یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۹۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

یاد از آن روزی که بودی زهره یار من

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۳۰ ق.ظ | علی | ۲ نظر


ازم نخوا با تو بمونم

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۵۴ ق.ظ | علی | ۱ نظر


چهرگان

چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ق.ظ | علی | ۳ نظر
یه ایراد دیگری که در خودم داشتم ندانستن غافلانه جایگاه خودم در مقابل  عرفاست ینی شما الان داری عکس امام خمینی (ره) رو میبینی باید ادب داشته باشی یه کوه معرفت و بزرگی جلوی رومونه اولا چهره امام خمینی وجه الله است ینی خدارو که بخوای یاد کنی در نمازی جایی نزدیک ترین چیز در ذهن برای یاد خدا صورت ائمه ودبزرگانه که عاشقان اصلا نمیتونن چهره ی معشوق رو یاد نکنند پس چند دقه پیش از نماز چهره ی امام خمینی رو مثلا و بهتره مردگان انتخاب بشه از روی عکس حفظ و درنماز یادگار و یاد کن بله میگفتیم یه موقه ما آدمی مسولی بازیگری مشهور میبینیم که رفتارش عادیه مثل خودمونه و دوستشم داریم و ادب و ارادت خاصی نداریم البته الان برعکسه ها ولی یه موقه امام خمینی رو داریم توسط عکس زیارت میکنیم پس معلومه حب اهل بیت چقدر در دلمونه و چقدر ادب داریم پس نباید مثل زنان غرور داشته باشیم که خودمون رو بالا بگیریم در مقابل امام خمینی بلکه باید ارادت داشته باشیم و دردل اگه نداریم هم تکرار کنیم نوکرم یا دوستت دارم یا چاکرم و ارادت داشته باشیم مثل زیارت از روی شهرت نیست بلکه زیارت خداست زیارت امام خمینی و محک خوبیه عکس ایشان و شما ممکنه بگی ما در کوچیکی ارادت داشتیم به اهل بیت الان کم شده لذا حق الناس رو در نظر بگیریم اگر دل حضرت مسیح بن مریم از دستمون شکست و نمیتونیم یاد کنیم ایشون رو درنماز باید از حق الناس و دل شهیدان و فرشته های پایین تر رو بدست آورد درسته حق الله مهمتره از حق الناس ولی حق الناس گرفتاریش بیشتره و سختره پس باید از پایین شروع کرد و از صفر اگه گناه کردیم و دل امام زمان رو شکستیم اصلا راه بسته میشه توسط نامقربان و اونا شاکی اند و یاد کردن هم همینطوره شما اگه گناه کردی شیطان نمیزاره عکس امام خمینی رو در ذهنت بیاری در نماز و فرصت رو ازت میگیره و چهره ی بزرگان هم وصف شدنی نیست و مشابه و بدل خاص ثابتی نداره که بشه تکرار کرد.

شکست دیپلماسی

سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۴۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

اولا ما باید بدونیم که این انقلاب انقلاب حضرت ولی عصر امام زمان (عج) بوده نه انقلاب صرفا امام خمینی(ع) و فکرمون کوتاه و بچگانه نباشه که شانسکی پیروز شد و به آسانی و سختی از بین بره بلکه امام خمینی فرمانده ی گوش به فرمان امام زمان بوده و از پیش خودش کاری و حرفی نداشت منتهی با چنگ و دندان از بین این همه دشمن خارجی و داخلی نگه ش داشتن انقلاب رو ولی علت داره این فراز و نشیب ها مثلا فرهنگ پایین اعتقادی اجتماعی مردم ما که اگه امام زمان قیام آشکارا داشت زن ها طلاق میگرفتن از شوهرشون به این بهانه که امام زمان شوهرشون شه!!!و یه کیوسک تلفن قبلا که فرهنگش نبود نمیشد حفظ کرد چه برسه بخواد فرهنگ ما جایی برسه که امام معصوم خسته بشه و بخوان بیان در چشم ما لذا الان اگه نیان بهتره!!! چون ضرر میکنیم و تشنه نیستیم و نیاز نداریم و در هر زمینه شغلی و تخصصی متخصص هست و بدل که به جای امام زمان دستور بده و جای خالی حس نمیشه ولی من شما میگی صلاحیت آدم شدن ندارم پس باید قرص روان بخورم و ایراد از من میگیری لذا منم خیرخواهانه از شما اینکه فقط حزب حزب الله شاید عدم قدرتنمایی احزاب در کشور بهتر باشه تا یه حزب گمراه و افراطی تشکیل نشه و به نفعمون باشه ولی عدم مدیریت بر نظام بده وباید یا تیم استقلال توسط نخبگان و جوان ها حزب فرهنگی و دینی و ورزشی بده و قطب بشه قرای جذب جوانان چون جوانان سردرگمند اصلا بیکاری معنا نداره و به فساد میکشه باید برای جوان ها برنامه داشت یا استقلال پرسپولیس یه قطب بزرگ بزنن یا نماینده ی ولی فقیه و ائمه جمعه باید بیشتر قدرت داشته باشن و مردم رو جمع کنند یاهم راهای دیگه که جایگزین احزابی که نمیشه تشکیل داد و چند قطبی شده هست و مدیریت همش نظامی هم نه بلکه اعتقادی باید مرجعی و محلی باشه فرهنگی که تک تک افراد رو جوابگو مستقیم باشند این روحانیون و برنامه ی پیشرفت و زندگی بنده باید تحت تاثیر و حتی کنترل نامحسوس روحانیت باشه نه صرفا روانپزشک الان شما قوی ترین سلاح ها و تاکتیک هارو داشته باشی ولی بترسی شکست خورده ای از قبل پس یک نظامی باید ایمان داشته باشه که روحیه مقاومت و شهادت طلبی و آمادگی در جوان ها رو به کاهشه که باید برروی  اعتقادات کار بشه درقالب درست ولی درجاهایی تفریط وجود داره و افراط درجای دیگه و ایمان در شهری بیشتره در شهر دیگه کم شورتره  ونمیشه نظامی رو گیرداد که آقا چرا مثلا پلیس داره خدمتش حذف میشه و کاری کنیم که دیگه پلیس وارد عملیات نشه ولی در جای دیگه پلیس بدون محکامه دستگیر و بکشند پس باید رو اعتقادات کار بشه و حزب اعتقادی داد و هم نوجوانان سخنرانی و مداحیشون از تلوزیون پخش بشه وگرنه اگه محدودشون کنیم جوان رو که فقط بخوره و بخوابه و قیامی رخ نده و زبونش رو ببندیم که نمیشه!!!!

پند و تعقل به جای تقلید کورکورانه

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۵۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه ایرادی که به شخصه دارم مثلا اگه از بزرگی خوشم بیاد و بدونم کارش درسته سپس بازیگری و تقلید میکنم حتی به صورت ناخودآگاه که هدف این نیست هدف پند گرفتن و تعقل و تفکر باید باشه از این رفتار عقلانی و رفتن دنبال حق و دلیل اگه شده تا تقلید کورکورانه بله عکس امام خمینی خیلی خوبه ما نگاه و خلوت کنیم و اگه شده صحبت ولی باید ببینیم که حرفش چیه ممکنه و یقینا ما به نقش طرف و زیرکی و خصوصیات و خصوص هاش نمیرسیم و نمیفمیم ولی آثار و تعقل در آن اثار و کتب رسائل مجتهدین کهذچی گفتن مهمتره تا تقلید صدا و رفتارشون وگرنه زنانه میشه تقلید و بازیگری البته ما چه بخوایم چه نخوایم از کسی که خوشمون بیاد تقلید خواهیم کرد در رفتار و راه رفتن و اینا درست ولی تعقل رو یادمون بمونه که پند بگیریم البته بچه و جوان و زن  طبیعتا همش تقلید میکنن تا پند بگیرند وگرنه ما باید کتاب خوب میخوندیم و به شیوه ی استادی و ملاحظاتی که عرفا و فضلا در آثارشون دارن و اون خبره ای که مارو کنترل و تفکرمون رو به راه میکنه بهتره تا یه تقلیدی از رفتارشون که مصلحت و دلیلش رو نمیدونیم و کورکورانخ است! ! پس باید حتی اگه به آثار استادمون دسترسی نداریم که البته کتاب خوب زیاده یا اگر فکرمون کوتاه و بچه گانه هست به جای تقلید باید لااقل به یادشون باشیم تا هدایت شیم که من در این زمینه ها میلنگم عقلمم کار نمیکنه درست در پیروی از راه حق ائمه اطهار...

زندگی زندگان

شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۳۴ ق.ظ | علی | ۱ نظر

خوب پیشرفت حاصل شده ولی جوانان ما به جای نگاه به عکس شهوت باید تو موبایل یا تبلت باید عکس علما و شهدا در دست بگیرند و با آن ها صحبت کنند و یاری بجویند توجه بشه به این کار و ما حرفای زیادی داریم با شهدا مثلا اینکه اونا راضی نیستن از ما خوب ما مردم پیشرفت نمیکنیم و باید بهمون رحم کنن شهدا چون خون و جونشون رو دادن در راهی که ما اصلا در اون راه نیستیم پس حرفای حتی شخصی زیادی هست که ما با  شهدا داریم و علما که باید شب ها در خلوت عکسشون رو در تبلت یا موبایل در دست بگیریم و اشک بریزیم و پیمان ببندیم و هزاران کار دیگر اینو نوشتم که یادم بمونه چون امشب در سایت آوینی چندتا عکس شهید دیدم در رختخواب و حال کردم و بعدشم رفتم سراغ عکس امام وقتی اون ها زنده اند و یقینا دستشون بازه باید رحم کنن و این کار خودش زیارت محسوب میشه که عکسشون رو بگیریم دست و صحبت و درددل و اشک بریزیم و بخوایم ازشون اونا مقربند منتهی راه ما راه اونا نیست ولی اگر بخوایم ازشون و اونا بخوان نقدیرمون عوض میشه یقینا اگر فرض کنید در هر اقوام و فامیل یه جاسوس باشه و یه شهید باید بدونیم شهید ارزش بالاتره بهتره جایگاهش رفیعتره و در یک کلام بیشتر میتونه به نفع ما باشه ینی ما اونقدر سیستم شهدا به جز خود شهدا بلکه خانوادشون در نظام ریشه داره که نظام مارو بیمه کرده چون در هر خانواده ای اکثرا یه شهید دادن و دشمن نتونست آسیب جدی بزنه منتهی گفتم راه ما راه اونا نبوده و الان چشم ما کوره و تاثیر شهدا رو نمیبینیم ولی یقینا باطنی و حتی ظاهری شاید رهبر بزرگوارمون و امام زمان دارن با شهدا زندگی میکنن و راه شهدا یکی از مطمئن ترین و میانبر ترین راه برای رسیدن به بالاترین ها و امامان و مخلص شدن برای خدا و هم راهی نزدیک برای رسیدن رحمت از سوی خدا به ما بندگان است پس راه دوطرف و سیم دوطرف رو وصل میکنن که این تازه چیزی هم نیست و راه سختی براشون نیست پس عکس گفتیم عکس شهدا رو بگیریم در دست و صحبت کنیم و یاری بطلبیم اونا میتونن نجاتمون بدن ینی اینو که میگم یقین بدون که هرچقدرم بالابری و وبلاگنویس یا هنرمند و یا آخوند و یا بازیگر و عالم و هرچیز هرچقدرم بالابری باز نیاز به یاری شهدا داریم ما ینی درراه خودپرستی به جایی نمیرسی پس باید مهذب بود و هم توجه کرد حالا یا عکسشون ینی شهدا یاری میدن درست ولی تو باید یاری بجویی و توجه کنی نه اینکه خودت رو از همه بالاتر بدونی بلکه ما به اونا نیاز داریم هرچقدرم عالم باشیم ینی من راهشو رفتم منتهی خودپرست بودم و به دنیا چسبیدم به جای اینکه بنگرم به دوروبرم که چه فضای روحانی خوبی درست شد به جاش گناه کردم و‌سقوط کردم و‌خودم رو بالا دونستم و یاری مخصوص قطع شد و قرنطینه شدم باز خدایاری داد ولی اون فضای روحانی دیگه دست نیافتم بلکه دراون فضای روحانی باید  به جای بچه بازی و غفلت و حتی گناه میپرداختم به عکس امام خمینی مثلا ولی دیگه اون ارتباط و فضای سنگین رخ نداد کهذمورد توجه ویژه باشیم و شهدای مقرب رو کنارم بافشار حس کنم اینم از تجربه.

راه کج من

جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۱۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ناامیدی خیلی بده بعضیا از بس امیدشون رو به رحمت خدا از دست دادن دیگه دعا نمیکنن و توبه و حالشم ندارن و با امامان صحبت نمی کنند درسته باید نورانیت داشت و سیم از اونور وصل بشه و مام آبرویی نداریم و کار بد کردیم ولی ناامید شدن ما هدف شیطانه خوب چندتاکار رو بگیم یکی اینکه دیگران رو دعا کنیم در این موقه که نورانیت و حال به وجود بیاد و گفتیم قبلا یه جهنمی انقدر وضش خرابه که نمیتونه جز خودش و آتشی که گرفتارشه برای دیگران دعا کنه و خودش رو میبینه فقط و حق هم میدن به ما چون عذابمون زیاده و خدا ولمون کرده و گرفتاریم و حاظریم دیگران قربانی بشوند ولی ما به جهنم نریم پس دعا کنیم دیگران رو مثلا به یاد خضر نبی علیه السلام صلوات بفرستیم در نماز که نورانیت و حال بدست میاد این از دعا و اما راه بعد پیمان بستن هست شما خیلی ناامیدی به حال خودت و اصلا دعا نمیکنی و کتاب های دعا رو هم باز نمیکنی اصلا تو هواش نیستیم خوب این از گناهانه و میل به گناهی که هر لحظه ممکنه فوران کنه و شهوتی که مقابله باهاش کار هرکسی نیست شهوتی که اگه خدا توجه هم بهمون میکرد اگر میل و لذت گناه و بریم دوباره گناه کنیم باعث ناراحتی روحی میشد و شکست و روانی شدن اگر خدا توجه هم بهمون کرده بود لذا باید با خدا پیمان ببندیم که ای خدا پیش اومد موقعیت گناه ولی من گناه نمیکنم و تو ای خدا به جاش این کار و اونکار برام کن مثلا گناهامو ببخش پس دیدیم که موقعیت گناه باعث شد بعد مدت ها با خدا صحبت کنه ناامید و پیمان ببنده در حالیکه انقدرناامید بود که میگفت جلو شهوتم رو بگیرم یا نه دیگه خدا دوستم نداره ولی اگه پیمان ببندیم و گناه نکنیم صفحه جدید باز میشه و خدا لطف میکنه بعد دیگه در روش پیمان بستن صحبت کردن با فرشته ها شما روت نمیشه صحبت کنی بس که مثل من گناه داری دلم میخواد امروز صبح حال میکنم یه حالی و احوالی و خسته نباشیدی به جبرئیل بدم یا مثلا چارتا جمله با پیامبر نه در قالب دعا چون اهل دعا بودن توفیق میخواد همینطوری چارتا جمله با پیامبر اکرم صل الله علیه و آله صحبت کنیم ممکنه یه روز جواب بشنویم درسته قبلا تو کوچیکیا دلمون صاف بود و حال میکردیم نام پیامبر رو بشنویم ولی ناامید نباشیم و اینا که گفتم منوط و به شرط اینه که توبه کرده باشیم و الان پشیمون نه که خودمون به سمت گناه بریم نه پیش اومده ضعیف بودیم حالا توبه از اول و کار میخواد تا ریشه ی گناه از دلمون بره و این همه نماز خوندیم و تعجب اینکه چرا خدا نگاهمون نمیکنه و بندگی مثلا داریم میکنیم ولی موقه  گناه غافلتر و پست تر و گمراهتر از حیوانیم...

توسعه ی بسته شده

جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۰۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه موقع هست در سال اصلاح اقتصاد مملکت میبینیم مافیا درست شده گروهی از شرکت های غیر دولتی و غیر نظامی مملکت قند رو گرون کردن نمی دونم شیر رو و مردمم دارن فحش میدن ولی وقتی میشه نظارت کرد و نمیکنیم نباید دیگه جلوی پیشرفت مارو بگیرند که یعنی ما دیگه از صفر نمی تونیم بالا بیاییم و چرخ اقتصاد مملکت رو بچرخونیم و نمی تونیم چون اجازه نمیدن مثل رییس ماکروسافت پیشرفت کنیم و این پیشرفت گروهی هم هست و به معنای توسعه ی کشوری لشکری هست نه به معنای پولدار شدن نه بلکه یعنی ما پیشرفت داشته باشیم نوسازی داشته باشیم شهربازی درست کنیم و اینترنت پرسرعت وکارهایی که بخش خصوصی جرات و اجازه شو نداره و دولت هم نمیتونه انجام بده مثلا ساخت شهربازی با امکانات آبی و برقی یک پیشرفت پردرآمده که ما استفاده نمیکنیم و یک پیشرفت مورد نیاز هست و جاش خالیه و در مملکت ما عدم توسعه و پیشرفت داوطلبانه و پربازده و گروهی و کارشناسی شده وجود داره و ما به جای کار و توسعه و پیشرفت جوان های ما باید شغل کاذب و دلالی داشته باشند و اجازه نمیدن که بیان بالا چون از اول نظارت وجود نداره بر قدرت ها و مافیا ها لذا دولت و نظام قدرت رو دردست گرفتن ولی دیگه نوسازی نکردن و یک نظامی وظیفه شم این نیست وقتی هم جوان ما دلالی کنه و شغل کاذب و کارهای غیر مفید انجام بده معلومه که گرانی زیاد میشه و فست فودها بیشتر میشن همینطور و ما یه کار دیگه م که باید انجام داد آموزش دادن هست باید جوان بره در کارخونه ها و ادارات چند نوع کار یادبگیره که انگیزه ی ساخت کارخونه وجود داشته باشه و با توسعه و ساخت کارخانه نیروی کاری بلد باشه چه کنه و اگر ماشینش خراب شد مثلا کارای اولیه رو بتونه و بدونه چشه ماشین تا هم آچارفرانسه باشه هم گول نخوره هم تکیه کنند روش هم پیشرفت داشته باشیم و غیره.

آخر رندی

پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۰۸ ق.ظ | علی | ۳ نظر

دیگه اگه بخوایم مبحث رندی رو کامل کنیم اینکه نمازها رو پاس بداریم نماز محراب داره و محراب ینی محل جنگه این اولا دوم اینکه معراج هست برای مومن ینی اگه بزرگان یاری بدن ممکنه تقوا هم نداشته باشی ولی بپری بالا و گنهکار باشی ولی از یه متقی جلو بزنی البته معنای معراج بودن گزینه ها و وجوه زیادی داره این یکیشو ما گفتیم و دیگه در جنگ و نرمش قهرمانانه و رندیت باید تکنیک بلد بود ینی شما بشین نشستنی یه ساعت پشت سر هم نماز مستحبی بخون ببین دنیا دست کیه این یه روشه روش های دیگه این جنگ در نوع لحن است که اعصابت بسته به شرایط چگونه باشه تا نماز در دل خدا جای بگیره و در جنگ جاسوسان و شیاطین همراهی کنه ممکنه یه موقع پس صدات اصلا در نماز شنیده نشه ممکنه یه موقع با لحن تند و عصبانیت باشی یه موقع بالحن بچگانه یه موقع با لحن صدای عرفا باشی یه موقع لحن گریه اگر ریا نشه مشکلی نداره عبادتت و نماز مستحب ویژه ی مومنان هست ینی احادیث میگن کسی مومنه که نماز مستحب هم بخونه لذا خاصی از شیطان انتقام بگیری روشهای مختلفی هست که خودتون بهتر میدونین که بسته به شرایط میشه لوس کرد خودمون رو برا خدا اصلا یه روش زنانه یا در شرایط خطیر برای مردها حتی اینه که تو رختخواب بدون وضو و سرزبان آوردن چیزی بر زبان اصلا دردل نماز مستحبی بخونی که توی این نماز خودش کلی توفیق و برکت و یاد خدا و توجه ش هست ولی فکر نکنم در جوان ها فضای شیطنت طوری باشه که نشه مثلا با صدای بلند خوند لذا گیر نده به خودت پا بزار رو نفس یه مرتبه نیم ساعت یه ساعت اول به خودمما سر سجاده نماز مستحب حتی اگه شده نشستنی خوندن و روش ها مختلف رو حتی امتحان کردن تا توجه بهمون بشه و از استاد کمک گرفتن آقا در نماز روش رندی خعلی زیاده شما چهره ی منو در نظر و یاد بگیر تو سجده صلوات بفرست اصلا من به درک چهره ی هرکس اصلا یه استادی اصلا میشه نماز مستحب رو تقدیم و هدیه داد به امام زمان ینی برای یه فرد بزرگ خوند خوب فرد بزرگ و مراقب و استاد زیادن در زندگیمون که هوامون رو دارند ممکنه شما گنهکار باشی یه مرتبه برای یکی یا مرده ای بخونی و راهنمایی بشی بیای مثل من بنویسی یا گنهکار باشی یه مرتبه یکی رو در نماز مستحب یاد کنی دستتو بگیره ببره بالااز یه متقی هم جلو بزنی دیگه رندیت نوع ذکر بماند که این همه اذکار داریم این همه دعاولی گفتم محراب جنگه و سخته نماز مستحبی خوندن و بهترین نوع حمله و شکست شیاطین در نمازه و روش های مختلفش بسم الله.

آهنگ ۱۱۱

چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۴۷ ب.ظ | علی | ۱ نظر


http://www.aparat.com/v/JrBjG

تاهل نابه جا

سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۱۳ ب.ظ | علی | ۰ نظر

هدف ما که ماسمالیسیون کردن نیس لذا من بیشتر با بزرگسالان غریب و مجرد و گوشه نشین و تنها و پیر حال میکنم نه نظام و زن خانوادگیون با چندتا بچه و هدف من تحکیم خانواده نیست و به من ربطی نداره چون من مجردم اگه یه زن و روانپزشک بیارین تو کار من اصلا هدف و رحمت و همه چیزم عوض میشه نه امام زمان غریب و تنهاست و من دلم میخواد امام زمانی باشم تا خدا به دیده ی رحمت بهم نگاه کنه الان خارجی ها نظام خانوادشون سست تره و خیلی بده ولی باز میبینی پیشرفت دارند یه دلیلش غربت و تنهایی هست و هیچکس رو نداشتن که به یادشون باشه و عاشقشون و به فکرشون اون موقه به یاد حضرت عیسی (ع) می افتن و خدا رحمش میاد ولی اگر بخوایم به زور زن و زندگی وارد زندگی ما بشین بعد دست ما بسته میشه و باید از اصل دور بمانیم و حال بالا و بپردازیم به مسائل نامربوط و سست و ما اصلا حال نمیکنیم با این ها و مورد اذیت ما هم واقع میشن نه دل باید با دل راه داشته باشد ولی اگر متاهل شدم باید و دوست دارم و نیاز دارم که از امکانات متاهلین و سلطه ی ایشان همراه هم باشیم !!!

قانون تحمیل شده

سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۴۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ما یه چندتا مثال بزنیم در قالب عدم تعاون در پیشرفت و صدور قوانین غیر الهی بچه ها!!!

مثلا من اینجا میگم زشته من این همه نوشتم نتیجه ی کارم رو که میتونه حتی ضرر به بچه ها بوده و فکر غلطی بوده یا مفید من در طی نظرات میبینم هیشکه نظر نذاشته و منزوی شدم حالا اینجام اگر بنویسم متوجه که هستم که ممکنه ظرفیت شنیدن حرف حق و یا فحش خوردن نداشتم حالا تاثیر نوشته هام در مملکت رو نباید بدونم که کارم کجا ایراد داره و بچه ها باهام همکاری نمی کنن که ما پیشرفت کنیم و عیب کارمون رو بدونیم و تو اخبار باید چیزایی غیر مستقیم ببینیم هرشب ولی اینجا طی وبلاگنویسی بین بچه ها چیزی نمیشنویم مستقیم وگرنه شهدا و ملایک که جداست ولی اگر دلیل بگیم کهذچرا تعاون نداریم با بچه ها برای پیشرفت بچه ها میگن پسرفت میکنی اگر نظرات و انتقادها و پیشنهادها و شایدم فحش را بشنوی بعد ما یه کم فشار بیاریم که آقا عیب نداره ما که بچه نیستیم بعد میبینی فرداش اولین نفر خود بچه ها فحش دادن به ما یعنی نه که حاظرند باهم همکاری دورادور داشته باشیم و مطلع شیم از اوضاع کاریمون هم این همم که خودشون اولین نفر اگه مخالفت کنی باهاشون اولین نفر کارشکنی میکنن ینی زورشونم میرسه و ما باید تو مبهوت بمونیم و میشینن قانون میسازند بعد طبق وجه منفی و خیالی قانون خودشونم عمل میکنند!!

حالا همین وضعیت در جای بعدی که در مدارس قانون میسازند مربیان و بچه رو بر حسب ایده آل قانون بر سر وهمیات اخلاقی فشار میارن روش ینی هدف ایده آل برای بچه تنبل میتونه درس خوندن باشه و برای بچه ی درسخون تربیت خانوادگی ینی با همه دوباره بچه ها مشکل دارن با دانش آموزان و اینجا هم زورشون میرسه باز ینی بچه باید طبق ایده ی بچه ها و مربی کار کنه از راه دور اصلا فکرش بشه فکر مربیان و مربیان از طریق بچه با مادرشون حرف دارند که اینم بده سر مسایل ریز حکمرانی بر دانش وآموز و فشار آوردن و با زور سیطره کردن و قوانینی ساختن که مد نظر اسلام نیست و وقت گذاشتن روی دانش آموز بر سر مسایل و تربیت غلط غربی که هیچ اهمیت نداره و همه هم مثل هم نیستن دانشجویان لذا این سیطره و قانون هم بده این قانون تحمیل شده

جای دیگه هم همینطوره در دین که آقا قانون الکی میسازند بخشنامه ش هم میکنن برای عالم مثلا خدا در قرآن در یاد کردن پیامبران شاید در جایی ش باشه که همه ی پیغمبران را تکذیب کردند مردم حالا نگاه کنید خدا میترسه بگه که چقدر پیامبر را کشتید شما مردم؟؟!چرا چون فردا میگن هر کی دعوت به خدا کنه راهش به کشته شدن ختم میشه یا میگن هرآخوندی که شهید نشد آخوند نیست!!! 

درجای دیگه آدم باید از زمان مرگش باخبر باشه لااقل یه روز قبل مرگش بدونه که فردا میمیره و غفلت زده نمیره ولی اگر چیزی میگفت دین همه وسواسی میشدن و مردم و مذهبیا قانون میساختن که آقا اینطوره و اونطور!!!!

خودمحوری عاشقانه

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۰۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

من چندین روش رندی رو بازگو کردم با شناخت فضا انجام بدیم چون مسولیم و مورد توجه مثلا قبلنا گفتم که توی دل و بدون صدا آهنگ بساز برای حضرت عیسی و خضر علیهم السلام تا این پیگیری بشه و ثبت بشه واقعا چیکار کردی یه زمانی میگذره البته رندیت برای مقابله با سحر و جادو و شیاطینه که میتونی دعا بلند بخونی تو خونه و ردشون کنی برای مدتی هدف اینه نه که رندیت به معنای دوزوکلکی و مخ زنی باشه نه نیست و فریب افکار نیست و یه نوع جنگه و کسی هم که نماز نمیخونه توی باغ نیست و معنا نداره این جنگ حالا کار نداریم این دفعه میخوام درد دلی کنم که در این جنگ گفتیم ما شکست خوردیم و خوار و ذلیل شدیم حالا هم یه چیزایی میگیم و چشم بسته شمشیر میزنیم بی هدف جلو میریم و قرص روان پشت روان ولی این نامردیه آقا ینی من داشتم امشب چت میکردم یه چیزایی گفتم به بچه ها از حال و احوالم از حالی که مارو ذلیل کردن با بزرگ شدن دل و به جاش افراد و دل هایی رو به دلم راه دادن که این دل هام تو باغ نیستن ینی من گفتم روانپزشک دلش نمیسوزه ولی منتهی رفیق راه و یک دوست دلسوزهست واصلا باهم داریم راهی رو طی میکنیم و زندگیمون رو هم دادیم به راه هم و دلمون قوی و همدله ولی روانپزشک مارو درک نمیکنه و نگاهش به ما از سر بدبینی و بیمار باشم براش ه ینی هست و برای دو نفر مختلف یک دارو یکسان میده ممکنه که گفتیم حال روحی با قرص نمیشه و پیامبر هم نتونست آدم کنه مثلا یهودی همسایه ش رو منتهی اینا با زور میخوان فکر مارو درست که نه ولی بلخره تاثیر خودش رو داره این قرص و من اگه قرص نمیخوردم صددرصد یه آدم دیگه و خجالتی مثلا بودم یا روحیات دیگه و اگه پارکی میبردن نمیدونم سفری که حال و هوا عوض کنیم بهتر بود تا با قرص فکرمون یا افسردگیمون رو رفع کنه آقای دکتر لذا من اصلا بریدم و قطع امید کردم که قرص هام قطع بشه و آزادیم بیشتر بشه لذا دیدیم که خوارتر هم شدیم ینی دلمون دریایی شد و طاقت بالارفت ولی عشق و اشک تمام و خوارتر هم شدیم محض همین خواستم گریه کنم امشب به حال خودم ولی متعصفانه خلوت منو هم دزدیده بودن اینا و تفکرات خلوت من با زور شیطان یا همراه و موکل و یا روح سرگردان کنترل و بدست نامحرم اصلا افتاده بود که ربطی نداره که من میخوام گریه کنم ولی میبینم چون تحت نظر یه عده هستم نیت گریه ی من تغییر داده شده و فکرم عوض داده شد و اشکی که میخواستم با خدای خود بریزم تا از گناهان و عشق ربانی نصیبم بشه این نیت رفت به سراغ چیزهای پوچ ینی اینا فکرمنو تغییر دادن در خلوت شبانه و نخواستن برای این ذلیل بودنم گریه کنم تا سبک شم و حالم خوب شه البته اگر گناهی میکردم انگیزه ی اشک ریختن و پشیمانی بسیار بالا میرفت و در اول گناه و پشیمانی رندیت و تغییر موضع زیاد و زن ها و موکلین کوچکتر از خدای مهربان و امامان رووف میشد و الان انگار یه نوع قرداد بستم با شیطان و منو وصل کردن به منبع دزدان و ساحران و روانپزشکان که کنترلم کنند و من حق خلوت با خدای خویش را نداشتم و فشار و درگیری بود و ایناهم قدرت دارند دیگه لذا درددلم این بود که چه باید کرد در اینجا ینی میبینی خدا پیشته ولی فراموشش کردی و جدات کردن حالا یا واقعا عشق به زن مثلا گناهه و از سر دلسوزی ساحران دارن رشته ی عشق من رو با زن ها میبرند کما اینکه از بزرگام هم کمک گر فته و کلا محبت الهی رو هم از قلب من خارج کردن ینی من راه رو گم کردم که باید در چنین شرایطی چه کرد و گناهم چیست؟ که به عنوان یک معاند باهامون رفتار میشه و عشق الهی رو هم نمیزان در دل ریشه کنه و ارتباطمون رو با خدا هم قطع میکنن این زن های حسود که نه ما عاشق دختری شیم نه به جای اینا خدارو بپرستیم پس من نتیجه میگرم که اولا اینا شیطاند دوما من غمی نباید و ندارم و یک انسان بی هدف مسحور و موش که به دادش هم نمیرسند و الکی بزرگش کردن و دشمن شناختنش خوب اگه ما با اینا سر یه میز گفتگو هم بشینیم خیلی از سوتفاهم ها رفع میشه ولی مشکل اینه که اینا با نماز و خدا و دین مشکل دارن نه با من !!!