بسم الله الرحمن الرحیم
سلام امروز صبح رفتم مسجد بعد از چند هفته صبح رفتم مسجد و نماز خوندیم و دعا کردن بعد از دعا دیدم همه رفتن به سجده گفتم منم یه سجده شکر الکی بکنم رفتم سجده نمیدونم چی شد ادامه دادم سجده مو و با خدا حرف زدم و دعا کردم خودمو خانواده رو دیدم به به از هر چی میترسم به خدا بگم انگار جای خوبیه تو سجده از خدا بخام و یه کم نگران آینده و سلامتی و اینا بودم خلاصه چند دقیقه ای سجده کردم و دلم میخاست گریه کنم و دیدم بهترین جا برای دعا و صحبت با خدا و رفع نگرانی ها سجده است لذا گفتم بزار تو نماز سجده کنم ایندفعه پس دو رکعت نماز نشستنی خوندم و قرار گذاشتم تو سجده آخر بیشتر با خدا حرف بزنم و طولانی کنم سجده مو دیدم چقدر غافل بودم از سجده و چقدر غم و فکر و استرس داشتم که با سجده طولانی درست میشد خلاصه تو سجده آخر نمازم گفتم چه ذکری بگم و با خدا حرف بزنم گفتم ذکر سجده رو بگم یعنی ذکر یونسیه پس ذکر یونسیه میگفتم و با خدا درد دل میکردم که ای خدا کمکم کن مثلا و اینا که دیدم با خدا صادق نیستم و از ته دل نیست حرفام و دروغه لذا همینطور که ذکر یونسیه میگفتم از خدا درخواست کردم و خواستم که ای خدا منو ببخش و دیدم حلال همه ی مشکلاتم بخشیده شدن گناهامه و توبه و حرفی دیگه نداشتم لذا التماس کردم از خدا منو ببخشه و نماز تموم شد و دیدم غرور و تکبر و شیطانی شدنم رفت و دوباره معنوی شدم و گفتم باید تو خونه هم حتما سجده طولانی کنم و از خدا بخام نگرانی هامو و دغدغه مو و گناهانمو ببخشه و کمکم کنه تا حالم خوب شه و نورانی شم و دیدم علاوه بر اینکه شیطان دور میشه چه فضای خوبیه سجده که با خدا دوست شم و صحبت کنم و این همه فرصت رو سوزوندم و این همه سجده کردم و درد و دلامو با خدا نگفتم و بی بهره موندم و دوست نشدم با خدا در سجده! ومن فکر میکردم باید نماز زیاد بخونم تا به خدا وصل شم و زانوهام درد میگرفت مثلا نماز قضای کامل یک روز رو پشت سرهم میخوندم ولی الان فهمیدم دو رکعت نماز با یه سجده طولانی کافیه!!!