یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۵۵۵ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

qwt

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه چیزی میگم حالا خودستایی می کنم ولی میترسم مثل اون بحث سر تغییر و قر یاروه بچه مد نظر یکی از دوستام مو گریه ش بگیره آخه حاله دیگه یعنی زبان حال

ای خدا حالا که همه حقه ها و کلکام و لحون و دسیسه هایم جهت کسب معرفت و صدالبته محبت الهیت لو رفته و مورد شناسایی قرار گرفته چرا؟ چه میدونم خدا خودشون فکر میخوان برای شما نباشه؟؟؟و  فکر می کنن دارم ریاکارانه میخونم برایشون اینطوری فکر می کنند بله و به جاش مو رو  لعن میکنند در حالیکه خدا در قلوب مومنین است ولی اینان با نفس توهین میفرستند...حالا خوباشون که مسلطند اینطوریند ها بدا که انشالله درکار ما پیداشون نشه انشاالله تعالی پس با صدای بغض و این لحن با تو سخن می گویم و با تو سخن میگویم پس یا در دل می شکنم در خود و اگر شد اشک می ریزم تا کسی صدایم را نشنود!!!!!!!!!!!!!!!!

یا لبم هایم را می بندم و اسم رمز را همینگونه تکرار می کنم با خود بلند بلند به گونه ای که فقط صدایی باشد در پیش و کسی ظاهرا نفهمد در ناله چه میگویم برایت تا درها را بگشایی اسم رمز؟ یا حسین!!! اما خدایا چه کنم؟ این بار مگوی که بهانه رسیدن به این احوالات خدایی نکرده گناه باشد نه دنبال شر می گردن خوب شر می تراشند...بگم؟ بگم؟ در همه حال یا بترسم  از دیگران و نه صوتی نه قرآنی نه غمی و غصه یا تند حرکت کنم یا با فکر...

dte

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

بله طبق قرارداد می پردازیم به خارج شدن از خود البته طبق پستی غیر تخصصی اول صحبت مینماییمیه در مورد خودبینی و خودپرستی.

آهاااااااااااااااااای شاعرا که اوایل شعرهای پرمعنا و زیبا می سرودین آیا دچار خودبینی و خودپرستی نشدید؟ آیا شیطان افسار شما را نگرفت و به زمین زد یا نزد؟

آهااااااااااااااااااااااای نفس کش (ببخشید این که جاش این جا نبود) آهااااااای بازگیرا که خوب بازی می کردین آیا دچار خودبینی نشدید بعد از اینکه مشهور شدید آیا خودبینی شما را به زندگی خود وانداشت تا جز خود خدایی را بندگانی دیگری را نبینید آیا این خودبینی بود که شما را مشهور کرد؟نه نبود شما عاشق بودید که اینگونه به این کجا رسیدید.................

آهاااای خواننده ها آیا نقش شما ها مثل این ها تکراری شد به خاطر خودبینی یا خداوکیلی مردم چشم دیدن پیشرفت شما را نداشتند و شما را به سمت خود جذب نمودند.

آیا ما باید دنبال افراد جدیدی و چهره های نو باشیم یا به انتظار آدم شدن این ها آیا ما هم از پیشرفت اینان خوشحال می شویم یا چشم دیدنشان را نداریم به کوری چشمانمان ...............

در این صورت تا این ها اگر پس از اوج دچار خودبینی شدند و هنرشان فرونشست و تکراری شد تا این شد تا کجا؟ یعنی تا آدم نشوند مردم هم که چشمانشان به آن هاست تغییری نخواهند پذیرفت و از اونور چهره ی جدید هم اگر بود پشت سر این ها برای کمبود نقصانشان است!!!!!!!!!!!

afe

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

اولا اینکه مو هر وقتی که دیدوم که برای خودم یک آدمی شده ام یا دیگه باید ازم حساب ببرند و حرفمو گوش کنند گرفته تا.....خلاصه یک انسانی متفکرم حالا نمیگوم عارف نه خلاصه به یه جایی رسیده یوم و مغرور شدیم بالخره خداوند هدایتم نکرد و ولم کرد بیشتر اوقات یا خودم برم جلوتر و مو هم فقط جلوی پامو می دیدم خلاصه ول شدیم تا خودمون بریم خودمون هم رفتیم تا سرمون به سنگ خورد ان شاالله ولی میگن تواضع داشته باش تا الهام برات نازل شه.سرتو بانداز پایین ما یه کودک جاهلی حالا خودمو میگم مو بیش از این نیستوم درسه یه مدتی یک حرفایی میزدوم و به خاطر همینام بود که غرور مو رو کشت اما باید از این پله و نردبان که به جایی وصل نیست و جایی نمیرسی بیایوم پایین تر چون خطرناکه نردبان باید به دیواری چیزی وصل باشه نه که همینطوری به هوا و آسمان خلاصه اگه روزی خواستی مو رو خراب کنی مو رو یک آدم بزرگی بدون و بهم تلقین کن خوب؟؟

دویما مو امروز داشتوم به یک چیزای دیگری فکر می کردوم مهم نیست اما بلخره.

اینکه هر انسانی بالخره مردگراست یا زن گرایه. خوب بیشتر توضیح میدوم که یعنی چه منظوروم چیه ولی معلومه که زن ها بیشتر مردگرایند و مردها هم زن گرا این طبیعیه و برای همین ازدواج می کنیم.حالا تا بیشتر بازش نکردم بگم که منظورم اینه که هدفشون تو دل نه یه چی دگه میخواستوم بگوم که بالاخره توی دل گرایش به مرد داره یا زن طرف یعنی کیرو میبینه؟

خوب ممکنه بگی توسلات ما بیشتر به امامان مرده ولی نه اینطوری هم نیست همیشه خلاصه زنا اخلاق مردانه رو دوست دارند ولی مردها چی؟ برای کی کار میکنون آهان یادم اومد اون کلمه منظورم این بود که اسیر کی هستن آدما و دلشون به سمت یه مرد با مردانگی خاص خودشه یا یه زن؟ داشتم میگفتم زن ها اخلاق زنانگی دارند درسته ولی اخلاق مردان رو بیشتر دوست دارن حالا من نمیگویم که ادای مرد ها رو در میارن یا نه و از این حرفا نه کار به این کارا ندارم حس دوستی رو بیان میکنم ولی شما نگاه کنید اکثر مردها هم دید درونشون و اسارتشون به سمت زن هاست مخصوصا توی این دوره زمونه اصلا مردانگی انگار نیست هستا ولی وقتی مرده داره کاراش رو از دید یه زن میبینه و ریاکاره بالخره چه میشه کرد؟ البته مردا میرن به بهشت که با حوری زن ازدواج کنند درسته و بالعکس و بهشتم که حالام برپاست اساسش. ولی مردانگی چه میشه پس؟؟ دید مردانگی گم میشه.خوب این همه چرت و پلا گفتم که چی؟؟ هیچی به خودت بنگری ببینی اگه هنوز مثلا ازدواج نکردی و پسری حالا مردی و نگاهت بیشتر به یک مردی است و الگوت رفتار فلان مرده یا نه دیده شدن از طرف زن هاست یا اگه زنی فلان زن خوبه الگویت یا نه دیده شدن 24 ساعت توسط مردهاست حالا اگه ازدواج نکردی همینه مسئله حالا من نمیدونم 100% چیه مسئله که زن میگرند و عوض میشن یا نه بالخره و خوبه یا نه این هم هست و بالخره میرسند به هدف یا نه چی میشه یا نه ه ه

123d

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

اولا یادومه هم چند پست پیش حالا نمدونم چند تا اما گفتوم که گارد نگیرید و دنبال یک کلمه ای میگشتوم همین که موضع نگیرید در مقابل مو ، نه هم بی خیال باشید بلکه برام دعا کنید مو هم قرار نیست چیز موهمی (مهمی) هم بگوم نه هم فرشته ها صف کشیدن دم خونمون و فضا سنگین باشه و مو نا راحت نه هم داروم داد میزنوم وضعیت اگه بخوام بگوم زرده حالا نمیگویوم عادی (خوب که خوب) خلاصه مو داروم زندگی خودوم میکنوم و کاری هم داروم نه که نداروم به دوروبروم اما نه نگاه شک دار و دخالت جوی و فریاد کش شایدم پیش بیاد ولی حالا فعلا اینیم دیگه این از وضع مو باشه. خوب شما توجه داشته باش دعا که برا مو نمیکنن فرشته ها جمع بشن بعد یه تو سری خور نا امید گنهکاری رو بخوان هدایت که نه باندازن جلو در شرایطی که هیچکسی جرات نداره حرف بزنه مو بیام برای شما مثلا حرف بزنوم خوب حالا بگذریم ما دوتا با هم حرف می زنیم و تو به من سر میزنی خوب این وسط کسی نباید استراق سمع کنه (اینم خوب؟) خوب خلاصه اینکه مو فکر زندگی خودمم و کاری هم ندارم و منشا فکری من بر میگرده به زندگی و جامعه ی خودم بعد نیان چیزی بگینا که فلانه بسانه ها نه. حالا مثال می زنم:

یه چند روزیه دارم نهج البلاغه حفظ میکنم حالا اینو بگم که نری ببافی برای خودت که دستورالعملیه و این دیگه با فرشته ها ارتباط داره و از این حرفا حالا که اینطور شد منشاشو بگم که داشتم کتب شهید مطهری رو میخوندم (آقا فحش نده) خلاصه  رسیدم توی یه کتابش به اینکه بعضی ها بودن که نهج البلاغه از حفظ میکردن و مثلا 100 تا خطبه حفظ بودن و این شد و اون شد. خوب حالا من هنوز 2 صفحه رو حفظ نکردم اما نری بعدا بگی این خبریه ها نیست والا بالا نه بابا خبری نیست خدا هدایتمون کنه. این همه صغری کبری بافتم که بگم باید از خودمون شروع کنیم این یک دو هم اینکه چی میخواستم بگم؟ حالا ولش کن گفتم دیگه.

خوب حالا همه چیز و دید و ازینا فرو نشست حالا بگم، داشتیم میگفتیم نهج البلاغه رو شروع کردیم به خوندن خلاصه اینبار بر خلاف بارهای دیگه که به حفظیاتم شک داشتم وبعدم میومد که درس هامو به زور حفظ کنم و میگفتم درس میخونم اما ذهنم قوی نیست برای حفظ کردن و خلاصه  اینکه میگفتم من به زور چیزی از حفظ نمی کنم مخصوصا اگه برای یه آدمی باشه نه خودم یا خدا.درست گفتی میخوام در مورد سیستم غلط مدرسه ها گرفته تا دانشگاه صحبت نمایوم (دیدی که منشا خاصی هم نداشت، موضع هم قرار شد نگیرید در مقابل من تنها) خلاصه هر چی فکرش میکنم با توجه به افکار چند بعدیم اینکه سیستم خواندن ما سیستمی غلطه.چرا؟؟ حالا باز می کنم بزارید......

اولا سیستم میگه باید از حفظ کنی این زور غلطه بده یعنی هر کی از اول دبستان خاطره خوشی و معلم خوبی و ممارست و تمرین و تمرکز خوبی داشت در حفظ این تو سیستم ما چی بگم؟ نجات پیدا میکنه خوبه؟؟ نه بزار بیام جلوتر اونو ول کن ببین اینطوری بگم برات که آقا دانش آموز ما یاد میگره که بر همه چیز مسلط بشه همین  اول راهه همه ی بدبختی های ماست و در نهایت کار به جایی میرسه که بر سر معلم هم سوار ومسلط بشه بلکه قرار نیست اینطوری باشه علمو یاد بگیر ولی فکر نکن همه چی رو بلدی علمو یاد بگیر ولی قرار نیست 20 بگیری ولی ما از کودکی یاد میدهیم که 20 بشه آخه غرور که میگن همینه دیگه که بچه بشینه حفظ کنه و حفظ کنه و حفظ کنه و یاد نگیره و مسلط بشه من به تجربه عرض کنم که مسلط شدن بر علم عین غرور و گمراهی است حالا یاد بگیره حرفی نیست خیلی هم خوبه مو حالا نمیتونم و ضعیفوم در این مسئله که حرف خویش را به کرسی بنشانم که چقدر بده آدم مسلط بشه بر علم فقط اینو بگم که  باید علم دریایی باشه که یه مقداریشو برداری یعنی چه یعنی دانش آموز ما باید بهش کتب مرجعی و سنگینی داده بشه حتی میشه اینترنتو در اختیارش گذاشت و اینترنتو و نحوه ی مصرفش رو یادش داد و لینک های خوب و جاهای مفید رو نشونش داد خودش عالم میشه یا نه کتبی با قطر بزرگ و عکس های زیبا آموزش داده بشه نه در حد کلی هم (اصن علم چیزیه مخوصا علمی که ما میخونیم که ممکنه عوض بشه اینم هست یه بعد دیگش و باید قرآن خوند و یاد گرفت نه هر علمی ساخته بشر)خلاصه اونم که گفتم که یه بعد دیگش خلاصه علم کلی رو در قالب یه کتاب بزرگ باید به بچه که نه به کسی درس میخونه آموزش داده بشه و علوم خاص که باید 100% یاد بگیره رو باید مثل کتب چی میگن این کتاب مراجع که توش احکام مینویسن چیه؟ همون دیگه مثل همون رفتار کرد یعنی سوال و جواب و همچنین علوم خاص(آهان رساله مرجع)و بعدم قرار نیست از حفظش کنیم.

الان این همه کتب الکی که توی مدارس و دانشگاه میخون حالا چه چیز خاصی یاد گرفتن ؟باید توی علم شنا کرد بدبختی ما زمانیه که مسلط بر علم بشیم توسط حفظ و روش دیگر .کارمان به کجا میرسه به جایی که کارمون میشه تست زنی ت ت ت تست زنی اینم شد کار اینم شد زندگی اینم شد آموزش بعد چی میشه بچه ،دانش آموز، طرف، دو روز یه مطلبی توی ذهنش هست و تموم بله قرار هم نیست همیشه باشه ولی چه فایده ای داره این  چه برتری ای هست من از روی حسادت همش حرف نمیزنما چیزهای دیگری هم هست(شوخی کردم بابا) خلاصه که نشد کار. بچه که نباید 20 بگیره بچه باید توی علم شنا کنه نه به زور یه چی یاد بگیره بعد هم به زور بخواد مسلط بشه من خودم هر وقت مسلط شدم مغرور شدم و به زمین خوردم در مورد خودم میگم حرف فکر کردم خیلی میدونم به زمین خوردم متاسفانه و میدونم افراد دیگر هم با وجود شیاطین به زمین خواهند خورد بله بله بله.

زیاد صحبت کردم فکر کنم اگه همینطوری جلو برم و شما برام بیشتر دعا کنید جن ها جمع بشن در نتیجه ارواح پیدا بشن و بعد فرشته ها به فریاد رسن از طرف خدا چه میدونم والا جن و شیطون فقط نفرستین که خوشم که شیطون نیست فعلا و فکرم خالصانه شیطانیه بای فعلا.

حالا چه طور بود؟ آیا فکر میکنی به زور چوب صحبت کردم؟ یا چیز دیگری؟ یا به زور صحبت کردم؟ نه

hgh

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

درسته که شیاطین کارهایی می کنن نه همشون هرکی یه کاری سحر می کنند چهره های زیبا رو زشت می کنند از معنویت و مومنیت می اندازن مشغول به خود می کنن همه کار می کنن ولی من کاستی های خودمو تقصیر این بدبخت بیچاره ها نمی اندازم غفلت و دوری و فراموشی خدا رو اگه دارم و هست و طبیعیه که باشه با وحود اینا چیزی نمیگویم البته  تا حدشو نگه دارن چرا؟؟ چون اگه تو قدرت الهی داشته باشی با خدا باشی اینا کاری نمیتونن بکنن و این از دوری ماست و بی توجهی به الله یعنی در نهایت کاری نمیتونن بکنن خوب کسی حسوده به نظر مو که عاقب به خیر نمیشه تو این دنیا حالا حسودی و فراموشی صحبت کردوم و جیزی گفته یوم میخوام یه حدیث چالبو که چند وقت پیش یافته اوم رو بگویم در مورد بعضی چیزا که در امت ما یعنی اسلام اگه باشه گناه نیست حالا شایدتم باشه ولی عقوبت نداره یعنی خداوند مجازاتمون نمیره یعنی نمیکنه یعنی خدا گذشت کرده خیل خوب

امام صادق علیه السلام روایت کند که : رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: از امت من (عقوبت بر) نه چیز برداشته شده است : خطا و فراموشى و کارى که بر انجام آن مجبور شوند و آنچه که نمى دانند و آنچه که از توان و طاقت آنان بیرون است و آنچه که در حال اضطرار انجام مى دهند و حسد (تا زمانى که در دل باشد و آن را اعمال نکنند) و فال بد زدن و تفکر در اندیشه هاى پریشان در امر آفرینش تا زمانى که بر زبان نیاورند (و در حد فکر باقى بماند

گرفتی یعنی اگه تو اشتباه کردی این دلیل داره و یه کار بدی کردی که دور شدی و اشتباه میکنی و ذهنت اینطوری شده اگه فراموشکاری اولش نبودی میگن درغگو فراموشکاره ها این دلیل داره دونبالش بگرد اگه حسودی این خدا ازت گذشته وگرنه ضرر خودشو داره و یه همچی چیزایی....بسه 

q1

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

واقعیتش اینه که مو به خودم که نگاه میکنم  و حال احوال خودمو از بالا یا نفسم یا هرکی بررسی میشه نمیتونم جلوی خودمه نگیروم و هیچی ننوسوم باید ارضاشم و علم رو هم باید نوشت حالا کاری به حس و سیروسلوکش هم نداروم دیگه یعنی امیدی نیست که یکی آدم بشود با حروف مو چون در واقع کسی نیست بالخره این حال مویه داشتوم تفکر میکردوم مشورتی شد و در واقع حس بدی داشتوم و داشتم خودم رو میخواستم اصلا بگم حذفم کنن از بنی بشر و این حرفا یا داشتم به خودم میگفتم که  دیگه ننوسم نیام و جلوی نفسمو بگیرم و هیچی نگم ولی میدنی همش اینا چیزایی که دلم میخواد خواست خدا نیست پس بالخره یا میام بازم یا نه ولی یه شکی در خودم کردم کما اینکه حالا کاری نداریم.

شیطان که بود؟؟ مو اینا رو طبق احوالات خودم بررسی کردم میگم و کاری هم به صداقتش ندارم ان شاالله همین باشه داستان بوده و داستان واقعیتش مهم نیست نتایج و پی آمد هاش مهمه و خودشتاسی و خود را در موقعیت قرار دادنشه نتیجشه این اتفاق اقتاد خوب این باید درس عبرت باشه حالا دیگه هیچی نمیگم .

خلاصه شیطان که بود؟؟ جن بودآره..

ولی ما هیچ وقت خودمون رو نمی توانیم گول بزنیم چرا؟ یه چی میگی ها چرا نداره دیگه بابا احوالاتم رفته توی شیطانیات خودم رو دیدم اینطوری شد یاد شیطان رجیم افتادم نتیجه گرفتم اگه بزاری میگم نرو توی احوالاتم نرین دیگه ا.

خلاصه چی شد؟ بزار از اینجا بگم ما هر روز نماز میخوانیم حالا نشانه ی قبول شدنش چیه؟و شیطان عبادت و نمازش قبول نشد که اینطری شد.همونکاری که شیطان میکرد مریدهایی از فرشتگان را داشت آیا شیطان فرشته ها رو گول زده بود (ببین من دارم خودمو میبنما کار به کارش ندارم و نمیگم هم) نه مگه فرشته هم گول میخوره عبادته دیگه خوب پس نه پس چی؟ آره دیگه ببین نمازی میخونیم کی قبول میشه اینو داشتم میگفتم یعنی کی ما بنده خدا هستیم خوب همیشه آره ولی الان دیگه فرق داره شیطون هم هست نرین تو احوالم دیگه بابا خلاصه شیطون گول نزده بود فرشته هارو درست ولی فرشنه ها دوستش داشتند و خدمتش میکردند حالا ما نمی دونیم چه حالی داشتند در میان اونها بود ولی اون حالا ما نمیگیم خدا در نظر نداشت قبول نشده بود از طرف خدا رد شده بود مثل من یعنی این عبادت میکرد ولی چه؟ شاید هم خدا رو در نظر داشت ولی از خداوند فرشته هاشو دیده بود و این بود نهایتش یعنی برای خدا کار نکرده بود خوب باشه ریا.

حالا بزار بریم یه خورده جلوتر شیطان به نقطه ای رسید که ظاهر رو دید ببین ما خیلی هامون همینطوری هستیم ها حالا نمیدونم چه بلایی سرمان و شیطان می آید اینو کاری ندارم ولی خدا گفت فرشته ها سجده کنید ببین فرمان خدا رو اطاعت نکردن ولی این همه نماز خوندن چه شد یعنی مطیع نبودن اینا حرفی نیست درش حالاشاید شما بگی من کلکترم اصن سجده میکردم خوب؟ در اون لحظه مگه یه سجده چیه اصن که آدم بخواد انقدر بدبختی بکشه ببین این حرفا نیست شیطان نفس داشت جن بود و چی بود؟ آره قدرت طلب میخوام در این مورد حرف بزنم اصن شیطان هدفش قدرت بود نمیخواست که تا عبد خدا رو پرستش کنه که میخواست بپرستنش چرا سجده نکرد چون آبرو داشت پیش فرشته ها چون یه عمری کار کرده بود و میخواست به جایی برسه که فرشته ها ازش پیروی کنن چه برسه سجده حالا توی این موقعیت یکی از یه جای دوری که معلوم نیست کیه ئ تازه ساخته شده به نام آدم (ع) که ناشناخته است و سابقه نداره کارنامه نداره بیاد پیدا بشه من سجده اشو کنم؟؟ نه دیگه برای چی سجده نکرد حالا؟ یعنی براش سخت بود همش به خاطر فرشته ها بود کما اینکه نمی دونما ولی شاید اگه تنها بود با خدا و فرشته ها نبودند سجده میکرد مثلا اگه خدا چیری بهش نمیداد عبادتش میکرد بازم اینم هست و این اصن خدا رو ندیده بود این فرشته ها رو پرستیده بود و شایدتم حسادت داشت به یکی مثل جبرائیل که اصن در حدش نبود خوب مگه جبرائیل چه کرده؟ عبادت کرده خوب منم میکنم خوب منم کردم میبنی این نفسه ببین ما نمی تونیم خودمون رو گول بزنیم که آیا نمازمون قبوله یا نه بله میگن ان شاالله قبول باشه ولی نشانه ظاهری داره حالا ما نمیگیم نماز مورد قبول ولی نماز خوب خاشعیت داره درست. نشانه باطنی هم داره و ما دنبال حیل و حال نیستیم درست ولی آیا وقتی سجده میکنیم از شدت شرم عرق میکنیم خوب من نمیکنم ولی نباید انتظار دیگه ای داشته باشم که قبول کرده حالا خدا ما که هنوز بهشت و قیامت برپا نشده چه میدونیم چه خواهد شد و چه میکنه خدا و اینو بگم که جهنم برای همینه که ما درنظر بگیریم حتی اگر به ظاهر بهشتی هستیم جهنمی است که اگه فرضا توی آتش هم رفتیم چه خواهد شد بر سر ما یعنی اونجا هم آیا خدا پرستیم یا نه و خدا رو داریم خوب کسی که خدا رو داره آتش نمیگرتش درست ولی چیه باید جهنم رو هم تصور کرد اینم هست خلاصه مطلب نمازمون هم قبول نشد حالا ما شیطان نیستیم؟ هستیم؟ پیروی شیطانیم چه ایم چه می شویم البته خدا رحیمه غفوره و سریع الرضا است درسته ولی ببین چه میشه عاقبتمون در نظر بگیر چه طوریه و ما باید چه بکنیم قدرت طلب؟این نفس هم ارضا نمیشه قدرت طلبه هر روز چیز جدید چه میکنه جوان چه میخواد بشه؟ مشهوریت؟ معذوریت؟ کجا آیا حاظره این نفس من تا ابد بنده ی خدا بمونه و بالاتر از این رو نخواد یعنی چه بالاتر از این که آدم خدا رو بخواد و پیشش بمونه دارم خودمو سرزنش میکنما...........

ddt

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

خدایا حالا که منو ول نمودی به حال خویش خودتم میدونی من حال خوشی ندارم و زورم میگیره و چشم ندارم ببینم یکی رو بیشتر از من دوست داری خودت که میدونی حال مارو چون یه زمانی مقرب درگاهت بودم نه اینکه چشم بزنم و چشم بد داشته باشم نه حسودیم میشه برای همین اصن فکرشم به ذهنوم نمیره که چقدر یکی رو دوست داری چه برسه به چشم بد نه وقتی به حال خودوم باشم چه جای این خدایا خودت میدونی یا منو بیشترتر از همه دوست داشته باش یا  لااقل گناهامو ببخش!!!

asdf

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ما که نمیخواهیم  وقتمون رو تو نماز خوندن تلف کنیم و به جایی هم نرسیمه و نه اینکه بر خدا خدایی نکرده برای چند بار دولا و راست شدن منت بزاریم خدایی نکرده باز ما میخوایم عبادت کنیم و عبادت یعنی اینکه خدایا من مطیع تو هستم آیا خدا وکیلی ما توی این نمازهامون که به خداوند سر میزنیم میگوییم که خدا ما مطیع تو هستیم یا نه نماز میخونیم و هر کاری را متاسفانه میخوایم بکنیم و هر چی رو گوش هر چی رو نگاه با هر عملی البته مو کاری به تقوای بعد نماز ندارم که خدا رو باید بعدش چه کار کرد تقوا رو خدا میده درسته که خیلی هم اعمال ما بعد نماز تا نماز بعدی اثر داره در ما اما حین نماز رو میگم که چگونه بود.

نمیخواد هم به خودم تو نماز فشار بیارم کار سختی رو خدا نخواسته یه قدم فقط همین یه قدم نزدیک تر بشم و توی همون نماز بگم خدایا من قبولت دارم گرچه گاهی اشتباهی گناهی می کنم ولی تو رو می پرستم همین رو بگم خیلی کار بزرگی کردم و نمیخواد کار بزرگی بکنی بگو من تحت ولایتتم ای خدا همین گرچه کار بزرگی نمیتونم یا نمیکنم گرچه اشتباه دارم ولی یه قدم به تو نزدیکم توی نماز با پذیرش ولایت و دستورات و یک قدم هم که شده از تبعیت از تو.آیا ما در نماز و غیر نماز در فکر نزدیک شدن به تبعیت از خدا هستیم یا نه اصلا وابسته به  این قید و بندها نیستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خوب به هر حال تو نماز خیلی چیزای دیگه میگیم از جمله ایاک نعبد اینم یکیش بالاخره و میخوام بگویم چیزهای دیگه هم هست که فعلا مو کاری بش نداروم البته و آیا ما نماز میخونیم که تنها حوائج خودمون رو از خدا طلب کنیم فقط همین این خودش شرک نباشه یعنی شیطون تبدیل میکنه که خودمو میبینم....

و.... نباید با نمازم خودم رو هم اصلاح نمایم چرا وقتی ما میخوایم مطیع باشیم و از خدا پیروی کنیم و نماز خوندن اول قدمه برای پیروی خدا یعنی چه وقتمون رو الکی در عبادت تلف کنیم نمی دونم شد یا نه، نه میدونم نشد و اینو نوشتم که پشت گوشم بمونه همیشه!

tqblet

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

مو یک چیزی دیشب دیدوم طبق دیده ی خودما مو که کرم نداروم همینطری ادامه میدوم مینویسوم اصلا هدفی نداروم برای وبلاگ دهی همینطری از سر بیکاری به سروم زد یک چیزایی بنویسوم می دانی بیکاری خیلی بد چیزیه فساد میاره انگیزه ها رو از بین می بره و غیره مو هم نه که انصراف رفتوم از درس خوندن و دوباره میخوام بخونوم امسال ان شاالله اگه قبول بروم نه اینکه اینطریه بیکار بودوم از سر شوق گفتوم یک چیزایی گفته بروم بری خودوم و شما وگرنه آدم رو به یک جاهایی میکشونن مجبور به گفتن یک چیزایی می کنن آخرشم حرفه شونه دیگه کارشونه آخرشم میگن بفرما دیونه خونه این شغلشونه دیگه مو هم تجربه رفتوم بری اینکارا که چه طوری همه ضد مو دست به هم میدن و جمع میشن خودشون هم مقدماتشو آماده می کنن از میهامان تا دشمنان دیگه کسی میخواد دست مو رو بگیره نه بابا بعدشم میبرن دست و پاتو میبندن تو دیونه خونه دیگه بدتر از زندان مو خودوم میدونوم اگه احتیاط نکنوم و تن بدوم به اینکار چه سرنوشت شومی در پس پنهان به پیش روست خودوم میدانوم بله یک نظری هم رفته بودن در مورد یک چیزایی اصلا نفهمیدم چی شد...

,mn

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه کم باید مغرور بودن رو کنار گذاشتیه (علمی) شما کل چیزهایی رو که میدونیه پیش خودت و معلومات داریه در نظر بگیریه و داشته باشیها کما اینکه حالا هم دست خالی نیومدیها حالا بگوییه الله اکبر اصلا چیزی که از خدا در نظر داشتیه نمیگوم غلطه ها نه اما خداوند بزرگتر است یعنی هر دانه از این ذکر که می گوییه سبب  خواهد شدیه که شما ریستارت بشویه دیگه اینکه بله معلومات ما از خدا چیزی نیست و همین که خدا بزرگتر دیگه

klkl

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

در اینکه ما قوانین جدی و خوبتری داریم بین کشورهای همسایه در منطقه شکی نیست ولی در اینکه کودکان که از جمله یکی از بزرگترین گروه حال حاظر مومن کشور را تشکیل می دهند و باید اجرای از جمله مجازاتی که خداوند فرموده (گروهی از مومنان ببینند) ببینند تا در زمان پیری؟ چه میدونم بزرگتر که شدند یا خدای نخواسته از مومنیت(چه میدونوم چرا بعضیا هم با واژه ی مومن خرده حساب دارن) خلاصه از مومن بودن(میگم مگه مومنان کلاس ندارن؟) خلاصه خدای نکرده از مومنیت بیافته یا دیدن این مجازات ها دیگه هیچ وقت ان شاالله هوس نخواهد کرد که اینکاررو بکنه!!!

kkk

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یادمه چند سال پیش هم در مورد هم این ترس چیزایی رفتوم اما یادوم نمی آید هم چی رفته بودوم اما آیا ترسیدن از غیر خدا خودش شرک نیست؟ مو کاریا به ترس غریضه ای و مثلا چشمک زدن نداروم و یا اینکه مثلا کسی احتیاط بره گناه کردنم ترس به همراه داره و سبب مشرک شدن میشه شیطان هم سرزنش میکنه و بدتر جلوه اش میده حالا دیگه خودت حسابش کن!!! مثلا کسیکه به نامحرم دید داره یا بدحجابه این یک ترسی اولش داشت و نهایتا مشرک خواهد ان شاالله و دیگه ترسی نداره.حالا این کسی که از عیر خدا نمیترسه یا میترسه که نوعی شرک رو نداره یا داره اما کسی که فقط از خدا میترسه چه؟ شاید این دیگه ریا نداشته باشه چون خدا رو در نظر داره دیگه و فیلم بازی نمیکند

aasa

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

لااقل اگه نمیتونی نماز مستحب یک فرصت مناسبیه یادته گفتوم که داخل نماز مستحبی که میخونیه هیچی صدایی نده و امتحانی هم که شده لب و لوچت رو هم تکون مده حالا میگوم یه نماز مسحبی بخون برای من نه که ثوابش گیر من بیاد نه بلکه تو که نمیتونی بری خدا نماز بخونیه و البته سعی هم داری و مصلحتت هم هست که بخونیه اما به هر حال نشدیه یه نماز مستحب بری من یا کسیکه که دوستش داری بخون ببینیم چه طوره مگه!!!

tir

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

مو همینطری هوس کردوم بروم تفسیر المیزانه باز کنوم و مشغول خوندن تفسیر یس بشوم اول که فهمیدوم هیچی نمیفهموم و فهموم کاهش پیدا کردن یعنی از زمانی که درست درس نخوندوم و کتاب هم که نمیخونوم تا صدای دلومه بشنووم و دیگه تمرکز نداروم بری خودوم و حواسومم پرته پرته حالام میترسوم بروم دانشگاه نتونوم درس پاس کنوم درست حالا که رشته ی غیر تخصوصی ای که دیپلومش نداروم میخووم بخونوم دیگه حالا ولش کن باز کردوم تفسیر المیزانه تا بخونوم سوره یس رو خلاصه فهمیدوم عجب نظریه غلطی پیش خودوم داشتوم نمیخوام خودمه ضایع کرده باشوم میخوام اگه کسی مثل مو این نظریه ی غلطو داره بفهمه و (گمراه؟ با گمراه چه جمله ای بسازوم؟ ) خلاصه از گمراهی به در بیاد حالا چی هست؟ اینکه مو فکر می کردوم.......نمیخوام بگوم گمراه نیستوم نه خیلی حالوم خوش نیست ولی زمانیکه هدایتتر بودوم و حالوم خوشتر بود اینطری فکر میکردوم که اگه کسی هدایت نشود به خاطر اینه که یا مو درست نشونش ندادوم یا کسی راه رو نشونش نداده یا خلاصه نچشیده و خلاصه تقصیر یکی هست بالاخره وگرنه چه معنی داره یکی کافر بشه یا باشه چه معنی داره یکی کفر بگه هدایت نشه راه رو نشناسه و فکر میکردوم یک چیزایی رو نمیدانه و یا خوب اصل دین و اسلام رو بش نشان ندادن و همینکه گفتوم دیگه تقصیر یکی باید باشه دیگه.

ولی اصلا اینطوری نیست شایدتم بری بعضی ها باشه ها ولی در مورد همه صدق نمیکنه طبق این چیزی که حالا فهمیدوم و اینکه اصلا خدا میخواد که بعضیا کافر بمونن یا بعضیا هدایت نشن و وقتی اینطوری بخواد حتی خودشونم نمی تونن کاری بکنن چه برسه به مو و امثالوم اگه ما هم گمراه نباشیم هم.حالا چی فهمیدم؟توی تفسیر المیزان اینه که:

  1. إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ
  2. وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ

.. و معنای دو آیه این است که:کسانی که از این کفار ایمان نمی آورند برای این است که ما در گردنشان غل افکنده ایم و دستشان را بر گردنشان بسته ایم و غل تا چانه شان را فرا گرفته و سرهایشان را بالا نگه داشته ،به همین حال هستند و نیز از همه ی اطراف آنان سد بسته ایم دیگر نه می توانند ببینند نه هدایت شوند.پس در این دو آیه حال کفار را در محرومیت از هدایت یافتن به سوی ایمان و اینکه خدا آنان را به کیفر کفرشان و گمراهی و طغیانشان محروم کرده مثل زده و مجسم ساخته است.

celexib

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

تفسیر المیزان رو همینطوری که میخوندوم به یه جایش رسیدوم که بدوم نیومد بگویمش در مورد بندگان نیک بخت و همیچنین بندگان شقی و بدبخت خود که من محاسبه ای که کردم و سنجیدم حال خودمه راحت طبق این آیات فهمیدوم متاسفانه مو هم وجدانا شقی و بدبختوم یعنی شدوم و باید یک تجدید نظری توبه ای چیزی بکونوم اینطری نمیشه رفت جلو...و اما چیست گفته المیزان:

آری خدا در قرآن کریم بیان کرده که برای بندگان نیک بخت خود کرامتهایی دارد(آی اونایی که دنبال کرامتین این آیاته دیگه نمیگه خدا دیگر کراماتی که بری ما عجیبه این ها هم بسه هم اصلیه هم خوبه حالا خدا وکیلی اینطوری هستیم یا نه بودیم؟خواهیم بود؟شدیم اصلا؟(مو خودوم گفتم این پرانتزه ها نه علامه بیچاره)) و در کلام مجیدش آن ها را بر شمرده می فرماید:(ایشانرا به حیوتی طیب زنده می کند)،و(برای آنان نوری درست می کند که با آن نور راه زندگی را طی می کنند)و(ایشانرا بروح ایمان تایید می کند)،و(از ظلمت ها به سوی نور بیرونشان می آورد)،و(ایشان نه خوفی دارند و نه دچار اندوه می گردند)و(او ولی و سرپرست ایشان است)و (او همواره با ایشان است)،(اگر او را بخوانند دعایشانرا مستجاب می کند)و(چون به یاد او بیفتند او نیز به یاد ایشان خواهد بود)،و(فرشتگان همواره به بشارت و سلام بر آنان نازل می شوند) و از این قبیل کرامت هایی دیگر.

و برای بندگان شقی و بدبخت خود نیز خذلانها دارد، که در قرآن عزیزش آنها را بر شمرده می فرماید:(ایشانرا گمراه می کند)،(و از نور به سوی ظلمت ها بیرون می برد)(و بر دلهاشان مهر می زند)(وبر گوش و چشمان پرده می اکند)(و رویشانرا بعقب بر می گرداند)(و بر گردنهایشان غل ها می افکند)(غل هایشان را طوری به گردن می اندازد که دیگر نمی توانند رو بدین سو و آن سو کنند)(از پیش رو و از پشت سرشان سدی و راه بندی می گذارد،تا راه پس و پیش نداشته باشند)(شیطان ها را قرین و دمساز آنها می کند)(تا گمراهشان کنندبه طوری که از گمراهیشان خرسند باشند و به پندارند که راه همان است که ایشان دارند)(و شیطان ها کارهای زشت و بی ثمر آنانرا در نظرشان زینت می دهند)(و شیطانها سر پرست ایشان می گردند)(خداوند ایشانرا از طریقی که خودشان هم نفهمند استدراج می کند یعنی سرگرم لذائذ و زینت های ظاهری دنیایشان می سازد تا از اصلاح خود غافل بمانند)( و بهمین منظور ایشان را مهلت می دهد که کید خدا بس متین است)(و با ایشان نیرنگ می کند)(آنانرا به ادامه طغیان وا می دارد تا بکلی سرگردان شوند)

خداییش نیازی هم به محاسبه دقیق نیست همینطری که به خودوم نگاهی می اندازم به اولیش که نمیخورم دومیش به من میخوره با این حساب اگه ببرندم جهنم از همین الان معترفم که شکی نیست!!!

SAA

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ولی آیا خدا با ما نمی سازه؟نمی دونم.ببخشید مو اول باید این سوال رو مطرخ کنوم آیا ما باید با خدا بسازیم یا او با ما بسازه اصلا چیز مشکلی نخواسته ها سختم نیست و اگه او باید بسازه و ما هر کاری کنیم خوب منفجرمون کنه چرا نمیکنه پس حالا عجب خداییه ها خدایش..نه ما باید بسازیم همینطور که به دنیا ساختیم ولی دنیا با خدا فرق داره ها مثلا دنیا باید روی ما تاثیر و موثر باشه یا ما بر روی دنیا؟ یعنی دنیا هر کاری خواست سر ما بیاره عجیبه ها شیطونه میگه فردا نه همین امشب ماشینو بر دار بزن تو خیابون بیخیال هر چی هستی من بلد نیستم

SS

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

هم میخوام یک چیزی بگوم همین مثالش هم بخوام بزنوم مستقیم سخته یعنی میخوام مستقیم نروم سر اصل مطلب چون اصل مطلب مغلوم نیست!!!

ما نگفتوم زنا خرند مو منظوروم دقیقا همین شیاطینه خوب بالاخره اگه بدی یه نفرو بخواین د اینا تحت فشار قرار میگرن حالا تحت الفشار آیا جامعه ی ما به سمت نور میره یا غیر نور خوب ما اگر تحت الفشارها و کسانی که در معرض خطر و دید هستند و در معرض شیاطین می بینیم روز به روز اونایی که حق هستند معروف می شن.چطور؟ گفتوم که نمیخوام مثال بزنوم بزنوم؟باشه میزنوم شما فکر کردی اگر جنگ نمیشد حالا جنگم به کنار اگر یکی مثل محمود کریمی رو می پرستیدند این اقدر رشد می کرد؟؟ اصلا فضای رشد نشد اصلا شاید خراب هم میشد مو هم نمیپرستمش اگرچه خیلی قبولش دارم و روز به روز همینطری که جلو میریم فضا باز میشه و اهل دل هایی که صدای چی میگن؟ همون و کسانی که پنهان اند از چشم مردم و پشت صحنه اند و عارفان منظورمه که دل خوشی ندارند به صحنه بیایند به مدد دکان داران و کسانی که شیطنت می کنند به میدان میان تا مردم هم یکی مثل همون ها رو به بازار آورده باشن و بشناسن و اینطوری کسی هم دورشونم جمع بشن نمی پرستندشون و این خوبه و ما خیلی امید داریم کسانی که صدای دلنواز نبود چی میگن بهشون نمی دونم همون ها که اهل دلند و صدایی بترکون تری دارند نسبت به حاج مخمود هم امیده با این وضع اون ها هم به مرور زمان به میدان بیایند ولی باید دوره ی حاج محمود و نوحه هاش رو طی کرده باشند تا بالاتر همین..

SD

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

همینطری داشتوم مرور می کردوم و دان کردوم مستند ظهور بسیار نزدیک هسته چی فکر کردی؟ کسانی که باید امام زمان (عج) رو ببینند خوب می بینند اونایی هم که نمی بینند خلند دیگه البته مو خیلی به کسانی که می بینند و نمی شناسند هم احترام می زاروم خوب صلاحشون نیست و مو هم نمی دونوم هم چند در صد ما می بینیمشون ولی بعضی ها انتظار دارند که مثلا ظهور آقا مثل آمدن امام خمینی (ره) از پاریس باشه که یهو مردم بریزن تو خیابونا خوب اینطری هست ولی حالا که نیست و اتفاق نیافتاده چه طوری مردم ایشون رو میبینند و اونایی که میشناسنش مثلا خیلی خوشحالند؟؟خیلی هدایت شدند؟؟ه ه ه ه

نه واقعیتش این نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

الان مثلا سپاه امام زمان  و یارانش بیشترند یا سپاه سید خراسانی و یارانش بری همین چیزاست دیگه شایتم یه دلیلش.................

مو بروم بقیه ی مستنده ببینوم وسطش حوصلم سر رفت گفتوم یک چیزایی بنویسوم ه ه شایتم نرفتوم ها ها

FDS

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ای مردم مرا اسیر نکنیدیه که من متعلق به شهرهای شما نیستیم شما با ما بسازیدیه با الله بسازید تا ماها با شمایه من متعلق به کوهمیه و بیابانمیه و صحرایمیه و بر خواهم گشتیه روزی بدانجا این دو سه روز را بگذاریدیه تا بگذرد بر ماها من عاشق اینمیه که از ببعی هایه شیر بدوشمیم چوپانی نمایمیم سوار بر الاق ها شومیم و بگردمیم در زمین پاک خدا تا اسیر شهر بازی شومیه و اینگونه اوقاتم تلخ شودیه؟ نمی دانمیم همینیه این کار را نکنیدیه زشت استیه همین..

Zx

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

خدایا چرا به دادم نمیرسیه من که روز به روز بدبخت تر می شومیه و هر ساعت عصیانگر تریه خدایا چه کنمیه تنها و بی کسیمیه و هیچ کس جز تو ندارمیه و امید به پروردگاریت دارمیه چه کنمیه تا به کی اشکال و ایراد و دوری خویش را به دوش دیگران باندازمیه چرا مرا قبول نداری به درگهت و مرا نمیخریه و نمیبریه و هیچ نتوانم کرد.

خدایا بخند؟ خوب بخندیه اما من چه بکنمیه؟ کجا رومیه؟از چه کس خواهش کنمیه؟جز درگهتیه مگر قرار نبودیه که روز به روز پیشرفت بکنمیه و به تو نزدیکتر شومیه نمی دانمیم که شیطان در را بسته اگر نبسته من چه می کنمیم چرا به تو و درگهت نمیرسیم چرا روز به روز دورتر میشویم این که نشد راهیه چه بکنمیه کجا رومیه از که خواهش بکنیمه. امید به درگه تو دارمیه و روبرو با مردمی هستمیه که بویی از تو نبردندیه تا راه را از چاه تشخیص دهنده اهههم ..

و مجبور هستیم که اینگونه با تو صحبت کنمیم چون با نادانان هم طرفیم کجا رومیه چرا در رحمتت را نمیگشایه؟ چرا مرا نمیبریه؟ من چه کنمیه؟ همین

می گویمیه بگذار بگذرد زمان من به تو نزدیکتر خواهم شدیه اما نمیشود آخر شکست میخوریم از نفس خویش خدایا حق را چگونه ببینم درصورتیکه میدانیم که ضایعش خواهم نمود آه تو چه دوری از منیه و من با این راهی که در پیش و پس گرفته اندیم باید تو را به فراموشی سپاریم حالا نه خیلی در نماز تو را یاد میکنمیه چه کنمیه امید به تو دارمیه که در را هرچند کوچک باز بگذاریه و من داخل شوم در حالیکه فقط تو هستیه همین و من در را بگشایم برای بندگانت تا تو را ببیندیه و احساس کنندیه مگر می شودیه که حق را تضییع کنندیه و تو را ببینندیه معحزه هم بکنمیه در این حالیه فایده ای نخواهد گذاشتیه پس چه بکنمیه؟ من خود را نجات دهمیه؟ این که نا جوانمردی است توبه کنم و بگدارم و برومیه؟ توبه ی من که دست اینها بودیه پس چه بکنمیه چرا این همه پیچ در پیچ شدیه؟ شاید مردم میخواهند خوار شدنم را ببینندیه و حال کنندیه چه میدانمیه اما خبر ندارندیه که من خوار و ذلیل درگاه تو گشته امیه و از عرش به فرش افتادیم و ذلیل و خوار شدمیه چه ذلتی بالاتر ازاین هستیه خودم را به نادانی و نفهمی زده امیه و بی خیالی و هیچ نمی گویمیه و عادت کرده امیه به احوالات بدیه و هیچ نمیگوییم حالا فهمیدیه ابله؟ آها ما کجا و قرب الی الله کجا باشدیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟