بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۵۳ ب.ظ |
محمد علی رضائیان جهرمی |
۱ نظر
درس اخلاق 1394/11/08
|
دانلود صوت جلسه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».
مقدم شما بزرگواران حوزوی و دانشگاهی و عزیزان مهمانان نظام اسلامی را گرامی میداریم و این شعارهای پربرکت و برخاسته از دلهای لبریز ایمان ـ إنشاءالله ـ مورد عنایت ویژه ولیّ عصر(ارواحنا فداه) خواهد بود و برکات دنیا و آخرت را به همراه خواهد داشت، به همه شما برادران مهمان این نظام و سایر میزبانان, سعادت دنیا و آخرت مرحمت بفرماید!
در آستانه دهه پربرکت و سعادت فجر انقلاب هستیم. مهمترین کاری که نظام اسلامی و انقلاب اسلامی کرد جامعه را به سبک و به سَمت عقلانیت حرکت داد. جامعه عاقل نه اسیر میشود نه اسیر میگیرد. خاصیت جامعه عاقل, آزادمنشی و آزادپروری است، نه در رهن کسی قرار میگیرد و نه کسی را به بند میکِشد. این به بند بودن یا به بند درآوردن، کارِ عقل نیست، اگر هم قدرتی پیدا کرد منزّه شد و کسی را به بند درآورد سعی میکند با احسان و اکرام, او را آزاد کند اولاً; خوی آزادمنشی را به او بیاموزاند ثانیاً; او را هم آزادپرور کند ثالثاً. این بخشهای نورانی سوره «انسان» بارها به عرض شما رسید که خاندان عصمت و طهارت(سلام الله علیهم اجمعین) نه اسیر شدند و نه اسیری را به بند کشیدند. میبینید این آیات نورانی سوره «انسان» با آن شأن نزولش که ملاحظه میکنید میبینید سنگینترین کار را دودمان یاسین(علیهم السلام) برای جامعهای کردند که در آن بخشی از جامعه یتیم و بخشی مسکین و اسیر بود: ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾[1] گذشته از آن شأن نزول که روزه گرفتند نذر کردند, افطاریه را هنگام افطار در سه نوبت به این سه گروه دادند. کمک به یتیم برای جامعه اسلامی یک امر عادی است, دستگیری مسکین برای جامعه اسلامی یک امر عادی است؛ اما در مدینه مسلمان اسیر نبود، این اسیر از جنگهایی که بین مسلمین و مشرکین رخ میداد از مشرکین مکه بود که به اسارت مسلمانها در آمده ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾. این خیلی حرف است که انسان روزه بگیرد خودش با فرزندان کوچکش که نانخور او هستند موقع افطار, سهمیه افطار خود را به یک کافر بدهند، چون در مدینه مسلمان اسیر نبود ممکن است این اسیر اسلام آورده باشد؛ ولی چقدر بوده؟ چه وقت بوده؟ اسلام آورده یا نیاورده؟ روشن نیست به هر حال مشرکی بود که به اسارت جامعه اسلامی درآمده است و از مهماننوازی اهل بیت طرْفی بسته است. این خوی نشان میدهد که جامعه قرآن و عترت, جامعه عقلانی است; جامعه عقلانی نه اسیر میشود و نه اسیر میگیرد. حریّت از رهاوردهای عقلانیت است، انسان آزادانه زندگی میکند, هرگز اسیر کسی نمیشود و اگر در جنگ کسی را اسیر گرفت میکوشد او را آزاد کند; منتها قبل از آزادی از بند, آزادی از جهل علمی و آزادی از جهالت عملی که هر دو بندی است, غدّهای است برای انسان. ما تا خودمان آزاد نشویم درس آزادگی به جامعه نخواهیم داد.
شما میبینید غرب الآن غرق در نعمت است به حسب ظاهر زمان و زمین را اینها مسخّر کردهاند کمتر جایی است که چشم ببیند و آنها نروند این جریان کوکب کیوان را اینها وجب به وجب رصد کردند، کار آسانی نیست انسان به کُره کوکب و کیوان برود، سیاهچالهها, بالا و پایین, شرق و غرب, أمام و جنوب آن را کاملاً بررسی کند این کار آسانی نیست این «به زیر آورد چرخ نیلوفری را»؛[2] اما گرفتار جهل علمی, جهل علمی؛ یعنی جهل علمی که آدم نداند چه چیزی حق است چه چیزی باطل, جهالت عملی؛ یعنی جهالت عملی که آدم نداند کدام طرف برود; یکی برای اندیشه است که مسئول ویژه دارد, یکی برای انگیزه است که متولّی خاص دارد دین کوشید که جامعه را از این دو خطر برهاند هم از جهل علمی, هم از جهالت عملی, کاری که ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ﴾ میکند از یک سو؛ ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾[3] میکند از سوی دیگر؛ این دو عنصر محوری در زیارت «اربعین» سالار شهیدان(سلام الله علیه) آمده است که «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ»، برای همین دو کار: تا جامعه را عالِم کند, تا جامعه را عاقل کند: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَة».[4]
بنابراین در نظام عقلانی که یکی از برکتهای انقلاب اسلامی است بیگانه، نه خودش از رهاورد انقلاب سودی برد, نه گذاشت که انقلاب به شرق و غرب عالَم صادر شود. الآن شما میبینید صدها نفر از مرفّهترین منطقه غرب به داعش پیوستند با چه انگیزهای خونریزی, ترور و کشتن بیرحمانه را تجویز میکنند؟ یا منشأ آن جهل علمی است یا منشأ آن جهالت عملی, دین آمده ما را از این دو غدّه برهاند. یک بیان نورانی از وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است؛ اینها با اینکه در قوس نزول هر چه باید بدانند خدا داده است، عمده قوس صعود است که با ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾[5] دارند زندگی میکنند وگرنه اینها با قرآن آمدند, با معارف الهی آمدند, با عرششناسی آمدند, با فرشگردانی آمدند، اینجا که آمدند وقتی میخواهند برگردند با ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾, ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾ برمیگردند. آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که روزی که من چیزی یاد نگیرم برای من مبارک مباد! «إذا أتی علی یوم لا ازداد فیه عملا یقربنی إلی الله فلا بورک لی فی طلوع شمس ذلک الیوم»[6] این برای آن است که ما آزاد شویم, این مقدمه بحث.
درباره آزادی مستحضرید تا ما از دشمن بیرون در قدم اول آزاد نشویم، نوبت به آزادسازی خود از دشمن درون نیست. سه مقطعِ آزاد شدن هست که دو مقطع در کتابهای عادی, در حوزه و دانشگاه رواج دارد، آن مقطع سوم که دیریاب است، هم روندههایش بسیار کم هستند, هم رمز و رازش بسیار اندک است، آن اصلاً در این کتابها و در این دیارها مطرح نیست «إلاّ لأوحدی»؛ یک جهاد اصغر داریم که معروف است, یک جهاد اوسط داریم که آن هم معروف است, یک جهاد اکبر داریم که ناشناخته است، چون آن اکبر ناشناخته است این اوسط را ما اکبر مینامیم. ما در جهاد اصغر با آهن سر و کار داریم، سلاح ما آهن است، سعی میکنیم دشمن به مرز دین, کشور و میهن ما تعدّی نکند او را سر جایش بنشانیم و اگر کسی را هم اسیر گرفتیم سعی میکنیم او را عاقلانه و آگاهانه آزاد کنیم که او از شرّ بیگانه برهد، این جهاد اصغر است که نمونههایش را شما در دوران هشت سال دیدید. در مرحله بعدی جهاد اوسط است که طبق آن روایت وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود: «عَلَیْکُمْ بِالْجهَادِ الأَکْبَر»[7] این اکبرِ نسبی است نه اکبر نفسی؛ یعنی آن کبریایی که برای جنگ سوم است در این جهاد اوسط نیست. در جهاد اوسط جنگ بین عقل و نفس است, بین علم و جهل است, بین جهالت و هدایت است و مانند آن. در جهاد اوسط انسان میکوشد باتقوا باشد, عادل باشد, اهل بهشت باشد, فضایل نفسانی فراهم کند, معصیت صغیره و کبیره نکند, خیر فراوان داشته باشد همین کتابهایی که در موعظه و اخلاق گفته شد. اما در جهاد اکبر که دیریاب است و کمتر هم مطرح است این است که جنگ بین عقل و نفس, بین شیطان و فرشته, بین حق و باطل, بین عدل و ظلم, بین هدایت و ضلالت نیست؛ جنگ بین دو فرشته است: یک فرشته عقل برهانی که میگوید من میخواهم با برهان, حقایق را بفهمم, یک فرشته قلب عرفانی که میگوید فهمیدن مهم نیست دیدن مهم است، میخواهی برهان اقامه کنی که بهشت هست, جهنم هست, قیامت هست این هنر نیست؛ هنر آن است که اینجا نشستهای بهشت را ببینی, جهنم را ببینی, فرشته با تو سخن بگوید, اولیا را ببینی. تمام جنگ اکبر بین عقل و قلب, بین حکمت و عرفان, بین فهم و شهود, بین علم حصولی و حضوری است، آن چون دیریاب است مطرح نیست. در جبهه جهاد اصغر به ما گفتند اگر اسیری را گرفتار کردید «به اسیر کن مدارا».[8] میبینید این حرف بلند وجود مبارک حضرت امیر درباره ابنملجم همین است که فرمود: آن شیری که برای حضرت آوردند فرمود به ابنملجم هم بدهید.[9] این ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾ تنها در زمان صلح نبود در جریان منافقان و خوارج هم ظهور کرده است، اینها اسیرپرورند تا اینها را آزاد کنند و خوی آزادگی و درس آزادگی به اینها نشان بدهند.
در جریان جهاد اوسط, انسان مثل جهاد اصغر سه حالت دارد: در جهاد اصغر انسان یا کشته میشود, میشود شهید میدان یا فاتح میشود یا اسیر، این سه حالت را دارد، بدترین حالتش حالت اسارت است. در جریان جهاد اوسط که بین عقل و نفس است, بین عقل و شیطنت شیطان است, بین فرشته و شیطنت است، آنجا هم همین سه حالت را دارد: یا انسان در میدان مبارزه با نفس، شربت شهادت مینوشد چندتا تیر میزند, چندتا تیر میخورد بالأخره شهید میشود، او کسی است که تا پایان عمر در خدمت قرآن و عترت بود، ممکن بود چهارجا گناه بکند و بیفتد؛ ولی چهار جا هم شیطان را تیر زد, اطاعت کرد و در خدمت قرآن بود, در خدمت عترت بود, چهارتا تیر زد, چهارتا تیر خورد, اگر گفت شیطان رجیم است, شیطان رجم کرد, با اطاعتهای خود, شیطان را رجم میکند این همان تیراندازی از سنگر قرآن و عترت است. اگر ـ خدای ناکرده ـ «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ»[10] چهارتا گناه کرد چهارتا تیر هم میخورد؛ ولی بالأخره با حفظ دین در بستر مرگ قرار میگیرد. اینکه در روایات ما آمده است که اگر کسی «مُؤْمِنَاً و معتقداً بالولایة» در بستر مرگ بمیرد «مَاتَ شَهِیدَا» برای همین جهاد اوسط است؛ مؤمنی که بالأخره به اسارت بیگانه درنیامده تا آخرین لحظه, عقیده خود و ایمان خود را حفظ کرد؛ منتها چهارتا گناه هم کرد, چهارتا ثواب هم برد، «مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیدَا»؛[11] بالأخره در میدان جنگ مُرد و اگر ـ خدای ناکرده ـ کلاً در اختیار بیگانه قرار گرفت و اعمال او جز سیهرویی چیز دیگر نبود؛ این همان بیان نورانی حضرت امیر است که فرمود: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ»،[12] او به اسارت رفته است. یک وقت است نه, نظیر آنچه از وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة والثناء) رسیده است فرمود من شیطانم را مسلمان کردم: «أسلم علی یدی»؛[13] یعنی من او را به اسارت در آوردم، وقتی او را به اسارت در آوردم او درباره ما هیچ کاری نمیتواند بکند، این درباره مخلَصین این کار را نمیتواند بکند برای اینکه بسته است این ناظر به آنهاست.
پس ما در جهاد اصغر در میدان جنگ سربازان و مجاهدان ما یا شهید میشوند یا اسیر میشوند یا فاتح, در جهاد اوسط هم همینطور است یا شهید میشوند یا اسیر میشوند یا فاتح؛ اما در میدان جهاد اعلا و جهاد بین عقل و قلب که عقل میگوید من میخواهم حکیمانه به سر ببرم, میخواهم براهین اقامه کنم از مبدأ تا معاد, قلب میگوید اینها حق است؛ ولی اینها اوایل راه است:
خود هنر آن داد که دید آتش عیان٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[14]
مادامی که دلیل میآوری بر علم خدا, بر عدل خدا, بر حکمت خدا با آیات و روایات دلیل میآوری که جهنم حق است، اینها مطالبی حقی است در اینها تردیدی نیست؛ ولی داری گپ میزنی، این گپ زدن است؛ کار فلسفه, کار کلام گپ زدن است. اگر مردی آتشی که موجود است ببین! فرمود: «هُمْ وَ النَارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا»،[15] این «هُمْ وَ النَارُ» این بیان نورانی حضرت در خطبه «همّام» که وصف متّقیان است، آن هنرپروری است و هنرمندپروری است؛ «خود هنر دان دیدن آتش عیان»، میگوید آتش هست ما هم میدانیم حق است ما هم مثل دو دوتا چهارتا میدانیم بهشت هست, جهنم هست, حساب هست, کتاب هست؛ اما ما میخواهیم آتشی که هست ببینیم. این بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) است فرمود: «لیس منّا» کسی که بگوید بهشت و جهنم الآن خلق نشده, بهشت الآن خلق شده, جهنم الآن خلق شده, مخلوقاند.[16] این بیان نورانی حضرت که در خطبه «همّام» فرمود مردان باتقوا بهشت را میبینند، گویا در بهشتاند, جهنم را میبینند گویا معذّباند: «هُمْ وَ النَارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا»؛ عارف میگوید هنر در این است که آدم جهنم را ببیند, بهشت را ببیند:
خود هنر دان دیدن آتش عیان٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان
حکیم و متکلّم گپ میزنند، گپ بله سر جایش محفوظ است آن کسی که درس نخوانده او هم یقین دارد که بهشت حق است, جهنم حق است او هم از روایات و آیات شنیده است، او هم مثل دو دوتا چهارتا یقین دارد شک ندارد، شما هم دارید برهان اقامه میکنید برهان فقط آن یقین حصولی شما را اضافه میکند، چیزی نیست که گیرِ شما بیاید: «خود هنر دان دیدن آتش عیان».
در میدان جهاد اکبر شاید ما اسیر نداشته باشیم، این قلبی که میتپد برای اینکه ببیند, چهارتا شبهه عقل در فراسوی اوست که میگویند این راه رفتنی نیست خطرناک است، این راه را نرو, گاهی این عقل را آرام نمیگذارد, گاهی عقل سنگاندازی میکند او اگر در بین راه قبل از اینکه ببیند، شربت شهادت بنوشد این قلب, قلب شهید است و اگر عقل را مهار کرده است و اسیر گرفته است از آن به بعد این عقل چه برکاتی دارد. آنها که بین حکمت و عرفان جمع کردند کسانی بودند که در میدان جهاد اکبر مبارزه کردند اولاً; به اسارت قلب درآمدند ثانیاً; قلب, عقلپروری کرده ثالثا; بعد عقل را سخنگوی خود قرار داده رابعاً; گفت من اینها را دیدم تو اینها را برهانی کن برای جامعه منتقل کن خامساً; در بین حکما اینگونه افراد کمنظیرند، اینها کسانیاند که به بارگاه قلب راه یافتهاند حرفها را از آنجا که او دید تلقّی کردهاند، راهِ گفتن و رمز و راز نوشتن را مشخص کردند، اینها جمع کردند بین عقل و قلب; البته برخیها به جمع مکسَّر، آنها که توفیق کامل پیدا نکردند, برخی به جمع سالم، آنها که توفیق کامل پیدا کردند که بتوانند مشهودات را بر قرآن و روایات عرضه کنند اولاً; مطابق آنها را بگیرند ثانیاً; آن را در قالب برهان و فلسفه و کلام و حکمت ارزیابی کنند ثالثاً; به جامعه منتقل کنند. اینها پیامدهای انقلاب اسلامی است.
انقلاب اسلامی تنها در آن بخشهای جهاد سازندگی و امثال آن نیست؛ از ریزترین کار تا دشوارترین و از دشوارترین کار تا ریزترین کار، اینها رهتوشه انقلاب است. شما میبینید این شخص غربی که در کشورهای مرفّه به سر برده است او دست به اسلحه ترور برده و جزء داعش شده، او ناهماهنگیها را میبیند, ظلمها را میبیند؛ اما راه علاج را نمیداند؛ چون راه علاج را نمیداند همانها که تاکنون ظلم را بر اینها تحمیل کردند اینها مظلوم بودند، هماکنون ظالم شدن را بر اینها تحمیل میکنند میشوند ظالم؛ اینها یا ظالماند یا مظلوم, در هر دو حال «کلاهما فی النار». روزی این استکبار و صهیونیسم ظلم را بر اینها تحمیل کرده است، اینها شدند مظلوم، هماکنون ظالم شدن را بر اینها تحمیل میکنند میشوند داعشی, اینچنین نیست که این بودجهها از خود آنها باشد, سلطه بر نفت عراق و امثال عراق به دست خود اینها باشد, نفت کشورهای اسلامی را فروختن از خود آنها باشد, اینطور سر بُریدنها از خود آنها باشد. اینکه گفته شد: «الجاهل امّا مُفرط أو مفرّط»[17] برای همین است.
بنابراین بازخوانی انقلاب, بررسی انقلاب, دیدن اندام زیبای انقلاب از بالا تا پایین از پایین تا بالا میفهماند که بهترین رهاورد انقلاب, عقلانیت است و در جامعه عاقل همه مرفّهاند، نه کسی بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد. همه اینها البته به برکت تلاش امام راحل(رضوان الله علیه) به قداست او و طهارت روح او, به استقامت او, به استحکام فکری او, به بیداری او, به عقلانیت او, به قلب بودن او و فقیه بودن او و به جامعیّت او از یک سو؛ و به خونهای پاک شهدا از سوی دیگر؛ و استقامت مردم فداکار, این جانبازان, این عزیزانی که بیش از بیست سال, گاهی سی سال با «بِکَ یَا اللهُ»[18] صابرانه درد را تحمّل میکنند از سوی سوم، که تک تک اینها بر ما حقّ منّت و عظمت و عزّت الهی را دارند که خدا اَحیای اینها را مشمول عنایت ویژه خود قرار بدهد, اموات اینها را مشمول رحمت خاصّه خود قرار بدهد، همه اینها را در کنار سفره سیّدالشهداء گرامی بدارد و اکرام کند!
من مجدداً مقدم همه شما بزرگواران حوزوی و دانشگاهی و عزیزان سپاهی و بسیجی و برادران و خواهران ایمانی مخصوصاً مهمانان عزیز ما را گرامی میدارم، امیدوارم خدای سبحان به فرد فرد شما سعادت و سیادت دنیا و آخرت مرحمت بفرماید!
پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملکت ما را در سایه ولیّات حفظ بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبیای الهی محشور بفرما! شهدای شش بهمن آمل و شهدای دهه فجر را مهمان ویژه سالار شهیدان(سلام الله علیه) قرار بده! خطر استکبار و صهیونیسم را مانند خطر سلفی و داعشی و تکفیری و وهّابی را به خود آنها برگردان! مشکلات دولت و ملت و مملکت مخصوصاً در بخش اقتصاد مقاومتی و ازدواج جوانها همه را در سایه لطف ولیّات حلّ بفرما! دلهای ما را ظرف معرفت و محبّت قرآن و عترت قرار بده! قلوب ما را متیّم به حبّ خودت و اولیای خودت قرار بده! عقلانیت و قلبمداری را بهره ویژه امت اسلامی قرار بده! نظام اسلامی را تا ظهور صاحب اصلیاش از هر خطری محافظت بفرما! جوانان مملکت و فرزندان ما را از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده! این دعاها را در حقّ همه مؤمنان و مؤمنات مشرق و مغرب عالم مستجاب بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره انسان، آیه8.
[2] . ناصر خسرو، دیوان اشعار، قصیده شماره 6؛ «درخت تو گر بار دانش بگیرد ٭٭٭ به زیر آورد چرخ نیلوفری را».
[3] . سوره بقره، آیه129.
[4] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص788.
[5] . سوره طه، آیه114.
[6] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص288.
[7] . الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج5، ص12؛ « قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْس».
[8] . شهریار، غزل شماه 2 ـ مناجات؛ «بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من ٭٭٭ چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا».
[9] . بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج42، ص289.
[10] . من لا یحضره الفقیه، ج4، ص18.
[11] . جامع الأخبار (للشعیری)، ص166.
[12] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت211.
[13] . عوالی اللئالی العزیزیة، ج4، ص97؛ «مَا مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ لَهُ شَیْطَانٌ فَقِیلَ لَهُ وَ أَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ وَ أَنَا وَ لَکِنْ أَعَانَنِی اللَّهُ عَلَیْهِ فَأَسْلَمَ».
[14] . مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش83.
[15] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه193.
[16] . الامالی(صدوق), ص461؛ «فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَی النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ فَقَالَ(عَلَیْهِ السَّلَام) مَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِیَّ(صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ کَذَّبَنَا وَ لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا...».
[17] . شرح الکافی ـ الأصول و الروضة(للمولی صالح مازندرانی)، ج2، ص248.
[18] . الأمالی(للطوسی)، النص، ص293.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالمین، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».
مقدم شما بزرگواران حوزوی و دانشگاهی و عزیزان مهمانان نظام اسلامی را گرامی میداریم و این شعارهای پربرکت و برخاسته از دلهای لبریز ایمان ـ إنشاءالله ـ مورد عنایت ویژه ولیّ عصر(ارواحنا فداه) خواهد بود و برکات دنیا و آخرت را به همراه خواهد داشت، به همه شما برادران مهمان این نظام و سایر میزبانان, سعادت دنیا و آخرت مرحمت بفرماید!
در آستانه دهه پربرکت و سعادت فجر انقلاب هستیم. مهمترین کاری که نظام اسلامی و انقلاب اسلامی کرد جامعه را به سبک و به سَمت عقلانیت حرکت داد. جامعه عاقل نه اسیر میشود نه اسیر میگیرد. خاصیت جامعه عاقل, آزادمنشی و آزادپروری است، نه در رهن کسی قرار میگیرد و نه کسی را به بند میکِشد. این به بند بودن یا به بند درآوردن، کارِ عقل نیست، اگر هم قدرتی پیدا کرد منزّه شد و کسی را به بند درآورد سعی میکند با احسان و اکرام, او را آزاد کند اولاً; خوی آزادمنشی را به او بیاموزاند ثانیاً; او را هم آزادپرور کند ثالثاً. این بخشهای نورانی سوره «انسان» بارها به عرض شما رسید که خاندان عصمت و طهارت(سلام الله علیهم اجمعین) نه اسیر شدند و نه اسیری را به بند کشیدند. میبینید این آیات نورانی سوره «انسان» با آن شأن نزولش که ملاحظه میکنید میبینید سنگینترین کار را دودمان یاسین(علیهم السلام) برای جامعهای کردند که در آن بخشی از جامعه یتیم و بخشی مسکین و اسیر بود: ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾[1] گذشته از آن شأن نزول که روزه گرفتند نذر کردند, افطاریه را هنگام افطار در سه نوبت به این سه گروه دادند. کمک به یتیم برای جامعه اسلامی یک امر عادی است, دستگیری مسکین برای جامعه اسلامی یک امر عادی است؛ اما در مدینه مسلمان اسیر نبود، این اسیر از جنگهایی که بین مسلمین و مشرکین رخ میداد از مشرکین مکه بود که به اسارت مسلمانها در آمده ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾. این خیلی حرف است که انسان روزه بگیرد خودش با فرزندان کوچکش که نانخور او هستند موقع افطار, سهمیه افطار خود را به یک کافر بدهند، چون در مدینه مسلمان اسیر نبود ممکن است این اسیر اسلام آورده باشد؛ ولی چقدر بوده؟ چه وقت بوده؟ اسلام آورده یا نیاورده؟ روشن نیست به هر حال مشرکی بود که به اسارت جامعه اسلامی درآمده است و از مهماننوازی اهل بیت طرْفی بسته است. این خوی نشان میدهد که جامعه قرآن و عترت, جامعه عقلانی است; جامعه عقلانی نه اسیر میشود و نه اسیر میگیرد. حریّت از رهاوردهای عقلانیت است، انسان آزادانه زندگی میکند, هرگز اسیر کسی نمیشود و اگر در جنگ کسی را اسیر گرفت میکوشد او را آزاد کند; منتها قبل از آزادی از بند, آزادی از جهل علمی و آزادی از جهالت عملی که هر دو بندی است, غدّهای است برای انسان. ما تا خودمان آزاد نشویم درس آزادگی به جامعه نخواهیم داد.
شما میبینید غرب الآن غرق در نعمت است به حسب ظاهر زمان و زمین را اینها مسخّر کردهاند کمتر جایی است که چشم ببیند و آنها نروند این جریان کوکب کیوان را اینها وجب به وجب رصد کردند، کار آسانی نیست انسان به کُره کوکب و کیوان برود، سیاهچالهها, بالا و پایین, شرق و غرب, أمام و جنوب آن را کاملاً بررسی کند این کار آسانی نیست این «به زیر آورد چرخ نیلوفری را»؛[2] اما گرفتار جهل علمی, جهل علمی؛ یعنی جهل علمی که آدم نداند چه چیزی حق است چه چیزی باطل, جهالت عملی؛ یعنی جهالت عملی که آدم نداند کدام طرف برود; یکی برای اندیشه است که مسئول ویژه دارد, یکی برای انگیزه است که متولّی خاص دارد دین کوشید که جامعه را از این دو خطر برهاند هم از جهل علمی, هم از جهالت عملی, کاری که ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ﴾ میکند از یک سو؛ ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾[3] میکند از سوی دیگر؛ این دو عنصر محوری در زیارت «اربعین» سالار شهیدان(سلام الله علیه) آمده است که «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ»، برای همین دو کار: تا جامعه را عالِم کند, تا جامعه را عاقل کند: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَة».[4]
بنابراین در نظام عقلانی که یکی از برکتهای انقلاب اسلامی است بیگانه، نه خودش از رهاورد انقلاب سودی برد, نه گذاشت که انقلاب به شرق و غرب عالَم صادر شود. الآن شما میبینید صدها نفر از مرفّهترین منطقه غرب به داعش پیوستند با چه انگیزهای خونریزی, ترور و کشتن بیرحمانه را تجویز میکنند؟ یا منشأ آن جهل علمی است یا منشأ آن جهالت عملی, دین آمده ما را از این دو غدّه برهاند. یک بیان نورانی از وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است؛ اینها با اینکه در قوس نزول هر چه باید بدانند خدا داده است، عمده قوس صعود است که با ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾[5] دارند زندگی میکنند وگرنه اینها با قرآن آمدند, با معارف الهی آمدند, با عرششناسی آمدند, با فرشگردانی آمدند، اینجا که آمدند وقتی میخواهند برگردند با ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾, ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾ برمیگردند. آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که روزی که من چیزی یاد نگیرم برای من مبارک مباد! «إذا أتی علی یوم لا ازداد فیه عملا یقربنی إلی الله فلا بورک لی فی طلوع شمس ذلک الیوم»[6] این برای آن است که ما آزاد شویم, این مقدمه بحث.
درباره آزادی مستحضرید تا ما از دشمن بیرون در قدم اول آزاد نشویم، نوبت به آزادسازی خود از دشمن درون نیست. سه مقطعِ آزاد شدن هست که دو مقطع در کتابهای عادی, در حوزه و دانشگاه رواج دارد، آن مقطع سوم که دیریاب است، هم روندههایش بسیار کم هستند, هم رمز و رازش بسیار اندک است، آن اصلاً در این کتابها و در این دیارها مطرح نیست «إلاّ لأوحدی»؛ یک جهاد اصغر داریم که معروف است, یک جهاد اوسط داریم که آن هم معروف است, یک جهاد اکبر داریم که ناشناخته است، چون آن اکبر ناشناخته است این اوسط را ما اکبر مینامیم. ما در جهاد اصغر با آهن سر و کار داریم، سلاح ما آهن است، سعی میکنیم دشمن به مرز دین, کشور و میهن ما تعدّی نکند او را سر جایش بنشانیم و اگر کسی را هم اسیر گرفتیم سعی میکنیم او را عاقلانه و آگاهانه آزاد کنیم که او از شرّ بیگانه برهد، این جهاد اصغر است که نمونههایش را شما در دوران هشت سال دیدید. در مرحله بعدی جهاد اوسط است که طبق آن روایت وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود: «عَلَیْکُمْ بِالْجهَادِ الأَکْبَر»[7] این اکبرِ نسبی است نه اکبر نفسی؛ یعنی آن کبریایی که برای جنگ سوم است در این جهاد اوسط نیست. در جهاد اوسط جنگ بین عقل و نفس است, بین علم و جهل است, بین جهالت و هدایت است و مانند آن. در جهاد اوسط انسان میکوشد باتقوا باشد, عادل باشد, اهل بهشت باشد, فضایل نفسانی فراهم کند, معصیت صغیره و کبیره نکند, خیر فراوان داشته باشد همین کتابهایی که در موعظه و اخلاق گفته شد. اما در جهاد اکبر که دیریاب است و کمتر هم مطرح است این است که جنگ بین عقل و نفس, بین شیطان و فرشته, بین حق و باطل, بین عدل و ظلم, بین هدایت و ضلالت نیست؛ جنگ بین دو فرشته است: یک فرشته عقل برهانی که میگوید من میخواهم با برهان, حقایق را بفهمم, یک فرشته قلب عرفانی که میگوید فهمیدن مهم نیست دیدن مهم است، میخواهی برهان اقامه کنی که بهشت هست, جهنم هست, قیامت هست این هنر نیست؛ هنر آن است که اینجا نشستهای بهشت را ببینی, جهنم را ببینی, فرشته با تو سخن بگوید, اولیا را ببینی. تمام جنگ اکبر بین عقل و قلب, بین حکمت و عرفان, بین فهم و شهود, بین علم حصولی و حضوری است، آن چون دیریاب است مطرح نیست. در جبهه جهاد اصغر به ما گفتند اگر اسیری را گرفتار کردید «به اسیر کن مدارا».[8] میبینید این حرف بلند وجود مبارک حضرت امیر درباره ابنملجم همین است که فرمود: آن شیری که برای حضرت آوردند فرمود به ابنملجم هم بدهید.[9] این ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾ تنها در زمان صلح نبود در جریان منافقان و خوارج هم ظهور کرده است، اینها اسیرپرورند تا اینها را آزاد کنند و خوی آزادگی و درس آزادگی به اینها نشان بدهند.
در جریان جهاد اوسط, انسان مثل جهاد اصغر سه حالت دارد: در جهاد اصغر انسان یا کشته میشود, میشود شهید میدان یا فاتح میشود یا اسیر، این سه حالت را دارد، بدترین حالتش حالت اسارت است. در جریان جهاد اوسط که بین عقل و نفس است, بین عقل و شیطنت شیطان است, بین فرشته و شیطنت است، آنجا هم همین سه حالت را دارد: یا انسان در میدان مبارزه با نفس، شربت شهادت مینوشد چندتا تیر میزند, چندتا تیر میخورد بالأخره شهید میشود، او کسی است که تا پایان عمر در خدمت قرآن و عترت بود، ممکن بود چهارجا گناه بکند و بیفتد؛ ولی چهار جا هم شیطان را تیر زد, اطاعت کرد و در خدمت قرآن بود, در خدمت عترت بود, چهارتا تیر زد, چهارتا تیر خورد, اگر گفت شیطان رجیم است, شیطان رجم کرد, با اطاعتهای خود, شیطان را رجم میکند این همان تیراندازی از سنگر قرآن و عترت است. اگر ـ خدای ناکرده ـ «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ»[10] چهارتا گناه کرد چهارتا تیر هم میخورد؛ ولی بالأخره با حفظ دین در بستر مرگ قرار میگیرد. اینکه در روایات ما آمده است که اگر کسی «مُؤْمِنَاً و معتقداً بالولایة» در بستر مرگ بمیرد «مَاتَ شَهِیدَا» برای همین جهاد اوسط است؛ مؤمنی که بالأخره به اسارت بیگانه درنیامده تا آخرین لحظه, عقیده خود و ایمان خود را حفظ کرد؛ منتها چهارتا گناه هم کرد, چهارتا ثواب هم برد، «مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیدَا»؛[11] بالأخره در میدان جنگ مُرد و اگر ـ خدای ناکرده ـ کلاً در اختیار بیگانه قرار گرفت و اعمال او جز سیهرویی چیز دیگر نبود؛ این همان بیان نورانی حضرت امیر است که فرمود: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ»،[12] او به اسارت رفته است. یک وقت است نه, نظیر آنچه از وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة والثناء) رسیده است فرمود من شیطانم را مسلمان کردم: «أسلم علی یدی»؛[13] یعنی من او را به اسارت در آوردم، وقتی او را به اسارت در آوردم او درباره ما هیچ کاری نمیتواند بکند، این درباره مخلَصین این کار را نمیتواند بکند برای اینکه بسته است این ناظر به آنهاست.
پس ما در جهاد اصغر در میدان جنگ سربازان و مجاهدان ما یا شهید میشوند یا اسیر میشوند یا فاتح, در جهاد اوسط هم همینطور است یا شهید میشوند یا اسیر میشوند یا فاتح؛ اما در میدان جهاد اعلا و جهاد بین عقل و قلب که عقل میگوید من میخواهم حکیمانه به سر ببرم, میخواهم براهین اقامه کنم از مبدأ تا معاد, قلب میگوید اینها حق است؛ ولی اینها اوایل راه است:
خود هنر آن داد که دید آتش عیان٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[14]
مادامی که دلیل میآوری بر علم خدا, بر عدل خدا, بر حکمت خدا با آیات و روایات دلیل میآوری که جهنم حق است، اینها مطالبی حقی است در اینها تردیدی نیست؛ ولی داری گپ میزنی، این گپ زدن است؛ کار فلسفه, کار کلام گپ زدن است. اگر مردی آتشی که موجود است ببین! فرمود: «هُمْ وَ النَارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا»،[15] این «هُمْ وَ النَارُ» این بیان نورانی حضرت در خطبه «همّام» که وصف متّقیان است، آن هنرپروری است و هنرمندپروری است؛ «خود هنر دان دیدن آتش عیان»، میگوید آتش هست ما هم میدانیم حق است ما هم مثل دو دوتا چهارتا میدانیم بهشت هست, جهنم هست, حساب هست, کتاب هست؛ اما ما میخواهیم آتشی که هست ببینیم. این بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) است فرمود: «لیس منّا» کسی که بگوید بهشت و جهنم الآن خلق نشده, بهشت الآن خلق شده, جهنم الآن خلق شده, مخلوقاند.[16] این بیان نورانی حضرت که در خطبه «همّام» فرمود مردان باتقوا بهشت را میبینند، گویا در بهشتاند, جهنم را میبینند گویا معذّباند: «هُمْ وَ النَارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا»؛ عارف میگوید هنر در این است که آدم جهنم را ببیند, بهشت را ببیند:
خود هنر دان دیدن آتش عیان٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان
حکیم و متکلّم گپ میزنند، گپ بله سر جایش محفوظ است آن کسی که درس نخوانده او هم یقین دارد که بهشت حق است, جهنم حق است او هم از روایات و آیات شنیده است، او هم مثل دو دوتا چهارتا یقین دارد شک ندارد، شما هم دارید برهان اقامه میکنید برهان فقط آن یقین حصولی شما را اضافه میکند، چیزی نیست که گیرِ شما بیاید: «خود هنر دان دیدن آتش عیان».
در میدان جهاد اکبر شاید ما اسیر نداشته باشیم، این قلبی که میتپد برای اینکه ببیند, چهارتا شبهه عقل در فراسوی اوست که میگویند این راه رفتنی نیست خطرناک است، این راه را نرو, گاهی این عقل را آرام نمیگذارد, گاهی عقل سنگاندازی میکند او اگر در بین راه قبل از اینکه ببیند، شربت شهادت بنوشد این قلب, قلب شهید است و اگر عقل را مهار کرده است و اسیر گرفته است از آن به بعد این عقل چه برکاتی دارد. آنها که بین حکمت و عرفان جمع کردند کسانی بودند که در میدان جهاد اکبر مبارزه کردند اولاً; به اسارت قلب درآمدند ثانیاً; قلب, عقلپروری کرده ثالثا; بعد عقل را سخنگوی خود قرار داده رابعاً; گفت من اینها را دیدم تو اینها را برهانی کن برای جامعه منتقل کن خامساً; در بین حکما اینگونه افراد کمنظیرند، اینها کسانیاند که به بارگاه قلب راه یافتهاند حرفها را از آنجا که او دید تلقّی کردهاند، راهِ گفتن و رمز و راز نوشتن را مشخص کردند، اینها جمع کردند بین عقل و قلب; البته برخیها به جمع مکسَّر، آنها که توفیق کامل پیدا نکردند, برخی به جمع سالم، آنها که توفیق کامل پیدا کردند که بتوانند مشهودات را بر قرآن و روایات عرضه کنند اولاً; مطابق آنها را بگیرند ثانیاً; آن را در قالب برهان و فلسفه و کلام و حکمت ارزیابی کنند ثالثاً; به جامعه منتقل کنند. اینها پیامدهای انقلاب اسلامی است.
انقلاب اسلامی تنها در آن بخشهای جهاد سازندگی و امثال آن نیست؛ از ریزترین کار تا دشوارترین و از دشوارترین کار تا ریزترین کار، اینها رهتوشه انقلاب است. شما میبینید این شخص غربی که در کشورهای مرفّه به سر برده است او دست به اسلحه ترور برده و جزء داعش شده، او ناهماهنگیها را میبیند, ظلمها را میبیند؛ اما راه علاج را نمیداند؛ چون راه علاج را نمیداند همانها که تاکنون ظلم را بر اینها تحمیل کردند اینها مظلوم بودند، هماکنون ظالم شدن را بر اینها تحمیل میکنند میشوند ظالم؛ اینها یا ظالماند یا مظلوم, در هر دو حال «کلاهما فی النار». روزی این استکبار و صهیونیسم ظلم را بر اینها تحمیل کرده است، اینها شدند مظلوم، هماکنون ظالم شدن را بر اینها تحمیل میکنند میشوند داعشی, اینچنین نیست که این بودجهها از خود آنها باشد, سلطه بر نفت عراق و امثال عراق به دست خود اینها باشد, نفت کشورهای اسلامی را فروختن از خود آنها باشد, اینطور سر بُریدنها از خود آنها باشد. اینکه گفته شد: «الجاهل امّا مُفرط أو مفرّط»[17] برای همین است.
بنابراین بازخوانی انقلاب, بررسی انقلاب, دیدن اندام زیبای انقلاب از بالا تا پایین از پایین تا بالا میفهماند که بهترین رهاورد انقلاب, عقلانیت است و در جامعه عاقل همه مرفّهاند، نه کسی بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد. همه اینها البته به برکت تلاش امام راحل(رضوان الله علیه) به قداست او و طهارت روح او, به استقامت او, به استحکام فکری او, به بیداری او, به عقلانیت او, به قلب بودن او و فقیه بودن او و به جامعیّت او از یک سو؛ و به خونهای پاک شهدا از سوی دیگر؛ و استقامت مردم فداکار, این جانبازان, این عزیزانی که بیش از بیست سال, گاهی سی سال با «بِکَ یَا اللهُ»[18] صابرانه درد را تحمّل میکنند از سوی سوم، که تک تک اینها بر ما حقّ منّت و عظمت و عزّت الهی را دارند که خدا اَحیای اینها را مشمول عنایت ویژه خود قرار بدهد, اموات اینها را مشمول رحمت خاصّه خود قرار بدهد، همه اینها را در کنار سفره سیّدالشهداء گرامی بدارد و اکرام کند!
من مجدداً مقدم همه شما بزرگواران حوزوی و دانشگاهی و عزیزان سپاهی و بسیجی و برادران و خواهران ایمانی مخصوصاً مهمانان عزیز ما را گرامی میدارم، امیدوارم خدای سبحان به فرد فرد شما سعادت و سیادت دنیا و آخرت مرحمت بفرماید!
پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملکت ما را در سایه ولیّات حفظ بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبیای الهی محشور بفرما! شهدای شش بهمن آمل و شهدای دهه فجر را مهمان ویژه سالار شهیدان(سلام الله علیه) قرار بده! خطر استکبار و صهیونیسم را مانند خطر سلفی و داعشی و تکفیری و وهّابی را به خود آنها برگردان! مشکلات دولت و ملت و مملکت مخصوصاً در بخش اقتصاد مقاومتی و ازدواج جوانها همه را در سایه لطف ولیّات حلّ بفرما! دلهای ما را ظرف معرفت و محبّت قرآن و عترت قرار بده! قلوب ما را متیّم به حبّ خودت و اولیای خودت قرار بده! عقلانیت و قلبمداری را بهره ویژه امت اسلامی قرار بده! نظام اسلامی را تا ظهور صاحب اصلیاش از هر خطری محافظت بفرما! جوانان مملکت و فرزندان ما را از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده! این دعاها را در حقّ همه مؤمنان و مؤمنات مشرق و مغرب عالم مستجاب بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره انسان، آیه8.
[2] . ناصر خسرو، دیوان اشعار، قصیده شماره 6؛ «درخت تو گر بار دانش بگیرد ٭٭٭ به زیر آورد چرخ نیلوفری را».
[3] . سوره بقره، آیه129.
[4] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص788.
[5] . سوره طه، آیه114.
[6] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص288.
[7] . الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج5، ص12؛ « قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْس».
[8] . شهریار، غزل شماه 2 ـ مناجات؛ «بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من ٭٭٭ چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا».
[9] . بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج42، ص289.
[10] . من لا یحضره الفقیه، ج4، ص18.
[11] . جامع الأخبار (للشعیری)، ص166.
[12] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت211.
[13] . عوالی اللئالی العزیزیة، ج4، ص97؛ «مَا مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ لَهُ شَیْطَانٌ فَقِیلَ لَهُ وَ أَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ وَ أَنَا وَ لَکِنْ أَعَانَنِی اللَّهُ عَلَیْهِ فَأَسْلَمَ».
[14] . مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش83.
[15] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه193.
[16] . الامالی(صدوق), ص461؛ «فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَی النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ فَقَالَ(عَلَیْهِ السَّلَام) مَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِیَّ(صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ کَذَّبَنَا وَ لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا...».
[17] . شرح الکافی ـ الأصول و الروضة(للمولی صالح مازندرانی)، ج2، ص248.
[18] . الأمالی(للطوسی)، النص، ص293.
http://www.esranews.org
- ۹۴/۱۱/۱۳