یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۶۲۴ مطلب با موضوع «تفکرات شخصی» ثبت شده است

shakhsi cola

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۷ ب.ظ | علی | ۰ نظر

جامه ی سیا بر کردی که چی یعنی عزداری اگر تو عزداری ما عروسیمونه چی دارم میگم بابا...........................................

ولم کنیدها

گنجشک مرد یه سنگ از آسمون کم میشه میافته روی زمین یواشکی هیشکی نفهمه ها اینطوری تا ببینمیم چه باید گفت: خیلی وقته گنجشک مرده ندیدم زنده شم پیداش نیست اما مو پیداش می کنم یه وقتی و ازش میپرسم آهاای تو مگه چت بود اینطوری شده بودی و یادی از ما نمیکنی و نمیگویی که چته درد بچته... و ما پیگیر احوالات زنانگی خویش می گردیم تا راهی پیدا بشود نفسی چاق کنیم و چه خودخواهانه به خود می نگریم اگر اینطوریم که حالی به حولی...و مانده ایم و شاید هم نشسته ایم روی صخره و به تماشای افق نشسته ایم ها بله دور دست هست و می گوییم چه آمدنی و رفتنی تو چه میخواهی اصلا از جان ما بگذارمان و برو پیش خدا مه بازگشت به سوی اوست همه بازگشت ها حال که حرفش آمد باید فلسفه باز کنم که چرا بعد مردن بازگشت به سوی اوست و نه حالا بگذریم گیر نده!!!ما حال و احوالش را نداریم دوباره ببافیم و بدوزیم از نو و بخواهیم چیزی را که نمیخواهیم از نو و من امروز دعا خواندم و با این دوریم انتظار هیچ عوض شدن و بهتر و بالاتر رفتن که ندارم هیچ نوشته هایم هم همان مانده که به دریایی از فاضلاب ها ریخته می شود و یا سوزانده آری جه خوش است............................


shkhsiat

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۰ ب.ظ | علی | ۰ نظر


ببین ائمه اطهار امام زمان (ع) حاضرند جیک و ریز زندگیتو تصرف کنن مثل من و بگن توی وبلاگی تا حدی که خودت راضی هستی ولی مگه پیامبر و حضرت علی (ع) به فردی که آبروشو خدا نگه داشته بود و میگفت من زنا کردم و از این حرفا تعجب نکردند؟ ولی در این صورت این چیزا تعجب نداره چون یا معامله است یا توی تله گیر کردیم یا وضع جلو نمیرفت و عقل منو وشما نمیکشید نمیشه که دو دستی دست زن مردم رو گرفت که بله شما عامل فتنه ای شاید توبه کرد البته حقشه اما ما هم باید بریم...

shkhsilat

چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۵ ب.ظ | علی | ۰ نظر


امروز داشتم تا حد گریه هم جلو رفتم که میخواستم بکنم ها ولی فکرم عوض میشد و فهمیدم شیطان نمیزاره و به هر نحوی سیستم شناسی شده این فکر من و با فکر و عملیات خودم خودم رو افکارم رو عوض میکنه مهم نیست بالاخره اشک رو اگه ریختم حساب دستش میاد میره پی کارش...

خلاصه داشتم فکر میکردم به این بچه هه بود تو فیلم رنگ خدا این اصلا نمیدونست رنگ چی هست و چنه تا اینکه بگیم هم ما هم اون که چشم دل داشت رنگ خدا بگیم

مثلا بهش بگیم رنگ صورتی خوب چه میدونه چی هست این رنگه...

ولی ما به خیال خودمون خیلی چی ها میدونیم و میبینیم اصلا کم که میاریم میگویم که مگه کوری آقاهه و خلاصه کلی می بالیم در صورتیکه اون هم یه عالم برتری داره نسبت به ما ولی بالاخره توی فیلم هم معلوم بود کور مادرزاد بود و ندیده بود رنگ صورتی رو ولی خلاصه گفتیم یه عالمی داشته برای خودش هم حالا اینو میخواستم بگم ما که چشم برزخیمون باز نیست هم همینطوریم چه میدونیم عالم چه خبره و چه میکنند البت البته خوبه ها به دردمون نمیخوره و شاید اصن کفر بگیم یا دیونه بشیم الان شما از روح میترسی؟؟ همینقدر تو خوابم یه موقعی دیدم که ارواحی داشتند از توی حیاط خونمون میگذشتند و بی خیال ما بودندو انگار توجهی به من نداشتند که من اونجام یا دارم از  پنجره بیرون رو نگاه میکنم درصورتیکه فکر میکردم روحی اگه منو ببینه دورم رو میگیره و جمع میشه و صحبت میکنه و حالا درسته ما نمیفهمیم یا داستان های دیگه که من خبر ندارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

البته چشم برزخی هم دلی داریم چشم دلی و چشم صورت حالا کدومش بهتره آیا وقتی ما خدا رو هیچ وقت با چشم صورت نمیتونیم ببینیم این بهتر نیست که قانع باشیم به همین چشم دلمون تا بتونیم با چشم صورت اون دنیا رو مشاهده کنیم بابا میگن اون راه ضاله است اصلا حالا   بشین دکر بگو روزیت نیست اصلا... البته خودمو میگم ها ذکر ومکر نمیگم اینو گفتم که اول ادعام نشه دوم خدا رو بس بدونم برای دوستی سوم زودتر دعایی چیزی بخونم توبه کنم اشک بریزم راحت بشم سوم هم که گفتم همین دیگه.

roozi shakhsi

چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۰ ب.ظ | علی | ۰ نظر


میخوام یه کم بیشتر در یک جنبه ای که داشتم بهش فکر می کردم رزق و روزی رو پهن کنم یعتی باز از اون جهت که بعضی موقع ها کارشناس ها میشینن محاسبه می کنن میگن مثلا بعیده که امسال ورزشکارهای ما که عرض شود کل دنیا رکورد بزنند تو پرش و مثلا ورزشکارای ما بعیده که بیشتر از 4 متر بتونن بپرند امسال با این وضعی که روبروی ماست خوب همین دارند در مورد رزق شون بحث می کنند نه پول ها رزقشون بیشتر از این نیست و رزقم یه بحث جداگانه مفصل داره که به ذهن من نمیخوره که بازش کنم اصلا حضرت میکائیل مثلا میگن روزی ها رو تقسیم میکنه و رئیسشونه و ائمه اطهار مثلا نمیخوان که یکی مثل من بیشتر از این بدونه یعنی بفهمه عقلا (البته اون چیزی که در رقابته ها نه اونی که خودم میتونم با سعی بدست بیارم حتی همون هم اگه توفیق ندن هم نمیتونی و اگه عقلت نکشید میخوای چه کنی!خلاصه منظور بیشتر از ظرفیت است..کما اینکه ظرفیت رو هم خودشون روزی میدن.پس هیچی) تو میخوای حالا چه کار کنی؟؟؟

shakhsikolat

چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۶ ب.ظ | علی | ۰ نظر


عجب گهی خوردیما ببین عزیز جان برادر من گفتم یه دونه یک کپه از پسته رو بشکون اونم بعدش گفتم اگه خیالاتی نشده باشم الان هر دقه یه دون خرابم داره درد میکنه هی ول میشه هی خوب میشه منظورم نبود که با دندون خرابت که بشکنی با چند تا دندون جلو (دندون ثنایا حالا کدومش هست؟) خلاصه یه غلطی کردیم گفتیم یک ساعت هم طول کشید بابا یه فکری هم به حال میکروفون توی دندون خرابت هم بکن!!! یه فکری هم به حال دندونای ما ازاون موقع دیگه از این غلطا نکرده بودما خلاصه برای حرف نزدن اومدیم یه چی بگیم که بشکن بازی کن و بازی کن و سرگرم باش اگه مزه ی خوردنی میداد بخور اگه اوقات تلخی میداد تف کن بیرون همه ش که نباید خورد من اعصابم خورد بود و تنها بودم و حوصله م سر رفته بودن نشستم این یک ساعت رو تحمل کردم و همه شو هم خوردم و تا حالا سیرم حالا اگه دوس داری میتونی پوس موز و هندونه و گردو هم امتحان کنی!!!شوخی کردما نگین این دیونه استا چی کار کنم دندونم بی خودی درد میکنه باید برم عصب کشی کنم

TIMTIM & EJTI & SHAKHSIKOLAT

سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۲ ب.ظ | علی | ۰ نظر


در حین سکوت چیزایی به دهنم رسید هنوز در جیبم یه خورده پوست

پسته هست و لیکن ذهنیاتم رو از قبل موضوعش رو نوشته ام تا الان توضیح بدهم و شاید شما که همیشه از من جلوتر بوده اید بدونید و کنجکاو بودیدا ولی باور کن ارزش این چرندیات رو نداره...

فیلم السون و والسون که بود که دو تا آقا پسر بودند من همیشه به خودم میگفتم که این دوپرنده به منزله فرشته هستند و نمی فهمیدم هم که چه کار می کنند و کوچیک بودم انگار کاری نمیکردند...حالا یه دون دون هم بود که میگفت پسته رو با دندونات بیا و بشکن و همیشه انگار در حال اعفال طرف باشه و به منزله ی شیطان یا فرد جاهلی بود که قصد اغفال داشت و لیکن کارش برای از کار گذشته ها بود شاید که میگفت حالا که دندونات خرابه بگیر بشکن و بخور هر چی دلت میخواد حتی پسته رو با دندون! یا بادوم رو! همین دیگه بی کار نشسته بودم یه دونه پوست پسته کردم در دهان و شکستم و  خوردم انقدر تیکه تیکه کردم در حدود یک ساعت و با بزاق قاطی کردم یه چیز هضم شدنی دراومد که شد بحوریم برای امراض جدید!!!!!!!!!!!!!!!!! چون میدونید امراض جدید خدا نعمت هاشو زیاد کرده و داده در ضمن یکی بود داشت تلوزیون نگاه میکردیم میگفت من دور ریختنی و آشغال ندارم هندونه رو هم با پوسش میخورم که تعجب کردم!!

البته اگه خیالاتی نشده باشم که واقعا ریز ریزکردن مخصوصا با بزاق و دندون عامل کشنده ی بیماری جدید هست یا نه البته زمانیکه که از پودر استخوان استفاده می کنند و ژله می سازند میدن دست بچه ی مردم..

در مورد چیزای دیگه هم فکر کردم مثلا ریشم رو طبق آمار نتراشم ببینم خودش میریزه یا دست نزنم ببینم شیطان  پیداش میشه فقط دعا کنید کسی نیاد من قرصم رو نخوردم که بگم من روانی نیستم و زن رو میتونم بگیرم با خیال راحت شاید...دعا کنید که مثل دفعه ی اول حالا که قفل دارم و مثل اون دفعه قفله گم نشده نابود نشم و مثل دفعه ی اول که رفتم اونجا با زور و پلیس نیان دفعه ی آخر هم یه مامور شخصی اومد و بردم به اون تیمارستان ولی خوب خلاصه اومد تو تیمارستان گفت منو میشناسی گفتم همونی که که دستم روبست زبونش رو گاز گرفت که یعنی هیچی نشده و شتر دیدی ندیدی و منم همین کاروکردم..

بعد فکریات دیگه داشتم اینجا نوشته وقتی که اعتماد به من علی نبود که تو دیگه کی هستی که داری اینکارارو میکنی و نظام برای من شخصیتی تعریف نکرده بود فقط نکشینش همین.. اون موقع من چه باید می کردم؟؟ برای نجات خود و آینده...

اینجا  نوشتم که من دیشت تا حالا بلند با خودم صحبت نکردم و چون میدیدم که بله از بیرون فکرم رو میخونند و بلند هست نمازم رو زنونه و یواش خوندم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نمی دونم چی شد که در مورد زمین کشاورزی هم صحبت شد که باید شیب دار باشه که از بالا آب سر بخوره البته در روش غیر قطره ای ها...

اشخاض

سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۸ ب.ظ | علی | ۰ نظر


حالا که اینحووو رسیدیم بابا اقدر روی من حساب باز نکنیدا مثل قدیما. من الان روی نقطه پرگار؟پرتگاهم الان راحت میتونم گمراهتون بکنم بریم حهنم با هم هم من هنوز همون علی یه ام حواست جمع باشه نه گول منو بخور نه کسی عقل هست منطق اگه قبول کرد که کرد ما سعی داریم عقلانی صحبت کنیم در چرندیات من حساب باز نکن همین

shakhskolat

سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۲۱ ب.ظ | علی | ۰ نظر


ماجرا از اون جایی شروع شد که گرفتم خوابیدم بعد که بیدار شدم دیدم همه ی نقشه هام برای جلب توجه نابود شده حالا مهمون ها هم هستند نکنه خواب اصحاب کهف کردم ولی مزه ی غذا یادمه نمیدونم چی شده انگار هیچی نشده ولی چه کارم کردند که باید از نو شروع کنم...انگار هیچی نشده و کاری نکردم!!!

خلاصه بابا بزرگ عزیز تر از ما رو فیلمشو گرفتم همین امشب:

 http://www.aparat.com/v/330e1029061501db08c7bf7e9b37a9a284189

http://www.aparat.com/v/564d67267b9b4410e6bfe47032a20d4584096

بعدش بابام گفت تو خوشت میاد ازت فیلم بگیرن منم گفتم از خدامه :

 http://www.aparat.com/v/376a7ebd03d433f52ee6ea1c0a0e44a284102

بعدش با دایی رضام رفتیم بازی کردن:

 http://www.aparat.com/v/f4b0977dc32cdd41675c985c8305d5b984106

http://www.aparat.com/v/4db6b4f93bb90fabd643a3e0b7c2590184108

بابا بزرگم اصلا پاش که داغون از درخت نخل افتاده بود کوچیک هم که بوده هم ناشنوا شده هم پاش از همون موقع درد میکرده دیگه بدتر شده و چشمش هم که چند سال پیش عمل کرد و همشم با موتور تصادف میکنه چون میره از خانه بیرون و دستش شکسته شد دفعه ی آخر چند هفته پیش:اسمشون هم محمد خسین مصلی نژاد هست بعد مادرم میگفت محله ی مصلی مال اونه شوخی میکرد ها ولی چون تو مرکز اونجاست بعد امروز که رفتیم بیرون مهمانی برای برگشت میگفت یا اسم بچه هاتو رو بزارید (به من و دایی میگفت) محمد حسین یا به قول دایی امیر حسین یا میر حسین یا میزا حسین!

بعد یادمه تو وبلاگ pqrstu هم نوشتم اینو که من و بابا بزرگم با ایشون رفتیم بالای درخت نخل البته کوچیک بودا بعد بهم گفت من اشعار حافظ رو همشو میدونم یعنی میفهمم حالا حرف چندین سال پیشه که میتونست خوب راه بره ولی من هنوزه که هنوز نمی فهمم حافظ رو و اگر میفهمیدم هم سرشو باز میکردم اینجا پس حقه ولی نه لیافتم میخواد و سن و سال جوانی

برای همینه که گفتیم که به زندگی جوانان وارد میشید اشتباهه برین هوای اینا رو داشته باشین تا یه خولی مثل من رو بپایید

تدفین

سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ب.ظ | علی | ۰ نظر

تو را چشمی زدن کشتن                           که وردی خواندن و رد شد

تو را دیدند و دردی آه                               صدای ساعت و زنگ شد

صدای پر درآوردن                                از اینجا کوچ آخر شد

توان دیدنت را نیست                                  که بانگ الله اکبر شد

شخصیتفلک

سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۲ ب.ظ | علی | ۰ نظر

امروز میخواهم درمورد یه مطلبی بنویسم و اما حالا ه ما در این شرایطیم چه کنیم من نمیتونم مستقیم بگم که چه باید کرد از روش من استفاده کنید بی محلی نگاشم نکنید خوبه؟نه داستان چیه؟ نمیگم خواب معلم فیمینسم رو باز دیدم داشت با احساسات بازی می کرد و از این حرفا شما که جای ما نیستن که بفهید چه جنایاتی می کنند اما نمیخوام در مورد جنگ روانی حاکم بر دروس این معلم ها و بزرگ دانستن طبیعی این معلم ها مخصوصا توی دبستان که تک معلمند میره که کار درست باشه و خوار شمردن دانش آموز ضعیف و امل دانستنشان گرفته همشم خانم معلم ها. چرا منو توی این موقعیتای خطیر قرار میدین حالا راستی خودم اومدم جاش این جا نبود با تشکر اینکه ما یه چی دیگه میخواستیم بگیم و اون مطلب نبود ان شاالله اون درست بشه با این وضع خراب تدریس که نیست حکومت زنان بر آقایان بلکه اینو میخواستم بگم که می بینی که کار فراوانی انجام میشه ها ولی در نهایت می بینی خشنودی امام زمان (عج) حاصل و بدست نمیاد این چه فایده ای داره برای من؟؟ یامن دارم وقتمو تلف می کنم و گولتون میزنم نه اینکه جای گفتنش اینجا نبود..خلاصه باید یه کاری کرد همین 

 

ن

شخصیتمنش

سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۵ ب.ظ | علی | ۰ نظر

شما در نظز بگیر یه مرتاضی رو که چه میکنه و خواسته اش بالاخره الهی هست یا نه؟

این میشینه 24 ساعته مقابله با نفس که نه فشار بر روی نفس هم که نه خلاصه کار میکنه  ضد نفسش تا از این راه بتونه کاری بکنه خارق عادت یا عاده خوب این بالخره تمامش که علیه نفسش نیست و بالاخره یه خواسته ای داره در نهایت مثلا میخواد فکر شما رو بخونه همین دیگه این خواسته ی نفسانیشه دیگه همین و اگه یه روز موفق بشه یه روز نشه فزدا تلاش دوباره میکنه و ناراحت میشه که چرا نتوسنه با خواسته ش برسه دز صورتی که داشته یه عمری با خواسته ش مبارزه میکرده تازه خواسته ای نامعقول تر یعنی ناطبیعی تر و سخت تر و غیر معمولی که هر مردم عادی نمیتونه پس این خطرناک تره

حالا که در مورد خودم حرف زدم مجبور شدم اینو بگویم باز

شخصولوکیات

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۳۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

امروز در عبادت فهمیدم ای خدا که تو رو تا زمانی میخواهم که دلم میخواهد و میزارمت کنار به موقش و اصلا من بلد نیستم که یادی ازت کنم و عبادتام رنگ تو رو نداره و تا از گناهی ناراحت میشم فرشته ها برام استغفار میکنن و تا تموم نشده یه گناهی دیگه به دنبالش و مسخره ی من و با این حال و احوال انتظاری نیست که حال خوشی در عبادت داشته باشم ه ه و تو هم در این حال از من انتظاری نداری که من کمی تحمل تحمل کردن غم های اندکی ازگناهان گذشته ام را داشته باشم و در این حال کفر نورزم و بخشیده شوم.

ای خدا انگار من به بن بست رسیده ام و راهمان از هم جدا شده و تو دیگر مرا نمی خواهی و نمیبری و یاد تو شد در هنگام بعد از گناهی ای وای بر من پس من کجا روم و به که پناهی؟؟؟

این چه حال بدی است درون من ازگناه؟ که دل من تو را نمی خواهد استغفرالله استغفرالله میخواهدا ولی چرا با تو خلوت نمی کند دیگر و تو رانمی خواند؟ و بر روی غیرتو وقت می گذاشت در حالیکه برای تو نه!!!

 و من فهمیدم آنچه من میخواهم نیست همیشه آنچه تو می خواهی هست همیشه

 

شخصیتماتیک

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۳۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

این روزا وضعم خیلی آشفته بازاره میبینی فضا اینطوریه برام که دارم کلی کلاس میزارم که مجردم برای خوننده های زن ه ه و همینطور میگم بعضی هاشون دارن میسوزن احوالات ما رو ندارن و گرفتاری ها خداییش هم کلاس داره ها بعد همینطوری تو خیالاتم برای زنی کلاس میزارم و میزارم و عقب عقبکی بر میگردم عقب دیگه بعد با سر میرم تو آغوش یکیشون بعد رومو بر میگردونم  که چی شد می بینم یه مرد چاق واساده با هیبت و سر و سبیل میگه بفرماا منم هیچی ندارم بگویم در اون لحظه برای خودم خلاصه فضا فضای بدی شده برام باید در رفت نمیشه دل بست به کسی و خالصانه براش کار کرد اینجا اینطوری و من به خودمم امید نخواهم داشت!!!!!

نردستان شخصی دینی

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۳۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

سلام مو اومدوم باز اومدم تا که بگم که آمده ام تا که افکار شبانگاهی که داشته ام را لو بدهم خوب؟ و برومیه

که اینکه داشتم اول درمورد شهدا فکر میکردمیه که افرادی مثل من که از بعضی ارواح مومنین حالا میترسد بعضی مواقع مثلا روح عمه ات هم الان پیشت نشسته باشه خوب ترس داره چی میدونه؟ چی میگه خیل خوب حالا شما از روح مومنین یا مشرکین یا شهدا کدامشان بیشتر تر میترسیدیه؟؟ خوب وقتی فکرش کردم گفتم تو آدما فرق فوکوله این و بستگی داره کجا باشند و چه رتبه ای در مقابل رب عظیم حالا منو میگی حالا  میگم اما بابای آمریکایی حالا همشم کاری ندارم که به صدام چی فروخت اونی که مخالف ماست باید از روح شهدا بترسه حالا من در حال حاظر میگم شهدا از حال من باخبرند باهامن گناه میکنم ببینند هم دلشون برام میسوزه میدونن گرفتاریم حالا یه چی سر زده در صورتیکه اصن اینطوری نیست برعکس شاید که نه باید کی جواب خون این ها رو بده که رفتن  و جان هاشونو دادند در راه خدا و کی پاسخگو است که بعدش ما چه ها کرده ایم حالا بگذریم

یک چیز دیگه ی که داشتم بهش فکر میکردم اگه از اون گذشته باشیم این بود که بله داشتم به یک روحانی که توی تلوزیونه فکر میکردم تو نماز و (همش توی چند ثانیه ها) نمیدونم چی شد که به ذهنم اومد و برخورد کرد همینطوری فکر پریشون بود بعد گفتم (تو همون چند ثانیه) چون که روحانیه یه حال خاصی داره و توی فاز خاصی هست که آیا این ها که به این حالند شیطون گولشون هم میزنه یعنی یه چیزایی یادشون بده منظورم اینه که معلمش بشه و خبر صدق بده و از این حرفا بعدا که جاافتادند سواستفاده کنه و داشتم در کل(توی همون چند ثانیه ها) حالشو میسنجیدم که توی اون حس و فازی که هست نکنه اصن شیطان برده باشتش گفتم که همیشه توی عالم خاصی هست این روحانی حالا اسمشو نه میدونم نه میبرم همون دکتره خلاصه اینکه همینطوری میگفتم به خودم و سوالم این شده بود که آیا شیطون کمک میده و سو استفاده میکنه و توی این بودم که از کجا میشه فهمید بعد جواب گرفتم  که شما همین الان یه تسبیح بردار  همینطوری بگو الحمدلله الحمدلله... بالاخره اگه میخوای بفهمی داد شیطون در میاد بالاخره اگه همراهته ان شاالله و میگه بابا نگو دیگه برای چی میگی ناراضی باش از خدا تو رو خدا و یا فکرتو عوض میکنه یه طوری خلاصه یه راهش اینه که اینطوری بفهمی و من توی همون چند ثانیه بیش از همین راه تو فکرم نبود که بیایم برای شما بازگو نمایمیه

یاد ذکر خدا(شخصی اجتماعی دینی روایی

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

هم داشتوم بری خودوما مرور می کردم یک چیزی را و هم میگفتوم باخودوم که بله یه چیزی مثل شهوت فتنه است اصلا فتنه و با خودوم میگفتوم که اگه شهوت داشته باشی بعضی مواقع بده اگه نداشته باشی هم بده باز اگه شهوتت برانگیخته بشه گناه میکنی از زیادی شهوت و اگه نداشته باشی میگی نگا کن شهوت نداره و مریضه اصلا و از این حرفا و همین که اگه با یه فیلم مورد دار با عکس زشت شهوتش گل کنه همین گناهی مرتکب میشه و میگن چقدر ضعیفه که با یه عکس اینطوری شد اگر هم نکنه میگه مثل سابق نیستم و از طبیعتش افتادم  خلاصه داشتم به این چیزا فکر می کردم و اینکه شهوت فتنه است و  پیش خودم همینطوری داشتم توی 10 20 ثانیه فکر می کردم تموم شد  بعدش اومدم یه کتابی باز کردم تا بخونمش چیز عجیبی دیدم همون اول کار و اولین مطلب درسش  و مشتاق شدم بیشتر این کتاب رو ورق بزنم حالا  و اونم اینکه نوشته بود توش که:

 

 

"هر عمل خیرى ، حدى از آن مطلوب است که اگر از آن حد گذشت ، ضدش حاصل مى شود، یعنى اگر انسان پایین تر از حد مطلوب انجام داد قاصر و یا مقصر است ، و اگر بالاتر از حد مطلوب بود، به صعوبت مبتلا مى شود، تا این که به حدى مى رسد که غیر ممکن و غیر مقدور بشر مى گردد. مانند نماز که بدن انسان طاقت زیاد نماز خواندن را ندارد، و یا مزاحم خیراتى است که به سبب نماز از انسان فوت مى شوند، به گونه اى که دیگر انسان نمى تواند آن ها را مثل گذشته انجام دهد . سایر خیرات و طاعات نیز این گونه است ، به جز ذکر الله چنان که در روایت دارد که حدى براى آن نیست"

 

خوب برام جالب بود شانسکی چه چیز خوبی رو یافتم و فکرم هم پلید نبوده ان شاالله چون به خوب چیزی رسیدم و ممکنه یه منشاتی داشته باشه اگه شانس فقط تو کار نبود اما جالب تر این شد که این جمله رو شنیدم که ذکر خدا حدی برایش وجود ندارد انگار هرچی خدایی میشه ماندگاره در ادامه در همین کتاب:

 

" در آن روایت از امام صادق علیه السلام - آمده است :

من اءشد ما فرض الله على خلقه ، ذکر الله کثیرا . ثم قال : لا اءعنى سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر و ان کان منه ، و لکن ذکر الله عند ما اءحل و حرم .(3)
از سخت ترین چیزهایى که خداوند بر خلق واجب نموده ، ذکر بسیار خداوند است . سپس فرمود: مقصودم سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست ، هر چند این ها نیز از یاد خداست ؛ بلکه منظورم یاد خدا هنگام حلال و حرام او است .
یعنى ذکر قلبى محض . آیا واقعا سبحان الله است و اءشد تذکیرا؛ (بیشتر انسان را به ى اد خدا مى آورد) است ، و یا این گفتار حضرت یوسف - علیه السلام - که :
معاذ الله انه ، ربى اءحسن مثواى انه ، لا یفلح الظلمون (4)
پناه بر خدا!او پروردگار من است ، و جایگاهم را نیکو قرار داده است ، و ستمکاران هرگز رستگار نمى شوند.
بسم الله بفرمایید، کار گذشته بود که قرآن مى فرماید:
و هم بها لولآ اءن رءا برهن ربه (5)
حضرت یوسف - علیه السلام - نیز آهنگ او را مى کرد، اگر برهان و نشانه ى روشن پروردگارش را نمى دید.
آیا همه اش به اختیار او بود، یا خدا حفظ کرد؟ چه کار کرد؟ آیا کارى کرد جز این که برهان رب را دید. البته قطعا هزارها کار پیش از آن انجام داده بود تا اسباب برهان رب را در اوقات خلوت تحصیل کرده بود، که در آن موقعیت حساس برهان رب را دید."

 

 

البته باز برام درست جا نیافتاد که چه طوری ذکر خدا حدی براش نیست و حالی میده که خسته کننده نباشه چون درست و حسابی خودم تجربه اشو نداشته ام اما جالبه اینو یافتم توی متن کتاب که یاد خدا در هنگام حلال و حرام او یاد خدا در هنگام حلال و حرام او یعنی یاد خدا وقتی میخوای حلال خدا رو انجام بدی بکنی وقتی هم میخوای توی دام گناه بیافتی باز یاد خدا رو داشته باشی تا گناهی نکنی یعنی اصلا در همه حال یاد خدا باشی نه همش در ذکر و راز و نیاز نه همش مثل من که رفتی مسجد تو نماز جماعت تازه بگی کو خدا خدایا چرا بهم محبت نمیکنی چرا یه حال خوشی نداری در حالیکه الان که یاد خدا نیستیم فراموشش کردیم میخوایم مثل بچه کوچیکا هر وقت خواستیم متصل باشیم هر وقتم نخواستیم گناه و توبه و فراموشی و از این حرفا نمیشه کار کرد اینطوری خودش شرکه این نیست؟ (اینم یه نکته ی دیگه)

یه نکته دیگه میگه هزاران کار دیگرو کرده بود حضرت یوسف (ع) که گناه نکرد تو اون لحظه یعنی یاد خدا همراهش بود خدا هم یادش کرده بوده اینم از این خلاصه این کتابه نمیدونم اسمش چیه معرفی کنم اگه همین متن زو سرچ کنی میتونی پیداش کنی اسمشو شاید بعدا خودم سرچ کردم اگه بیکاری زد به سرم اما در مورد دوباره آیت الله بهجت هستش و بعد و قبل و حین درس دادن این چیزا رو گفته ایشان حالا اسمشو نمیدونم چیه بگردی پیدا میشه!

فرصت گرامی(شخصی)

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

داشتم بدین فکر می کردم با خودم به خودم چه فرقی میکنه حالا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

که اینکه ما بعضی هامون یعنی خودم نیروی خدا رو  و دست خدا رو تو زندگی کم می بینیم اونطوری ،مال گناستا مال بی دینی بی بند و باری بی دعایی قطع رابطه است خوب و میگیم فرشته ها مگه توی این دنیا چه می کنند برای ما ها؟؟؟؟ جز بدبختی های ما رو می نویسند و نمی نویسند و پاک می کنند ما که خیری ندیدیم توش خلاصه افکار غلط میشه وقتی رابطه قطع شد و اینکه مگه عزرائیل تو خونه نشستی نمیاد جونتو بگیره(قربون فکرت!) بعد میگی فرشته ها چه کارند توی این دنیا؟ اگه قرار بود یه شهیدی پاشو بزاره توی این دنیا بشه رئیس جمهور میشد ولی چون مثل ما دنیاش تموم شده و طاقت بدی های دنیا ازش بریده شده و دیگه نباید فحش بخوره این رخ نمیده اینم هست و یکی از ما خلاصه اینکه داشتم چند روز پیش نهج البلاغه رو خطبه ی یک رو میخوندم درمورد آفرینش جهان بود درمورد آفرینش ملائک و دیگه آفرینش انسان رو نخوندم عربی اش که اولاش چند تا کلمه اشو خوندم و می فهمیدم به مرور دشوار و تخصصی میشد ولی خلاصه باید انسان بخونه و بره تو فکر که خدایی هم هست و داره خدایی میکنه درسته به ما بدا زیاد فرصت داده تو دنیا تا کار رو تموم کنیم اما هست بالاخره و آزمایش و فتنه است دیگه و باید دعا هم بخونیم مثل صحیفه سجادیه و این ارتباط ما با خدا و سیم اتصال که وصل شد همه چی درست میشه ان شاالله

شرک العظماء(شخصی)

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر


درد(دینی شخصی)

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

باید یه کم معرفتم رو ببرم بالاتر یعنی یک روش خوب بلدوم برای اینکار خوب باید دست به کارشویم و دست روی دست نندازم بیشتر از این خوب چه روشی؟ این که صحیفه ی سجادیه رو باز کنیم دعایی رو انتخاب یک جمله ش رو حفظ و تکرار نماییم چه حال چه در حال نماز و حالا که میخواهم این کار رو کنم من یه جمله رو از قبل در نظر داشتم و جمله ای آسان هم در نظر گرفتم:

<<<یا من عفوه اکثر من نقمته>>>> 

و اینکه همینطوری که 20،10 هنوز تکرار نکردم و چند باری تکرار کردم گفتم خوب درسته جمله ی آسونیه(اینو البته نگفتما حالا میگم) ولی یه کم به معنی اش توجهی کنم یعنی کردم و گفتم بله عفو خدا بیشتر از انتقامشه خوب نمیخوام تفسیر کنم یا جلو برم و یا عرفانی به مطلب بنگرم چون نمی دونم اما حالا دیگه. عفو ما هم بیشتر از انتقاممونه یا نه معلوم نیست کسایی که مستحق حتی به سوختن هستند هم بسوزند البته به این تفکر یعنی فکر نکردم گفتم اگه یکی عزیزمون رو بکشه حالا نه خودمون روها خودمون یه کسی هستیم خلاصه اگه عزیزمون کشته بشود عفو میکنیم یا نمیگذریم چه فکر بدی کردما چی کار داری بابا خلاصه ش اینکه عفو خدا بیشتره دیگه همین و خوبه ما هم بگذریم و خدایی باشیم اصلا و امام معصوم که به قولا اگه لباسی ازش باقی مونده باشه ما رنج سفر تحمل میکنیم تا بریم از نزدیک همون لباس رو هم اگه شده از نزدیک ببینیم حالا یه جمله ی الکی که نبوده این جای تفکر داره همش و ببینیم چه طوری خدا رو میخونه.

یه چند روزی به همین منوال میخونم این دعا رو و تکرار میکنم بعد عوضش میکنم و بعد یه جمله ی آسون دیگه برا بعد تا ببینم معرفتمون بالاتر میاد بله میشه.

تهاجم فرهنگستان(شخصی اجتماع رواع دین

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه چی می گویم یا خیلی جدی بگیر یا اصلا ولش کن!!! اونم اینه که مقام معظم رهبری حفظه الله وقتی می فرمایند ما در تهاجم فرهنگی قرار داریم چرا جدی نمی گیریم؟؟ باید بفهمیم بیدار بشیم ما که تو جنگ که پسرفت دیگه نمی کنیم شایدتم برگشتیم به قرون وسطا با شمشیر حرفی نیست اما اما لااقل اگه شما اینقدر می ترسید از کشت و کشتار سفیانی پس گوش کنید دیگه از این بدتر که نیست و هم می تونیم بگیم حال ما و هم حال اون ها هم دیگه بدتر از این نیست که مثلا توی زاهدان طرف برای اینکه وعده گرفته که بره به بهشت یک بمبی به خودش میبنده و خودش و 30 40 نفره دیگه رو میبره اون دنیا!!! دیگه بدتر این سراغ دارید برا بهشتم کار کرده ها..بله بدتر؟ کشتارهای دیگه ای که ملت ها الان بیدار شدن مثلا، اینم از اون خوب چرا اقدر از سفیانی می ترسید که بیان چرا انقدر عقب مونده؟؟ شما این رو در نظر داشته باش وتوجه داشته باش به این گفته که آقای بهجت می فرمودند در جواب سوالی(منبع:کتاب پرسش های شما پاسخ های آیت الله بهجت،قیمتشم 2500 تومان!! یارانه هم تعلق نگرفته!!!) خلاصه آقای بهجت در جواب سوالی در مورد فتنه آخرالزمان فرموده اند:"گرفته شدن ایمان از  اهل ایمان از کشته شدن آن ها بدتر است" خوب این یعنی چه؟ یعنی همین جنگ فرهنگی دیگه.

حالا مثلا این یکی رو داشته باش به نقل از هم ایشان که "...همچنین در آن کتاب آمده است:وقتی سفیانی می آید هر کس نام او محمد علی حسن حسین زینب ام کلثوم است و نیز تعداد زیادی از زن های حامله را می کشد. در روایتی آمده است:سفیانی صدوهفتاد هزار نفر را در فلان محله یا منطقه عراق می کشد و ..."

حالا ایمان بدتره بره یا کشته بشن اصن؟ شاید اصن منظور همون تهاجم فرهنگی هم باشه آخه چقدر از جونت میترسی؟والا ایمانت مهمتره حالا ما گفتیم!!!!خبری نیست.خلاصه شما یقین کن اگه کشت و کشتاری هست یا اصن اگه سفیانی که میگن زنده باشه که هست اول اینکه پر از زندان های مخوفی که از زن های بیچاره و برهنه است در اسرائیل ساخته است و الان تمام فیلم های مستهجن ساخته شده رو مدیریت و توضیع و پخش میکنه فیلم هایی که جوان ها و نوجوان ها را نابود خواهد کرد اصن یه زمانی دبستان که بودم شایعه بود که آمریکا میخواد شبکه های خودش رو و فیلم هاشو و برنامه هاش کاری بکنه که توی ایران هم با تلوزیون پخش بشه برای عموم.بله درسته که ماهواره هست!!! و بالاخره سفیانی بیدار میشه و خودش رو نشون ملت میده و جوان هایی که زن ندارند روز به روز گذشته از ایمان بعضی ها فاسد هم میشن بله حالا بعضی از خدا بیخبر ها این رو درک که نمی کنند منتظرند هنوز که سفیانی پیداش بشه و دنبال سپاهش میگردند و نمی دونم سوریه فتح (فتحه فتجه) ایرانم نصفش دست شما نیست و روحانیت اصن بعضی از روحانیون هم همینطورند که میگما بینشون این ها هستند ومستند می سازن چیایی میگن ولی بخ گوش خودشون رو ندارند و نمی دونن جوان ها تلف دارن میشن پرپر میشن آب میشن میمرند ایمانشون رو میدن اینارو پس کی میبینه؟ کی فرهنگ سازی میکنه هیچکی!! وجوان ها که فاسد شدند مملکت فلج میشود اصن نابود میشه اصن طوری نشده مایبیصدا.کام اینم فیلم میزاره فیلتر نمیشه!!! بله همه  ی اینا هست دست به دست هم میدن و جونی که میاد قهوه ی تلخ دانلود کنه معلوم نیست بعدش چی سرش خواهد آمد به زور اصلا کسی صدای ما رومیشنوه؟؟

شایدم از جهالت بعضی ها انقدر منتظر بمونن تا روزی بالخره به مرادشون برسند و همین ها و کشتارها رخ بده داره میده ها ملت بحرین مثلا لیبی مثلا داره میشه ها هوشش وگرنه ملت همسایه دارند یکی یکی کشته میشن هیچکی هم صداش در نمیاد البته من اقدر دلسوز نیستم و دلم سنگه سنگه اصن نمی دونم عادت کردم چی شده که اینطوریم ملت افغانستان کشته میده خود ایران بمب میزارن دیگه عادی شده برام مهم نیست هست؟؟؟

ارزش توبه (اجتماعی) دینی شخصی

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

اولا خوبه یعنی خیلی خوبه آدم دنبال حقیقت بگرده گرچه نمک نشناس باشه و اینکه مثلا جوان ها یا بزرگترها آخه آدم وقتی بزرگتر شد از مد میافته یعنی می خوام بگم خوبه که جوان ها بیشتر تو این حس و حالند اگه هنوز هم باشن و گذاشته باشند!!! خلاصه میومدند از ایشان هم دستورالعملی بگیرند و ایشان هم معمولا می گفت گناه نکنید و یا از این حرفا اولا کاری به این نداریم که چرا دستورالعمل خاص کمتر به افراد می دادند ایشون و یا استادشون نمی گشتند ظاهری خوب اگه حالا ایرادی منو بیان تو گوشم بگن فلان کارو بکن فرداش دوباره در مقابل حق شیر میشم گناه می کنم اشتباه فردا هم باید یه چیز دیگه بگن و برای من بچه بازی میشود به راحتی تمام و من مسخره کننده اونم از حال و احوال و وقتش تلف میشه گرچه خوبه که آدم دنبال ایراد خودش باشه و بگه پیش خودش که اگه ایراد منو بگن خوبه اولا معصیت نکنید یه جمله ی بزرگیه ائمه هم اینطوری واضح گفته اندا و نمی خوایم مسئله رو بپیچونیم که بالاخره رفتار ها رو میشه تغییر داد یا نه و معصیت نکردن دست ماست بله دست ماست ولی خدا باید گمراهان رو یاری کنه و هدایت خلاصه اینکه این سری از آدم های به ظاهر حق جو همه شون که دنبال یه سری دستورالعمل می گردن و پیش خودشون میگن نه مشکل من یه طوریه (حل ناشدنی) که باید یه عارف و خداشناس و استاد ماهر باشه که بیاد بگه یا فلان ذکرو بگو یا فلان کار رو بکن و از این حرفا و مشکل من با همه فرق داره اگه شما هم که مخاطب بنده بشین یه روزی شاید و بخونید این مطلبو جزو حق شناسان به ظاهر باشید و بعد هم اینطوری تفکرتون باشه که بله دستورالعمل خاصی لازمه تو گوشم گفته بشه خلاصه من هم مشکلم همینه یعنی توبه نکردن که اقدر چرت و پرت میگم و اینطوریه که بیشتر ما اگه توبه بکنیم خود  مسئله حل میشه خدا توبه ی کسی رو قبول کنه بعد راهنمایش نکنه نه نمیشه حتما دستورالعمل غیبی یا حتی خودش نفهمه رو اینو بهش میده و شاد بودن هم نشونه ی هم توبه است هم اینکه داره طرف میشه همون چیزی که خیلی ها چشم دیدنش رو ندارند که کسی شاد و قبراق باشه بله اگه ما گناه نکنیم و توبه کنیم دیگه مرض اختصاصی نداریم و نباید هم دنبال دستورالعمل اختصاصی باشیم چون قرآن باز کنیم در این صورت راهنمایی میشیم از غیب دعا بخونیم میشیم اصلا همه چیز میشه راهنمای ما و راهنمایی میکنه پس چرا بعضی از ما دنبال ذکر می گردیم راه میگردیم چله ارتباط با جن روح و از این حرفا یا یه چیزی که جدید باشه یه دلیل عمده اش توبه نکردن ماست که اگه خدا توبمون رو قبول کنه خودمون اصلا هادی میشیم. حالا که اینو نوشتم بد نیست توبه ای هم بکنم در این دل شب و یه چی نگم خودمم توش بمونم نمی دونم چه طوری رسید اما صحیفه سجادیه رو باز کنم یه توبه ای چیزی بیکار نشینم حالا که حرفم این شد چون خودمم کاری کردم حالا به شما ربطی نداره ولی آدم تا میتونه زودتر توبه کنه مثل این که نه، اینطوریه که که آدم داره پیرتر میشه هر روز و توبه کردن  سخت تر و برگشتن دورتر گرچه پیر شدن یعنی توبه ی اجباری و رحمتیه اگر خدا بخواد