بسم الله الرحمن الرحیم
پالام پولوم پیلیچ باز دست تو رو شد
که گرگ هستی و باید فرار را بکنی
به جاهای دورتری از حیاط از خانه
کنار جادهی فرعی قرار را بکنی
بدون هر چه اضافیست پیش هر اتوبوس
بایستیم و با هم سوار را بکنیم
درون صندلی سفت پشت شیشهٔ مات
دچار دلهرهها انتظار را بکنیم
به ناکجا برسیم از کجا ادامه دهیم
در ایستگاه سر شب قطار را بکنیم
با چشمهای بسته تا ته جهان سفریدن
با گونههای خیس از شیطنتت خندیدن
از تو به توی کسی که بوی کفن میداد
جهان لیلی بود و جنسیتش رو نفهمیدن
دوتا بدون بلیط و بدون مقصد که
میان هدفون قرضی نوار را بکنیم
دوباره شهر پر از رفت و آمد و آدم
کنار مترو تصویر غار را بکنیم
پیاده از اتوبان شلوغ رد بشویم
جلوی خطچینها اختیار را بکنیم
درون ساندویچی پشت میز خورده شویم
و بعد یک جا شام و ناهار را بکنیم
شب است هر دو به یک خواب خوب محتاجیم
که زیر پل بغل هم فشار را بکنیم
که بیخیال تموم اضافهها تنهام
مدام زندگی خنده دار را بکنیم
یواش میزنی از پشت سر به من دستی
که گرگ هستی و باید شکار را بکنیم
با چشمهای بسته تا ته جهان سفریدن
با گونههای خیس از شیطنتت خندیدن
از تو به توی کسی که بوی کفن میداد
جهان لیلی بود و جنسیتش رو نفهمیدن
با چشمهای بسته تا ته جهان ریدن
با گونههای خیس از شیطنتت خندیدن
از توبه توی کسی که بوی کفن میداد
جهان لیلی بود و جنسیتش رو نفهمیدن
- ۹۴/۱۱/۱۷