بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه درس اخلاق (1395/10/23)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».
مقدم شما بزرگواران حوزوی و دانشگاهی و عزیزان قرآنی و برادران نظامی و انتظامی و همه را گرامی میداریم از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم، آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت همه است به ما مرحمت کند!
در بحثهای اخلاقی به این نتیجه میرسیم که قرآن کریم قبل از اینکه به ما دستورهای اثباتی بدهد که بفرماید چه صفتی داشته باشید ما را از تهی بودن ذاتیمان باخبر میکند; یعنی به ما میفهماند در درون ذات شما چیزی نیست ولی این قدرت را دارید که فضایل را تهیه کنید. این تعبیر ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ﴾[1] در کتابهای عقلی یک مقدار تحقیق روی آن شده، ولی آن لطایفی که در فنّ اخلاق مطرح است در کتابهای عقلی نیست. در کتابهای عقلی مثل حکمت و کلام ثابت میکنند که انسان ذاتاً فقیر است; یعنی وقتی که میگوییم «الانسان فقیرٌ»؛ نظیر اینکه بگوییم «زیدٌ قائمٌ» نیست، زیرا قیام و قعود یک وصف عارضی برای انسان است که گاهی هست گاهی نیست. اگر گفتیم «الماء حارٌّ»؛ آب گرم است، حرارت و برودت یک وصف عارضی برای آب است؛ گاهی هست گاهی نیست، فقر برای انسان یک عَرَض مفارق نیست، این اوّلاً و اگر گفتیم: ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ﴾ «الانسان فقیرٌ»، نظیر «الأربعة زوجٌ» نیست که فقر یک عرض لازمِ ذات باشد; زیرا درست است که فقر از انسان جدا نمیشود، ولی عرضِ لازم نیست، چون عرض در رتبه معروض نیست، لازم در رتبه ملزوم نیست. «أربعة» مثلاً در مقام ذات کمّ است و «زوجیّت», کیفِ مخصوص به کمّ است، آن یک مقوله دیگر است این یک مقوله دیگر است. اگر گفته شد «الأربعة زوج»، معنای آن این نیست که زوجیّت در متن ذات اربعه است، بلکه معنایش این است که هر جا اربعه هست زوجیت هست، میشود عرض لازم و چون عرض در مرتبه معروض نیست «الانسان فقیرٌ» نظیر «الاربعة زوج» نیست تا این فقر در مقام ذات نباشد، این دو مرحله. اگر گفتیم «الانسان فقیرٌ»، نظیر «الانسان موجودٌ» باشد این هم نیست، زیرا هستی برای ذات انسان بالاصاله نیست این ماهیّت, ذاتیِ او هستی نیست، این هستی برای او عاریت است. اگر گفتیم ماهیت انسان، موجود است؛ حتی گفتیم جنس و فصل انسان «موجودٌ», ثبوت وجود برای ماهیت، بالاصاله نیست، ماهیت در سایه هستی، هست میشود نه خودش هستی داشته باشد؛ پس این هستی برای ماهیت نیست، این مرحله سوم. مرحله چهارم این است که اگر گفتیم «الوجود موجودٌ» این یعنی جز هستی چیزی دیگر در درون هستی انسان نیست؛ یعنی این ذاتی هویت است نه ذاتی ماهیت، این میشود مرحله چهارم.
پس اگر گفته شد «الانسان فقیرٌ» یا ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ﴾ از سنخ «زیدٌ قائم» نیست از سنخ «الاربعة زوج» نیست از سنخ «ماهیة الانسان موجودةٌ» نیست، از سنخ «وجود الانسان موجود» است، این حداکثر تلاشی است که حکمت و کلام دارد. اما آن ظرافت و لطافتی که در فنّ اخلاق هست در حکمت و کلام نیست. در فنّ اخلاق این جمله را از آیات دیگر هم کمک میگیرند که ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ﴾ را از این جمله میگیرند «یا ایها الناس انتم الفقراء من الله، أنتم الفقراء الی الله» تمام بحثهای اخلاقی در آن «فقیرِ مِن الله» است که از این بحثها در حکمت و کلام خبری نیست. «فقیر من الله» را از آن دعای نورانی وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة والثناء) که دارد: «أَعُوذُ بِکَ مِنْکَ»؛[2] خدایا من از تو به تو پناه میبرم! این میشود توحیدِ محض، چون هیچ حادثهای در عالم به انسان نمیرسد مگر به اذن خدا و هیچ راه حلّی برای نجات از آن حادثه نیست مگر از خدا. پس هر حادثهای بخواهد پیش بیاید از طرف خداست، ما باید به او پناه ببریم، از او پناه ببریم که مشکلی برای ما پیش نیاید, به او پناه ببریم که اگر مشکلی پیش آمد او حلّ کند. دفع مشکل یک; رفع مشکل دو; هر دو از اوست. کودک را وقتی میبینید مادرش دارد تنبیه میکند، این کودک دو ساله یا یک ساله را که هیچ پناهگاهی ندارد، این از مادر آسیب میبیند دارد سیلی میخورد، ولی باز به آغوش مادر پناه میبرد، چون هیچ پناهگاهی غیر از مادر نمیشناسد. مادر دارد او را تنبیه میکند فریاد میزند، این فریاد را از مادر میشنود؛ ولی پناهگاهی غیر از مادر ندارد؛ لذا در عین حال که از او سیلی میخورد به دامن او پناه میبرد؛ این یک تمثیل معقول به محسوس است، این«أَعُوذُ بِکَ مِنْکَ»؛ یعنی خدایا آنچه در عالم هست و تدبیر میشود به مدیریت شماست. اگر یک رخداد تلخی بخواهد به ما برسد به اذن شماست و اگر این رخداد تلخ بخواهد رخت بربندد به دستور شماست؛ پس از شما به شما پناه میبریم!
در مسئله فقر «مِن الله و الی الله», یک نحوه ربوبیتی در درون همه ما هست آن خودخواهی است، حالا برخیها زباندرازی میکنند؛ نظیر فرعون میگویند: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی﴾,[3] ﴿ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری﴾[4] بعضی زبانکوتاهی میکنند، حرفهای قارون را میزنند میگویند ما خودمان زحمت کشیدیم سی, چهل سال عالِم یا دانشمند شدیم. حرف قارون زبانکوتاهیِ آن زبان دراز است، هر دو داعی ربوبیت دارند. اینکه کسی میگوید من خودم زحمت کشیدم این مال را پیدا کردم یا این علم را پیدا کردم این «فقرِ مِن الربوبیة» ندارد، این زمینهای از ربوبیت را دارد آن کمبود را میخواهد جبران کند؛ لذا فقرش فقر محض نیست. فرق قارون و فرعون در درکات این کار است. قارون در درکات میانی به سر میبرد، فرعون در درکات نازل و فرودین به سر میبرد. فرعون صریحاً میگوید: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی﴾, ﴿ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری﴾؛ قارون همین حرف را در آن درکات میانی میزند میگوید: ﴿إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی﴾[5] من خودم زحمت کشیدم اقتصاددان بودم مال پیدا کردم، خودم زحمت کشیدم با استعداد بودم عالِم حوزوی یا دانشگاهی شدم. اینکه میبینید بعضی از ماها اسلامی حرف میزنیم و ـ معاذالله ـ قارونی فکر میکنیم؛ برای اینکه رعونتی از ربوبیّت در ما هست. این غرور و خودخواهی تا به نحو سالبه کلیه محو نشد؛ یعنی ما «فقیرِ مِن الربوبیّة» نشدیم، «فقیرِ الی الله» نخواهیم بود. اینکه در آیه نورانی دارد ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾،[6] برای همین نکته است. فرمود اکثر مؤمنین گرفتار این رعونت و این خودخواهی و این داعیه ربوبیتی در دنیا هستند، در صورت عصبانیت آنها معلوم میشود، در صورت تفاخرشان معلوم میشود، در صورت اظهار فرهیختگی و نخبگیشان معلوم میشود. اینکه گوشهای از ربوبیتخواهی در درون خیلیها هست از این کریمه استفاده میشود: ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾. وقتی از امام(سلام الله علیه) سؤال میکنند که چطور اکثر مؤمنین مشرکاند فرمود: همین که میگویند اگر فلان شیء نبود اگر فلان وسیله نبود؛ اوّل خدا دوم فلان شخص؛ گاهی خودشان را ضمیمه میکنند حرف قارون را میزنند، گاهی دیگری را ضمیمه میکنند میگویند اوّل خدا دوم فلان شخص؛ یا «لَوْ لَا فُلَانٌ لَهَلَکْت».[7] در تفسیر این جمله نورانی قرآن کریم که ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾ این خطر هست, این مطلب اوّل که اگر آیه به ما فرمود: ﴿أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ﴾ این جمله را هم آیات دیگر به ما میفهماند، «أنتم الفقراء من الله، أنتم الفقراء إلی الله» شما از ربوبیت بالقول المطلق ممنوع و محروم هستید, شما به ربوبیتِ الله «بالقول المطلق» وابستهاید.
مطلب دوم اینکه حالا که روشن شد انسان ذاتاً خالی است و ظرفیت آن را دارد که موحّد باشد میتواند مظهر خدا باشد. مستحضرید این اسامی نورانی که در دعای پربرکت «جوشن کبیر» است که بسیاری از شما ـ إنشاءالله ـ موفق هستید شبهای جمعه قرائت و تلاوت میکنید، این هزار یا هزار و یک اسم بعضیها عظیماند بعضیها اعظماند. این رحمانیت ذات اقدس الهی جزء اسمای اعظم به شمار میرود؛ لذا شما میبینید در آیات و روایات «الرحمن» را صفت برای چیزی قرار نمیدهند؛ اما «الرحیم, العلیم، السمیع» اینها را جزء صفات خدایی که حکیم است علیم است؛ اما «الرحمن» را صفت برای چیزی قرار نمیدهند، بلکه آن را موصوف قرار میدهند؛ مثل اینکه «الله» را صفت برای چیزی قرار نمیدهند، بلکه او را موصوف قرار میدهند، ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى﴾. [8] گاهی انسان مظهرِ رحیم میشود نسبت به گروه خاصه رحمت دارد نسبت به دیگران بیمهر است و همچنین اسمای دیگر, گاهی هم مظهر «الرحمن» میشود این دین به ما دستور داده که مظهر «الرحمن» بشویم نسبت به همه چیز رحم و مهربانی را رعایت کنیم. میبینید بدتر از مار و عقرب گزنده که چیز دیگر نیست، اگر کسی برای رضای خدا به این مار یک مقدار آب بدهد این ثواب دارد. این سگِ بیابان اینکه «نجسالعین» است حرامگوشت است، این «کلب هراش» الان در صدد حمله نیست برای این شما در تمام کتابهای فقهی مسئله «أطعمه و أشربه» را که میبینید, میبینید این روایت، این فتوا و این حکم ائمه هست که «لِکُلِّ کَبِدٍ حَرَّی أَجْرٌ»[9] این را دین ما و فقه ما گفته است؛ یعنی هر جگر تشنهای را کسی سیراب کند اجر دارد. درست است سگ است، «نجس العین» و حرام گوشت است، ولی مخلوق خداست، چرا اجر دارد؟ برای اینکه انسان شده مظهر «الرحمن» که این «الرحمن» فرمود: ﴿رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء﴾.[10] «لِکُلِّ کَبِدٍ حَرَّی أَجْرٌ» این در روایات ماست، برابر این فتوای فقهی ما هم همین است، دیگر ندارد انسان, مسلمان یا حیوان باشد، بلکه فرمود هر کبدِ تشنهای را شما سیراب کنید اجر دارد، این مظهر رحمتِ رحمانیه است. از حیوانات پایینتر, درخت را اگر کسی بخواهد سیراب کند آب بدهد «قربةً الی الله» عبادت است: «مَنْ سَقَی طَلْحَةً أَوْ سِدْرَةً فَکَأَنَّمَا سَقَی مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإ»[11] این در روایات «أطعمه و أشربه» ما هست، هر کسی درختی را که دارد از تشنگی رنج میبرد کسی یک سطل آب به پای این درخت بریزد «قربةً الی الله» این فضیلت و ثواب و عبادت است؛ مثل اینکه شما یک لیوان آب به مؤمن دادید، «مَنْ سَقَی طَلْحَةً أَوْ سِدْرَةً فَکَأَنَّمَا سَقَی مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإ». از این پایینتر, هوا را کسی آلوده نکند, هوا را از آلودگی نجات بدهد.
الآن بحث در ریزگردها و مبارزه با اینهاست، اینها همهاش کار حق است؛ اما راه دارد که ما هوا را آلوده نکنیم یک; و اگر هوا آلوده شد آن را تمیز کنیم، دو و عبادت است. از بیانات نورانی امام صادق شما نگاه کنید میفرماید: شما بخواهید شهر یا روستا زندگی کنید آن مربوط به اختیارات و امکانات اقتصادی شماست، ولی هر جا میخواهید زندگی کنید این اصول را باید رعایت کنید: «لَا تَطِیبُ السُّکْنَی إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّیِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»؛[12] جایی را انتخاب کنید که هوای سالم داشته باشد، آب فراوان داشته باشد، زمین حاصلخیز برای کشاورزی داشته باشد. تنها دستورات فقهی نماز و روزه نیست، اینها را هم همین ائمه گفتند. متأسفانه بحثهای اطعمه و اشربه و سایر بحثهای فقهی چون در حوزهها درسی نیست، این حرفها مأنوس به ذهن نمیرسد. کدام انسان به این فکر است که جامد و ذیروحِ نباتی، حیوانی و انسانی را مشمول رحمت خاصّ خود قرار بدهد، همان انسان مسلمان است.
اگر کسی فقیرِ محض شد، ظرفیت پیدا میکند که مظهر خدای «الرحمن» بشود، این «الرحمن» مقابل ندارد، آن «الرحیم» است که مقابل دارد؛ خدا منتقم است در قبالش رحیم, رحیم است در قبالش منتقم. این دعای نورانی امام سجاد بارها خوانده شد، وجود مبارک امام سجاد به ما فرمود: درست است رحمت خدا بیش از غضب خداست؛ اما محور اساسی تعلیم این نیست که رحمت خدا بیش از غضب خداست، در مقابل هم باشند یکی بیشتر، یکی کمتر. آنکه اساس کار است این است که رحمت خدا پیش از غضب اوست نه بیش از غضب او; بیش از غضب او باشد، یعنی اینها مقابل هماند، آن کفه سنگینتر از بیشتر از این، آن بیشتر از این است, آن برای رحمت رحیمیه است. رحمت رحیمیه با ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ﴾[13] اینها مقابل هماند؛ اما رحمت رحمانیه مقابل ندارد، چون صریحاً در سوره «انعام» فرمود: ﴿وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء﴾. یا در دعای نورانی «کمیل» میخوانیم: «بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»[14] این موجبه کلیّه است، اگر این رحمت «وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»، دیگر جا برای غضب نیست. بیان نورانی امام سجاد در دعاهایش این است که «أَنْتَ الَّذِی تَسْعَی رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِه»[15] رحمت رحمانیه, اِمام است و سایر اوصاف, امتاند، رحمت رحمانیه مقابل ندارد، «أَنْتَ الَّذِی تَسْعَی رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِه» یک; «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»،[16] دو. رحمت خدا سابق بر غضب اوست نه بیشتر از غضب او. شما میتوانید یک نماز جماعتی ترسیم کنیم که امامی دارد دو صف از جماعت یک صف بیشتر از صف دیگر است؛ اما نمیتوانید بگویید اما بیشتر از مأموم است، باید بگویید بیش از مأموم است.
خدای سبحان اگر بخواهد برنامه انتقام را تنظیم کند، این برنامه انتقام زیر پوشش آن رحمت مطلقه است. آن رحمت دستور میدهد کجا تنبیه بشود کجا انتقام گرفته شود و کجا گذشت و عفو شود «أَنْتَ الَّذِی تَسْعَی رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِه» اگر رحمت دستور داد﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ﴾ تنظیم بشود میشود, اگر رحمت خدا دستور داد غفران و عفو و تخفیف صادر بشود میشود، آن رحمت مطلقه مقابل ندارد.
وقتی انسانِ کامل مظهر آن رحمت مطلقه شد، بعد از فتح مکه هم به همه دودمان ننگین اموی میفرماید: «إِذهَبُوا أَنتُمُ الطُلَقَاء»،[17] همه را آزاد میکند. مگر ابوسفیان یک مار و عقرب کمی بود؟ مگر دودمان اموی یک مار و عقرب کمی بودند؟ اگر زینب کبرا(سلام الله علیها) در شام فرمود: «أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاء»[18] همان است. این رحمت رحمانیه است، این رحمت رحمانیه به مار و عقرب هم رحم میکند، روزی او را میدهد. آیه شش سوره مبارکه هود برای همین است. فرمود شما چه کار دارید که مار و عقرب حرام گوشتاند و نیش میزنند، اینها عائله مناند، من متعهدم که روزیِ اینها را تأمین بکنم، با «عَلی» تعبیر کرده، ﴿وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها﴾. آن وقت این انسان کامل مثل وجود پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) وقتی مظهر رحمت رحمانیه شد این چنین میشود، گر چه برای توده مردم مقدور نیست به این مقام برسند؛ اما گاهی این چنین شدن هم ممکن است، لااقل ما هم فضا، گیاهان و حیواناتمان را نرنجانیم، این مقدار که از دست ما بر میآید، حالا از دشمنانمان بگذریم یا نگذریم یک حساب دیگری است، در صورتی که رحمت اجازه بدهد، این هم مطلب دوم.
مطلب سوم آن است که به ما گفتند دستورهای دین را شما متّصلاً، متوالیاً و مرتباً حفظ کنید، این ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾[19] که آمده این رِباط و مرابطه را توسعه دادند، آن مرابطههای دقیق و عمیق را فقه به عهده دارد، همان طوری که اعتکاف را فقه به عهده دارد. اصلِ مسجد رفتن را یک باب جدایی باشد، مستقل باشد حکم خاصی داشته باشد، زمان خاص داشته باشد، این نیست، مسجد خانه خداست هر وقت انسان فرصت پیدا کرد مشرّف میشود و نماز میگزارد؛ اما اعتکاف یک شرایط خاصی دارد، هم زمانش مخصوص است هم مکانش مخصوص. همان طوری که اعتکاف, زمان و زمینش مخصوص است یک عبادت خاص فقهی است، مرابطه هم حکم فقهی خاصی دارد. اینکه فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾؛ حالا کسی میخواهد برود جزء مدافعان حرم بشود، میخواهد مرزداری کند و در جبههها حافظ مرز باشد. این یک وقت است به طور عادی است؛ مثل اینکه میرود مسجد نماز میخواند و برمیگردد، این حکم خاص ندارد، فقط ثواب مخصوص به طور عام دارد، یک وقت میخواهد به این آیه عمل کند, به این آیه که عمل کند باید حساب خاص داشته باشد؛ مثل اعتکاف، اگر در اعتکاف سه روز و دو شب حتماً باید در مسجد باشد، این نیروی رزمی هم که رفته بالای کوه سنگر گرفته و مرزداری میکند به عنوان اینکه ﴿رابِطُوا﴾ را عمل کند الاّ ولابد باید سه روز و دو شب باشد؛ مثل اعتکاف تا بشود رابط. این دین برای همه مشخصات ما رابطه دارد و به ما گفته که آن «رابطوا» مثل اعتکاف حکم خاصّ خودش را دارد؛ اما گفتند اگر کسی ظهر نمازش را در مسجد خواند منتظر و علاقهمند بود که شب فرا برسد باز در مسجد شرکت کند نمازش را بخواند، مرتب در پیوند این است، این میشود «رابطوا». این روزه را گرفته منتظر است که روز دیگر بیاید روزه بگیرد این میشود «رابطوا», اگر بین اعمال حسنهاش پیوندی برقرار کند منتظر باشد که آن نوبت برسد این عمل را انجام بدهد، مصداق «رابطوا» است. اخلاقیات، فقهیات، اعمال، و نیات این طوراست، ما میتوانیم این چنین باشیم اگر «رابطوا» شدیم دیگر راحت هستیم، دیگر وسطها فرصتی نیست به دیگری وقت بدهیم، چون ما منتظریم فرصت بعدی بیاید برویم مسجد، برای واجبات، مستحبات و درس و بحثمان «رابطوا»، «رابطوا»؛ ما برنامهریزی کنیم، ما صبح این درس را داریم، بعد از ظهر آن درس را داریم، شب آن مطالعه را داریم، همهاش «لله» باشد، میشود «رابطوا». فرمودند برای خودتان برنامهریزی کنید، اگر شما برای وقت خود برنامهریزی نکردید بیگانه برای شما وقت تعیین میکند. این «نظم اُمورکم» همین است. پس یک وقت انسان هم از نظر عبادت میشود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾، هم از نظر درس و بحث حوزوی و دانشگاهی این طور میشود. یک دانشجو وقتی برنامهریزی کرده که این درس را برای رضای خدا بخواند, عمل کند برای رضای خدا, مشکلات مردم را حلّ کند برای رضای خدا، میشود ﴿رابِطُوا﴾، گرچه مصداق کامل این﴿رابِطُوا﴾ در روایت آمده است: «وَ رَابِطُوا إِمَامَکُمْ الْمُنْتَظَر»[20] اما این تفسیر مفهومی نیست، بلکه تطبیق مصداقی است. بسیاری از روایات تفسیری ما از سنخ تطبیق مصداقی هستند، مصداق کامل آن اهل بیت(علیهم السلام) هستند؛ اما مصادیق دیگر را هم در بر میگیرد، اگر ما خواستیم برنامهریزی صحیح در عبادات, در علوم, در معارف داشته باشیم و به این کریمه ﴿رابِطُوا﴾ عمل کنیم، این است که وقتِ خالی باقی نگذاریم که دیگری برای ما برنامهریزی کند.
این ایام مصادف با رحلت بسیاری از علمای بزرگوار ما بود، حضرت آیت الله موسوی اردبیلی, حضرت آیت الله واعظزاده خراسانی و اخیراً هم حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی(رضوان الله تعالی علیهم أجمعین)، اینها هر کدام به نوبه خودشان مصداق این ﴿رابِطُوا﴾بودند تا عمر بابرکتشان بود در مسئله علم و دین, حفظ نظام و رهبری تلاش و کوشش کردند، اجر همه اینها با ذات اقدس الهی و از ملّت بزرگ و بزرگوار از همه شما حقشناسی میشود که در این مراسم سوگ و ماتم نهایت احترام را گذاشتید!
مجدداً مقدم شما را گرامی میداریم، از خدای سبحان مسئلت میکنیم حشر فقهای گذشته را با اولیای الهی قرار دهد، حشر شهدا، حشر امام و ذویحقوق و همه کسانی که به این نظام خدمت کردند را با اولیای الهی خاص خودش قرار دهد!
پروردگارا امر فرج ولیّات را تسریع بفرما!
نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولیای الهی محشور بفرما!
این فقهای رحلت کرده را با انبیا و اولیا محشور بفرما!
خطر سلفی و تکفیری و داعشی و آل سعود را به خود آنها برگردان!
خطر استکبار و صهیونیسم را به خود آنها برگردان!
مشکلات دولت و ملّت و مملکت مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها را در سایه لطف ولیّات حلّ بفرما!
این کشور امام زمان را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره فاطر، آیه15.
[2] . الکافی(ط ـ الإسلامیة)،ج3، ص324.
[3] . سوره نازعات، آیه24.
[4] . سوره قصص، آیه38.
[5] . سوره قصص، آیه38.
[6] . سوره یوسف، آیه106.
[7] . عدة الداعی و نجاح الساعی، ص99.
[8] . سوره إسراء، آیه110؛ ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى﴾.
[9] . جامع الأخبار(للشعیری)، ص139.
[10] . سوره اعراف، آیه156.
[11] . وسائل الشیعة، ج17، ص24.
[12] . تحف العقول، النص، ص320.
[13] . سوره سجده، آیه22.
[14] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص844.
[15] . الصحیفة السجادیة، دعای16.
[16] . البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص 404.
[18] . الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، ص308.
[19] . سوره آل عمران، آیه200.
[20] . الغیبة للنعمانی، النص، ص199.
- ۹۵/۱۰/۲۹