بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۸ ق.ظ |
محمد علی رضائیان جهرمی |
۰ نظر
تمدن بدلی
همانگونه که تفکرات، دکارت و مارکس و نیچه و فروید و ... در برابر تعالیم انبیاء جلوه ای ندارند و آمیخته به اباطیل هستند، علم نیوتن و مندلیف و تامسون و انیشتن نیز چنین است.
در بینش توحیدی تنها آن معلَّم الاسماء کلها ست که شأنیت اشیاء را کامل می داند و هر گونه علم ناقص و آلوده به جهل و هوای انسان چون واقف به جمیع جهات و زوایای عالم و بواطن آن نیست به جای اصلاح جهان جز تخریب چیزی به دنبال ندارد.
تمدن بدلی bornos.blog.ir
همانگونه که تفکرات، دکارت و مارکس و نیچه و فروید و ... در برابر تعالیم انبیاء جلوه ای ندارند و آمیخته به اباطیل هستند، علم نیوتن و مندلیف و تامسون و انیشتن نیز چنین است.
در بینش توحیدی تنها آن معلَّم الاسماء کلها ست که شأنیت اشیاء را کامل می داند و هر گونه علم ناقص و آلوده به جهل و هوای انسان چون واقف به جمیع جهات و زوایای عالم و بواطن آن نیست به جای اصلاح جهان جز تخریب چیزی به دنبال ندارد.
تمدن بدلی
بسم الله الرحمن الرحیم
نگرش نسبت به عالم هستی را می توان در دو تقسیم کلی بیان کرد:
نگرش نخست: جهانبینی سلسله پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام است که جهان را صنع عالم حکیم می دانند و لاکصنعه صنعُ صانع، و اینکه جهان در نهایت عظمت و دقت که نشان از علم و قدرت پروردگارش دارد آفریده شده و راه سلامت روحانی و جسمانی ، اعتدال روح بر فطرت الهی یعنی عقیده حق و عمل صحیح و پرهیز از گناه و اعتدال طبایع و تنظیم و سلامت اخلاط و هماهنگی با جهان خلقت می باشد.
در نگرش دوم: جهان مجموعه ای است بی هدف و فاقد نظم عالی که خالق حکیم و علیم ندارد و انسان که محور جهان است می تواند این مجموعه را مطایق هوای خود ترتیب دهد.
نظام علمی دانشگاه و صنعت پس از مدرنیته براساس نگرش دوم بنا شده است.
نگرش نخست: جهانبینی سلسله پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام است که جهان را صنع عالم حکیم می دانند و لاکصنعه صنعُ صانع، و اینکه جهان در نهایت عظمت و دقت که نشان از علم و قدرت پروردگارش دارد آفریده شده و راه سلامت روحانی و جسمانی ، اعتدال روح بر فطرت الهی یعنی عقیده حق و عمل صحیح و پرهیز از گناه و اعتدال طبایع و تنظیم و سلامت اخلاط و هماهنگی با جهان خلقت می باشد.
در نگرش دوم: جهان مجموعه ای است بی هدف و فاقد نظم عالی که خالق حکیم و علیم ندارد و انسان که محور جهان است می تواند این مجموعه را مطایق هوای خود ترتیب دهد.
نظام علمی دانشگاه و صنعت پس از مدرنیته براساس نگرش دوم بنا شده است.
متأسفانه با اینکه نگرش ما از نوع اول است ولی در عمل نسبت به جهان و در سبک زندگی با نگرش دوم وارد می شویم.
مطلب را با محوریت چند مقدمه زیر پی می گیریم:
خداوند متعال زمین را رام و ذلول آدمی معرفی می کند: هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً
و آفریده خود را بهترین: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ
و تغییر در خلقتش را امر شیطان: وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ
ذلول بودن زمین با این علوم پیچیده و ناقص که روز به روز بر پیچیدگی و اعتراف به جهلش افزوده می گردد و عمرها را باطل و زندگی را به سردی و افسردگی می کشد سازگاری ندارد.
در واقع این علوم و فناوری آن صرفاٌ انتقال سرمایه از اکثریت مصرف کننده به اقلیت تولید کننده است و توجیه عقلانی ندارد و لازمه این نظام، همواره مصرف کننده ماندن اکثریت و جادوی عقول بشر می باشد.
عقول انسان ها به واسطه این سبک زندگی سحر می شود "یخیل الیه من سحرهم انها تسعی" و این افسون عقول است که گمان می شود امور با سرعت و رفاه بیشتری در جریان است در حالی که بشر جدید موجودی بی قرار و دائما در تکاپوی به دست آوردن حیاتی جعلی است که جمال زندگی طبیعی و سالم برای او بیگانه است. کار شیطان جعل و قلب از روی اصل است و از این رو با جلوه هایی دجالین و نو به نو، فریب را به جرعه جرعه به کام فرزند آدم می ریزد.
مطلب را با محوریت چند مقدمه زیر پی می گیریم:
خداوند متعال زمین را رام و ذلول آدمی معرفی می کند: هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً
و آفریده خود را بهترین: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ
و تغییر در خلقتش را امر شیطان: وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ
ذلول بودن زمین با این علوم پیچیده و ناقص که روز به روز بر پیچیدگی و اعتراف به جهلش افزوده می گردد و عمرها را باطل و زندگی را به سردی و افسردگی می کشد سازگاری ندارد.
در واقع این علوم و فناوری آن صرفاٌ انتقال سرمایه از اکثریت مصرف کننده به اقلیت تولید کننده است و توجیه عقلانی ندارد و لازمه این نظام، همواره مصرف کننده ماندن اکثریت و جادوی عقول بشر می باشد.
عقول انسان ها به واسطه این سبک زندگی سحر می شود "یخیل الیه من سحرهم انها تسعی" و این افسون عقول است که گمان می شود امور با سرعت و رفاه بیشتری در جریان است در حالی که بشر جدید موجودی بی قرار و دائما در تکاپوی به دست آوردن حیاتی جعلی است که جمال زندگی طبیعی و سالم برای او بیگانه است. کار شیطان جعل و قلب از روی اصل است و از این رو با جلوه هایی دجالین و نو به نو، فریب را به جرعه جرعه به کام فرزند آدم می ریزد.
دینی که عقلانیتش از مشرکین یونان، عرفانش از بت پرستان هندو، نظام اقتصادی اش بر مبنای سرمایه داری بورژوازی و مصرفگرایی، طب و سایر علوم معشیتش از ماتریالیست، ابزار و سبک زندگی اش از اومانیست باشد، موجودی حداقلی است که توان ایجاد تمدن الهی را ندارد. دین حداکثری با سبک زندگی عاریت گرفته از مکاتب فکری الحادی سازگار نیست و این ابزارهای مدرن متناسب با همان تفکر امثال بیکن ها ایجاد شده اند.
درواقع علوم مدرن دانشگاهی، مکاتبِ فکریِ بشر سرگردان ملحد است، نه صرفا علومی خام که بتوان آنها را در خدمت هرگونه جهان بینی ای قرار داد.
در بینش توحیدی تنها آن معلَّم الاسماء کلها ست که شأنیت اشیاء را کامل می داند و هر گونه علم ناقص و آلوده به جهل و هوای انسان چون واقف به جمیع جهات و زوایای عالم و بواطن آن نیست به جای اصلاح جهان جز تخریب چیزی به دنبال ندارد.
وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ
آورده اند که مواد از تغییر، انحراف فطرت است که دسّ می شود.
و دیگران گفته اند که تغییر در آیه مذکور نمی تواند اطلاق داشته باشد زیرا انسان از دست بردن در جهان پیرامونش ناگزیر است و همواره چنین بوده و بسیاری امور که ضرورت معیشت است براساس تغییر در خلقت می باشد: ساخت مسکن، کاشت محصولات، آرد کردن گندم، پختن نان و طعام ، ذبح حیوانات و ...
اما نظر ما اینست که انطباق تغییر بر دسّ فطرت از باب جری و تطبیق بوده و در نظر دوم اشکالی متوجه اطلاق نیست زیرا برخی امور همچون کاشت و ذبح و طبخ و ... تغییر در خلقت به شمار نمی آید که اینگونه تحولات تکوینا در نظام خلقت نهاده شده و اجازه آن از طریق تعالیم و سیره انبیاء علیهم السلام داده شده پس آن تحولی که خلیفة الله که ویژگی بارز او علم به جمیع حقایق اشیاء است "و علم آدم الاسماء کلها" در جهان انجام می دهد و با اوامر و سبک زندگی اش جواز آن را صادر می کند که از جمله زراعت وطبابت و صنعت اش و ... به جهت خلیفة اللهی اش تغیر در عالم خلقت نمی باشد بلکه او دست قدرت و چشم بصیرت خداوند است و کسانی که بر سنت آنان در جهان دست می برند کارشان شامل تغییر در عالم نخواهد بود و مابقی علوم و صنایع منتج از آن علومی که از علم ناقص و آزمون و خطای محدود بشری نشأت گرفته اند باطل و مصداق تغییر در خلقت الهی و موجب مفاسدی است که علم بشر از پیش بینی همه آن عاجز است. مثال آن در تاریخ علوم غرب بسیار بوده و از عدد و شمارش خارج است که پس از مدتی مفاسد اموری که زمانی مطلوب می نمود آشکار گردید. نمونه ساده آن استفاده از د د ت برای ضد عفونی بوده که سالها گذشت تا اثرات تخریبگر آن واضح شد و صدها نمونه دیگر که هم اکنون درگیر آنها هستیم. از آلودگی صنعتی تخریب ازن ، معماری جدید و ....
و اما در آزمون و خطا و استقرار در محدوده اصولی که انبیا علیهم السلام فرموده اند و در چهارچوب علمی ای که آنان ترسیم نموده اند ایرادی نیست. همانند دیگر ابواب فقه که فرموده اند: "علینا القا الاصول و علیکم بالتفریع". این روایت راه قیاس را باز نمی کند چه برسد به راه آزمون و خطا و استفاده از عقل مستقل و کشف احکام از صرف عقل. نتیجه آنکه پزشکی و نساجی و صنایع مختلف معیشتی که براساس علوم جدیده بنا شده تغییر در خلقت است و تجربه و استقرا در چهارچوب طبایع چهارگانه و مزاجهایی که در روایات آمده از مصادیق تفریع در اصول صحیحه می باشد.
مصطفی اندر جهان کو جای تجریب و خطا؟!
آفتاب اندر فلک آنگه کسی گوید سُها؟!
نمی گوییم جمیع مواردی که علوم جدید و غرب و فن آوری های آن آورده باطل است بلکه ممکن است درصد بسیار ضعیفی از این فن آوری ها اتفاقا درست از آب درآید و فوائدی هم داشته باشد به جهت قدرتی که عقل دارد و برخی از این فن آوری ها علی رغم مطلوب نبودن ضرر چندانی هم نداشته باشد ولی این علوم و تمدن و وسایل آن که یک مجموعه لاینفک است من حیث المجموع ضررش به مراتب از منفعت اندک آن بیشتر است. و این مسیر علمی و ابزاری به هیچ وجه مورد تایید مبانی علمی اسلام و اصول صحیحه و سبک زندگی الهی و سالم نمی باشد.
استادی درباره دانشگاه می گوید: دانشگاه کشف فعل خداوند می کند و این کشف همانند کشف فعل معصوم مقدس و حجت است.
در نقد کلام استاد می گوییم؛ آن جنبه از علوم دانشگاه و علوم غربی که مقصودش کشف فعل الهی در جهان آفرینش است، که در واقع وجود خارج چندانی ندارد.( زیرا همان کشف نظم عظیم الهی که ثمره تکوینی دقت در جهان آفرینش است را با افسانه مضحک داروین بی اثر می کند) شاید مطلوب باشد ولی هدف اصلی این علوم در واقع کاربرد اقتصادی و نظامی بر مبنای نظام سرمایه داری و سلطه است. همانند انگیزه سامری از برداشتن خاک پای فرشته وحی، دانشگاه هم هدف مقدس و الهی از کشف رازهای خلقت ندارد و هنگامی که این علوم که هدف آن صنعت و فن آوری شیطانی اش می باشد وارد عمل گردد مصداق تغییر و تخریب در نظام احسن خلقت می باشد. در نتیجه کسب این علوم صرفا برای ارزش علمی اش با در نظر گرفتن عمر و فرصت محدود انسان در دنیا و وجود ابواب علمی مافوق در مکتب الهی توجیه عقلانی ندارد و دانشگاه و پژوهشکده های دانش بنیان که هدفشان تصرف در جهان با این علوم ناقص است فرایندی تخریبگر اند که غرب نسخه آن را برای بشریت پیچیده و سبک زندگی صحیح و طبیعی ای که آیات الهی در آن جلوه گری می کند و هزاران سال انبیاء و اولیاء الهی با همان سبک و سیاق می زیسته اند و در بستر آن نظام احسن سلامت جسم و روح تامین می شده را ویران می کند.
به مثال امروزی می توان ابر رایانه ای را مثال زد که اگر مهندسی که علم او به دستگاه ناقص باشد در سخت افزار و نرم افزار آن دست ببرد جز تخریب ثمری نخواهد گرفت. عالم خلقت به غایت پیچیده و در مرتبه خود، نظمی متناسب با علم آفریدگارش دارد و علم بشر مبتلا به جهل و هوی مجاز به دست بردن در آن نیست و آن بستر طبیعی زندگی که خالق شکوه و زیبایی های آن علم و قدرت پروردگارش است در سایه سیره معصومان و چهارچوب علمی آنان که خلیفه رب العالمین اند برای بشر قانع کافی بوده و همچون مرکبی راهوار و مهیا جمیع احتیاجات آدمی را تامین می نماید (کالبیت المبنی المعد فیه جمیع مایحتاج الیه عباده ... توحید مفضل) و آن بستر بسیط معیشت تطوری دارد که نمونه آن در حکومت سلیمان نبی سلام الله علیه مشهود بوده و در حکومت حضرت حجت سلام الله علیه به اوج شکوفایی خواهد رسید و این تمدن فعلی غرب صورتی بدلی و دجالین از آن تمدن الهی انبیا ست و هرگز مسیر صحیح تطوری بشر نمی باشد.
برای مثال اختراع لامپ که ثمر آن تاریکی آسمان و محرومیت انسان های عصر جدید از رؤیت زینت آسمان نخست بوده است. هم اکنون بشر از دیدن آن آسمانی که اجدادش می دیده اند محروم است و آلودگی نوری این موهبت بزرگ را که سبب رقت قلب و سبکی جان آدمی می گشت و آیتی با شکوه از آیات خداوند متعال بود را از بشر معاصر ستانده. خداوند حکیم شب را تاریک نمود در حالی که قادر بود روشنایی روز را حفظ کند ولی آن را سبب آرامش قرار داد و با نوری ملایم و مناسب فطرت الهی به اعتدال در آورد و برای ضرورت روغن هایی در حیوانات و گیاهان تعبیه نمود تا بوسیله آن ها در حد ضرورت روشنایی تهیه کنند در حالی که بشر مدرن مستکبرانه با تشکیلاتی عریض و طویل و پردردسر، شب زمین را همچون روز روشن می کند که انواع مفاسد جسمانی و روحی در پی دارد. آیا آیه إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ با قدوم نامبارک مخترع لامپ منسوخ است؟!
درواقع علوم مدرن دانشگاهی، مکاتبِ فکریِ بشر سرگردان ملحد است، نه صرفا علومی خام که بتوان آنها را در خدمت هرگونه جهان بینی ای قرار داد.
در بینش توحیدی تنها آن معلَّم الاسماء کلها ست که شأنیت اشیاء را کامل می داند و هر گونه علم ناقص و آلوده به جهل و هوای انسان چون واقف به جمیع جهات و زوایای عالم و بواطن آن نیست به جای اصلاح جهان جز تخریب چیزی به دنبال ندارد.
وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ
آورده اند که مواد از تغییر، انحراف فطرت است که دسّ می شود.
و دیگران گفته اند که تغییر در آیه مذکور نمی تواند اطلاق داشته باشد زیرا انسان از دست بردن در جهان پیرامونش ناگزیر است و همواره چنین بوده و بسیاری امور که ضرورت معیشت است براساس تغییر در خلقت می باشد: ساخت مسکن، کاشت محصولات، آرد کردن گندم، پختن نان و طعام ، ذبح حیوانات و ...
اما نظر ما اینست که انطباق تغییر بر دسّ فطرت از باب جری و تطبیق بوده و در نظر دوم اشکالی متوجه اطلاق نیست زیرا برخی امور همچون کاشت و ذبح و طبخ و ... تغییر در خلقت به شمار نمی آید که اینگونه تحولات تکوینا در نظام خلقت نهاده شده و اجازه آن از طریق تعالیم و سیره انبیاء علیهم السلام داده شده پس آن تحولی که خلیفة الله که ویژگی بارز او علم به جمیع حقایق اشیاء است "و علم آدم الاسماء کلها" در جهان انجام می دهد و با اوامر و سبک زندگی اش جواز آن را صادر می کند که از جمله زراعت وطبابت و صنعت اش و ... به جهت خلیفة اللهی اش تغیر در عالم خلقت نمی باشد بلکه او دست قدرت و چشم بصیرت خداوند است و کسانی که بر سنت آنان در جهان دست می برند کارشان شامل تغییر در عالم نخواهد بود و مابقی علوم و صنایع منتج از آن علومی که از علم ناقص و آزمون و خطای محدود بشری نشأت گرفته اند باطل و مصداق تغییر در خلقت الهی و موجب مفاسدی است که علم بشر از پیش بینی همه آن عاجز است. مثال آن در تاریخ علوم غرب بسیار بوده و از عدد و شمارش خارج است که پس از مدتی مفاسد اموری که زمانی مطلوب می نمود آشکار گردید. نمونه ساده آن استفاده از د د ت برای ضد عفونی بوده که سالها گذشت تا اثرات تخریبگر آن واضح شد و صدها نمونه دیگر که هم اکنون درگیر آنها هستیم. از آلودگی صنعتی تخریب ازن ، معماری جدید و ....
و اما در آزمون و خطا و استقرار در محدوده اصولی که انبیا علیهم السلام فرموده اند و در چهارچوب علمی ای که آنان ترسیم نموده اند ایرادی نیست. همانند دیگر ابواب فقه که فرموده اند: "علینا القا الاصول و علیکم بالتفریع". این روایت راه قیاس را باز نمی کند چه برسد به راه آزمون و خطا و استفاده از عقل مستقل و کشف احکام از صرف عقل. نتیجه آنکه پزشکی و نساجی و صنایع مختلف معیشتی که براساس علوم جدیده بنا شده تغییر در خلقت است و تجربه و استقرا در چهارچوب طبایع چهارگانه و مزاجهایی که در روایات آمده از مصادیق تفریع در اصول صحیحه می باشد.
مصطفی اندر جهان کو جای تجریب و خطا؟!
آفتاب اندر فلک آنگه کسی گوید سُها؟!
نمی گوییم جمیع مواردی که علوم جدید و غرب و فن آوری های آن آورده باطل است بلکه ممکن است درصد بسیار ضعیفی از این فن آوری ها اتفاقا درست از آب درآید و فوائدی هم داشته باشد به جهت قدرتی که عقل دارد و برخی از این فن آوری ها علی رغم مطلوب نبودن ضرر چندانی هم نداشته باشد ولی این علوم و تمدن و وسایل آن که یک مجموعه لاینفک است من حیث المجموع ضررش به مراتب از منفعت اندک آن بیشتر است. و این مسیر علمی و ابزاری به هیچ وجه مورد تایید مبانی علمی اسلام و اصول صحیحه و سبک زندگی الهی و سالم نمی باشد.
استادی درباره دانشگاه می گوید: دانشگاه کشف فعل خداوند می کند و این کشف همانند کشف فعل معصوم مقدس و حجت است.
در نقد کلام استاد می گوییم؛ آن جنبه از علوم دانشگاه و علوم غربی که مقصودش کشف فعل الهی در جهان آفرینش است، که در واقع وجود خارج چندانی ندارد.( زیرا همان کشف نظم عظیم الهی که ثمره تکوینی دقت در جهان آفرینش است را با افسانه مضحک داروین بی اثر می کند) شاید مطلوب باشد ولی هدف اصلی این علوم در واقع کاربرد اقتصادی و نظامی بر مبنای نظام سرمایه داری و سلطه است. همانند انگیزه سامری از برداشتن خاک پای فرشته وحی، دانشگاه هم هدف مقدس و الهی از کشف رازهای خلقت ندارد و هنگامی که این علوم که هدف آن صنعت و فن آوری شیطانی اش می باشد وارد عمل گردد مصداق تغییر و تخریب در نظام احسن خلقت می باشد. در نتیجه کسب این علوم صرفا برای ارزش علمی اش با در نظر گرفتن عمر و فرصت محدود انسان در دنیا و وجود ابواب علمی مافوق در مکتب الهی توجیه عقلانی ندارد و دانشگاه و پژوهشکده های دانش بنیان که هدفشان تصرف در جهان با این علوم ناقص است فرایندی تخریبگر اند که غرب نسخه آن را برای بشریت پیچیده و سبک زندگی صحیح و طبیعی ای که آیات الهی در آن جلوه گری می کند و هزاران سال انبیاء و اولیاء الهی با همان سبک و سیاق می زیسته اند و در بستر آن نظام احسن سلامت جسم و روح تامین می شده را ویران می کند.
به مثال امروزی می توان ابر رایانه ای را مثال زد که اگر مهندسی که علم او به دستگاه ناقص باشد در سخت افزار و نرم افزار آن دست ببرد جز تخریب ثمری نخواهد گرفت. عالم خلقت به غایت پیچیده و در مرتبه خود، نظمی متناسب با علم آفریدگارش دارد و علم بشر مبتلا به جهل و هوی مجاز به دست بردن در آن نیست و آن بستر طبیعی زندگی که خالق شکوه و زیبایی های آن علم و قدرت پروردگارش است در سایه سیره معصومان و چهارچوب علمی آنان که خلیفه رب العالمین اند برای بشر قانع کافی بوده و همچون مرکبی راهوار و مهیا جمیع احتیاجات آدمی را تامین می نماید (کالبیت المبنی المعد فیه جمیع مایحتاج الیه عباده ... توحید مفضل) و آن بستر بسیط معیشت تطوری دارد که نمونه آن در حکومت سلیمان نبی سلام الله علیه مشهود بوده و در حکومت حضرت حجت سلام الله علیه به اوج شکوفایی خواهد رسید و این تمدن فعلی غرب صورتی بدلی و دجالین از آن تمدن الهی انبیا ست و هرگز مسیر صحیح تطوری بشر نمی باشد.
برای مثال اختراع لامپ که ثمر آن تاریکی آسمان و محرومیت انسان های عصر جدید از رؤیت زینت آسمان نخست بوده است. هم اکنون بشر از دیدن آن آسمانی که اجدادش می دیده اند محروم است و آلودگی نوری این موهبت بزرگ را که سبب رقت قلب و سبکی جان آدمی می گشت و آیتی با شکوه از آیات خداوند متعال بود را از بشر معاصر ستانده. خداوند حکیم شب را تاریک نمود در حالی که قادر بود روشنایی روز را حفظ کند ولی آن را سبب آرامش قرار داد و با نوری ملایم و مناسب فطرت الهی به اعتدال در آورد و برای ضرورت روغن هایی در حیوانات و گیاهان تعبیه نمود تا بوسیله آن ها در حد ضرورت روشنایی تهیه کنند در حالی که بشر مدرن مستکبرانه با تشکیلاتی عریض و طویل و پردردسر، شب زمین را همچون روز روشن می کند که انواع مفاسد جسمانی و روحی در پی دارد. آیا آیه إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ با قدوم نامبارک مخترع لامپ منسوخ است؟!
آیا رؤیت اقیانوس ستارگان و سحابی کهکشان ها در آسمان شب صرفا برای بشر پیش از لامپ بود؟! آیا غیر از این است که تجمل جای تجلی جمال الهی را گرفته؟! همچنین اختلالات هورمونی و به هم خوردن نظم طبیعی بدن که به قول پژوهشگران همین علوم، وجود حتی یک لامپ در منزل برای اختلال در هورمون های بدن کافی است و به گفته آنان بیشترین اختلال در ناباروری و هورمون های بینایی ظاهر می شود.
و یا تلفن های همراه و امواج شبکه های مجازی که برخی جاهلانه روایات ارتباط مومن در شرق و غرب عالم در زمان ظهور را بر آن منطبق دانسته اند. وسیله ای که ضررهای آن بر اعصاب و روان اثبات گردیده و مولد ارتباطی سرد و بی روح است و اگر از آثار تخریبی اجتماعی و مفاسد اخلاقی آن صرفنظر کنیم امواج آن به شدت سرطان زا و سوداوی و مخرب اعصاب می باشد. چه برسد به نگون بختانی که آنتن مرکزی این اپراتورها در جوار خانه هایشان نصب می گردد که حق الناس آن واضح است.
و یا ورود پلاستیک به زندگی از پارچه و فرش و رنگ تا بسیاری از ابزارها و حتی مواد غذایی. هنگامی که در طب اسلامی این نکته مطرح می شود که بدن نبایستی با اشیاء بسیار سرد برخورد مداوم داشته باشد. به راحتی این ماده صناعی و مولد سودای غیر طبیعی را وارد زندگی مان می کنیم چیزی که تماس با آن آثار مخربی بر هورمون های بدن و روح آدمی دارد پسماند آن که از طریق زباله وارد چرخه تغذیه ای می شود چه بر سر ما می آورد!! (اگر به تحقیق بیشتر در این باره علاقه مندید می توانید تاثیر پلاستیک بر غدد درون ریز را بررسی و جستجو نمایید)
بشری که پیچیده ترین وسیله حمل و نقلش هزاران هزار مرتبه ساده تر از یک سلول شتر و اسب است و نظم احمقانه ریاضیاتش را با تولید هواپیما و قطار و اتومبیل جایگزین نظم پیچیده قاطر و اسب و شتر می کند. اتومبیل بشری ساخته که دائم السفر است در حالی که سرگردانی عدم استقرار و پیچیدگی مایحتاجش روز به روز افزون و برکت و صفای زندگی طبیعی اش در سراشیبی محو شدن است. مرکب هایی که خداوند علیم آفریده خود تکثیر و ترمیم می گردند به راحتی تغذیه می شوند و به صاحب خود برکت می دهند. (الخیر کل الخیر معقود فی نواصی الخیل الی یوم القیامه. همه خیرات بر پیشانی اسب نوشته شده تا روز قیامت. کافی)
به قول استادی جهان و مخلوقات در عوالم باطن، بواطن و صور و اسراری دارند در حالی که سازه های بشری، باطنی در حد توهمات سازنده خود دارند.
حال آنکه هزینه های زمانی و مالی ای که صرف تولید اتومبیل و نگهداری و تعمیر و سوخت و تعویض قطعات، آموزش، طراحی و زیرساخت های مرتبط با آن می گردد. بیش از زمانی است که باسرعتشان خدمات می رسانند. ماشین هایی که مواد کثیفی چون بنزین و گازوئیل و روغن و واسکازین می خورند و کثیف تر پس می دهند تا جایی که کثافتشان لایه های محافظ آسمان را پاره می کند! به جای چهار پایانی که پاک می خورند و مفید تحویل می دهند. شوینده های مصنوعی و شیمیایی مضر و تولید کننده فاضلاب های تجزیه نشونده ، پس مانده های رادیواکتیو، پس ماندهای شیمیایی شهری و صنعتی و پس ماندهای الکترونیک که روز به روز هزینه های بیشتر و سرسام آورتری گردن جوامع مدرن می گذارند.
عقب افتادن زمین از تجدید منابع خود در برابر استخراج های بیش از حد انسان بوسیله ابزارهای قدرتمند که زاییده نیازهای زنجیرواری است که آدمی برای خود ساخته. بهم خوردن طبایع آدمی بواسطه زندگی در محیط های آلوده و مصرف مواد زیان آور و سروکار داشتن با سازه های سرد (منظور مزاج سرد است نه سرمایش دمایی) و بیماری زا و مسکن هایی با ساختار کوچک به دور از طبیعت و بدون محوطه با سازه هایی مضر که وقت بسیاری برای کسب علوم ساخت آنها هزینه شده! مشاغلی سرد و افسرده در کارخانه ها و در کنار آن احتیاج به تفریحاتی آن هم سرد همچون برنامه های تلویزیونی و ... روز به روز بیماری های جدید و مشکلات زنجیر واری نصیب می کند. توجه کنید که تلویزیون نگاه ها را به یک نقطه خیره می کند و اعضای خانواده ای که ماه ها به تماشای تلویزیون می نشینند غالبا به صورت هم نگاه نمی کنند و از حال هم بی خبرند. تلویزیون به دلیل اینکه لحظه به لحظه تصویر و بسته های آماده و بدون پردازش مغزی تحویل می دهد قدرت ابتکار و خلاقیت را از بین می برد قدرت فیزیکی و تحرک را می کاهد و در اشتها و خواب اختلال ایجاد می کند و چاقی و کسالت و سستی ذهن و مفاصل و دیگر اعضا را به بار می آورد مهارت های ارتباطی را از بین می برد و مانع ارتباط گرم و عاطفی می شود و از آنجایی که مغز به مصرفگرایی عادت می کند موجب عدم علاقه به کتابخوانی و نوشتن و پردازشگری اطلاعات می گردد و همانند یک ماده مخدر از میزان فعالیت مغز می کاهد.
در واقع بشر قانع هرگز به این وسایل و مصنوعات احتیاج نداشته و همان بستر طبیعت، ذلول و مهیای وی بوده که با اندک فعالیتی می توانست مایحتاج خود را تامین نماید.
ولی در پشت این تولیدات دائم، نیازسازی دائم نهفته که مصرف کننده را در گردابی وارد می کند که راه رهایی برایش بسته خواهد بود و اگر از اولین محصول استفاده کند به دومی و سومی و صدمی و ... نیز محتاج خواهد بود و دیگر بدون آنها ادامه زندگی امکان ندارد.
به عنوان مثال در گذشته خانواده ها و اقوام در شعاع کوچکی گرد هم می زیستند و برای صله رحم و رفع احتیاجات به طی مسافت های طولانی نیازی نبود و اگر هم مسافتی نسبتا طولانی می بایست طی می شد همان چهارپایان کفایت می نمود و غالب احتیاجات در همان محیط روستا و شهر کشت و تولید می گشت ولی با آمدن خودرو، نخست به آسفالت نیاز شد و آسفالت به تجهیزات مختلف و تشکیلات عظیم پتروشیمی و فلزات و وزارت خانه های در پی آن. اقوام از هم فاصله گرفتند این نیازهای جدید محتاج تحصیلات دراز مدت و احداث دانشگاه ها گردید. زندگی مصرف گرا شد و وابسته به خارج از محل زندگی و به دنبال آن احتیاج به وسایل ارتباطی متعدد و اختراع در پی اختراع و هر اختراعی بشر را در گرداب تحصیل و تحقیق و زندگی مصنوعی بیشتر فرو برد.
غرب در تناقضی اصرار دارد به مسلمانان القا کند جابر بن حیان شاگرد مکتب امام صادق سلام الله علیه بوده و امام، معلم شیمی وی بوده است!! و از طرف دیگر بشر ابتدای خلقت که از انبیا بودند را وحشی و پشمالو و کثیف و بدون فرهنگ متعالی معرفی می کند! بشری که بتدریج مدنیت یافت و اوج این تمدن فرزندان فرانسیس بیکن و نیوتن و لامارک و انیشتن اند!
در حالی که نخستین انسان معلم الاسماء بوده و مدنیت هایی در زمان فرزندان او شکل یافته است و این تمدن کنونی غرب اوج انحطاط حتی مادی انسان می باشد.
چگونه کسانی که مکاتب فکری و روانشناسی غرب را به دلیل عدم کفایت عقل بشر در شناخت روح و جسم و زوایای عالم، نقد و رد می کنند، درباره این علوم و سبک زندگی ای که بوجود آورده و درباره طبابت و تصرف در مخلوقات، درک ناقص بشر را کافی می دانند! در نظر ما همانگونه که تفکرات، دکارت و مارکس و نیچه و فروید و ... در برابر تعالیم انبیاء جلوه ای ندارند و آمیخته به اباطیل هستند، علم نیوتن و مندلیف و تامسون و انیشتن نیز چنین است. البته این امر برای خود صاحبان این علوم در فیزیک جدید و دورۀ پسامدرن اثبات شده که مثال معروف آن اصل عدم قطعیت هایزنبرگ بود. ولی متاسفانه ما پیرو پیامبری شدیم که حتی پس از توبه خود آن متنبی اصرار نبوتش داریم و تا خود غربی ها تمدن خود را به سطل زباله نیندازند اجازه بدگویی راجع به آن را نداریم و حتی پس از اقرار آنان نیز اجازه نقد غرب را نداریم و همچنان بر رسالت مدرنیته و صحت انقلاب صنعتی پافشاری داریم و حد نهایت فعالیت مغزی ما اینست که می بایست همین علوم و فن آوری را در خدمت دین بگیریم!!
بنده یکی از علل انحراف انقلاب اسلامی را اهمال در همین امر می دانم. انقلاب ایران تحولی بزرگ بود و از جهت شکستن قدرت طواغیت و مقابله نظامی با دشمنان دین در راستای اسلام ناب. ولی متاسفانه در عرصه های فرهنگ، اقتصاد و سبک زندگی فردی و اجتماعی تماما نسخه غرب و ماده گرایی با رنگ و لعاب اسلام پیاده گردید.
یکی از متفکران اسلامی درباره سفرش به غرب گفت: در آنجا مسلمان ندیدم ولی اسلام دیدم و در بلاد اسلام، مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم. بسیار جای تاسف دارد که چنین مردی از ظواهر ماده پرستی غرب تلقی اسلام کرده!
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیباً مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلاً
و هم اکنون نیز برخی آسمان و ریسمان می کنند که بگویند این علوم غربی ریشه در اسلام داشته و ما چون از اسلام حقیقی فاصله گرفتیم در این علوم و تکنولوژی عقب ماندیم! آنان به این امر توجه کنند که هزاران سال بشر زیسته و هزاران پیامبر آمده و این علوم و این تکنولوژی تولید نشد. بلکه علوم جدید تفاوت ماهیتی با تلقی علم در پیش از مدرنیته دارد و هرگز ادامه علوم گذشته نیست. و همواره سیره مومنان تعامل با طبیعت بوده زیرا که طبیعت را صورت زیرین خزائن غیب الهی و جلوه آیات خداوند می دانستند که راه شناخت و تقرب الهی، نگریستن و تفکر در رازهای آن بود و هرگز روش ایشان تغییر و تخریب و تسلط قهرآمیز بر عالم نبود. و تا بشر به اوج کفر و مکاتب اومانیستی و ماده گرایی رسید از درونش این علوم پدیدار گردید و ارتباط با عالم حقیقی قطع شد و بشر به ساخت جهانی مشغول گردید برگرفته از علم و درک ناقص خود که چون ناظر به حقیقت توحیدی نبود وی را در عالمی دروغین و خیالی فروبرد.
بشری که پیچیده ترین وسیله حمل و نقلش هزاران هزار مرتبه ساده تر از یک سلول شتر و اسب است و نظم احمقانه ریاضیاتش را با تولید هواپیما و قطار و اتومبیل جایگزین نظم پیچیده قاطر و اسب و شتر می کند. اتومبیل بشری ساخته که دائم السفر است در حالی که سرگردانی عدم استقرار و پیچیدگی مایحتاجش روز به روز افزون و برکت و صفای زندگی طبیعی اش در سراشیبی محو شدن است. مرکب هایی که خداوند علیم آفریده خود تکثیر و ترمیم می گردند به راحتی تغذیه می شوند و به صاحب خود برکت می دهند. (الخیر کل الخیر معقود فی نواصی الخیل الی یوم القیامه. همه خیرات بر پیشانی اسب نوشته شده تا روز قیامت. کافی)
به قول استادی جهان و مخلوقات در عوالم باطن، بواطن و صور و اسراری دارند در حالی که سازه های بشری، باطنی در حد توهمات سازنده خود دارند.
حال آنکه هزینه های زمانی و مالی ای که صرف تولید اتومبیل و نگهداری و تعمیر و سوخت و تعویض قطعات، آموزش، طراحی و زیرساخت های مرتبط با آن می گردد. بیش از زمانی است که باسرعتشان خدمات می رسانند. ماشین هایی که مواد کثیفی چون بنزین و گازوئیل و روغن و واسکازین می خورند و کثیف تر پس می دهند تا جایی که کثافتشان لایه های محافظ آسمان را پاره می کند! به جای چهار پایانی که پاک می خورند و مفید تحویل می دهند. شوینده های مصنوعی و شیمیایی مضر و تولید کننده فاضلاب های تجزیه نشونده ، پس مانده های رادیواکتیو، پس ماندهای شیمیایی شهری و صنعتی و پس ماندهای الکترونیک که روز به روز هزینه های بیشتر و سرسام آورتری گردن جوامع مدرن می گذارند.
عقب افتادن زمین از تجدید منابع خود در برابر استخراج های بیش از حد انسان بوسیله ابزارهای قدرتمند که زاییده نیازهای زنجیرواری است که آدمی برای خود ساخته. بهم خوردن طبایع آدمی بواسطه زندگی در محیط های آلوده و مصرف مواد زیان آور و سروکار داشتن با سازه های سرد (منظور مزاج سرد است نه سرمایش دمایی) و بیماری زا و مسکن هایی با ساختار کوچک به دور از طبیعت و بدون محوطه با سازه هایی مضر که وقت بسیاری برای کسب علوم ساخت آنها هزینه شده! مشاغلی سرد و افسرده در کارخانه ها و در کنار آن احتیاج به تفریحاتی آن هم سرد همچون برنامه های تلویزیونی و ... روز به روز بیماری های جدید و مشکلات زنجیر واری نصیب می کند. توجه کنید که تلویزیون نگاه ها را به یک نقطه خیره می کند و اعضای خانواده ای که ماه ها به تماشای تلویزیون می نشینند غالبا به صورت هم نگاه نمی کنند و از حال هم بی خبرند. تلویزیون به دلیل اینکه لحظه به لحظه تصویر و بسته های آماده و بدون پردازش مغزی تحویل می دهد قدرت ابتکار و خلاقیت را از بین می برد قدرت فیزیکی و تحرک را می کاهد و در اشتها و خواب اختلال ایجاد می کند و چاقی و کسالت و سستی ذهن و مفاصل و دیگر اعضا را به بار می آورد مهارت های ارتباطی را از بین می برد و مانع ارتباط گرم و عاطفی می شود و از آنجایی که مغز به مصرفگرایی عادت می کند موجب عدم علاقه به کتابخوانی و نوشتن و پردازشگری اطلاعات می گردد و همانند یک ماده مخدر از میزان فعالیت مغز می کاهد.
در واقع بشر قانع هرگز به این وسایل و مصنوعات احتیاج نداشته و همان بستر طبیعت، ذلول و مهیای وی بوده که با اندک فعالیتی می توانست مایحتاج خود را تامین نماید.
ولی در پشت این تولیدات دائم، نیازسازی دائم نهفته که مصرف کننده را در گردابی وارد می کند که راه رهایی برایش بسته خواهد بود و اگر از اولین محصول استفاده کند به دومی و سومی و صدمی و ... نیز محتاج خواهد بود و دیگر بدون آنها ادامه زندگی امکان ندارد.
به عنوان مثال در گذشته خانواده ها و اقوام در شعاع کوچکی گرد هم می زیستند و برای صله رحم و رفع احتیاجات به طی مسافت های طولانی نیازی نبود و اگر هم مسافتی نسبتا طولانی می بایست طی می شد همان چهارپایان کفایت می نمود و غالب احتیاجات در همان محیط روستا و شهر کشت و تولید می گشت ولی با آمدن خودرو، نخست به آسفالت نیاز شد و آسفالت به تجهیزات مختلف و تشکیلات عظیم پتروشیمی و فلزات و وزارت خانه های در پی آن. اقوام از هم فاصله گرفتند این نیازهای جدید محتاج تحصیلات دراز مدت و احداث دانشگاه ها گردید. زندگی مصرف گرا شد و وابسته به خارج از محل زندگی و به دنبال آن احتیاج به وسایل ارتباطی متعدد و اختراع در پی اختراع و هر اختراعی بشر را در گرداب تحصیل و تحقیق و زندگی مصنوعی بیشتر فرو برد.
غرب در تناقضی اصرار دارد به مسلمانان القا کند جابر بن حیان شاگرد مکتب امام صادق سلام الله علیه بوده و امام، معلم شیمی وی بوده است!! و از طرف دیگر بشر ابتدای خلقت که از انبیا بودند را وحشی و پشمالو و کثیف و بدون فرهنگ متعالی معرفی می کند! بشری که بتدریج مدنیت یافت و اوج این تمدن فرزندان فرانسیس بیکن و نیوتن و لامارک و انیشتن اند!
در حالی که نخستین انسان معلم الاسماء بوده و مدنیت هایی در زمان فرزندان او شکل یافته است و این تمدن کنونی غرب اوج انحطاط حتی مادی انسان می باشد.
چگونه کسانی که مکاتب فکری و روانشناسی غرب را به دلیل عدم کفایت عقل بشر در شناخت روح و جسم و زوایای عالم، نقد و رد می کنند، درباره این علوم و سبک زندگی ای که بوجود آورده و درباره طبابت و تصرف در مخلوقات، درک ناقص بشر را کافی می دانند! در نظر ما همانگونه که تفکرات، دکارت و مارکس و نیچه و فروید و ... در برابر تعالیم انبیاء جلوه ای ندارند و آمیخته به اباطیل هستند، علم نیوتن و مندلیف و تامسون و انیشتن نیز چنین است. البته این امر برای خود صاحبان این علوم در فیزیک جدید و دورۀ پسامدرن اثبات شده که مثال معروف آن اصل عدم قطعیت هایزنبرگ بود. ولی متاسفانه ما پیرو پیامبری شدیم که حتی پس از توبه خود آن متنبی اصرار نبوتش داریم و تا خود غربی ها تمدن خود را به سطل زباله نیندازند اجازه بدگویی راجع به آن را نداریم و حتی پس از اقرار آنان نیز اجازه نقد غرب را نداریم و همچنان بر رسالت مدرنیته و صحت انقلاب صنعتی پافشاری داریم و حد نهایت فعالیت مغزی ما اینست که می بایست همین علوم و فن آوری را در خدمت دین بگیریم!!
بنده یکی از علل انحراف انقلاب اسلامی را اهمال در همین امر می دانم. انقلاب ایران تحولی بزرگ بود و از جهت شکستن قدرت طواغیت و مقابله نظامی با دشمنان دین در راستای اسلام ناب. ولی متاسفانه در عرصه های فرهنگ، اقتصاد و سبک زندگی فردی و اجتماعی تماما نسخه غرب و ماده گرایی با رنگ و لعاب اسلام پیاده گردید.
یکی از متفکران اسلامی درباره سفرش به غرب گفت: در آنجا مسلمان ندیدم ولی اسلام دیدم و در بلاد اسلام، مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم. بسیار جای تاسف دارد که چنین مردی از ظواهر ماده پرستی غرب تلقی اسلام کرده!
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیباً مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلاً
و هم اکنون نیز برخی آسمان و ریسمان می کنند که بگویند این علوم غربی ریشه در اسلام داشته و ما چون از اسلام حقیقی فاصله گرفتیم در این علوم و تکنولوژی عقب ماندیم! آنان به این امر توجه کنند که هزاران سال بشر زیسته و هزاران پیامبر آمده و این علوم و این تکنولوژی تولید نشد. بلکه علوم جدید تفاوت ماهیتی با تلقی علم در پیش از مدرنیته دارد و هرگز ادامه علوم گذشته نیست. و همواره سیره مومنان تعامل با طبیعت بوده زیرا که طبیعت را صورت زیرین خزائن غیب الهی و جلوه آیات خداوند می دانستند که راه شناخت و تقرب الهی، نگریستن و تفکر در رازهای آن بود و هرگز روش ایشان تغییر و تخریب و تسلط قهرآمیز بر عالم نبود. و تا بشر به اوج کفر و مکاتب اومانیستی و ماده گرایی رسید از درونش این علوم پدیدار گردید و ارتباط با عالم حقیقی قطع شد و بشر به ساخت جهانی مشغول گردید برگرفته از علم و درک ناقص خود که چون ناظر به حقیقت توحیدی نبود وی را در عالمی دروغین و خیالی فروبرد.
تمدن غرب اظهار می کند که تاریخ بشر از جهل آغار شده و در مدرنیته به اوج علمی خود رسیده ولی آموزه های دینی ما می گوید که تاریخ بشر از علم آغاز شده و پیش از ظهور به جهل می رسد "إذا رفع علمکم من بین أظهرکم فتوقعوا الفرج من تحت أقدامکم - کافی"
به طور خلاصه عرض کنم که انقلاب صنعتی اروپا و مدرنیته ثمره کشف علوم جدید نبود بلکه ریشه در عقائدی داشت که جهان را صرفا مادی و بسیار سطحی و ظاهری انگاشته (یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا - ذَلِکَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ) و بدین سبب به خود اجازه تصرف و نظم بخشیدن به آن را داد، آن هم نظم ساده لوحانه ریاضی در سایه شهوات روز افزون حیوانی.
حال اینکه معدودی که تعدادشان از انگشتان یک دست متجاوز نیست در اسلام کاری کردند و حضرات ریشه شیمی و ... را به آنان و سپس به اسلام نسبت می دهند. ایشان توجه کنند که برای مقایسه دو فرهنگ می بایست ارزش ها، انگیزش ها و روح فکری حاکم بر آن دو فرهنگ مورد مقایسه و قضاوت قرار گیرد. تعریف علم پیش از مدرنیته و پس از آن، دو تعریف کاملا متمایز است. علم پیش از انقلاب صنعتی تعریفی قدسی داشت و فرایند تعامل و تفسیر اسرار هستی بود و در عمل به هستی فرصت داده می شد تا خود را بنمایاند ولی علم در تعریف مدرنیته عبارت است از کشف روابط هستی جهت تغییر و استیلای تخریبگرانه طبیعت.
بیکن بنیانگذار فلسفه جدید غرب میگوید: «علوم بر جای خود متوقف مانده است... و سنت و روش مدارس، پیروی شاگردان از استادان است نه پرورش مخترعان و کاشفان... آنچه باید گرفت عمل است نه عقیده، کوشش من این نیست که آیینی نو بیاورم یا عقیدهای تأسیس کنم بلکه همّ من آن است که فایدهای برسانم و قدرتی ببخشم... نمیتوان بر طبیعت مسلط شد مگر آن که طبیعت زیر فرمان ما باشد. اگر از قوانین طبیعت آگاه شدیم، بر آن فرمانروا خواهیم گشت، در صورتی که اکنون به علت جهل و نادانی، برده آن هستیم. علم، راهی است به سوی مدینة فاضله... [باید] بطور کلی، خاک دور و بر ریشه علوم را بکنیم و زیر و رو کنیم.»
ویل دورانت پس از نقل این مطلب در کتاب «تاریخ فلسفه»، می نویسد: «اینجاست که نخستین بار صدا و آهنگ دانش نو به گوش میرسد.» تاریخ فلسفه
شهید آیت الله مطهری (ره) می گوید:
«در حدود چهار قرن پیش، یعنی در قرن شانزدهم، تحولی در علم و منطق پیدا شد و دو نفر از فیلسوفان بزرگ جهان که یکی انگلیسی (بیکن) و دیگری فرانسوی (دکارت) است، پیشرو علم جدید خوانده شدند. بالخصوص بیکن، نظری در باب علم دارد که این نظر، همه نظریات گذشته را دگرگون کرد. ... قبل از بیکن، اکابر بشر اعم از فلاسفه ـ بالخصوص ادیان ـ علم را در خدمت حقیقت گرفته بودند نه در خدمت قدرت و توانایی؛ یعنی وقتی انسان را تشویق به فراگیری علم میکردند، تکیهگاه این تشویق این بود که ای انسان، عالم باش! آگاه باش! که علم، تو را به حقیقت میرساند، علم وسیله رسیدن انسان به حقیقت است، و به همین دلیل، علم، قداست داشت، یعنی حقیقتی مقدس و مافوق منافع انسان و امور مادی بود. بیکن نظر جدیدی ابراز کرد و گفت: اینها برای انسان سرگرمی است که دنبال علم برود برای این که میخواهد حقیقت را کشف کند، انسان علم را باید در خدمت زندگی قرار دهد، آن علمی خوب است که بیشتر به کار زندگی انسان بخورد، آن علمی خوب است که انسان را بر طبیعت مسلط کند، آن علمی خوب است که به انسان توانایی بدهد. این بود که علم، جنبه آسمانی خودش را به جنبه زمینی و مادی داد، یعنی مسیر علم و تحقیق عوض شد و علم در مسیر کشف اسرار و رموز طبیعت افتاد، برای این که انسان بیشتر بر طبیعت مسلط شود و بهتر بتواند زندگی کند و به عبارت دیگر، رفاهش را بهتر و بیشتر فراهم کند. .... علم دیگر آن قداست و والایی و مقام مقدس و طهارت خود را از دست داد. در تحصیلات جدید که ادامه همان روش بیکن است، اصلا مسئله تعلیم و تعلّم، آن قداست خود را به کلی از دست داده است. یک دانشجو وقتی تحصیل میکند، تحصیل برای او یک عامل مقدماتی برای زندگی است. طبق این روش، دیگر فرقی نیست بین این که یک انسان در مدرسه و دانشگاه درس بخواند برای این که فردا دکتر و مهندس شود و یک زندگی خوب فراهم کند و یا این که در بازار، شاگرد یک تاجر و یا یک عطار و بقال بشود. او دنبال پول میدود و آن دیگری هم دنبال پول میدود. بیکن گفت: علم برای قدرت و در خدمت قدرت، دانایی برای توانایی نه برای چیز دیگر. این نظریه در ابتدا اثر بد خودش را ظاهر نکرد ولی تدریجاً که بشر از علم، فقط توانایی و قدرت میخواست، به جایی رسید که همه چیز در خدمت قدرت و توانایی قرار گرفت. الان چرخ دنیا بر این اساس میگردد که علم به طور کلی در خدمت قدرتهاست. هیچ وقت در دنیا، علم به اندازه امروز، اسیر و در خدمت زورمندان و قدرتمندان نبوده است و علمای تراز اول عالم، اسیرترین و زندانیترین مردم دنیا هستند. عالمترین فرد، مثلا آقای انیشتن است ولی انیشتن در خدمت کیست؟ در خدمت روزولت. انیشتن نوکر آقای روزولت است و نمیتواند نباشد. راهی که بیکن طی کرد، خواهناخواه به آنچه که ماکیاول گفته است، منتهی میشود.» تفکر فلسفی غرب از منظر استاد شهید مرتضی مطهری
حال اینکه معدودی که تعدادشان از انگشتان یک دست متجاوز نیست در اسلام کاری کردند و حضرات ریشه شیمی و ... را به آنان و سپس به اسلام نسبت می دهند. ایشان توجه کنند که برای مقایسه دو فرهنگ می بایست ارزش ها، انگیزش ها و روح فکری حاکم بر آن دو فرهنگ مورد مقایسه و قضاوت قرار گیرد. تعریف علم پیش از مدرنیته و پس از آن، دو تعریف کاملا متمایز است. علم پیش از انقلاب صنعتی تعریفی قدسی داشت و فرایند تعامل و تفسیر اسرار هستی بود و در عمل به هستی فرصت داده می شد تا خود را بنمایاند ولی علم در تعریف مدرنیته عبارت است از کشف روابط هستی جهت تغییر و استیلای تخریبگرانه طبیعت.
بیکن بنیانگذار فلسفه جدید غرب میگوید: «علوم بر جای خود متوقف مانده است... و سنت و روش مدارس، پیروی شاگردان از استادان است نه پرورش مخترعان و کاشفان... آنچه باید گرفت عمل است نه عقیده، کوشش من این نیست که آیینی نو بیاورم یا عقیدهای تأسیس کنم بلکه همّ من آن است که فایدهای برسانم و قدرتی ببخشم... نمیتوان بر طبیعت مسلط شد مگر آن که طبیعت زیر فرمان ما باشد. اگر از قوانین طبیعت آگاه شدیم، بر آن فرمانروا خواهیم گشت، در صورتی که اکنون به علت جهل و نادانی، برده آن هستیم. علم، راهی است به سوی مدینة فاضله... [باید] بطور کلی، خاک دور و بر ریشه علوم را بکنیم و زیر و رو کنیم.»
ویل دورانت پس از نقل این مطلب در کتاب «تاریخ فلسفه»، می نویسد: «اینجاست که نخستین بار صدا و آهنگ دانش نو به گوش میرسد.» تاریخ فلسفه
شهید آیت الله مطهری (ره) می گوید:
«در حدود چهار قرن پیش، یعنی در قرن شانزدهم، تحولی در علم و منطق پیدا شد و دو نفر از فیلسوفان بزرگ جهان که یکی انگلیسی (بیکن) و دیگری فرانسوی (دکارت) است، پیشرو علم جدید خوانده شدند. بالخصوص بیکن، نظری در باب علم دارد که این نظر، همه نظریات گذشته را دگرگون کرد. ... قبل از بیکن، اکابر بشر اعم از فلاسفه ـ بالخصوص ادیان ـ علم را در خدمت حقیقت گرفته بودند نه در خدمت قدرت و توانایی؛ یعنی وقتی انسان را تشویق به فراگیری علم میکردند، تکیهگاه این تشویق این بود که ای انسان، عالم باش! آگاه باش! که علم، تو را به حقیقت میرساند، علم وسیله رسیدن انسان به حقیقت است، و به همین دلیل، علم، قداست داشت، یعنی حقیقتی مقدس و مافوق منافع انسان و امور مادی بود. بیکن نظر جدیدی ابراز کرد و گفت: اینها برای انسان سرگرمی است که دنبال علم برود برای این که میخواهد حقیقت را کشف کند، انسان علم را باید در خدمت زندگی قرار دهد، آن علمی خوب است که بیشتر به کار زندگی انسان بخورد، آن علمی خوب است که انسان را بر طبیعت مسلط کند، آن علمی خوب است که به انسان توانایی بدهد. این بود که علم، جنبه آسمانی خودش را به جنبه زمینی و مادی داد، یعنی مسیر علم و تحقیق عوض شد و علم در مسیر کشف اسرار و رموز طبیعت افتاد، برای این که انسان بیشتر بر طبیعت مسلط شود و بهتر بتواند زندگی کند و به عبارت دیگر، رفاهش را بهتر و بیشتر فراهم کند. .... علم دیگر آن قداست و والایی و مقام مقدس و طهارت خود را از دست داد. در تحصیلات جدید که ادامه همان روش بیکن است، اصلا مسئله تعلیم و تعلّم، آن قداست خود را به کلی از دست داده است. یک دانشجو وقتی تحصیل میکند، تحصیل برای او یک عامل مقدماتی برای زندگی است. طبق این روش، دیگر فرقی نیست بین این که یک انسان در مدرسه و دانشگاه درس بخواند برای این که فردا دکتر و مهندس شود و یک زندگی خوب فراهم کند و یا این که در بازار، شاگرد یک تاجر و یا یک عطار و بقال بشود. او دنبال پول میدود و آن دیگری هم دنبال پول میدود. بیکن گفت: علم برای قدرت و در خدمت قدرت، دانایی برای توانایی نه برای چیز دیگر. این نظریه در ابتدا اثر بد خودش را ظاهر نکرد ولی تدریجاً که بشر از علم، فقط توانایی و قدرت میخواست، به جایی رسید که همه چیز در خدمت قدرت و توانایی قرار گرفت. الان چرخ دنیا بر این اساس میگردد که علم به طور کلی در خدمت قدرتهاست. هیچ وقت در دنیا، علم به اندازه امروز، اسیر و در خدمت زورمندان و قدرتمندان نبوده است و علمای تراز اول عالم، اسیرترین و زندانیترین مردم دنیا هستند. عالمترین فرد، مثلا آقای انیشتن است ولی انیشتن در خدمت کیست؟ در خدمت روزولت. انیشتن نوکر آقای روزولت است و نمیتواند نباشد. راهی که بیکن طی کرد، خواهناخواه به آنچه که ماکیاول گفته است، منتهی میشود.» تفکر فلسفی غرب از منظر استاد شهید مرتضی مطهری
(علوم مادی بر اساس مطالعه برهمکنش های متقابل ماده در محیطی فرضی و ایزوله و غیرواقعی با حذف کلیه عوامل خارجی است که در عالم خارج چنین محیطی وجود ندارد و ثمره آن علمی ناقص و منفک از ظواهر و بواطن هستی خواهد بود)
به عنوان مثال اگر شخصی کارخانه ای تاسیس کند و در آن قطعه ای تولید نماید که مصرف سوخت اتومبیل را افزایش دهد هرگز بازاری برای فروش نخواهد داشت اما اگر این محصول معطوف به لذتی از لذائذ شیطانی باشد مثلا همراه افزایش مصرف سوخت قوه قهریه یا توهم انسان را تحریک کند بازارش رونق می گیرد. اگر با دقت و تامل بنگریم اساس صنعت غرب بر همین است و همچنین اساس علمی که برای آن تولید می شودو متاسفانه علمای کم بصیرتی که نتوانستند عمق و ظاهر این مار خوش خط و خال را بشناسند و رسوا کنند مسئول این سبک زندگی و فجائع آن هستند علمایی که سکولار اندیشیدند و اسلام و ماتریالیست را تلفیق کردند.
چگونه مومنین به نبوت عامه برای مکاتب فکری و فلسفی و مجرای تجربه و آزمون و خطا و عقل مستقل حیثیتی قائل نیستند ولی همان ها به راحتی و با آغوش باز علوم پر خطای غرب را می پذیرند و با آن در جهان دخل و تصرف می کنند و ابزارهای مختلف و سبک زندگی، پزشکی، معماری، صنعت و ... تولید می کنند! علومی که اندیشمندان آن به صراحت اعتراف به عدم قطعیت آن دارند. چگونه عقل در مسائلی قاصر است ولی در اموری با وجود اینکه از درک ساده ترین مسائل مادی عاجز است. مرجعیت و امامت می کند؟!
هنگامی که فیزیک تحولات جهان را با قوانین ساده خود تحلیل می کند باور می کنیم که جهان با قوانین نیوتن و امثالهم اداره می شود و از آن بدتر اینکه براساس همان قوانین اقدام به تولید ماشین هایی برای بهتر زندگی کردن می کنیم!
آن طبی که در روایات از جمله علومی بود که به آدم علیه السلام در جمله اسمائش تعلیم داده شد آیا همین پزشکی ماتریالیستی امروز است؟ پس چرا در آثار انبیاء و ائمه علیهم السلام پزشکی دیگری با بنیانی کاملا متفاوت که همان طب اسلامی است (که قابلیت اجتهاد نیز دارد) جلوه گری می کند .آیا امام صادق علیه السلام در رساله اهلیلجه به تاکید برای آن پزشک هندی اثبات نفرمود که بشر اصلا قادر به تولید پزشکی و دست یافتن به علم آن نیست؟!
اندیشمندی می گفت برتری طب اسلامی بر طب سوزنی همانند برتری اسلام بر مکاتب شرقی است و برتری طب اسلامی بر طب سنتی غرب همانند برتری اسلام بر مسیحیت و برتری اش بر طب رایج امروزی همانند برتری اسلام بر ماتریالیست.
ما معتقدیم جداکردن هر زاویه ای از زوایای زندگی، از تعالیم انبیاء و خلقت تکوینی الهی گرفتاری در نوعی جهان بینی سکولار است. و به قول استادی تمام افعال و سکنات جوارح و جوانح ما مناسکی است که می تواند عبودیت و یا خروج از عبودیت باشد.
پرسش: یعنی می گویید این قوانین و علوم و فن آوری کشف شده اشتباه اند درحالی که به ما کارآیی می دهند؟
پاسخ: امام باقر سلام الله علیه به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمود: به شرق بروید یا به غرب، علمی صحیح نمی یابید مگر چیزی که از نزد ما اهل بیت بیرون آید. کافی
این فرمول ها و قوانین در فرآیند آزمون و خطا جواب می دهند و جواب دادن دلیل بر حقانیت آنها نیست. دقت کنید که کارآمدی غیر از حق و باطل است. در انقلاب مدرنیته چیزی که از علم انتظار داشتند صرفا کارآمدی بود. ممکن است معالجه بیماری یا آزمون تجربه ای جواب دهد ولی حق نباشد مانند برخی درمان ها و یا علوم سحر و ریاضت های غیرشرعی که به نتایج مورد نظر می رسند ولی باطل اند. این فرمول های علوم جدیده هم جواب می دهند ولی بسیار ناقص و جزئی تر از آنند که علم تلقی شوند و اداره نظام جهان آفرینش را به این فرمولها و قوانین نسبت دهیم تمسک به این فرمولهای ناقص چشم پوشی از بسیاری از ظواهر و بواطن عالم را به همراه دارد و به تدریج آثار مخرب استفاده از آنها نمایان می گردد. یادآوری می شود که خود صاحبان این علوم هم در پسامدرن این دروس دانشگاهی را علم تلقی نمی کنند.
مطلب این است که بشر در دامنه محدودی با پارامترهای محدود فرمولی را می نویسد و آن فرمول در آن محدوده پارامتری صحیح می باشد اما هنگامی که دامنه پارامتری در آن سیستم فرضی افزوده می گردد و با آنکه آن فرمول در سیستم قبلی جواب می داده، در سیستم جدید خطا می دهد و می بایست تصحیح شود و فرمول جدیدی ارائه گردد و از آنجا که بشر دائما در جهل نسبت به پارامترهای هستی به سر می برد این فرمولها و محاسبات همواره اشتباه خواهد بود و روز به روز علم بشر تجدید و تصحیح می گردد. با توجه به اینکه اصلا راهی به محدوده های بالاتر از درک جهان نداریم. و نمودار جهش علمی بشر به فلاتی برمی خورد که از آن به بعد در حیطه ادراکی ریاضیات و آزمون های تجربی نیست.
مثلا فرمول نیوتن و قوانین ترمودینامیک در سیستم فرضی خود صحیح اند و جواب می دهند ولی چون چند پارامتر محدود از بی نهایت پارامترهای هستی را لحاظ کرده اند علمی ناقص اند و جهان واقع هرگز آن سیستم ایزوله ای نیست که محاسبه گر آن فرمول ها تصور کرده و اگر به همان علم ناقص خود ببالیم و در جهان تصرف کنیم وبا آن قوانین ماشین ها و خودرو ها و راکتور و سازه های مسکونی و ... بسازیم به ما نتیجه محدود کار خود را می دهند ولی به مقدار نقص علمی ای که پشتوانه ساخت آن بدان مبتلاست جهان را تخریب می کنند.
سالهای جوانی خود را صرف یادگیری علوم پیچیده نساجی و معماری و ... می کند. آن پارچه بافته می شود مقاومت دارد گسسته نمی شود ... آن سازه معماری فرو نمی افتد ... ولی در آن پارچه رسوب اخلاط سودا را محاسبه نکرده گرمای همصحبتی جمع زنان ریسنده و بافنده در فضای روشن و باز را محاسبه نکرده در آن معماری تفاوت طبع کاهگل و چوب با سیمان و فوم و مواد شیمیایی را نفهمیده (کاهگل علاوه بر اینکه طبعی گرم و عطر مطبوعی دارد در زمستان خانه را گرم و در تابستان خنک نگه می دارد و امکان ساخت طبقات متعدد که در معماری اسلامی مذموم دانسته شده را مشکل می کند) پسماند تخریب، زمان هدر رفت سنین جوانی، مفاسد افزایش سن ازدواج جهت تحصیلات باطل، آمار طلاق (بر اثر عدم تحصیلات الهی و عدم تربیت دینی و فاسد شدن جوان بر اثر فاصله سن بلوغ تا سن استقلال مالی)، کاهش زاد و ولد را محاسبه نکرده. تحرک کودکان، انس با طبیعت و خستگی و خواب به موقع آنان را محاسبه نکرده دیدن آسمان روز و شب با جلوه هایش را و صد ها موارد دیگر را ... و تنها چیزی که مد نظر داشته سود نظام سرمایه اقلیت سرمایه دار و صاحبان آن علوم و فن آوری بوده است.
پرسش: اگر پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم بلندگو داشت آیا از آن استفاده نمی کرد؟ (پرسشگر: م ع ش)
پاسخ: برای پاسخ به این سوال چند نکته را به عنوان مقدمه می آوریم. اولا بلندگو و وسایل الکترونیک طبعی شدیدا سرد و خشک و مصنوعی دارند و از ظواهر و خروجی شان وصله ناجور بودن آنها با عالم منسجم خلقت پیداست.
همانطور که بیان شد کسی که علم به جمیع زوایای خلقت نداشته باشد نمی تواند از جانب درک خود اختراع نماید محققان علوم جدید مدتهاست در پی ابزاری هستند که با تبدیل انسان به امواج در ورودی و عمل عکس آن در خروجی دستگاه، طی مسافت های طولانی را در کسری از ثانیه محقق کنند ولی به گفته خودشان چون تعریف جامعی از حقیقت انسان ندارند ساخت این ابزار برایشان ممکن نیست. در ورودی میکروفن اصوات تبدیل به الکتریسیته و یا امواج می شوند و در خروجی بالعکس. ولی آیا ما درک و اشراف کامل به حقیقت اصوات داریم؟
آیا می دانید علت ورود سوسری ها (سوسک های جدید) به خانه ها چیست؟ و چرا در گذشته این موجودات کثیف در محل زندگی نبودند؟
در فهرست مواردی که سودای غیرطبیعی ایجاد می کنند که مسبب سرطان است اصوات سرد بلندگوها نیز وجود دارند که همانند مصالح ساختمانی سرد، سیمان، سطوح صاف و صیقلی کف و دیوارها و نور لامپ که سرد هستند مولد سرطان می باشند و همینطور نگاه کردن به صفحه های مانیتور (تلویزیون، صفحات گوشی همراه و ...).
به عنوان مثال اگر شخصی کارخانه ای تاسیس کند و در آن قطعه ای تولید نماید که مصرف سوخت اتومبیل را افزایش دهد هرگز بازاری برای فروش نخواهد داشت اما اگر این محصول معطوف به لذتی از لذائذ شیطانی باشد مثلا همراه افزایش مصرف سوخت قوه قهریه یا توهم انسان را تحریک کند بازارش رونق می گیرد. اگر با دقت و تامل بنگریم اساس صنعت غرب بر همین است و همچنین اساس علمی که برای آن تولید می شودو متاسفانه علمای کم بصیرتی که نتوانستند عمق و ظاهر این مار خوش خط و خال را بشناسند و رسوا کنند مسئول این سبک زندگی و فجائع آن هستند علمایی که سکولار اندیشیدند و اسلام و ماتریالیست را تلفیق کردند.
چگونه مومنین به نبوت عامه برای مکاتب فکری و فلسفی و مجرای تجربه و آزمون و خطا و عقل مستقل حیثیتی قائل نیستند ولی همان ها به راحتی و با آغوش باز علوم پر خطای غرب را می پذیرند و با آن در جهان دخل و تصرف می کنند و ابزارهای مختلف و سبک زندگی، پزشکی، معماری، صنعت و ... تولید می کنند! علومی که اندیشمندان آن به صراحت اعتراف به عدم قطعیت آن دارند. چگونه عقل در مسائلی قاصر است ولی در اموری با وجود اینکه از درک ساده ترین مسائل مادی عاجز است. مرجعیت و امامت می کند؟!
هنگامی که فیزیک تحولات جهان را با قوانین ساده خود تحلیل می کند باور می کنیم که جهان با قوانین نیوتن و امثالهم اداره می شود و از آن بدتر اینکه براساس همان قوانین اقدام به تولید ماشین هایی برای بهتر زندگی کردن می کنیم!
آن طبی که در روایات از جمله علومی بود که به آدم علیه السلام در جمله اسمائش تعلیم داده شد آیا همین پزشکی ماتریالیستی امروز است؟ پس چرا در آثار انبیاء و ائمه علیهم السلام پزشکی دیگری با بنیانی کاملا متفاوت که همان طب اسلامی است (که قابلیت اجتهاد نیز دارد) جلوه گری می کند .آیا امام صادق علیه السلام در رساله اهلیلجه به تاکید برای آن پزشک هندی اثبات نفرمود که بشر اصلا قادر به تولید پزشکی و دست یافتن به علم آن نیست؟!
اندیشمندی می گفت برتری طب اسلامی بر طب سوزنی همانند برتری اسلام بر مکاتب شرقی است و برتری طب اسلامی بر طب سنتی غرب همانند برتری اسلام بر مسیحیت و برتری اش بر طب رایج امروزی همانند برتری اسلام بر ماتریالیست.
ما معتقدیم جداکردن هر زاویه ای از زوایای زندگی، از تعالیم انبیاء و خلقت تکوینی الهی گرفتاری در نوعی جهان بینی سکولار است. و به قول استادی تمام افعال و سکنات جوارح و جوانح ما مناسکی است که می تواند عبودیت و یا خروج از عبودیت باشد.
پرسش: یعنی می گویید این قوانین و علوم و فن آوری کشف شده اشتباه اند درحالی که به ما کارآیی می دهند؟
پاسخ: امام باقر سلام الله علیه به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمود: به شرق بروید یا به غرب، علمی صحیح نمی یابید مگر چیزی که از نزد ما اهل بیت بیرون آید. کافی
این فرمول ها و قوانین در فرآیند آزمون و خطا جواب می دهند و جواب دادن دلیل بر حقانیت آنها نیست. دقت کنید که کارآمدی غیر از حق و باطل است. در انقلاب مدرنیته چیزی که از علم انتظار داشتند صرفا کارآمدی بود. ممکن است معالجه بیماری یا آزمون تجربه ای جواب دهد ولی حق نباشد مانند برخی درمان ها و یا علوم سحر و ریاضت های غیرشرعی که به نتایج مورد نظر می رسند ولی باطل اند. این فرمول های علوم جدیده هم جواب می دهند ولی بسیار ناقص و جزئی تر از آنند که علم تلقی شوند و اداره نظام جهان آفرینش را به این فرمولها و قوانین نسبت دهیم تمسک به این فرمولهای ناقص چشم پوشی از بسیاری از ظواهر و بواطن عالم را به همراه دارد و به تدریج آثار مخرب استفاده از آنها نمایان می گردد. یادآوری می شود که خود صاحبان این علوم هم در پسامدرن این دروس دانشگاهی را علم تلقی نمی کنند.
مطلب این است که بشر در دامنه محدودی با پارامترهای محدود فرمولی را می نویسد و آن فرمول در آن محدوده پارامتری صحیح می باشد اما هنگامی که دامنه پارامتری در آن سیستم فرضی افزوده می گردد و با آنکه آن فرمول در سیستم قبلی جواب می داده، در سیستم جدید خطا می دهد و می بایست تصحیح شود و فرمول جدیدی ارائه گردد و از آنجا که بشر دائما در جهل نسبت به پارامترهای هستی به سر می برد این فرمولها و محاسبات همواره اشتباه خواهد بود و روز به روز علم بشر تجدید و تصحیح می گردد. با توجه به اینکه اصلا راهی به محدوده های بالاتر از درک جهان نداریم. و نمودار جهش علمی بشر به فلاتی برمی خورد که از آن به بعد در حیطه ادراکی ریاضیات و آزمون های تجربی نیست.
مثلا فرمول نیوتن و قوانین ترمودینامیک در سیستم فرضی خود صحیح اند و جواب می دهند ولی چون چند پارامتر محدود از بی نهایت پارامترهای هستی را لحاظ کرده اند علمی ناقص اند و جهان واقع هرگز آن سیستم ایزوله ای نیست که محاسبه گر آن فرمول ها تصور کرده و اگر به همان علم ناقص خود ببالیم و در جهان تصرف کنیم وبا آن قوانین ماشین ها و خودرو ها و راکتور و سازه های مسکونی و ... بسازیم به ما نتیجه محدود کار خود را می دهند ولی به مقدار نقص علمی ای که پشتوانه ساخت آن بدان مبتلاست جهان را تخریب می کنند.
سالهای جوانی خود را صرف یادگیری علوم پیچیده نساجی و معماری و ... می کند. آن پارچه بافته می شود مقاومت دارد گسسته نمی شود ... آن سازه معماری فرو نمی افتد ... ولی در آن پارچه رسوب اخلاط سودا را محاسبه نکرده گرمای همصحبتی جمع زنان ریسنده و بافنده در فضای روشن و باز را محاسبه نکرده در آن معماری تفاوت طبع کاهگل و چوب با سیمان و فوم و مواد شیمیایی را نفهمیده (کاهگل علاوه بر اینکه طبعی گرم و عطر مطبوعی دارد در زمستان خانه را گرم و در تابستان خنک نگه می دارد و امکان ساخت طبقات متعدد که در معماری اسلامی مذموم دانسته شده را مشکل می کند) پسماند تخریب، زمان هدر رفت سنین جوانی، مفاسد افزایش سن ازدواج جهت تحصیلات باطل، آمار طلاق (بر اثر عدم تحصیلات الهی و عدم تربیت دینی و فاسد شدن جوان بر اثر فاصله سن بلوغ تا سن استقلال مالی)، کاهش زاد و ولد را محاسبه نکرده. تحرک کودکان، انس با طبیعت و خستگی و خواب به موقع آنان را محاسبه نکرده دیدن آسمان روز و شب با جلوه هایش را و صد ها موارد دیگر را ... و تنها چیزی که مد نظر داشته سود نظام سرمایه اقلیت سرمایه دار و صاحبان آن علوم و فن آوری بوده است.
پرسش: اگر پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم بلندگو داشت آیا از آن استفاده نمی کرد؟ (پرسشگر: م ع ش)
پاسخ: برای پاسخ به این سوال چند نکته را به عنوان مقدمه می آوریم. اولا بلندگو و وسایل الکترونیک طبعی شدیدا سرد و خشک و مصنوعی دارند و از ظواهر و خروجی شان وصله ناجور بودن آنها با عالم منسجم خلقت پیداست.
همانطور که بیان شد کسی که علم به جمیع زوایای خلقت نداشته باشد نمی تواند از جانب درک خود اختراع نماید محققان علوم جدید مدتهاست در پی ابزاری هستند که با تبدیل انسان به امواج در ورودی و عمل عکس آن در خروجی دستگاه، طی مسافت های طولانی را در کسری از ثانیه محقق کنند ولی به گفته خودشان چون تعریف جامعی از حقیقت انسان ندارند ساخت این ابزار برایشان ممکن نیست. در ورودی میکروفن اصوات تبدیل به الکتریسیته و یا امواج می شوند و در خروجی بالعکس. ولی آیا ما درک و اشراف کامل به حقیقت اصوات داریم؟
آیا می دانید علت ورود سوسری ها (سوسک های جدید) به خانه ها چیست؟ و چرا در گذشته این موجودات کثیف در محل زندگی نبودند؟
در فهرست مواردی که سودای غیرطبیعی ایجاد می کنند که مسبب سرطان است اصوات سرد بلندگوها نیز وجود دارند که همانند مصالح ساختمانی سرد، سیمان، سطوح صاف و صیقلی کف و دیوارها و نور لامپ که سرد هستند مولد سرطان می باشند و همینطور نگاه کردن به صفحه های مانیتور (تلویزیون، صفحات گوشی همراه و ...).
روایات حکایت کراهت شدید بلند نمودن صدا در مساجد دارد. (رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند هنگامی که پانزده خصلت در میان امتم رایج شود بلا بر آنان نازل می شود ... از جمله بلند نمودن صدا در مساجد - خصال. و یا فرمودند لاترفع فیها الاصوات – وسائل) و هر گونه بلند نمودن صدا در مساجد بجز اذان مکروه می باشد (توضیح المسائل) حال قرآن باشد یا ذکر صلوان یا ادعیه (در کتاب رحمت واسعه از قول آیت الله بهجت آمده که حتی صلوات با صدای بلند در کنار قبور ولی خدا باعث آزار ملائکه است) و این کاملا واضح است زیرا مساجد و اماکن مقدسه محل عبادت و توجه و ذکر است و صدای بلند قرآن و ... باعث مزاحمت در عبادت و قرآن خواندن سایرین می گردد. دوم آنکه در گذشته مساجد را به گونه ای می ساختند که صدای خطیب به آسانی شنیده می شد و حتی در برخی معماری ها مکانی در مسجد برای خطیب بوده که صدای او بطور یکنواخت در تمام مسجد شنیده می شد که نمونه آن در اصفهان موجود است.
اما اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم با بلندگو صحبت می نمودند دیگر اسلامی باقی نمی ماند. شاید پرسشگر گمان نموده که بلندگو همانند تربچه است که می توان یکسال پیش از غدیر آن را در یک قطعه زمین مدینه کشت کرد و چند ماه بعد محصولش را برداشت نمود! بلندگو جزئی از ساز و کار پیچیده و فراگیر مدرنیته است. اگر پیامبر صلی الله علیه وآله از بلنگو استفاده می نمود دیگر صحابه ای نبود که خطبه را گوش دهد یا به جهاد و ترویج اسلام بپردازد. همانگونه که امروزه در نظام آموزشی وقتی برای تعالیم اسلام نماینده. و تمام صحابه می بایست برای ساخت بلندگو و متعلقات آن مشغول احداث دانشگاه ها و پتروشیمی ها و استخراج و فرآوری نفت خام و فلزات و ساخت کارخانه های تولید قطعات و سوخت های فسیلی برای تولید انرژی نیروگاه ها و تولید و ساخت انواع باطری و تولید و تحصیل رشته های متنوع دانشگاهی، شیمی و متالورژی و پلیمر و برق و الکترونیک و ... می شدند و دیگر فرصتی برای یک زندگی عادی و یاری اسلام باقی نمی ماند! همانگونه که امروزه نمانده ... و باید تمامی صحابه و یا اغلبشان هر صبح راهی کارخانه ها و صنایع و دانشگاه ها و پژوهشکده های دانش بنیان! برای تولید بهتر و ساخت قطعات الکترونیک و طراحی قالب و مواد تجهیزات بلندگو و وسایل مرتبط می شدند تا یکبار در سال استفاده شود. ادعای ما بر این بود که همان سبک گذشته برای زندگی سالم کفایت می نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ابلاغ در غدیر با همان روش گذشته (احتمالا افراد رساننده در فواصل منظم) و بدون بلندگو نیز توانست سخن خود را برساند و این وسایل جز دردسر و زحمت و ابطال عمر و جوانی برای بشر سودی نداشته و ندارد.
و گفتیم که سبک زندگی بسیط گذشته تطوری دارد که علم آن نزد خلیفه الله است و آنان علومی دارند که از این ابزارهایی که در پشتش علوم مادی و نازل و پیچیده نهفته بی نیازشان می کند. آنان دارنده اسمائی هستند که قادرند صدای خود را به هرکه بخواهند و به همه جهانیان با زبان و لحون خودشان برسانند و این سبک مدرن، صورتی دجالین از آن تمدن با شکوه الهی بوده که توجیه عقلانی ندارد. عاصف بن برخیا گوشه ای از آن علوم را در حکومت سلیمان نبی سلام الله علیهما به ظهور رسانید.
پرسش:آیا علم دینی وجود دارد و یا به تعبیر برخی بزرگان، علم، دینی و غیردینی ندارد.
پاسخ: از نظر ما علم، دینی و غیردینی دارد، البته بنده برخلاف فرهنگستان، علم را کشف واقع می دانم و در عین حال معتقدم که علم می تواند دینی و یا غیردینی باشد. اگر متوجه باشیم که علم، کامل و ناقص دارد و مفید و غیرمفید؛ علوم برآمده از درک ناکافی بشری و علوم غیرمفید، علوم غیردینی و علوم بر آمده از وحی که کامل و مفید اند علوم دینی هستند. درمثال طب، یکی از صدها مثالی که در روایات است روایت آن پزشک یهودی است که جراحی می کرده (مستدرک الوسائل ج16 بحار ج59) و پیامبر صلی الله علیه وآله از این کار کراهت داشتند (فکره ذلک رسول الله صلی الله علیه وآله). آن پزشک یهودی شکم را پاره می کرد چیزی را بیرون می آورد و شکم را می شست و می دوخت و درمان نیز حاصل می شد و درد تسکین می یافت. ولی پیامبر صلی الله علیه وآله کراهت داشت و فرمود: خداوندی که بیماری ها را خلق نموده، دارو و درمانی برای آن ها قرار داده است. و بهترین درمان، حجامت و فصد و سیاه دانه است.
آن علمی که محصول فکر ناقص بشر متکی به حس و عقل ناکافی است علم غیردینی و آن علمی که از سرچشمه وحی است علم دینی تلقی می گردد. آن علمی که یهودی داشت علم غیردینی و علم رسول خدا صلی الله علیه وآله علم دینی بود. توضیح داده شد که تفریع در اصول علمی ای که حضرات معصومین علیهم السلام ترسیم کرده اند نیز داخل در علم دینی است.
علاج عفونت گلو با پنی سیلین راکفلر! که در نهایت منجر به بحران آنتی بیوتیک شد علم غیردینی و علاج با نمک و آویشن علم دینی است طی الارض که با ذکر الهی و در راستای رضای خداوند بدست آمده علم دینی و کامیون و تکنولوژی ماشین و ... غیر دینی. بنا نهادن علوم (طب و معماری و نساجی و تغذیه و ...) براساس طبیعت های چهارگانه مبنای علم دینی و بنیانگذاری علوم بر درک جزئی مانند جدول مندلیف علم غیردینی است.
مجدد توضیح می دهم که ممکن است طبقه بندی عنصری مندلیف در رتبه خود ناصحیح نباشد ولی منشأ آن درک ناقص از عالم هستی است و نبایستی مبنای علم صحیح تلقی گردد و بر مبنای آن نظام پیرامونمان سنجیده و چینش شود. حتی ممکن است برخی از این علوم همانند ریاضی کاملا انتزاعی باشد ولی قسمت عمده آن لعب و بی فایده است و برای تفسیر نظم پیچیده عالم نازل و ابلهانه. در واقع بشر مدرن در این توهم است که نظم ساده انگارانه و مخرب ریاضی را جایگزین نظم پیچیده و عالی طبیعت نماید.
پرسش:آیا عدم کسب این علوم و فن آوری آن سبب شکست مسلمانان در جهاد نظامی نمی شود؟
پاسخ: به دلیل آنکه در حال حاضر علوم عاصف و نوح و سلیمان نبی سلام الله علیهم نزد ما موجود نیست. بالاجبار می بایست این علوم و تکنولوژی آن را برای مقابله با ابزارهای تخریبگر و تجهیزات جنگی دشمنان بیاموزیم و این نباید مسبب ورود این فن آوری ها به متن زندگی ما گردد. سحر و جادو امری قبیح است ولی خداوند دو فرشته را برای آموزش سحر میان مؤمنان فرستاد تا بوسیله آن دفع شر سحر کنند ولی متاسفانه آنان سحر را وارد زندگی خود کردند و نابجا استفاده نمودند. ما نیز می بایست این علوم را کسب کنیم ولی در عین حال به قبح یادگیری کنترل نشده و به کارگیری آن در زندگی خود آگاه باشیم و صرفا برای مقابله با رفع شر تکنولوژی مخرب دشمن (در هر عرصه ای باشد) این شر را بیاموزیم و بکار ببریم.
یادداشت: در این زمان عده ای رفع مشکلات را در داد و ستد با استکبار و سیاست برد-برد دیدند و عده ای گفتند می بایست روی پای خود بایستیم و ما نیازی به اجانب نداریم.
دسته نخست که بی غیرتی و حماقتشان آشکار است. اما درباره دسته دوم باید گفت آیا می شود جمله نظامات اداره کشور را بر مبنای تفکر کفر و نظام سرمایه داری بنا کرد و لاف استغنای از جرثومه اش را زد؟! (در مناظرات انتخاباتی سال نود و شش دیدیم چگونه یکی از همان دسته نخست، برجام را بخاطر اینکه داروی مردم را تامین کرد توجیه می نمود) وقتی مسیر کفر را پذیرفتی آیا می شود از آبشخور این فرهنگ معیشتی و نظام حاکم بر اقتصاد و فرهنگ آن (که نو به نو شدن روزانه جزو لاینفک آن است) بی نیاز شد؟ راه حق و صواب احیای فرهنگ و سبک زندگی اسلام است و آنگاه می توان از صلح و داد و ستد با ابلیس استغنا جست.
پرسش: تکلیف فعلی ما در مواجهه با این تمدن چیست؟
پاسخ: بیان این مطالب برای آن نیست که بطور فردی به سوی تغییر سبک زندگی برویم. زیرا انسان موجودی اجتماعی است و اسلام جدایی و انزوا از مؤمنین را روا نمی دارد و اکنون که غالب مؤمنین آگاهی و عزم کافی را ندارند، انزوا و تکروی خود دستمایه ابلیس است. مواجهه ما با این فرهنگ و نظام حاکم بر اقتصاد و معیشت، از باب اکل میته است که اگر نخوریم معصیت کرده ایم. اگر چه در امور جزئی می توان برخی اصلاحات را به قدر وسع و جایگاه هر شخص انجام داد.
حال فایده این مطالب آنست که آگاه باشیم در چه منجلاب و اسارتی به سر می بریم و کسی که می داند با کسی که این جهنم را بهشت آرمانی زمین می انگارد متفاوت است و اگر یارای مقابله با این دجال را نداریم لااقل آورندگان این تمدن را تقدیس نکنیم و قلب و فکرمان در افسون رنگارنگ آن غرق و گمراه نگردد.
اما اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم با بلندگو صحبت می نمودند دیگر اسلامی باقی نمی ماند. شاید پرسشگر گمان نموده که بلندگو همانند تربچه است که می توان یکسال پیش از غدیر آن را در یک قطعه زمین مدینه کشت کرد و چند ماه بعد محصولش را برداشت نمود! بلندگو جزئی از ساز و کار پیچیده و فراگیر مدرنیته است. اگر پیامبر صلی الله علیه وآله از بلنگو استفاده می نمود دیگر صحابه ای نبود که خطبه را گوش دهد یا به جهاد و ترویج اسلام بپردازد. همانگونه که امروزه در نظام آموزشی وقتی برای تعالیم اسلام نماینده. و تمام صحابه می بایست برای ساخت بلندگو و متعلقات آن مشغول احداث دانشگاه ها و پتروشیمی ها و استخراج و فرآوری نفت خام و فلزات و ساخت کارخانه های تولید قطعات و سوخت های فسیلی برای تولید انرژی نیروگاه ها و تولید و ساخت انواع باطری و تولید و تحصیل رشته های متنوع دانشگاهی، شیمی و متالورژی و پلیمر و برق و الکترونیک و ... می شدند و دیگر فرصتی برای یک زندگی عادی و یاری اسلام باقی نمی ماند! همانگونه که امروزه نمانده ... و باید تمامی صحابه و یا اغلبشان هر صبح راهی کارخانه ها و صنایع و دانشگاه ها و پژوهشکده های دانش بنیان! برای تولید بهتر و ساخت قطعات الکترونیک و طراحی قالب و مواد تجهیزات بلندگو و وسایل مرتبط می شدند تا یکبار در سال استفاده شود. ادعای ما بر این بود که همان سبک گذشته برای زندگی سالم کفایت می نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ابلاغ در غدیر با همان روش گذشته (احتمالا افراد رساننده در فواصل منظم) و بدون بلندگو نیز توانست سخن خود را برساند و این وسایل جز دردسر و زحمت و ابطال عمر و جوانی برای بشر سودی نداشته و ندارد.
و گفتیم که سبک زندگی بسیط گذشته تطوری دارد که علم آن نزد خلیفه الله است و آنان علومی دارند که از این ابزارهایی که در پشتش علوم مادی و نازل و پیچیده نهفته بی نیازشان می کند. آنان دارنده اسمائی هستند که قادرند صدای خود را به هرکه بخواهند و به همه جهانیان با زبان و لحون خودشان برسانند و این سبک مدرن، صورتی دجالین از آن تمدن با شکوه الهی بوده که توجیه عقلانی ندارد. عاصف بن برخیا گوشه ای از آن علوم را در حکومت سلیمان نبی سلام الله علیهما به ظهور رسانید.
پرسش:آیا علم دینی وجود دارد و یا به تعبیر برخی بزرگان، علم، دینی و غیردینی ندارد.
پاسخ: از نظر ما علم، دینی و غیردینی دارد، البته بنده برخلاف فرهنگستان، علم را کشف واقع می دانم و در عین حال معتقدم که علم می تواند دینی و یا غیردینی باشد. اگر متوجه باشیم که علم، کامل و ناقص دارد و مفید و غیرمفید؛ علوم برآمده از درک ناکافی بشری و علوم غیرمفید، علوم غیردینی و علوم بر آمده از وحی که کامل و مفید اند علوم دینی هستند. درمثال طب، یکی از صدها مثالی که در روایات است روایت آن پزشک یهودی است که جراحی می کرده (مستدرک الوسائل ج16 بحار ج59) و پیامبر صلی الله علیه وآله از این کار کراهت داشتند (فکره ذلک رسول الله صلی الله علیه وآله). آن پزشک یهودی شکم را پاره می کرد چیزی را بیرون می آورد و شکم را می شست و می دوخت و درمان نیز حاصل می شد و درد تسکین می یافت. ولی پیامبر صلی الله علیه وآله کراهت داشت و فرمود: خداوندی که بیماری ها را خلق نموده، دارو و درمانی برای آن ها قرار داده است. و بهترین درمان، حجامت و فصد و سیاه دانه است.
آن علمی که محصول فکر ناقص بشر متکی به حس و عقل ناکافی است علم غیردینی و آن علمی که از سرچشمه وحی است علم دینی تلقی می گردد. آن علمی که یهودی داشت علم غیردینی و علم رسول خدا صلی الله علیه وآله علم دینی بود. توضیح داده شد که تفریع در اصول علمی ای که حضرات معصومین علیهم السلام ترسیم کرده اند نیز داخل در علم دینی است.
علاج عفونت گلو با پنی سیلین راکفلر! که در نهایت منجر به بحران آنتی بیوتیک شد علم غیردینی و علاج با نمک و آویشن علم دینی است طی الارض که با ذکر الهی و در راستای رضای خداوند بدست آمده علم دینی و کامیون و تکنولوژی ماشین و ... غیر دینی. بنا نهادن علوم (طب و معماری و نساجی و تغذیه و ...) براساس طبیعت های چهارگانه مبنای علم دینی و بنیانگذاری علوم بر درک جزئی مانند جدول مندلیف علم غیردینی است.
مجدد توضیح می دهم که ممکن است طبقه بندی عنصری مندلیف در رتبه خود ناصحیح نباشد ولی منشأ آن درک ناقص از عالم هستی است و نبایستی مبنای علم صحیح تلقی گردد و بر مبنای آن نظام پیرامونمان سنجیده و چینش شود. حتی ممکن است برخی از این علوم همانند ریاضی کاملا انتزاعی باشد ولی قسمت عمده آن لعب و بی فایده است و برای تفسیر نظم پیچیده عالم نازل و ابلهانه. در واقع بشر مدرن در این توهم است که نظم ساده انگارانه و مخرب ریاضی را جایگزین نظم پیچیده و عالی طبیعت نماید.
پرسش:آیا عدم کسب این علوم و فن آوری آن سبب شکست مسلمانان در جهاد نظامی نمی شود؟
پاسخ: به دلیل آنکه در حال حاضر علوم عاصف و نوح و سلیمان نبی سلام الله علیهم نزد ما موجود نیست. بالاجبار می بایست این علوم و تکنولوژی آن را برای مقابله با ابزارهای تخریبگر و تجهیزات جنگی دشمنان بیاموزیم و این نباید مسبب ورود این فن آوری ها به متن زندگی ما گردد. سحر و جادو امری قبیح است ولی خداوند دو فرشته را برای آموزش سحر میان مؤمنان فرستاد تا بوسیله آن دفع شر سحر کنند ولی متاسفانه آنان سحر را وارد زندگی خود کردند و نابجا استفاده نمودند. ما نیز می بایست این علوم را کسب کنیم ولی در عین حال به قبح یادگیری کنترل نشده و به کارگیری آن در زندگی خود آگاه باشیم و صرفا برای مقابله با رفع شر تکنولوژی مخرب دشمن (در هر عرصه ای باشد) این شر را بیاموزیم و بکار ببریم.
یادداشت: در این زمان عده ای رفع مشکلات را در داد و ستد با استکبار و سیاست برد-برد دیدند و عده ای گفتند می بایست روی پای خود بایستیم و ما نیازی به اجانب نداریم.
دسته نخست که بی غیرتی و حماقتشان آشکار است. اما درباره دسته دوم باید گفت آیا می شود جمله نظامات اداره کشور را بر مبنای تفکر کفر و نظام سرمایه داری بنا کرد و لاف استغنای از جرثومه اش را زد؟! (در مناظرات انتخاباتی سال نود و شش دیدیم چگونه یکی از همان دسته نخست، برجام را بخاطر اینکه داروی مردم را تامین کرد توجیه می نمود) وقتی مسیر کفر را پذیرفتی آیا می شود از آبشخور این فرهنگ معیشتی و نظام حاکم بر اقتصاد و فرهنگ آن (که نو به نو شدن روزانه جزو لاینفک آن است) بی نیاز شد؟ راه حق و صواب احیای فرهنگ و سبک زندگی اسلام است و آنگاه می توان از صلح و داد و ستد با ابلیس استغنا جست.
پرسش: تکلیف فعلی ما در مواجهه با این تمدن چیست؟
پاسخ: بیان این مطالب برای آن نیست که بطور فردی به سوی تغییر سبک زندگی برویم. زیرا انسان موجودی اجتماعی است و اسلام جدایی و انزوا از مؤمنین را روا نمی دارد و اکنون که غالب مؤمنین آگاهی و عزم کافی را ندارند، انزوا و تکروی خود دستمایه ابلیس است. مواجهه ما با این فرهنگ و نظام حاکم بر اقتصاد و معیشت، از باب اکل میته است که اگر نخوریم معصیت کرده ایم. اگر چه در امور جزئی می توان برخی اصلاحات را به قدر وسع و جایگاه هر شخص انجام داد.
حال فایده این مطالب آنست که آگاه باشیم در چه منجلاب و اسارتی به سر می بریم و کسی که می داند با کسی که این جهنم را بهشت آرمانی زمین می انگارد متفاوت است و اگر یارای مقابله با این دجال را نداریم لااقل آورندگان این تمدن را تقدیس نکنیم و قلب و فکرمان در افسون رنگارنگ آن غرق و گمراه نگردد.
علی رضا سمائی
والحمدلله رب العالمین
والحمدلله رب العالمین
تمدن بدلی bornos.blog.ir
- ۹۶/۰۹/۱۵