اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

۱۱۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۳۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


   00:00            00:00    
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

ایام پربرکت کرامت را به پیشگاه ولیّ عصر و عموم علاقه‌مندان قرآن و عترت و شما نخبگان و فرهیختگان و برادران و خواهران ایمانی تبریک عرض می‌کنیم. میلاد علی‌بن‌موسی‌الرضا المرتضی، ولیّ‌نعمت کشورمان را به پیشگاه ولیّ عصر و همه پیروان قرآن و عترت و شما بزرگواران تهنیت عرض می‌کنیم. مقدم همه شما و عزیزان ارتشی و حوزوی و دانشگاهی و عزیزانی که در مکتب امام صادق, مدرسه فیروزکوه به لباس پرافتخار روحانیت مشرّف شدند مقدم همه شما و اساتید این مدرسه و تولیت این مدرسه و سایر بزرگان را گرامی می‌داریم!

وجود مبارک امام هشتم همانند وجود مبارک ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) آن ساختار نظام دینی را از راه فرهنگ شروع کرده است. وجود مبارک ابراهیم خلیل خانه توحید ساخت، آن را مطاف و قبله همه موحّدان قرار داد، وجود مبارک علی‌بن‌موسی در همان سفر تاریخی‌شان در نیشابور هنگام حرکت، این کاخ توحید را معرفی کردند، فرمودند پدران من از وجود مبارک پیامبر, از ذات اقدس الهی این سخن نورانی را نقل کردند که «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» آن کعبه, یک خانهٴ مادی و سنگ و گِل است، این کلمهٴ توحید یک کاخ توحید فرهنگی است. فرمود این قلعه است, دژ است, دژبانش هم خداست ما هم دربان این دژ هستیم «أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»,[1] «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏»[2] هیچ کلمه‌ای بالاتر از این نیست و هیچ کشوری بدون توحید به مقصد نمی‌رسد و هیچ ملّت غیرموحّدی هم به مقصود نایل نمی‌شود.

 ما آیه‌ای در قرآن داریم که هضم آن آیه برای بسیاری از ماها مشکل است، اگر آن آیه درست تبیین شود این دژ و قلعه‌ای که امام رضا ترسیم کرده است جایگاهش مشخص می‌شود. در قرآن فرمود: اکثر مؤمنین مشرک‌ هستند،[3] یک تقسیم‌بندی کلّی است که ﴿أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون‏﴾[4] آنها از بحث بیرون‌اند, آن اوحدی و اقلّی که در دایره حق می‌مانند؛ یعنی مسلمان‌اند؛ یعنی مؤمن‌اند این آیه می‌گوید اکثر اینها مشرکِ دینی‌اند شرک دارند و مشکل توحید دارند ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾.[5] درک این آیه خیلی آسان نیست، بلکه خیلی سخت است. از امام(سلام الله علیه) سؤال کردند چگونه اکثر مؤمنین, مشرک‌اند؟[6] فرمود همین که می‌بینید یک روز این طرف یک روز آن طرف, اینکه با توحید سازگار نیست. یک روز به این سَمت یک روز به آن سمت، اینکه با موحّد بودن سازگار نیست. اینکه می‌گویند خدا هست ولی! خدا هست اما! دیگر بعد از خدا، «ولی و امّا» چرا؟ اینکه خدا فرمود اکثر مؤمنین مشرک‌اند همین است. اینکه وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود: اگر کسی در قیامت بتواند بگوید «لا اله الاّ الله» درهای بهشت به روی او باز است،[7] چه کسی می‌تواند بگوید؟ آنکه یک روز به این سمت، یک روز به آن سمت, یک روز می‌گوید خدا هست ولی! یک روز می‌گوید خدا هست اما! این خدا را با آن بیان می‌گوید «لا اله الاّ الله و أنا, لا اله الا الله و حزبی, لا اله الا الله و جناحی, لا اله الا الله و ابنائی، لا اله الا الله و اولادی»، این مستثنایِ او خیلی دامنه دارد؛ لذا صریح قرآن این است که اکثر مؤمنین مشرک‌اند؛ البته تا این غُدّه‌ها گرفته نشود وارد بهشت نخواهیم شد، این غدّه‌ها به هر حال یا با توبه و إنابه است، در حال احتضار است، فشار برزخ است، فشار ساهره قیامت است، تا این غُدّه‌ها گرفته نشود و نگوییم «لا اله الا الله»، سخن از بهشت نیست.

 شما می‌بینید این سفر وجود مبارک امام رضا که سفر عادی نبود، سفری بود که حکومت عباسی به استقبال او رفت. کلّ منطقه ایران و کلّ خاورمیانه در اختیار بنی‌العباس بود، امروز به سی, چهل کشور تقسیم شدند، آن روز همه اینها در اختیار حکومت اسلامی بود. روزی که امیرالمؤمنین خلیفه شده بود ایران بود, روم و بحرین بود همه این منطقه‌ها جزء حکومت اسلامی بود بعداً به صورت چهل, پنجاه کشور در آمده. مگر بحرین قبلاً جزء همین منطقه نبود؟! مگر آن قسمتهای دیگر که بعدها جدا شد جزء ایران نبود؟! کلّ خاورمیانه تحت حکومت حضرت امیر بود کلّ ایران سه, چهارتا استانداری داشت، یک استاندار بود به نام ابن‌عباس که اهواز و بصره و کرمان را اداره می‌کرد، کلّ منطقه این طور بود. در چنین حکومتی وقتی امام رضا بخواهد حدیث بگوید, می‌گوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قلعه است یا می‌خواهد کاخ توحید را معرفی کند؟ یا می‌خواهد موحّد بپروراند؟ یا می‌خواهد بگوید همه در راه عنایت الهی باید صرف شوند. شما این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را که ما می‌گوییم می‌بینید مستثنا خیلی است«لا اله الاّ الله و أنا, و قبیلتی و حزبی و جناحی و کذا و کذا»؛ وگرنه آدم گناه نمی‌کند. معنای گناه این است که این مشکل من را حلّ می‌کند یا «خوفاً» است یا «شوقاً». خدای سبحان فرمود اگر خوف است باید «من النار» باشد, شوق است باید «بالجنّة» باشد یا امید است یا ترس, یا خوف است یا شوق, یا جذب است یا دفع، یا نفع است یا ضرر، فرمود همه باید در آن راه باشد. «یَا ضَارُّ یَا نَافِع‏»؛[8] کسی که هیچ موجودی ضرر نمی‌رساند مگر به اذن تو, هیچ موجودی نفع نمی‌رساند مگر به اذن تو, وگرنه صرف یاد دادن یک کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» آن هم آن سفر ملکوتی, آن هم آن حدیثی که بگوید پدرم امام کاظم, از پدرش امام صادق, از پدرش امام باقر, از پدرش امام سجاد، از پدرش امام حسین، از علی بن ابی طالب از پیغمبر، از جبرائیل و اسرافیل و میکائیل, از خدا «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ این طور. این کلمه این‌قدر ارزش دارد که وجود مبارک امام رضا در تاریخی‌ترین سفر این سرزمین سلسله حدیث را به خدا برساند یا می‌خواهد موحّد تربیت کند.

ابراهیم خلیل یک کاخ توحید درست کرد، این کاخ ملکوتی و علمی است که امام رضا ترسیم کرده است. هیچ ممکن نیست کسی بتواند بگوید «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و در قیامت معطّل باشد، چرا در قبر می‌گویند بدان پیغمبر تو کیست, امام تو کیست, این «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً»[9] را چرا می‌گویند در پشت سر هر نماز بخوانید. تعقیبات ما دو قسم است نماز صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشا، هر کدام یک تعقیبات خاص دارد؛ اما این «رَضِیتُ بِاللَّهِ» یک تعقیب مشترک است در پشت سر هر نمازی مستحب است ما اینها را بخوانیم؛ برای اینکه در شب اوّل قبر از ما سؤال می‌کنند امام اوّل تو کیست؟ امام دوم تو کیست. مگر جریان مرگ یک جریان آسانی است که آدم یادش بماند. در روایات ما هست برخی‌ها بعد از «احقاب» یعنی هشتاد سال؛ بعد از هشتاد سال عذاب تازه به یادشان می‌آید[10] نه نام حضرت, میگوید وقتی در قبر سؤال می‌کنند «مَنْ نَبِیُّک‏» یادش نیست، او کاری با پیغمبر نداشت,«مَنْ إِمَامُک‏»[11] او با علی بن موسی الرّضا کاری نداشت. کسی که اهل ربا است، اهل دروغ است، اهل خیانت است، اهل اختلاس است، اهل نجومی است، او کاری به امام رضا ندارد، چون کار ندارد زبان در اختیار کار است نه زبان در اختیار خود ما, ما تا نفس می‌کشیم زبان در اختیار ماست یا راست می‌گوییم یا دروغ؛ اما همین که خوابیدیم زبان در اختیار ملکات نفسانی ماست. چرا یک آدم فحّاش بددهن وقتی در خواب هم حرف می‌زند فحش می‌گوید, چرا؟ مگر در خواب مختار است؟ ما همین که خوابیدیم زبان ما در اختیار ملکات نفسانی ماست، مرگ هم برادر سنگین خواب است،[12] همین که مُردیم حرفی که می‌زنیم در اختیار ملکات ماست.

 اینکه در تلقین میّت به ما هنگام مرگ می‌گویند بدان خدا هست, پیغمبر هست, امام هست, ائمه این هستند، مرگ حق است؛ یعنی تو الآن نمی‌دانی این چه حالتی است که به تو دست داد، این حالتی که تو داری مرگ است، «أَنَ‏ الْمَوْتَ‏ حَق‏»؛[13] یعنی الان تو در حالتی هستی که نمی‌دانی چه خبر شد؛ یک دفعه میبینی اوضاع عوض شد؛ اما بدان این حالت, حالت مرگ است، اگر از تو سؤال کردند ائمه چه کسانی هستند اینها هستند. در روایات ما دارد وقتی سؤال می‌کنند پیغمبر تو کیست این یادش نیست. بعد از احقابی از عذاب؛ یعنی حداقل هشتاد سال، تازه به یادش می‌آید می‌گوید پیغمبر من کسی است که قرآن بر او نازل شده، هنوز نام مبارک حضرت یادش نیست؛ ما چنین عالمی در پیش داریم. لذا این چنین نیست که حالا یک کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در آن سفر ملکوتی امام رضا این سلسله را به خدا برساند بگوید قلعه همین است و بس! وگرنه ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾ توحید را معرفی کرده.

 سخن در این نیست که کسی در دنیا چه کاری کرده, سخن در این است که ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[14] نه «من فَعل». گاهی ممکن است انسان چهارتا کار خوبی را در ایام لیله قدر, ماه مبارک رمضان یا محرم و صفری انجام بدهد، بعد مفاسد فراوانی بیاورد، آن را از بین ببرد. «من فعل الحسنة» مشکل را حلّ نمی‌کند، ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ این در قیامت باید دستش باشد، بگوید من این را آوردم. آن‌قدر باید خالص باشد, باصفا باشد, باوفا باشد, هیچ غدّه‌ای از غدّه‌های بیماری‌ها و فشار مرگ و اینها آن را از یادش نبرد تا بگوید من اینها را آوردم؛ لذا فرمود اگر کسی در قیامت بتواند بگوید «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یقیناً اهل بهشت است، برای اینکه دیگر نگفت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و انا و حزبی و جناحی و اولادی و آبائی» این را نگفت. امام رضا این کاخ توحید را کاملاً ترسیم کرده است، فرمود: ما هم دربان این هستیم «أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».

آنچه را که وجود مبارک امام صادق ترسیم کرده است، آن را وجود مبارک امام رضا به شاگردانش یاد داد. هشام از شاگردان خاص امام صادق بود، وقتی وارد محضر حضرت شد حضرت فرمود تو خدا را به عنوان واحدِ احد معرفی می‌کنی، می‌شناسی و به دیگران می‌گویی؟ عرض کرد بله, حضرت فرمود: «هَاتِ»؛ بگو خدا کیست؟ افراد عادی که به حضور امام صادق شرفیاب می‌شدند، مرحوم صدوق نقل کرد کسی آمده خدمت امام رضا عرض کرد: توحید چیست؟ فرمود: «هُوَ الَّذِی أَنْتُمْ عَلَیْهِ»؛ همین که دارید توحید است؛ خدا واحد است,[15] یک آدم درس‌نخوانده را که حضرت نمیتواند مشکلات توحید را برای او حلّ کند؛ با او هم همین حرفها را میزد. یک آدم ساده همین مقدار برای او بس است؛ اما به این شرط که نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد، مشغول کشاورزی، دامداری‌ و پیشهوری خود است، کار خودش را انجام می‌دهد، برای او همین‌قدر کافی است. اما هشام که از شاگردان ویژه امام صادق(سلام الله علیه) است، حضرت فرمود تو خدا را وصف می‌کنی؟ «أَ تَنْعَتُ اللَّه‏»؟ عرض کرد بله, فرمود «هَاتِ» بگو! عرض کرد«﴿هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ﴾[16]», فرمود: «هَذِهِ صِفَةٌ یَشْتَرِکُ فِیهَا الْمَخْلُوقُونَ» خیلی‌ها سمیع، بصیر و علیم‌ هستند, عرض کرد چه بگویم! شما چطور توصیف می‌کنید؟ فرمود ما نمی‌گوییم خدا علیم است می‌گوییم علم است, علیم ذاتی است که «ثبت له المبدأ»؛ «هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیهِ»[17] این حیات است نه حیّ, این علم است نه علیم, این ذاتی داشته باشی که صفتش زاید بر ذات باشد نیست. اینها از وجود مبارک امام صادق به هشام رسید، بعد یونس بن عبدالرحمن، شاگرد ویژه امام رضا به حضرت عرض می‌کند که «یابن رسول الله» ما از آبای گرامی و کرام شما شنیدیم که خدا «نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیه‏» این درست است یا نه؟ «قَالَ کَذَلِکَ هُو».[18] آنکه امام صادق ترسیم کرده است، امام رضا امضا کرده است. آ‌ن روز امام صادق هشام تربیت میکرد، امروز وجود مبارک امام رضا، یونس بن عبدالرحمن تربیت می‌کند. به امام رضا عرض کردند ما که مقدورمان نیست همیشه به حضور شما بار یابیم به چه کسی مراجعه کنیم؟ فرمود «یونس بن عبد الرحمن ثقتی»,[19] این شاگرد من و تربیت شده من است بروید علم را از او یاد بگیرید.

 اینکه می‌بینید مدرسه‌ها حافظ دین هستند حالا ممکن است کسی در این لباس باشد گاهی بیراهه برود؛ ولی کسانی که دین را میشناسند نه فریب اینها را می‌خورند نه از خلاف عده‌ای می‌رنجند, دین به وسیله قرآ‌ن و مسجد و حسینیه «إلی یوم القیامة» محفوظ می‌ماند. اگر دین را از زید و عمرو گرفتیم ـ خدای ناکرده ـ مشکل پیدا می‌کنیم؛ اما اگر دین را از امام رضا و امام صادق و سایر ائمه(علیهم الصلاة و علیهم السلام) به وسیله شاگردان ویژه آنها گرفتیم، همیشه محفوظ هستیم. فرمود یونس بن عبدالرحمن درسخوانده است و اگر وجود مبارک امام صادق به خدمتگزارش دستور میدهد که أبان بن تغلب آمده «ألق وسادة»، این را نجاشی نقل میکند. أبان بن تغلب از شاگردان ویژه امام صادق است. وجود مبارک امام صادق به خدمتگزارش میگوید آن تشک را بیاور پهن کن برای أبان بن تغلب: «ألق وسادة لأبان».[20]

امروز مگر امام صادق با امام زمان ـ معاذالله ـ فرقی دارد! فرمایش امام زمان چیست؟ اگر کسی این لباس را امانت الهی بداند، درست قدر این لباس را بداند، حرمت این لباس را حفظ کند، عاقل باشد, عادل باشد, امین باشد، پاک باشد, دلباخته باشد، چنین طلبه‌ای، چنین روحانی شایسته این لباس است؟! دیگر کسی نمی‌گوید «ای کوته آستینان کمتر درازدستی».[21] فرمود: «ألق وسادة لأبان»، اگر امام صادق آن روز این حرف را می‌زند امروز وجود مبارک ولیّ عصر هم همان حرف را می‌زند. ما می‌توانیم با این لباس این طور باشیم چرا نباشیم؟ ما همّتمان این نباشد که امام زمان را ببینیم، همّتمان این باشد که آقا ما را ببیند؛ وقتی دید تمام دنیا و آخرتمان تأمین است میتوانیم این طور باشیم، می‌توانیم طرزی زندگی کنیم که مردم وقتی ما را می‌بینند به یاد دین بیفتند، مردم وقتی ما را ببیند به یاد قرآن و عترت بیفتند، می‌شود این طور زندگی کرد، چرا ما خومان را هدر بدهیم! چه چیزی از از این بهتر! وقتی حرف امام زمان و امام صادق یکی است و امام صادق می‌گوید تشک را برای ابان‌بن ‌تغلب پهن کن! ابان‌بن ‌تغلب شاگرد اوست. سالیان متمادی در محضر امام صادق درس خوانده، این طور برای او حرمت قائل است. الآن هم یقیناً وجود مبارک امام زمان همان حرمت را قائل‌اند، ما می‌توانیم این طور باشیم چرا بیراهه برویم. چرا بگوییم «لا أله ألا الله و أنا»، بگوییم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه‏»،[22] این «وَحْدَه» تکرار نیست. این هشامی میخواهد و یک حوزه علمیه میخواهد؛ «وَحْدَه ذاتاً، وَحْدَه وصفاً، وَحْدَه فعلاً»؛ یکی توحید ذاتی است یکی توحید وصفی است یکی توحید افعالی است. در ذات شریک ندارد، در وصف شریک ندارد، در فعل شریک ندارد. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه‏»، این که تکرار نیست.

در پیروزی نهایی مسلمان‌ها، رسول خدا فرمود، بگویید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه‏»[23] مبادا کسی خیال کند کمک او, دخالت او, تأثیر او باعث پیروزی اسلام شد، خدا ذاتی است که در وصف و ذات و فعل شریک ندارد؛ این خداست! و وجود مبارک امام رضا به همه ما دستور داد فرمود: جامعه را مردانی می‌سازند که خوب ما را بشناسند. فرمود یک عده درباره ما حدیث مثلثی دارند یا طرزی درباره ما سخن می‌گویند که ـ خدای ناکرده ـ یک غلوّ است که ما را از بندگی بالاتر می‌برد، یا دشمنان ما هستند که هر سه گروه دشمنان ما هستند، دشمنان دیگر ما آن مقام و عظمت و جلال و جبروت ما را انکار می‌کنند، ما را آدم عادی تلقّی می‌کنند و از طرفی هم به زبان ما و از زبان ما سبّ و لعن شدید و نقد شدید و صریح و مستقیم نام افراد را می‌برند که می‌گویند امام رضا درباره فلان کس این طور گفت تا داخله مسلمان‌ها را ارباً اربا کنند؛ فرمود این سه گروه هستند که علیه ما صف بستند، آنها درباره ما یا غلوّ می‌کنند تا مردم فاصله بگیرند, یا مقام ما را خیلی پایین می‌برند, یا از زبان ما نسبت به دیگران بدی منتقل می‌کنند تا فاصله بین صفوف مسلمان‌ها باشد اختلاف ایجاد کنند.

وجود مبارک امام رضا هم توانست آن کاخ توحید را درست تسطیح و ترمیم کند, هم مکتب تشیّع را با نفی جبر و تفویض تبیین کند و هم به سؤالات و شبهات دیگران پاسخ مثبت بدهد و هم جلوی عوام‌فریبی بنی‌ عباس را بگیرد و هم قدرت علوییّن را ثابت کند. امام کاظم در مدینه وقتی هارون وارد شد در حضور جمع، هارون برای اینکه بگوید ما به پیغمبر نزدیک هستیم، کنار قبر مطهّر حضرت در مدینه رفت گفت «السلام علیک یا رسول الله» بعد گفت: «السلام علیک یابن عمّ», ای پسرعمو! چون بنی‌ عباس با پیغمبر پسرعمو بودند. به مردم بفهماند که ما به پیغمبر نزدیک و پسرعمو هستیم. نوبت به وجود مبارک امام کاظم(سلام الله علیه) رسید جلو رفت گفت «السلام علیک یا رسول الله» «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَه‏»؛ ای پدر! آنها همه نگاه کردند، هارون هم گفت چطور؟ ما همه با هم پسرعمو هستیم. فرمود شما چرا از مقام صدیقه کبری غفلت دارید، ما بچه‌های پیغمبریم,[24] اگر پیغمبر زنده بود از شما دختر می‌خواست به عنوان ازدواج حاضر بودید؟ می‌گفت افتخار می‌کنم, فرمود ممکن نبود از ما دختر بخواهد، چون بچه‌های ما دختران و نوه‌های پیغمبرند، ما به او نزدیک هستیم. جلوی عوام‌فریبی هارون را گرفت. وجود مبارک امام رضا هم در مرو جلوی عوام‌فریبیهای مأمون را از یک سو و جلوی شبهات او را از سوی دیگر گرفته که امیدواریم به برکت ثامن‌الحجج این کشوری که به نام اوست سراسر جهان تشیّع به نام این خاندان است، مشمول عنایت‌های ویژه اهل بیت عصمت و طهارت باشد و همه ارادتمندان، مشمول عنایت خاص آن حضرت و ائمه اطهار(علیهم السلام) باشند و این کشور ولیّ عصر هم تا ظهور آن حضرت از هر گزندی محفوظ بماند!

پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما!

نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با انبیای الهی محشور بفرما!

مشکلات دولت و ملّت و مملکت، مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها  را در سایه لطف خویش برطرف بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی و را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

کشورهای اسلامی را از لوث این تکفیریها تطهیر بفرما!

جوان‌های مملکت را به اهداف مشروعشان برسان!

 امر ازدواج آنها را تسهیل بفرما!

مشکلات اینها را چه در ازدواج چه در سایر مسائل اقتصادی برطرف بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

این ادعیه را در حق همه مسلمانها و شیعیان جهان مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . عیون الاخبار، ج 2، ص 135.

[2] . کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط ـ القدیمة)، ج‏2، ص308.

[3] . سوره روم، آیه42؛ ﴿أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکین‏﴾.

[4] . سوره مائده، آیه103؛ سوره عنکبوت، آیه63؛ سوره حجرات، آیه4.

[5] . سوره روم، آیه42.

[6]. تفسیر نور الثقلین، ج2، ص476؛ ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾، فرمود همین که می‌گویند: «لَولا فَلانٌ لَهَلَکْتُ»!

[7] . التوحید (للصدوق)، ص28؛ «عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة».

[8] . البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص405.

[9] . من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص327.

[10]. معانی الاخبار، ص221؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامْ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً﴾ قَالَ الْأَحْقَابُ ثَمَانِیَةُ أَحْقَابٍ وَ الْحُقْبَةُ ثَمَانُونَ سَنَةً وَ السَّنَةُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ یَوْماً وَ الْیَوْمُ ﴿کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون﴾‏».

[11] . الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج3، ص238.          

[12] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏73، ص189؛ «فَإِنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْت‏».

[13] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏78، ص352.

[14] . سوره انعام، آیه160.

[15] . التوحید (للصدوق)، ص46.

[16] . سوره إسراء، آیه1.

[17] . التوحید (للصدوق)، ص146.                     

[18] . التوحید (للصدوق)، ص138.                    

[19] . رجال الکشی ـ إختیار معرفة الرجال، النص، ص483.

[20]. رجال النجاشی، ص11؛ «دخلت مع أبی إلى أبی عبد الله(علیه السلام)، فلما بصر به أمر بوسادة فألقیت له و صافحه و اعتنقه و ساءله و رحب به».

[21] . دیوان حافظ، غزل شماره 434؛ «صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز ٭٭٭ ای کوته آستینان تا کی درازدستی».

[22] . المحاسن، ج‏1، ص30.

[23] . المحاسن، ج‏1، ص30.

[24] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏4، ص553.

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۳۱ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


.h_iframe-aparat_embed_frame{position:relative;} .h_iframe-aparat_embed_frame .ratio {display:block;width:100%;height:auto;} .h_iframe-aparat_embed_frame iframe {position:absolute;top:0;left:0;width:100%; height:100%;}

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۱ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۴۰ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۱۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۲۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۳۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۰۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۲ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۱ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۸ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۵۹ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۵۸ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۵ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۲۹ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
   00:00            00:00    
 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما علما, فضلا, اساتید و دانشوران حوزوی و دانشگاهی, طلّاب عزیز و نخبگان و فرهیختگان را گرامی می‌داریم. ایام کرامت را به پیشگاه ولیّ عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقه‌مندان قرآن و عترت و شما فرهیختگان تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم. فیضی که از سُفرای مضجع ملکوتی امام هشتم برده‌ایم برای همه ما مغتنم است ـ إن‌شاءالله ـ زیارت آن حضرت و زیارت بی‌بی کریمه اهل بیت بهره همه ما بشود. طلّاب محترم مدرسه شهید فقید آیت الله شیخ فضل الله نوری را گرامی میداریم. اساتید و دانشوران این مدرسه را ارج مینهیم و روحانیت معزّز و معظّمِ عقیدتی ـ سیاسی ناجا را محترم میشماریم، سعی بلیغ همه ـ إنشاءالله ـ مشکور ولیّعصر باشد.

اگر به ما گفتند سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه و وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیهما) این دهه, دهه کرامت است؛ یعنی در این دهه می‌توان فرشته شد، چون کرامت در شناسنامه ملائکه است. وقتی ذات اقدس الهی فرشته‌ها را معرفی می‌کند در سوره مبارکه «انبیاء» می‌فرماید: ﴿بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ ٭ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾[1] فرشته را بندگان کریم می‌داند و معرّفی این کرامت را به این دو عنصر محوری قرار می‌دهد که نه اهل افراط‌اند نه اهل تفریط‌اند. این جمله ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ این به منزله حدّ تامّ کرامت است؛ ﴿بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ﴾ چرا؟ چون ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ نه جلو میافتند نه دنبال, این اصل اوّل که ذات اقدس الهی در سوره «انبیاء» فرشته‌ها را به عنوان بندگان مکرّم معرفی می‌کند.

اصل دوم اینکه در زیارت «جامعه» وجود مبارک امام هادی(سلام الله علیهم اجمعین) ائمه اهل بیت را به عنوان عباد مُکرم معرفی می‌کند. وجود مبارک امام دهم در زیارت «جامعه» که در هر مشهدی از مشاهد مشرّفه می‌شود این زیارت‌ها را قرائت کرد، به بارگاه ملکوتی ائمه(علیهم السلام) عرض می‌کنیم «السلام علیک یا عبادِ» خدا! ای کسانی که بندگان مکرّم الهی هستید. این عباد مکرّم در زیارت «جامعه» وصف ائمه(علیهم السلام) است؛[2] یعنی اینها هم ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾.

اصل سوم آن است که این زیارت‌ها درس کرامت به ما می‌دهد; یعنی می‌توان به مقام کرامت رسید، به مقام فرشتگان رسید؛ البته فرشته‌ها درجاتی دارند، برخی حاملان عرش الهی‌اند, بعضی در قلب پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثّناء) جای دارند ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمین‏ * عَلی‏ قَلْبِکَ﴾[3] برخی هم جزء مدبّرات امرند، این‌طور نیست که همه ملائکه در یک رشته باشند.

اصل چهارم آن است که ذات اقدس الهی انسان‌ها را به عنوان بندگان کریم معرفی کرد ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏﴾[4] اگر کسی فرزند آدم بود, فرزند خلیفةالله بود و خلافت را به ارث برد، او هم سهمی از کرامت دارد. اینکه خدای سبحان می‌فرماید: ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏﴾ برای آن است که انسان ذاتاً کریم نیست ﴿أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى[5] چنین موجودی نمی‌تواند کریم باشد؛ ولی وقتی ﴿إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً﴾[6] شد ائمه(علیهم السلام) بالاصاله, شاگردان آنها بالتبع خلیفه الله شدند، هر خلیفه‌ای حرف مستخلف‌عنه را می‌زند اوّلاً; حوزه استخلافی خود را در می‌یابد ثانیاً; چون حرف مستخلف‌عنه را می‌زند نه حرف خود را, حرف کریمانهٴ کریم را می‌زند و چون حوزه استخلافی خود را در می‌یابد کار کریمانه می‌کند، می‌شود کریم. اگر خدا در قرآن کریم انسان‌ها را, جامعه انسانی و دینی را, جامعه کریم معرفی کرد فرمود: ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏﴾؛ چون این کریم این انسان, خلیفه الله است یک; الله هم ذاتاً کریم است دو; هر خلیفه‌ای باید حرف مستخلف‌عنه را بزند، سه; حرف او را در حوزه استخلافی خود پیاده کند، چهار; می‌شود کریم ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم‏﴾. اگر ـ معاذ الله ـ این امور اربعه را رعایت نکرد ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعام‏﴾[7] اگر کسی نان خلافت را خورد, حرف خودش را زد, امضای از طرف او را محترم شمرد، ولی کار خودش را انجام داد، این خود را می‌پرستد نه الله را، بنابراین راه برای فرشته شدن باز است.

 این آیات توانست حکما و بزرگانی را مثل حکیم سنایی تربیت کند، آنها به این فکر بودند که انسان می‌تواند فرشته شود. آن بخش‌هایی از قرآن کریم که می‌گوید فرشتگان در خدمت مؤمنین‌اند، اگر مؤمنی بخواهد رحلت کند عده‌ای از ملائکه به کنار بستر احتضار او می‌آیند به او سلام عرض می‌کنند﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبین؛[8] یعنی عده‌ای در حال احتضار که بسترشان بستر مرگ است، کسی آنها را نمی‌بیند آنها هم کسی را نمی‌بینند با فرشتگان خدا ارتباط دارند. در حال احتضار که عده‌ای در رنج جان دادن‌ هستند، این عده میزبان ملائکه‌اند، فرشته‌ها به حضور اینها می‌آیند سلام عرض می‌کنند می‌گویند درهای بهشت برزخی باز است. هیچ یعنی هیچ! به نحو سالبه کلیّه، مؤمن هیچ رنجی در حال جان دادن ندارد. اگر جان دادن سخت است که سخت است برای مؤمنِ کریم نیست.

مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کافی در کتاب الجنائز دارد: هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت مرگ نیست. اگر کسی هشتاد سال, نود سال, کمتر و بیشتر زندگی کرد، لذّت‌هایی را در دوران جوانی و غیر جوانی بُرد، هرگز لذّت مرگ را نمی‌توان با لذایذ دیگر تشبیه کرد. او می‌گوید وجود مبارک پیغمبر در بالین محتضر می‌آید, امیرالمؤمنین می‌آید, فاطمه زهرا می‌آید, امام حسن و امام حسین(علیهم السّلام) می‌آیند. مرحوم کلینی در کتاب الجنائز کافی این حدیث نورانی را نقل می‌کند[9] که این شخص اینها را نشناخت، فقط می‌بیند بستر او در اتاقی است که نورانی است و معطّر است؛ اما کسی را نمیشناسد. کسی اینها را معرفی می‌کند، میگوید اینکه پیشاپیش همه ایستاده است وجود مبارک پیغمبر است، آنکه در کنار اوست وجود مبارک امیرالمؤمنین است. مرحوم کلینی این جمله را نقل میکند، میگوید این حدیث را برای همه نقل نکنید! برای اینکه خیلیها متوجه نمیشوند که آنجا جای محرم و نامحرم نیست. بعد می‌گوید این بانوی باعظمت که در کنار علی‌بن‌ابیطالب ایستاده است این مادر شماست فاطمه زهراست. چه شرفی بالاتر از این, چه کرامتی بالاتر از این! آن یکی امام حسن است. ما الآن تمام افتخارمان این است که دستمان به ضریح سالار شهیدان برسد؛ اما وقتی در بستر مرگ ببینیم ملائکه می‌گویند این یکی حسین‌بن‌علی است؛ این چه شرفی بالاتر از این! ما چرا اینها را از دست بدهیم. اینها راه‌ رسیدن است. اگر قرآن کریم این آیات را بیان کرد؛ آنگاه حکیم سنایی شاگرد این مکتب، اینها را به نظم در میآورد. می‌گوید چرا شما ملائکه و فرشته نمیشوید، شما که نمیخواهید جبرئیل و میکائیل بشوید. مگر همه ملائکه منحصر در آن حدّند که حاملان عرش باشند. ملائکه مدبّرات فراوان الهیاند.

تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس[10]

 حرف حکیم سنایی این است که می‌گوید شما در تمام کُره زمین، فرشی به گرانی و ارزش و اهمیت اطلس و پرنیان دارید؟ ما بالاتر از فرش ابریشم فرشی داریم؟ پرده‌ای گرانبهاتر از ابریشم داریم؟ پارچه‌ای گرانبهاتر از اطلس داریم؟ نخیر! حرف حکیم سنایی این است؛ این پارچه ابریشم قبلاً برگ توت بود که این را در سطل زباله می‌انداختند، وقتی این برگ توت مکتب رفت, مدرس و مدرسه رفت, نزد استاد رفت, در خدمت کرم ابریشم قرار گرفت شده پرنیان:

تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس

اینها که الآن در مدرسه آیت الله علامه شهید شیخ فضل الله نوری هستند یا در مدارس دیگر این کشور هستند از کجا فرشته نشوند ما که نمی‌دانید آینده چه خبر خواهد بود، این راه باز است. اگر این راه باز است وجود مبارک امام رضا به ما نشان می‌دهد. به حضرت عرض کردند که یکی از نشانه‌های حکمت را به ما بگویید, فرمود خاموشی؛[11] آدم این‌قدر پرحرف نیست، هر حرفی را نمی‌زند, هر حرفی را نمی‌شنود, این همه کتابها، آیات الهی، تفسیر قرآن، نهج البلاغة و روایات اهل بیت، اینها را آدم بگذارد کنار به دنبال حرف‌های فضای مجازی و امثال مجازی بگردد؟! فرمود صَمْت و ساکت بودن، مکتبی است که عده‌ای تلاش و کوشش می‌کردند مواظب زبانشان باشند و پرحرفی نکنند، هر حرفی را نزنند، سکوت را یاد بگیرند؛ بعد از اینکه این دوره را گذراندند، تمرین کردند؛ بعد از مدتی ساکت شدند و ورّاجی و پرحرفی نکردند، شدند سکّیت, از این مرحله به بخش سوم رسیدند شدند ابن‌السّکیت؛ این کلمه «ابن و أب» که میگویند ابوالفضائل، ابو فاضل، اینها نشانه صاحب و داشتن است, ابن‌السّکیت که از علمای بزرگ بود؛ یعنی او آن‌قدر مسلط بود که جلو دهانش و قلمش را میگرفت.

آدم وقتی مواظب زبانش باشد, مواظب قلمش باشد، خدای سبحان به مکتوبات و به این ملفوظات قسم یاد می‌کند چه چیزی بهتر از این, اگر به قمر قسم یاد می‌کند چون نور می‌دهد, اگر به قلم قسم یاد می‌کند چون نور می‌دهد, مگر خدا به قلم قسم نخورد, مگر به مکتوبات قلم قسم نخورد ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون[12] مگر لسان «احد القلمین» نیست و قلم هم «احد اللسانین» نیست. فرقی ندارد انسان چیزی بنویسد، خدا بفرماید من به مسطورات این قلم قسم یاد می‌کنم؛ چون این مسطور, این مکتوب, نور می‌دهد یا سخن بگوید ملفوظِ او به جامعه نور می‌دهد اینها می‌شود کرامت.

اگر در سوره مبارکه «انبیاء» کرامت را معرفی کرد که ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ همین معنا در زیارت «جامعه کبیره» آمده است با یک تفصیل بیشتری؛ چون مستحضرید که روایات، تفسیر، شرح و بیان قرآن است. خدا فرمود ما این قرآن را ﴿لِتُبَیِّنَ لِلنَّاس[13] تو برای مردم بیان کنی! او و اهل بیت که نور واحدند برای مردم بیان کردند. فرمودند مردم جامعه سه گروه‌اند, یک عده تندروی دارند, یک عده کندروی دارند، یک عده با اهل بیت و قرآن‌ هستند. فرمود: «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِق‏».[14] در این درودها و صلوات مخصوصی که در ماه پربرکت شعبان در هنگام زوال از وجود مبارک امام سجاد رسیده است در آن صلوات ماه شعبان هم همین سه ضلع آمده که متقدّم کیست؟ متأخّر کیست؟ لازم کیست؟ آن دو محروم‌اند, اینکه لازمِ اهل بیت است ملازم آنهاست با آنهاست از آنها جدا نمی‌شود «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ غَیْرِکُم‏»[15] این همیشه اهل نجات است.

بنابراین همه زمان و زمین فرصت برای کریم شدن هست؛ اما این دهه, دهه پربرکتی است که انسان می‌تواند مشق کرامت بکند؛ مخصوصاً به عرض شما رسید این چهار ماه؛ یعنی ذیقعده و ذیحجه و محرم که سه ماه متصل‌اند و ماه رجب که ماه منفصل است، اینها اشهر حُرُم‌اند، ماه‌های حرام‌اند, در ماه‌های حرام، کارهای خیر ثوابش دو چندان است، ـ خدای ناکرده ـ گناه کیفرش دو چندان است. اینکه می‌بینید دیه و تعزیرات در ماه حرام بیشتر از ماه‌های دیگر است برای همین جهت است. در ذیقعده انسان این فرصت را دارد که از اوّل ذیقعده تا دهم ذیحجه این اربعین کلیمی را بگیرد، همین اربعین کلیمی که «مَن أَصبَحَ للهِ أَربَعِینَ»،[16] به ما چقدر سفارش کردند که همه درس‌ها در حوزه و دانشگاه نیست، بخش مهمّ این درس‌ها در مسجد و حسینیه است. فرمود انسان بالأخره باید این بوستانی که, این درختان و اشجاری که, این باغی که درست کرده آبیاری کند؛ حالا آبش یا از چشمه است که از درون همین باغ می‌جوشد یا از بیرون، جدول‌کشی و نهر درست کردن است که درخت‌ها را سیراب می‌کند. آنها که در حوزه و دانشگاه‌اند؛ مثل کسانی هستند که کشاورزی و باغداری دارند ولی از راه نهر از بیرون آب می‌آورند, آنها که اهل دل و اهل معنا و اهل نماز شب‌اند کسانی‌اند که از درونشان چشمه می‌جوشد؛ به هر حال دو تا راه دارد ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أو أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید﴾[17] این دو راه را قرآن کریم به عنوان مانعة الخلو بیان کرده. فرمود انسان یا باید مثل انبیا و اولیا و شاگردان اینها باشد، چشمه از درون بجوشد یا با اینها رابطه داشته باشد نهری از این چشمه به درون منزل خود بیاورد؛ نه آن باشد نه این؛ می‌خشکد. هر دو جمعش ممکن است ولی مانعةالخلو است. فرمود: ﴿لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ﴾ یا باید دل داشته باشی یا باید گوش. اینکه فرمودند اربعین کلیمی چلّه بگیرید: «مَن أَصبَحَ»، «مَنْ أَحْفَظَ» آمده، برای همین است که هیچ کس نمی‌تواند بگوید حالا من دستم از حوزه یا دانشگاه کوتاه شد، این‌قدر روابط علمی بین قلب بشر با خالق قلب و مقلّب‌القلوب هست که ده‌ها مسئله ممکن است در قلب انسان القا بشود.

 اصولاً فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه.[18] در کتاب‌های حوزوی و دانشگاهی این اصل پذیرفته است که «من فقد حسّا فقد فقد علما»[19] این کار حوزوی و دانشگاهی است؛ یعنی اگر کسی حسّی را از دست داد، علم ناشی از آن حسّ را از دست میدهد؛ این حرفی است که حداقل چهار هزار سال در حوزه و دانشگاه هست، از قبل از ارسطو بوده ولی از ارسطو به بعد این دیگر اصل رسمی است؛ «من فقد حسّا فقد فقد علما». اگر کسی سامعه نداشت از فنّ آهنگ‌ها محروم است, اگر کسی باصره نداشت از مناظر طبیعی محروم است، «من فقد حسّا فقد فقد علما»؛ او دیگر نمیداند. اگر کسی گوش نداشت چگونه می‌تواند عالِم بشود، حرف چه کسی را بشنود, اگر کسی چشم نداشت کتاب چه کسی را مطالعه کند. این یک چیز معقول و مقبول هم هست، همه ما قبول کردیم و پذیرفتیم. اما حرف تازه‌ای که انبیا آوردند این است که «من فقد تقویً فقد فقد علماً»، اگر کسی تقوا را از دست داد، علم خاصّ از آن ناحیه را هم از دست می‌دهد؛ این حرف تازه‌ای است که انبیا آوردند. فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه. در سوره «انفال» فرمود: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا﴾[20] حرف تازه پیغمبران این است که اگر کسی طهارت و پاکی و امنیت و امانت را از دست داد، برخی از علومی که از آن راه نصیب بشر می‌شود را از دست می‌دهد. شما اگر مشرق یا مغرب بروید این حرف را غیر از انبیا کسی دیگر نیاورد. مشرق یا مغرب بروید این حرف که انسان چشمهای ازدرون جان خود دارد این را غیر از انبیا کسی نیاورد. همه می‌گویند انسان باید درس بخواند یاد بگیرد، این یک طرف قضیه است، آن تمام شدنی است؛ یعنی انسان گاهی به جایی می‌رسد که اعضا و جوارح خودش را از دست می‌دهد نه چشمی دارد که مطالعه کند نه گوشی دارد که حرف بشنود؛ اما دل انسان همیشه با دل‌آفرین است:

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست *** هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست[21]

 این یک راه خاصّی است. این آیات بالصّراحه روشن می‌کند ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا﴾﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه. این بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) می‌بینید. فرمود: قلعه‌ای است به نام قلعه توحید که از قلعه به دژ یاد می‌شود، دژبان این هم خداست، ما هم دربان آن هستیم. آن حدیث «سلسلةالذهب» وجود مبارک امام رضا همین است. فرمود من از پدرم تا رسید به وجود مبارک پیغمبر تا به اسرافیل تا به میکائیل تا به جبرائیل تا به ذات اقدس الهی، که میگویند حدیث «سلسلة الذهب»؛ یعنی تمام حلقات این حدیث، طلا و زرّین‌ هستند؛ البته این تعبیر به اندازه فهم خود ماست. یک سخنرانی وجود مبارک امام باقر داشت، وقتی تمام شد یکی از شاگردانش عرض کرد امروز جواهری از شما استفاده کردیم! فرمود همین؟! حیفت نیامد که این حرف‌ها را به طلا تشبیه کردی «هل الجوهر إلا الحجر»[22] طلا یک سنگ زردی است، طلا هنوز گیاه نشده، ارزش طلا به چیست؟ چون این سنگ زرد است و زیباست و کمیاب است آن را معیار معاملات قرار دادند و گرنه این سنگ چه ارزشی دارد و چه کار میتواند بکند. فرمود: حیفت نیامد که این حرف‌ها را به طلا تشبیه کردی! «هل الجوهر إلا الحجر» طلا یک سنگ زردی است، نقره یک سنگ سفیدی است. شما در کتاب لغت می‌بینید از اینها به عنوان احجار کریمه یاد می‌کنند حجر است. فرمود حیفت نیامد این حرف‌ها را به طلا تشبیه کردی؟ اما آنها که مجبور بودند به زبان ما حرف بزنند گفتند این «سلسلة الذهب» است.

 حضرت فرمود اگر کسی بخواهد از شیطان درون, از دشمن درون و بیرون نجات پیدا کند موحد باشد. اگر بخواهد از استکبار و صهیونیسم و امثال و اذناب آنها نجات پیدا کند موحدانه زندگی کند, اگر از وهم و خیال در بخش اندیشه, شهوت و غضب در بخش انگیزه نجات پیدا کند موحد باشد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏» وقتی این شتر حرکت کرد، فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»؛[23] یعنی صِرف گفتنِ این حرف‌ها اثر ندارد امامت است, ولایت است, حرفِ ماست، ما مفسّر این هستیم، ما توحید آوردیم. مرحوم کلینی در همان جلد اوّل کافی در باب جوامع توحید آنجا نقل می‌کند، وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) از خدمتگزارش سؤال کرد مسئله رسمی دستگاه خلافت و مردم در سرزمین خراسان امروز چیست؟ به عرض حضرت رساندند که اینها درباره امامت و خلافت بحث میکنند که آیا امامت انتسابی است یا انتخابی؟ فرمود اینها از کجا می‌دانند امامت چیست؟ «أَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ مِنْ هَذَا»،[24] «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَد»،[25] امام یک انسان کاملی است که روی کُره زمین دومی ندارد، مظهر خدایی است که ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ء﴾[26] اینکه با انتخاب حاصل نمی‌شود, اینکه با غدیر حاصل می‌شود نه با سقیفه؛ امام را وجود مبارک امام هشتم آنجا معرفی کرد. سرزمین خراسان را سرزمین علم کرد. ما چرا استفاده نکنیم. خیلی‌ها را وجود مبارک امام رضا به مقام فرشته‌ها رساند، چرا ما نباشیم؟! ما که حالا نمیخواهیم جبرئیل یا اسرافیل بشویم؛ اما چرا با اینها رابطه نداشته باشیم. بعضی از بزرگان ما, حکمای بزرگ ما که حشرشان با اولیای الهی! اینها ارتباطشان را با ملائکه مرتب حفظ می‌کردند، می‌گفتند روزها به هر حال یا دو رکعت نماز است یا ذکر یا صلوات است یا درود است، من رابطه‌ام را با عزرائیل(سلام الله علیه) محکم کردم، این کارها را انجام می‌دهم ثواب را به پیشگاه عزرائیل(سلام الله علیه) اهدا میکنم که در ملاقات با من خوشرفتار باشد؛ این یک راه است، ما این راه را باید طی کنیم. این‌چنین نیست که کسی بگوید ما با عزرائیل چه کار داریم، نخیر ما با همه آنها کار داریم، آنها هم با ما کار دارند.

 این ایام، این ایام است. اگر گفتند دهه کرامت و ولایت است برای همین است؛ البته این تبریک گفتن‌ها هست, درود فرستادن‌ها هست؛ اما بالأخره کریم شدن هم هست این راه باز است، امیدواریم ذات اقدس الهی این سفره کرامت را که در سراسر این کشور پهن کرده است همه ما را به عنوان مهمانی بپذیرد!

مجدداً مقدم شما برادران و خواهران ایمانی را گرامی می‌دارم و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنم که به فرد فرد شما خیر و سعادت و فلاح و صلاح دنیا و آخرت مرحمت بفرماید!

پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما!

نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولیای الهی محشور بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی و آل سعود را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

اقتصاد مملکت و ازدواج جوان‌ها و امنیت و امانت مملکت همه را در سایه لطف ولیّات حفظ بفرما!

حوایج مشروعه همه را برآورده به خیر بفرما!

امر ازدواج جوانها را به برکت قرآن و عترت تسهیل بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

این دعاها را در حق همه مؤمین عالم مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1]. سوره انبیاء، آیات26 و 27.

[2]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص525.

[3]. سوره شعراء، آیات193 و 194.

[4]. سوره اسراء، آیه70.

[5]. سوره قیامة، آیه37.

[6]. سوره بقره، آیه30.

[7]. سوره فرقان، آیه44.

[8]. سوره نحل، آیه32.

[9]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج3، ص129ـ130.

[10]. دیوان سنایی، قصیده90.

[11]. قرب الإسناد (ط ـ الحدیثة)، النص، ص369.

[12]. سوره قلم، آیه1.

[13]. سوره نحل، آیه44.

[14]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص45.

[15]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص237.

[16]. ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج14،ص 346.

[17]. سوره ق، آیه37.

[18]. سوره بقره، آیه282.

[19]. تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏7، ص506.

[20]. سوره انفال، آیه29.

[21]. سعدی، دیوان اشعار، غزل شماره 47.

[22]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص248.

[23]. عیون الاخبار، ج 2، ص 135.

[24]. الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، ج‏1، ص385.

[25]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص201.

[26]. سوره شوری، آیه11.

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۲۰ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۱۷ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر