یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

kthf

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

البته بگوما که برای روح های بهشتی دردی نبود اونا خودشون مستورند و جای بحث نیست که ما رو لخت نمی بینند حتی اگه بشیم ولی موقعی بود تو اون خانه خالی دومیمون که عریان میومدم بیرون چند لحطه حموم دیگه حوصلم سر رفته بود و خسته شده بودم  از این همه حرف زدن پشت سرهم حمام هم خانه و قبر منه تو اون خونه خلاصه گفتم شاید برای این مشکل پیش اومد!!!

ولی نه وقتی که عموم یا دایم میومدن یا دکتر اومده بود برای آمپول زدن خودم لباس می پوشیدم نهایتش یه شلوارک معمولی بود که اونم به خاطر اینکه توی این خونه بود لباسام و کمبودی احساس میشد یا شکست خورده بودم اتوماتیک که مجبور میشدم برم حمام غسل کنم آخه اینم شد سیما اینا هم همش دنبال شکست من که نبودند ولی میخوردم هم خودم هم اتوماتیک ولی باور کن اتوماتیکش بیشتر بود و میریخت و خودم روش نمیزاشتم خودش میشد حالا اینا چه فکر میکردن نمی دونم آخه حمام هم شد جای اینکارا...

آخه تو بهشت لختند یا عریان؟؟؟ خدا خودش ستاریت میکنه و لباس به موقع میپوشونه وگرنه ما که نمی تونیم من ختی تو حمام اون خونه گفتم که یه صدایی چیزی خودتون بزارید رو صدای خالص مو ولی انگار خودم باید جایی میرسیدم که بخونم..............................ولی باز این که نشد حسب اصلا امام حسین برای اقامه نماز رفته بود که به جا مانده از ایشان البنه سیرم بود و سلوک اما هر سلوکی که از طرف خودا نیست خودت چی میخوای اونم خیلی موثره که خواستت رو بسپاری دست خدا بری از اینجا......ما وقتی میگیم خدا درمورد حضرت زینبه ها وگرنه خدای ما ممکنه یه بچه باشه طفلی هم میشه خدای پدرش؟؟!یا برای مو همینه که اگه بیان یه تست بگیرن و گرفتن که این همه خدا خدا میکردی فلان فرشته است که نامشروع مردمه چون اگه فرشته رو دیدی دیگه بدبختی به نظر من چون داری شرک میبینی البته تو این دنیا در سیر سلوک بچه گانه ی منا وگرنه روزی کلی فرشته میبینیم بیرون خودمونم خیر نداریم همین گچ و ملات هموم که یه مرتبه آب میشد خودش یا طفله فرشته است یا چیز دیگری ولی گفتم قبلا که پاکش کردم این تخم گل چیه؟ اصلا تخم گل نرگس کجا گیر میاد کدوم مغازه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گل های دیگه هم همینطور... خلاصه این تخم ها مگه زنده اند مگه قرشته اند که زنده میشن و میرن بالا یا دیوار مگه مگه فرشته است که سخن میگه و ذکر خدا؟ که بخث پیچیده ای است که مو نمیدونم ولی میدونم آدم عاشق از سلام و راز و نیاز با این ها و کلا وسائل دیگر کوتاه نمیاد. آزمندیان هم همینا رو میگفت گمونم!!!خلاصه مادر بزرگ منم تو خونه شون باغچه نداره به اون معنا اما شما چی میگی؟ ما دلی یه دللی از اینا داره توش ریحون کاشته حالا خودشم نه قبلا هم هندونه توش بود که نمیدونم چی شد بوته اش رو میگما نه خود هندوانه خلاصه منم یه مرغ عشق براشون خریدم گذاشتم تو خانه مادر بزرگم خودمم داشتم ولی سه تا یا دو تا مونث خریدم سه تاش مرد مرغ عشق خاته مان...دفعه ی دیگه اگه خواستم از این چیزا بخرم بهتره قناری بخرم.خودش اصلا میتونه شغل خانگی بشه که مرغ عشق صادر کنی و بری بفروشیشون به همون مغازه دار که خریدی ازش. البته مرغ عشق های من هیچکدومشون بچه دار نشدند اما خانه ی مادر بزرگ اینطور نبود میگفت چند تا فکر کنم 3تا مرغ عشق آورده به عنوان بچه بعد مادرش نمیدونم پدرش همش انقدر یکی شون رو زده بود تو سرش که مرده بود و سرش سوراخ شده بوده تا مرده ولی یکی دیگه شون بچه مرغ عشق ها رو میگما اونو دوست داشتند و بزرگ شده بود شده بود عین پدر و مادرش هم رنگ اصلا نمیشد تشخیص داد به این سادگی من چه کنم منم برم بگیرم دوباره تا سرشو سولاخ کنند؟ البته یه مرغ عشق باقی مونده بود تو اون خونه خالیه تو حیاتش که اونم نمیدونم که آزادش کرد...شاید کار همین آقا حسن بود حالا که نگاه میکنم نه که حسودیم شده باشه سیرم بود که اخلاق حسن پیچیده بود تو من و من چه خوش رفتار بودم که دیگه ادامه نیافت و موقتی بود عجیب اخلاقی داشت اونر وزاکه من خراب شدم حالا شما نمیرید براشا اما رفته بود ماهواره گرفته بود و شاید تماشا میکرد ماجرای چند سال پیشه شاید الان تو خانه ی جدیدش داشته باشه خلاصه خدا هر جا هست نگه دارش باشه نه به این   حسن نه به اون امام زمان ساخته گیمون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بعدشم یه کم بیشتر شکست نمیخوردما به همین بهونه و وسواس پاکی میرفتم حمام یه مرتبه میدیدم نمازم قضا شد حالا باطل بگزریم وسطش! اصن نباید تو اون شرایط بلند میشدم اصن دیونه شده بودما نصف شب میرفتم دوچرخه سواری درمورد سگ صخبت میکردم سگ میومد جلو.تازه یه شهاب سنگ هم دیدم نصف شب تو کوچه و خیابون هم باز صحبت میکردم و رانندگی دوچرخه مم عجیب بود کندی نداشت بعد یهو میرفتم بعد میومدم خانه هر کاری میکردم نماز درست بخونم محض صدام که کشافیت داشت و عادت داشت جو روحی نمیشد درست خوند اصن به زبان خودم نماز میخوندم خدا ازم بگدره!آدم دو روز از ننه و بابای مومنش جدا شه چه میدونستم اگه ظرفیت نسازه ممکنه همین دو رکعت نمازم نتونه بخونه و به اونجاش برسونن که خانه شیطانی بشه و نحس و چه میدونم چی شده بود ولی خیلی مهم نیست این چیزا اینا تجربه است نمازو میشه قضاشو خوند ولی خیلی فرصت های جوانی دیگه بر نمیگرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یه مرنبه تو حموم که بودم میگفتم من سگ اباالفضل (ع) هستم سیاست یه مرتبه عوض میشد که نماز میخوندم و میشد پسر میرفتم بیرون میشدم دختر خلاصه تا ازدواج نکردی فرق مرد  و زن رو نمیدونی هم خودت معلوم نیست چی هستی ولی سیاست رو داشتی سگ میگن بیش از 4 صدا در نمی تونه بیاره ما می آوردیم........

البته شکست یکی اش یا چند تاش از سیما بود خودمم روش میزاشتم وقتی تحمل دیدن تجسمات در بستن پلک رو نداشتم خیلی زشت بودا میگفتش بهم که اگه کسی اینکارو کرد دیگه قیچی و من هم اعلام میکردم میگفت دیگه پسر نمیتونه به دخترا بد نگاه کنه تو سیستم جدید ما ولی باز تجسم اشکال مختلفه بود که خیلی حالم رو گرفت و هم من تازه به اونجاش رسیده بودم هم این زنه مجتهده از راه دور چه میکرد گفتم این زن ها عالمشون فرق داره با عالم ملکوت ما مردا حالا چه شوهر داشته باشه چه بعضی وختا نه زن باید اندامش زیبا باشه و رو فرم و منم گفتم اونجا که چادر بپوش تو خانه بیرون نیا شوهرتم میتونی بزنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ولی باز میدیدیم نمیشه.

sjrf

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

شاید مد نظرت باشه تو بیمارستان چه گذشت اول اینکه یکی بود اصن صحبت نمی کرد و معلوم بود شخص بزرگیه یارو رپرستار هم نبود روپوش سفید داشت میگفتم دکتر بهشون اون گفت اگه راست میگی برو ازش حرف بکش منم گفتم این امامه و خودم میدیدم یه حالی داشت خاص امام علی کوجک بود آخه اون موقع تو خانه خالی هم گفتم که امام علی رو باید از مظلومیت در آورد که نمیشه شاید ما مظلوم بشیم اما موقتیه درست میشه ان شاالله ولی یکی مثل حضرت علی و دیگر ائمه علیهما السلام نمیشه باز کرد همین

یه زوز یه سیب قرمز برام گذاشته بودند من نخورده بودمش بعد رفتم و اومد از تو کمد تو بیمارستان ها دیدم یکی وسطش رو دقیقا یه دور زده بود سیب رو گاز گرفته بود اینم شد یه خاطره ی دیگه دیگه اینکه با دکترا خوب بودیم و اونایی که جوان تحصیلکرده بودند باهاشون حتی صحبت و حرف هم میزدم و کلی حالم خوب بودم یه بزرکمردی هم بود باهاش بحث می کردیم میگفت ازدواج نکردم بالا 40 میزد سنشو نمی دونم که گفتم قبلا چی شد و گفتیم یه فحشی هم به یه بزرگواری داد پانشدم برم ولی دستمو زدم رو پاش که یه کاری کرده باشم مرد خوبی بودا من بهش میگفتم سید و سوال ازش می پرسیدم بعد یه مدت رفت مرخصی دوباره برگشت یکی دیگه بود که یه پا داشت و آزادانه لخت میخوابید یعنی بدون پیراهن اونم معلوم بود مثل بقیه شون از اون آدم های بزرگه همشون بزرگند که میان این جور جاهان تا اینکه میدونی من 3 بار رفتم اون بیمارستان لعنتی اما بار دوم یکی از همین ائمه اومد گفت برای چی آوردنت اینحا یعنی ما خودمون هم نمیدونستیم لیاقتشو نداشتیم ولی خوب دل آدم باز میگرفت اونحا هوا آزاد نبود +خورشید دم دست نبود یه مساله دیگه هم نماز بود که اینا نمی خوندند اونجا هر کی اسیره باید نخونه حتما اینم نتیجه گیری من!!! بعد منم غذا نمیخوردم همین دیگه چی بگم از اونجا یه بار هم با یکی از این همین دکترا که دوست بودیم نصف شبی یواشکی رفتیم با هم در کمک بچه ها نمی دونم بعضی چیزاشون رو بر میداشت میداد دست من بعد تو راه گفت تو هم شریک جرمی و از این حرفا من هیچی نگفتم تو این فکرا نبودم ولی نمی دونم اشتباه کردم که رفتیم یا نه آخه اون پرستار ما بود دیگه و مردم همه خواب..حتی سر کمد اون که حرف نمیزد با کسی هم رفتیم خواب بود یا زده بود خودشو و چیپس هم ورداشتیم یه یارو هم بود لگد میزد به بچه ها و همش میبردنش تو اتاق ایزوله منم که غذامو نخوردم بردندم اونجا و جاتون خالی دو تا لگدم خوردم از این یاروه دست خودشم نبود...........حتی یه بار قبل از اینکه حتی ببینیم کی داره میاد بالا تو قسمت ما یه آهنگ دینگ دینگی زد این یارو پرستاره که گفتم به خودم این از کجا فهمید که یکی میخواد بیاد دختر هم هست!

ولی نه بهمون خوش نگذشت نه سیری نه مسافرتی نه خوبی همینطور می باید بپوسیم اونجا و خدا کنه ECT کسی نشه اونجاها یه یارو هم سن و سال منم بود شده بود ای سی تی بعد به من مبگفت تختم کجاست همه جا رو فراموش کرده کرده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ffsef

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

خلاصه قرآن یادمه صفحه ش مهم نیست 316 که میخوند این فرعون ساحراش که ضایه شدند این تو سیاست هم هست مخصوصا شما با ما و درحالت بد که ما شبیه شما بشیم برای ما هم پیش میاد خلاصه ضایه که شدند اومد گفت که موسی نبینا و نمی دونم چی (ع) ساحر بزرگ شماست یعنی عبارت کبائر بود چی بود اومده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!همین دیگه حالا خودش رفته بود اینا رو از یه گورستونی جایی امن و امان پیدا کرده بود آورده بودا حالا به سیستم کلی خودشم شک کرده که نه یقین داشت که فاسده و بده و از این حرفا کلی حرف میشه در این آیه زد که من بلد نیستم یعنی علمشو ندارم چی کار به من داری...

skhr4

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

البته من تو اون خونه نگفتم این بچه های سگ ولگرد اباالفضلیا بیان توی تلوزیون جا باز کنن بلکه یه موقعیت بدن که بیان حالا فحششونم بدن برن اتفاقا من گفتم اونجاا که دیگه زنا نباید دلشون بسوزه یا برن تو گج و سیمان و کارای بیرون و داخل رو بسپارن به مردها چون میدونی آخرالزمانه یا هم دیگه از صدا و سیما پاشونو باندازن بیرون و اتفاقا گفتم که تلوزیون مال زناست و دوربین مخصوص زن ساخته شده که بگیره و اینکه اتفاقانش اینجا بود که حالا بسپارن به مردا ببینیم اینا چه میخوان بکنن بدون زن و انفاقانش دیگه اینجا بود که از ضعیف تر هام استفاده کنیم آخه یه موقع بود برای امثال بنده از سست عنصرهای مجری استفاده نمی شد ولی حالا بد نیست از پسرهای زن نما استفاده بشه تا بخندند ازشون و کم کم ضعفشون رفع بشه البته من خود بین نیستم لااقل توی یه برنامه که میشه اینکارو کرد از یه پسر یا دختر ضعیف استفاده کرد که کم کم رو پیدا میکنه و قوی میشه مثل ما پرروی میشود این جنبه ی اعتماد به نفسی عمومی رو زیاد میکنه حالا من به قولا کار به این کارا ندارم میخواستم بگم که اینارو هم داشتم میگفتم آخه تلوزیون اونجا بود دستمال بود آدم میدید حرف میزد!

fgfd3

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

من نه اینکه به امام خسن حالا متوسل شدم اونم فرستادم بیمارستان و تیمارستان نه بردندم و تازه وقتی داشت میبرد منو توسط اقوام که کلید کجا بود نمی دونم و داشت تازه یه بار میله گذاشتم بین دو گیره ی در که قلف بود نمی دونم چطوری رد شد اومد داخل دایی جوادم این دیگه کی بود لابد امام جواد؟؟؟

خلاصه اقوام و جواد موقع بازداشت گفت روسری سرش نیست اقدر من بدبخت بودم که میخواستن سر یه پسر روسری کنن حالا به شوخی هم نمیگفت سیرش بود که ماموره کوتاه میاد یا نه ولی نیومد هرچی هم تو راه گفتم بابا جواد بیا منو ببر پارک دست و پا بسته البته تقصیر خودم نبودا بابا من از آمپول زدن بدم میاد یه نفر آوردند روز قبلش بعدشم تو بیمارستان دایی جوادم میگفت من همیشه همراهتم بعد اون علی عمع حوری م هم میخواست پی کی رو برداره ببره تمیرگاه ماشینمون هم تو اون خونه زنونه بود چه کنیم.خلاصه ماموران امام زمان برای آمپول زدن منو بردن بیمارستان بعد خودم خوب بازی نکردم که نه همش منو از مامورا میترسوند دایی ایم که حالا میاداا منم کوتاه اومدم که اومدم و منو جاگذاشت  و رفت حالا اینارو نمیخواستم بگم میخواستم بگم کار حسن  نبود که من اومدم اونجا شاید ماموریتم تمام شده بود و باید فضا عوض میشد و دوهفته تکمیل شده بود برای نوشتن این مطالب برای شمایا خلاصه میخواستم اینو بگم به آقا حسن که متوسل شدم و آوردمش تو فکرم راه پیشنهادی میومد تو ذهنم دیگه از زن ها هم فاصله گرفتم و حقم نبود ببرندم و زندانیم کنن ختی به مامورین اونجا چند تا زن گفتم که مورد عاق رهبر و احمدی نژاد قرار میگیرید چندروز نگه میداشتن بعد این یاروه یه روزم نشد یعنی تا شبی منو نگه داشتند اونجا آنتن هم نمیداد توسل کنیم آخه یه زندانی دیگه اومده بود و نام اتاق ما رو می آورد و دستبند دسش بود که من کار دارم باید برم منم رفتم گفتم مورد عاق واقع میشید ها آخه میدونید یه چند روزی پایین نگه ت میدارن تو تیمارستان بعد میریم بالا خلاصه خسن رو در نظر گرفتم آقا حسن رو بعد یهو میگفت دلم که دلم اباالفضلی که دلم میخواد وسط هال این خونه یه خاور شن و ماسه حالا بسته به سیاست عوض میشد میشد چیای دیگه مثل تریاک؟ نه بابا چی میگی دلم میخواد گچ سیمان شن و ماسه یه خاور خالی کنن من با کله برم توش. یا دلم میخواد جدی جدی ها یه قایق با کاغذ درست کنم با پا له ش کنم یا برم بالای پشت بوم با نایلکسی چیزی دوتا بال بسازم خودم باندازم پایین ببینم کار میکنه یا نه خلاصه همش کار اباالفضل العباس و هم حسن بود خلاصه شما چی در نظر داری میرفتم تو حیاط خونه خاک جمع میکردم و بالشت درست میکردم یه موضوع که انگار برای یه نفر خنده دار بود موضوع سهمیه بندی بود که صحبت می کردم حالا یادم نمیاد چی میگفتم که خودشون حقشونه که اینطوری بشه اصن حرف سهمیه بندی که میشد یکی میخندید انگار اصن حرف زدن من کلا برای خنده بود اینا فکر میکردن من دیونه شدم و ناراحت بودن وگرنه دکتر برای آمپول گفتم که اومد حالا اینا از کجا با خبر شدن من نمیدونم ولی شک ندارم که با امام زمان درارتباطند و همه ش من نیستم...همین دیگه

xzvc

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

حالا راه بندون نیستا ولی اوضاع شیاطین کار میکنن که آقا الا و بالله تو یار امام زمانی و از این 313 نفر اصن خودشی بیا بالا دست دست دست دست

حالا من چه بکنم گفتم من تو اون خونه خالی دو هفته ایم که بابا اگه معجزه میتونین به دست بزرگان انجام بدین توی این راه بندان ها که یکی مثل موره نپرستند یه مشت خاک تو دست بگیر بکن پرنده به اذن خدا اگه راست میگی و از این قبیل کارها بکنید تا مردم گول نخورند اینا برای اولیا خدا چیزی نیست و فرق شعبده و زنده بودن رو بفهمند نشون بدین اگه راه بند اومد! آخه اوضاع ما که خوب نبود تو اون دوهفته من باید راه میرفتم سیب زمینی تو دست میگرفتم و نامش رو میبردم به خاطر اینکه جاهای دیگه مثلا میگن آلو بهش یا دید ملکوتی درونی چشم من با دید ظاهربینی که من داشتم و دارم فرق میکرد باید کتک میخوردم بجاش خوب تو اون دوهفته چه میکردم شده بودم گوینده یه مرتبه توی حمام و خانه ام صدای ابلیس در میومد صدای خضر بیرون می آوردم که اینا میخوان بیان در آینده قدرت رو در دست بگیرند معلوم باشه برای یه عده و آشنا باشه یه مرتبه یه سوتی میزدم که در حالت عادی و الان امکان پذیر نیست بابا خدا و شیطان قدرت داره شما کسی رو دیدید که بگه من شیطونم؟ نه ولی شاید ممکنه هست توی عالم بچه ها به بچه هه راحت میگن شیطنت نکن شیطون...

و من اونجا دیگه زن مجنهده هست هر کی باشه از ناموس حسن پناه بردم به خودش حالا من نمیدونستم که دید ملکوتی خراب من که باید میگفتم بابا این دستگیره است نه چیز دیگه ی باید حرف میزدم خلاصه پناه بردیم به خود حسن که بیاد کارهارو درست کنه و میوه های تازه به دنیا بیاد که شیمیایی نباشه چه میدونم از روی چیز مردم کار نشده باشه آمپول به درخت...

 

ko9s

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

حالا نمیگم اجرا بشه خیلی فشار میاره در ضمن زمان و مکان و مشورت زیاد میخواد که حالا که صحبت از اباالفضلیا شد تو همون خونه خالی بودا گفتم  که یه سری بچه هایی که ابالفضلین و توجه نمیشه دارند چاقوکش میشن کفترباز میشن چه میدونم همه که مثل ما تحمل ندارند اینا رو بیارید گفتم هنوز زوده اینا بهشون توجه نمیشه ولی برای ریخت پاش سیما و صدا خیلی خوبه که بیان فقط حرف بزنن تا زندانیشون کنیم جایی برای محافظت و نسلشون مثل بره و ببر نیست که از بین بره همیشه هستند تا زن ندارن خیلی کار میتونن بکنن حالا دیگه بحثش جاش نیست یعنی میخواستم بگم این بحثا هم شده بود صلاح دیدن نیان هنوز برای تشویش ولی اگه طرحی باشه که اجرا نشه یا مشکل بود با استدلال های خاص خودشون همین جوان های 17 18 ساله اباالفضلی باید صحبت کنند خوب ثبت میشه یا خلافش میاد بیاد تا این همه محافظت ازشون بشه!!!!!

حالا اینطور نیست ولی صحبت شد اوضاع بهم خورده موقعیتشم نیست حالا اونایی که تریبون ندارند و احساس مردی میکنن برن تو خیابون یه دادی بزنن که این چه وضعشه بعد مردم جمع میشن اونی زنی هم که حجاب درست مرس نداره میترسه که شاید برای اینه صداش رفته بالا فردا رد نمیشه دیگه از اونحا خلاصه داد و هوار اونایی که تریبون ندارند تو خیابون خیلی مفیده همین که صدا بره بالا نه که خونریزی بشه ها اگه لازم باشه همینطور یه جمله ی امر به معروقی رو که یعنی واقعا هم یعنی نداره ما از این وضع و سامان ناراحتیم یه داد بزن تو خیابون دیگه بچه ها هم باید خواسشون جمع باشه که لو نره که راستای امر به معروف بوده اصن نیازه صدای پسر تو خیابون بالا بره حالا چه شافتک و سوت چه چیزای دیگه برای عاشقی باشه هم بد نیست!!!حالا اینا همشون اباالفضلی نیستند و ممکنه سوتی هم بدن یا بخندند ولی احساس مردانگی میکنن و تریبون هم مثل ما ندارند نه وبلاگ یه داد که میتونی بزنی یه آىه که میتونی بخونی فقط تشویش نشه که گفتم دیگه موقع این بحثا نیست با این وضع که تایرمون پیچید یه طرف دیگه و رفت.اصن همین نون خشکه ای ها هم کارشون برای من لو نرفته با صداهای مختلف!!!

abax

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

حالا که موضوع تواضع شد همش که توی کار نیست اول بگم که اون مسخ شدن در غیر اسلام مثلا یهودی هایی که میمون شدند و این باقی موند غیر از اسلام که به حرمت پیغمبر عظیم شان ما بود که آقای فاطمی نیا که فرموده بودند و من نوشتم و  نوشتم پاک شد متاسفانه قسمتیش یعنی خودم اشتباه کردم که اینطوری شد و باید سخنرانی رو گوش میدادین که گذاشتم چون که گفتیم که اینا که مسخ میشن غالبا بعد از سه روز میمرند و تناسل و چی میگن نمیتونن بچه دار بشن و نسل بیافرینند...

خلاصه تواضع بود که یکی مثل حاج محمود خودش اصلا ورزشکاره و کمربند مشکی داره و دان فلان اما من به ایشون کار ندارم باید اولیا حالا من اینارو تو خونه خالیمون گفته بودم قبل از بازداشت باز بگم بد نیست خلاصه باید اولیا بفرستند بچه هاشونو به نظر من به این کلاس های  رزمی و اینا خودشون دست خودشون نیست با چوب بزنند تو سرشون تو بدنشون به حد کافی یکی مثل حاج محمود گفتم دست خودش نیست و ضرب و آهنگش معلوم نیست یعنی برای ما معلوم نیستا برای خودشون مکشوفه حتی اومدیم خودش میدونه چقدر باید بزنه تا این یارو بچه هه کتک خور به بار بیاد من اینارو قبلانم گفته بودم اجرا نمیشه چرا؟ و کم میشه مربی خودش میدونه که چقدر گنهکاره و یا لازمه تا این به فرم بیاد اینم خودش یه تواضع دو طرفه است یه روز یادمه داشتیم با حاج حسن دوست بابام مرد خیلی گلی هست ایشون از کنار همین باشگاه ها رد میشدیم یه مرتبه گفتش که بیاین بریم دوسه تا کله بشکونیم بیایم...شوخی میکردا خدا کنه آخر زن گیرش بیاد آخه مجرده...

ascaz

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ببین من داستان گو نیستم اما بالخره از جناب آقای فاطمی نیا چند تا داستان بود بگم هم خودم سبک بشم هم اینکه در مورد من نیست بلکه راه رو نشون میده اگه هم باشه کلیه و همگانیه وگرنه بیکاره تعریف کنه سوما مو نمی تونم مثل ایشون با اون آب و تاب و خلاصه قریب به مضمون میگم ولی سعی میکنم و باید کل رو بروسونم و خودت برو در مغازش بخر اگه کلیت داستان رو میخوای من همونطوری که فهمیدم میگم و یه کم عوضش میکنم ولی مضمونه که باقی است خلاصه:

1.نمی دونم کی بود که تعریف می کردند که بیش از 300 تا اولیای خدا رو تربیت کردند و یه خورده بیشتر مسائل رو باز میکرده واین بد ها میومدند تو مجلسش و بدتر میشدند خوب ها هم میومدن بهتر(مثل قرآن خوندن خیلی ها)

2.چه بسا کودک نادان که به غلط زند بر هدف تیری که گفتم یه بار داستانش اینه که پادشاهی بود یه حلقه ی رو گذاشتند و گفت هر کی به هدف بزنه و انگشتر هم نیافتد مال خودش باشه اون خلاصه همه میزدند از قضا کودکی بر پشت بامی ایستاده بوده پشت خط خلاصه این میزنه و از قضا که گفتیم به هدف میخوره بعد میان میبنن اینه میان بهش جایزه بدن زرنگ بوده انگار میبنین به جای که بیاد بگیرتش زود داره تیرکمونش رو میشکنه بعد ازش میپرسن چرا اینکارو میکنی؟ میگه تا دیگه نگن از اول اینکارو بکن.اینم از این

3.یه نفر بوده در زمان امام باقر فکر کنم بود وضع مالی ش هم خیلی خوب بوده اسمش محمد بود فکر کنم خلاصه امام بهش می فرماید فلانی تواضع پیشه کن و اینا تواضع داشتند اتفاقا یه کسی بوده که بیشترین حدیث ها رو گفته و هر جی داریم از امثال این افراده بعد منظور امام این نبوده که تواضع نداری بلکه تا قوی ترش کنه خلاصه اینم میگره از فرداش تصمیم میگیره که یه خورده خرما رو بزاره روی طبقی چیزی بره بفروشه مردم و اقوام میبینند میگن چی کار میکنی زشته و از این خرفا بعد میگن لااقل اینکارو مکن برو آسیابانی کن و اونجا هم میشه اینکارارو کرد بعد مییره بعد ایشون میگفت که من تحقیق کردم دیدم این محمد نام به نام آسیابان هم معروف بوده است. اینم درس بزرگی بود برای امثال من که کاری هم اگه بتونیم و مغرور نباشیم.بعد در مورد یه روحانی و آخوندی صحبت میکردند که این هم از روی تواضع و نه نیاز و سیر و سلوکش این بوده که زمان شاه فوتکوپی باز کنه و بفروشه و اینم از این که هیچ کس مثل ایشون اولش نمی دونستند که ایشان از اولیای خداست و از این خرفا خلاصه اینم از این مرد فوتکوپیه که قبلشم نماینده ی یکی از مراجع نمی دونم توی آلمان یا جای دیگه بوده که برگشته بود ایران و درس عبرتی شد...خلاصه اینم کارش در سیر و سلوکش بوده یعنی به خاطر این سیر و سلوکش بود!

از دستگاه چاه هم یه عده ای اومده بودند که بیا برای شاه کار کن و با حقوق بالا یارو قبول نکرده بوده بعد یه روز یه دختر دیوانه ای رو میارن خونه ی این طرف چون چادر خودشو پاره میکرده خلاصه غل و زنجیرش میکنن میارنش اینم روحانی بوده دیگه که نگه ش دارن فردا بفرستنش جایی نمی دونستند هم که چی کار کنن خلاصه خود دختره بعد از این که دستش رو میکنن توی تشتی و یه پیرمرد توسل به حضرت علی (ع) کرده بوده خلاصه نجات پیدا میکنه تو خونه ی یاروه!!!

sasaq

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر


حالا که موضوع امنیتی پشت پرده شد بگویما که اگه طرح رو نریزید همونجا پشت پرده روی میز و ننشینید به گفتگو و نگید و محلت نزارید تا طرحتون حل باید بشه مثلا تا یه هفته ی دیگر کار که از من بر نمیاد هیچ از امام زمانتون هم بر نمیادش!!!

طرح ممکنه خیلی پیشرفته نباشه مثلا فلان زن شهید یعنی مادر شهید 40 ماهه نخندیده این باید بخنده تا دل مام شاد بشه(ببین نخند واقعته) خلاصه ممکنه طرخ به این ریزی باشه و امنیتم خدا میده دیگه کار نداریم به این چیزا تاطرخ های خودباوری و جدید و بزرگ که شما روی میز نمیزارید دیگه و صحبتشو نمیکنید تا ما با گوش هفتممون بشنویم و خل کنیم اصلا انگار همه چیز ول شدیه...

گیر که افتادین من میام!!!

توطئن باید در دست طرح باشه در دست تعمیر باشه

asw

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

خطرناکه که انسان با اونی که میدونه بالاتر از خودش هست اون با تو بسازه نه تو به اون البته عادت میکنه ولی خیلی زشت و بده مثلا همین مو سرچ کنی تو وبلاگ ربع گرجه که میخواستم یه خوره رب رو به کسی که یقین دارم بالاتر از خودمه تو خواب دادم حالا یا قرض یا چیزی نمیدونم بعد دیدم خودم ندارم پیشش رفتم و همونو ازش خواستم که داده بودم رب رو میگم خوب زشته تو خواب هم باشه البته مو تو خواب کارای زشت تر از این حروف رو کرده یوم که پاشدم کمی خوشحال شدم که خواب بوده کمی هم ناراحت که توی اون موقعیت قرار میگرفتم همینطور میشد که توی خواب دیدم بیداریم البته حرف من این نبود که شد بالخره این بود که آیا ما باید بسازیم به بالاتر از خودمون یا اون که مهربونتر از ماست باید خودش رو عادت بده بالاخره؟؟؟؟؟؟؟؟ و خیلی زشته که ما اونو تغییر بدیم حالا همش مریض شدن ایشان نیست این یه ضرر بزرگیه که ما وارد میکنیم اصولا کارای دیگم هست که ما خبر نداریم ولی تو من میدونم چی میگی میگی کی کارش اصولا درسته که ما دومیش باشیم تو به این کارا کار نداشته باش به زشتیش کار داشته باش یا صاحب الزمان دیگه.......

3s2

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

با این علم ناقصی که من دارم آخرش همه رو گمراه می کنم به قول آیت الله قاطمینیا که میگفت یه نفر انگشتر یمنی به دستش رسیده بود و میخواست ببینه اصله یا نه رفت مغازه ای صاحبش گفت من بلد نیستم ولی فلان نفر بلده بعد رفت پیش اون از پشت با ذره بین نگاه کرد انگشتر رو و گفت آره هست میگفت بعدش که این 40 سال زحمت کشیده که الان میدونه و خبر داره از اینچیزا و بعد علم ناقص هم جایی دیگه صحبت کرد که آخرش یکی مثل من که علم ناقص داره سبب گمراهی همه میشه حالا نمیگفت منا کلی حرف میزدن حالا خلاصه مراقب خودتون باشید من باید پاشم برم ببینم این ترانزیستور چیه که کشف مهمی بوده و راه جدیدی رو باز کرده توش چیه کارش چیه میشه دست ساز ساختش اصلا؟ یا شاید از چیزای ساده تر برقی شروع کرد قیوز  خوبه؟ و ربات ها از این حرفا تا با چشم خودم ببینم باورم شه مثل عروسک های الو الو من جو جو ام که به هیچ جا وصل نبودند و جون داشتند!شایتم به بند وصل بودند چه میدونم ولی باز نمیشه همیچین کارایی مثل اون کرد...

بعد یه جای دیگه می فرمایند که ىشر بااین همه پیچیدگی اینا فکر می کنند که تمام علم بشر رو کشف کزده اند در صورتیکه اینطوری نیست!!!

 

adfd

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر


دیشب تو اتوبوس به یه چیای دیگه چند لحظه فکر می کردم که اینکه یادمه تا چند سال پیش گروهک هایی بودند در همین کشور که به جوان های مردم رحم که نمی کردند هیچ اونایی که مسخ نبودند و آدم شده بودند رو پیدا و میزدند خراب می کردند با هدف های خاص خود و معلوم نبود مسولین و ... چه داشتند می کردند هیچکس هوای مومنان و مومنین و مومنات رو نداشت و ما بایستی خودمون رو به آب و آتش و ریگ می زدیم پس وبلاگ نوشتیم و خودنمایی کردیم خدا ببخشتمون!!!

 

lll

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

کفرگویی همیشه بوده آدم باید سعی کنه کافر نباشه و نشه من نمی دونم چرا کسی پیدا نمیشه که بگه علم فیزیک کفره و حق نیست آخه دو گرم سیب داریم دو گرم پرتقال هم داریم!!!  ولی جلوی اسلام و مسلمین و خدا وای میسن. میگفت زمین به این صافی ندیدی؟زمین فوتبال مثلا خوب راست میگفت اون اومد گفت زمین کره ای مانند اونم میگن راست میگفت ظاهرا حالا کدومش کفر میگه؟ ما اصن توی بیمارستان که بودم بیکار که ننشستم بحث بود گفتیم اومد پیش امام که چرا قیام نمیکنی گفت برو توی تنور نرفت و بهانه آورد بعد به امام به یه نفر دیگه گفت اون رفت ما سیستم بندی کردیم به قول خودمون فهمیدیم و پرسیدم از یه نفر آگاه اونجا گفتم کدومشون اشتباه کردند؟ گفت دوتاشون بعد یه مکث. حالا شما کاری نداشته باش به اینکارا که ما چگونه از امامامون سواستفاده کردیم برای چی مان و وقت شریفشون رو به باد دادیم و دورشون جمع شدیم اصلا.

ولی حرف ناحق نه ها هر کی یه سیر و سلوکی داره این علوم جدید روانپزشکی شیمی فیزیک که غالبا بر روی تجربیات هست میخواد سیر و سلوک همه را به یه سمت بکشونه چرا چون درونش خدای بزرگ نیست!!!

و یکی از مشکلاتی که برای امام زمان هست همینه که همه مثل هم نیستند البته با اومدنشون باید حل بشه وگرنه جنگ میشه بر سر حق شاید..یا اصلا سیستم کلی نظام تغییر کنه آدما میرن بنزین بزنن پول بگیرند با اثر انگشتشون دریافت میکنن که حالا هم شاید جاهایی باشه ولی میزان دریافتی هست که اشتباهه اونجا میزان داره برای هرکس حساب داره بر اساس کردارش اثر انگشتش حساب داره حساب بنزین مثلا.

del

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

در بحث رسانه ای شدن یه چیزایی جا موند همش که اخبار نیست...گیر ما تو این چیزا نیست مثلا رقص مردان که همه یاد بگیرند از تو رسانه آخه یه بخش رسانه همین فیلم و تلوزیونه دیگه مثلا رقص برره ای انفدر مهم نبود تا مردم ارش پیروی وتقلید کنن خوب بالاخره از آهاد مردم این رقص رو پیدا کرده بودند خودشون که نساخته بودند و این شد که با پخش همگانی جلوی هر چه بیشتر این نوع رقص در بین خود سازنده ی مردمی گرفته شد و به نوعی با رسانه ای شدنش این رفتار کند شد رقص های دیگر مردان در سیما هم همینطور هست حالا رقص ممکنه یه نوع حرکت جلف باشه ولی بقیه نقوش و ساختن فیلم از روی کشفیات به ضرر تموم میشه بزار به جای تقلید، خودشون به این حد برسند و رشد کنن شما هم حرکات بد رو نمایش میدادی با این اوضاع بیتر بود!

انگار اگه خیلی از این نمایشات کشفیانی رو نبینه عقب مونده یا ناکام مرده.

یا اروپا است اینجا به یارو میگن آخرین آرزوت چیه میگه که یه عملی بکنم که تو کتاب چیه گیتس (همون) ثبت شه!!!!!!!!! حالا به هر قیمتی که شده..

 

irru

جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

تا آدم ناتوانه یا بچه است حرف دل براش میسازن ولی چه فرفی میکنه که وقتی خرف دلت به دست نااهل حالا اهلشم بیافته کار شیطون نباشه لذا آدم باید مثل اون بود که میگفتم نوی کودکی آیا میتونم شعر غمگین رو غمگین تر بخونم مثل همون باید قدرت مانور داشته باشه و صدای لوک خوشناس گرفته تا چیزای دیگه رو بتونه با دل در بیازه دلی که لااله الا الله رو نمیتونه درست بگه خدا قبول میکنه ولی شما که مدعی هستید رو نه خلاصه شیطون هست و ما منکر این نیستیم که دستگاهی ساخته شده باشه که صدای دل انسان رو بخونه لذا همش میگفتند که فکر نکن فکر نکن هنوزم آیا کسی میگوید وقتی به جای (جان) آدمی فکر می کنند هم واگذارشان به خیالات خام خویش...حالاصدای خودش با دلش یکی هست؟هرگز هرگز...

pesar

جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر


البته مو یک اعتقادی داروم برای خودم که اینکه هرچی میگذره با روزانه ماشینی ترشدن امور فیلم ها و فلوم تاریخ قدیم بدتر ساخته میشند و باید جنبه های روز رو هم در نظر گرفت یه چیزی در میاد ولی یادمه اون موقع ها که بچه بودیم فیلم امام علی (ع) رو میذاشت هیچ وقت دلم خنک نشد هی میپرسیدم این خوبه یا بده البته مالک اشتر که باید مالک باشه ولی اون تنهام همین طوری بود همین برای گوشه ای از مظلومیت امام بس نیست که آی فیلم داره نشون میده؟ آخه حضرت علی (ع) اول مظلوم عالم هستند کسی هم نمیتونه درش بیاره اگه در بیاد از مظلومیت هممون هلاکیم کار همه تمامه اگه یه قسمتیش در بیاد که یه هوی بکشه ظهور رخ بده وگرنه نه کار همه تباهه!!!

geiography

جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر


إِنَّهُ و یَراکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ و مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ»

شیطان و قبیله اش شما را می بینند از جایی که شما نمی بینید

آقا یعنی یه طوری می پیچونتت که نمی فهمی به زبون خودمون مثل اون داستان که تو سخنرانی ایشان هست که بعد یک ساعت مباحثه میگه حاج آقا میخواستم یه ساعت از عمرتون رو بگیرم حالا اون شیطون ابلیس هم نبوده ها.

اما یه نکته ی دیگه م من به ذهنم خطور کرد که هرجایی که شما دارید نمی بینید شیطونا رو و اون ها دارند میبیننت پس اونا شیطونند نه جن!!!

dad

جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

مو نه اینکه چیز همون ارتباطات اجتماعیم خوب نیست همیطوری یه چیزی میگم برای شما که آقا موقعی میشه درست کار کرد درست وارد اجتماع شد که نیازی به حرف زدن نباشه و مردم همو بفهمند منظورات و مکروهات و همه چیز...بعد اون وقت که زبانم رو نخوام بچرخونم تا حرف بزنم خوبه برم سر کار نه فقط برای اینکه این زبان ضایع شدنی باز شه و مدام ضایعم کنه نه برای اینکه خودم فهمم بیشتر بشه هم.

و اینو بهت بگم وقتی رسیدی یا فکر کردی که دیگه حرف نزنم یا کمتر بگم دیگه استخاره نکن لازم نیست قبول کن یا به قول یارو خفه شو.نه که با پدر و مادر و دوستات ها همینطوری چرت و پلاهاتو میگویم.

 

jer

جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر


ماحالا یه گهی خوردیم انقلاب شد باید راهشو ادامه میدادیم من حقیقتا نمی دونم انقلاب که شد امام چرا فرمودند که توی دهن این دولت میزنم هنوز که دولت نبود شاید منظور همین بود که اگه هنوز میخواین مثل غرب رابطه برقرار کنید و سیستم مجلس حالا خبرگان که خبره ولی دولت و از این حرفا تو دهنی میزنیم ما هر  کی باشه سیستم خرابه چون غربیه حالا چند نفر حاضرند پشت سر رئیس جمهور ما نماز اقامه کنند؟ باید بکنند دیگه چون خلفای عباسی همشون که ادعاشون میشد نمازم میخوندند مردم پشت سرشون تو  همین سریاله مثلا.

و من اینو بگم که ما مجالسی داریم چه قضایی چه به عنوان نام امام زمانی و سربازشو از این حرفا که صد مرتبه بالاتر از این مجلس درپیت هست که معلوم نیست چی ازش در میاد همین مجلسه هم زیر نظر همین مجالس ماست...