این بخش برائت را یا خود شما در مکه باید برای مردم قرائت کنید، «أَوْ رَجُلٌ مِنْک‏».[6]پس «عَلِیٌّ مِنِّی و أَنَا مِنْ عَلِیٍّ», «حسن منّی و أنا من حسن», «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»، اینها حقیقتی است که از آیه مباهله برمی‌آید و از مفاخر ما شیعه‌ها همین فرداست که بیست و چهارم ذیحجه است، آیه ﴿فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ﴾[7] همین آیه مباهله است که باید این روز را گرامی داشت. اینها جزء اعیاد رسمی ماست، اینها جزء مفاخر و مدارک ماست، اینها جزء دین ماست. این روزها را باید به رسمیّت شناخت و درباره آنها بحث‌هایی که مربوط به آن روزهاست عنایت کرد. این طلیعه بحث بود برای تبریک روز مباهله.

اما عزیزان دانشگاهی که در خدمتشان هستیم، اینها سؤالاتی دارند که محور اصلی این سؤال این است که این مهندسی فرهنگی و فکری که ما دانشجویان را طرزی تربیت کنیم که اینها با ایرانِ امروز و ایرانِ فردا و ایرانِ پس‌فردا هماهنگ باشند این راهش چیست؟ و چگونه مسائل تربیتی را مطرح کنیم که بار حقوقی و اخلاقی را به آسانی بکشد؛ یعنی آن استاد باید طرزی تعلیم بدهد که رخشی بسازد که بار رستم را بکِشد؛ چون سنگینیِ رستم را فقط همان رخش می‌کِشد, سنگینی مطالب را یک بیان مستدلّ عقلیِ علمی معناً با لفظی شیوا لفظاً که رخشی باشد آن معنا را به دوش بکِشد.

سؤال سوم آقایان این است که آیا ما دینِ علمی داریم؟ این اضافه صحیح است یا نه؟ چهارمی هم که باید به آن اضافه کرد این است که ما علم دینی داریم یا نه؟ مستحضرید که این مسائل چهارگانه قسمت مهمّ همه اینها به انسان‌شناسی مربوط است، تا ما انسان را چطور بشناسیم, اگر ما خودمان را درست شناختیم، این معارف را هم درست می‌شناسیم و به دنبالش هم می‌رویم و اگر خود را درست نشناختیم اینها برای ما یک بار زایدی است. آیه سوره مبارکه «مائده» می‌فرماید سر جایتان باشید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ﴾؛[8] این ﴿عَلَیْکُمْ﴾اسم فعل است. این ﴿أَنْفُسَکُمْ﴾ منصوب است به این «الزموا» که از همین ﴿عَلَیْکُمْ﴾ در می‌آید؛ یعنی سر جای خود باشید و هیچ تکانی نخورید. اینکه میگوید سر جای خود باشید جای ما در این عالَم کجاست؟ آیا ما مثل یک میوه هستیم، مثل یک درخت هستیم که بعد از یک مدت می‌پوسیم و از بین می‌رویم یا مثل آن طائریم که از قفس بیرون می‌آییم، از پوست بیرون می‌آییم؟ آنچه غرب به دنبال آن است همین است که انسان مثل یک میوه است، مثل یک حیوان است که بعد از مدتی می‌پوسد و بعد خبری نیست چه بد چه خوب. از پوسیده کسی سؤال نمی‌کند که تلخ بودی یا شیرین, این سیب و گلابیِ خوش‌طعم را بعد از پوسیدن کسی پاداش نمی‌دهد آن میوه حنظل تلخ را بعد از پوسیدن کسی شلاق نمی‌زند. انسان می‌میرد؛ یعنی می‌پوسد؟ همین که در چاله می‌رود یعنی تمام شد؟ یا وقتی می‌میرد از پوست به در می‌آید. تنها کسی که زیر آسمان به این سؤال جواب دادند انبیا بودند مخصوصاً قرآن کریم. قرآن آمده به ما بفهماند انسان مرگ را می‌میراند نه بمیرد. بدترین دشمن ما مرگِ ماست، ما اگر از هر چیزی می‌ترسیم برای اینکه می‌ترسیم بمیریم, اگر از انفجار, از گلوله, از سیل, از غدّه‌های بدخیم سرطان می‌ترسیم؛ برای اینکه می‌ترسیم بمیریم. دین آمده گفته شما مرگ را می‌میرانید نه بمیرید, شما مرگ را می‌پوسانید نه بپوسید, شما ابدی هستید که هستید که هستید ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾.[9] بارها به عرض شما رسید، قرآن که نگفت «کلّ نفس یذوقها الموت»، هر کسی را مرگ می‌چشد, گفت هر کسی مرگ را می‌چشد. هر ذائقی مذوق خودش را هضم می‌کند. الآن یک لیوان شربت, آب یا یک استکان چای که به شما دادند شما نوشیدید، شما آن را هضم کردید یا او شما را؟ هر ذائقی مذوق خود را هضم می‌کند. پیام قرآن این است که انسان مرگ را می‌میراند. این اختصاصی به شهدا ندارد؛ البته شهدا پاداششان بیشتر است ﴿لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً﴾،[10]﴿لاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ﴾[11] هم نگویید, هم نپندارید؛ چه در سوره «بقره»، چه در سوره «آل‌عمران». مبادا خیال کنید اینها که شهید می‌شوند می‌میرند، اینها زنده‌اند با ما فرق ندارند. آنها که مِداد آنها بالاتر از خون شهداست،[12] یقیناً زنده‌اند. این چنین نیست که شهید قبل از گلوله روحش مادی باشد، بعد بشود مجرّد. هیچ کس نمی‌میرد؛ منتها آنها جایشان خوب است، بهتر ذکر کردند وگرنه انسان هم این چنین است،«تَنْتَقِلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَی دَار»؛[13] منتها آنها جایشان خوب است، افراد عادی جایشان فرق می‌کند. زیر این آسمان این حرف را غیر از انبیا کسی آمد بگوید که انسان مرگ را می‌میراند, انسان از بین نمی‌رود، ابدی هست یا نه. اوّلین و آخرین و وسط همه حرف‌ها همین است که ما خودمان را بشناسیم. اینکه در سوره مبارکه «مائده» فرمود آقایان! خودتان را بشناسید، شما مثل یک میوه نیستید, مثل یک چوب نیستید, مثل آهن نیستید که بعد از چند سال زنگ بزند بپوسد، هیچ چیزی نیستید، شما هستید که هستید که هستید, این اصل اوّل.

اگر ما هستیم, یک حرف‌های ابدی, کالای ابدی, فکر ابدی می‌خواهد. جناب فخرالدین رازی مشغول مطالعه بود و یک مقدار به اشتباهش پی برد. آن عارف معروف عصرش یک نامه برایش نوشت که جناب فخرالدین رازی ممکن است بعد از مدتی پی به اشتباه کنونی ببری, علمی تهیه کن که این علم, علم دوران مهدکودک نباشد ما یک علمی داریم برای دوران مهدکودک, بعد علمی داریم برای دبستان, بعد دبیرستان, بعد دانشگاه, این علوم فرق می‌کند. فرمود این علم مهندسی و طب و کشاورزی و دامداری برای این تن است ما مادامی که زنده‌ایم مهندسی می‌خواهیم, طب می‌خواهیم, کشاورزی و دامداری می‌خواهیم که تأمین بشود. بعد از مرگ کسی نزد شما نمیآید بگوید که من مریضم شما مرا معالجه کن یا برای من خانه بساز یا دامداری مرا تقویت کن! همه این علوم برای مهدکودک است ما به عالَم ابد می‌رسیم. حالا آنجا نه خود ما مریض می‌شویم نه اگر طبیب بودیم کسی به سراغ ما می‌آید, نه خودمان محتاج به خانه‌ایم چون ﴿غُرَفٌ مَبْنِیَّة﴾[14] آماده است نه کسی خانه می‌خواهد ما برایش بسازیم، مهندسی رخت برمی‌بندد, طبّ رخت برمی‌بندد, کشاورزی و دامداری رخت برمی‌بندد همه این حِرَف برای مهدکودک است. از این علوم تجربی پایین‌تر ما دیگر علمی نداریم علمی که با چشم و گوش و حسّ کار می‌کند. از این علم بالاتر یک تجریدی متوسط است به نام ریاضی, ریاضیات بالاتر از فیزیک و شیمی و اینهاست. از ریاضی بالاتر علم کلام است که تجریدی است و نه تجربی, از علم کلام بالاتر علم فلسفه است که تجریدیِ تام‌تر است, از فلسفه بالاتر علم عرفان نظری است که از او دقیق‌تر و قوی‌تر است، یک علم شهودی است که در جای دیگر است. اینها راه‌هایی است که به ما گفتند به سراغ اینها بروید. آن گاه اگر کسی در این مسیر افتاد، نه بیراهه می‌رود نه راه کسی را می‌بند، نه فخر می‌کند که من این‌قدر بلدم. هر روز خاضعتر، خاشعتر، سجده شکرش بیشتر که تو اینها را به ما یاد دادی. ما تا چه وقت مهدکودکی بیندیشیم؟ فرمود شما هستید که هستید ابدی هستید. حالا سخن از ده میلیارد سال و صد میلیارد سال نیست ما نه متزمّن هستیم نه متمکّن. الان اگر از ما سؤال بکنند دو دوتا چهار تا چند سالش است؟ میگوییم این نه زمانمند است، نه مکاندار، چون این یک شیء مجرّد است و شیء مجرّد نه زمان دارد نه مکان؛ ما این‌طور هستیم، حداقل ما این است. پس کاری باید بکنیم که نپوسد, درسی بخوانیم که نپوسد, علمی یاد بگیریم که نپوسد، آن وقت نه راه کسی را می‌بندیم و در قیامت هم همه شهدا از ما حق‌شناسی می‌کنند، امام هم از ما حق‌شناسی می‌کند که دستور و راه او را رفتیم. این شهدا از ما چه می‌خواهند، همین را می‌خواهند.

 فرمود: ﴿عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ، چرا خودتان را گم کردید؟ چقدر این بیان نورانی علی بن ابیطالب شیرین است که سالهای قبل چندین بار این حرف گفته شد. حضرت فرمود: من تعجّب میکنم مردم این خودکار، دستمال، تسبیح دستشان و این چاقوی جیبشان را گم می‌کنند، بعد اعلام می‌کنند که ما چاقو گم کردیم، ساعت گم کردیم؛ خودشان را گم کردند نرفتند نزد کسی بگویند که آقا من خودم گم شدم من را پیدا کن سرجایم بنشینم: «عَجِبْتُ لِمَنْ یَنْشُدُ ضَالَّتَهُ وَ قَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلَا یَطْلُبُهَا»[15] این ساعتش را گم می‌کند، داد می‌زند به همه هم می‌گوید من ساعتم را گم کردم، پیدا کنید! خودش را گم کرده نمی‌رود بگوید آقا من کجا هستم مرا ببر سر جایم؛ این تعجب علی بن ابیطالب است: «عَجِبْتُ لِمَن». «اِنشاد ضالّه»؛ یعنی کسی بگوید من فلان چیز را گم کردم شما پیدا کردید به من بدهید. فرمود اینها برای خودشان به اندازه دستمال جیبشان, به اندازه تسبیح دستشان, به اندازه انگشتر دستشان ارزش قائل نیستند، «عَجِبْتُ لِمَنْ یَنْشُدُ ضَالَّتَهُ وَ قَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلَا یَطْلُبُهَا».

 قهراً ما علمی یاد میگیریم که ابدی باشیم. این علوم درست است که ابدی نیستند، ولی بازده ابدی می‌تواند داشته باشد؛ یعنی همین طبیب بعد از مرگ مطب ندارد؛ اما آن کاری که کرده در کنار ابدیّت او هست. همین کشاورز بعد از مرگ، کشاورزی و دامداری و اینها ندارد؛ اما آن خدماتی که به جامعه کرده است محصولش برای ابد می‌داند. «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُه‏».[16] پس ما می‌توانیم با همین کشاروزی ابدی باشیم, با همین دامداری ابدی باشیم, سعی ما این باشد که هیچ کس گرسنه نماند.

 بیست و چهارم روز مباهله است, بیست و پنجم سوره مبارکه «هل أتی» نازل شد. این «هل أتی» چیست؟ قبلاً هم به عرض شما رسید حالا جریان سیدالشهداء و جریان کربلا و اینها که این همه شیفتگی دارد برای همین است؛ مگر حسین‌بن‌علی چند سالش بود؟ در همین جریان مباهله دارد که وجود مبارک پیغمبر که برای مباهله حرکت می‌کند «أَخَذَ بِیَدِ الْحَسَنِ وَ حَمَلَ الْحُسَیْنَ ع عَلَی صَدْرِه‏»؛ دست حسن را گرفت و حسین‌بن‌علی را او بغل کرد و آورد، او بچه‌ بود، «حَمَلَ الْحُسَیْنَ»، وجود مبارک فاطمه زهرا هم بود, وجود مبارک امیرالمؤمنین هم بود، اینها پشت سر حضرت ایستادند؛[17] اما در نقل دارد که پیغمبر حسین‌بن‌علی را حمل کرد، دست حسن را گرفت؛ مگر حضرت چند سالش بود؟

در روز بیست و پنجم که «هل أتی» نازل شد، این «هل أتی» چه پیامی دارد؟ من بارها خدا رحمت کند این عسکراولادی را هر سال به کمیته امداد میآ‌مدند که فکر می‌کردند که یک حرف تازه‌ای بشنوند. گفتم برادر! کمک به فقیر یک امر عاطفی است  ، شما از تاشکند تا واشنگتن از واشنگتن تا تاشکند یعنی کلّ کُره زمین همه حمایت از محرومین دارند، کدام کشور است که حمایت از بی‌سرپرست ندارند، تمام کفار این را دارند. فرق کمیته امداد با آنها می‌دانی چیست؟ شما از شرق تا غرب کشوری نشان دارید چه کافر, چه یهودی, چه مسیحی, چه زرتشتی که حمایت از بی‌سرپرست نداشته باشد همه دارند. هیچ کشوری روی کُره زمین نیست که بودجه‌ای برای افراد بی‌سرپرست نداشته باشد. به ایشان بارها میگفتم برادر! کمیته امداد معنایش این نیست که آدم به فقیر کمک بکند، کمک به فقیر یک کار جهانی است که دیگران هم میکنند، اینکه کاری نیست، آنکه کار ماست و کمیته امداد مسئول آن است، فقرزدایی است نه کمک به فقر, کمک به فقیر را همه میکنند.

 یک بیان نورانی حضرت امیر دارد فرمود: «لو تَمثّل لِی الفقر رجلاً لَقَتلتُهُ»؛[18] من فقیر را کمک کنم که مهم نیست. کدام کافر است که فقیر را کمک نمی‌کند، شما یک کمونیست، کافر یا بت‌پرستی را دیدید که فقیر محلّه‌اش را کمک نکند؟! این طور نیست، این امر عاطفی است، امر انسانی که نیست. امر انسانی آن است که در سوره مبارکه «انسان» است. وجود مبارک حضرت امیر فرمود: کمک به فقیر عقلی نیست، انسانی نیست، یک امر عاطفی است. من باید فقرزدایی کنم که هیچ کس دستش به کنار سفره دیگری دراز نشود. این علی نامش بوسیدنی است «لو تَمثّل لِی الفقر رجلاً لَقَتلتُهُ»؛ من گردن فقر را می‌زنم، نه دستِ فقیر را می‌گیرم, دست فقیر را که کافر هم می‌گیرد. کاری کنیم که هیچ کسی کنار سفره دیگری نباشد. چرا مزدوری در اسلام مکروه است ما هنوز نتوانستیم مردم را مزدور بکنیم. حالا بعضی‌ها این نهی تحریمی را بر تنزیه حمل کردند که معروف هم همین است، وگرنه چندین روایت ائمه(علیهم السلام) فرمودند مزدوری در اسلام منهی است؛[19] یعنی انسان مزدور دیگری باشد. آدم باید هر کاری که می‌کند برای خودش بکند با عزّت و آبرو کنار سفره خودش بنشیند. ما نتوانستیم طوری تولید و اشتغال کنیم که لااقل مزدور تربیت کنیم, کار درست کنیم. گفت:

در بی‌خبری جانا من از تو بیشم *** تو غافل از الطافی من بیگانه از خویشم[20]

فرمود: «لو تَمثّل لِی الفقر رجلاً لَقَتلتُهُ»؛ من گردن فقر را می‌زنم، نه به فقیر کمک کنم.

این سوره مبارکه «هل أتی» چه می‌گوید؟ سوره مبارکه «هل أتی»، قصّه‌اش را همه ما می‌دانیم، وجود مبارک حضرت امیر, فاطمه زهرا(سلام الله علیهما)، فضّه هم در خدمتشان بود و امام حسن و امام حسین؛ اینها به هر حال روزه گرفته بودند، در آن هوای گرم حجاز موقع افطار شد، کسی آمد ﴿وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً﴾[21] شب اوّل مسکین آمد, شب دوم یتیم, شب دوم اسیر, اینها بخشی از افطاری هر سه شب را به اینها دادند؛ این را همه ما می‌دانیم. آن ابتکار علوی چیست؟ کاری کرد که آیه نازل شد. فرمود: ﴿وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً﴾ مسکین را ما می‌فهمیم, یتیم را ما می‌فهمیم, اسیر چه کسی بود؟ ما در مدینه مسلمان اسیر نداشتیم. این یک مشرک و بت‌پرست جنگ‌های بدر و امثال بدر که می‌شد هم آنها از ما اسیر می‌گرفتند هم ما از آ‌نها اسیر می‌گرفتیم؛ اما در مدینه که مسلمان اسیر نبود، این اسیر چه کسی بود؟ حالا روشن شد علی کیست؟! می‌گوید وقتی من در شهری زندگی می‌کنم ولو بت‌پرست, آمده به جنگ ما؛ منتها در جبهه اسیر شد، ما اینها را آوردیم. یک بت‌پرستی که آمده در جنگ با پیغمبر، می‌گوید در کشور ما نباید گرسنه باشد. این علی است. حالا معلوم شد ما چرا وقتی حرم رفتیم این در و دیوار را می‌بوسیم، اگر دومی دارید بگویید! این آیه نازل شد ﴿وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً﴾ بله یتیم, مسکین را همه کمک می‌کنند؛ اما حالا یک بت‌پرست, کافر آمده به جنگ ما، حالا اسیر شده، ما افطاری خودمان را به او بدهیم, افطاری خودمان, افطاری بچههای کوچک را به او بدهیم, اگر شما زیر این آسمان دومی دارید بگویید.

بیست وپنجم این ماه سوره مبارکه «هل أتی» نازل شد, بیست و چهارم این ماه آیه مبارکه مباهله نازل شد. ما عزیزان دانشگاهی, اساتید، وقتی خودمان را بشناسیم که ابدی هستیم کار ابدی می‌کنیم, فکر ابدی داریم. اما آن سؤال سوم که دینِ علمی داریم، بله! این دینی که «عَلِیمِ حَکِیم» تنظیم کرده است، همه‌اش علم است؛ منتها علم و معرفت‌شناسی، کف آن حسّ و تجربه است از آنجا راه‌های فراوان معرفت‌شناسی داریم، بعضی از امور را با حسّ و تجربه می‌فهمیم, بعضی با نیمه تجریدی می‌فهمیم, بعضی با تجریدی محض, دینِ علمی همین اسلام است.

اما سؤال چهارمی که افزوده شد این است که ما علم دینی داریم یا نه؟ که الآن بساط بر این است که ما دانشگاهایمان باید اسلامی باشد. بارها به عرض شما رسید، دانشگاه‌های ما وقتی اسلامی می‌شود که دروسش, علمش اسلامی باشد وگرنه دانشگاه, نمازخانه باید داشته باشد چه اینکه دارد, نماینده ولیّ فقیه باید داشته باشد که دارد, اساتید بزرگوار و متدیّن داشته باشد، اینها خوب تربیت بشوند. ما به لطف الهی دانشجوی متدیّن کم نداریم, دانشجوی متدیّن یک مطلب است, دانشگاه دینی مطلب دیگر. حرف اوّل دانشگاه را دانش می‌زند، اگر دانش دینی بود دانشگاه هم می‌شود دینی, متن درسی دینی بود دانشگاه می‌شود دینی و متن درسی دینی است چرا؟ برای اینکه مخصوصاً علوم تجربی، این معنا را خیلی از شما آقایان شنیدید که می‌گویند تمایز علوم به تمایز موضوعات است، علم که مجموعه چند مسائل مرتبط است هر مسئله یک موضوع دارد, یک محمول دارد, یک نسبت و هدف و غرض, آیا تمایز علوم به تمایز اهداف و اغراض است که آخوند خراسانی و دیگران احتمال دادند؟ نه, تمایز علوم به تمایز محمولات است؟ نه, تمایز علوم به تمایز نِسَب و روابط است؟ نه, تمایز علوم به تمایز موضوعات است که این قول پذیرفته‌شده است؛ برای اینکه اهداف تابع مسئله‌اند, محمول، تابع موضوع است، نسبت، تابع طرفین است. در مسئله حرف اوّل را موضوع می‌زند؛ این یک اصل. موضوع  علم اگر خدا, اسم خدا, وصف خدا, فعل خدا, قول خدا, اثر خدا بود این علم می‌شود دینی. اگر موضوع آن علم، فعل انسان بود نه فعل خدا؛ آن می‌تواند دینی باشد، می‌تواند غیر دینی. هنر علمی است که موضوع آن فعل انسان است، بازیگری, نویسندگی, خوانندگی, سازندگی اینها علمی است که موضوعش فعل انسان است این می‌تواند دینی باشد می‌تواند غیر دینی باشد. خوانندگی این طور است, نویسندگی این طور است, بازیگری این طور است، کشاورزی و دامداری این طور است، اقتصاد این طور است، اینها می‌تواند دینی باشد یا غیر دینی؛ اما علمی که موضوعش فعل خداست این غیر دینی فرض ندارد, اینها که در قم در حوزه‌ها درباره قول خدا بحث می‌کنند، تفسیر را می‌گویند علم دینی است. چرا؟ برای اینکه بحث می‌کنند خدا چنین گفت. آن استاد دانشگاه بزرگوار هم در دانشگاه می‌گوید خدا چنین کرد, زمین‌شناسی, آسمان‌شناسی, دریاشناسی, صحراشناسی, هواشناسی, انسان‌شناسی, میکروب‌شناسی, جانورشناسی همه دینی است چون اینها مخلوق خداست، فعل خداست. ما که در قم می‌گوییم خدا چنین گفت، می‌شود دینی, این استاد دانشگاه که در دانشگاه می‌گوید خدا چنین کرد دینی نیست؟ منتها او باید بداند این زمینی که بحث می‌کند این زمین کار کیست؟ این همین طور سر راه افتاده یا کسی این را خلق کرد. درباره خسوف و کسوف که بحث می‌کند, درباره سیاهچال‌ها که بحث می‌کند یعنی چاله‌ای ایجاد شده یا کسی ایجاد کرده؟ بحث درباره خدا, اسمای خدا, اوصاف خدا که فلسفه الهی است یقیناً دینی است, بحث درباره قول خدا که تفسیر است می‌شود دینی, بحث درباره فعل خدا که علوم دانشگاهی است. قبول و نکول استاد دخیل نیست, ایمان و کفر شاگرد دخیل نیست, ایمان و کفر مصنّف دخیل نیست, ایمان و کفر مؤلّف دخیل نیست، حرف اوّل علم را موضوع آن علم می‌زند. الآن این صوت العدالة الانسانیة که آن مسیحی درباره حضرت امیر نوشته این کتاب, کتاب شیعی است ولو نویسنده‌اش غیر مسلمان است، ما باید بدانیم که تمایز علوم به تمایز موضوعات است؛ زمین کار خداست, هوا کار خداست, دریا کار خداست, میکروب را چه کسی آفرید؟ این جانور از کجا پیدا می‌شود چطور زندگی می‌کند چطور دفع میکند، چطور نیش می‌زند، مار و عقرب‌شناسی این طور است، شمس و قمرشناسی این طور است، ما علم غیر دینی نداریم. مگر علمی که موضوعش فعل انسان باشد. بله! کشاورزی‌ها و دامداری و صنعتگرها انواع و اقسام خدمات. علومی که موضوعش فعل انسان است، درخت‌شناسی نه, این آقا چطور زمین را بکارد که بهره بگیرد کار این کشاورز این بله میتواند دینی باشد می‌تواند دینی نباشد، اگر از راه صحیح انجام داد دینی است، غیر صحیح انجام داد غیر دینی است.

بنابراین آ‌ن مهندسی فکری، اوّل راهش شناخت انسان است و طرزی هم می‌شود تربیت کرد که با بهترین وجه جامعه نه بیراهه برود، نه راه دیگری را ببندد و دینِ علمی یقیناً داریم؛ برای اینکه این دین صد درصد علمی است حق است حکمت است مطابق با واقعیت است و علم دینی هم داریم.

امیدواریم که اعیاد گذشته پربرکت باشد برای همه, اعیادی که در پیش داریم پربرکت باشد برای همه, همه عزیزان دانشگاهی مخصوصاً مهمانان امروز ما مشمول دعای خیر ولیّ عصر باشند و ذات اقدس الهی به فرد فرد شما بزرگواران سعادت و سیادت دنیا و آخرت مرحمت کند!

پروردگارا امر فرج ولیّ‌ات را تسریع بفرما!

نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولیای الهی محشور بفرما!

مشکلات دولت و ملّت و مملکت مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوان‌ها را به بهترین وجه مورد عنایت قرار بده!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

این کشور اسلامی را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!

این دعاها را در حق همه مؤمنان شرق و غرب عالم مستجاب بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیام از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1]. کامل الزیارت، ص52.

[2] . بشارة المصطفی لشیعة المرتضی(ط ـ القدیمة)، النص، ص156؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه‏».

[3]. الأمالی (للصدوق)، النص، ص9.

[4] . سوره آل عمران، آیه61.

[5] . ر.ک: الغیبة(للنعمانی)، ص93؛ «یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ‏ نُورٍ وَاحِد...».

[6] . الخصال ، ج2، ص369.

[7] . سوره آل عمران، آیه61.

[8] . سوره مائده، آیه105.

[9] . سوره آل عمران، آیه185؛ سوره انبیاء، آیه35؛ سوره عنکبوت، آیه57.

[10] . سوره آل عمران، آیه169.

[11] . سوره بقره، آیه154.               

[12] . الامالی(للصدوق)، ص521؛ «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وُزِنَ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ بِدِمَاءِ الشُّهَدَاءِ، فَیُرَجَّحُ‏ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ».

[13] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏37، ص146.

[14] . سوره زمر، آیه20.

[15] . غرر الحکم و درر الکلم، ص460.

[16] . جامع الأخبار(للشعیری)، ص105.

[17] . الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج‏1، ص44.

[18]. علی امام المتقین، ج2، ص45 و 46؛ محاضرات عقائدیة، ج1، ص77؛ روائع نهج البلاغه(جرج جرداق), ص233؛ الإمام علی صوت العدالة الإنسانیّة، ص341.

[19]. وسائل الشیعة، ج19، ص103.

[20] . بر گرفته از بخشی از غزلیات رهی معیّری، جلد اوّل.

[21] . سوره انسان، آیه8.

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۱۴ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیما خاتمهم و افضلهم محمد و اهل بیته الاطیبین الانجبین سیما بقیت الله فی العالمین بهم نتولی و من اعدائهم نتبرء إلی الله».

مقدم شما علما بزرگواران فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی، مخصوصاً مدیر بزرگوار اوقاف استان مازندران و رؤسای خدمتگزار و مدیران این قسمت و عزیزان تفسیری را گرامی میداریم و ایام پربرکت عید ولایت را به همه شما تهنیت عرض میکنیم. از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم آنچه که خیر و صلاح و فلاح این ملت و مملکت است مخصوصا صلاح و فلاح شما بزرگواران به برکت عید ولایت مرحمت کند.

قبل از ورود به بحث غدیر و ولایت چند جملهای درباره وقف و احیای وقف به عرضتان میرسد؛ اسلام قسمت مهم کار را به عهده خود مردم گذاشته است. بیان نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) در آن بخشنامه رسمی که برای اداره مصر به مالک اشتر مرحمت کردند، با «إِنَّ» تعبیر فرمودند که «إِنَّ عِمَادَ الدِّین وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة»؛[1] نظام را مکتب از یک طرف و مردم از طرف دیگر اداره میکنند. آن نظامی که بحثهای دینی و اعتقادی و ارتباط با خدا نداشته باشد زمینی است و زمینگیر میشود، اما آن نظامی که به نظامآفرین به جهانآفرین به آسمان و زمینآفرین و به خود انسانآفرین تکیه میکند این میماند؛ لذا نماز به عنوان الگو در اسلام عمود دین تلقی شده است که «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ»،[2] اما این دین باید به دست مردم احیا بشود، اگر مردم خدایی ناکرده این دین را نشناسند و عمل نکنند دین زنده نخواهد بود؛ لذا خیمه نظام را دو ستون اداره میکند: یکی نماز که نمونه بحثهای اعتقادی و دینی است که فرمود: «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ» و یکی مردم که فرمود: «إِنَّ عِمَادَ الدِّین وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة».

درباره نماز کلمه «إنّ» نیامده که «إنّ عمود الدین الصلاة»؛ ولی درباره امت با «إنّ» تعبیر کرد. فرمود: مالک! نگو ما رهبری مثل علیبنابیطالب داریم، رهبر مردم اگر علی هم باشد مادامی که مردم در صحنه نباشند آن نظام شکست میخورد، چه اینکه شکست خورده است. رهبر خوب یک طرف قضیه است. اگر کسی به داشتنِ رهبر خوب خدایی ناکرده بخواهد اکتفا بکند، همان قصه صدر اسلام است. فرمود من یک طرف قضیه هستم، قسمت مهم این ستون را مردم به عهده دارند. با «إنّ» تعبیر کرد، یک؛ با «عماد» تعبیر کرد که غنیتر و قوی تر از عمود است، دو؛ فرمود: مالک! «إِنَّ عِمَادَ الدِّین» نگفت عماد سیاست، نگفت ستون اقتصاد، نگفت ستون امنیت، نگفت ستون سیاست، فرمود ستون دین مردماند! فرمود: «إِنَّ عِمَادَ الدِّین وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة». آن کسانی که جنگ ده ساله ـ نه جنگ هشت ساله! دو سال جنگ داخلی داشتیم و هشت سال جنگ خارجی ـ چه ترورهای هفتاد و دو نفر را یا انفجارهای ریاست جمهوری را یا انفجارهای دادگاه انقلاب یا انفجار عزیزان سپاه و بسیج در کوی و برزن را تحمل کرد همین مردم بودند.

فرمود: «إِنَّ عِمَادَ الدِّین وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة»، توده مردماند! لذا مردم وقتی دین را پذیرفتند، آن بخش دوم تأمین شده بود و این کشور سرپای خود ایستاد، امیدواریم تا ظهور صاحب اصلیاش هم مردم عزیز و گرامی بیش از گذشته مورد توجه ولیّ عصر باشند، همه نیازهای این مردم بزرگ و بزرگوار به برکت دعای حضرت مستجاب بشود، عزّت و شکوه و جلال این مردم روز افزون بماند و هم از طرفی این مانده است که «إِنَّ عِمَادَ الدِّین وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة».

پس ما یک عمود مذهبی داریم، یک عمود مردمی. این مردم برای رضای خدا آن دین را حفظ میکنند و مانده است. اوقاف از کارهایی بود که به وسیله این ستون حل شده است، نیازهای جامعه را و بسیاری از نیازها را مخصوصاً بعد از جریان کربلای سیدالشهداء(سلام الله علیه) همین مردم تهیه کردند. مسئله اوقاف و وقف کردن یک قدم اقتصادی سنگین و رسای مردمی بود، چون میدانید این مردم اگر بخواهند مقاوم باشند و ویلچری نباشند باید جیبشان پُر و کیفشان پُر باشد، ملتی که جیبش خالی است و کیفش خالی است، این ملت ویلچری است، با سفارش نمیشود ملت ویلچری را مقاوم کرد. درست است که مال نزد خدا و پیامبر و علی و اولاد علی و همه مسائل مالی «عَفْطَةِ عَنْز»[3] است، اما فرمود اگر بخواهد سر پای خود بایستد باید جیبش پُر و کیفش پُر باشد؛ در اوائل سوره مبارکه «نساء» این است که فرمود: ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً﴾،[4] این مضمون این آیه است؛ فرمود: مالتان را به دست سفها نسپرید، کسی که نتواند مال مملکت را اداره کند این شخص سفیه است، سفاهت اقتصادی دارد؛ اما همین آیه سوره مبارکه «نساء» نفرمود مال، نفرمود ثروت، فرمود این ستون فقرات شماست! اگر بخواهید ویلچری نباشید باید جیبتان پُر باشد ﴿جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً﴾. ملت وقتی قائم است و ایستاده است که جیبش پر دستش پر باشد.

 ما به فارسی خیلی افتخار میکنیم زبان ماست، اما حق عربی را هم باید بدانیم؛ هرگز فارسی به قامت عربی نمیرسد، عربی یک معارفی دارد! در تکتک این واژههایش پیامهای علمی دارد که ما این پیامها را در فارسی نداریم. ما در فارسی به کسی که فقیر است و ندارد میگوییم گدا، گدا بار علمی ندارد! گدا یعنی ندار. عرب از گدا و کسی که جیبش خالی است و کیفش خالی است تعبیر به «فاقد» نمیکند، «فاقد» یعنی ندار. تعبیر به فقیر میکند، فقیر بر وزن «فعیل» به معنی مفعول است؛ فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است، کسی که جیبش خالی است کیفش خالی است، قرآن از او تعبیر به فقیر میکند نه «فاقد»! فقیر نه یعنی گدا، فقیر یعنی ویلچری؛ این را میگویند فقیر. اگر «قتیل» به معنای مقتول است، این «فعیل» به معنی مفعول است، فقیر یعنی کسی که «انکسرت فقرات ظهره»؛ ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ﴾.[5]

 ای کاش هر شب میگفتند ما قرآن به سر داشته باشیم؛ از بس این کتاب شیرین است! واقع ما وقتی در برابر بعضی از آیات قرار میگیریم، آن قلم را کنار میگذاریم و سجده میکنیم بعد دوباره مینویسیم؛ این طرز حرف زدن است. ما به کسی که ندارد میگوییم گدا، گدایی حرف علمی نیست! ندار. اما قرآن خدا که نمیگوید ندار، نمیگوید فاقد، میگوید فقیر؛ لذا آنچه که در سوره مبارکه «نساء» فرمود، با آنچه که در سوره مبارکه «توبه» دارد هماهنگ است. در سوره نساء دارد به اینکه قیام یک ملت به این است که کیفش پُر و جیبش پُر باشد. ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً﴾، اگر بخواهید ویلچری نباشید باید جیبتان پر کیفتان پر و اگر بخواهید اقتصاد ربوی بانکی داشته باشید مُخَبَّطانه[6]است. کسی بخواهد با ربا تولید کند یا با ربا اشتغال ایجاد کند این شدنی نیست! این از اول باید بیست و پنج درصد سود بدهد، کمرش میشکند! فرمود این بانکها مُخَبَّطانه زندگی میکنند، خیال میکنند این درآمد است؛ چقدر این کتاب واقعا شیرین است! واقع ما بخشی از موارد گاهی این قلم را میگذاریم یک سجده شکر میکنیم؛ سجده نه شکر، یعنی سجده خضوع، این چه کتاب عظیمی است!

 فرمود یک وقتی آدم جوان است رشد میکند، جوان که رشد می کند اعضای بدنش یکسان رشد میکند، این را میگویند نموّ، ما در فارسی میگوییم فربه، در عربی میگویند یک جوان نموّ کرده است. یک وقت است که کسی میانسال است شکم کرده، رشد نیست فربهی نیست، نموّی نیست، این چاقی است، این اضافه وزن است؛ این را میگویند سمن، سمین یعنی چاق، غیر از نموّ است. یک وقت است که زنبور دست کسی را می زند این ورم می کند، ما میگوییم آماس، او می گوید ورم. فرمود اگر بانک ترقّی کرده، کسی با ربا بالا آمده، این ورم کرده، این آماس است، این نه چاقی است نه نموّ. «یَمْحَقُ» فعل مضارع است و مفید استمرار، فرمود من به تدریج این را به محاق میبرم، ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قیلاً﴾،[7] چه کسی با ربا توانسته کسب بکند و به مقصد برسد. فرمود: ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا﴾[8] خدا به تدریج این را به محاق می برد، آن وقت ﴿الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ﴾[9] این مُتِخَبّطانه خود را فربه می پندارد یا کسی که دستش را زنبور زده بالا آمده اگر خیال بکند که چاق شده این مُخَبَّط است، ﴿لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾.

 بنابراین ما یک ستون مذهبی داریم به نام نماز که جایگاه مسجد و محراب و امثال ذلک است، روزه هم از قبیل است و عبادتهای دیگر از همین قبیل است. یکی بخش اجرای این است که آن ستون مردمی است که از هر دو در دین به عنوان ستون یاد شده است و این ستون یعنی مردم، چون این دین را پذیرفتهاند به سراغ اوقاف آمدند، اوقاف یک امر مردمی است. اینها گفتند میخواهیم هر چه که داریم بخش ورثه را بگذاریم، بخش خودمان را به همراه ببریم، آنچه را که به همراه بردند همین وقفهایی است که کردند، چون انسان وقتی مرد تمام اعمالش قطع میشود مگر این آثار خیری که گذاشته است؛ این را دین پرورانده. الآن شما ببینید این عزیزانی که در اوقاف کار میکنند این رقمهای فراوانی دارند، منتها ما باید به برکت خونهای پاک شهدا وقف را زنده کنیم، نه تنها موقوفات را یکی پس از دیگری شناسایی کنیم و درآمدش را بگیریم، البته این یک کار لازمی است که کار اجرایی است. احیای وقف این است که آدم بفهمد که برای چه وقف بکند. این سید مرتضی بخشی از اموالش را وقف کرده برای کتاب، قلم، لوازم التحریر، آن روز که چاپ و اینها نبود، امروز برای دارو، برای خوابگاه دانشجویان، برای خوابگاه طلبهها، تنها برای آش و آبگوشت ایام عاشورا نباشد، منتها ثوابش را نثار روح مطهر سید الشهداء بکند، نه اینکه آش بدهیم روز عاشورا که امروز غذاها میماند. ما باید وقف را احیا کنیم و ثوابش را نثار روح مطهر سید الشهدا؛ لذا از همه بزرگان در سراسر ایران مخصوصا طبرستان که سرزمین علویون و علویهاست که این وقف را احیا کردند حق شناسی میکنیم. از مدیر گرانقدر این استان رؤسای محترم و مدیران محترم حق شناسی میکنیم و این دعای خیر را درباره وقف سراسر ایران و مدیران سراسر ایران و خدمتگزاران سراسر ایران تقدیم میکنیم؛ حالا وارد اصل بحث بشویم که بحث غدیر است.

در جریان غدیر وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) آن سیزده سالش را در مکه گذرانده و ده سالش را در مدینه به پایان رسانده دیگر حالا یکی دو ماه به آخر عمر حضرت که رحلت کند کلّ این جزیرةالعرب را اسلام گرفته، همه کفار و مشرکان و منافقان همه اسلحه را گذاشتند زمین، ﴿إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ﴾؛[10] پس هیچ هراسی در جزیرةالعرب نبود، دستور «حجة الوداع» آمد وجود مبارک حضرت اعلام عمومی کرد عده زیادی از مدینه تا آنها که مقدورشان بود به طرف «بیت الله» حرکت کردند و مسئله عمره تمتع را انجام دادند، مسئله حج را انجام دادند، جریان عرفات را و مشعر و منا و همه این مراسم را انجام دادند برگشتند، از مکه به یک سرزمینی رسیدند که این آیه نازل شد ﴿یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾؛[11] یعنی دوران پایان عمرت رسیده باید جانشین تعیین کنی و جانشین را خدا باید تعیین کند، مسئله نبوت، مسئله رسالت، مسئله امامت اینها کسبی نیست. یک بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) دارد که مرحوم کلینی در جلد اول کافی این را نقل کرد، وقتی حضرت وارد در سرزمین خراسان شد آنجا نه تنها حوزه علمیه شد، بلکه منطقه بینالمللی فرهنگی شد، همه مردم و رؤسای ادیان از نقاط دور و نزدیک به بارگاه امام رضا(سلام الله علیه) در خراسان مشرف شدند، نه تنها مثل امام صادق بود که آنجا حوزه علمیه شد، بلکه سبقه بینالمللی پیدا کرد حضرت آن طوری که مرحوم کلینی نقل میکند فرمود مسئله روز در خراسان چیست؟ عرض کردند که مسئله امامت است که آیا سقیفه حق است یا غدیر حق است، آیا امام را مردم انتخاب می کنند یا خدا تعیین می کند؛ حضرت شروع کرد آن بیان نورانی آسمانی را بیان کردن، فرمود امام کسی است که «وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَد ... وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا»؛[12] امام مثل آفتاب است، امام مثل ماه است، در دسترس کسی نیست، عصمت لازم است، عصمت را هیچ کس تشخیص نمیدهد مگر ذات اقدس الهی، علم غیب لازم است و هیچکس نمیداند مگر خدا و مگر میشود امام را بشر تعیین کند؟! این بیان نورانی مفصلی است که مرحوم کلینی در همین جلد اول کافی که نقل کرده است آمده است. فرمود: در تمام روزگار او یک تن است «وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَد... وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا»، امام این است.

 وجود مبارک رسول خدا(علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء) دید این آیه نازل شد، فرمود: ﴿بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ، معنای این مقدم و تالی این نیست که اگر شما جریان حضرت امیر را ابلاغ نکردی به رسالت ما در خصوص امامت عمل نکردی، این که میشود مقدم و تالی؛ معنایش این است که اگر جریان حضرت امیر را به مردم ابلاغ نکردی، اصل رسالت را و وظیفهات را عمل نکردی! ﴿إِنْ لَمْ تَفْعَلْ، نه «إن لم تفعل فما بلغت رسالته فی هذا الامر»، بلکه «ما بلغت رسالته فی جمیع الامور»! وجود مبارک پیامبر دید خیلی مهم است، خیلی تهدید است، جریان خیلی مهم است. فرمود: آنها که رفتند برگردند و آنها که نیامدند صبر کنید که برگردند، چون یک قافلهای که با مال و شتر حرکت میکند که در یک حدّ نیستند؛ همه در آن سرزمین غدیر جمع شدند، بعد از همان لوازم بار، یک منبر گونهای تهیه کردند، وجود مبارک پیامبر رفت بالای منبر، طبق آن آیهای که بر پیامبر نازل شد، همه مطالب را گفت؛ خودش را معرفی کرد، سوابق سیزده ساله مکه، ده ساله مدینه، به مردم گفت، من چکار کردم، مسائل را ابلاغ کردم، همه گفتند «أَللَّهُمَّ بَلَی‏» شهادت میدهیم که انجام دادی. بعد سؤال کرد، فرمود به اینکه «مَنْ أَوْلَی النَّاس‏» چه کسی نسبت به مردم اولاست؟ عرض کردند: «اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَوْلَی»، فرمود: به دستور خدا من «أَوْلَی النَّاس‏»هستم به شما، بعد دست وجود مبارک حضرت امیر را با دست خودش گرفت دست را بلند کرد که زیر بغل پیغمبر و حضرت امیر را همه دیدند، فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه‏».[13] اگر خدا در قرآن فرمود: ﴿مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏﴾،[14] وجود مبارک حضرت هم فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه‏». خدا در قرآن فرمود: اطاعت از پیغمبر اطاعت از خداست ﴿مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏﴾، رسول فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه‏». آنگاه سوره مبارکه «احزاب» این را دارد که ﴿النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[15] حضرت هم فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه‏»، این را بیان کرد. این مراسم که گذشت، فوراً آیه نازل شد: ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا﴾؛[16] این دین امروز کامل شد، کمال دین به ولایت حضرت امیر است که در روز هیجده ذی الحجه میگوییم:«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین‏»؛[17] بعد هم اکمال نعمت و اتمام نعمت این است. فرمود اکمال دین به این است، اتمام نعمت به این است، دین خداپسند دین علوی است؛ این سه اصل در همین آیه «الْیَوْمَ» که در سوره مبارکه «مائده» آمده است نازل شده است: ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا﴾، اسلام خداپسند، اسلام علی و اولاد علی است!

 وجود مبارک پیامبر هم اول آن مسئله «ثقلین» را مطرح کرد؛ ثقل اکبر و ثقل اصغر همه را مطرح کرد، فرمود: اگر خواستید خدا با شما حرف بزند قرآن بخوانید، خواستید با خدا حرف بزنید با خدا حرف بزنید. فرمود: قرآن که ثقل اکبر است، «أَحَدُ طَرَفَیهِ بِیَدِ اللهِ سُبحَانَهُ وَ تَعَالی»،[18]این طناب را خدا آویخت، نه انداخت. درست است که ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ﴾.[19] شاید صدها بار شنیدید که خدا باران را نازل کرد یعنی به زمین انداخت، قرآن را نازل کرد یعنی به زمین آویخت، نه انداخت، یک طرفش بدست اوست! یک کتابی که یک طرفش به دست اوست و یک طرفش به دست ماست چرا او را نگیریم؟! این است که فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ﴾،[20] حبل آویخته مشکل خودش را حل نمیکند، یک حبل آویخته که به جای بلند بسته است اعتصامش سودآور است و مشکل آدم را حل می کند، فرمود این طناب را بچسبید، این طناب انداخته شده باشد به جایی که مشکل خودش را حل نمی کند، این طناب آویخته است، نه انداخته! این با «انزلنا المطر» خیلی فرق دارد. نازل کردن باران به انداختن این قطرات است، نازل کردن قرآن به آویختن این حبل متین است، «أَحَدُ طَرَفَیهِ بِیَدِ اللهِ سُبحَانَهُ وَ تَعَالی»؛ شما این را بگیرید و البته محکم! یک قدری هم فشار بدهید شاید مطلب بیشتری برای آدم حل بشود. ما خیال می کنیم او را انداخت. در همان سرزمین هم فرمود «أَحَدُ طَرَفَیهِ بِیَدِ اللهِ سُبحَانَهُ وَ تَعَالی وَ الطَرَفُ الآخَرُ بَأَیدِیکُم»؛[21] لذا اعتصام کنید و این حبل را بگیرید.

 بنابراین این درباره خود قرآن اول ثقل اکبر را مشخص کرد، بعد ثقل اصغر را مشخص کرد و همه بحث ها را فرمود. در همان صدر این خطبه غدیر فرمود اسلام آمده با ربا مبارزه کرده و با جنگ و خونریزی مبارزه کرده است. الآن شما میبینید آنچه که در مسائل اقتصادی رواج دارد، رباست یا خونریزی. این جاهلیت قرن بیست و یکم است که آمریکا و اسرائیل با دیگران یا جنگ مستقیم دارند یا جنگ غیر مستقیم. آنچه شما در یمن میبینید، در عراق میبینید، در سوریه میبینید و در این میانمار بیچاره میبینید به وسیله همینهاست! هم داعیه تمدن دارند، هم داعیه فرهنگ دارند و هم داعیه اصلاح جوامع بشری را دارند. این غدّارهبندیها را که شما الآن دارید، از کجاها داشتید؟ وجود مبارک حضرت فرمود: تمام خونریزی ها و غداره بندی ها زیر پای من است، تمام رباهایی که گرفته میشود همه زیر پای من است. اول ربا خواری که من با او مبارزه میکنم عموی من عباس است. صریحاً اعلام کرد، فرمود: آقایان هر سندی که عموی من نزد شما دارد پاره کنید، دیگر نگویید ما به عباس بدهکار هستیم، نگویید عباس عموی پیغمبر است او رباخوار است من با او مبارزه میکنم، «إنّ اوّل رِبَاً تَحْتَ قَدَمِی رِبَاً عَمِّیَ الْعَبَاس»؛[22] چون وضع مالی او خوب بود، ربا میداد. فرمود: این اسلام آمده، هر سندی که عموی من نزد شما دارد همه را پاره کنید، این طلب ربوی است، البته﴿فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون‏﴾[23] اصل سرمایه باید برگردد. اما اولین ربایی که من زیر پا میگذارم ربای عموی رباخوار من عباس است، این را در همان خطبه غدیر فرمود، قبل از اینکه خلافتش را اعلام کند، فرمود: ربای عموی من زیر پای من است، آن خونریزیهای جاهلیت زیر پای من است، این را همه را اعلام کرده. آن وقت ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم‏﴾ نازل میشود، از این دین کامل تر شما دارید؟ شما میبینید که این صدای میانمار را هیچکس نمیشنود، صدای یمنیها را هیچکس نمیشنود، داعیه فرهنگ هم دارند، داعیه تمدن هم دارند، داعیه عدل هم دارند، داعیه سلطه بر جهان هم دارند! اینها یا جنگ مستقیم داشتند، مثل جنگ جهانی اول و دوم یا جنگ نیابتی دارند، از اینها وحشیتر کیست؟ از اینها دانشمندانی در سراسر جهان هستند که دلشان از همینها خون است.

 پس از این خطبه نورانی وجود مبارک حضرت رسول(علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء) و آن کار را که دست حضرت امیر را داشتند، بعد یک خیمه جداگانهای نصب کردند، حضرت امیر را فرمود بیا در خیمه و همه را فرمود تکتک شما بیایید ـ چه زن و چه مرد ـ به علی سلام کنید، بگویید یا امیرالمؤمنین! همه آمدند بیعت کردند، اوّلی و دوّمی هم زودتر از دیگران آمدند، بعد آن حادثه سقیفه پیش آمد. فرمود اینطور نباشد حالا که من دست حضرت امیر را گرفتم و بالا بردم این کافی باشد، نه! شما باید بیعت کنید، بیعت یعنی بیع، یعنی جان و مالتان را به خدا بفروشید! معنی بیعت همین است. ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ﴾[24] به معنی بیع همین است. هم زنها از نزدیک آمدند عرض ادب کردند به حضرت امیر، «السلام علیک یا امیرالمؤمنین»، هم مردها آمدند گفتند، این همه جمعیت آمدند. آن وقت آیه نازل شد که ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم‏﴾.

 یک بیان لطیفی سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی دارد که درست است که نعمت خدا اقسامی دارد: نعمت ظاهر دارد، نعمت باطن دارد؛ یک وقت است که بالصراحه تعبیر میکند که ﴿ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه‏﴾؛[25] نعمت هایی به شما دادیم کشاورزی دادیم دامداری دادیم،﴿مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ،[26] ﴿کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُم‏﴾[27] این همه از نعمتها! یک وقت است میگوید نعمت دنیا و آخرت آن هم تصریح است، اما یک وقت نعمت «بالقول المطلق» در قرآن ذکر میشود که آن نعمت ولایت است. ذیل آیه و ﴿لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ[28] یک بیان نورانی از امام رضا(سلام الله علیه) است که فرمود: «نَحْنُ النَّعِیم‏».[29] نعمت اگر مقیّد ذکر شد، قیدش مُشَخِّص اوست و اگر مطلق ذکر شد، نعمت نعمت ولایت است. در ذیل آیه و ﴿لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ، آنجا امام رضا فرمود: «نَحْنُ النَّعِیم‏». اینجا فرمود ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم‏ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏﴾ نعمت مطلق است، آسمان و زمین نعمت هستند؛ اما یک روزی ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾[30] در کنارش هست؛ اما این نعمت ولایت است که برای همیشه است؛ لذا بعد از اینکه حضرت دستش را بلند کرد و فرمود علی جانشین من است «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه‏»، خیمه جداگانهای نصب کرد و حضرت امیر آنجا تشریف بردند و همه آمدند و از نزدیک «بخٍّ بخٍّ»[31] تبریک گفتند و اقرار کردند و اعتراف کردند، بعد آیه نازل شد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا».

در همان بخش اوائل سوره مبارکه «مائده» است که ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ﴾ دیگر مشرکان و کفّار با داشتن رهبری مثل علی از شما ناامیدند و ناامید هم بودند، تا دیروز ممکن بود کسی طمع کند؛ ولی ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن‏﴾ که اینها برکات غدیر است.

 امیدواریم ذات اقدس الهی به برکت نوبت و رسالت و ولایت این خاندان عصمت و طهارت، آن چه خیر و صلاح و فلاح جوامع بشری عموماً و جامعه اسلامی خصوصاً و پیروان قرآن و عترت بالاخص هست، برای همه اینها مقدّر و مقرر بفرماید!

من مجددا مقدم همه شما بزرگواران برادران و خواهران ایمانی را گرامی میدارم. مقدم مدیر کل اوقاف استان مازندران و سایر عزیزان تفسیری و تسنیمی را ارج مینهیم، از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به فرد فرد شما آنچه خیر و صلاح است مرحمت بفرماید.

پروردگارا! امر فرج ولیّ خود را تسریع بفرما!

 نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملت و مملکت ما را در سایه ولیّ خود حفظ بفرما!

 روح مطهر امام راحل و شهداء را با اولیای الهی محشور بفرما!

 خطرات داعشی و تکفیری و سلفی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

 کشور ولیّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر آسیبی مصون نگه بدار!

 مشکلات و دولت و ملت و مملکت مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها را در سایه لطف ولیّ خود به بهترین وجه برآوردن به خیر بفرما!

 این دعاها را در حق همه مؤمنان عالم مستجاب بفرما!

 جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), نامه53.

[2]. المحاسن(برقی)، ج1، ص44.

[3] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه3.

[4] . سوره نساء، آیه5.

[5] . سوره توبه، آیه60.

[6] . لغتنامه دهخدا، [م ُ خ َب ْ ب َ] درهم آمیخته.

[7] . سوره نساء، آیه122.

[8] . سوره بقره، آیه276.

[9] . سوره بقره، آیه275.

[10] . سوره فتح، آیه1.

[11] . سوره مائده، آیه67.

[12] . الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص201.

[13] . کشف الغمة فی معرفة الأئمة(ط ـ القدیمة)، ج‏1، ص50.

[14] . سوره نساء، آیه80.

[15] . سوره احزاب، آیه6.

[16] . سوره مائده، آیه3.

[17] . إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج‏1، ص464.

[18]. غرر الاخبار، ص62.

[19] . سوره قدر، آیه1.

[20] . سوره آل عمران، آیه103.

[21]. غرر الاخبار، ص62.

[22] . تفسیر القمی، ج1، ص171؛ بحار الإنوار(ط ـ بیروت)، ج37، ص113.

[23] . سوره بقره، آیه279.

[24] . سوره توبه، آیه111.

[25] . سوره نحل، آیه53.

[26] . سوره نازعات، آیه33.

[27] . سوره طه، آیه53.

[28] . سوره تکاثر، آیه8.

[29] . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص129؛ «وَ لَکِنَّ النَّعِیمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْت‏».

[30] . سوره تکویر، آیه1.

[31] . الامالی(للصدوق)، ص2 و ص227؛ تاریخ دمشق، ج42، صص223.

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۲۰ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۵۹ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و افضلهم محمّد و سیّما بقیة الله فی العالمین بهم نتولّی و من اعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما بزرگواران برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌داریم، روز پربرکت عرفه است و به تعبیر سید بن طاوس از اعیاد رسمی مسلمین است و روز مخصوص دعا و مناجات با خداست. امیدواریم توفیق این دعا را خدا به همه ما مرحمت کند و استجابت این ادعیه را از طرف ذات اقدس الهی برای همه شما و علاقهمندان قرآن و عترت مسئلت می‌کنیم.

اسلام راه‌های فراوانی را برای تقرّب بنده به خدا مقرر کرده است. اوّل راه علمی است که فرمود: «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ»[1] که انسان، محقق، عالم و دانشمند بشود هم خود را بشناسد هم جهان را بشناسد، هم پیوند خود با جهان را بشناسد که همگی در تحت تدبیر یک مدبّر به نام خداست. این نظم دقیق عالمانه که صدها دانشگاه برای شناختن بدن انسان فعالیت می‌کنند هنوز به بسیاری از مجهولات رسیدند، چه رسد به روح انسان و قرآن کریم حرف تازه‌ای آورده است و آن حرف تازه این است که انسان در مصاف با مرگ انسان مرگ را می‌میراند نه بمیرد؛ این حرف را غیر از انبیا کسی نگفت. همه خیال می‌کنند که مرگ پایان راه است و انسان می‌میرد و تمام می‌شود! این دین است که آمده گفته تنها دشمن انسان مرگ است، اگر ما از انفجار از زلزله از سیل و مانند آن هراسناک هستیم؛ برای این است که می‌ترسیم بمیریم. دین آمده گفته تنها دشمن انسان مرگ است، یک؛ و انسان در مصاف با مرگ مرگ را می‌میراند و ابدی می‌شود، دو؛ مرگ را زیر دست و پای خود لِه می‌کند، به ابدیت می‌رسد که ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى‏﴾[2] مرگی نیست که نیست می‌شود ابدی. این جهان‌بینی که انسان می‌شود ابدی، یک فکر ابدی می‌خواهد، یک کالای ابدی می‌خواهد، یک راه ابدی می‌خواهد. برای موجود ابدی، نه کالایی در آسمان است نه در زمین، این را باید از دل‌ها جستجو کرد و از مقلب القلوب.

اوّلین راه، راه علم است راه تحقیق است که حوزه و دانشگاه مسئول و متولّی این رشته هستند. هم آیه سوره «توبه» که فرمود: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾،[3] هم «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ»، حوزه و دانشگاه را تأمین می‌کند. این برای آن است که انسان عالم بشود، تا بیراهه نرود، یک؛ و راه کسی را نبندد، دو؛ خاصیت علم این است. دوم راه عبادت است که آن هم در راستای علم است؛ آن نماز است روزه است حج است عمره است آن برای تطهیر بدن است تطهیر قلب است تطهیر روح است که انسان اندیشه باطل نکند و خیال باطلی را در سر نپروراند. این راه عبادت است. راه سوم جمع بین علم و عبادت است و آن راه دعا و نیایش است.

 مهم‌ترین کار این راه دعا و نیایش است که تقریباً ضعیف‌ترین برنامه‌های ماست، ما آنچه برای آن حساب قائل نیستیم دعاست. این دعا یک وقت انسان دعا می‌خواند که ثواب ببرد، این یک گوشه کار است این دعا نیست. یک وقت به کسی گفتند شما فلان مشکل را داری، این دید الآن لاعلاج است به بیماری صعب العلاج و به غدّه بدخیم دچار است این چه طور ناله می‌کند؟ این چه طور دعا می‌کند؟ دعا یعنی این! ما هستیم که در حال مرگ دست و پا می‌زنیم، این حال را باید مجسّم بکنیم بعد دعا بکنیم. در آن حال هم خوب می‌فهمیم که با چه کسی داریم حرف می‌زنیم و هم جدّاً می‌خواهیم. پس این دعاها برای این است که آدم ثواب ببرد، این اثرش بسیار کم است. اینکه در دین آمده: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة»؛[4]مغز عبادت دعاست. این است که گفتند تا مضطر نشوی نمی‌خوانی. یک وقت می‌خوانی، یک وقت می‌خواهی؛ خواندن ثوابی دارد البته دعاهایی که ما می‌خوانیم بعد از نماز، داخل نماز، ثوابی دارد؛ اما خواندن غیر از خواستن است. این در مناجات‌های خواجه عبدالله انصاری این است که دانایی مهم نیست دارایی مهم است. کسی ممکن است علامه بشود علم فراوان داشته باشد، او داناست؛ البته در جامعه ما محترم است؛ اما دارا نیست، دارا کسی است که آن علم او را کاملاً حفظ بکند. حرف او در مناجات این است که دانا در عالم فراوان است، چه در حوزه چه در دانشگاه. یک وقت می‌بینید که عصبانی می‌شود و خلاف می‌کند؛ بیراهه می‌رود و خلاف می‌کند؛ یا روی میزی یا زیرمیزی است یا اختلاس است یا نجومی است چه در حوزه چه در دانشگاه، این دانا هست ولی دارا نیست. او در مناجات ناله می‌زند می‌گوید: خدایا مرا دارای علم بکن نه دانا! این دعا برای این است که چرا فرمود: ﴿أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ﴾؟[5] تا کسی مضطر نباشد، الآن اگر ـ خدای ناکرده ـ به کسی بگویند این فرزند جوانت فلان بیماری را دارد، او سراسیمه است، خودش دعا می‌کند به دیگری می‌گوید دعا بکند، می‌گوید این آب را دهن بزن، آن دعا را بکن! این سراسیمه است. همه ما یک چنین حالتی را در پیش داریم تا سراسیمه نشویم، دارا نشویم، ناله نمی‌زنیم. این ناله را او دوست دارد. آن عویل را او دوست دارد. دعا فضیلتی است بین دانایی و دارایی. پس یک وقت است که کسی عبادت می‌کند، یک وقت است که کسی حوزه و دانشگاه می‌رود، یک وقت به دعا می‌نشیند. این دعا که در تعبیرات دینی آمده «مُخُّ الْعِبَادَةِ» این جمع بین حوزه و مسجد است، جمع بین فهمیدن و ناله زدن است.

مطلب بعدی آن است که در هر زمان، در هر زمین، این ممکن است. اما امروز که روز عرفه است اصلاً ویژه این کار است روز دعا و ناله است. این دعای «عرفه» در ادعیه و زیارات و مجامع ما فراوان است؛ منتها دو دعا خیلی معروف است: یکی دعای عرفه امام سجاد(سلام الله علیه) است؛ یکی برتر از همه و والاتر از همه و سلطان ادعیه دعای نورانی سیّدالشهداء که عصر روز نهم، نهم ذی حجّه یعنی امروز، حسین بن علی آن دعا را خواند که تمام چشمان حضرت پر از اشک بود آن دعا را خواند.[6] این روز همان طوری که کنار کعبه جای استجابت دعاست کنار آن ناودان جای استجابت دعاست، آنجا که هاجر ناله زد جای استجابت دعاست وقتی هاجر به ابراهیم خلیل گفت اینجا که آباد نیست یک سرزمین «غیر ذی زرع» است، این تعبیر قرآن است: ﴿رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ﴾؛[7] چون زمین یا دائر است، یک؛ یا بائر است، دو؛ یا موات است، سه؛ یا «لم یزرع» است، چهار؛ یا «غیر ذی زرع» است، پنج. زمین دائر که مشخص است که هر کسی باغی دارد مشخص است، دائر این است. بائر آن است که حالا امسال کِشت نکرد؛ ولی کاملاً آماده است. موات این است که اصلاً سابقه حیات ندارد اینجا کسی نبوده که زندگی بکند. «لم یُزرع» هم شبیه موات است. اما بخش اخیر «غیر ذی زرع»؛ یعنی قابل کشت نیست، درست است که آباد نیست، اما شما چگونه اینجا را می‌خواهی آباد کنی؟ اینجا سنگلاخ است آب که ندارد، مسطّح هم که نیست همه‌اش سنگ است کجا را می‌خواهی در اینجا باغ کنی؟ «خلیل من» به تعبیر جناب سعدی «همه بت‌های آزری بشکست»[8] گفت خدایا! اینجا یک مشت سنگلاخ است، باغ شدن، آباد شدن، خانه شدن هیچ ممکن نیست. نه خاک دارد این بخش، نه آب دارد. تمام فضای این مکه را شما ببینید یک مرغ پَر نمی‌زند؛ برای اینکه مرغ آب می‌خواهد، اینجا که آب نیست. هاجر گفت که من یک زن، تازه مادر شدم، این هم بچهام اسماعیل است. این را در این صحرا، در این سرزمین گذاشتی کجا داری می‌روی؟ مأموریت ابراهیم خلیل این بود که اینها را اینجا بسپارد و برود، به چه کسی بسپارد؟ هاجر گفت: «إِلَی مَنْ تَدَعُنَا»؟ احدی اینجا نیست! من هستم و این بچه! ابراهیم گفت: «إِلَی رَبِّ هَذِهِ الْبَنِیَّة»[9] به هر حال این سرزمین صاحبی دارد. این چه روحیه‌ای است! این چه عقیده‌ای است! این چه ایمانی است! دعا ما را به اینجا می‌رساند. وقتی او گفت برو من حافظم، می‌گوید چشم!

پس ما یک علم داریم که حوزه و دانشگاه مسئول اوست. یک عبادت داریم که حسینیه و مسجد و اینهاست، اینها امر عادی است که ما معمولاً می‌گذرانیم. یک ناله داریم، آن ناله این نیست که ما در نماز می‌خوانیم یا در تعقیبات می‌خوانیم، دعا می‌خوانیم این ثوابی است. الآن اگر ـ خدای ناکرده ـ به کسی گفتند که شما یک غدّه بدخیم داری، او چگونه دعا می‌کند؟ او نمی‌گوید: «اللهم اشفنی»! این ضجّه می‌زند، دعا آن است که هم علم داخل آن است و هم عمل داخل آن است. این ناله خواجه عبدالله انصاری که خدایا مرا دارا کن نه دانا همین است، روز عرفه روز این کار است. شما در این دعای نورانی امام سجاد که در روز عرفه خواندند در آنجا همان دعا و تعبیری که درباره ماه مبارک رمضان هست آن تعبیر آمده؛ در ماه مبارک رمضان ما چه می‌گوییم؟ می‌گوییم: «هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُور».[10] در دعای نورانی امام سجاد در روز عرفه این است که این روز «شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَه‏»[11] این شبیه ماه مبارک رمضان است، زمان دعاست. کنار کعبه، زیر آن ناودان، در مُستجار، آنجا که هاجر ناله زد، آن زمین جای استجابت دعاست، عرفه هم جای استجابت دعاست. این صحنه که برای همه ما هست، حالا یا زود یا دیر. وقتی می‌گویند پاها را به طرف قبله دراز بکشید، ما چه حالی داریم؟ چه کسی مشکل ما را حلّ می‌کند؟ الآن باید حلّ کنیم. آن روز که نه حالش را داریم نه بر فرض هم داشته باشیم کسی از ما قبول می‌کند. ما هستیم و ابدیت! سخن از ده سال و بیست سال و سی سال و سی میلیارد سال و سیصد میلیارد سال نیست، ﴿خالِدینَ فیها أَبَدا[12] این حرف زیر این آسمان، فقط حرف انبیاست که انسان مرگ را می‌میراند، مرگ تحت سلطه انسان است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ﴾،[13] نه «کل نفس یذوقها الموت»، مرگ ما را نمی‌چشد و هضم بکند، ما مرگ را هضم می‌کنیم، هر ذائقی مذوقش را هضم می‌کند، پس ما باید ابدی فکر بکنیم.

بهترین راه‌هایی که برای ما هست همین ادعیه‌ای است که با ناله همراه بکنیم. وجود مبارک امام سجاد در همین دعای عرفه روز نهم می‌گوید خدایا! در تمام روی زمین از من پَست‌تر احدی نیست: «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ»؛[14] خدایا همه را تو آفریدی، تو ارزشگزاری می‌کنی. من بگویم مثل آن مورچه ضعیف هستم، نه از او پَست‌تر هستم، مثل آن حشره‌ام از او پست‌تر هستم. از من پست‌تر در عالم احدی نیست؛ این دعای امام سجاد است در روز عرفه. این چه حالتی می‌بیند؟ آن حالتی که دست و پا را به طرف قبله بکنید، یک حشره می‌تواند برای خودش حرکت کند یا یک مگس! ما آن هم در آن حالت که دست و پا را رو به قبله می‌کنند آن هم نیستیم. الآن یک حشره وز وز می‌کند راه خودش را طی می‌کند؛ اما وقتی گفتند دست‌ها و پاهایش را به طرف قبله بکشید، کاری از ما ساخته نیست. «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا»؛ از من در تمام عالم پست‌تر احدی نیست. همین امام سجاد در همین دعای «عرفه» که این بیان را دارد، وقتی مورد عنایت الهی است بالای منبر شام قرار گرفته گفت مردم بدانید در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست و درست گفت: «أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا، انا بن کذا انا بن کذا، أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی، أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی...،‏ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء...، أَنَا ابْنُ مَنْ ﴿دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى﴾[15]‏»[16] فرمود یزید! بدان، دربانیانت بدانند، مردم شام بدانید در تمام مشرق و مغرب عالم مردی به عظمت من نیست و درست گفت. آنکه با خدای خود می‌گوید از من پست‌تر نیست، وقتی به مقام امامت می‌رسد خلیفة الله می‌شود تالی تلو قرآن می‌شود عِدل قرآن می‌شود جانشین پیغمبر می‌شود، می‌گوید در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست و درست هم گفت.

غرض آن است که عرفه را رایگان از دست ندهیم، یک؛ با دین بازی نکنیم، دو؛ با خودمان بازی نکنیم، سه؛ ما ابدیت در پیش داریم، چهار، قهراً نه بیراهه می‌رویم و نه راه کسی را می‌بندیم. در همین زمینه وجود مبارک امام سجاد در دعای «عرفه» دارد که خدایا بقیه عمر مرا هم توفیق بده که در حج و عمره بگذرانم خوشا به حاجیان و معتمران و عاکفان کوی حق که امروز که عرفه هستند در سرزمین مکه‌اند در سرزمین حجازند؛ اما خدا و خدا! خدایی که همه را به کعبه دعوت کرده، فرمود اگر احرام بستی این طور نمی‌شود که من در را به روی هر کسی باز کنم، شما باید اطراف شهر بگردی، داخله شهر نه، محدوده شهر نه، از محدوده حرم باید بروی بیرون، ناله بزنی، روی شن‌ها بخوابی، آماده بشوی، بعد وارد حرم بشوی. حاجی این کار را می‌کند. حاجی وقتی عمره تمتّع خود را انجام داد معمولاً روز ترویه، روز هشتم کم‌کم احرام می‌بندد که شب نهم را در سرزمین عرفات بمانند. آنچه واجب است از ظهر تا غروب روز نهم است که باید در سرزمین عرفات باشد. این می‌خواهد بیاید دور کعبه بگردد، چه کسی راهش می‌دهد؟ این گونه نمی‌شود، اوّلاً باید از شهر بروی بیرون، ناله بزنی بعد اجازه بدهند وارد شهر بشوی بعد بیایی کنار کعبه طواف بکنی. این حاجی‌ها مأمور هستند، بر آنها واجب است که از شهر بروند بیرون، از حرم بروند بیرون. عرفات از حرم بیرون است، بیرون حرم است. آنجا ناله می‌زنند ضجه می‌زنند گریه می‌کنند، غروب روز نهم از عرفات می‌آیند در مشعر، اینجا هم بیرون است، در این شن‌ها می‌خوابند ناله می‌زنند ضجه می‌زنند؛ بعد فردای آن روز وارد سرزمین منا می‌شوند، آنجا آن اعمال را انجام می‌دهند، بعد لیاقت پیدا می‌کنند وارد حرم بشوند، کنار کعبه طواف بکنند بشوند حاجی. این طور نیست که هر کسی وارد مکه بشود، بشود حاجی. اوّل باید بیرون برود، از حرم بیرون برود، آنجا ناله بزند، آنجا اذن دخول بگیرد وارد محدوده حرم بشود.

بنابراین روز عرفه چنین فرصت زرّینی هست. ما هستیم و ابدیت در پیش است. این چنین نیست که حساب دو سال و یکسال و صد سال و امثال آن باشد. ابدیت خود را باید در همین ایام تأمین بکنیم و بهترین زمان، روز عرفه است. حقوقی بر گردن ماست ادا کنیم. کسی حق بر گردن ما دارد ادا کنیم. ما حقی بر گردن کسی داریم او را آزاد کنیم. ناله بزنیم، تا این حوادث سختی که در پیش داریم ما را حفظ بکند؛ وگرنه هر روز یا به این سمت بگردیم یا به آن سمت گرایش بکند این خطر را قرآن کریم گوشزد کرد، فرمود اکثر مؤمنین یک غدّه بدخیم شرک در آنها هست: ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون‏﴾؛[17] با غدّه شرک انسان چه کار می‌کند؟ وقتی به امام عرض کردند که چگونه اکثر مؤمنین مشرک‌اند؟ فرمود همین که می‌گویند خدا هست ولی! خدا هست اما![18] «اما» در کنار خدا یک «اما و ولی» دارد! اگر فلان کس نبود مشکل ما حلّ نمی‌شد! وقتی به امام عرض کردند این آیه معنایش چیست؟ آیه می‌گوید اکثر مؤمنین مشرک‌اند! بت‌پرست هستند! یا فلان شخص را می‌پرستند یا مقام را می‌پرستند یا حزب را می‌پرستند یا مال را می‌پرستند. ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون‏﴾، این دعا برای این است که انسان را موحّد بکند. بهترین فرصت این است که با خدایمان از راه ناله بگوییم خدایا! آن توفیق را به ما عطا کن که غیر از تو را نپرستیم و غیر از تو چیزی نخواهیم، چون همه نعمت‌ها از توست «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ»؛[19] آن وقت در این فرصت‌های زرّین، نظام خود را، کشور خود را، مملکت خود را، ملت خود را، دولت خود را، جامعه اسلامی را، امت اسلامی در سراسر را، حاجیان و معتمران و عاکفان کوی حق را که در سرزمین عرفات امروز به سر می‌برند بعد وارد منا می‌شوند بعد مکه، همه اینها را دعا کنیم. طوری نیست که حالا اگر همه اینها را دعا کردیم چیزی کم بیاید! هیچ کم نمی‌آید. «یا من لا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطاءِ الّا جُوداً وَ کَرَما»،[20] چون کم نمی‌آید برای همه دعا می‌کنیم و دومین روزی است که سالار شهیدان از مکه به طرف کربلا حرکت کردند، «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکَ السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَوْلادِ الْحُسَیْن وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏‏ و رحمة الله و برکاته».[21]

«غفر الله لنا و لکم». پروردگارا امر فرج ولی‌ّات را تسریع بفرما!

نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه ولیّ‌ات حفظ بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

این کشور ولیّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!

مشکلات اقتصادی و ازدواج جوان‌ها را در سایه لطف ولیّ‌ات برطرف بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

این دعا را در حق همه مؤمنان عالم مستجاب بفرما!

حاجیان و زائران و عاکفان و معتمران و مُحْرمان را سلامت و صحت ویژه مرحمت بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . مصباح الشریعة، ص13.

[2] . سوره دخان، آیه56.

[3] . سوره توبه، آیه122.

[4] . الدعوات (للراوندی) / سلوة الحزین، النص، ص18.

[5] . سوره نمل، آیه62.

[6] . الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحدیثة)، ج‏2، ص74.

[7] . سوره ابراهیم، آیه37.

[8]. دیوان سعدی، غزل40؛ «دگر به روی کَسم دیده بر نمی‌باشد ٭٭٭ خلیل من همه بت‌های آزری بشکست».

[9] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏4، ص201.

[10] . الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحدیثة)، ج‏1، ص80.

[11] . الصحیفة السجادیة، دعای چهل و هفتم.

[12] . سوره نساء، آیات57 و  122 و ... .

[13] . سوره انبیاء، آیه35.

[14] . الصحیفة السجادیة، دعای چهل و هفتم.

[15] . سوره نجم، آیات8 و 9.

[16] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏45، ص138 و 139.

[17] . سوره یوسف، آیه106.

[18]. تفسیر نور الثقلین، ج2، ص476.

[19] . مصباح المتهجد و سلاح المتهجد، ج1، ص63.

[20] . الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحدیثة)، ج‏1، ص139.

[21] . مصباح المتهجد و سلاح المتهجد، ج2، ص776.

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
   00:00            00:00    
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما نخبگان، فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی و برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌داریم. دهه پربرکت ذی‌حجّه را امیدواریم با خواندن آن دو رکعت بین نماز مغرب و عشا که امید رسیدنِ به ثواب حاجیان هست، خدا به همه ما مرحمت بفرماید! و توفیق فیض و فوز این ایام را به برکت قرآن و عترت از ذات اقدس الهی دریافت بکنیم.

دین به ما گفته است شما یک ملّت متدین و متمدّن باشید که تمدّنتان را همان تدینتان فراهم بکند. این خواسته دین است، برای این کار که خواسته اصلی و اصیل دین است، چندین کار انجام شد که دو کار عنصر محوری این تمدّن و تدیّن است: یکی اینکه مکتب جامع سه عنصر را به ما داد، یکی اینکه خلقتِ جامع این سه عنصر را به ما داد؛ یعنی ساختار هستی ما با سه عنصر سامان پذیرفت و قرآن ما هم با سه عنصر دین ما را معرفی کرد. آن عناصر سه‌گانه عبارت از این است که ما قانون می‌خواهیم، چون بدون قانون نمی‌شود عمل کرد. نیروی اجرایی می‌خواهیم که قانون به عمل بیاید. نیروی داور و قاضی می‌خواهیم که این عمل را با آن قانون بسنجد، اگر مطابق بود پاداش بدهد و اگر مخالف بود کیفر بدهد؛ یعنی بدون این سه عنصر جامعه‌ای متمدّن نخواهد بود. قانون حتمی است، اجرای قانون حتمی است، سنجش اینکه اجرا مطابق با قانون است یا نه هم حتمی است. این کار هم در ساختار هستی ماست، هم قرآن اینها را تبیین کرده است. اگر قانون باشد و اجرا نشود یا اگر اجرا بشود و کسی نباشد که تطبیق کند بین آن قانون و این اجرا، این تمدن حاصل نمی‌شود.

در قرآن کریم فرمود ما انبیا را با این سه عنصر فرستادیم: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ؛ ما انبیا را با معجزه فرستادیم تا مردم به وسیله معجزه، نبوت اینها را تشخیص بدهند، بفهمند اینها درس نخوانده‌ای هستند که از طرف خدای سبحان مأموریت دارند، این معجزات است. ﴿وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ؛[1] فرمود: ما همراه انبیا کتاب و مکتب و کتاب قانون فرستادیم، این یک؛ و اجرائیات هم باید برابر میزان و ترازو و سنجش باشد که مطابق با این کتاب دربیاید، این دو؛ و اگر کسی تخلّف کرد ما آهن را فرستادیم. این آهن هم مشکل ساختمان و لوازم دیگر را تأمین می‌کند، هم به صورت شمشیر برای اجرای عدل درمی‌آید، ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ که نبوت آنها ثابت می‌شود؛ ﴿وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ؛ ما آهن را برای چند منظور فرستادیم: یکی اینکه نیازهای زندگی مردم تأمین بشود؛ یکی اینکه از حق دفاع بشود. این کلمه ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ این هم مفعول واسطه است برای آن دو قید قبلی، هم مفعول واسطه است برای آنکه بعد می‌آید؛ یعنی ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ که اصل کلّی است که انبیا با معجزه آمدند. «وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ، وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ این ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ که در وسط قرار گرفته، تقریباً مفعول واسطه است برای گذشته و آینده؛ منتها نسبت به گذشته مفعول واسطه روشن، نسبت به آینده مفعول واسطه تقدیری است؛ مثل این دعایی که در ماه مبارک رمضان می‌خوانیم می‌گوییم: «وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُورِ»؛[2] این «عَلَی الشُّهُورِ» به اصطلاح ادیبان به نحو تنازع مفعول واسطه است برای هر چهار جمله، دیگر نباید تقطیع کرد؛ یعنی «عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُورِ»؛ بر تمام چهار ماه، ماه مبارک رمضان فضیلت دارد. در آیات قرآنی هم از این قبیل کم نیست؛ مثل اینکه وجود مبارک مسیح می‌گوید: ﴿أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ،[3] این ﴿بِإِذْنِ اللّهِ مفعول واسطه است برای هر سه جمله؛ «انی اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر بإذن الله»، من که سرامیک‌درست‌کن نیستم! من وقتی گِلی را به صورت یک پرنده دربیاورم؛ یعنی دستگاه گوارشی او را هم تأمین می‌کنم، «اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر بإذن الله، فیکون فأنفخ فیه بإذن الله، فیکون طیرا بإذن الله»، هیچ کدام از کارها برای خود من نیست، همه کارها به اذن ذات اقدس الهی است.

 اینکه در سوره مبارکه «حدید» فرمود: ما کتاب فرستادیم برای اینکه مردم به قسط و عدل قیام بکنند؛ ترازو فرستادیم تا به قسط و عدل قیام بکنند؛ آهن فرستادیم تا به قسط و عدل قیام بکنند. اگر جامعه‌ای قانون نداشته باشد، یا جامعه قانون داشته باشد، ولی مجری قانون در کار نباشد، یا مجری به میل خود اجرا کند کسی نباشد که بین اجرا و قانون تطبیق کند و بسنجد، آن جامعه متدیّن نخواهد بود و چون تمدّن در سایه تدیّن است متدّین هم نخواهد بود. از این کاری که انبیا(علیهم السلام) داشتند حداقل چهارهزار سال است که این مسئله تفکیک قوا در کشورها مطرح است؛ یعنی هر کشوری یک قوه مقنّنه می‌خواهد، یک قوه مجریه می‌خواهد، یک قوه قضاییه. قوه مقننه می‌خواهد که قانون تصویب کند، قوه مجریه می‌خواهد که آن قانون را اجرا بکند، یک قوه قضاییه می‌خواهد که ببیند آنچه را اجرا کردند مطابق قانون هست یا مطابق قانون نیست؟ دستگاه تقنین راجع به مکتب است، دستگاه اجرا راجع به عمل هست، دستگاه قضا تطبیق عمل و قانون است. این حداقل چهارهزار سال است که از یونان و غیر یونان آمده. می‌گویند کشوری سه قوه دارد، آنهایی که استبداد نبودند برابر قانون عمل می‌کردند، سه قوه دارد این قوا هم از یکدیگر جدا هستند؛ هم تثلیث قوا، هم تفکیک قوا.

ذات اقدس الهی فقط با قرآن دستور علمی داد، یا ساختار بدنی ما را هم با این سه قوه آفرید؟ عمده این است. فرمود من شما را به صورت یک کشور متدین و متمدّن خلق کردم. به شما عقل دادم که قانون را بفهمد. نیروی عملی دادم در بخش شهوت و غضب که عمل بکنید. قوه قضائیه و نیروی داوری دادم به نام نفس لوّامه که در شما هست، شما الآن سه قوه‌اید اینجا نشسته‌اید؛ یعنی عقل دادم به شما که بدانید چه بد است چه خوب است؟ میل دادم که کار انجام بدهید، مگر می‌شود که انسان بگوید من نمی‌خواهم زندگی کنم؟! کار انجام می‌دهید؛ هم تجارت می‌کنید، هم صنعت دارید، هم کشاورزی دارید، هم دامداری دارید، هم خانواده دارید، کار انجام می‌دهید. پس اصل عقل برای آن مکتب‌شناسی است. اصل این نیروی اجرایی برای عمل است و یک دستگاه قضایی که رشوه‌پذیر نیست به شما دادم و آن نفس لوّامه است. خدا به نفس لوّامه قَسم یاد می‌کند: ﴿لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَة٭ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة﴾[4] ما اگر خلاف کردیم ـ خدای ناکرده ـ کسی را رنجاندیم، ظلمی به کسی کردیم، چرا شب رفتیم در رختخواب، خوابمان نمی‌برد؟ مرتّب از درون به ما عتاب می‌کند؟ این کیست؟ این را چه کسی خلق کرده است؟ اگر کار خیری انجام دادیم، کار خوبی انجام دادیم همین که رفتیم منزل، موقع خواب خیلی خوشحال هستیم و می‌خندیم با اینکه کسی با ما نیست. خیلی خوشحال هستیم که ما چهار تا کار خیر انجام دادیم، مشکل مردم را حلّ کردیم، کاری از دست ما برآمد برای مردم انجام دادیم. این کیست؟ این همان نفس است، به عنوان دستگاه قضا در درون ما جدای از دستگاه اجرا، این غیر از عاقله است، این غیر از قوه مجریه است، خدا به همه آنها اشاره کرده و به این سوگند یاد کرده: ﴿لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَة٭ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة﴾ در قیامت هیچ رشوه نیست، این نفس لوّامه هم ما هرچقدر بخواهیم سرش را گرم بکنیم، گرم نمی‌شود. ممکن است به دیگری بهانه بیاوریم و دروغ بگوییم، اما باور نمیکنند، این به نوعی عنایت الهی است. این فرشته‌ای است در درون ما. ما می‌توانیم به دیگران دروغ بگوییم، راه کسی را ببندیم یا بیراهه برویم؛ اما با درون خودمان نمی‌توانیم کنار بیاییم. این رشوه‌پذیر نیست. می‌گوید چرا این کار را کردی؟ این شخص ناچار است با قرص بخوابد، اصلاً خوابش نمی‌برد، چون بد کرده است. چه کسی از درون فشار می‌آورد؟ گاهی هم سکته می‌کند، از بس از درون فشار می‌آورد. این خداست! فرمود من با بهترین تمدّن شما را خلق کردم. چه کسی که نفهمد که عدل خوب است و ظلم بد است؟ فرمود سوگند یاد کرد ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾[5] قسم به جان آدمی و قسم به کسی که انسان را مستوی الخلقه خلق کرد! یک وقت است یک کسی بدنش سالم نیست عیب ندارد؛ اما به هر حال جانش سالم است. معنای مستوی الخلقه بودن چیست؟ ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾، این «فاء»، فای فصیحیه است؛ یعنی تفسیر می‌کند تسویه روح را. روح مستوی الخلقه است یعنی چه؟ روح که بدن نیست، روح که دست و پا ندارد! بدن دست و پا دارد یا مستوی الخلقه است یا نیست؛ اما روح مستوی الخلقه است یعنی چه؟ فرمود من روح را مستوی خلق کردم، بی‌عیب خلق کردم، بی‌نقص خلق کردم، ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَ﴾، این «فاء» تفسیر می‌کند، ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾؛[6] یعنی به او گفتم چه بد است چه خوب است؟ هیچ کس نیست در این هفت میلیارد افرادی که روی زمین‌اند که ندانند عدل چیز خوبی است ظلم چیز بدی است، سرقت چیز بدی است اختلاس چیز بدی است. آن جزئیات را انسان یاد می‌گیرد، ولی خطوط کلّی را بلد است. این را به عنوان مکتب به ما آموخت، اجرائیات هم که هست به هر حال بشر زندگی می‌خواهد و آن داور، نفس لوّامه است که هیچ رشوه قبول نمیکند. هر چه آدم بخواهد توجیه کند ممکن است دیگری را راضی بکند این خداست!

نتیجه این است که این ساختار بدن را با سه عنصر اصیل تمدّن خلق کرد؛ دین را با سه عنصر اصیل تمدّن خلق کرد، به ما گفت این هم بهشت؛ لذا فرمود: ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً؛[7] فرمود این انسان به بهترین وجه خلق شده است: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ[8] از این زیباتر دیگر ممکن نیست؛ لذا در بخش‌هایی فرمود: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ[9] انسان را نمی‌شود عوض کرد؛ نه خدا عوض می‌کند نه دیگری. اما دیگری ساختار را عوض نمی‌کند، چون قدرت ندارد. خدا عوض نمی‌کند، چون به بهترین وجه خلقت کرد؛ لذا با «لا»ی نفی جنس فرمود: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ؛ یعنی اصلاً ساختار بشر عوض نمی‌شود؛ برای اینکه از این بهتر فرض ندارد. چون از این بهتر فرض ندارد، خدا عوض نمی‌کند، دیگری هم که قدرت ندارد.

آن‌گاه بیان نورانی امام جواد(سلام الله علیه) که این ایام متعلّق به آن حضرت بود، فرمود اطمینان به خدا بهترین و شیواترین و زیباترین و وزین‌ترین دژ است. یک قلعه امن که هیچ چیزی در آن قلعه اثر نمی‌کند. بعضی از زیرزمین‌هاست که پناهگاه باشد، به هر حال انفجاری آن را خراب می‌کند. فرمود: «الثِّقَةُ بِاللَّهِ حِصْن‏»[10] بنابراین ما هیچ راهی نداریم اگر ـ خدای ناکرده ـ متمدّن نشدیم، هیچ راهی نداریم اگر ـ خدای ناکرده ـ تمدّنمان را در سایه تدیّن نیافتیم.

چون ماه پربرکت ذی‌حجّه الآن فرا رسیده است، شما بزرگوارانی که مقدورتان هست قربانی را به عنوان یک سنّت فراموش نکنید. بعضی از چیزهاست که سنّت ماست، نماز عید قربان را حتماً شرکت کنید، اینها جزء سنّت‌های رسمی ماست. هر کوچه و پس‌کوچه‌ای که قبلاً رسم بود مؤمنین زندگی می‌کردند می‌دیدند روز دهم ذی‌حجّه مرتّب دارند گوشت تقسیم می‌کنند. مردم خیلی‌ها به گوشت احتیاج ندارند، حالا گوشت قربانی مگر چقدر هست؟ ولی این سنّت یادمان نرود. این راه خلیل حق یادمان نرود، چون او داشت فرزندش را ذبح می‌کرد، فرمودند: ﴿وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ﴾[11] اینها سنّت‌های ماست؛ مثل اینکه به ما گفتند اذان فراموشتان نشود، این سه وقت را در هر جا هستید یا خودتان یا آن خادم به هر وسیله هست بگذارید اذان در آن محل شما باشد. اینها سنّت‌های رسمی ماست، اینها اصرار دین است.

بنابراین خیلی هزینه هم ندارد، الآن هم که به لطف الهی آن عزیزانی که مربوط به بهداشت هستند همه جا حضور دارند، با بهداشتی‌ترین وجه می‌شود یک گوسفند قربانی کرد، حالا لازم نیست خیلی سنگین باشد. در کوچه باشد، در بین همسایه‌ها باشد، این سنّت باشد، ما با دین زندگی کنیم. به ما گفتند مواظب چشمتان باشید، مواظب گوشتان باشید، آن وقت هم زندگی سامان می‌پذیرد، هم ازدواج سامان می‌پذیرد. وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) ـ از اینکه ما در و دیوار این حرم را می‌بوسیم می‌گوییم: «کَلامُکُم نُورٌ»؛[12] ـ حضرت داشت سخنرانی می‌کرد یک نامحرمی عبور کرد، حضرت فرمود اگر یک نامحرمی در خیابان دیدید آنکه در خانه‌تان دارید همین است، چرا نگاه می‌کنید؟چرا نگاه می‌کنید؟ ما وقتی این چشم و گوش را مواظب باشیم راحت هستیم؛ هم آن خانم راحت است هم ما راحت هستیم. این خیلی سخت نیست، کمی در اوایل جوانی ممکن است که تمرین بخواهد، بعد آدم راحت است. اینکه همه اوضاع را به هم می‌زند، اینکه طلاق می‌آورد، اینکه زندگی را به هم می‌زند، چرا؟! ما را که به زیباترین وجه آفرید. به هر حال این آسمان‌ها و هزارها ستاره زرّین و آفتاب را خلق کرد ماه را خلق کرد، نفرمود: ﴿فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ؛[13] اما انسان را که آفرید فرمود: ﴿فَتَبَارَکَ اللَّهُ، چون تمام فرمول‌های علمی را در این انسان قرار داد. بعدها ارسطو و امثال ارسطو مسئله تفکیک قوا و قوه مقنّنه و قوه مجریه و قوه قضائیه، این را از اسلام گرفتند. مشاطه‌گری را از چه گرفتند؟ از یوسف‌ها گرفتند. موسیقی را از چه گرفتند؟ از آهنگ خوب گرفتند. اوّل در ساختار طبیعی هست، بعد مشابه آن صنعت است. اوّل سنّت الهی است، بر اساس آن سنت، صنعت سامان می‌پذیرد. جمال زیبا را ذات اقدس الهی آفرید بعد مشاطه‌گری صنعت شد؛ آن سنّت است این صنعت. آهنگ زیبا را خدا آفرید، آن سنّت است موسیقی می‌شود صنعت. این سه قوه را ارسطو و امثال ارسطو که کشف نکردند، اینها در انسان‌شناسی دیدند انسان همین است. انسان عقل دارد که می‌فهمد چه بد است چه خوب است. نیروی اجرایی دارد برای زندگی‌اش و نفس لوّامه دارد به عنوان دستگاه قضا.

پس اگر قرآن است فرمود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ، هم آن هم﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. اگر ساختار درونی ماست با این زیبایی خلق کرده است. هیچ کس نیست که قاضی نداشته باشد. از این بهتر! هیچ کس نیست که پلیس نداشته باشد، از این بهتر! هیچ کس نیست که زندان نداشته باشد، از این بهتر؟ این افسردگی زندان است. ما بد کردیم، دیگران را قانع کردیم و الآن خودمان رفتیم به منزل، در زندان هستیم، مدام فشار میبینیم، تک‌سلول هم هست، مدام فشار می‌آورد، از این بهتر؟! از این زیباتر؟! لذا فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ.

من مجدّداً مقدم همه شما بزرگواران را گرامی می‌دارم. امیدوارم به دست شما این سنّت قربانی، این سنّت‌های دو رکعت نماز بین نماز مغرب و عشا که خیلی هم وقت نمی‌خواهد، اینها در کوی و برزن ما باشد. وقتی که آدم در این کوچه‌ها روز دهم ذی‌حجّه می‌بیند. چطور در ایام عزاداری آش تقسیم می‌کنند؟ این خوب است، علامت عزاداری سیّدالشهداست، یک چیز خوبی است. مردم که نیازی به این یک ظرف آش ما ندارند، این احترامی است به سیّدالشهداء. قربانی هم همین طور است، یعنی حالا یک تکه گوشت مورد احتیاج است؟ نگوییم این همسایه وضعش خوب است؛ یک وقف‌نامه‌ای درباره وجود مبارک امام رضا بود که خدا مرحوم آیت الله واعظ طبسی را رحمت کند! ایشان در یازده ذی‌قعده در همان تالار آینه، یک سفره سنگینی پهن کرد، بعضی از آقایان اعتراض کردند که این غذا در شرایط کنونی این مناسب نیست. ایشان آمده دفاع کرده، گفته من مقلّدم شما هم مراجع هستید، این وقف‌نامه مال فراوانی را وقف کرده، نوشته یک سفره باشکوهی در شب یازده ذیقعده برپا شود، من چه کار کنم؟ همه‌اش که آش نیست؛ گفت بگذارید جلال و شکوه امام رضا هم مشخص بشود، در وقف‌نامه صریحاً نوشته که یک سفره باشکوهی بدهید به مؤمنین به زائران، اینها هر کس آمدند زیارت کردند.

غرض این است که بعضی از کارهاست نگوییم این همسایه ما وضعش خوب است، خوب است خدا خیرش بدهد، این گوشت قربانی را ولو یک مختصر هم هست به همسایه‌هایمان هم بدهیم، بگذاریم این سنّت رواج پیدا بکند آدم هر کوی و برزن که می‌رود بفهمند که روز قربانی است تنها اینکه نیست، این یک تکه گوشت که نیست، اینها آثار دینی ماست که امیدواریم ذات اقدس الهی به فرد فرد شما عزت و جلال و شکوه دنیا و آخرت عطا کند و این دعا را در حق همه پیروان قرآن و عترت مستجاب بدارد در حق همه مسلمان‌های عالم مستجاب بدارد.

پروردگارا امر فرج ولیّ‌ات را تسریع بفرما!

نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با انبیا و اولیای الهی محشور فرما!

حاجت همه محتاجان را به بهترین وجه برآورده به خیر بفرما!

آنچه خیر این ملّت است صلاح این ملّت است فلاح این ملّت است مخصوصاً درباره جوان‌ها اِعمال بفرما!

مشکلات اقتصادی و ازدواج جوان‌ها را به برکت قرآن و عترت برطرف بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان علی و اولاد علی(علیهم السلام) قرار بده!

این ادعیه را در حق همه مؤمنان عالَم مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . سوره حدید، آیه25.

[2] . إقبال الأعمال (ط ـ القدیمة)، ج‏1، ص24.

[3] . سوره آل عمران، آیه49.

[4] . سوره قیامت، آیات1 و 2.

[5] . سوره شمس، آیه7.

[6] . سوره شمس، آیه8.

[7] . سوره فصلت، آیه33.

[8] . سوره تین، آیه4.

[9] . سوره روم، آیه30.

[10] . کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط ـ القدیمة)، ج‏2، ص346.

[11] . سوره صافات، آیه107.

[12] . من لا یحضره الفقیة، ج2، ص616.

[13] . سوره مؤمنون، آیه14.

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۱۷ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
   00:00            00:00    
 

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیته الأطیبین الأنجبین سیما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما بزرگواران، نخبگان، فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی، برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌داریم. بخش پایانی ماه پربرکت ذی‌قعده، گذشته از زیارت اختصاصی وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه)، متعلّق به شهادت امام جواد(سلام الله علیه) است. روز آخر این ماه یعنی سهشنبه آینده، سالروز شهادت امام نهم امام جواد(سلام الله علیه) هست. کلام این ذوات قدسی نور است.

یکی از کلمات نورانی امام جواد(سلام الله علیه) این است که «مَن أصغی إلى ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ فإن کانَ النّاطِقَ عن اللّه‏ِ فقد عَبَدَ اللّه‏َ وإن کانَ النّاطِقَ عن إبلیسَ فقد عَبَدَ إبلیسَ»؛[1] فرمود هر کس گوش به حرف گوینده‌ای می‌دهد و منظور از این گفتن, تنها گفتن در قبال نوشتن یا رفتن و مانند آن نیست, اگر در سوره «ق» ذات اقدس الهی فرمود: ﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ﴾؛[2] انسان هیچ حرفی نمی‌زند مگر اینکه فرشته‌ای مراقب او و آماده اوست این قول در قبال فعل یا رفتن نیست، این قول کنایه از مطلق کار اوست. انسان هر کاری که می‌کند، فرشتهای که مراقب و آماده است؛ نه اینکه یکی رقیب است و دیگری عتید، بلکه آنکه در دوش راست است او هم رقیبی است عتید و آنکه در سمت چپ است او هم رقیبی است عتید﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ﴾ نه «رقیبٌ و عتید». «عتید»؛ یعنی مستعد و آماده, «رقیب» هم یعنی مراقب, «مراقب» به کسی می‌گویند که رقبه می‌کشد. اینکه می‌گویند سرکشی کرد؛ برای اینکه سر بلند نکند، سر خم بکند نمی‌بیند طرف چگونه تقلّب می‌کند، باید گردن بکشد رقبه بکشد سر بکشد ببیند که چه می‌کند. آنها گردن و سر ندارند؛ ولی سرکشی کردن آنها با اطلاع کامل آنهاست. هیچ ممکن نیست کسی حرفی بزند, نیّتی بکند, کاری انجام بدهد، مگر اینکه اگر ـ إن‌شاءالله ـ خوب باشد، آن فرشته‌ای که رقیب است, مراقب است، رقبه یعنی گردن می‌کشد و آماده است او ضبط می‌کند ﴿وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ ٭ کِراماً کاتِبینَ ٭ یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ﴾[3] و اگر ـ خدای ناکرده ـ بد باشد آن‌که در قسمت چپ نشسته است او هم رقیب است, مراقب است, رقبه می‌کشد, گردن می‌کشد و آماده است. آن‌که طرف راست است که مأمور ضبط نیّات و اعمال و اقوال و کتابت‌ها و سیره‌ها و سنّت‌های نیک است، هر چه دید می‌نویسد؛ اما آن‌که مسئول نوشتن سیّئات ماست، او دستش باز نیست که هر چه خواست و دید بنویسد. برخی از کارها را ذات اقدس الهی حتی اجازه نمی‌دهد این فرشته‌ای که مأمور اقوال و گفتار و رفتار ماست او بنویسد. اگر ما ـ إن‌شاءالله ـ سعی کردیم هم آبروی خودمان را حفظ کنیم, هم آبروی نظام را, هم آبروی جامعه را, آبروی هیچ کسی را نریختیم.

به پی میکده گفتم که چیست راه نجات ٭٭٭ بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن[4]

 اسرار مردم را, راز مردم را, آبروی مردم را تا آنجا که ممکن بود حفظ کردیم. اگر یک وقت ـ خدای ناکرده ـ اشتباهی از ما سر زد ذات اقدس الهی اجازه نمی‌دهد که این فرشته‌ای که اصلاً معصوم است و مأمور نوشتن اعمال ماست بنویسد. درست است که این فرشته است, معصوم است, طبق سوره «ق»: ﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ﴾; یعنی هم مراقب است هم مستعد, هیچ نمی‌خوابد, هیچ غفلتی در او ندارد.

 اما طبق دعای نورانی «کمیل» که شب‌های جمعه قرائت می‌کنید وجود مبارک حضرت امیر به ما آموخت به خدا عرض کنیم خدایا! بعضی از گناهان را اجازه نمی‌دهی که حتی آنها هم بفهمند «وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَه‏»[5] خدایا این طور نیست که آنها جاهل باشند اما فرشته‌اند, معصوم‌اند, تو فرستادی, تو نمی‌خواهی آبروی ما نزد فرشته برود، اگر ما آبروی دیگران را حفظ کردیم, این خداست! دیگر از این «ارحم‌الراحمین» فرض ندارد، فرشته است, معصوم هم هست؛ نه می‌خوابد نه غفلت دارد، سهو و نسیان و غفلت از حرم امن فرشته‌ها دور است، این خطبه اوّل نهج‌البلاغه همین است. خطبه اوّل نهج‌البلاغه این است که اهل خواب و غفلت و سهو نیستند مأمور الهی‌آند، آمدند که حرف‌های ما را بنویسند و تحویل بدهند محاکمه نمی‌کنند.[6] اصلاً خدا فرستاده که ﴿وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ ٭ کِراماً کاتِبینَ ٭ یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ﴾ این بیان قرآن است درباره فرشته‌ها؛ فرمود اینها اشتباه نمی‌کنند, کم و زیاد نمیکنند، نمی‌خوابند, سهو و غفلت ندارند؛ اما این طور نیست که اگر یک وقت ـ خدای ناکرده ـ کسی کار خلاف کرد من جلوی اینها را نگیرم, نمی‌گذارم بفهمند. اینکه در دعای «کمیل» آمده؛ یعنی تو نمی‌گذاری بفهمند وگرنه اینها که معصوم‌اند «وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ»؛ اما «وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَه‏»؛ این خداست! غرض آن است که آنچه در سوره مبارکه «ق» آمده؛ «قول» در مقابل فعل و رفتار و گفتار و مانند آن نیست؛ بلکه «قول» کنایه از مطلق کار است: ﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ﴾.

 بیان نورانی امام جواد(سلام الله علیه) این است که «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ»؛ کسی نوشته کسی را بدون تحقیق بپذیرد, حرف کسی را بدون تحقیق بپذیرد, رفتار و منش و سیره کسی را بپذیرد که او برایش الگو باشد دارد او را عبادت می‌کند. «إصغاء کردن»؛ یعنی گوش دادن و پذیرفتن.[7]«مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ»؛ اگر آن گوینده از خدا و پیغمبر و اهل بیت(علیهم السلام) می‌گوید این شنونده دارد عبادت می‌کند. یک وقت است عبادت واجب است، مثل نماز ظهر و عصر؛ یک وقت نافله است, مثل نافلههای ظهر و عصر، یک وقت عبادت‌هاست گفتن و شنیدن و مطالعه کردن کلمات قرآن و عترت است این عبادت است، این طور نیست که این جزء کارهای عادی باشد؛ نظیر خواندن کتاب عادی باشد این عبادت است.

 بیان نورانی رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثّناء) این است که «فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ وَ مُدَارَسَتَهُ تَسْبِیح‏»[8] حسنه است. فرمود اگر کسی گوش به حرف کسی بدهد مقاله کسی را نگاه کند, روزنامه کسی را, سخن کسی را گوش بدهد, نوار کسی را گوش بدهد که بخواهد بپذیرد باید بداند دارد او را عبادت می‌کند. اگر او ـ إن‌شاءالله ـ از خدا و پیغمبر بگوید, این کار او عبادت خداست و اطاعت پیغمبر, اگر ـ خدای ناکرده ـ او باطل می‌گوید، او دارد شیطان را عبادت می‌کند. بنابراین ما باید فضای مجازی را؛ البته این فضا, فضای حقیقی است نه مجازی, بارها به عرض شما رسید که سیم حقیقت نیست تا بیسیم بشود مجاز، چهره تلویزیون و شیشه حقیقت نیست تا بیشیشه و بیچهره بشود مجاز, این فضا, فضای حقیقی است نه مجازی, وقتی اندیشه، نقل و انتقال بشود، فضا فضای حقیقی است. اگر کسی این را گوش می‌دهد و بیتحقیق می‌پذیرد ـ خدای ناکرده ـ دارد آن گوینده را عبادت می‌کند؛ لذا هر گفتار و رفتار و نوشتاری را ما باید تحقیق کنیم، این سخن نورانی امام جواد است: «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ»؛ اگر او از خدا و قیامت و پیغمبر می‌گوید، این شنیدن و خواندن و مطالعه کردن عبادت است و اگر ـ معاذالله ـ بر خلاف دین سخن می‌گوید این دارد ابلیس را عبادت می‌کند این سخن نورانی امام جواد است.

مطلب دیگری که از آن ذات مقدس به ما رسیده است این است که خدای سبحان این عالم را که آفرید یک سفره‌ای است؛ یعنی سماوات را, ارضین را, فرشته‌ها را, همه را آفرید؛ بعد به وسیله کتاب‌های خود، این عالم را تفسیر کرد، به وسیله کتاب‌هایی که به انبیا(علیهم السلام) مخصوصاً وجود مبارک حضرت عطا کرده است این قرآن, این تورات, این انجیل, این زبور و صحف ابراهیم، اینها تفسیر ساختار خلقت است، مفسر این است و به وسیله انبیا و ائمه(علیهم السلام) که مفسّران این تفسیرند ﴿وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ﴾[9] او را مفسّر قرار داد، به وسیله وجود مبارک حضرت و اهل بیت(علیهم السلام)، قرآن برای ما تفسیر شد. ما تا می‌توانیم این تفسیر را به هر اندازه‌ای که استعداد داریم، گوش بدهیم و با قرآن مأنوس باشیم، هیچ کس نگوید که برای من سخت است. قرآن کریم راه ارتباطی‌مان را با بیانات نورانی اهل بیت روشن کرده است. فرمود: قرآن دو خصیصه دارد که بارها به عرض شما رسید: یکی اینکه وزین است, پرمحتواست ﴿إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً﴾،[10] «ثَقیل»؛ یعنی وزین، نه یعنی سخت؛ این یک خصوصیت قرآن کریم است که پرمحتواست. بعد فرمود سخت نیست، وزین و سنگین و پرمحتواست، این یک؛ ﴿إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً﴾؛ یعنی وزین. بخش دیگر فرمود: ﴿لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ﴾؛ آن را آسان قرار دادیم، درست است وزین است؛ اما سخت نیست وزین است, سخت نیست، آسان است سُست نیست؛ این چهار صفت است که دوتا صفت سلبی است دوتا صفت ثبوتی, سست نیست؛ ولی آسان است ﴿لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ﴾؛[11]حالا که این اوصاف چهارگانه دوتا سلبی, دوتا ثبوتی مشخص شد، فرمود  تا می‌توانید با این کتاب مأنوس باشید ﴿فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ﴾؛[12] ﴿فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾.[13] آن وقت بیان نورانی امام جواد(سلام الله علیه) این است که هیچ کسی نگوید برای من سخت است, هیچ کسی نگوید مگر من می‌توانم.

یک بیان لطیفی وجود مبارک امام جواد دارد، فرمود: هر کس می‌خواهد کاری انجام بدهد باید سرمایه‌گذاری کند. فرمود سرمایه رایگان است مجانی است، یک; ترغیب هم می‌کنند می‌گویند بیایید این سرمایه را بگیرید، این دو; اصلاً دعوت می‌کنند که این سرمایه را ما رایگان به شما بدهیم. آن بیان نورانی امام جواد این است که «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ‏]تعالی ثَمَنٌ لِکُلِّ غَالٍ، وَ سُلَّمٌ إِلَی کُلِّ عَال‏»؛[14] فرمود: اطمینان به خدا, مگر همه کارها به دست او نیست, مگر او ما را نخوانده؛ حالا اختصاصی ندارد ماه مبارک رمضان یک عده‌ «ضیوف الرحمان» بشوند یا ایام حج یک عده «ضیوف الرحمان» بشوند؛ البته آن زمان و زمین یک خصیصه بیشتری دارد، هم ماه مبارک رمضان یک زمان ضیافت ویژه است هم سرزمین وحی؛ اما کلّ زمان و زمین انسان می‌تواند مهمان خدا باشد. فرمود: «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ‏]تعالی ثَمنٌ لکلّ غالٍ و سُلّمٌ إلی کلّ عالٍ»، «غالی»؛ یعنی گران. غلوّ کرد؛ یعنی خیلی بالا رفت. کالای گران را می‌گویند «غالی»؛ یعنی خیلی گران. فرمود مگر عالِم شدن, متّقی شدن, وارسته شدن, حکیم شدن, متألّه شدن, دانشمند شدن مگر گران نیست، قیمت این سرمایه همان اطمینان به خداست. «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ‏]تعالی»؛ چون او گفت این کار را بکنید، ما را ترغیب کرد. اگر شدنی نبود, اگر سرمایه به ما نمی‌داد که نمی‌گفت تجارت کنید. فرمود این رأس المال را بگیرید به عنوان اطمینان به خدا, به خدا مطمئن باشید به اصطلاح روی خدا حساب بکنید، این سرمایه و قیمت و بهای هر چیز گرانی است. شما می‌خواهید عزیز باشید، عزّت گران است پول آن دست شما است. بخواهید در جامعه محترم باشید این کار گرانی است؛ کسی نیست که نخواهد عزیز باشد, نخواهد محترم باشد. انسان هشتاد سال, نود سال با عزّت و آبرو زندگی کند این سنگین است. فرمود بله این سنگین است خیلی گران هم هست؛ اما سرمایه‌اش در اختیار شماست، «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ‏]تعالی»؛ اطمینان به خدا یعنی چه؟ یعنی اینکه او گفته باور کنید. فرمود شما اگر بیراهه نروید راه کسی را نبندید ربا نگیرید, ربا ندهید, دروغ نگویید, اختلاسی نباشید, نجومی نباشید، من از راهی که شما فکر نمی‌کنید روزی‌ شما را تأمین می‌کنم. اصلاً خدا می‌خواهد موحدانه ما را اداره کند. در آیه شش سوره مبارکه «هود» فرمود شما چه کار دارید مار و عقرب سمّی‌اند اینها عائله من هستند، من موظفم به تمام مارها و عقرب‌های عالم روزی بدهم، حالا چه کار داری فلان خرس قطبی نجس‌العین است و حرام‌گوشت، حتماً نزد من پرونده دارد عائله من است من خودم را موظف می‌دانم به او روزی بدهم؛ با «عَلَی» تعبیر کرد؛[15] این خداست! در سوره «طلاق» فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾[16] فرمود شما کسب حلال بکنید کار نداشته باشید روزیتان چیست، صبح با «بسم الله» بروید مغازه این کالایی که خریدم با یک سود قابل قبول میفروشم، نه ربا می‌گیرم نه ربا می‌دهم؛ نه تطفیف می‌کنم نه کم‌فروشی می‌کنم، نه گرانفروشی می‌کنم، این کار را نمیکنم ﴿وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾؛ هیچ کسی که با تقوا باشد در کار نمی‌ماند، همیشه برون‌رفت دارد﴿ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ﴾،[17] فرمود آن کسی که موحّد است، کارش را انجام می‌دهد، ایمانش به کسبش نیست، کسب یک وظیفه است، هر کسی کاری دارد؛ حوزوی کاری دارد,  دانشگاهی کاری دارد, کشاورز و دامدار کاری دارد، هر کسی کاری دارد، این کار را ما موظفیم انجام بدهیم، به عنوان وظیفه است؛ اما رازق این نیست. فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ﴾؛ این بر خلاف آیه شش سوره مبارکه «هود» است. فرمود من اصلاً می‌خواهم مؤمن با توحید به سر ببرد، از راهی که او فکر نمی‌کند، من روزیاش را تأمین می‌کنم﴿وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ﴾؛ این آیه است که وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) را به این صورت می‌پروراند که میفرماید: «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ‏]تعالی ثَمَنٌ لِکُلِّ غَالٍ‏»؛ یعنی هر چیزی که گران است؛ یک دانشجو می‌خواهد به مقامات علمی برسد این با اطمینان به خدا تلاش و کوشش می‌کند، وقتش را بیجا صرف نمی‌کند به مقام علمی هم می‌رسد مشکل کشور را هم حلّ می‌کند.

اگر کسی بخواهد به درجات عالی برسد «سُلَّم»؛ یعنی نردبان, فرمود اگر کسی بخواهد بالا من نردبانش را تأمین می‌کنم، «سُلّم»؛ یعنی نردبان. یک وقت است انسان می‌لغزد آن نردبان سالم نیست، «سُلّم» آن نردبانی است که نه خودش می‌لغزد, نه بالابری آن نقص دارد، نه کسی که بالا می‌رود می‌افتد، این را می‌گویند سلّم، آن نردبانی که انسان را سالم بالا ببرد، یک بالابر سالمی است.

 بیان نورانی امام جواد این است که اطمینان به حرف خدا, او گفته این کار را بکن ما باورمان باشد؛ «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ‏]تعالی ثَمَنٌ لِکُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَی کُلِّ عَال‏»؛ هر جای بلندی که ما بخواهیم برویم، همه اینها که مجتهد شدند, عالم شدند, چه در حوزه چه در دانشگاه با اطمینان به لطف خدا بود. نگفتند به من چه! نگفتند به من نمی‌رسد، گفتند به من هم می‌رسد. «وَ سُلَّمٌ إِلَی کُلِّ عَال»، آن وقت این جامعه هرگز نمی‌ماند. این جامعه‌ای که در کنار قرآن و عترت است، یک; یک صدم جمعیت دنیاست، چون دنیا هفت میلیارد است، اینها هفتاد میلیون هستند، یک صدم جمعیت دنیاست, دو؛ حداقل ده درصد امکانات دنیا در دست اوست، سه؛ این جامعه دیگر گرفتار تولید و اشتغال و اینها نیست. اینکه ما حرف مشرّف می‌شویم در و دیوار را می‌بوسیم، زیارت می‌کنیم می‌گوییم: «کَلامُکُم نُورٌ»[18] حرفهای آنها همین است. کشوری که یک صدم جمعیت دنیا را دارد، ده درصد امکانات دنیا در دست اوست، این چرا باید در اثر کمی تولید و اشتغال, بیکار داشته باشد. چرا باید جوان‌های ما به سنّ ازدواج رسیده، ازدواج نکنند؛ این بخش دومش مربوط به فرهنگ خود ماست، ما باید بدانیم مواظب زبانمان باشیم, احترام متقابل داشته باشیم.

 این بیان نورانی ده‌ها بار به عرض شما رسید و هر بار انسان بگوید این بیان تازگی دارد. فرمود: «تَزَاوَرُوا»؛ دور هم جمع بشوید، از یکدیگر فاصله نگیرید, چرا؟ «فَإِنَّ فِی زِیَارَتِکُمْ إِحْیَاءً لِقُلُوبِکُمْ وَ ذِکْراً لِأَحَادِیثِنَا»،[19] شما شیعیان ما هستید وقتی دور هم جمع شدید، حرف‌های ما را می‌زنید؛ این طور نیست که موبایل دستتان باشد دیدار همین باشد؛ وقتی نشستید می‌گویید فلان امام چه گفته, فلان آیه چه گفته, اینها درس زندگی به ما می‌دهند. فرمود: «تَزاوَرُوا فإنّ فی زِیارَتِکُم إحْیاءً لِقُلوبِکُم و ذِکرا لأحادِیثِنا و أحادِیثُنا تُعَطِّفُ بعضَکُم عَلی بعضٍ»؛ فرمود سخنان ما در شما عاطفه ایجاد می‌کند همه ما شنیدیم که می‌گویند سنگ روی سنگ بند نمی‌شود، این درست است، شما بخواهید برج بسازید خانه بسازید، بخش که اوّل سنگ گذاشتید بخش دوم بخواهید سنگ روی سنگ بگذارید بند نمی‌شود. یک ملات نرمی می‌خواهد که بین این دوتا سنگ باشد این برج بشود، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. فرمود: حرف‌های ما آن ملات است، زن و شوهر را جمع می‌کند, اعضای خانواده را جمع می‌کند, جناح‌ها و احزاب را با هم جمع می‌کند «تَزاوَرُوا فإنّ فی زِیارَتِکُم إحْیاءً لِقُلوبِکُم و ذِکرا لأحادِیثِنا و أحادِیثُنا تُعَطِّفُ بعضَکُم عَلی بعضٍ» فرمود سخنان ما ملات جامعه است، جامعه اگر بخواهد برج مستحکم بشود محبّت, ادب, انسانیّت, گذشت, پوشش عیب دیگران, اینها لازم است. حضرت فرمود: سخنان ما این کارها را می‌کند «تَزاوَرُوا فإنّ فی زِیارَتِکُم إحْیاءً لِقُلوبِکُم و ذِکرا لأحادِیثِنا و أحادِیثُنا تُعَطِّفُ بعضَکُم عَلی بعضٍ».

«السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏».[20] «السلام علیکم و رحمة الله و بَرَکاتُهُ».

من مجدداً مقدم همه شما بزرگواران, روحانیت معظّم, مسئولین محترم, برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌دارم! از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم به فرد فرد شما خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت مرحمت بفرماید!

پروردگارا امر فرج ولیّ‌ات را تسریع بفرما!

نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با انبیای الهی محشور بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

این کشور ولیّعصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!

مشکلات اقتصادی و ازدواج جوان‌ها را به حق قرآن و عترت به بهترین وجه حلّ بفرما!

این ادعیه را در حق همه مسلمانهای عالم مستجاب بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

«غفر الله لنا و لکم و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . تحف العقول، النص، ص456.  

[2] . سوره ق، آیه18.

[3] . سوره انفطار، آیات10 ـ 12.

[4] . دیوان حافظ، غزل شماره393.

[5] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص849.

[6] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه اوّل؛ «لَا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْیَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَی وَحْیِه‏..».

[7] . المحیط فی اللغة، ج‏5، ص106؛ «الإِصْغَاءُ: الاسْتِماع».

[8] . تحف العقول، النص، ص28.

[9] . سوره نحل، آیه44.

[10] . سوره مزمل، آیه5.

[11] . سوره قمر، آیات17 و 22 و 32 و 40.

[12] . سوره قمر، آیات17 و 22 و 32 و 40.

[13] . سوره مزمل، آیه20.

[14] . نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص136.

[15] . سوره هود، آیه6؛ ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها﴾.

[16] . سوره طلاق، آیه2.

[17] . سوره طلاق، آیات2 و3.

[18] . من لا یحضره الفقیة، ج2، ص616.

[19] . الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص186.

[20] . البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص271.

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۱ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
 
 
 
 
 
   00:00             00:00      
 

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیته الأطیبین الأنجبین سیما بقیت الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما بزرگواران، نخبگان، فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی، علمای محترم، دانشگاهیان، مسئولان نظامی، امام جمعه محترم تهران و عزیزان عقیدتی سیاسی و خدمتگزاران نظام دفاعی و سایر برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌داریم. ماه پربرکت ذی‌قعده از یک نظر تقریباً اختصاصی به وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) دارد، چون اینطوری که گفتند در آغاز این ماه خواهر کریمه‌اش به دنیا آمده، یازده این ماه خود آن حضرت، 23 به بعد زیارت مخصوص وجود مبارک امام رضاست، پایان این ماه هم که شهادت و رحلت امام جواد، فرزند امام رضا(سلام الله علیه) است. همه ما مخصوصاً کسانی که حوزوی و دانشگاهی‌اند، از نورانیت امام رضا باید بیش از این بهره ببریم. القابی که برای ائمه(علیهم السلام) ذکر می‌کنند، این القاب پیام خاص دارد؛ یعنی برنامه مهم و رسمی آن امام در همین لقب ظهور می‌کند. درباره وجود مبارک حضرت حجّت(سلام الله علیه) که به قیام نام برده می‌شود، برای اینکه او قائم به دین است. دین با تبلیغ و سخنرانی و کتاب‌نوشتن در سطح جامعه افکار دینی را حفظ می‌کند؛ اما جامعه را دیندار و زنده بکند از آنِ امامی است که به دین قیام بکند، با اسمای دیگر این مشکل حل نمی‌شود.

 نمونه‌اش را شما درباره امام(رضوان الله تعالی علیه) دیدید، مراجع زیاد بودند، حشر آنها با ائمه(علیهم السلام)، کتاب‌های فراوانی نوشتند، درس‌های فراوانی گفتند؛ اما آن کسی که قائم بالدین باشد می‌شود امام، کم بود. تا این لقب و این اسم ظهور نکند، جامعه انقلاب نخواهد کرد. وقتی هم وجود مبارک حضرت کلّ این جوامع وسیع هفت هشت میلیارد جمعیت را زنده می‌کند که این اسم نورانی ظهور کند که قیام بالحق باشد.

 وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) قائم بالعلم بود. اینکه می‌گفتند او عالم اهل بیت است؛ برای اینکه به علم قیام کرد. قیام به علم گرچه به وسیله همه ائمه(علیهم السلام) مخصوصاً امام باقر، امام صادق(سلام الله علیهم اجمعین) ظهور کرد، حوزه علمیه تشکیل دادند، مذهب درست کردند؛ اما درس دادن، غیر از این است که جهان را به خود متوجه کردن باشد. وجود مبارک امام صادق دو نفر، سه نفر را هدایت می‌کرد، اگر می‌گویند چهار هزار شاگرد تربیت کرد، نه اینکه حضرت منبر می‌رفت ده بیست نفر سی نفر چهل نفر یا صد نفر یا این حدود شاگرد در محضرش بود، دو نفر سه نفر مخفیانه، با فشار بالاخره می‌آمدند به بهانه‌های گوناگون، مسائل را یاد می‌گرفتند. این طور نبود که حضرت یک حوزه علمیه داشته باشد. مرحوم کلینی نقل کرد دیگران هم نقل کردند که همان طوری که وجود مبارک حضرت یعقوب(سلام الله علیه) شکوه‌اش را به خدا عرض می‌کرد از فراق یوسف، وجود مبارک امام صادق هم از فراق مدرسه و طلبه، شکوه‌اش را به خدا عرض می‌کرد. یعقوب(سلام الله علیه) از فراق یوسف گفت: ﴿أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی‏ إِلَی اللَّهِ﴾،[1] اما وجود مبارک امام صادق فرمود: «أَشْکُو إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِی‏ وَ تَقَلْقُلِی»؛ اگر چهار تا طلبه می‌دید، چهار تا برادران شیعه می‌دید، می‌گفت: من از تنهایی به خدا شکایت می‌برم، شکوه‌ام را پیش خدا می‌برم: «أَشْکُو إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِی‏ وَ تَقَلْقُلِی ... فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکَنْتُهُ وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِی‏»؛[2] ای کاش این نظام طغیان و طغیانگر و طاغوت منصور عباسی به من اجازه می‌داد من یک مدرسه‌ای در طائف می‌ساختم، چون طائف یک منطقه خوش آب و هوایی است می‌تواند حوزه علمیه دوازده ماهه داشته باشد، آنجا که گرمسیر است یا سردسیر است حوزه علمیه دوازده ماهه سخت است اما یک جایی که بالاخره آب و هوای سالم و خنکی دارد می‌تواند حوزه علمیه دوازده ماهه باشد. مرحوم کلینی نقل کرد که امام صادق می‌گوید: ای کاش این نظام طغیانگر به من اجازه می‌داد من یک مدرسه‌ای در طائف می‌ساختم یک حجره برای خودم بود و بقیه را به شما می‌دادم، «فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکَنْتُهُ وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِی‏»؛ من خودم هم حجره داشتم، شما آنجا جا می‌دادم روز درس می‌گفتم سؤالات شما را جواب می‌دادم. این آرزوی امام صادق بود؛ اما او قائم بالعلم نبود؛ با اینکه او عالم اهل بیت بود، تردیدی در آن نیست.

 اما وجود مبارک امام رضا به وسیله دشمن حوزه علمیه نقد ساخته شد، شیعیان آمدند، سنّی‌ها آمدند، کلیمی‌ها آمدند، مسیحی‌ها آمدند، مجوسی‌ها آمدند، ملحدان آمدند، مشرکان آمدند، شده حوزه علمیه جهانی، شده عالم اهل بیت. آن علوم فراوان و استدلال‌های فراوان و آن ابطال جبر و ابطال تفویض و این تفکر اسرائیلی را ابطال کردن به وسیله عالم اهل بیت بود. این مدرسه شد، این حوزه علمیه شد. امام صادق(سلام الله علیه) آرزوی یک مدرسه داشت، به ایشان ندادند؛ ولی وجود مبارک امام رضا حوزه علمیه جهانی پیدا کرد، آن جاثلیق آمده، آن ترسا آمده، آن مجوسی آمده. او شده عالم اهل بیت، این اصل اول؛ که ما ماه پربرکت ذی‌قعده از امام رضا چه استفاده‌ای می‌خواهیم بکنیم؟

اصل دوم آن است که وجود مبارک عیسای مسیح مرده را زنده می‌کرد. مرده را زنده می‌کرد یعنی چه؟ یعنی آنکه حیات گیاهی داشت وقتی زنده می‌شد یک گیاه ناطق بود؛ مثل خیلی از جوان‌ها که حیاتشان حیات گیاهی است؛ یعنی تغذیه دارند، تنمیه دارند، تولید دارند، خوب غذا می‌خورند، خوب ورزش می‌کنند، خوب فربه می‌شوند، خوب جامه در بر می‌کنند و دیگر هیچ! این زنده است اما به حیات گیاهی. برخی‌ها دارای حیات حیوانی‌اند؛ عواطف دارند، ریاست می‌خواهند، مقام می‌خواهد، جاه می‌خواند، او حیّ است به حیات حیوانی. برخی‌ها ملکوتی فکر می‌کنند حیّ هستند به حیات انسانی. هر کس هر جوری بود هر مرده در هر شرائطی بود وقتی عیسای مسیح او را زنده می‌کرد در همان حدّ بود؛ اگر کسی بود که حیاتش گیاهی بود بعد از برخواستن، حیات گیاهی داشت و اگر حیات حیوانی بود حیات حیوانی داشت و اگر انسانی بود انسانی داشت؛ اما قرآن می‌فرماید من شما را به حیات انسانی و به حیات فرشتگی نائل می‌کنم: ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾؛[3] به خیلی از دانشمندان، به خیلی از حکما، علما، به همه اینها می‌گوید اگر می‌خواهید زنده بشوید ببینید که قرآن چه می‌گوید. پس معلوم می‌شود کاری که با مسیحا و عیسای مسیح و دم مسیحی انجام می‌شد به مراتب غنی‌تر و قوی‌تر از این از قرآن ساخته است و این کار به وسیله امام رضا حل می‌شد. همه ائمه این توان را داشتند؛ ولی عالم اهل بیت این است. آن وقت حیف است ماه ذی‌قعده ما از این علم بهره‌ای نبریم. این هم اصل دوم.

بنابراین کاری که مسیح(سلام الله علیه) می‌کرد، هر کسی که حدّ خاصی از حیات داشت مرده بود، حضرت او را فقط زنده می‌کرد. گرچه آماده بود که به حیات معنوی برساند؛ اما او دیگر در حیطه اعجاز او ذکر نشد، حیطه اعجاز او این بود که ﴿أُحْیِ الْمَوْتی﴾، ﴿أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ و اما ﴿أُحْیِ الْمَوْتی﴾ او ناظر به همین بخش است.

مطلب سوم این است که وجود مبارک حضرت امیر فرمود: بعضی‌ها زنده‌اند؛ اما به حیات گیاهی زنده‌اند یا به حیات حیوانی زنده‌اند و از نظر حیات انسانی مرده‌اند: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ .... وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء»؛[4] یک جنازه‌ عمودی است بعد هم می‌شود افقی. این حرف حضرت است در نهج البلاغه. فرمود: در بین زنده‌ها مرده است؛ برای اینکه غذا خوب می‌خورد حیوانات هم می‌خورد، حبّ مقام و ریاست و اینها دارد. این حیوانات جنگلی مگر تقسیم کار نشده؟ مگر ریاست نشده؟ مگر حوزه استحفاظی نشده؟ مارها رئیس می‌شوند و شیرها رئیس می‌شوند عقرب‌ها رئیس می‌شوند، هر کدام حوزه استحفاظی دارند. این زنبور عسل ملکه دارد ریاست دارد زعامت دارد. این که انسان نیست. آنکه فرشته‌خوی است او انسان است، حضرت فرمود: «وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء» این یک جنازه عمودی است بعد می‌شود افقی. «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ .... وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء».

 عالم اهل بیت این است که جامعه را به حیات انسانی برساند. انسان را زنده کند. آن وقتی که اقبال و ادبار مردم برای انسان یکسان بود، اقبال و ادبار دنیا یکسان بود، اقبال و ادبار عزل و نصب برای او یکسان بود، تازه وارد حوزه انسانیت شده است، حالا تا کجا بخواهد سیر کند!؟ وجود مبارک امام رضا کارش این است؛ رفتنِ به بارگاه او، توسّل به او، شما ببینید این دعای استغفار بعد از زیارت امام رضا اوّل تا آخر، آخر تا اوّل همه‌اش توحید است: «أستغفر الله الذی لایخلق إلا هو، لایغفر إلا هو، لایرزق إلا هو»؛[5] یعنی وقتی ما وارد حرم شدیم اگر توسل کردیم اگر طلب شفاعت کردیم، در محدوده آن است که اینها را وسیله قرار بدهیم کار اصلی به دست اوست. این استغفار بعد از زیارت امام رضا اول تا آخر برلیان توحید است، همه‌اش «إلا هو»، «إلا هو»، «إلا هو»، «إلا هو». اینها را همین‌ها گفتند. گفتند اگر متوسل شدید بعد این زیارت را بخوان، بعد این استغفار را بگو، این دعا را بخوان که مبادا خدایی ناکرده دیگری خیال کند کسی اینها را بالذات و بالاستقلال منشأ اثر می‌داند. بنابراین ما می‌توانیم با همین آیات قرآن کریم به آن حیاتی برسیم که امام رضا می‌طلبد که حضرت مظهر آنهاست.

اصل بعدی آن است که آیا از خود قرآن این حرف‌ها ساخته است؟ یا از احادیث هم این کار برمی‌آید؟ حدیث هم می‌تواند ما را زنده کند؟ در قرآن کریم فرمود به اینکه چه خدا بگوید، چه پیغمبر بگوید، اینها یک حرف دارند، چون پیغمبر هر چه دارد از ناحیه خداست. اول تثنیه است، ولی فعل مفرد است، غالباً همین طور است. ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ﴾،[6] نه «دعواکم»، دو تا حرف نیست، یک حرف است. یا به صورت قرآن است یا به صورت حدیث قدسی است، یا به صورت سنّت و روایت است. اگر از لبان مطهّر معصوم درآمد اصل صدور مسلّم، جهت صدور مسلّم، دلالت مسلّم، این «یحییکم» است، فرقی با آیات قرآن ندارد. این چنین نیست کسی خیال بکند که قرآن جامعه را زنده می‌کند و ـ معاذالله ـ حدیث و روایت این کار از او برنمی‌آید، این طور نیست. در مسائل دینی همه‌شان براساس ﴿وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحَی،[7] سخن می‌گویند. این آدم را زنده می‌کند. یک سلسله سخنرانی‌های خوبی از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) شنیدند یکی از مستمعین تعریف کرد عرض کرد یا بن رسول الله! عجب جواهری ما امروز از شما استفاده کردیم! فرمود همین؟ حیفت نیامد که اینها را به جواهر تشبیه کردی؟ «هَلِ الْجَوْهَرُ إِلَّا حَجَر»[8] طلا یک سنگ زردی است، تو حیفت نیامد این حرف‌های مرا به طلا تشبیه کردی؟ این را امام باقر گفت. طلا که یک موجود فرشتگی نیست، سنگ است؛ منتها چون خوشرنگ است کمیاب است معیار معاملات قرار گرفت. فرمود حیفت نیامد: «هَلِ الْجَوْهَرُ إِلَّا حَجَر»؟ طلا یک سنگی زردی است، چرا گفتی این حرف‌ها مثل طلاست؟ از طلا چه چیزی برمی‌آید؟

بنابراین همین حجاز بعد از فتح ایران تمام اموال خسروپرویزها و اکاسره و همه اینها را بردند به حجاز، آن روز نه سکه بود و نه اوراق بهادار. سکه در زمان امام باقر(سلام الله علیه) به رهبری آن حضرت زده شد در اسلام البته. اوراق بهادار مثل اسکناس و اینها هم خیلی بعد چاپ شد. قبلاً هر کس وضع مالی‌اش خوب بود شمش طلای بیشتری داشت، مثل اینکه قبلاً هر کسی درختی داشت آن درخت را قطع می‌کرد یا قطع می‌شد هیزم را در انبار پر می‌کرد در انبارش پر از این هیزم‌ها بود مثل درخت گردو. عمروعاص بعد از مرگ او ورثه او با تبر طلاها را بین ورثه تقسیم کردند. شما درمروج الذهببخوانید! اینها این غنائمی که از ایران و غیر ایران بردند؛ الآن اینجا چوب گردو و الوارهای گردو چگونه است؟ آن وقت این شمش طلاها همین جور بود. مثل این چوب گردو که یک متری دو متری قطع شده بود اینها در انبار شمش طلا داشتند؛ بعد از مرگ عمروعاص با تبر این طلاها را بین ورثه تقسیم کردند و جز لعن چیزی برای او نماند. حضرت فرمود حیفت نیامد که این حرف را به طلا تشبیه کردی؟ «هَلِ الْجَوْهَرُ إِلَّا حَجَر».

بنابراین اینکه می‌گوییم او عالم اهل بیت است؛ یعنی قائم بالعلم است. توفیقی ذات اقدس الهی به آن حضرت داد که فضای خراسان را در درجه اول و فضای ایران را در درجه دوم حوزه علمیه بین المللی و جهانی کرد. همه به کشورهایشان می‌رفتند و می‌گفتند که عالم اهل بیت این چنین گفت، عالم اهل بیت این چنین گفت. آن وقت ماه پربرکت ذی‌قعده ماه این حضرت است، بهره‌های فراوانی که می‌شود برد، همین است. آیه هم نمی‌فرماید الا و لابد قرآن جامعه را زنده می‌کند. فرمود پیغمبر هم که می‌گوید از همین قرآن است. آن کسی که به منزله جان پیغمبر است مثل ائمه(علیهم السلام) همین طور هستند. ما خیال می‌کردیم که «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»[10] برای اینکه وجود مبارک سید الشهداء فرزند وجود مبارک پیامبر است نوه اوست. این درباره حضرت امیر هم هست: «عَلِیٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ عَلِی‏».[11] قبل بود بعد از نزول آیه «مباهله»[12] دیگر فراوان شد: «عَلِیٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ عَلِی‏»، «حَسَنٌ‏ مِنِّی‏‏»؛[13] چون ﴿أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ،[14] در حقیقت مال اهل بیت است. اختصاصی به وجود مبارک حضرت امیر ندارد، چون «کُلُّهُم نورٌ واحِد».[15] آن وقت رسمی شده بود، هیچ کسی نمی‌توانست بگوید شما که می‌گویید «عَلِیٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ عَلِی‏»، به چه مثلاً؟ ﴿أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ. برای همه روشن شده بود؛ منتها در جریان سید الشهداء یک خصیصه‌ای است آن دیگر قابل انکار نیست، «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ». درباره امام حسن هم آمده، درباره حضرت امیر آمده است. اگر قرآن سخن بگوید «الحدیث منی و أنا من حدیث»، حدیث قدسی از من است من از اویم، «الروایة منی و أنا من الروایة»، اقرار نیست؛ چون این همان بیان است. ـ معاذالله ـ اینها که از خودشان یا از اجتهادات خودشان نمی‌گویند. خدا غریق رحمت کند مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) را، فرمود اجماع ما شیعه‌ها این است که معصوم با اجتهاد خودش حرف نمی‌زند؛[16] یعنی هیچ عالم شیعی این حرف را نمی‌زند که معصوم(سلام الله علیه) مثل یک فقیه و مثل یک مرجع تقلید می‌نشیند فکر می‌کند و فتوا می‌دهد. این وصل به آن منبع است.

بنابراین اگر قرآن بگوید «الحدیث منی و أنا من الحدیث»، «الروایة منی و أنا من الروایة»، برابر اینکه اینها در مسائل دینی ﴿ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی﴾هستند، جز حق چیزی دیگر نمی‌گویند.

من مجدّداً مقدم فرد فرد شما برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌دارم، علما، فضلا، بزرگان، زعمای حوزه‌های علمیه، مقدم همه اینها خیر و رحمت و برکت باشد و این کشور هر چه دارد به برکت قرآن و عترت است، امیدواریم که این نام فراموش نشود، «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَة»[17] «السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏».[18]

پروردگارا تو را به اسمای حسنایت قَسم، تو را به انبیا و اولیایت قَسم، تو را به صلحا و شهدا و صدّیقین قَسم، امر فرج ولی‌ات را تسریع بفرما!

نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولیای الهی محشور بفرما!

خانواده‌های معزّز و معظم شهدا و ایثارگران و جانبازان و صبر جمیل و اجر جزیل مرحمت بفرما!

خطرهای سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

مشکلات اقتصاد و ازدواج جوان‌ها را در سایه لطف ولی‌ات حل بفرما!

حوائج محتاجان و نیاز نیازمندان را به بهترین وجه برآورده به خیر بفرما!

جوانان و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت قرار بده!

این دعا را در حق همه مؤمنان عالم مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . سوره یوسف، آیه86.

[2] . الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص215.

[3]. سوره انفال, آیه24.

[4] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه87.

[5] . ر. ک: بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏99، ص56.

[6] . سوره انفال، آیه24.

[7]. سوره نجم, آیات3 و 4.

[8]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص248.

[9] . ؟؟؟؟

[10]. کامل الزیارت، ص52.

[11]. الأمالی(للصدوق)، ص9.

[12] . سوره آل عمران، آیه61.

[13]. بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج43، ص306.

[14]. سوره آل عمران, آیه61.

[15]. ر.ک: الغیبة(للنعمانی)، ص93؛ «یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ‏ نُورٍ وَاحِد...».

[16] . مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏24، ص275؛ «أن ما سمع الراوی بخصوصه من المعصوم لیس من الاجتهاد فی شی‏ء، و لم یکونوا یحتاجون فی تلک الأزمنة إلى الاجتهاد».

[17] . المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص524.

[18] . کامل الزیارات، النص، ص178.

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۳۲ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر


   00:00            00:00    
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

ایام پربرکت کرامت را به پیشگاه ولیّ عصر و عموم علاقه‌مندان قرآن و عترت و شما نخبگان و فرهیختگان و برادران و خواهران ایمانی تبریک عرض می‌کنیم. میلاد علی‌بن‌موسی‌الرضا المرتضی، ولیّ‌نعمت کشورمان را به پیشگاه ولیّ عصر و همه پیروان قرآن و عترت و شما بزرگواران تهنیت عرض می‌کنیم. مقدم همه شما و عزیزان ارتشی و حوزوی و دانشگاهی و عزیزانی که در مکتب امام صادق, مدرسه فیروزکوه به لباس پرافتخار روحانیت مشرّف شدند مقدم همه شما و اساتید این مدرسه و تولیت این مدرسه و سایر بزرگان را گرامی می‌داریم!

وجود مبارک امام هشتم همانند وجود مبارک ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) آن ساختار نظام دینی را از راه فرهنگ شروع کرده است. وجود مبارک ابراهیم خلیل خانه توحید ساخت، آن را مطاف و قبله همه موحّدان قرار داد، وجود مبارک علی‌بن‌موسی در همان سفر تاریخی‌شان در نیشابور هنگام حرکت، این کاخ توحید را معرفی کردند، فرمودند پدران من از وجود مبارک پیامبر, از ذات اقدس الهی این سخن نورانی را نقل کردند که «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» آن کعبه, یک خانهٴ مادی و سنگ و گِل است، این کلمهٴ توحید یک کاخ توحید فرهنگی است. فرمود این قلعه است, دژ است, دژبانش هم خداست ما هم دربان این دژ هستیم «أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»,[1] «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏»[2] هیچ کلمه‌ای بالاتر از این نیست و هیچ کشوری بدون توحید به مقصد نمی‌رسد و هیچ ملّت غیرموحّدی هم به مقصود نایل نمی‌شود.

 ما آیه‌ای در قرآن داریم که هضم آن آیه برای بسیاری از ماها مشکل است، اگر آن آیه درست تبیین شود این دژ و قلعه‌ای که امام رضا ترسیم کرده است جایگاهش مشخص می‌شود. در قرآن فرمود: اکثر مؤمنین مشرک‌ هستند،[3] یک تقسیم‌بندی کلّی است که ﴿أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون‏﴾[4] آنها از بحث بیرون‌اند, آن اوحدی و اقلّی که در دایره حق می‌مانند؛ یعنی مسلمان‌اند؛ یعنی مؤمن‌اند این آیه می‌گوید اکثر اینها مشرکِ دینی‌اند شرک دارند و مشکل توحید دارند ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾.[5] درک این آیه خیلی آسان نیست، بلکه خیلی سخت است. از امام(سلام الله علیه) سؤال کردند چگونه اکثر مؤمنین, مشرک‌اند؟[6] فرمود همین که می‌بینید یک روز این طرف یک روز آن طرف, اینکه با توحید سازگار نیست. یک روز به این سَمت یک روز به آن سمت، اینکه با موحّد بودن سازگار نیست. اینکه می‌گویند خدا هست ولی! خدا هست اما! دیگر بعد از خدا، «ولی و امّا» چرا؟ اینکه خدا فرمود اکثر مؤمنین مشرک‌اند همین است. اینکه وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود: اگر کسی در قیامت بتواند بگوید «لا اله الاّ الله» درهای بهشت به روی او باز است،[7] چه کسی می‌تواند بگوید؟ آنکه یک روز به این سمت، یک روز به آن سمت, یک روز می‌گوید خدا هست ولی! یک روز می‌گوید خدا هست اما! این خدا را با آن بیان می‌گوید «لا اله الاّ الله و أنا, لا اله الا الله و حزبی, لا اله الا الله و جناحی, لا اله الا الله و ابنائی، لا اله الا الله و اولادی»، این مستثنایِ او خیلی دامنه دارد؛ لذا صریح قرآن این است که اکثر مؤمنین مشرک‌اند؛ البته تا این غُدّه‌ها گرفته نشود وارد بهشت نخواهیم شد، این غدّه‌ها به هر حال یا با توبه و إنابه است، در حال احتضار است، فشار برزخ است، فشار ساهره قیامت است، تا این غُدّه‌ها گرفته نشود و نگوییم «لا اله الا الله»، سخن از بهشت نیست.

 شما می‌بینید این سفر وجود مبارک امام رضا که سفر عادی نبود، سفری بود که حکومت عباسی به استقبال او رفت. کلّ منطقه ایران و کلّ خاورمیانه در اختیار بنی‌العباس بود، امروز به سی, چهل کشور تقسیم شدند، آن روز همه اینها در اختیار حکومت اسلامی بود. روزی که امیرالمؤمنین خلیفه شده بود ایران بود, روم و بحرین بود همه این منطقه‌ها جزء حکومت اسلامی بود بعداً به صورت چهل, پنجاه کشور در آمده. مگر بحرین قبلاً جزء همین منطقه نبود؟! مگر آن قسمتهای دیگر که بعدها جدا شد جزء ایران نبود؟! کلّ خاورمیانه تحت حکومت حضرت امیر بود کلّ ایران سه, چهارتا استانداری داشت، یک استاندار بود به نام ابن‌عباس که اهواز و بصره و کرمان را اداره می‌کرد، کلّ منطقه این طور بود. در چنین حکومتی وقتی امام رضا بخواهد حدیث بگوید, می‌گوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قلعه است یا می‌خواهد کاخ توحید را معرفی کند؟ یا می‌خواهد موحّد بپروراند؟ یا می‌خواهد بگوید همه در راه عنایت الهی باید صرف شوند. شما این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را که ما می‌گوییم می‌بینید مستثنا خیلی است«لا اله الاّ الله و أنا, و قبیلتی و حزبی و جناحی و کذا و کذا»؛ وگرنه آدم گناه نمی‌کند. معنای گناه این است که این مشکل من را حلّ می‌کند یا «خوفاً» است یا «شوقاً». خدای سبحان فرمود اگر خوف است باید «من النار» باشد, شوق است باید «بالجنّة» باشد یا امید است یا ترس, یا خوف است یا شوق, یا جذب است یا دفع، یا نفع است یا ضرر، فرمود همه باید در آن راه باشد. «یَا ضَارُّ یَا نَافِع‏»؛[8] کسی که هیچ موجودی ضرر نمی‌رساند مگر به اذن تو, هیچ موجودی نفع نمی‌رساند مگر به اذن تو, وگرنه صرف یاد دادن یک کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» آن هم آن سفر ملکوتی, آن هم آن حدیثی که بگوید پدرم امام کاظم, از پدرش امام صادق, از پدرش امام باقر, از پدرش امام سجاد، از پدرش امام حسین، از علی بن ابی طالب از پیغمبر، از جبرائیل و اسرافیل و میکائیل, از خدا «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ این طور. این کلمه این‌قدر ارزش دارد که وجود مبارک امام رضا در تاریخی‌ترین سفر این سرزمین سلسله حدیث را به خدا برساند یا می‌خواهد موحّد تربیت کند.

ابراهیم خلیل یک کاخ توحید درست کرد، این کاخ ملکوتی و علمی است که امام رضا ترسیم کرده است. هیچ ممکن نیست کسی بتواند بگوید «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و در قیامت معطّل باشد، چرا در قبر می‌گویند بدان پیغمبر تو کیست, امام تو کیست, این «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً»[9] را چرا می‌گویند در پشت سر هر نماز بخوانید. تعقیبات ما دو قسم است نماز صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشا، هر کدام یک تعقیبات خاص دارد؛ اما این «رَضِیتُ بِاللَّهِ» یک تعقیب مشترک است در پشت سر هر نمازی مستحب است ما اینها را بخوانیم؛ برای اینکه در شب اوّل قبر از ما سؤال می‌کنند امام اوّل تو کیست؟ امام دوم تو کیست. مگر جریان مرگ یک جریان آسانی است که آدم یادش بماند. در روایات ما هست برخی‌ها بعد از «احقاب» یعنی هشتاد سال؛ بعد از هشتاد سال عذاب تازه به یادشان می‌آید[10] نه نام حضرت, میگوید وقتی در قبر سؤال می‌کنند «مَنْ نَبِیُّک‏» یادش نیست، او کاری با پیغمبر نداشت,«مَنْ إِمَامُک‏»[11] او با علی بن موسی الرّضا کاری نداشت. کسی که اهل ربا است، اهل دروغ است، اهل خیانت است، اهل اختلاس است، اهل نجومی است، او کاری به امام رضا ندارد، چون کار ندارد زبان در اختیار کار است نه زبان در اختیار خود ما, ما تا نفس می‌کشیم زبان در اختیار ماست یا راست می‌گوییم یا دروغ؛ اما همین که خوابیدیم زبان در اختیار ملکات نفسانی ماست. چرا یک آدم فحّاش بددهن وقتی در خواب هم حرف می‌زند فحش می‌گوید, چرا؟ مگر در خواب مختار است؟ ما همین که خوابیدیم زبان ما در اختیار ملکات نفسانی ماست، مرگ هم برادر سنگین خواب است،[12] همین که مُردیم حرفی که می‌زنیم در اختیار ملکات ماست.

 اینکه در تلقین میّت به ما هنگام مرگ می‌گویند بدان خدا هست, پیغمبر هست, امام هست, ائمه این هستند، مرگ حق است؛ یعنی تو الآن نمی‌دانی این چه حالتی است که به تو دست داد، این حالتی که تو داری مرگ است، «أَنَ‏ الْمَوْتَ‏ حَق‏»؛[13] یعنی الان تو در حالتی هستی که نمی‌دانی چه خبر شد؛ یک دفعه میبینی اوضاع عوض شد؛ اما بدان این حالت, حالت مرگ است، اگر از تو سؤال کردند ائمه چه کسانی هستند اینها هستند. در روایات ما دارد وقتی سؤال می‌کنند پیغمبر تو کیست این یادش نیست. بعد از احقابی از عذاب؛ یعنی حداقل هشتاد سال، تازه به یادش می‌آید می‌گوید پیغمبر من کسی است که قرآن بر او نازل شده، هنوز نام مبارک حضرت یادش نیست؛ ما چنین عالمی در پیش داریم. لذا این چنین نیست که حالا یک کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در آن سفر ملکوتی امام رضا این سلسله را به خدا برساند بگوید قلعه همین است و بس! وگرنه ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾ توحید را معرفی کرده.

 سخن در این نیست که کسی در دنیا چه کاری کرده, سخن در این است که ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[14] نه «من فَعل». گاهی ممکن است انسان چهارتا کار خوبی را در ایام لیله قدر, ماه مبارک رمضان یا محرم و صفری انجام بدهد، بعد مفاسد فراوانی بیاورد، آن را از بین ببرد. «من فعل الحسنة» مشکل را حلّ نمی‌کند، ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ این در قیامت باید دستش باشد، بگوید من این را آوردم. آن‌قدر باید خالص باشد, باصفا باشد, باوفا باشد, هیچ غدّه‌ای از غدّه‌های بیماری‌ها و فشار مرگ و اینها آن را از یادش نبرد تا بگوید من اینها را آوردم؛ لذا فرمود اگر کسی در قیامت بتواند بگوید «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یقیناً اهل بهشت است، برای اینکه دیگر نگفت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و انا و حزبی و جناحی و اولادی و آبائی» این را نگفت. امام رضا این کاخ توحید را کاملاً ترسیم کرده است، فرمود: ما هم دربان این هستیم «أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».

آنچه را که وجود مبارک امام صادق ترسیم کرده است، آن را وجود مبارک امام رضا به شاگردانش یاد داد. هشام از شاگردان خاص امام صادق بود، وقتی وارد محضر حضرت شد حضرت فرمود تو خدا را به عنوان واحدِ احد معرفی می‌کنی، می‌شناسی و به دیگران می‌گویی؟ عرض کرد بله, حضرت فرمود: «هَاتِ»؛ بگو خدا کیست؟ افراد عادی که به حضور امام صادق شرفیاب می‌شدند، مرحوم صدوق نقل کرد کسی آمده خدمت امام رضا عرض کرد: توحید چیست؟ فرمود: «هُوَ الَّذِی أَنْتُمْ عَلَیْهِ»؛ همین که دارید توحید است؛ خدا واحد است,[15] یک آدم درس‌نخوانده را که حضرت نمیتواند مشکلات توحید را برای او حلّ کند؛ با او هم همین حرفها را میزد. یک آدم ساده همین مقدار برای او بس است؛ اما به این شرط که نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد، مشغول کشاورزی، دامداری‌ و پیشهوری خود است، کار خودش را انجام می‌دهد، برای او همین‌قدر کافی است. اما هشام که از شاگردان ویژه امام صادق(سلام الله علیه) است، حضرت فرمود تو خدا را وصف می‌کنی؟ «أَ تَنْعَتُ اللَّه‏»؟ عرض کرد بله, فرمود «هَاتِ» بگو! عرض کرد«﴿هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ﴾[16]», فرمود: «هَذِهِ صِفَةٌ یَشْتَرِکُ فِیهَا الْمَخْلُوقُونَ» خیلی‌ها سمیع، بصیر و علیم‌ هستند, عرض کرد چه بگویم! شما چطور توصیف می‌کنید؟ فرمود ما نمی‌گوییم خدا علیم است می‌گوییم علم است, علیم ذاتی است که «ثبت له المبدأ»؛ «هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیهِ»[17] این حیات است نه حیّ, این علم است نه علیم, این ذاتی داشته باشی که صفتش زاید بر ذات باشد نیست. اینها از وجود مبارک امام صادق به هشام رسید، بعد یونس بن عبدالرحمن، شاگرد ویژه امام رضا به حضرت عرض می‌کند که «یابن رسول الله» ما از آبای گرامی و کرام شما شنیدیم که خدا «نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیه‏» این درست است یا نه؟ «قَالَ کَذَلِکَ هُو».[18] آنکه امام صادق ترسیم کرده است، امام رضا امضا کرده است. آ‌ن روز امام صادق هشام تربیت میکرد، امروز وجود مبارک امام رضا، یونس بن عبدالرحمن تربیت می‌کند. به امام رضا عرض کردند ما که مقدورمان نیست همیشه به حضور شما بار یابیم به چه کسی مراجعه کنیم؟ فرمود «یونس بن عبد الرحمن ثقتی»,[19] این شاگرد من و تربیت شده من است بروید علم را از او یاد بگیرید.

 اینکه می‌بینید مدرسه‌ها حافظ دین هستند حالا ممکن است کسی در این لباس باشد گاهی بیراهه برود؛ ولی کسانی که دین را میشناسند نه فریب اینها را می‌خورند نه از خلاف عده‌ای می‌رنجند, دین به وسیله قرآ‌ن و مسجد و حسینیه «إلی یوم القیامة» محفوظ می‌ماند. اگر دین را از زید و عمرو گرفتیم ـ خدای ناکرده ـ مشکل پیدا می‌کنیم؛ اما اگر دین را از امام رضا و امام صادق و سایر ائمه(علیهم الصلاة و علیهم السلام) به وسیله شاگردان ویژه آنها گرفتیم، همیشه محفوظ هستیم. فرمود یونس بن عبدالرحمن درسخوانده است و اگر وجود مبارک امام صادق به خدمتگزارش دستور میدهد که أبان بن تغلب آمده «ألق وسادة»، این را نجاشی نقل میکند. أبان بن تغلب از شاگردان ویژه امام صادق است. وجود مبارک امام صادق به خدمتگزارش میگوید آن تشک را بیاور پهن کن برای أبان بن تغلب: «ألق وسادة لأبان».[20]

امروز مگر امام صادق با امام زمان ـ معاذالله ـ فرقی دارد! فرمایش امام زمان چیست؟ اگر کسی این لباس را امانت الهی بداند، درست قدر این لباس را بداند، حرمت این لباس را حفظ کند، عاقل باشد, عادل باشد, امین باشد، پاک باشد, دلباخته باشد، چنین طلبه‌ای، چنین روحانی شایسته این لباس است؟! دیگر کسی نمی‌گوید «ای کوته آستینان کمتر درازدستی».[21] فرمود: «ألق وسادة لأبان»، اگر امام صادق آن روز این حرف را می‌زند امروز وجود مبارک ولیّ عصر هم همان حرف را می‌زند. ما می‌توانیم با این لباس این طور باشیم چرا نباشیم؟ ما همّتمان این نباشد که امام زمان را ببینیم، همّتمان این باشد که آقا ما را ببیند؛ وقتی دید تمام دنیا و آخرتمان تأمین است میتوانیم این طور باشیم، می‌توانیم طرزی زندگی کنیم که مردم وقتی ما را می‌بینند به یاد دین بیفتند، مردم وقتی ما را ببیند به یاد قرآن و عترت بیفتند، می‌شود این طور زندگی کرد، چرا ما خومان را هدر بدهیم! چه چیزی از از این بهتر! وقتی حرف امام زمان و امام صادق یکی است و امام صادق می‌گوید تشک را برای ابان‌بن ‌تغلب پهن کن! ابان‌بن ‌تغلب شاگرد اوست. سالیان متمادی در محضر امام صادق درس خوانده، این طور برای او حرمت قائل است. الآن هم یقیناً وجود مبارک امام زمان همان حرمت را قائل‌اند، ما می‌توانیم این طور باشیم چرا بیراهه برویم. چرا بگوییم «لا أله ألا الله و أنا»، بگوییم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه‏»،[22] این «وَحْدَه» تکرار نیست. این هشامی میخواهد و یک حوزه علمیه میخواهد؛ «وَحْدَه ذاتاً، وَحْدَه وصفاً، وَحْدَه فعلاً»؛ یکی توحید ذاتی است یکی توحید وصفی است یکی توحید افعالی است. در ذات شریک ندارد، در وصف شریک ندارد، در فعل شریک ندارد. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه‏»، این که تکرار نیست.

در پیروزی نهایی مسلمان‌ها، رسول خدا فرمود، بگویید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه‏»[23] مبادا کسی خیال کند کمک او, دخالت او, تأثیر او باعث پیروزی اسلام شد، خدا ذاتی است که در وصف و ذات و فعل شریک ندارد؛ این خداست! و وجود مبارک امام رضا به همه ما دستور داد فرمود: جامعه را مردانی می‌سازند که خوب ما را بشناسند. فرمود یک عده درباره ما حدیث مثلثی دارند یا طرزی درباره ما سخن می‌گویند که ـ خدای ناکرده ـ یک غلوّ است که ما را از بندگی بالاتر می‌برد، یا دشمنان ما هستند که هر سه گروه دشمنان ما هستند، دشمنان دیگر ما آن مقام و عظمت و جلال و جبروت ما را انکار می‌کنند، ما را آدم عادی تلقّی می‌کنند و از طرفی هم به زبان ما و از زبان ما سبّ و لعن شدید و نقد شدید و صریح و مستقیم نام افراد را می‌برند که می‌گویند امام رضا درباره فلان کس این طور گفت تا داخله مسلمان‌ها را ارباً اربا کنند؛ فرمود این سه گروه هستند که علیه ما صف بستند، آنها درباره ما یا غلوّ می‌کنند تا مردم فاصله بگیرند, یا مقام ما را خیلی پایین می‌برند, یا از زبان ما نسبت به دیگران بدی منتقل می‌کنند تا فاصله بین صفوف مسلمان‌ها باشد اختلاف ایجاد کنند.

وجود مبارک امام رضا هم توانست آن کاخ توحید را درست تسطیح و ترمیم کند, هم مکتب تشیّع را با نفی جبر و تفویض تبیین کند و هم به سؤالات و شبهات دیگران پاسخ مثبت بدهد و هم جلوی عوام‌فریبی بنی‌ عباس را بگیرد و هم قدرت علوییّن را ثابت کند. امام کاظم در مدینه وقتی هارون وارد شد در حضور جمع، هارون برای اینکه بگوید ما به پیغمبر نزدیک هستیم، کنار قبر مطهّر حضرت در مدینه رفت گفت «السلام علیک یا رسول الله» بعد گفت: «السلام علیک یابن عمّ», ای پسرعمو! چون بنی‌ عباس با پیغمبر پسرعمو بودند. به مردم بفهماند که ما به پیغمبر نزدیک و پسرعمو هستیم. نوبت به وجود مبارک امام کاظم(سلام الله علیه) رسید جلو رفت گفت «السلام علیک یا رسول الله» «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَه‏»؛ ای پدر! آنها همه نگاه کردند، هارون هم گفت چطور؟ ما همه با هم پسرعمو هستیم. فرمود شما چرا از مقام صدیقه کبری غفلت دارید، ما بچه‌های پیغمبریم,[24] اگر پیغمبر زنده بود از شما دختر می‌خواست به عنوان ازدواج حاضر بودید؟ می‌گفت افتخار می‌کنم, فرمود ممکن نبود از ما دختر بخواهد، چون بچه‌های ما دختران و نوه‌های پیغمبرند، ما به او نزدیک هستیم. جلوی عوام‌فریبی هارون را گرفت. وجود مبارک امام رضا هم در مرو جلوی عوام‌فریبیهای مأمون را از یک سو و جلوی شبهات او را از سوی دیگر گرفته که امیدواریم به برکت ثامن‌الحجج این کشوری که به نام اوست سراسر جهان تشیّع به نام این خاندان است، مشمول عنایت‌های ویژه اهل بیت عصمت و طهارت باشد و همه ارادتمندان، مشمول عنایت خاص آن حضرت و ائمه اطهار(علیهم السلام) باشند و این کشور ولیّ عصر هم تا ظهور آن حضرت از هر گزندی محفوظ بماند!

پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما!

نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با انبیای الهی محشور بفرما!

مشکلات دولت و ملّت و مملکت، مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها  را در سایه لطف خویش برطرف بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی و را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

کشورهای اسلامی را از لوث این تکفیریها تطهیر بفرما!

جوان‌های مملکت را به اهداف مشروعشان برسان!

 امر ازدواج آنها را تسهیل بفرما!

مشکلات اینها را چه در ازدواج چه در سایر مسائل اقتصادی برطرف بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

این ادعیه را در حق همه مسلمانها و شیعیان جهان مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . عیون الاخبار، ج 2، ص 135.

[2] . کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط ـ القدیمة)، ج‏2، ص308.

[3] . سوره روم، آیه42؛ ﴿أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکین‏﴾.

[4] . سوره مائده، آیه103؛ سوره عنکبوت، آیه63؛ سوره حجرات، آیه4.

[5] . سوره روم، آیه42.

[6]. تفسیر نور الثقلین، ج2، ص476؛ ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾، فرمود همین که می‌گویند: «لَولا فَلانٌ لَهَلَکْتُ»!

[7] . التوحید (للصدوق)، ص28؛ «عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة».

[8] . البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص405.

[9] . من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص327.

[10]. معانی الاخبار، ص221؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامْ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً﴾ قَالَ الْأَحْقَابُ ثَمَانِیَةُ أَحْقَابٍ وَ الْحُقْبَةُ ثَمَانُونَ سَنَةً وَ السَّنَةُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ یَوْماً وَ الْیَوْمُ ﴿کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون﴾‏».

[11] . الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج3، ص238.          

[12] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏73، ص189؛ «فَإِنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْت‏».

[13] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏78، ص352.

[14] . سوره انعام، آیه160.

[15] . التوحید (للصدوق)، ص46.

[16] . سوره إسراء، آیه1.

[17] . التوحید (للصدوق)، ص146.                     

[18] . التوحید (للصدوق)، ص138.                    

[19] . رجال الکشی ـ إختیار معرفة الرجال، النص، ص483.

[20]. رجال النجاشی، ص11؛ «دخلت مع أبی إلى أبی عبد الله(علیه السلام)، فلما بصر به أمر بوسادة فألقیت له و صافحه و اعتنقه و ساءله و رحب به».

[21] . دیوان حافظ، غزل شماره 434؛ «صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز ٭٭٭ ای کوته آستینان تا کی درازدستی».

[22] . المحاسن، ج‏1، ص30.

[23] . المحاسن، ج‏1، ص30.

[24] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏4، ص553.

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۲۹ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
   00:00            00:00    
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما علما, فضلا, اساتید و دانشوران حوزوی و دانشگاهی, طلّاب عزیز و نخبگان و فرهیختگان را گرامی می‌داریم. ایام کرامت را به پیشگاه ولیّ عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقه‌مندان قرآن و عترت و شما فرهیختگان تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم. فیضی که از سُفرای مضجع ملکوتی امام هشتم برده‌ایم برای همه ما مغتنم است ـ إن‌شاءالله ـ زیارت آن حضرت و زیارت بی‌بی کریمه اهل بیت بهره همه ما بشود. طلّاب محترم مدرسه شهید فقید آیت الله شیخ فضل الله نوری را گرامی میداریم. اساتید و دانشوران این مدرسه را ارج مینهیم و روحانیت معزّز و معظّمِ عقیدتی ـ سیاسی ناجا را محترم میشماریم، سعی بلیغ همه ـ إنشاءالله ـ مشکور ولیّعصر باشد.

اگر به ما گفتند سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه و وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیهما) این دهه, دهه کرامت است؛ یعنی در این دهه می‌توان فرشته شد، چون کرامت در شناسنامه ملائکه است. وقتی ذات اقدس الهی فرشته‌ها را معرفی می‌کند در سوره مبارکه «انبیاء» می‌فرماید: ﴿بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ ٭ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾[1] فرشته را بندگان کریم می‌داند و معرّفی این کرامت را به این دو عنصر محوری قرار می‌دهد که نه اهل افراط‌اند نه اهل تفریط‌اند. این جمله ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ این به منزله حدّ تامّ کرامت است؛ ﴿بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ﴾ چرا؟ چون ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ نه جلو میافتند نه دنبال, این اصل اوّل که ذات اقدس الهی در سوره «انبیاء» فرشته‌ها را به عنوان بندگان مکرّم معرفی می‌کند.

اصل دوم اینکه در زیارت «جامعه» وجود مبارک امام هادی(سلام الله علیهم اجمعین) ائمه اهل بیت را به عنوان عباد مُکرم معرفی می‌کند. وجود مبارک امام دهم در زیارت «جامعه» که در هر مشهدی از مشاهد مشرّفه می‌شود این زیارت‌ها را قرائت کرد، به بارگاه ملکوتی ائمه(علیهم السلام) عرض می‌کنیم «السلام علیک یا عبادِ» خدا! ای کسانی که بندگان مکرّم الهی هستید. این عباد مکرّم در زیارت «جامعه» وصف ائمه(علیهم السلام) است؛[2] یعنی اینها هم ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾.

اصل سوم آن است که این زیارت‌ها درس کرامت به ما می‌دهد; یعنی می‌توان به مقام کرامت رسید، به مقام فرشتگان رسید؛ البته فرشته‌ها درجاتی دارند، برخی حاملان عرش الهی‌اند, بعضی در قلب پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثّناء) جای دارند ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمین‏ * عَلی‏ قَلْبِکَ﴾[3] برخی هم جزء مدبّرات امرند، این‌طور نیست که همه ملائکه در یک رشته باشند.

اصل چهارم آن است که ذات اقدس الهی انسان‌ها را به عنوان بندگان کریم معرفی کرد ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏﴾[4] اگر کسی فرزند آدم بود, فرزند خلیفةالله بود و خلافت را به ارث برد، او هم سهمی از کرامت دارد. اینکه خدای سبحان می‌فرماید: ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏﴾ برای آن است که انسان ذاتاً کریم نیست ﴿أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى[5] چنین موجودی نمی‌تواند کریم باشد؛ ولی وقتی ﴿إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً﴾[6] شد ائمه(علیهم السلام) بالاصاله, شاگردان آنها بالتبع خلیفه الله شدند، هر خلیفه‌ای حرف مستخلف‌عنه را می‌زند اوّلاً; حوزه استخلافی خود را در می‌یابد ثانیاً; چون حرف مستخلف‌عنه را می‌زند نه حرف خود را, حرف کریمانهٴ کریم را می‌زند و چون حوزه استخلافی خود را در می‌یابد کار کریمانه می‌کند، می‌شود کریم. اگر خدا در قرآن کریم انسان‌ها را, جامعه انسانی و دینی را, جامعه کریم معرفی کرد فرمود: ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏﴾؛ چون این کریم این انسان, خلیفه الله است یک; الله هم ذاتاً کریم است دو; هر خلیفه‌ای باید حرف مستخلف‌عنه را بزند، سه; حرف او را در حوزه استخلافی خود پیاده کند، چهار; می‌شود کریم ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏﴾. اگر ـ معاذ الله ـ این امور اربعه را رعایت نکرد ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعام‏﴾[7] اگر کسی نان خلافت را خورد, حرف خودش را زد, امضای از طرف او را محترم شمرد، ولی کار خودش را انجام داد، این خود را می‌پرستد نه الله را، بنابراین راه برای فرشته شدن باز است.

 این آیات توانست حکما و بزرگانی را مثل حکیم سنایی تربیت کند، آنها به این فکر بودند که انسان می‌تواند فرشته شود. آن بخش‌هایی از قرآن کریم که می‌گوید فرشتگان در خدمت مؤمنین‌اند، اگر مؤمنی بخواهد رحلت کند عده‌ای از ملائکه به کنار بستر احتضار او می‌آیند به او سلام عرض می‌کنند﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبین؛[8] یعنی عده‌ای در حال احتضار که بسترشان بستر مرگ است، کسی آنها را نمی‌بیند آنها هم کسی را نمی‌بینند با فرشتگان خدا ارتباط دارند. در حال احتضار که عده‌ای در رنج جان دادن‌ هستند، این عده میزبان ملائکه‌اند، فرشته‌ها به حضور اینها می‌آیند سلام عرض می‌کنند می‌گویند درهای بهشت برزخی باز است. هیچ یعنی هیچ! به نحو سالبه کلیّه، مؤمن هیچ رنجی در حال جان دادن ندارد. اگر جان دادن سخت است که سخت است برای مؤمنِ کریم نیست.

مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کافی در کتاب الجنائز دارد: هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت مرگ نیست. اگر کسی هشتاد سال, نود سال, کمتر و بیشتر زندگی کرد، لذّت‌هایی را در دوران جوانی و غیر جوانی بُرد، هرگز لذّت مرگ را نمی‌توان با لذایذ دیگر تشبیه کرد. او می‌گوید وجود مبارک پیغمبر در بالین محتضر می‌آید, امیرالمؤمنین می‌آید, فاطمه زهرا می‌آید, امام حسن و امام حسین(علیهم السّلام) می‌آیند. مرحوم کلینی در کتاب الجنائز کافی این حدیث نورانی را نقل می‌کند[9] که این شخص اینها را نشناخت، فقط می‌بیند بستر او در اتاقی است که نورانی است و معطّر است؛ اما کسی را نمیشناسد. کسی اینها را معرفی می‌کند، میگوید اینکه پیشاپیش همه ایستاده است وجود مبارک پیغمبر است، آنکه در کنار اوست وجود مبارک امیرالمؤمنین است. مرحوم کلینی این جمله را نقل میکند، میگوید این حدیث را برای همه نقل نکنید! برای اینکه خیلیها متوجه نمیشوند که آنجا جای محرم و نامحرم نیست. بعد می‌گوید این بانوی باعظمت که در کنار علی‌بن‌ابیطالب ایستاده است این مادر شماست فاطمه زهراست. چه شرفی بالاتر از این, چه کرامتی بالاتر از این! آن یکی امام حسن است. ما الآن تمام افتخارمان این است که دستمان به ضریح سالار شهیدان برسد؛ اما وقتی در بستر مرگ ببینیم ملائکه می‌گویند این یکی حسین‌بن‌علی است؛ این چه شرفی بالاتر از این! ما چرا اینها را از دست بدهیم. اینها راه‌ رسیدن است. اگر قرآن کریم این آیات را بیان کرد؛ آنگاه حکیم سنایی شاگرد این مکتب، اینها را به نظم در میآورد. می‌گوید چرا شما ملائکه و فرشته نمیشوید، شما که نمیخواهید جبرئیل و میکائیل بشوید. مگر همه ملائکه منحصر در آن حدّند که حاملان عرش باشند. ملائکه مدبّرات فراوان الهیاند.

تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس[10]

 حرف حکیم سنایی این است که می‌گوید شما در تمام کُره زمین، فرشی به گرانی و ارزش و اهمیت اطلس و پرنیان دارید؟ ما بالاتر از فرش ابریشم فرشی داریم؟ پرده‌ای گرانبهاتر از ابریشم داریم؟ پارچه‌ای گرانبهاتر از اطلس داریم؟ نخیر! حرف حکیم سنایی این است؛ این پارچه ابریشم قبلاً برگ توت بود که این را در سطل زباله می‌انداختند، وقتی این برگ توت مکتب رفت, مدرس و مدرسه رفت, نزد استاد رفت, در خدمت کرم ابریشم قرار گرفت شده پرنیان:

تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس

اینها که الآن در مدرسه آیت الله علامه شهید شیخ فضل الله نوری هستند یا در مدارس دیگر این کشور هستند از کجا فرشته نشوند ما که نمی‌دانید آینده چه خبر خواهد بود، این راه باز است. اگر این راه باز است وجود مبارک امام رضا به ما نشان می‌دهد. به حضرت عرض کردند که یکی از نشانه‌های حکمت را به ما بگویید, فرمود خاموشی؛[11] آدم این‌قدر پرحرف نیست، هر حرفی را نمی‌زند, هر حرفی را نمی‌شنود, این همه کتابها، آیات الهی، تفسیر قرآن، نهج البلاغة و روایات اهل بیت، اینها را آدم بگذارد کنار به دنبال حرف‌های فضای مجازی و امثال مجازی بگردد؟! فرمود صَمْت و ساکت بودن، مکتبی است که عده‌ای تلاش و کوشش می‌کردند مواظب زبانشان باشند و پرحرفی نکنند، هر حرفی را نزنند، سکوت را یاد بگیرند؛ بعد از اینکه این دوره را گذراندند، تمرین کردند؛ بعد از مدتی ساکت شدند و ورّاجی و پرحرفی نکردند، شدند سکّیت, از این مرحله به بخش سوم رسیدند شدند ابن‌السّکیت؛ این کلمه «ابن و أب» که میگویند ابوالفضائل، ابو فاضل، اینها نشانه صاحب و داشتن است, ابن‌السّکیت که از علمای بزرگ بود؛ یعنی او آن‌قدر مسلط بود که جلو دهانش و قلمش را میگرفت.

آدم وقتی مواظب زبانش باشد, مواظب قلمش باشد، خدای سبحان به مکتوبات و به این ملفوظات قسم یاد می‌کند چه چیزی بهتر از این, اگر به قمر قسم یاد می‌کند چون نور می‌دهد, اگر به قلم قسم یاد می‌کند چون نور می‌دهد, مگر خدا به قلم قسم نخورد, مگر به مکتوبات قلم قسم نخورد ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون[12] مگر لسان «احد القلمین» نیست و قلم هم «احد اللسانین» نیست. فرقی ندارد انسان چیزی بنویسد، خدا بفرماید من به مسطورات این قلم قسم یاد می‌کنم؛ چون این مسطور, این مکتوب, نور می‌دهد یا سخن بگوید ملفوظِ او به جامعه نور می‌دهد اینها می‌شود کرامت.

اگر در سوره مبارکه «انبیاء» کرامت را معرفی کرد که ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ همین معنا در زیارت «جامعه کبیره» آمده است با یک تفصیل بیشتری؛ چون مستحضرید که روایات، تفسیر، شرح و بیان قرآن است. خدا فرمود ما این قرآن را ﴿لِتُبَیِّنَ لِلنَّاس[13] تو برای مردم بیان کنی! او و اهل بیت که نور واحدند برای مردم بیان کردند. فرمودند مردم جامعه سه گروه‌اند, یک عده تندروی دارند, یک عده کندروی دارند، یک عده با اهل بیت و قرآن‌ هستند. فرمود: «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِق‏».[14] در این درودها و صلوات مخصوصی که در ماه پربرکت شعبان در هنگام زوال از وجود مبارک امام سجاد رسیده است در آن صلوات ماه شعبان هم همین سه ضلع آمده که متقدّم کیست؟ متأخّر کیست؟ لازم کیست؟ آن دو محروم‌اند, اینکه لازمِ اهل بیت است ملازم آنهاست با آنهاست از آنها جدا نمی‌شود «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ غَیْرِکُم‏»[15] این همیشه اهل نجات است.

بنابراین همه زمان و زمین فرصت برای کریم شدن هست؛ اما این دهه, دهه پربرکتی است که انسان می‌تواند مشق کرامت بکند؛ مخصوصاً به عرض شما رسید این چهار ماه؛ یعنی ذیقعده و ذیحجه و محرم که سه ماه متصل‌اند و ماه رجب که ماه منفصل است، اینها اشهر حُرُم‌اند، ماه‌های حرام‌اند, در ماه‌های حرام، کارهای خیر ثوابش دو چندان است، ـ خدای ناکرده ـ گناه کیفرش دو چندان است. اینکه می‌بینید دیه و تعزیرات در ماه حرام بیشتر از ماه‌های دیگر است برای همین جهت است. در ذیقعده انسان این فرصت را دارد که از اوّل ذیقعده تا دهم ذیحجه این اربعین کلیمی را بگیرد، همین اربعین کلیمی که «مَن أَصبَحَ للهِ أَربَعِینَ»،[16] به ما چقدر سفارش کردند که همه درس‌ها در حوزه و دانشگاه نیست، بخش مهمّ این درس‌ها در مسجد و حسینیه است. فرمود انسان بالأخره باید این بوستانی که, این درختان و اشجاری که, این باغی که درست کرده آبیاری کند؛ حالا آبش یا از چشمه است که از درون همین باغ می‌جوشد یا از بیرون، جدول‌کشی و نهر درست کردن است که درخت‌ها را سیراب می‌کند. آنها که در حوزه و دانشگاه‌اند؛ مثل کسانی هستند که کشاورزی و باغداری دارند ولی از راه نهر از بیرون آب می‌آورند, آنها که اهل دل و اهل معنا و اهل نماز شب‌اند کسانی‌اند که از درونشان چشمه می‌جوشد؛ به هر حال دو تا راه دارد ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أو أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید﴾[17] این دو راه را قرآن کریم به عنوان مانعة الخلو بیان کرده. فرمود انسان یا باید مثل انبیا و اولیا و شاگردان اینها باشد، چشمه از درون بجوشد یا با اینها رابطه داشته باشد نهری از این چشمه به درون منزل خود بیاورد؛ نه آن باشد نه این؛ می‌خشکد. هر دو جمعش ممکن است ولی مانعةالخلو است. فرمود: ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ﴾ یا باید دل داشته باشی یا باید گوش. اینکه فرمودند اربعین کلیمی چلّه بگیرید: «مَن أَصبَحَ»، «مَنْ أَحْفَظَ» آمده، برای همین است که هیچ کس نمی‌تواند بگوید حالا من دستم از حوزه یا دانشگاه کوتاه شد، این‌قدر روابط علمی بین قلب بشر با خالق قلب و مقلّب‌القلوب هست که ده‌ها مسئله ممکن است در قلب انسان القا بشود.

 اصولاً فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه.[18] در کتاب‌های حوزوی و دانشگاهی این اصل پذیرفته است که «من فقد حسّا فقد فقد علما»[19] این کار حوزوی و دانشگاهی است؛ یعنی اگر کسی حسّی را از دست داد، علم ناشی از آن حسّ را از دست میدهد؛ این حرفی است که حداقل چهار هزار سال در حوزه و دانشگاه هست، از قبل از ارسطو بوده ولی از ارسطو به بعد این دیگر اصل رسمی است؛ «من فقد حسّا فقد فقد علما». اگر کسی سامعه نداشت از فنّ آهنگ‌ها محروم است, اگر کسی باصره نداشت از مناظر طبیعی محروم است، «من فقد حسّا فقد فقد علما»؛ او دیگر نمیداند. اگر کسی گوش نداشت چگونه می‌تواند عالِم بشود، حرف چه کسی را بشنود, اگر کسی چشم نداشت کتاب چه کسی را مطالعه کند. این یک چیز معقول و مقبول هم هست، همه ما قبول کردیم و پذیرفتیم. اما حرف تازه‌ای که انبیا آوردند این است که «من فقد تقویً فقد فقد علماً»، اگر کسی تقوا را از دست داد، علم خاصّ از آن ناحیه را هم از دست می‌دهد؛ این حرف تازه‌ای است که انبیا آوردند. فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه. در سوره «انفال» فرمود: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا﴾[20] حرف تازه پیغمبران این است که اگر کسی طهارت و پاکی و امنیت و امانت را از دست داد، برخی از علومی که از آن راه نصیب بشر می‌شود را از دست می‌دهد. شما اگر مشرق یا مغرب بروید این حرف را غیر از انبیا کسی دیگر نیاورد. مشرق یا مغرب بروید این حرف که انسان چشمهای ازدرون جان خود دارد این را غیر از انبیا کسی نیاورد. همه می‌گویند انسان باید درس بخواند یاد بگیرد، این یک طرف قضیه است، آن تمام شدنی است؛ یعنی انسان گاهی به جایی می‌رسد که اعضا و جوارح خودش را از دست می‌دهد نه چشمی دارد که مطالعه کند نه گوشی دارد که حرف بشنود؛ اما دل انسان همیشه با دل‌آفرین است:

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست *** هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست[21]

 این یک راه خاصّی است. این آیات بالصّراحه روشن می‌کند ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا﴾﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه. این بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) می‌بینید. فرمود: قلعه‌ای است به نام قلعه توحید که از قلعه به دژ یاد می‌شود، دژبان این هم خداست، ما هم دربان آن هستیم. آن حدیث «سلسلةالذهب» وجود مبارک امام رضا همین است. فرمود من از پدرم تا رسید به وجود مبارک پیغمبر تا به اسرافیل تا به میکائیل تا به جبرائیل تا به ذات اقدس الهی، که میگویند حدیث «سلسلة الذهب»؛ یعنی تمام حلقات این حدیث، طلا و زرّین‌ هستند؛ البته این تعبیر به اندازه فهم خود ماست. یک سخنرانی وجود مبارک امام باقر داشت، وقتی تمام شد یکی از شاگردانش عرض کرد امروز جواهری از شما استفاده کردیم! فرمود همین؟! حیفت نیامد که این حرف‌ها را به طلا تشبیه کردی «هل الجوهر إلا الحجر»[22] طلا یک سنگ زردی است، طلا هنوز گیاه نشده، ارزش طلا به چیست؟ چون این سنگ زرد است و زیباست و کمیاب است آن را معیار معاملات قرار دادند و گرنه این سنگ چه ارزشی دارد و چه کار میتواند بکند. فرمود: حیفت نیامد که این حرف‌ها را به طلا تشبیه کردی! «هل الجوهر إلا الحجر» طلا یک سنگ زردی است، نقره یک سنگ سفیدی است. شما در کتاب لغت می‌بینید از اینها به عنوان احجار کریمه یاد می‌کنند حجر است. فرمود حیفت نیامد این حرف‌ها را به طلا تشبیه کردی؟ اما آنها که مجبور بودند به زبان ما حرف بزنند گفتند این «سلسلة الذهب» است.

 حضرت فرمود اگر کسی بخواهد از شیطان درون, از دشمن درون و بیرون نجات پیدا کند موحد باشد. اگر بخواهد از استکبار و صهیونیسم و امثال و اذناب آنها نجات پیدا کند موحدانه زندگی کند, اگر از وهم و خیال در بخش اندیشه, شهوت و غضب در بخش انگیزه نجات پیدا کند موحد باشد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏» وقتی این شتر حرکت کرد، فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»؛[23] یعنی صِرف گفتنِ این حرف‌ها اثر ندارد امامت است, ولایت است, حرفِ ماست، ما مفسّر این هستیم، ما توحید آوردیم. مرحوم کلینی در همان جلد اوّل کافی در باب جوامع توحید آنجا نقل می‌کند، وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) از خدمتگزارش سؤال کرد مسئله رسمی دستگاه خلافت و مردم در سرزمین خراسان امروز چیست؟ به عرض حضرت رساندند که اینها درباره امامت و خلافت بحث میکنند که آیا امامت انتسابی است یا انتخابی؟ فرمود اینها از کجا می‌دانند امامت چیست؟ «أَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ مِنْ هَذَا»،[24] «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَد»،[25] امام یک انسان کاملی است که روی کُره زمین دومی ندارد، مظهر خدایی است که ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ء﴾[26] اینکه با انتخاب حاصل نمی‌شود, اینکه با غدیر حاصل می‌شود نه با سقیفه؛ امام را وجود مبارک امام هشتم آنجا معرفی کرد. سرزمین خراسان را سرزمین علم کرد. ما چرا استفاده نکنیم. خیلی‌ها را وجود مبارک امام رضا به مقام فرشته‌ها رساند، چرا ما نباشیم؟! ما که حالا نمیخواهیم جبرئیل یا اسرافیل بشویم؛ اما چرا با اینها رابطه نداشته باشیم. بعضی از بزرگان ما, حکمای بزرگ ما که حشرشان با اولیای الهی! اینها ارتباطشان را با ملائکه مرتب حفظ می‌کردند، می‌گفتند روزها به هر حال یا دو رکعت نماز است یا ذکر یا صلوات است یا درود است، من رابطه‌ام را با عزرائیل(سلام الله علیه) محکم کردم، این کارها را انجام می‌دهم ثواب را به پیشگاه عزرائیل(سلام الله علیه) اهدا میکنم که در ملاقات با من خوشرفتار باشد؛ این یک راه است، ما این راه را باید طی کنیم. این‌چنین نیست که کسی بگوید ما با عزرائیل چه کار داریم، نخیر ما با همه آنها کار داریم، آنها هم با ما کار دارند.

 این ایام، این ایام است. اگر گفتند دهه کرامت و ولایت است برای همین است؛ البته این تبریک گفتن‌ها هست, درود فرستادن‌ها هست؛ اما بالأخره کریم شدن هم هست این راه باز است، امیدواریم ذات اقدس الهی این سفره کرامت را که در سراسر این کشور پهن کرده است همه ما را به عنوان مهمانی بپذیرد!

مجدداً مقدم شما برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌دارم و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنم که به فرد فرد شما خیر و سعادت و فلاح و صلاح دنیا و آخرت مرحمت بفرماید!

پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما!

نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولیای الهی محشور بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی و آل سعود را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

اقتصاد مملکت و ازدواج جوان‌ها و امنیت و امانت مملکت همه را در سایه لطف ولیّات حفظ بفرما!

حوایج مشروعه همه را برآورده به خیر بفرما!

امر ازدواج جوانها را به برکت قرآن و عترت تسهیل بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

این دعاها را در حق همه مؤمین عالم مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1]. سوره انبیاء، آیات26 و 27.

[2]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص525.

[3]. سوره شعراء، آیات193 و 194.

[4]. سوره اسراء، آیه70.

[5]. سوره قیامة، آیه37.

[6]. سوره بقره، آیه30.

[7]. سوره فرقان، آیه44.

[8]. سوره نحل، آیه32.

[9]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج3، ص129ـ130.

[10]. دیوان سنایی، قصیده90.

[11]. قرب الإسناد (ط ـ الحدیثة)، النص، ص369.

[12]. سوره قلم، آیه1.

[13]. سوره نحل، آیه44.

[14]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص45.

[15]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص237.

[16]. ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج14،ص 346.

[17]. سوره ق، آیه37.

[18]. سوره بقره، آیه282.

[19]. تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏7، ص506.

[20]. سوره انفال، آیه29.

[21]. سعدی، دیوان اشعار، غزل شماره 47.

[22]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص248.

[23]. عیون الاخبار، ج 2، ص 135.

[24]. الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، ج‏1، ص385.

[25]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص201.

[26]. سوره شوری، آیه11.

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۲۷ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
سخنرانی | معنویت جدید (4) ، جلسه هفتگی 1395/04/31 | سید محمد انجوی نژاد




برای دانلود صوت روی عنوان "کیفیت بالا / کیفیت متوسط" کلیک راست کرده 
 سپس گزینه Save Target As و یا Save Link As را انتخاب نمایید. 

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۰ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
   00:00            00:00    
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم اجر همه شما عزاداران را تعظیم و تکریم کند و بهترین پاداش را به همه شما عزاداران مرحمت کند و این عرض ادب و تعزیت را به پیشگاه ولیّ‌مان، ذات مقدس حجةبن‌الحسن(علیه و علی آبائه آلاف التحیة و الثناء) به عنوان عرض ارادت و تعزیت قبول بشود!

وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) که رئیس مذهب ماست، در حقیقت رئیس اسلام است، اختصاصی به ما شیعه‌ها ندارد. در فرصت مناسبی که نصیب آن حضرت شد سعی کردند اسلام ناب را درست تبیین کنند و تعلیم بدهند و عناصر محوری آن را بیان کنند. اوّلاً سعی کرد مردم را به ساختن مدرسه و حوزه علمیه و مراکز دانشگاهی آن روز آشنا کند، این به عنوان اوّلین اصل و اقدام آن حضرت بود. اگر قرآن کریم درباره حضرت یعقوب دارد که در فراغ یوسف شِکوه‌اش را به خدا می‌بُرد، وجود مبارک امام صادق شکوه‌اش را به خدا می‌بَرد در نداشتن حوزه علمیه و مراکز فرهنگی بزرگ. وجود مبارک یعقوب گفت: ﴿أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی‏ إِلَی اللَّه﴾‏؛[1] اما وجود مبارک امام صادق می‌گوید: «أَشْکُو إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِی وَ تَقَلْقُلِی بَیْنَ أَهْلِ الْمَدِینَةِ حَتَّی تَقْدَمُوا وَ أَرَاکُمْ وَ آنَسَ بِکُمْ فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکَنْتُهُ وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِیَ وَ أَضْمَنَ لَهُ أَنْ لَا یَجِی‏ءَ مِنْ نَاحِیَتِنَا مَکْرُوهٌ أَبَدا»؛[2] فرمود من از تنهایی شکوه دارم و اندوهم را به بارگاه الهی منتقل میکنم. ای کاش این طغیان‌گر عصر ما منصور دوانقی به من اجازه می‌داد من مدرسه‌ای را در یک جای خوش آب و هوا می‌ساختم؛ چون طائف در حجاز، جزء بهترین منطقه‌های خوش آب و هواست. یک مدرسه‌ و حوزه علمیه‌ای را، مراکز فرهنگی، دانشگاهی اسلامی را در بهترین منطقه حجاز می‌ساختم، خودم در آنجا مسکن انتخاب می‌کردم حجره‌ای می‌گرفتم و شما دانشجویان و طلّاب را در آنجا جا می‌دادم و ملتزم می‌شدم که از ناحیه ما آسیبی به حکومت او نرسد؛ «فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً». در حجاز آن منطقه‌های سوزان و گرمسیر جا برای درس و بحث و فکر نیست؛ اما جایی که آب و هوایش مناسب و معتدل باشد اینجا برای مطالعه و پژوهش و تحقیق و تدریس و تعلیم و تألیف است «فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکَنْتُهُ»؛ خودم هم می‌آمدم در آن حوزه علمیه حجره‌ای داشتم مسکنی داشتم «وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِیَ»؛ شما شاگردان و دانشجویان و طلّاب را در آنجا جا می‌دادم«وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِیَ وَ أَضْمَنَ لَهُ أَنْ لَا یَجِی‏ءَ مِنْ نَاحِیَتِنَا مَکْرُوهٌ أَبَدا»؛ تعهّد می‌سپردم که از ناحیه حوزه علمیه و دانشگاه امام صادق(سلام الله علیه) آسیبی و رنجی به حکومت ننگین منصور دوانقی نرسد, این اصل اوّل.

اگر وجود مبارکش رئیس مذهب بود این ایده را پیاده کرد؛ منتها اجازه ساختن مدرسه و حوزه علمیه و دانشگاه را در طائف ندادند، در جای دیگر ندادند؛ اما او در منزلش, در جاهای تنهایی, یک نفر, دو نفر همین کار حوزه و دانشگاه را کرد، چهار هزار شاگرد تربیت کرد، اصول اربعمائه را تدوین کرد که این کتب اربعه ما خوشه و شاخه‌ای از آن اصول اربعمائه وجود مبارک امام صادق است که ده‌ها حُکم فلسفی و کلامی و فقهی و حقوقی را به شاگردانش آموخت. فرمود, برو در مسجد کوفه بنشین! «اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَةِ وَ أَفْتِ النَّاس‏».[3] برای تشویق به خدمتگزارش فرمود. ابان‌بن‌تغلب که از شاگردان مخصوص امام صادق(سلام الله علیه) بود. حضرت برای اینکه به علم و عالم احترام کند تا جامعه به حوزه علمیه بروند به دانشگاهها بروند، حوزوی و دانشگاهی بشوند، عالم بشوند. وقتی ابان‌بن‌تغلب طبق نقل نجاشی به حضور مولایش شرفیاب می‌شد؛ ابان از شاگردان حضرت بود وقتی به حضور امام صادق مشرّف می‌شد، حضرت به خدمتگزارش دستور می‌داد، می‌فرمود: «ألق الوسادة لابان»؛[4] این تشک را پهن کن که ابان روی تشک بنشیند، در حالی که این شاگرد او بود؛ الآن هم وجود مبارک امام زمان همان کار را می‌کند، اینها یک نورند «کلهم من نور واحد»؛[5]این طور نیست که وجود مبارک امام صادق به شاگردانش احترام بکند و ـ معاذالله ـ وجود مبارک امام زمان نکند.

این فخر بود برای ابان بن تغلب که به حضور امام زمانش برود. این امام زمان به خدمتگزارش می‌گوید این تشک را برای آقا پهن کن تا ایشان روی تشک بنشیند: «ألق الوسادة لابان»؛ این اصل اوّل که امام صادق این کاره بود. حالا مدرسه ساخت, حوزه علمیه ساخت یا نساخت در خانه‌ها دو نفر, سه نفر؛ مثل خود پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) که سیزده سال در مکه بودند حوزه علمیه نداشتند, دانشگاه نداشتند، ولی این خانه‌ها, کوی و برزن‌ها, دیدارهای خصوصی با افراد همین دانشگاه و حوزه علمیه او بود.

اصل دوم اینکه آدم به هر حال چه چیزی بفهمد؟ حالا ما حوزه علمیه و دانشگاه درست کردیم، چه درسی بخوانیم؟ درس بخوانیم که روی میز بنشینیم و مشکل جامعه حلّ نشود یا درس بخوانیم که مشکل جامعه حلّ بشود. درسی بخوانیم که خروجی‌اش صنعت و کشاورزی و دامداری و اشتغال و تولید باشد. درسی بخوانیم که روی میز بنشینیم همان است که به ما گفتند: «أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع‏»[6] این دعاهایی که می‌گویند در قنوت نماز, در تعقیبات نماز بخوانید یعنی چه؟ یعنی خدایا آن علمی که مشکل جامعه را حلّ نکند آن علم یک آفت است ما از آن علم به تو پناه می‌بریم.

 حالا وجود مبارک امام صادق اگر توفیقی برایش پیدا نشد که حوزه علمیه وسیعی, دانشگاه وسیعی, مدرسه وسیعی بسازد علومی که باید بخوانند و عالم بشوند آن را مشخص کرد؛ وگرنه این روضه‌خوانی یک اثر خاص خود را دارد، این از هر عوامی ساخته است. همه ما می‌دانیم نجّارها که سابقاً خطکشی میکردند خودکار یا مدادی را پشت گوش خود قرار میدادند؛ این از کجا آمده، کسی در محضر حضرت آمده چیزی نوشته خواست قلم را به زمین بگذارد، فرمود: «ضَعْ قَلَمَکَ عَلی أُذُنِک‏»؛[7] قلم را روی زمین نگذار پشت گوشات بگذار! این را از بزرگان چند قرن قبل نقل کردند که پیغمبر فرمود: که قلم را مگر کسی روی زمین می‌گذارد؟«ضَعْ قَلَمَکَ عَلَی أُذُنِک‏»؛ قلم را پشت گوش بگذارد. خدا به این قلم قسم خورد همان طوری که به قمر قسم خورد که نور می‌دهد ﴿وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها* وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها﴾[8] به قلم هم قسم خورد: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون‏﴾؛[9] قسم به قلم! قسم به تألیفات! قسم به کتاب‌های عالمان دین! این قسم خداست، این است که جامعه را زنده و پویا نگه می‌دارد.

اصل دوم که حالا مدرسه ساختیم چه چیزی باید بخوانیم؟ مرحوم کلینی نقل کرد هم وجود مبارک پیغمبر هم وجود مبارک امام صادق(علیهما الصلاة و علیهما السلام) فرمود: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»؛[10] وقتی وارد حوزه علمیه یا دانشگاه شدید بدانید انسان چه حقیقتی است بدانید حقیقت عالَم چیست؟ بدانید حقیقت عالم را چه کسی آفرید؟ بدانید بین انسان و حقیقت عالم چه پیوندی است؟ بدانید انسان یک موجود ابدی است بدانید انسان مرگ را می‌میراند نه بمیرد؛ انسان هست که هست، فرمود اینها را بخوانید. آن وقت چنین انسانی خروجی‌اش نه بیراهه می‌رود نه راه کسی را می‌بندد. او هم حرمت هوا را حفظ میکند. همین دین گفته «مَنْ سَقَی طَلْحَةً أَوْ سِدْرَةً فَکَأَنَّمَا سَقَی مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ»[11] همه ما می‌دانیم که اگر مؤمنی تشنه بود عطش داشت و اگر آب به او نرسانیم، بر ما لازم و واجب است بر ما ثواب هم دارد؛ همان بیان را امام درباره کشاورزی و دامداری و آبیاری درخت‌ها و نهال‌ها و فضای سبز گفته, ما فضای سبز می‌خواهیم, پرهیز از ریزگرد می‌خواهیم, امنیت منطقهای، هوایی و صحرایی می‌خواهیم. حضرت فرمود: وقتی وارد حوزه علمیه یا دانشگاه شدید «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»، این چیزها را باید یاد بگیرید.

 اصل سوم، امام صادق که رئیس مذهب ماست چه کار کرد؟ فرمود اگر این دانشگاهی که من می‌گویم داشتید، اگر این حوزه‌های علمیهای که من می‌گویم داشتید، خروجی‌اش اینها هستند که من می‌گویم «لَا یَسْتَغْنِی أَهْلُ کُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ یَفْزَعُ إِلَیْهِمْ فِی أَمْرِ دُنْیَاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجا»؛[12] فرمود خروجی حوزه‌ها باید مردانی باشند راه‌شناس, راه‌بین, راه‌رو که ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ فِی النَّاسِ﴾[13] در هر محلّی که می‌رود مثل اینکه نور دارد حرکت می‌کند. آن عالمی که دیدن او, نشستن او, گفتار او, محضر او مردم را نور ندهد که او عالم نیست. آن دانشگاهی هم اینچنین است. فرمود سه اصل، سه چیز، سه عنصر و سه طایفه است که هیچ کشوری از آنها بی‌نیاز نیست « فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجا»؛ «همج»؛ این پشه‌های فضا را می‌گویند. آنها چه کسانی هستند؟ «فَقِیهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَ أَمِیرٍ خَیِّرٍ مُطَاع وَ طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة‏»؛ فرمود خروجی حوزه و دانشگاه باید اینها باشد؛ فقاهت باشد, پرهیزگاری باشد, وارستگی باشد, حقیقت‌گویی باشد, حقیقت‌یابی باشد که انسان با سیره و سنّت او متدیّن بشود این برای حوزه. بخش‌های بهداشت و درمان و تأمین سلامت جامعه باید طوری باشد که انسان به حرف این طبیب اطمینان داشته باشد، این طبیب بین خود و خدای خود چیزی که نمی‌داند نسخه بنویسد. اگر ـ خدای ناکرده ـ طبیبی تشخیص نداده، نسخه نوشت تمام خسارت‌های آن بیمار را شرعاً ضامن است و اگر چشمش پاک نبود, دستش پاک نبود, گوش او پاک نبود، رومیزی و زیرمیزی برای او تفاوت داشت، این طبیبِ بصیرِ ثقه نیست؛ این خروجی دانشگاه و حوزه‌های علمیه امام صادق نیست. فرمود: «طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة‏». سوم: «أَمِیرٍ خَیِّرٍ مُطَاع»؛ ارتش خوب, نظامی خوب, سپاه خوب, بسیجی خوب, مردم متدیّن و فداکار خوب که به کسی حمله نکنند؛ ولی حمله هیچ کسی را هم تحمّل نکنند. بیان نورانی امیرالمؤمنین این است که«رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاء»؛[14] این بیان حضرت در نهج‌البلاغه است؛ فرمود یک ملّتِ سنگ‌خور نباشید، سنگ از هر جا آمد برگردانید؛ دیگر آمریکا به خودش اجازه بی‌ادبی ندهد, اجازه نقض برجام ندهد, اسرائیل به خودش اجازه بیادبی ندهد, کسی به خودش اجازه حمله ندهد. فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاء»؛ این بیان صریح حضرت امیر در نهج‌البلاغه است. فرمود یک ملّت سنگ‌خور نباشید! سنگ از هر جا آمد بدون معطّلی برگردانید. به کسی حمله نکنید؛ اما حمله کسی را هم تحمّل نکنید، اینها خروجی حوزه و دانشگاه است، اگر ارتش است این است, سپاه است این است, بسیج است این است, مردم است این است.

 پس اگر امام صادق(سلام الله) رئیس مذهب شد، اوّل به این فکر بود که حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌هایی تأسیس کند که خودش در آ‌نجا حضور داشته باشد. دوم علومی که باید بخوانند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ» است. سوم خروجی حوزه‌ها و دانشگاه‌ها هم مشخص است.

اصل چهارم: اگر ما بخواهیم کشوری داشته اسلامی باشیم که حوزه‌های علمی‌اش این, دانشگاه‌هایش آن! علوم درسی رسمی حوزه‌اش این, علوم رسمی دانشگاهش آن! خروجی حوزه‌های علمیه این، خروجی دانشگاهها آن! به هر حال یک جا و یک محور یک پناهگاه اصلی باید داشته باشد که همه به آن سمت گرایش داشته باشیم، همه او را نگاه کنیم و آن‌ کعبه است. فرمود تنها جایی که می‌تواند مجمع همه مسلمان‌های عالم باشد کعبه است؛ این از بیانات نورانی امام صادق(سلام الله علیه) است، فرمود: «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ»؛[15] مادامی که کعبه از اسارت آل سعودها در نیاید دین, قیام ندارد، دین مادامی قائم است که کعبه قائم باشد، «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ». چرا امام صادق ما را به کعبه آشنا می‌کند؟ برای اینکه اصلاً ما با کعبه داریم نفس می‌کشیم اگر مسلمانیم, تمام زندگی ما در ارتباط تنگاتنگ با کعبه است. نماز پنج‌گانه ما به طرف کعبه است, تمام مسلخها و مذبحها و ذبحهایی که  در سلّاخخانهها هست به طرف کعبه است. تمام این منزلها وقتی جایی به عنوان دستشویی میسازند رو به کعبه حرام، پشت به کعبه حرام! در تمام نشستن‌ها به ما می‌گویند هر جا مینشینی اگر ممکن است مستحب است رو به کعبه بنشینی, محتضرها را وقتی تلقین می‌کنیم «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی‏»,[16] مردهها را تلقین می‌کنیم «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی»، این کعبه اصلاً با او داریم نفس می‌کشیم، چرا؟ ما کاری داریم در شبانه‌روز که رو به کعبه نباشد یا واجب است یا مستحب. اگر دستشویی است که رو به کعبه حرام، پشت به کعبه حرام, نشستن است که رو به کعبه مستحب, نماز است که رو به کعبه, دعا هم که رو به کعبه, همه کارها که رو به کعبه, تمام کلّ کارهای کشور به کعبه وابسته است؛ تا نفس می‌کشیم کعبه، «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی‏», محتضر را تلقین می‌کنیم «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی‏», وارد قبر می‌کنیم می‌گوییم بدان که سؤال کردند «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی‏», دعاهای بعد از نماز ما, «وَ الْقُرْآنَ کِتَابِی‏ وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی‏»؛ فرمود این کعبه را باید حفظ کنید چرا؟ برای اینکه کعبه درس آزادگی می‌دهد. اینکه بارها گفته شد آل سعود هیچ سِمتی نسبت به کعبه ندارد برای همین است.

 در ایران یک سلسله میراث فرهنگی است به نام تخت جمشید این را مردم ایرانزمین ساختند و حق دارند, در مصر یک سلسله اموری است به عنوان اهرام مصر، این میراث فرهنگی خود آن مردم است که آنها ساختند. در چین دیوار چین است که آنها ساختند؛ اما حرمین را, کعبه را چه کسی ساخت؟ فرمود: ﴿وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ﴾[17] اینکه قرآن فرمود کعبه, بیت آزاد است؛ چون درس آزادگی می‌دهد. احدی در اوّل پیدایش زمین تا الآن مالک این سرزمین نبود، هیچ کس! کعبه را خلیل حق که «خلیل من همه بت‌های آزری بشکست»[18] خلیل حق کعبه را ساخت, ذبیح حق کعبه را ساخت، اینها ساختند؛ آنجا اصلاً نه آب داشت نه آبادی, آب را اسماعیل به بار آورد. الآن ما در کنار منطقه‌ای کوه‌نشین به نام دماوند زندگی می‌کنیم؛ این چشمه کنار مسجد، اگر یک سال بارندگی کم باشد این آبش می‌خشکد؛ آنجا منطقه بارندگی و سردسیر نیست؛ منطقه برف و تگرگ نیست. الآن چهار هزار سال این چشمه دارد می‌جوشد، به نام چشمه زمزم است. که از زیر پای اسماعیل جوشید، دیگر آنجا که جای بارندگی و برف نبود. چشمه‌ای که چهار هزار سال دارد می‌جوشد در قدمگاه اسماعیل، احدی حق ندارد در آنجا دخالت کند. در قرآن فرمود: این خانه آزاد است، این ذرّه‌ای حق کسی نبود. بعدها اجداد همین آل‌سعود این کعبه را بتکده کردند، همین اجداد آل‌سعود، اینجا را وثن و صنم بار کردند، این  کعبه را. فرمود اگر درس آزادگی می‌خواهید, درس آزادی از جهلِ علمی و جهالت عملی می‌خواهید باید با کعبه رابطه داشته باشید این خانه, خانه عِتق است خانه آزادی است ﴿وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ﴾. فرمود تا کعبه هست دین هست، اگر ـ خدای ناکرده ـ این کعبه غصب بشود، دین به اسارت رفته است. چرا وجود مبارک حضرت امیر در نهج‌البلاغه در نامه‌ای که برای مالک اشتر نوشت فرمود: مالک! بعد از غدیر و تبدیل غدیر به سقیفه «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا»،[19] این بیان صریح حضرت است در نهج‌البلاغه. در نامه‌ای که برای مالک نوشت. فرمود: دین به اسارت رفته بود؛ نماز بود ولی نمازِ اسیر, قرآن بود قرآنِ اسیر, حج و زکات و خمس بود ولی اسیر بود، از نمازِ اسیر کاری ساخته نیست «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا».

 امروز حج در اسارت آل‌سعود است. کعبه در اسارت آل‌سعود است. حرمین در اسارت آل‌سعود است. آنها حقّی ندارند، هیچ حقّی ندارند ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾.[20] وجود مبارک امام صادق فرمود: دین مادامی زنده است که کعبه از اسارت آل‌سعودها آزاد بشود و آنها هیچ حق ندارند و نمی‌توانند بگویند در سرزمین ماست شما مهاجرید, شما نساختید، وجود مبارک ابراهیم خلیل ساخت, ذبیحش ساخت ﴿وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾[21] تک تک این سنگ‌ها, ملات‌ها, با این جمله قرآنی این دو پیغمبر ساخته شد ﴿وَ إِذْ یَرْفَعُ﴾ که فعل مضارع است مفید استمرار است؛ یعنی ابراهیم و اسماعیل(سلام الله علیهما) که این کعبه را می‌ساختند، ذکر زیر لبشان در حال ساختن ﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ بود، هر سنگی که می‌آوردند, هر ملاتی که روی سنگ می‌کشیدند﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾، با ﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ خانه خدا ساخته شد؛ این خانه آزاد است.

 فرمود ما مادامی که با کعبه در ارتباط هستیم, بیگانه با کعبه رابطه‌ای ندارد و حقّ دخالت ندارد، مادامی که کعبه روی کار است و زنده است دین زنده است. این میشود امام صادق! فرمود: چه روستا, چه شهر, چه شرق چه غرب هر جایی می‌خواهی زندگی کنی باید این امور را داشته باشد«الْهَوَاءِ الطَّیِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»[22] این می‌شود رئیس مذهب. فرمود جایی را انتخاب بکن و زندگی بکن آب خوب, هوای خوب, زمین حاصلخیز داشته باشد؛ این می‌شود امام! فرمود مبادا جایی بروی که آبش کم باشد یا زمینش حاصلخیز نباشد یا ریزگرد داشته باشد! اگر دارد برطرف کن، اگر ندارد حُسن انتخاب داشته باشد «لَا تَطِیبُ السُّکْنَی إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّیِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»؛ «وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ»؛ یعنی فراوان، «الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»؛ یعنی زمین حاصلخیز. حالا اگر داشتیم و ـ خدای ناکرده ـ میزنشین بودیم، تقصیر خود ماست. رئیس مذهب گفت درسی بخوان که با کار آشنا باشد, درسی بخوان که به مردم حرمت بدهی نه از مردم احترام بگیری, درسی بخوان که به مردم جان بدهی نه جان مردم را بگیری.

 حالا روشن شد که چرا ما برای او گریه و ناله می‌کنیم؟ چرا او را از دست دادیم این طور ضجّه می‌زنیم؟ چه کسی بود؟ در بحبوحه خفقان بنی عباس این حرف‌ها را زد. چهارصد اصل را تنظیم کرد و به شاگردان خود آموخت؛ او به علما احترام کرد او به دانشمندان احترام کرد, او به مدرسه و حوزه و دانشگاه احترام کرد، شد رئیس مذهب. مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل می‌کند که مأموران منصور دوانقی در کمال بی‌ادبی و بی‌حرمتی این خانه را به آتش کشیدند و حضرت را با آن وضع بیرون آوردند.

«السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏ و رحمة الله و بَرَکاتُهُ».[23]

پروردگارا تو را به انبیا و اولیایت قسم, تو را به مقرّبان و فرشتگانت قسم, تو را به آیات الهی قسم, تو را به آنچه نزد تو مقدس و منزه است سوگند یاد میکنیم که دین ما, دنیای ما, آخرت ما, نظام ما را در سایه ولیّ‌مان امام زمان حفظ بفرما!

 فرج آن بزرگوار را تعجیل بفرما!

رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه عنایتهای ولیّات حفظ بفرما!

روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

این کشور ولیّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!

مشکلات اقتصاد مقاومتی و ازدواج جوان‌ها را تو را به انبیا و أولیای خود قسم به بهترین وجه برطرف بفرما!

مشکلات فرد فرد این ملّت را به بهترین وجه حلّ بفرما!

بیمارانشان را شفا مرحمت بفرما!

تو را به عزت و عصمت انبیا و أولیایت قسم این جوانهای ما را مشمول دعای خاص ولیّات قرار بده!

این جوانها و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

این دعاها را در حق همه عزاداران و مؤمنان و شیعیان و مسلمانها مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . سوره یوسف، آیه86.

[2] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏8، ص215.

[3] . رجال النجاشی، ص10.

[4] . رجال النجاشی، ص11؛ «دخلت مع أبی إلى أبی عبد الله(علیه السلام)، فلما بصر به أمر بوسادة فألقیت له و صافحه و اعتنقه و ساءله و رحب به».

[5] . ر.ک: الغیبة(للنعمانی)، ص93؛ «یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ‏ نُورٍ وَاحِد...».

[6] . المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة)، ص299.

[7] . منیة المرید، ص350.

[8] . سوره شمس، آیات1 و 2.

[9] . سوره قلم، آیه1.

[10]. الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج1، ص32.

[11] . وسائل الشیعة، ج17، ص42.

[12] . تحف العقول، النص، ص321.

[13] . سوره انعام، آیه122.

[14] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت314.

[15] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏4، ص271.

[16] . الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص90.            

[17] . سوره حج، آیه29.

[18]. دیوان سعدی، غزل40؛ «دگر به روی کَسم دیده بر نمی‌باشد ٭٭٭ خلیل من همه بت‌های آزری بشکست».

[19] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), نامه53.

[20] . سوره انفال، آیه34.

[21] . سوره بقره، آیه127.

[22] . تحف العقول، النص، ص320.

[23] . البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص271.

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۵۰ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
   00:00            00:00    
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما نخبگان, فرهیختگان, عزیزان حوزوی و دانشگاهی و برادران عزیز بسیجی و سپاهی را گرامی می‌داریم؛ و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به فرد فرد شما خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت مرحمت بفرماید و این ادعیه را هم درباره همه مؤمنان عالم مستجاب بفرماید!

در قرآن کریم چند کسب مطرح است یک سلسله کسب‌های اعتباری است که آن مسکوب در اختیار کاسب است، یک سلسله کسب‌های حقیقی است که آن مکسوب, حاکم بر کاسب است. آن کسب‌های اعتباری که کاسب, حاکم بر مکسوب است کسب مال است که انسان مالی یا عین یا منفعت یا انتفاعی را کسب می‌کند چه زن, چه مرد. قرآن کریم فرمود: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾؛[1] یعنی مرد هر کسبی کرد مال اوست, زن هر کسبی کرد مال اوست؛ مالی را, مغازه‌ای را, خانه‌ای را, مرتع و مزرعی را کسب کرد چون یک امر اعتباری است یک امر حقیقی نیست در اختیار کاسب است می‌تواند بفروشد, اجاره بدهد, هبه کند; یعنی آن کس که کسب کرد اختیار مکسوبِ خود را دارد ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾ مالی را که آدم کسب کرد در اختیار اوست؛ اما یک سلسله مسائلی است که اگر کسب کرد خودش در اختیار آن مکسوب قرار می‌گیرد.

 اینکه در سوره مبارکه فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ؛[2] اگر کسی ـ معاذ الله ـ بیراهه رفت گناهی را کسب کرد به یک اخلاق بد عادت کرد؛ به دروغ, به خیانت, به حرام, به اعتیاد ـ معاذ الله ـ عادت کرد، این را کسب کرد؛ قبلاً که نداشت این صفت را بعد کسب کرد، این خُلق را کسب کرد، وقتی که به دنیا آمد که این خُلق را نداشت این صفت را که نداشت، الآن که این صفت را کسب کرد خود این کاسب در اختیار این مکسوب است، به هر سَمتی که این صفت بخواهد ببرد می‌رود، چون عادت کرد. ساده‌ترین کارش عادت به سیگار است، این عادت را او کسب کرد قبلاً که نداشت، الآن گرفتار این عادت است، ساده‌ترین و آسان‌ترین حرف او این است. اگر ـ خدای ناکرده ـ  به حرام عادت کرده به گناه عادت کرده، چشم او, گوش او, زبان او در اختیار مکسوب است. این «لام» در قرآن کریم همه جا به یک معنا نیست. اینکه در سوره «نساء» یا مانند آن می‌فرماید: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾ کاسب اختیار دارد، مال در اختیار کاسب است؛ ولی اگر ـ خدای ناکرده ـ صفت بدی را کسب کرد، این کاسب در اختیار مکسوب است که فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ.

مرحوم ابن‌بابویه قمی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل می‌کند که کسی به حضرت عرض کرد چرا من نمی‌توانم نماز شب بخوانم؟ گاهی شب‌های بهار کوتاه است؛ اما شب‌های زمستان که خیلی طولانی است، آدم از خواب خسته می‌شود؛ عرض کرد چرا؟ فرمود: «قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُک‏»[3] این گناهِ روز، دست و پایت را بست، «قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُک‏».

 بنابراین ما دو نحو کسب داریم: کسبی که کاسب مسلّط است و کسبی که آن مکسوب مسلّط بر این کاسب است و اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ یک کسب حرامی داشت یعنی به وصف بدی عادت کرد راه برای توبه باز است توبه را می‌گویند آب توبه، نه یعنی نزد یک روحانی بروید یک استکان آب دم بزند بخورید؛ خود توبه, آب است، «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْه‏»[4] این آبشار است، آبِ توبه یعنی همین! «تُبت الیک» این آبشار است، نه اینکه برویم نزد کسی یک لیوان آب بخوریم یا یک بطری آب ببریم آنها هم یک عادت است بد نیست؛ اما رو به قبله بودن و آب توبه و اینها نیست، خود«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْه‏» این آبشار است و انسان را پاک می‌کند، خدایا آمدم، لازم نیست حرف بزنی, لازم نیست بگوید «استغفر الله»، با یک اراده جدّی تخلّلناپذیر بگوید خدایا آمدم؛ این می‌شود پاک، میشود آبشار. پس این‌طور نیست که اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ یک صفت بدی کسب کرد نتواند نجات پیدا کند این طور نیست. پس ما دو نحو کسب داریم: یک کسب اعتباری داریم که کاسب مسلّط است؛ یک کسب حقیقی داریم چون این صفت یک امر حقیقی است یک امر اعتباری که نیست این مکسوب, مسلّط بر انسان است. این کسب‌ها برای ما کاملاً فرق دارد راه دارد که انسان کاملاً اصلاح شود و برگرداند.

این خطبه نورانی وجود مبارک پیامبر در آخرین جمعه ماه شعبان که آن خطبه معروف است به خطبه شعبانیه؛ حضرت فرمود: ماه مبارک رمضان، ماه آزادسازی است همین است. حضرت فرمود خیلی‌ها هستند که در اثر ارتکاب گناه حالا به حقّ پدر,حقّ مادر, حقّ فرزند, حقّ همسر، حق در ذمّه آنهاست، عمل نکردند. حقوق الهی دو نحو است: یک وقت در دنیاست اگر کسی بیراهه رفته خلاف کرده دستگاه قضایی است و حدود شرعی است این برای نظم جامعه است. اما خدا که بخواهد در برابر این حقوق داوری کند، خود انسان را به زندان می‌برد، نه وثیقه قبول می‌کند, نه آزاد می‌کند, نه زندان قصر و اوین و مانند آن است، در خانه آدم، آدم را زندانی میکند. یعنی چه زندانی میکند؟ اینکه می‌بینید بعضی‌ها می‌گویند من نمی‌توانم ترک کنم، این معلوم میشود در زندان است. این را بست. این بیان نورانی پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) در آخرین جمعه ماه شعبان که فرمود: ماه رمضان را دریابید «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُم‏»[5] این یعنی چه؟ اگر کسی گناهی کرد خلافی کرد، بر خلاف قرآن عمل کرد یا بر خلاف دستور ائمه(علیهم السلام) عمل کرد بدهکار است، وقتی بدهکار شد باید گرو بدهد. در محاکم دنیایی خانه, زمین و مِلک را وثیقه قبول می‌کنند؛ اما خدا هیچ وثیقه‌ای قبول نمی‌کند مگر خود انسان را گرو می‌گیرد. اینکه می‌بینید شخص برای او خیلی سخت است که آزاد بشود، برای بیان نورانی حضرت است فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ» رهن یعنی چه؟ به چه چیزی می‌گویند رهن؟ اگر کسی بدهکار است خانه‌اش را رهن میدهد. فرمود شما بدهکار بودید، خود شما را خدا رهن گرفت نه خانه شما را, خدا که خانه قبول نمی‌کند. حضرت فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُم‏»؛ کسی که خلاف کرده معصیت کرده بدهکار است، این بدهکار باید رهن بدهد گرو بدهد، چه چیزی را گرو بدهد؟ فرمود خود آدم را گرو قبول میکنند، بیایید در ماه مبارک رمضان فکّ رهن کنید «فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُم‏» استغفار همان است که بگوید خدایا من آمدم، این راه برای همیشه باز است، هیچ کس نیست این همه مشرکین و بت‌پرستان حجاز سالیان متمادی کعبه را بتکده کردند اینها بت‌ها را  در کعبه می‌گذاشتند، بعد آمدند گفتند خدایا آمدیم، خدا قبول کرد، چطور ما را قبول نمیکند؛ یکی شده سلمان, یکی شده ابوذر, یکی شده مقداد، همه اینها بت‌پرست بودند، این خداست و کدام گناه است که خدا قبول نمی‌کند، کدام شخص است که خدا قبول نمی‌کند؛ حتی کلمه «استغفرُالله» لازم نیست رو به قبله بودن لازم نیست، دعا خواندن لازم نیست، اینها تشریفات است، البته مستحب است، اینها را بگوییم ثواب بیشتری دارد؛ اما با یک اراده تخلّف‌ناپذیر بگوییم خدایا آمدم.

چرا دست یازم چرا پای کوبم٭٭٭ مرا خواجه بی دست و پا می‌پسندد[6]

 ما درست است بد کرده و میکنیم، این همه مشرکین سالیان متمادی با پیغمبر جنگیدند، بعد در صف فتح مکه فهمیدند، گفتند ما نفهمیدیم و ایمان آوردند. کسی عمری بت‌پرستی بکند بعد بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَة»[7] خدا قبول می‌کند، «الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا قَبْلَه‏»؛[8] ما را قبول نمی‌کند یعنی چه؟! همه این اصحاب پیغمبر، آن جوان‌ها که بعد به دنیا آمدند هیچ! اما غالب اینها بت‌پرست بودند.

چرا دست یازم چرا پای کوبم٭٭٭ مرا خواجه بی دست و پا می‌پسندد

پس ما دو نحو کسب داریم؛ در جمع ما عزیزان و طلابی هستند هم لباسان ما هستند، این عزیزان کسانی‌اند که ما به اینها امیدواریم، دین به وسیله همین طلاب و علما و حوزه‌ها محفوظ شد. اساس دین, حوزه است، این عزیزان در صدد کسب علم‌اند؛ حالا که معلوم شد کسب دو قسم است: کسبی که کاسب, حاکم است بر مکسوب؛ کسبی که کاسب, محکوم است و مکسوب حاکم است. ما دو گونه علم داریم: یک وقت کسی علمی تهیه می‌کند چیزی می‌خواند که ابزار دنیای او باشد و غرور باشد و القاب باشد و نام او را ببرند و یا نام او را با لقب ببرند و یا نام او را اوّل ببرند و همین بازی‌ها! این علمی کسب کرد که محکوم علم خودش است. این بیان نورانی علی‌بن‌ابیطالب(سلام الله علیه) که فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُه‏»؛[9]این بیان نورانی حضرت است، فرمود: بسا درس‌خوانده‌هایی هستند که کُشته جهالت خودشان هستند، یک سلسله از علما هستند که «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»[10]  یا همین آیه ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[11] ما باید تلاش کنیم این قسم دوم باشیم؛ یعنی علمی کسب کنیم که ما را حفظ کند، برای ما نور باشد.

 علم, بخشی از راه است. آنکه مشکل را حلّ می‌کند عقل است نه علم, علم یک چراغ است؛ حالا کدام طرف را داشته باشیم با این علم کدام طرف برویم، علم, وسیله است؛ اما آنکه اساس کار است در این آیه کریمه مشخص فرمود, فرمود: ﴿تِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾؛[12]یعنی علم یک نردبانی باشد برای عقل. علم وقتی نافع است که نردبان باشد؛ عالِم را به مقام عقل برساند، عقل که شد العقل «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان‏»[13] هیچ عاقلی جهنم نمی‌رود؛ اما علما چرا.

 ما که در حوزه‌ها هستیم بهترین شغل و برجسته‌ترین کار است و راهی از این بهتر نیست؛ اما باید بکوشیم در همان اوایل طلبگی هم درسی بخوانیم که برای ما نافع باشد یک; یعنی خودِ این علم فی نفسه نافع باشد. دوم اینکه از این علم بهره ببریم. اینکه به ما در دعاها, در قنوت, در تعقیبات نماز گفتند بگویید: «أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع‏»؛[14] خدایا آن علمی که به درد ما نمی‌خورد من از آن علم به تو پناه می‌برم! بعضی از علوم‌اند که به درد نمی‌خورند؛ مثل سِحر و شعبده و جادو و مانند آن، بعضی از علم‌اند که چراغاند، نورند؛ ولی شخص از آن استفاده نمی‌کند. به ما گفتند در دعاها, در تعقیبات نماز و در قنوت بگویید خدایا آن علمی که مشکل مرا حلّ نمی‌کند، من از آن علم به تو پناه می‌برم؛ آن وقت می‌شوید طلبه, وقتی روحانی شد ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ فِی النَّاس‏﴾[15] خیلی از علما و بزرگان بودند که در هر منطقهای زندگی میکردند کار یک امامزاده را انجام میدادند، مردم وقتی وارد امامزاده میشوند طیّب و طاهر بودن را احساس میکنند. شما در تهران زندگی می‌کنید، آن وقتی هم که ما تهران درس می‌خواندیم مردان بزرگی‌ هم بودند تهران هیچ وقت خالی از مردان بزرگ نبود. اینها کسانی بودند چندین سال امتحان دادند، هر چه می‌گفتند عمل می‌کردند، هر چه را هم که عمل میکردند میگفتند. در تهران کم نبودند؛ حالا جاهای دیگر هم همین طور است، حالا چون این عزیزان و طلبه‌های تهران هستند را عرض میکنم که «أَعُوذُ بِکَ ... مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع‏»؛ خدایا آن علمی که مشکل مرا حل نمی‌کند. مگر ما از فرشته چه چیزی کمتر داریم؛ این همه تعبیراتی که در قرآن کریم است که در حال احتضار، ملائکه به حضور محتضر می‌آیند، سلام عرض می‌کنند: ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ﴾[16] این همه ملائکه می‌آیند در کنار جنازه محتضرِ عالم، به او سلام عرض می‌کنند؛ چرا ما این طور نشویم؛ پس می‌شود این گونه بود، این آیات را پس برای چه کسانی فرمود؟ معلوم می‌شود بخشی از ملائکه در خدمت مؤمنین‌اند ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُم تَعْمَلُونَ﴾[17]چرا ما این طور نشویم. 

 پس عزیزانی که در حوزه‌های علمیه تلاش و کوشش می‌کنند راه باز است و هرگز نگویند ما به همین حدّ اکتفا می‌کنیم. به ما گفتند ببینید پیغمبرتان(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) برنامه‌اش چیست؟ ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[18] خدا به پیامبر فرمود: ﴿قُل رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾؛[19] یعنی تا نفس می‌کشی علم, هیچ وقت نگویید ما فارغ التحصیل شدیم؛ حالا انسان یا تدریس می‌کند یا تألیف می‌کند یا تجربه میکند تا نفس می‌کشیم علم. بارها این قصه به عرض شما رسید ابوریحان بیرونی معاصر مرحوم بوعلی‌سینا بود از بزرگان و حکمای نام آور اسلام بود. الآن این مسئله در منزل‌ها مطرح نیست؛ ولی کسانی که سنّشان قدری بالاست می‌دانند همه آقایان در آن عصر، انباری داشتند که هیزم داشتند و وسیله سوخت و سوز همین هیزم بود، آبی می‌خواستند گرم کنند با هیزم گرم می‌کردند، اصلاً غذا با همین هیزم و زغال درست می‌شد. مرحوم ابوریحان بیرونی وصیت کرد که بعد از مرگ من این آبی را که میخواهید گرم کنید و نعش و جنازه من را با آب گرم بشویید، آن برادههایی که در انبار جمع کردم با آن برادهها آب گرم کنید و بدنم را بشویید، گفتند که ما اینجا هیزم فراوان داریم برای چه از اینها استفاده کنیم؟ مگر چقدر میتواند این برادهها آب را گرم کند. فرمود این یک مکتب است، گفت من در تمام مدت عمر آثاری که نوشتم با همین قلم نی نوشتم، قلم دیگری نبود این قلم نی مقداری که کار میکرد این قلم‌هایی که خط می‌زدم این براده‌ها را جمع می‌کردم که با این براده‌ها آب گرم کنند بدن مرا بشویند که شفاعتی برای من بشود. ببینید هزار سال گذشت و او به عظمت علمی معروف است؛ آن هم در محافل علمی نزد بزرگان، ابوریحان بیرونی چنین فرموده است. دین با این وضع به دست ما آمده، با اعتقاد به اینکه علم, نوشتن, کتابت و وجود مبارک امام صادق که 25 این ماه(شوال) متعلّق به آن حضرت است به یکی از شاگردانش فرمود: درست است که آدم باید درس بخواند و اهل کتاب باشد؛ ولی باید همّتش بلند باشد. «فَإِنْ مُتَّ فَوَرِّثْ کُتُبَکَ بَنِیکَ»[20] که به فضل بن عمر فرمود. فرمود درست است که عالم شدی عالم می‌شوی، کتاب می‌خوانی؛ اما کتابی که دیگران نوشتند و تو بخوانی در کتابخانه‌ات بگذاری به درد نمی‌خورد، به جایی برس که چند جلد کتاب خودت بنویسی که بچه‌های تو وارث نوشته‌های تو باشند، تو بشوی مؤلف.

این راه ممکن است چرا ما نباشیم، چرا ما به جایی نرسیم که چهارتا کتاب ورثه ما از ما ارث ببرند نوشته ما, تألیفات ما, این دستور حضرت است. این عزیزان ما نور چشمان ما که از حوزه‌های علمیه تهران هستند، این طلبه‌های عزیز، اینها از همان اوّل تعهد کنند که عالم ربانی بشوند. مستحضرید استعدادها هم فرق می‌کند :«النَّاسُ مَعَادِن کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»[21] و هیچ کسی معلوم نیست؛ حالا کسی که استعدادش کمتر است این درجه کمتر داشته باشد آن یک حساب دیگری است. این از بیانات نوراین حضرت امیر(سلام الله علیه) است در نهج‌البلاغه که «الْغِنَی وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ‏ عَلَی اللَّهِ [تَعَالَی‏]»[22] چه کسی سواره می‌آید چه کسی پیاده، آن روز مشخص می‌شود. این از بیانات نورانی حضرت است در نهج‌البلاغه، فرمود: چه کسی توانگر است, چه کسی سرمایه‌دار است چه کسی بالاست چه کسی پایین است، آن روز معلوم می‌شود. گاهی ممکن است کسی جزء سفیران هدایت باشد برود یک روستا «قربةً إلی الله» این جوان‌ها و بچهها را هدایت کند و اجرش در قیامت بیشتر از کسی باشد که در حوزه‌های علمیه یک نان و نامی دارد، حساب برای آن روز است؛ اینجا معلوم نمیشود؛ اما اگر کسی یک استعداد خوبی خدا به او داد این مسئول است و استعداد خود را باید ارزیابی کند. اگر ـ إن‌شاءالله ـ یک استعداد برتری دارد بکوشد که مشمول سفارش وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) باشد که بکوش چند جلد کتاب بنویس که دیگران کتاب تو را به عنوان میراث فرهنگی بهره ببرند.

من مجدداً مقدم شما را گرامی می‌دارم و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنم آنچه خیر و صلاح و فلاح همه شماست به همه شما عنایت بفرماید!

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ ْ السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏».[23]

پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرماید!

نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعش و آل سعود را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

کشور ولیّ عصر تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!

مشکلات اقتصاد و ازدواج جوان‌ها را در سایه لطف ولیّ خود برطرف بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

این ادعیه را در حق همه مؤمنین عالم مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . سوره نساء، آیه32.

[2] . سوره نور، آیه11.

[3] . التوحید (للصدوق)، ص97.

[4] . المحاسن، ج‏1، ص53.

[5] . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص296.

[6] . بخشی از غزل مرحوم معتمد الدوله میرزا عبد الوهاب متخلص به نشاط اصفهانی.

[7] . الأمالی( للصدوق)، النص، ص628.

[8] . عوالی اللئالی، ج2، ص54؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص448.

[9] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت107.

[10]. مصباح الشریعة, ص16.

[11] . سوره فاطر، آیه28.

[12] . سوره عنکبوت، آیه43.

[13]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص11.

[14] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص75.

[15] . سوره انعام، آیه122.

[16] . سوره زمر، آیه73.

[17] . سوره نحل، آیه32.

[18] . سوره احزاب، آیه21.

[19] . سوره طه، آیه114.

[20] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏2، ص 150.

[21]. الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج8، ص177.

[22] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت452.

[23] . البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص271.

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۴۸ ب.ظ | علی جغدی | ۰ نظر
   00:00            00:00    
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما علما, فضلا, فرهیختگان, نخبگان, بزرگواران دفاع مقدس و سایر برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌داریم. امیدواریم ذات اقدس الهی اعمال پربرکت ماه مبارک رمضان را از همه به احسن وجه بپذیرد و توفیق شکرگزاری نسبت به نعمت‌های الهی را به ما مرحمت کند و ایامی که در پیش داریم، بخشی متعلق به وجود مبارک حضرت عبدالعظیم حسنی است و بخش‌های دیگری هم مربوط به وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه), ائمه دیگر که همه اینها ولیّ نعمت ما هستند باید از این مائده و مأدبه الهی حداکثر بهره را ببریم!

مستحضرید که قرآن کریم در صدد این است که جامعه بشری را زنده کند، این حیاتی که برای همه ما هست که مشترک بین حیات انسانی و حیات حیوانی است؛ اما یک سلسله مشترکاتی بین انسان و فرشته‌هاست که اصرار قرآن کریم بر این است که ما را به آن حیات مشترک بین انسان و فرشته برساند که ما هم در حدّ فرشته بشویم؛ حالا ائمه ما (علیهم السلام) اینها معلمان فرشته‌اند، از ما آن توقّع نیست؛ اما در حدّ فرشته شدن برای ماها مقدور است؛ لذا فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾،[1] گرچه نام ذات اقدس الهی و همچنین وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) به عنوان تثنیه و دو نفر ذکر شد؛ اما چون دعوت یک دعوت است، از این جهت فعل و ضمیر را مفرد می‌آورد. دعوت خدا به وسیله پیامبر است, دعوت پیامبر همان دعوت خداست، «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعَواکُمْ» نیست ﴿إِذا دَعاکُمْ﴾ هست. اینها می‌خواهند ما را زنده کنند خطاب به زنده‌هاست. فرمود ای زنده‌ها! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید که اینها شما را زنده می‌کنند ما با چه چیزی زنده‌ایم؟

یک حیات است که وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) در همان بخش اوّل دعای صحیفه سجادیه مرز انسان و حیوان را مشخص کرد؛ فرمود: انسان را دیگران حیوان ناطق می‌دانند؛ اما برابر فرهنگی که قرآن کریم به ما آموخت انسان را «حیّ حمید» می‌دانیم نه حیوان ناطق. در همان دعای نورانی صحیفه سجادیه دارد که خدایا! اگر راه حمد را به ما نیاموخته بودی ما نعمت‌های تو را صرف می‌کردیم و همین جامعه‌ای که نعمت الهی را بدون حمد صرف کند «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ: ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾»،[2] تو حمد و شکر را به ما آموختی که ما حیات انسانی پیدا کنیم.

 پس یک وقت است از عده‌ای سؤال می‌کنند انسان چیست؟ می‌گویند حیوان ناطق, زندهای است که حرف می‌زند. وجود مبارک امام سجاد میفرماید که انسان, حیوان ناطق نیست؛ «الإنسان حیٌّ حمید»، فصل مقوّم انسان, حمد اوست. مستحضرید که حمد گذشته از اینکه حمد زبانی است که انسان باید در برابر نعمت خدا شاکر باشد، عمده آن است که این نعمت را به جای خود صرف کند. صرف نعمت به جای خود بدون آشنا بودن به تعیین‌کننده آن نعمت که منعِم کیست و جایش چیست این ممکن نیست. الآن تمام تفاوت بین ما موحّدان و جهان غرب این است که ما می‌گوییم عدل, آنها هم می‌گویند عدل, می‌گوییم ظلم بد است آنها می‌گویند ظلم بد است, می‌گوییم حقوق انسان‌ها، آنها هم می‌گویند حقوق انسان‌ها، تا اینجا مرز مشترک بین ما و دیگران است. این «عدل» که یک کلمه سه حرفی است یک مفهوم روشنی دارد. عدل؛ یعنی هر چیزی را سر جایش قرار بدهیم و خیلی محبوب هم هست عدل مورد علاقه همه مردم است؛ این هم مشترک بین ما و آنهاست. اما عدل که معنایش این است که «وضع کلّ شیء فی موضعه»؛[3] هر چیزی را در جای خود قرار بدهید جای اشیا کجاست؟ جای اشخاص کجاست؟ ما می‌گوییم جای اشیا و اشخاص را اشیاآفرین و اشخاص‌آفرین معین می‌کند، آنها می‌گویند ما معین می‌کنیم؛ ما می‌گوییم درخت انگور که میوه شیرینی دارد چه قسمتش حلال است چه قسمتش حرام، آن را انگورآفرین باید بگوید, آنها می‌گویند ما می‌گوییم چه شراب باشد چه سرکه باشد چه شربت باشد، همه‌اش حلال است. تمام تفاوت حقوق بشر, عدل و ظلم, اخلاق همین است. ما می‌گوییم عدل چیز خوبی است، عدل هم معنایش این است که هر چیزی در جای خودش باشد؛ اما جای اشیا کجاست؟ جای اشخاص کجاست؟ جای نعمت کجاست؟ آنها می‌گویند ما معین می‌کنیم، ما می‌گوییم آنکه نعمت آفرید باید معین کند؛ این فرق مسلمان و غیر مسلمان است؛ منتها آنها بالصراحه ادعا نمی‌کنند که ما فرعون هستیم ﴿ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری﴾،[4] اما حرف همین است، آنها نمی‌گویند عدل بد است، آنها می‌گویند همان طور که شما می‌گویید عدل خوب است، ما هم می‌گوییم خوب است می‌گوییم اگر عدل خوب است عدل این است که انسان هر چیزی در جای خودش قرار بدهد. جای اشیا کجاست؟ وجود مبارک امام سجاد در همان دعای اوّل صحیفه سجادیه دارد که «الانسان حیّ حمید»؛ چون بیان نورانی حضرت این است که اگر کسی حمد نکند «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ». پس ما در برابر نعمت‌های الهی چند کار باید بکنیم: یکی اینکه نعمت را خدا به ما داد: «بر هر خوان که بنشتم خدا رزّاق بود»[5] یکی اینکه جایش هم مشخص است که کجا صرف بکنیم چطور صرف کنیم؛ این مطلب اوّل.

بنابراین بهترین راه که فرمود دعوت خدا و پیغمبر این است که شما را زنده کند؛ یعنی بشوید «حیّ حمید»؛ حالا که «حیّ حمید» شدیم، به ما گفتند این راه را بگیرید و ادامه بدهید، بسیاری از فرشته‌ها نازل‌تر از مقام انسان, مقام دارند. این همه فرشته‌ها که در بهشت خدمتگزار مؤمنین‌اند، مقامشان پایین‌تر از مؤمنین است این همه فرشته‌هایی که در حالت احتضار به مؤمنین سلام عرض می‌کنند: ﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[6] این همه فرشته‌هایی که قرآن معرفی می‌کند، اینها به مؤمنین سلام عرض می‌کنند و در خدمتشان هستند؛ پس ما می‌توانیم هم به حدّ فرشته‌ها برسیم, هم از فرشته‌ها بالاتر برویم؛ البته فرشته‌ها هم درجاتی دارند؛ این هم یک مطلب.

مطلب دیگر این است که یکی از بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که ما دست و پای خود را نبندیم، این آرزوها و خواسته‌های ناروا، دست و پاگیر است. فرمود: «أَشْرَفُ الْغِنَی تَرْکُ الْمُنَی‏»؛[7] بالاترین سرمایه این است که انسان گرفتار آرزوها نباشد من به این برسم به آن برسم, به این مال برسم به آن منال برسم! ما اگر خود را بسپاریم به کسی که ما را آفرید، فرمود شما کارتان را انجام بدهید من تأمین می‌کنم، همین آیه شش سوره مبارکه «هود» این است که فرمود تمام مار وعقرب‌های عالم عائله من هستند، شما حق ندارید بگویید فلان خرس قطبی نجس العین است یا حرام‌گوشت است، بلکه عائله من است، من آن را آفریدم و خود را هم موظف می‌دانم که آن را تأمین کنم. فرمود تمام این حیوانات حرام‌گوشت و حلال‌گوشت عائله من هستند، با «عَلَی» تعبیر کرده، فرمود دنبال چه چیزی می‌گردید؟ خدایی که به هیچ وجه مار و عقرب‌ها و حرام‌گوشت‌ها و خرس‌های قطبی را از نظر دور نمی‌دارد، ما را رها می‌کند؟! مشکل ما این است که ما او را رها کردیم به دنبال دیگری می‌گردیم. فرمود: «أَشْرَفُ الْغِنَی تَرْکُ الْمُنَی‏».

در بعضی از روایاتی که حضرت امیر(علیه السلام) فرمود: «إِیَّاکُمْ وَ الْإِیکَالَ بِالْمُنَی‏»؛[8] این‌قدر گرفتار آرزو نباشید به این فکر باشید که تا انسان زنده است باید تلاش وکوشش کند، کار, تولید, اشتغال، اینها از بهترین برنامه‌های دینی ماست. وقتی افرادی به حضور پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثّناء) شرفیاب می‌شدند، خود را معرفی می‌کردند که فلان شخص این کار را دارد، فلان شخص این سِمت را دارد، فلان شخص این برنامه را دارد، بعد به کسی می‌رسیدند که کاری نداشت، می‌گفتند فلان شخص بیکار است «سقط من عینه أو عینیه»؛ از چشمان حضرت می‌افتاد، می‌گفت مگر می‌شود آدم بیکار باشد.

اینکه در دعاهای ما، در نماز، در تعقیبات نماز به ما گفتند بگویید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَع وَ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ ‏»؛[9] خدایا آن علمی که به درد نمی‌خورد من از آن علم به تو پناه میبرم؛ اینها در دستورات دینی ماست یا در نماز یا در قنوت یا در تعقیبات. علمی که نافع نیست، بعضی از آنها مقدارش مشخص است؛ مثل علوم محرّم, سِحر و شعبده و جادو. بعضی از علوم است که طبعاً و ذاتاً نافع است؛ ولی شخصِ عالم از آن بهره نمی‌برد؛ مثل همین فقه و اصول و تفسیر و اینها علم نافعی است؛ ولی به حال این شخص نافع نیست برای اینکه متأسفانه او بهره نمی‌برد، اینها مشخص است. اما علم نافع دیگر که در بخش‌های سوم قرار دارد، علومی که ما گاهی در حوزه و قسمت مهمّی در دانشگاه‌ها یاد می‌گیریم یا یاد میدهیم که فقط می‌خواهیم بچه‌های ما روی میز بنشینند و اگر میز نباشد به درد جامعه نمی‌خورند، نه کشاوری نه دامداری نه صنعت، اهل تولید و کار نیستند فقط اهل میز هستند؛ این علم, علم نافع نیست؛ «أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع‏». دانشگاه‌های ما باید طرزی این عزیزان را تربیت کنند که اینها وقتی فارغ‌التحصیل شدند، تولید و اشتغال دم دستشان باشد، روی میز نشستن, علم نیست علم نافع نیست. این دعاها و تعقیبات هر کدام اینها مدرسه است. فرمود: ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾[10] وجود مبارک پیغمبر با آن مقام دست کارگر را بوسید,[11] کدام کارگر؟ کارگری که برای خود تولید می‌کرد. همه فقهای ما مستحضرند که مزدوری در اسلام مکروه است.[12] دین که نمی‌خواهد شکم مردم را با اطعام سیر کند، دین می‌خواهد مردم را با اکرام تأمین کند. این اطعام برای کفّارات و امثال ذلک است. اگر خدای سبحان انسان را به عنوان کریم معرفی کرد: ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ﴾[13] همین دین می‌گوید، مزدوری مکروه است؛ منتها اینکه می‌گوییم مکروه است با احتیاط می‌گوییم, چون روایات در حدّ تحریم است؛ منتها حمل بر تنزیه کردند که کسی حق ندارد جامعه را با مزدوری اداره کند، این کرامت افراد محفوظ نیست. ما متأسفانه به این حدّ هم نرسیدیم که با مزدوری جامعه را اداره کنیم. حضرت دست آن کارگر را بوسید که برای خود تولید داشت و برای خود اشتغال داشت. علمی که به درد جامعه نخورد به ما گفتند به خدا پناه ببرید: «أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع‏».

مطلب بعدی این است که ما گرفتار یک دشمن داخلی هستیم که این دشمن داخلی چند کار می‌کند، خوب را بد نشان می‌دهد, بد را خوب نشان می‌دهد, ما برای نجات از این دشمن داخلی که آن دشمن بیرونی؛ یعنی ابلیس هم همین کار را می‌کند, چندتا راه داریم: راه اول شناخت و علم است که علم این سهم تعیین‌کننده‌ای دارد که آدم بداند چه چیزی حق است, چه چیزی باطل; چه چیزی خیر است, چه چیزی شرّ؛ چه چیزی زشت است, چه چیزی زیبا; چه چیزی صدق است, چه چیزی کذب؛ خاصیت علم است. چیز دیگری که در کنار علم نافع است, ایمان و اعتقاد به اینکه آن چرا که قرآن و عترت گفتند «حقٌ لا ریبَ فیه». راه سوم این است که ما باطن اشیا را بفهمیم.

برای ائمه(ع) گذشتن از گناه خیلی آسان بود، چرا؟ چون اینها نه تنها عالِم بودند که بعد از این کیفر هست, نه تنها ایمان داشتند که خدا حق می‌گوید؛ برای اینکه باطن کار را می‌دیدند. اگر کسی باطن کاری را ببیند و بداند این زرق و برق، آن طرفش آلودگی و لجن است. وجود مبارک حضرت امیر وقتی به مقام خلافت رسید کلّ خاورمیانه در اختیار او بود, ما در خاورمیانه دوتا حکومت نداشتیم، ایران چندتا استانداری داشت، یک استانداری آن مشترک بین عراق و ایران بود؛ یعنی اهواز بود, بصره بود تا کرمان, کلّ اینها یک استانداری بود، استاندار آن هم ابن‌عباس بود. آذربایجان با آن بخش وسیعش، قسمت اصفهان و اینها یک استان بود. ایران چندتا استان بود. کلّ خاورمیانه را وجود مبارک حضرت امیر اداره می‌کرد؛ الآن شده چهل پنجاه کشور، آن روز یک کشور بود. حضرت در برابر این حکومت وسیع خاورمیانه گفت این «عفطه عنز»[14] است؛ اینها راحت‌ هستند برای اینکه نه تنها می‌دانند باطن گناه بد است, نه تنها ایمان دارند که خدا فرمود: باطن گناه بد است, باطن کار را هم می‌بینند؛ لذا زرق و برق دنیا نمی‌تواند درباره اینها اثر کند. این است که خدا فرمود شما اگر زنده بشوید یا می‌فهمید یا باور دارید یا می‌بینید. اگر کسی به این مقام رسید؛ آن وقت راحتِ راحت است؛ ﴿اسْتَجیبُوا﴾ما هم به اندازه خودمان می‌توانیم, حوزه ابتلای ما مگر چقدر است، ما در محدوده خاص، زندگی محدودی داریم، ما به همین اندازه می‌توانیم بفهمیم فلان کار باطن آن چیست یا بفهمیم یا باور کنیم با ببینیم; اینها «مانعة الخلوّ» است, جمع را شاید.

فرمود: ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾ اگر انسان زنده باشد, بو می‌کشد و می‌بیند. فرمود شما می‌توانید باطن آن را ببینید. آن هم که بد را خوب نشان می‌دهد در درون ماست به نام نفس مسوّله؛ این نفس مسوّله کار بسیار تلخی دارد، تمام این لجن‌ها را یک طرف می‌گذارد, رویش هم یک زرورق شیرین می‌کشد و به صورت تابلوی زرّین به ما نشان می‌دهد؛ این در درون ما این چنین کاری را دارد میکند، هر روز کارگاه او این است. اگر انداختن یوسف به چاه هست; به وسیله همین نفس مسوّله است که وجود مبارک یعقوب گفت: ﴿سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ﴾[15] و اگر آن کار سامریّ است، گفت: ﴿سَوَّلَتْ لی‏ نَفْسی﴾[16] همه ما مبتلا هستیم؛ بعدها انسان گرفتار نفس امّاره می‌شود وگرنه نفس امّاره که اوایل پیدا نیست، اول نفس مسوّله است، این نفس مسوّله این هنر را دارد، ابزار خوبی برای شیطنت شیطان است؛ تابلوسازی, هنرمندی, در درون او ماهرانه است، او بدترین لجن را یک زرورق شیرین روی آن می‌کشد و به ما نشان می‌دهد, ما هم خوب میبینیم, از پشت آن بیخبر هستیم برای اینکه از پشت آن باخبر بشویم سه راه دارد به نحو مانعة الخلوّ: یا راه درس و بحث و تفسیر حوزوی و دانشگاهی است یا اگر کسی توفیق نداشت حوزه و دانشگاه نداشت, ایمان داشته باشد که خدا و پیغمبردرست گفتند یا اگر اهل کشف و شهود بود ـ که «طوبی له و حسن مآب» ـ باطن امر را می‌بیند. این سه راه باز است؛ لذا فرمود: ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾.

 و مستحضرید هر حادثه‌ای که برای ما پیش بیاید امتحان الهی است؛ مثل کنکورها در این دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، گاهی امتحان سالانه است, گاهی نیمسال است, گاهی امتحان در کلاس هست. در بخشی از آیات قرآن کریم فرمود گرچه انسان در معرض آزمون هست; ولی آن امتحان‌های مهم, سالی یکی دو بار است﴿یُفْتَنُونَ فی‏ کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ﴾،[17] حالا در صدر اسلام مربوط به غزوه بود, سالی یک یا دو مرتبه جنگ رسمی شروع میشد, این آیه که مطلق هست و آن مورد هم که مخصص نیست. فرمود آن امتحان‌های مهم یا یک بار یا دو بار امتحان مهم است; ما موظف هستیم هر لحظه آزمون را خوب پس بدهیم. پس راه باز است و در همه موارد ذات اقدس الهی در کمین ماست که دستِ ما را بگیرد: ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ﴾;[18] آن شیطان در کمین است که پای ما را بگیرد: ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ﴾;[19] خیلی فرق است. اگر خدا مرتب در کمین است که ما نیفتیم و اگر شیطان مرتب در کمین است که ما را بیاندازد; خدا پیروز است، چرا ما آن طرف نرویم؟! هم ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ﴾ است, هم﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ﴾ است که ما امیدواریم به برکت قرآن و عترت جوامع بشری, جامعه ایران اسلامی و همه شما برادران و خواهران اسلامی مشمول دعای خیر ولیّ عصر باشید!

همه برکاتی که گفته شد درباره شما به أحسن وجه پیاده بشود!

شما و دودمان شما خیر دنیا و آخرت ببینید!

«السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَیْن»![20]

پروردگارا! امر فرج ولیّ خود تسریع بفرما!

نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهّر امام راحل و شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی را در سایه رحمت بیانتهای خود, با شهدای کربلا محشور بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی و آلسعود را به خود استکبار و صهیونیست برگردان!

تولید و اشتغال و اقتصاد مقاومتی را به بهترین وجه بهره این ملّت بفرما!

لحظهای ما را به غیر خود واگذار مفرما!

لحظهای ما را از خیر خود محروم مفرما!

جوانان مملکت را با همه نیازهایی که داشته و دارند, به آرزوهایشان برسان!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان علی و اولاد علی قرار بده!

این نظام را تا ظهور صاحب اصلی آن از هر خطری محافظت بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1]. سوره انفال، آیه24.   

[2]. الصحیفة السجادیة، دعای یکم، بخش9.

[3]. ر.ک: نهج البلاغه, حکمت437؛ «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا».

[4]. سوره قصص، آیه38.

[5]. حافظ، غزلیات، غزل شماره206.

[6]. سوره نحل، آیه32.

[7]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)،حکمت34.

[8]. الأمالی (للطوسی)، النص، ص580.

[9]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص75.

[10]. سوره انفال، آیه24.

[11]. اسد الغابه، ج2، ص269.

[12]. وسائل الشیعة، ج19، ص103.

[13]. سوره إسراء، آیه70.

[14]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه3.

[15]. سوره یوسف، آیه18.

[16]. سوره طه، آیه96.

[17]. سوره توبه، آیه126.

[18]. سوره فجر، آیه14.

[19]. سوره اعراف، آیه16.

[20]. البلد الأمین و الدرع الحصین، ص271.

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۵۲ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر


در شام میلاد کریم اهل‌‌بیت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، جمعی از اهالی فرهنگ، استادان شعر و ادب فارسی و شاعران جوان و پیشکسوت کشور و تعدادی از شاعران از کشورهای هندوستان، افغانستان و ترکیه با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای در این دیدار با ابراز خرسندی از حرکت رو به رشد و پیش‌رونده شعر کشور، شعر را یک «ثروت ملی» خواندند و افزودند: از اول انقلاب، تلاشهایی برای جهت دادن به شعر در مسیر اهدافی غیر از اهداف انقلاب وجود داشت و این تلاشها همچنان وجود دارد.
رهبر انقلاب اسلامی، جریان غالب شعر در دوره پیش از انقلاب اسلامی را در خدمت مفاهیمی غیر از «آگاهی و بیداری ملی» دانستند و گفتند: در محیط ادبی آن‌روز، اغلب افرادی که مدعی نوگرایی و نواندیشی بودند، هیچ خدمتی به پیشرفت کشور و تجدد واقعی و صحیح نمی‌کردند.
ایشان، پیروزی انقلاب اسلامی را آغاز دوران جدیدِ شعری، و ورود جوانان و شاعران با انگیزه به سرودن «شعر بصیرت‌افزا و در خدمت اهداف کشور» دانستند و افزودند: دایره این نوع شاعران روز به روز گسترده‌تر شد و امروز خوشبختانه، غلبه با اشعار منطبق با اهداف مذهبی و انقلابی، و رو به رشد و پیشرفت است.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، «توقف و تصور رسیدن به ایستگاه آخر» را همچون سمّی مهلک برای شاعران خواندند و خاطرنشان کردند: درخت شعر کشور، استعداد و ظرفیت بسیار بیشتری برای شکوفایی و بالندگی دارد و باید در «مضمون‌یابی، پیشرفت الفاظ و انتقال مفاهیم روز»، تلاش و دقت بیشتری شود.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ضعف موجود در گزارش حوادث کشور و احوال شخصیت‌های ملی، ایرانی‌ها را در این خصوص دچار تنبلی و کوتاهی دانستند و گفتند: امام بزرگوار ما شخصیتی درجه یک است که دوست و دشمن به عظمت او اعتراف دارند، اما تاکنون چند کتاب درباره این شخصیت عظیم نوشته شده است؟
ایشان، حوادث سوریه و مدافعان حرم و قضایای مهم عراق را درخور سرودن صدها و هزاران شعر دانستند و افزودند: بسیاری از مردم از اینکه امریکایی‌ها در عراق چه هدفی داشتند و چگونه سرشان به سنگ خورد اطلاع ندارند، اما این قضیه، بسیار مهم و نیازمند تبیین است که چگونه «عراقِ صدّام» به «عراقِ شهید حکیم» تبدیل شد؟
حضرت آیت الله خامنه‌ای، شاعران را به «منظومه‌سازی» از موضوعات و همچنین سرودن در رشته «هجو» از برخی مسائل عجیب دنیای امروز  توصیه کردند و گفتند: پیامبر اکرم(ص) به یکی از شاعران از صحابه خود دستور دادند که مشرکان را هجو کند و امروز نیز مواردی همچون رقص شمشیر «جاهلیت مدرن» در کنار «جاهلیت قبیلگی» یا قرار گرفتن دولتی همچون عربستان سعودی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، مسائلی است که به‌جدّ، جای هجو دارند.
در این دیدار، ۳۰ نفر از شاعران، اشعار خود را در حضور رهبر انقلاب اسلامی قرائت کردند.
همچنین شاعران نماز مغرب و عشا را به امامت رهبر انقلاب اسلامی اقامه و روزه خود را همراه با ایشان افطار کردند.

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۸ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر


واکنش رهبر معظم انقلاب اسلامی به حوادث تروریستی تهران در دیدار سه ساعته با دانشجویان:

کوچک‌تر از آنند که بر اراده ملت تأثیر بگذارند/ ریشه‌کن خواهند شد

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در دیداری سه ساعته با دانشجویان، ضمن شنیدن دیدگاهها و نقطه نظرات دانشجویان درباره مسایل علمی و دانشگاهی و همچنین موضوعات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور در سخنانی، دانشجویان را در صفوف مقدم مبارزه مستمر نظام اسلامی با نظام سلطه خواندند و با تأیید نگاه نقادانه و مطالبه‌گرانه دانشجویان در مسایل مختلف، «نگاه آرمان گرایانه و مأیوس نشدن از شکست‌های مقطعی» را مکمل این دغدغه‌مندی دانستند و با تاکید بر لزوم واقع بینی و ایفای نقش فعال تشکلهای دانشجویی انقلابی و اهتمام جدی به تبیین و غلبه دادن گفتمان انقلاب اسلامی در دانشگاهها، گفتند: رکن اساسی دانشگاه، دانش است و مهمترین وظیفه مجموعه دانشگاهی، تولید عالِم، تولید علم، و جهت دهی صحیح به عالِم و علم است.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به حوادث تروریستی تهران، تأکید کردند: چنین حوادثی هیچ خللی در اراده ملت و مسئولان بوجود نخواهد آورد و ملت ایران قدرتمندانه به حرکت خود ادامه خواهد داد و پیش خواهد رفت.
حضرت آیت الله خامنه ای در ابتدای سخنانشان، سخنان دانشجویان در این نشست را بسیار متین، قوی، سنجیده و در سطح بالا توصیف کردند و ضمن توصیه مسئولان وزارت علوم و دانشگاه آزاد به بهره مندی از این افکار متقن، گفتند: مجموع مطالبی که بیان شد، حاکی از رشد سطح فکر مجموعه‌های دانشجویی نسبت به سال های اول انقلاب و حتی سال‌های گذشته است و این، همان چیزی است که به آن احتیاج داریم.
ایشان مطالب خود را با یک مقدمه در خصوص کلید واژه «نظام سلطه» آغاز کردند و افزودند: نظام سلطه به معنای یک نظام دوقطبی جهانی است که در یک قطب آن، «سلطه‌گر» و در قطب دیگر، «زیر سلطه» قرار دارد.
رهبر انقلاب اسلامی به دوگانه‌های شکل گرفته در ذیل نظام سلطه اشاره کردند و گفتند: دوگانه «پیشرفت و توقف»، دوگانه «ابتکار و تقلید»، دوگانه «استقلال سیاسی و وابستگی»، و دوگانه «اعتماد به نفس و انفعال»، دوگانه‌هایی هستند که در دو یا سه قرن اخیر به‌وجود آمدند و کشورهای مسلط با برنامه ریزی علمی و دقیق تلاش کردند تا ضمن انتقال جهان بینی، فرهنگ و عادات خود به کشورهای زیر سلطه، این حالت را ابدی و دائمی کنند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به اینکه فقط برخی کشورها امکان رهایی جزیی از برخی زمینه‌های سلطه را پیدا کردند، افزوند: در چنین شرایطی، انقلاب اسلامی در مقابل نظام سلطه سینه سپر کرد و توانست ایران را از این منجلاب به‌طور کامل خارج کند.
ایشان گفتند: ممکن است برخی بگویند که چگونه جمهوری اسلامی به‌طور کامل از نظام سلطه خارج شده است در حالی‌که هنوز برخی آثار فرهنگ غربی در جامعه مشاهده می شود؟
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: در پاسخ باید گفت خروج از تمام شئونات مربوط به نظام سلطه و اداره همه شئون فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور بر خلاف مسیر جریان سلطه، در نظام جمهوری اسلامی قانون قطعی است که البته ممکن است تخلفاتی هم از آن بشود ولی این موضوع با نبودِ قانون یا وجود قوانین مخالف، متفاوت است.
رهبر انقلاب اسلامی با نادرست خواندن برخی سخنان که با اشاره به عملکرد بد یک وزارتخانه، نظام اسلامی را ناکارآمد می‌خوانند، تأکید کردند: بزرگترین دلیل «کارآمدی نظام»، استمرار و بقای آن است و اگر نظام اسلامی ناکارآمد بود، تاکنون بلعیده شده بود.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، اعلام موضع صریح و قاطع نظام اسلامی در مقابل قدرتها را حادثه‌ای بسیار مهم دانستند و تأکید کردند: همین موضوع یکی از نشانه‌های آشکار کارآمدی نظام است.
ایشان با تأکید بر اینکه جوانان مؤمن، انقلابی و حزب‌اللهی نباید پیشرفتها و دستاوردهای بی‌شمار نظام اسلامی را از یاد ببرند، افزودند: انقلاب اسلامی با ایستادگی در مقابل نظام سلطه، توانست به ملت ایران، هویت و آرمان بدهد.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، علت هضم نشدن در هاضمه جهانی را، «هویت ایران و ایرانی» برشمردند و خاطر نشان کردند: هویت ملت ایران و آرمانهای فراوان این ملت، به‌طور طبیعی نظام سلطه را در مقابل انقلاب اسلامی قرار داد و یک مبارزه قهری میان نظام اسلامی و قدرتها و جریان های تأثیرگذار جهانی آغاز شد.
ایشان با اشاره به استفاده قدرتها از شیوه‌های «سخت، نیمه سخت و نرم»، دانشجو و دانشگاه را یکی از مراکز اصلیِ درگیر در این مبارزه خواندند و گفتند: در سالهای گذشته، تلاش بسیاری برای خارج کردن دانشگاه از صحنه مبارزه انجام شد.
رهبر انقلاب اسلامی به تسلط جریان‌های معارض و مخالف انقلاب بر دانشگاه در سالهای اول انقلاب اشاره و خاطرنشان کردند: در آن سالها، دانشگاه واقعاً عرصه جنگِ میدانی و جنگِ مباحثاتی بود اما نهایتاً این دانشجویان مسلمان و انقلابی بودند که دانشگاه را فتح کردند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، یک آسیب جدی در آن دوران را یادآور شدند و افزودند: متأسفانه در آن سالها در میان مجموعه‌های دانشجویی مسلمان اختلالاتی به‌وجود آمد و برخی از دانشجویانی که دانشگاه و لانه جاسوسی را فتح کرده بودند، به علت ضعف تحلیل و محتوا و همچنین تندروی های ناشی از هیجانات، از درون مغلوب شدند و ضربه خوردند.
ایشان با انتقاد از اظهارات و اقدامات برخی افراد در داخل در راستای تلاش بدخواهان در «انقلاب زدایی» از دانشگاهها، گفتند: متأسفانه برخی‌ها به تضعیف روحیه حزب اللهی در دانشگاهها کمک می کنند.
رهبر انقلاب اسلامی در جمع بندی این بخش از سخنانشان خطاب به مجموعه‌های دانشگاهی علاقه‌مند به انقلاب و اسلام، تحت هر عنوانی، تأکید کردند: باید خود را در صفوف مقدم مبارزه ادامه‌دارِ نظام اسلامی با نظام سلطه قرار دهید و ضمن رصدِ دقیق صحنه درگیری و مبارزه، در قبال آن، احساس مسئولیت انسانی، ملی، اسلامی و بین المللی داشته باشید.
حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه با تأیید کامل نگاه نقادانه و مطالبه‌گرانه دانشجویان در قبال مسائل و مشکلات کشور، گفتند: این نگاه نقادانه و دغدغه‌مند نباید از دانشگاهها گرفته شود.
ایشان، لزوم نگاه آرمان‌گرایانه در کنار نگاه نقادانه را ضروری برشمردند و خطاب به دانشجویان انقلابی تأکید کردند: درخصوص آرمان‌ها و ارزشها، مطالبه جدی داشته باشید و ضمن آنکه بر روی کجی‌ها و کاستی‌ها علامت سؤال می‌گذارید، از شکست‌های مقطعی به هیچ‌وجه ناامید و مأیوس نشوید.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: اگر قرار بود که به‌واسطه شکست‌ها یا ضربه خوردن‌ها، ناامید شویم، باید در دوران مبارزه یا دوران جنگ تحمیلی مأیوس می‌شدیم اما در آن مقاطع، هیچ‌گاه از شکست‌ها مأیوس نشدیم زیرا با یأس و ناامیدی نمی‌توان به پیروزی دست یافت.
حضرت آیت الله خامنه ای دانشجویان را به مدنظر داشتن دستاوردهای بی نظیر نظام اسلامی توصیه کردند و با تأکید بر اینکه همیشه باید به سبب انقلاب اسلامی احساس سرافرازی کنید، افزودند: امروز سیاست‌های بزرگترین قدرت های دنیا در غرب آسیا با شکست مواجه شده است و خودِ آنها اذعان دارند که علت این شکست، اعمال نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است؛ آیا اینکه خواسته انقلاب محقق شود و خواسته آمریکا و همراهان آن به نتیجه نرسد، دستاورد کمی است؟
ایشان به یکی از شگردهای دشمن برای القای «فایده ندارد»، «نمی توانید» و «کاری از دستتان بر نمی‌آید» اشاره و خاطر نشان کردند: متأسفانه برخی در داخل همان ذهنیتی را که دشمن می‌خواهد به جامعه القا کند، در صحبت ها، در روزنامه ها و در فضای مجازی، با صدای بلند تکرار می کنند.
رهبر انقلاب اسلامی به دانشجویان گفتند: روحیه نقادانه و پرسشگرانه شما در قبال مشکلات درون نظام باید دلسوزانه و علاج جویانه باشد اما برخورد شما در مقابله با دشمن باید قاطع، صریح و همانند برخورد خصمانه او، خصمانه باشد.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: مجموعه های دانشجویی در برخورد با دشمن خارجی آزاد هستند و برخی ملاحظات در خصوص مسایل دیپلماسی برعهده دیپلمات‌ها است اما دانشجویان باید مواضع خود را در قبال مسایل خارجی، صریح و بلند اعلام کنند.
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان، «دانش» را رکن اساسی دانشگاه خواندند و تأکید کردند: مهمترین وظیفه مجموعه دانشگاهی، «تربیت و تولید عالِم، تولید علم و جهت دهی مناسب به عالِم و علم» است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم حرکت رو به جلو در عرصه علمی، افزودند: حرکت علمی، هنوز آنگونه که شایسته نظام اسلامی است، محقق نشده و باید خطوط مرزی علم شکسته شود زیرا پیشرفت در علم، موجب پیشرفت در فناوری می شود و پیشرفت در فناوری، موجب تأثیرگذاری در زندگی و مورد توجه قرار گرفتن در دنیا می شود.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطر نشان کردند: همه مجموعه‌های دانشگاهی، اعم از وزیران، رؤسای دانشگاهها، مدیران، اساتید، متون درسی و فرآیندهای اموزشی باید در این چارچوب قرار گیرند.
بخش بعدی سخنان حضرت آیت الله خامنه‌ای، بیان ۹ توصیه خطاب به تشکلهای دانشجویی بود.
ایشان با اشاره به وجود برخی تشکلهایِ یکبار مصرف و با اهداف انتخاباتی و یا تشکلهایی با هدف معارضه علیه مجموعه‌های متدین و انقلابی در دانشگاهها، گفتند: مخاطب ما در این جلسه آن تشکلها نیستند، بلکه تشکلهایی مخاطب هستند که معتقد به انقلاب و نظام اسلامی و مبارزه با دشمنان آن هستند.
«آرمانگرایی را فراموش نکنید» این توصیه اول رهبر انقلاب اسلامی به تشکلهای دانشجویی بود.
حضرت آیت الله خامنه‌ای در بیان آرمانهای ارزشمند انقلاب اسلامی افزودند: رسیدن به جامعه «عادل، آزاد، پیشرفته، مؤمن، متعبد، مرفه، قوی، محکم و مستقل» آرمانهایی هستند که ارزش دارد انسان جانش را در راه تحقق آنها و در راه نجات کشور و مستضعفان، برای خداوند فدا کند.
«واقع‌بینی» دومین توصیه رهبر انقلاب اسلامی بود. ایشان با اشاره به اینکه مقصود برخی افراد از واقع‌بینی، صرفاً توجه به موانع است، افزودند: واقع‌بینی یعنی دیدن واقعیات مثبت.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، «جمعیت جوان و با استعداد، منابع زیرزمینی، موقعیت ویژه جغرافیایی و پیشرفتهای جمهوری اسلامی» را از جمله واقعیات مهم کشور دانستند و گفتند: آرمانگرایی یعنی در مقابل موانع و مشکلات، جستجو و راه را پیدا کرد و این کار نیازمند بحثهای اندیشه‌ورزانه است.
ایشان در توصیه بعدی به دانشجویان از آنان خواستند که در حوادث گوناگونِ تلخ و شیرین، «نقش فعال» داشته باشند و همچون «تماشاچی» عمل نکنند.
«تلاش جدی و همه‌جانبه برای غلبه دادن گفتمان انقلاب در دانشگاهها» نکته دیگری بود که رهبر انقلاب اسلامی بر آن تأکید کردند و با نادرست خواندن یأس و ناامیدی، گفتند: البته این خطاب، مخصوص دانشگاهها نیست و هر یک از هسته‌های جهاد فکری در سراسر کشور باید در این زمینه به صورت مستقل عمل کنند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای افزودند: گاهی دستگاههای مرکزیِ فکر، فرهنگ و سیاست، دچار اختلال و تعطیلی می‌شوند که در این وضعیت، باید افسران جنگ نرم، با شناخت وظیفه خود، به صورت آتش به اختیار، تصمیم‌گیری و اقدام کنند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین تشکلهای دانشجویی را به برقرار کردن ارتباط واقعی با مخاطبان از طریق میزگرد، نشریه و بحثهای چند نفره و اکتفا نکردن به فضای مجازی توصیه کردند و در ادامه از آنان خواستند که چند کلید واژه اصلی همچون «استقلال»، «نقش مردم در حکومت»، «آزادی» و «نفی نظام سلطه» را فراموش نکنند و آنها را به درستی تبیین کنند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای «مردمسالاری» را از جمله کلید واژه‌های مهم دانستند و با اشاره به تعجب و گلایه برخی بچه‌های خوب و انقلابی از تأکیدات ایشان بر لزوم حضور همه مردم در انتخابات و نتیجه آن، افزودند: مصیبت آن روزی است که مردم به صندوق رأی پشت کنند و دشمن نیز بدنبال روزی است که ۹۰ درصد مردم پای صندوق رأی نیایند.
ایشان به دانشجویان تأکید کردند: حضور مردم پای صندوق رأی یک نعمت بزرگ است و شما باید برای نتیجه‌ای که مطلوب می‌دانید تلاش کنید، نه اینکه جلوی حضور مردم پای صندوق رأی بایستید.
رهبر انقلاب اسلامی مسئله «استقلال» را بسیار مهم، و موضوع سند ۲۰۳۰ را در همین چارچوب قابل ارزیابی دانستند و خاطرنشان کردند: برخی می‌گویند ما در این خصوص تحفظ داده‌ایم و گفته‌ایم فلان بخش آن را قبول نداریم، در حالی‌که حتی اگر هیچ مورد واضحِ خلاف اسلام در آن وجود نداشت، باز هم نظام آموزشی نباید در بیرون از کشور نوشته شود، حال آنکه موارد خلاف اسلام نیز در آن سند وجود دارد و برداشت افرادی که خیال می‌کنند، ما در این موضوع گزارشهای درستی نگرفته‌ایم، برداشت درستی نیست.
حضرت آیت الله خامنه‌ای تأکید کردند: اینجا ایران و جمهوری اسلامی است و این ملت، ملت بزرگی است، چرا باید چند نفر در یونسکو یا سازمان ملل، نظام آموزشی ما را بنویسند؟
ایشان در هفتمین توصیه، تشکلهای دانشجویی را به «تدیّن و تعبّد در گفتار و عمل» فراخواندند و از آنان خواستند که بر طبق موازین شرعی و تکلیف الهی عمل کنند.
«شجاعت در اقدام» توصیه بعدی بود که رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به آن افزودند: تشکلهای دانشجویی برای اقدامات خود معطلِ نگرانی یا ناراحت شدن فلان فرد یا دستگاه نشوند، بلکه جوانب کار را کاملاً بسنجند و هرگاه متوجه نادرست بودن اقدام خود شدند، از همان جا برگردند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای از دانشجویان دختر نیز خواستند که «مسئله زن در غرب» را در تحقیقات خود دنبال کنند و در دهمین و آخرین توصیه به تشکلهای دانشجویی تأکید کردند: تشکلهای دانشجویی امیدوار باقی بمانند و امید را در دانشگاهها تزریق کنند و نگذارند جوّ ناامیدی بوجود آید.
رهبر انقلاب اسلامی پس از پایان توصیه‌های خود به تشکلهای دانشجویی، به دو مسئله در خصوص «فساد» و «تزریق فرهنگ غربی» پرداختند.
ایشان با نادرست خواندن برخی سخنان مبنی بر وجود «فساد سیستمی» در کشور، گفتند: فساد سیستمی در دوره طاغوت وجود داشت و سیستم به‌طور طبیعی فسادآور بود اما امروز، فسادهایی وجود دارد که اگرچه فسادهای بدی نیز هستند ولی فساد به صورت موردی است نه سیستمی، که البته باید با این موارد برخورد شود.
حضرت آیت الله خامنه‌ای همچنین با اشاره به وجود انگیزه‌هایی در جهت «توسعه فرهنگ غربی در کشور» افزودند: این انگیزه‌ها وجود دارد اما بدانید هرگز نخواهند توانست انقلاب را از خط خود منحرف و کشور را در فرهنگ غربی غرق کنند.
ایشان، نسل گسترده و تربیت‌‌شده‌ی علاقه‌مند به اسلام و انقلاب را مانع غربی شدن فرهنگ کشور خواندند و خاطرنشان کردند: این نسل روز بروز گسترش و عمق بیشتری خواهد یافت و سخنان عمیق و سنجیده دانشجویان در جلسه امروز، نشانه‌ای از همین واقعیت است.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ایستادگی و مقاومت و پیشرفت نظام اسلامی در ۳۸ سال گذشته و تحمیل خود به نظام سلطه با وجود همه طراحی ها و توطئه های گوناگون اعم از جنگ هشت ساله، کودتا، تحریم، تبلیغات مغرضانه گسترده و ترور، گفتند: حوادث تروریستی تهران، به نسل امروز و تهرانی امروز نشان داد که ترور و حرکت تروریستی چیست و چگونه تروریستها، انسان های بی‌گناه را هدف قرار می دهند.
ایشان خاطر نشان کردند: شرایطی به‌مراتب سخت تر و وسیع تر از آنچه که امروز در تهران روی داد، چندین سال در کشور حاکم بود اما جمهوری اسلامی موفق شد حرکت روبه جلوی خود را ادامه دهد و نظام سلطه به موفقیت دست نیافت.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اتفاقات امروز در اراده‌ی مردم تأثیری نخواهد گذاشت و همه بدانند این‌ها کوچک‌تر از آن هستند که بتوانند در اراده ملت و مسئولین کشور اثری بگذارند.
ایشان خاطرنشان کردند: البته این حوادث نشان داد اگر جمهوری اسلامی در آن نقطه‌ای که مرکز اصلی این فتنه‌هاست ایستادگی نمی‌کرد، تاکنون گرفتاری‌های زیادی از این ناحیه در داخل کشور داشتیم و ان‌شاءالله اینها ریشه‌کن خواهند شد.

در این دیدار ۸ تن از نمایندگان تشکلهای دانشجویی، آقایان:
-متین منتظمی – دبیرکل اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان
-علیرضا اَلزَیّادی – دبیرکل دانشجویان عراقی در ایران
-محمد امین سلیمی – دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی
-امین سردار آبادی – دبیرجنبش عدالتخواه دانشجویی
-سیدمحمدحسن داودی – مسئول گروه جهادی صبح روشن
-ابوالفضل مظاهری – دبیر اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
و خانم ها:
-زهرا سادات رضوی – عضو شورای مرکزی تحکیم وحدت
-مریم عصارزاده ماهانی – فعال فرهنگی، سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی
به مدت بیش از ۲ ساعت دیدگاه‌ها و دغدغه‌های جامعه دانشجویی را بیان کردند.
مهمترین محورهای سخنان نمایندگان تشکل‌های دانشجویی به این شرح است:
- لزوم مبارزه قاطع قوه قضائیه با مفاسد اقتصادی
- انتقاد از مصلحت‌اندیشی‌ها و عدم شفافیت شورای نگهبان در فرایند تایید صلاحیتها
- تاکید بر نقش خانواده ور نظام اسلامی و ضرورت تحقق سیاست‌های کلی خانواده
- انتقاد از نقش کمرنگ شورای عالی انقلاب فرهنگی در سیاستگذاری فرهنگی
- تاکید بر ایجاد نظام شفافیت در منابع تبلیغات نامزدهای انتخابات
- مطالبه مجازات و برخورد قاطع با فتنه گران
- لزوم بازنگری در ساختارهای اداره کشور و رفع نارسایی‌های اجرایی
- انتقاد از فاصله طبقاتی و کوچک‌تر شدن سفره مردم و تاکید بر ضرورت رسیدگی سریع به مشکلات فوری مردم بویژه در حوزه معیشت
- انتقاد از بی اخلاقی، حاشیه‌سازی و سیاه نمایی به جای برنامه محوری در رقابت‌های انتخاباتی
- لزوم جوان‌گرایی در مدیریت‌ اجرایی و اعتماد به جوانان برای پیشبرد آرمان‌های انقلاب
- انتقاد از کمرنگ شدن شأن نظارتی مجلس شورای اسلامی در جلوگیری از انحرافات
- تاکید بر ضرورت شناسایی و مقابله با گلوگاه‌های فسادخیز در دانشگاه آزاد و نظارت دقیق بر عملکرد این دانشگاه
در پایان این دیدار دانشجویان نماز مغرب و عشاء را به امامت رهبر معظم انقلاب اقامه کردند.

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۷ ق.ظ | علی جغدی | ۰ نظر