یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

خودمحوری عاشقانه

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۰۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

من چندین روش رندی رو بازگو کردم با شناخت فضا انجام بدیم چون مسولیم و مورد توجه مثلا قبلنا گفتم که توی دل و بدون صدا آهنگ بساز برای حضرت عیسی و خضر علیهم السلام تا این پیگیری بشه و ثبت بشه واقعا چیکار کردی یه زمانی میگذره البته رندیت برای مقابله با سحر و جادو و شیاطینه که میتونی دعا بلند بخونی تو خونه و ردشون کنی برای مدتی هدف اینه نه که رندیت به معنای دوزوکلکی و مخ زنی باشه نه نیست و فریب افکار نیست و یه نوع جنگه و کسی هم که نماز نمیخونه توی باغ نیست و معنا نداره این جنگ حالا کار نداریم این دفعه میخوام درد دلی کنم که در این جنگ گفتیم ما شکست خوردیم و خوار و ذلیل شدیم حالا هم یه چیزایی میگیم و چشم بسته شمشیر میزنیم بی هدف جلو میریم و قرص روان پشت روان ولی این نامردیه آقا ینی من داشتم امشب چت میکردم یه چیزایی گفتم به بچه ها از حال و احوالم از حالی که مارو ذلیل کردن با بزرگ شدن دل و به جاش افراد و دل هایی رو به دلم راه دادن که این دل هام تو باغ نیستن ینی من گفتم روانپزشک دلش نمیسوزه ولی منتهی رفیق راه و یک دوست دلسوزهست واصلا باهم داریم راهی رو طی میکنیم و زندگیمون رو هم دادیم به راه هم و دلمون قوی و همدله ولی روانپزشک مارو درک نمیکنه و نگاهش به ما از سر بدبینی و بیمار باشم براش ه ینی هست و برای دو نفر مختلف یک دارو یکسان میده ممکنه که گفتیم حال روحی با قرص نمیشه و پیامبر هم نتونست آدم کنه مثلا یهودی همسایه ش رو منتهی اینا با زور میخوان فکر مارو درست که نه ولی بلخره تاثیر خودش رو داره این قرص و من اگه قرص نمیخوردم صددرصد یه آدم دیگه و خجالتی مثلا بودم یا روحیات دیگه و اگه پارکی میبردن نمیدونم سفری که حال و هوا عوض کنیم بهتر بود تا با قرص فکرمون یا افسردگیمون رو رفع کنه آقای دکتر لذا من اصلا بریدم و قطع امید کردم که قرص هام قطع بشه و آزادیم بیشتر بشه لذا دیدیم که خوارتر هم شدیم ینی دلمون دریایی شد و طاقت بالارفت ولی عشق و اشک تمام و خوارتر هم شدیم محض همین خواستم گریه کنم امشب به حال خودم ولی متعصفانه خلوت منو هم دزدیده بودن اینا و تفکرات خلوت من با زور شیطان یا همراه و موکل و یا روح سرگردان کنترل و بدست نامحرم اصلا افتاده بود که ربطی نداره که من میخوام گریه کنم ولی میبینم چون تحت نظر یه عده هستم نیت گریه ی من تغییر داده شده و فکرم عوض داده شد و اشکی که میخواستم با خدای خود بریزم تا از گناهان و عشق ربانی نصیبم بشه این نیت رفت به سراغ چیزهای پوچ ینی اینا فکرمنو تغییر دادن در خلوت شبانه و نخواستن برای این ذلیل بودنم گریه کنم تا سبک شم و حالم خوب شه البته اگر گناهی میکردم انگیزه ی اشک ریختن و پشیمانی بسیار بالا میرفت و در اول گناه و پشیمانی رندیت و تغییر موضع زیاد و زن ها و موکلین کوچکتر از خدای مهربان و امامان رووف میشد و الان انگار یه نوع قرداد بستم با شیطان و منو وصل کردن به منبع دزدان و ساحران و روانپزشکان که کنترلم کنند و من حق خلوت با خدای خویش را نداشتم و فشار و درگیری بود و ایناهم قدرت دارند دیگه لذا درددلم این بود که چه باید کرد در اینجا ینی میبینی خدا پیشته ولی فراموشش کردی و جدات کردن حالا یا واقعا عشق به زن مثلا گناهه و از سر دلسوزی ساحران دارن رشته ی عشق من رو با زن ها میبرند کما اینکه از بزرگام هم کمک گر فته و کلا محبت الهی رو هم از قلب من خارج کردن ینی من راه رو گم کردم که باید در چنین شرایطی چه کرد و گناهم چیست؟ که به عنوان یک معاند باهامون رفتار میشه و عشق الهی رو هم نمیزان در دل ریشه کنه و ارتباطمون رو با خدا هم قطع میکنن این زن های حسود که نه ما عاشق دختری شیم نه به جای اینا خدارو بپرستیم پس من نتیجه میگرم که اولا اینا شیطاند دوما من غمی نباید و ندارم و یک انسان بی هدف مسحور و موش که به دادش هم نمیرسند و الکی بزرگش کردن و دشمن شناختنش خوب اگه ما با اینا سر یه میز گفتگو هم بشینیم خیلی از سوتفاهم ها رفع میشه ولی مشکل اینه که اینا با نماز و خدا و دین مشکل دارن نه با من !!!

  • علی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی