بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».
مقدم شما علما, فضلا, اساتید و دانشوران حوزوی و دانشگاهی, طلّاب عزیز و نخبگان و فرهیختگان را گرامی میداریم. ایام کرامت را به پیشگاه ولیّ عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و شما فرهیختگان تبریک و تهنیت عرض میکنیم. فیضی که از سُفرای مضجع ملکوتی امام هشتم بردهایم برای همه ما مغتنم است ـ إنشاءالله ـ زیارت آن حضرت و زیارت بیبی کریمه اهل بیت بهره همه ما بشود. طلّاب محترم مدرسه شهید فقید آیت الله شیخ فضل الله نوری را گرامی میداریم. اساتید و دانشوران این مدرسه را ارج مینهیم و روحانیت معزّز و معظّمِ عقیدتی ـ سیاسی ناجا را محترم میشماریم، سعی بلیغ همه ـ إنشاءالله ـ مشکور ولیّعصر باشد.
اگر به ما گفتند سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه و وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیهما) این دهه, دهه کرامت است؛ یعنی در این دهه میتوان فرشته شد، چون کرامت در شناسنامه ملائکه است. وقتی ذات اقدس الهی فرشتهها را معرفی میکند در سوره مبارکه «انبیاء» میفرماید: ﴿بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ ٭ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾[1] فرشته را بندگان کریم میداند و معرّفی این کرامت را به این دو عنصر محوری قرار میدهد که نه اهل افراطاند نه اهل تفریطاند. این جمله ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ این به منزله حدّ تامّ کرامت است؛ ﴿بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ﴾ چرا؟ چون ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ نه جلو میافتند نه دنبال, این اصل اوّل که ذات اقدس الهی در سوره «انبیاء» فرشتهها را به عنوان بندگان مکرّم معرفی میکند.
اصل دوم اینکه در زیارت «جامعه» وجود مبارک امام هادی(سلام الله علیهم اجمعین) ائمه اهل بیت را به عنوان عباد مُکرم معرفی میکند. وجود مبارک امام دهم در زیارت «جامعه» که در هر مشهدی از مشاهد مشرّفه میشود این زیارتها را قرائت کرد، به بارگاه ملکوتی ائمه(علیهم السلام) عرض میکنیم «السلام علیک یا عبادِ» خدا! ای کسانی که بندگان مکرّم الهی هستید. این عباد مکرّم در زیارت «جامعه» وصف ائمه(علیهم السلام) است؛[2] یعنی اینها هم ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾.
اصل سوم آن است که این زیارتها درس کرامت به ما میدهد; یعنی میتوان به مقام کرامت رسید، به مقام فرشتگان رسید؛ البته فرشتهها درجاتی دارند، برخی حاملان عرش الهیاند, بعضی در قلب پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثّناء) جای دارند ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمین * عَلی قَلْبِکَ﴾[3] برخی هم جزء مدبّرات امرند، اینطور نیست که همه ملائکه در یک رشته باشند.
اصل چهارم آن است که ذات اقدس الهی انسانها را به عنوان بندگان کریم معرفی کرد ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم﴾[4] اگر کسی فرزند آدم بود, فرزند خلیفةالله بود و خلافت را به ارث برد، او هم سهمی از کرامت دارد. اینکه خدای سبحان میفرماید: ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم﴾ برای آن است که انسان ذاتاً کریم نیست ﴿أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى﴾[5] چنین موجودی نمیتواند کریم باشد؛ ولی وقتی ﴿إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً﴾[6] شد ائمه(علیهم السلام) بالاصاله, شاگردان آنها بالتبع خلیفه الله شدند، هر خلیفهای حرف مستخلفعنه را میزند اوّلاً; حوزه استخلافی خود را در مییابد ثانیاً; چون حرف مستخلفعنه را میزند نه حرف خود را, حرف کریمانهٴ کریم را میزند و چون حوزه استخلافی خود را در مییابد کار کریمانه میکند، میشود کریم. اگر خدا در قرآن کریم انسانها را, جامعه انسانی و دینی را, جامعه کریم معرفی کرد فرمود: ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم﴾؛ چون این کریم این انسان, خلیفه الله است یک; الله هم ذاتاً کریم است دو; هر خلیفهای باید حرف مستخلفعنه را بزند، سه; حرف او را در حوزه استخلافی خود پیاده کند، چهار; میشود کریم ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم﴾. اگر ـ معاذ الله ـ این امور اربعه را رعایت نکرد ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعام﴾[7] اگر کسی نان خلافت را خورد, حرف خودش را زد, امضای از طرف او را محترم شمرد، ولی کار خودش را انجام داد، این خود را میپرستد نه الله را، بنابراین راه برای فرشته شدن باز است.
این آیات توانست حکما و بزرگانی را مثل حکیم سنایی تربیت کند، آنها به این فکر بودند که انسان میتواند فرشته شود. آن بخشهایی از قرآن کریم که میگوید فرشتگان در خدمت مؤمنیناند، اگر مؤمنی بخواهد رحلت کند عدهای از ملائکه به کنار بستر احتضار او میآیند به او سلام عرض میکنند﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبین﴾؛[8] یعنی عدهای در حال احتضار که بسترشان بستر مرگ است، کسی آنها را نمیبیند آنها هم کسی را نمیبینند با فرشتگان خدا ارتباط دارند. در حال احتضار که عدهای در رنج جان دادن هستند، این عده میزبان ملائکهاند، فرشتهها به حضور اینها میآیند سلام عرض میکنند میگویند درهای بهشت برزخی باز است. هیچ یعنی هیچ! به نحو سالبه کلیّه، مؤمن هیچ رنجی در حال جان دادن ندارد. اگر جان دادن سخت است که سخت است برای مؤمنِ کریم نیست.
مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کافی در کتاب الجنائز دارد: هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت مرگ نیست. اگر کسی هشتاد سال, نود سال, کمتر و بیشتر زندگی کرد، لذّتهایی را در دوران جوانی و غیر جوانی بُرد، هرگز لذّت مرگ را نمیتوان با لذایذ دیگر تشبیه کرد. او میگوید وجود مبارک پیغمبر در بالین محتضر میآید, امیرالمؤمنین میآید, فاطمه زهرا میآید, امام حسن و امام حسین(علیهم السّلام) میآیند. مرحوم کلینی در کتاب الجنائز کافی این حدیث نورانی را نقل میکند[9] که این شخص اینها را نشناخت، فقط میبیند بستر او در اتاقی است که نورانی است و معطّر است؛ اما کسی را نمیشناسد. کسی اینها را معرفی میکند، میگوید اینکه پیشاپیش همه ایستاده است وجود مبارک پیغمبر است، آنکه در کنار اوست وجود مبارک امیرالمؤمنین است. مرحوم کلینی این جمله را نقل میکند، میگوید این حدیث را برای همه نقل نکنید! برای اینکه خیلیها متوجه نمیشوند که آنجا جای محرم و نامحرم نیست. بعد میگوید این بانوی باعظمت که در کنار علیبنابیطالب ایستاده است این مادر شماست فاطمه زهراست. چه شرفی بالاتر از این, چه کرامتی بالاتر از این! آن یکی امام حسن است. ما الآن تمام افتخارمان این است که دستمان به ضریح سالار شهیدان برسد؛ اما وقتی در بستر مرگ ببینیم ملائکه میگویند این یکی حسینبنعلی است؛ این چه شرفی بالاتر از این! ما چرا اینها را از دست بدهیم. اینها راه رسیدن است. اگر قرآن کریم این آیات را بیان کرد؛ آنگاه حکیم سنایی شاگرد این مکتب، اینها را به نظم در میآورد. میگوید چرا شما ملائکه و فرشته نمیشوید، شما که نمیخواهید جبرئیل و میکائیل بشوید. مگر همه ملائکه منحصر در آن حدّند که حاملان عرش باشند. ملائکه مدبّرات فراوان الهیاند.
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس[10]
حرف حکیم سنایی این است که میگوید شما در تمام کُره زمین، فرشی به گرانی و ارزش و اهمیت اطلس و پرنیان دارید؟ ما بالاتر از فرش ابریشم فرشی داریم؟ پردهای گرانبهاتر از ابریشم داریم؟ پارچهای گرانبهاتر از اطلس داریم؟ نخیر! حرف حکیم سنایی این است؛ این پارچه ابریشم قبلاً برگ توت بود که این را در سطل زباله میانداختند، وقتی این برگ توت مکتب رفت, مدرس و مدرسه رفت, نزد استاد رفت, در خدمت کرم ابریشم قرار گرفت شده پرنیان:
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس
اینها که الآن در مدرسه آیت الله علامه شهید شیخ فضل الله نوری هستند یا در مدارس دیگر این کشور هستند از کجا فرشته نشوند ما که نمیدانید آینده چه خبر خواهد بود، این راه باز است. اگر این راه باز است وجود مبارک امام رضا به ما نشان میدهد. به حضرت عرض کردند که یکی از نشانههای حکمت را به ما بگویید, فرمود خاموشی؛[11] آدم اینقدر پرحرف نیست، هر حرفی را نمیزند, هر حرفی را نمیشنود, این همه کتابها، آیات الهی، تفسیر قرآن، نهج البلاغة و روایات اهل بیت، اینها را آدم بگذارد کنار به دنبال حرفهای فضای مجازی و امثال مجازی بگردد؟! فرمود صَمْت و ساکت بودن، مکتبی است که عدهای تلاش و کوشش میکردند مواظب زبانشان باشند و پرحرفی نکنند، هر حرفی را نزنند، سکوت را یاد بگیرند؛ بعد از اینکه این دوره را گذراندند، تمرین کردند؛ بعد از مدتی ساکت شدند و ورّاجی و پرحرفی نکردند، شدند سکّیت, از این مرحله به بخش سوم رسیدند شدند ابنالسّکیت؛ این کلمه «ابن و أب» که میگویند ابوالفضائل، ابو فاضل، اینها نشانه صاحب و داشتن است, ابنالسّکیت که از علمای بزرگ بود؛ یعنی او آنقدر مسلط بود که جلو دهانش و قلمش را میگرفت.
آدم وقتی مواظب زبانش باشد, مواظب قلمش باشد، خدای سبحان به مکتوبات و به این ملفوظات قسم یاد میکند چه چیزی بهتر از این, اگر به قمر قسم یاد میکند چون نور میدهد, اگر به قلم قسم یاد میکند چون نور میدهد, مگر خدا به قلم قسم نخورد, مگر به مکتوبات قلم قسم نخورد ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون﴾[12] مگر لسان «احد القلمین» نیست و قلم هم «احد اللسانین» نیست. فرقی ندارد انسان چیزی بنویسد، خدا بفرماید من به مسطورات این قلم قسم یاد میکنم؛ چون این مسطور, این مکتوب, نور میدهد یا سخن بگوید ملفوظِ او به جامعه نور میدهد اینها میشود کرامت.
اگر در سوره مبارکه «انبیاء» کرامت را معرفی کرد که ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ همین معنا در زیارت «جامعه کبیره» آمده است با یک تفصیل بیشتری؛ چون مستحضرید که روایات، تفسیر، شرح و بیان قرآن است. خدا فرمود ما این قرآن را ﴿لِتُبَیِّنَ لِلنَّاس﴾[13] تو برای مردم بیان کنی! او و اهل بیت که نور واحدند برای مردم بیان کردند. فرمودند مردم جامعه سه گروهاند, یک عده تندروی دارند, یک عده کندروی دارند، یک عده با اهل بیت و قرآن هستند. فرمود: «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِق».[14] در این درودها و صلوات مخصوصی که در ماه پربرکت شعبان در هنگام زوال از وجود مبارک امام سجاد رسیده است در آن صلوات ماه شعبان هم همین سه ضلع آمده که متقدّم کیست؟ متأخّر کیست؟ لازم کیست؟ آن دو محروماند, اینکه لازمِ اهل بیت است ملازم آنهاست با آنهاست از آنها جدا نمیشود «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ غَیْرِکُم»[15] این همیشه اهل نجات است.
بنابراین همه زمان و زمین فرصت برای کریم شدن هست؛ اما این دهه, دهه پربرکتی است که انسان میتواند مشق کرامت بکند؛ مخصوصاً به عرض شما رسید این چهار ماه؛ یعنی ذیقعده و ذیحجه و محرم که سه ماه متصلاند و ماه رجب که ماه منفصل است، اینها اشهر حُرُماند، ماههای حراماند, در ماههای حرام، کارهای خیر ثوابش دو چندان است، ـ خدای ناکرده ـ گناه کیفرش دو چندان است. اینکه میبینید دیه و تعزیرات در ماه حرام بیشتر از ماههای دیگر است برای همین جهت است. در ذیقعده انسان این فرصت را دارد که از اوّل ذیقعده تا دهم ذیحجه این اربعین کلیمی را بگیرد، همین اربعین کلیمی که «مَن أَصبَحَ للهِ أَربَعِینَ»،[16] به ما چقدر سفارش کردند که همه درسها در حوزه و دانشگاه نیست، بخش مهمّ این درسها در مسجد و حسینیه است. فرمود انسان بالأخره باید این بوستانی که, این درختان و اشجاری که, این باغی که درست کرده آبیاری کند؛ حالا آبش یا از چشمه است که از درون همین باغ میجوشد یا از بیرون، جدولکشی و نهر درست کردن است که درختها را سیراب میکند. آنها که در حوزه و دانشگاهاند؛ مثل کسانی هستند که کشاورزی و باغداری دارند ولی از راه نهر از بیرون آب میآورند, آنها که اهل دل و اهل معنا و اهل نماز شباند کسانیاند که از درونشان چشمه میجوشد؛ به هر حال دو تا راه دارد ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أو أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید﴾[17] این دو راه را قرآن کریم به عنوان مانعة الخلو بیان کرده. فرمود انسان یا باید مثل انبیا و اولیا و شاگردان اینها باشد، چشمه از درون بجوشد یا با اینها رابطه داشته باشد نهری از این چشمه به درون منزل خود بیاورد؛ نه آن باشد نه این؛ میخشکد. هر دو جمعش ممکن است ولی مانعةالخلو است. فرمود: ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ﴾ یا باید دل داشته باشی یا باید گوش. اینکه فرمودند اربعین کلیمی چلّه بگیرید: «مَن أَصبَحَ»، «مَنْ أَحْفَظَ» آمده، برای همین است که هیچ کس نمیتواند بگوید حالا من دستم از حوزه یا دانشگاه کوتاه شد، اینقدر روابط علمی بین قلب بشر با خالق قلب و مقلّبالقلوب هست که دهها مسئله ممکن است در قلب انسان القا بشود.
اصولاً فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه﴾.[18] در کتابهای حوزوی و دانشگاهی این اصل پذیرفته است که «من فقد حسّا فقد فقد علما»[19] این کار حوزوی و دانشگاهی است؛ یعنی اگر کسی حسّی را از دست داد، علم ناشی از آن حسّ را از دست میدهد؛ این حرفی است که حداقل چهار هزار سال در حوزه و دانشگاه هست، از قبل از ارسطو بوده ولی از ارسطو به بعد این دیگر اصل رسمی است؛ «من فقد حسّا فقد فقد علما». اگر کسی سامعه نداشت از فنّ آهنگها محروم است, اگر کسی باصره نداشت از مناظر طبیعی محروم است، «من فقد حسّا فقد فقد علما»؛ او دیگر نمیداند. اگر کسی گوش نداشت چگونه میتواند عالِم بشود، حرف چه کسی را بشنود, اگر کسی چشم نداشت کتاب چه کسی را مطالعه کند. این یک چیز معقول و مقبول هم هست، همه ما قبول کردیم و پذیرفتیم. اما حرف تازهای که انبیا آوردند این است که «من فقد تقویً فقد فقد علماً»، اگر کسی تقوا را از دست داد، علم خاصّ از آن ناحیه را هم از دست میدهد؛ این حرف تازهای است که انبیا آوردند. فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه﴾. در سوره «انفال» فرمود: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا﴾[20] حرف تازه پیغمبران این است که اگر کسی طهارت و پاکی و امنیت و امانت را از دست داد، برخی از علومی که از آن راه نصیب بشر میشود را از دست میدهد. شما اگر مشرق یا مغرب بروید این حرف را غیر از انبیا کسی دیگر نیاورد. مشرق یا مغرب بروید این حرف که انسان چشمهای ازدرون جان خود دارد این را غیر از انبیا کسی نیاورد. همه میگویند انسان باید درس بخواند یاد بگیرد، این یک طرف قضیه است، آن تمام شدنی است؛ یعنی انسان گاهی به جایی میرسد که اعضا و جوارح خودش را از دست میدهد نه چشمی دارد که مطالعه کند نه گوشی دارد که حرف بشنود؛ اما دل انسان همیشه با دلآفرین است:
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست *** هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست[21]
این یک راه خاصّی است. این آیات بالصّراحه روشن میکند ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا﴾, ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه﴾. این بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) میبینید. فرمود: قلعهای است به نام قلعه توحید که از قلعه به دژ یاد میشود، دژبان این هم خداست، ما هم دربان آن هستیم. آن حدیث «سلسلةالذهب» وجود مبارک امام رضا همین است. فرمود من از پدرم تا رسید به وجود مبارک پیغمبر تا به اسرافیل تا به میکائیل تا به جبرائیل تا به ذات اقدس الهی، که میگویند حدیث «سلسلة الذهب»؛ یعنی تمام حلقات این حدیث، طلا و زرّین هستند؛ البته این تعبیر به اندازه فهم خود ماست. یک سخنرانی وجود مبارک امام باقر داشت، وقتی تمام شد یکی از شاگردانش عرض کرد امروز جواهری از شما استفاده کردیم! فرمود همین؟! حیفت نیامد که این حرفها را به طلا تشبیه کردی «هل الجوهر إلا الحجر»[22] طلا یک سنگ زردی است، طلا هنوز گیاه نشده، ارزش طلا به چیست؟ چون این سنگ زرد است و زیباست و کمیاب است آن را معیار معاملات قرار دادند و گرنه این سنگ چه ارزشی دارد و چه کار میتواند بکند. فرمود: حیفت نیامد که این حرفها را به طلا تشبیه کردی! «هل الجوهر إلا الحجر» طلا یک سنگ زردی است، نقره یک سنگ سفیدی است. شما در کتاب لغت میبینید از اینها به عنوان احجار کریمه یاد میکنند حجر است. فرمود حیفت نیامد این حرفها را به طلا تشبیه کردی؟ اما آنها که مجبور بودند به زبان ما حرف بزنند گفتند این «سلسلة الذهب» است.
حضرت فرمود اگر کسی بخواهد از شیطان درون, از دشمن درون و بیرون نجات پیدا کند موحد باشد. اگر بخواهد از استکبار و صهیونیسم و امثال و اذناب آنها نجات پیدا کند موحدانه زندگی کند, اگر از وهم و خیال در بخش اندیشه, شهوت و غضب در بخش انگیزه نجات پیدا کند موحد باشد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» وقتی این شتر حرکت کرد، فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»؛[23] یعنی صِرف گفتنِ این حرفها اثر ندارد امامت است, ولایت است, حرفِ ماست، ما مفسّر این هستیم، ما توحید آوردیم. مرحوم کلینی در همان جلد اوّل کافی در باب جوامع توحید آنجا نقل میکند، وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) از خدمتگزارش سؤال کرد مسئله رسمی دستگاه خلافت و مردم در سرزمین خراسان امروز چیست؟ به عرض حضرت رساندند که اینها درباره امامت و خلافت بحث میکنند که آیا امامت انتسابی است یا انتخابی؟ فرمود اینها از کجا میدانند امامت چیست؟ «أَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ مِنْ هَذَا»،[24] «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَد»،[25] امام یک انسان کاملی است که روی کُره زمین دومی ندارد، مظهر خدایی است که ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْء﴾[26] اینکه با انتخاب حاصل نمیشود, اینکه با غدیر حاصل میشود نه با سقیفه؛ امام را وجود مبارک امام هشتم آنجا معرفی کرد. سرزمین خراسان را سرزمین علم کرد. ما چرا استفاده نکنیم. خیلیها را وجود مبارک امام رضا به مقام فرشتهها رساند، چرا ما نباشیم؟! ما که حالا نمیخواهیم جبرئیل یا اسرافیل بشویم؛ اما چرا با اینها رابطه نداشته باشیم. بعضی از بزرگان ما, حکمای بزرگ ما که حشرشان با اولیای الهی! اینها ارتباطشان را با ملائکه مرتب حفظ میکردند، میگفتند روزها به هر حال یا دو رکعت نماز است یا ذکر یا صلوات است یا درود است، من رابطهام را با عزرائیل(سلام الله علیه) محکم کردم، این کارها را انجام میدهم ثواب را به پیشگاه عزرائیل(سلام الله علیه) اهدا میکنم که در ملاقات با من خوشرفتار باشد؛ این یک راه است، ما این راه را باید طی کنیم. اینچنین نیست که کسی بگوید ما با عزرائیل چه کار داریم، نخیر ما با همه آنها کار داریم، آنها هم با ما کار دارند.
این ایام، این ایام است. اگر گفتند دهه کرامت و ولایت است برای همین است؛ البته این تبریک گفتنها هست, درود فرستادنها هست؛ اما بالأخره کریم شدن هم هست این راه باز است، امیدواریم ذات اقدس الهی این سفره کرامت را که در سراسر این کشور پهن کرده است همه ما را به عنوان مهمانی بپذیرد!
مجدداً مقدم شما برادران و خواهران ایمانی را گرامی میدارم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنم که به فرد فرد شما خیر و سعادت و فلاح و صلاح دنیا و آخرت مرحمت بفرماید!
پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما!
نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولیای الهی محشور بفرما!
خطر سلفی و تکفیری و داعشی و آل سعود را به استکبار و صهیونیسم برگردان!
اقتصاد مملکت و ازدواج جوانها و امنیت و امانت مملکت همه را در سایه لطف ولیّات حفظ بفرما!
حوایج مشروعه همه را برآورده به خیر بفرما!
امر ازدواج جوانها را به برکت قرآن و عترت تسهیل بفرما!
جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!
این دعاها را در حق همه مؤمین عالم مستجاب بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره انبیاء، آیات26 و 27.
[2]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص525.
[3]. سوره شعراء، آیات193 و 194.
[4]. سوره اسراء، آیه70.
[5]. سوره قیامة، آیه37.
[6]. سوره بقره، آیه30.
[7]. سوره فرقان، آیه44.
[8]. سوره نحل، آیه32.
[9]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج3، ص129ـ130.
[10]. دیوان سنایی، قصیده90.
[11]. قرب الإسناد (ط ـ الحدیثة)، النص، ص369.
[12]. سوره قلم، آیه1.
[13]. سوره نحل، آیه44.
[14]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص45.
[15]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص237.
[16]. ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج14،ص 346.
[17]. سوره ق، آیه37.
[18]. سوره بقره، آیه282.
[19]. تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج7، ص506.
[20]. سوره انفال، آیه29.
[21]. سعدی، دیوان اشعار، غزل شماره 47.
[22]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص248.
[23]. عیون الاخبار، ج 2، ص 135.
[24]. الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، ج1، ص385.
[25]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص201.
[26]. سوره شوری، آیه11.
- ۹۶/۰۵/۱۴