یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

drdd

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

عجب روزگاری شده یه!!!!!!

من تو اون خونه ی قبلیم که حبس بودم و میرفتم حمام و میخوندمم صداهایی که اصلا معلوم نبود چه طوری بیرون میومد خلاصه بعدش میگفتم که این نی زن ها که حالا صبتش شد این چوپان ها فلوت که میزدند یه زمانی برای خوشی حود و صد البته وابستگی و برای گوسفندهاشون و ببعی ها بود از موقعی که گوشتش گران نیست اینا برای به وجد اومدن خودشون میخونن تو بیابون ها راستی ارزونه مگه؟؟؟؟؟؟؟

ttedd

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر


اصلا اونی که ما میگیم پیش نمیاد حرف حرف خداست و ما خبر نداریم و همینطوری خوش بودیم و میگفتیم دیو چو بیرون رود فرشته درآید/رهبر مظلوم و معصوم ما از سفر آید.حالا کو سفیانی نمی دونم نفش زکیه و حسنی و از این حرفا که همیشه برای امیدی که بیاد امام زمان بوده و تو چند تا حدیث که ما دز اختیار داریم نام امام ره اومده بوده؟ای داد و ما خبر نداشتیم و گفتیم که نه دروغه نه چیزس سیاست مظلومانه امام حسین در مورد حضرت مهدی رخ نده وگرنه امام مهدی هم شهید شده و باید خودشون برگردند به دنیا منتها توی دنیا هستند و تصرفه لطف آخر لذا داشتم داستان بعدی یعنی بعد از داستات سکووت رو و همین اشعار مولانا رو هوس کردم بخونم و هضم کنم که این شد!

حاالا داستان جی کفته میگه اگه خودمونی بنویسم اینکه به یه پیامبری دستور می دهد که به فلان پادشاه بکو از قول من خدا که عحلت نزدیکه و میخوای بمیری حالا داستان قشنگتره اگه همون کتاب یعنی تحفه ی دانشجو را بخرید خلاصه میره بهش میگه اونم میخواد از خدا که به من به خاطر فرزندی که دارم عمر بیشتری عطا بفرما بعد اینم قبول میشه و خدا میره به پیامبر وحی میکنه حالا نه که بره ها همینطوری گفتم خلاصه میگه که 15 سال دیگه بهش بگو زنده موندی بعد پیامبره به خدا میگه خداوندا تو میدانی که من دروغ نگفته ام که!!!!!!!!!!!!!بعد خدا میگه تو ماموری برو به او بگو کسی که از خدا در کارهایش سوال نمی کند(یعنی هرکار بخواهم با حکمت انجام می دهم و کسی هم سر در نمی آورد.) بعدش نوشته است که حضرت موسی به خدا عرض کرد که چگونه سامری یک گوساله صدا دهنده ساخت؟ (یا اباالفضل) خداوند فرمود این آزمایش من بود درباره آن جستجو مکن.!!!!!!!!!!!!!!!

حالا دیگه گذشته از احادیث معصومین که به عینه واقیعه همین احادیث جعلی رو از بس که تکرار میکنن و خرافی اند خدا هم دوسشون داره شاید رخ بده اصن به خاطر ایمانشون کما اینکه در مورد بت پرستان اینطوری صدق میکنه والا ما نه ما هرجوری راحت باشیم خدا هدایتمون میکنه و خرافاتی نمیشیم و با درد کنار میایم ان شالله همیشه مثال میزنم درد رو ها چون همه میدونن میگم.

همشم مال چیه مال اینه که میخوایم خودمون سلطه کنیم و حاکم باشیم نذاریم امام معصوم خودش عمل کنه و نقش آفرینیمون رو بسازه یا کمک کنه بالخره حالا تو بگو کدوم امام و پیغمبر رو گذاشتند همون حضرت سلیمان هم گیر میکرد جاهایی شاید راستِشو بخوای من نمی دونم...

vds

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر


امروز که نه شبی سفری به خونه قبلی داشتیم آخه نفروختیمش روحانی یعنی سفری روحانی چون من رفتم مسجد و با دو چشم خودم دیدم جه آدم ضایعی شدم مغرور بودم بدترم شدم حالا صدبار شما بگو به من مغرور اصلا هیچی عوض نمی شم ولی حالا که خودم فهمیدم تواضعم کمتر شده بابا ما که خواری بیشتر نیستیم و داستان ما و شما و همه سر کربلاست.آقا شمر و یزید و ابوسفیان و نمیدونم اباسعد که انسان ها یا حیوانات کمی نبودند حیوان نبودند اصلا به قول سیدمون اصلا اینا شیعه بودند شیعه تو روخدا با امام علی (ع) بودند این ها.بعد آقای فاطمی نیا می فرمودند که اگه شمر رو هم از قبر در بیارید صد تا بهونه میاره که تقصیر ابن زیاد بود تقصیر اون بود اینطورشد و سیدمون هم داشت تو مجلس میگفت که این 5 تا رو گذشته از سند راستی و درستی و لعن هایی که میگن بعدا اضافه شده در زیارت عاشورا خلاصه این ها اولیش قابیله دومیش طبق سند خواجه ی طوسی نمی دونم ابابکر و عمر لعنه الله نیستا که چه میدونم کسی بود که آیت خدا و ناقه ی حضرت صالح رو کشت و بعدی امام علی رو کشت و بعدی یزیدم که خامسا یکی دیگه شم حالا به ترتیب نباشه همون قاتل اولین پیامبر یعنی اولین ها بوده اولین آدم و اولین امام و اولین پیامبر که میگرده جون ما روزانه داریم تولد پیدا میکنیم و این زیرمجموعه میشه و ادامه داره یعنی یه نفر  نیست که این طوری مبتلاست به این لعنون اینو خودم دارم میگم ها خلاصه همه گرفتار میشن کم آدمی که نبود شمر ملعون شاید تو بدتر تازه حالا آدم های کره ی زمین زیاد شدند و شیعه کمه و اینا توفیق پیدا کرده اند که امام ها رو حتی کشتند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

از محبت امام حسین(ع) که فکر اینجاشو کرده بوده اصلا که دست ماها که بدتریم رو بگیره من یه جا گفتم حساب کردم از شمر بدترم چون محبت امام خسین رو کار زشتی کردم و کشتم نور حسین رو در دلم و مورد نفرین قرار دادم و حالا توبه کردم مثلا و امید دارم کلی ولی معلوم نیست قیامتا قیامت مثل حالا ننیست که مثلا شمر ملعون به راحتی بیاد تو مسحد به راحتی هرکاری بکنه و اصحابش بیان نه اینطوری نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

و یه چی دیگه هم که رفتم مسجد فکرم باز شد اینکه آقا اگه اصلاحه و الگوی مصرفه خدا میتونست راحت این همه گره رو به دست یه فرشته انسان نما درست کنه بله محبت امام حسین هست که یه نفر مثل حر ساخته میشه که اشتباه داره میره بعد امام هدایتش میکنه و ووارد بهششتش میکنه و دستمال اختصاصا برای تازه وارد میبنده وگرنه یه فرشته ای میساخت خدا به جای امام خمینی ره که همه چی رو درست میکرد امام خامنه ای یه بارداشتن صحبت میکردند یه تاریخی رو اشتباه گفتن بعد خودشون نمی دونم از کجا فهمید فورا درستش کردند و اصلاخش یه اشتباه کوچیکا حالا مجبور بودم بگم؟؟ میگم تا قدرشو بدونی.

ببعد هم اومدیم اینجا دیگه یعنی از اون خونه تو فکرکه بودم زود مجبور شدم بیام بنویسم و در راه گوجه گلخانه ای کیلویی 2000 تومن رو خریدم!!!!!!!!!!!!!!

بعدم ازشون پرسیدم گلخونه ای بهتره یا غیر گلخونه ای ولی حبیب از گلخونه شکایت میکرد تو شعرش برعکس من این درسی که میخوام برم دانشگاه و قبول شدم خیلی به گلخونه ربط داره و ممکنه شغل آینده م این بشه!!!

حالا شما در نظر بگیر با این وضع و مردم دیگه مراجع چه آدم های گلی هستند و چه مظلوم شاید و چه بیچاره که گیر این مردم افتادند و مردم اگه نزارند امام زمان در جا کار تمومه و چیزی باقی نیست ما با امام خامنه ای هست که در مقابل آمریکا ایستاده ایم وگرنه اگه هاشمی بود چه میشد!!!!!!!!!!!ِاشاید

اصلا یه عده ای به جنگ با امام حسین (ع) جمع نشده بودند بلکه اصلا همیاری نمی کردند ولی در سپاه دشمن بودندا به نظر خودشون تقیه کردند ولی تقیه معنایی ندارد در کشتن حضرت یا همکاری نکردند یا از پشت کارایی کردند یا اصلا فرار و تو همهمه ها شرکت نکردند خلاصه همه جور آدمش و نقشش الانم هست!!!!!!!!!!!!!!

اصلا بعضیا میخواستند بگن جنگی نیست نجنگید برگردید این پسر حسین (ع) شکل پیامبره اون پیرمردهایی که ایشون رو دیده بودند اینو میگفتن..


jjjh

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر


الان داشتم غذا و نهار میخوردم وسطش آب خوردم فکری به نظرم رسید البته نه اینکه بخوری بعد روش آب بخوری اینطوری من گشنه ترم میشم و راه باز میشه انگار در حالات مو ولی حدیث هست که آقا برای سه چیز معده ات رو تقسیم کن موقع خوردن آب و هوا و غذا و سه قسمش کن یادمه بابام بهم وقتی کوچیک بودم میگفتش که علی (آقا) خلاصه نیم ساعت یا یک ساعت قبل و بعد از غذا خوردن نباید آب بخوری!!!

بعد من یه فکری به نظرم رسید چون میدونی من یه خورده چاقم بعد این که دو سوم بدن رو قبلش آب بخورم تا پر بشه بعد یک سومش رو بزارم برای هوا و غذا. چه طووره؟؟؟یا زهراء(س)

wwws

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ | علی | ۱ نظر


حالا که اینطوری شد یادم اومد تو اون خونه درمورد منبرم صحبت شد که بله اولین کسی که رفت بالاش همین شیطانه ابلیس بود و نحسه بالا رفتن ولی خوب میرند بر حسب عادت و وقتی رفتی دیگه شیطان خودشون جمع میشن دوربرت خلاصه یه مسئله ی دیگم که یادم پست دادن و مسئول کردن و مسئولیت بخشیدن به یارو بود که اگه دکتر بده چون انتظاری هست از مردم ما بدبخت میشیم به همین راحتی و دین و دنیامون میریزه به هم که اینو هم گفتم تا حالا یکی اومد سینه ای زد چه میدونم نوحه ای خوند که نباید مسولیت بهش بدن باید کارشناسی بشه و همین حرفا رو میزدم که دیگه اینجا بازترش کردم..

seswa

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

حیفشه حرومش کنم تو پرشین وبلاگ

خلاصه نگا کن همون حدیثه بود که گفتیم که اگه پرنده ای چرنده ای خزنده ای ذکر خدا رو فراموش کنه شکار میشه و گفتیم موقع فرار از حریف اگه صداش دراومد که هیچ وگرنه شکار میشه همینا رو داشتیم میگفتیم دیگه چون ذکر خداگویی پرنده و چرنده و خزنده و ... با صداشه و ناله اش مثلا میمون ها نگاه کنید چقدر جیغ میکشن و کمتر شکار میشن اصلا حیوانات پرسرو صدا همینطورن و میمرند تا شکار شن حالا این رفتم تو کامپیوتر خواهرم شانسکی پیداش کردم برای فقط شمای عزیز تا ببینی حقیقت رو که صداش بچه خرسه درمیاد و شانس میاره!!!ظاهرا استادشون اینو گذاشته بوده تو پی سیش منم دزدیدمش حالا یا استاده خیلی باحال بوده و از آینده خبر داشته چون ماجرا بر میگرده ظاهرا به عقبتر از نوشته ی مو و خلاصه هنوز در نخوندن وبلاگ

مو و بازدید کم مظلومیم...

http://www.aparat.com/v/184260348236f9554fe9375772ff966e1139

آمدم بزارم بعداز آپلود گفته قبلا بارگزاری شده این ویدیو کاشکی یه اکشنی چیزی میزاشتم اولش با اسم وبلاگ خودم هم مینوشتم توش تا دست هیشکی بهش نرسد...

 

333ss

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ق.ظ | علی | ۱ نظر

یه دستور العملی بود نمی دونم کجا خوندمش به نام حدیث عنوان بصری که رفتم پایگاه گیر آوردمش و خریدم اومدم خونه که رویش نوشته دستورالعمل امام صادق(ع) به اراده کنندگان سیر و سلوک الی الله به همراه زیارت عاشورا که قیمتش هم 250 تومن هست یادمه پول خورد نداشتم محبور شدم یه کتاب در مورد جن هم بخرمنگرانفعلا اگه خواستین بخرین و من شنیده بودم اونموقع که آقای قاضی (ع) اون عارف و مرد کامل توصیه کرده بوده طبق نوشته ی خود کتابچه که توصیه می کرد که خدیث عنوان بصری را بنویسید و بدان عمل کنید و همراه خود داشته باشید و هفته ای یکی دوبار آنرا مطالعه کنید. اینو شنیده بودم جای دیگه و هرچه متن حدیث عنوان بصری رو سرچ کردم توی اینترنت من که خودم نیافتم حالا یا بلد نبودم یا چیزی و البته من سطحی میخونم مثل همون دعای صحیفه و خدا کنه من این چیزا رو میگم جر و دعوا درست نشه چون دیگه میل ندارم برم حدیث بخونم و این دعای صحیفه یا مکر شیطانه یا لعنت شما یا حسادته وگرنه من در سطح ها گیر میدم و به عمقش فعلا فکر نمی کنم چون میترسم که خیالات ورم داره و دروغ بگم اصلا همین سطح نویسی ام هم مشکل داره ولی دیگه ضایه است که میگم وگرنه  چیزی نیست.

خلاصه تو همین کتابچه داشتم میخوندم حالا بزار عبارتشو پیدا کنم.................

آهان میگوید که ....چون خداوند بنده را به این سه خصلت گرامی داشت دنیا و البلیس و مردم در نظرش بی مقدار می گردند و به خاطر زیاده طلبی و فخر فروشی به یه دنبال دنیا نمی رود و آنچه نزد مردم...

خلاصه اگه جذابه باید بری خودت پیدا کنی برای خودت و من اول و آخرش رو بریدم برای همین و باور کن حتی توی ذهنم هم نیست و یادمم نیست که بعدش و قبلش چی بوده فقط میخواستم ابلیس رو که چک کردم کلمه ی ابلیس بود توی متن عربی حدیث عنوان بصری بودش خلاصه فهمیدم که دنیا و شیطان که نه ابلیس که اقدر طرفداریش کردم متاسفانه همینه و شیطانه و هیچ وقت آدم بشو نیست مثل دنیا مثل مردم ما وقتی میگیم مردم یه چیز کثیفی از توش در میاد همین مردم نبودند که امام حسین رو کشتند و امام های دیگر!!! خلاصه همینطوره دیگه دینا و ابلیس و مردم این سه تا رو داشته باش که  دنیا خوبی هایی هم داره دنیا زن داره پول توشه زیورداره و جذابیت ولی وقتی حرف آخرت میشه یه چیز دیگست.

این یکی یکی دیگری هم که جلب توجه می کرد برام تو سطح خونی همون اول این حدیث عنوان بصری یه نکته ی دیگش بود که امام می فرماید که (مبادا چیزی را بخوری که اشتها نداری چرا که حماقت و نادانی را به بار می آورد.) یعنی چی؟ یه موقع آدم گشنشه و گرسته است ولی منظورش این نیست که تا گرسنه نشدی نخور این یه نکته ی دیگری است که در ادامه حدیث این رو هم میگوید بلکه می فرماید تا اشتها نداری نخور مثلا من دوست ندارم آبگوشت رو مثال می زنم ها ولی خیلی هم ممکنه گرسنه باشم ولی اشتهاشو ندارم حالا شما شاید بگی شکم گرسنه که این چیزا سرش نمیشه ولی نه دیگه برو به جاش نون بخور که دیگه این چیزا پیدا نمیشه چون مردم دیگه شکمشون پره الحمدالله در جاهایی مثلا میری مهمونه و گرسنه ای ولی اشتها نداری انگار حالت رو بهم میزنه غذا گیر بدی و بخوری این نادون میشی ولی گفتم که در ادامه هم در حدیث هست که تا گرسنه نشدی چیزی نخور که این دیگه سختر از اولی است.

من خودم در سنی که الان هستم از کلم پلو و مثلا سالاد اولویه و یه چیز دیگم بود یادم رفت........آهان زیتون که خدا بهش قسم خورده رو من نمیخورم توی ذائقم نیست کوچیک بودم نخوردم حالام نمیخورم ولی بابام میخوره مثلا آقا خوشم نمیاد برقصم اگه برقصم نادون میشم ولی ممکنه یه حالی پیداکنم از خوشی که معلوم نیست روحانیه خوشی یا شیطنتی خوشی که یه قری بدم حال نه توی این ماه محرم ها آقا دوست نداره این درمورد غذاش صدق میکردها ولی غذای روح هم داریم بله.حالا بعضی ها میگن یعنی چه دوست نداری زن باید تابع مرد باشه هر چی زنت درست کرد باید بخوری نه باید زن غذاهای خوشمزه درست کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

البته جدیدا به خاطر چاقی البته یا عناصر شیمیایی دیگر میل به همونام ندارم مثلا سالاد بعضی موقع ها اشتها ندارم بخورم و مامان میگه بخور میگم نه نمیتونم یا بابام میگه اگه فلان غذا رو بخورم تا صبح رو کله باید وایسم یا یه همچین چیزایی خودش آدم میدونه بعضی چیزا اینم هست ولی زور که نیست

یا با یکی از پسر عمه هام که اسمش علی هه مثل من بهم میگفت شوخی می کردا سر سفره وقتی دیگه نمیخوردم و میخواستم پاشم برم به طنز میگفت علی بخور بخور که تا شب تا صبخ شایدم میگف چیزی گیرت نمیاد چی میخوای بخوریم تا اون موقع! یه همچین چیزایی میگفت..و از دائم السیر بودن مو خبر نداشت من هر موقغ گشنه نشدم سر یخچالم و دیگه اصلا به خاطر قندشه چیشه که کیک شکلاتی هم هست تو خونه ولی نمیخورم البته صورت کیک های بیرون و شیرینی های بیرون رو بهم نشون دادند تو اون خونه خالی که دیگه اصلا نمیخورم و البته میل ندارم و سوزانده نمیشه باید دفع بشه مستقیما و میدونم شاید که چه کثافاتی اند مثل همون دفع شده هه هست این کیک ها و شیرینی های بیرون ببخشید حالتون رو بهم زدم ها...حالا شیرینی هم ن مخصوصا کیک که نشونم دادن که برای فردی مثل من از بیرون براش بیارن میل هم داشته باشم نخورم که نخورم که نخورم در حالیکه قبلا زیاد میخوردم و اسراف میشد.
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=258214

333e

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

خلاصه ش اینکه آقا میگن روایته حیواناتی که ذکر خدا نمیگویند به قتل می رسند اولا این چون ما درمورد ذکر حیوان صحبت کردیم بود دوما خودت نری دنبال مرغی بگیری بعد بکشیش بگی نشد ها قاتل قاتل قاتل...حالا چی؟

اینکه آقا فقط دندون ما امثال ما رو خراب می کنن تا توش میکروفون جاسازی کنن خوب خیوانات هم همینکارو بکنن دیگه گرفتی چی شد؟؟

آره دیگه تو دندون خرسی چه میدونم یوزپلنگی که میخواد شکار بشه اصن بهتر بگم شیر که کرد دنبال نمی دونم چی میگن گوزن توی دندانش جاساری بکنن موقع فرار میبیننذ که این چیزی نمیگه  قبل مرگ و شکار شدندش و میمیره و خورده میشه ولی اگه آهی کشید فرار میکنه از دست شیر حالا برین امتحانش بکنید تو این اوضاع 99% مردم که زنده هستند جنبششون بیکار نشینن این آمریکایی ها چون اینجا داره گوزن ها هم منقرض میشن برن تو آفریقا اصلا اگه چیزی به نام نمی دونم علمی صلحی مستندی چیزی باقی مونده کار شاخی هم نیستا معلومه..

e3e2

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

 

امروز حال کردم یعنی داشتم یعنی هوس کردم برم صحیفه باز کنم و از اولش بخونم نکته برای فکر کردن زیاده اگه عقلت برسه ولی گفتم برای تخلیه ی فکر دو نکته رو لحاظ کنم و بگویم اول اینکه

حمدی رو بگویم و بدی به من تا بگم ای خدا که باعث بخشش او و طاعتش شود خوب این یعنی چه چرا نگفته اولا بخشش خودت بشود گفته بخشش او مگه دعوای زن و شوهریه که خدای دوم شوهره!!! دوما حمد میتونه باعث طاعت خدا بشود و بخشش البته حمدی که خودش بدهد نه ما همینطوری بگیم و سیمه وصل نباشه همینطوری

نکته ی دومی که فهمیدم در مورد همین سیاست هست که آقا حدیثه برای خودشم معتبر که اگه فلان کارهارو بکنیم در درجه ی پیغبر خدا (ص) قرار میگیریم بعد توی دعا سیاست رو میشکونه و می فرمایند که (البته در دعای دوم صحیفه ها) که :

بار الها مرتبه ی او را به سبب زحماتی که در راه تو کشید(پیامبر عظیم شان(ص)) به بالاترین درجات بهشت بالا بر تا اندازه ای ککه هیچ کس در هیچ مقام ومنزلت با او یکسان نباشد.

حالا ظلم نیست این دعا رو نخونیم و مرتبه ی ای که خود پیامبر مظلوم میخواد خودش به دست خودش بعضی ها رو بالا ببره تا کنار خودش رو دعا کنیم که باز به سبب امام سجا (ع) و دعایی که کرده بالاتر باشند که دست هیچ احد الناسی بهشون نرسه و جدا بایفتیم و بهشتم میگن بالانرین لذتش رسیدن به اولیا و محشور شدن با اون هاست و قدم زدن با اون ها.حالا ظلم نیست این دعا رو نخونیم... ... ...

یعنی اگه اینجوریه که حدیث میگه یعنی مقام و بهشت پیغمبر رو بیاریم پایین اصلا...ولی اینطوریم نیست ولی توی دنیای سیاست هست.

یه نکته ای دیگه ی هم که فهمیدم اینه که نوشته و توسعوا فی رزقه فلم یشکروه و بعدش که یعنی اگه از روزی او فراخی می یافتیم و شکر خدا رو نمیکردند و ما نمی کردیم میشدیم مثل حیوانات و از حد حیوانیت یعنی همون انسانیت خویش خارج میشدیم بعد نوشته در دعای اول صحیفه رو میگما که جنان می بود که در کتاب محکمش فرموده که (ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا) خوب حالا تو کتاب دینی ما چی نوشته؟ نوشته خدا همه ی موجودات را هدایت عام یا خاص میکنه و از این خرفا که هدایت خاص شامل ماست پس اگه هدایته اون حیوانه پس چرا گفته بل هم اضل؟؟ دوما حالا ما اقدر پایینه سطحمون که بحث می کنیما دوما اینکه شاید میخواد هدایت عام رو با هدایت خاص دعوا باندازه که زمین تا آسمون فرق داره و انسان میتونه هدایت عام حیوانی هم داشته باشه ولی جز گمراهی نیست و بدتر اصلا انگار گفته اضل یعنی بدتر از هدایت اون ها ست اگه واقعا هدایت شدند که مثلا بچه به دنیا بیاره یا درخته ثمره بده البته نباید درخت رو قاطی کرد با اون حیوان چون توی بهشت درخت هست...ما نرفتیم ولی جنات که میگن

dwxw

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۲ ق.ظ | علی | ۱ نظر

دو تا داستان بگم دلمون باز شه یکی اینکه کوچیک بودم بالای خونمون یه زمینی بود افتاده بود و خوار و از این گل های بی بو معمولا پس از باران و بهار در میومد و ما میرفتیم بازی و گردشت یعنی همه جا بودیم تو کوچه خلاصه مامانم میگه 5سالت بود که اینطوری شد حالا چطور اینکه (خیلی با آب و تابه؟؟) خلاصه ش اینکه دوستم گفت بیا بریم خونه ی مورچه ها  رو خراب کنیم و من باید گوش میدادم چون سیاست بود اولا دوما بزرگتر بود و رئیس بچه ها و یه روز دو تایی حالا با هم افتاده بودیم وگرنه اون خودش دوست اختصاصی داشت خلاصه سنگ ورداشت و زد و ول کرد روی خونه ی مورچه ها به منم گفت منم ورداشته یه سنگی که بزرگتر از کف دو دستام بود زورم هم بش میرسید خلاصه رفتم بالای سر خونه شون وایسادم و مکثی کردم که باندازم یا نه و تو فکر بودم که از دستم ول شد و افتاد روی پام و خلاصه اومدم خونه با گریه و زاری بعد با باندیی بستن پام ناخنم هم شکسته بود و من گریه می کردم و تا یه دو هفته ای مامانم دستمو میگرفت خود مامانم که میگفت بغلت میکردم میبردم مدرسه شون و منم خوشحال بودم از اینکه اول مورد توجه شدم دوم مهدکودک نمیرم شایدم که نه ولی حالا محض احتیاط که همراشم سرکار!!خلاصه منم دیگه از این غلطا نکردم..امتحان وسوسه ای در معصومیت بود؟!...1./

دوم اینه که آقای فاطمی نیا تعریف می کرد که یکی میره نزد پادشاهی یه سیبی میوه ای پادشاهه بهش میده بعد این یارو همونجا میخوره میاد بیرون بهش یکی میگه سلطان و پادشاه که چیزی بهت داد باید بزاریش تو جیبت بعدا بخوریش خلاصه دفعه ی بعد میره پیش پادشاه بهش کوفته میده اینم میزارتش تو جیبیش. ه ه 

 

t5dm,

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر


الان داشتم یک سخترانی از آیت الله قاطمی نیا گوش میدادم تموم نشده ارضا شدم ببخشید که نمیتونم همشو بگم یا پیاده کنم بنویسم ولی لینک دانلودشو سعی می کنم بزارم:

ولی نه حسش نیست:

می فرمود که ائمه رو براشون ربی بزارید بعد هر چقدر میخواهید بالاشون ببرید مثلا بگید میتونن مرده زنده کنند و تمام علوم رو دارند این یک دوم اینکه حدیثی برای یکی که ادعاش شد در مورد این سخن که ربی قرار بدهیم و بالاشون ببریم اینکه جواب دادن شما غیر از یک الف عیر معطوفه در مورد ما اهل بیت می دانید مثلا سلمان (ع) چند تا حرف دیگه هم یادشون داده بودند بعد چند تا داستان گفتند که این قرآن میزاریم روی سر و میگیم بعلی بعلی اینا راخت به دست ما نرسیده کلی علما زخمت کشیدن ورنج بردن که ما ساده میگیم بعد چند تا داستان رو تعریف کردند مثلا قلان عالم دست راستش از کار میافتاده با دست چپ مینوشته و قلم میزده تا آخر عمر حتی سینه اش هم پینه بسته بوده خلاصه اینم از این یا یه داستان دیگه که خون باید گریه کرد اینکه یه عالم یه کتاب شیعی رو در دست یه سنی ناصبی که این سنی ها فرق دارند با بقیه میبینه و میخواد ازش که اینو چی میگن بازنویسی کنه و اون موقع هم از این دستگاههای کپی و عکسبرداری که نبوده خلاصه اینم قبول نمیکنه بعد بهش میگوید که خوب من یک سال خدمت به تو میکنم که تو این کتاب رو بهم بدی یعنی یک سال میرم نون و ماست برات میخرم بعد قبول میکنه و اینو میگره کتابرو و خلاصه داستانی داشته که میره تو کشتی ومیافته توی آب وخودش رو پرتاب میکنه درون آب و ... میگفتش که این تازه در مورد همون الف هست که انسان مثلا یه میله داشته باشه و الف میسازه یه خورده کجش میکنه میشه ب و یه خورده کج تر میشه دال و تقریبا با میله میشه ساخت خلاصه این همه تلاش کردند در مورد همین الف بوده و سنی هام خیلی هاشون این الف رو بلندند حالا به روی خودشون نمی آرند هیچ بعد میگفت که این سنی های عربستانی اینا جو حاکم بر دتیا نمیزاره وگرنه اعلام میکردند این شیوخشون که هر کس کتاب الغدیر رو داشته باشه اعدام داره و باید بسوزونینش بعد یکی از خودشون میگه اینا که همش از علمای سنی خودمون هست و از این حرفا میتونید خودتون گوش بدید!!!!!!!!!!!!!!!!

البته من تا آخرشو گوش ندادم ولی شما میتونید از این لینک دانلود کنید

ffrfrf

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۱ ق.ظ | علی | ۱ نظر

یکی دیگر از اسرار مهم که فاش کردم و لزومی هم نداشت و در موردش صحبت کردم تو اون خونه خالی دیگرمون در مورد درد بود که آقا درد یعنی خدا قبلا هم در موردش صحبت شد توی وبلاگ دیگرم که پاک شده یعنی پاکش کردم خلاصه من سیاستم این بود یه زمانی که به درد کم بازی میکردم مثلا خارش شما وقتی دستت میخواره چه میکنی؟ زنونه یا مردونه میخارونیش؟؟ اینا مورد توجه دشمنن ولی ما درمورد این صحبت نمی کنیم و نمیگیم ماشین نمی دونم چی تراش بکش به سر و صورت به نام صاحب درد که خدا است درد خودش میاد سراغت مثلا پیرمرد زنا که پاشون درد میکنه میسازند یعنی دارند به خدا نزدیک میشن که اینا رو هم میگفتم بعضی ها دردشون که گرفت بیهوش میشن بعضی ها ذکر میگن بعضضی ها بی توجه اند که خدا داره بهشون صحبت میکنه درد کم رو میگماا ولی بعضی ها وسواس دارند که آقا برای این که این طور شد فلان که این خطرناکه وسواس رو میگم دردت اومد با خدا صحبت کن مثلا قلب سمت راست که قلب تو نیست قلب صاحب نفسه ناراحتش نکن وسواس هم نداشته باش یا پای راست که بعضی موقع ها بی حس میشه وگرنه تو ماشین هم بشینی پات تکون نخوره خودش خواب میره این نباید وسواس بشه که دلیل داره با خدا باش و خدایی کن فعلا سیاست اینه عوضش کنی به من ربطی نداره یکی میگفت قدیما اینا رو میگفتن ولی ممکنه سیاست الانتم باشه.. مراقب خودت باش مگه خانوم نمیخواستی خوش فرم باشی؟؟؟ و یا بشینی تو خانه با چادر و گفتیم که زنی بوده بعد ها که قبرشو باز کردن نپوسیده بوده چون تو خانه کسی موی سرشو هم ندیده بوده حالا ما که نمیتونیم اینطوری باشیم خیلی هامون ولی خوب ورزشکارها هم دارند درد رو میخرند که انقدر شوت میزنن یا می دون یا تنیس و راکت بازی میکنن نفسشون میگیره یه درد کمی میاد سراغشون بالاخره که تحمل میکنن غیر از خطا هاشون ها همونام باید باهاش ساخت ولی وسواس نشد مثلا فلان بازیکن فوتبال بگه چون رو من خطا شد و پام درد گرفت این به خاطر اونه این وسواسه اصلا نباید به این چیزا فکر کنن باید ادامه بازی بدن و  گل بزنن یا دفاع کنن یا پاس بدن ولی اگه پاش شکست این یه مسئله ی دیگه است که چرا پاش شکست عمدی بود اصلا؟ توطئه بود؟ تو فوتبال رو میگما!این سوالت ناخودآگاه میاد که شاید کاری کردم یا شده که باید دو هفته عقب باشم یه دکری صدقه ای میدادم نمیشد شاید به همین راحتی...

 

sibe

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر


ببین تو بسم الله بگو شروع کن همه چیزارو شاید بهت بگن یه یا علی رمزشه از اول یکی هم بسه تا آخر..............................

من آرزوم اینه که یه مردی بیاد با خیال راحت حالا نه از زندگی بلکه به ما فیمینیست ها فحش بده بره خونه ش و هیچی نشه!!!!!!!!!!!

البته ما گفتیم سیاستمون اینه که فعلا فیمینیسم بشیم بسه داره دشمن چه سیاست حالا کار به سیاستشم داریم ولی خوب راه خودمون رو میریم دشمن چه حیله ای داره زود میایم فرضی میجنگیم با هم شمام ممکنه همش فش بدی به مو ولی خوب یه طوری بهت می فهمونن خودشون تو غصه شو نخور بیا جلو پارتی الهی هم داشته باش حرفتو بگو و برو حالا ممکنه من بگم که سیاستم اینه که هر جاییم بخاره بخارونمش و این جن ها فکر میکنن من چه دارم میکنم!!! ولی یادمه سیاست خود جنبه میگفت قبلا که نخوارون شاید دارند کار میکنن برای زیبایی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بسته به آدمش داره شما که نباید چیزاتو با من بسنجی و سیاست رو ببافی باید خودت سیاست مخصوص و زندگی متقابل خودت رو شما برای خودت داشته باشی و یا علی بگی و شروع کنی شاید جهاد شما خانم بچه داریتون باشه یکی دیگه یه چی دیگه منم همینی که هستم..خودشون کمکت میکنن تو که گفتی یاعلی و شروع کردی به کارت رسیدن نیاز به بافتن چیزی و نسخه نیست من الان شاید باورت نشه مادر بزرگم به ظاهر بی سواده ولی هزار نفر رو حریفه تنهایی رفته بود برای دایم خواستگاری گفته بود یه آبی بخوریم یه شاشی در کنیم (به همین راحتی بریم پی کارمون..)از کسی هم شنیده بوده ها..ولی خوب شنیده ها روزی به درد میخورند مخصوصا اونایی که تو کودکی یاد میگیری از بابا و مامانت

فامیلی شونم (تریاک کاران) هست حالا دیگه خودت حساب کن از من چی درمیاد وقتی از اون همچین آدم در بیاد و عوض هم نکرده فامیلیشو در حالیکه بقیه اشون بجز یه خواهریش همه عوض کردند....................

aaxxa

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ای خدا نیش زنبور را برای کدامین مزاحمان آفریده ای؟ برای ما انسان ها یا به دیگر حیوانات هم نیش میزنه؟؟

ffrf

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر


یادمه کوچیک که بودم این آهنگ کلاه قرمزی با شعرش تو نوار بود اول همین دایی جوادم داشت من وقتی میرفتم خونشون اغلب هر چی میخواستم گیرم میومد و ورمیداشتم میومدم شیراز خونمون ولی اینو یادمه اگرچه جواد بود نداد  و قهر کرد تا اینکه منصرف شدیم بچه بودیمااا آخرش دفعه ی بعدتراش که اومدم خونه دیدم بزرگ تر شده آهنگ های دیگه روش ضبط کرده بود یعنی گزارش تیم ملی فوتبال بود فکر کنم یا اینکه من کوچیک بودم بعد به مامانم گفتم من نمی دونم الا بالله نوار کلاه قرمزی میخوایم توی جای شلوغ و شهر هم بود یادمه دقیقا پیاده روش خلاصه بعد کلی دنگ و فنگ تصمیم گرفتم وای سم همونجا مادرم هم گداشت رفت پشت سرشم نگاه نکزد و نخرید انگار قسمت نباشه ها نوار صوتی شو میگم ها خلاصه منم ترسیدم گم شم رفتیم خانه آخه یه نوار دیگه رقص گل ها بود بابام خریده بود قشتگ بود 500000 هزار مرتبه گوش دادیم تو خونه با کمی و کاستش به قولا حالا تازه میفهمم چه آهنگ زیبایی بود به جز ترانه ش و قدیمی نمیشه حالا نوارشو پیاده کردم روی پی سیم/|

البته توی خانه ی مادر بزرگم از این باری های دسنی بود آخرشم اسمشو نفهمیدم آجر میچیدیم اونا هم داشتند بعد میرفتم بازی میکردم و دایی جوادم هم چیزی نمیگفت ولی بابا بزرگم برای اینکه سیاست یادم بده حالا سیاسی اش نکنیم با اون مهربونیش که باغ میبرد منو با مونور سیکلت و همه چیز برام می آورد که بخورم چیزای خوشمزه اصلا خودش  باغ انار داشت و داره و هنوزم هم با اینکه پیر و فرتوته شده نگی بهشا خیلیم پاش درد میکنه براش دعا کنید اگه دیدینش !!!باز میره باع وتازگی ها تصادف کرده با اون سیکلتش و دستش شکسته انگشت کوچکش دعاش کنیم 100 سال زنده بمونه خلاصه برای ما هم امسال انار گذاشت کنار تا بخوریم اناراشم اصلا شیمیایی نیست و   با این حال میگفت دست به کنترل تلوزیون یا این گیم دستی ها نزن من به خودم میگفتم چرا نزنم؟میگفت که جواد خودش بلده تو بلد نیستی حالا منم کوچیک بودم و احساس خطر نمیکردم کمه خراب بشه ها همینطوری میشنیدم یواشکی کار خودمو میکردم..اولش کنار میومدم میگفتم ما که خودمون تو خانه تلوزیون کنترل دار داریم ومن استفاده میکنم شاید مال اینا خاص باشه و یه طوری باشه که خراب بشه کنار میومدم ولی وقتی بابام میگفت یکی صداشو بلندتر کن چه باید میکردم؟؟؟

ولی کلاه قرمزی عجیبه اینطوری نیست همون کودکی کلی میفهمیدی و مفهمومی بود برای بچه و اخساسی چه الان و باید هر روز پخش بشه توی تلوزیون و هر روز سیاست ها رو بچرخونه چه اون گربه ی آوازه خوان چه اون دزد عروسک ها و چه اون یکی هر روز یکی ش باید پخش بشه به نظرم میرسه تا ظهور رو بچه های آینده خودشون بخواهند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1 و دوره شان عوض بشه با دوره ی بد ما..اصلا لذتش تو پخش صدا و سیما است که بچه ها بشینن و تعریف کنند که دیدی فلان برنامه رو یا نه؟ انگار خودشون زورشون میاد و ماهواره دارند که پخش نمیکنن همچین برنامه هایی رو دیگه هر روز که نه هر از گاهی کم و باید مدام مرتب پخش بشه تا بچه ها نگاه کنن و بیشتر بفهمند برای همه ی سنی هم هست توش الان پیرمرد هم بود که بازی میکرد من خود بابام چقدر میخندید اون موقع ها با این کلاه قرمزی حالا باید گریه کنه عجیبه یا شایدتم خودشون بچه کوچیک ندارند>؟ حالا اگه مگه شبکه ی 2 شبکه ی خانواده نبود خالا اگر به همین ایرج طهماسب و یارانش فرصت و فضا بدن و یه خورده برن کنار روبات های جدید هم دیده خواهند شد حالا بهشون نمیگیم روبات بگیم عروسک؟ همشون که عروس نیستند دامادک خوبه؟؟

slx n

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر


انقدر نظر تنگ نباشیم نسبت به اینایی که فاسد شدند و اینکاره نیستند شاید البته اینا نزدیکترند.................................میوه ی فاسد هم کاربرد هایی دارد ساخته میشن میشن  مثل لواشک کمپوتی همه خریدارند و میرسند به دست یتیمی گشنه بچه ای لواشک مریضایی کمپوتش شوخی کردم نباید انقدر بدبین بود وگرنه تو انگلیس شما نگاه کن.شما نگاهی به شهر لوس آنجلس  نام تهران بکنید دختری مونده...نمیگم ب که برن خراب بشن مثلا فقر فحشا میاره عذرشه به هر حال ان شالله وضع هممون خوبتر بشه و بچه هامون دست احتیاج پیش هیشکی دراز نکنند!میگن انجیر خشک ساخته شده خاصیتش بیشتره کلا مویز ولی همه ی میوه ها هم هس ولی من علمشو ندارم فردا شما برید عرق درست کنی بدی دست مردم ها!!!!!!!!!!!

mts

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

البته مو قبلش با اجازه ی بابام رفته بودم اداره و کلی هم چیز میز دان کردم اما یه شعری از حبیب بود که میگه رو دادم دستش خودشم توش گیر افتاده بود که معنی اش یعنی چه اگه یه دبیرستانی بفهمه معنی شو خیلی باهوشه و بتونه تفسیر کنه من که خودم تنهایی نتونستم تازه ریختیم بابابام رو هم فکرامون رو تا تونستیم یه چی دربیاریم خیلی هم سخت نیستا برای بچه دبیرستانی بعد بابام از شعره یه پرینت گرفت حالا شعره مخصوص من نیست وگرنه براتون میذاشتمش:

به مژگان خارهای راه رفتن
به ناخن سنگ های خاره سفتن
به بی تقصیری اندر حبس تاریک
پیام حکم قتل خود شنفتن
مرا خوشتر بود ازیک تملق
به نزد مردمان سفله گفتن

تا کیدم رو آخر شعره که عجیب معنای دو طرفه داره ولی معلومه که نزد مردم سفله بریم تملق دیگران رو بکنیم نه بریم تملق مردمان سفله رو بکنیم اینم راهنماییش ولی خوشتر بود مرا از چه؟ این سوالی بودکه پرسیدم از بابا گفت همین به که با ناخن رو سنگ خاره سفتن و از این حرفا اگه راست باشه.

حبیب هم یه شعرایی میخونه ها کجا تا به تکنولوژیش برسیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من اول حبیب رو نمیشناختم فقط میدونستم یه شعری در مورد مادر شنیده بودم که خیلی قشتگ بود اول دبیرستان بعد فکر میکردم قیافتا مثل داریوش یا ابی باشه و اونا بودن که اینو خوندم خلاصه طرفشم نمیرفتم حالا همونام عذر دارند خلاصه بعد کلیپ مادر رو که دیدم قیافتا خوشم اومد ازش خلاصه میگن مشایی دعوتش کرده بود که اومده بود تو ایران شایدتم الان تو ایرانه ولی این تظر تنگا بفرستنش تیمارستان جایی ولی نه حالا چه شعرهایی میخونن همین ایران خودمون  بعد این یارو که ضد دین نمیخوند!میخونه؟

که حالا ما کاری نداریم به اینا به قولا

kthf

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

البته بگوما که برای روح های بهشتی دردی نبود اونا خودشون مستورند و جای بحث نیست که ما رو لخت نمی بینند حتی اگه بشیم ولی موقعی بود تو اون خانه خالی دومیمون که عریان میومدم بیرون چند لحطه حموم دیگه حوصلم سر رفته بود و خسته شده بودم  از این همه حرف زدن پشت سرهم حمام هم خانه و قبر منه تو اون خونه خلاصه گفتم شاید برای این مشکل پیش اومد!!!

ولی نه وقتی که عموم یا دایم میومدن یا دکتر اومده بود برای آمپول زدن خودم لباس می پوشیدم نهایتش یه شلوارک معمولی بود که اونم به خاطر اینکه توی این خونه بود لباسام و کمبودی احساس میشد یا شکست خورده بودم اتوماتیک که مجبور میشدم برم حمام غسل کنم آخه اینم شد سیما اینا هم همش دنبال شکست من که نبودند ولی میخوردم هم خودم هم اتوماتیک ولی باور کن اتوماتیکش بیشتر بود و میریخت و خودم روش نمیزاشتم خودش میشد حالا اینا چه فکر میکردن نمی دونم آخه حمام هم شد جای اینکارا...

آخه تو بهشت لختند یا عریان؟؟؟ خدا خودش ستاریت میکنه و لباس به موقع میپوشونه وگرنه ما که نمی تونیم من ختی تو حمام اون خونه گفتم که یه صدایی چیزی خودتون بزارید رو صدای خالص مو ولی انگار خودم باید جایی میرسیدم که بخونم..............................ولی باز این که نشد حسب اصلا امام حسین برای اقامه نماز رفته بود که به جا مانده از ایشان البنه سیرم بود و سلوک اما هر سلوکی که از طرف خودا نیست خودت چی میخوای اونم خیلی موثره که خواستت رو بسپاری دست خدا بری از اینجا......ما وقتی میگیم خدا درمورد حضرت زینبه ها وگرنه خدای ما ممکنه یه بچه باشه طفلی هم میشه خدای پدرش؟؟!یا برای مو همینه که اگه بیان یه تست بگیرن و گرفتن که این همه خدا خدا میکردی فلان فرشته است که نامشروع مردمه چون اگه فرشته رو دیدی دیگه بدبختی به نظر من چون داری شرک میبینی البته تو این دنیا در سیر سلوک بچه گانه ی منا وگرنه روزی کلی فرشته میبینیم بیرون خودمونم خیر نداریم همین گچ و ملات هموم که یه مرتبه آب میشد خودش یا طفله فرشته است یا چیز دیگری ولی گفتم قبلا که پاکش کردم این تخم گل چیه؟ اصلا تخم گل نرگس کجا گیر میاد کدوم مغازه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گل های دیگه هم همینطور... خلاصه این تخم ها مگه زنده اند مگه قرشته اند که زنده میشن و میرن بالا یا دیوار مگه مگه فرشته است که سخن میگه و ذکر خدا؟ که بخث پیچیده ای است که مو نمیدونم ولی میدونم آدم عاشق از سلام و راز و نیاز با این ها و کلا وسائل دیگر کوتاه نمیاد. آزمندیان هم همینا رو میگفت گمونم!!!خلاصه مادر بزرگ منم تو خونه شون باغچه نداره به اون معنا اما شما چی میگی؟ ما دلی یه دللی از اینا داره توش ریحون کاشته حالا خودشم نه قبلا هم هندونه توش بود که نمیدونم چی شد بوته اش رو میگما نه خود هندوانه خلاصه منم یه مرغ عشق براشون خریدم گذاشتم تو خانه مادر بزرگم خودمم داشتم ولی سه تا یا دو تا مونث خریدم سه تاش مرد مرغ عشق خاته مان...دفعه ی دیگه اگه خواستم از این چیزا بخرم بهتره قناری بخرم.خودش اصلا میتونه شغل خانگی بشه که مرغ عشق صادر کنی و بری بفروشیشون به همون مغازه دار که خریدی ازش. البته مرغ عشق های من هیچکدومشون بچه دار نشدند اما خانه ی مادر بزرگ اینطور نبود میگفت چند تا فکر کنم 3تا مرغ عشق آورده به عنوان بچه بعد مادرش نمیدونم پدرش همش انقدر یکی شون رو زده بود تو سرش که مرده بود و سرش سوراخ شده بوده تا مرده ولی یکی دیگه شون بچه مرغ عشق ها رو میگما اونو دوست داشتند و بزرگ شده بود شده بود عین پدر و مادرش هم رنگ اصلا نمیشد تشخیص داد به این سادگی من چه کنم منم برم بگیرم دوباره تا سرشو سولاخ کنند؟ البته یه مرغ عشق باقی مونده بود تو اون خونه خالیه تو حیاتش که اونم نمیدونم که آزادش کرد...شاید کار همین آقا حسن بود حالا که نگاه میکنم نه که حسودیم شده باشه سیرم بود که اخلاق حسن پیچیده بود تو من و من چه خوش رفتار بودم که دیگه ادامه نیافت و موقتی بود عجیب اخلاقی داشت اونر وزاکه من خراب شدم حالا شما نمیرید براشا اما رفته بود ماهواره گرفته بود و شاید تماشا میکرد ماجرای چند سال پیشه شاید الان تو خانه ی جدیدش داشته باشه خلاصه خدا هر جا هست نگه دارش باشه نه به این   حسن نه به اون امام زمان ساخته گیمون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بعدشم یه کم بیشتر شکست نمیخوردما به همین بهونه و وسواس پاکی میرفتم حمام یه مرتبه میدیدم نمازم قضا شد حالا باطل بگزریم وسطش! اصن نباید تو اون شرایط بلند میشدم اصن دیونه شده بودما نصف شب میرفتم دوچرخه سواری درمورد سگ صخبت میکردم سگ میومد جلو.تازه یه شهاب سنگ هم دیدم نصف شب تو کوچه و خیابون هم باز صحبت میکردم و رانندگی دوچرخه مم عجیب بود کندی نداشت بعد یهو میرفتم بعد میومدم خانه هر کاری میکردم نماز درست بخونم محض صدام که کشافیت داشت و عادت داشت جو روحی نمیشد درست خوند اصن به زبان خودم نماز میخوندم خدا ازم بگدره!آدم دو روز از ننه و بابای مومنش جدا شه چه میدونستم اگه ظرفیت نسازه ممکنه همین دو رکعت نمازم نتونه بخونه و به اونجاش برسونن که خانه شیطانی بشه و نحس و چه میدونم چی شده بود ولی خیلی مهم نیست این چیزا اینا تجربه است نمازو میشه قضاشو خوند ولی خیلی فرصت های جوانی دیگه بر نمیگرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یه مرنبه تو حموم که بودم میگفتم من سگ اباالفضل (ع) هستم سیاست یه مرتبه عوض میشد که نماز میخوندم و میشد پسر میرفتم بیرون میشدم دختر خلاصه تا ازدواج نکردی فرق مرد  و زن رو نمیدونی هم خودت معلوم نیست چی هستی ولی سیاست رو داشتی سگ میگن بیش از 4 صدا در نمی تونه بیاره ما می آوردیم........

البته شکست یکی اش یا چند تاش از سیما بود خودمم روش میزاشتم وقتی تحمل دیدن تجسمات در بستن پلک رو نداشتم خیلی زشت بودا میگفتش بهم که اگه کسی اینکارو کرد دیگه قیچی و من هم اعلام میکردم میگفت دیگه پسر نمیتونه به دخترا بد نگاه کنه تو سیستم جدید ما ولی باز تجسم اشکال مختلفه بود که خیلی حالم رو گرفت و هم من تازه به اونجاش رسیده بودم هم این زنه مجتهده از راه دور چه میکرد گفتم این زن ها عالمشون فرق داره با عالم ملکوت ما مردا حالا چه شوهر داشته باشه چه بعضی وختا نه زن باید اندامش زیبا باشه و رو فرم و منم گفتم اونجا که چادر بپوش تو خانه بیرون نیا شوهرتم میتونی بزنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ولی باز میدیدیم نمیشه.

sjrf

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

شاید مد نظرت باشه تو بیمارستان چه گذشت اول اینکه یکی بود اصن صحبت نمی کرد و معلوم بود شخص بزرگیه یارو رپرستار هم نبود روپوش سفید داشت میگفتم دکتر بهشون اون گفت اگه راست میگی برو ازش حرف بکش منم گفتم این امامه و خودم میدیدم یه حالی داشت خاص امام علی کوجک بود آخه اون موقع تو خانه خالی هم گفتم که امام علی رو باید از مظلومیت در آورد که نمیشه شاید ما مظلوم بشیم اما موقتیه درست میشه ان شاالله ولی یکی مثل حضرت علی و دیگر ائمه علیهما السلام نمیشه باز کرد همین

یه زوز یه سیب قرمز برام گذاشته بودند من نخورده بودمش بعد رفتم و اومد از تو کمد تو بیمارستان ها دیدم یکی وسطش رو دقیقا یه دور زده بود سیب رو گاز گرفته بود اینم شد یه خاطره ی دیگه دیگه اینکه با دکترا خوب بودیم و اونایی که جوان تحصیلکرده بودند باهاشون حتی صحبت و حرف هم میزدم و کلی حالم خوب بودم یه بزرکمردی هم بود باهاش بحث می کردیم میگفت ازدواج نکردم بالا 40 میزد سنشو نمی دونم که گفتم قبلا چی شد و گفتیم یه فحشی هم به یه بزرگواری داد پانشدم برم ولی دستمو زدم رو پاش که یه کاری کرده باشم مرد خوبی بودا من بهش میگفتم سید و سوال ازش می پرسیدم بعد یه مدت رفت مرخصی دوباره برگشت یکی دیگه بود که یه پا داشت و آزادانه لخت میخوابید یعنی بدون پیراهن اونم معلوم بود مثل بقیه شون از اون آدم های بزرگه همشون بزرگند که میان این جور جاهان تا اینکه میدونی من 3 بار رفتم اون بیمارستان لعنتی اما بار دوم یکی از همین ائمه اومد گفت برای چی آوردنت اینحا یعنی ما خودمون هم نمیدونستیم لیاقتشو نداشتیم ولی خوب دل آدم باز میگرفت اونحا هوا آزاد نبود +خورشید دم دست نبود یه مساله دیگه هم نماز بود که اینا نمی خوندند اونجا هر کی اسیره باید نخونه حتما اینم نتیجه گیری من!!! بعد منم غذا نمیخوردم همین دیگه چی بگم از اونجا یه بار هم با یکی از این همین دکترا که دوست بودیم نصف شبی یواشکی رفتیم با هم در کمک بچه ها نمی دونم بعضی چیزاشون رو بر میداشت میداد دست من بعد تو راه گفت تو هم شریک جرمی و از این حرفا من هیچی نگفتم تو این فکرا نبودم ولی نمی دونم اشتباه کردم که رفتیم یا نه آخه اون پرستار ما بود دیگه و مردم همه خواب..حتی سر کمد اون که حرف نمیزد با کسی هم رفتیم خواب بود یا زده بود خودشو و چیپس هم ورداشتیم یه یارو هم بود لگد میزد به بچه ها و همش میبردنش تو اتاق ایزوله منم که غذامو نخوردم بردندم اونجا و جاتون خالی دو تا لگدم خوردم از این یاروه دست خودشم نبود...........حتی یه بار قبل از اینکه حتی ببینیم کی داره میاد بالا تو قسمت ما یه آهنگ دینگ دینگی زد این یارو پرستاره که گفتم به خودم این از کجا فهمید که یکی میخواد بیاد دختر هم هست!

ولی نه بهمون خوش نگذشت نه سیری نه مسافرتی نه خوبی همینطور می باید بپوسیم اونجا و خدا کنه ECT کسی نشه اونجاها یه یارو هم سن و سال منم بود شده بود ای سی تی بعد به من مبگفت تختم کجاست همه جا رو فراموش کرده کرده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ffsef

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

خلاصه قرآن یادمه صفحه ش مهم نیست 316 که میخوند این فرعون ساحراش که ضایه شدند این تو سیاست هم هست مخصوصا شما با ما و درحالت بد که ما شبیه شما بشیم برای ما هم پیش میاد خلاصه ضایه که شدند اومد گفت که موسی نبینا و نمی دونم چی (ع) ساحر بزرگ شماست یعنی عبارت کبائر بود چی بود اومده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!همین دیگه حالا خودش رفته بود اینا رو از یه گورستونی جایی امن و امان پیدا کرده بود آورده بودا حالا به سیستم کلی خودشم شک کرده که نه یقین داشت که فاسده و بده و از این حرفا کلی حرف میشه در این آیه زد که من بلد نیستم یعنی علمشو ندارم چی کار به من داری...