اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».
از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم اجر همه شما عزاداران را تعظیم و تکریم کند و بهترین پاداش را به همه شما عزاداران مرحمت کند و این عرض ادب و تعزیت را به پیشگاه ولیّمان، ذات مقدس حجةبنالحسن(علیه و علی آبائه آلاف التحیة و الثناء) به عنوان عرض ارادت و تعزیت قبول بشود!
وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) که رئیس مذهب ماست، در حقیقت رئیس اسلام است، اختصاصی به ما شیعهها ندارد. در فرصت مناسبی که نصیب آن حضرت شد سعی کردند اسلام ناب را درست تبیین کنند و تعلیم بدهند و عناصر محوری آن را بیان کنند. اوّلاً سعی کرد مردم را به ساختن مدرسه و حوزه علمیه و مراکز دانشگاهی آن روز آشنا کند، این به عنوان اوّلین اصل و اقدام آن حضرت بود. اگر قرآن کریم درباره حضرت یعقوب دارد که در فراغ یوسف شِکوهاش را به خدا میبُرد، وجود مبارک امام صادق شکوهاش را به خدا میبَرد در نداشتن حوزه علمیه و مراکز فرهنگی بزرگ. وجود مبارک یعقوب گفت: ﴿أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَی اللَّه﴾؛[1] اما وجود مبارک امام صادق میگوید: «أَشْکُو إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِی وَ تَقَلْقُلِی بَیْنَ أَهْلِ الْمَدِینَةِ حَتَّی تَقْدَمُوا وَ أَرَاکُمْ وَ آنَسَ بِکُمْ فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکَنْتُهُ وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِیَ وَ أَضْمَنَ لَهُ أَنْ لَا یَجِیءَ مِنْ نَاحِیَتِنَا مَکْرُوهٌ أَبَدا»؛[2] فرمود من از تنهایی شکوه دارم و اندوهم را به بارگاه الهی منتقل میکنم. ای کاش این طغیانگر عصر ما منصور دوانقی به من اجازه میداد من مدرسهای را در یک جای خوش آب و هوا میساختم؛ چون طائف در حجاز، جزء بهترین منطقههای خوش آب و هواست. یک مدرسه و حوزه علمیهای را، مراکز فرهنگی، دانشگاهی اسلامی را در بهترین منطقه حجاز میساختم، خودم در آنجا مسکن انتخاب میکردم حجرهای میگرفتم و شما دانشجویان و طلّاب را در آنجا جا میدادم و ملتزم میشدم که از ناحیه ما آسیبی به حکومت او نرسد؛ «فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً». در حجاز آن منطقههای سوزان و گرمسیر جا برای درس و بحث و فکر نیست؛ اما جایی که آب و هوایش مناسب و معتدل باشد اینجا برای مطالعه و پژوهش و تحقیق و تدریس و تعلیم و تألیف است «فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکَنْتُهُ»؛ خودم هم میآمدم در آن حوزه علمیه حجرهای داشتم مسکنی داشتم «وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِیَ»؛ شما شاگردان و دانشجویان و طلّاب را در آنجا جا میدادم«وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِیَ وَ أَضْمَنَ لَهُ أَنْ لَا یَجِیءَ مِنْ نَاحِیَتِنَا مَکْرُوهٌ أَبَدا»؛ تعهّد میسپردم که از ناحیه حوزه علمیه و دانشگاه امام صادق(سلام الله علیه) آسیبی و رنجی به حکومت ننگین منصور دوانقی نرسد, این اصل اوّل.
اگر وجود مبارکش رئیس مذهب بود این ایده را پیاده کرد؛ منتها اجازه ساختن مدرسه و حوزه علمیه و دانشگاه را در طائف ندادند، در جای دیگر ندادند؛ اما او در منزلش, در جاهای تنهایی, یک نفر, دو نفر همین کار حوزه و دانشگاه را کرد، چهار هزار شاگرد تربیت کرد، اصول اربعمائه را تدوین کرد که این کتب اربعه ما خوشه و شاخهای از آن اصول اربعمائه وجود مبارک امام صادق است که دهها حُکم فلسفی و کلامی و فقهی و حقوقی را به شاگردانش آموخت. فرمود, برو در مسجد کوفه بنشین! «اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَةِ وَ أَفْتِ النَّاس».[3] برای تشویق به خدمتگزارش فرمود. ابانبنتغلب که از شاگردان مخصوص امام صادق(سلام الله علیه) بود. حضرت برای اینکه به علم و عالم احترام کند تا جامعه به حوزه علمیه بروند به دانشگاهها بروند، حوزوی و دانشگاهی بشوند، عالم بشوند. وقتی ابانبنتغلب طبق نقل نجاشی به حضور مولایش شرفیاب میشد؛ ابان از شاگردان حضرت بود وقتی به حضور امام صادق مشرّف میشد، حضرت به خدمتگزارش دستور میداد، میفرمود: «ألق الوسادة لابان»؛[4] این تشک را پهن کن که ابان روی تشک بنشیند، در حالی که این شاگرد او بود؛ الآن هم وجود مبارک امام زمان همان کار را میکند، اینها یک نورند «کلهم من نور واحد»؛[5]این طور نیست که وجود مبارک امام صادق به شاگردانش احترام بکند و ـ معاذالله ـ وجود مبارک امام زمان نکند.
این فخر بود برای ابان بن تغلب که به حضور امام زمانش برود. این امام زمان به خدمتگزارش میگوید این تشک را برای آقا پهن کن تا ایشان روی تشک بنشیند: «ألق الوسادة لابان»؛ این اصل اوّل که امام صادق این کاره بود. حالا مدرسه ساخت, حوزه علمیه ساخت یا نساخت در خانهها دو نفر, سه نفر؛ مثل خود پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) که سیزده سال در مکه بودند حوزه علمیه نداشتند, دانشگاه نداشتند، ولی این خانهها, کوی و برزنها, دیدارهای خصوصی با افراد همین دانشگاه و حوزه علمیه او بود.
اصل دوم اینکه آدم به هر حال چه چیزی بفهمد؟ حالا ما حوزه علمیه و دانشگاه درست کردیم، چه درسی بخوانیم؟ درس بخوانیم که روی میز بنشینیم و مشکل جامعه حلّ نشود یا درس بخوانیم که مشکل جامعه حلّ بشود. درسی بخوانیم که خروجیاش صنعت و کشاورزی و دامداری و اشتغال و تولید باشد. درسی بخوانیم که روی میز بنشینیم همان است که به ما گفتند: «أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع»[6] این دعاهایی که میگویند در قنوت نماز, در تعقیبات نماز بخوانید یعنی چه؟ یعنی خدایا آن علمی که مشکل جامعه را حلّ نکند آن علم یک آفت است ما از آن علم به تو پناه میبریم.
حالا وجود مبارک امام صادق اگر توفیقی برایش پیدا نشد که حوزه علمیه وسیعی, دانشگاه وسیعی, مدرسه وسیعی بسازد علومی که باید بخوانند و عالم بشوند آن را مشخص کرد؛ وگرنه این روضهخوانی یک اثر خاص خود را دارد، این از هر عوامی ساخته است. همه ما میدانیم نجّارها که سابقاً خطکشی میکردند خودکار یا مدادی را پشت گوش خود قرار میدادند؛ این از کجا آمده، کسی در محضر حضرت آمده چیزی نوشته خواست قلم را به زمین بگذارد، فرمود: «ضَعْ قَلَمَکَ عَلی أُذُنِک»؛[7] قلم را روی زمین نگذار پشت گوشات بگذار! این را از بزرگان چند قرن قبل نقل کردند که پیغمبر فرمود: که قلم را مگر کسی روی زمین میگذارد؟«ضَعْ قَلَمَکَ عَلَی أُذُنِک»؛ قلم را پشت گوش بگذارد. خدا به این قلم قسم خورد همان طوری که به قمر قسم خورد که نور میدهد ﴿وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها* وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها﴾[8] به قلم هم قسم خورد: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون﴾؛[9] قسم به قلم! قسم به تألیفات! قسم به کتابهای عالمان دین! این قسم خداست، این است که جامعه را زنده و پویا نگه میدارد.
اصل دوم که حالا مدرسه ساختیم چه چیزی باید بخوانیم؟ مرحوم کلینی نقل کرد هم وجود مبارک پیغمبر هم وجود مبارک امام صادق(علیهما الصلاة و علیهما السلام) فرمود: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»؛[10] وقتی وارد حوزه علمیه یا دانشگاه شدید بدانید انسان چه حقیقتی است بدانید حقیقت عالَم چیست؟ بدانید حقیقت عالم را چه کسی آفرید؟ بدانید بین انسان و حقیقت عالم چه پیوندی است؟ بدانید انسان یک موجود ابدی است بدانید انسان مرگ را میمیراند نه بمیرد؛ انسان هست که هست، فرمود اینها را بخوانید. آن وقت چنین انسانی خروجیاش نه بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد. او هم حرمت هوا را حفظ میکند. همین دین گفته «مَنْ سَقَی طَلْحَةً أَوْ سِدْرَةً فَکَأَنَّمَا سَقَی مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ»[11] همه ما میدانیم که اگر مؤمنی تشنه بود عطش داشت و اگر آب به او نرسانیم، بر ما لازم و واجب است بر ما ثواب هم دارد؛ همان بیان را امام درباره کشاورزی و دامداری و آبیاری درختها و نهالها و فضای سبز گفته, ما فضای سبز میخواهیم, پرهیز از ریزگرد میخواهیم, امنیت منطقهای، هوایی و صحرایی میخواهیم. حضرت فرمود: وقتی وارد حوزه علمیه یا دانشگاه شدید «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»، این چیزها را باید یاد بگیرید.
اصل سوم، امام صادق که رئیس مذهب ماست چه کار کرد؟ فرمود اگر این دانشگاهی که من میگویم داشتید، اگر این حوزههای علمیهای که من میگویم داشتید، خروجیاش اینها هستند که من میگویم «لَا یَسْتَغْنِی أَهْلُ کُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ یَفْزَعُ إِلَیْهِمْ فِی أَمْرِ دُنْیَاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجا»؛[12] فرمود خروجی حوزهها باید مردانی باشند راهشناس, راهبین, راهرو که ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النَّاسِ﴾[13] در هر محلّی که میرود مثل اینکه نور دارد حرکت میکند. آن عالمی که دیدن او, نشستن او, گفتار او, محضر او مردم را نور ندهد که او عالم نیست. آن دانشگاهی هم اینچنین است. فرمود سه اصل، سه چیز، سه عنصر و سه طایفه است که هیچ کشوری از آنها بینیاز نیست « فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجا»؛ «همج»؛ این پشههای فضا را میگویند. آنها چه کسانی هستند؟ «فَقِیهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَ أَمِیرٍ خَیِّرٍ مُطَاع وَ طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة»؛ فرمود خروجی حوزه و دانشگاه باید اینها باشد؛ فقاهت باشد, پرهیزگاری باشد, وارستگی باشد, حقیقتگویی باشد, حقیقتیابی باشد که انسان با سیره و سنّت او متدیّن بشود این برای حوزه. بخشهای بهداشت و درمان و تأمین سلامت جامعه باید طوری باشد که انسان به حرف این طبیب اطمینان داشته باشد، این طبیب بین خود و خدای خود چیزی که نمیداند نسخه بنویسد. اگر ـ خدای ناکرده ـ طبیبی تشخیص نداده، نسخه نوشت تمام خسارتهای آن بیمار را شرعاً ضامن است و اگر چشمش پاک نبود, دستش پاک نبود, گوش او پاک نبود، رومیزی و زیرمیزی برای او تفاوت داشت، این طبیبِ بصیرِ ثقه نیست؛ این خروجی دانشگاه و حوزههای علمیه امام صادق نیست. فرمود: «طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة». سوم: «أَمِیرٍ خَیِّرٍ مُطَاع»؛ ارتش خوب, نظامی خوب, سپاه خوب, بسیجی خوب, مردم متدیّن و فداکار خوب که به کسی حمله نکنند؛ ولی حمله هیچ کسی را هم تحمّل نکنند. بیان نورانی امیرالمؤمنین این است که«رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاء»؛[14] این بیان حضرت در نهجالبلاغه است؛ فرمود یک ملّتِ سنگخور نباشید، سنگ از هر جا آمد برگردانید؛ دیگر آمریکا به خودش اجازه بیادبی ندهد, اجازه نقض برجام ندهد, اسرائیل به خودش اجازه بیادبی ندهد, کسی به خودش اجازه حمله ندهد. فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاء»؛ این بیان صریح حضرت امیر در نهجالبلاغه است. فرمود یک ملّت سنگخور نباشید! سنگ از هر جا آمد بدون معطّلی برگردانید. به کسی حمله نکنید؛ اما حمله کسی را هم تحمّل نکنید، اینها خروجی حوزه و دانشگاه است، اگر ارتش است این است, سپاه است این است, بسیج است این است, مردم است این است.
پس اگر امام صادق(سلام الله) رئیس مذهب شد، اوّل به این فکر بود که حوزههای علمیه و دانشگاههایی تأسیس کند که خودش در آنجا حضور داشته باشد. دوم علومی که باید بخوانند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ» است. سوم خروجی حوزهها و دانشگاهها هم مشخص است.
اصل چهارم: اگر ما بخواهیم کشوری داشته اسلامی باشیم که حوزههای علمیاش این, دانشگاههایش آن! علوم درسی رسمی حوزهاش این, علوم رسمی دانشگاهش آن! خروجی حوزههای علمیه این، خروجی دانشگاهها آن! به هر حال یک جا و یک محور یک پناهگاه اصلی باید داشته باشد که همه به آن سمت گرایش داشته باشیم، همه او را نگاه کنیم و آن کعبه است. فرمود تنها جایی که میتواند مجمع همه مسلمانهای عالم باشد کعبه است؛ این از بیانات نورانی امام صادق(سلام الله علیه) است، فرمود: «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ»؛[15] مادامی که کعبه از اسارت آل سعودها در نیاید دین, قیام ندارد، دین مادامی قائم است که کعبه قائم باشد، «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ». چرا امام صادق ما را به کعبه آشنا میکند؟ برای اینکه اصلاً ما با کعبه داریم نفس میکشیم اگر مسلمانیم, تمام زندگی ما در ارتباط تنگاتنگ با کعبه است. نماز پنجگانه ما به طرف کعبه است, تمام مسلخها و مذبحها و ذبحهایی که در سلّاخخانهها هست به طرف کعبه است. تمام این منزلها وقتی جایی به عنوان دستشویی میسازند رو به کعبه حرام، پشت به کعبه حرام! در تمام نشستنها به ما میگویند هر جا مینشینی اگر ممکن است مستحب است رو به کعبه بنشینی, محتضرها را وقتی تلقین میکنیم «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی»,[16] مردهها را تلقین میکنیم «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی»، این کعبه اصلاً با او داریم نفس میکشیم، چرا؟ ما کاری داریم در شبانهروز که رو به کعبه نباشد یا واجب است یا مستحب. اگر دستشویی است که رو به کعبه حرام، پشت به کعبه حرام, نشستن است که رو به کعبه مستحب, نماز است که رو به کعبه, دعا هم که رو به کعبه, همه کارها که رو به کعبه, تمام کلّ کارهای کشور به کعبه وابسته است؛ تا نفس میکشیم کعبه، «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی», محتضر را تلقین میکنیم «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی», وارد قبر میکنیم میگوییم بدان که سؤال کردند «وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی», دعاهای بعد از نماز ما, «وَ الْقُرْآنَ کِتَابِی وَ الْکَعْبَةَ قِبْلَتِی»؛ فرمود این کعبه را باید حفظ کنید چرا؟ برای اینکه کعبه درس آزادگی میدهد. اینکه بارها گفته شد آل سعود هیچ سِمتی نسبت به کعبه ندارد برای همین است.
در ایران یک سلسله میراث فرهنگی است به نام تخت جمشید این را مردم ایرانزمین ساختند و حق دارند, در مصر یک سلسله اموری است به عنوان اهرام مصر، این میراث فرهنگی خود آن مردم است که آنها ساختند. در چین دیوار چین است که آنها ساختند؛ اما حرمین را, کعبه را چه کسی ساخت؟ فرمود: ﴿وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ﴾[17] اینکه قرآن فرمود کعبه, بیت آزاد است؛ چون درس آزادگی میدهد. احدی در اوّل پیدایش زمین تا الآن مالک این سرزمین نبود، هیچ کس! کعبه را خلیل حق که «خلیل من همه بتهای آزری بشکست»[18] خلیل حق کعبه را ساخت, ذبیح حق کعبه را ساخت، اینها ساختند؛ آنجا اصلاً نه آب داشت نه آبادی, آب را اسماعیل به بار آورد. الآن ما در کنار منطقهای کوهنشین به نام دماوند زندگی میکنیم؛ این چشمه کنار مسجد، اگر یک سال بارندگی کم باشد این آبش میخشکد؛ آنجا منطقه بارندگی و سردسیر نیست؛ منطقه برف و تگرگ نیست. الآن چهار هزار سال این چشمه دارد میجوشد، به نام چشمه زمزم است. که از زیر پای اسماعیل جوشید، دیگر آنجا که جای بارندگی و برف نبود. چشمهای که چهار هزار سال دارد میجوشد در قدمگاه اسماعیل، احدی حق ندارد در آنجا دخالت کند. در قرآن فرمود: این خانه آزاد است، این ذرّهای حق کسی نبود. بعدها اجداد همین آلسعود این کعبه را بتکده کردند، همین اجداد آلسعود، اینجا را وثن و صنم بار کردند، این کعبه را. فرمود اگر درس آزادگی میخواهید, درس آزادی از جهلِ علمی و جهالت عملی میخواهید باید با کعبه رابطه داشته باشید این خانه, خانه عِتق است خانه آزادی است ﴿وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ﴾. فرمود تا کعبه هست دین هست، اگر ـ خدای ناکرده ـ این کعبه غصب بشود، دین به اسارت رفته است. چرا وجود مبارک حضرت امیر در نهجالبلاغه در نامهای که برای مالک اشتر نوشت فرمود: مالک! بعد از غدیر و تبدیل غدیر به سقیفه «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا»،[19] این بیان صریح حضرت است در نهجالبلاغه. در نامهای که برای مالک نوشت. فرمود: دین به اسارت رفته بود؛ نماز بود ولی نمازِ اسیر, قرآن بود قرآنِ اسیر, حج و زکات و خمس بود ولی اسیر بود، از نمازِ اسیر کاری ساخته نیست «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا».
امروز حج در اسارت آلسعود است. کعبه در اسارت آلسعود است. حرمین در اسارت آلسعود است. آنها حقّی ندارند، هیچ حقّی ندارند ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾.[20] وجود مبارک امام صادق فرمود: دین مادامی زنده است که کعبه از اسارت آلسعودها آزاد بشود و آنها هیچ حق ندارند و نمیتوانند بگویند در سرزمین ماست شما مهاجرید, شما نساختید، وجود مبارک ابراهیم خلیل ساخت, ذبیحش ساخت ﴿وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾[21] تک تک این سنگها, ملاتها, با این جمله قرآنی این دو پیغمبر ساخته شد ﴿وَ إِذْ یَرْفَعُ﴾ که فعل مضارع است مفید استمرار است؛ یعنی ابراهیم و اسماعیل(سلام الله علیهما) که این کعبه را میساختند، ذکر زیر لبشان در حال ساختن ﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ بود، هر سنگی که میآوردند, هر ملاتی که روی سنگ میکشیدند﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾، با ﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ خانه خدا ساخته شد؛ این خانه آزاد است.
فرمود ما مادامی که با کعبه در ارتباط هستیم, بیگانه با کعبه رابطهای ندارد و حقّ دخالت ندارد، مادامی که کعبه روی کار است و زنده است دین زنده است. این میشود امام صادق! فرمود: چه روستا, چه شهر, چه شرق چه غرب هر جایی میخواهی زندگی کنی باید این امور را داشته باشد«الْهَوَاءِ الطَّیِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»[22] این میشود رئیس مذهب. فرمود جایی را انتخاب بکن و زندگی بکن آب خوب, هوای خوب, زمین حاصلخیز داشته باشد؛ این میشود امام! فرمود مبادا جایی بروی که آبش کم باشد یا زمینش حاصلخیز نباشد یا ریزگرد داشته باشد! اگر دارد برطرف کن، اگر ندارد حُسن انتخاب داشته باشد «لَا تَطِیبُ السُّکْنَی إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّیِّبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»؛ «وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ»؛ یعنی فراوان، «الْأَرْضِ الْخَوَّارَة»؛ یعنی زمین حاصلخیز. حالا اگر داشتیم و ـ خدای ناکرده ـ میزنشین بودیم، تقصیر خود ماست. رئیس مذهب گفت درسی بخوان که با کار آشنا باشد, درسی بخوان که به مردم حرمت بدهی نه از مردم احترام بگیری, درسی بخوان که به مردم جان بدهی نه جان مردم را بگیری.
حالا روشن شد که چرا ما برای او گریه و ناله میکنیم؟ چرا او را از دست دادیم این طور ضجّه میزنیم؟ چه کسی بود؟ در بحبوحه خفقان بنی عباس این حرفها را زد. چهارصد اصل را تنظیم کرد و به شاگردان خود آموخت؛ او به علما احترام کرد او به دانشمندان احترام کرد, او به مدرسه و حوزه و دانشگاه احترام کرد، شد رئیس مذهب. مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل میکند که مأموران منصور دوانقی در کمال بیادبی و بیحرمتی این خانه را به آتش کشیدند و حضرت را با آن وضع بیرون آوردند.
«السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَیْن و رحمة الله و بَرَکاتُهُ».[23]
پروردگارا تو را به انبیا و اولیایت قسم, تو را به مقرّبان و فرشتگانت قسم, تو را به آیات الهی قسم, تو را به آنچه نزد تو مقدس و منزه است سوگند یاد میکنیم که دین ما, دنیای ما, آخرت ما, نظام ما را در سایه ولیّمان امام زمان حفظ بفرما!
فرج آن بزرگوار را تعجیل بفرما!
رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه عنایتهای ولیّات حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرما!
خطر سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!
این کشور ولیّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!
مشکلات اقتصاد مقاومتی و ازدواج جوانها را تو را به انبیا و أولیای خود قسم به بهترین وجه برطرف بفرما!
مشکلات فرد فرد این ملّت را به بهترین وجه حلّ بفرما!
بیمارانشان را شفا مرحمت بفرما!
تو را به عزت و عصمت انبیا و أولیایت قسم این جوانهای ما را مشمول دعای خاص ولیّات قرار بده!
این جوانها و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!
این دعاها را در حق همه عزاداران و مؤمنان و شیعیان و مسلمانها مستجاب بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره یوسف، آیه86.
[2] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج8، ص215.
[3] . رجال النجاشی، ص10.
[4] . رجال النجاشی، ص11؛ «دخلت مع أبی إلى أبی عبد الله(علیه السلام)، فلما بصر به أمر بوسادة فألقیت له و صافحه و اعتنقه و ساءله و رحب به».
[5] . ر.ک: الغیبة(للنعمانی)، ص93؛ «یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ نُورٍ وَاحِد...».
[6] . المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة)، ص299.
[7] . منیة المرید، ص350.
[8] . سوره شمس، آیات1 و 2.
[9] . سوره قلم، آیه1.
[10]. الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج1، ص32.
[11] . وسائل الشیعة، ج17، ص42.
[12] . تحف العقول، النص، ص321.
[13] . سوره انعام، آیه122.
[14] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت314.
[15] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص271.
[16] . الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص90.
[17] . سوره حج، آیه29.
[18]. دیوان سعدی، غزل40؛ «دگر به روی کَسم دیده بر نمیباشد ٭٭٭ خلیل من همه بتهای آزری بشکست».
[19] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), نامه53.
[20] . سوره انفال، آیه34.
[21] . سوره بقره، آیه127.
[22] . تحف العقول، النص، ص320.
[23] . البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص271.