اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجشنبه, ۴ مرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۵۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

سلام دیروز صبح تانزانیا تلوزیون نشون میداد در مورد بردگی شهر زنگبار که شیرازیا مهاجرت کرده بودن اونجا خعلی وقت پیشا تو برنامه ثریا دیروز نشون میداد که چه فرصت های زیادی برای روابط با چنین کشورهایی هست که داریم مفت از دست میدیم من خودم طاقت ندارم دو روز بیرون از خونه باشم میخام دیوانه بشم هم نیروهای غیبی هم وابسته به پدر و مادر هم فشار امنیت و خیال و آرامش ندارم چه برسه کارگرها بخان پلی چیزی بزنن تو این گرما و به دور از خونه واقعا خعلی کارها رو کارگر افغانی ها راحترن من حتی فکر به این نمیکنم زن بگیرم چون میدونم جنگه و آرامش ندارم و وابستگی به والدین دارم و زود رنجم و عادت کردم تو خونه بمونم و اگه زن بگیرم دو روزه طلاقش باید بدم و مامورها هم عادت دارن به من که تو خونه از دور باهام زندگی کنن و صدامو بشنونن و اینطوری آروم میشن و حتی دو ساعت برم بیرون از خونه فکر میکنن دارم زنی رو میکنم و ناراحت میشن فکر میکنن رفتم خیانت کنم نمیدونم چطور چک میکنن منو خلاصه میخام بگم پول باشه حفاظت باشه نظارت باشه همه چی باشه خعلیا حاظر نیستن حتی توی شهر غربت برن و امنیت فکری و روانیشون بهم میخوره حاظر نیستن زن بگیرن و عادت کردن پیش پدر و مادر باشن و ضعیفن جوانان این دوره من حتی میترسم برم پارک تفریح کنم و خعلی از سربازها هم افسردگی میگیرن به دور از خانه درسته آدم عادت میکنه و قوی میتونه بشه با شرایط جدید و وفق بده اگه مجبوره ولی ما نه نیاز جنسی داریم که زن بگیرم حتی همین آرامش بدور از زن و زندگی تنها بشی و از خونه دور شی غیر قابل تحمل هست دیگه مثل قدیم نیست جوانها شغل سخت بتونن تحمل کنن بدور از زنشون و والدین برن تنها یه شهر دیگه اصلا درست نیست و امنیت نیست و تو خارج هرجا بره کار کنه زنی فاحشه هست که بهش بده ولی تو ایران هنوز فرهنگ مجرد یا تنها شدن که آب عشق بیرون بیاد جا نیافته و باید عشق از دور داشت وگرنه آرامش نیست شما تا بری تو کوچه مامورات که عاشقتن با مامورای تو خونه فرق دارن و هر جا شیاطین خودشو داره تو این جنگ و همه ماشالا دارن روانی میشن پس حالا میفهمم اگه فرصت شغلی هم باشه در توانم نیست و من کلا روانی ام و تحت تکفل بابامم تو تامین اجتماعی و رفتم اونجا ازم پرسید نمیتونی کار کنی? گفتم نه و دلشونم سوخت سه بار بستری شدم تیمارستان الان میفهمم چقدر سخته تنها بیرون از خونه بودن علاوه بر امنیت میبینم آرامش نیست و شدم پرنده ای در قفس که به قفس عادت کرده و بره بیرون میمیره نه عشقی نه حالی باید نون و آب بزارن جلوم و اکثر جوانها همینطور شدن وگرنه کار هست ولی توانش نیست و طرف دو دقیقه بره زیر آفتاب قاطی میکنه فحش میده به زمین و زمان و مثل سابق نیست طاقت های جوانها کم شده و سختی رو تحمل نمیکنن دلشون میخاد بشینن خونه کلیک کنن رو همستر کمبت پول بیاد تو حسابشون

  • محمد علی رضائیان جهرمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی