خوب گفتیم سلمان با لا اله الا الله گفتن سلمان شده ولی نه جلوی نامحرم بعد ما تو جمع بودیم ساکت ذکر لا اله الا الله بر لب و در ذهن تصویر خطیش البته لبم تکون نمیخورد و ساکت بودما!!!بعد دیدیم بهمون قدرت دادن دیدیم که قوی شدیم یعنی کاری به حرفا نداشتم گرچه میشنیدم و ذکرمو میگفتم و حال میکردم و قوی شده بودم یعنی میتونستم بفهمم طرف مثلا دلش کجاست البته دقیق نمیتونستم بفهمم ولی میفهمیدم مثلا خعلیا که پرحرفن یه معشوقه ای دارن که تمام حرفاشون برای دلخوشی اون شیطونک هست حتی اگر عاشق هم نباشی بلخره اگه جمع بشن رو سرت سوار میشن لذا حرف نزن خلاصه ما با ذکر لا اله الا الله قوی شده بودیم و حال میکردیم و زودم جواب داد یعنی هم الهی شدم هم قدرتمند جون تو جمع سروصدا هست لذا خدا موقع ذکر گفتن البته در دل که کسی نشنوه ها لذا حالم خوب بود تا موقعی که صدام درومد و خارج شدم از روحانیتم و حالم گرفته شد باز وگرنه یه جواب هایی به ذهنم میرسید یه حالات خوشی داشتم که نگو و نپرس یه نکته ی دیگرم بود که یادم نیست خلاصه تو جمع رفتین کم حرف باشید حتی تو خونه و تو جمع زشته حرف نزنیم ولی چون جمعیم شیاطین هم حساسند لذا در دل مدام بگو لا اله الا الله من اولش میترسیدم اینکارو بکنم و از مردم و فتنه هاش میترسیدم تو جمع ذکر بگم ولی دیگه راحت شدم چون فضا بشدت تغییر میکنه و شما رئیس میشی و فضا دستت میاد اگه ذکر بگی در دل در جمع و پاسخ هایی میدی عجیب وگرنه بله اگه مارو ولی کنن راحت مثلا نوجوانان میدونم راحت یه مامور شیطان هستن دیگه نمیخواد بهش بگی فلان چیزو بهم بگو بلکه شیاطین از قبل بردنش و مامورشونه!!!
داشتم فکر میکردم اینجا تو شهر ما جهرم همه چیز چیزه یعنی انگار مردمش اسیرن حتی اگر بخوان تهرانی صحبت کنن مسخره میکنن همو و مانتویی ها رو مسخره میکنن و انگار یه شهری است که هم خودش خودشو اسیر کرده هم شهرهای دیگر لذا نگاه کنی میبینی مثل سریال بربره هست و سیستم هم جدا کرده مثلا یه روستایی دیگه نمیتونه بیاد رئیس شهریا بشه بدتر از اون خانواده ها هم برای خودشون گروه دارن در سیستم خانوادگی یا جاسوسی دیگه صدای من به گوش هر سیستمی نمیرسه هرچند خدایی تر کار بشه لذا اصلا بعضی موقه ها میگفتم هروقت بیام جهرم یا یکی بره شهرش انگار مثل یه مرده میمونه که روحش پرکشیده از دنیا واقعا هم فاصله همینه ولی نمیتونستم ثابت کنم که مرده ام یا نه و اینا که میبینم فرشته اند یا نه ولی حالا یه حدیثی هست با توجه به اون ثابت میکنم ولی اصل مطلب غلطه ممکنه که برگشت ما به ولایت یعنی عالم پس از مرگ و مرده ام و نمفهمیده ام که حالا ما بخوایم هم با حدیثی اشتباه خودمون رو تثبیت کنیم میشه غلط در غلط! این حدیث خعلی قوی و بزرگه من گوشه ایش رو میگم و قبلا هم گفته ام در زمینه هایی ولی چون شنیده ام که بعضی ها که میمرند نمیدونن مرده اند اینو میگم نه برای ثابت کردن اینکه حالا که من جهرمم پس کشته شدم و روحم به عالم پس از مرگه که درجهرمه این حدیث اینه که عالم دنیا و پس از مرگ مانند و مثل و به منزله ی جنین در بدن مادره این حدیث رو که شما چک کنی خعلی میشه فهمید ومثالم قبلا براتون زدیم که مثلا ما در بدن مادر راحت داریم خون مادر تغزیه میکنیم و نمیدونیم مثلا چه غذاهای لذیذی دنیا داره و به فکرمون هم نمیرسه پس در دنیا میوه ها اصلا مثل میوه های بهشتی نیست یعنی اصلا درکش نمیکنیم چی هست خوب حالا مثالی که میخوام براتون بزنم اینه که آقا در بدن مادر انسان ممکنه بمیره و در دنیا هم که بدنیا اومه میمیره یعنی از بین رفتن در دو عالم هست پس ممکنه ما پس از مرگ به عالمی بریم مختص خودمون که فکر کنیم زنده ایم ولی مرگ داشته باشیم و یعنی میدونیم که مرگ پایان زندگی نیست ولی فرشته ها برای تصفیه آدم رو جا به جا میکنن به عالمی دیگر حالا اون عالم ممکنه طبق اثباتمون مرگ هم داشته باشه یعنی به کلی از عالم جدا بشه یا بعدا برگرده به شکلی دیگر یعنی من اینجا مینویسم بعد تو شیراز یکی زنده داره همینو دقیقا میگه در عالم زنده ها اگر من مرده ام یا من اگر نمرده باشم باز یه نفر دیگه هست که مرده و داره به من تزریق میکنه و صفحه ی مجازیه دیگه خودمونم مجازی کلا قاطی کردیم یعنی ممکنه پیش امام حسین ببرنت ولی نشناسیش اصلا و فرشته هاا بازیت بدن بابا بزرگ منم انگار یه حسینی هست روی زمین خعلی گله ولی هیچوقت قدرش رو نمیدونم جانشین بزرگان هست ولی درکش نمیکنم جهالت هم دارم و قلبا عشق بهش ندارم و چوبشو بعدا میخورم خودشم نم پس نمیده که بخواد زبان باز کنه و اینجوری شاید داره تربیت میکنه یا دردسر براش ایجاد میشه چون وبلاگ من جهانیه اذیتش میکنن وگرنه عارفه و الان نصو شبی بیدار شده داره تو تختخواب بلند برای خودش و خدا ذکر میگه نمیدونم چشه!!!
یه دوتا جیزم هست باید براتون بگویم درمورد سنگ گذاشتن در دهان اینکه موقع خوردن خوب شد غذا خوردنم یعنی وقتی ریگ زیر دهان باشه آدم مزه رو بیشتر حس میکنه چون باید لقمه بگیره و نمیتونه سریع بخوره غذا و هم لقمه ش رو کوچیک میگیره ماامشب ماست خوردیم طول کشید خلاصه و نکته ی دیگر هم اینکه ریگ دیگه شانسیه دیگه خلاصه شما یه ریگ باید خداقل اندازه ی ناخن باشه و خعلی هم کوچک و بزرگ نباشه و یه نکته ی دیگر اینه که ما از کجا این ریگ رو پیدا میکنیم مثلا اگه تربت امام حسین باشه خعلی خوبه نیست؟! همش که نباید قورتش داد ما رفته بودیم کربلا بعد مامانم رفته بود یه جای حرم که خراب شده بود یواشکی خاک جمع کنه بعد یه زنی رسیده بود میگفت چه کارمیکنی مامانم گفت تربت امام حسینه و شفا است و خوب شاید بین تربت حرم سنگ هم باشه دیگه همش که خاک نیست ولی گفته اند تربت یعنی میخوام بگم سنگه هم مهمه از چه طریقی روزیمون بشه پیدا کنیم بزاریم زیر زبون!
یه بحث مشکل مشکل و دشوار و گمراه کننده همینه که عرض میشه شد اینه که ما آقا داشتیم این کلیپ شعر خوانیمون رو میدیدیم الان که عم تو از دل رفتنی نی و اینا بعد یاد عشق کردیم و یه چیزی طوری شد که فهمیدیم چقدر گمراهیم یعنی ما اون موقه ها روضه گوش میدادیم و میگفتیم عشق اول و آخر عشق حسین و دیگه فکر میکردیم عشق زن مجازه و باید کنارش گذاشت تا حدی هست ولی اونایی که عشق حسینی دارن هم ادعاشون میشه تا جایی که مراجع تقلید هم روضه نمیخونن و خودشون رو نشون نمیدن ممکنه جلوی ما هم گریه نکنن در حالیکه امام حسین رو از همه بیشتر دوست دارن لذا عشق حسینی خوبه و بهترین ولی باید پنهانی قلبی و واقعی هم باشه درست لذا ما از کودکی میگفتیم نه حالا همه نوع گناهی میکردیم بعد محل به خوبان نزاشتیم تا جایی که الان منحرفم یعنی شما این اشعار عاشقانه که من میخونم و هیچی نمیفهمم الان دارم چوبشو میخورم که چرا من شعر غزل و عاشقانه رو نمیفهمم چرا؟ چون خعلی خودمو و عشقم رو حسینی گرفتم و وقتی هم رسیدم و انقدر کریه کردم و خراب کردم لذا فضارو و شاخ شدم امام حسنن دیگه منو به عنوان گریه کن نخواست لذا شما کودکانتون رو حسینی به بار بیار نوحه گوش کنه ولی باید غزل رو هم بفهمه یعنی واقعا عاشق و به یاد آدم خوبا باشه وگرنه میرسه به آدم خوبا و چون به یادشون هیچ وقت نیست قدرشون رو نمیدونه و چهره شون رو خراب و چون کار نکرده و به یادشون اشک نریخته یا خودشو بزرگ میدونه یا اونارو هیچ و هیچ ادب نداره مثل من یعنی اینطوریم بعدشم ادعای خداییش میشه و سرش به سنگ میخوره لذا الان که شهوتم رو زنانه به یاد زنان آرایش میکنم و حال و دیگه سعی شده گناه نکنم میبینم که حتی مردان رو چقدر سخیف شدم و اصلا در شعر عاشقانه یاد مردی زنده که خوبه به یادش نسوختم و انتظار همینه که با خوبا بیایم بالا در اقوام بزرگان اینارو یاد کنیم خود روضه خوانان میگن اگه اشکت جاری شد مادرتو بیماران رو یاد کن اینا خیلی تاثیر داره ولی ختی امام زمانی هم بشی امام زمان میگه بابا منو ول کن بسه دیگه چقدر ادعات میشه حاظری جون بدی پام؟ پس هیچی نگو البته شاید بگه حالا ما نمیدونیم!!! بخدا دیشب داشتم نوحه گوش میدادم یه اشکم برای امام حسین مثل همیشه اغلب نریختم قبلا گناهام میریخت اشکم رو بعد یاد یه جوان بیمار کردم که عقب مونده است دلم سوخت کلی اشک اومد بعدشم کلیپ قبلی رو ساختم حالا نمیگم حالم خوب شد بلکه بلخره اشکه اومد سبک باید بشیم اشک نشانه ی خوبیه و رحمت خداست!
بابا یکی نیست بگه تو بدون عشق به زن نمیتونی طی سلوک کنی اصلا ظاهریه و باطنیه بابا تو توی بهشت هم بری اول داستان اینه که زنان بالاتر و استاد یا خوری میدن که هم حالی ببرین و هم استاد خداجویی و شناسیته حالا برو تا ته ش ببینین خدا کجاست!!!شهدا وضعشون خفن تره جونشون رو فداش کردن!یعنی هرچه بالاتر باشی زنان بالاتر خدا خلق کرده از قبل!مگر اینکه در همین دنیا از حیطه ی دنیا که عالم و هستی زن بود و نشناختیمش خارج بشوی اون موقع در بهشت خاک باشه چمن یا زر میشینی 24 ساعته نماز میخونی با خدا و حوریان ناراحتتن و کنارت و میخوان ولی تو نیستی ولی فنا شدن در خدا در عالم درصدش خعلی کم و امکان نداره برای ما و شاید الان تعدادشون اندازه ی انگشتان دست نباشه کسانی که هستن و راه پر اشتباهیه تا جایی که امام زمانم با زنان ممکنه حال و حولی داشته باشه وگرنه وضع ما هم خراب میشه! مگه میشه ریاضت کشید به جای غذا مثل فرشتگان ذکر گفت در دنیا؟! استخوانی میشی از ریاضت و تو همون ریاضتت از گشنگی باید بمیری که اقدر ذکر بگی اصلا راهش نیست این که به جای غذا ذکر بگی یه نشانه ی فنا شدن در خداست که هیچکه در دنیا شاید نتونه و دنیا نمیزاره و فشارش!!یکی از حالگیری های بدی که همه مون داریم ممکنه و پیش اومده اینه که کرامتی ازم سر بزنه بعد یکی بیاد تو دلم بعدش بگه کار من بود بزرگش نکن!!! یعنی بدجور حالم گرفته میشه ها! بعد میبنی ما هیچکاره ایم و اصلا خدا رو هم نداریم بعد نفسمون میخواد کرامت بده میبنی بیشتر از مرتاض هندی که فرمودند مرتاض ها بوسیله ی جن نیرو میگیرن قدرت دارن بعد ما فکر میکنیم عارفیم بعد خودمون رو گنده که کار ما بود وگرنه خدا همه جا هست! و بیکار نشسته ولی! و ما بودیم که اینطور شد اونطور حالا همونم خدا داده ولی باز ما عارف خداییم و برنمیگردیم به سمت خدا همونم ازمون میگیرن! بعد نگاه میکنی میبینی حالا عارفان هیچ غم و اندوه و نگرانی ندارن و نیست و اسلام پیروز است! یعنی عرفا ممکنه پیرمرد باشه و شغل نداره ولی عملی کار میکنه یعنی چیزی که میخواد و خدایی هم میخواد به فعل تبدیل میشه حالا ما چهار ساعت براتون بنویسیم فایده ای نداره! گویا آینده رو میبینه و قبل از ما پای درس حاظر چواب کار کرده و ما نمایشگرانشونیم! بازیگران! یعنی اگه بخواد نشه خوب نمیشه دیگه جوش نمیزنه حالا ما یه سوسک بیاد کنارمون پرواز میکنیم به آسمون و حالا که سوسک؟! اینکه یادش بخیر قبلا فکر میکردم که هر حیوانی که پر داشته باشه پرواز کنه فرشته است واز پرندگان خوشم میومد و نقاشان هم پرنده میکشن اونایی که بهشت میکشن لذا به سوسک و پشه هم شک داشتم که چه غلطی کرده که خدا ظاهرش کرده سوسک رو یعنی فرشته رو پیش ما که بکشیمیش حالا که مرد هیچکه نمیدونه این فرشته نابود شد و واقعا مرد یا یک فرشته ای دیگر میشه و تناسخم داره؟! آخه دیروز یه سوسک اومد تو مراسم نوحه قلیان تو آشپرخونه مون دلم نیومد بکشمش که یادشون کردم چه میدونی شاید دیونه شده میخواد فدایی بشه شاید فکر دیوانه ای تزریق کرده بهمون خدا شاکی شده ولی خدا شاکی بشه مهربونه ظاهرش خراب شده زشت شده شاید مقرب بشه پس از مرگ و کشتنش ولی من نکشتمش تا خونش به پام نکشه!!! چه میدونی مامانم میگفت فرشته ها تو قیامت با انس ها ازدواج میکنن!!ولی جای دیگه بود حتما فارقش میکردم از دنیا!چه میدونی شاید اومده بود بگه با زن عموت اینا بد نباش و دختراش اونا خودمونی ان و درموردشون جاهل نشی بد ننویسیا چون اونا خیرتو میخوان و رتبه پایینه اشتباه زیاد که باید در سلوک پله پله راه جهالت طی بشه لذا عقلت پایینه که رو مختن نه کارشون غلط باشه!! چه میدونی شاید هشدار میداد تو نوحه ها و روضه ها نخندم!!!منم چه میدونستم دقیق رو مخمه دختره سکوت اختیار کرده بودم بعد یکی نان تعارف کرد دم در تو خونه تو خیابون دیروز صبح که دنبال ریگ میگشتم بکنم تو دهان گفتم نه من صبحونه خوردم بعدا دیدم هم باید میخوردم و هم قرار بود ساکت باشم دیگه تو خونه مخصوصا هیچی دیگه خط دلمو فهمیدم کار دختر عمومه که خودشو سپر کرده داره به جای من حرف میزنه لذا گفتم کارش اشتباه است بعد حالا فهمیدم عقل من کمه نه اون وگرنه اگه ساکت نبودم وکم حرف خطش رو نمیفهمیدم که خودشو وقف من کرده بوده!!! هیچی دیگه اومدیم برگشنم تو خونه تو پله های حیاط یه ریگ خوب پیدا کردم کردم تو دهن هنوز همرامه دیشب هم غذا آوردن برام بعد گذاشتمش تو سینی بعد دعوام شد با مامانم که دیس و سینی رو که بردی کو سنگم و الکی دعوا کردم چیزی که زیاده ریگ الکی دعوا نکنیم پس که حالم خعلی بد شد بعد دعوا حالام توبه کردم دعوا کنم باهاش!!! لذا تا ما فهمیدم کار دختر عمومه هست اومدیم بنویسیم که فلان بعد دیدم اشنباه است فکرم بعد قلیان کشیدیم دیروز صبح و درمورد جن ها و فضا هم صحبت شد ولی سوسک هشدارشو داد دیگه که کار به دختر عموت این یکی نداشته باش طفلک!!! و اومد تو آشپرخونه و ما هم گفتیم کاری بهش نداشته باشیم و قلیان و نوحه بکشیم ولی ترسوندم بعد که اومدم بنویسم اومد کنار لب تاپم منم با دمپایی هلش دادم اونورااا شانس اورد نکشتمش خخ!!! مامانم که استاد سوسک گیری هست قبلانا با پلاستیک توی خونه اونوریمون میگرفتشون دست میکرد تو پلاستیک بعد میگرفتش بعد پلاستیک رو وارونه میکرد از بچه ی کوچک همسایه وقتی خواهرم دبستان بود پرسیده بودیم شما سوسکارو چه میکنین یادمون داد!!
خوب قرار شد که سنگی ریگی نسبتا کوچک در زیر زبان بزاریم و تعداد محدودی افراد خاص اینکارو کردن جواب داده اینکه چند نکته از کم حرفی و اینکار بگیم خلاص! اینکه اولا خعلی خوبه دیگه بی حرفی و خود ریگ که بیاد تو غذا یه فرشته است ما ار کارای سکسی زنانه خبر نداریم چ میکنن ولی ما ریگ رو که گذاشتیم زیر زبان دیدیم که مثل زنان چیز که فرو میکنن چیزی و میفهمن چیزها ماهم اولش یه بار اصلا غلغل میکرد ریگه زیر زبان و بی تابی و فشارهایی می آورد تعجب کردم آخه دیروز صبح اینکارو کردم و بعدشم به جای زغال سری قلیان که نیمه انسداد میکنه سری فلیان رو ازش استفاده کردم و کار دوطرفه کردم و بعد گذاشتمش زیر زبان و تلوزیون نگاه کردم و یاد کودکی کردم وقتی برنامه ی تلوزیون میدیدم فهمیدم که از چشمم جن ها یا فرشته ها دارن درس میگیرین زیر نظر عرفا یعنی نگاه میکنن که برنامه ی کودک دیگه جون 4 تا شبکه اینجا تو خونه ی مادربزرگه بیشتر نمیگیره مام برنامه ی کودک نگاه میکردیم درس میگیرن که به چه تصاویری نگاه میکنی و کانون توجه ته حتی بچه های کوچک هم دارن روشون کار میکننو عوضشون میکنن و فرشته ها جلسه دارن در تربیت بچه های ریزومیزه اینکه باید نوع تفکر کردن یادشون داد نه وسواسیش کرد که جلوی دیگران مثلا لب به غذا نزنه چون زشته وگرنه بزرگ شد حتی اگر تربیت شمارو یادش باشه یه آدم دیگه میشه پس تفکر کردن رو یادش بدیم نه خودمون وسواسی بشیم و بخوایم با زور روانیش کنیم! خلاصه آقا ریگ زیر زبان با درد اندک و حالتی که داره کمک دهنده است و اگه بخوایم حرف بزنیم هم سخته و باید جابه جاش کنی لذا کمتر حرف میزنیم و اگه خواستیم حرف بزنیم یواش و آهسته که همه خوابن تا خطمون گرفته نشه یا روش های دیگر در ضرورتش خلاصه این یک روش بود که این ریگه میشه فرشته پسند و تاثیر خدایی هم داره زیر زبان و نشون میده حالتتو مثل زنان که فرو میکنن چیزی یا نمیدونم میفهمن که چقدر ما جذابیم و یا سکسی حالا از کار زنان خبر ندارم دقیق خلاصه دوم مزیت اینه که شما مجبوری بااشاره صحبت کنی و مامانت اولش حرف دلتو نمیفهمه دقیق بعد ممکنه بفهمه ولی اگر با اشاره گفتی مادر بزرگ ممنون و اون فکر کرد شما داری چیز دیگری میگی و گفت باشه بجای اینکه بگه خواهش میکنم دیگه تقصیر خودشه بعد میگی دیدی خدا من دارم با ایما بهش میگم ممنون این داره فکر بد میکنه به من چه!! خلاصه کلی ثواب داره سومین مزیت اینکه ما سکوت کرده بودیم بعد از چشمام و طرز نگاهم فهمیدم همش میخوام حرف شیطانی بزنم ولی ریگ نمیزاشت و قرار بود سکوت کنیم یعنی نگاهمم خراب بوده هی میخواستم حرف بزنم از چشمام معلوم بود تو جمع و نگاه خبیثانه داشتم که نشون میداد دارم وسوسه میشم وگرنه ما ممکنه هیچوقت نفهمیم که داریم وسوسه میشیم حتی نگاهم هم و طرز تفکرم رو اصلاح کردم که دقدقه ی مهمی نیست میخوان با حرف زدن شیاطنین جو رو خراب کنن ولی چون ساکنم نمیشه!!! و مزیت آخر که در ذهنم مونده اینکه ما با سکوت زنان رو رام کردیم و به نفعمون حکم صادر کردن که هیچ وقت با زبان و صحبت نمیشد و فضا خراب میشد یعنی مامانم که همش قربونم میرفت که چرا حرف نمیزنی و دلیل های خنده دار می آورد و نازم کرد و مادر بزرگم هم دو سه بار رام شد و برعکس لجاجتی که باهام داشت برخورد کرد مثلا میگفت علی میخوای قلیان برات چاق کنم؟! حالا اینو قبلا هم میگفت ولی دوسه بار رای بهم میداد و به نفعم حکم صادر میکرد ولی اگه حرف میزدم ضدش میشد!!