اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

مقدم شما نخبگان, فرهیختگان, عزیزان حوزوی و دانشگاهی و برادران عزیز بسیجی و سپاهی را گرامی می‌داریم؛ و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به فرد فرد شما خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت مرحمت بفرماید و این ادعیه را هم درباره همه مؤمنان عالم مستجاب بفرماید!

در قرآن کریم چند کسب مطرح است یک سلسله کسب‌های اعتباری است که آن مسکوب در اختیار کاسب است، یک سلسله کسب‌های حقیقی است که آن مکسوب, حاکم بر کاسب است. آن کسب‌های اعتباری که کاسب, حاکم بر مکسوب است کسب مال است که انسان مالی یا عین یا منفعت یا انتفاعی را کسب می‌کند چه زن, چه مرد. قرآن کریم فرمود: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾؛[1] یعنی مرد هر کسبی کرد مال اوست, زن هر کسبی کرد مال اوست؛ مالی را, مغازه‌ای را, خانه‌ای را, مرتع و مزرعی را کسب کرد چون یک امر اعتباری است یک امر حقیقی نیست در اختیار کاسب است می‌تواند بفروشد, اجاره بدهد, هبه کند; یعنی آن کس که کسب کرد اختیار مکسوبِ خود را دارد ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾ مالی را که آدم کسب کرد در اختیار اوست؛ اما یک سلسله مسائلی است که اگر کسب کرد خودش در اختیار آن مکسوب قرار می‌گیرد.

 اینکه در سوره مبارکه فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ؛[2] اگر کسی ـ معاذ الله ـ بیراهه رفت گناهی را کسب کرد به یک اخلاق بد عادت کرد؛ به دروغ, به خیانت, به حرام, به اعتیاد ـ معاذ الله ـ عادت کرد، این را کسب کرد؛ قبلاً که نداشت این صفت را بعد کسب کرد، این خُلق را کسب کرد، وقتی که به دنیا آمد که این خُلق را نداشت این صفت را که نداشت، الآن که این صفت را کسب کرد خود این کاسب در اختیار این مکسوب است، به هر سَمتی که این صفت بخواهد ببرد می‌رود، چون عادت کرد. ساده‌ترین کارش عادت به سیگار است، این عادت را او کسب کرد قبلاً که نداشت، الآن گرفتار این عادت است، ساده‌ترین و آسان‌ترین حرف او این است. اگر ـ خدای ناکرده ـ  به حرام عادت کرده به گناه عادت کرده، چشم او, گوش او, زبان او در اختیار مکسوب است. این «لام» در قرآن کریم همه جا به یک معنا نیست. اینکه در سوره «نساء» یا مانند آن می‌فرماید: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾ کاسب اختیار دارد، مال در اختیار کاسب است؛ ولی اگر ـ خدای ناکرده ـ صفت بدی را کسب کرد، این کاسب در اختیار مکسوب است که فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ.

مرحوم ابن‌بابویه قمی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل می‌کند که کسی به حضرت عرض کرد چرا من نمی‌توانم نماز شب بخوانم؟ گاهی شب‌های بهار کوتاه است؛ اما شب‌های زمستان که خیلی طولانی است، آدم از خواب خسته می‌شود؛ عرض کرد چرا؟ فرمود: «قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُک‏»[3] این گناهِ روز، دست و پایت را بست، «قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُک‏».

 بنابراین ما دو نحو کسب داریم: کسبی که کاسب مسلّط است و کسبی که آن مکسوب مسلّط بر این کاسب است و اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ یک کسب حرامی داشت یعنی به وصف بدی عادت کرد راه برای توبه باز است توبه را می‌گویند آب توبه، نه یعنی نزد یک روحانی بروید یک استکان آب دم بزند بخورید؛ خود توبه, آب است، «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْه‏»[4] این آبشار است، آبِ توبه یعنی همین! «تُبت الیک» این آبشار است، نه اینکه برویم نزد کسی یک لیوان آب بخوریم یا یک بطری آب ببریم آنها هم یک عادت است بد نیست؛ اما رو به قبله بودن و آب توبه و اینها نیست، خود«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْه‏» این آبشار است و انسان را پاک می‌کند، خدایا آمدم، لازم نیست حرف بزنی, لازم نیست بگوید «استغفر الله»، با یک اراده جدّی تخلّلناپذیر بگوید خدایا آمدم؛ این می‌شود پاک، میشود آبشار. پس این‌طور نیست که اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ یک صفت بدی کسب کرد نتواند نجات پیدا کند این طور نیست. پس ما دو نحو کسب داریم: یک کسب اعتباری داریم که کاسب مسلّط است؛ یک کسب حقیقی داریم چون این صفت یک امر حقیقی است یک امر اعتباری که نیست این مکسوب, مسلّط بر انسان است. این کسب‌ها برای ما کاملاً فرق دارد راه دارد که انسان کاملاً اصلاح شود و برگرداند.

این خطبه نورانی وجود مبارک پیامبر در آخرین جمعه ماه شعبان که آن خطبه معروف است به خطبه شعبانیه؛ حضرت فرمود: ماه مبارک رمضان، ماه آزادسازی است همین است. حضرت فرمود خیلی‌ها هستند که در اثر ارتکاب گناه حالا به حقّ پدر,حقّ مادر, حقّ فرزند, حقّ همسر، حق در ذمّه آنهاست، عمل نکردند. حقوق الهی دو نحو است: یک وقت در دنیاست اگر کسی بیراهه رفته خلاف کرده دستگاه قضایی است و حدود شرعی است این برای نظم جامعه است. اما خدا که بخواهد در برابر این حقوق داوری کند، خود انسان را به زندان می‌برد، نه وثیقه قبول می‌کند, نه آزاد می‌کند, نه زندان قصر و اوین و مانند آن است، در خانه آدم، آدم را زندانی میکند. یعنی چه زندانی میکند؟ اینکه می‌بینید بعضی‌ها می‌گویند من نمی‌توانم ترک کنم، این معلوم میشود در زندان است. این را بست. این بیان نورانی پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) در آخرین جمعه ماه شعبان که فرمود: ماه رمضان را دریابید «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُم‏»[5] این یعنی چه؟ اگر کسی گناهی کرد خلافی کرد، بر خلاف قرآن عمل کرد یا بر خلاف دستور ائمه(علیهم السلام) عمل کرد بدهکار است، وقتی بدهکار شد باید گرو بدهد. در محاکم دنیایی خانه, زمین و مِلک را وثیقه قبول می‌کنند؛ اما خدا هیچ وثیقه‌ای قبول نمی‌کند مگر خود انسان را گرو می‌گیرد. اینکه می‌بینید شخص برای او خیلی سخت است که آزاد بشود، برای بیان نورانی حضرت است فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ» رهن یعنی چه؟ به چه چیزی می‌گویند رهن؟ اگر کسی بدهکار است خانه‌اش را رهن میدهد. فرمود شما بدهکار بودید، خود شما را خدا رهن گرفت نه خانه شما را, خدا که خانه قبول نمی‌کند. حضرت فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُم‏»؛ کسی که خلاف کرده معصیت کرده بدهکار است، این بدهکار باید رهن بدهد گرو بدهد، چه چیزی را گرو بدهد؟ فرمود خود آدم را گرو قبول میکنند، بیایید در ماه مبارک رمضان فکّ رهن کنید «فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُم‏» استغفار همان است که بگوید خدایا من آمدم، این راه برای همیشه باز است، هیچ کس نیست این همه مشرکین و بت‌پرستان حجاز سالیان متمادی کعبه را بتکده کردند اینها بت‌ها را  در کعبه می‌گذاشتند، بعد آمدند گفتند خدایا آمدیم، خدا قبول کرد، چطور ما را قبول نمیکند؛ یکی شده سلمان, یکی شده ابوذر, یکی شده مقداد، همه اینها بت‌پرست بودند، این خداست و کدام گناه است که خدا قبول نمی‌کند، کدام شخص است که خدا قبول نمی‌کند؛ حتی کلمه «استغفرُالله» لازم نیست رو به قبله بودن لازم نیست، دعا خواندن لازم نیست، اینها تشریفات است، البته مستحب است، اینها را بگوییم ثواب بیشتری دارد؛ اما با یک اراده تخلّف‌ناپذیر بگوییم خدایا آمدم.

چرا دست یازم چرا پای کوبم٭٭٭ مرا خواجه بی دست و پا می‌پسندد[6]

 ما درست است بد کرده و میکنیم، این همه مشرکین سالیان متمادی با پیغمبر جنگیدند، بعد در صف فتح مکه فهمیدند، گفتند ما نفهمیدیم و ایمان آوردند. کسی عمری بت‌پرستی بکند بعد بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَة»[7] خدا قبول می‌کند، «الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا قَبْلَه‏»؛[8] ما را قبول نمی‌کند یعنی چه؟! همه این اصحاب پیغمبر، آن جوان‌ها که بعد به دنیا آمدند هیچ! اما غالب اینها بت‌پرست بودند.

چرا دست یازم چرا پای کوبم٭٭٭ مرا خواجه بی دست و پا می‌پسندد

پس ما دو نحو کسب داریم؛ در جمع ما عزیزان و طلابی هستند هم لباسان ما هستند، این عزیزان کسانی‌اند که ما به اینها امیدواریم، دین به وسیله همین طلاب و علما و حوزه‌ها محفوظ شد. اساس دین, حوزه است، این عزیزان در صدد کسب علم‌اند؛ حالا که معلوم شد کسب دو قسم است: کسبی که کاسب, حاکم است بر مکسوب؛ کسبی که کاسب, محکوم است و مکسوب حاکم است. ما دو گونه علم داریم: یک وقت کسی علمی تهیه می‌کند چیزی می‌خواند که ابزار دنیای او باشد و غرور باشد و القاب باشد و نام او را ببرند و یا نام او را با لقب ببرند و یا نام او را اوّل ببرند و همین بازی‌ها! این علمی کسب کرد که محکوم علم خودش است. این بیان نورانی علی‌بن‌ابیطالب(سلام الله علیه) که فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُه‏»؛[9]این بیان نورانی حضرت است، فرمود: بسا درس‌خوانده‌هایی هستند که کُشته جهالت خودشان هستند، یک سلسله از علما هستند که «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»[10]  یا همین آیه ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[11] ما باید تلاش کنیم این قسم دوم باشیم؛ یعنی علمی کسب کنیم که ما را حفظ کند، برای ما نور باشد.

 علم, بخشی از راه است. آنکه مشکل را حلّ می‌کند عقل است نه علم, علم یک چراغ است؛ حالا کدام طرف را داشته باشیم با این علم کدام طرف برویم، علم, وسیله است؛ اما آنکه اساس کار است در این آیه کریمه مشخص فرمود, فرمود: ﴿تِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾؛[12]یعنی علم یک نردبانی باشد برای عقل. علم وقتی نافع است که نردبان باشد؛ عالِم را به مقام عقل برساند، عقل که شد العقل «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان‏»[13] هیچ عاقلی جهنم نمی‌رود؛ اما علما چرا.

 ما که در حوزه‌ها هستیم بهترین شغل و برجسته‌ترین کار است و راهی از این بهتر نیست؛ اما باید بکوشیم در همان اوایل طلبگی هم درسی بخوانیم که برای ما نافع باشد یک; یعنی خودِ این علم فی نفسه نافع باشد. دوم اینکه از این علم بهره ببریم. اینکه به ما در دعاها, در قنوت, در تعقیبات نماز گفتند بگویید: «أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع‏»؛[14] خدایا آن علمی که به درد ما نمی‌خورد من از آن علم به تو پناه می‌برم! بعضی از علوم‌اند که به درد نمی‌خورند؛ مثل سِحر و شعبده و جادو و مانند آن، بعضی از علم‌اند که چراغاند، نورند؛ ولی شخص از آن استفاده نمی‌کند. به ما گفتند در دعاها, در تعقیبات نماز و در قنوت بگویید خدایا آن علمی که مشکل مرا حلّ نمی‌کند، من از آن علم به تو پناه می‌برم؛ آن وقت می‌شوید طلبه, وقتی روحانی شد ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ فِی النَّاس‏﴾[15] خیلی از علما و بزرگان بودند که در هر منطقهای زندگی میکردند کار یک امامزاده را انجام میدادند، مردم وقتی وارد امامزاده میشوند طیّب و طاهر بودن را احساس میکنند. شما در تهران زندگی می‌کنید، آن وقتی هم که ما تهران درس می‌خواندیم مردان بزرگی‌ هم بودند تهران هیچ وقت خالی از مردان بزرگ نبود. اینها کسانی بودند چندین سال امتحان دادند، هر چه می‌گفتند عمل می‌کردند، هر چه را هم که عمل میکردند میگفتند. در تهران کم نبودند؛ حالا جاهای دیگر هم همین طور است، حالا چون این عزیزان و طلبه‌های تهران هستند را عرض میکنم که «أَعُوذُ بِکَ ... مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع‏»؛ خدایا آن علمی که مشکل مرا حل نمی‌کند. مگر ما از فرشته چه چیزی کمتر داریم؛ این همه تعبیراتی که در قرآن کریم است که در حال احتضار، ملائکه به حضور محتضر می‌آیند، سلام عرض می‌کنند: ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ﴾[16] این همه ملائکه می‌آیند در کنار جنازه محتضرِ عالم، به او سلام عرض می‌کنند؛ چرا ما این طور نشویم؛ پس می‌شود این گونه بود، این آیات را پس برای چه کسانی فرمود؟ معلوم می‌شود بخشی از ملائکه در خدمت مؤمنین‌اند ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُم تَعْمَلُونَ﴾[17]چرا ما این طور نشویم. 

 پس عزیزانی که در حوزه‌های علمیه تلاش و کوشش می‌کنند راه باز است و هرگز نگویند ما به همین حدّ اکتفا می‌کنیم. به ما گفتند ببینید پیغمبرتان(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) برنامه‌اش چیست؟ ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[18] خدا به پیامبر فرمود: ﴿قُل رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾؛[19] یعنی تا نفس می‌کشی علم, هیچ وقت نگویید ما فارغ التحصیل شدیم؛ حالا انسان یا تدریس می‌کند یا تألیف می‌کند یا تجربه میکند تا نفس می‌کشیم علم. بارها این قصه به عرض شما رسید ابوریحان بیرونی معاصر مرحوم بوعلی‌سینا بود از بزرگان و حکمای نام آور اسلام بود. الآن این مسئله در منزل‌ها مطرح نیست؛ ولی کسانی که سنّشان قدری بالاست می‌دانند همه آقایان در آن عصر، انباری داشتند که هیزم داشتند و وسیله سوخت و سوز همین هیزم بود، آبی می‌خواستند گرم کنند با هیزم گرم می‌کردند، اصلاً غذا با همین هیزم و زغال درست می‌شد. مرحوم ابوریحان بیرونی وصیت کرد که بعد از مرگ من این آبی را که میخواهید گرم کنید و نعش و جنازه من را با آب گرم بشویید، آن برادههایی که در انبار جمع کردم با آن برادهها آب گرم کنید و بدنم را بشویید، گفتند که ما اینجا هیزم فراوان داریم برای چه از اینها استفاده کنیم؟ مگر چقدر میتواند این برادهها آب را گرم کند. فرمود این یک مکتب است، گفت من در تمام مدت عمر آثاری که نوشتم با همین قلم نی نوشتم، قلم دیگری نبود این قلم نی مقداری که کار میکرد این قلم‌هایی که خط می‌زدم این براده‌ها را جمع می‌کردم که با این براده‌ها آب گرم کنند بدن مرا بشویند که شفاعتی برای من بشود. ببینید هزار سال گذشت و او به عظمت علمی معروف است؛ آن هم در محافل علمی نزد بزرگان، ابوریحان بیرونی چنین فرموده است. دین با این وضع به دست ما آمده، با اعتقاد به اینکه علم, نوشتن, کتابت و وجود مبارک امام صادق که 25 این ماه(شوال) متعلّق به آن حضرت است به یکی از شاگردانش فرمود: درست است که آدم باید درس بخواند و اهل کتاب باشد؛ ولی باید همّتش بلند باشد. «فَإِنْ مُتَّ فَوَرِّثْ کُتُبَکَ بَنِیکَ»[20] که به فضل بن عمر فرمود. فرمود درست است که عالم شدی عالم می‌شوی، کتاب می‌خوانی؛ اما کتابی که دیگران نوشتند و تو بخوانی در کتابخانه‌ات بگذاری به درد نمی‌خورد، به جایی برس که چند جلد کتاب خودت بنویسی که بچه‌های تو وارث نوشته‌های تو باشند، تو بشوی مؤلف.

این راه ممکن است چرا ما نباشیم، چرا ما به جایی نرسیم که چهارتا کتاب ورثه ما از ما ارث ببرند نوشته ما, تألیفات ما, این دستور حضرت است. این عزیزان ما نور چشمان ما که از حوزه‌های علمیه تهران هستند، این طلبه‌های عزیز، اینها از همان اوّل تعهد کنند که عالم ربانی بشوند. مستحضرید استعدادها هم فرق می‌کند :«النَّاسُ مَعَادِن کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»[21] و هیچ کسی معلوم نیست؛ حالا کسی که استعدادش کمتر است این درجه کمتر داشته باشد آن یک حساب دیگری است. این از بیانات نوراین حضرت امیر(سلام الله علیه) است در نهج‌البلاغه که «الْغِنَی وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ‏ عَلَی اللَّهِ [تَعَالَی‏]»[22] چه کسی سواره می‌آید چه کسی پیاده، آن روز مشخص می‌شود. این از بیانات نورانی حضرت است در نهج‌البلاغه، فرمود: چه کسی توانگر است, چه کسی سرمایه‌دار است چه کسی بالاست چه کسی پایین است، آن روز معلوم می‌شود. گاهی ممکن است کسی جزء سفیران هدایت باشد برود یک روستا «قربةً إلی الله» این جوان‌ها و بچهها را هدایت کند و اجرش در قیامت بیشتر از کسی باشد که در حوزه‌های علمیه یک نان و نامی دارد، حساب برای آن روز است؛ اینجا معلوم نمیشود؛ اما اگر کسی یک استعداد خوبی خدا به او داد این مسئول است و استعداد خود را باید ارزیابی کند. اگر ـ إن‌شاءالله ـ یک استعداد برتری دارد بکوشد که مشمول سفارش وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) باشد که بکوش چند جلد کتاب بنویس که دیگران کتاب تو را به عنوان میراث فرهنگی بهره ببرند.

من مجدداً مقدم شما را گرامی می‌دارم و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنم آنچه خیر و صلاح و فلاح همه شماست به همه شما عنایت بفرماید!

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ ْ السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏».[23]

پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرماید!

نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعش و آل سعود را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

کشور ولیّ عصر تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!

مشکلات اقتصاد و ازدواج جوان‌ها را در سایه لطف ولیّ خود برطرف بفرما!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!

این ادعیه را در حق همه مؤمنین عالم مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . سوره نساء، آیه32.

[2] . سوره نور، آیه11.

[3] . التوحید (للصدوق)، ص97.

[4] . المحاسن، ج‏1، ص53.

[5] . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص296.

[6] . بخشی از غزل مرحوم معتمد الدوله میرزا عبد الوهاب متخلص به نشاط اصفهانی.

[7] . الأمالی( للصدوق)، النص، ص628.

[8] . عوالی اللئالی، ج2، ص54؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص448.

[9] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت107.

[10]. مصباح الشریعة, ص16.

[11] . سوره فاطر، آیه28.

[12] . سوره عنکبوت، آیه43.

[13]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص11.

[14] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص75.

[15] . سوره انعام، آیه122.

[16] . سوره زمر، آیه73.

[17] . سوره نحل، آیه32.

[18] . سوره احزاب، آیه21.

[19] . سوره طه، آیه114.

[20] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏2، ص 150.

[21]. الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج8، ص177.

[22] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت452.

[23] . البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص271.