اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۰۶ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

سلام امروز من کار جدیدی کردم و از طرفی مامورها به خاطر دیشب بهم توجه نداشتن و عمدا روم زنها تمرکز نمیکردن و بی توجهی میکردن ولی من تا اومدم قرآن بخونم از رو گوشی و قبل از که شروع کنم بازی کردن چند تا قل هو الله خوندم که دود قلیون بیاد و آماده شه بعد رفیقم اومد تو ذهنم و گفت هدیه بده برای برادر مرحومم قرآنت رو و منم نیت کردم برای فلانی بعد یه پیرمرد که آشنایی داشتم و مرده بود چند سالیه اومد به ذهنم گفت اون پسر جاش خوبه هدیه بده به ما اولش گفتم بعدا ولی بعد دیدم هنوز رو مخمه نیت گرفتم هم برای پسره هم اون پیرمرد مرحوم تا اینکه نشستم از رو قرآن خوندن و بازی کردن و دو سه تا دختر اومدن به ذهنم ولی قوی نبود بعد دیدم دختر همون پیرمرد که زنده هم هست و متاهل هست اومد به ذهنم و از ذهنم بیرون نمیرفت و یه کم آب عشق ریختم و بعد دیدم در ذهنم نشست و داره دست میکشه به خودش و آب عشقش رو میخوره من کم دیدم زنی در ذهنم آب عشق بریزه یا بخوره خلاصه منم تو فکر وبلاگ نوشتن بودم که اینطوری که بگم بهتون که برای پدر و مادر هر کس که مرحوم شده اگر قرآن بخونید ممکنه زنه از دور بهتون پا بده و متوجه بهتون بشه لذا تو فکر بودم چی بنویسم براتون لذا خعلی تحریک نمیشدم و فکر اضافه میکردم ولی تا موقعی که تمرین میکردم با گوشی سوره نحل رو اون زن بیرون نرفت از ذهنم و مدام حواسش به من بود و حتی تو ذهنم میگفت شل هستی انگار و مثلا قدرت نداری خب زن مومنی بود و قبلا هم به یادش بودم چند ماه پیش ولی نمیدونستم اینجوری میشه چون من معمولا زنها و مامورا خودشون بهم حمله میکردن و نمیشناختمشون کین ولی دیدم هرچی داریم از قرآن هست!

  • پلیسعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی