اولا یادومه هم چند پست پیش حالا نمدونم چند تا اما گفتوم که گارد نگیرید و دنبال یک کلمه ای میگشتوم همین که موضع نگیرید در مقابل مو ، نه هم بی خیال باشید بلکه برام دعا کنید مو هم قرار نیست چیز موهمی (مهمی) هم بگوم نه هم فرشته ها صف کشیدن دم خونمون و فضا سنگین باشه و مو نا راحت نه هم داروم داد میزنوم وضعیت اگه بخوام بگوم زرده حالا نمیگویوم عادی (خوب که خوب) خلاصه مو داروم زندگی خودوم میکنوم و کاری هم داروم نه که نداروم به دوروبروم اما نه نگاه شک دار و دخالت جوی و فریاد کش شایدم پیش بیاد ولی حالا فعلا اینیم دیگه این از وضع مو باشه. خوب شما توجه داشته باش دعا که برا مو نمیکنن فرشته ها جمع بشن بعد یه تو سری خور نا امید گنهکاری رو بخوان هدایت که نه باندازن جلو در شرایطی که هیچکسی جرات نداره حرف بزنه مو بیام برای شما مثلا حرف بزنوم خوب حالا بگذریم ما دوتا با هم حرف می زنیم و تو به من سر میزنی خوب این وسط کسی نباید استراق سمع کنه (اینم خوب؟) خوب خلاصه اینکه مو فکر زندگی خودمم و کاری هم ندارم و منشا فکری من بر میگرده به زندگی و جامعه ی خودم بعد نیان چیزی بگینا که فلانه بسانه ها نه. حالا مثال می زنم:
یه چند روزیه دارم نهج البلاغه حفظ میکنم حالا اینو بگم که نری ببافی برای خودت که دستورالعملیه و این دیگه با فرشته ها ارتباط داره و از این حرفا حالا که اینطور شد منشاشو بگم که داشتم کتب شهید مطهری رو میخوندم (آقا فحش نده) خلاصه رسیدم توی یه کتابش به اینکه بعضی ها بودن که نهج البلاغه از حفظ میکردن و مثلا 100 تا خطبه حفظ بودن و این شد و اون شد. خوب حالا من هنوز 2 صفحه رو حفظ نکردم اما نری بعدا بگی این خبریه ها نیست والا بالا نه بابا خبری نیست خدا هدایتمون کنه. این همه صغری کبری بافتم که بگم باید از خودمون شروع کنیم این یک دو هم اینکه چی میخواستم بگم؟ حالا ولش کن گفتم دیگه.
خوب حالا همه چیز و دید و ازینا فرو نشست حالا بگم، داشتیم میگفتیم نهج البلاغه رو شروع کردیم به خوندن خلاصه اینبار بر خلاف بارهای دیگه که به حفظیاتم شک داشتم وبعدم میومد که درس هامو به زور حفظ کنم و میگفتم درس میخونم اما ذهنم قوی نیست برای حفظ کردن و خلاصه اینکه میگفتم من به زور چیزی از حفظ نمی کنم مخصوصا اگه برای یه آدمی باشه نه خودم یا خدا.درست گفتی میخوام در مورد سیستم غلط مدرسه ها گرفته تا دانشگاه صحبت نمایوم (دیدی که منشا خاصی هم نداشت، موضع هم قرار شد نگیرید در مقابل من تنها) خلاصه هر چی فکرش میکنم با توجه به افکار چند بعدیم اینکه سیستم خواندن ما سیستمی غلطه.چرا؟؟ حالا باز می کنم بزارید......
اولا سیستم میگه باید از حفظ کنی این زور غلطه بده یعنی هر کی از اول دبستان خاطره خوشی و معلم خوبی و ممارست و تمرین و تمرکز خوبی داشت در حفظ این تو سیستم ما چی بگم؟ نجات پیدا میکنه خوبه؟؟ نه بزار بیام جلوتر اونو ول کن ببین اینطوری بگم برات که آقا دانش آموز ما یاد میگره که بر همه چیز مسلط بشه همین اول راهه همه ی بدبختی های ماست و در نهایت کار به جایی میرسه که بر سر معلم هم سوار ومسلط بشه بلکه قرار نیست اینطوری باشه علمو یاد بگیر ولی فکر نکن همه چی رو بلدی علمو یاد بگیر ولی قرار نیست 20 بگیری ولی ما از کودکی یاد میدهیم که 20 بشه آخه غرور که میگن همینه دیگه که بچه بشینه حفظ کنه و حفظ کنه و حفظ کنه و یاد نگیره و مسلط بشه من به تجربه عرض کنم که مسلط شدن بر علم عین غرور و گمراهی است حالا یاد بگیره حرفی نیست خیلی هم خوبه مو حالا نمیتونم و ضعیفوم در این مسئله که حرف خویش را به کرسی بنشانم که چقدر بده آدم مسلط بشه بر علم فقط اینو بگم که باید علم دریایی باشه که یه مقداریشو برداری یعنی چه یعنی دانش آموز ما باید بهش کتب مرجعی و سنگینی داده بشه حتی میشه اینترنتو در اختیارش گذاشت و اینترنتو و نحوه ی مصرفش رو یادش داد و لینک های خوب و جاهای مفید رو نشونش داد خودش عالم میشه یا نه کتبی با قطر بزرگ و عکس های زیبا آموزش داده بشه نه در حد کلی هم (اصن علم چیزیه مخوصا علمی که ما میخونیم که ممکنه عوض بشه اینم هست یه بعد دیگش و باید قرآن خوند و یاد گرفت نه هر علمی ساخته بشر)خلاصه اونم که گفتم که یه بعد دیگش خلاصه علم کلی رو در قالب یه کتاب بزرگ باید به بچه که نه به کسی درس میخونه آموزش داده بشه و علوم خاص که باید 100% یاد بگیره رو باید مثل کتب چی میگن این کتاب مراجع که توش احکام مینویسن چیه؟ همون دیگه مثل همون رفتار کرد یعنی سوال و جواب و همچنین علوم خاص(آهان رساله مرجع)و بعدم قرار نیست از حفظش کنیم.
الان این همه کتب الکی که توی مدارس و دانشگاه میخون حالا چه چیز خاصی یاد گرفتن ؟باید توی علم شنا کرد بدبختی ما زمانیه که مسلط بر علم بشیم توسط حفظ و روش دیگر .کارمان به کجا میرسه به جایی که کارمون میشه تست زنی ت ت ت تست زنی اینم شد کار اینم شد زندگی اینم شد آموزش بعد چی میشه بچه ،دانش آموز، طرف، دو روز یه مطلبی توی ذهنش هست و تموم بله قرار هم نیست همیشه باشه ولی چه فایده ای داره این چه برتری ای هست من از روی حسادت همش حرف نمیزنما چیزهای دیگری هم هست(شوخی کردم بابا) خلاصه که نشد کار. بچه که نباید 20 بگیره بچه باید توی علم شنا کنه نه به زور یه چی یاد بگیره بعد هم به زور بخواد مسلط بشه من خودم هر وقت مسلط شدم مغرور شدم و به زمین خوردم در مورد خودم میگم حرف فکر کردم خیلی میدونم به زمین خوردم متاسفانه و میدونم افراد دیگر هم با وجود شیاطین به زمین خواهند خورد بله بله بله.
زیاد صحبت کردم فکر کنم اگه همینطوری جلو برم و شما برام بیشتر دعا کنید جن ها جمع بشن در نتیجه ارواح پیدا بشن و بعد فرشته ها به فریاد رسن از طرف خدا چه میدونم والا جن و شیطون فقط نفرستین که خوشم که شیطون نیست فعلا و فکرم خالصانه شیطانیه بای فعلا.
حالا چه طور بود؟ آیا فکر میکنی به زور چوب صحبت کردم؟ یا چیز دیگری؟ یا به زور صحبت کردم؟ نه