بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».
ایام پربرکت کرامت را به پیشگاه ولیّ عصر و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و شما نخبگان و فرهیختگان و برادران و خواهران ایمانی تبریک عرض میکنیم. میلاد علیبنموسیالرضا المرتضی، ولیّنعمت کشورمان را به پیشگاه ولیّ عصر و همه پیروان قرآن و عترت و شما بزرگواران تهنیت عرض میکنیم. مقدم همه شما و عزیزان ارتشی و حوزوی و دانشگاهی و عزیزانی که در مکتب امام صادق, مدرسه فیروزکوه به لباس پرافتخار روحانیت مشرّف شدند مقدم همه شما و اساتید این مدرسه و تولیت این مدرسه و سایر بزرگان را گرامی میداریم!
وجود مبارک امام هشتم همانند وجود مبارک ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) آن ساختار نظام دینی را از راه فرهنگ شروع کرده است. وجود مبارک ابراهیم خلیل خانه توحید ساخت، آن را مطاف و قبله همه موحّدان قرار داد، وجود مبارک علیبنموسی در همان سفر تاریخیشان در نیشابور هنگام حرکت، این کاخ توحید را معرفی کردند، فرمودند پدران من از وجود مبارک پیامبر, از ذات اقدس الهی این سخن نورانی را نقل کردند که «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» آن کعبه, یک خانهٴ مادی و سنگ و گِل است، این کلمهٴ توحید یک کاخ توحید فرهنگی است. فرمود این قلعه است, دژ است, دژبانش هم خداست ما هم دربان این دژ هستیم «أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»,[1] «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[2] هیچ کلمهای بالاتر از این نیست و هیچ کشوری بدون توحید به مقصد نمیرسد و هیچ ملّت غیرموحّدی هم به مقصود نایل نمیشود.
ما آیهای در قرآن داریم که هضم آن آیه برای بسیاری از ماها مشکل است، اگر آن آیه درست تبیین شود این دژ و قلعهای که امام رضا ترسیم کرده است جایگاهش مشخص میشود. در قرآن فرمود: اکثر مؤمنین مشرک هستند،[3] یک تقسیمبندی کلّی است که ﴿أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون﴾[4] آنها از بحث بیروناند, آن اوحدی و اقلّی که در دایره حق میمانند؛ یعنی مسلماناند؛ یعنی مؤمناند این آیه میگوید اکثر اینها مشرکِ دینیاند شرک دارند و مشکل توحید دارند ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾.[5] درک این آیه خیلی آسان نیست، بلکه خیلی سخت است. از امام(سلام الله علیه) سؤال کردند چگونه اکثر مؤمنین, مشرکاند؟[6] فرمود همین که میبینید یک روز این طرف یک روز آن طرف, اینکه با توحید سازگار نیست. یک روز به این سَمت یک روز به آن سمت، اینکه با موحّد بودن سازگار نیست. اینکه میگویند خدا هست ولی! خدا هست اما! دیگر بعد از خدا، «ولی و امّا» چرا؟ اینکه خدا فرمود اکثر مؤمنین مشرکاند همین است. اینکه وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود: اگر کسی در قیامت بتواند بگوید «لا اله الاّ الله» درهای بهشت به روی او باز است،[7] چه کسی میتواند بگوید؟ آنکه یک روز به این سمت، یک روز به آن سمت, یک روز میگوید خدا هست ولی! یک روز میگوید خدا هست اما! این خدا را با آن بیان میگوید «لا اله الاّ الله و أنا, لا اله الا الله و حزبی, لا اله الا الله و جناحی, لا اله الا الله و ابنائی، لا اله الا الله و اولادی»، این مستثنایِ او خیلی دامنه دارد؛ لذا صریح قرآن این است که اکثر مؤمنین مشرکاند؛ البته تا این غُدّهها گرفته نشود وارد بهشت نخواهیم شد، این غدّهها به هر حال یا با توبه و إنابه است، در حال احتضار است، فشار برزخ است، فشار ساهره قیامت است، تا این غُدّهها گرفته نشود و نگوییم «لا اله الا الله»، سخن از بهشت نیست.
شما میبینید این سفر وجود مبارک امام رضا که سفر عادی نبود، سفری بود که حکومت عباسی به استقبال او رفت. کلّ منطقه ایران و کلّ خاورمیانه در اختیار بنیالعباس بود، امروز به سی, چهل کشور تقسیم شدند، آن روز همه اینها در اختیار حکومت اسلامی بود. روزی که امیرالمؤمنین خلیفه شده بود ایران بود, روم و بحرین بود همه این منطقهها جزء حکومت اسلامی بود بعداً به صورت چهل, پنجاه کشور در آمده. مگر بحرین قبلاً جزء همین منطقه نبود؟! مگر آن قسمتهای دیگر که بعدها جدا شد جزء ایران نبود؟! کلّ خاورمیانه تحت حکومت حضرت امیر بود کلّ ایران سه, چهارتا استانداری داشت، یک استاندار بود به نام ابنعباس که اهواز و بصره و کرمان را اداره میکرد، کلّ منطقه این طور بود. در چنین حکومتی وقتی امام رضا بخواهد حدیث بگوید, میگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قلعه است یا میخواهد کاخ توحید را معرفی کند؟ یا میخواهد موحّد بپروراند؟ یا میخواهد بگوید همه در راه عنایت الهی باید صرف شوند. شما این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را که ما میگوییم میبینید مستثنا خیلی است«لا اله الاّ الله و أنا, و قبیلتی و حزبی و جناحی و کذا و کذا»؛ وگرنه آدم گناه نمیکند. معنای گناه این است که این مشکل من را حلّ میکند یا «خوفاً» است یا «شوقاً». خدای سبحان فرمود اگر خوف است باید «من النار» باشد, شوق است باید «بالجنّة» باشد یا امید است یا ترس, یا خوف است یا شوق, یا جذب است یا دفع، یا نفع است یا ضرر، فرمود همه باید در آن راه باشد. «یَا ضَارُّ یَا نَافِع»؛[8] کسی که هیچ موجودی ضرر نمیرساند مگر به اذن تو, هیچ موجودی نفع نمیرساند مگر به اذن تو, وگرنه صرف یاد دادن یک کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» آن هم آن سفر ملکوتی, آن هم آن حدیثی که بگوید پدرم امام کاظم, از پدرش امام صادق, از پدرش امام باقر, از پدرش امام سجاد، از پدرش امام حسین، از علی بن ابی طالب از پیغمبر، از جبرائیل و اسرافیل و میکائیل, از خدا «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ این طور. این کلمه اینقدر ارزش دارد که وجود مبارک امام رضا در تاریخیترین سفر این سرزمین سلسله حدیث را به خدا برساند یا میخواهد موحّد تربیت کند.
ابراهیم خلیل یک کاخ توحید درست کرد، این کاخ ملکوتی و علمی است که امام رضا ترسیم کرده است. هیچ ممکن نیست کسی بتواند بگوید «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و در قیامت معطّل باشد، چرا در قبر میگویند بدان پیغمبر تو کیست, امام تو کیست, این «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً»[9] را چرا میگویند در پشت سر هر نماز بخوانید. تعقیبات ما دو قسم است نماز صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشا، هر کدام یک تعقیبات خاص دارد؛ اما این «رَضِیتُ بِاللَّهِ» یک تعقیب مشترک است در پشت سر هر نمازی مستحب است ما اینها را بخوانیم؛ برای اینکه در شب اوّل قبر از ما سؤال میکنند امام اوّل تو کیست؟ امام دوم تو کیست. مگر جریان مرگ یک جریان آسانی است که آدم یادش بماند. در روایات ما هست برخیها بعد از «احقاب» یعنی هشتاد سال؛ بعد از هشتاد سال عذاب تازه به یادشان میآید[10] نه نام حضرت, میگوید وقتی در قبر سؤال میکنند «مَنْ نَبِیُّک» یادش نیست، او کاری با پیغمبر نداشت,«مَنْ إِمَامُک»[11] او با علی بن موسی الرّضا کاری نداشت. کسی که اهل ربا است، اهل دروغ است، اهل خیانت است، اهل اختلاس است، اهل نجومی است، او کاری به امام رضا ندارد، چون کار ندارد زبان در اختیار کار است نه زبان در اختیار خود ما, ما تا نفس میکشیم زبان در اختیار ماست یا راست میگوییم یا دروغ؛ اما همین که خوابیدیم زبان در اختیار ملکات نفسانی ماست. چرا یک آدم فحّاش بددهن وقتی در خواب هم حرف میزند فحش میگوید, چرا؟ مگر در خواب مختار است؟ ما همین که خوابیدیم زبان ما در اختیار ملکات نفسانی ماست، مرگ هم برادر سنگین خواب است،[12] همین که مُردیم حرفی که میزنیم در اختیار ملکات ماست.
اینکه در تلقین میّت به ما هنگام مرگ میگویند بدان خدا هست, پیغمبر هست, امام هست, ائمه این هستند، مرگ حق است؛ یعنی تو الآن نمیدانی این چه حالتی است که به تو دست داد، این حالتی که تو داری مرگ است، «أَنَ الْمَوْتَ حَق»؛[13] یعنی الان تو در حالتی هستی که نمیدانی چه خبر شد؛ یک دفعه میبینی اوضاع عوض شد؛ اما بدان این حالت, حالت مرگ است، اگر از تو سؤال کردند ائمه چه کسانی هستند اینها هستند. در روایات ما دارد وقتی سؤال میکنند پیغمبر تو کیست این یادش نیست. بعد از احقابی از عذاب؛ یعنی حداقل هشتاد سال، تازه به یادش میآید میگوید پیغمبر من کسی است که قرآن بر او نازل شده، هنوز نام مبارک حضرت یادش نیست؛ ما چنین عالمی در پیش داریم. لذا این چنین نیست که حالا یک کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در آن سفر ملکوتی امام رضا این سلسله را به خدا برساند بگوید قلعه همین است و بس! وگرنه ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾ توحید را معرفی کرده.
سخن در این نیست که کسی در دنیا چه کاری کرده, سخن در این است که ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[14] نه «من فَعل». گاهی ممکن است انسان چهارتا کار خوبی را در ایام لیله قدر, ماه مبارک رمضان یا محرم و صفری انجام بدهد، بعد مفاسد فراوانی بیاورد، آن را از بین ببرد. «من فعل الحسنة» مشکل را حلّ نمیکند، ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ این در قیامت باید دستش باشد، بگوید من این را آوردم. آنقدر باید خالص باشد, باصفا باشد, باوفا باشد, هیچ غدّهای از غدّههای بیماریها و فشار مرگ و اینها آن را از یادش نبرد تا بگوید من اینها را آوردم؛ لذا فرمود اگر کسی در قیامت بتواند بگوید «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یقیناً اهل بهشت است، برای اینکه دیگر نگفت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و انا و حزبی و جناحی و اولادی و آبائی» این را نگفت. امام رضا این کاخ توحید را کاملاً ترسیم کرده است، فرمود: ما هم دربان این هستیم «أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».
آنچه را که وجود مبارک امام صادق ترسیم کرده است، آن را وجود مبارک امام رضا به شاگردانش یاد داد. هشام از شاگردان خاص امام صادق بود، وقتی وارد محضر حضرت شد حضرت فرمود تو خدا را به عنوان واحدِ احد معرفی میکنی، میشناسی و به دیگران میگویی؟ عرض کرد بله, حضرت فرمود: «هَاتِ»؛ بگو خدا کیست؟ افراد عادی که به حضور امام صادق شرفیاب میشدند، مرحوم صدوق نقل کرد کسی آمده خدمت امام رضا عرض کرد: توحید چیست؟ فرمود: «هُوَ الَّذِی أَنْتُمْ عَلَیْهِ»؛ همین که دارید توحید است؛ خدا واحد است,[15] یک آدم درسنخوانده را که حضرت نمیتواند مشکلات توحید را برای او حلّ کند؛ با او هم همین حرفها را میزد. یک آدم ساده همین مقدار برای او بس است؛ اما به این شرط که نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد، مشغول کشاورزی، دامداری و پیشهوری خود است، کار خودش را انجام میدهد، برای او همینقدر کافی است. اما هشام که از شاگردان ویژه امام صادق(سلام الله علیه) است، حضرت فرمود تو خدا را وصف میکنی؟ «أَ تَنْعَتُ اللَّه»؟ عرض کرد بله, فرمود «هَاتِ» بگو! عرض کرد«﴿هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ﴾[16]», فرمود: «هَذِهِ صِفَةٌ یَشْتَرِکُ فِیهَا الْمَخْلُوقُونَ» خیلیها سمیع، بصیر و علیم هستند, عرض کرد چه بگویم! شما چطور توصیف میکنید؟ فرمود ما نمیگوییم خدا علیم است میگوییم علم است, علیم ذاتی است که «ثبت له المبدأ»؛ «هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیهِ»[17] این حیات است نه حیّ, این علم است نه علیم, این ذاتی داشته باشی که صفتش زاید بر ذات باشد نیست. اینها از وجود مبارک امام صادق به هشام رسید، بعد یونس بن عبدالرحمن، شاگرد ویژه امام رضا به حضرت عرض میکند که «یابن رسول الله» ما از آبای گرامی و کرام شما شنیدیم که خدا «نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیه» این درست است یا نه؟ «قَالَ کَذَلِکَ هُو».[18] آنکه امام صادق ترسیم کرده است، امام رضا امضا کرده است. آن روز امام صادق هشام تربیت میکرد، امروز وجود مبارک امام رضا، یونس بن عبدالرحمن تربیت میکند. به امام رضا عرض کردند ما که مقدورمان نیست همیشه به حضور شما بار یابیم به چه کسی مراجعه کنیم؟ فرمود «یونس بن عبد الرحمن ثقتی»,[19] این شاگرد من و تربیت شده من است بروید علم را از او یاد بگیرید.
اینکه میبینید مدرسهها حافظ دین هستند حالا ممکن است کسی در این لباس باشد گاهی بیراهه برود؛ ولی کسانی که دین را میشناسند نه فریب اینها را میخورند نه از خلاف عدهای میرنجند, دین به وسیله قرآن و مسجد و حسینیه «إلی یوم القیامة» محفوظ میماند. اگر دین را از زید و عمرو گرفتیم ـ خدای ناکرده ـ مشکل پیدا میکنیم؛ اما اگر دین را از امام رضا و امام صادق و سایر ائمه(علیهم الصلاة و علیهم السلام) به وسیله شاگردان ویژه آنها گرفتیم، همیشه محفوظ هستیم. فرمود یونس بن عبدالرحمن درسخوانده است و اگر وجود مبارک امام صادق به خدمتگزارش دستور میدهد که أبان بن تغلب آمده «ألق وسادة»، این را نجاشی نقل میکند. أبان بن تغلب از شاگردان ویژه امام صادق است. وجود مبارک امام صادق به خدمتگزارش میگوید آن تشک را بیاور پهن کن برای أبان بن تغلب: «ألق وسادة لأبان».[20]
امروز مگر امام صادق با امام زمان ـ معاذالله ـ فرقی دارد! فرمایش امام زمان چیست؟ اگر کسی این لباس را امانت الهی بداند، درست قدر این لباس را بداند، حرمت این لباس را حفظ کند، عاقل باشد, عادل باشد, امین باشد، پاک باشد, دلباخته باشد، چنین طلبهای، چنین روحانی شایسته این لباس است؟! دیگر کسی نمیگوید «ای کوته آستینان کمتر درازدستی».[21] فرمود: «ألق وسادة لأبان»، اگر امام صادق آن روز این حرف را میزند امروز وجود مبارک ولیّ عصر هم همان حرف را میزند. ما میتوانیم با این لباس این طور باشیم چرا نباشیم؟ ما همّتمان این نباشد که امام زمان را ببینیم، همّتمان این باشد که آقا ما را ببیند؛ وقتی دید تمام دنیا و آخرتمان تأمین است میتوانیم این طور باشیم، میتوانیم طرزی زندگی کنیم که مردم وقتی ما را میبینند به یاد دین بیفتند، مردم وقتی ما را ببیند به یاد قرآن و عترت بیفتند، میشود این طور زندگی کرد، چرا ما خومان را هدر بدهیم! چه چیزی از از این بهتر! وقتی حرف امام زمان و امام صادق یکی است و امام صادق میگوید تشک را برای ابانبن تغلب پهن کن! ابانبن تغلب شاگرد اوست. سالیان متمادی در محضر امام صادق درس خوانده، این طور برای او حرمت قائل است. الآن هم یقیناً وجود مبارک امام زمان همان حرمت را قائلاند، ما میتوانیم این طور باشیم چرا بیراهه برویم. چرا بگوییم «لا أله ألا الله و أنا»، بگوییم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه»،[22] این «وَحْدَه» تکرار نیست. این هشامی میخواهد و یک حوزه علمیه میخواهد؛ «وَحْدَه ذاتاً، وَحْدَه وصفاً، وَحْدَه فعلاً»؛ یکی توحید ذاتی است یکی توحید وصفی است یکی توحید افعالی است. در ذات شریک ندارد، در وصف شریک ندارد، در فعل شریک ندارد. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه»، این که تکرار نیست.
در پیروزی نهایی مسلمانها، رسول خدا فرمود، بگویید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه»[23] مبادا کسی خیال کند کمک او, دخالت او, تأثیر او باعث پیروزی اسلام شد، خدا ذاتی است که در وصف و ذات و فعل شریک ندارد؛ این خداست! و وجود مبارک امام رضا به همه ما دستور داد فرمود: جامعه را مردانی میسازند که خوب ما را بشناسند. فرمود یک عده درباره ما حدیث مثلثی دارند یا طرزی درباره ما سخن میگویند که ـ خدای ناکرده ـ یک غلوّ است که ما را از بندگی بالاتر میبرد، یا دشمنان ما هستند که هر سه گروه دشمنان ما هستند، دشمنان دیگر ما آن مقام و عظمت و جلال و جبروت ما را انکار میکنند، ما را آدم عادی تلقّی میکنند و از طرفی هم به زبان ما و از زبان ما سبّ و لعن شدید و نقد شدید و صریح و مستقیم نام افراد را میبرند که میگویند امام رضا درباره فلان کس این طور گفت تا داخله مسلمانها را ارباً اربا کنند؛ فرمود این سه گروه هستند که علیه ما صف بستند، آنها درباره ما یا غلوّ میکنند تا مردم فاصله بگیرند, یا مقام ما را خیلی پایین میبرند, یا از زبان ما نسبت به دیگران بدی منتقل میکنند تا فاصله بین صفوف مسلمانها باشد اختلاف ایجاد کنند.
وجود مبارک امام رضا هم توانست آن کاخ توحید را درست تسطیح و ترمیم کند, هم مکتب تشیّع را با نفی جبر و تفویض تبیین کند و هم به سؤالات و شبهات دیگران پاسخ مثبت بدهد و هم جلوی عوامفریبی بنی عباس را بگیرد و هم قدرت علوییّن را ثابت کند. امام کاظم در مدینه وقتی هارون وارد شد در حضور جمع، هارون برای اینکه بگوید ما به پیغمبر نزدیک هستیم، کنار قبر مطهّر حضرت در مدینه رفت گفت «السلام علیک یا رسول الله» بعد گفت: «السلام علیک یابن عمّ», ای پسرعمو! چون بنی عباس با پیغمبر پسرعمو بودند. به مردم بفهماند که ما به پیغمبر نزدیک و پسرعمو هستیم. نوبت به وجود مبارک امام کاظم(سلام الله علیه) رسید جلو رفت گفت «السلام علیک یا رسول الله» «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَه»؛ ای پدر! آنها همه نگاه کردند، هارون هم گفت چطور؟ ما همه با هم پسرعمو هستیم. فرمود شما چرا از مقام صدیقه کبری غفلت دارید، ما بچههای پیغمبریم,[24] اگر پیغمبر زنده بود از شما دختر میخواست به عنوان ازدواج حاضر بودید؟ میگفت افتخار میکنم, فرمود ممکن نبود از ما دختر بخواهد، چون بچههای ما دختران و نوههای پیغمبرند، ما به او نزدیک هستیم. جلوی عوامفریبی هارون را گرفت. وجود مبارک امام رضا هم در مرو جلوی عوامفریبیهای مأمون را از یک سو و جلوی شبهات او را از سوی دیگر گرفته که امیدواریم به برکت ثامنالحجج این کشوری که به نام اوست سراسر جهان تشیّع به نام این خاندان است، مشمول عنایتهای ویژه اهل بیت عصمت و طهارت باشد و همه ارادتمندان، مشمول عنایت خاص آن حضرت و ائمه اطهار(علیهم السلام) باشند و این کشور ولیّ عصر هم تا ظهور آن حضرت از هر گزندی محفوظ بماند!
پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما!
نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهّر امام راحل و شهدا را با انبیای الهی محشور بفرما!
مشکلات دولت و ملّت و مملکت، مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها را در سایه لطف خویش برطرف بفرما!
خطر سلفی و تکفیری و داعشی و را به استکبار و صهیونیسم برگردان!
کشورهای اسلامی را از لوث این تکفیریها تطهیر بفرما!
جوانهای مملکت را به اهداف مشروعشان برسان!
امر ازدواج آنها را تسهیل بفرما!
مشکلات اینها را چه در ازدواج چه در سایر مسائل اقتصادی برطرف بفرما!
جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!
این ادعیه را در حق همه مسلمانها و شیعیان جهان مستجاب بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . عیون الاخبار، ج 2، ص 135.
[2] . کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط ـ القدیمة)، ج2، ص308.
[3] . سوره روم، آیه42؛ ﴿أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکین﴾.
[4] . سوره مائده، آیه103؛ سوره عنکبوت، آیه63؛ سوره حجرات، آیه4.
[5] . سوره روم، آیه42.
[6]. تفسیر نور الثقلین، ج2، ص476؛ ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾، فرمود همین که میگویند: «لَولا فَلانٌ لَهَلَکْتُ»!
[7] . التوحید (للصدوق)، ص28؛ «عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة».
[8] . البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص405.
[9] . من لا یحضره الفقیه، ج1، ص327.
[10]. معانی الاخبار، ص221؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامْ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً﴾ قَالَ الْأَحْقَابُ ثَمَانِیَةُ أَحْقَابٍ وَ الْحُقْبَةُ ثَمَانُونَ سَنَةً وَ السَّنَةُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ یَوْماً وَ الْیَوْمُ ﴿کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون﴾».
[11] . الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج3، ص238.
[12] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج73، ص189؛ «فَإِنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْت».
[13] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج78، ص352.
[14] . سوره انعام، آیه160.
[15] . التوحید (للصدوق)، ص46.
[16] . سوره إسراء، آیه1.
[17] . التوحید (للصدوق)، ص146.
[18] . التوحید (للصدوق)، ص138.
[19] . رجال الکشی ـ إختیار معرفة الرجال، النص، ص483.
[20]. رجال النجاشی، ص11؛ «دخلت مع أبی إلى أبی عبد الله(علیه السلام)، فلما بصر به أمر بوسادة فألقیت له و صافحه و اعتنقه و ساءله و رحب به».
[21] . دیوان حافظ، غزل شماره 434؛ «صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز ٭٭٭ ای کوته آستینان تا کی درازدستی».
[22] . المحاسن، ج1، ص30.
[23] . المحاسن، ج1، ص30.
[24] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص553.