ما سی غلامیم که آن چه را درآن سه سال بر ما رفت مرور می کنیم آن را به خود باز می گوییم تا در یابیم شقی هستیم یاآمرزیده .می خواهیم در یا بیم دستمان به خون فرزند رسول خدا آلوده است یا خیر،هرکدام از ما آنچه را دیده به دیگران باز می گوید .شما هم بشنوید و برما قضاوت کنید..
«بسم الله الرحمن الرحیم»
کتاب "اعترافات غلامان" از زبان غلامان جنگی بنی عباس و مامون روایت می شود .حکایت آوردن امام رضا(ع)از مدینه به مرو است.هر بخش از نگاه یک غلام روایت می شود غلامی که سرکرده غلامانی ست که امام را از مدینه به مرو می آورند .همچنین غلام کاتب دارالحکومه،غلامی که شب و روز در خواب و بیداری مراقب امام است و ...همه از زاویه دید خود به روایت ماجرا می پردازند به تکمیل پازلی که قرار است به فاجعه ای دردناک منجر شود.
شهادت امام رضا(ع).روایت آنها بازگو کننده و نشان دهنده روش ستمگرانه و مزورانه حکام عباسی و بخصوص مامون است که بر هیچ یک از اطرافیانش رحم نمی کند و با سیاستی شیطانی پس از بهره برداری سیاسی و کاری از ایشان به جهت اطلاعشان از رفتارش آنها را نابود می کند .او حتی بر وزیر ایرانی اش سهل هم رحم نمی کند و برای راضی نمودن دستگاه خلافت عباسی وبرای آنکه توطئه اش مخفی بماند غلام را هم به هلاکت می رساند .ظلم و جور و سیاست های تزویر گرانه حکام و ماموران خلافتی در ارتباط با مردم و غلامان و بالاخص خاندان عصمت و طهارت به خوبی نشان داده شده .وضعیت زندگی و عشق مردم به امام و تاثیر عاطفی ایشان بر مردم و نفوذشان میان آنها و ترس خلیفه از این قدرت نفوذ به خوبی نمایانده شده.
حکایت سفر امام و اتفاقاتی که می افتد از نگاه غلامی جنگی که در ارتباط نزدیک با دستگاه خلفاست و خود در جنگ قدرت میان آنها زخمی سخت خورده می شنویم .کتاب روایت برهه ای از تاریخ است که دارای اهمیت فراوانی ست .به چراهای بسیار پاسخ می دهد و فرازهای تاریخی را بازگو می کند که تعیین کننده بوده اند .مسیر تاریخ را تغییر داده اند و به شهادت امامی انجامیده اند که اینک مرقد مطهرشان مامن وپناه بسیاری از دلشکستگان و حاجتمندان و آرزوی دوستدارانش است .
داستان نزول باران ،شیران پرده ،ورود امام به نیشابور که از اهمیت فراوانی برخوردار است –بخشهایی از کتاب را به خود اختصاص داده است.و در نهایت شهادت غمبار امام به فرمان مامون و توسط یکی از غلامان و ارتباط آن با کودکی او و حکایت سوزنی که وسیله بازی او در کودکی و رنجانیدن و آزار دیگران بوده –فصل پایانی کتاب را تشکیل می دهد .غلام باهمان سوزنی که می تواند به عنوان یک سمیل و نماد مطرح شود به قتل می رسد.
داستان کاملا کشش وجاذبه لازم را برای ادامه و خواندن دارد و چون آغازش کنی آن را زمین نمی گذاری گرچه تمام آن وقایع را هم بدانی .نکته زیبا همین جاست در عین دانستن چون روایت زیباست می خواهی ادامه بدهی .داستان برای گروه های سنی هم مناسب است.
زبان کار روان است .در بعضی قسمت ها تکرار بعضی صحنه ها و نمادها مثل پرواز کبوتران به نوعی تکرار می رسد .
صفحه آرایی و فونت کار مناسب است و در عین متفاوت بودن همراه با رنگ قهوه ای که شاید به زمان و تاریخ اشاره داشته باشدو نیزجنس صفحات و فصل بندی کار به زیبایی آن کمک می کندو خواننده را در خواندن کتاب و تاثیر پذیری بیشتر یاری می رساند
اعترافات غلامان مجموعه اپیزودهایی ست که همراه با تخیل و توصیف های دلکش نویسنده پرداخته شده یا پرده ای از تاریخ را مقابل نگاهمان بیاویزد که تمام مظلومیت و معصومیت را مقابل تمام ظلم نشان بدهدآنگونه که تماشاگر تاریخ خود گواهی بدهد بر حقیقت تاریخ و حضور همواره امام در دلها !
برای دانلود این کتاب ارزشمند میتوانید از لینک زیر بهره جویید.
امشب داشتم یه خورده تلوزیون فیلم میدیدم حالم دگرگون شد و دلم باز شد که یه قلیونی بزنیم به رگ این روزا قلیون بهم نمیچسبه و امروز رفتم سایت فیلیمو یه انیمیشن دیدم کلا حالم خوب شد و افسردگی رفع و دلم باز شد من از فیلمایی که درد داشته باشه خوشم میاد یه دلیلش همدردی هست یه دلیلش اینه که مردم مشکلاتشون بیشتر از ماهاست و آرومم میکنه این قضیه هاشون و اون انیمشن اسمش این بود(زندگی من به عنوان یک کدو ) شاید هفته ی پیش بود که انیمیشن پرندگان خشمگین رو هم دیدم اونم قشنگ بود و حالم رو عوض و خوب کرد خلاصه امشب داشتم فیلمی میدیدم دلم باز شد گفتم قلیون بکشم ولی گفتم به خودم رادیو گوش کنم موقع قلیون چون بدیش اینه که هرچی ذکر میگم و نوحه میزارم دیگه بهم نمیچسبه قلیون و وسواسی شده ام و همش فکرای الکی میکنم که مهم نیست و دلم میگیره همش لذا گوشیم رو برداشتم رفتم تو حیاط و رادیو گذاشتم اولش رادیو ایران گوش دادم دیدم سخنرانی رهبر عظیم شان هست که درمورد قرآن امروز صبح سخنرانی کردن بعدشم دعای کمیل گذاشت چون شب جمعه است و خعلی چسبید بعد فهمیدم گمشده ای که فرج حاصل میکنه برام و حالم رو خوب میکنه همین معارفه بعدش رفتم رادیو معارف گوش دادم سخنرانی امام خمینی(ره) بودش و بعدشم سخنرانی آیت الله جوادی خفظه الله گذاشت که دیگه قلیونم تموم شده بود الغرض نکته اینه که مثلا دعای کمیل که از رادیو پخش میشه بلخره دل ها جمع هست از مسجد ممکنه قوی تر باشه چون یه عده ی زیادی از یک دعاخون که حتما خوبتر ازخیلی هاست که در رادیو پخش شده صداش داریم گوش میدیم لذا خدا توجه به جمع داره و حالمون بهترتز میشه و چون جمعی داریم گوش میدیم و یه عده تو خیابونن سوار ماشین یه عده تو خونه جاهای دیگر رادیو گوش میدن این خعلی فضای جمع در خدایی شدن ما اثر داره و به خاطر خوبی دیگران ما هم حالمون خوب میشه گفتم که بگم که رادیو گوش بدیم اگر حالمون بده یه فضای جمعی دلی خوبی است که خدا نظر لطف به ما داره و حالمون رو خوب میکنه و فیلم هم نگاه کنیم مخصوصا فیلمای که درد داره توش ومشکلی دارن یه عده درسته فیلمه ولی خیلی تاثیر خوبی داره و دل آدم باز و امیدوار به زندگی میشه وگرنه افسرده میشیم!!
شیعه بودن و ماندن و محب اهل البیت علیهم السلام بودن مهمه ما امام حسین(ع) و امامان دیگر رو از نزدیک ندیده ایم فکر میکنیم اونا بهمون توجه ندارن و فقط یاران همین 72 نفر رو که یار داشت امام حسین(ع) اونا بزرگوارند و نظر به هیچکس ندارن یعد میگیم ما آدم نشدیم و گنهکاریم و معصوم نیستیم و چون کرامات و خارق عادات نداریم پس امامان به ما نظر ندارند ببنید اینطوری پیش خودمون میگیم در صورتیکه امام حسین و دیگر امامان علیهم السلام به غیر مسلمانان و کفار هم نظز رحمت دارند ولی ما خودمون هستیم که ارتباطمون قوی نیست از اینور خرابه اتفاقا اتقاقا امامان معصوم هستند که بی یار هستند امام زمان (عج) خعلی تنهاست مثلا ماییم که شیعه نیستیم و پیرو اون ها و ارتباطمون دنیوی هست چشممون رو دنیا پر کرده از امام حسین(ع) چی میخوایم؟؟؟ امور دنیا دیگه چی پس؟!! خوب نمیشه کار مهم این ارتباط و اشکی است که اگر داشته باشیم یا نه و دلمون با گناه نابود وداغون نشده باشه وگرنه همه ی امامان رو مردم تنها گذاشتند اینطور نیست که ما مثلا میخوایم امام زمانی بشیم ولی آقا قبول نمیکنه نه ما نیت و اخلاصمون مشکل داره بعدشم فکر میکنیم خعلی خوب هستیم و انتظارات بالا هم داریم ما شیعه نیستیم پس باید ارتباطمون رو قوی کنیم اول باید نوکری کنیم برای امامان کسی که نوکر امامان شد شاه میشه اصلا اینطور نیست که خوار باشه!!
حالا ما یه چیزی گفتیم که توجه به درون و داخل داشته باشیم در پست قبل که خدا درون ماست ولی ببین حافظ چه میگه!!! نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست/ چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم !!! اینجا استاد جناب حافظ امام زمان عج بعید نیست باشد و جالبه توی الف گیر کرده و مقدمات عرفان و شناخت خدا این عارف بزرگ البته دو وجه داره یکی اینکه جز الف یاد نگرفته که شاید غلط باشه چون مرحله ی الف رو سنی هام بلدن بلکه میگه اصلا طوری یاد امام زمان عج در دلم هست که ذکر و حرفی بجز با یاد ایشان نمیزنم یعنی تسبیح دست گرفته باشه ذکرم میگه حافظ در دلش تصویر قامت امام زمان عج نقش بسته و امام زمان توی ذهنش از راه دور مدد بهش میده و استادش هست اینه رازشون که حالا ما باید استاد داشته باشیم ولی دیگه حالا هر یادی هم از خدا میکنه در نماز در ذکر قامت و چهره ی استاد رو باید در نظر داشت اینه سیم اتصال به دوست البته باید خود استاد بطلبه و به فکر ما باشه وگرنه اگر قراره ما به دنیا و زن ها برسیم ارتباط خرابه آقا خراب!
ما قلب ظاهری داریم و باطن اگر این قلب ظاهر که تناسب با باطن هم داره مریض بشود بعد ما وسواسی هم میشیم که نکنه قلب وایسه و بسیار غم میخوریم خدایی نکرده اگر مشکلی پیدا کنه ولی ما نماز میخونیم به سمت خدا میریم مگر نگفته اند که قلب ما خانه ی خداست؟!! یعنی توجه به قلب و درون داشته باش هنگام یاد خدا و ذکر و نماز نه اتکا به خارج برای خودت نماز نخون ولی توجه ات به قلبت باشه این قلب مدام داره میزنه ولی ما ظاهرا نمیفهمیم و صداشو نمیشنویم ولی اگر بهش توجه کنی میبینی که داره میزنه و انسان خدایی هم قلبش صدا داره صدای خدا رو داره و اگر این صدا قطع بشه مرده ایم ما پس نماز رو برای دیگران نخوانیم و ریا نکنیم و متوجه درون خودمون باشیم که خدا اونجاست بعد همه ی مشکلمون حل میشه ما درون خودمون خدا داریم نه بیرون از خودمون پس توجه به درون کنیم و اذکار رو برای قلبمون و خدایی که درونمون هست و از رگ گردن نزدیکتره بخوانیم بعد درست میشه کار!!! بله ما مشکل با شیاطین داریم ولی مشکل خودمون هست که درون قلبمون رو باز گذاشتیم تا شیاطین نفوذ کنند و دیگه خانه خانه ی خدا نیست بله شیاطین مامور خدا هستند که درون قلب کسانی رخنه کنند که یاد خدا نیستند پس باید مراقب باشیم چطور انقدر قلب حساسه و ما اگر مریض بشه قلبمون خیلی ناراحت میشیم و حتی وسواسی پس باید مراقب قلب درون خود بود که جای خداست!!